نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محبت» ثبت شده است

انواع محبت

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۳۰ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

   1- محبت انســـان به وجود و بقـــاء خود ( محبت فرزند از یک جهت به سبب محبت بقای خود است)

 

   2- محبت داشتن به غیر خود به جهت بدست آوردن لذت های جسمی و حیوانی مانند :

   دوستی زن و مرد به جهت مسائل جنسی ، دوستی غذاهـای لذیذ و لباسهای فاخر که پست ترین

   مراتب محبت و دوستی است.

 

   3- محبت آدمی به غیر خــــود به جهت احسان و نفعی که از طرف او عـایدش می شود (انسان بنده احسان است).

 

   4- آنکه کسی چیزی را دوست داشته بـاشد به جهت ذات آن چیز و خود آن بدون اینکه بغیر از ذات او منظوری داشته باشد بلکه منظور و مقصود همـان خود او باشد و بس . و این محبت حقیقی است که اعتماد به آن شایسته است .

مثل محبت جمال و حسن . زیــرا حسن و جمال بخودی خود محبوبند وادراک آنها عین لذت است.

   توضیح آنکه دوستی صورتهای زیبا بعضی مواقع برای شهوت و قصد نزدیکی است اما ادراک نفس جمال نیز لذتی است روحـــانی که بخودی خود محبوب است .

مثلا دوستی و محبت به مناظر زیبای طبیعت مثل سبزه و آب و غیره

 

   5‏- محبت میان دو نفر به سبب تناسب روح ها . بسا باشد که کســـــانی یکدیگر را دوست دارند بدون ملاحظه جمال طمع جاه و مال . بلکه تنها و تنها به تناسب ارواح ایشان است .

 

   6- محبت کسی با دیگری که میان ایشان در بعضی مواضع اجتماع و الفت حاصل شده است مثل : همسفر بودن یا هم مسجدی بودن و غیره

 

   7- محبت انسانهـــــا با یکدیگر به تناسب ظاهری . مانند بچه با بچه ، پیر با پیر ، جوان با جوان ، تاجر با تاجر ، معلم با معلم ، شاگرد با همشاگردی و ...

 

   8- محبت هر علتی از برای معلول خود و محبت هر صــــــانعی از برا ی مصنوع خود . و همچنین محبت معلول از برای ‏علت خود و مصنوع از برای صانع خود . و بالاترین اقسام محبت ، محبت خداوند به بندگان خود است و بعد از آن محبت بندگان اهل معرفت نسبت به خداوند بزرگ است . و این یک سبب از اسباب محبت والدین به فرزند و همچنین ‏   محبت فرزندان به والدین است. همچنین محبت بین استاد و شاگرد و بالعکس چرا که معلم نیز سبب حیات معنوی ‏و روحانی شاگرد است .

 

   9-محبت دو نفر که با هم در یک علت شریکند و معلول یک علت و مصنوع یک صانعند. مثل محبت برادران به یکدیگر ، شاگردان یک معلم به هم و نیز یک سبب محبت میان اقوام و خویشان همین است .

 

در دایره خلقت، محبت به پنج درجه تقسیم می شود:

 

الف) محبت نزولی: مانند محبت والدین نسبت به فرزند .

 

ب) محبت صعودی: مانند محبت فرزند نسبت به والدین .

 

ج) محبت عرضی: مانند محبت بین زن و شوهر و خواهر و برادر .

 

د) محبت خیالی: مانند محبت بین مردم .

 

ه) محبت فطری: مانند محبت بین خدا و بنده .

 

این پنج درجه محبت بر دو نوع است:

 

1 . محبت صادق (فطری) .

 

2 . محبت کاذب (بقیه موارد) .

 

 

عشق و محبت راستین

محبت صادق آن است که انسان کمال را درست تشخیص بدهد و وقتی به کمال آگاهی پیدا کند به آن دل می بندد; مانند محبت به خدا، که این نوع محبت جاذبه ساز است و تنها یک علاقه قلبی نیست، بلکه باید آثار آن در عمل انسان منعکس شود . کسی که مدعی حب پروردگار است.

 

در حقیقت این اثر طبیعی محبت است که انسان را به سوی «محبوب » می کشاند و این گونه محبت آثار علمی دارد و دارنده آن را با محبوب پیوند می دهد و در مسیر خواسته های او به تلاش پرثمر وا می دارد . دلیل این موضوع روشن است; زیرا عشق و علاقه انسان به موجودی، حتما به خاطر این است که کمالی در آن یافته است .

 

هرگز انسان به موجودی که هیچ نقطه قوتی در آن نیست، عشق نمی ورزد، بنابراین، عشق انسان به خدا به خاطر این است که او منبع و سرچشمه اصلی هر نوع کمال است، مسلما چنین وجودی، تمام برنامه ها و دستورهایش نیز کامل است و در این حال چگونه ممکن است انسانی که عاشق تکامل و پیشرفت است از آن برنامه ها سر باز زند و اگر سر باز زد، نشانه عدم واقعیت عشق و محبت است .

 

آنها که شب و روز از عشق پروردگار یا عشق و محبت پیشوایان اسلام و مجاهدان راه خدا و صالحان و نیکان دم می زنند، اما در عمل کمترین شباهتی به آنها ندارند، مدعیان دروغین بیش نیستند .

 

آنها که سر تا پا آلوده گناهند، با این حال قلب خود را مملو از عشق خدا، پیامبر، امیر مؤمنان و پیشوایان بزرگ می دانند و یا عقیده دارند که ایمان و عشق و محبت تنها به قلب است و ارتباطی با عمل ندارد، از منطق اسلام به کلی بیگانه اند; بنابراین، محبت یک علاقه عملی است و کسی که خدا را دوست می دارد، از فرمان او پیروی می کند و خداوند هم او را دوست دارد و به دنبال این دوستی، آثارش در مناسبات او با انسان آشکار می گردد، گناهانش را می بخشد و او را مشمول رحت «رحمانیه » و رحیمیه » خویش قرار می دهد .

 

دلیل دوستی متقابل خداوند نیز روشن است; زیرا او وجودی است از هر نظر کامل و بی پایان و به هر موجودی که در مسیر تکامل گام بردارد، بر اثر سنخیت، پیوند محبت خواهد داشت و هرچه این پیوند قوی تر باشد، انسان را به سوی «محبوب » می کشاند; مخصوصا محبتی که انگیزه آن کمال محبوب است، احساس این کمال سبب می شود که انسان سعی کند خود را به آن مبدا کمال و اجرای خواسته های او نزدیکتر گرداند .

 

حب و دوستی، تنها وسیله ارتباط هر طالبی به مطلوب خود می باشد و دوست را به سوی «محبوب » و معشوق خود جذب می کند تا بدینوسیله نقص خود را کامل نماید و هیچ بشارتی برای «محب » لذت بخش تر از آن نیست که به او خبر دهند محبوبت، ترا دوست دارد .

 

انسان غذا را دوست دارد و به سوی آن می رود، می خوهد نقصی را که در خود به واسطه گرسنگی احساس می کند، رفع نماید . کسی هم که دوست خود را می جوید برای انس گرفتن با او و رفع تنهایی خود می باشد .

 

پس بنده ای که راه محبت الهی را طی می کند، آرزویی جز آنکه خداوند او را دوست داشته باشد، ندارد . او می خواهد چنانکه خدا را دوست دارد، خدا هم او را دوست داشته باشد و چنانکه او برای خداست، خدا هم برای او باشد .

 

 

عشق و محبت دروغین

محبت کاذب آن است که انسان، نقص را کمال بپندارد و بر اساس چنین پندار باطلی به آن کمال موهوم علاقه مند گردد; مانند محبت غیر خدا، مخصوصا محبت عالم طبیعت; محبت کاذب، جاذبه ای است که عین دافعه است; چنانکه افعی ها با نفس کشیدن، برخی از حشرات را جذب می کنند، اما نه برای پرورش و کمال، بلکه برای هضم و نابود کردن .

بنابراین، جذب آنان، جذب کاذب است .

 

زرق و برق دنیا نیز چنین است . انسان اگر به دنیا دل ببندد، دنیا جاذبه دارد و او را به سوی خود جذب می کند، اما این جذب برای این است که او را درهم بکوبد و نابود کند; ولی ذات اقدس خداوند نه تنها محبوب مؤمنان است، بلکه محب آنان نیز هست و آنان را به سمت خود جذب می کند تا آنها را بپروراند و احیاء کند . از این رو هر محبتی غیر از محبت خدا باطل و دروغین است .

 

نظامی گنجوی در پایان داستان «لیلی و مجنون » می گوید:

 

لیلی در اواخر عمر بیمار شد و طراوتش از بین رفت . او به مادرش وصیت کرد:

 

«پیام مرا به مجنون برسان و به او بگو اگر خواستی محبوبی برگزینی، دوستی مانند من مگیر که با یک بیماری همه طراوت خود را از دست بدهد و نشاط او فرو بنشیند; بلکه محبوبی را انتخاب کن که زوال پذیر نباشد» .

بنابراین شناخت و معرفت، محبت حقیقی می آورد و غفلت، محبت کاذب.

دکتر بتسابه مهدوی

10 آذر 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال

https://telegram.me/naghshnegareh



  • بتسابه مهدوی