نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۶۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

طبیب عشق

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۱۰ ق.ظ

" طبیب عشق "

 

طبیب دردِ بی‌درمان کدامست؟

 

رفیق راه ِبی‌پایان کدامست؟

 

 اگر عقلست،  پسْ دیوانگی چیست؟

 

وگر جانست ،  پسْ جانان کدامست؟

 

 چراغ ِعالمْ افروز ِمٌخَلّد

 

که نی کفرست و نی ایمان کدامست؟

 

پر از دٌرّست بَحر ِلایزالی

 

درونشْ گوهر ِانسان کدامست؟

 

غلامانه است اشیاء را قبَاها

 

میان ِبندگانْ سلطان کدامست؟

 

یکی جزو ِجهانْ خودْ بی‌مرض نیست!

 

طبیب ِعشقْ را دٌکّان کدامست؟

 

خردْ عاجز شد اندر فکرْ عاجز

 

که سرکش کیست؟ سرگردان کدامست؟

 

چه قبله کرده‌ای این گفت و گو را

 

طلب کنْ درس ِخاموشان کدامست؟

 

 

(مولانا  / غزل 351 )

  • بتسابه مهدوی

دعوای کاغذی

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۰۸ ق.ظ

دکتر الهی قمشه ای:

 دعواکن، ولی با کاغذت، 

اگر از کسی ناراحتی یک کاغذ بردار و یک مداد هرچه خواستی به او بگویی، روی کاغذ بنویس 

خواستی هم داد بکشی؛ تنها سایز کلماتت را بزرگ کن نه صدایت را آرام که شدی، برگرد و کاغذت را نگاه کن،آنوقت خودت قضاوت کن.

حالا میتوانی تمام خشم نوشته هایت را با پاک کن عزیزت پاک کنی.

دلی هم نشکانده ای، وجدانت را نیازرده ای...

خرجش همان مداد و پاک کن بود، نه بغض و پشیمانی.

گاهی میتوان از کوره خشم پخته تر بیرون آمد...

  • بتسابه مهدوی

اسرار عشق و مستی

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۲۴ ق.ظ

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی

 

تا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستی

 

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید

 

ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

 

دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم

 

با کافران چه کارت گر بت نمی‌پرستی

 

سلطان من خدا را زلفت شکست ما را

 

تا کی کند سیاهی چندین درازدستی

 

در گوشه سلامت مستور چون توان بود

 

تا نرگس تو با ما گوید رموز مستی

 

آن روز دیده بودم این فتنه‌ها که برخاست

 

کز سرکشی زمانی با ما نمی‌نشستی

 

عشقت به دست طوفان خواهد سپرد حافظ

 

چون برق از این کشاکش پنداشتی که جستی

  • بتسابه مهدوی

سلام 1

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۲۳ ق.ظ

دوشنبه ۲شهریور ۱۳۹۴، سلام صبحتون بخیر، روزبرشما خوش، 🌞🌞🌞

 

خدای خوبم :

امروز را به تو می سپارم ...

لطفا نا امیدی دیروزم را دور کن ...

به من کمک کن تا آنچه را سبب درد و رنجم شده است و آنچه محدود و محصورم میکند را ببخشم ...!!

به من کمک کن تا دوباره شروع کنم ...

پروردگارا به  زندگیم برکت ببخش و ذهنم را روشن کن ...

روزی را که پیش رو دارم به تو می سپارم ...!!

لطفا به هر کس و هر موقعیتی که با آن روبرو میشوم برکت ببخش ...

از من انسانی بساز که خودت میخواهی ...!! تا کاری را انجام دهم که تو میخواهی...!!

