عکس نوشته 14 بهمن 1395
- ۰ نظر
- ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۴۶
دکتربتسابه مهدوی
نیروهای شر
در اساطیر ایران چیزی که همه جا در همه روایات اساطیری مشاهده میشود حضور شر و نیروهای حافظ پلیدی در جهان است. این نیروهای شر که دستیاران اهریمن یا انگره مینو بشمار میآیند با نامهای دیو و دروج از ایشان یاد شدهاست. دیوان دروجان جنیستهای مذکر و مونث دارند و در برابر هر نیکی در جهان یک پلیدی است و حداقل یک دیو هم موکل بر آن پلیدیست.
در برابر زندگی مرگ است؛ در برابر خوشی رنج و بیماری در برابر گرما، سرمای سخت سوزان و برابر راستی دروغ و برابر باران خشکسالی و دیو موکل بر آن اپوش است. در اساطیر ایران همیشه دنیا صحنه جدال میان این نیروهای پلیدی و اساطیر نیکوست، آنهایی که یاور آفریدههای گتیایی و نیک هستند.
اهوره مزدا وانگره مینو
اهوره مزدا، اهورمزد، اهورامزدا، اورمزدا، اورمزد هرمزد، هرمز، هورمزد، هورمز، ارمس، هرمس، هرمست. تلفظهای گوناگون نام خدای بزرگ زردتشیان در زبانها و دورههای متفاوت است. معنای اصطلاحی این نام شامل؛ سروردانا، خدای غایی، خیرمطلق، خرد و معرفت آفرینندهٔ خورشید و ستارگان، روشنایی و تاریکی، انسانها و حیوانها تمام فعالیتهای فکری و جسمی است.
معنای تحتاللفظی نام او ازین قرار است: بخش اول «اهور» از ریشه «اه» که بن هستی و هستن است و بخش دوم «مزدا» که از «من + ز+ دا» به معنای «فکردهنده» میباشد و ترجمهٔ آن در شاهنامه همان «خداوند جان و خرد» میباشد.
معنای دیگر نیز حاکی ازین است که اهورا به معنای «سر، سرور، بزرگ و مولا» است و «مزدا» به معنای به یاد سپردن و به خاطر داشتن بنابراین «سروردانا» ترجمه اهورا مزدا خواهد بود.
دشمن بنیادین اهورا مزدا، انگره مینو یا انگره مینیو است. انگره مینو در حقیقت نام اوستایی همان «اهریمن» یا «اهرمن» در پهلوی (فارسی) میانهاست. نامش به معنای «مینوی ستیزگر و دشمن» آمده از ویژگیهای او که نماد شر مطلق و برهم زننده نظم و ذاتاً دشمن خوبیهاست یکی داشتن سری بزرگ و زشت است که این ویژگی در شاهنامه هم به تمام دیوان و غولان نسبت داده شده. اهورا مزدا و اهریمن از ازل تا ابد باهم در جنگ بودهاند و زندگی در این جهان بازتابی از مبارزه کیهانی این دو است محل زندگی اهریمن شمال زمین است جایی که تمام دیوان «زیید و اصلاح» از پشت کوه آمدن نیز ریشهای اسطورهای دارد که در آن تلویحاً فرد پشت کوهی یعنی «دیوسیرت» که کمکم معنای «نادان» به خود گرفتهاست.
اهریمن به ۳ شکل غیر از شمایل خودش ظاهر میشود. ۱- چلپاسه (مارمولک) ۲- مار ۳- جوان. انگره مینو خود آفریننده دیوان دیگر نیز هست. برای نمونه ایشمه و دیو خشم یا اژی دهاک که همان ضحاک شاهنامه باشد. وی اگر چه در شاهنامه پادشاهی ماردوش بیان شده است؛ ولی در اوستا دیوی سه سر، شش چشم و سه پوزه با بدنی پر از چَلپاسه و عقرب است.
به هر حال آن چه بر بنیاد نوشتار زردشتی بر میآید در روزگار پایانی این گیتی این اهورامزدا است که بر اهریمن پیروز میشود و او را برای همیشه از بین میبرد و پس از آن تنها نیکی و نور و تندرستی در گیتی ماندگار خواهد شد.
معنای اصطلاحی این نام شامل؛ سرور دانا، خدای غایی، خیر مطلق، خرد و معرفت؛ آفرینندهٔ خورشید و ستارگان، روشنایی و تاریکی، انسانها و حیوانها تمام فعالیتهای فکری و جسمی است.
آرش کمانگیر
پهلوان ایرانی در عهد منوچهر شاه که در تیر اندازی سر آمد زمان خود بوده است که در جنگ میان منوچهر و افراسیاب قرار بر پرتاب کردن تیری می گذارند تا مرز میان ایران و توران را تعین کند آرش از طبرستان تیری پرتاب کرد که در مرو فرود آمد و بعد از آن جانش را در راه ایران زمین فدا نمود.
آناهیتا
اردوی سوره آناهیتا ایزدبانوی همه ی آب های روی زمین و سرچشمه ی اقیانوس کیهانی است .او برگردونه ای سوار است که چهار اسب آن را می کشند : باد ، باران ، ابر و تگرگ . وی سرچشمه ی زندگی است و به همین دلیل جنگجویان در نبرد ، زنده ماندن و پیروزی را از او طلب می کنند .نزول او بر زمین چنین توصیف شده :
ای زرتشت ! اردوی سوره ناهید از آن (کره) ستارگان به سوی زمین آفریده ی اهورا فرود آمد ، و این چنین گفت اردوی سوره ناهید . ( یشت 5 ،88)
هنگامی که زردشت از او می پرسد آئین پرستیدن او چگونه است ، ایزد بانو پاسخ می دهد :
آن گاه گفت اردوی سوره ناهید ، به راستی که ای سپنتمان پاک ، ! با این ستایش مراسم مرا بجای آر .از هنگام برآمدن خورشید تا به وقت فرو رفتن خورشید از این زور (آب مقدس) من تو توانی نوشید ( و نیز) آتربانانی که از پرستش و پاسخ آگاه اند و خردمند آزموده ای که کلام مقدس در او حلول کرده باشد (یشت 5 ، 91)
در یک توصیف زنده و جاندار اردوی سوره آناهیتا ، با یک دوشیزه ی زیبا با قدی بلند ، بدنی نیرومند و پاک توصیف شده است
خوش اندام ،کمر به میان بسته ، راست بالا ، آزاده نژاد و شریف که یک جبه ی قیمتی پرچین زرین در بر دارد .به راستی همان طوری که در قاعده است برسم(شاخه ی گیاه انار) در دست با یک گوشواره ی زرین جلوه گر است .اردوی سوره آناهیتا بسیار شریف ، یک طوقی به دور گلوی نازنین خود دارد . او کمربند به میان می بندد تا سینه هایش ترکیب زیبا بگیرد و تا آنکه او مطبوع واقع شود .در بالای سر اردوی سوره ناهید تاجی با صد ستاره گذارده .یک تاج زرین هشت گوشه به سان چرخ ساخته شده با نوارها زینت یافته. زیبای خوب ساخته شده که از آن چنبری پیش آمده است .(یشت 5 ، 8-126)
در اوستا ، قهرمانان و ضد قهرمانان به یکسان آناهیتا را می ستایند .به درگاه او نیایش می کنند و قربانی به حضورش تقدیم می دارند .اهمیت این ایزد بانو را به بهترین وجه می توان در کشاکش میان خیر و شر و رویارویی میان پادشاهان و فرمانروایان توران –شمال شرقی ایران – مشاهده نمود .
اسفندیار اسفندیار، رویین تن، ارجاسب:
اسفندیار جهان پهلوان ایرانی، در روایات ملی پسر کی گشتاسب پادشاه کیانی است. در اوستا نام وی بیش از دو بار نیامده است با این همه وی یکی از پهلوانان نامی و از جمله قهرمانان جنگ های مذهبی می باشد که برای انتشار دین بهی روی داده اند. نوشته اند که یکی از نزدیکان گشتاسب به نام گرزم به دلیل دشمنی ای که با اسفندیار داشت از او نزد شاه بدگویی کرد:
یکی سرکشی بود نامش گرزم گوی نامبردار فرسوده رزم
بدل کین همی داشت ز اسفندیار ندانم چه شان بود آغاز کار
شنیدم که گشتاسب را خویش بود پسر را همیشه بداندیش بود
شاه بزودی تحت تاثیر بدگویی گرزم قرار گرفت و برای دربند کشیدن فرزند به نیرنگ می پردازد، بدین ترتیب که جاماسب را به نزد وی فرستاد و فرستاده ی مزبور او را که از همه جا بی خبر بود به بارگاه آورد. پدر در حضور جمع، فرزند را به باد سرزنش گرفت و دستور داد تا او را به زندان افکنند.
اَرمَیتی (اسپندارمد)، اخلاص
اسپندرامد دختر اهوره مزداست و در طرف چپ او می نشیند. چون زمین زیر نظر اوست، می گویند که به چهارپایان چراگاه می بخشد، اما خصوصیت راستین او از نامش برمی آید که «بجا اندیشی» یا «اخلاص» معنی می دهد. وی مظهر فرمانبرداری مؤمنانه، هماهنگی مذهبی و پرستش است. در مورد او می گویند که در برابر زردشت ظاهر شد، و این نمادی مناسب است برای نشان دادن فرمانبرداری صادقانه پیامبر نسبت به پیام خود و احساس مخلصانه او.
اسپندارمد وقتی که دزدان و مردان بد و زنان بی ملاحظه آزادانه روی زمین راه می روند آزرده می شود، اما زمانی که پارسایان به کشت و کار و پرورش چهارپایان می پردازند یا هنگامی که فرزند پارسایی زاده می شود، شادمان می گردد. هماوردان اصلی او تَرومَیتی (گستاخی) و پَریمَیتی (کج اندیشی) اند.
وهُورَمنَه (بهمن)، اندیشۀ نیک
بهمن، نخستین زادۀ خدا، در طرف راست اهوره مزدا می نشیند و تقریباً نقش مشاور را دارد. اگر چه او پشتیبان حیوانات سودمند در جهان است، با انسان نیز سروکار دارد. بهمن بود که آشکارا در برابر زردشت نمایان شد و اوست که گزارشی روزانه از اندیشه و گفتار و کردار مردمان تهیه می کند. پس از مرگ، بهمن روان پارسایان را خوشامد می گوید و آنان را به بالاترین قسمت بهشت رهنمون می شود. در پس این تصویرپردازی با هم این اعتقاد وجود دارد که «اندیشۀ خوب» (بهمن) مظهر خرد خداست که در وجود انسان فعال است و انسان را به سوی خدا رهبری می کند؛ زیرا از طریق «اندیشۀ نیک» است که به شناخت «دین بهی» می توان رسید. دیوانی که بهمن با آنان مخالف است، عبارتند از «اَیشمَه» (خشم) و آز (غلط اندیشی) و بالاتر از همه، اَکَه مَنَه (اَکُومَن: اندیشۀ بد یا بی نظمی).
ثریته (اَثرَط)،ثرَیتَونَه (فریدون)
روایات دینی در سراسرجهان داستانهایی را از نبردهای میان قهرمانان ایزدی و غولها در بردارند. در هند باستان مشهورترین آنان ایندرَه است که وریترَه، خشکسالی را با رعد که به منزله گرز اوست ،از میان می برد و بدین گونه آبها را که به مردمان زندگی می بخشند ،آزاد می سازد. قهرمانان دیگری از این نوع تریتَه است که او را با بینی کاملا شبیه به ایندره توصیف کرده اند. تریتَه با رعد خویش ویشوَروپَه، اژدهای سه سر شش چشم را می کشد.
در حادثه دیگری تریته دیوی را که شکل خرس دارد با گرز خویش از پای در می آور د . تریته همراه با طوفان غرش می کند و هنگامی که در شعله های اَگنی می دمد، این شعله ها زبانه می کشند. اما برخلاف ایندره، تریتَه یکی از کسانی به شمار آمده است که سومه مقدسه را آماده ساخته و نوشیده است.
دکتر بتسابه مهدوی
14 بهمن 1395
دکتر بتسابه مهدوی
آریاییها اقوامی بودند که از نخست در در داخل فلات ایران زندگی میکردند. بعدها دستهای از آنها به هند و دستهای دیگر به سوی قفقاز و سپس اروپا کوچیدند. گروهی از این اقوام به نام پارتها در مناطق شمال شرقی ایران (خراسان و گرگان امروزی) ساکن شدند و گروه دیگری که ماد و پارس نامیده میشدند، به سوی سرزمینهای جنوب غربی حرکت کردند (در اواسط قرن نهم پیش از میلاد، آشوریهای عراق برای تخستین بار، از سرزمین پارسوآ به عنوان دشمن همسایه در کتیبههای خود یاد کردهاند. پژوهشگران نیز بر پایه این اسناد نتیجه گرفته امد که احتمالاً مادها و پارسها ابتدا در شمال غربی ایران ساکن بودهاند و بعدها به دلایلی به سرزمینهای جنوبی رفتهاند) و در نهایت مادها در نزدیکی همدان و پارسها در استان فارس امروزی مستقر شدند.
پیش از قدرت گرفتن مادها و پارسها، قبایل مختلف دیگری از آریاییها هر کدام قلمرو کوچکی را به خود اختصاص دادند. از میان اقوام شناخته شده آن دوران میتوان به مانناییها، اورارتوها و لولوبیها اشاره کرد که در اوایل هزاره اول پیش از میلاد، حکومتهای مستقلی در شمال غربی ایران تشکیل داده بودند. گروههای دیگری در مارلیک گیلان، حسنلوی آذربایجان، زیویهٔ کردستان و… وجود داشتند که مدت کوتاهی در شمال و غرب ایران ساکن شدند. ما ابتدا به طور خلاصه به این اقوام پرداخته و سپس ادامهٔ بحث را پی میگیریم.
در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد، ایرانیان باستان با دستیابی به فناوری استخراج و ذوب آهن، گام مهم دیگری در جهت پیشرفت و توسعهٔ خود برداشتند. از این زمان تا اواسط هزاره اول پیش از میلاد، غرب فلات ایران شاهد نقل و انتقالات گسترده و ورود اقوام و فرهنگهای جدید از مرکز و شرق فلات ایران بود. کشف اثار بسیار نفیس از جنس طلا و نقره و همچنین سلاحها و ابزار آهنی و مفرغی (مفرغ آلیاژی است محکم تر از مس که از ترکیب دو فلز مس و قلع به دست میآید) بیانگر اوج هنرمندی مردم ساکن این ناحیهاست که ظاهراً از ثروت قابل توجهی برخوردار بودهاند. تپههای مارلیک گیلان یکی از معروفترین محوطههای باستانی این دورهاست.
در بالای این تپه هه که در ۱۴ کیلومتری شهرستان رودبار در استان گیلان قرار دارند، بیش از ۵۰ گور کشف شدهاست که در همه انها اشیای ارزشمند و منحصر به فردی چون پیکره سفالین انسان، گاو کوهاندار و همچنین جامهای زرین و سیمین با نقوش قلم زنی شده بسیار زیبا قرار داشت. از دیگر مناطق باستانی این دوره میتوان به تپههای املش، کلاردشت و عمارلو در استانهای گیلان و مازندران، تپه زیویه در استان کردستان، تپه حسنلو در استان آذربایجان غربی (گفتنی است قدمت اصلی تپه حسنلو به بیش از ۷۰۰۰ سال پیش برمی گردد) و غار کلماکره در استان لرستان اشاره کرد.
برخی از پژوهشگران معتقدند احتمالاً ساکنان این مناطق اجداد مادها و هخامنشیها بودهاند؛ اما از طرفی در دست نبودن کتیبه معتبری باعث شدهاست باستان شناسان نتوانند به طور قطع دربارهٔ این مورد اظهار نظر کنند.
نقش برجسته عیلامی: زنی با پاهایی شبیه به دم ماهی مارهایی در دست دارد. دم ماهی ظاهراً از مظاهر اساطیری عیلامیان بوده و حتی در نقشهای دوره هخامنشی بویژه در پاسارگاد نشانههای آن دیده میشود پیش از قدرت گرفتن مادها، تمدنهای آریایی منفردی در این سرزمین میزیستند که عمدتاً با همسایگان خارج از فلات خود خویشاوندی زبانی نژادی و حتی مذهبی نداشته و خود گاهی دارای همبستگیهایی بودند.
این اقوام شامل لولوبیها، گوتیها، کاسیها و اورارتوها میشدند. البته عیلامیان، نیز در جنوب شرقی فلات ایران دارای تمدن قدیمی و شناخته شدهای بودند اما از نژاد آریایی نبودند. این اقوام که نیمه جنوبی ایران و غرب و شمال غربی را در اختیار داشتند دارای اساطیری ویژه خود بودند. از اساطیر آنها اطلاع چندانی در دست نیست با اینحال اساطیر کاسیها تا اندازهای به تمدنهای ایرانی بعدی یعنی مادها و پارسها، شباهتهایی بویژه در نامها دارد.
اساطیر عیلامی که قومی منفرد و البته دارای قرابتهای زبانی با دراویدیهای غیرآریایی هند، بودند با برخی اساطیر مندرج در ریگودا مشترک است. سنتها و عقاید این اقوام بدون شک در عقاید جامعه بعدیشان که تحت سیطره فرهنگی آریاییها بود تاثیر گذاشت. با قدرت گیری مادها وسپس پارسها، اساطیر جدیدتری که اساطیر جامع ایران شناخته میشوند آغاز شد.
محققان بر این باورند که پیش از قدرت گیری مادها، شاخهای از آریاییان از ایران به هند مهاجرت کردند. برای همین است که صورت کهن اساطیر هندی شباهت بسیاری با صورتهای کهن اساطیر ایرانی میدارد.
اسطورهشناسان گاه با کمک اساطیر قوم خویشاوند صورت کهن یا باستانی اسطورهای خاص را بازسازی میکنند. اثر هندوی که بیشتر از آثار هندو به کار اسطورهشناسی ایرانی میآید کتاب ریگودا به زبان سنسکریت است. با جایگیر شدن هندوان در سرزمین نو سیر تکاملی اسطورههای تا-حد-زیادی-مشترکِ ایشان تفاوت یافت.
اساطیر ایران از اسطورههای اقوام بومی فلات ایران و اسطورههای میانرودانی تأثیری زیادی پذیرفت. محققان این تأثیرها را در جای جای اساطیر ایرانی نشان دادهاند.
بنیان اساطیر ایرانی بر نبرد میان خوبی و بدی نهادهاست. اقوام هندوایرانی به دو دسته ی کلی خدایان باور داشتندی:
اهورهها [در منابع هندی اسورهها] و دیوان.
خصلت این دو دستهٔ خدایان نزد ایرانیان و هندوان باژگونه ی یکدیگر تحول یافت به این معنا که نزد هندیان اهورهها خدایان بد شدند و دیوان خدایان خوب؛ و نزد ایرانیان اهورهها خدایان نیک شدند و دیوان خدایان شرور. برای هردو گونه ی خدایان قربانی کردندی. غرض از قربانی برای خدایان شرور، باج دادن به ایشان بود تا دست از سر مردمان بدارند. قربانی برای خدایان نیک در طلب یاری و برکت از ایشان رخ دادی.
در باورهای اساطیری ایرانیان پیش از زرتشت جهان صورتی گرد و هموار مانند یک بشقاب داشت. آسمان نیز سنگی و سخت مانند الماس تصور میشد. زمین در مرکز کاملاً هموار و دست نخورده بود و هیچ حرکتی در میان زمین و ماه و ستارگان وجود نداشت. اما به دنبال تازش نخست اهریمن به زمین ناگهان دگرگون شد. در آن پویایی پدید آمد و کوهها ایجاد شدند و رودخانهها به جریان افتادند ماه و ستارگان به چرخش در آمد. در تصویر کلی دنیا در آن زمان، جهان به هفت اقلیم تقسیم شد که مرکز آن خونیرث نام داشت و شش سرزمین بصورت اقماری در اطراف آن بودند. آسمان نیز دارای سه مرتبه ستارهپایه، ماهپایه و خورشیدپایه بود. کوه تیره که در البرز قرار داشت مرکز عالم دانسته میشد.
در اساطیر ایرانی بیش از هر چیز نبرد خیر و شر و عناصری که در زیر آن دو رده بندی میشود، چشمگیر است. به عبارتی تفکر ایرانی در همه چیز در پی این ردهبندی است و جنبه اخلاقی نیرومندی به آن دادهاست.
یکی دیگر از عناصری که در همین رده بندی اهمیت زیادی در فرهنگ ایرانی داشتهاست مفهوم شاه و فرهمندی او از طرف خداست. شاهی که در خدمت رده نیک باشد فره همیشه به او تعلق دارد، و هر کاری که او را از این رده خارج سازد باعث گسستن فره از اوست.
بررسی این مسائل و این رده بندی فرهنگ و ریشههای فرهنگی ایرانی را روشن میسازد. در فرهنگ اساطیر ایران، تقابل خیر و شر وجود دارد و نه تقابل انسان و خدا.
پیام اسطورههای ایرانی تقابل دو گوهر است؛ دو گوهر خیر و شر. یکی راستی و دیگری ناراستی، یکی خوشبویی و دیگری بویناکی، یکی روشنایی است و دیگری تاریکی» (برگرفته از مصاحبه جلال ستاری با دکتر فکوهی). کهن ترین نمونههایی که از صورت باستانی اساطیر ایران ماندهاست، اشارههایی در اوستا است، بخصوص در یشتها. چون یشت هابیش از هر چیز مجموعهای از سرودهای نیایشی هستند.
اشارههای مفصل به اسطورهها در آنها وجود ندارد و هر چه هست سر بسته و کوتاهاست. تا آنجا که مفصل ترین متنها پیرامون اساطیر ایران در نوشتههای زرتشتی به زبان فارسی میانهاست. تدوین نهایی بیشتر آنها در اوایل دوران اسلامی است و بیشترشان مبتنی بر متنهای اواخر دوران ساسانی است و بعضی هم مطالبی مربوط به وقایع پس از حمله تازیان به ایران نیز به کتاب اضافه کردهاند.
برخی از معروفترین این کتابها عبارتند از: بندهش، دینکرد، گزیدههای زادسیرم و روایت پهلوی. پیام اسطورههای ایرانی هم با توجه به تقابل دو الگوی خیر و شر، پیروی از الگوی خیر و وفاداری به آن است و اینکه بشر پیمان ببندد که دروغ نگوید. هر چند امروزه اسطورهها معنای واقعی خود را از دست دادهاند و ما دیگر کمتر شاهد درک معنای واقعی آنها هستیم. در واقع همان خدمتگزاری به مفاهیم خیر از پیامهای بزرگ اساطیری ایران است.
دکتر بتسابه مهدوی
11 بهمن 1395
تهران
دکتر بتسابه مهدوی
آیین ایزدی بجا مانده ای از آیین (میترا) می باشد و در طول تاریخ هفتاد ودو بار مورد کوچ اجباری قرار گرفته اند و صد هزار نفر از آن در راه این آیین از میان برداشته شده اند...
در میان ایزدیان پنج جشن وجود دارد و سه جشن از این اعیاد در لالش اجرا می گردد و ایزدیان سراسر جهان در این جشن شرکت می کنند.
ایزدیان روزه می گیرند. ولی ایام روزه داری آنها، سه روز است و روز چهارم را به نام عید پایان روزه، جشن می گیرند. در آیین ایزدی، حرکت تبلیغ آیینی وجود ندارد و از هیچ احدی هم قبول نمی نمایند که آیین خود را تغییر دهد و از ایزدی بودن خود دست بکشد یا از دین یا آیین دیگری بدانها بگرود.
بر اساس آداب و سنن آیینی و اجتماعی ایزدی، هیچ قشری نمی تواند از قشر دیگر همسر بگیرد. زیرا در بین آنان تشکیلات اجتماعی بر سر قشر تقسیم و تشکیل دهنده ی جامعه ای آنان سه قشر می باشد.
این آیین از بقایای آیین (میترایی) و در روزگاران باستان که به 4500 ق.م بر می گردد و آیین میترایی از هندوستان به اروپا وارد و اروپا را در بر گرفته است. "آداب و رسوم آیینی و اجتماعی ایزدی با میترایی مثل هم و از هم جدا نیستند و آنچه در کتاب آنان ذکر شده است در نزد آنان نیز موجود است".
بعد از آمدن آیین زرتشتی و حل شدن چندین آیین دیگر در این آیین، آیین ایزدی همچنان باقی ماند و در این آیین حل نگردید و کماکان مثل گذشته بکر ماند.
در بین ایزدیان سه قشر وجود دارد: (پیر – مرید- شیخ) و این سه قشر هر کدام جدا از هم، آیین همسرداری جداگانه ای دارند و به هیچ روشی نمی توانند از همدیگر زن بگیرند. برای نمونه شخصی از قشر شیخ نمی توان به هیچ روشی از قشر مریدان زن بگیرد و تا کنون هم چنین چیزی روی نداده است و از لحاظ آیینی کاملاَ ناشرعی می باشد. هر چند مدتیست که زن گرفتن در میان ایزدیان رو به کاهش است و جوانان بجای زن گرفتن و تشکیل خانواده در فکر رفتن به اروپا می باشند.
ولی بعد از قرار(انجمن روحانیون ایزدی)در خصوص نقدی خرید طلا برای دختران در وقت ازدواج بیشتر از هفتادو پنج گرم نباشد، بار دیگر جوانان بجای رفتن به اروپا و خروج از منطقه ی خود، شروع به ازدواج و تشکیل خانوده نموده اند.
شیخ آدی، شخصی صوفی بود و دراواخر قرن 11 و آغاز قرن 12 می زیسته است. او در منطقه ی(حکاری) در شمال کوردستان به مکانی که اینک بدان(لالش) می گویند، آمد و در اینجا سکنی گزید.
لالش تنها پرستشگاه ایزدیان در سراسر جهان می باشد. از آن پنج جشنی که ایزدیان برگزار می نمایند، سه جشن آن در لالش برپا می گردد و ایزدیان از سراسر دنیا جهت شرکت در این سه مراسم به لالش می آیند.
جشنهای آیین ایزدی که بدان اشاره شد، پنج جشن می باشد: جشن(چله تابستان)، جشن(چله ی زمستان) و جشن(جمایی = جمعه ای بزرگ) که این سه جشن طی مراسم خاصی در لالش برگزار می گردند و جشن(روزه) ایزدیان، که به مدت سه روز روزه می گیرند و در روز چهارم جشن پایان آن را می گیرند و همچون مسلمانان از برآمدن صبح تا غروب افتاب هیچ گونه مواد خوردنی و آشامیدنی نمی خورند و امساک می نمایند.
بزرگترین جشن ایزدیان، جشن سال نو می باشد و همه ساله در ماه چهارم میلادی (نوروز) آنرا با شکوه تمامی برگزار می نمایند.
ایزدیان در مرحله ی نخست به خداوند اعتقاد دارند و در مرحله ی بعدی به (ملک الطاووس) معتقد هستند ، در آیین ایزدی به هیچ شیوه ای کار تبلیغ آیینی و نشر آن وجود ندارد. چون که بر اساس آیین ایزدی کسی که اصالتاً از اقوام ایزدی نیست نمی تواند به این آیین گرایش داشته باشد و همچنان که یک ایزدی نمی تواند به آیین یا دین دیگر گرایش داشته و بدان بگرود.
ایزدیان بجز خداوند، به روز قیامت، بهشت و دوزخ نیز اعتقاد باطنی دارند و به تمامی پیغمبران هم معتقد هستند. از حضرت آدم(ع) تا ختم رسل حضرت محمد(ص) نیز به عنوان رسولان خدواند اعتقاد دارند. این اعتقادات با این توصیف که به مرشدان آیینی خود که بعد از شیخ آدی آمده اند نیز معتقد می باشند.
به سبب این 72 کوچ اجباری که به درازای تاریخ به عمل امده است و دچار آن همه تاراج و خانه خرابی شده اند، کتاب مقدس خود را از دست داده اند و اکنون فقط دو کتاب به نامهای(جلوه) و( مصحف رش) برای آنان باقی ماند. در این آیین ، خوردن ویژه (کاهو)، خوردن گوشت گراز، قتل نفس و آمیزش ناشرعی حرام و نباید پیروان این آیین بدانها نزدیک شوند. چون که در هر طریقت صوفی گری و خدا شناسی طرق مختص به خود را دارد".
اکثریت هم کیشان ایزدی در جهان در جغرافیای کوردستان هستند و مرکز آنان در لالش می باشد. بر اساس آمار وزارت بازرگانی، آمار ایزدیان در کوردستان در بین 550 تا 550 هزار نفر می باشد.
بطور کلی در دو استان دهوک و موسل ایزدیان تقسیم و زندگی می نمایند. در شهرهای (باعذره، شیخان، شاریا، خانکی، خطاری، دیربون و بعشیقه) سکونت گزیده و اکثراَ در موسل ساکن می باشند.
این بخش جدای آز آن بخش های ایزدیان است که در سوریه، ایران و اتحاد جماهیر شوروی سابق، امریکا و جمعیت کثیری از آنان در اروپا به ویژه در آلمان زندگی می کنند. چون که کشور آلمان به سبب آنکه اهمیت خاصی به اقلیتها میدهد، در مدتی کوتاه درخواست پناهندگی آنان را قبول می نماید. برای همین هم تمامی ایزدیان به انجا پناهنده می شوند.
دکتر بتسابه مهدوی
9 بهمن 1395
تهران
دکتر بتسابه مهدوی
جشن بهمنگان در روز وهمن(وهومن) از ماه وهمن(بهمن) از سالنامه ی زرتشتیان برابر با 26 دی سال شمار خورشیدی برگزار می شود . بهمن از واژه ی اوستایی وهومن (vohomana) به معنای اندیشه نیک است که از وه(vah) پهلوی ودراوستا ونگهو (vangho) به معنای نیک و من(mana) به چم اندیشه درست شده است .
فروزه ی وهومن یکی از فروزه ها(امشاسپندان) اهورا مزدا است ودر دنیای مینوی مظهر اندیشه نیک و دانش خدادا است .پاسبانی چهارپایان سودمند در دنیای گیتایی به این امشاسپند واگذار شده است واز این روی زرتشتیان درجشن بهمنگان یا بهمنجه از کشتار حیوانات و خوردن گوشت آنان خود داری می کنند(دلیل اسطوره یی آن را در نوشتار دیگری خواهم نوشت) و برخی از متعصبین این عمل را در همه ی روز های ماه بهمن ادامه می دهند .
در نزد زرتشتیان در روزهای وهمن (دومین روز هر ماه ) وروز ماه روز دوازدهم هر ماه روز گوش (روز چهاردهم هر ماه) و روز رام (روز بیست ویکم هر ماه ) به نام روز های نبر(nabur) معروفند ودر هر ماه چهار روز نامبرده شده زرتشتیان نبر نگه می دارند به این معنا که در این روز ها گوسفند ودیگر حیوانات سودمند را نمی برند (ذبح نمی کنند) وگوشت انان را نمی خورند (این کار شاید نزدیک ترین عمل به روزه در ادیان دیگر باشد وگر نه در دین بهی روزه حرام است.
این روز (جشن بهمن گان ) به مردان اندیشه ور واشون تعلق دارد و در نزد زرتشتیان به عنوان روز پدر نامیده می شود .
در این روز زنان به مرد خود و فرزندان به پدران خود هدیه شایان می دهند و از آنان سپاس گزاری می کنند .
دکتر بتسابه مهدوی
9 بهمن 1395
تهران
دکتر بتسابه مهدوی
در میان گات های زرتشت سروده هایی دیده می شود که نشان می دهد در آن هنگام نیز زن ها در گزینش همسر خود آزادی داشتند و همچنین در جدایی پیوند زناشویی که این دوسویه بوده و زن هم می توانسته این کار را بکند.
«و تو ای پورو چیست، ای جوان ترین دختر زرتشت از خاندان هچت اسپ. من که پدر تو هستم، جاماسپ را که یاور آیین مزداست از روی راستی و منش پاک به همسری تو برگزیده ام. اینک برو با خردت مشورت کن و در صورت پسندیدن او، با عشق پاک در انجام وظیفه مقدس زناشویی بکوش».
«یسنا - هات 53 - بند سوم»
پاسخ پوروچیست به پدرش پس از اندیشه ژرف:
«ای پدر، پس از ژرف اندیشی، من جاماسب را پسندیدم و دوست دارم و با ته دل به او مهر خواهم ورزید و او را به عنوان شوهر آینده خود مانند پدر و بزرگ تر و راهنمای خود خواهم پذیرفت. بشود که مزدا اهورا بخشش نیک اندیشی را همیشه بهره ما سازد».
« یسنا - هات 53 - بند چهارم»
این ها همه در هنگامی است که تا سده ها و هزاره ها پس از آن یونانیان و دیگر ملت ها به «زن» مانند برده خود نگاه می کردند. برای نمونه بد نیست به یکی از نوشته های «پل دو بروی» در این باره نگاهی بیندازیم :
«تحولی که زرتشت در فرهنگ آن زمان به وجود آورد ، زن های ایرانی را در همه زمینه ها هم تراز مردان کرد و زن ها از چنان آزادی برخوردار شدند که مانند آن را در هیچ جایی از جهان باستان نمی توان یافت. در آن زمان یونانی ها با زنان خود مانند برده رفتار می کردند و ارستو می گفت زن نمی تواند روح داشته باشد».
در قوانین اوستا می خوانیم : ۱- زن می توانسته دارایی خود را به تنهایی اداره کند. ۲- زن می توانسته سرپرست و نگهدار فرزندان خود باشد. ۳- زن می توانسته نماینده قانونی شوهر خود بوده و در بیماری شوهر کارها را به تنهایی اداره کند ۴- زن می توانسته از شوهر ستمگر خود به دادستان شکایت کند و سزای او را بخواهد. ۵- شوهر حق نداشته است بدون اجازه زنش دختر خود را شوهر دهد. ۶- در دادگاه گواهی زن پذیرفته می شد. ۷- زن می توانسته است داور یا وکیل شود. ۸- زن می توانسته وصی قرار گیرد و همگی دارایی های خود را وصیت کند.
دکتر بتسابه مهدوی
8 بهمن 1395
تهران
دکتر بتسابه مهدوی
در این روز مردان به همسران خود هدیه می دادند. مردان زنان خانواده را بر تخت شاهی می نشاندند و از آن ها پیروی می کردند و به آن ها پیشکش می دادند. این یک یادآوری برای مردان بود تا مادران و همسران خود را گرامی بدارند و چون یاد این جشن تا زمان های درازی ادامه داشت و بسیار باشکوه برگزار می شد همواره این آزرم و کرنش به زن برای مردان گوشزد می گردید. این جشن هیچ پیوندی به ولنتاین ندارد. از دید زمان برگزاری نیز جشن اسپندگان که در ۲۹ بهمن برگزار میشده است، با جشن لوپرکالیا نزدیک است.
هنوز نیز در برخی از گوشه های ایران زمین مانند سپاهان (اصفهان) ، پهله ، ری و دیگر شهر های ناحیه مرکز و غرب ایران، مراسم جشن اسپندگان همچون گذشته برگزار می شود، در این روز بانوان لباس و کفش نو می پوشند، زنانی که مهربان، پاکدامن، پرهیزگار و پارسا بوده اند و در زندگی زناشویی خود فرزندان نیک را به میهن ارزانی داشته اند مورد تشویق قرار می گیرند و از مردهای خود پیشکش هایی دریافت می کنند. آن ها در این روز از کارهای همیشگی خود در خانه و زندگی معاف شده و مردان و پسران وظایف جاری زنانه را در خانه بر عهده می گیرند.
این جشن را به نام جشن برزیگران هم می شناسند. در روز اسپندگان چند جشن با مناسکی ویژه بر گزار می شده است. نخستین جشن مردگیران یا جشن مژدگیران بود که ویژه زنان بود. در این روز مردان برای زنان هدیه ای خریداری و از ایشان قدر دانی می کردند. امروزه نیز مهم ترین جنبه اسپندگان قدردانی از زنان است. در زمان گذشته (چنان که ابوریحان روایت کرده است) کارهای دیگری هم انجام می دادند چون آیین های جادویی برای دور کردن خرافه پرستان ولی ابوریحان این آیین ها را تازه و نااصیل خوانده است.
دکتر بتسابه مهدوی
8 بهمن 1395
تهران