نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

در عشق چه چیز مهم است ؟

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۴ ق.ظ

در عشق چه چیز مهم است ؟ عاشق از عشق چه میخواهد ؟
بتسابه مهدوی
آیا عاشق ، عشق را حقیقتی والا دیده که داشتن آن خصلت اوج لذت و اوج بودن است ؛ و معشوق در واقع فردیست یا چیزیست که مرجع کامل آن نماد محسوب میشود .
آیا عاشق ،‌ عشق را یک احتیاج دیده ؛ و معشوق را برطرف کننده این احتیاج و شاید عادت . در اینصورت بهتر نیست عاشق را معتاد بنامیم ؟ و آیا این احتیاج را خود عاشق تشخیص باید دهد یا یک طبیب ؟ (بهتر نیست نیاز به معشوق را طبیب تشخیص دهد و نوع و چیستی معشوق را عاشق ؟)
آیا عاشق ، عشق را خلا ئی در خود یافته و معشوق را پرکننده خلا درونی خود ؟ این خلا در عقل است یا در احساس و روح . اگر خلا در عقل نیست چرا اولین جائی که بعد از ورود عشق تغییرات اساسی میکند ، عقل است ؟
آیا عاشق ، عشق را وظیفه ای درونی نسبت به شخص یا شئی که معشوق نام میگیرد میبیند ؟ دراینصورت معشوق چه حکمی را برای عاشق دارد ؟ مثلا فرزند یعنی خود تکامل یافته ما و ما با عشق میخواهیم آنرا رشد دهیم . آیا با نوعی از خودخواهی جهش یافته طرفیم ؟
و شاید معشوق حکم ، خالق عاشق را داشته باشد . در اینصورت چگونه من از جز عاشق کل شوم ؟ مگر از روی نمونه وجودی خودم . پس باز با نوعی از خودعاشقی پیشرفته طرفم . و من عاشق خودم نه او . و من اورا آنطور که خود میخواهم میبینم نه آنطور که هست .
چه ظلم بزرگی را با نا آگاهی در حق خالق دارم انجام میدهم . در سایر عشق ها من ذوب معشوق میشدم . اما اینجا دارم معشوق را با اینکه برتر هم هست در خود غرق میکنم . چاره چیست ؟( در مطلب مفصل دیگری بررسی میکنم )
 
آیا عاشق ، مغلوب است یا پیروز ؟ اگر عشق را فتح میدانید به این دلیل که عاشق ذوب و محو در معشوق میشود زیرا حقیقتی بالاتر ازآن نیست .  با این طرز تفکر شما عشق را با ایثار اشتباه گرفتید . شاید ایثار بخشی از عشق باشد اما عشق نیست . و اگر مغلوب مینامیدش بهتر نیست مقلوب بگوئیم تا مغلوب .
آیا عشق با ارزش است یا معشوق ؟ بهتر است بگوئیم در بعضی جاها عشق در بعضی جاها معشوق . اگر معشوق ارزشی کمتر از عشق داشته باشد ، ما در واقع در حال گول زدن خودمان هستیم . چون نماد حقیقی عشق را به اشتباه انتخاب کردیم ، و این سرآغاز تحریف عشق است . میتوان با عشق زیست تا به معشوق رسید . اما در اینصورت باز معشوق موجود است و آن آرمانی که ما از عشق ایجاد کردیم . شاید شبیه عده ای که آرمانی از عشق به خالق ساخته اند .
مثل این میماند که بگوییم فرآیند مهم است و محصول مهم نیست .و این جاست که انحرافات شکل میگیرد .
 
و اما نشانه هایی از آنچه عشق هست و آنچه عشق نیست
شاید یک نشانه برای عشق عادت باشد . عشق عادت پذیر هست اما محتاج عادت نیست . با ندیدن و لمس نکردن کمرنگ نمیشود ولی آنچه عشق نیست ، عادت است و با دوری از بین میرود .
در عشق ، عاشق بازیچه دست عشق و معشوق نیست ، عاشق تحقیر نمیشود . اما در آنچه عشق نیست ، تحقیر ‌( نه صرفا از طرف معشوق ، بلکه محدود کردن هم خود میتواند جز تحقیر محسوب شود ) بخشی از عشق میشود .
در عشق حقیقی، عشق باعث تعالی است ، معشوق میخواهد عاشقش هر روز بزرگ و بزرگتر شود . اما در آنچه عشق نیست ،  معشوق از رشد عاشق خود میترسد ، میخواهد او ساکن بماند چرا که میترسد عاشق از معشوق بزرگتر شود یا رشدش باعث شود معشوقی والاتر را بیابد .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی