قدرت الهی
دکتر بتسابه مهدوی
یکی از صفات ذاتی و ثبوتی خدا، «قدرت» و یکی از نامهای او «قادر» میباشد برخی از متکلمان قدرت را چنین تعریف کردهاند: فاعلی که کار خود را با اراده و اختیار خویش انجام میدهد، گفته میشود که نسبت به کار خودش «قدرت» دارد، پس قدرت عبارت است از مبدئیت فاعل مختار برای کاری که ممکن است از او سر بزند قادر به این معنا در برابر فاعل مجبور و به اصطلاح فاعل موجب است مانند آتشی که مبدا عمل است اما عمل حرارت و سوزاندن از سر اختیار و اراده صورت نمیگیرد. برخی از متکلمان قدرت را چنین تعریف کردهاند:
1- قدرت آن است که اگر بخواهد فعلی را انجم دهد و اگر بخواهد، آن را انجام ندهد.
2- قدرت به معنای صحت فعل و ترک آن است، یعنی امکان فعل و ترک عمل برای قادر میسر است.
در این تعریفها باید به معنای قوه و توانایی و امکان که متناسب خداوند است، توجه کرد. توانایی و قوه دو معنا دارد:
یکی در برابر فعلیت و دیگری در برابر عجز و ناتوانی. معنی قوه و توانایی در برابر فعل به معنای بالقوگی و استعداد است. مثل اینکه میگوییم؛ نور، این قوه را دارد که درخت شود؛ یعنی قابلیت درخت شدن را داراست. معنای دیگر قوه و توانایی در برابر عجز و ناتوانی است. مثل اینکه گفته میشود: خداوند قادر است. در اینجا، معنای اول منظور نیست. چون، او عین فعلیت است. اما قدرت و توانایی در ما به معنای استعداد و آمادگی است.
وقتی میگوئیم: من قدرت سخن گفتن دارم؛ یعنی استعداد و آمادگی این کار را دارم. قوه و توانایی به معنای اول در طبیعت و اجسام وجود دارد، مثل قوهای که در بذر درخت و نطفه انسان و حیوان وجود دارد؛ نطفه انسان، بالقوه انسان است. به این معنا، قوه، نقص است در ممکنانت که نمیتوان خداوند را به آن توصیف کرد. چون در ذات حق تعالی نقصی و عدم راهی ندارد، پس فعلیت او تام است بنابراین، وقه در باب خداوند به معنای فعلیت محض است، نه به معنای استعداد و آمادگی؛ یعنی امکان به معنای امکان استعدادی صحیح نیست. همچنین امکان فعل و ترک، به معنای امکان ماهوی هم صحیح نیست، زیرا که خداوند ماهیت ندارد که لازمم چنین ماهیتی امکان باشد.
نکته دیگر این است که قدرت به عدم تعلق نمیگیرد. زیرا نبود علت برای عدم کافی است، چون اگر علت تا مه یک شیء موجود شود. آن شی به ناچار موجود میشود و اگر علت آن شی ناقص باشد وجود پیدا نمیکند نه اینکه در عدمش محتاج به علتی است. از این جهت، از روی مسامحه میگویند: عدم علت، علت عدم است و از این باب علیت به معنای تاثیر است و در اینجا امکان تاثیر نیست بنابراین میتوانیم گوئیم که قدرت بر عدم تعلق نمیگیرد و قدرت برعدم، به تبع قدرت بر وجود است و از این دو هنگامی که میگوییم: اگر خدا نخواهد انجام نمیدهد. به این معانیست که به عدم، استمرار بخشیده چون عدم، وجودی ندارد تا استمرار داشته باشد.
دکتر بتسابه مهدوی
20 آذر 1395
تهران
ارتباط با ما از راه کانال