نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۷۳۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقش نگاره» ثبت شده است

ترسندگان

بتسابه مهدوی | شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۱۴ ق.ظ

ترسندگان

دکتر بتسابه مهدوی

ترسندگان در راه خدا شش گروهند :

تائبان 🍃عابدان 🍃زاهدان 🍃

عالمان 🍃عارفان 🍃صدیقان 🍃

اما تائبان را خوف است .🌸

عابدان را وجل است .🌸

زاهدان را رهبت است 🌸

عالمان را خشیت است 🌸

عارفان را اشفاق است .🌸

صدیقان را هیبت است .🌸

اما ترس برای توبه کاران است و مبتدیان و حصارهای ایمان است و سلاح مومن دربرابر گناه ..و هر کس را این ترس نیست ایمان در او نیست ...🍃🌸🍃

اما ترس زنده دلان عابد وجل است . (وجل به معنای شعور و درک ترس و خوف است ..یعنی حالتی که در انسان بر خلاف طمانینه به غلیان می افتد و انسان آرامش خود را از دست میدهد که مبادا غفلت ورزد ...تا کنون که گناهکار بوده لااقل پس از توبه جبران نماید .

🌸🍃🌸🍃

رهبت :ترس زاهدان است که عیش خود از میان برده و و از خلق بریده است وباطنا از جهان و جهانیان جدا شده ..همه ی وجود خود را غرامت میبیند و همه ی سخنان خود را شکایت مینگرد و همه کردار خود را ناچیز ..گهی چون غرق شدگان فریادرس خواهد و گهی چون نوحه گران دست بر سر زند و گهی چون بیماران آه کشد ...و ترسش از این است که مقبول درگاه حق نباشد و این ترس وقتی امتداد داشته باشد صاحب آن را راهب میگویند و اگر در معرفت و لطف حق غرق گردد و فقط مناظر جلالی حق را در ننگرد و رو به سوی اذکار جمالی و تعمق در آیات رحمت حق نماید رو به سوی اشفاق میگذارد .

🍃🌸🍃🌸🍃

اما عالمان را ترس خشیت است ..وقتی به مرحله علم میرسی ...دیگر خاشع میشوی و تعظیم و بزرگی خداوند مینمایی و آنقدر عظمت حق بر دلت خواهد نشست که در قلبت خشیتی ترس وار پدید خواهد آمد از جبروت او ...و از اینکه در گذشته خود چقدر نادان بودی و اهمال کار و تا به چه اندازه ممکن است باز غافل باشی و هنوز نادان ...و در اعمالت باز نادان باشی.. ترسی در دل خواهی داشت که به آن خشیت میگویند .

🍃🌸🍃🌸🍃🌸

اما اشفاق ترس عارفان است .ترسی همراه با تسلیم ...ترسی که نه پیش دعا حجاب گذارد و نه پیش فراست بند ..نه پیش امید دیوار ...ترسی است گدازنده و کشنده که جوارح را آب نماید و گاه درد در ناحیه قفسه سینه از اشفاق و شکاف در دل احساس میگردد ...و تا در باطن چنین کسی ندا لا تخافوا و لا تحزنو پدید نیاید آرام نگیرد....دل این ترسنده را در ابتدا سوزانند و سپس نوازند و بعد به سوی خود خوانند اما او نه از سوختن آه کشد و نه از چیزی بنالد .چنین کسی سر آخر بر اثر این ترس و سوز و گداز به فواد در دل نائل گردد .

🌸🍃🌸🍃🌸🍃

پس از اشفاق ...بیم هیبت است که آن بیم صدیقان است ...بیمی که از عیان خیزد و دیگر بیم ها از بیان ...چیزی در دل تابد چون برق ...نه کالبد آنرا تابد نه جان آنرا طاقت آورد که با وی بماند و بیشتر این حالت حتی در وجد و سماع و بی خبری اتفاق میافتد ناگهان چون صاعقه بر دل عارف مینشیند ...

🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸

 

  • بتسابه مهدوی

تاریخچۀ سلتیک ریکی

بتسابه مهدوی | شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۰۸ ق.ظ

تاریخچۀ سلتیک ریکی

دکتر بتسابه مهدوی

سلتیک ریکی توسط مارتین پنتکوست)، یک استاد/مستر ریکی ساکن کرویدون  انگلستان کشف شد. از آن به بعد این روش به عنوان روندی مداوم بوده که اغلب کثرت شیوع سلتیک ریکی بین سالهای 1998 و 2000 رخ داد. شرح ذیل در رابطه با تاریخچۀ سلتیک ریکی به زبان خود مارتین آمده است :

مطالعه بر انواع مختلفی از ریکی به مدت چندین سال مرا به کار با طبیعت سوق داد . زمانی  که ریکی را در جهت کمک به حیوانات ، گیاهان ، درختان ، رودخانه  ها ، دریاچه ها ، اقیانوسها و خود زمین کانالیزه می کردم به این موضوع پی بردم که هر چیزی یک ارتعاش متفاوتی دارد هر نوع از سنگ ، هر جریان ، هر نوع از گل انرژی منحصر به فرد خود را دارا می باشند. بعضی اوقات خود را در عمق این ارتعاش گم می کردم و بعضی اوقات به حدی می رسید که من می توانستم انرژی را از طریق خود درمانی های ریکی تقلید کنم .

اخیراً در یک روز زمستانی در حالیکه برای دیدار از خانۀ نیاکان خود در ولز بودم متوجه درخت صنوبر نقره ای عظیم الجثه ای شدم که با برخورد رعد و برقی که اخیراً اتفاق افتاده بود به دو نیم شده بود. ریشه های نیمی از آن درخت هنوز محکم و استوار بود و در حال تولید جریان سلامتی از شیرۀ گیاهی جهت درمان خود بود نیم دیگر درخت بر روی زمین به حالت مرگ افتاده بود. همانطور که به سمت درخت در حرکت بودم می توانستم فقدان بی کرانی که بخش ایستادۀ درخت احساس می کرد و وضعیت خطیر نیمۀ افتادۀ درخت که کاملاً از بخش ایستاده جدا شده بود را احساس کنم.

شروع به انتقال ریکی به بخش ایستادۀ درخت کردم اما مقاومتی را می توانستم احساس کنم بنابراین از راهنما های خود درخواست کمک کردم . به من گفته شد که باید نیمۀ افتادۀ درخت را ریکی کنم و به محض اینکه اینکار را انجام دادم انتقال انرژی را حس کردم . همانگونه که ریکی در سرتاسر دستان من جریان پیدا کرد احساس کردم که ارتعاشی وارد بدن من شده است ، چنین حسی را هرگز تجربه نکرده بودم جوهرۀ درخت معرفت، انرژی، خرد، و عشق آن.

سپس به سمت منتقل نمودن این انرژی به بخش ایستادۀ درخت هدایت شدم که در ادامه این کار را نیز انجام دادم. تجربۀ عجیبی بود که با قدرشناسی و عشق بخش سالم این درخت عظیم الجثه احاطه شده بود. هنگامی که جریان انرژی متوقف شد ، قادر به بازگشت به ریکی سنتی معمولی و کار بر روی درمان تنۀ شکستۀ درخت بودم. راهنماهای من به من گفتند که درخت به خاطر کمک من بسیار سپاسگذار بوده و این اجازه را به من می دهد که از ارتعاش آن برای کمک به دیگران استفاده کنم. آنها به من گفتند که می توانم به مردم کمک کنم تا با آن نوع خاصی از ارتعاش انرژی "ببینند".

به محض اینکه مکان را ترک کردم قسمت افتادۀ درخت را لمس کرده و حس کمی نسبت به اینکه گویا هوشیاری درخت رفته بود و تنها به تکه چوبی تبدیل شده بود.

به منظور به یاد داشتن انرژی درخت نمادی برای آن در نظر گرفتم چراکه روش معمولی است که با بسیاری از دیگر انواع ریکی و کار با انرژی همراه می باشد. نماد مورد نظر می بایست راهی برای رها کردن این انرژی بوده تا برای خود و دیگران جریان پیدا کند و به عنوان روش ساده ای برای انتقال انرژی به دیگران باشد. زمانی که در حال تصمیم گیری در مورد اینکه چه چیزی را به عنوان یک نماد استفاده کنم بودم به دانش و معرفت مردم سلتیک (اجداد من) برگشته و پی بردم که هدفی که در اگامی باستانی برای درخت صنوبر نقره ای استفاده می شد همان حرف A   در الفبای مدرن است.

این موضوع باعث شد که به سفر دیگری بروم تا مکتبهایی که معتقد بودند که درخت صنوبر نقره ای توانایی دیدن فاصله های طولانی مشاهدۀ افق " دیدن " را دارد کشف کنم. در ولز شروع به درک معنی درخت و دانش و معرفت مردم سلتیک کردم . در حال حاضر به شدت معتقدم که آنها ذات هر درخت و هر نوع گیاهی را می دانستند ارتباط آنها با زمین مادر به گونه ای  کامل بود که در مورد طنین ها و انرژی های اطراف خود حساس بوده ، و این انرژی ها را در جهت کمک  به خود در زندگی به کار می بردند.

 

تصمیم گرفتم که انواع دیگری از درختان را نیز امتحان کنم و ببینم آیا مدلی برای این انرژی بوده اند یا خیر. نقطۀ شروعی با حرف A  به من نشان داده شده بود بنابراین تصمیم گرفتم که با آخرین حرف الفبای سلتیک” y” یا درخت سرخدار کار کنم. این شانس را پیدا کرده بودم که از قبرستانی در گلوسسترشایر  بازدید کنم ، در این قبرستان 99 درخت سرخدار روئیده بود- تلاش بسیاری شده بود که در آنجا صد درخت کاشته شود ، اما آن درخت همیشه می میرد . در اینجا من طنینی با یک درخت سرخدار که اجازۀ کار با انرژی خود را به من داده بود پیدا کردم ، این درخت از طریق راهنماهای من به من اطلاع داده بود که " من را تا رسیدن به انتها" راهنمایی خواهد کرد. من نمادی را به انرژی متصل نموده و شروع به کار کردم  و به این نتیجه رسیدم که در مقابله با هر گونه تغییر یا از دست دادنی مرا کمک کرد : تسریع در روندهای بهبودی، یا راهنمایی به من در میان مسیرهای  سخت و ناهموار به سهولت راهنمایی می کرد.

 با استفاده از این روش با درختان و گیاهان بسیاری کار کرده ام که با کمک دانش و معرفت مکتب ها در انتخاب موقعیت ها و انواع انرژی بود. در نهایت به کار کردن با انرژی سلتیکی دیگری چون دریا هدایت شدم و به طرز باور نکردنی تجربه ای فوق العاده پرقدرت بود و نشان داد که سیستم سلتیک ریکی آمادۀ منتقل شدن می باشد برای اینکه دیگر انرژی ها آنقدر پر قدرت بودند که انسان آمادگی دریافت آنها را ندارد. به من گفته شده بود زمانی که نشانه ها کامل شدند دریا این اجازه را خواهد داد که تمام انرژی بالقوۀ آن کشف شود و به این ترتیب آخرین نماد این سیستم دارای شکل بسیار حقیقی از انرژی است.

سیستم سلتیک ریکی یک تحول است ، با استفاده از این سیستم ، ماهیت کار با انرژی پدید خواهد آمد و به محض اینکه این روند به وقوع افتد اکثر اسرار ریکی سلتیک برای ما شناخته شده خواهد بود.

 

 

  • بتسابه مهدوی

نیروهای درون

بتسابه مهدوی | شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۴۵ ق.ظ

نیروهای درون

دکتر بتسابه مهدوی

 

نیروی تمرکز:

توانایی جمع کردن تمام توجه بر روی یک فکر و یا یک موضوع و در همان زمان رها کردن و بیرون کردن تمام افکار نامربوط دیگر از ذهن را نیروی تمرکز می گویند.

تمرکز بر روی یک فکر و یا یک موضوع تمامی انرژی ذهن را به سوی یک نقطه هدایت می کند و از اتلاف و پراکندگی انرژی جلوگیری می کند. تمرکز، قدرت افکاری که بر روی آن فوکوس می کنید را تقویت می کند و می تواند شگفتی بیافریند.

این اقدام دقیقا مشابه وقتی ست که با ذره بین باعث تمرکز پرتوهای خورشید بر روی یک نقطه از کاغذ می شویم و این عمل سرانجام به سوزاندن یک تکه کاغذ می انجامد . این توانایی را می توان از طریق تمرینات ویژه ایی گسترش داد. تمام زمانهایی که بر روی اینچنین تمریناتی سپری می شود بهترین زمانهای سپری شده شما هستند . هر چه زمان و انرژی بیشتری را برای تقویت قدرت تمرکز خود صرف کنید این توانایی شما قویتر می شود.

نیروی اراده:

اراده یک قدرت درونی برای تصمیم گیری ، انجام کار ، رسیدگی و اجرای هر گونه هدف و یا وظیفه است . البته با صرفه نظر از مقاومت درون، ناراحتی و یا مشکلات سر راه .

این نیروی اراده به صورت ثبات شخصیتی ، قاطعیت ، عزم راسخ ، ثبات قدم، پشتکار و ایستادگی آشکار می شود.

تادیب نفس:

توانایی خودداری کردن از ارضای فوری در حمایت و رسیدن به چیزی بهتر و رها کردن لذت های فوری برای رسیدن به هدفی بالاتر.

این یک توانایی شخصی ست برای پیوستن به یک کار، فکر و یا رفتار که شما را به سمت پیشرفت و موفقیت هدایت می کند.

قدرت تخیل:

توانایی تجربه کردن تمام جهان در داخل ذهن را قدرت تخیل می گویند. تخیل یک قدرت خلاق است . با تمرین و استفاده درست از آن هر کسی می تواند سلامتی ، ثروت ، شادی و هر رویداد و شرایط مطلوبی را جذب و خلق کند. تخیل سازی فقط محدود به دیدن تصاویر در ذهن نیست . تمامی احساسات و تمامی حواس پنجگانه را نیز می توان تصور کرد .شما می توانید صدا، مزه، بو و تمامی احساسات جسمی را در تخیل خود بیاورید.

یک تخیل قوی و گسترش یافته شما را تبدیل به انسانی خیالباف و یا یک فرد غیر عملی نمی کند بلکه برعکس یک توانایی قدرتمند و خلاق است.

یک توانایی ست برای حل مشکلات.

و یک ابزار فوق العاده عالیست برای بازآفرینی و بازسازی یک زندگی و شرایط آن. یک قدرت عالیست که می تواند کل زندگی یک فرد را عوض کند و از این قدرت به طور گسترده در سحر و جادو استفاده می شود. قدرت تخیلات شما، می تواند خلق کند. وقتی که شما یاد بگیرید چطور با آن کار کنید تمامی آرزوهای قلبی شما به حقیقت می پیوندد!

اصرار و پافشاری:

بسیار کار آسانی ست ایستادن و رها کردن و دست از همه چیز کشیدن وقتی که نتیجه ی یک کار و یا موضوعی طبق خواسته ی ما پیش نمی رود و یا نیاز به زمان طولانی برای رسیدن به نتیجه دارد!

اصرار و پافشاری یک قدرت درون به حساب می آید که می تواند شما را به موفقیت نزدیک کند . وقتی که بتوانیم با وجود مشکلات ، موانع و شکست ها باز هم ادامه دهیم.

انگیزه:

انگیزه یک نیروی محرکه درونی ست . که شخصی را به سمت یک هدف مشخصی هدایت می کند و برای رسیدن به خواسته وجود آن ضروری ست.

بلند همتی:

افکار واهی و پوچ به اندازه کافی قوی نیستندتا به عمل تبدیل شوند . آرزو یک خواسته ضعیف است . فقط یک خواسته قوی می تواند مستقیم به جلو حرکت کند، طرح ها و نقشه ها را دنبال کند و خواسته و اهداف را به انجام برساند.

اعتماد به نفس:

ایمان به توانایی و قدرت یک شخص را اعتماد به نفس می گویند . اعتماد به نفس منجر به شجاعت ، انجام کارها ، تلاش برای انجام کارهای جدید و رسیدن به موفقیت می شود.

کناره گیری:

توانایی ست که به شما اجازه می دهد در تمام سطح های ذهنی آرام باقی بمانید . این توانایی افراد را از مشکلات ، ناراحتی ها ، ترس ها و نگرانی ها حفظ می کند . این توانایی به افراد کمک می کند تا آنچه را که نمی توانند تغییر دهند بپزیرند و زندگیشان را ادامه دهند و آنها را به سمت یک تعادل داخلی و آرامش هدایت می کند.

آرامش ذهنی:

یک ذهن آرام از تمام اجبارهای پی در پی، افکار بی قرار و نگرانی ها رها ست . هنگامی که افکار مزاحم آرامش ذهنی را بر هم نزنند فرد می تواند آرامش درونی را تجربه کند . فردی که آرامش ذهن را در اختیار دارد آرام است و تحت کنترل خودش است.

چنین شخصی تقریبا در تمام شرایط تعادل درونی خود را حفظ می کند . به ندرت تحت تاثیر شرایط و موقعیت های منفی قرار می گیرد .

دکتر بتسابه مهدوی

30 مرداد 1395

تهارن

 

  • بتسابه مهدوی

پیدایش کثرت و قاعدۀ الواحد

بتسابه مهدوی | جمعه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۲۹ ق.ظ

پیدایش کثرت و قاعدۀ الواحد

دکتر بتسابه مهدوی

 

در باب چگونگی پیدایش کثرت از وحدت، فلاسفة مشایی قاعده ای دارند که "الواحد لایصدر عنه الا الواحد". از واحد جز واحد صادر نمی شود. آن گاه ایشان نظام عالم را بر پایة سلسله مراتب عقول ده گانه که هر یک بر دیگری مترتب است، توجیه می نمایند. اما شیخ صدرالدین می گوید که وحدت حق در مقابل کثرت قرار ندارد، از این وحدت جز موجود واحد، ظاهر و پدیدار نگشته و او همان است که از قلم اعلا تا جهان ماده را فرا گرفته است و صدر تا ذیل عالم را احاطه کرده، سپس می گوید: سخن ما در این که از موجود واحد جز یک موجود پدید نمی آید غیر از آن است که حکما راجع به این قاعده گفته اند.

و در جای دیگر این امر را چنین توضیح می دهد: "خدای تعالی چون واحد است از او جز واحد سر نمی زند. چرا که محال است که واحد غیر واحد را ظاهر سازد. این واحد دومی نزد ما وجود عامی است که بر اعیان مکنونات افاضه می شود چه آن‌هایی که پیدا شده اند و چه آن هایی که علم به وجودشان تعلق گرفته ولی هنوز پیدا نشده‌اند" یعنی از نظر آن حکما صادر اول همان عقل اول است و بعد به ترتیب چیزهای دیگر نیز از عقل اول صادر شده است ولی از نظر شیخ صدرالدین به جای صدور ظهور داریم و تنها یک چیز از او ظاهر شده است که همان "وجود عام" و "تجلی ساری" است که همه را فرا گرفته است.

به هر حال، از نظر شیخ صدرالدین،‌ عالم چیزی جز مظهر علم خدا نیست و او همه چیز را جه از لحاظ علم و چه از لحاظ وجود فرا می گیرد. همه چیز مظهر اوست و هیچ چیز از خود وجودی ندارد چنان که پیامبر(ص) فرمود که "کان الله و لم یکن معه شئ" تنها خدا وجود دارد و هیچ چیز با او نیست.

این که قونوی می گوید خدا هم از نظر علم و هم از نظر وجود همه چیز را فرا می گیرد اشاره به دو فیض دارد یکی فیض اقدس که باعث ظهور اعیان ثابته در علم خداوند می شود و دیگری فیض مقدس که باعث ظهور این اعیان در عالم هستی می گردد. مولانا نیز دقیقاً به این دو فیض چنین اشاره دارد:

آن یکی جودش گدا آرد پدید

و ان دگر بخشد گدایان را مزید

و از پیدایش کثرت اعیان با فیض مقدس، چنین یاد می کند:

منبسط بودیم و یک گوهر همه

بی سر و بی پا بدیم وان سر همه

یک گهر بودیم همچون آفتاب

بی گره بودیم و صافی همچو آب

چون به صورت آمد آن نور سره

شد عدد چون سایه های کنگره

کنگره ویران کنید از منجنیق

تا رود فرق از میان این فریق

او نیز مانند قونوی معتقد است که خدا بود وهیچ چیز با او نبود و الآن نیز همین طور است و چیزی در کنار خدا قرار ندارد:

حق ز ایجاد جهان افزون نشد

آن چه اول آن نبود اکنون نشد

لیک افزون گشت اثر ز ایجاد خلق

در میان این دو افزونی است فرق

هست افزونی اثر، اظهار او

تا پدید آید صفات و کار او

 

 

  • بتسابه مهدوی

پیر دانا، پیر جاهل

بتسابه مهدوی | جمعه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۱۷ ق.ظ

پیر دانا، پیر جاهل

دکتر بتسابه مهدوی

پیران- اغلب- با تکیه بر تجربیات خود- به نصیحت و ارشاد جوانان می پردازند. اما در این میان پند دانا خاصیت دیگری دارد و جوانان با گوش سپردن به پند پیر داناست که به خوشبختی و بهروزی راه می یابند و اساساً جوانان پند پیر دانا را از جان بیشتر دوست می دارند:

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند

جوان سعادتمند پند پیر دانا را

اما آیا همه پیران، به صرف پیری و سالخوردگی و برخورداری از تجربه دانا هستند؟ یا پیران نیز ممکن است جاهل باشند؟ بله، پیرانی که حقیقت را در منیت می بینند  جاهلند، همانند پیران جاهلی که به جهت کبر و غرور و حسد اتهامی به حافظ می زنند که حافظ خود بصراحت به آنها معترف است. حافظ خود بصراحت می گوید که شاهد و رند و نظرباز و خراباتی است و ابایی از بیان حقیقت ندارد اما پیران جاهل پیوسته پشت سر او سخن می گویند و بر او خرده می گیرند، اما با این کار فقط به شهرت حافظ دامن می زنند:

ما را به رندی افسانه کردند

شیخان گمراه پیران جاهل

باری کلمه پیر در دیوان خواجه شیراز در معنای لغوی آن، یعنی به عنوان صفتی در مقابل صفت جوان کار رفته است یا به عنوان صفت جانشین اسم که در هر صورت به معنای لغوی کلمه مراد است و نه معنای اصطلاحی آن. با ذکر ابیاتی که کلمه پیر در آنها کاربرد وصفی دارد به این مقال پایان می دهیم:

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد

عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد

 

آن جوانبخت که می زد رقم خیر و قبول

بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد

 

چندان بمان که خرقه ازرق کند قبول

بخت جوانت از فلک پیر زنده پوش

 

هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم

هر گه که باد روی تو کردم جوان شدم

من پیر سال و ماه نیم یار بیوفاست

بر من چو عمر می گذرد پیر از آن شدم

 

قدح پر کن که من در دولت عشق

جوانبخت جهانم گرچه پیرم

 

چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون شو

رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی

 

 

  • بتسابه مهدوی

مراقبه روی عشق

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۴۲ ق.ظ

مراقبه روی عشق

 بتسابه مهدوی

 

چهارزانو بنشین و نفست را فرو بده. باید بتوانی آگاهانه احساس کنی که عشقِ خدایی دارد در همه‌ی تنت روان می‌شود. بی عشق، خدایی نیست و انسان هم هستی ندارد. احساس کن خود را دوست داری، یزدان را دوست داری، آن کسی را که در درونت، کنار و همراهت است دوست داری و همه‌ی انسان‌ها را دوست داری. نخست بکوش جنبه‌ی عشق یزدان را پدیدار سازی. اگر یک بار بتوانی این جنبه‌ی عشق یزدان را در خود استوار کنی، خواهی دید که همه‌ی جنبه‌های دیگر هم روی به تو کرده سویت خواهند آمد. عشق، پیشگاهنگ همه‌ی ویژگی‌های یزدان است. خدا را که صدا می‌کنی، عشق را احساس کن، عشقی که زود می‌آید، خودبه‌خود است، آشکار است و گرم و پرشور. همه‌ی ویژگی‌های دیگر یزدانی بی‌شک به دنبال این عشق خدایی به جنبش در خواهند آمد.

*

راه ساده‌ی مراقبه روی عشق در زندگی روزانه

 

هر روز بامداد پیش از مراقبه واژه‌ی "عشق" را تکرار کن. هنگامی که واژه‌ی عشق را بر زبان می‌آوری، بکوش تا احساس کنی، دست‌هایت، پاهایت، چشم‌هایت و هر کدام از بخش‌های تنت، توان بیشتری پیدا کرده‌اند. هنگامی که واژه‌ی عشق را بازمی‌گویی، باید احساس کنی دست‌هایت توانمندتر شده‌اند- نه برای اینکه کسی را بزنی، برای اینکه برای انسان‌ها کار کنی. سپس خود را روی چشم‌هایت متمرکز کن و بکوش تا احساس کنی که از چشم‌هایت برای آن بهره می‌گیری که در هر کسی تنها خوبی را ببینی. هنگامی که خود را روی گوش‌هایت متمرکز می‌کنی، بکوش احساس کنی که تنها آواهای خوب، آواهای شادی‌افزا، آواهای الهام‌بخش را می‌شنوی. هر بار که واژه‌ی عشق را می‌گویی، خود را روی یکی از اعضای تنت متمرکز کن. سپس بکوش خود را روی آگاهی درونت تمرکز دهی. بکوش آن را گسترش بخشی.

 

  • بتسابه مهدوی

بهترین راه برخورد با احساسات منفی چیست؟

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۵۶ ق.ظ

                                                                                                                                                                                                                                                                         بهترین راه برخورد با احساسات منفی چیست؟

دکتر بتسابه مهدوی

 

شما منبع تمام احساسات خود هستید. در هر لحظه می توانید آنها را به وجود بیاورید یا تغییر دهید. پس چرا این کار را نمیکنید؟ برای اکثر ما داشتن احساس بد طبیعی است، در حالی که باید حتما دلیلی برای احساس خوب خود داشته باشیم.

اما برای اینکه احساس خوبی داشته باشیم هیج دلیلی لازم نیست. کافی است تصمیم بگیرید که همین حالا احساس خوبی داشته باشید.لازم نیست منتظر کسی یا چیزی باشید!

 

بهترین شیوه ی برخورد با احساسات

– می توانید احساسات خود را نادیده بگیرید البته آنها همچنان به قوت خود باقی می مانند.

– می توانید در آنها زیاده روی کنید و برای خود متاسف باشید ولی هیچ بهبودی نمی یابید.

– می توانید آنها را سرکوب کنید اما از جای دیگر سر در می آورند.

– می توانید با گفتن این که فکر میکنی تو بد آوردی؟ من بدتر آوردم! با خود رقابت کنید.

 

بدیهی است که کار عاقلانه این است که از طریق برخورد موثر با موقعیت کنونی به دنبال راه حل بودن، آموختن از احساسات و استفاده از انها برای ارتقای سطح زندگی خود و آنها که می توانید در زندگی شان تاثیر بگذارید، این احساسات منفی را دگرگون کنید. این را بدانید تمام احساسات همیشه به کارتان نمی آیند. آن احساساتی را که زمانی منفی فرض می کنید، صرفا فراخوان شما به عمل محسوب می شود. مثلا احساس ناامیدی بدین معناست که فکر می کنید که همه چیز می تواند بهتر از این باشد، در حالی که نیست. این یک فراخوانی به عمل است که به شما می گوید می توانید برای بهبود اوضاع کاری انجام دهید. این احساس منفی در صورتی که به طور موثر استفاده شود، یک موهبت محسوب می شود.

هنگامی که انسان با احساسات نامطلوب و ناراحت کننده خود قطع ارتباط کند، به طور خودکار آنها را در آینده «بد» می انگارد و این باعث عدم توانایی آموختن از آنها و در نتیجه عدم رشد و سلامت وی می گردد. به جای سرکوب موقت احساسات منفی، می توان برای توجه ای که شایسته آن هستند، تلاش کرد و البته نه آنگونه که باعث درگیری بیش از اندازه با آن شود.

 

در اینجا چند راهنمایی در مقابله با احساسات منفی برای نوآوری بیشتر در خود آمده است.

احساسات خود را بپذیرید

اجازه دهید؛ هر احساسی که درونتان وجود دارد، باشد. در هر صورت، مقاومت بی فایده است!

این حس که ما نباید با روش های خاص احساس و یا در مقابله با آن مبارزه کنیم، نه تنها خسته کننده بلکه بطورکلی یک نوع هرز انرژی است. متوجه باشید، در پایان، آنچه ما احساس می کنیم؛ نتیجه انتخاب خود ماست. هیچکس نمی تواند ما را مجبور به رفتار کردن به یک روش خاص نماید. اگر می خواهید نیم ساعت خشمگین باشید، این حق شماست. احساسات خود را کنترل کنید و اجازه ندهید که آنها کنترل شما را بدست بگیرند.

احساسات خود را بیان کنید

انسان، اغلب پس از عصبانیت؛ احساس گناه، فشار و کمی هم شرم می کند. شما می توانید آرام و یا تندخو باشید. عذرخواهی در قبال احساسات شما مانند عذرخواهی برای وجود خود شماست. اگر شما آگاهانه به کسی صدمه نمی زنید، بهتر است که توانایی بیان گویای آنچه در ذهن شما می گذرد را داشته باشید. نادیده انگاشتن احساسات چرکین دنیای درونی شما باعث پایان بروز آنها در دنیای بیرونی شما می گردد.

 

 

  • بتسابه مهدوی

اهمیت و جایگاه احساس

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۴ ق.ظ

اهمیت و جایگاه احساس

دکتر بتسابه مهدوی

 

1-طولانی ترین سفر زندگی ، طی طریق راه بین ذهن تا قلب است.

 

2- اگر شما بتوانید مشکلات دیگران را بدون اینکه با احساسات درگیر شوید ، درک کنید می توانید در مورد مشکلات خود هوشیارتر باشید.

 

3-قدرت حقیقی هماهنگی ذهن و دل است .هماهنگی احساس و فکر است. هماهنگی بین این دو فقط با آگاهی از افکار و احساسات بوجود می آید.و آگاهی با خود آگاهی (از خود آگاه بودن) ایجاد میگردد.

 

4-قلب قانون گذار(مقننه) ، تن اجرا کننده (مجریه) و ذهن قضاوت کننده ( قضائیه) است.

 

5-همه فعالیت های فکری و بدنی از امیال است و ریشه امیال در قلب است و مشخصه بارز قلب احساسات است.

 

6- جهل و نا آگاهی موجب احساس ترس می شود و بالعکس.ترس حسی است و جهل ذهنی .لذا شاهد بودن که موجب آگاهی است موجب دلیری و فرو رفتن در دل ترس ها می شود.

 

7-همه ادراکات ما و دریافت های ما مبنا و ریشه حسی دارد توسط حواس بدنی ، روانی و یا روحی ، لذا دل کانون ادراک و معرفت است. ذهن  فقط وجود را تجزیه وتحلیل میکند وبه ایده و آرمان و قضاوت می کشاند. ذهن انسان فقط قادر به درک  " شدن" است آنھم اگر متکی به فهم قلبی نباشد کل این جریان شدن و تکامل مبدل به دور باطل و جنون می گردد. ذهن فقط براساس تصاویر و علائم سمبلیک تصویری کار می کند لذا ذهن هیچگاه حقیقت را درک نمی کند بلکه  در بهترین حالت تصویر حقیقت را منعکس میکند. تشخیص چیزها از یک دیگر وتشخیص رنگ و صدا و بو و حالات و صفات و ویژه گیها و موجودیت ها تماماً از قلب است و نه ذهن. ذهن آدمی این دریافت ها را به قیاس می کشاند و قلمرو کاربردها و برنامه ریزیها و قضاوت و اولویت است در خدمت حیات دنیوی و توسعه معیشتی. همانطور که  « توجه » واقعه ای در قلب انسان است که اساس ادراک می باشد. یعنی دل انسان است که متوجه چیزها در جهان می شود و چیزها را در می یابد. مواد اولیه شناخت در دل پدید می آید.

 

8- دل همان قلمروی « کن » می باشد(فرمان دهنده) و امر خدا را مستقیماً دریافت می کند و به حواس و هوش ذهنی و اعضاء و جوارح می فرستد.

 

9- به تجربه می دانیم که همه افکار و آمال و برنامه ها و اعمال بشری معلول و محصول آن جریانی در دل است که احساسات نامیده می شود. می دانیم که مادی ترین افکار و اعمال انسان محصول جبری احساسات او هستند. پس تا قلمرو احساسات بشری درک نشود در واقع اندیشه و اعمال و اراده بشر هم درک نشده است و سائر ادراکات اموری سطحی و بی ریشه اند و حداکثر به معنای فهم معلولات هستند. قلب شناسی همان علت شناسی است و اراده شناسی و خودشناسی.

 

10- انسان مجبور به افکار و اعمالی است که بطرز مرموزی تحت الشعاع احساسات کور و نامفهوم است. پس قلب شناسی تنها راه درک جبر وجود است و می دانیم هر آنچه که فهم نشود جبر تلقی می شود و لذا قلب شناسی تنها راه نجات از هر جبری می باشد. اختیاری جز در معرفت بر قلب حاصل نمی آید.

 

11- بزرگترین ویژه گی و صفت محسوس دل آدمی همانا عشق و پرستش و ایثار است.

 

12- کسانی که به احساساتشان توجه نشان می دهند و همزمان  با شاهد بودن بر افکارشان  می توانند صاحب دل و یا زنده دل شوند.در قلمرو ذهن انسانها تصاحب می کنند و در قلمرو دل می بخشند و ایثار می کنند.

 

13-  آن جا درد شماست ، آن درد بنیادی که چرا جهان هستی مطابق میل شما نیست، شما اصرار می کنید ، مقاومت می ورزید تا ثابت کنید که خواسته های شخصی و ذهنی شما مهمتر از نیاز های روحی شماست.اما شرایط زندگی ، همیشه بیانگر نیازهای روحی شما می باشد.

 

14- هر حس و عاطفه ای نشانگر اطلاعات مهم درباره خود شماست.هر احساسی پیامی است از طرف روح شما.هیچ مشاوری نمی تواند این اطلاعات را به شما بدهد.عواطف را مثل هدیه ببینید.هدیه ها بخشی از رشد معنوی شما هستند.

 

15- برای تشخیص بهتر احساسات و عواطف خود سعی کنید آنها را نامگذاری کنید.

 

16- هر حس دردناک در بدن که در نتیجه رها شدن انرژی در حالت ترس و تردید ایجاد می شود ، فکر خاصی را به همراه دارد.

 

17-وقتی که انرژی ، دستگاه انرژی بدن شما را در حالت عشق و اعتماد ترک کند ، احساس آسودگی و آرامش در بدنتان ایجاد می شود و اگر در حالت ترس و تردید ترک کند احساس انقباض و گرفتگی و درد می کنید.

 

18-وقتی که همواره نسبت به تمامی احساس های خود آگاه و هوشیار هستید ، در واقع در ارتباط مداوم با روح خود قرار دارید.احساسات زبان و پیام روح شما به خود آگاهی و شخصیت شماست.توجه به پیام های روح گاهی بسیار دشوار و دردناک است در این حالت هاست که فرار کردن و خود فراموشی (استفاده از تلویزیون ، غذا خوردن ، بیرون رفتن ، خرید کردن ، افکار نامربوط  و ...) بسیار ساده تر از هوشیار ماندن و گوش چشم دادن به پیام هاست.

 

19-نکته مهم این است که در هنگان طغیان احساسات خود را یک قدم عقب بکشیم و شاهد باقی بمانیم اگر با موج احساسات و عواطف برویم در حقیقت ابعاد مختلف ماجرا را نمی توانیم ببینیم و تحت تاثیر آن احساس فقط در جزئیات فرو می رویم لیکن با شاهد بودن  نه تنها می توانیم بر آنها مدیریت کنیم بلکه ابعاد متنوعی از ماجرا را نیز مشاهده  و درک می کنیم. با شاهد باقی ماندن در این مواقع ما خود آگاه می شویم و خود حقیقی را درک می کنیم.

 

20-یکی از ضروریات شناخت صحیح و عمیق درون احساس صمیمیت با دیگران و جهان هستی است.احساس صمیمیت بدین معناست که تمام حفاظ ها و سپرهای خود را دور می ریزید و بدون هیچ قید و شرط و احتیاطی  از لحظه اکنون به آرامش می رسید.بدون صمیمیت شما دیواری بوجود آورده اید که نه تنها شما را از سایرین ، بلکه بین شما و احساس هایتان نیز جدائی می افکند.صمیمیت به این معنی نیست که تمام نگرانی های خود را به دیگران بگویید اما لازم است که تمام نگرانی های خود را تجربه کنید و شاهد باشید .در این صورت حساس خواهید شد و نگرانی دیگران را نیز درک خواهید کرد و با دیگران همدردی خواهید نمود.احساس صمیمیت برای ما یک امر طبیعی و فطری است و زمانی که صمیمی هستیم از زندگی رضایت خاطر داریم.در واقع با احساس صمیمیت ما نسبت به رشد روحی و روانی دیگران تعهد بیشتری خواهیم داشت و صرفا به پیشبرد پروژه ها نمی اندیشیم.در حقیقت تغییر دنیا مستلزم تغییر خود ماست که در خدمت روحمان باشیم تا دنیا نیز بهتر شود.

 

21-ما دارای الگوها و طرح های عاطفی از پیش معینی هستیم. اغلب مردم انرژی خود را به کار می برند تا شرایط و علت عواطف احساس های دردناک خود را تغییر دهند اما تغییر شرایط بیرونی ، طرح ها  و الگوهای واکنش احساسی و عاطفی ما را تغییر نمی دهند.برای ایجاد تحول باید این الگوهای رفتاری-احساسی مشاهده و شناخته شوند.

 

22-احساس عصبانیت راهی برای فرار و نادیده گرفتن دردهای درونی است.درد هایی که روکشی برای ترس و احساس بی ارزشی است. عصبانیت مقاومت در برابر شرایطی است که من نمی خواهم.شما اصرار می کنید تا ثابت کنید که خواسته های شخصی شما مهمتر از نیازهای روحی شماست اما شرایط زندگی همیشه بیانگر نیازهای روحی شماست.

 

شما بطور مداوم و پیوسته با آنچه که روح تان خواستار آن است روبرو می شوید . اگر در برابر آن ها مقاومت کنید و رویدادها را نپذیرید در واقع با :    الف)هدف زندگی خود     ب) مهر و رحمت هستی و کائنات    ج)هدایتها و حمایت های عالم غیب مخالفت و ایستادگی کرده اید و نتیجه آن درد و رنج است.

 

23- اعتیاد به کار کنشی برای فرار از عواطف و احساسات است.اعتیاد به کار ، استثمار و بهره برداری از موقعیت ها و افراد ، به منظور گریز و فرار از درد است.وقتی خود را در کاری غرق می کنید اختیار زندگی خود را از دست می دهید.اختیار زندگی شما در دست احساسات دردناک است.

 

24-احساساتی شدن نیز نوعی فرار از احساس های عمیق و اصلی پشت صحنه است فرد احساساتی نمی تواند شاهد بماند و با موج احساسات به این سو و آن سو میرود لذا افراد احساساتی نیز همانند افراد عصبی توانایی شناخت لایه هایی زیرین شخصیت خود را ندارند.

 

25-فقدان حس ارزشمندی برای خویشتن منشاء و منبع اصلی تمامی دردهای عاطفی و احساسی است.

 

26-حس ارزشمندی از عملکرد صحیح چاکراهای سر و ریشه (7 و 1) ناشی میگردد.یعنی در هر گونه اعمالمان مخصوصا روابط جنسی  خدا را در نظر میگیریم و تمرکز حسی-جسمی روی چاکرای هفت است و همچنین از حس غارتگری جسمی و مادی بدور هستیم و بلکه در حال بهره رساندن مادی و جسمی به طرف مقابل هستیم.

 

27-اگر ارزشمندی و توجه به ارزش ها  حسی نباشد و صرفا ذهنی و فکری باشد موجب تولید توهمی بنام من میگردد .

 

28-من یا خدای ذهنی حاصل برهمکنش ذهنی ارزش هاست.

 

29- ایده آل گرایی موجب غافل شدن از موقعیت حال میگردد و روپوشی بر احساس ها و افکار  انسان است.

 

30-همه چیز در زمان حال بی نقص  است و بی نقصی آن بدین معناست که ما در حال تجربه کردن نتیجه اعمال خودمان هستیم.

 

31-هرگاه بتوانید رابطه بین انتخاب گزینه ها ، موقعیت و شرایط پیرامون خود را به وضوح و روشنی ببینید و درک کنید ، به کمال آن شرایط و  وضعیت پی خواهید برد.در این صورت شما این توانایی را کسب می کنید که بتوانید آنها را تغییر دهید.

 

32-وقتی  که به شدت طالب کمال هستید و برای رسیدن به آن تلاش می کنید ، به جای قبول و بودن با آن چیز و در واقع قناعت کردن به آنچه که هست ، مدام تصاویر گوناگون از آنچه که می توانست باشد را با هم مقایسه می کنید.کمال گرایی تلاشی است برای زندگی کردن و سکونت در جهان فرضی و تخیلی تا به واسطه آن از تجربه کردن جهانی که هم اکنون در آن زندگی می کنید بگریزید.

 

 

33-کمال گرایی ، نقطه مقابل آگاهی احساسی و هشیاری عاطفی است.حتی اگر این احساسات دردناک باشند.کمال گرایی مثبت آن است که با آگاهی و درک جامع شرایط اکنون  انتخاب هایی کنیم که روحمان خواستار آن است.و بدین ترتیب در مسیر خلق تجلی بالاتری از روح الهی هستیم.کمال گرایی منفی بدور از واقعیت و  وضعیت اکنون است و بلکه در تلاش برای سرپوش گذاشتن بر وضعیت ‘ افکار و احساسات اکنون که نیاز به  مشاهده ‘ درک و بررسی دارند میباشد.

 

34-خشم و عصبانیت سازوکاری است که برای پوشاندن دردهای درونی و تغییر عوامل بیرونی بکار میرود و نقطه مقابل آن که دقیقا همین کار را می کند میل به راضی کردن دیگران است. این ایثارگری دروغین نیز پوششی بر احساس های خود است در پوستین واژگونه ، احساس کردن دیگران!

 

35-یکی از ترفندهای نفس برای فرار از واقعیت موجود و احساسات دردناک  حواس پرتی و نیمه کاره رها کردن امور است.وقتی که حواس خود را از کاری پرت می کنیم ، باید بدانیم که این کار همانی است که برای آن به دنیا آمده ایم.حواس خود را پرت کردن و به دلمشغولی های موقت و سطحی مشغول شدن تسکین موقتی برای تجربه نکردن احساسات دردناک  پنهان است.

 

36 – بی حوصلگی زمانی حاصل می شود که شخص نمی تواند کار یا وضعیت جذابی پیدا کند که بتواند توجه و حواس خود را از عواطف و احساس های خود دور کرده و در واقع با حواس پرتی زندگی کند.عارضه ی بی حوصلگی یک نوع مقاومت و دفاع در برابر آگاهی و هشیاری عاطفی است.

 

37- اگر چنانچه نسبت به زندگی شکرگزار بوده و هر روز به آینده ی خود چشم امید داشته باشید این امر طبیعی است اما کسی که دارای خوش بینی مفرط است نه نسبت به زندگی شکرگزار است و نه نسبت به آینده ی خود امیدوار!خوش بینی مفرط راه فراری است برای ندیدن شکستها ، دردها و تناقضات.

 

38-همیشه و بطور یکطرفه و بدون بررسی خود را محق دانستن نیز راهی برای فرار از حقیقت و رنج هاست.راهی برای ندیدن! راهی برای کوری و کری!

 

39-دردهای عاطفی و احساسی برای خود دلیلی دارند.یافتن و درمان کردن علت و ریشه درد  عاطفی و احساسی ، مبنای یک رشد معنوی ناب و اصیل است.تمامی افرادی که در مدرسه ی زمین به دنیا آمده اند باید به دنبال انجام این کار باشند.علت اصلی دردهای عاطفی و احساسی ، بخش هایی از شخصیت هستند که با ادراک های آرمانی و نگرش های والای روح هماهنگ و همسو نمی باشند.

 

40- تمایلات جنسی اعتیاد گون ناشی از احساس بی ارزش بودن و دوست داشتنی نبودن  است و بالعکس آن نیز صادق است.یعنی در یک رابطه جنسی سالم ، مسئولانه ،  صمیمانه و بر مبنای احترام و ایثار است که احساس ارزشمندی و محبوب بودن پدید می آید.رابطه جنسی صحیح یک تعامل دو طرفه حاوی عشق ، قدر شناسی و مراقبت و یگانگی  است در حالی که در حالت منفی هر یک از طرفین قصد چپاول و بهره برداری حداکثری بدون  ملاحظات دیگر را از طرف مقابل دارد و این روابط هیچگونه عمق احساسی و روانی پیدا نمی کندو سطحی باقی می ماند.

 

 

41-اعتیاد به الکل و مواد مخدر و پرخوری افراطی جملگی راههای فرار از دردهای عاطفی و استرس و فشارهای مختلف است.

 

42- فرافکنی : ما اغلب خصوصیات منفی پنهان شده در درون خودمان را به دیگران نسبت می دهیم و فرافکنی می کنیم.هنگامی که به برخی از خصوصیات و ویژگی ها واکنش عاطفی نشان می دهیم و نسبت به بعضی دیگر چنین واکنشی نداریم ، می توانیم بفهمیم که آن ویژگی هایی که ما را ناراحت کرده ، در خود داریم، حتی اگر هنوز به وجود آنها آگاه نباشیم.

 

 اگر چنانچه ما خصوصیات و ویژگی های مورد نفرتمان را نداشتیم ، هیچ واکنش احساسی به آنها نشان نمی دادیم.به عنوان نمونه هنگامی که  تقلب  ، فریب ، حرص و آز ، شهرت ، بی احساسی  و بی شعوری و... را در سایرین تشخیص می دادیم  بدون قضاوت و داوری کردن ، رفتار مناسب را انتخاب میکردیم.در این صورت ما دیگر به هر انسان بی ارزش و غیر قابل اعتمادی ، اعتماد نمی کردیم و انتظار حساس بودن هم نداشتیم.

 

مشکل اغلب ما این است که برای فرار از مشکلات عاطفی و درد نکشیدن ، معمولا  ضعف ها و دردهای عاطفی خود را به طور آگاهانه و غیر آگاهانه در درون پنهان می کنیم و هنگامی که کس دیگری این ضعف و مشکل را داشته باشد آینه ای برای ضعف ما  میگردد و موجب لمس آن زخم و درد  عاطفی می شود و لذا ما از مکانیسم های فراری همچون خشمگین شدن ، متنفر شدن و قضاوت کردن استفاده می کنیم تا با آنها رودرو قرار نگیریم و همچنان در جهل و آرامش کاذب و موقت ناشی از آن قرار میگیریم.

43- ما معمولا بر اساس نظام باورهای خودمان، دیگران را مورد قضاوت قرار می دهیم و غافل هستیم که دیگران هم نظام باورهای خودشان را دارند و بر اساس آن عمل می کنند.تحمیل و اجباری کردن نظام باورها و اعتقادات خود به دیگران باعث سلب آزادی از آنها است و خفقان آور و رنج آفرین می باشد.در مجموع ما مجاز به قضاوت نیستیم زیرا بر همه ابعاد و شرایط طرف مقابل آگاهی نداریم ولی مجاز به مشاهده و درک و تمایز هستیم.

  • بتسابه مهدوی

آدم ها

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۵۲ ق.ظ

آدم ها

دکتر بتسابه مهدوی  

احساس خلأ و پوچی می کنند،

زیرا در مقابل هستی مقاومت می کنند،

در مقابل هستی مقاومت نکن.

🌹🌹🌹🌹🌹

آرام باش و صبور.

آسان بگیر.

خود را به دست خدا بسپار،

بگذار خدا عهده دار زندگی تو باشد.

آنگاه طعم دیگر زندگی را نیز خواهی چشید.

️🍇💥🌾🌺🌹

آنگاه سعادت را،

همچون هوا،

تنفس خواهی کرد.

 

  • بتسابه مهدوی

«ایلیا»

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۳۹ ق.ظ

«ایلیا»

دکتربتسابه مهدوی

 

برای کلمه «ایلیا»، معانی مختلفی ذکر شده است؛ لذا در ترجمه آن نیز اختلافاتی وجود دارد. و در این‌که به معنای خدا هم به‌کار می‌رود یا نه اختلافاتی وجود دارد؛ حال بر فرض که این کلمه در معنای خدا هم به‌کار رفته باشد، باید گفت قطعاً معانی دیگری نیز برای این کلمه وجود دارد که از جمله آنها، معنایی است که در آن علی(ع) قصد شده است. اکنون نمونه‌ای از جملات کتاب مقدس را ذکر می‌کنیم که در آن «ایلیا» قطعاً به معنای خداوند نیست و به علی(ع) انطباق دارد؛ در انجیل یوحنا آمده است؛ کاهنان یهود به یحیی می‌گویند: آیا تو مسیح هستی؟ یحیی در جواب می‌گوید:‌ «نه، من مسیح نیستم». پرسیدند: خوب پس که هستید؟ آیا ایلیا هستید؟ جواب داد: «نه». پرسیدند: آیا شما آن پیغمبر نیستید که ما چشم به راهش می‌باشیم؟ باز هم جواب داد: «نه» ... .

 از این عبارت نکاتی به‌دست می‌آید:

1. در این جملات، اشاره به آمدن پیامبری شده که غیر از مسیح و غیر ایلیا می‌باشد. حال سؤال ما از مسیحیان این است که بعد از مسیح، قرار به آمدن چه پیامبری بوده که کاهنان، احتمال داده‌اند یحیی آن پیامبر باشد. به نظر مسلمانان این پیامبر، پیامبر گرامی اسلام(ص) است.

2. از این متن به وضوح مشخص است که ایلیا، نه مسیح است و نه پیغمبری که انتظارش را می‌کشند. همچنین ایلیا در این عبارت، خداوند نیز قطعاً نیست و معنا ندارد که کاهنان یهود از یحیی سؤال کنند که آیا تو خدا هستی.

3. برخی معتقدند که ایلیا به معنای الیاس است، بر فرض اگر قبول کنیم که ایلیا در این عبارت به معنای الیاس باشد، به دست می‌آید که الیاس لقبی بوده که بر شخص مورد نظر اطلاق می‌شده است. نه این‌که پیامبر الیاس که قرن‌ها قبل می‌زیسته مورد نظر باشد. بنابر این، اگر بپذیریم که منظور از کلمه ایلیا، الیاس است، می‌توان این لغت را صفتی برای علی(ع) دانست. هرچند این‌که اصل ایلیا را استفاده کرده و نه الیاس را، نشان از این است که ایلیا غیر از الیاس است.

نتیجه این‌که؛ ایلیا همان علی(ع) بود که روایات بسیاری بر این مطلب وجود دارد. همچنین پیامبر اسلام(ص) نیز همان پیامبری است که آنان منتظرش بوده‌اند و آن پیامبر غیر از مسیح است که در ابتدا از آن سؤال شده است.

 

در کتاب مقدس کلمه ایلیا آمده و در ترجمه‌ها نیز ایلیا نقل شده است، ولی در ترجمه‌های متأخر فارسی این کلمه را به «الیاس» معنا کرده‌اند که به نظر درست نیست.

(عبری) ۱- خداوند خدای من است؛ ۲- (اَعلام) ۱) (در تورات) از انبیای بنی اسرائیل [حدود ۸۷۵ پیش از میلاد] که در عهد عتیق، عهد جدید و قرآن (= الیاس) از او یاد شده است؛ ۲) (در سُریانی) نام امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(ع). +   الیاس.

 

  • بتسابه مهدوی