نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۵۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مراسم» ثبت شده است

مرگ و مراسم تدفین در ایران باستان (4)

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۴۶ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی



منع شیون و زاری

در اوستای بزرگ زمان ساسانی که تدوین شدهٔ مغان بود به موجب کتاب نهم دینکرد در سوتکَرنَسک که نخستین نسک از بیست و یک نسک اوستا بود، در فرگرد یازدهم دربارهٔ عدم شیون و زاری در سوگواری مطالبی وجود داشته‌است. هم چنین در گزارش اَرداویراف از جهان پسین، به موجب فصل شانزدهم، رودی سهمگین در دوزخ جاری است که گناهگارانی در آن غوطه‌ور بوده و عذاب می‌بینند و توضیح داده می‌شود که این رود از اشک چشم و بر اثر مویه و شیون و سوگ کسانی به وجود آمده که در پس مردگان خود به سوگواری و گریه پرداخته‌اند و اینک به عذاب در این جایگاه به سر می‌برند. در رسالهٔ مینوی خرد فرگرد ۴۳ بند ۲۹ نیز با نکوهش گریه و سوگواری مواجه می‌شویم. در مجموعهٔ سد در نثر بند ۹۶ نیز همان مطالب سوتکَرنَسک آمده‌است. در جلد اول از روایات داراب هرمزدیار نکوهیدگی و اهریمنی بودن در گریه و مویه و سوگواری ملاحظه می‌شود.

 

رسم سگ‌دید

این مراسم که نشان دادن جنازه به سگ است، میراث گذشته روزگاران قدیم ایرانیان قبل از زرتشت است. از دیدگاه زرتشتیان زمانی که جان از بدن خارج می‌شود اگر کسی در کنار پای جسم بسته باشد چون نسوش(دیوی که بر اجساد آدمی دست می‌یابد و آن را پلید می‌سازد.) بر وی هجوم برد و چنانچه سگ آن جسد را ببیند، نسوش رانده می‌شود. به احتمال زیاد رسم سگ‌دید که عبارت بود از آوردن سگی بر بالین محتضر یا مرده و نشان دادن جسد به سگ و مالیدن پوزه به آن جسد، از همین عقیده سرچشمه گرفته‌است.

 

اساس این عقیده بر این بود که سگ که دزد و گرگ و دشمن مادی را می‌راند، قادر به راندن دروج و نسوش پلیدی که از سوی باختر، جایگاه دیوان بر جسد مرده حمله می‌کند، هم هست. سود و خاصیت طبیعی و طبی رسم «سگدید کردن» این است که حیوان مذکور در شناخت مرگ توانا و در مرگ مفاجا و بی‌هوشی قادر به تشخیص مردگان از زندگان است. تا چندی پیش با نهادن قطعه نانی بر سینه‌ی جسد و بردن سگ برای برداشتن آن رسم سگدید کردن به ذهن‌ها القا می‌شد.

 

مراسم مربوط به محتضر

قبل از فرارسیدن مرگ، موبد بالای سر محتضر حاضر می‌شود و به خواندن ادعیه و اوراد خاص می‌پردازد و از او می‌خواهد که به گناهان خود اعتراف کند و طلب مغفرت نماید. پس از شستن میّت او را با پارچه‌ای کتانی می‌پوشانند و در اطراف او اجتماع کرده و سرود اَشم وُهو ( نمازهای اَشم وُهو و یتا اهو در آغاز و انجام بیشتر نیایش‌ها می‌آید) را به زبان پازند در گوشش می‌خوانند. اهمیت این کار در سروش یشت هادخت تأکید شده‌است و گاهی چند قطره هوم مخلوط به آب، در دهان مرده ریخته می‌شود تا سبب آمرزش و جاودانگی او گردد.

 

غسل با گمیز

پس از مرگ، همین که جان از بدن جدا شد بی‌درنگ دُروج نَسو عفریت و دیو نامرئی، به پیکر مگسی همچون پلیدترین خرّفستران از سرزمین‌های اباختر (شمال) می‌آید و برتن مرده می‌تازد، در نتیجه این تازش است که جسد میت ناپاک و فاسد می‌گردد و لمس آن گناه به حساب می‌آید. بنابراین افراد ویژه‌ای حق دست زدن به مرده را دارند و اگر فردی غیر از آنان جسد را لمس کند، باید ۹ روز تمام با گمیز (ادرار گاو) غسل کند. در اینجا ثنویت زرتشتی که در ادوار بعد از زرتشت رنگ و بوی خاصی به خود گرفت، به خوبی خود را نشان می‌دهد. این ثنویت با آن که مثل ثنویت‌ها گنوستیکی خیر و شر را به صراحت با روح و ماده منطبق نمی‌کند، باز تمایل به این دعوی را نشان می‌دهد که آنچه تعلق به قلمرو خیر دارد حیات است و مرگ مثل دروج (اهریمن یکی از دیوان ماده) متعلق به قلمرو شر است.

 

ظاهرا به استناد همین نکته است که پسودن مردگان همچنان که از وندیداد برمی‌آید تطهیر با گُمیز، (ادرار گاو) را الزام می‌کند، چرا که در تعلیم زرتشت تن انسان وقتی که به کلی از حیات خالی باشد در تصرف اهریمن واقع می‌شود و تطهیر که به سبب پسودن آن هست، از اینجاست.

 

  • بتسابه مهدوی

مرگ و مراسم تدفین در ایران باستان (2)

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۱۸ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی


رنگ‌ کردن مردگان

در ادوار قدیم جسد مرده را با رنگ قرمزی می‌پوشانیده‌اند که از اکسید آهن به دست می‌آمده و در فلات ایران فراوان بوده‌است. این نظر هم وجود دارد که ممکن است زندگان بدن خود را به دلایلی با همین ترتیب رنگ می‌کردند و چون فوت می‌شدند، اثر این رنگ بر بدنشان باقی می‌مانده‌است. در دوران‌های متأخرتر بجای اکسید آهن بر استخوان‌بندی متوفا با رنگی سرخ فام، با گِلِ اُخرا نقش‌هایی ایجاد می کردند.

 

خاک‌سپاری در منازل

رسم دفن مردگان در جاهای مختلف خانه، احتمالاً بنابراین اندیشه بوده‌است تا با بازماندگان مجالست و مصاحبت داشته باشند چه به بقای روح و زندگی پس از مرگ سخت معتقد بوده‌اند. این رسم تا مدتی دوام داشت و هنوز آن زمانی فرا نرسیده بود تا از مردگان در ترس و هراس افتند.

 

پیدایش ترس از مردگان

در بسیار از اقوام و ملل ترس از مردگان وجود داشته‌است و شاید این نشانی از آغاز دوران نیاکان‌پرستی باشد. بازماندگان برای مردگان قربانی می‌کردند، هدیه می‌فرستادند و می‌کوشیدند تا همچون خدایان شر، دلشان را نرم و مهرآمیز نمایند. در برخی نقاط چون مرده‌ای پیدا می‌شد، وی را درون خانه دفن کرده و خود در جایی دور خانه می‌ساختند تا روح متوفا آنان را پیدا نکند و یا درهای ورودی و خروج خانه را پس از فوت یک نفر مسدود کرده و از آنجا می‌گریختند تا روح محبوس فرصت تعقیب پیدا نکند. آثار چنین اندیشه‌هایی در دین ایرانی نیز بر جای مانده‌است.

 

در هرات رسم بر آن جاری بود که چون در خان‌ای کسی می‌مرد، سرنشینان وخویشان آن خانه را ترک می‌کردند. در بند نهم از فرگرد دوازدهم وندیداد آمده‌است، «ششمین سرزمین که اهورامزدا آفرید، هرات هَرَئیوَه است، که در آن ترک کردن خانه‌ها به هنگام مرگ رواج دارد. آفتی که اهریمن پرمرگ در این سرزمین آفرید، سرشک (سرسکه)، وشیون و زاری (دری‌ویکه) بود.»

 

دفن مردگان در قبایل پارس

چنین به نظر می‌رسد که به خاک سپردن مردگان یک آئین پارسی بوده که بعدها به تدریج متروک شده‌است. سندی بسیار جالب در این مورد از برده‌ای ایرانی به نام اوفراتس (Eufhrates) به دست آمده‌است. «مرا مسوزان، آتش را از برخورد تن من میالای، من پارسیم، نیاکانم نیز پارسی بودند و گناه آلودن آتش به نزد ما گران‌تر از مرگ است. مرا به خاک بسپار، مولایم، ولی برتنم، آب تطهیر نیفشان چون من آب‌ها را نیز گرامی می‌دارم.»

 

سیسرو، اسبیوس، هرودوت، و استرابو نقل می‌کنند که مغان زرتشتی جسدها را در برابر سگ‌ها یا لاشخورها قرار می‌دادند. پارسی‌های دوره هخامنشی آنها را مومیایی می‌کردند. ولی طبق گفته گزنفون کوروش می‌گوید:

«ای فرزندانم، بدن مرا بعد از مرگم نه در طلا و نه در نقره قرار مدهید، بلکه بلافاصله در زمین بگذارید».

 

این مطلب نشان می‌دهد که مراسم مربوط به مردگان در مورد هخامنشیان با آنچه در دین زرتشتی رایج می‌باشد، اختلاف داشته است. از ملاحظه گور داریوش بزرگ و خاندان هخامنشی در نقش رستم واضح می‌شود که شاهان هخامنشی قانون منع و جلوگیری از دفن مرده را در سرزمین رعایت نمی‌کرده‌اند. در کتاب اوستا دفن جسد مرده در زمین منع شده‌است، ولی این امر مانع نمی‌شد که استخوان‌های خشک جسد مدفون گردد، یعنی در محلی به نام استودان ریخته شود.

  • بتسابه مهدوی

مرگ و مراسم تدفین در ایران باستان (1)

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۱۵ ق.ظ

بتسابه مهدوی

 

ایرانیان در دوره‌های باستان گاه جسد را با موم می‌پوشاندند و آن‌گاه آن را دفن می‌کردند چنانکه در جنوب ایران متداول بود. گاه جسد را می‌سوزاندند و این عمل به دلیل فراوانی چوب و وجود جنگل بیشتر در جنوب دریای مازندران و دیگر مناطق پرجنگل انجام می‌شد. گاهی نیز اجساد را در دخمه‌هایی می‌گذاردند تا طعمهٔ لاشخورها شوند. گاه نیز اموات را در تابوت‌ها یا کوزه‌های سفالین دفن می‌کردند.

پس از فراگیری دین زرتشت و هنگامی که این دین به صورت دین رسمی ایرانیان درآمد، سوزاندن، غرق کردن و به خاک سپردن جسد گناه بزرگی شمرده شد. در آیین زرتشت آتش و آب و خاک مقدس هستند اگر جسد را مدفون کنند خاک را آلوده ساخته‌اند و اگر در آب غرق کنند آب را ناپاک نموده‌اند و اگر در آتش بسوزانند با آلوده ساختن این فروغ آسمانی بزرگترین معاصی صورت گرفته‌است. به عقیدهٔ پیروان مزدیسنا باید جسد را در دسترس مرغان و جانوران لاشه‌خور قرار داد و یا بالای برج‌های خاموشی در معرض نابودی گذاشت.

 

سوزاندن مردگان

در اوستا از سوزاندن مردگان یاد شده و آن را گناهی بزرگ دانسته‌اند و این می‌رساند که در عهد وندیداد یعنی در دوران اشکانی، این رسم هنوز در بین بخش‌هایی از ایران وجود داشته‌ است.

 

کول‌تپه

کول‌تپه به جائی اطلاق می‌شود که تودهٔ بزرگی از خاکستر بصورت طبقه‌طبقه، روی هم انباشته شده و بصورت تپه‌ای مانند درآمده‌باشد. در آذربایجان غربی بویژه کناره‌های دریاچه ارومیه که مرکز آتشکده‌های ایران بوده‌است، کول‌تپه‌های زیادی برجا مانده‌است. روستائیان از این خاکسترها برای کود دادن بزمین بهره می‌برده‌اند و سالیان دراز است که آنها در کشتزارهای خود استفاده می‌کنند تا موجب باروری زمین گردند، بطوری که برخی از این توده‌های خاکستر یا کول‌تپه‌ها اکنون اثری برجا نمانده‌است. این خاکسترها لایه‌لایه‌اند و در میان هر لایه مقداری خاک و گاه اشیاء قدیمی بویژه کاسه و کوزه و ظروف مختلف پیدا می‌شود.

 

دربارهٔ علت پیدایش این تپه‌های خاکستر در آذربایجان ایران حدس‌های گوناگونی زده می‌شود. بیشتر دانشمندان برآنند که این تودهٔ خاکستر بازماندهٔ هیزمی است که در آتشکده‌ها می‌سوخته و در طی سده‌ها تلی از خاکستر برپا گشته‌است. اما به سبب اینکه در جاهای دیگر ایران حتی نزدیک به آتشکده‌های بزرگ تپهٔ خاکستر وجود ندارد، برخی دیگر از محققان این نظریه را قبول ندارند. نظریهٔ دیگری که عنوان شده‌است به اینصورت است که شاید علت را در ویژگی آئین مردم این ناحیه باید جستجو کرد. ناحیهٔ اطراف دریاچه ارومیه، نخستین جای فرود آمدن نیاکان مادی بوده‌است که مزداپرست بوده‌اند و در سحرگاه مهاجرت هنوز از آئین زرتشت آگاه نبوده‌اند و شاید هم هنوز زرتشت هنوز پا به جهان نگذاشته بوده‌است.

مزداپرستان گویا مانند هم‌تباران هندی خود مردگان را در جایگاهی ویژه می‌سوزاندند و این خاکستر فراوان، بازماندهٔ چوب و هیزمی است که جسد را در میان آن به آتش می‌کشیده‌اند و بنابر سنن کهن پس از سوزاندن جسد برای زندگی پس از مرگ شخص درگذشته، در میان خاکسترها ظروف سفالین یا فلزی می‌گذاشته‌اند و روی این تودهٔ خاکستر خاک نرم می‌ریخته‌اند تا هنگامی که شخص دیگری درمی‌گذشته، برای سوزاندن او دوباره بتوانند بر پهنهٔ خاک هیزم قرار بدهند. استخوان‌های سوخته شده را سپس گرد آورده و آنها را در استوان‌های کنار آتشکده می‌ریختند همچنانکه امروز هنگامی که جسد در دخمه‌ها پوسید و عاری از گوشت و پوست شد، استخوان‌ها را در چاه استودان می‌ریزند.

 

خاک‌سپاری

اعتقاد به روح و روان و زندگی پس از مرگ به اشکال گوناگون در سراسر نقاط و مراکز جهان باستان از جمله ایران وجود داشته‌است. بر اساس و مبنای همین اعتقاد در گور مردگان اسباب و لوازم زندگی و خوراک و پوشاک قرار می‌دادند. در ادواری قدیم‌تر بر اساس شغل متوفا ابزار پیشه‌اش را نیز پهلوی دستش قرار می‌دادند. اغلب مردگان را در عمق کمی که گاهی از ۲۰ سانتیمتر نیز تجاوز نمی‌کرد، دفن می‌کردند. شکل اسکلت‌هایی که باقی مانده به شکل خمیده و منحنی است. برخی اوقات مرده را طوری خمیده دفن می‌کردند که تمام اعضای بدنش به جانب شکم کشیده شده باشد.

 

با پیدایش و کشف فلزات، زینت مردگان با اشیاء طلاه و نقره و سنگ‌های گران‌بها رسم و شایع شد. این رسم خدمت مهمی به فهم هنر و دانستنی‌های دیگر باستان‌شناسان کرده‌است زیرا که تقریباً تمامی جواهراتی که از زمان‌های باستان به دست ما رسیده‌است از مقابر و گورها یافت شده‌است.

  • بتسابه مهدوی

ایزدیان

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

آیین ایزدی بجا مانده ای از آیین (میترا) می باشد و در طول تاریخ هفتاد ودو بار مورد کوچ اجباری قرار گرفته اند و صد هزار نفر از آن در راه این آیین از میان برداشته شده اند...

در میان ایزدیان پنج جشن وجود دارد و  سه جشن از این اعیاد در لالش اجرا می گردد و ایزدیان سراسر جهان در این جشن شرکت می کنند.

 

ایزدیان روزه می گیرند. ولی ایام روزه داری آنها، سه روز است و روز چهارم را به نام عید پایان روزه، جشن می گیرند. در آیین ایزدی، حرکت تبلیغ آیینی وجود ندارد و از هیچ احدی هم قبول نمی نمایند که آیین خود را تغییر دهد و از ایزدی بودن خود دست بکشد یا از دین یا آیین دیگری بدانها بگرود.

بر اساس آداب و سنن آیینی و اجتماعی ایزدی، هیچ قشری نمی تواند از قشر دیگر همسر بگیرد. زیرا در بین آنان تشکیلات اجتماعی بر سر قشر تقسیم و تشکیل دهنده ی جامعه ای آنان سه قشر می باشد.

 

این آیین از بقایای آیین (میترایی) و در روزگاران باستان که به 4500 ق.م بر می گردد و آیین میترایی از هندوستان به اروپا وارد و اروپا را در بر گرفته است. "آداب و رسوم آیینی و اجتماعی ایزدی با میترایی مثل هم و از هم جدا نیستند و آنچه در کتاب آنان ذکر شده است در نزد آنان نیز موجود است".

بعد از آمدن آیین زرتشتی و حل شدن چندین آیین دیگر در این آیین، آیین ایزدی همچنان باقی ماند و در این آیین حل نگردید و کماکان مثل گذشته بکر ماند.

 

در بین ایزدیان سه قشر وجود دارد: (پیر مرید- شیخ) و این سه قشر هر کدام جدا از هم، آیین همسرداری جداگانه ای دارند و به هیچ روشی نمی توانند از همدیگر زن بگیرند. برای نمونه شخصی از قشر شیخ نمی توان به هیچ روشی از قشر مریدان زن بگیرد و تا کنون هم چنین چیزی روی نداده است و از لحاظ آیینی کاملاَ ناشرعی می باشد. هر چند مدتیست که زن گرفتن در میان ایزدیان رو به کاهش است و جوانان بجای زن گرفتن و تشکیل خانواده در فکر رفتن به اروپا می باشند.

 

ولی بعد از قرار(انجمن روحانیون ایزدی)در خصوص نقدی خرید طلا برای دختران در وقت ازدواج بیشتر از هفتادو پنج گرم نباشد، بار دیگر جوانان بجای رفتن به اروپا و خروج از منطقه ی خود، شروع به ازدواج و تشکیل خانوده نموده اند.

شیخ آدی، شخصی صوفی بود و دراواخر قرن 11 و آغاز قرن 12 می زیسته است. او در منطقه ی(حکاری) در شمال کوردستان به مکانی که اینک بدان(لالش) می گویند، آمد و در اینجا سکنی گزید.

 

 

لالش تنها پرستشگاه ایزدیان در سراسر جهان می باشد. از آن پنج جشنی که ایزدیان برگزار می نمایند، سه جشن آن در لالش برپا می گردد و ایزدیان از سراسر دنیا جهت شرکت در این سه مراسم به لالش می آیند.

جشنهای آیین ایزدی که بدان اشاره شد، پنج جشن می باشد: جشن(چله تابستان)،  جشن(چله ی زمستان) و جشن(جمایی = جمعه ای بزرگ) که این سه جشن طی مراسم خاصی در لالش برگزار می گردند و جشن(روزه) ایزدیان، که به مدت سه روز روزه می گیرند و در روز چهارم جشن پایان آن را می گیرند و همچون مسلمانان از برآمدن صبح تا غروب افتاب هیچ گونه مواد خوردنی و آشامیدنی نمی خورند و امساک می نمایند.

 

بزرگترین جشن ایزدیان، جشن سال نو می باشد و همه ساله در ماه چهارم میلادی (نوروز) آنرا با شکوه تمامی برگزار می نمایند.

ایزدیان در مرحله ی نخست به خداوند اعتقاد دارند و در مرحله ی بعدی به (ملک الطاووس) معتقد هستند ، در آیین ایزدی به هیچ شیوه ای کار تبلیغ آیینی و نشر آن وجود ندارد. چون که بر اساس آیین ایزدی کسی که اصالتاً از اقوام ایزدی نیست نمی تواند به این آیین گرایش داشته باشد و همچنان که یک ایزدی نمی تواند به آیین یا دین دیگر گرایش داشته و بدان بگرود.

 

ایزدیان بجز خداوند، به روز قیامت، بهشت و دوزخ نیز اعتقاد باطنی دارند و به تمامی پیغمبران هم معتقد هستند. از حضرت آدم(ع) تا ختم رسل حضرت محمد(ص) نیز به عنوان رسولان خدواند اعتقاد دارند. این اعتقادات با این توصیف که به مرشدان آیینی خود که بعد از شیخ آدی آمده اند نیز معتقد می باشند.

 

به سبب این 72 کوچ اجباری که به درازای تاریخ به عمل امده است و دچار آن همه تاراج و خانه خرابی شده اند، کتاب مقدس خود را از دست داده اند و اکنون فقط دو کتاب به نامهای(جلوه) و( مصحف رش) برای آنان باقی ماند. در این آیین ، خوردن ویژه (کاهو)، خوردن گوشت گراز، قتل نفس و آمیزش ناشرعی حرام و نباید پیروان این آیین بدانها نزدیک شوند. چون که در هر طریقت صوفی گری و خدا  شناسی طرق مختص به خود را دارد".

اکثریت هم کیشان ایزدی در جهان در جغرافیای کوردستان هستند و مرکز آنان در لالش می باشد. بر اساس آمار وزارت بازرگانی، آمار ایزدیان در کوردستان در بین 550 تا 550 هزار نفر می باشد.

 

بطور کلی در دو استان دهوک و موسل ایزدیان تقسیم و زندگی می نمایند. در شهرهای (باعذره، شیخان، شاریا، خانکی، خطاری، دیربون و بعشیقه) سکونت گزیده و اکثراَ در موسل ساکن می باشند.

 

این بخش جدای آز آن بخش های ایزدیان است که در سوریه، ایران و اتحاد جماهیر شوروی سابق، امریکا و جمعیت کثیری از آنان  در اروپا به ویژه در آلمان زندگی می کنند. چون که کشور آلمان به سبب آنکه اهمیت خاصی به اقلیتها میدهد، در مدتی کوتاه درخواست پناهندگی آنان را قبول می نماید. برای همین هم تمامی ایزدیان به انجا پناهنده می شوند.

دکتر بتسابه مهدوی

9 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

جشن بهمنجه (روز پدر) در ایران باستان

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۷:۵۶ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

جشن بهمنگان در روز وهمن(وهومن) از ماه وهمن(بهمن) از سالنامه ی زرتشتیان برابر با 26 دی سال شمار خورشیدی برگزار می شود . بهمن از واژه ی اوستایی وهومن (vohomana) به معنای اندیشه نیک است که از وه(vah) پهلوی ودراوستا ونگهو (vangho) به معنای  نیک و من(mana) به چم اندیشه درست شده است .

 

فروزه ی وهومن یکی از فروزه ها(امشاسپندان) اهورا مزدا است ودر دنیای مینوی مظهر اندیشه نیک و دانش خدادا است  .پاسبانی چهارپایان سودمند در دنیای گیتایی به این امشاسپند واگذار شده است واز این روی زرتشتیان درجشن بهمنگان یا بهمنجه از کشتار حیوانات و خوردن گوشت آنان خود داری می کنند(دلیل اسطوره یی آن را در نوشتار دیگری خواهم نوشت) و برخی از متعصبین این عمل را در همه ی روز های ماه بهمن ادامه می دهند .

 

در نزد زرتشتیان در روزهای وهمن (دومین روز هر ماه ) وروز ماه روز دوازدهم هر ماه روز گوش (روز چهاردهم هر ماه) و روز رام (روز بیست ویکم هر ماه ) به نام روز های نبر(nabur) معروفند ودر هر ماه چهار روز نامبرده شده زرتشتیان نبر نگه می دارند به این  معنا که در این روز ها گوسفند ودیگر حیوانات سودمند را نمی برند (ذبح نمی کنند) وگوشت انان را نمی خورند (این کار شاید نزدیک ترین عمل به روزه در ادیان دیگر باشد وگر نه در دین بهی روزه حرام است.

 

این روز (جشن بهمن گان ) به مردان اندیشه ور واشون تعلق دارد و در نزد زرتشتیان به عنوان روز پدر نامیده می شود .

در این روز زنان به مرد خود و فرزندان به پدران خود هدیه شایان می دهند و از آنان سپاس گزاری می کنند .

دکتر بتسابه مهدوی

9 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

گرامیداشت و آزادی زن در برگزیدن همسر در ایران باستان

بتسابه مهدوی | جمعه, ۸ بهمن ۱۳۹۵، ۰۷:۰۶ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

در میان گات های زرتشت سروده هایی دیده می شود که نشان می دهد در آن هنگام نیز زن ها در گزینش همسر خود آزادی داشتند و همچنین در جدایی پیوند زناشویی که این دوسویه بوده و زن هم می توانسته این کار را بکند.

 

«و تو ای پورو چیست، ای جوان ترین دختر زرتشت از خاندان هچت اسپ. من که پدر تو هستم، جاماسپ را که یاور آیین مزداست از روی راستی و منش پاک به همسری تو برگزیده ام. اینک برو با خردت مشورت کن و در صورت پسندیدن او، با عشق پاک در انجام وظیفه مقدس زناشویی بکوش».

«یسنا - هات 53 - بند سوم»

 

 

پاسخ پوروچیست به پدرش پس از اندیشه ژرف:

«ای پدر، پس از ژرف اندیشی، من جاماسب را پسندیدم و دوست دارم و با ته دل به او مهر خواهم ورزید و او را به عنوان شوهر آینده خود مانند پدر و بزرگ تر و راهنمای خود خواهم پذیرفت. بشود که مزدا اهورا بخشش نیک اندیشی را همیشه بهره ما سازد».

« یسنا - هات 53 - بند چهارم»

 

این ها همه در هنگامی است که تا سده ها و هزاره ها پس از آن یونانیان و دیگر ملت ها به «زن» مانند برده خود نگاه می کردند. برای نمونه بد نیست به یکی از نوشته های «پل دو بروی» در این باره نگاهی بیندازیم :

«تحولی که زرتشت در فرهنگ آن زمان به وجود آورد ، زن های ایرانی را در همه زمینه ها هم تراز مردان کرد و زن ها از چنان آزادی برخوردار شدند که مانند آن را در هیچ جایی از جهان باستان نمی توان یافت. در آن زمان یونانی ها با زنان خود مانند برده رفتار می کردند و ارستو می گفت زن نمی تواند روح داشته باشد». 

 

در قوانین اوستا می خوانیم : ۱- زن می توانسته دارایی خود را به تنهایی اداره کند. ۲- زن می توانسته سرپرست و نگهدار فرزندان خود باشد. ۳- زن می توانسته نماینده قانونی شوهر خود بوده و در بیماری شوهر کارها را به تنهایی اداره کند ۴- زن می توانسته از شوهر ستمگر خود به دادستان شکایت کند و سزای او را بخواهد. ۵- شوهر حق نداشته است بدون اجازه زنش دختر خود را شوهر دهد. ۶- در دادگاه گواهی زن پذیرفته می شد. ۷- زن می توانسته است داور یا وکیل شود. ۸- زن می توانسته وصی قرار گیرد و همگی دارایی های خود را وصیت کند.

دکتر بتسابه مهدوی

8 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

چگونگی جشن گرفتن و کارهای ویژه اسپندگان

بتسابه مهدوی | جمعه, ۸ بهمن ۱۳۹۵، ۰۷:۰۴ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

در این روز مردان به همسران خود هدیه می دادند. مردان زنان خانواده را بر تخت شاهی می نشاندند و از آن ها پیروی می کردند و به آن ها پیشکش می دادند. این یک یادآوری برای مردان بود تا مادران و همسران خود را گرامی بدارند و چون یاد این جشن تا زمان های درازی ادامه داشت و بسیار باشکوه برگزار می شد همواره این آزرم و کرنش به زن برای مردان گوشزد می گردید. این جشن هیچ پیوندی به ولنتاین ندارد. از دید زمان برگزاری نیز جشن اسپندگان که در ۲۹ بهمن برگزار می‌شده است، با جشن لوپرکالیا نزدیک است.

 

هنوز نیز در برخی از گوشه های ایران زمین مانند سپاهان (اصفهان) ، پهله ، ری و دیگر شهر های ناحیه مرکز و غرب ایران، مراسم جشن اسپندگان همچون گذشته برگزار می شود، در این روز بانوان لباس و کفش نو می پوشند، زنانی که مهربان، پاکدامن، پرهیزگار و پارسا بوده اند و در زندگی زناشویی خود فرزندان نیک را به میهن ارزانی داشته اند مورد تشویق قرار می گیرند و از مردهای خود پیشکش هایی دریافت می کنند. آن ها در این روز از کارهای همیشگی خود در خانه و زندگی معاف شده و مردان و پسران وظایف جاری زنانه را در خانه بر عهده می گیرند.

 

این جشن را به نام جشن برزیگران هم می شناسند. در روز اسپندگان چند جشن با مناسکی ویژه بر گزار می شده است. نخستین جشن مردگیران یا جشن مژدگیران بود که ویژه زنان بود. در این روز مردان برای زنان هدیه ای خریداری و از ایشان قدر دانی می کردند. امروزه نیز مهم ترین جنبه اسپندگان قدردانی از زنان است. در زمان گذشته (چنان که ابوریحان روایت کرده است) کارهای دیگری هم انجام می دادند چون آیین های جادویی برای دور کردن خرافه پرستان ولی ابوریحان این آیین ها را تازه و نااصیل خوانده است.

دکتر بتسابه مهدوی

8 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

داستان پیدایش ولنتاین

بتسابه مهدوی | جمعه, ۸ بهمن ۱۳۹۵، ۰۷:۰۲ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

چند سالی ست که ۲۵ بهمن (۱۴ فوریه) روز ولنتاین و خرید گل و عروسک ، شکلات و در کشورمان جا افتاده است. در این روز هیاهو و هیجان را در خیابان ها می بینیم. فروشگاه هایی که کالاهای کادویی لوکس و فانتزی می فروشند،  پرهمهمه می شود. همه جا نام Valentine به گوش می خورد. بیشتر جوان ها بدون آگاهی از این که این ولنتاین خوردنی یا پوشیدنی است، تنها می دانند که باید برای کسانی که دوست دارند هدیه بخرند.

 

یا برخی دیگر همه چیز را در باره Valentine و چگونگی نامگذاریش می دانند، ولی در برابر نام سپندارمذگان به گوششان نخورده است. بسیاری ها می دانند که :

 

در سده سوم میلادی که برابر می شود با آغاز امپراتوری ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است به نام کلودیوس دوم. کلودیوس باورهای شگفتی داشته است، برای نمونه سربازی خوب خواهد جنگید که بی همسر باشد. از این رو زناشویی را برای سربازان امپراتوری روم برمی چیند. کلودیوس به اندازه ای سنگدل و فرمانش به اندازه ای راسخ بود که هیچ کس یارای کمک به ازدواج سربازان را نداشت. ولی کشیشی به نام والنتیوس (ولنتاین)، پنهانی عقد سربازان رومی با دختران محبوب شان را جاری می کرد. کلودیوس دوم از این موضوع آگاه می شود و دستور می دهد که ولنتاین را به زندان بیاندازند. ولنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان می شود. سر انجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق، با قلبی عاشق اعدام می شود. بنابر این او را نماد و فدایی راه عشق می دانند و از آن زمان ولنتاین سمبلی برای عشق می شود.

 

ولی کمتر کسی است که بداند در ایران باستان، نه چون رومیان از سه سده پس از میلاد، که از بیست سده پیش از میلاد، روزی به نام «روز عشق» بوده است. این روز که اسپندگان یا سپندارمذگان یا اسپندارمذگان نام داشت برای گرامیداشت و ستایش از زنان و مادران بوده است.

دکتر بتسابه مهدوی

8 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

تقویم

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۲۸ ب.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

تقویم عبارت است از مجموعه قواعد و ااصولی که برای تعیین سال عرفی و ممطابقت ان با سال حقیقی به کار می رود.

نظر به اینکه مدت زمان سال مداری (حقیقی ) عدد صحیح  نیست بهمین علت بایستی تدابیری اتخاذ کرد که اختلافهای ناشی بین سالهای حقیقی و عرفی بتدریج زیاد نشود .

 

از دوران گذشته تا کنون ملل متمدن در هر گوشه ای از جهان از نوعی تقویم استفاده می کرده اند که مشهور ترین انها عبارت است از:

تقویم اسکندری ،تقویم بابلی (بخت النصری) ،تقویم ترکان (دوازده حیوانی ) ، تقویم روم قدیم (میلادی).

تقویم فرس قدیم(هخامنشی،اشکانی ،ساسانی )،تقویم قبطی (مصری) تقویم هجری(هجری قمری و هجری شمسی) تقویم یزدگردی تقویم هندی ، تقویم یونانی (المپیک) تقویم یهود .

دکتر بتسابه مهدوی

3 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

سال

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۵۰ ب.ظ


بتسابه مهدوی

 

تعریف انواع سال (سال عبارت است از مقیاسی جهت درک زمان که مقدار ان تقریبا با مدت حرکت زمین به دور خورشید برابر است) سال بر چند نوع است .

1-  سال اعتدالی یا سال شمسی (حقیقی) = سال اعتدالی یا سال شمسی حقیقی عبارت است از دو عبور متوالی خورشید (حرکت ظاهری) از اعتدالی ربیعی ،مدت ان تقریبا مسوی است با 365 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 49 ثانیه .

2-  سال نجومی = سال نجومی عبارت است از دو عبور متوالی زمین از یک نقطه اسمان که مدت ان 365 روز و 6 ساعت و 9 دقیقه و 9 ثانیه است .

3-   سال انحرافی = سال انحرافی عبارت است از دو بور متوالی زمین از نزدیکترین وضع ان نسبت به خورشید (حضیض )که مدت ان تقریبا 365 شبانه روز و کسری است .

4-     سال قمری = سال قمری مساوی است با 12 ماه هلالی مدت ان برابر با 354 شبانه روز شمسی است .

5-  سال عرفی = سال عرفی سالی است که مدت ان تقریبا نزدیک به مدت سال شمسی حقیقی است سال عرفی بر دو نوع است

 

  سال عرفی عادی که دارای 365 شبانه روز است و سال عرفی کبیسه که دارای 366 شبانه روز است ،که به وسیله تقویم می توان مدت متغییر سال عرفی را با سال شمسی درک کنیم .

 

6 سال نوری= سال نوری عبارت است از مسافتی که نور با سرعتی معادل سیصد هزار کیلومتر در مدت یک سال طی می کند ،این مسافت تقریبا برابر است با  2 10 . 7/9 کیلومتر.

دکتر بتسابه مهدوی

2 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی