نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

آموختن مراقبه

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۳۰ ق.ظ

آموختن مراقبه 

 دکتر بتسابه مهدوی

اگر می‌خواهی بی آنکه نخست تمرکز را یاد بگیری، مراقبه را بیاموزی، باید احساس کنی که جلوی در اتاق درونیت ایستاده‌ای. هنگامی که تو آنجا می‌ایستی، تنها می‌گذاری که دوستانت به اتاقت پای گذارند. بیگانگان و دشمنان را نمی‌گذاری به درون بیایند.

تو باید بگذاری تنها اندیشه‌های خوب و یزدانی به اتاق گام گذارند. آنها دوستان راستین تو هستند. اندیشه‌های نایزدانی، اندیشه‌های دشمنانه را نباید بگذاری به اتاق درآیند. خردت همواره اندیشه‌ها را به سوی خود می‌کشد، باید خوب، هشیار باشی. تنها باید پذیرای اندیشه‌های یزدانی باشی و بس. آنگاه با اندیشه‌های یزدانی خود بازی کن. بگذار در گلزار خردت بازی کنند. با اندیشه‌هایت بازی خاصیت‌های یزدانی، مهر یزدانی، توان یزدانی یا آرامش یزدانی را بکن. آنگاه زمانی فراخواهد رسید که خواهی دید اگر تنها به اندیشه‌های یزدانی اجازه‌ی بازی کردن بدهی، دیگر از اندیشه‌ها نشانی نیست. همه‌ی هستیت از الوهیت درونی، سرشار خواهد بود. آنگاه آگاهیت خواهد کوشید، چیزی دستگیرش شود. می‌گویی چه خواهد آمد و چه به درونت راه خواهد یافت؟ واقعیت مالامال، روشنایی سرشار، شیفتگی پر و پیمان، همه چیز، اما بی‌کرانش.

*

اندیشه دو گونه است: اندیشه‌ی خوب و اندیشه‌ی بد. یک گونه‌اش سالم و گونه‌ی دیگرش ناسالم است. اندیشه‌های ناسالم و نایزدانی، دشمن ما هستند، اما اندیشه‌های خوب و یزدانی دوست مایند. ما دم در خانه‌مان ایستاده‌ایم و یکی درمان را می‌زند. باید نخست ببینیم دوست است یا دشمن. اگر دوست باشد، می‌گذاریم به درون بیاید، اگر دشمن باشد، نمی‌گذاریم. دشواری کار این است که گاهی اگر اندکی لای در را باز کنیم، دشمنان زود خود را به درون خانه می‌اندازند. آنگاه باید چه کار کنیم؟ نخست، در را هیچ باز نمی‌کنیم. در را از درون می‌بندیم. دوست‌های راستین‌ ما نخواهند رفت. خواهند اندیشید: "یک جای کار اشکال دارد. او همیشه با ما خوب است. بی‌گمان یک چیزی هست که در را باز نمی‌کند." احساس یگانگی که آنها با ما دارند، آنان را برای زمانی دراز چشم‌براه ما نگاه خواهد داشت.

اما دشمنان تنها می‌خواهند ما را آزار دهند و برنجانند و تباه کنند. تنها چند دقیقه خواهند ایستاد. پس از زمانی اندک، بی‌تاب خواهند شد و خواهند گفت: اینجا هیچ در شان ما نیست، بیهوده چرا زمان خود را هرز بدهیم؟" دشمنان، باد در سر دارند. هنوز بر باد (غرور) خود چیره نشده‌اند و خواهند گفت: "چه کسی دنبال این است؟ چه کسی خواستارش است؟ برویم و گریبان یکی دیگر را بچسپیم."

اگر ما به بچه‌میمونی محل نگذاریم، سرانجام ما را رها خواهد کرد و سراغ کس دیگری خواهد رفت. اندیشه‌های منفی هم درست به همین گونه خواهند رفت و خود را با خرد کسی دیگر سرگرم خواهند نمود. اما دوستان خواهند گفت: "نه، ما به این نیاز داریم، او هم به ما نیازمند است. برای همیشه چشم‌براهش خواهیم ماند." باری، دشمنان ما پس از گذشت چند دقیقه راهی خواهند شد. آنگاه خواهیم توانست در را باز کنیم و دوستان گرامی‌مان را ببینیم که پشت در ایستاده‌اند و هنوز چشم‌براه مایند.

اینک باید یک اندیشه را در نگر بگیریم. شاید تو بگویی که خودت را تنها روی اندیشه‌های خوب متمرکز می‌کنی. اما بدبختانه ما ناآگاهانه روی اندیشه‌های بد هم متمرکز می‌شویم. رشک، دودلی، سوتفاهم- ما ناخودآگاه همه‌ی اینها برمی‌انگیزیم. هنگامی که اندیشه‌های بد از اینگونه می‌آیند، باید تصور کنی که اندیشه‌های بد، یک شخص هستند. رشک و ترس و دودلی و چاپلوسی را به سادگی، یک آدم تصور کن و بی‌درنگ شکل یک انسان را به آنها ببخش: "این پسر خاصیت نایزدانی دارد." اگر اندیشه‌ی خوبی داری، به آن هم شکلی بده: "این انسان دارای همه‌ی ویژگی‌های خوب است- فروتنی، صمیمیت و جز اینها."

اینک چه می‌کنی؟ زمانی که آدم خوبی را می‌بینی، احساس کن که او ترا راهبری می‌کند و بکوش تا هر زمانی که او می‌خواهد از او پیروی کنی. اما هنگامی که آدم بدی را می‌بینی- آدمی پر از ترس و ناآرامی و ویژگی‌هایی از این دست- احساس کن که او می‌خواهد ترا با نامهربانی و بی‌درنگ شکار کند و تو باید از وی بگریزی. هرگز نباید بگذاری خود را به تو نزدیک‌تر کند. زمانی که کسی را در برابر خود می‌بینی که خطرناک به نظر می‌آید، به گونه‌ای به کار درآی که گویی وی می‌خواهد ترا نفله کند. احساس کن زندگیت در خطر است. مردم در زندگی معنوی خود، اندیشه‌های بد را معمولا چندان جدی نمی‌گیرند. ما به این ویژگی‌های نایزدانی نزدیک می‌شویم و می‌اندیشیم که آنها تنها حشره‌هایی هستند که نیشمان می‌زنند. اما اگر تو از این خاصیت‌های نایزدانی داشته باشی، باید احساس کنی که آنها از اژدها هم بدترند؛ بسیار خطرناکند. 


 

تو می‌توانی از این راه آغاز به برانگیختن اندیشه‌های خوب کنی: "من می‌خواهم خوب باشم. می‌خواهم معنوی باشم. می‌خواهم یزدان را بیشتر دوست داشته باشم. می‌خواهم تنها برای او هستی داشته باشم." بگذار این اندیشه‌‌ها در درونت پا بگیرند. با یکی دو اندیشه‌ی یزدانی آغاز کن: "من امروز پاک پاک خواهم بود. به هیچ اندیشه‌ی بدی راه نخواهم داد و تنها آرامش است که باید به من راه یابد." اگر تنها اندیشه‌های یزدانی را بگذاری که در تو ببالند و رشد کنند، خواهی دید که آگاهیت به گونه‌ای مثبت دگرگون خواهد شد.

بهتر از همه این است که خود را با آگاهی یک استاد معنوی هماهنگ کنی. اما اگر دیدی این کار برایت دشوار است، با اندیشه‌های یزدانی آغاز کن. "امروز می‌خواهم احساس کنم که براستی فرزند یزدانم." این تنها یک احساس هم نیست، واقعیت راستینی هم هست. مریم را تصور کن که دوشیزه‌ای است و عیسی، فرزندش را در آغوش گرفته. احساس کن یزدان، مادر، ترا مانند یک بچه در میان دست‌های خود گرفته. سپس احساس کن: "من براستی می‌خواهم از روشنایی فرزان و حکمت برخوردار گردم. می‌خواهم همراه پدرم راهی شوم. به سوی هر کجایی که او برود، می‌خواهم دنبالش بروم. می‌خواهم به روشنایی او دست یابم."

*

در هر دمی، اندیشه‌های بد به سوی ما تاخت می‌آورند یا اندیشه‌های خوب ما را الهام می‌بخشند. هر اندیشه‌ای می‌تواند در زندگی ما کار یک بمب اتم را بکند. هنگامی که یک اندیشه‌ی بد به ما می‌تازد، می‌کوشیم از خود پدافند کنیم. هنگامی که اندیشه‌ی خوبی به ما دست می‌زند، می‌کوشیم خود را به آن نزدیک کنیم و آن را گسترده‌تر سازیم. اگر بامداد زود، آغاز به مراقبه کرده باشیم و اندیشه‌ای خوب سراغمان بیاید، باید آن را گسترش بخشیم.

یک اندیشه‌ی یزدانی را در نظر می‌گیریم، شیفتگی یزدانی- نه شیفتگی انسانی و احساسی، بلکه شیفتگی یزدانی و کیهانی: "من یزدان را دوست دارم، من همه‌ی آفرینش یزدان را دوست دارم." شیفتگی می‌تواند ایده‌آل ما باشد. شیفتگی می‌تواند بالاترین آماج ما باشد. اگر شیفتگی از گونه‌ی یزدانی، کیهانی، و والا باشد، سر و کار ما با خود خداست.

*

تو می‌توانی مراقبه کنی و به خرد خود بگویی: "من نمی‌گذارم تو راه خودت را بروی. من می‌خواهم به یزدان بیندیشم." آهسته یا بلند نام یزدان را بازگوی و بازگوی. سپس به خود بگو: "من می‌خواهم همه‌ی هستی‌ام پاک باشد" و این را تکرار کن: <پاکی، پاکی، پاکی.> با این کار تو نخواهی گذاشت که ناپاکی یا چیز یا کس دیگر به خردت، رهیاب شود. نگذار اندیشه‌ات اینجا و آنجا پرسه بزند؛ آن را به سادگی تنها برای آماج‌های خودت به کار بکش. کارها و چیزهای بی‌شماری هست که تو باید در خرد و یا از راه آن به انجام رسانی. اما خرد، سرکش و شر است و شگردهای بسیاری را می‌داند، اگر تو از آن بهره نگیری، آن از تو بهره خواهد گرفت.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی