نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۳۸ مطلب با موضوع «دکتر بتسابه مهدوی :: فرهنگ» ثبت شده است

پیدایش آتش

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۱۹ ق.ظ

 


دکتر بتسابه مهدوی

 

بدون شک بشر اولین بار با یافتن آتش بر تاریکی شب چیره شد. آتش علاوه بر گرم کردن، سبب روشنائی اطراف می‌شد از آن پس بشر برای غلبه بر تاریکی به افروختن آتش پرداخت. در شاهنامه، پیدایش آتش به زمان پادشاهی هوشنگ فرزند کیومرث که نخستین پادشاه پیشدادی بوده نسبت داده شده است. در زمان این پادشاه استفاده از آهن و آهنگری آغاز شده .

 

روشنائی و نور در مذاهب

پیامبران بزرگ جهان برای نور و روشنائی ارزش عظیم و فوق‌العاده قائل بوده‌اند. زرتشت نبرد با ظلمت و پایدار نگاهداشتن آتش و روشنائی را زا عبادات دانسته است. در تورات از شمعدان هفت شاخه‌ای سخن رفته که خداوند به حضرت موسی دسترو تهیه آن را داده است. در دین مسیحیت همیشه چراغی در محراب می‌سوخته است که نمایندهٔ حضور خداوند است.

در قرآن از نوربارها یاد شده و سوره‌ای به همین نام در آن وجود دارد.

 

فانوس چیست؟

در یونان قدیم برای تهیه نور و روشنائی قطعات چوب به خصوص چوب بلوط را می‌شکافتند و در روغن فرو می‌بردند و سپس آن را آتش می‌زدند بعدها که تمدن آنان پیشرفت کرد چراغ‌هائی ساخته و سرچوب نصب یا به این گونه چراغ‌ها اطلاق شد. نخستین چراغ‌ها مخزنی داشت که در آن روغن می‌ریختند و با فتیله‌ای که از نسوج شاهدانه یا کتان در داخل آن گذاشته بودند، می‌سوخت.

 

جشن سده، جشن پیدایش آتش

 

چهل‌ روز پس از جشن شب چله، آبان روز از بهمن ماه و در چهله‌ی زمستان، جشن سده {سد را به به نادرستی صد می‌نویسند} یا به پهلوی "سَت" یا "سده سوزی" برگزار می‌شود که جشن پیدایش آتش است.

 

جشن سده در بخش‌های گوناگون ایران بزرگ با نام‌های گوناگونی شناخته می‌شود: در خراسان "سَرِه"، در بوم‌های اراک "جشن چوپانان"، در خمین "کُردِه"، در دلیجان "هَله هَله" و در بَدَخشان تاجیکستان "خِرپَچار" نامیده می‌شود. در فراهان و سنگسر سمنان، چهار روز پیش و پس از سده را "چار و چار" و سردترین شب زمستان می‌دانند.

 

نخستین گاه‌شماری ایرانیان بر پایه‌ی چهل روز یا چله بود و سال را  به 9  چله {ماه} در دو بخش تابستان بزرگ به‌نام "هَمَه" و زمستان بزرگ به‌نام "زَیِنَه" بخش کردند که هریک را چَهره می‌نامیدند. بخش نخست که تابستان بزرگ است از آغاز فروردین تا پایان مهر و بخش دیگر که زمستان بزرگ است از آغاز آبان ماه تا پایان سپندارمد {= اسفند} بود.

 

سپس زمستان را به دو چله‌ی کوچک و چله‌ی بزرگ بخش کرده بودند. چله‌ی بزرگ از یکم دی ماه تا 10 بهمن ماه است و چله‌ی کوچک از 10 بهمن ماه تا 20 سپندارمد ماه است. شب آغاز چله‌ی بزرگ را چله (یلدا) و شب آغاز چله‌ی کوچک را سده نامیدند یا به دیگر سخن سده هنگامی است که سد روز از زمستان می‌گذشت.

سرانجام در زمان داریوش بزرگ این چهل روز به سی روز کاهش یافت و دوازده ماه و چهار واره (فصل) پدید آمد.

جشن سده یکی از جشن‌های بزرگ ایرانیان است و از میتُخت‌های (اساطیر) زیبای ایرانی سرچشمه گرفته شده است.

 

برخی داستان پیدایش سده را به اردشیر پاپکان (بابکان) و برخی دیگر به گیومرت (کیومرث) پیوند داده‌اند و گفته‌اند چون شمار فرزندانش به سد رسید، جشنی بزرگ برپا کرد و آتشی فراوان افروختند و آن را سده نام نهادند. در پی این گفتار برخی این جشن را به آدم پیوند می‌دهند و آشکار است که خواسته از آدم همان گیومرت است که در میتُخت‌های (اساطیر) ایرانی نخستین مردم (بشر) به شمار می‌آید. آدم واژه‌ی پارسی و کوتاه شده‌ی واژه‌ی اوستایی ایودامَن به مانک (معنی) نخستین آفریده است که به دیگر زبان‌ها رفته است.

 

برخی دیگر این پیوند را به مشیه {= آدم} و مشیانه (حوا) که در اوستا نخستین جفت به شمار می‌آیند، پیوند می‌دهند که این بازگویی به گونه‌های گوناگون است ولی ریشه‌ی یگانه دارد.

 از پیروزی فریدون بر اژی‌ده‌آک (ضحاک) نیز گزارش آمده است و آن به پیکار فریدون و اژی‌ده‌آک برمی‌گردد و از نگرش مینُوی (معنوی) با داستان هوشنگ و مار سیاه آمیزه‌های فراوانی دارد.

 

داستان هوشنگ و مار سیاه را فردوسی چنین بازگو می‌کند: جشن سده به هوشنگ شاه پیشدادی برمی‌گردد. روزی هوشنگ شاه پیشدادی به هنگام شکار با همراهان خود به کوه می‌رود. در راه به مار تنومندی برخورد می‌کند و سنگی را با شتاب به سوی مار پرتاب می‌کند. سنگ به سنگ دیگری برخورد کرده و خوارگی {خارگی} (جرقه‌ای) بیرون می‌جهد و خار و خاشاک پیرامون آن را فروزان می‌کند و آتش پدیدار می‌گردد. مار می‌گریزد و شاه و همراهان به گِرد آتش به جشن و شادمانی پرداخته و نمی‌گذارند آتش هیچ‌گاه خاموش شود. زین پس این جشن را سده نام نهادند و هر سال به پاس بزرگداشت آتش و یادگار آن بر پایش می‌کنند و آن را پدیده و پیشکش اورمزدی دانسته و سپند (مقدس) می‌دانند. این چنین است که روز مهر از ماه بهمن که پنجاه روز به نوروز مانده است، جشن سده برپا می‌گردد.

 

برگزاری جشن سده:

در پسین (عصر) این روز پس از خورنشست (غروب آفتاب)، سه تن از موبدان با جامه‌ی سپید به سوی توده‌ای از هیزم خشک که از پیش آماده گردیده می‌روند و گروهی از جوانان که آنان هم جامه‌ی سپید بر تن دارند با هموخ‌های (مشعل‌های) روشن، موبدان را همراهی می‌کنند. موبدان بخشی از اوستا که بیشتر آتش نیایش است را می‌سرایند و موبد بزرگ با آتشدان و جوانان سپید پوش با هموخ‌ها هیزم‌ها را می‌افروزند. گروه نوازنده از آغاز تا پایان جشن، آهنگ می‌نوازند و همه با شادی، پیروزی روشن شدن آتش سده را جشن می‌گیرند و به امید آنکه تا جشن سال دیگر روشنایی و گرمی در دل‌هایشان باشد، به خانه باز می‌گردند.

از گفته‌های بسیاری از نویسندگان و پژوهشگران، آشکار است که جشن‌های نوروز، سده و مهرگان جشن‌هایی بوده است همگانی که با شادمانی و جشن و گردش {کارناوال مانند} برپا می‌شده است. مردمان هریک به فراخور توان پشته‌هایی از هیزم، خار و خاشاک به ویژه چوب "گزمی" را فراهم می‌کردند و آتش می‌زدند، سپس با نکاب (نقاب، ماسک) بر چهره و دست افشانی و پایکوبی تا چندین روز به جشن و شادمانی سرگرم می‌شدند.

آتش‌ها در بالای پشت بام‌ها یا در دشت‌ها و بلندی‌ها روشن می‌شد. آیین جشن سده افزون بر آتش افروزی‌های گسترده، با برپایی جرگه‌های (مجالس) سور و شادمانی و میهمانی‌های بسیار گسترده همراه بوده است. جرگه‌های پایکوبی و خُنیا (موسیقی) و آواز تا بامدادان به درازا می‌انجامید و روز پس از جشن، پادشاه و بزرگان به پذیرایی می‌نشستند.

 

مردآویج، یکی از بزرگ مردان ایرانی در سپاهان (اصفهان) در هزار سال پیش {322 هجری قمری} در دو سوی زاینده رود، هیزم فراوان گِرد آورد و آتش افروزی کرد و جشن سده را با شکوه بسیار بزرگ و بی مانندی که روزگار به خود ندیده بود، برگذار کرد و نشان داد که این فرهنگ ریشه‌های ژرفی دارد که هرگز نابود نخواهد شد.

 

آتش از دیرباز نزد ایرانیان نماینده‌ی پاکی، روشنایی و گرمی دل‌ها بوده است و خوشبختانه پس از سده‌ها دشمنی، هنوز این آیین زیبا در سرزمین اهورایی اشو زرتشت جشن گرفته می‌شود.

