آیا تمام مخلوقات در نهایت فانی هستند ؟
دکتربتسابه مهدوی
ومعبود دیگرى را با خدا مخوان که هیچ معبودى جز او نیست، همه چیز جز ذات پاک او فانى مىشود، حاکمیت از آن اوست و همه به سوى او بازمىگردید.
1- هر چیزى هالک و معدوم است جز آنچه وجه خدا باشد یعنى در این جهان هیچ چیز جز آنچه از خداوند نشات گرفته و تجلى صفات و نامهاى او باشد موجود نیست.
2- هر چیزى در این جهان در معرض هلاکت است جز خداوند ولى هلاکت در این مقام به معناى تبدیل و تغییر است چون تغییر و تبدیل از دست دادن ماهیت و وجود قبلى و تحصیل وجود و صورت جدید است بنابر این تمام موجودات در حال تغییر و تبدیلاند جز ذات اقدس او که تغییر و تبدیلى نمىپذیرد و هلاکتى در او راه ندارد.
3- تمامى موجودات این جهان چون جنبه امکانى دارند و از خود وجودى ندارند همانند هالک و معدوم هستند و تنها خداوند است که واجب الوجود بود و هیچ چیز همانند او نیست و هیچگونه هلاک و عدمى در او راه ندارد.
4 - بهترین تفسیر این است که همه موجودات عالم به حسب ذات خود نابود شدنی هستند و شایستگی جاودانگی و بقا ندارند (اگر نازی کند در دم؛ فرو ریزد قالبها) و تنها خداست که به حسب ذات باقی و جاودانه است.
اما انسان نیز که موجودی امکانی است؛ شایستگی و استحقاق ذاتی بر بقا ندارد. اما به حسب اینکه خداوند به او این استحقاق را داده است بالعرض دارای چنین استحقاقی می شود.
منظور از هلاک و نابودى و فنا، به هم خوردن نظام است، نه از بین رفتن مواد، مثلا اگر یک ساختمان بوسیله زلزله متلاشى شود در اینجا هالک و فانى بر آن صدق مىکند، در حالى که مواد آن موجود است تنها نظامش از هم گسیخته.
در پایان این جهان، خورشید بى فروغ، و ماه تاریک، و کوهها از هم متلاشى مىشوند، و موجودات زنده همه مىمیرند، این است معنى هلاک آنها، این از یک سو.
از سوى دیگر هلاک و فنا مربوط به دنیا و آنچه در دنیا است، اما بهشت و دوزخ، چه آن را در باطن و درون این جهان بدانیم و چه بیرون و محیط بر این جهان، آنها جزء این دنیا نیستند که حکم فنا و نابودى نظام آنها را شامل گردد آنها متعلق به جهان دیگر و آخرتند، و نه این جهان.
از سوى سوم هلاک و فنا در مورد موجودات امکانى منحصر به پایان جهان نیست، آنها الان هم فانى و هالکند که در درون ذات از خود چیزى ندارند و هر چه دارند از دیگرى است، آنها متغیرند و دائما در حال حرکت، و مىدانیم حرکت به معنى فناى تدریجى و ترکیبى از وجود و عدم است. پس هلاک به معنى نابودى و فناى مطلق نیست ,زیرا نه تنها روح انسان , بلکه جسم او هم نابود محض نمى شود و پس از تجزیه شدن ,در دل خاک و دیگر موجودات این جهان باقى مى ماند و در روز رستاخیز هم از آن برانگیخته مى شود .
بـنـابـر این , ما چه روح را مجرد بدانیم و چه ندانیم , هرگز فانى مطلق و نابودمحض نمى شود ; حـتـى جـسـم انـسـان هم چنین نخواهد شد ; بلکه منظور از هلاک در آیه شریفه , به هم خوردن ترکیب و فناى صورت است .
فـنـا و هـلاک یـک انـسان همین است که رابطه روح و جسم او قطع شود و آن وضع سابق به هم بخورد , اگر چه هر کدام ازجسم و روح به وضع دیگرى به بقاى خود ادامه دهند .
گـواه این مطلب آیات فراوانى است که درباره هلاک اقوام گذشته وارد شده است , ( وآیا به انسان نرسیده است که در کتب انبیاى پیشین آمده ) که خداوند قوم عادنخستین را هلاک کرد ؟ و همچنین قوم ثمود را , و کسى از آنان را باقى نگذارد و نیز قوم نوح را پیش از آنها .
روشن است که منظور از هلاکت اقوام عاد و ثمود و نوح در این آیات , همان میراندن آنها و بر هم زدن رابطه جسم و جان آنهاست .
که تمامى موجودات جهان هستى مـتـلاشـى مـى شـونـد و وضع آنهادگرگون مى گردد و تنها ذات پاک خداست که از هرگونه دگرگونى برکنار است .
دکتر بتسابه مهدوی
23 آذر 1395
تهران
ارتباط با ما از راه کانال
https://telegram.me/naghshnegareh