خدای مهربانم به درون قلبم نفوذ کن الهى،

آفتاب تابانت امروز نیز برآمد از پشت پنجره نگاهم ،

تا فروزان کند جانم با فروغ زندگى ؛

تا باقى روز در برد و باخت آن سپاسگزار تاریکى هایى باشم ،

که نوید روشنى ست ؛

پروردگارا

سلامت عزیزانم، قشنگترین هدیه ى زندگى به من است ؛

شاد ومفرح باشید

  • بتسابه مهدوی

غم

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۲۱ ق.ظ

ﺑﻪ ﻏﻢ ﻓﺮﻭﻧﺮﻭﻡ ﺑﺎﺯ ﺳﻮﯼ ﻳﺎﺭ ﺭﻭﻡ

ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﺳﺒﺰﻩ ﺯﺍﺭ ﺭﻭﻡ

ﺯ ﺑﺮﮒ ﺭﻳﺰ ﺧﺰﺍﻥ ﻓﺮﺍﻕ ﺳﻴﺮ ﺷﺪﻡ

<ﺑﻪ ﮔﻠﺸﻦ ﺍﺑﺪ ﻭ ﺳﺮﻭ ﭘﺎﻳﺪﺍﺭ ﺭﻭﻡ

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﻤﺎﺭ ﺑﺸﺮ ﻧﻴﺴﺘﻢ ﻭﺩﺍﻉ ﻭﺩﺍﻉ

ﺑﻪ ﻧﻘﻞ ﻭ ﻣﺠﻠﺲ ﻭ ﺳﻐﺮﺍﻕ ﺑﯽ ﺷﻤﺎﺭ ﺭﻭﻡ

ﻧﻤﯽ ﺷﮑﻴﺒﺪ ﻣﺎﻫﯽ ﺯ ﺁﺏ ﻣﻦ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ

ﭼﻮ ﺁﺏ ﺳﺠﺪﻩ ﮐﻨﺎﻥ ﺳﻮﯼ ﺟﻮﻳﺒﺎﺭ ﺭﻭﻡ

ﺑﻪ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻏﻢ ﻋﺸﻘﻢ ﮐﺸﺎﻥ ﮐﺸﺎﻥ ﺑﺒﺮﺩ

ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺭﻭﻡ

ﺯ ﺩﺍﺩ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺩ ﮐﺎﺭ ﻭ ﺑﺎﺭ ﺳﻠﻄﺎﻧﺎﻥ

ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﺩﺭﻧﺮﻭﻡ ﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﮐﺎﺭ ﺭﻭﻡ

ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺍﻣﻴﺮ ﺑﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺻﻴﺪ ﺷﺪﻩ ﺳﺖ

ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﻻﻏﺮﻡ ﺳﻮﯼ ﻣﺮﻏﺰﺍﺭ ﺭﻭﻡ

ﭼﻮ ﺷﻴﺮ ﻋﺸﻖ ﻓﺮﺳﺘﺪ ﺳﮕﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺷﮑﺎﺭ

ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﺳﮓ ﺷﮑﺎﺭ ﺭﻭﻡ

ﭼﻮ ﺑﺮ ﺑﺮﺍﻕ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﮐﻨﻮﻥ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪﻡ

ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺳﻨﺠﻖ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﮐﺎﻣﻴﺎﺭ ﺭﻭﻡ

ﺟﻬﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﺯﻳﺮ ﻟﻮﺍﯼ ﺳﻠﻄﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ

ﭼﻮ ﺍﺯ ﺭﻋﻴﺖ ﻋﺸﻘﻢ ﺑﺪﺍﻥ ﺩﻳﺎﺭ ﺭﻭﻡ

ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻈﺮﻡ ﺧﻮﺍﺭ ﮔﺸﺖ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺟﻬﺎﻥ

ﺑﺪﺍﻥ ﺟﻬﺎﻥ ﻭ ﺑﺪﺍﻥ ﺟﺎﻥ ﺑﯽ ﻏﺒﺎﺭ ﺭﻭﻡ

ﻏﺒﺎﺭ ﺗﻦ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﺎﻩ ﺟﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺁﻥ ﺟﺎ

ﺳﺰﺩ ﺳﺰﺩ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺁﻥ ﭼﺮﺥ ﺑﺮﻕ ﻭﺍﺭ ﺭﻭﻡ

ﺍﮔﺮ ﮐﻠﻴﻢ ﺣﻠﻴﻤﻢ ﺑﺪﺍﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﺷﻮﻡ

ﻭﮔﺮ ﺧﻠﻴﻞ ﺟﻠﻴﻠﻢ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺷﺮﺍﺭ ﺭﻭﻡ

ﺧﻤﻮﺵ ﮐﯽ ﻫﻠﺪﻡ ﺗﺸﻨﮕﯽ ﺍﻳﻦ ﻳﺎﺭﺍﻥ

ﻣﮕﺮ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﺮ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﻳﺎﺭ ﻏﺎﺭ ﺭﻭﻡ

ﺟﻮﺍﺭ ﻣﻔﺨﺮ ﺁﻓﺎﻕ ﺷﻤﺲ ﺗﺒﺮﻳﺰﯼ

ﺑﻬﺸﺖ ﻋﺪﻥ ﺑﻮﺩ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﻮﺍﺭ ﺭﻭﻡ

  • بتسابه مهدوی

سلام

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۱۸ ق.ظ

سلام ، سلام ، سلام،

چشمهایت را آرام بگشا ...

نور خورشید را لمس کن ...

صدای پرنده ها را بشنو ...

و سکوت زمان را

که منتظر نواختن ملودی امروز توست

صبحی دیگر

روزی دیگر ...

خدا را شاکر باش برای فرصت دوباره ای که بتو میدهد

عشقش را باتمام وجودت حس کن

و روزت را عاشقانه و خداگونه بساز

صبح همگی بخیر ، سلامت و شاداب و پایدار باشید

حق نگهدارتان باد !!!!

  • بتسابه مهدوی

عشق بازی

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۱۶ ق.ظ

عشقبازی به همین آسانی ست...

که دلی را بخری

بفروشی مهری

شادمانی را حرّاج کنی

رنجها را تخفیف دهی

"مهربانی" را ارزانی عالم بکنی

و بپیچی همه را لای حریر احساس

گره عشق به آنها بزنی

  • بتسابه مهدوی

عشق

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۱۴ ق.ظ

هرزمان که عشق اشارتی به شما کرد در پی او بشتابید"هر چند راه اوسخت و ناهموار باشد.

و هر زمان بالهای عشق شما را در بر گرفت خود را به او بسپارید"

و هر چند که تیغهای پنهان در بال و پرش ممکن است شما را مجروح کند.

و هر زمان که عشق با شما سخن گوید او را باور کنید.

هر چند دعوت او رویاهای شما راچون باد مغرب در هم کوبد و باغ شما را خزان کند.

زیرا عشق چنانکه شما را تاج بر سر می نهد " به صلیب نیز میکشد.

و چنانکه شما را می رویاند شاخ و برگ شما را هرس می کند.

و چنانکه تا بلندای درخت وجودتان بالا میرود و ظریف ترین شاخه های شما را که در آفتاب می رقصند نوازش می کند .

همچنین تا عمیق ترین ریشه های شما پایین می رود و آنها را که به زمین چسبیده اند تکان می دهد.

 

از کتاب پیامبر-جبران خلیل جبران

  • بتسابه مهدوی

خدایا

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۴۳ ق.ظ

خُــدایــا... 

میـــــدانَم این روزهـــا از دستـَــــم خستـــه ای

کـــــمی صبـــر کُن خـــــوب میشــــوم....

بُگـــــذار بــــاران بزنــَــــد...

دلـــــم بگیـــــرَد...

میـــــروم زیر آسمــــانَت...

دستــــــهایَم را می‌سپــــارم به دستـَــت...

ســـرم را میـــگیرم به سمتـَت...

قلـــــبَم مال تو اشکــــــهایم که جاری شَــود...

میشــــوم هَمانی کــــه دوســـت داری...

پـــــاک،استــــوار،امیـــــــدوار...

بــُـــــگذار بــــاران بــــــزَنــــد؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛

  • بتسابه مهدوی

یارم

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۴۲ ق.ظ

یارم به یک لا پیرهن ، خوابیده زیر نسترن

ترسم که بوی نسترن،مست مست وهشیارش کند

 

پروانه امشب پر مزن ، اندر حریم یار من

ترسم صدای پرپرت ، ازخواب بیدارش کند

 

پیراهنی از برگ گل ، بهر نگارم دوختم

بس که لطیف ست آن بدن،ترسم که آزارش کند

 

ای آفتاب ، آهسته نِه پا درحریم یار من

ترسم صدای پای تو ، ازخواب بیدارش کند

 

فائز دشتستانی

  • بتسابه مهدوی