ستیز من تنها با تاریکی است و برای ستیز با تاریکی، شمشیر به روی تاریکی نمی‌کشم، چراغ می‌افروزم. اشو زرتشت

  • بتسابه مهدوی

شب یلدا (شب چله) و ارتباط آن با کریسمس

بتسابه مهدوی | شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۱۲ ق.ظ

 

 دکتر بتسابه مهدوی

 

شرق شناسان و مورخان متفق القولند که ایرانیان نزدیک به 4 هزار سال است که شب یلدا ــ آخرین شب پاییز و آذرماه ــ را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار مانده، در کنار یکدیگر خود را سرگرم کرده تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و نیز سردی هوا روحیه آنان را تضعیف نکند و با به روشنی گراییدن آسمان (حصول اطمینان از بازگشت خورشید در پی یک شب طولانی و سیاه که تولد تازه آن عنوان شده است) به رختخواب رفته و لختی بیآسوده اند.

 

پیشتر، ایرانیان (مردم سراسر ایران زمین) روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را «خور روز» و «دیگان = دی گان» می خواندند و به استراحت می پرداختند و تعطیل عمومی بود. در این روز عمدتا به این لحاظ از کار دست می کشیدند که نمی خواستند احیانا مرتکب بدی کردن شوند که میترائیسم ارتکاب هر کار بد، ولو کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بزرگ می شمرد.

 

«هرمان هیرت» زبانشناس بزرگ آلمان که گرامر تطبیقی زبانهای آریایی را نوشته است که پارسی از جمله این زبانها است نظر داده که «دی» به معنای «روز» به این دلیل بر این ماه ایرانی گذارده شده که ماه تولد دوباره خورشید است. باید دانست که انگلیسی یک زبان گرمانیک (خانواده زبانهای آلمانی) و ازخانواده بزرگتر زبانهای آریایی (آرین) است. هرمان هیرت در آستانه «دی گان» به دنیا آمده بود و به زادروز خود که مصادف با تولد دوباره خورشید بود، مباهات بسیار می کرد.

 

آداب شب یلدا در طول زمان تغییر نکرده و ایرانیان در این شب، باقیمانده میوه هایی را که انبار کرده اند و خشکبار و تنقلات می خورند و دور هم گرد هیزم افروخته و بخاری روشن می نشینند تا سپیده دم بشارت شکست تاریکی و ظلمت و آمدن روشنایی و.

گرمی (در ایران باستان، از میان نرفتن و زنده بودن خورشید که بدون آن حیات نخواهد بود) را بدهد، زیرا که به زعم آنان در این شب، تاریکی و سیاهی در اوج خود است.

 

«خور روز (دی گان)، یکم دی ماه» در ایران باستان درعین حال روز برابری انسانها بود. در این روز همگان از جمله شاه لباس ساده می پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری را نداشت و کارها داوطلبانه انجام می گرفت، نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی، حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود. این موضوع را نیروهای متخاصم ایرانیان می دانستند و در جبهه ها رعایت می کردند و خونریزی موقتا قطع می شد و بسیار دیده شده است که همین قطع موقت جنگ، به صلح طولانی و صفا انجامیده بود.

 

واژه «یلدا» از دوران ساسانیان که متمایل به بکار گیری خط سریانی (الفبای از راست به چپ) شده بودند بکار رفته است. «یلدا » همان "میلاد" به معنای زایش، زادروز یا تولد است که از آن زبان سامی وارد پارسی شده است. باید دانست که هنوز در بسیاری از نقاط ایران مخصوصا در جنوب و جنوب خاوری برای نامیدن بلندترین شب سال ، به جای شب یلدا از واژه مرکب شب چله ( 40 روز مانده به جشن سده ــ شب سیاه و سرد ) استفاده می شود.

 

مراسم شب یلدا (شب چله) از طریق ایران به قلمرو رومیان راه یافت و جشن «ساتورن» خوانده می شد. جشن ساتورن پس از مسیحی شدن رومی ها هم اعتبار خود را از دست نداد و ادامه یافت که در همان نخستین سده آزاد شدن پیروی از مسیحیت در میان رومیان، با تصویب رئیس وقت کلیسا، کریسمس (مراسم میلاد مسیح ) را 25 دسامبر قراردادند که چهار روز و در سالهای کبیسه سه روز پس از یلدا (شب 21 دسامبر) است و مفهوم هر دو واژه هم یکی است. از آن پس این دو میلاد تقریبا باهم بر گزار می شده اند. آراستن سرو وکاج در کریسمس هم از ایران باستان اقتباس شده است، زیراکه ایرانیان به این دو درخت مخصوصا سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاریکی و سرما می نگریستند و در «خور روز» در برابر سرو می ایستادند و عهد می کردند که تا سال بعد یک نهال سرو دیگر کشت کنند.

 

  • بتسابه مهدوی

فلسفه تزیین درخت کریسمس

بتسابه مهدوی | شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۲۲ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

شب عید میلاد مسیح(ع) Christmas Eve: ۲۴ دسامبر روز پیش از کریسمس که در تعداد اندکی از کشورهای مسیحی تعطیل عمومی است.

روز کریسمس یا عید میلاد مسیح(ع)، (Christmas Day): ۲۵ دسامبر آئین برگزاری روز تولد عیسی(ع) از مریم(س) در بیت اللحم، احتمالاً در ۴ پیش از میلاد. کریسمس (از لحاظ لغوی Christ mass) از دیرباز برگزار می شد. با این حال دلیلی بر این که این واقعه تاریخی در ۲۵ دسامبر رخ داده باشد وجود ندارد. مدارکی وجود دارد که مسیح(ع) در سپتامبر متولد شده است.

 

کریسمس

کلیسای اولیه شرق، هم کریسمس و هم عید تجلی را در ۶ ژانویه جشن می گرفت. در مغرب زمین، جشن میلاد از ۳۳۶ میلادی در ۲۵ دسامبر گرفته می شود تا جای ”جشن خورشید“ مربوط به کفار[مذهب مهر - م] را که در همین تاریخ یا نزدیک به آن برگزار می شد، بگیرد. از پایان سده چهارم، سراسر جهان مسیحیت کریسمس را در ۲۵ دسامبر برگزار می کردند، جز در ارمنستان که این جشن را هنوز در ۶ ژانویه برگزار می کنند.(گر چه کلیساهای ارتدکس کریسمس را در ۲۵ دسامبر می گیرند، اما جشن های آن بنابر تقویم گریگوری در ژانویه می افتد، چون مسیحیت شرق هنوز از تقویم یولیانی استفاده می کند).

کریسمس به انگلیسی: Christmas به فرانسه: Noël روزی است که برپایه گاهشماری مسیحیان زاد روز عیسی دانسته می شود و بزرگترین جشن مسیحیان جهان می باشد. مسیحیان این روز را با آیین های ویژه برگزار میکنند. برای نمونه درخت کریسمس را می آرایند و شخصیتی به نام بابانوئل در این روز پیشکش هایی به مردم می دهد. سرچشمه این جشن را در مهرپرستی -که کیش رومیان پیش از گرویدن به مسیحیت بود- می دانند.

 

داستان سنت بانی فیس Saint Boniface

افسانه های بسیاری درباره پیدایش درخت کریسمس وجود دارد. یکی از آن ها داستان سنت بانی فیس Saint Boniface یک راهب انگلیسی که کلیسای مسیحی را در فرانسه و آلمان سازماندهی کرده است. او در یکی از سفرهای خود به گروهی از بت پرستان برمی خورد که به دور درخت بلوط بزرگی گرد آمده بودند و می خواستند کودکی را برای خدایی به نام تور(Thor)، قربانی کنند. بانی فیس برای نجات جان کودک و جلوگیری از این رسم وحشیانه، درخت تنومند را با یک ضربه مشت خود بر زمین می اندازد. در جای این درخت، یک نهال کوچک صنوبر می روید. این قدیس به بت پرستان می گوید که این صنوبر کوچک، درخت زندگی و نماد زندگی جاویدان حضرت مسیح است.

 

 افسانه مارتین لوتر Martin Luther

یک افسانه دیگر می گوید که مارتین لوتر(Martin Luther)، بنیان گذار مکتب پروتستان، در شب کریسمس از میان جنگلی می گذشت. او در حین راه رفتن محو زیبایی هزاران ستاره که از میان شاخه های درختان همیشه سبز جنگل می درخشیدند شده بود و آن چنان تحت تاثیر این زیبایی قرار گرفته بود که درخت کوچکی را برید و برای خانواده اش برد. در آن جا برای به وجود آوردن منظره جنگل، درخت را با شمع های کوچکی بر تمام شاخه ها، آراست.

 

افسانه هیزم شکن فقیر و کریسمس

قصه دیگر درباره هیزم شکن فقیری است که سال ها پیش، در شب کریسمس به کودک گرسنه و گمشده ای بر می خورد و با وجود فقر فراوان، برای کودک غذا و سرپناهی محیا می کند. هنگام صبح، هیزم شکن بیدار شده و درخت درخشان و زیبایی را در پشت در منزل خود می بیند. آن کودک گرسنه، در واقع حضرت مسیح بوده و درخت زیبا را به عنوان هدیه ای به مرد نیکوکار در آن جا گذاشته بوده است.

 

سرچشمه ای از نمایش بهشت Paradise Play

عده ای سرچشمه پیدایش درخت کریسمس را، "نمایش بهشت"(Paradise Play) می دانند. در قرون وسطی، زمانی که اکثر مردم بی سواد بودند، برای آموزش داستان های مذهبی به آنان از نمایش استفاده می کردند. یکی از این نمایش ها، نمایش بهشت بود که درباره پیدایش آدم و حوا و داستان رانده شدن آن ها از بهشت صحبت می کرد و همه ساله در 24 دسامبر اجرا می شد. اجرای نمایش در زمستان، یک مشکل کوچک داشت و آن نیاز به یک درخت سیب بود اما درختان سیب در زمستان باری نداشتند، با یک تغییر کوچک، مشکل حل شد و آن آویختن سیب به شاخه های درخت همیشه سبزی چون صنوبر، بود. درخت های مزین به گوی های رنگین، در واقع نوادگان این درخت های نمایشی هستند.

تزیین درخت کریسمس

این روزها، با ورود به هر مغازه ای، با انواع تزیینات درخت کریسمس، با جنس ها، قیمت ها و شکل های مختلف روبرو می شویم. چیزی که زمانی یک رسم ساده خانوادگی بوده، اکنون به صنعتی چندین میلیارد دلاری تبدبل شده است. مانند اکثر آداب و رسوم کریسمس، این رسم هم از درهم آمیختن رومیان باستان و مذهب فراگیر مسیحیت به وجود آمده است. مسیحیان اولیه اعتقاد داشتند که درختان خاصی خارج از فصل خود و در شب کریسمس، به خاطر تولد مسیح، گل می دهند. این اعتقاد با یک رسم رومی که عبارت از آراستن خانه با شاخه های سبز در شب سال نو بود، درهم آمیخت و رسم آراستن یک درخت همیشه سبز را به طوری که تداعی کننده گل دادن آن باشد، به وجود آورد.

  • بتسابه مهدوی

کریسمس

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۵۴ ق.ظ


دکتربتسابه مهدوی

 

کریسمس یکی از روزهای مقدس سال است که به سالروز میلاد حضرت عیسی بن مریم(ع) اشاره دارد، اما به طور کلی جشن کریسمس تولد مسیح (ع) تحت تأثیر سنتها و رسوم سکولار جشنهای زمستانی چون ساتورنالیا قرار گرفته است.

 

سنتهای کریسمس دربرگیرنده نصب تصویر سنتی تولد مسیح، تزئین درخت کریسمس و تبادل هدیه و کارت تبریک و حضور بابانوئل در شب عید کریسمس است و محورهای این عید بر ترویج حسن نیت، بخشندگی، مهربانی و گردهمایی های خانوادگی استوار است.

 

کریسمس به صورت سنتی روز ۲۵ دسامبر برگزار میشود، اما برخی کلیساهای ارتدکس شرقی روز ۷ ژانویه را به عنوان کریسمس جشن میگیرند که با ۲۵ دسامبر در تقویم جولیان یکسان است. این تاریخها تنها سنتی بوده و به نظر نمیرسد تاریخ حقیقی تولد مسیح چنین روزی بوده باشد.

 

کریسمس در بسیاری از کشورهای سراسر جهان جشن گرفته میشود و این امر به چگونگی پراکندگی مسیحیان و فرهنگ غربی و ترکیب آن با جشنهای زمستانی ارتباط دارد. علی رغم نفوذ شایع سنتهای کریسمس آمریکایی و بریتانیایی که در فیلمها، ادبیات، تلویزیون و سایر رسانه ها مشاهده میشود، سنتهای متعددی به منظور جشن کریسمس هنوز هم در مناطق و محلهای مختلف برگزار میشوند.

 

جشنهای زمستانی پیش از کریسمس

در سنتهای بسیاری از فرهنگها جشن زمستانی از جشنهای بسیار محبوب تلقی میشود و بخشی از آن به کم شدن کارهای کشاورزی در فصل زمستان برمیگردد، از دیدگاه دینی ایستر (عید پاک) مهمترین جشن در تقویم کلیسایی بوده و کریسمس از اهمیت کمتری برخوردار بود، از سوی دیگر کلیساهای اولیه به جشن گرفتن تولد اعضای کلیسا معترض بودند. برتری جشن کریمسمس در دوران مدرن از بسیاری لحاظ منعکس کنده تأثیر فزاینده سنت جشنهای زمستانی است که در آن میان میتوان به جشنهای ساتورنالیا، ناتالیس سولیس ایویچتی، یول اشاره کرد.

 

در عصر رومنها، جشن ساتورنالیا مشهورترین جشن زمستانی و زمان استراحت، جشن، شادی و پایان قوانین رسمیمحسوب میشد. این جشن به احترام ساتورن از ۱۷ تا ۲۴ دسامبر برگزار میشد اما در دوره امپراطوری این جشن از هفت به پنج روز تقلیل یافت.

 

ناتالیس سولیس ایویچتی روز ۲۵ دسامبر تحت عنوان "تولد خورشید مغلوب نشدنی" جشن گرفته میشد و دربرگیرنده ستایش الههها و خدایان خورشید بود. الگابالوس امپراطوری رومی (۲۲۲-۲۱۸) بنیانگذار این جشن بود که مجبوبیت آن در دوران اریلیان به اوج خود رسید. روز ۲۵ دسامبر همچنین تاریخ انقلاب زمستانی است و این جشن نشان دهنده عدم مغلوب شدن خورشید در زمستان بود. بسیاری از نویسندگان اولیه مسیحیت تولد دوباره خورشید را به تولد مسیح نسبت داده اند و کاتولیکها استدلال میکنند که جشن سول اینویکتوس همان تاریخ کریسمس و میلاد مسیح است.

 

جشن یول در اواخر دسامبر و اوایل ژانویه برگزار میشد و هدف از آن احترام و ستایش خدای رعد بود؛ یک کنده بزرگ چوب را با این اعتقاد بود که هر جرقه رعد بیشتر باشد نشان دهنده تعداد خوک یا گوسالهای است که سال آینده متولد خواهد شد آتش میزدند و جشن تا سوختن کامل کنده ادامه داشت و گاهی به ۱۲ روز میکشید. از آنجا که اروپای شمالی از آخرین بخشهایی بود که به مسیحیت روی آورد جشنهای غیر مسیحی آنها تأثیر بسیاری بر شکلی گیری جشن کریسمس داشت. اسکاندیناویها هنوز هم کریسمس را یول مینامند، که این کلمه به تدریج در زبانهای انگلیسی و آلمانی معادل کریسمس شد.

 

خاستگاه های جشن کریسمس

به درستی مشخص نیست که چه زمان و چرا ۲۵ دسامبر را به تاریخ تولد مسیح نسبت دادند، چرا که عهد جدید هیچ تاریخی را در اینباره ذکره نکرده است. ***توس جولیوس آفریکانوس نخستین مورخ مسیحی بود که شرح وقایع جهانی را آغاز کرد در رایج کردن این ایده که مسیح روز ۲۵ دسامبر متولد شد نقش محوری داشت. این تاریخ نه ماه پس از تاریخ آبستن شدن حضرت مریم(س) (۲۵ مارس) محسوب میشود. از سوی دیگر ۲۵ مارس تاریخ اعتدال بهاری بوده و خلق حضرت آدم (ع) تلقی میشود.

 

مسیحیان در دوران اولیه ظهور مسیح بر این باور بودند که ۲۵ مارس تاریخ مصلوب شدن مسیح است.

تعیین تاریخ میلاد مسیح(ع) در ابتدا الهام بخش برگزاری جشن و سرور نبود. ترتولیان از متألهان اولیه مسیحیت میلاد مسیح را به عنوان جشن مهمی در کلیسای رومیآفریقا تلقی نکرده است. در سال ۲۴۵، اوریگن فیلسوف و متأله مسیحی یونانی جشن گرفتن میلاد مسیح را تقبیح کرد و اظهار داشت که تنها گناهکاران روز تولد خود را جشن میگرفتند.

 

نخستین اشاره به جشن کریسمس (میلاد مسیح) در تقویم فیلوکالوس مشاهده میشود که در سال ۳۵۴ در روم گردآوری شد. در شرق نیز مسیحیان تولد مسیح را به عنوان بخشی از عید تعمید مسیح و دیدار سه مرد حکیم ستاره شنان ایرانی از عیسی جشن گرفته میشود؛ اگرچه این جشن بر تعمید مسیح تمرکز دارد. پس از مرگ والنس امپراطور طرفدار عقاید اریوس در نبرد ادیرنه سال ۳۷۸ جشن کریسمس در شرق رنگ بیشتری به خود گرفت، اما این روند در قرن چهارم بیش از پیش مجادله برانگیز بود و پس از آنکه گریگوری نازیانزوس در سال ۳۸۱ به عنوان اسقف منصوب شد این جشن از میان رفت و در سال ۴۰۰ با انتصاب جان کریستوستوم بار دیگر به قوت خود باز گشت.

 

قرون وسطی

اوایل دوران قرون وسطی روز کریسمس تحت تأثیر جشن تعمید مسیح بود و در غرب بر دیدار سه مرد ستاره شناس ایرانی از نوزاد مسیح تمرکز میکردند. اما تقویم قرون وسطی تحت نفوذ تعطیلات مربوط به کریسمس قرار گرفته بود. برجستگی کریسمس پس از امپراطوری شارلمان تقویت شد، چرا که مراسم تاجگذاری وی در روز کریسمس سال ۸۰۰ و ویلیام اول پادشاه بریتانیا روز کریسمس سال ۱۰۶۶ انجام شد.

 

در اواسط قرون وسطی تعطیلات کریسمس به قدری پررنگ بود که وقایع نویسان و مورخان به کرات اشاره کرده اند که بسیاری از نجیب زادگان و اشراف کریسمس را جشن میگرفتند. ریچارد دوم پادشاه انگلستان در سال ۱۳۷۷ جشن کریسمسی برگزار کرد که ۲۸ گاو و ۳ هزار گوسفند به عنوان غذا سرو شد. سرود خواندن در جشنهای کریسمس نیز از قرون وسطی شکل گرفت، اما بسیاری از نویسندگان آن زمان این گروه های موسیقی را تقبیح کرده و اظهار داشتند که این شیوه ممکن است به ادامه یافتن سنتهای ساتارنولیا و یول منتهی شود.

 

اصلاحات دهه ۱۸۰۰

در طول دوره اصلاحات مسیحیت، پروتستانها جشن کریسمس را به عنوان تجملات کلیسای کاتولیک و پاپها محکوم کردند. کلیسای کاتولیک نیز به واسطه افزایش مؤلفه های دینی این جشنها به انتقاد پروتستانها واکنش نشان داد. طی جنگ داخلی بریتانیا، در سال ۱۶۴۷ پروتستانهای هوادار ساده زیستی و سخت گیری مذهبی کریسمس را ممنوع کردند اما طرفداران کریسمس در چندین شهر تظاهرات کرده و به مدت چند هفته کنترل کانتربری (مقر اسقف اعظم انگلیس) را در دست گرفتند. در سال ۱۶۶۰، دوران بازگرداندن چارلز دوم به سلطنت این ممنوعیت از بین رفت، اما هنوز هم برخی از روحانیون انگلیکن با استناد به استدلالهای پروتستان با جشن کریسمس مخالف هستند.

 

در آمریکا که مستعمره انگلستان بود، پیوریتنها (پروتستانهای هوادار ساده زیستی و سختگیری مذهبی) با کریسمس مخالفت کردند و جشن کریسمس از سال ۱۶۵۹ تا ۱۶۸۱ در بوستن غیرقانونی تلقی میشد. در همان زمان ساکنان ویرجینیا و نیویورک مراسم کریسمس را آزادانه برگزار میکردند، پس از انقلاب آمریکا به علت نسبت دادن کریسمس به رسوم انگلیسی جشن کریسمس محبوبیت خود را از دست داد.

 

طی دهه ۱۸۲۰ که تنشهای فرقه ای در انگلستان آرام شده بود، نویسندگان بریتانیایی نسبت به از بین رفتن و کمرنگ شدن جنش کریسمس ابراز نگرانی کردند و تلاشهایی در راستای احیای این سنتها صورت گرفت. کتاب ترانه کریسمس چارلز دیکنز که در سال ۱۸۴۳ منتشر شد نقش مهمی در خلق مجدد کریسمس با محور خانواده، حسن نیت و مهربانی ایفا کرد.

 

اوایل قرن نوزدهم علاقه به کریسمس در آمریکا به واسطه چند داستان کوتاه نوشته واشنگتن ایروینگ احیا شد. مهاجران آلمانی و آمریکایی هایی که پس از جنگ داخلی آمریکا به کشور بازگشتند سهم مهمیدر آوردن سنتهای کریسمس اروپایی به قاره آمریکا برعهده داشتند. کریسمس در سال ۱۸۷۰ به عنوان یکی از تعطیلات فدرال ایالت متحده اعلام شد.

 

قرن بیستم و پس از آن

در سال ۱۹۱۴، نخستین سال جنگ جهانی اول میان سربازهای آلمانی و بریتانیایی آتش بس موقت وغیر رسمی شکل گرفت و سربازان هر دو طرف اقدام به خواندن سرودهای کریسمس کرده و جنگ را متوقف کردند، از سوی دیگر داستانهای بسیاری درباره این آتش بس روایت شده اما شواهدی مبنی بر وقوع این رویداد وجود ندارد.

 

اواخر قرن بیستم ایالات متحده با مناقشه ای برسر ماهیت کریسمس و جایگاه آن به عنوان جشن دینی یا سکولار مواجه شد، چرا که برخی به رسمیت شناختن کریسمس را به عنوان تعطیلات فدرال نقض قانون جدایی کلیسا و دولت میدانند و این امر چندین بار در دادگاه های مختلف مطرح شد و دادگاه عالی ایالات متحده روز ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰ حکم داد که به رسمیت شناخت روز کریسمس به عنوان تعطیلات رسمیو عمومینقض کننده قانون جدایی دین از حکومت نیست چرا که این روز یک هدف واضح سکولار در پی دارد.

 

  • بتسابه مهدوی

نمادها

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۱۸ ب.ظ

ماه

ماه معمولا مظهر نیروی مونث است و به عنوان ایزد بانوی مادر شناخته می‌شود. مادر - الهه و الهه‌های وابسته به او همیشه به ماه مربوط می‌شوند.

ماه با حاصل خیزی و رویش گیاهان و درختان در ارتباط است. مراحل ماه در آسمان نماد تولد و مرگ است و از همین طریق ابدیت و بی مرگی و تجدید حیات را تداعی می‌کند. در واقع ماه صورت‌های مختلفی به خود می‌گیرد. اولین ربع، ماه نیمه، ماه تمام و آخرین ربع. دائما کاسته و پر می‌شود، می‌میرد و ولادت می‌یابد. ماه هم مثل مار و آب تجدید حیات و دگردیسی دارد.

ماه بخشنده باران به شمار می‌رود و از همین رو با باروری در ارتباط است. عقیده بر این است که باروری جانوران مثل حاصل خیزی گیاهان، تابع ماه است.

ماه با مرگ هم بی ارتباط نیست. زیرا سه شب در آسمان دیده نمی‌شود ولی در واقع این نوع مرگ، نوع دیگر زندگی است. در اساطیر ایرانی، ماه خاصیت تطهیر کنندگی هم دارد. در اوستا، هفتمین یشت به ماه نسبت داده شده است.

 

مار

مار نماد مفاهیم دو سویه است، زندگی و مرگ، خیر و شر، سود و زیان، خرد و احساسات کور، نیش و نوش، زهر و پادزهر. به خاطر پوست اندازی الگوی تجدید حیات، زندگی دوباره و رستاخیز است و از آن جا که کشنده است مظهر مرگ و ویرانی به شمار می‌رود. معمولا حیواناتی مثل مار، خرگوش و خرس که گاهی پیدایشان می‌شود و گاهی هم ناپیدا هستند، نماد زندگی دوباره را می‌پذیرند. از این لحاظ مار با ماه هم در ارتباط است؛ زیرا ماه هم چند روزی در آسمان مشاهده نمی‌شود و البته همیشه دوباره به آسمان برمی‌گردد.

در رابطه با پیوند مار و مرگ می‌توان اشاره کرد که واژه اوستایی "میریه" به معنی زیانکار و تباه کننده با مار (میراننده) در سانسکریت برابر است و به میرانندگی و زیان کاری مار اشاره دارد. گاهی مار مظهر روان مردگان و نیاکان هم محسوب می‌شود. مار در تمام جهان بارداری را تداعی می‌کند و به عنوان شوهر زنان قلمداد می‌شود. در مراسم باروری باستانی نقش مهمی ‌را بازی می‌کند و این امر تا اندازه‌ای به سبب شباهت این موجود به آلت تناسلی مرد است. برای مثال می‌توان به "پزوزو" یک خدای دیوصفت بابلی - آشوری در هزاره اول پیش از میلاد اشاره کرد که آلت جنسی مردانه ای با سر مار دارد.

 

مار از همین طریق و طرق دیگر با زن و زنانگی در ارتباط است. ملازم ایزدان مونث و مادر کبیر است. مار را مسئول اساسی هبوط آدم از بهشت می‌دانند. در حقیقت به عنوان شیطان، یک نماد عیسوی در رابطه با این اتفاق به شمار می‌رود و به همین سبب نشانه حیله گری و اغواکنندگی است. در نزد عیلامی‌ها مار، حافظ آب، خرد و ثروت است. در واقع مار که با چشمان باز می‌خوابد نماد هوشیاری است. با آب در ارتباط است زیرا غالبا در کنار چشمه سارها و جویبارها دیده می‌شود و از همین طریق حافظ آب و گنج به شمار می‌رود.

نقش مار که به وفور بر کوزه‌ها و آب دان‌ها دیده می‌شود به ما یادآوری می‌کند که مار حافظ آب است و گاهی همین آب بزرگ‌ترین گنج در بعضی مناطق به شمار می‌رود. در فرهنگ عیلامی، نقش دورکننده نیروهای شیطانی را ایفا می‌کند. در واقع مارها در عیلام به مرز خدایی رسیده بودند. مار همچنین با خدایان شفابخش در ارتباط است و در هنر مصری هم به آفرینش مربوط می‌شود.

در تمدن‌های مارپرست، مار پی در پی با اسرار حیات، طول عمر و بی مرگی پیوند دارد. در حقیقت در افسانه‌ها این مار است که به آب یا گیاه حیات می‌رسد و حسرت جاودانگی و بی مرگی را به دل آدمیزاد می‌گذارد. مار با پزشکی و تن درستی هم در ارتباط است و امروزه هم در نماد پزشکی دیده می‌شود.

مار علاوه بر این که با آب در ارتباط است با زمین هم ارتباط دارد. مار را می‌بینیم که بر روی زمین می‌خزد و کاملا به آن چسبیده است. در افسانه‌ها چنین آمده که بعد از این که مار باعث هبوط انسان به زمین شد، خدا نفرینش کرد که تا همیشه بر روی زمین بخزد و به دنبال روزی‌اش باشد. علاوه بر این، تصویر مارهای به هم پیچیده شده ظاهرا دلالت بر جفت گیری دارند و به این مفهوم، منبع الهی باروری بر روی زمین هستند. نقش مار در تمدن‌های وابسته به کشاورزی هم مشاهده می‌شود و گاهی خدای باران و رویش به نقش مار است.

گاو

وقتی با عنصر اسطوره ای گاو سر و کار داریم باید هم به گاو نر و هم به گاو ماده بپردازیم. هر چند که گاهی این هر دو یک نقش را می‌پذیرند و با هم در ارتباطند. گاو نر: مظهر اصل مذکر و نیروی زایش است. مظهر حاصل خیزی و نماد زمین هم هست. علاوه بر این‌ها نماد قدرت را هم می‌پذیرد.

کشتن گاو نر در سال نو مظهر مرگ زمستان و تولید نیروی حیاتی و آفریننده است. پرستش گاو نر، رسمی‌ عمده در مصر، خاورمیانه باستان، شرق مدیترانه و هندوستان بوده و از آن جا به یونان و روم و بخش‌هایی از اروپا نیزسرایت کرد. در بسیاری ازمکان‌ها پرستش گاو نر، مربوط به مادر- الهه می‌شد. برخی از تصاویر بر روی مهرها و سایر مصنوعات دره سند در هزاره سوم قبل از میلاد، ستایش یک مادر- الهه را در رابطه با گاو نر نشان می‌دهند. در اسطوره‌های ایرانی هم تداعی گرما و ابرهای باران زا برای باروری است.

گاو ماده: گاهی به عنوان مادر کبیر مطرح است. نیروی مولد زمین و تولید مثل است. هم مظهر ایزد بانوان ماه و هم زمین است. غریزه مادری را هم تداعی می‌کند. در آیین هندو، مظهر باروری و زمین و نور و نعمت است.

 

آب و زن

کهن ترین اسطوره آفرینش نزد یونانیان، آب نخستین را به یک مادر- الهه وابسته می‌دانست و به این طریق برای هر دو نقش آفرینندگی در نظر می‌گیرد. در ایران باستان، واژه " آپ" از نظر دستوری مونث است و در کتاب بندهش آب در فهرست چهار چیز مونث در جهان است. سه عنصر دیگر عبارتند از: زمین، ماهی و گیاهان. از طرفی آناهیتا، ایزدبانوی آب‌ها به شمار می‌رود.

در اسطوره‌های سال نو هند و ایرانی، با کشته شدن اژدهای فرمانروای جهان، زنان در بند رهایی می‌یابند و آب‌های بسته آزاد می‌شوند. در بسیاری از جوامع باستانی، هنگام پرستش آب، آن را دختر جوان زیبای خوش اندامی ‌پنداشته اند. همچنین اسطوره ای وجود دارد که دختر جوانی چون گذاشت باران بر پیکرش ببارد، دوشیزگی اش را از دست داد. جالب این است که بدانیم در نواحی کویری و حتی روستایی ایران، آب از سرچشمه آوردن کار زن‌ها است و نه مرد. چشمه مال زن‌هاست. هر چشمه ایزدبانویی دارد و آب مونث به شمار می‌رود. مرد اگر به چشمه برود مثل این بوده که به زنی تجاوز کند.

این تنها افسانه و داستان نیست که تا همین صد سال پیش برای قنات‌ها که آبشان کم می‌شد، زن می‌گرفتند و این زن‌ها بایستی سالی یک بار تن خود را به آب قنات می‌زدند و البته گاهی این قنات‌ها زن به شمارمی‌رفتند و آن‌ها را شوهر می‌دادند و در هر صورت رابطه زن و آب مسجل است. آب و زن از یک نوع دیگر هم با هم ارتباط دارند. هر دوی این موجودات باید طاهر باشند و ارزش آنها به پاکی شان است.

 

ماه و زن

همه الهه‌های یونانی، روزگاری الهه‌های ماه بودند. در رم باستان "دیانا" الهه ماه بود که دختری زیبا تصور می‌شد. بعضی از جوامع پیشین بدوی، ماه را نرینه می‌دانستند و معتقد بودند زنان را آبستن می‌کند و باعث رشد و وفور محصول نیز می‌شود. معمولا مراحل ماه با دوره قاعدگی زنان در ارتباط است و به عقیده مردم بر اثر حرکات ماه، قاعدگی پیش می‌آمده است.

بنا به افسانه‌های عامیانه چینی، هنگامی‌که شکوفه ماه بر زمین بیفتد، هر زنی که آن را ببلعد، آبستن می‌شود.

 

ماه و آب

منازل ماه در آب دریا تاثیر دارد. بدین معنی که جزر و مد آن بر اثر جاذبه ماه صورت می‌گیرد. از طرفی بارندگی هم با ماه در ارتباط است و نظر به این که ماه در میزان بارندگی و در نتیجه باروری زمین موثر است، پس وفور نباتات به ماه وابسته می‌شود.

همچنین اعتقاد بر این بود که باران از ماه سرچشمه می‌گیرد. در اساطیر داریم که آب‌ها از زهدانشان، یعنی از خزانه ماه ریزان اند. از کهن ترین ایام بشر مشاهده کرده است که با تغییرات ماه، باران می‌بارد و از این طریق آنها را با هم در ارتباط می‌داند و هر دو نماد باروری و حاصل خیزی را می‌پذیرند.

زن و زمین مدت زمان درازی یونانیان و رومیان عمل باردار کردن زن و کار کشت و برزگری را همانند می‌دانسته اند.

هندوان شیار زمین را برابر فرج می‌دانستند و آب مردی را مثل بذر. در واقع زن کشتزار بود و مرد تخم افشان. ریشه لغت سانسکریت بیل و آلت جنسی مرد یکی است. کلمه IAK در چند زبان آسیای شرقی هم به معنای آلت رجولیت است و هم به معنای خیش. زن گاهی به شیارهای زمین تشبیه می‌شود و آلت رجولیت به خیش. در متون اسلامی، زن کشتزار خوانده شده است. در قرآن داریم داریم : "نساءکم حرث لکم".

واژه زن که در دوره مادر سالاری بیشتر مسئول کشت بود با واژه کشت در زبان هند و اروپایی کهن از یک ریشه است. تجسم غلات به صورت مونث یا انتساب کشف کشاورزی به یک الهه به خاطر نقش مهمی ‌بود که زنان در کشاورزی اولیه داشتند.

زنان روستایی فنلاند، شیار کشتزار را پیش از تخم پاشی با قطراتی از شیر پستان شان آبیاری می‌کنند. اعتقاد بر این است که باروری زن در باروری زمین کشت تاثیر دارد. معروف است که اگر زن آبستنی بذرافشانی کند، محصول پربارتر خواهد شد. این زن باید پاکدامن باشد. در بسیاری جاها زنان به هنگام خشکسالی برهنه بر کشتزار می‌دوند تا مردانگی آسمان را برخیزانند و بارش برانگیزند.

در اوگاندا، زن نازا را برای باغ و بستان خطرناک می‌دانند و شوهر می‌تواند فقط به همین دلیل اقتصادی، تقاضای طلاق کند.

تقدس زن و مار در عیلام رسمی ‌بود که از دوران مادر سالاری باقی مانده بود. از آن جا که هم زن و هم مار نقش‌های دوسویه دارند، علاوه بر تقدسی که ذکر شد می‌توانند به عنوان نمادهای منفی هم نقش بپذیرند. به طور مثال در فصل سوم سفر به نام هبوط آمده است: "خداوند به زن گفت این که کردی چیست؟ و زن پاسخ داد مار مرا اغوا کرد که خوردم."

و در ادامه می‌توان ذکر کرد که مار بهشت غالبا به سیمای زن تصویر می‌شود. بعضی از اقوام معتقدند که ماه به هیات مار با دختر یا زنانشان همبستر می‌شود و در سراسر شرق همه باور داشتند که نخستین آمیزش جنسی زنان چه در دوران بلوغ و چه به هنگام حیض، با مار بوده است. در هند باورها بر این است که مارها مانع نازایی هستند و موجب می‌شوند که زنان فرزندان بسیاری بیاورند.

در افسانه‌ها آمده که مادر قیصر از هم آغوشی با مار در معبد آپولون، آبستن شد و همچنین مادر اسکندر غالبا طوری تصور می‌شود که با مارها بازی می‌کرد. زن و گاو در اساطیر تطبیقی هند و ایرانی، آن چه در هندوستان به اسم گاوهای شیرده ظاهر می‌شوند و مظهر ابرهای باران زاست، در ایران به صورت زن ظاهر می‌شود.

در بیشتر روستاهای ایران، این زن بود که از پستان گاو شیر می‌دوشید و این کاری نبود که مردان انجام دهند و در واقع عمل زشتی محسوب می‌شد.

 

مار و ماه

مار صورت تجلی قداست ماه به شمار می‌رود. عقیده بر این بود که مار با ماه پیوندی ناگسستنی دارد و بر پخش و پراکندگی ابرها در آسمان و نزول باران بر زمین اثر می‌گذارد.

 

مار و گاو

ابوریحان در آثارالباقیه می‌گوید: ایرانیان بر این باورند که گردونه ماه را گاوی از نور که دو شاخ زرین و ده پای سیمین دارد، می‌کشد و این گردونه در شب دهم دی ماه یک ساعت نمایان می‌شود و هر کس آن را ببیند اگر حاجتی بخواهد روا می‌شود.

در اسطوره‌های ایرانی گاو مظهر ماه است. وقتی گاو به دست اهریمن کشته می‌شود، نطفه اش به ماه می‌رود. هلال ماه، شاخ گاو را تداعی می‌کند و از این نظر هر دو تداعی گر باروری هستند. شاخ‌های گاوسانان که مشخصه خدایان بزرگ باروری است، نشانه مادر کبیر است. شاخ‌های مضاعف، نماد دو هلال هستند.

 

ماه و زمین

در زمان مشخصی، ماه با زمین که زهدان همه اشکال حیات تلقی شده، یکی و یگانه می‌شود. الهگان بزرگ از خصائل مقدس ماه و خاک، یکسان بهره مندند. مردگان یا به زیر خاک یا به ماه می‌روند تا تجدید حیات کرده و به صورتی نو ظاهر شوند.

 

گاو و زمین

در فرهنگ هند و اروپایی گئو (geo = زمین) با گاو و زندگی و جان و گیتی هم ریشه بود.

 

آب و گاو

ارتباط گاو و آب در باورهای بیشتر ملل مشهود است. از جمله در تورات، سفر پیدایش آمده است: "فرعون خوابی دید که کنار نهری ایستاده. آن گاه از نهر هفت گاو خوب صورت و فربه برآمدند و در مرغزار مشغول چرا شدند. پس از آن هفت گاو دیگر اما لاغر و ضعیف از نهر آب درآمدند و پهلو به پهلوی هفت گاو فربه ایستادند. سپس هفت گاو لاغر و ضعیف، آن هفت گاو فربه و قوی را بلعیدند."

 

مار و ماه و زن

در این مورد می‌توان به تصویر مریم باکره که در پیش پایش مار و هلال ماه نقش شده، اشاره کرد. بر حسب بعضی از خرافات در اروپای مرکزی، اگر گیسوان زنی را که تحت سلطه ماه است (حائض) در خاک کنیم، آن گیسوان به مار تبدیل می‌شوند.

  • بتسابه مهدوی

یادداشت روز 7-02-1397

بتسابه مهدوی | شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۳۲ ق.ظ

بیدار شو

زندگی کوچه ی سبزی ست

میانِ دل‌ و دشت که در آن

عشق است‌ و گذشت

زندگی مزرعه ی خوبیهاست


  • بتسابه مهدوی

نمادهای باروری در دوره باستان

بتسابه مهدوی | شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۱۷ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

در باورهای فرهنگ‌های باستانی، زن، زمین، ماه، مار و گاو نماد باروری محسوب می‌شدند و نمادهای هریک از این عناصر در آثار به جا مانده از این دوران می‌توان یافت.

رابطه میان این 5 عنصر و باروری در مواردی مشخص و در مواردی نیازمند جستجوی بیشتر در تاریخ است. در مقاله حاضر به این ارتباط و نمادهایی که در دوران باستان نشاندهنده این خصوصیت بوده پرداخته شده است.

 

زن

نمادهای مربوط به زن پیچیده است و معمولا نقش دوسویه دارد. هم شاه بانوی باکره بهشت است و هم زن درنده خو و بدکاره. هم خرد متعالی و هم حماقت فراوان. هم هدایت ناب معنوی و هم اغواکنندگی را به همراه دارد. کاملا مشخص است که زن نقش باروری دارد. در تندیسه‌هایی که از الهه‌ها در دوران باستان باقی مانده، بر اندام باروری آنها تاکید شده است. جالب این است که حتی گریستن زن‌ها در مراسم عزاداری مربوط به باروری می‌شود. در واقع چنان که آب باران به زمین می‌رسد و گیاه دانه ای که زیر خاک است، سبز می‌شود، همین طور هم وقتی برای مرده‌ها گریه می‌کنیم، حیات مجدد پیدا می‌کنند و به همین خاطر زن‌ها در عزاداری نقش مهم تری دارند.

زمین به عنوان مادر کبیر و عامل پیدایش عالم مطرح است و در این نقش، صورت مثالی باروری و آفرینندگی بی پایان به شمار می‌رود. وصلت آسمان و زمین نخستین ازدواج مقدس (hieros gamos) است.

گاهی نشاندن یا خوابانیدن کودک بر خاک وابستگی کودک به زمین و اختصاص وی به مام زمین را نشان می‌دهد. زایمان بر خاک، رسمی‌ جاری نزد بسیاری از اقوام است. در چین و در نواحی از قفقاز تا درد زایمان در زن آغاز می‌شود، بر زمین می‌نشیند و مستقیما بر خاک وضع حمل می‌کند. در زبان مصریان، اصطلاح بر زمین نشستن به معنای زایمان و زاییدن است. در بیشتر اسطوره‌ها قهرمانان و قدیسین از میان کسانی برمی‌خیزند که درکودکی رها شده بودند. آنها یا به دست آب سپرده شده بودند یا بر روی زمین. هر دوی این‌ها از عناصر مقدس کیهانی هستند.

مام زمین پشتیبان شان شد و از مرگ مصون شان کرد و به همین ترتیب سرنوشتی شکوهمند و استثنایی برایشان رقم زده است.

 

آب

آب عنصر نخستین است که همه چیز از آن آفریده شده و بنابراین یک نماد باستانی برای زهدان و باروری به شمارمی‌رود. در بسیاری از اساطیر آفرینش در هندوستان و خاورمیانه و مصر، اسطوره‌هایی وجود دارند که وجود یک اقیانوس کیهانی را پیش از پیدایی جهان مطرح می‌کنند. آب منشا همه مخلوقات است. نماد مادر کبیر، به صورت باران یعنی نیروی لقاح ایزد آسمانی و مفهوم باروری را می‌رساند.

در باورهای ایران باستان، زمین از آب پدید آمده بود و در بین النهرین، اقیانوس نخستین، زاینده آسمان و زمین بود. در اسطوره‌های کنعان بیشتر خدایانی که با آفرینش پیوستگی دارند، یادآور آب هستند. گاهی منظور از آب، آب پشت است. در زبان سومری، حرف "a" به معنای آب بود. اما عامل زاد و ولد هم معنی می‌داد. در رمزپردازی جنسی آفرینش کیهان، آسمان زمین را در آغوش می‌گیرد و با باران باردار می‌کند.

 

آب همچنین به عنوان منبع حاصل خیزی است و رمز کل چیزهایی است که بالقوه وجود دارند. آب مثل مار نشانه تجدید حیات و دگردیسی هم به شمار می‌رود.

آب نماد عقل و خرد هم هست. در ریگ ودا نخستین موجودی که پس از ترکیب محرک نخستین و ماده آغازین یعنی آب، پدید آمد عقل کل بود. در اساطیر آفرینش بین النهرین مهمترین ویژگی "انکی" خدای آب شیرین، هوش و عقل زیاد بود. در پی همین مفاهیم بود که آب - بانوان نمایندگان خرد شدند و آناهیتا یکی از آن‌ها بود.

در اوپانیشادها، نطفه و آب، پدید آورنده نور و بقا هستند. در واقع آب، مایع شده نور است. ما غالبا از نور معرفت مثال می‌زنیم. در این صورت است که آب ویژگی حکمت نور را به ارث می‌برد. برای همین کسانی که به نور معرفت یا حکمت دست یافته اند به نحوی تصور می‌شوند که از روی آب رد می‌شوند.

آب سمبل تطهیر است. در بیشتر ادیان طهارت با آب انجام می‌شود. از آن جا که طهارت بازگشت به پاکی است، آب نماد نوزایی هم به شمار می‌رود.



  • بتسابه مهدوی

یادداشت روز 5-2-1397

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۵۸ ق.ظ

فقط با خودتان رقابت کنید
هر زمان متوجه شدید که خودتان را با یکی از همکارانتان،
همسایه، دوستتان یا یک فرد مشهور مقایسه می‌کنید،
دست نگه دارید. ‌باید درک کنید که شما متفاوت هستید
و توانایی‌هایی متفاوت دارید، توانایی‌هایی که این افراد ندارند.
وقت بگذارید و لحظه‌ای به همه‌ی توانایی‌های فوق‌العاده‌ای که دارید فکر کنید،
و برای آنها شکرگزار باشید.
این اصل اساسی زندگیست.
دکتر بتسابه مهدوی


  • بتسابه مهدوی

نگه داری این وسایل در خانه شانس می‌آورد

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۵۴ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

شانس و اقبال از آن جمله اعتقاداتی است که باورهای مرتبط با آن را با هیچ معیار علمی نمی‌توان سنجید اما هیچ کسی نیست که بتواند ادعا کند گاهی در گوشه ذهنش به آن نمی‌اندیشد.

 

شانس و اقبال از آن جمله اعتقاداتی است که باورهای مرتبط با آن را با هیچ معیار علمی نمی‌توان سنجید اما هیچ کسی نیست که بتواند ادعا کند گاهی در گوشه ذهنش به آن نمی‌اندیشد. در این میان خیلی‌ها هستند که در باور عمومی خوش‌شانس شمرده می‌شوند و خیلی‌های دیگر هم بدشانس نامیده می‌شوند. اگر چه که نمی‌شود به لحاظ علمی و منطقی از رد یا اثبات آن سخن گفت، اما مطمئنا تاثیرات روانی آن بر افراد امری کاملا مشهود است. در این میان خیلی‌ها به اعداد خاصی اعتقاد دارند که برایشان شانس می‌آورد، خیلی‌ها لباس‌هایی می‌پوشند که معتقدند بر روی احتمالات زندگیشان تاثیرگذار است، بعضی‌ها به رنگ خاصی اعتقاد دارند و برخی‌ها هم به اشیاء خاصی. این آخرین گروه معمولا در تزیینات خانه‌شان همیشه سعی می‌کنند تا از اشیا و وسایلی استفاده کنند که معتقدند برایشان شانس می‌آورد. اینگونه وسایل اغلب تزیینی هستند و در فرهنگ‌های مختلف با هم فرق می‌کنند. تعدادی از این وسایل تزیینی که در فرهنگ‌های مختلف نماد ایجاد شانس و موفقیت هستند را در ادامه برای شما معرفی کرده‌ایم.

 

هلال ماه:

اعتقاد بر این است که سمبل هلال ماه در وسایل تزئینی، باعث ایجاد شانس‌های جدید و موفقیت در پروژه‌ها، فعالیت‌ها و خلاصه تمام چیزهای تازه آغاز گردیده، می‌شود.

 

خمسه:

این نماد در بسیاری از فرهنگ‌ها جایگاه خاصی دارد و برای دور کردن چشم زخم استفاده می‌شود. خمسه یا پنجه همچنین تمثیلی از صداقت و صبر است.

 

مجسمه‌های فیل:

فیل نماد موفقیت، قدرت، بهره وری، شانس و استقامت است. علاوه بر این بسیاری اعتقاد دارند اگر هفت مجسمه فیل در ابعاد مختلف را، از کوچک به بزرگ به گونه‌ای بچینید که چهره آن‌ها به درب خانه نگاه کند، برکت آن خانه بیشتر شده و احتمال صاحب خانه شدن بیشتر می‌شود.

 

فرشته:

بعضی‌ها به دلیل علایقشان به نماد فرشته، وسایل تزیینی که دارای این طرح است را انتخاب می‌کنند. اما به باور بسیاری فرشتگان نور، برکت و شانس با خود به همراه دارند.

 

انار:

مجسمه این میوه بهشتی، سمبل سال نو و خوشبختی‌های جدید است و به اعتقاد بسیاری انار به همراه خود برکت می‌آورد.

 

مجسمه لاک پشت:

لاک پشت که نماد موفقیت و عمر طولانی است، وسیله تزیینی مناسبی هم برای خانه هم برای محل‌های کار است. خیلی‌ها معتقدند که لاک پشت، انرژی مثبت درون خانه را فعال کرده و به صاحب خانه شدن کمک می‌کند.

 

جارو:

جاروهای دستی کوچکی که با گل و آینه تزیین شده‌اند، از گذشته‌های دور تا به امروز نماد شانس در منازل هستند. گل‌های روی جارو تمثیلی از محبت و خوشبختی و آینه نیز سمبل آرامش و خلوص است. در کشور ما در مناطق شمالی بیشتر از این وسیله تزیینی شانس آور استفاده می‌شود.

 

نظر قربانی:

نظر قربانی در خانه بسیاری از ما یافت شده و اعتقاد به آن در فرهنگ ما ریشه کهنی دارد. باور می‌شود که نظر قربانی دور کننده تمام بدی‌ها و حسادت‌ها بوده و برای صاحب خود شانس می‌آورد.

 

نعل اسب:

نعل یکی از شناخته شده‌ترین نمادهای شانس آوری است که در کشور ما نیز زیاد مورد استفاده قرار می‌گیرد. این نماد را بیشتر بر روی درب ورودی خانه آویزان می‌کنند.

  • بتسابه مهدوی

خدایان و مقدسات مردم هند

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۵۱ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

                                            

هندوستان با بیش از ۱ میلیارد جمعیت, دموکراسی ترین کشور جهان سوم است و مردمی‌خونگرم و مهربان دارد.۹۹% از جمعیت هند را هندوان (پیروان هندوییسم) تشکیل می‌دهند. از آنجا که آیین هندو غالبترین مذهب هندوستان است و آشنایی ما با این آیین چندان زیاد نیست, در این مقاله به بررسی مختصری از مقدسات هندو و قوانین آن می‌پردازیم.

 

هند: سرزمین رودها

در حیات هندو, رودخانه ها نقش بسیار مهمی‌ بازی می‌کنند. زیرا رودها برای هندوان مقدس هستند اما این تقدس و پرستش به معنی کفر ابتدایی و یا شرک آنان نیست, بلکه ریشه در فرهنگ و تمدن کهن تری دارد که پیرو احترام به طبیعت است, همانگونه که در نزد زرتشتیان باستان بوده است.

 

رودخانه های مقدس برای هندوان:

۱- گنگ: مقدس ترین رود هند است. الهه گانگا این رود را نگهبانی می‌کند. گنگ از هیمالیا سرچشمه می‌گیرد و از شهرهایی مثل بنارس, هردوار, الله آباد, وراندابن ومی‌گذرد. بر طبق افسانه ها گنگ از پای ویشنو Vishnu (خدای نگهدارنده زندگی در زمین) جاری شده و پس از گذشتن از گیسوان شیوا  Shiva(خدای فنا و نابودی) به زمین می‌رسد. هندوان معتقدند که غسل در گنگ, گناهان کبیره را می‌شوید و اصولاً غسل در رودهای مقدس به هنگام کسوف و خسوف واجب است. آنها همچنین خاکستر و استخوانهای نیم سوخته ی مردگان خود را با مراسمی‌ خاص در آب گنگ می‌ریزند.

۲- سند: دومین رود مقدس هندوان است و نام هندوستان نیز از همین رودخانه گرفته شده است. نام قدیم سند, سندو, بوده است و ایرانیان باستان آن را ,هندو, نام نهادند و در اثر گذر زمان هندو به نامی‌برای این سرزمین تبدیل شد و هندوستان یعنی “سرزمین رودها”. شاید جالب باشد بدانید که نام لاتین هند, یعنی ایندیا Indiaنیز از همین رود سند برداشته شده است.یونانیان باستان در زبان خود سند را ایندوسIndus می‌نامیدند و ایندیا با کمی‌تغییر از ایندوس برداشته شده است.البته لازم به ذکر است که نام قدیم هند در زبان سانسکریت ” بهارات” (Bharat)می‌باشد. رود سند نیز از هیمالیا سرچشمه می‌گیرد و به دریای عرب می‌ریزد.

۳- برهماپوترا(Brahmaputra): از کوههای هیمالیا واقع در تبت سرچشمه می‌گیرد و رودخانه ای طوفانی است.

۴- جمنا (yamuna): از پنج آب (پنجاب) به سمت جنوب جاری می‌شود و دهلی را مشروب می‌کند و شکوه تاج محل در آگره را در آبهای خود منعکس می‌کند.جمنا با افسانه های مربوط به کریشنه وابسته است.

۵- سرسوتی(Saraswati): رودخانه ای مقدس که در دوران باستان, در کنار آن قربانی های ودایی انجام می‌دادند و عالمان ودایی در حوزه این رود زندگی می‌کردند. سرسوتی نام الهه علم و دانش است.

سایر رودهای مقدس هندوستان در جنوب هستند و شامل رودهای گوداوری, کاوری , نرمدا و تاپی می‌باشند.

 

گیاهان مقدس:

درختان و گیاهان نیز به عنوان یکی از مظاهر طبیعت, مورد احترام هندوان هستند به طوریکه آنها پیش از قطع یک درخت او را ستایش کرده و عذر خواهی می‌کنند که این نوع احترام به طبیعت با فرهنگ سرخپوستان بسیار مشابهت دارد. مقدس ترین گیاه هند , انجیر مقدس (Pippala) است که نماینده ویشنو است.این درخت حتی مورد احترام بوداییان نیز هست زیرا معتقدند که بودا زمانیکه زیر سایه این درخت نشسته بود, به حقیقت دست یافت. از دیگر درختان مقدس می‌توان از درخت پنبه ابریشم نما, درخن تمالا , درخت ویلوا و درخت شمی‌نام برد.

گل ها نیز بسیار مورد توجه و علاقه هندوان هستند.آنها تقریبا در اکثر مراسم خود از گل به اشکال مختلف استفاده می‌کنند. گل سرخ چینی برای شیوا, گل سفید برای ویشنو, گل نیلوفر برای لکشمی (Laxmi) (الهه ثروت و خوشبختی), گل زرد برای سرسوتی, گل انبه به خدای کام وگل نیلوفر سرخ برای خورشید , نمونه هایی از تقدیم گل به خدایان هستند.

 

کوههای مقدس:

مقدس ترین کوه هندوستان هیمالیا است. (هیمالیا در لغت از دو جزء تشکیل شده است. یکی هیما-به معنی برف و سرما و دیگری لیا- به معنی خانه و انبار و هیمالیا در کل به معنی “خانه برف” است) هیمالیا از این جهت مقدس است که در گذشته محل زندگی خدایان بوده است. در مقابل کوههای بلند هیمالیا در جنوب, چند رشته کوه و تپه نیز در جنوب هند وجود دارند که ویندهیا (Vindhia) نامیده می‌شوند. ویندهیا در زبان هندی به معنی کوه جنوبی می‌باشد و افسانه های زیادی در مورد این کوه وجود دارد.

 

نوشته های مقدس:

مهمترین و معتبرترین نوشته های مقدس هندوان که بین تمام فرق هندو مورد قبول است, عبارت است از: -کتب ودا (Veda) براهمن (Brahmana) آرنیک (Aranyaka) -اوپانیشاد(Upanishad) پوران(Purana) راماینه (Ramayana) -مهابهارت( هند بزرگ) (Mahabharat) -آگم ها (Agamas) -پنج راتره (pancara tras) -تنتره(Tantras)

این نوشته ها در یک زمان فراهم نیامده و متعلق به ازمنه متوالی است

 

خدایان (شخصیت های مقدس):

شاید با شنیدن نام خدایان, این تصور پیش آید که هندوان بت پرست هستند و از وجود خدای یکتا بی خبرند. اگرچه هندوان در ظاهر بت می‌پرستند اما حقیقت این است که دانایان, حکیمان و هندوان با سواد, خدای یکتا را می‌پرستند و معتقدند که ذات مطلق الهی یگانه است ولی قشر فقیر و کم سواد هندوستان تا حدود زیادی به همان مظهر مادی توجه دارند و آن را می‌پرستند اما این نیز به معنی کفر آنان نیست. هندوان معتقدند که این خدایان, مظاهر گوناگون همان خدای یکتا هستند در این باره در ریگ ودا (یکی از چهار ودای موجود) آمده است:

” بر هر ثابت و جنبنده و نیز بر هر آنچه را ه می‌رود وبر هر آنچه می‌پرد و بر تمام این آفرینش رنگارنگ, تنها یک خدا فرمانروایی می‌کند.”

در واقع باید گفت که حقیقت یکی بیشتر نیست اما به نامها و شیوه های گوناگون توصیف می‌شود.

آفریدگار در این آیین, برهما (Brahma)نامیده می‌شود که مظهر آفرینش است.سایر خدایان مهم هندو عبارتند از:

-ویشنو Vishnu(خدای مظهر بقا و زندگی روی زمین)

- شیوا Shiva (خدای فنا و نابودکننده و وحشت آور اما نام او در سنسکریت به معنی مهربان نیز هست.)

-سرسوتیSaraswati(الهه ی علم و دانش و همسر برهما.سرسوتی دختر شیوا از همسرش پاروتی است)

-لکشمی‌Laxmi (الهه ی ثروت و خوشبختی و همسر ویشنو. و خواهر سرسوتی)

-شکتیShakti (الهه قهر و نابودی و همسر شیوا)

-گانشا Gnesha( خدای علم و دانایی که سری همچون سر فیل دارد و پسر شیوا است.)

-کالیKali (الهه مرگ)

-رام چندر Ram chandar(رام ماه مانند که یکی از مظاهر ویشنو روی زمین است.)

-کریشناKrishna(هشتمین مظهر ویشنو است.)

-ایندرا Indra(خدای باستانی اقوام آریایی که خدای رعد و برق است)

-اگنی Agni(خدای آتش و تجسم آتش مقدس است.ِاگنی از دیر باز توسط آریاییان باستان پرستش می‌شده است و هنوز هم آثار تقدس آتش میان هندیان و زرتشتیان وجود دارد.اگرچه زرتشتیان آتش پرست نیستند اما تقدس آتش متعلق به فرهنگ پیش از زرتشت است و تا کنون نیز باقی مانده است.)

-گرودهGaruda(رئیس پرندگان که نیمی‌از بدنش انسان و نیم دیگر پرنده است و مرکب ویشنو است.)

-خورشید Suryaو ماهSoma وبسیاری خدایان دیگر

 

شهرهای مقدس:

شهرهای مقدس و زیارتگاههای هندو عبارتنداز:

۱-اجودهیا یا آیودیا(Ayodhya): این شهر در شمال هند واقع است و بنابر داستانهای هندو، این شهر پایتخت سلاطین سلسله ماه و از آن جمله رام چندر بوده است.

۲-اوانتی(Avanti): از شهرهای قدیمی‌هند است و امروزه اوجین(Ujjayina) نامیده می‌شود.گویند کریشنه در این شهر بزرگ شده است.

۳-گایا(Gaya): شهر گایا واقع در ایالت بیهار در شمال هند است.

۴- کاشی(Kashi): مقدس ترین شهر هندوان است.نام قدیم آن “بنارس” است و پس ازآن کاشی و بعد هم وارانسی نامیده شده است.شهر بنارس در ساحل شمالی رود گنگ احداث شده است.

۵-کانچی(Kanchi): این شهر در نزدیکی چنای یا مدرس قرار دارد.

۶- متهورا(Mathura): نام یک شهر قدیمی‌ است که اکنون شهر جدیدی روی آن ساخته شده است.بنابر روایات هندو این شهر زادگاه کریشنه است.شهر متهورا در کنار رودخانه مقدس جمنا در شهر آگره واقع شده است و هر سال هنگام عید هولی زایران کثیری به این شهر می‌روند.

۷-دوارکا(Dvaraka): این شهر در ساحل رود کاتهیاور است و گویند که پایتخت کریشته بوده است.

۸-هردوار: این شهر در مجاورت رود گنگ است.و در آن کشتن حیوانات و حشرات ممنوع است و حتی خوردن تخم مرغ هم ممنوع است

۹-پوشکر(Pushkar): نام این شهر به معنی نیلوفرآبی است و در ایالت راجستان قرار دارد.

 

روزهای مقدس (اعیاد):

در آیین هندو روزهای مقدس بسیار زیاد است و به مناسبت هر روز جشن مخصوصی بر پا می‌شود.این جشن ها به منظور نزدیکی به معبود از طریق ستایش و شادی و امید است و سبب پاک شدن گناهان می‌شود.چند عید مهم عبارت اند از:

-دیوالیDiwali: جشن سال نو در شمال و غرب هند

-ویشوVishu: جشن سال نو در ایالت کرالا در جنوب

-عید هولیHoli: جشن رنگ که مردم پودرهای رنگی و آبهای رنگی به یکدیگر می‌پاشند.

-دورگا پوجاDurgapuja: جشن پیروزی رام بر دیو پلید راونا که شرح آن، در راماینه آمده است.

-جانمشتامیJanmashtami: جشن تولد کریشنه

-گانش چاتورتهیGanesh chatuthi: جشن ستایش گانشا

-ماها شیوراتریMahaShivratri: جشن ستایش شیوا

هر یک از این جشن ها دارای چندین افسانه و داستان هستند که هر کدام در نوع خود شنیدنی است.

 

 

سرزمین یوگا:

بسیاری از ما کلمه یوگا را به عنوان شناسهای از هندوستان شنیده ایم و کتابهای بسیاری در این زمینه به فارسی موجود است.

یوگا (جوگ) Yogaبه معنی انضباط فکری است و در مفاهیم متعددی استفاده می‌شود مثل تمرکز فکر، مکاشفه، اتحاد روح با ماده، استغراق، اتصال و هر عملی که موجب انضباط فکری شود.کلمه یوگ از فعل یوج(Yuj) مشتق شده است و به معنی بستن و مهار کردن حیوان سرکش است (وشاید از این نظر با کلمه یوغ در فارسی مشابهت داشته باشد اگرچه یوغ در حال حاضر در فارسی فعل نیست.) پس یوگا یعنی اینکه انسان نفس سرکش خود را مهار کند تا بتواند در نهایت به روح کیهانی و اعلی متصل شود.یوگا بر خلاف تصور، از آیین بودا برنخاسته بلکه متعلق به آیین هندو است و شامل تمرینها و مراحل بسیاری می‌باشد که برخی از آنها در یوگا سوتره آمده است.

 

مذهب هندو:

آیین هندو، قدیمی‌ترین و کهن ترین مذهب زنده جهان است و اکنون بالغ بر ۹۰۰ میلیون هندو از آن پیروی می‌کنند.مذهب هندو، مکتبی ماورای طبیعی است و اجازه نمی‌دهد که پیروانش فقط به دنیا یا آخرت دلخوش کنند. زیرا مذهب هندو هدف بزرگتری را دنبال می‌کند و آن دست یابی به حقیقت زندگی است. منظور اصلی آیین هندو آن است که هر هندوی واقعی بتواند به حقیقت مطلق که برهمن نام دارد،  متصل شود.این حقیقت عبارت است از روحی ابدی که برتر و بالاتر از هرگونه علت و معلول و زمان و مکان است.

در مذهب هندو تمام کارها و اعمال مثل کارهای هنری، علمی، سنتی، سیاسی و اجتماعی، وسیله ای هستند برای رسیدن به رستگاری و به همین دلیل یک هندوی کامل، کارهای خود را با نیتی پاک و والا به درست ترین شکل ممکن انجام می‌دهد.

رقص نیز جزئی از آیین هندو است و جایگاه بسیار بالایی در فرهنگ آن دارد.زیرا رقص کاری مقدس است که از خدایان به انسان رسیده است.شیوا معتقد بوده است که تمامی‌کائنات همواره در حال رقص جاودانه ای هستند و او این رقص را ایجاد کرد و خودش به انجام آن می‌پرداخت.رقص هندی که بسیاری ازحرکات یوگا را در خود دارد، فقط برای سرگرمی‌یا تفریح نیست بلکه یک رقصنده با ایمان هنگام انجام این حرکات به حالت خلسه رفته و به آرامش دست می‌یابد. این رقص موجب نشاط و شادی روح وروان نیز می‌شود.

رقصها نیز انواع متنوع و مختلفی دارند.

مذهب هندو دستوراتی خاص در مورد غذای هندوان دارد. هندوان معتقدند که افراط در غذا سبب تنبلی جسم و انحطاط فکر می‌شود. اغلب هندوان در تمام طول عمر خود،  لب به گوشت قرمز نمی‌زنند وعده ای نیز فقط گوشت مرغ و جوجه یا ماهی مصرف می‌کنند.

غذای هندوان غالباً شیر گاو و گاومیش و فراورده های شیر است اما شیر گاو زلئو و شتر را نمی‌خورند. برنج،  جو، گندم، لوبیا، خردل، نارگیل، دانه های نباتی،  انواع میوه و آجیل از غذاهای عمده هندوان است. همچنین مصرف سیر، پیاز، تربچه و قارچ برای هندوان و مخصوصا براهمن ها ممنوع است. اگرچه این قوانین،  کمی‌ عجیب به نظر می‌رسد،  اما نرم خویی و آرامش و قناعت مردم این سرزمین،  ناشی از همین تغذیه است. اهمیت ندادن به خوراک و توجه به روح و روان،   مهمترین دلیل پرورش عارفان و ریشیانRishi بزرگ در هند است.

از دیگر معتقدات هندوییسم،  تناسخ است. اعتقاد به تناسخ روح به این دلیل است که هندوان می‌گویند،  انسان در طول یک عمر کوتاه،  نمی‌تواند به رستگاری و شعور الهی دست یابد و برای همین هر کسی سلسله ای از چند زندگانی دارد و در هر زندگی بر حسب کارهای زندگی قبلی به قالبی در می‌آید، گاهی در غالب انسان و خدایان و گاهی در قالب حیوان و گیاه و آنقدر به این تناسخ ادامه می‌دهد تا به حقیقت مطلق الهی پی برده و رستگار شود.

مذهب هندو، هم مذهبی ساده و ابتدایی است و هم مذهبی پیچیده و فلسفی است. بر همین اساس هر فردی از هر طبقه جامعه می‌تواند به آن بگرود و از آن استفاده کند. به همین دلیل نیز در جامعه هندو، هم عارفانی هستند که به مقصد عالی رسیده اند و هم عامیانی هستند که هنوز قدمی‌در راه مذهب برنداشته اند.

اخلاق اساسی هندوییسم،  بر پایه طهارت، ضبط نفس، آزادی، راستی و بی‌آزاری است. بسیاری تصور می‌کنند که هندوییسم یعنی ریاضت، اما چنین نیست. هندوییسم از زهد و ریاضت طرفداری نمی‌کند و اصرار هم ندارد که پیروانش امیال نفسانی را به کلی سرکوب کنند.این تفکر مورد تایید پیروان مذاهب جینJain و بودا Buddhaاست اما هندوییسم برعکس،  پیروانش را به ازدواج و تشکیل خانواده ترغیب می‌کند و یکی از مراحل برهمنی نیز ازدواج می‌باشد.

در هر صورت هندوییسم مذهبی است که اگر عمیقاً به آن نگاه کنیم،  دستورات خوب و اخلاقی در خود دارد و معتقد به افراط و تفریط در هیچ کاری نیست بلکه میانه روی را توصیه می‌کند. با این حال هر فرد هندو آزاد است که بر حسب توان و خواست خویش،  از این مذهب بهره برداری کند.

 

و سرانجام آنکه،  هندوییسم می‌گوید، بشر ناآگاه است و نمی‌داند که ذات مطلق چگونه روح خود را در آفریدگان دمیده است. آغاز و پایان جهان،  ماورای زمان است و زمان همانند پلی است میان ازل و ابد و چون انسان مادی،  اسیر در حصار زمان و مکان است،  نمی‌تواند از ازل و ابد آگاهی داشته باشد.

جمله ای زیبا در بهگودگیتا (Bhagavad gita)هست که می‌گوید: “آغاز هستی مخفی و وسط آن آشکار و پایانش ناپیدا است.”

 

  • بتسابه مهدوی