نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۱۵ مطلب با موضوع «فرق اسلامی» ثبت شده است

مرگ و مراسم تدفین در ایران باستان (2)

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۱۸ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی


رنگ‌ کردن مردگان

در ادوار قدیم جسد مرده را با رنگ قرمزی می‌پوشانیده‌اند که از اکسید آهن به دست می‌آمده و در فلات ایران فراوان بوده‌است. این نظر هم وجود دارد که ممکن است زندگان بدن خود را به دلایلی با همین ترتیب رنگ می‌کردند و چون فوت می‌شدند، اثر این رنگ بر بدنشان باقی می‌مانده‌است. در دوران‌های متأخرتر بجای اکسید آهن بر استخوان‌بندی متوفا با رنگی سرخ فام، با گِلِ اُخرا نقش‌هایی ایجاد می کردند.

 

خاک‌سپاری در منازل

رسم دفن مردگان در جاهای مختلف خانه، احتمالاً بنابراین اندیشه بوده‌است تا با بازماندگان مجالست و مصاحبت داشته باشند چه به بقای روح و زندگی پس از مرگ سخت معتقد بوده‌اند. این رسم تا مدتی دوام داشت و هنوز آن زمانی فرا نرسیده بود تا از مردگان در ترس و هراس افتند.

 

پیدایش ترس از مردگان

در بسیار از اقوام و ملل ترس از مردگان وجود داشته‌است و شاید این نشانی از آغاز دوران نیاکان‌پرستی باشد. بازماندگان برای مردگان قربانی می‌کردند، هدیه می‌فرستادند و می‌کوشیدند تا همچون خدایان شر، دلشان را نرم و مهرآمیز نمایند. در برخی نقاط چون مرده‌ای پیدا می‌شد، وی را درون خانه دفن کرده و خود در جایی دور خانه می‌ساختند تا روح متوفا آنان را پیدا نکند و یا درهای ورودی و خروج خانه را پس از فوت یک نفر مسدود کرده و از آنجا می‌گریختند تا روح محبوس فرصت تعقیب پیدا نکند. آثار چنین اندیشه‌هایی در دین ایرانی نیز بر جای مانده‌است.

 

در هرات رسم بر آن جاری بود که چون در خان‌ای کسی می‌مرد، سرنشینان وخویشان آن خانه را ترک می‌کردند. در بند نهم از فرگرد دوازدهم وندیداد آمده‌است، «ششمین سرزمین که اهورامزدا آفرید، هرات هَرَئیوَه است، که در آن ترک کردن خانه‌ها به هنگام مرگ رواج دارد. آفتی که اهریمن پرمرگ در این سرزمین آفرید، سرشک (سرسکه)، وشیون و زاری (دری‌ویکه) بود.»

 

دفن مردگان در قبایل پارس

چنین به نظر می‌رسد که به خاک سپردن مردگان یک آئین پارسی بوده که بعدها به تدریج متروک شده‌است. سندی بسیار جالب در این مورد از برده‌ای ایرانی به نام اوفراتس (Eufhrates) به دست آمده‌است. «مرا مسوزان، آتش را از برخورد تن من میالای، من پارسیم، نیاکانم نیز پارسی بودند و گناه آلودن آتش به نزد ما گران‌تر از مرگ است. مرا به خاک بسپار، مولایم، ولی برتنم، آب تطهیر نیفشان چون من آب‌ها را نیز گرامی می‌دارم.»

 

سیسرو، اسبیوس، هرودوت، و استرابو نقل می‌کنند که مغان زرتشتی جسدها را در برابر سگ‌ها یا لاشخورها قرار می‌دادند. پارسی‌های دوره هخامنشی آنها را مومیایی می‌کردند. ولی طبق گفته گزنفون کوروش می‌گوید:

«ای فرزندانم، بدن مرا بعد از مرگم نه در طلا و نه در نقره قرار مدهید، بلکه بلافاصله در زمین بگذارید».

 

این مطلب نشان می‌دهد که مراسم مربوط به مردگان در مورد هخامنشیان با آنچه در دین زرتشتی رایج می‌باشد، اختلاف داشته است. از ملاحظه گور داریوش بزرگ و خاندان هخامنشی در نقش رستم واضح می‌شود که شاهان هخامنشی قانون منع و جلوگیری از دفن مرده را در سرزمین رعایت نمی‌کرده‌اند. در کتاب اوستا دفن جسد مرده در زمین منع شده‌است، ولی این امر مانع نمی‌شد که استخوان‌های خشک جسد مدفون گردد، یعنی در محلی به نام استودان ریخته شود.

  • بتسابه مهدوی

مفهوم واژه شیطان و جن

بتسابه مهدوی | شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۲۰ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

معناى لغوى

به عقیده طبرسى و راغب و ابن اثیر و دیگران «نون» شیطان، اصلى و جزو کلمه است؛ یعنى از ماده «شطن یشطن» می‌باشد. «شطن»؛ به معناى دور شدن است (شطن عنه ‏اى بَعُد) بنابراین، شیطان به معناى دور شده از خیر است. از آیات و روایات استفاده می‌شود که شیطان از جنّیان است.

باید توجه داشت که شیطان اسم عام (اسم جنس) است، در حالى که «ابلیس» اسم خاص (علم) می‌باشد و به عبارت دیگر؛ شیطان به هر موجود موذى و منحرف کننده و طاغى و سرکش، خواه انسانى یا غیر انسانى، می‌گویند و ابلیس نام آن شیطانى است که آدم را فریب داد و اکنون هم با لشکر و جنود خود در کمین آدمیان است.

 

واژه جن

این کلمه بیست و دو بار در قرآن مجید آمده است. «جن» در لغت به معناى پوشیدگى و پنهانى است و از آتش و یا آمیخته‌اى از آتش آفریده شده است. جن در عرف قرآن موجودى است با شعور و اراده که به اقتضاى طبیعتش از حواس بشر پوشیده می‌باشد و در شرایط عادى، قابل درک حسى نیست. او مانند انسان، مکلف است و در آخرت برانگیخته می‌شود. او می‌تواند مطیع یا عاصى، مؤمن یا مشرک و... باشد.

ملاصدرا ماهیت جن را این‌گونه توصیف می‌کند: «جن را وجودى در این جهان حس، و وجودى در جهان غیب و تمثیل (عالم مثال) است. اما وجودشان در این جهان، همان‌گونه که بیان شد هیچ جسمى که آن‌را نوعى از لطافت و اعتدال باشد نیست جز آن‌که را روحى در خور آن، و نفسى که از مبدأ فعال بر آن افاضه شده است، می باشد و ممکن است که علت ظهور و صورت پنهانى (جنّى) در برخى از اوقات، آن باشد که آنان بدن‌هاى لطیفى دارند که در لطافت و نرمى متوسط بوده و پذیراى جدایى و گرد آمدن است و چون گرد آمده و متکاثف شده قوام آن ستبر شده و مشاهده می‌گردد. و چون جدا گشت، قوامش نازک و جسمش لطیف گشته و از دیدگان پنهان می‌گردد؛ مانند هوا که چون تکاثف یافته و به صورت ابر در آمد مشاهده می‌گردد و چون به لطافت خود بازگشت دیده نمی‌گردد...».

جن همانند انسان داراى روح و بدن است و داراى شعور و اراده و حرکت می‌باشد. برخى از آنها مرد و برخى دیگر زن هستند، تولید مثل می‌کنند و مکلف و مسئول می‌باشند. در زندگى آنان مرگ و زندگى جریان دارد و از ایمان و کفر برخوردار می‌باشند.

 

ارتباط مفهوم جن و شیطان

شیطان در معناى اصلى گویا مفهوم وصفى دارد و به معناى «شریر» است. در قرآن عزیز، شیطان به همین معنا استعمال شده است، اما گاهى در مورد خود ابلیس و گاه با معناى عام در مورد هر موجود شریرى که شرارت در او «ملکه راسخ» گردیده، به کار رفته است. حتى در قرآن تصریح شده که ممکن است شیطان از جن یا از انس باشد.

در میان شیاطین جن فرد ممتازى وجود دارد که در شیطنت مقام عالى دارد و او ابلیس است. در مورد ابلیس در قرآن مباحث زیادى وجود دارد و از جمله به جن بودن او تصریح شده است.

  • بتسابه مهدوی

ستاره هفت پر

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۲۳ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

ستاره ی هفت پر (The Seven Pointed Star) نام کتاب مقدس مذهب هفت (The Faith of Seven) است. این کتاب بر اساس جنبه های مختلف خداوند، مورد پرستش پیروان این مذهب به بخش های گوناگون، مانند کتاب دوشیزه (Maiden's Book)، تقسیم شده است.

 

در ستاره ی هفت پر آمده است که مادامی که انسانی با تقوا، به سلاح ایمان مجهز باشد، ارواح و وایت ها (Wights) قادر به آسیب رساندن به وی نخواهند بود. هم چنین به گفته ی این کتاب مردمان معمولی باید از اربابان خود اطاعت کنند و اربابان از شاهان خود و شاهان نیز باید مطیع هفت جنبه ی گوناگون خداوند یکتا باشند. سپتون مریبالد (Septon Meribald) قادر به خواندن و نوشتن نیست ولی ستاره ی هفت پر را حفظ است.

 

فراز هایی از ستاره ی هفت پر

... و پدر دستان خود را به سوی آسمان برد و هفت ستاره برچید و سپس آنها را یک به یک بر پیشانی هوگور از هیل نهاد و از برای وی تاجی درخشان ساخت ...

... و دوشیزه دختری به نرمی بید با چشمانی زلال هم چون آب نزد او برد و هوگور اهل هیل اعلام کرد که وی را به همسری خواهد گرفت. پس مادر وی را بارور نمود و عجوزه پیشگویی کرد که وی از برای شاه چهل و چهار پسر قدرتمند خواهد آورد. جنگجو قوت به بازوان آنها داد و آهنگر از برای هر یک زرهی آهنین ساخت ..

 

  • بتسابه مهدوی

راز عدد 40

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۱۸ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

اعداد نه تنها در زندگی مادی که در زندگی معنوی ما نیز حائز اهمیت فراوانند ، تعدا رکعات نماز ، تعداد تسبیحات اربعه ، تعداد تسبیحات حضرت فاطمه علیهاالسلام و امثال اینها نشان می دهند که زندگی معنوی جدا از اعداد نیست . منزلت اعداد منحصر به اعدادی نظیر پنج ، هفت ، دوازده وچهارده و چهل می شود که برای هر یک دلیل یا دلایلی را ذکر کرده اند.

عدد پنج به دلیل 5 تن پیامبر اولوالعزم و 5 تن آل عبا

عدد هفت به واسطه 7 آسمان و 7شهر عشق و 7 مرحله سلوک عارفان ، 7 دور طواف خانه خدا

عدد دوازده به دلیل 12 معصوم و12 چشمه ایی که به معجزه حضرت موسی از دل سنگ جوشید

و عدد چهارده به دلیل 14 معصوم تقدس یافته اند ؛ به همین قیاس برای عدد چهل نیز باید دلایلی موجود باشد

عقل آدمی در چهل سالگی به بالاترین کمال خود در حد استعداد هر فرد می رسد

حضرت رسول در سن چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند

حضرت موسی چهل روز در کوه معتکف بود تا الواح مقدس را دریافت داشت

قوم بنی اسراییل به دلیل کفران نعمت و پرستش گوساله به سرگردانی چهل ساله محکوم شدند

و تخمیر طینت آدم ابوالبشر در 40 روز به اتمام رسید . عارفان وسالکان طریق حق چله نشینی را از همین آفرینش چهل روزه حضرت آدم اقتباس کردند ، سهروردی بیان می کند که :  خداوند انسان را در چهل روز آفرید و هر روز صفتی به او اعطا کرد که هریک حجابی و مایه تعلق وی به دنیا بود تا اینکه در روز چهلم حجاب ها کامل و متراکم شد . در چله نشینی سالک یک به یک حجاب ها را می درد تا در روز چهلم انوار حق در وی تجلی می یابد .

هرچند اربعین از اعداد و کمیات است ولی در فرهنگ عرفان اسلامی این واژه کمّی در ارتباط با کیفیات مطرح می شود و لذا تکرار عمل تا چهل مرتبه تکمیل کننده ابعاد روحانی و عرفانی انسان را باعث می گردد .

شاید پس از گذشت این مدت انسان به روشن بینی نسبت به آن رویداد دست می یابد ، غبار اندوه اندکی برخاسته وقدرت تحلیل سربرمی آورد وبه انسان مجال می دهد به بازبینی آنچه گذشته بپردازد.

سید مهدى بحرالعلوم در زمینه جایگاه عدد چهل فرموده است :

" خود به عیان دیده ام و به بیان دانسته ام که این مرحله شریفه ، از مراحل عدد را خاصیتى خاص و تاثیرى مخصوص است ، در ظهور استعداد(ها) و تتمیم ملکات ، در طى منازل و قطع مراحل ."

خاصیت اربعین در ظهور فعلیت و بروزاستعداد و حصول صفات ملکه ،امرى است که در آیات واخبار بر آن تصریح شده است ، و در سلوک و خودسازى ، براى جلب فیوضات و انوارالهى ، چنانچه در قرآن و گفتار معصومین(علیهم السلام ) و سیره اولیاء آمده است ، عدد اربعین دارای جایگاه ویژه و بلنداست ."

در حقیقت عدد چهل سمبل آغازین تکامل ، مظهر کمال ، جلوه پختگی ، اعلام پشت سر گذاشتن مرحله خامی و نادانی ، نخستین مرحله هوشیاری ... می باشد .

 اربعین از اعداد و کمیات است ولی در فرهنگ عرفان اسلامی این واژه کمّی در ارتباط با کیفیات مطرح می شود و لذا تکرار عمل تا چهل مرتبه تکمیل کننده ابعاد روحانی و عرفانی انسان را باعث می گردد .

دکتر بتسابه مهدوی

31 خرداد 1396

  • بتسابه مهدوی

اهل حق

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۱۸ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

برخى از نویسندگان هوادار این فرقه معتقدند این فرقه در قرن دوم هجرى پدید آمده و در قرن هفتم تجدید حیات یافته است.

از نظر برخى دیگر ریشه تاریخى این فرقه به قرن چهارم هجرى به فردى به نام مبارک شاه و ملقّب به شاه خُوَشین (با ضمّ خ و فتح واو) بازمى گردد. وى که عنوان «سلطان طریقت» را داشته و در بلوران از توابع لرستان با جمعى از پیروان خود زندگى مى کرد به چهار تن از آنان وعده داده که پس از درگذشت وى، روحش پس از صد سال در جسم فردى به نام سلطان صحاک یا (اسحاق) تجلى خواهد کرد. در فاصله ى این صدسال، یارستان (اهل حق) در گوشه اى خموش چشم به انتظار سلطان صحاک دوخته بودند تا او را دریافتند و دور او گرد آمدند.

آنچه در میان پیروان اهل حق معروف است، این است که سلطان صحاک (اسحاق) مؤسس مسلک آنان است. و از طرفى آن ها از این که از فرقه هاى غلات به شمار آمده و على اللهى خوانده شوند، به شدت احتراز دارند. «یارستان و اهل حق هاى واقعى هیچ گاه حضرت على علیه السلام را خدا نمى دانند و آنچه مسلّم و مشخص است نسبت هایى که به اهل حق به عنوان على اللهى داده اند و یا در بعضى کتب و مقاله ها على اللهى را شعبه اى از اهل حق مى دانند، خلاف محض است و خط اهل حق هاى یارستانى کاملاً از على اللهى ها دور است».

 

خاندان ها یا شاخه هاى اهل حق

سلطان اسحاق براى تشکیلات این فرقه جانشینانى تعیین کرد و براى هریک از آن ها وظیفه اى مقرر نمود و به هریک ـ به تناسب وظیفه ى وى ـ لقب مخصوصى داد. در ابتدا «پیر بنیامین» را به سمت «پیرى» و «داود» را به سمت «دلیل» براى همه ى اهل حق منصوب کرد. آنان براى تداوم رهبرى، هفت نفر از یاران خود را به عنوان هفت خاندان یا هفت سرسلسله ى اهل حق به پیروان خود معرفى کردند که از آن پس به «هفت تن» معروف شدند، و برخى این هفت تن را از یاران اولیه ى سلطان اسحاق دانسته اند. این خاندان ها عبارتند از:

1ـ خاندان شاه ابراهیم. فرزند سید محمد گوره سوار که به شاه ابراهیمى ها معروفند.

2ـ خاندان سید ابوالوفا.

3ـ خاندان عالى قلندر. درویش هاى قلندرى منطقه ى کرند و استان کرمانشاهان منسوب به او هستند.

4ـ خاندان سید میرسور.

5ـ خاندان بابایادگار.

6ـ خاندان سیدمصطفى.

7ـ خاندان حاجى بوعیسى (سید باویسى)

در قرن هاى بعد چهار خاندان یا شاخه ى دیگر نیز به آن ها افزوده شده است که عبارتند از:

1ـ خاندان آتش بیگى.

2ـ خاندان ذوالنور.

3ـ خاندان شاه حیاسى.

4ـ خاندان باباحیدر.

از نظر اهل حق هرکس که پیرو این مسلک باشد باید به عنوان اولین وظیفه به واسطه ى یکى از پیرها یا دلیل هاى منسوب به یکى از خاندان ها، خود را به یک خاندان مرتبط سازد، و بر این اساس سرسپردن به یکى از شاخه هاى این فرقه هویت مذهبى او را معین مى سازد. اهل حق، مقام پیر بنیامین را بسیار بزرگ مى شمارند و معتقدند او در عالم اَلَست «جبرئیل»، و در دوره ى شریعت «سلمان»، و در دوره ى آخرالزمان «بنیامین» بوده است. او اولین مخلوق و از مقرب ترین یاران خداست و در آخرین دوره در جامه ى امام مهدى(عج) مظهریت یافته است.

 

عبادات اهل حق

اهل حق در هفته یک یا چند بار در جم خانه ها و با حضور پیر جمع مى شوند. تشکیلات جم معمولاً در شب هاى جمعه برگزار مى شود و این مراسم با تشریفات خاصى اجرا مى گردد. قبلاً به اندازه ى کافى نذر و نیاز در جم حاضر و به قصد دعا و خیر و عبادت با خلوص نیت و پاکى جسم و تجلى روح به پاکان انجام مى شود، و آن را حلاّل مشکلات مى دانند، و شرکت هفته اى یک بار در جم و جم خانه ها را به جاى عبادات دایمى کافى مى دانند.

اهل حق نماز نمى خوانند و به جاى آن همان نذر و نیازها را انجام مى دهند. و روزه ى مخصوصى دارند که سه روز است و به مرنو و قولطاس موسوم است. روزه ى مرنو از آنجا رسم شده است که سلطان صحاک و یارانش سه شبانه روز از ترس دشمنانشان در غار مرنو پنهان شده و بى غذا ماندند و پس از نجات یافتن آن را روزه ى مرنو نام نهادند و این روزه در منطقه ى باختران اجرا مى شود. روزه ى قولطاس ـ که اکثریت اهل حق هاى ایران و ترک زبانان در سایر استانهاى ایران و خارج از ایران انجام مى دهند ـ مربوط به یاران قولطاس و قوشچى اوغلى و شاه ابراهیم است که در وسط چلّه ى زمستانى سه شبانه روز زیر کولاک مى مانند و پس از نجات از آن خطر آن را جشن مى گیرند. (قول یعنى اقرار و شرط، و (طاس) به منزله ى این که کولاک، مانند تاس بر سر آنان بود)

 

شیطان و شارب

گاهى از گروهى از اهل حق به عنوان شیطان پرست یاد مى شود، ولى برخى از رهبران کنونى آنان چنین نسبتى را مردود دانسته و به کلماتى از سلطان صحاک استناد کرده که در آن ها شیطان را مکار و راهنماى مردمان دور از دین معرفى کرده است. با این حال برخى از افراد مورد اعتماد که از نزدیک با اهل حق ارتباط دارند، از تکریم آنان نسبت به شیطان و مخالفت شدید با لعنت فرستادن بر او گزارش مى دهند.

شارب نیز نزد اهل حق حرمت ویژه اى دارد و آن را یکى از ارکان اصلى سلطان صحاک مى دانند که شارب مور و پرپشت را از نشانه هاى پیروان مسلک اهل حق مى شمارد.

 

مناطق زندگى اهل حق

اهل حق در کشورهاى ایران، عراق، سوریه، افغانستان و تاجیکستان زندگى مى کنند. عمده ترین مرکز آنان در ایران استان کرمانشاهان است که در شهرستان کرمانشاه و روستاهاى توابع آن، و اسلام آباد و حومه ى آن، و سرپل ذهاب، قصرشیرین، صحنه و دینور و کِرِند غرب و توابع آن به سر مى برند. و منطقه ى کرندغرب و توابع آن از عمده ترین مراکز اهل حق در ایران است، و جمعیت آن در این منطقه را حدود 150 هزارنفر تخمین زده اند.

 

در ترکیه فرقه هایى وجود دارند که معروفند به «بکتاشى» و به آن ها «علویین» نیز گفته مى شود و اهل حق هاى ایران آن ها را از شاخه هاى فرقه ى اهل حق مى دانند. شیعیانى که در کشور آلبانى به سر مى برند نیز به «بکتاشى» معروفند. در کشور سوریه نیز جمعیت قابل توجهى وجود دارد که تحت عناوین علویین و على اللهى معروفند و عمدتاً در شمال و شمال غرب آنجا سکونت دارند.

دکتر بتسابه مهدوی

22 خرداد 1396

  • بتسابه مهدوی