نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۲۱۴ مطلب با موضوع «خود شناسی» ثبت شده است

کالبدهای بدن ما

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۵، ۰۴:۵۹ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

همانطورکه می دانید همه چیز از توده های فشرده انرژ ی تشکیل شده است.یعنی از الکترون و پروتون.الکترونها انقدر سریع به دوره پروتونها در حال چرخشند که ما همه چیز را به صـــــــورت یک جسم جامد ودارای شکل ثابت می بینیم.برای مثال پره های یک پنکه را در نظر بگیرید وقتی پنکه با سرعت با لایی در حرکت باشد شما دیگر قادر به تفکیک پره ها از هم نخواهید بود.پس دراطرافه شما همه چیز در حاله حرکت است و به علت سرعت بالای ان شما قادر به تفکیک آن نمی باشید. بدن انسان هم همینگونه می باشد. بدن انسان از انرژی تشکیل شده . کـــــــــــه جسممان یا کالبد اول را تشکیل میدهد.

 

کالبد دوم در انسان از انرژی لطیفتری به نام اتر تشکیل شده . برای مثال می توان کالبد اول را به یخ کالبد دوم را به آب وکالبد سوم را به بخار تشبیه کرد . یعنی کالبد دوم شکل لطیفتری از کالبد اول می باشد.

 

کالبد سوم کالبد کالبد سماوی است .این کالبد را به بخار میتوان تشبیه کرد.

 

کالبد چهارم کالبد ذهنی یا روانی می باشد

 

البته برای مقایسه کالبدها اول دوم وسوم میتوانستیم  ازعلم بهره ببریم ولی از اینجا به بعد هنوز علم مشابهی برای آن پیدا نکرده ایم.

 

کالبد پنجم کالبد سماوی وکالبد ششم کالبد کیهانی و کالبد هفتم کالبد کیهانی می باشد.

برای دستیابی به هر یک از این کالبدها باید با چاکرای مربوط به آن روی آن کار کرد.

پس انسان علاوه بر قابلیتهای فیزیکی قابلیتهای معنوی نیز دارد .
دکتر بتسابه مهدوی

20 آبان 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال
https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی

متافیزیک و ادراکات فراحسی

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۰۱ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

ادراکات فراحسی به معنی دریافت تحریکات ماورائی بوسیلة گیرنده‌هایی غیر از حواس پنج‌گانه ظاهری می‌باشد. محرکهای حسی، مجموعه‌ای از محرکهای فیزیکی می‌باشند که گیرنده‌های فیزیکی را در حواس پنج‌گانه ظاهری تحریک می‌کند و منجر به بروز ادراکات حسی می‌شوند. محرکهای فراحسی مجموعه‌ای از محرکهای متافیزیکی هستند که گیرنده‌های متافیزیکی را در ابعاد غیر فیزیکی انسان تحریک نموده، منجر به بروز ادراکات فراحسی می‌شوند.

 

انسان از سه بخش جسم، روان و روح تشکیل شده است. جسم در دنیای فیزیکی زندگی می‌کند و بوسیلة یک سری گیرنده‌هایی ادراکات محیط فیزیکی را دریافت می‌کند و با آن در ارتباط است. حواس پنج‌گانه (بینایی، شنوایی، بویایی، لامسه و چشایی) مسؤول ارتباط با محیط طبیعی می‌باشند. هر یک از این حواس در محدودة خاصی قدرت عمل دارند و در طیف بالاتر یا پایین‌تر از این محدودة مشخص قادر به فعالیت نمی‌باشند. برای مثال فقط انواری برای چشم انسان قابل رؤیت است که در محدودة طیف مرئی رنگها (قرمز تا بنفش) باشد، یعنی امواج مادون قرمز و فرابنفش برای انسان قابل رؤیت نمی‌باشد. در واقع چشم فقط نوری را می‌بیند که طول موج و فرکانس آن با قدرت گیرنده‌های چشم تطابق داشته باشد. در شنوایی نیز گوش انسان یک ارتعاش مشخص و محدود را دریافت می‌کند و اگر ارتعاش صوت کمتر یا بیشتر از حد معمول باشد دریافت نمی‌شود. به عبارت دیگر گوش انسان اصوات بسیار بلند و بسیار کوتاه را نمی‌شنود. این در حالی است که گیرنده‌های فراحسی که در ابعاد غیرفیزیکی وجود انسان قرار دارند، قادر به دریافت محرکهای خارج از این محدوده‌ها هستند.

 

در ادراکات فراحسی چند مقولة مهم شامل تله‌پاتی، سایکومتری، آینده نگری، سایکوکنسیس و روشن‌بینی مورد توجه است. این مقولات بخشی از توانایی‌های خارق‌العادة تمام انسانها است، در اصل جزء توانهای فردی هر شخص بوده، در همة افراد امکان توسعه و پرورش آن وجود دارد. البته هر انسان آگاه باید قبل از اقدام برای توسعة این توانها، هدف خود را از این کار مشخص و ترسیم نماید. چرا که هدایت این نیروها در مسیر الهی موجب قرب انسان به اللـه می‌گردد و بهره گیری از آنها در امور مادی و غیر الهی موجب دوری انسان از خداوند و رفتن به سمت گمراهی و تباهی می‌شود. (ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا)

 

تله ‌پاتی از لحاظ لغوی به معنی“آنچه از دور احساس می‌شود” است و در معنی مصطلح در متافیزیک، ایجاد ارتباط از طریق افکار و بدون استفاده از ابزار و حواس پنج‌گانه و کلام است. تله‌پاتی در معنی فراروانشناسی عبارت از استعداد و قدرت ارسال پیام یا تصویر ذهنی به دیگران بدون استفاده از حواس معمولی می‌باشد. در زمانهای بسیار دور بین انسانها تله‌پاتی به عنوان یک ابزار معمول در ایجاد ارتباط بوده است ولی به تدریج به دست فراموشی سپرده شده است. انسانهای عصر جدید هر چند که بالقوه دارای این استعداد می‌باشند ولی قادر به استفاده کردن از آن نیستند. دانشمندان اثبات کرده‌اند که تله‌پاتی، بین برخی جانوران و انواعی از گیاهان نیز وجود دارد.

 

سایکومتری یا روان نگری به معنی توانایی تشخیص و تعبیر روان اشیاء می‌باشد. فراروانشناسان اعتقاد دارند که اشیاء و موجودات زنده در طی سالهای حیاط خود، اطلاعاتی را در هالة نورانی خود ذخیره می‌کنند که از طریق سایکومتری می‌توان به این اطلاعات دست یافت. این اطلاعات به دو دسته موروثی و اکتسابی تقسیم می‌شوند، اطلاعات موروثی در هالة اشیاء مربوط به قبل از مقارنت با انسان است و اطلاعات اکتسابی در حین مجاورت با انسان به هالة اشیاء منتقل می‌گردد.

 

آینده نگری شامل کسب اطلاعات و اخبار در مورد آینده می‌باشد که به احتمال قوی از لحاظ شرعی اشکال دارد (در برخی منابع مجاز و در برخی دیگر تحریم شده است). آینده نگری به نسبت سایر مقولات مشابه، بیشتر با اوهام و خرافات آمیخته شده است، ولی از دید برخی دانشمندان فراروانشناسی و متافیزیسین‌ها یک واقعیت علمی می‌باشد. مدارکی نیز جهت اثبات تجربی این مقوله موجود است. البته شکی در این نیست که خداوند علیم برخی از اطلاعات را که صلاح بداند از آینده و یا از عالم غیب به دل بندگان صالح خود الهام می‌کند.

 

سایکوکنسیس عبارت از حرکات اجسام در اثر نیروهای روان می‌باشد، تله‌کنسیس به معنی حرکت اشیاء از فاصلة دور و بدون دخالت نیروهای فیزیکی است. این پدیده‌ها هر چند عملی است ولی بسیار مشکل است و به تمرینات فراوان نیاز دارد. صرف دست یافتن به این توانایی‌ها از لحاظ معنوی و روحانی ارزش چندانی ندارد، پس بهتر آن است که انسان بجای اتلاف وقت در راه دست یابی به این مقولات، اوقات خود را صرف خودشناسی و خودسازی نماید.

