طریقه تفکر در معرفت نفس و خرق حجاب های ظلمانی
طریقه تفکر در معرفت نفس و خرق حجاب های ظلمانی
دکتر بتسابه مهدوی
افراد متوسط که انواری از اسرار هستی بر دل آنان تابیده و برخی از حجاب های ظلمانی را کنار زده اند، باید فکر آنان در معرفه النفس و شناخت خودشان باشد تا همه حجاب های ظلمانی، حتی حجاب خیال و صورت ها کنار رفته و نفسشان و حقیقت شان، بی ماده و صورت بر آنان تجلی کند؛ پس اگر به این مرتبه جلیل رسیدند و به این مقام والا فائز شدند، باب معرفه الرب و شناسایی پروردگار، به روی آنان باز می شود و حقایق عوالم خداوندی و مخصوصاً حقایق عوالم مبدأ، برای آنها منکشف می شود و خود را بدون ماده و صورت می بینند. و تفصیل این اجمال به مقداری کا قابل بیان است که: انسان دارای سه عالم است:
1 - عالم حس و شهادت، یعنی عالم طبیعت
2 - عالم خیال و مثال
3 - عالم عقل و حقیقت
انسان از آن جهت که شخصیت خاصش از عالم طبیعت شروع شده، چنانچه در آیه کریمه است و بدا خلق الانسان من طین(214)؛ (آفرینش انسان را از گل آغاز کرد)، این عالم [طبیعت ] از برای انسان فعلیت پیدا کرد و نفس و حقیقت خود را در رابطه با این عالم شناخت و آنچنان غرق در این عالم شد که اگر از عارفی و یا عالمی بشنود که او را دو عالم دیگر هست، به انکارش بر می خیزد و بلکه اگر کسی او را از صفات عالم عقلی اش آگاه کند، آگاهی دهنده را به کفر نسبت دهد و کافرش پندارد و این از آن جهت است که عالم طبیعت او، فعلیت یافته و هم اکنون برای او مشهود است، ولی آن دو عالم دیگر او در مرحله قوه و استعداد است و هنوز به طور کامل برای او کشف نشده است؛ بلکه عالم طبیعت و آثاری از عالم مثال و اندکی هم از عالم عقل برای او مشکوف شده است، و درد بی درمان آن است که به واسطه آنکه آثار عالم مثال و تابش بعضی از آثار عالم عقل به هم آمیخته شده، آدمی را در شناخت عالم طبیعت نیز به خطا و اشتباه انداخته است.
و به هر صورت، انسانیت انسان، بستگی کامل به عالم عقلی او دارد و گرنه در دو عالم دیگرش با سایر افراد جنس خود از حیوانات، شریک است گرچه آن دو عالم انسان نیز به خاطر مرتبه اش، از دو عالم طبع و مثال حیوانات، اشرف است و به این سه عالم انسان و ترتیب آنها اشاره بلکه تصریح شده است در دعایی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب نیمه شعبان در حال سجده خوانده است، آنجا که در پیشگاه الهی عرض کرده: سجدلک سوادی و خیالی و بیاضی(215) (سیاهی من و خیال من و سفیدی من که عوالم ثلاثه من است بر تو سجده آورده است). و بالجمله عالم حسی انسان، عبارت است از بدنش که دارای ماده و صورت است و عالم مثالش عبارت است از عالمی که حقایق آن عالم، دارای صورت هایی هستند عاری از ماده و عالم عقلی اش عبارت از آن عالم است که حقیقت و نفس او در آن عالم، نه ماده دارد و نه صورت.
و هر یک از از این عوالم [ثلاثه ] را لوازم و آثار خاصی است که تا به فعلیت نرسد، آن لوازم ظهور پیدا نمی کند. پس هر کس که غرق در عالم طبیعت گردید و آثار عالم طبع در و تحقق یافت و در حرکاتش محکوم عالم طبع شد و آثار عالم عقلی در او ضعیف گردید و آثار عالم طبع در او تحقیق یافت و در حرکاتش محکوم عالم طبع شد و آثار عالم عقلی در او ضعیف گردید و به بیان قرآن اخلد الی الارض(216)؛ (برای همیشه در زمین است) و نمی تواند از عالم طبیعت پرواز کند و موجودی می شود دارای جنبه حیوانی فقط؛ بلکه گمراه تر از حیوان، چنانچه صریح قرآن است ان هم الا کالانعام بل هم اضل سبیلاً(217)؛ (آنان همانند چهارپایان و بلکه گمراه ترند) و کسی که به عالم عقلی ترقی کرده و آثار آن عالم به آثار دو عالم طبیعی و خیالی غلبه کند و حاکم در مملکت وجودش، عقل باشد، این شخص موجودی می گردد روحانی و در طریق تکامل عقلانی به آنجا می رسد که حقیقتش و نفس و روحش برای و منکشف می شود. و در این وقت است که همه حجاب های ظلمانی و بکله همه حجاب های نورانی و یا اکثرش که میان او و شناخت خدای تعالی - جل جلاله - است، برداشته می شود و فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره او تحقق می یابد که فرمود: من عرف نفسه فقد عرف ربه(218)؛ (هر کس که خودش را بشناسد، پروردگارش را شناخته است).