نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روان» ثبت شده است

خنده چیست؟

بتسابه مهدوی | شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۲۴ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

** خنده در واقع مؤلفه ای است که در چهره ظاهر می شود و یک نمود ظاهری از احساس درونی انسان است. تمام احساسات ما به شکل رفتار خودشان را نشان می دهند و یکی از احساسات خوشایند و خوبی که همان احساس شادمانی است، خودش را به صورت «خنده» نشان می دهد. به همین دلیل وقتی می خندیم در درونمان احساس خوبی را تجربه می کنیم.

 

** اگر خنده واقعی باشد، احساس شادمانی را به وجود می آورد، اما بعضی وقتها خنده ها ظاهری است، یعنی فرد در درون خودش احساس خوشی ندارد و ظاهراً می خندد. به این نوع خنده متناقض یا «پارادوکس» می گویند، به این معنی که در درون یک احساس و در بیرون احساسی متفاوت وجود دارد.

 معمولاً نوع خنده خیلی زود شناخته می شود، چون اثری که ما انتظار داریم در طرف مقابل ما ایجاد نمی کند. به همین دلیل گاهی واژه «زهرخند» یا «نیشخند» در کنار «لبخند» جای می گیرد. مثل افرادی که ظاهراً می خندند، اما در درونشان غوغایی برپاست و فقط تظاهر به خنده می کنند.

 

** واسطه های شیمیایی مغز ما تحت تأثیر عوامل هیجانی دستخوش تغییر و تحول می شوند. مثلاً وقتی ما غمگین هستیم، تنظیم «سروتونین» که یک ناقل شیمیایی است، در مغز ما به هم می خورد.

 در واقع وقتی افسرده و غمگین هستیم، سروتونین کاهش پیدا می کند، اما وقتی می خندیم «دوپامین» که به عنوان ناقل شیمیایی در موضوعاتی مثل لذت بردن از زندگی و... اثر دارد، افزایش پیدا می کند و با زیاد شدن دوپامین احساس خوشی و لذت در ما ایجاد می شود و احساس رضایتمندی از زندگی پیدا می کنیم. اثرات واسطه های شیمیایی بسیار شگفت انگیز است، به طوری که با آزاد شدن دوپامین در اثر خندیدن (اگر از ته دل باشد) آنقدر احساس رضایت از زندگی به ما دست می دهد که حتی اگر وضع اقتصادی خوبی هم نداشته باشیم، باز هم از زندگی راضی خواهیم بود، زیرا همین واسطه های شیمیایی میزان رضایت ما را از زندگی بالا می برند.

«خنده» علاوه بر احساس رضایت و خوشحالی در زندگی اگر از ته دل باشد و تظاهر نباشد باعث افزایش یادگیری نیز می شود. (دوپامین باعث افزایش یادگیری می شود)

 

** یکی از مکانیسمهای دفاعی در افرادی که سلامت روان دارند، شوخ طبعی است و با اینکه با مسایل و مشکلات و سختی ها روبه رو می شوند، توانایی به شوخی گرفتن بعضی مسایل را دارند و گاهی به مشکلات خودشان می خندند که به این افراد «هیومور» می گویند.

  در واقع می توانیم بگوییم خنده مکانیسم بالغ است و افرادی که نمی خندند، دارای شخصیتهای ناپخته و نابالغ هستند و این افراد را حتی به زور نمی توانید بخندانید و به هیچ شیوه ای نمی توانید آنها را وادار به خندیدن کنید.

معمولاً این افراد دارای شخصیتهای بدبین، خسیس، افسرده و گوشه گیر هستند که به آنها «اسکیزوئید» می گویند، یعنی افرادی که راحت نمی خندند.

این افراد از چیزی لذت نمی برند. مثلاً در افرادی که دچار افسردگی می شوند، یکی از ویژگیهای آنها این است که طی مثلاً دو هفته از چیزی لذت نبردند و در ناحیه پیشانی آنها خطوط امگا دیده می شود.

 

** تحقیقات دکتر «ایموتو» در سال 1990 تا سال 2000 طی 10 سال مطالعه روی کریستالهای آب خیلی جالب است، وقتی در این بررسی کریستالهای آب را می گرفتند و در مقابل آنها می خندیدند، شکل کریستالها زیبا می شده، اما وقتی گریه می کردند، کریستالها بسیار نازیبا بودند.

  این موضوع روی بدن انسان نیز که سه چهارم آن آب است، صدق می کند و بر روح و روان ما اثر می گذارد.

ما همیشه در ارتباط هایمان باید دنبال کسی بگردیم که انرژی منفی به ما ندهد، چون معمولاً انرژیهای اطرافمان را جذب می کنیم و اگر با افراد بدبین و منفی همنشین باشیم، خواه ناخواه انرژی منفی به ما منتقل می شود، در حالی که اگر با آدمهای شاداب و خنده رو نشست و برخاست داشته باشیم، انرژی مثبت از آنها کسب می کنیم و روح و روان ما صدمه نمی بیند.

 

** هر چیزی حتی اگر بهترین و مفیدترین باشد، باید متعادل و نرمال باشد و از استاندارد خود تجاوز نکند. «خنده» هم از این قاعده مستثنا نیست و باید در حد تعادل باشد. ما در احادیث دینی هم داریم که خنده باید حد و اندازه داشته باشد.

 اگر بی خود و بی جا بخندیم، ضرر دارد، اگر زیاد بخندیم، ضرر دارد. مثلاً افرادی که در هر شرایط و اتفاقی می خندند(مثل وقتی که در یک تصادف چند نفر کشته و مجروح شدند)، دچار مشکل روانی و بیماری هستند و نیاز به درمان دارند.

معمولاً افرادی که دارای اختلالات خلقی دوقطبی هستند یکی از علایم آن شاد بودن بیش از حد آنهاست که باید تحت درمان قرار گیرند و اگر از اندازه خارج شود، نیاز به پیگیری جدی دارند.

کسانی که مسایل جدی زندگی را به شوخی می گیرند، دچار مشکل هستند و باید درمان شوند.
1800

  • بتسابه مهدوی

کودک درون و مراحل شفای کودک درون

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۴۰ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

کودک درون، خردسال پنهان ماست که نیاز به مراقبت و محبت دارد و با برآورده شدن این نیازاو ، استرس و غم  درون ما کاهش می یابد.

 کودک درونتان علاقه‌مند به شنیدن چه چیزهایی است؟

او مایل است که به او بگویید:

دوستت دارم، مواظبت هستم و تو را همان‌طور که هستی می‌پذیرم، از این که تو را دارم بسیار مغرور و مفتخرم، تو همه چیزی هستی که دارم، تو بسیار زیبا و جذاب هستی عزیزم، تو هنرمند و خلاقی،  تو تواتمند و پرتلاشی،  متاسفم از اینکه به تو آسیب رساندم،  متاسفم از اینکه فراموشت کردم،  متاسفم از اینکه تو را به عنوان یک کودک آن‌طور که بودی نپذیرفتم و انتظار داشتم به سرعت رشد کنی و بزرگ شوی، می‌توانی به من اعتماد کنی و هر طور دلت می‌خواهد باشی (خودت باشی)، ما برای رسیدن به سلامتی ، رشد، شادی و لذت  با هم همکاری خواهیم کرد.

 

 پیامدهای منفی سرکوب کردن کودک درون

وقتی در مقام یک بزرگسال، تمایلات، خواسته‌ها و نیازهای کودک درون را سرکوب می‌کنید، در معرض خطرات زیر قرار می‌گیرید:

 

- هرگز یاد نمی‌گیرید چگونه احساس طبیعی داشته باشید، بازی کنید و لذت ببرید.

 

- هرگز یاد نمی‌گیرید چگونه آرام باشید و استرس‌های خود را کنترل کنید.

 

- از اینکه به اندازه کافی «خوب نیستید» احساس گناه می‌کنید و  از بودن در کنار خانواده و کودکتان لذت نمی‌برید.

- نسبت به افرادی که از زندگی لذت می‌برند، بدبین می‌شوید.

- از صمیمی شدن با دیگران می‌ترسید، منزوی می‌شویدو می‌ترسید که در ارتباط با مردم بی‌کفایت ارزیابی شوید.

مراحل شفای کودک درون

 

مرحله 1: به منظور آشنایی با کودک درونتان ابتدا چشم‌هایتان را ببندید و آرام باشید، سعی کنید حداقل به مدت نیم ساعت خودتان را در نقش کودکی خردسال (3 تا 8 ساله) مجسم کنید و خودتان را ببینید که با اعضای خانواده در تعاملید و به واکنش‌های کودکانه خود دقت کنید.

- خودتان را با هم بازی‌هایتان مجسم کنید. توجه کنید که در کنار آنان چه احساسی دارید و چقدر لذت می‌برید.

- خودتان را در کلاس درس مجسم نمایید و دقت کنید که با معلم چگونه ارتباط برقرار می‌کنید.

اگر احساس کردید در آن حالت، کودکی ناراحت و ناراضی هستید، سعی کنید به یادآورید، آخرین بار در کودکی چه زمانی شاد و خوشحال بودید. این آخرین خاطره شما از کودک شاد همان «کودک درون» است که در حال حاضر به منظور مقابله با استرس درونتان مخفی شده است.

مرحله 2: اکنون که با کودک درونتان آشنا شدید، سعی کنید به پرسش‌های زیر پاسخ دهید:

الف) کودک درونتان را چگونه وصف می‌کنید؟

 

ب) چه زمانی کودک درونتان تصمیم گرفت در درون شما مخفی شود؟

ج) چگونه می‌توانید  پیام‌های مثبت را به او انتقال دهید؟

د) عقاید غیرمنطقی درباره کودک درونتان، در زندگی چیست؟ و چگونه با آن مقابله می کنید؟

مرحله 3: در حال حاضر، برای برنامه‌ریزی عملی در جهت مراقبت از کودک درونتان آماده‌اید. سه فعالیت زیر می‌تواند در برنامه‌ریزی شما و مراقبت از کودک درونتان موثر باشد.

فعالیت اول: یادبگیرید چگونه از چیزهای کوچک در زندگی لذت ببرید.

چشم‌هایتان را به روی زیبایی‌های طبیعت بگشایید و از آنها لذت ببرید، دایره لغات «حسی» خود را گسترش دهید. سعی کنید زندگی را با تمام وجود و با تمام حس‌هایتان تجربه کنید. با طبیعت ارتباط برقرار کنید.

 برای مثال در ساحل رودخانه قدم بزنید، نور مهتاب را تماشا کنید و در زیر آسمان پرستاره پیاده روی کنید. خود را با کودکان و حیوانات مشغول کنید، در یک کلاس سرگرم کننده و شادی‌آور شرکت کنید و حسی از شوخ طبعی را در خودتان ایجاد کنید و از آن لذت ببرید.

شادی کودکانه

فعالیت دوم: یاد بگیرید چگونه احساس کنید و چگونه احساسات خود را با دیگران تقسیم کنید. به این منظور نیز باید گام‌هایی بردارید:

 احساسات خود را همه روزه دردفترچه یادداشت بنویسید.

یک داستان فانتزی در دفترچه یادداشت خود بنویسید، داستانی که تجربه شما را حداقل در 10 احساس مثبت متفاوت، وصف می‌کند.

آرام باشید و خودتان را مجسم کنید که احساسات مثبتی را تجربه می‌کنید. تجربه حاصل را در دفترچه یادداشت خود ثبت کنید.

فعالیت سوم: یاد بگیرید چگونه کودکانه بازی کنید.

 

سعی کنید «خشک بودن» و جدیت را کنار بگذارید و خود انگیخته باشید و بگذارید «کودک درونتان»  خود را رها سازد.

سعی نکنید حالت‌ها و رفتارهای کودک گونه را در حین بازی در خود خفه کنید، راحت باشید.

بازی، مستلزم استفاده از تخیل است پس در بازی کردن از تخلیه و خیال کمک بگیرید.

برای خودتان چشن تولد بگیرید.

در مجموع، همه فعالیت‌های ارائه شده، به منظور آزاد سازی بخش‌ نبستاً مهمی از روان شماست. با آزاد شدن این بخش از روان، از انرژی و قدرت لازم برای رشد و کمال شخصی برخوردار خواهید شد. به‌علاوه زخم‌های احساسی شما زودتر بهبود می‌یابند، انرژی بیشتری برای کار و فعالیت دارید و دردها و ناراحتی‌های جسمانی، شما را ترک خواهند کرد.

دکتر بتسابه مهدوی

6 آبان 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

آرام کردن خرد

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۰۳ ب.ظ

آرام کردن خرد

دکتر بتسابه مهدوی

 

خرد مانند یک بچه‌میمون است. اگر بچه‌میمونی به سوی تو بدود و همواره ترا گاز و نیشگون بگیرد، باید از یک راهی رویش را کم کنی. اگر هر بار که آن بچه‌میمون نزدیکت می‌شود، ضربه‌ای به آن بزنی، خواهد دید که آزار دادن تو، گونه‌ای از پررویی است که نمی‌تواند براستی مایه‌ی آزار تو شود. تو باید همواره تا می‌شود بیدار و هشیار باشی. زمانی که یک اندیشه‌ی نایزدانی به درون تو رخنه می‌یابد، باید آن را بی‌درنگ بیرون کنی. اگر همواره بیدار و هشیار باشی، این اندیشه‌ها هم سرانجام کوتاه خواهند آمد و دیگر در پی آزارت نخواهند بود.

از همه چیز پرارزش‌تر تمرین است. خرد تو امروز رفتار همان بچه‌میمون را دارد. پیوسته به در و دیوار دلت می‌کوبد و به  آرامش دل تو گزند و آسیب می‌رساند. اما تو کاری نداشته باش که آن بچه‌میمون هر چند وقت یک‌بار سراغت می‌آید، او را بگیر و بیرون بینداز، یا آگاهانه همه‌ی توجهت را به چیز دیگری بده. اگر بگذاری آن ترا به بیراهه ببرد، بر تو چیره خواهد شد. تو باید بدانی که در این گیتی، هر کسی دارای غرور و خودپسندی و خودبینی خویشتن است. اگر تو هر بار که آن، در می‌زند، در دلت را به رویش بسته نگاه داری و هیچ محلش نگذاری، خرد هم پس از گذشت زمانی، آزار دادن ترا کسر شان خود خواهد شمرد.

 

پرسش: چرا همیشه اندیشه‌های آزاردهنده، روان مرا به بیراهه می‌کشانند؟

شری چینموی: ریشه‌ی اینکه چرا اندیشه‌ها همیشه آدم را به بیراهه می‌برند، در این نکته نهفته است که همه می‌کوشند با خرد خود مراقبه کنند. سرشت خرد به گونه‌ای است که از اندیشه پیشواز می‌کند- از اندیشه‌های خوب، از اندیشه‌های بد، از اندیشه‌های یزدانی، و از اندیشه‌های نایزدانی. اگر بخواهی با خواست خود به عنوان یک بشر، بر خرد چیره شوی، مانند این است که از یک بچه‌میمون یا یک مگس خواهش کنی دست از سرت بردارد. گاز و نیشگون گرفتن در سرشت بچه‌میمون است؛ آزار دادن انسان هم در سرشت مگس.

برای آرام ساختن خرد، نیرویی بالاتر باید باشد. این نیرو همان، توان روان است. تو باید روشنایی روان را از ژرفای دلت بیرون بکشی. تو دو اتاق داری. اتاق دل و اتاق خرد. اتاق خردت در این دم، تاریک است و بی‌تابش و ناپاک؛ آمادگی آن را ندارد که در خود را به سوی روشنایی باز کند. اما در اتاق دل را همیشه می‌توان به روی روشنایی باز کرد؛ چون آن، جایگاه روان است. هنگامی که خود را متمرکز ‌کنی و بتوانی روی واقعیتی که در ژرفای دلت نهفته است، مراقبه می‌نمایی، نه روی خرد، آن واقعیت هم گامی پیش می‌گذارد و خود را پدیدار می‌سازد. اگر در دل خود خوب فروبروی و روشنایی روان ترا در آن پیش براند، می‌توانی گام به اتاق خرد بگذاری و آن را هم روشنایی بخشی.

 

آوردن خرد به درون دل:

 

احساس کن در دلت چیزی هست که از خرد، بسیار بسیار تواناتر است. روانت را احساس کن و آن را از ژرفنای دل خود بیرون بکش.

احساس کن روان، از توانی بسیار شگرف و سترگ برخوردار است. شاید تو روان را نبینی، اما توان درونیت را به کار بکش و با آن لگام خرد را به دست خود بگیر. به خرد بگو: "تو گذاشتی من چند دقیقه‌ای آرام باشم و من برای این از تو سپاسگزارم. اما من باز هم همیشه مراقبه خواهم کرد و باز هم خواستار آرامش و روشنایی و خورسندی خواهم بود؛ و آنگاه تو باز نخواهی گذاشت کار خود را دنباله گیرم."

گریبان خرد را به سادگی بگیر و آن را در توفان درون دلت بنشان. تا او می‌گذارد مراقبه کنی، نباید اندوهی بخوری. اما زمانی که او آغاز به آزار دادن تو می‌کند و سرت را به درد می‌آورد، این یعنی باز با تو سر ناسازگاری گذاشته. باز نمی‌گذارد آرامش و روشنایی را از بالا دست‌یافت خود کنی.

خردت را بگیر و احساس کن کودکی بی‌ادب است. کودک می‌خوابد و می‌گذارد مادر مراقبه کند و یزدان را نیایش نماید. اما وی هم‌اینک بیدار است و می‌خواهد کار درست کند. می‌خواهد نگذارد مادرش دنباله‌ی نیایش خود را بگیرد و مراقبه کند و آرامش و روشنایی و خورسندی بیشتری داشته باشد. اینک مادر باید چه کند؟ او به کودک هشدار خواهد داد و خواهد گفت: "من دارم هنوز نیایش و مراقبه می‌کنم. تو نباید مرا آزار دهی، و گرنه خدمتت می‌رسم."

 دکتر بتسابه مهدوی

5 مهر 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی