نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۲۸۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عرفان» ثبت شده است

هاله

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۰۹ ق.ظ

هاله

دکتر بتسابه مهدوی

 

هاله (Aura) کلمه‌ای لاتین به معنای هوایی که به آرامی حرکت می‌کند، نفخه، رایحه، نور و یا تابش نور و هاله است. هاله خود حوزه انرژی است، مانند هاله‌‌ای که بدن را احاطه کرده و در آن نفوذ می‌کند. (بارون رایش باخ) آن را “پوشش شفاف مغناطیسی” می‌نامد.

هاله شامل هفت نوع، متعلق به هفت بدن از جنس انرژی ظریف است. کلاً تمایزهایی میان موارد زیر قائل شده‌اند؛

 

هاله معنوی به قطر 15 تا 18 فوت

 

هاله ذهنی که معمولاً به قطر 8 فوت است و

 

هاله اثیری، که تا طول 8 اینچ گرد بدن فیزیکی می‌تابد.

 

چون هاله‌ها روی هم قرار می‌گیرند، همیشه تمیز دادن هر یک از آنها میسر نیست. با این حال، آنچه که معمولاً روشن‌بینان می‌بینند، هاله اثیری است. این هاله چون نوعی حوزه شفاف، شامل رنگ و شکلهای متنوع است. رنگ، اندازه، ساختمان و شدت آن بر حسب حالات ذهنی و عاطفی شخص قابل تغییر است. عواطف بسیار قوی، بیماریهای جسمی و ذهنی نیز در هاله‌ها منعکس می‌شوند. یک مشاور رنگ در انگلستان بالغ بر 4700 سایه مختلف را، هنگام تجزیه و تحلیل هاله‌ها ثبت کرده است. نه تنها انسانها، بلکه گیاهان، حیوانات و سنگها نیز هاله دارند.

 

 شما هاله را نمی‌توانید گول بزنید. هاله شما نشانگر طبیعت حقیقی و شخصیت شما بوده و هنگامی که شما دروغ بگوئید یک قسمت نامنظم به رنگ زرد مایل به سبز از قسمت بالای هاله جوانه می‌زند. معمولا افراد یک یا دو رنگ برجسته در هاله خود دارند (نقاط قوت). این رنگها همچنین به احتمال قوی رنگهای مورد علاقه آنها خواهند بود.

 

لکه‌های سیاه نشان دهنده تنفر و بدجنسی می‌باشد.

قرمز پر رنگ نشان دهنده عصبانیت است.

قرمز خونی به معنی شهوت پرستی می‌باشد.

قهوه‌ای کدر در ارتباط با حرص و آز و ماده گرائی بوده و قهوه ای متمایل به خاکستری نشان دهنده خودخواهی می‌باشد، قهوه‌ای مایل به سبز به معنی حسادت است.

خاکستری دلالت بر افسردگی و ترس می‌کند.

نارنجی نشان دهنده جاه طلبی، غرور و نشان قدرت است.

زرد در ارتباط با شادی، آزادی، تعقل و دانش معنوی است.

سبز مایل به خاکستری در هاله فریب و نیرنگ را آشکار می کند.

سبز زمردی رنگ نشان دهنده خلاقیت و انعطاف پذیری می باشد.

فیروزه‌ای انرژیی بسیار زیاد و قدرت تاثیر گذاری را نشان می‌دهد. چنین افرادی می‌توانند در آن واحد چند کار را انجام دهند و مدیران خوبی هستند.

سبز کم رنگ نشانگر دلسوزی، شفقت و حالت ابتدائی درمانگری می‌باشد.

آبی تیره و ارغوانی نشان دهنده افکار و احساسات معنوی می‌باشد،

صورتی نشان دهنده آن است که فرد به تعادل بین آگاهی معنوی و مادی رسیده است.

آبی کم رنگ نشان دهنده از خود گذشتگی در راه آرمانهای بزرگ می‌باشد.

سفید نمونه کاملی از کمالات و فضائل می‌باشد.

 

 این واقعیتی است که هاله‌ها، این حوزه‌های انرژی، تنها در تخیل معدودی از انسانها وجود ندارند، بلکه بطور عملی و توسط عکاسی کرلیان نیز قابل رویت‌اند. یافته‌های زیر از طریق چنین عکسهایی بدست آمده است :بین بدن انسان و محیط اطرافش ارتباط وجود دارد.

برخی از بیماریها خیلی قبل از ظهور در بدن فیزیکی در هاله قابل رویت می‌باشند.

ارتباط قوی بین وضعیت هیجانی و هاله وجود دارد.

هر یک از رنگها با یکی از حالتهای فرد در ارتباط می باشد.


 

 

 یکی از مهمترین ضروریات یادگیری متافیزیک و علوم روانی آن است که هاله فرد بایستی در وضعیت خوبی باشد. در صورتیکه هاله شما به میزان زیادی از انرژی منفی پر شده باشد انجام تمرینات متافیزیکی (توصیه نمی‌شود).

 

استفاده از عبارت (توصیه نمی‌شود) نشان دهنده آن است که با هاله بد هم می‌شود این تمرینات را انجام داد گر چه حقیقت آن است که این کار روشی ناسالم خواهد بود .معهذا اگر کیفیت هاله شما در زیر (حداقل ضروری) باشد، شما در خطر ابتلا به بسیاری از عوارض فیزیکی و ذهنی خواهید بود.

 

لازم بذکر است که این امر در مورد تمرینات پیشرفته مانند برون فکنی و تله کینزی و ... صادق بوده و تمرینات ابتدائی نظیر مدیتیشن، ریلکسیشن، پاکسازی کانالهای انرژی، تمرینات تنفسی و ... در کنار سایر نکاتی که در ادامه خواهد آمد به بهبود هاله کمک می کنند.

 

کلمه بد و خوب فقط برای کیفیت هاله استفاده می‌شود. کلمه بد در هاله بد لزوما به معنی بد بودن فرد در صورت داشتن هاله بد نمی‌باشد. هاله بد فقط اشاره به میزان زیادی از انرژی منفی دارد که توسط ذهن تولید می‌شود.

 

تشخیص هاله بد ساده است.

 

در صورتیکه 3 یا بیشتر از 3 مورد از علائم زیر را دارید انجام تمرینات متافیزیکی برای شما توصیه نمی‌شود:

صدای زنگ یا شنیدن اصوات در گوش چپ.

کابوسهای شبانه مکرر یا اختلالات خواب.

در صورتیکه قسمت عمده سفیدی چشمان شما قرمز باشد.

عدم توانایی در متوقف کردن فکر.

