نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

پاکسازی احساسات

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۴۰ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

   ما راجع به دو بخش که مربوط به سفر روحانی است صحبت کردیم،یعنی پاکسازی بدن و پاکسازی افکار.پاکی احساسات مهمترین بخش است.در سفر روحانی پاکی احساسات بیشتر مورد استفاده است تا پاکی بدن و افکار به این دلیل که انسان بیشتر در احساساتش به سر می برد تا افکار.گفته می شود که انسان حیوان منطقی است،ولی این مطلب حقیقت ندارد.بشتر کارهای شما تحت تأثیر احساساتتان انجام می شوند تا افکار.نفرت شما،عصبانیتتان،عشق تان همه و همه مربوط به احساساتتان می شود نه به افکارتان.

   بیشتر فعالیتهای روزانه در زندگی از دنیای احساسات سرچشمه می گیرند نه از دنیای افکار.شاید تا به حال به این نکته توجه کرده باشید که شما به انجام کاری فکر می کنید ولی در زمان انجام آن کار دیگری انجام می دهید.دلیل این امر این است که تفاوت فاحشی بین احساسات و افکار می باشد.مثلاً تصمیم می گیرید که عصبانی نشوید چون فکر می کنید عصبانیت بد است.ولی وقتی که عصبانیت شما را فرا می گیرد،افکارتان به کناری می روند و عصبانی می شوید.تا زمانی که دگرگونی در دنیای احساسات اتفاق نیفتد،افکار نمی توانند به تنهایی انقلابی در زندگی شما ایجاد کنند.به همی دلیل احساسات مهمترین رکن در امور روحانی محسوب می شوند.در این قسمت دربارهء پاکی احساسات صحبت خواهیم کرد.

   از ابعاد مختلف احساسات من توجه شما را به چهار نکته جلب می کنم ،به شما می گویم که چگونه می شود از میان این چهار بعد به پاکسازی احساسات پرداخت.ممکن است متضاد این ابعاد نیز اتفاق بیفتند و این چهار بعد بستری شوند برای احساسات ناخالص.

   اولین آنها دوستی یا دوستانه بودن است.   دومین بعد شفقت و محبت است،    سومین آنها شادبودن و    چهارمین نیز سپاسگزاری است.

اگر بتوانید این چهار بعد را در زندگی روزمرهءتان وارد کنید پاکی احساسات را به دست آورده اید.این چهار بعد هر کدام متضاد خود را نیز به همراه دارند.متضاد دوستی دشمنی و  انزجار است،متضاد شفقت و مهربانی ظالم بودن وحشی گری و نامهربانی است،متضاد شاد بودن غمگینی،بدبختی،نگرانی و برانگیختگی است.متضاد سپاسگزاری ناسپاسی است.کسی که در زندگی و احساساتش در جهت مخالف این چهار بعد حرکت کند دارای احساسات ناپاک است و شخصی که ریشه هایش در این چهار بعد ریشه بدواند احساسات پاک کامل دارد.

شما باید بفهمید چه چیزی بر روی احساسات شما اثر می گذارد و چه چیزی آنها را در قید و بند قرار می دهد؟

آیا به جای دوستی،دشمنی و خصومت در زندگی شما حکم فرماست؟

یعنی به جای اینکه تحت تأثیر دوستی و محبت باشید تحت تأثیر دشمنی هستید؟آیا بیشتر انرژی خود را از دشمنی می گیرید؟

عصبانیت،انرژی دارد.اما دوستی هم انرژی دارد.شخصی که انرژی های عصبانیت را در درونش تقویت کند بعد عظیمی را در زندگیش از دست می دهد.کسی که بیدار کردن انرژی دوستانهء خود را در زندگی یاد نگرفته است،در هنگام خشم قدرتمند و زمان دوستی ضعیف است.

   ممکن است به این نکته توجه نکرده باشید که همهء ملتهای دنیا در زمان صلح ضعیف تر می شوند و در زمان جنگ خیلی قدرتمند تر هستند.چرا؟

چون نمی دانند که چگونه انرژی دوستانه خلق کنند.سکوت برای بیشتر آدمهای دنیا قدرت نیست بلکه ضعف است.به همین دلیل است که در هند،کشوری که خیلی راجع به عشق و صلح صحبت کرده،این قدر ضعیف شده است.چون معمولاً تنها راه احساس قدرت این است که خشن باشند.

   هیتلر در اتوبیوگرافی خود نوشته است:اگر بخواهید یک کشور را قدرتمند کنید،باید وانمود کنید که دشمن دارید و یا برای خود دشمن تراشی کنید.حتی اگر دشمنی وجود ندارد،به مردم بگویید که دشمن همه جا در کمین است.وقتی مردم باور کنند که بوسیلهء دشمنان احاطه شده اند،انرژی و قدرت زیادی تولید می شود.

   برای همین بود که هیتلر وانمود کرد که یهودیها دشمن هستند،ولی حقیقت نداشت.به مدت ده سال به ملتش گفت که این یهودیها دشمن ما هستند و انرژی فراوانی را تولید کرد.تمام قدرت آلمان از خشونت حاصل شده بود همین طور قدرت ژاپن.امروزه قدرت آمریکا هم از خشونت حاصل شده است.

   تاریخ بشر تا به حال فقط نشان داده است که انسانها می توانند قدرت را از طریق دشمنی ایجاد کنند.هیچ کس دربارهء انرژی دوستانه چیزی نمی داند.افرادی چون بودا،ماهاویرا،مسیح پایه های انرژی دوستانه را بنا کردند.آنها گفته اند که عدم وجود خشونت به انسان قدرت می دهد.

مثلاً مسیح گفته "عشق قدرت است"، بودا گفته" شفقت و مهربانی قدرت است".  شما این سخنان را می شنوید ولی تجربهء عمیق آن چیز دیگری است.

بنابراین من به شما می گویم که راجع به زندگیتان فکر کنید.چه موقع احساس قدرت می کنید؟

هنگامی که به کسی دشمنی می ورزید و یا به هنگام صلح و عشق نسبت به کسی؟

خواهید دید که در شرایط خشن احساس قدرت می کنید و وقتیکه حالت آگاهی و سکوت دارید فاقد قدرتید و ضعیف می شوید.این نکته نشانگر این است که شما بوسیلهء احساسات ناخالص هدایت می شوید و هر چقدر که این احساسات ناخالص قوی تر باشد کمتر می توانید وارد وجود خودتان بشوید.

چه چیزی مانع از آن می شود تا به درونتان وارد شوید؟

سعی کنید که این نکتهء مهم را درک کنید که خشونت همیشه در بیرون از وجودتان تمرکز دارد یعنی همواره به سمت شخصی که بیرون از شماست هدایت می شود.اگر کسی اطراف شما نبود این خصومت نیز به وجود نمی آمد.اما من به شما می گویم که عشق بر روی بیرون شما تمرکز نمی کند.حتی اگر هیچ کس نباشد عشق می تواند در درونتان بوجود بیاید.

عشق و دوستی مقولاتی درونی هستند. برای خشونت ورزی به دیگری احتیاج است،بستگی به دیگران دارد.نفرت به وسیلهء محرک بیرونی ایجاد می شود،عشق از وجودتان سیلان پیدا می کند.سرچشمهء عشق درون شماست ولی تنفر از بیرون تحریک می شود.پس تمامی احساسات ناخالص از بیرون تحریک می شوند و احساسهای خالص از درون.

سعی کنید فرق بین احساس خالص و ناخالص را درک کنید.احساساتی که از بیرون تحریک می شوند پاک نیستند.مثل عشقی را که بیشتر مردم می شناسند یعنی شهوتی که آنرا عشق می نامند پاک نیست چون از بیرون نشأت می گیرد.فقط عشقی که از درون برمی خیزد پاک است.به همین دلیل ما در شرق معتقدیم که عشق و شهوت با هم متفاوتند در حقیقت ما عشق را از شهوت جدا می کنیم.

شهوت از بیرون سرچشمه می گیرد.شخصی مثل بودا و مسیح هیچ شهوتی در درونشان نداشتند، آنها فقط عشق هستند.

روزی مسیح در یک روز گرم از کنار باغی رد میشد.ایستاد تا استراحت کند،زیر درختی نشست.آن باغ متعلق به یک زن فاحشه بود.وقتی چشم زن به عیسی خورد با خودش گفت:عجب مرد زیبایی!زِیبایی او با تمام مردان ثروتمند و زیبای دیگر فرق داشت.نزدیک عیسی رفت.عیسی چشمانش را باز کرد  و بلند شد تا برود و از آن زن تشکر کرد.

   آن  زن گفت: اگر چند لحظه به داخل خانهء من نیاییید به من بر می خورد.این اولین باری است که من کسی را به خانه ام دعوت می کنم.خیلی ها اینجا می آیند و من بیرونشان می کنم.عیسی گفت:زمانطکه شما مرا به قلبتان دعوت کنید من مهمان شما شده ام،ولی حالا راهی طولانی در پیش دارم و  باید باید بروم.آن زن اصرار کرد که ممکن است تا کمی به من محبت نشان دهید و وارد خانهء من بشوید؟

عیسی گفت:من تنها کسی هستم که می توانم حقیقتاً عاشق تو باشم.تمام مردهایی که اینجا می آیند عاشق تو نیستند.چون در وجودشان عشقی ندارند نمی توانند عاشق تو باشند.آنها به خاطر تو می آیند ولی من عشقم در درونم است.

   عشق مانند نور یک چراغ است.اگر هیچ کس در اتاق نباشد نور آن بر روی فضای خالی اتاق می افتد و اگر کسی هم آنجا باشد بر او نیز می تابد.اما شهوت و خواسته ها چون نور نیستند.وقتی که کسی باعث بوجود آمدن انرژی شهوت در شما می شود این انرژی به طرف آن شخص نیز بازتابانده می شود.به همین دلیل شهوت باعث تنش می شود.عشق تنش نیست.در عشق هیچ تنشی وجود ندارد.عشق مرحلهء صددرصد آرام بودن است.

   احساساتی ناخالص هستند که تحت تأثیر عوامل خارجی هستند.احساسهای خالص نیز آنهایی هستند که از درون ما سرچشمه می گیرند و تندبادهای خارجی نمی توانند تأثیری بر روی آنها بگذارند.

تصور این مطلب برای ما سخت است که فکر کنیم شخصی مثل بودا و یا ماهاویرا  می توانند عشق بورزند.ولی من به شما می گویم که آنها تنها افرادی بودند که عشق ورزیدند.اما عشق آنها با عشق بیشتر مردم متفاوت است.عشق غالب مردم نسبت به یک شخص می باشد ولی عشق روحانی ارتباط نیست،یک مرحلهء وجودی است.انسانهای کامل مجبورند که عشق بورزند چون هیچ انتخاب دیگری نمی توانند داشته باشند.

نقل است که در زمان ماهاویرا، مردم به او ناسزا می گفتند،به او سنگ پرتاب می کردند و توی گوشهایش میخ فرو کردند ولی او همهء آنها را بخشید.من می گویم که این حرفها دروغ است.ماهاویرا کسی را نبخشید،چون تنها افرادی که عصبانی می شوند می توانند کسی را ببخشندفردی چون ماهاویرا برای کسی دلسوزی نمی کند زیرا فقط افراد ظالم هستند که می توانند دلسوزی کنند.ماهاویرا به این نکته فکر نکرد که نباید رفتار ناشایستی نسبت به این افراد نشان دهد چون تنها افرادی که رفتار بدی دارند اینچنین می اندیشند.

   پس ماهاویرا چه کرد؟  او ناتوان بود.هیچ چیزی جز عشق نداشت.فرقی نمی کرد که چه بلایی بر سرش می آورند،جوابش همیشه عشق بود. اگر شما سنگی به طرف یک درخت پر از میوه پرتاب کنید،جوابش فقط میوه است نه چیز دیگری.آن درخت نمی تواند به شما بدهد.یا اگر سطلی را در یک رودخانهء پر از آب بیندازیم.چه این سطل کثیف باشد یا تمیز،از طلا باشد یا از آهن،رودخانه هیچ انتظاری ندارد جز اینکه به شما آب بدهد.در حقیقت رودخانه کار بزرگی انجام نمی دهد چون قادر نیست تا کار دیگری انجام دهد.بنابر این زمانی که عشق جزیی از وجودتان باشد نوعی بی اختیاری به شما می دهد،دیگر فقط باید ببخشید هیچ راه دیگری ندارید.

   بنابر این احساسهایی که از درونتان بر می خیزند احساسات خالص هستند و احساساتی که طوفانهای بیرونی در شما خلق می کنند احساسات ناخالص هستند.احساساتی که در بیرون به وجود می آیند در درونتان باعث اضطراب و نگرانی می شوند و آنهایی که در درونتان خلق می شوند شما را مملو از شعف می کنند.

   احساسات خالص حالتی از وجودتان است و احساسات ناپاک موجودیتی کاذب دارند.احساسات ناخالص نتیجهء تأثیرات دنیای بیرون بر وجود ماست و احساسهای گسترش وجود درونی ما می باشد.پس حتماً به این نکته توجه کنید که آیا احساساتی که شما را منقلب می کنند از درونتان سرچشمه می گیرند یا افراد دیگری مسبب آن هستند.

   مثلاً من در خیابان راه می روم و شما به من توهین می کنید،اگر من عصبانی شوم این احساس ناخالص است چون شما آنرا در من به وجود آورده اید و یا اینکه من در خیابان راه می روم و شما به من احترام می گذارید که باعث خوشحالی من می شود این هم احساسی ناخالص است چون شما باعث ایجاد آن هستید.اما اگر حالت درونی من درست همانند قبل از آن دشنام و یا احترام ثابت باقی بماند یعنی چه شما به من توهین کنید و یا از من تعریف کنید تفاوتی به حال من نداشته باشد این احساس پاک است چون کسی آنرا در من خلق نکرده است.

این احساس متعلق به من است و چیزی که از آن من باشد پاک است و هر چیزی که منشأ آن در خارج از وجودتان باشد ناپاک است.چیزی که از بیرون بیاید یک عکس العمل است و همانند اکو عمل می کند.روزی من در کوهستان بودم و کوه هر صدای بلندی را اکو می کرد.

من گفتم که اغلب مردم فقط و فقط اکو می کنند.هر چیزی که به آنها بگویی تکرارش می کنند.چیزی از خودشان ندارند که بگویند،درست مثل اتاقهای اکو عمل می کنند.اگر داد بزنید آنها هم سر شما داد می زنند.این حالت متعلق به آنها نیست شما خالقش بوده اید و چیزی که شما دارید هم مال خودتان نبود شخص دیگری آنرا در شما بوجود آورده بود.شما همه اتاقهای اکو هستید.هیچ صدایی از خودتان ندارید،هیچ زندگی از خودتان ندارید،هیچ احساسی از خودتان ندارید.تمام احساسهای شما ناخالصند چون متعلق به دیگرانند،قرضی هستند.

   این اولین کلید را به خاطر بسپارید؛احساسهایتان باید متعلق به خودتان باشند.نبایستی تنها یک عکس العمل باشند بلکه بایستی از وجودتان برخیزند.


دکتر بتسابه مهدوی

16 آذر 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال

https://telegram.me/naghshnegareh

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی