نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ذات حق» ثبت شده است

ذات حق

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۱ ق.ظ

ذات حق

دکتر بتسابه مهدوی

 اندیشه کردن در ذات حق باطل است نه بدان خاطر که فکر

ما کوتاه است و موضوع فکرت بلند بلکه چون خداوند فرمود :

ما از رگ گردن به او نزدیکتریم. هر چه در او اندیشه کنند از او

دورتر می شوند زیرا اندیشه کردن یافتن واسطه ای است که

اندیش گر را به مراد نزدیکتر کند و اینجا چون نهایت نزدیکی حاصل است هر واسطه و دلیلی که ذهن بیاورد خود مایه دوری

از محبوب و حجاب روی او می شود.

 

  • بتسابه مهدوی

منظور از سیر در ذات حقّ چیست؟

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۸ ق.ظ

منظور از سیر در ذات حقّ چیست؟

دکتر بتسابه مهدوی

 

سیر در ذات حقّ مرحله ای است که انسان مراحل سیر و سلوک را طی کرده و به کمال نسبی ناشی از ریاضتها دست یافته، و در حال تماشای حق باشد.

این مرحله را مرحله توحید محض و امثال آن هم می گویند.

عباراتی برگزیده از عطار نیشابوری را می آوریم.

او در ابتدا مراحل سیر و سلوک و سیر در حق را هفت مرحله دانسته، که عبارت است از طلب، عشق، معرفت، استغناء، توحید، حیرت و فنا؛ یعنی بقاء در ذات او یا فناء فی الله.

این هفت وادی را عطار در منطق الطیر چنین بیان کرده است:

گفت ما را هفت وادی در ره است...  چون گذشتی هفت وادی درگه است...

 

اول مرحله طلب:

 

در این مرحله سالک راه حقیقت باید مردانه گام در راه نهد و از خود بگذرد و همت قوی دارد و در همه حال و همه جا یار را بجوید و به دنبال او که در درون وی است، کند و کاو و جستجو نماید.

این وادی وادی پر خطری است ولی سالک نباید وحشتی به دل راه دهد؛

سر تا پا تسلیم رضای او باشد و بکوشد تا بیابد که عاقبت، جوینده یابنده بود:

چون فرود آیی به وادی طلب...  پیشت آید هر زمانی صد تعب...

 

دوم مرحله عشق:

 

درین وادی وجود طالب و سالک مالامال از عشق و شوق و مستی می گردد.

عشق وجودش را چنان پر می سازد که یکسره آتش سوزان می شود و در تب و تاب می افتد.

عشق به حق به صورت عشق به همه مظاهر هستی که جلوه رخ دوست هستند، نمودار می گردد و در عین سوز و گداز و اشتعال درون سر تا پا خوبی و صفا و صلح و آشتی می گردد.

سالک در این مرحله می سوزد و به یاد دوست، همه کس و همه چیز را دوست می دارد.

درین حال سالک خود را در مسیر و جریان کل کاینات می بیند و با تمام ذرات هستی همراه و همراز می گردد.

زنده دل باید درین ره مرد کار...  تا کند در هر نفس صد جان نثار...

 

سوم مرحله معرفت:

 

عبارت است از شناخت و به نظر عرفا اصل معرفت، شناخت خداوند است.

ارزش هر کس به معرفت بود و هر که را معرفت نبود بی قیمت بود.

نسبت به نفس خود و ذات حقیقت شناخت پیدا می کند و چشم دل و جان وی، چشم سر و چشم درونی وی باز می شود.

عارف پاکدل چشم جانش به حقایق و رموز دستورهای پیرحق باز می گردد.

 

چهارم مرحله استغنا:

 

درین مرحله صوفی و سالک چنان به خداوند متکی می گردد که از همه چیز و همه کس جز او بی نیاز می گردد، و خود را در کوی امن و رجا مستغنی می یابد و از همه مال و مقام و جلوه های وسوسه انگیز زندگی بیکباره دل می کند و طمع می برد.

ای بس که چو پروانه پر سوخته زان شمع  در کوی رجا دامن پندار گرفتیم و این مرحله رسیدن به فقر سلوکی است که استغنای کامل و بی نیازی به همه چیز است.

رسیدن به این مرحله و پشت پا زدن به هوس ها و جلوه های دنیایی، پا گذاردن بر سر افلاک و نه گنبد میناست، و اینجاست که سالک می تواند با افتخار خود را بالاتر و برتر از حطام دنیا و زخارف خاکی مشاهده کند و صفات خداوندی را در وجودش متجلی ببیند.

 

پنجم مرحله توحید:

 

اکنون عارف به مرحله توحید می رسد، چشم دل باز می کند تا جان بیند.

در این حال مشاهده می کند که در جهان یکی هست و هیچ نیست جز او، و بر هر چه بنگرد او را در وی می بیند.

در این حال عارف همه چیز و همه جا را از آن جا که مظهر و آفریده اویند، زیبا می بیند و می ستاید.

به دریا بنگـــــــــــرم دریا تو بینم...  به صحرا بنگرم صحرا تو بینم...

به هر جا بنگرم کوه و در و دشت...  نشان از قامت رعنــــا تو بینم...

در این مرحله گاه عارف حتی جدا دانستن حق را از خود و از عالم هستی که جلوه رخ دوست است دوگانگی می داند، و معتقد است که جهان هستی تجلی و جلوه رخ دوست است وهر چه هست اوست و جز او هیچ نیست.

 

ششم مرحله حیرت:

در این مرحله در دل عاشق و اهل الله در وقت تامل و تفکر و حضور،

حیرت و سرگردانی وارد می شود، و در طوفان فکرت و معرفت سرگردان می شود و هیچ باز نداند.

در رهت حیران شدم ای جان من...  بی سرو سامان شدم ای جان من...

 

هفتم  وادی فنا:

 

این مرحله مرحله نیستی و محو شدن سالک است از خود و بقای اوست در حق.

در این حال منیت و خود خواهی وی به سیر در ذات حق همراه همه صفات مذموم

و ناپسند نابود می شود و وجودش زنده می گردد به صفات پسندیده و محمود الهی.

درین مرحله است که انسان به آزادگی مطلق می رسد.

فنا پایان راه سیر در ذات حق است، و شروع بقاء در حق و یا شروع سیر در ذات حق.

در این حال است که انسان متخلق به اخلاق حق می گردد

و چنان غرق دریای افعال الهی می شود که نه خود را و نه غیر را اراده ای نبیند

جز فعل و اراده و اختیار مطلقه حق تعالی.

در اینجا سالک به ایمان کامل می رسد و تسلیم محض است.

  • بتسابه مهدوی