سردردهای شدید مکرر، میگرن، اسپاسم های عضلانی، دردهای خنجری و تیر کشنده و بیماریهای شدید.

مشاجره‌های مداوم، مصرف زیاد دارو، مصرف الکل، مواد مخدر و کشیدن سیگار .

 وجود حداقل 6 مورد یا بیشتر از موارد زیر نشان دهنده هاله خوب می‌باشد :

هرگز درباره نتیجه امور و یا حوادثی که در گذشته اتفاق افتاده است نگران نمی‌شوید.

معمولا متفکر آرامی هستید. بیش از حد منطقی و تحلیل گر نیستید.

هرگز جریان انرژی که در ناحیه بالای سر شما ممکن است رخ دهد را تجزیه و تحلیل نمی‌کنید.

محیط زندگی شما راحت و آرام است.

اغلب دچار سردرد و اسپاسم عضلانی نمی‌شوید.

هرگز دارو و مواد مخدر استفاده نمی‌کنید.

رویاهای بد ممکن است گهگاهی رخ دهند ولی شما هرگز با ترس و فریاد از خواب بیدار نمی‌شوید.

براحتی می‌توانید با افراد ناسازگار با تحکم صحبت کنید.

چند روش ساده برای تغییر هاله بد به هاله خوب:

هشت ساعت بطور کامل شب‌ها بخوابید.

از دارو، مواد مخدر، الکل، سیگار و هر چیز دیگری که باعث تغییر ذهن و بدن شما می‌شود پرهیز کنید.

آب فراوان، آب میوه و سبزیجات تازه مصرف کرده و از مصرف آب میوه‌های ترش خودداری کنید.

از مصرف غذاهای مصنوعی و آب میوه‌هائی که حاوی مواد نگهدارنده هستند بپرهیزید .

بطور منظم ورزش کنید. بعد از ورزش مناسب، شما احساس خستگی خواهید کرد. ورزش کمک می‌کند که ذهن ریلکس شود.از شرارت و تنفر پرهیز کنید.

  • بتسابه مهدوی

مراقبه 1

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۰۸ ق.ظ

🌸  مراقبه 🌸

دکتر بتسابه مهدوی

عزیزا ...

مراقبه کاری نیست که تو انجامش بدهی

مراقبه هنگامی تحقق میابد که تو کاری انجام نمیدهی ...و دلمشغول چیزی نیستی ..🌸🌿🌸

ممکن است بدن خود را بی حرکت و ساکن نگه داری ...اما در اعماق ذهنت مشغول هزار و یک مسئله باشی ..

ممکن است اوراد و اذکار بسیاری بخوانی ..اما در دل در جایی دیگر سیر کنی ...اینها فایده ای از برای تو ندارد .

مراقبه بایست در تمامی اعمالت متجلی باشد .و هر دم و بازدم میبایست متوجه باشی که او هست و ناظر است ..

الله خاطری و ناظری ....

بگذار برایتان مثالی بزنم ...👇🏼

سه مرتاض در غاری نشسته بودند .اسبی از نزدیکی های آن غارها رد میشد .اسب سرک میکشید و نگاهی به داخل غار انداخت و رفت .چند سال گذشت .یکی از مرتاض ها گفت :👇🏼🍃

یک اسب سر خود را در داخل غار کرد و رفت .🌸

مرتاض دوم گفت :اسب نبود ،قاطر بود .

مرتاض سوم گفت :اگر بخواهید درباره این چیزها بحث کنید من از اینجا خواهم رفت شما دو سال است در این غار هنوز توجه خود را از بیرون این غار نتوانسته اید به درون خود متمرکز سازید .

این مرتاض ها دو سال وقت خود را در درون غار تلف کرده بودند .یک اسب به داخل غار سرک میکشد و میرود .اما همین اتفاق پیش پا افتاده سال ها ذهن آنها را به خود مشغول میکند .

🌸🌳🌸🌳🌸

ذهن اینگونه عمل مینماید .یکی از افراد فامیل کاری انجام میدهد که اصلا مهم تر از سرک کشیدن این اسب به داخل غار نیست .اما سالها نقل مجلس تو و دیگر اعضای فامیل توست .🌳🌸🌳

 

مهم این است که دل آسوده باشی ...دل آسودگی امریست کیفی نه کمی ....

ممکن است همچون بودا ...یا شاه ابراهیم ادهم سلطان باشی و تاج و تخت را رها کنی ...و به اعماق غاز و جنگل بروی ...اما اگر همچنان دلمشغول باقی بمانی هیچ فایده ای در بر نخواهد داشت

و حقیقت در اعماق جنگل هم همانی است که بود ..تو همانی هستی که قبلا بودی ..آن موقع دل مشغول داشته هایت بودی ...در جنگل دلمشغول گذشته هایت

💙💛💙💛👇🏼

انقلاب معنوی در درون تو رخ میدهد نه برون ...ظاهر مهم نیست .آنچه مهم است در درون توست .که هم اکنون نیز بسته به چیزی و جایی هستی ..اکنون مشغول کلبه ی کوچک و محقر خود هستی ..فقط کمیت ها تغییر کرده است .کیفیت همچنان بر جا مانده است .

آدم فقیر دلمشغول گاری قراضه ی خود است و تعمیر آن ووو...و آدم ثروتمند دلمشغول بنز خود ....🍃👇🏼

نگرانی هر دوی اینها یکیست .هر دو نگرانند .دل آسوده نیستند. مهم آن چیزی نیست که داری ...مهم آن است که تا چه حد از داشته هایت فارغ هستی ...

فقیر دلمشغول غذای فردای خود است و سلطان دلمشغول فتح کشور همسایه. ..

در اینجا فقط موضوع نگرانی گدا و پادشاه فرق کرده است .اما ماهیت نگرانی هر دوی آنها یکیست .

مسئله این است که چگونه میتوان تمرکز خود را در مراقبه از ذهن به سوی خداوند معطوف کنی ؟؟🍃️🍃

وقتی از کاری نکردن و مراقبه سخن به میان می آید .منظور غیر فعال بودن نیست .بلکه دلمشغول نبودن و دل آسوده بودن و فارغ شدن است.

کاری نکردن بی عملی نیست .زیرا عمل ،نفس زندگیست .اگر عمل متوقف شود.انسان میمیرد حتی نفس کشیدن نیز نوعی عمل است. خوردن و خوابیدن نیز نوعی فعالیت است .زندگی کردن ،فعال بودن است .💙💛💙💛

منظور از مراقبه آن نیست که اینکار و آن کار را در ساعاتی از شبانه روز انجام ندهی .  زیرا همین وسواس نیز نوعی دلمشغولی به حساب می آید .

منظور آن است که ساعاتی که در مراقبه و خلوت و ذکر هستی دلمشغول نباشی

بدان که دل مشغولی ترفند و حیله ی نفس است ...💙💛💙

فارغ باش ....💛💙

بگذار خداوند در عرصه ی وجود تو فعال باشد ...

  • بتسابه مهدوی

زندگی و شوخی

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۰۵ ق.ظ

زندگی و شوخی

دکتر بتسابه مهدوی

خداوند همیشه در حال شوخی است. به زندگی خودت نگاه کن خنده آور است. به زندگی دیگران نگاه کن و همه اش شوخی خواهی یافت؛ شوخی ، شوخی ، شوخی. جدیت بیماری است. جدیت را با معنویت هیچ سر و کاری نیست. معنویت خنده، نشاط  تفریح است.

 

اوشو

  • بتسابه مهدوی

زندگی خود را تغییر دهید

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۰۴ ق.ظ

زندگی خود را تغییر دهید

دکتر بتسابه مهدوی

 

1- به خاطر داشته باش که عشقهای سترگ ودستاوردهای عظیم، به خطر کردنها و ریسکهای بزرگ محتاجاند

2- وقتی چیزی را از دست دادی، درس گرفتن از آن را از دست نده.

3- این سه میم را از همواره دنبال کن:

* محبت و احترام به خود را

* محبت به همگان را

* مسؤولیتپذیری در برابر کارهایی که کردهای.

 

4- به خاطر داشته باش دست نیافتن به آنچه میجویی، گاه اقبالی بزرگ است.

5- اگر میخواهی قواعد بازی را عوض کنی، نخست قواعد را فرابگیر.

6- به خاطر یک مشاجره ی کوچک، ارتباطی بزرگ را از دست نده.

7- وقتی دانستی که خطایی مرتکب شدهای، گامهایی را پیاپی برای جبران آن خطا بردار.

8- بخشی از هر روز خود را به تنهایی گذران.

9- چشمان خود را نسبت به تغییرات بگشا، اما ارزشهای خود را بهسادگی در برابر آنها فرومگذار.

10- به خاطر داشته باش که گاه سکوت بهترین پاسخ است.

11- شرافتمندانه بزی؛ تا هرگاه بیشتر عمر کردی، با یادآوری زندگی خویش دوباره شادی را تجربه کنی.

12- زیرساخت زندگی شما، وجود جوی از محبت و عشق در محیط خانه و خانواده است.

13- در مواقعی که با محبوب خویش ماجرا میکنی و از او گله داری، تنها به موضوعات کنونی بپرداز و سراغی از گلایههای قدیم نگیر.

14- دانش خود را با دیگران در میان بگذار. این تنها راه جاودانگی است.

15- با دنیا و زندگیِ زمینی بر سر مهر باش.

16- سالی یک بار به جایی برو که تا کنون هرگز نرفتهای.

17- بدان که بهترین ارتباط، آن است که عشق شما به هم، از نیاز شما به هم سبقت گیرد.

18- وقتی می خواهی موفقیت خود را ارزیابی کنی، ببین چه چیز را از دست دادهای که چنین موفقیتی را به دست آوردهای.

19 - در عشق و آشپزی، جسورانه دل را به دریا بزن.

  • بتسابه مهدوی

ذهن و محدویت

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۰۳ ق.ظ

ذهن و محدویت

دکتر بتسابه مهدوی

هرجا صحبت از محدودیت است

پای ذهن در میان است

 

ذهن محدود و محدود کننده و محدودنماست

...

اما روح مانند خدا بینهایت است

و نامحدود

پس

وقتی در فکر خویشیم

یا در فکر رشد خویش

یا در انتظار نتایج ارتباط با خدا

و

هرجا که مغزمان دارد کار می کند؛ یک حصار به دور روح خود کشیده ایم!

 

مغز در محدوده ی جهان ساختارها کار می کند نه بیش از آن

تفکر بسیار ضروریست

اما

در همین محدوده.

 

تفکر می تواند پله ی اول باشد

اما برای دریافت حقیقت

بباید به قلب و روح رفت .

  • بتسابه مهدوی

اقسام_عقل

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۰۱ ق.ظ

اقسام_عقل

دکتربتسابه مهدوی

 

عقل قطبیست که مدار تکلیف بر آنست ، و حاکم و فارق بین حق و باطل است و ثواب و عقاب بر وجود آن مترتب می باشد و جلب منافع و دفع ضررها منوط به وجود او خواهد بود .

عقل از دیدگاه فلاسفه ، جوهریست قدیم و تعلق به ماده ندارد نه ذاتاَ و نه فعلاَ .

شناختی است از طریق تفکر و اندیشه و از این رو با ادراکات حسّی تفاوت ماهوی دارد .

نیروی عقل و خرد هر چند یک حقیقت است امّا به لحاظ قلمروی تعقل و اندیشه عناوین مختلفی بدان می توان داد .

 

1 - عقل رشد نایافته ( ناقص ) :

مانند عقول عموم مردم که به دانه نخلی می مانند که اگر شرائط رشد برای آنها فراهم باشد و تحت نظر باغبانی الهی قرار بگیرند ، مسیر رشد و تعالی را طی و به نهالی سرسبز و بلند قامت و تنومند تبدیل گردیده و به ثمر خواهند نشست .

 

2 عقل رشد یافته ( کامل ) :

مانند عقول انسان های کامل : عقول انبیای الهی و بزرگان بر حق تا اینان برای سایر انسانها حجت و هادی گردیده و باغبان عقل آنها شوند و بدینوسیله عقولشان را رشد داده آنان را به حقایق عالم وجود و خدای متعال آشنا نمایند ، تا با این شناخت و معرفت ، در مسیر تکامل و سعادت قدم بردارند .

 

خداوند آن هنگام که بندگانش را خلق فرمود ، آنها را عالم خلق نکرد ، بلکه جاهل خلق فرمود ، خدای متعال همراه این جهل ، دو چیز دیگر نیز خلق فرمودند :

الف طبیعت انسان با هزار و یک نیاز و غریزه .

ب عقل یا همان قوّه تفکر و اندیشه که بالقوّه و ناقص است ، که در لسان حدیث آن را به نام حجت باطنی می شناسیم .

بنا بر حکمت و مصلحت خداوندی قدرت و توان طبیعت آدمی بر قدرت و توان عقل او چیره و غالب است . خداوند متعال از روی قاعده لطف و رحمت خویش ، عقول کامله و نفوس زکیه که در لسان حدیث حجت های ظاهری نامیده می شوند را برای تعالی و تقویت این عقول ناقصه بر انگیخته است ، تا بدینوسیله عقل آدمی را رشد و نموّ داده ، بال عقل او را با بال طبیعت او متعادل نمایند که همانند یک پرنده با استفاده از دو بال او را به سوی سعادت ابدی خود پرواز دهند .

 

 ( آل عمران آیه 19 )

حقّا که در آفرینش آسمان‏ها و این زمین و آمد و رفت شب و روز نشانه‏ هایى است (از قدرت و علم و حکمت خدا) براى صاحبان عقل و خرد ناب .

#بتسابه #مهدوی

  • بتسابه مهدوی

انواع_عقل_از_نظر_بزرگان

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۰۱ ق.ظ

انواع_عقل_از_نظر_بزرگان

دکتر بتسابه مهدوی

 

سهروردی عقل را دارای انواع مختلف می‌داند:

عقل روباه

عقل کاسب

عقل سیاسی

عقل عالم

عقل سرخ

 

انواع عقل از نگاه فارابی عبارت است از:

عقل عامه

عقل بالقوه

عقل بالفعل

عقل بالمستفاد

عقل فعال

 

انواع عقل از دیدگاه غزالی:

عقل عامه

عقل متکلمان

عقل فلاسفه

 

کانت عقل را از دو نوع عقل نظری و عقل عملی می‌داند.

عقل نظری

عقل عملی

 

انواع عقل از نگاه مولوی

مولوی در مثنوی معنوی عقل را به قرص آفتاب، چراغ، سیاره زهره و یا کمتر از آن و نیز ستاره تشبیه کرده است.

 

عقل از دیدگاه صوفیه

نقش عقل که به معنای خرد و هوش و فهم آمده در مکتب تصوّف چیست؟

برای روشن شدن مطلب باید انسان ها را به سه گروه رده بندی کرد: عوام، دانشمندان و روشنفکران و صوفیان.

 

عوام کسانی هستند که نفس بر آنها حکومت می کند و جز در مواقع استثنائی معمولاً نفس آنان بر عقلشان حاکم است.

 

زندگی دانشمندان و روشنفکران متکی به چراغ عقل است و نفس آنان خواسته های خود را با چراغ خِرَد ارضا می کند. امّا گاهی نفس بدون توجه به خِرَد هوی و هوس خود را جامه ی عمل می پوشاند و به اصطلاح آبروی آنان را می برد.

 

معنای دیگر عقل بند بر پای بستن است و در عربی عِقال به معنای ریسمانی است که بدان زانوی شتر را می بندند. می توان گفت عقل برای شتر مست که همان هوی و هوس انسان است زانو بندی بشمار می رود که نمی گذارد هرچه نفس بخواهد انجام دهد اما گاهی این شتر مست زانوبند خود را پاره می کند و فجایعی ببار می آورد که کم و بیش شاهد آن بوده و هستیم.

 

در این طبقه بندی صوفیان جایگاه خاص خودشان را دارند زیرا عقل فرمانبری صادق برای عشق است. درست است که در بدایات سلوک ممکن است که نفس به کمک عقل صوفی عاشق را گمراه سازد اما در انتها که لشکر عشق تمایلات نفسانی را شکست می دهد عقل بنده ای مفتون و خدمتگزاری صادق برای صوفی است.

#بتسابه #مهدوی

  • بتسابه مهدوی

مراقبه (مدیتیشن) چیست ؟

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۵۸ ق.ظ

مراقبه (مدیتیشن) چیست ؟

دکتر بتسابه مهدوی

 

مدیتیشن فقط بودن است , بدون اینکه هیچ کاری انجام دهیم ، بی عملی محض ، بدون گذر هر گونه فکری از ذهن و عدم وجود هیجانات . شما فقط هستید و این احساس بسیار خوشایند به انسان دست میدهد .هنگامی که شما , نه در لایه بدن و نه در سطح ذهن هیچ کاری انجام نمی دهید , هنگامی که تمام فعالیت ها متوقف میشود و شما فقط هستید ... همین " بودن " مدی تیشن است . مدی تیشن چیزی نیست که آن را انجام بدهید یا آن را تمرین کنید , تنها باید آن را تجربه کنید  و بچشید .

هر گاه زمانی پیدا میکنید که فقط میتوانید " باشید " انجام هر عملی را متوقف کنید .فکر کردن نیز به نوعی انجام کاری است , تمرکز کردن نیز به همین صورت . حتی اگر برای یک لحظه هیچ کاری انجام ندهید  و در بی عملی محض در هسته مرکزی وجود خود در ارامش بسر برید وارد حالت مدیتیشن شده اید و اگر یک بار چنین وضعیتی را تجربه کنید خواهید توانست تا هر زمان که دوست دارید در آن باقی بمانید و در نهایت میتوانید برای تمام مدت بیست و چهار ساعت شبانه روز در این حالت باشید . یک بار که متوجه شدید چگونه میتوانید وجود خود را در حالتی  ارام و بدون تنش نگاه دارید , آرام ارام خواهید توانست حتی در حال انجام کارهای مختلف نیز هوشیاری و اگاهی خود را به گونه ای حفظ کنید که وجودتان دچار هیچ گونه تنشی نشود . البته این قسمت دوم مدیتیشن است ، در بخش اول باید یاد گرفت که چگونه فقط  "بود " و سپس یاد میگیریم چگونه در حال انجام کارهای کوچک مثل تمیز کردن زمین و یا دوش گرفتن هوشیار و اگاه باقی بمانیم و در مرکز وجود خویشتن باشیم . در این صورت خواهیم توانست کارهای پیچیده تری را نیز با همین اگاهی انجام دهیم .

بنابر این مدیتیشن به هیچ وجه در تقابل با عمل کردن و فعال بودن نیست . مدی تیشن به این معنی نیست که باید از زندگی فرار کرد . مدی تیشن نوع جدیدی از زندگی کردن را به شما می اموزد . در این حالت شما مرکز گردباد حوادث و تغییرات زندگی اطراف خود خواهید بود . زندگی شما در گذر خواهد بود , حتی باشدت بیشتر ، با لذت , شفافیت و خلاقیتی بیشتر ، و در عین حال شما کاملا از آن جدا هستید و هیچ وابستگی ای ندارید , تنها مشاهده کننده ای بر فراز تپه هایی دور دست که به سادگی هر آنچه در حال اتفاق افتادن در اطراف است را تماشا میکند . شما فاعل و انجام دهنده نیستید بلکه تنها شاهدی هستید که به تماشا کردن ادامه میدهید . این نکته سر اصلی مدیتیشن است که تنها شاهدی باقی بمانید .

در این حالت انجام شدن فعالیت ها و کارها خود به خود و بدون هیچ گونه مشکلی صورت میپذیرد : خرد کردن هیزم ، کشیدن آب از چاه ... میتوانید کارهای کوچک و بزرگ را به همان صورت قبل انجام دهید، تنها یک چیز ممنوع است و آن این است که نباید به هیچ وجه حالت "در مرکز بودن " خود را از دست بدهید . هسته اصلی و روح مدی تیشن این است که آموزش ببینیم چگونه مشاهده کنیم . صدایی می آید ... شما در حال شنیدن آن هستید . در این حال موضوع , یعنی صدا وجود دارد و شما که در حال شنیدن آن هستید نمیتوانید شاهدی پیدا کنید که در حال مشاهده هر دوی اینها یعنی صدا و شما باشد . ولی در وجود شما شاهدی  هست که هر دو را مشاهده میکند . این پدیده ای است بسیار ساده . شما در حال تماشا کردن درختی هستید , شما اینجا هستید و درخت نیز انجاست , ولی ایا میتوانید چیز دیگری را نیز ببینید ؟ شما در حال تماشا کردن یک درخت هستید و در عین حال شاهدی در وجود شما هست که شما را در حال تماشا کردن درخت , مشاهده میکند . مشاهده کردن مدیتیشن است . آنچه مشاهده میکنید اصلا اهمیتی ندارد . کیفیت مشاهده کردن ، کیفیت آگاه و هوشیار بودن ، چیزی است که مدیتیشن نامیده میشود .

یک نکته را همیشه به خاطر داشته باشید : مدیتیشن یعنی آگاهی و هر کاری که با آگاهی انجام شود مدیتیشن است . خود کاری که انجام میشود اهمیتی ندارد بلکه مهم کیفیتی است که با آن کار خود را انجام میدهید. قدم زدن میتواند یک مدیتیشن باشد اگر اگاه و هوشیار قدم بزنید . نشستن میتواند مدی تیشن باشد اگر همراه با اگاهی باشد . گوش دادن به آواز پرندگان اگر با اگاهی همراه باشد ,مدیتیشن است . حتی گوش دادن به سر و صدای درونی ذهن شما نیز اگر هنگام گوش دادن اگاه و هوشیار باقی بمانید میتواند یک مدیتیشن باشد . کل مساله این است که زندگی شما نباید در خواب و رویا باشد . در این صورت هر انچه بکنید مدی تیشن است .

 

 

 

 

 

 

 

اولین گام در اگاهی , مشاهده بدن خودتان است , سپس آرام آرام از هر حرکت و هر وضعیت بدن خود آگاه و هوشیار خواهید شد . همینطور که آگاهی شما افزایش می یابد , معجزه ای شروع به اتفاق افتادن میکند و خیلی از کارهایی که قبلا عادت داشتید انجام دهید به سادگی حذف خواهند شد . بدن شما ارامش بیشتری تجربه خواهد کرد و هماهنگی بیشتری را در آن احساس میکنید .

گام دوم , آگاه شدن از افکار تان است . افکار شما بسیار ظریف تر از بدنتان میباشد و البته خطرناک تر هم هستند . هنگامی که از افکار خود آگاه میشوید بسیار شگفت زده خواهید شد که در درونتان چه میگذرد . اگر هر آنچه از ذهنتان میگذرد را در برگه ای ثبت کنید , هنگامی که دوباره ان را مرور کنید بسیار تعجب خواهید کرد . تنها به مدت ده دقیقه آنچه از ذهنتان میگذرد را بر روی کاغذی یادداشت کنید ، پس از خواندن ان متوجه خواهید شد که چه ذهن دیوانه ای دارید! به علت عدم وجود اگاهی این دیوانگی دائما به صورت یک " زیر جریان " در درون ما در حال گذر است . این دیوانگی هر آنچه انجام میدهید را تحت تاثیر قرار میدهد و بر هر انچه انجام نمیدهید نیز تاثیر میگذارد . این دیوانگی که در درون شماست باید متحول شود . معجزه اگاهی این است که برای این تحول نیازی نیست کاری انجام دهید جز اینکه آگاه و هوشیار باقی بمانید . خود پدیده مشاهده کردن این دیوانگی را تغییر میدهد . به آهستگی این دیوانگی ناپدید میشود و افکار شما شروع به تبعیت از یک الگوی خاص میکنند ، دیگر آشوب و اغتشاشی در افکارتان مشاهده نمیکنید بلکه افکارتان بیشتر بیشتر هماهنگ خواهد شد و آرامشی ژرف بر وجودتان حاکم میشود .

هنگامی که بدن و ذهن شما در ارامش باشند متوجه خواهید شد که آنها هماهنگ با یکدیگر عمل میکنند و در واقع پلی میان آنها وجود دارد . برای اولین بار هماهنگی میان ذهن و بدن به وجود خواهد آمد و این هماهنگی کمک شایانی برای برداشتن گام سوم میکند : آگاه شدن از احساسات و هیجانات . این ظریف ترین لایه وجودی شما و مشکل ترین آن است ولی اگر بتوانید از افکار خود آگاه شوید با این مرحله تنها یک قدم فاصله خواهید داشت . کمی اگاهی بیشتر مورد نیاز است که احساسات و هیجانات شما ظاهر شوند . هنگامی که شما از تمامی این سه لایه اگاه شوید ، هر سه لایه تبدیل به یک پدیده میشوند و در این صورت مرحله چهارم اتفاق می افتد که چیزی نیست که شما بتوانید خود آن را انجام دهید . این مرحله به خودی خود اتفاق می افتد .

چهارمین مرحله آگاهی نهایی است که باعث میشود انسان کاملا بیدار و روشن شود . در این مرحله انسان از آگاهی خود آگاه میشود . در این مرحله انسان تبدیل به بودا می شود . و تنها انسان هایی که به اشراق رسیده اند میدانند این مرحله چیست . بدن لذت را میشناسد ، ذهن شادی را تجربه میکند ، دل خوشحالی را درک میکند و فقط افرادی که در مرحله چهارم قرار دارند میدانند سرور و بهجت چیست . نکته مهم این است که شما آگاه و هوشیار به مشاهده ادامه میدهید و به این ترتیب آرام آرام شاهد درونی شما ثابت و پایدار میشود و تغییر و تحول درونی در شما صورت میگیرد . در این حالت انچه مورد مشاهده قرار می دادید ناپدید میشود و برای اولین بار خود " شاهد " موضوع " مشاهده " میشود و شما به مقصد نهایی می رسید.

اراده ی خود را با اراده ی رود یکی کن .

در رود شناور باش ...و خود را به دست آن بسپار ...بی تردید رود راهی دریاست و تو را نیز به آنجا خواهد برد .

گر چه اگر بر خلاف جریان رود نیز شنا کنی ،سرعت جریان رود بینهایت بیشتر از سرعت شنا کردن توست .بنابراین باز تورا به دل دریا خواهد برد .

اما عزیزا ....💠

فرق است بین شنا کردن و شناور بودن ..

شنا کردن ناشی از ترس و اضطراب و عذاب است .اما شناور بودن ناشی از طمانینه و اعتماد و آرامش است. شناور بودن به تو فرصت میدهد تا رود را تجربه کنی ...آسمان را ببینی. ..و به تماشای مسیر رود تا دریا بنشینی ...

و بدینسان تو مقصد خود را با مقصد رود یگانه میسازی و اراده ی جز را بر اراده ی کل منطبق میکنی ...و آنگاه این هستی زیبا هر کجا که میرود ،تو را نیز با خود میبرد .تو موجی کوچک میشوی در دریای کل ....🍃️👇🏼

مراقبه نیز نوعی شناوریست در خدا ...در ذکر ...در آیات ...نوعی سکون است و شناوری در معنا ...بدون دخالت  ذهن

ذهن مدام به تو تلنگر میزند ..تو باید چیزی شوی ...کسی شوی ...به جایی برسی ...ذهن با این تلنگر ها عذابت میدهد و مضطربت میکند .از این تلنگر ها فارغ شو ...خود را از هستی کل جدا نبین ...👇🏼️🍃💠

وقتی خود را از کل جدا نبینی ...

فارغ و دل آسوده میشوی ..آنگاه عمل میکنی ...اما تو عامل نیستی ...بلکه خداست که در تو عمل میکند .....

فرض نما برای پیاده روی به جنگلی رفته ای ...ناگهان ماری سر راه تو سبز میشود

تو از جا میپری و خود را دور میکنی ...

این تو نبوده ای که پریده ای ...🍃

زیرا تصور آن را هم نداشتی که ماری را سر راه خود ببینی ..تو برای این جهیدن تمرین نکرده بودی ...

خدا در تو دخالت کرده است و تو را از مار دور کرده است .ذهن در این پاسخ فوری تو هیچگونه دخالتی نداشته است

زیرا ذهن برای پاسخ دادن به زمان نیاز دارد ...خدا در تو عمل کرده است و جان تو را حفظ کرده است ...

عزیزا ...💎🌸

مراقبه خود را در دست خدا سپردن است ...و اختیار خود را بدو تفویض نمودن است .در این حالت عمل اتفاق می افتد ..اما عامل ناپدید شده است.

ممکن است ظاهر زندگی تو تغییری نکند

اما کیفیت زندگی تو اساسا تغییر کرده است .🌸💎🌸💎

عزیزا ...یکی از بازی های نفس که نمیگذارد نه در سکوت و نه در اجتماع مراقبه داشته باشی. .. این است که نفس تو را نگران میسازد ...مردم درباره ی تو چه فکر مینمایند. ....

اگر خدا را شاهد و ناظر خود بدانی ...

اگر در باطن تکرار نمایی الله خاطری ناظری ...دیگر نظر مردم برایت اهمیت ندارد ...نفس تو وابسته به رد و قبول مردم است. اما حقیقت انسانی تو وابسته به کسی و چیزی نیست. عاقبت به خیری تو نیز فقط نیازمند توجه خداوند توست ...نه نظر مردم ...هر چه بکوشی نظر خالقت را جلب نمایی عاقبتت را در بر خواهد داشت .....

به همین دلیل است که اهل عرفان و حضور و مراقبه و وجود. . عصیانگرند .

پاسخ پادشاهان را نیز همچون لای مردخوار به پادشاه میدهند و حکیم سنایی ها را متحیر میسازند ...یا همچون خرقانی ها التفاتی به سلطان محمود نمیکنند ..یا همچون مولانا زین الدین ابوبکر تایبادی پاسخ دیدار امیر تیمور جهانگشا را جواب رد میدهند. اما ...

اهل نفسانیت ...اهل سازشند...🌸👇🏼

اگر سازش نکنند ...کسی آنها را تحویل نمیگیرد .و نفسشان را ارضا نمیکند .

نفس به حمایت دیگران محتاج است. هر چه بر پیرایه ها بیافزایی و توجه دیگران را بیشتر جلب کنی ...نفس تو راضی تر خواهد بود ...🌸️🌸👇🏼

مراقبه 6

دکتربتسابه مهدوی

امروزه کتاب های بسیاری درباره ی این موضوع نوشته میشود که چگونه خود را جذاب سازیم ؟چگونه نظر دیگران را به خود جلب نماییم ؟چگونه تاثیر گذار باشیم ؟؟؟چرا ؟؟؟؟

زیرا از وجود و حضور و مراقبه در بشر اثر چندانی نمانده است. آنچه هست نفس است .و این نفس را نیز باید ارضا کرد ...اگر حاصل مراقبات وصل و شناور بودن در حضور حق نباشد. فایده اش چیست .حاصل تمامی مراقبات

 اذکار و ادعیه ...رسیدن به لحظه ی شناور گشتن و وصل است به حق ....

چرا بایست ...انتظارت دیگران را برآورده نمایی تا بخواهند تحویلت بگیرند .چرا برده ی حوایج دیگرانی....تا دیگران توجه اشان را متوجه ات سازند ؟؟؟؟

باید مدام سازش کنی ..🌸🌸🌸

باید مدام نگران باشی که مبادا دیگران از تو چیزی طلب کنند که تو از عهده ی انجام آن بر نیایی ؟؟؟دیگر برایت مهم نخواهد بود که از آن کار خوشت می آید یا نه ..مهم این است که دیگران خوششان بیاید ..تو رابستایند. و تعریف و تمجیدت کنند .به به به چه چه آنها لباس بپوشی ...بخندی ...سبک و سیاق زندگی ات را مشخص نمایی ...تو نیازمند آنی که خواستنی باشی از برای دیگران

تا زمانی که نتوانی نیاز آن داشته باشی که خواستنی باشی از برای خالقت ...

و ندانی که نیازهای تو را از نفسی که فرو میرود تا روزی ات تا سلامتی ات تنها خالقت است که برآورده میسازد نه تعاریف و تماجید دیگران به هیچ جا نخواهی رسید. ...🌸🌳🌸🌳

جای شگفتی نیست که با این روندی که به خواسته دیگران توجه داری و نظرت به نظر آنان دوخته شده است.  دچار سرخوردگی در مراقبات شوی،بدیهی است که چله هایت ...حاجاتت ...برآورده نشوند و مراقباتت هیج وصلی برایت به ارمغان نیاورند ....

 

 

  • بتسابه مهدوی

راه سلوک

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۵۷ ق.ظ

راه سلوک

دکتربتسابه مهدوی

عزیزا ....🎄

همواره به یاد داشته باش که عاشقی کار هر کسی نیست .عاشقی ،شیوه ی رندان بلاکش است ....بلا همیشه بر سر انسانی میبارد که بخواهد سلوک نماید .

عزیزا ...بدان تا هنگامی که اسیر و غرق تنعم دنیایی و گناه میکنی شیطان با تو کاری ندارد ...به محض آنکه بخواهی گام در جاده ی سلوک و توبه بنهی و انسان شوی ....حملات شیطان شروع میشود .

زمانی که در دنیایی و به بدی هایت فکر نمیکنی و تصور خوبی از خودت داری ...

خود مرید شیطانی. ..دیگر چرا بایست شیطان به خودش زحمتی بدهد ...

اما پا که در جاده ی خودسازی بنهی ...بلا توسط شیطان از طرق مختلف و حتی نزدیک ترین هایت بر تو گسیل میشود.

اما مبادا فکر نمایی که این بلا ظلم خداست ....این بلا ظلم نیست ابتلاست .

امتحان است. خدا تو را مبتلا میکند تا از نفس جدایت کند .🎄🌹

این جدایی از نفس برای تو دردناک است. درد عشق و ابتلا را از اطرافیانت مبین .

از خدا ببین ...کار ساز جان تو اوست .

در شب های امتحانات حق جزع و فزع مکن ...صبور باش 🎄🎋🎄

همواره به یاد داشته باش او هرگز ظلم نمیکند. چگونه ممکن است خداوندی که

زندگی به تو داده است ؟و مهر والدین در دلشان قرار داده تا به تو مهر بورزند و پرورش دهند .و خدایی که عشق را درنهادت گذاشته به تو ظلم نماید ؟؟؟

یادت باشد اگر در راه عشق حق ذره ای درد بکشی هفتاد برابر شادمانی برایت در آینده خواهد داشت .به شرط اینکه چون زکریای نبی ع جزع و فزع نکنی ...

هر بلایی که بر تو نازل میشود صد بصیرت بر روی تو باز خواهد نمود ....

هر امتحانی را که صحیح پشت سر بگذاری ...از نردبان معرفت و بصیرت عمیق تر و غنی تر بالا خواهی رفت .

اما بایست برای یک چیز آماده باشی. ..

گذر از آتش ابتلا .

عزیزا در سلوک همیشه بایست برای یک چیز آماده باشی ...🎄🎋🎄

گذر از آتش ابتلا ...

اما این آتش با آتش های دیگر فرق دارد

این آتشی نیست که شمع بر شعله ی آن بخندد .این آتش آتشی است که بر خرمن پروانه می افتد .🎄🎋🎄

در مرحله ی نخست راه عاشقی ...

شمع وجود تو پروانه ی چراغ خدا میشود و تو خود را بکلی از یاد میبری

در این مرحله ،تو همه ی کارها و آثار خود را ناشی از یک موثر میبینی و بس

به این مرحله اصطلاحا توحید افعالی میگوند .⚡️⚡️⚡️

در مرحله ی دوم ...همه ی صفات و حالات و تجربه های معنوی تو در کام فنا فرو میرود ...و تو از صراط نیز میگذری و در آن نمیمانی ...در این مرحله صفات در تو میسوزد و تو هیچ کس بن هیچ میشوی ...

در همین مرحله است که عقل تو دیوانه

بوی سنبل زلف معشوق میشود ..این مرحله که واجد صفات او میشوی و از صفات خود در میگذری و میسوزی را اصطلاحا توحید صفاتی میگویند .⚡️

🎋🎄🎋🎄🎋

در مرحله ی سوم ...مژده ی ورود به معبد عشق میرسد و انگار اجازه ای صادر میشود و شمع وجود تو با مژده ی باد صبا خاموش میشود .اکنون دیگر به بصیرت و معرفت رسیده ای ...قطره به دریا چکیده است ..قطره در دریا میمیردو دریا میماند .⚡️⚡️⚡️

در این مرحله ،بنیاد تو و همه ی چیزهای دیگر دستخوش سیل بنیان کن فنا میشود .و دیگر از هیچ کس و هیچ چیز صدایی بر نمیخیزد .این مرحله را اصطلاحا توحید ذاتی میگویند ..مطلوب نهایی سالک همین فنای ذات است .

عزیزا ....🎄

هر تجربه ای که در گذر از آتش ابتلا حاصل میشود ...تجربه ی بلوغی تازه است .گر چه گذشتن از این آتش دردناک است ،اما هنگامی که از آن میگذری ...

در خواهی یافت که چه نیکو و به جا بوده ...و تو تا چه حد بدان محتاج بوده ای ...اکنون اسقاط اضافات کرده ای و سبک تر و شادمان تر شده ای ....

عزیزا...🎄🎋

بلکه این خداوند است که تو را از آتش عبور میدهد...تا از تو طلای خالص بسازد 🎋🎄🎋🎄👇🏼️👇🏼

اگر تو این را ظلم تلقی میکنی ...بدان که این تفسیر تیره و غلط تو از یک حقیقت روشن و زیباست .او میخواهد طعم شادمانی و شور و سرمستی را به تو بچشاند .اما ابتدا باید بازیچه هایت را از تو بگیرد ....بازیچه های تو ...در آتش ابتلا میسوزند ....تو درد میکشی ..زیرا به بازیچه هایت وابسته شده ای ....

⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️👇🏼

آیا تو نمیدانی که پول ..بازیچه ایست که مرگ می آید و آن را از دست تو بیرون میکشد ؟؟؟🎄🎋🎄

پس چگونه باز با حرص و ولع ،به جمع کردن آن مشغولی...مگر نمیبینی فوج فوج مردم دارند سرطان میگیرند ...سن مرگ پایین آمده و دیگر متفاوت از ۸۰ و ۹۰ شده ...آیا هنوز این خیالات هبا در سر توست که مرگ حادثه ای است که برای دیگران اتفاق میافتد و من ویژه ام حتما تا ۹۰ سالگی عمر میکنم و هنوز فرصت دارم ...من استثنا هستم را از سرت به در نما ....هیچ کس استثنا نیست .تو نیز استثنا نیستی.مرگ خواهد آمد وبازیچه های پول و پست و کلاس و زیبایی و ماشین و حساب های بانکی ات را از دستت بیرون خواهد آورد .و تو را برهنه بر سفره ی مورچه های خاک قرار خواهد داد .🎄🎋🎄🎋

در آیینه بنگر ....تارهای سفید موهای خود را نگاه کن ...میبینی ؟؟مرگ دارد پیش از تصمیم تو برای عوض شدن کار خود را میکند ...🎄🎋🎄

عزیزا ...🎄

مشکل را ذهن آدمی ایجاد میکند ..ذهن روی چیزهایی خاص متمرکز میشود

برای مثال :⚡️⚡️⚡️👇🏼

اگر به ورود از یک در عادت کرده ای.  با آن در روزنه ای را در بینش خود حفر کرده ای.  ..و از دیدن درهای دیگر عاجز شده ای ...تو فقط دری را خواهی دید که به آن انس گرفته ای ...🎄🎋🎄

و هنگامی که آن در به رویت بسته میشود ،تو نیز به دلیل همان روزنه ای که در بینش خود داری ،دچار وحشت میشوی ....⚡️🌟⚡️🌟👇🏼

عزیزا ....🎋

جوینده ی راه حق و سالک دیدار با خدا...

باید روزنه ی بینش و عادات خود را از بین ببرد...و نسبت به تمامی امکانات

..هشیار و آماده باشد ...⚡️🌟

اگر دری بسته میشود ..ده در دیگر به رویت گشوده میشود .سخن از فلسفه نیست .سخن از واقعیتی بدیهی است

اعتیاد تو به گذشته است که مانع دیدن این واقعیت میشود .⚡️🌟⚡️

تو چنان به گذشته خو گرفته ای ....که از دیدن درهای تازه گشوده شده عاجزی ...

تو حتی نمیتوانی باور کنی که چنین درب هایی نیز وجود دارند ...تو فقط با درهمیشگی و ماتوس خود آشنا هستی

تو به طور خودکار از این در معتاد وارد و

 خارج میشوی ...🎄🎋🎄🎋

ناگهان این درب بسته میشود و تو دچار عذاب علیم میشوی ..این عذاب،معلول بسته شدن در نیست .⚡️⚡️⚡️

بلکه معلول تنگنای روزنه ایست که تو در بینش خود داری ....تو از دیدن چیزهای دیگر درمانده ای. ...🎋🎋🎋

چشمان خود را شست و شو کن و جور دیگر ببین ...⚡️⚡️⚡️

روزنه ی تنگ بینش خود را قدری فراخ تر کن ...⚡️⚡️⚡️⚡️

حکیم سنایی میگوید :خداوند هیچ دری را نمیبندد ،مگر آنکه پیشاپیش ده در دیگر را به روی تو گشوده باشد ...

او به جز کارساز جان ها نیست 🎋

نکند با تو ظلم ،از آنها نیست 🎋

هر یکی را عوض دهد هفتاد 🎋

چون دری بست بر تو ده بگشاد🎋

اصولا درب های کهنه باید بسته شوند تا درهای نو به روی تو گشوده شود .اگر درب های کهنه بسته نشوند ...تو مجبور به یافتن درب های نو و فراخ نخواهی شد .🎋🎄🎋🎄

عزیزا ...🎋

وظیفه ی استاد آن است که درهای کهنه تو را ببندد ..دلیل ترس از استاد نیز همین است .بسته شدن درهای قدیمی و عادات کهنه تو را مکدر میکند ..

تو از این بابت ،خشمگین و عصبانی میشوی ...اما از یاد نبر که رشد تو ،مستلزم گشوده شدن چشم اندازهایی تازه است .استاد میداند که چشم اندازهای کهنه برای نفس تو  امن اند.

اما میداند تا تو را در هم نشکند و درب ها را بر رویت نبندد .تو به جاده ی سلوک پا نخواهی گذاشت ...و همچنان به درب های کهنه خیره خواهی ماند .

عزیزا .....🎋

زندگی همگام های تازه است .هر لحظه ای ،مرگیست و رستاخیزی ...⚡️

در هر لحظه ...در گذشته بمیر و در اکنون به دنیا بیا ....🎋

سالک واقعی میداند که با بسته شدن هر در ده در دیگر باز خواهد گشت .او در بسته و کهنه را به فراموشی میسپارد و به دنبال درهای تازه گشوده شده میگردد

سالک ،اعتماد میکند .دل سالک همچون پرگار به هر سو دورانی میکند اما سرگشته ی پا بر جای دایره ی عشق او میماند .⚡️⚡️⚡️

رمیدن از در دولت عشق ،رسم و راه سالک حقیقی نیست .اگر در کوی عشق حق تیر و باران بلا ببارد ..عاشق همچون

زکریای نبی و عیسی بن مریم و یحیی خائف و حسین بن علی و مسلم بن عقیل ....گردن نهاده است ...⚡️⚡️⚡️

عاشق هرگز از عشق توبه نمیکند .و پای از این دایره بیرون نمیگذارد .امانت عشق چیزیست که عاشق هرگز حاضر نمیشود به آن خیانت کند .او عهدی را که در وادی ایمن با عشق بسته است. به میقات میبرد 🎋🎄🎋🎄🎋

او تا ابد سر نمیکشد و از سر پیمان با خداوند نمیرود ...او را با دور لب دوست پیمانی هست .که بر زبان نمیبرد جز حدیث پیمانه ....⚡️⚡️⚡️⚡️

او صبا را به شهادت میگیرد که تا دم صبح بوی زلف معشوق تنها مونس جانش بوده است. اگر واعظان قبضی و رخت خود را از گرو می بازستانند ،دلق عاشق است که برای همیشه در خمار میماند ..جز دل عاشق ،که از ازل تا ابد عاشق اوست ....هیچ کس جاودان در این کار نمیماند ...⚡️⚡️⚡️

سالک عاشق ،که برای همیشه گرفتار زلف او مانده است و او را بازگشتی نیست که نیست که نیست .برای همین است که شاعر مجنون عشق میگوید 👇🏼

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود

هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود

آنچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت

که گرم سر برود ،از دل و از جان نرود .

🎋🎄🎋🎄🎋🎄🎋

 


  • بتسابه مهدوی

مناجاتی از خواجه عبداله انصاری

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۴ ق.ظ

مناجاتی از خواجه عبداله انصاری

دکتر بتسابه مهدوی

حق را به دلیل فیلسوفان مطلب

دین را به جز از حدیث و قرآن مطلب

کشتی تو شرع و نوح  تو قرآنست

بی این دو نجات خود ز طوفان مطلب

(خواجه عبدالله انصاری )💛


  • بتسابه مهدوی