نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آذر» ثبت شده است

شب چله

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۴۰ ب.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

انارم روز از آذرماه برابر با 30 آذر در گاهشماری ایرانی می ستاییم مهر را آنکه از آسمان بر فراز برجی پهن با هزاران چشم بر ایرانیان می نگرد نگاهبان زورمندی که هرگز خواب به چشم او راه نیابد آن که مردمان را از نیاز و دشواری برهاند.

 

«شب چله»(یلدا) یا جشن زایش مهر، درازترین شب سال و شب زادن دوباره ی خورشید و آغاز فصل زمستان است که یادگاری هفت هزار ساله و ارزشمند از نیاکان فرهیخته ی مان به شمار می آید. ایرانیانی که هزاران سال پیش دریافتند که گاه‌شماری بر پایه ی ماه نمی‌تواند گاه‌شماری درستی باشد. پس به پژوهش درباره ی حرکت خورشید پرداختند و گاه‌شماری خود را بر پایه ی آن قرار دادند.

 

ایشان حرکت خورشید را در برج‌های آسمان اندازه‌گیری کردند و برای هر برجی نام خاصی گذاشتند و دریافتند هنگامی که برآمدن خورشید با برآمدن برج «بره» در یک زمان باشد، بهار است و دریافتند که در ابتدای پاییز و بهار روز و شب برابر است و در ابتدای تابستان روز بلندتر از شب است. ایرانیان باستان گاه‌شماری خود را بر اساس چله (چهل روز) تقسیم کردند و 9 چله (ماه) داشتند.

 

می دانیم که در فرهنگ ایرانیان عدد چهل مانند عدد هفت و دوازده قداست خاصی دارد. واژه‌های «چله نشستن»، «چل چلی» و در طبرستان واژه‌های «پیرا چله،‌ گرما چله» نشانه ی اهمیت این عدد در میان فرهنگ ایرانی است.

 

امروزه برخی به اشتباه بر این گمانند که مراسم شب چله برای رفع نحوست بلندترین شب سال برگزار می‌شود، اما می‌دانیم که در باورهای کهن ایرانی هیچ روز و شبی، نحس و بد یوم شناخته نمی‌شده است و جشن شب چله، همچون بسیاری از آیین‌های ایرانی، ریشه در رویدادی کیهانی دارد.

 

در گاهشماری ایرانی که دقیق ترین  ِگاهشماری ها و سازگارترین ِآن ها با تقویم طبیعی است، همواره و در همه ی سال‌ها، شب چله و انقلاب زمستانی برابر با شامگاه سی‌ام آذرماه و بامداد یکم دی‌ماه است.

دکتر بتسابه مهدوی

20 دی 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

جشن آذرگان

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۳۱ ب.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

آذر روز از آذرماه برابر با 9 آذر در گاهشماری ایرانی«نماز به تو ای آتش، ای بزرگ ترین آفریده ی اهورامزدا وسزاوار ستایش»یسنا 62، بند 9روز نهم هر ماه «آذر» یا «اَتر»(Atar) نام دارد؛ آذر ایزد ِویژه ی همه ی آتش هاست و از احترام ویژه ای نسبت به سایر آخشیج ها (عناصر) برخوردار می باشد و «جشن آذرگان» جشنی دیگر از جشن های آتش است در گرامیداشت این آخشیج و ایزد منسوب به آن.در صفحه ۲۵۶ ترجمه ی آثارالباقیه از ابوریحان بیرونی درباره ی این جشن آمده است :

«... روز نهم آذر عیدی است که به مناسبت توافق دو نام آذرجشن می گویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند می باشند و این روز جشن آتش است و بنام فرشته ای که به همه ی آتش ها موکل است نامیده شده، زرتشت امر کرده در این روز آتشکده ها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند ...»

در «فرهنگ جهانگیری»، «برهان قاطع»، «مروج الذهب مسعودی» و «المدخل فی صناعة احکام النجوم» از کیا کوشیار ابن لبان با شهری جیلی، این جشن را «آذرخش» نوشته اند.

 

در جشن های آتش مردم روی بام خانه ها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و پایکوبی و نیایش و فرآوری خوراک های ویژه و «آفرینگان خوانی» جشن می گیرند.

نزد ایرانیان، جشن آذرگان از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و همچون نوروز و مهرگان بر آن ارج می نهاده اند. در این روز آتشکده ها  را آراسته  و آذین بندی می کردند و در آن جایگاه مقدس مراسم ویژه ای برای جشن برگزار می کردند. نظافت و پاکیزگی، از جمله ستردن موی و چیدن ناخن در این روز نیک بود و معتقد بودند در این روز مشاوره و رایزنی درباره ی امور و دشواری ها به نتیجه ی مطلوب می انجامد.آتش به طور عموم از روزگاران بسیار کهن تا به امروز مورد توجه همه ی اقوام روی زمین بوده و هر قوم و طایفه ای به شکلی آن را ستوده اند. دانشمند آلمانی «شفتلویتز»(Sheftelwitz) در کتاب خود «آیین قدیم ایران و یهودیت» نوشتار بسیار مفیدی در این باره دارد و نشان می دهد که چگونه همه ی ملل جهان از هر نژاد آتش را می ستایند و از متمدن ترین کشورها در اروپا تا وحشی ترین قبایل آفریقایی در ستودن این عنصر درخشان با یکدیگر شریک هستند.

در نزد هندوان نیز، «آگنی»(Agni) اسم آتش و نام پروردگار آن است و در «ریگ ودا»ی هندوان و اوستای ایرانیان اسم پیشوای دینی هر دو دسته از آریایی ها، «اَتره ون»(Athravan) می باشد که به مانک آذربان و آن کسی که از برای پاسبانی آتش گماشته می شود است.

همچنان در «وستالیس»(Westalis) در رم قدیم دختری پاکدامن و دانا از خاندانی شریف به نگهبانی و زنده نگه داشتن آتش مقدس در معبد «وستا»(Westa) موظف بوده است و در مدت خدمتش که 30 سال بوده، می بایست با کمال پاکی و پرهیزگاری و تقدس به سر برد و نگذارد آتش مقدسی که پشتیبان دولت رم تصور می شد خاموش گردد.

دکتر بتسابه مهدوی

20 دی 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

آذر

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۲۹ ب.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

کوسه برنشین

هُرمزد روز از آذرماه برابر با 1 آذر در گاهشماری ایرانی در روزگار ساسانیان آغاز بهار به دلیل در نظر نگرفتن کبیسه با اول آذرماه مصادف بود از این رو مراسم سنتی «بهار جشن» را در آغاز آذرماه که همزمان با بهار بود انجام می دادند.

یکی از این مراسم که شهرتی بسیار داشت و همانند جشن های کارناوالی بوده است«کوسه برنشین» نام دارد. بیرونی شرح این رسم را چنین آورده که در نخستین روز از آذرماه - یا نخستین روز بهار - مردی کوسه (بی ریش) با شمایلی عجیب و غریب را بر خری می نشاندند که به دستی کلاغ داشت و به دستی بادبزن و خود را مرتب باد می زد.

 

او برای جلوگیری از نفوذ سرما با روغن های گرم کننده ی ویژه ای خود را چرب کرده و خوراک و آشامیدنی های گرم کننده می خورد؛ مردم به این کوسه ی ژنده پوش که اشعاری در وصف بدرود با زمستان و سرما می خواند می خندیدند و آب و برفابه به سوی او پرتاب می کردند.

شمار فراوانی از مردم کوچه و بازار و نیز برخی ماموران حکومتی به دنبال او بودند و او مجاز بود که از هر خانه و دکانی یک درم سیم یا یک دینار بگیرد. اگر کسی از پرداختن این وجه سرباز می زد مرد کوسه می توانست از ظرف مرکب سیاه یا گل سرخرنگی که همراه داشت او یا خانه او را نشان کند و گاه به لودگی فرمان تاراج او را می داد.

 

بخشی از این پول که از آغاز مراسم تا میانه ی روز به دست می آمد سهم حاکم و درآمد میانه ی روز تا پایان مراسم به هنگام غروب سهم کوسه و همراهان او بود.مردم از ترس حکومت و مسخرگی و لودگی کوسه و نیز از بیم آلوده شدن لباس و جامه معمولا این پول را پرداخت می کردند.

پس از غروب آفتاب، کوسه باید می گریخت و پنهان می شد، وگرنه مردم مجاز به ضرب و شتم او بودند و کسی نیز مانع آن ها نمی شد.

 

در برهان قاطع نیز می خوانیم : «جشنی است که پارسیان در غره ی آذرماه می کرده اند و وجه تسمیه اش آن است که در این روز مرد کوسه ی یک چشم بدقیافه ی مضحکی را بر الاغی سوار کرده و داروی گرم بر بدن او طلا می کردند و آن مرد مضحک مروحه و بادزنی در دست داشت و پیوسته خود را باد می کرد و از گرما شکایت می نمود و مردمان برف و یخ بر او می زدند و چندی از غلامان پادشاه نیز با اوهمراه بودند و از هر دکانی یک درم سیم می گرفتند و اگر کسی در چیزی دادن اهمال و تعلل می کرد گل سیاه و مرکب [ که ] همراه او بود بر جامه و لباس آن کس می پاشید و از صباح تا نماز پیشین هرچه جمع می شد تعلق به سرکار پادشاه داشت و از پیشین تا نماز دیگر به کوسه و جمعی که با او همراه بودند و اگر کوسه بعد از نماز دیگر به نظر بازاریان درمی آمد او را آنقدر که توانستند می زدند و آن روز را به عربی «رکوب کوسبج» خوانند ... گویند در این روز جمشید از دریا مروارید برآورد و در این روز خدایتعالی حکم سعادت و شقاوت فرمود هر که در این روز پیش از آنکه حرف زند بهی بخورد و ترنج ببوید تمام سال او را سعادت باشد.»

 

 

در عجایب مخلوقات طوسی نیز آمده است که :«... در این روز لٶلٶ از دریا برآرند و گویند که در این روز باری تعالی حکم به سعادت و شقاوت هر کسی معلوم کرده است. هر که در این روز پیش از آن که سخن گوید «سفرجل» (بِه) تناول کند و ترنج ببوید در تمامی سال مسعود باشد.»

شمس الدین صوفی دمشقی نیز به این مراسم اشاره دارد، با این تفاوت که در توصیف او کوسه بر گاوی می نشیند و زمان مراسم نیز هفت روز است. این جشن به جشن های بابلی «ساکئا» و «زگموگ» شباهت فراوانی دارد. در جشن «ساکئا»، شاه مقام خود را به یک محکوم به مرگ تفویض می کرد مرد محکوم به جامه ی شاهانه درمی آمد بر تخت می نشست و فرمان می داد و پادشاه چون دیگر رعایا در بین مردم می ماند. پس از یک روز فرمانروایی (که معمولا با فرامین طنز همراه بود) او را اعدام می کردند و شاه دوباره برتخت می نشست.

 

در کتاب «گوژپشت نتردام» هم ویکتورهوگو به کارناوالی در روز خاصی به نام «جشن احمق ها» اشاره می کند که به این مراسم شباهت فراوانی دارد.

 

در روزگار ما، با توجه به اینکه بهار در جای خود در اعتدال ربیعی، مراسمی در برخی مناطق ایران انجام می شود که شباهت هایی به کوسه برنشین دارد همچون مراسم «حاجی فیروز»، «پیربابو» و «عروس گولی»، اما آنچه پیداست این است که امروزه در این مراسم تنها عنصر نمایشی باقی مانده و جنبه های آیینی خود را کاملا از دست داده است، حال آنکه در مراسم

«کوسه گردی» و «کوسه گلین» که هنوز در برخی مناطق قم و استان مرکزی توسط شبانان برگزار می شود، نشانه هایی از اعتقادات و باورهای اساطیری برای طلب باران دیده می شود.

دکتر بتسابه مهدوی

20 دی 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

جشن خزان

بتسابه مهدوی | جمعه, ۱۷ دی ۱۳۹۵، ۰۷:۵۴ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

دی به آذر روز از شهریورماه برابر با 8شهریور در گاهشماری ایرانی جشنی به نام «جشن خزان» یا «جشن مُغان» در برخی از شهرهای ایران به ویژه شهر دماوند، این جشن از جمله جشن های کهنی است که همراه با آتش افروزی بر بام خانه ها و چراغانی کردن و آذین بستن کوچه و خیابان برگزار می شده است.

 

از جمله مراسم این جشن می توان به سوارکاری نیز اشاره کرد.انگیزه ی برپایی این جشن،پایان تابستان و آغاز فصل خزان می باشد.برخی نیز هنگام برپایی این جشن را در هجدهم شهریورماه دانسته اند. گویا دو جشن با نام جشن خزان برگزار می شده که جشن خزان نخستین در روز دی بآذر، برابر روز هشتم شهریور ماه انجام می شده و جشن خزان دیگر، هرمزد روز از مهرماه ، روز اول مهر.«ابوریحان بیرونی» نیز از دو خزان نام می برد : 

 

خزان خاصه در هجدهم شهریور و خزان عامه در دوم مهر.«خلف تبریزی» درباره ی این جشن می گوید:«خزان روز هشتم باشد از شهریورماه قدیم و این روز جشن مغان است.» «گردیزی» نیز در «زین الاخبار»،جشن خزان را به روز پانزدهم شهریورماه منسوب می دارد.

 

«جیمز موریه» از آخرین کسانی است که در سفرنامه اش از برگزاری این جشن در شهر دماوند در روز هشتم شهریورماه یاد کرده است.

دکتر بتسابه مهدوی

17 دی 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی