نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «راه سلوک» ثبت شده است

اهل سلوک

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۳۳ ق.ظ

(اهل سلوک )

      دکتر  بتسابه مهدوی

 

نیک بدان سالک از سه مرحله عبور میکند .

🔵 منزل اول :منزل تعلم و یادگیریست .

در این منزل ،سالک ابتدا دانش آموز است رهیافت او کنجکاوانه و خود او طلب جمع آوری کتب و اطلاعات است. او میگردد و معلم خویش را پیدا میکند .اما به پیر نمیرسد .او طالب معلمی است که به او آموزش بدهد .نه پیری که بنیاد او را دگرگون کند .او به دنبال معلم میگردد زیرا گمان میکند که حقیقت را میتوان تعلیم داد .🔵🔴🔵🔴

حقیقت را نمیتوان تعلیم داد،حقیقت را فقط میتوان گرفت ؛حقیقت چیزی است که به آن دچار میشویم ;مانند عشق چیزی نیست که معلم بتواند آن را به شما منتقل کند .حقیقت در جاذبه ای شکوفا میشود که در بین پیر و سالک اتفاق میافتد .در این مرحله سالک نه سرسپرده بلکه دل سپرده ی پیر خویش است .این گونه است که چیزی بارقه ای که نه از جنس کلام است و نه از جنس مشهودات

چیزی که سرچشمه ی یک چیز نوین است .این اتفاق برای دانش آموز طریقت نمی افتد .او در ابتدا طالب این دگرگونی بنیادین نبوده است .

🔴 منزل دوم :منزلی ست با رهیافت مریدانه ...مرید از دانش آموز جلوتر است .مرید طالب دگرگونی بنیادین خویش است .مرید طالب اطلاعات نیست .بلکه طالب دگرگونی بنیادین خویش است .او به دنبال پیر میگردد

معلم او را راضی نمیکند .کتاب ها او را راضی نمیکنند ؛او به دنبال اطلاعات مرده نیست .بلکه به دنبال امری زنده میگردد .گر چه مرید سر میسپرد .اما خودیت او باقی میماند .سر سپردگی او ...هنوز سرسپردگی اوست. این اراده ی اوست .تصمیم اوست که سرسپرده باقی باشد .وقتی اراده میکنی قدرتش را نیز داری ...که آن را بر هم بزنی ...

میتوانی هر وقت که خواستی از حلقه ی ارادت خارج شوی ...در این منزل مرید هنوز اختیار دارد پیر خود را ترک کند .

این به اراده ی مرید بستگی دارد .که با پیر بماند و یا نماند .اگر به پیر خویش آری میگوید ،خود تصمیم گرفته است که آری بگوید ...من و منیت او هنوز در میانه حضور دارد ...او جلوتر از طالب علم است اما هنوز با پیر خود یگانه نشده است .🔴

(اهل سلوک ۲)

بتسابه مهدوی

 

⚫️ منزل سوم : منزل سوم ،منزل دل سپردگیست ...دل سپرده تسلیم است.

اما تسلیم او ناشی از اراده ی او نیست

او فقط بستر این تسلیم است .او نمیتواند پیر خود را ترک گوید ..اگر ده بار نیز ترک کند با تصرف دل پیر در وجودش با چشمی اشکبار و نادم همچون کودکی که از مادر جدا گشته باز خواهد گشت .دل سپرده هرگز عقب گرد نمیکند

او در دل و اندیشه ی پیر خویش فانی گشته است .نوری که از دل پیر بردلش تابیدن گرفته را با هیچ آبی نمیتواند خاموش نماید ...او فکر میکند که این آتش است و آتش را میشود با آب خاموش نمود اما سخت گاها در اشتباه است ...این نور است و نور را با آب نمیتوان خاموش نمود ...🔵🔴

فراموش نکن که باید به منزل سوم برسی ...اگر سالک درست گام بردارد به مرحله ی دل سپردگی میرسد .اگر طالب دانش درست گام بردارد به مرحله ی ارادت میرسد .اگر سلوک صادقانه و بی غل و غش باشد ((نه برای کرامات و دیدن عجایب و غرایب و ارتباط با جن و دیو و پری و مع الذلک ))💢

طالب دانش و مرید بی غل و غش هر دو روزی به منزل دل سپردگی خواهند رسید

🔱🔱🔱 دل سپردن یعنی شکوفا شدن

دل سپردن اکسیر است .بی درنگ تمامی دل مشغولی هایت محو میشوند ،گویی اصلا وجود نداشته اند .گویی از خواب پر از کابوس خویش برخواسته ای ..

فراموش نکن ...🔆

که هدف این است : رسیدن به صراط دل سپردگی ...🔴

وقتی دل سپردگی تحقق میپذیرد..سالک مستعد دریافت حقیقت میشود .طالب علم فقط اطلاعاتی درباره ی حقیقت ذخیره میکند .طالب دانش ..فقط از حقیقت را میفهمد ..اما 👇🏼👇🏼👇🏼

دل سپرده ی حقیقت ؛تمامی آن را لاجرعه سر میکشد. و بصیرت یک جا و ناگهانی در وجودش اتفاق می افتد .

و این امر حتی با یک دیدار بین مرید و مراد ...و یا حتی شش ماه آشنایی میتوان محقق گردد .نیازی نیست عمری را با پیر باشی ...و در محضر او ...

اگر دلی آماده ی پذیرش بصیرت داشته باشی ...فقط یک دیدار نیز گاها کفایت میکند ...

 

 

  • بتسابه مهدوی

راه سلوک

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۵۷ ق.ظ

راه سلوک

دکتربتسابه مهدوی

عزیزا ....🎄

همواره به یاد داشته باش که عاشقی کار هر کسی نیست .عاشقی ،شیوه ی رندان بلاکش است ....بلا همیشه بر سر انسانی میبارد که بخواهد سلوک نماید .

عزیزا ...بدان تا هنگامی که اسیر و غرق تنعم دنیایی و گناه میکنی شیطان با تو کاری ندارد ...به محض آنکه بخواهی گام در جاده ی سلوک و توبه بنهی و انسان شوی ....حملات شیطان شروع میشود .

زمانی که در دنیایی و به بدی هایت فکر نمیکنی و تصور خوبی از خودت داری ...

خود مرید شیطانی. ..دیگر چرا بایست شیطان به خودش زحمتی بدهد ...

اما پا که در جاده ی خودسازی بنهی ...بلا توسط شیطان از طرق مختلف و حتی نزدیک ترین هایت بر تو گسیل میشود.

اما مبادا فکر نمایی که این بلا ظلم خداست ....این بلا ظلم نیست ابتلاست .

امتحان است. خدا تو را مبتلا میکند تا از نفس جدایت کند .🎄🌹

این جدایی از نفس برای تو دردناک است. درد عشق و ابتلا را از اطرافیانت مبین .

از خدا ببین ...کار ساز جان تو اوست .

در شب های امتحانات حق جزع و فزع مکن ...صبور باش 🎄🎋🎄

همواره به یاد داشته باش او هرگز ظلم نمیکند. چگونه ممکن است خداوندی که

زندگی به تو داده است ؟و مهر والدین در دلشان قرار داده تا به تو مهر بورزند و پرورش دهند .و خدایی که عشق را درنهادت گذاشته به تو ظلم نماید ؟؟؟

یادت باشد اگر در راه عشق حق ذره ای درد بکشی هفتاد برابر شادمانی برایت در آینده خواهد داشت .به شرط اینکه چون زکریای نبی ع جزع و فزع نکنی ...

هر بلایی که بر تو نازل میشود صد بصیرت بر روی تو باز خواهد نمود ....

هر امتحانی را که صحیح پشت سر بگذاری ...از نردبان معرفت و بصیرت عمیق تر و غنی تر بالا خواهی رفت .

اما بایست برای یک چیز آماده باشی. ..

گذر از آتش ابتلا .

عزیزا در سلوک همیشه بایست برای یک چیز آماده باشی ...🎄🎋🎄

گذر از آتش ابتلا ...

اما این آتش با آتش های دیگر فرق دارد

این آتشی نیست که شمع بر شعله ی آن بخندد .این آتش آتشی است که بر خرمن پروانه می افتد .🎄🎋🎄

در مرحله ی نخست راه عاشقی ...

شمع وجود تو پروانه ی چراغ خدا میشود و تو خود را بکلی از یاد میبری

در این مرحله ،تو همه ی کارها و آثار خود را ناشی از یک موثر میبینی و بس

به این مرحله اصطلاحا توحید افعالی میگوند .⚡️⚡️⚡️

در مرحله ی دوم ...همه ی صفات و حالات و تجربه های معنوی تو در کام فنا فرو میرود ...و تو از صراط نیز میگذری و در آن نمیمانی ...در این مرحله صفات در تو میسوزد و تو هیچ کس بن هیچ میشوی ...

در همین مرحله است که عقل تو دیوانه

بوی سنبل زلف معشوق میشود ..این مرحله که واجد صفات او میشوی و از صفات خود در میگذری و میسوزی را اصطلاحا توحید صفاتی میگویند .⚡️

🎋🎄🎋🎄🎋

در مرحله ی سوم ...مژده ی ورود به معبد عشق میرسد و انگار اجازه ای صادر میشود و شمع وجود تو با مژده ی باد صبا خاموش میشود .اکنون دیگر به بصیرت و معرفت رسیده ای ...قطره به دریا چکیده است ..قطره در دریا میمیردو دریا میماند .⚡️⚡️⚡️

در این مرحله ،بنیاد تو و همه ی چیزهای دیگر دستخوش سیل بنیان کن فنا میشود .و دیگر از هیچ کس و هیچ چیز صدایی بر نمیخیزد .این مرحله را اصطلاحا توحید ذاتی میگویند ..مطلوب نهایی سالک همین فنای ذات است .

عزیزا ....🎄

هر تجربه ای که در گذر از آتش ابتلا حاصل میشود ...تجربه ی بلوغی تازه است .گر چه گذشتن از این آتش دردناک است ،اما هنگامی که از آن میگذری ...

در خواهی یافت که چه نیکو و به جا بوده ...و تو تا چه حد بدان محتاج بوده ای ...اکنون اسقاط اضافات کرده ای و سبک تر و شادمان تر شده ای ....

عزیزا...🎄🎋

بلکه این خداوند است که تو را از آتش عبور میدهد...تا از تو طلای خالص بسازد 🎋🎄🎋🎄👇🏼️👇🏼

اگر تو این را ظلم تلقی میکنی ...بدان که این تفسیر تیره و غلط تو از یک حقیقت روشن و زیباست .او میخواهد طعم شادمانی و شور و سرمستی را به تو بچشاند .اما ابتدا باید بازیچه هایت را از تو بگیرد ....بازیچه های تو ...در آتش ابتلا میسوزند ....تو درد میکشی ..زیرا به بازیچه هایت وابسته شده ای ....

⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️👇🏼

آیا تو نمیدانی که پول ..بازیچه ایست که مرگ می آید و آن را از دست تو بیرون میکشد ؟؟؟🎄🎋🎄

پس چگونه باز با حرص و ولع ،به جمع کردن آن مشغولی...مگر نمیبینی فوج فوج مردم دارند سرطان میگیرند ...سن مرگ پایین آمده و دیگر متفاوت از ۸۰ و ۹۰ شده ...آیا هنوز این خیالات هبا در سر توست که مرگ حادثه ای است که برای دیگران اتفاق میافتد و من ویژه ام حتما تا ۹۰ سالگی عمر میکنم و هنوز فرصت دارم ...من استثنا هستم را از سرت به در نما ....هیچ کس استثنا نیست .تو نیز استثنا نیستی.مرگ خواهد آمد وبازیچه های پول و پست و کلاس و زیبایی و ماشین و حساب های بانکی ات را از دستت بیرون خواهد آورد .و تو را برهنه بر سفره ی مورچه های خاک قرار خواهد داد .🎄🎋🎄🎋

در آیینه بنگر ....تارهای سفید موهای خود را نگاه کن ...میبینی ؟؟مرگ دارد پیش از تصمیم تو برای عوض شدن کار خود را میکند ...🎄🎋🎄

عزیزا ...🎄

مشکل را ذهن آدمی ایجاد میکند ..ذهن روی چیزهایی خاص متمرکز میشود

برای مثال :⚡️⚡️⚡️👇🏼

اگر به ورود از یک در عادت کرده ای.  با آن در روزنه ای را در بینش خود حفر کرده ای.  ..و از دیدن درهای دیگر عاجز شده ای ...تو فقط دری را خواهی دید که به آن انس گرفته ای ...🎄🎋🎄

و هنگامی که آن در به رویت بسته میشود ،تو نیز به دلیل همان روزنه ای که در بینش خود داری ،دچار وحشت میشوی ....⚡️🌟⚡️🌟👇🏼

عزیزا ....🎋

جوینده ی راه حق و سالک دیدار با خدا...

باید روزنه ی بینش و عادات خود را از بین ببرد...و نسبت به تمامی امکانات

..هشیار و آماده باشد ...⚡️🌟

اگر دری بسته میشود ..ده در دیگر به رویت گشوده میشود .سخن از فلسفه نیست .سخن از واقعیتی بدیهی است

اعتیاد تو به گذشته است که مانع دیدن این واقعیت میشود .⚡️🌟⚡️

تو چنان به گذشته خو گرفته ای ....که از دیدن درهای تازه گشوده شده عاجزی ...

تو حتی نمیتوانی باور کنی که چنین درب هایی نیز وجود دارند ...تو فقط با درهمیشگی و ماتوس خود آشنا هستی

تو به طور خودکار از این در معتاد وارد و

 خارج میشوی ...🎄🎋🎄🎋

ناگهان این درب بسته میشود و تو دچار عذاب علیم میشوی ..این عذاب،معلول بسته شدن در نیست .⚡️⚡️⚡️

بلکه معلول تنگنای روزنه ایست که تو در بینش خود داری ....تو از دیدن چیزهای دیگر درمانده ای. ...🎋🎋🎋

چشمان خود را شست و شو کن و جور دیگر ببین ...⚡️⚡️⚡️

روزنه ی تنگ بینش خود را قدری فراخ تر کن ...⚡️⚡️⚡️⚡️

حکیم سنایی میگوید :خداوند هیچ دری را نمیبندد ،مگر آنکه پیشاپیش ده در دیگر را به روی تو گشوده باشد ...

او به جز کارساز جان ها نیست 🎋

نکند با تو ظلم ،از آنها نیست 🎋

هر یکی را عوض دهد هفتاد 🎋

چون دری بست بر تو ده بگشاد🎋

اصولا درب های کهنه باید بسته شوند تا درهای نو به روی تو گشوده شود .اگر درب های کهنه بسته نشوند ...تو مجبور به یافتن درب های نو و فراخ نخواهی شد .🎋🎄🎋🎄

عزیزا ...🎋

وظیفه ی استاد آن است که درهای کهنه تو را ببندد ..دلیل ترس از استاد نیز همین است .بسته شدن درهای قدیمی و عادات کهنه تو را مکدر میکند ..

تو از این بابت ،خشمگین و عصبانی میشوی ...اما از یاد نبر که رشد تو ،مستلزم گشوده شدن چشم اندازهایی تازه است .استاد میداند که چشم اندازهای کهنه برای نفس تو  امن اند.

اما میداند تا تو را در هم نشکند و درب ها را بر رویت نبندد .تو به جاده ی سلوک پا نخواهی گذاشت ...و همچنان به درب های کهنه خیره خواهی ماند .

عزیزا .....🎋

زندگی همگام های تازه است .هر لحظه ای ،مرگیست و رستاخیزی ...⚡️

در هر لحظه ...در گذشته بمیر و در اکنون به دنیا بیا ....🎋

سالک واقعی میداند که با بسته شدن هر در ده در دیگر باز خواهد گشت .او در بسته و کهنه را به فراموشی میسپارد و به دنبال درهای تازه گشوده شده میگردد

سالک ،اعتماد میکند .دل سالک همچون پرگار به هر سو دورانی میکند اما سرگشته ی پا بر جای دایره ی عشق او میماند .⚡️⚡️⚡️

رمیدن از در دولت عشق ،رسم و راه سالک حقیقی نیست .اگر در کوی عشق حق تیر و باران بلا ببارد ..عاشق همچون

زکریای نبی و عیسی بن مریم و یحیی خائف و حسین بن علی و مسلم بن عقیل ....گردن نهاده است ...⚡️⚡️⚡️

عاشق هرگز از عشق توبه نمیکند .و پای از این دایره بیرون نمیگذارد .امانت عشق چیزیست که عاشق هرگز حاضر نمیشود به آن خیانت کند .او عهدی را که در وادی ایمن با عشق بسته است. به میقات میبرد 🎋🎄🎋🎄🎋

او تا ابد سر نمیکشد و از سر پیمان با خداوند نمیرود ...او را با دور لب دوست پیمانی هست .که بر زبان نمیبرد جز حدیث پیمانه ....⚡️⚡️⚡️⚡️

او صبا را به شهادت میگیرد که تا دم صبح بوی زلف معشوق تنها مونس جانش بوده است. اگر واعظان قبضی و رخت خود را از گرو می بازستانند ،دلق عاشق است که برای همیشه در خمار میماند ..جز دل عاشق ،که از ازل تا ابد عاشق اوست ....هیچ کس جاودان در این کار نمیماند ...⚡️⚡️⚡️

سالک عاشق ،که برای همیشه گرفتار زلف او مانده است و او را بازگشتی نیست که نیست که نیست .برای همین است که شاعر مجنون عشق میگوید 👇🏼

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود

هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود

آنچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت

که گرم سر برود ،از دل و از جان نرود .

🎋🎄🎋🎄🎋🎄🎋

 


  • بتسابه مهدوی