نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۱۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران» ثبت شده است

شب یلدا (شب چله) و ارتباط آن با کریسمس

بتسابه مهدوی | شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۱۲ ق.ظ

 

 دکتر بتسابه مهدوی

 

شرق شناسان و مورخان متفق القولند که ایرانیان نزدیک به 4 هزار سال است که شب یلدا ــ آخرین شب پاییز و آذرماه ــ را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار مانده، در کنار یکدیگر خود را سرگرم کرده تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و نیز سردی هوا روحیه آنان را تضعیف نکند و با به روشنی گراییدن آسمان (حصول اطمینان از بازگشت خورشید در پی یک شب طولانی و سیاه که تولد تازه آن عنوان شده است) به رختخواب رفته و لختی بیآسوده اند.

 

پیشتر، ایرانیان (مردم سراسر ایران زمین) روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را «خور روز» و «دیگان = دی گان» می خواندند و به استراحت می پرداختند و تعطیل عمومی بود. در این روز عمدتا به این لحاظ از کار دست می کشیدند که نمی خواستند احیانا مرتکب بدی کردن شوند که میترائیسم ارتکاب هر کار بد، ولو کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بزرگ می شمرد.

 

«هرمان هیرت» زبانشناس بزرگ آلمان که گرامر تطبیقی زبانهای آریایی را نوشته است که پارسی از جمله این زبانها است نظر داده که «دی» به معنای «روز» به این دلیل بر این ماه ایرانی گذارده شده که ماه تولد دوباره خورشید است. باید دانست که انگلیسی یک زبان گرمانیک (خانواده زبانهای آلمانی) و ازخانواده بزرگتر زبانهای آریایی (آرین) است. هرمان هیرت در آستانه «دی گان» به دنیا آمده بود و به زادروز خود که مصادف با تولد دوباره خورشید بود، مباهات بسیار می کرد.

 

آداب شب یلدا در طول زمان تغییر نکرده و ایرانیان در این شب، باقیمانده میوه هایی را که انبار کرده اند و خشکبار و تنقلات می خورند و دور هم گرد هیزم افروخته و بخاری روشن می نشینند تا سپیده دم بشارت شکست تاریکی و ظلمت و آمدن روشنایی و.

گرمی (در ایران باستان، از میان نرفتن و زنده بودن خورشید که بدون آن حیات نخواهد بود) را بدهد، زیرا که به زعم آنان در این شب، تاریکی و سیاهی در اوج خود است.

 

«خور روز (دی گان)، یکم دی ماه» در ایران باستان درعین حال روز برابری انسانها بود. در این روز همگان از جمله شاه لباس ساده می پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری را نداشت و کارها داوطلبانه انجام می گرفت، نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی، حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود. این موضوع را نیروهای متخاصم ایرانیان می دانستند و در جبهه ها رعایت می کردند و خونریزی موقتا قطع می شد و بسیار دیده شده است که همین قطع موقت جنگ، به صلح طولانی و صفا انجامیده بود.

 

واژه «یلدا» از دوران ساسانیان که متمایل به بکار گیری خط سریانی (الفبای از راست به چپ) شده بودند بکار رفته است. «یلدا » همان "میلاد" به معنای زایش، زادروز یا تولد است که از آن زبان سامی وارد پارسی شده است. باید دانست که هنوز در بسیاری از نقاط ایران مخصوصا در جنوب و جنوب خاوری برای نامیدن بلندترین شب سال ، به جای شب یلدا از واژه مرکب شب چله ( 40 روز مانده به جشن سده ــ شب سیاه و سرد ) استفاده می شود.

 

مراسم شب یلدا (شب چله) از طریق ایران به قلمرو رومیان راه یافت و جشن «ساتورن» خوانده می شد. جشن ساتورن پس از مسیحی شدن رومی ها هم اعتبار خود را از دست نداد و ادامه یافت که در همان نخستین سده آزاد شدن پیروی از مسیحیت در میان رومیان، با تصویب رئیس وقت کلیسا، کریسمس (مراسم میلاد مسیح ) را 25 دسامبر قراردادند که چهار روز و در سالهای کبیسه سه روز پس از یلدا (شب 21 دسامبر) است و مفهوم هر دو واژه هم یکی است. از آن پس این دو میلاد تقریبا باهم بر گزار می شده اند. آراستن سرو وکاج در کریسمس هم از ایران باستان اقتباس شده است، زیراکه ایرانیان به این دو درخت مخصوصا سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاریکی و سرما می نگریستند و در «خور روز» در برابر سرو می ایستادند و عهد می کردند که تا سال بعد یک نهال سرو دیگر کشت کنند.

 

  • بتسابه مهدوی

نمادهای باروری در دوره باستان

بتسابه مهدوی | شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۱۷ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

در باورهای فرهنگ‌های باستانی، زن، زمین، ماه، مار و گاو نماد باروری محسوب می‌شدند و نمادهای هریک از این عناصر در آثار به جا مانده از این دوران می‌توان یافت.

رابطه میان این 5 عنصر و باروری در مواردی مشخص و در مواردی نیازمند جستجوی بیشتر در تاریخ است. در مقاله حاضر به این ارتباط و نمادهایی که در دوران باستان نشاندهنده این خصوصیت بوده پرداخته شده است.

 

زن

نمادهای مربوط به زن پیچیده است و معمولا نقش دوسویه دارد. هم شاه بانوی باکره بهشت است و هم زن درنده خو و بدکاره. هم خرد متعالی و هم حماقت فراوان. هم هدایت ناب معنوی و هم اغواکنندگی را به همراه دارد. کاملا مشخص است که زن نقش باروری دارد. در تندیسه‌هایی که از الهه‌ها در دوران باستان باقی مانده، بر اندام باروری آنها تاکید شده است. جالب این است که حتی گریستن زن‌ها در مراسم عزاداری مربوط به باروری می‌شود. در واقع چنان که آب باران به زمین می‌رسد و گیاه دانه ای که زیر خاک است، سبز می‌شود، همین طور هم وقتی برای مرده‌ها گریه می‌کنیم، حیات مجدد پیدا می‌کنند و به همین خاطر زن‌ها در عزاداری نقش مهم تری دارند.

زمین به عنوان مادر کبیر و عامل پیدایش عالم مطرح است و در این نقش، صورت مثالی باروری و آفرینندگی بی پایان به شمار می‌رود. وصلت آسمان و زمین نخستین ازدواج مقدس (hieros gamos) است.

گاهی نشاندن یا خوابانیدن کودک بر خاک وابستگی کودک به زمین و اختصاص وی به مام زمین را نشان می‌دهد. زایمان بر خاک، رسمی‌ جاری نزد بسیاری از اقوام است. در چین و در نواحی از قفقاز تا درد زایمان در زن آغاز می‌شود، بر زمین می‌نشیند و مستقیما بر خاک وضع حمل می‌کند. در زبان مصریان، اصطلاح بر زمین نشستن به معنای زایمان و زاییدن است. در بیشتر اسطوره‌ها قهرمانان و قدیسین از میان کسانی برمی‌خیزند که درکودکی رها شده بودند. آنها یا به دست آب سپرده شده بودند یا بر روی زمین. هر دوی این‌ها از عناصر مقدس کیهانی هستند.

مام زمین پشتیبان شان شد و از مرگ مصون شان کرد و به همین ترتیب سرنوشتی شکوهمند و استثنایی برایشان رقم زده است.

 

آب

آب عنصر نخستین است که همه چیز از آن آفریده شده و بنابراین یک نماد باستانی برای زهدان و باروری به شمارمی‌رود. در بسیاری از اساطیر آفرینش در هندوستان و خاورمیانه و مصر، اسطوره‌هایی وجود دارند که وجود یک اقیانوس کیهانی را پیش از پیدایی جهان مطرح می‌کنند. آب منشا همه مخلوقات است. نماد مادر کبیر، به صورت باران یعنی نیروی لقاح ایزد آسمانی و مفهوم باروری را می‌رساند.

در باورهای ایران باستان، زمین از آب پدید آمده بود و در بین النهرین، اقیانوس نخستین، زاینده آسمان و زمین بود. در اسطوره‌های کنعان بیشتر خدایانی که با آفرینش پیوستگی دارند، یادآور آب هستند. گاهی منظور از آب، آب پشت است. در زبان سومری، حرف "a" به معنای آب بود. اما عامل زاد و ولد هم معنی می‌داد. در رمزپردازی جنسی آفرینش کیهان، آسمان زمین را در آغوش می‌گیرد و با باران باردار می‌کند.

 

آب همچنین به عنوان منبع حاصل خیزی است و رمز کل چیزهایی است که بالقوه وجود دارند. آب مثل مار نشانه تجدید حیات و دگردیسی هم به شمار می‌رود.

آب نماد عقل و خرد هم هست. در ریگ ودا نخستین موجودی که پس از ترکیب محرک نخستین و ماده آغازین یعنی آب، پدید آمد عقل کل بود. در اساطیر آفرینش بین النهرین مهمترین ویژگی "انکی" خدای آب شیرین، هوش و عقل زیاد بود. در پی همین مفاهیم بود که آب - بانوان نمایندگان خرد شدند و آناهیتا یکی از آن‌ها بود.

در اوپانیشادها، نطفه و آب، پدید آورنده نور و بقا هستند. در واقع آب، مایع شده نور است. ما غالبا از نور معرفت مثال می‌زنیم. در این صورت است که آب ویژگی حکمت نور را به ارث می‌برد. برای همین کسانی که به نور معرفت یا حکمت دست یافته اند به نحوی تصور می‌شوند که از روی آب رد می‌شوند.

آب سمبل تطهیر است. در بیشتر ادیان طهارت با آب انجام می‌شود. از آن جا که طهارت بازگشت به پاکی است، آب نماد نوزایی هم به شمار می‌رود.



  • بتسابه مهدوی

مار در ایران باستان

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۶، ۱۲:۱۶ ب.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

مار در ایران باستان مانند دیگر مظاهر طبیعت دیده شده است واز کهن ترین حیواناتی است که در عهد باستان با خدایان ارتباط دارد.در اساطیر بسیاری از اقوام وملل به صور گوناگون مطرح است چه به عنوان موجودی مقدس یا منفور واقع شده .

واژه اژدها که در متون تاریخی آمده است به معنی مار بزرگ وعظیم است. مارعمر طولانی دارد واز قدرتی شگرف برخوردار است وچون در زیر خاک به سر می برد از دنیای زیر زمینی ومردگان آگاه است. او اصوات زیر زمین را می داند ومظهر جسمی روان در گذشتگان است. واین شاید دلالتی است بر اینکه مار گاهی می تواند در دنیای زندگان وگاهی در دنیای مردگان باشد وهمچنین نگاهبان دنیای مردگان است. او با چشمان باز می خوابد ومظهر هوشیاری است وجاودانگی وپوست اندازی وحیات مجدد آن  که مار را به صورت موجودی نامیرا در آورده است وبه همین دلیل مورد احترام وپرستش بوده است وبه نقل از گروتر دجانز :

 

".....سبب این اعتقاد رایج بود که روح افراد متوفی به شکل مار باقی مانده ودر عمارت های قدیمی زندگی می کند .اقوام ودوستان شخص مرده ،غذایی که غالبا شیر است به آن مار می دهند وآداب ورسوم دیگری نیز به جای می آورند."

 

مار در ایران باستان نمادی از روز رستاخیز است زیرا که پوست اندازی مار نمادی از تولد دوباره و نیز خورشید است.

 

مار گاهی در ایران باستان در کنار خدایان دیگر نیز دیده شده است مانند خدای "زوروان" که خدای بی مرگی است.در برخی از موارد مار را روی تاج شاهان نیز می بینیم

مار همچنین به دلیل زهز وپادزهری که دارد نمادی از جادو وسحر نیز بوده است وگاهی مار را در ارتباط با زن یا به نوعی تشبیه به زن کرده اند واین می تواند جلوه ای از افسونگری وحیله گری مار را به تصویر بکشد .

 

 .مار نمادی از موج آب نیز بوده است به طوری که در در نقش هایی که بروی اشیاء به تصویر می کشیدند اگر مار به صورت جریان آب نمایش داده می شد نماد آب وفراوانی وحاصلخیزی بود  اما اگر مار را با خصوصیات جانوری آن ترسیم کرده باشند جلوه اهریمنی آن را نمایش داده اند.

 آثار به جا مانده از مهرها والواح کشف شده از تمدن های باستانی، از تقدس ماردر برخی از فرهنگ ها  دارد مانند تمدن ایلام که ویژگی شگفت آور تمدن ایلامی اهمیت مار در آن دوران است. در دوره "سوکل مخ" در آغاز هزاره دوم ق.م مدارکی برای تایید آن یافت شده است ودر پیکر تراشی آثار ایلامی نیز دیده شده است .

مار در نزد ایلامیان حافظ  آب، خرد وثروت است از همین رو همیشه در کنار جویبارها سکنی گزیده و به نظر می رسد آب، همان ثروت وگنج است چراکه در زمین بایرآب مانند گنجی بزرگ است.

مار گاهی به عنوان  نمادی از باروری به صورت پیچیده شده بر بدن تندیس الهه ها نیز دیده شده است وبرخی پرستش مار را با مادران یکی دانسته اند وبرای آن ها احترام زیادی قایل بوده اند. وممکن است این همان دورانی بوده باشد که مادر سالاری رواج می یابد.

 

مفهوم نماد مار در دوره های مختلف عوض می شود درزمان قبل از یکتا پرستی و ظهور دین زرتشت در دوران عیلامیان و.. تقدس خاصی داشت اما هنگامی که بحث یکتا پرستی به وجود می آید ونقش جهان دیگر پر رنگ تر می شود وبهشت وجهنمی در تصور عامه پدید می آید نقش مار را می بینیم با خصوصیات اهریمنی واین پرسش ایجاد می شود که چرا قبلا مار مورد تقدس بوده، وبا آمدن دین نقش اهریمنی پیدا می کند به طوریکه در دین زرتشت جزو حیوانات خرفستره (موجودات زیانکار) محسوب می شده است؟ گمان می رود که دین جدید نفی کننده دین قبلی بوده باشد واین یکی از خصلت های تعویض مذهب است  ازین رو وقتی زرتشت ظهور می کند مار موجودی می شود اهریمنی .

 

البته قابل به ذکر است در دین های بعد از زرتشت نیز مار همچنان موجود اهریمنی باقی می ماند واین اهریمنی بودن آن را در روایات ها افسانه ها یا حتی متن های به جا مانده می توان پی گیری کرد وتقریبا همه این ادیان از جمله ادیان ابراهیمی، مسیحی واسلام  اهریمنی بودن مار را در روایات با ماجرای فریب خوردن آدم وحوا از ماربه تصویر کشیده اند که می توان اشاره داشت به کتاب های تورات وقرآن و روایات وافسانه های کلده وشام هر چند که هر کدام روایات جداگانه ای از فریب خوردن را ذکر می کنند ولی نهایتا همه آنها به یک نتیجه کلی می رسند که آن اهریمنی بودن مار است. در افسانه ها مار را در ارتباطی تنگاتنگ با زمین می دانند به دلیل اینکه معتقدند او نفرین شده خداوند است وهنگامی که آدم را فریفت مورد غضب خداوند واقع شد ودست وپایش را گرفت وبدو گفت همیشه باید بروی شکم راه بروی واینگونه او را به زمین تبعید کرد.

 

تصویر مار را می توان در آثار زیادی دید مانند پیکر تراشی ها ونقش برجسته ها ،مهر ها و... گاهی نقش آن را در روی تاج پادشاهان در ملت های مختلف می توان مشاهده کرد که هر کدام نماد خاصی دارد وچه از نگاه اهریمنی بودن آن وچه از دید مقدس بودن ، جای بسیار بحث وبررسی دارد.که بارزترین آن نگاره کوروش بالدار در ایران باستان است .

 

  • بتسابه مهدوی

فلسفه جشن تولد در ایران

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۶، ۰۱:۳۲ ب.ظ

 

دکتر بتسابه مهدوی

 

از روزگار بسیار کهن، ایرانیان را مرسوم بود که جشن تولد برگزار میکردند. رئیس خانواده، کد بانو، پسران ودختران خانواده، امیران وامیر زادگان و.. را در همه طبقات، این جشن مرسوم بود.چنین رسمی نمایانگر نگاداشت دقیق زاد روز هر کس و سن افراد بوده است. هرودوت به روشنی از این جشن میان ایرانیان یاد کرده است:

(( پارس ها عادت دارند که روز تولد خود را جشن بگیرند. در آن روز آن ها مجالس میمانی برگزار می کنند و جشن وشادی می نمایند و این را رسمی شایع می دانند که باید برگزار شود. در آن روز حق خود می دانند ه جامه های نو بپوشند و خوراک های خوب و متنوع تهیه کنند، ب طوری که با دیگر روزها تفاوت داشته باشد. اعیان و ثروتمندان؛ گاو، شتر، اسبی را کشته و پس از پاک کردن، درسته آن را در تنور با تشریفاتی می پزند و کباب می کنند.اشخاص بی چیز و فقیر به کشتن حیوانات کو ک تری ناعت می کنند. اما این جشن یاد بودی همگانی است.

 

قدیمی ترین سند درباره جشن تولد در ایران، به هرودوت برمی‌گردد. بنا به گفته هرودوت: ایرانیان زاد روز خود را با جشن‌های شکوهمند و قربانی کردن و دادن غذا برگزار می‌کردند. با شکوه ترین ضیافت در کاخ‌های سلطنتی در دوره هخامنشیان، در زاد روز پادشاه هخامنشی بود؛ تنها روزی که پادشاه سر خود را با صابون می‌شست و به پخش کردن هدایا می پرداخت. در دوره ساسانیان هم احتمالاً جشن های زاد روز برگزار می شده، اما سندی در این مورد در دست نداریم. در شاهنامه هم اشاراتی به مراسم تبریک گویی در روز تولد آمده است؛ مثلاً شادمانی بسیار به‌ هنگام تولد رستم ، یا شاد باش موبد ، خطاب به فریدون به ‌هنگام تولد منوچهر .

 

البته برای طبقات فرودینه اجتماع کم تر حرف و شرح و بسط جشن تولد آمده است.

بعدها اشاراتی دیگر به جشن تولد در دوره اسلامی شده است. از جمله در روز تولد عضدالدوله دیلمی جشن برگزار می‌شده است.

عضدالدوله به زنده‌کردن فرهنگ ایران قدیم علاقه داشت، بنا براین روش خود را از ساسانیان گرفته بود.

 

زرتشتیان نیز به گونه ی سنتی، هنوز جشن تولد حضرت زرتشت را در روز ۶ فروردین (که خردادروز است) برگزار می‌کنند و در آن روز به یکدیگر تبریک می‌گویند.

با توجه به نکته‌های یاد شده، نکته مهمی که به اندازه لازم و کافی به آن توجه نشده، ذکر اهمیت پیشینه تاریخی جشن تولد است که باید در اطراف آن صحبت‌های بیشتری بشود و همگان به نکته‌های حساس و جالب آن بیشتر توجه کنند. برای نمونه بسیاری از ما فکر می کنیم جشن تولد یکی از آداب و رسوم فرنگی و خارجی است که ایرانیان در این اواخر مثل مد از اروپا تقلید کرده‌اند. حتی شعر Happy birth day to you را که با اصرار و علاقه خاصی می‌خوانند نوعی تظاهر و تلاش برای نشان دادن استثنا و پیشرفتگی به نظر می‌آید. غالب این مراسم برای بچه‌هایی که خانواده‌های سطح بالای ثروت و اعیانی است، برگزار می‌شد و می‌شود.

با توجه به این گفته‌ها و ترجمه‌ها، باید متوجه شد جشن تولد، جشنی است ایرانی با پیشینه ایرانی و ریشه در اعماق تاریخ تمدن، فرهنگ آداب و سنن مردم ایران دارد و به قول هرودوت، ایرانی‌ها روز تولد خود را جشن می‌گیرند. اگر تقلیدی وجود دارد، توسط فرنگی‌ها و غیر ایرانی‌ها است.

در نهایت، این سنت مدت‌ها بود که بنا به دلایلی، موقوف، پنهان، غیر متعارف یا ناچیز شده بوده ولی باز پس از چند سده به شکل روزآمد و تقلید از اروپاییان به ایران بازگشته و دوباره زنده و جاری شده ، اما کم‌تر کسی در پی تحقیق و پژوهش ریشه این جشن برآمده است .

نکته غم‌انگیز اشتباه دیگر، آن که در بسیاری از این مراسم، عده‌ای خیال می‌کنند که این روز، روز خودخواهی، جلوه‌گری، تظاهر و نمایش اهمیت خود و نشان و طبقه است و حال آن که هرگز چنین نیست، بلکه روزی است برای: ستایش، نماز، نیایش، شادمانی، عبادت و سپاسگزاری از موهبت‌های الهی، همچون: فرزند، پدر، مادر، همسر و . در چنین روزی است که در واقع، ما می‌گوییم: خداوندا! شکر، سپاس که این فرزند را دارم، این مادر را، این پدر را، این عزیز را دارم و در واقع روزی است برای سپاسگزاری و توجه به روزگار گذران و غنیمت شمردن نعمت‌های موجود زندگی؛ نه روز تظاهر، فخر فروشی و تکبر.

 

یادمان بماند که:

۱٫ جشن تولد، سنتی است ایرانی، با پیشینه و روز شکرگزاری است.

۲٫ باید قدر آن را دانست، جدی گرفت و مراسم جشن تولد را به خوبی و شادابی برای همه، از بزرگ و کوچک برگزار کرد.

۳٫ باید از لحاظ پاسداری و ارزش‌گذاری بگویم حدود سال‌های ۱۳۵۰ نوازنده پیانو، آهنگساز محبوب، استاد انوشیروان روحانی برای جشن تولد آهنگی ساخته‌اند که در میان آهنگ‌های مشابه گل کرده و به شهرت رسیده است. شعر آن را که بسیار کوتاه و ساده است تنی چند از کارمندان موسسه ی فاکوپا، از جمله شاعر معروف آقای نوذر پرنگ ساخته یا جور کرده‌اند. و بدین گونه:

 

تولد، تولد، تولدت مبارک؛ تولد، تولد، تولدت مبارک

بیا شمع‌ها رو فوت کن که صد سال زنده باشی

لبت شاد و دلت خوش، چو گل پر خنده باشی

 

 

شمع روی کیک

 

کیک تولد از اجزای مراسم تولد محسوب می‌شود. روی کیک شمعی عددی یا تعدادی شمع معادل یک سال کمتر از سن شخص در روز تولد وی می‌گذارند و این بدین معنی است که شخص سن سال قبل را پشت سر می‌گذارد. معمول است شخص در هنگام فوت کردن شمع های جشن تولدش نیز آرزویی کند.

فلسفه شمع جشن تولد روایت های زیادی دارد. برخی میگویند:

عالم خلقت اگر تجزیه شود به چهار عنصر می رسیم: آب...آتش...باد....خاک

 

براساس باور های گذشتگان اگر موقع دعا کردن این چهار عنصروجود داشته باشند استجابت دعا انجام می شود.

در شمع این چهار عنصر را داریم : موم شمع: خاک, شعله شمع: آتش, دود شعله: باد و موم ذوب شده: آب

و به روایت دیگر میگویند:

استفاده از شعله های شمع با توجه به اهداف متافیزیکی،به گذشته های دور بر می گردد. شمع، نماد و سمبل انسان فعال است. هم از نظر فیزیولوژیکی و هم از نظر روانی، استفاده از شمع در درمان، به طور ناخودآگاه تقلید از شیوه های نیاکانمان است که در طول تاریخ به آن عمل می کردند. در دوران کهن،آتش مظهر بزرگ ترین قدرتی شناخته می شد که زندگی و روح انسان ها را تحت تاثیر قرار می داد.

 

بنابراین، استفاده از نور شمع برای اهداف متافیزیکی و مدیتیشن برای برخورداری از تأثیرات و جنبه های روانی آن در ارتباط با ذهن و روح انسان می باشد.

شمع خاموش، نمادی از زندگی عادی و سکوت و انزواست که هیچ لطفی ندارد. برای ایجاد تحول و دگرگونی در این زندگی باید آتش معنویت را بر افروخت. آتش سمبل معنویت است. پیمودن مراحل کمال، به تولد دوباره (تولد معنوی) نیاز دارد.

  • بتسابه مهدوی

تاریخچه‏ ی نذر کردن و نذری دادن

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۶، ۰۹:۵۴ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

از مطالعات انسان‏شناختی استنباط می‏شود که نذورات و زیارت اماکن مقدس از دیرپا، بنیادین و کهن‏ترین صور رفتارو تجربه‏های دینی فرهنگ‏ها و جامعه‏ها بوده‏است . انسان کرومانیون که پیشرفته تر از گونه‏های قبلی بوده و از جمجمه‏ی بزرگتری هم برخوردار بود علاوه بر رفتارهای انسان‏های نئاندرتال، شروع به نقاشی کردن روی دیوارهای  غاری که در آن زندگی می‏کرد نمود و نیز روی ابزار خودش خط وشکلی کشید و خیال کرد که این شکل‏ها درشکار و جنگ کمکی به او می‏کند. او شکل حیوان مورد نظر خود، که آرزوی شکارش را داشت بر دیواره‏های غار نقاشی می‏کرد. یکی از دلایلی که برای این عمل انسان‏های نخستین حدس می‏زنند این است که اعتقاد آنان این بود که با این کار در شکار خود موفق خواهند شد. شاید بتوان این عمل را ابتدایی ترین صورت نذر و قربانی کردن در نظر گرفت. اعتقاد به این که سرنوشت انسان در دست خدایان است و انگیزه‏ی خشنودی خدایان و دفع شر و بلایای طبیعی از مهمترین دلایل نذورات و قربانی ها بوده است.

 

همه تجربه‏های دینی به طریقی با زیارت و اعمال زایرانه جمعیت‏های متدین درپیچیده‏اند . به دیگر سخن، دینی را بدون زیارت و اعمال و آداب آن و نذر و نیاز سراغ نداشته و نمی شناسیم . از زمان پیدایش ادیان و معابد و پرستشگاه‏ها و زیارتگاه‏ها در روی زمین ، موضوع نذر و نیاز و زیارت نیز وجود داشته است ، زیرا امور معابد و زیارتگاه‏ها معمولاً از طریق هدایا و نذورات پیروان آن ادیان و معابد و یا از محل درآمد اراضی موقوفه‏ای بوده که وقف یا نذر بر آن معبد یا پرستشگاه یا زیارتگاه می‏شده است و روحانیون مخصوصی تصدی انجام این امور را به عهده داشته‏اند . 

این امر اتفاقی نیست که زنده ، غنی ، معنوی و فعال‏ترین محوطه‏ها و مکان‏ها در گذشته زیارتگاه‏ها بوده‏اند . معماری ، هنر ، ادبیات و آداب زیارت و اهدای نذور را بی ‏غراق می‏توان از گرانمایه‏ترین ذخایر معنوی و میراث جمعیت‏های زایر دانست . ثروتی را که در گذشته زایران از طریق اهدای نذرها برای زیارتگاه‏ها هزینه می‏کرده‏اند با توجه به امکانات محدود مادی و تنگناهای معیشتی ، شگفت‏آور بوده است .  

 

در ایران باستان نیز نذر و وقف ، ریشه‏ای دیرینه دارد و از زمان ورود آریاها به فلات ایران و هندوستان ، نذورات و موقوفات معابد و زیارتگاه‏ها وجود داشته‏است.در کتاب "ریگ ودا"ی هندوها و "اوستا "، از نذر و نیاز صحبت شده است. یکی از سنت‏های پسندیده مردم که پیرو آیین یکتاپرستی دین رزتشت بوده‏اند ، نیکی و نیکوکاری و کمک به همنوع و اهدای نذرها به معابد و اماکن زیارتی بوده‏است . زرتشتیان این عمل نیک را از جمله وظایف ملی و مذهبی آیین خود می دانسته و به آن عمل می‏کردند . دین زرتشت با توجه به نمونه‏هایی که در کتاب مقدس « اوستا » به آنها اشاره شده ، به موضوع نذر و نیاز ، چه برای اهورا مزدا ( خدای یکتا ) و چه برای انجام مراسم مذهبی در آتشکده‏ها و اهدا به آن جا و یا پیشکش نمودن به همنوعان پرداخته شده‏است . هم اکنون نیز هموطنان زرتشتی ما در کرمان و یزد ، نذورات و موقوفاتی دارند که نذر و وقف برگهنبار شده و همه ساله درآمد آنها در محل صرف نیات نذر کننده و واقف می‏شود. 

 

  این نذرها در طول تاریخ  و در میان مذاهب گوناگون اشکال مختلفی داشتند. از قربانی‏های انسانی و حیوانی گرفته تا پختن غذاهای نذری، سفره های نذری و آجیل‏ها ی نذری.

  • بتسابه مهدوی

تعبیر خواب خوردن‌

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۱۷ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

خوابهای‌ دلپذیر و خوشایند مرتبط با غذا خوردن‌، به‌ این‌ معنا هستند که‌ در ارتباط با زندگی‌ واقعی‌تان‌،احساس‌ رضایت‌ و شادمانی‌ می‌کنید.

 

اگر در خواب‌، در حین‌ خوردن‌ به‌ شما حالت‌ تهوع‌ دست‌ بدهد یاپرخوری‌ کنید، یعنی‌، در رابطه‌ با یک‌ دوستی‌، احساس‌ نگرانی‌، گناه‌ و عذاب‌ وجدان‌ می‌کنید.

 

اگر درخواب‌، به‌ تنهایی‌ مشغول‌ غذا خوردن‌ باشید، یعنی‌، احساس‌ غم‌ و غصه‌ به‌ شما دست‌ داده‌ است‌ وناراحت‌ و ناراضی‌ هستید. اگر در خواب‌، مشغول‌ تماشای‌ غذا خوردن‌ دیگران‌ باشید، یعنی‌، احساس‌می‌کنید که‌ از مهمانی‌ و ضیافت‌ زندگی‌ دور افتاده‌اید، از این‌ رو، در زندگی‌ بیداری‌تان‌ به‌ ارتباطات‌ دوستانه‌، محبت‌، علاقه‌ و رضایت‌ خاطر بیشتری‌ نیاز دارید.

 

به‌ منظور تعبیر صحیح‌ چنین‌ خوابهایی‌، لازم‌است‌ که‌ تمام‌ جزییات‌ آن‌ را به‌ دقت‌ بررسی‌نمایید، مثلا در خواب‌ در حال‌ خوردن‌ چه‌ غذایی‌بودید و آیا به‌ تنهایی‌ مشغول‌ خوردن‌ بودید و یابا غریبه‌ها یا آشنایان‌. خوردن‌ در خواب‌ معمولاسمبل‌ آرامش‌، سرگرمی‌، تفریح‌ و عشق‌ است‌.

 

مادر زندگی‌ روزمره‌ خویش‌ می‌توانیم‌ از موادغذایی‌ هم‌ استفاده‌ درست‌ به‌ عمل‌ آوریم‌ و هم‌نادرست‌. در واقع‌ برای‌ پروراندن‌ جسممان‌ ازمواد غذایی‌ استفاده‌ می‌کنیم‌.

 

پس‌ خوردن‌ بخش‌اصلی‌ از زندگی‌ روزمره‌ ما محسوب‌ می‌شود وحتی‌ در نظر عده‌ای‌ یک‌ مشکل‌ و معضل‌ به‌ شمارمی‌آید. اگر در زندگی‌ روزمره‌تان‌ دائما در حال‌پیروی‌ از رژیم‌های‌ گوناگون‌ غذایی‌ هستید وخودتان‌ را از خوردن‌ محروم‌ می‌کنید، چنین‌خوابهایی‌ می‌توانند ماهیت‌ چرائی‌ داشته‌ باشند.

 

اگر در زندگی‌ روزمره‌ احساس‌ تنهایی‌ و یا کمبودمحبت‌ می‌کنید، احتمالا به‌ کرات‌ چنین‌خوابهایی‌ را مشاهده‌ خواهید کرد. خوردن‌ درمجموع‌ نمایانگر ضرورت‌ تغذیه‌ جسمانی‌، روحی‌و روانی‌ است‌.

 

  • بتسابه مهدوی

مرگ و مراسم تدفین در ایران باستان (4)

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۴۶ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی



منع شیون و زاری

در اوستای بزرگ زمان ساسانی که تدوین شدهٔ مغان بود به موجب کتاب نهم دینکرد در سوتکَرنَسک که نخستین نسک از بیست و یک نسک اوستا بود، در فرگرد یازدهم دربارهٔ عدم شیون و زاری در سوگواری مطالبی وجود داشته‌است. هم چنین در گزارش اَرداویراف از جهان پسین، به موجب فصل شانزدهم، رودی سهمگین در دوزخ جاری است که گناهگارانی در آن غوطه‌ور بوده و عذاب می‌بینند و توضیح داده می‌شود که این رود از اشک چشم و بر اثر مویه و شیون و سوگ کسانی به وجود آمده که در پس مردگان خود به سوگواری و گریه پرداخته‌اند و اینک به عذاب در این جایگاه به سر می‌برند. در رسالهٔ مینوی خرد فرگرد ۴۳ بند ۲۹ نیز با نکوهش گریه و سوگواری مواجه می‌شویم. در مجموعهٔ سد در نثر بند ۹۶ نیز همان مطالب سوتکَرنَسک آمده‌است. در جلد اول از روایات داراب هرمزدیار نکوهیدگی و اهریمنی بودن در گریه و مویه و سوگواری ملاحظه می‌شود.

 

رسم سگ‌دید

این مراسم که نشان دادن جنازه به سگ است، میراث گذشته روزگاران قدیم ایرانیان قبل از زرتشت است. از دیدگاه زرتشتیان زمانی که جان از بدن خارج می‌شود اگر کسی در کنار پای جسم بسته باشد چون نسوش(دیوی که بر اجساد آدمی دست می‌یابد و آن را پلید می‌سازد.) بر وی هجوم برد و چنانچه سگ آن جسد را ببیند، نسوش رانده می‌شود. به احتمال زیاد رسم سگ‌دید که عبارت بود از آوردن سگی بر بالین محتضر یا مرده و نشان دادن جسد به سگ و مالیدن پوزه به آن جسد، از همین عقیده سرچشمه گرفته‌است.

 

اساس این عقیده بر این بود که سگ که دزد و گرگ و دشمن مادی را می‌راند، قادر به راندن دروج و نسوش پلیدی که از سوی باختر، جایگاه دیوان بر جسد مرده حمله می‌کند، هم هست. سود و خاصیت طبیعی و طبی رسم «سگدید کردن» این است که حیوان مذکور در شناخت مرگ توانا و در مرگ مفاجا و بی‌هوشی قادر به تشخیص مردگان از زندگان است. تا چندی پیش با نهادن قطعه نانی بر سینه‌ی جسد و بردن سگ برای برداشتن آن رسم سگدید کردن به ذهن‌ها القا می‌شد.

 

مراسم مربوط به محتضر

قبل از فرارسیدن مرگ، موبد بالای سر محتضر حاضر می‌شود و به خواندن ادعیه و اوراد خاص می‌پردازد و از او می‌خواهد که به گناهان خود اعتراف کند و طلب مغفرت نماید. پس از شستن میّت او را با پارچه‌ای کتانی می‌پوشانند و در اطراف او اجتماع کرده و سرود اَشم وُهو ( نمازهای اَشم وُهو و یتا اهو در آغاز و انجام بیشتر نیایش‌ها می‌آید) را به زبان پازند در گوشش می‌خوانند. اهمیت این کار در سروش یشت هادخت تأکید شده‌است و گاهی چند قطره هوم مخلوط به آب، در دهان مرده ریخته می‌شود تا سبب آمرزش و جاودانگی او گردد.

 

غسل با گمیز

پس از مرگ، همین که جان از بدن جدا شد بی‌درنگ دُروج نَسو عفریت و دیو نامرئی، به پیکر مگسی همچون پلیدترین خرّفستران از سرزمین‌های اباختر (شمال) می‌آید و برتن مرده می‌تازد، در نتیجه این تازش است که جسد میت ناپاک و فاسد می‌گردد و لمس آن گناه به حساب می‌آید. بنابراین افراد ویژه‌ای حق دست زدن به مرده را دارند و اگر فردی غیر از آنان جسد را لمس کند، باید ۹ روز تمام با گمیز (ادرار گاو) غسل کند. در اینجا ثنویت زرتشتی که در ادوار بعد از زرتشت رنگ و بوی خاصی به خود گرفت، به خوبی خود را نشان می‌دهد. این ثنویت با آن که مثل ثنویت‌ها گنوستیکی خیر و شر را به صراحت با روح و ماده منطبق نمی‌کند، باز تمایل به این دعوی را نشان می‌دهد که آنچه تعلق به قلمرو خیر دارد حیات است و مرگ مثل دروج (اهریمن یکی از دیوان ماده) متعلق به قلمرو شر است.

 

ظاهرا به استناد همین نکته است که پسودن مردگان همچنان که از وندیداد برمی‌آید تطهیر با گُمیز، (ادرار گاو) را الزام می‌کند، چرا که در تعلیم زرتشت تن انسان وقتی که به کلی از حیات خالی باشد در تصرف اهریمن واقع می‌شود و تطهیر که به سبب پسودن آن هست، از اینجاست.

 

  • بتسابه مهدوی

مرگ و مراسم تدفین در ایران باستان (2)

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۱۸ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی


رنگ‌ کردن مردگان

در ادوار قدیم جسد مرده را با رنگ قرمزی می‌پوشانیده‌اند که از اکسید آهن به دست می‌آمده و در فلات ایران فراوان بوده‌است. این نظر هم وجود دارد که ممکن است زندگان بدن خود را به دلایلی با همین ترتیب رنگ می‌کردند و چون فوت می‌شدند، اثر این رنگ بر بدنشان باقی می‌مانده‌است. در دوران‌های متأخرتر بجای اکسید آهن بر استخوان‌بندی متوفا با رنگی سرخ فام، با گِلِ اُخرا نقش‌هایی ایجاد می کردند.

 

خاک‌سپاری در منازل

رسم دفن مردگان در جاهای مختلف خانه، احتمالاً بنابراین اندیشه بوده‌است تا با بازماندگان مجالست و مصاحبت داشته باشند چه به بقای روح و زندگی پس از مرگ سخت معتقد بوده‌اند. این رسم تا مدتی دوام داشت و هنوز آن زمانی فرا نرسیده بود تا از مردگان در ترس و هراس افتند.

 

پیدایش ترس از مردگان

در بسیار از اقوام و ملل ترس از مردگان وجود داشته‌است و شاید این نشانی از آغاز دوران نیاکان‌پرستی باشد. بازماندگان برای مردگان قربانی می‌کردند، هدیه می‌فرستادند و می‌کوشیدند تا همچون خدایان شر، دلشان را نرم و مهرآمیز نمایند. در برخی نقاط چون مرده‌ای پیدا می‌شد، وی را درون خانه دفن کرده و خود در جایی دور خانه می‌ساختند تا روح متوفا آنان را پیدا نکند و یا درهای ورودی و خروج خانه را پس از فوت یک نفر مسدود کرده و از آنجا می‌گریختند تا روح محبوس فرصت تعقیب پیدا نکند. آثار چنین اندیشه‌هایی در دین ایرانی نیز بر جای مانده‌است.

 

در هرات رسم بر آن جاری بود که چون در خان‌ای کسی می‌مرد، سرنشینان وخویشان آن خانه را ترک می‌کردند. در بند نهم از فرگرد دوازدهم وندیداد آمده‌است، «ششمین سرزمین که اهورامزدا آفرید، هرات هَرَئیوَه است، که در آن ترک کردن خانه‌ها به هنگام مرگ رواج دارد. آفتی که اهریمن پرمرگ در این سرزمین آفرید، سرشک (سرسکه)، وشیون و زاری (دری‌ویکه) بود.»

 

دفن مردگان در قبایل پارس

چنین به نظر می‌رسد که به خاک سپردن مردگان یک آئین پارسی بوده که بعدها به تدریج متروک شده‌است. سندی بسیار جالب در این مورد از برده‌ای ایرانی به نام اوفراتس (Eufhrates) به دست آمده‌است. «مرا مسوزان، آتش را از برخورد تن من میالای، من پارسیم، نیاکانم نیز پارسی بودند و گناه آلودن آتش به نزد ما گران‌تر از مرگ است. مرا به خاک بسپار، مولایم، ولی برتنم، آب تطهیر نیفشان چون من آب‌ها را نیز گرامی می‌دارم.»

 

سیسرو، اسبیوس، هرودوت، و استرابو نقل می‌کنند که مغان زرتشتی جسدها را در برابر سگ‌ها یا لاشخورها قرار می‌دادند. پارسی‌های دوره هخامنشی آنها را مومیایی می‌کردند. ولی طبق گفته گزنفون کوروش می‌گوید:

«ای فرزندانم، بدن مرا بعد از مرگم نه در طلا و نه در نقره قرار مدهید، بلکه بلافاصله در زمین بگذارید».

 

این مطلب نشان می‌دهد که مراسم مربوط به مردگان در مورد هخامنشیان با آنچه در دین زرتشتی رایج می‌باشد، اختلاف داشته است. از ملاحظه گور داریوش بزرگ و خاندان هخامنشی در نقش رستم واضح می‌شود که شاهان هخامنشی قانون منع و جلوگیری از دفن مرده را در سرزمین رعایت نمی‌کرده‌اند. در کتاب اوستا دفن جسد مرده در زمین منع شده‌است، ولی این امر مانع نمی‌شد که استخوان‌های خشک جسد مدفون گردد، یعنی در محلی به نام استودان ریخته شود.

  • بتسابه مهدوی

مرگ و مراسم تدفین در ایران باستان (1)

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۱۵ ق.ظ

بتسابه مهدوی

 

ایرانیان در دوره‌های باستان گاه جسد را با موم می‌پوشاندند و آن‌گاه آن را دفن می‌کردند چنانکه در جنوب ایران متداول بود. گاه جسد را می‌سوزاندند و این عمل به دلیل فراوانی چوب و وجود جنگل بیشتر در جنوب دریای مازندران و دیگر مناطق پرجنگل انجام می‌شد. گاهی نیز اجساد را در دخمه‌هایی می‌گذاردند تا طعمهٔ لاشخورها شوند. گاه نیز اموات را در تابوت‌ها یا کوزه‌های سفالین دفن می‌کردند.

پس از فراگیری دین زرتشت و هنگامی که این دین به صورت دین رسمی ایرانیان درآمد، سوزاندن، غرق کردن و به خاک سپردن جسد گناه بزرگی شمرده شد. در آیین زرتشت آتش و آب و خاک مقدس هستند اگر جسد را مدفون کنند خاک را آلوده ساخته‌اند و اگر در آب غرق کنند آب را ناپاک نموده‌اند و اگر در آتش بسوزانند با آلوده ساختن این فروغ آسمانی بزرگترین معاصی صورت گرفته‌است. به عقیدهٔ پیروان مزدیسنا باید جسد را در دسترس مرغان و جانوران لاشه‌خور قرار داد و یا بالای برج‌های خاموشی در معرض نابودی گذاشت.

 

سوزاندن مردگان

در اوستا از سوزاندن مردگان یاد شده و آن را گناهی بزرگ دانسته‌اند و این می‌رساند که در عهد وندیداد یعنی در دوران اشکانی، این رسم هنوز در بین بخش‌هایی از ایران وجود داشته‌ است.

 

کول‌تپه

کول‌تپه به جائی اطلاق می‌شود که تودهٔ بزرگی از خاکستر بصورت طبقه‌طبقه، روی هم انباشته شده و بصورت تپه‌ای مانند درآمده‌باشد. در آذربایجان غربی بویژه کناره‌های دریاچه ارومیه که مرکز آتشکده‌های ایران بوده‌است، کول‌تپه‌های زیادی برجا مانده‌است. روستائیان از این خاکسترها برای کود دادن بزمین بهره می‌برده‌اند و سالیان دراز است که آنها در کشتزارهای خود استفاده می‌کنند تا موجب باروری زمین گردند، بطوری که برخی از این توده‌های خاکستر یا کول‌تپه‌ها اکنون اثری برجا نمانده‌است. این خاکسترها لایه‌لایه‌اند و در میان هر لایه مقداری خاک و گاه اشیاء قدیمی بویژه کاسه و کوزه و ظروف مختلف پیدا می‌شود.

 

دربارهٔ علت پیدایش این تپه‌های خاکستر در آذربایجان ایران حدس‌های گوناگونی زده می‌شود. بیشتر دانشمندان برآنند که این تودهٔ خاکستر بازماندهٔ هیزمی است که در آتشکده‌ها می‌سوخته و در طی سده‌ها تلی از خاکستر برپا گشته‌است. اما به سبب اینکه در جاهای دیگر ایران حتی نزدیک به آتشکده‌های بزرگ تپهٔ خاکستر وجود ندارد، برخی دیگر از محققان این نظریه را قبول ندارند. نظریهٔ دیگری که عنوان شده‌است به اینصورت است که شاید علت را در ویژگی آئین مردم این ناحیه باید جستجو کرد. ناحیهٔ اطراف دریاچه ارومیه، نخستین جای فرود آمدن نیاکان مادی بوده‌است که مزداپرست بوده‌اند و در سحرگاه مهاجرت هنوز از آئین زرتشت آگاه نبوده‌اند و شاید هم هنوز زرتشت هنوز پا به جهان نگذاشته بوده‌است.

مزداپرستان گویا مانند هم‌تباران هندی خود مردگان را در جایگاهی ویژه می‌سوزاندند و این خاکستر فراوان، بازماندهٔ چوب و هیزمی است که جسد را در میان آن به آتش می‌کشیده‌اند و بنابر سنن کهن پس از سوزاندن جسد برای زندگی پس از مرگ شخص درگذشته، در میان خاکسترها ظروف سفالین یا فلزی می‌گذاشته‌اند و روی این تودهٔ خاکستر خاک نرم می‌ریخته‌اند تا هنگامی که شخص دیگری درمی‌گذشته، برای سوزاندن او دوباره بتوانند بر پهنهٔ خاک هیزم قرار بدهند. استخوان‌های سوخته شده را سپس گرد آورده و آنها را در استوان‌های کنار آتشکده می‌ریختند همچنانکه امروز هنگامی که جسد در دخمه‌ها پوسید و عاری از گوشت و پوست شد، استخوان‌ها را در چاه استودان می‌ریزند.

 

خاک‌سپاری

اعتقاد به روح و روان و زندگی پس از مرگ به اشکال گوناگون در سراسر نقاط و مراکز جهان باستان از جمله ایران وجود داشته‌است. بر اساس و مبنای همین اعتقاد در گور مردگان اسباب و لوازم زندگی و خوراک و پوشاک قرار می‌دادند. در ادواری قدیم‌تر بر اساس شغل متوفا ابزار پیشه‌اش را نیز پهلوی دستش قرار می‌دادند. اغلب مردگان را در عمق کمی که گاهی از ۲۰ سانتیمتر نیز تجاوز نمی‌کرد، دفن می‌کردند. شکل اسکلت‌هایی که باقی مانده به شکل خمیده و منحنی است. برخی اوقات مرده را طوری خمیده دفن می‌کردند که تمام اعضای بدنش به جانب شکم کشیده شده باشد.

 

با پیدایش و کشف فلزات، زینت مردگان با اشیاء طلاه و نقره و سنگ‌های گران‌بها رسم و شایع شد. این رسم خدمت مهمی به فهم هنر و دانستنی‌های دیگر باستان‌شناسان کرده‌است زیرا که تقریباً تمامی جواهراتی که از زمان‌های باستان به دست ما رسیده‌است از مقابر و گورها یافت شده‌است.

  • بتسابه مهدوی

باورهای کهن ایرانیان بر پایه هفت

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

هفت ایزدان آریایی

هفت طبقه زمین

هفت طبقه آسمان

هفت ستاره : ماه , تیر , ناهید , خورشید یا مهر , بهرام , برجیس , کیوان

هفت روز هفته

هفت امشاسپند در دین زردشت ( اشا , وهومنه یا بهمن یا وهمن , اشه وهشتا یا اردی بهشت , خشترا یا شهریور , آرمیتی یا سپندارمذ , هروتات یا خرداد , امرتات یا امرداد )

هفت اقلیم , هفت کشوری که در طول تاریخ تحت کنترل ایران بودند

زمین هفت کشور به شاهی تو راست               سپاهی و گاهی و راهی توراست ( فردوسی بزرگ )

هفت دریا

هفت ایزد در مذهب مانوی در زمان ساسانیان

هفت پیکر نظامی گنجوی

هفت خان رستم  : خوان اول رخش شیر را کشت , دوم چشمه آب به رهنمایی غرم به رستم پیدا گشت , سوم رستم اژدها را کشت , چهارم زن جادوگر را هلاک کرد , پنجم دوگوش دشتبان را برکند , ششم ارژنگ دیو را بکشت , هفتم دیو سپید را به قتل رساند .

هفت آتشکده کهن ایرانیان : آذرمهر , آذرنوش , آذربهرام , آذرآیین , آذرخرین , آذربرزین , آذرزرتشت بیشتر

هفت تپه خوزستان

هفت سین : سیب , سنجد , سماق , سرکه , سبزه , سمنو , سکه

هفت طبقه آرامگاه کوروش بزرگ نمایش

هفت مثنوی جامی

هفت قسمت اعضای بدن : سر , گردن , سینه و آنچه در آن است , پشت , آلت تناسلی انسان , دستها , پاها .

هفت روز عزا برای درگذشتگان در ایران ( مراسم هفتم )

هفت آشان صحبت : دهی است از بخشهای سنجابی کرمانشاه

هفت آسیا : دهی است از بخش فریمان در مشهد

هفت آشان جیب : دهی است از بخشهای سنجابی کرمانشاهان

هفت آشیان : دهی است در سقر کرمانشاه

هفت پاره : دهی در کازرون پارس

هفت پا : دهی در سعادت آباد بندرعباس

هفت تاش : دهی در سقز کردستان

هفت تن : زیارتگاهی در تهران

هفت تنان : دهی در لاریجان آمل

هفت تنان : کوهی در مغرب ناحیه بخیتاری

هفت تومان : دهی در بخش خوربیابانک شهرستان نایین

هفت جرد : روستای در مرو

هفت جوب : دهی در شهریار ( استان تهران )

هفت چاه : دهی در حومه ارداک مشهد

هفت چشمه : دهی در گرمسار دماوند , بهشهر ساری , دهخوارقان تبریز , میانه , شبستر تبریز , مشکین شهر , صالح آباد ایلام , آبدانان ایلام , سنجابی کرمانشاه , دلفان خرم آباد , کاکاوند خرم آباد , چگنی خرم آباد , دهدز اهواز , زاغه خرم آباد , آخوره فریدن .

هفت چوبه : دهی در ورامین تهران

هفت حوض : منطقه ای در نارمک تهران

هفت خان : بخشی از اردکان شیراز

هفت خانه : منطقه ای در خلیل آباد کاشمر

هفت خانی : دهی در خزل نهاوند

هفت دست : بنای به جای مانده از دوره صفویه

هفت رک : بزرگترین شهر مکران در ناحیه سیستان کنونی

هفت رود : نام کهن منطقه پنجاب در پاکستان که بخشی از ایران بوده است

هفت سار : بخشی از منطقه ارومیه

هفت سوی : دهستانی در بخش طیبات مشهد

هفت شوئیه : دهی در اصفهان

هفت شهیدان : منطقه ای در خوزستان

هفت کده : بخشی از زرین آباد ایلام

هفت گل : بخشی در شهر اهواز

هفت گنج : نام نوایی از موسیقی ایرانی

هفت وان : دهی در شاپور شهرستان خوی و همچنین شهرستان لار

هفت جوش : هفت فلز مشهور : زر , نقره , مس , جست , آهن , سرب , ارزیر

لگد کوبه گرزه هفت جوش               بر آورد از گاو گردون خروش  ( نظامی )

 و همچنین دهها ضرب المثل و کلمات عامیانه ایرانی همچون : هفت پشت یا هفت نسل یا هفت جد , هفت اخگر نیاره , هفت الوان , هفت خزینه , هفت خط , هفت حکایت , هفت خال , هفت رنگ , هفت قلم آرایش , هفت گنج پرویز , هفت چشمه , ترشی هفته بیچار و . . .

 

نفوذ هفت مقدس ایرانی در نزد ملتهای دیگر

عجایب هفت گانه دنیا

هفت شهر طلسم نمرود

هفت شب روز بلای قوم عاد

هفت فرشته مقدس در نظر بنی اسرائیل

هفت گاو فربه و هفت گاو لاغر که فرعون به خواب دید

هفت نفر اصحاب کهف : یملیخا , مگشلینیا , مشلیتیا , مرنوش , دبرنوش , شادنوش , مرطونش

هفت سن آغاز آموختن و آموزش کودکان است و در همه جای دنیا کودکان در هفت سالگی به عقل و خرد برای آغاز آموختن دست می یابند . که این سن در ایران باستان بارها در زمان هخامنشیان مورد تاکید قرار گرفته است تا کودکان تیر اندازی و دانش را در هفت سالگی بیاموزند و هرودوت در اینباره سخنهای بسیار گفته است.

 

 برخی از موارد نفوذ عدد مقدس هفت ایرانی در دین اسلام

در مذهب اسلامی حنفیه (5) ( ابوحنفیه نعمان بن ثالث بن زوطی بن ماه ) هفت پایه باور دینی وجود دارد :

1 ) قرآن

2 ) سنت

3 ) اقوال صحابه

4 ) قیاس

5 ) استحسان

6 ) اجماع

7 ) عرف

 

 و یا موارد دیگری همچون :

 

هفت سنگ به شیطان زدن در زیارت مسلمانان

هفت محرم در دین اسلام

هفت بارطواف بر گرد کعبه در دوره جاهلیت

هفت در و هفت طبقه دوزخدر قرآن

هفت عضوی که در سجده باید بر زمین باشد

هفت بار تطهیر در قوانین طهارت

 

مراتب هفت  گانه در مذهب شیعه اسماعیلیه

 

هفت امامی : امام ابوحنیفه , امام شافعی , امام مالک , امام احمدبن حنبل , امام ابویوسف , امام محمد , امام زفر

هفت چشمه بهشت : کوثر , کافور , میم , سلسبیل , معین , زنجبیل

هفت دانه : آش عاشورا که با گندم و نخود و باقلا و عدس درست می شود

هفت جهنم : سقر , سعیر , لظی , حطمه , جحیم , جهنم , هاویه

هفت فرشته : اوریائیل , جدیائیل , شمائیل , عنائیل , جبرئیل , عزرائیل ...

 هفت شیوه قرائت قرآن : نافع مدنی , عبدالله بن کثیر , ابوعمرو بصری , ابن عامر شامی , عاصم کوفی , حمزه کوفی , علی کوفی

 

و بسیاری موارد دیگر که در سایر شوون تمدنی بشر دیده شده است نشانهاهمیت فوق العاده عدد هفت در نظر اقوام مختلف جهان است که بی شک همگی از تمدن و باورهای ملی ما ایرانیان سرچشمه گرفته شده است .

 

  شیخ محمود شبستری ( گلشن راز )

 

به زیر هر عددی سری نهفت است                             از آن درهای دوزخ نیز هفت است

 

 عدد هفت جایگاه بسیار والایی در آیین عرفان و تصوف ایرانی و همچنین ادبیات غنی کشورمان دارد . گستره عقیدتی عدد هفت بیشتر متعلق به ایران بزرگ ( شامل کردستان عراق , کردستان ترکیه , ارمنستان , آذربایجان , تاجیکستان , بلوچستان , افغانستان , ترکمنستان و جنوب ازبکستان است ) . به جرات میتوان گفت هیچ شاعر , بزرگ , اندیشمند یا فیلسوف ایرانی را نمی توان در گستره ایران بزرگ یافت که از عدد هفت سخن نگفته باشند .  مولانا , حافظ , خاقانی , دقیقی , خیام , سعدی , فردوسی . نامورترین عرفای بزرگ جهان که حافظ , عطار , مولانا , شمس در زمره آنان می باشند بر عدد هفت تاکید بسیار کرده اند . به خصوص شیخ عطار که هفت شهر عشق اش شهرت جهانی دارد و یا فلسفه هفتمردان در تصوف دراویش :

 

 هفت شهر عشق عطارنیشابوری

 

( مراحل هفت گانه عرفان ایرانی )

 

 گفت ما را هفت وادی در ره است                   چون گذشتی هفت وادی،درگه است

وا نیامد در جهان زین راه کس                  نیست از فرسنگ آن آگاه کس

چون نیامد باز کس زین راه دور               چون دهندت آگهی ای ناصبور؟

چون شدند آن جایگه گم سر به سر             کی خبر بازت دهد ای بی خبر؟

هست وادی طلب آغاز کار               وادی عشق است از آن پس ، بی کنار

پس سیم وادی است آن معرفت              پس چهارم وادی استغنا صفت

هست پنجم وادی توحید پاک              پس ششم وادی حیرت صعبناک

هفتمین وادی فقر است و فنا            بعد از این روی روش نبود تو را

در کشش افتی روش گم گرددت                  گر بود یک قطره قلزم گرددت بیشتر

 

  حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی ( مولوی بلخی ) عارف گرانمایه ایران زمین

هفت شهر عشق را عطار گشت                 ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم بیشتر

 

شایسته است امروزه نیز برای زنده نگه داشتن این باور کهن و ملی ایرانی در هرچه بیشتر استفاده کردن از این عدد پر رمز کوشا باشیم . برای مثال بسیار پسندیده است که زندگی جوانان ایران زمین بر پایه این عدد ورجاوند ( مهریه , شادی , هفت پیمان و . . . ) آغاز گردد تا هزاران سال شکوه و تمدن و تقدس آسمانی آن در زندگی آنان اثرات هرچه نیک بگذارد و پایه های زندگی زناشویی شان مستحکم تر و ایرانی تر شود . چنانچه  در همین کمتر از پنجاه سال پیش در ایران , آغاز زندگی جوانان این سرزمین به احترام این عدد مقدس که نیاکان به آن ایمان داشتند , هفت شبانه روز جشن و پایکوبی برپا می شده است . برای نمونه میتوان یک بدعت گذاری جدیدی را در میان جوانان ایرانی پایه گذاشت که از همین مهر و فرهنگی غنی ایرانی سرچمشه گرفته شده است . هفت پیمان برای دختران و پسران ایرانی پیش از ازدواج :

 

1 ) پرهیز از دروغ

2 ) حفظ احترام میان طرفین

3 ) احترام به جایگاه پدر و مادر نزد زن و مرد

4 ) مهر و وفاداری به میهن در همه شرایط زندگی

5 ) سوگند به اجرای کردار نیک - گفتار نیک - پندار نیک ایرانی

6 ) سوگند به حرکت در مسیر راستی و درستی در زندگی زناشویی

7 ) تلاش و کوشش برای پیشرفت مادی و معنوی در زندگی زناشویی

 

به درستی میتوان گفت که هرچه از هفت سخن بگوییم کم است . زیرا هم دایره وسعت آن بسیار گسترده است و هم اینکه از محدوده ذهن بسته ما انسانها خارج است . بزرگترین مسلکها , باورها و شخصیتهای ایرانی به عدد هفت ایمان داشته اند . چنانچه کوروش بزرگ بنیانگذار حقوق بشر و آزادی انسانها پس از مرگ کالبد ارزشمندش به عنوان هفتمین طبقه در پاسارگاد قرار میگرد , به صورتیکه شش طبقه با سنگهای عظیم بنا می گردد و طبقه هفتم طاق آرامگاه و کالبد کوروش بزرگ است ( نمایش ) . از سوی دیگر هفت مقدس نیز در بدن ما انسانها نیز وجود دارد . در دنیای پزشکی مهره های بدن انسان در کمر , از هفت مرحله تشکیل شده است . همین باور نیز به آیین های هند و بودا نیز نفوذ کرده است و امروزه بسیاری از عرفای بزرگ هند برای رسیدن به درجه کمال حضرت حق از هفت مرحله ای که در استخوانهای پشت کمر ما انسان نهفته است سیر مسیر میکنند  این بدین شرح است :

 

1 ) چاکرای اول در جایی بین مقعد و اندام تناسلی قرار دارد و نشان از زندگی حیوانی برخی ما انسانها دارد اگر به مراحل بالاتر نرویم و در همین مرحله از زندگی بمانیم .

2 ) چاکرای دوم بالای اندام تناسلی قرار دارد و به استخوان وصل است و مرکز احساسات نخستین تصفیه نشده، انرژی جنسی و خلاقیت می باشد .

3 ) چاکرای سوم تقریبا دو انگشت بالای ناف است . اگر این چاکرا هماهنگ کار کند شما می توانید خود را کاملا باور کنید و هم چنین به احساس دیگران و ویژگی های شخصیتی آنها احترام بگذارید.

4 ) چاکرای چهارم در وسط قفسة سینه هم سطح با قلب قرار دارد . چاکرای قلب جایگاه عمیق ترین و پر شورترین احساسات عاشقانة ماست.

5 ) چاکرای پنجم بین گودی  گردن و  گلو قرار دارد. مرکز گنجایش  بیان، پیوندهای بادیگران  و خود آگاهی  انسان است.

6 ) چاکرای ششم یا چشم سوم در میان یک انگشت بالای پل بینی در وسط پیشانی و میان دو چشم  قرار دارد که جایگاه نیروهای ذهنی برابری، تشخیص ، حافŸ

دکتر بتسابه مهدوی

30 خرداد 96

  • بتسابه مهدوی