دکتر بتسابه مهدوی

20 آبان 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال
https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی

عکس نوشته 20 آبان 1395

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۵۷ ق.ظ

  • بتسابه مهدوی

هاله انرژی و عرفان

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۵۵ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

در نوشته های باقیمانده از عرفا به ندرت از حوزهء انرژی سخنی بمیان آمده است ولی نظرات آنان طی گذشت بیش از هفت هزار سال در سراسر جهان با مشاهدات دانشمندان تا به امروز مطابقت دارد. تمامی مذاهب معنوی از روئیت نور در اطراف سراشخاص سخن گفته اند، که بواسطه عبادات و نیایش قلبی وجودشان سرشار از اگاهی شده به رفعت ، مراتب و مقامات معنوی ومتعالی رسیده قابلیتهای پنهان حس برتر در آنان آشکار میشود0

در باورهای سنتی معنوی هند باستان که حدود پنجهزار سال قدمت دارد از نوعی انرژی کیهانی بنام پــــراناperana)) سخن گفته اند که این انرژی کیهانی تشکیل دهنده و منشاء اصلی حیات قلمداد میشود. پرانا یا نفس حیات، در تمام کالبدها دمیده شده و به آنها هستی می بخشد0

یوگی ها، جین ها، مرتاضان و عرفا با استفاده از ذن، مدیتیشن، مراقبه، فنون تنفسی و تمرینات جسمی تلاش میکنند تا این انرژی را به تسلط خویش در آورده هشیاری و طول عمر فرا تراز حد معمول بدست آورند0

چینیان در هزاره سوم پیش از میلاد به وجود انرژی حیاتی بنام چــــی(chi) معتقدند،که تمام موجودات جاندار و بیجان متشکل از این انرژی اند0

چــــی که ترکیبی از دو قطب نیرو یعنی یین (yin) و یانگ(yang) میباشد.وفتی این دو نیرو در حالت متعادل باشند انسان تندرست و سالم است. و در صورت عدم تعادل دچار بیماری میشود0

غلبه نیروی یانگ موجب فعالیت شدید اعضاء بدن و برتری یین باعث کاهش فعالیت و نقصان در بدن خواهد بود. که حاصل هر دو حالت غیر متعادل بروز بیماریست. هنر طب سنتی چین و رشته های زیر مجموعه آن بر ایجاد تعادل بین یین و یانگ استواراست0

در مکتب عرفانی یهودیت کالابا ( kalaba) در حدود 540 سال پیش از میلاد حضرت مسیح (ع) به همین دونیرو به عنوان نور اثیری اشاره میکندکه به آن کارنایین(karnaeen ) نیز اطلاق کرده اند. وبه عنوان مثال میکل آنژ در تندیس حضرت موسی (ع) کارنایین را به شکل دو شاخ نشان داده در حالی که میتوانسته آنرا با دو رشته نور نیز نشان دهد وشاید این کار او ناشی از معنی این لغت در زبان عبری باشد که دارای دو معنی شاخ و نور است. همچنین در اسطوره اسب شاخدار که سمبلی از عشق و الوهیت است، شاخی در پیشانی اسب سفید ونوری در اطراف او ترسیم شده است0

در کتاب عهد عتیق نیز در باره نوری جانداران خصوصا" انسانها اشاراتی متعدد شده است0

در کتاب علوم آینده نوشته جان وایت از 97 فرهنگ مختلف که پدیده هاله را با 97 نام مختلف میشناسند، یاد شده است0

در بسیاری از مکاتیب تعالیم اسرار و رموزمانند مغ ها درمتون قدیم ایران باستان،کاهنین در مصر باستان، ودیک (vedic)،الهی شناسان، کیمیا گران، بومیان آمریکا، قبائل آفریقایی، بوداییان هندوستان، تبت، نپال، بودیست های ذن در چین و ژاپن وتفسیر متون سانسکریت، کنفوسیوس، فیثاغورث ، کریشنا و بسیاری دیگر0

از قرن شانزدهم میلادی به بعد افراد مختلف خصوصا" پزشکان زیادی که در پی کشف درمان بیماریها بوده اندو محققین معاصر در تعلیم نوین علمی موفق شده اند نتایج مشاهدات عینی خود را به این اطلاعات اضافه نمایند که در بخشهای مختلف (تاریخچه هیپنوتیزم) و هاله درمانی از آنها به تفصیل یاد خواهد شد0

نظریه وجود انرژی کیهانی که با تسلط به طبیعت و قابلیت نفوذ در تماس اجزاء آن توسط بسیاری از نظریه پردازان مطرح شده و به عنوان کالبدنورانی شناخته شده است نخستین بار حدود پانصد سال قبل از میلاد حضرت مسیح(ع) توسط پیروان فیثاغورث به ثبت رسیده است، آنان معتقد بودند این نور میتواند بر اندامهای بدن انسان تاثیر گذار بوده و درمانی بر بیماریها باشد0

دانشمندانی همچون بویراک (boirak)  و لی بوالت (lee bovalt) در قرن دوازدهم نوعی انرژی را در بدن انسان شناسایی کردند که عامل تاثیر از راه دور در بین افراد است.

 به نظر آنان هر کسی به دلیل حضور خود درهر جایی میتواند تاثیرات مطلوب یا نا مطلوب ، مثبت یا منفی بر روی دیگران بگذارد وحتی میتواند این تاثیرات را تا فاصله های دوری روی دیگران منتقل نماید0

 

پاراسلسوس فیزیکدان و مصلح مذهبی سویسی (1541-1493 ) این انرژی را ایلیاستر(ILLiaster) نامید و آنرا ترکیبی از انرژی حیات و عنصر حیات میدانست0

هلمونت (HeLmont) ریاضیدان قرن نوزدهم، سیالی کیهانی را که در تمام طبیعت وجود و نفوذ دارد و ماده ای دارای جسم یا قابل تراکم نیست معرفی نمود  به نظر او این سیال روح حیاتبخش خالصی است که در تمام کالبدها نفوذ میکند0

لایب نیتـــــــز(Leibnitz) دانشمند ریاضیدان نیز معتقد بود که عالم از عواملی تشکیل شده که هر یک منشاء انرژی بوده و خود محرک خویش هستند0

پدیده انرژی کیهانی در قرن نوزدهم توسط هلمونت و مسمر(Mesmer)

که بنیانگذار مسمریسم بودند مطرح شد که بعدها به نظریه هیپنوتیزم تبدیل شد0(تاریخچه هیپنوتیزمراجعه شود)

به نظر آنان اجسام و اشیاء ، جاندار و بیجان بوسیله این انرژی شارژ شده و کالبدهای مادی میتوانند از فاصله های دور تاثیراتی یکطرفه یا متقابل بر هم داشته باشند0

با طرح این نظریه فرضیه ای مطرح شد که بر اساس آن احتمال وجود میدانی از انرژی تا حدی با حوزه الکترو مغناطیسی قابل قیاس بود0

کنت ویلهم رایش باخ (Count WiLheLm Von Reich Bach) در قرن نوزدهم طی سی سال وقت خود را صرف انجام آزمایشهای تجربی اطراف  نوعی حوزه انرژی بنام ادیک (Odic ) نمود به نظر او ادیک بخشی از خصوصیات حوزه الکترو مغناطیسی تشریحی، توسط  جیمزکلرک ماکسول (Jemes Clerk Maxwell ) را دارا بود، او در کشف ادیک به این نتیجه رسید که قطبهای آهنربا نه تنها نماینده قطبیت مغناطیسی بلکه دارای قطبی منحصر بفرد بنام میدان ادیک هستند. سایر اشیاء مثل کریستالها هم بدون اینکه خاصیت مغناطیسی داشته باشند دارای این میدان هستند. ضمنا" میدان ادیک را نماینده مشخصات ذهنی ای چون( داغ، قرمزو نامطلوب)  یا (سرد، آبی و مطلوب) دانست. ضمن اینکه نتیجه گرفت قطبهای همنام مغناطیسی همدیگر را جذب نمیکنند ولی قطبهای همنام ادیک به سوی هم جذب میشوند، واین اصل یکی از مهمترین خواص پدیده هاله هاست.

رایش باخ رابطه بین انفجار های الکترو مغناطیسی خورشید و غلظت های حوزه ادیک مربوطه به هر کدام را مورد بررسی قرار داد و کشف کرد بیشترین تمرکز این انرژی درطیفهای قرمز و بنفش متمایل به آبی اشعه خورشیدی است و بارهای مخالف،مفاهیم ذهنی گرما و سرما را با درجات قدرت متفاوتی تولید می کند. او موفق شد طی یک رشته آزمایشات نوسانات مربوطه را در یک طبقه بندی نوسانی قرار دهد .

تمام شاخصهای الکتریکی مثبت در افراد مورد آزمایش حس گرما را القا و عواطف نا مطلوب تولید کردند و شاخصهای منفی حس سرما و خوشایند را تولید نمود.

میزان قدرت این عواطف به نسبت وضعیت آنها در جدول نوسانی تغییر میکرد .دریافتهای حسی از گرما تا سرما متغییر و با رنگهای مختلف طیفها از قرمز تا نیلی مطابقت داشتند .

رایش باخ به این نتیجه رسید که میدان انرژی ادیک از طریق سیم قابل انتقال است ،اما سرعت آن بسیار کند و تقریبا" چهار متر بر ثانیه است (این مطلب در انتقال انرژی از راه دور تاثیر فراوانی گذاشت) و سرعت مذکور بیشتر به جرم عنصر تشکیل دهنده سیم بستگی دارد تا به درجه رسانایی آن .

او کشف نمود که این حوزه انرژی مثل حوزه الکتریکی میتواند اشیاء و اجسام را در محدوده خود باردار نماید.آزمایشاهای دیگر او نشان داد بخشی از این انرژی میتواند مانند نور از طریق عدسی متمرکز شود،در حالی که بخش دیگری از آن از اطراف عدسی دفع میشوند،درست مثل شعله شمعی که از اطراف موانع جریان پیدا میکند این بخش منحرف شده از حوزه انرژی ادیک در مقابل جریان هوا و برخی موانع مانند شعله شمع عمل میکند (انتقال انرژی شفا بخشی در برخورد با برخی موانع چنین عمل میکند) به نظر می رسد که طبیعتی همچون گاز مایع دارد. بر اساس این آزمایشات میدان هاله در طبیعت خود همچون سیالات است و در بعد انرژی مانند امواج عمل می کند .

به نظر اوجریان دریافت نیروی ادیک در بدن انسان تقارنی شبیه به آنچه در بلورها در راستای محور اصلی وجود دارد ایجاد میکند. براساس این کشف تجربی،او سمت چپ بدن را به عنوان قطب منفی و سمت راست بدن را قطب مثبت دانست و این مساله با مفهوم یین و یانگ در چین باستان مطابقت دارد.

 چیزهایی که انرژی حیاتی (هاله) شما را به سرعت دچار کاهش، خفگی یا تغییر شکل می‌کنند عبارتند از:

 

1ــ ترس، استرس، اضطراب، تنفر، حسادت یا هر فکر یا احساس منفی دیگر

 

2_ بحرانهای فیزیکی در بدن، مانند بیماریها، تحریکهای مصنوعی (داروها) وغیره. این عوامل می‌توانند بطور موقت انرژی هاله را افزایش دهند ولی بعد از آن شخص دچار افت انرژی می‌شود، این اثر شبیه بالا رفتن حرارت بدن شما در هنگام بیماری است. برای تشخیص چنین بحرانی باید بتوانید هاله را تفسیر کنید. چنین هاله‌ی تقویت‌شده‌ای به احتمال زیاد سفید خواهد بود.

 

3_ لباسها و محیطی که با هاله‌ی شما تضاد دارند. لباسهای دارای رنگهای مات، به جای اینکه انرژی حیاتی شما را تقویت کنند آن را جذب می‌کنند. جالب است که بدانید، در زمین به طور کلی مردان صرف‌نظر از فرهنگ، نژاد و تغذیه، در سنین پایین‌تری نسبت به زنان می‌میرند. به نظر ما علت این است که مردان برای بیشتر مدت عمر خود از لباسهایی به رنگ سیاه یا خاکستری استفاده می‌کنند و به ندرت رنگهای دیگر را بکار می‌برند، زنان در لباسهای خود از رنگهای متنوع‌تری استفاده کرده، بطور مکرر آنها را تغییر می‌دهند. جالب است که در طبیعت، پرندگان نر اغلب رنگهای روشن‌تری نسبت به پرندگان ماده دارند، و عمرشان هم طولانی‌تر است. طبیعت همیشه به ما درس می‌دهد، و کاری که ما باید انجام دهیم این است که از طبیعت ایده بگیریم.

 

یک اثر فوری پوشیدن لباسهای خاکستری، سیاه یا قهوه‌ای این است که خستگی شما را تسریع می‌کنند. آیا توجه کرده‌اید که جوانان امروزه به مراتب مسن‌تر از آنچه هستند، به نظر می‌رسند؟

 

منطقی است که ما تا حد امکان از تمام عوامل بالا دوری کنیم. به سر بردن با هر یک از این عوامل به مدت طولانی، می‌تواند بر روح و هاله‌ی شما تاثیری پایدار بگذارد.
دکتر بتسابه مهدوی

20 آبان 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال
https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی

عکس نوشته 19 آبان 1395

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۰۳ ق.ظ

  • بتسابه مهدوی

راه کمال انسان

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۰۲ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

در بسیاری از مکاتب باطنی، منظور از فعال‌سازی این  نیرو، عبور از این دنیا و رسیدن به هدف غایی آن(اقلیم الهی و حیات جاودان) بوده است. اما برای هر کسی این احتمال وجود دارد که پس از فعال‌سازی نیروی حیاتی خود در دام خودبینی (و نه خدابینی) بیفتد و از این نیرو برای خودنمایی و ... سوءاستفاده کند. از این‌رو اغلب مکاتب باطنی روش‌های فعال‌سازی نیروی حیاتی را صرفاً به شاگردان خاص و محرم خود و آن هم تحت شرایط معینی که گاه شامل تأیید محرمیت فرد در آزمون‌های متعدد و گرفتن تعهد و بستن عهد است،  آموزش می‌دهند.

 

«این نیروها و کرامات، میزان پیشرفت و محک آزمایشی است که به واسطة آن شخص تکامل و ترقی معنوی خویش را می‌آزماید و همواره کتب مقدس از نحوة به کار بستن نامشروع نیروهای شگرفی که امکان دارد صاحبان آنان را وسوسه بکند یا موجب انحراف و استفادة سو گردد، برحذر داشته‌اند، چه به مجرد این که شخص از این نیروها استفاده کرد، یا در موردی خاص از آنان استمداد طلبید، خویشتن را از امکان اکتساب نیروهای جدید ساقط می‌گرداند و چون منحرف شود، وی دیگر سالک راه آزادی و نجات نیست بلکه جادوگری بس توانا و متبحر است که صاحب نیروی افسون و جادوست. وانگهی نیروهایی که تا آنگاه معرف پیشرفت معنوی سالک بود، حال مبدل به موانعی می‌گردد که راه را برای آزادی و رستگاری و رسیدن به هدف نهایی ناهموار می‌سازد.»

 

بسیاری از انسان‌ها در این دنیای مادی، مانند برگ‌های خشکیده، تقریباً فاقد نیروی حیاتی هستند. با افزایش تدریجی نیروی حیاتی پرانا، شخص به تدریج زنده و فعال و از حالت مرده یا نیمه مرده خارج می‌شود. هنگامی که شخص به تمامی از نیروی حیات پر شود، خصوصیات آن نیرو را به صورت کامل به دست می‌آورد. در این جهان تنها احیای مجدد و بازگشت به اصل خود که همانا زندگی جاوید در حضور خداوند است اهمیت دارد. بقیه چیزهای دیگر، مقطعی و گذراست. این راه کمال انسان است.

دکتر بتسابه مهدوی

19 آبان 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال
https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی

افزایش نیروی حیاتی و تأثیرات آن

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۵۰ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

پرانا به سه روش که شامل روش طبیعی ( یا خود به خود)، اکتسابی ( و از طریق تمرین) و دریافت از منبع بالاتر، افزایش می‌یابد. همان‌طور که گفته شد، افزایش میزان پرانا در شخص با هم‌سویی و هماهنگی با جهان و منشأ‌ وحاکم آن یعنی خداوند ارتباط مستقیم دارد. بنابراین، هر چه میزان تسلیم و سرسپردگی شخص به نیروی الهی حاکم بر جهان بیشتر شود، از این نیرو بیشتر برخوردار می‌شود و اجازه استفاده از آن را نیز می‌یابد. به تعبیر کامل‌تر کسی که تسلیم اراده خداوند است، بیشترین مقدار جذب را دارد. ارادة او ارادة خداوند است و ارادة خداوند، ارادة او. بنابراین، از تمام توانمندی‌های لازم برای پیشبرد اعمال هم‌سویی که انجام می‌دهد، برخورداراست.

 

برعکس، هنگامی که شخص از آن هماهنگی و تسلیم و همسویی دور شود، از این نیرو تهی می‌شود. این موضوع در شکل بیرونی به صورت کاهش موفقیت نمود پیدا می‌کند و در مواردی حتی سلامت او مختل می‌شود یا در موارد حاد آن، موجب بروز بیماری‌های سخت و حتی مرگ می‌گردد. در نظر بگیرید که شاخه‌ای از درخت جدا شود، برای او چه اتفاقی خواهد افتاد؟ نیروی حیات بخش درخت را از دست می‌دهد و سرنوشت معلومی خواهد داشت(چاییدن).

 

با افزایش پرانا، نیروی حیاتی و به تبع آن، خلاقیت، آگاهی و حضور شخص بسط می‌یابد. از نتایج دیگر آن، سرعت در تصمیم گیری، تفکر روشن، بدون پراکندگی، شرطی شدگی‌های معمول، افزایش صبر و محبت است. گاه شخص از توانمندی‌هایی بسیار فراتر از معمول برخوردار می‌شود. مثلاً با چشم‌های بسته قادر به دیدن است و می‌تواند چیزهایی را ببیند و بشنود که قبلا قادر به آن نبوده ‌است. ارادة او به تحقق نزدیک می‌شود و در مواقعی حتی تحقق پیدا می‌کند. به طور کلی می‌توان دو تقسیم بندی کلی به دنبال این افزایش مطرح کرد: مادی و باطنی. افرادی که پرانای زیادی داشته باشند اما رویکردشان مادی باشد، آن را در حیطة مادی متجلی و صرف می‌کنند. آنان انسان‌های بسیار موفقی می‌شوند. افرادی که رویکردشان باطنی باشد آن را در حیطه‌های باطنی فعال و صرف می‌کنند. در آنان توانمندی‌های باطنی متجلی می‌شود. شکل‌هایی از این توانمندی‌ها عبارت‌اند از: افزایش قدرت اراده، حرکت بر روی آب، پرواز در هوا(شناوری و طی‌الاض)، شفابخشی، و در نوع بسیار پیشرفتة آن، تبدیل شخص به موجودی الهی یا خداگونه است که از قابلیت‌های بسیار بالایی برخوردار می‌گردد.

 

نیروی حیاتی پرانا هم‌چنین قابل انتقال به انسان، حیوان و گیاه و حتی جامدات است. به‌طور مثال وقتی به یک سنگ، نیروی حیاتی پرانا منتقل شود، سنگ، به اصطلاح شارژ می‌شود به طوری که با دستگاه‌های آشکار ساز، می‌توان این تغییر را مشاهده و ثبت کرد. همة افراد، کم و بیش تجربه‌ای از این موضوع دارند. وقتی با علاقه به عیادت بیماری می‌رویم، می‌بینیم که امواج و ارتعاشات مثبت ما بر او اثر می‌گذارد. در این حالت، چیزی منتقل شده است. آن چیز در واقع پراناست.

 

بعضی اشخاص به صورت آگاهانه و بعضی بدون خودآگاهی آن را به دیگری منتقل می‌کنند. در صورت انتقال به دیگری، اتفاقاتی در شخص دریافت کننده رخ می‌دهد. این اتفاقات بستگی به قدرت و قصد ارسال کنندة پرانا دارد. برای مثال اگر دریافت کننده بیمار باشد، ممکن است بیماری‌اش شفا بیابد و یا نیرویی مانند نیروی روشن بینی یا ... در دریافت کننده احیا شود.(9) قصد منتقل کننده، نقش تعیین‌کننده‌ای در نوع تغییر دارد.

دکتر بتسابه مهدوی

18 آبان 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال
https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی

جذب و ذخیره نیروی حیاتی پرانا

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۵۳ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

پرانا را می ‌توان جذب و ذخیره کرد. ذخیرة پرانا مانند پس‌انداز کردن آن است. بعضی عوامل موجب جذب بیشتر پرانا و بعضی عوامل موجب دفع آن می‌شود. ذخیرة پرانا خود موجب افزایش آن می‌شود. هنگامی که مقدار پرانا در کسی افزایش یابد، تأثیر مستقیمی بر روحیات و افکار و اعمال شخص می‌گذارد و شخص، توانمندی‌های خارق‌العاده‌ای از جنس قدرت‌های فیزیکی و متافیزیکی از خود بروز می‌دهد.

 

افزایش نیروی حیاتی، تأثیرات ملموسی دارد که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم قابل مشاهده است. حوزة این تغییرات بسیار است و بیان تمام موارد آن مقدور نیست، اما برای نمونه و در حد اشاره چند مورد بیان می‌شود. به نسبت افزایش نیروی حیاتی، توان شخص نیز افزایش می‌یابد و شخص نهایتاً تبدیل به انسانی کامل می‌شود. هنگامی که این نیرو باز هم افزایش یابد، شخص به موجودی افسانه‌ای تبدیل و قابلیت‌های کیهانی و الهی از او صادر می‌گردد.

 

بعضی به‌ طور طبیعی جاذب پرانا هستند و ذخیرة زیادی از آن را دارند. بعضی نیز دافع پرانا هستند و ذخیرة کمی از آن دارند. بعضی اعمال نیز موجب افزایش و حفظ پرانا و بعضی اعمال موجب کاهش آن می‌شود. تمریناتی نیز برای افزایش و ذخیرة پرانا وجود دارد.

 

ذخیرة انرژی پرانا نیازهای حیاتی شخص را کاهش می‌دهد. برای مثال، از نیاز شخص به آب و خوراک و خواب کاسته می‌شود. گزارش‌هایی از کسانی که قادر به ذخیره و افزایش میزان پرانا در خود بوده‌اند، ثبت شده است که برای مدت‌های طولانی بدون هوا و یا آب و غذا و خواب زندگی کرده‌اند.

 

پرانا را نه تنها از طریق تنفس، بلکه از طرق مختلفی از جمله آب یا غذا یا غیره می‌توان جذب کرد. گاه نیز می‌توان آن را مستقیماً از کیهان، کائنات یا آسمان به دست آورد. انجام اعمال هم‌سوی با ارادة الهی نیز موجب می‌شود که قدرت جذب شخص بالا برود. انسان و موجودات زنده دارای حداقلی از این نیرو برای زنده ماندن هستند. وقتی این نیرو افزایش می‌یابد، توانمندی‌های شخص نیز افزایش می‌یابد.

 

به طور طبیعی کسانی که این نیرو را در خود ذخیره کنند، یا سطح آن را افزایش دهند، از سلامت بسیار خوبی برخوردار می‌شوند. با توجه به این که نیروی حیاتی ارتباط مستقیمی با غدد مختلف بدن دارد، ارتباط این دو مستقیم است. با کاهش یکی، آن دیگری هم کاهش می‌یابد و با افزایش آن، دیگری نیز افزایش خواهد یافت. این نیرو که پالایش نیز می‌یابد، موجب تأمین سلامت و افزایش طول عمر شخص خواهد شد.

دکتر بتسابه مهدوی

16 آبان 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال
https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی

عکس نوشته 16 آبان 1395

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۰۸ ق.ظ


  • بتسابه مهدوی

چه وقت با بدن اثیری خود مواجه می شوید؟

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۰۶ ق.ظ


دکتربتسابه مهدوی

 

هنگامیکه راه می روی از را رفتنت آگاه باش وقتی ایستاده ای وقتی غذا می خوری و هر فعالیتی که با بدنت انجام می دهی به آن آگاه شو.تو اگر نتوانی از بدن زمخت خود که با چشم قابل رویت است آگاه شوی آگاهی از بدن های ظریف غیر مریی غیر ممکن است.

    پس با هر کنشی کوچک که بدن مادی انجام می دهد توجه به طور مطلق ضروری است.این مراقبه است.انجام اعمال بدنی با آگاهی کامل باعث می شود همذات پنداری ما با بدن مادی شکسته شده و احساس جدا بودن از بدن مادی آغاز آگاهی از بدن اثیری است. فایده بدن مادی تنها در این است که به ما دریافتی از بدن های ظریفتر خود را می دهد.از خواب بیدار شو و آگاهانه با بدنت زندگی کن.

 

اگر اولین بدن یعنی بدن فیزیکی خود را بشناسی آنوقت از بیرون نسبت به دومین بدن آگاه می شوی. بدن اثیری مثل دود متراکم است .می توانی بدون هیچ مانعی از درونش بگذری اما شفاف نیست نمی توانی از بیرون به داخل آن نگاه کنی . وقتی بدن فیزیکی می میرد دومین بدن 13 روز زنده می ماند و همراه تو سفر می کند و بعد ازآن تبخیر می شود .اگر وقتی بدن اول زنده است به شناخت بدن دوم دست پیدا کنی می توانی از این اتفاق آگاه باشی.

 

بدن دوم می تواند از کالبدت بیرون بیاید چون برای بدن دوم نیروی جاذبه وجود ندارد. بنابر این وقتی بدن دوم را بشناسی یک رهایی مسلم که برای بدن مادی ناشناخته بود را حس می کنی .در این حال می توانی از بدنت بیرون رفته و دوباره به آن باز گردی.

دومین بدن دارای دو امکان بالقوه است یکی ترس و نفرت و خشم است و دوم عشق و شجاعت و مهربانی است.

سرکوب یا ابراز ترس و نفرت و خشم راه رسیدن به تکامل معنوی نیست بلکه باید آنها را پذیرفت. آن کس که می پذیرد ترس دارد و ترسش را زمینه یابی کرده به زودی به جایی می رسد که در می یابد فراسوی ترس چیست و نترس می شود.

با مراقبه می توان امکانات بالقوه و طبیعی چاکرای دوم را دگرگون ساخته و از نیروی آن در جهت تکامل معنوی استفاده کرد.

دکتر بتسابه مهدوی

16 آبان 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال

https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی