چلیپای شکسته از تمدن هند
دکتر بتسابه مهدوی
علامت چلیپای شکسته که علامت رسمی حزب نازی بود و هماکنون توسط نئو نازیها استفاده میشود
صلیب شکسته- گردونهٔ خورشید یا سواستیکا (به سانسکریت: स्वस्तिक) یک چلیپا از نشانههای خورشید است تقدس خورشید در اقوام متعددی بوده و در برخی از فرهنگها نشانههای این اعتقاد باقیمانده است. در بینالنهرین «شمس یاشماش» خورشید را میپرستیدند، این ایزد در دستش شیئی را نگاه میداشت که به تیغة اره همانند بود و سوار برگردونهاش به سوی باختر میراند. در مصر خورشید، عنوان بزرگترین خدا را داشت و بنام رع (Re) مشهور بود. «قوم سلت SOL یعنی ستاره خورشید را پرستش میکردند و خدای فنیقیان همانند نام ستاره خورشید در لغت قوم سلت EL میباشد. قوم اینکا دارای معبد خورشید بوده که دیوارهایش پوشیده از ورقههای طلا بوده و الان در سرزمین پرو واقع است.
همچنین هرم خورشیدی بسیار با شکوهی از تمدن قوم از تک در مکزیک باقیمانده است.» توجه به خورشید در نزد ایرانیان باستان امری معمول بود و تقدس خورشید به صورت آشکارا ظاهراً تا زمان روی کار آمدن ساسانیان ادامه داشت. این تقدیس به صورت وسیعی در ادبیات فارسی هم منعکس شده است. احترام به خورشید در قرآن مجید هم دیده میشود و حتی اسم یکی از سورههای مبارکة قرآن به این نام است.
خورشید و مهر
ازگلها و گیاهان، نیلوفر آبی (لوتوس) و گل آفتابگردان، از درختان نخل و سرو و کاج نمادهای خورشید هستند. از عناصر، آتش و از رنگها سرخ و زرد و از فلزات طلا منصوب به خورشید هستند. شکل هندسی مربوط به خورشید دایره است.»
«سنت پرستش مهر به دورانهای بسیار کهن برمیگردد. در هند دوران و دایی نام او بصورت «میتره» بامفهوم پیمان و دوستی ظاهر میشود و یکی از خدایان گروه فرمانروا است و با «ورونه» جفت جاویدانی را تشکیل میدهند که از سوی مردم به یاری خوانده میشوند در سنت هندی نیز میترا گردونهای درخشان و اقامتگاهی زرین دارد. میترا در سنت دینی زردتشتی در مقامی پایین تراز اهورامزدا قرار میگیرد و آفریدة اومحسوب میشود تا از آفرینش او پاسداری کند. او خدای پیمان است و وظیفة مهم او نظارت بر همة پیمانهاست. او ایزد فروغ و روشنایی و از بزرگترین ایزدان آیین زردتشتی محسوب میشود.»
«میتره ـ ورونه زوج خدایی جوان هستند که چشمان آنها خورشید میباشد. منزلگاهشان زرین و در آسمان است. آنان شهریاران و فرمانروایان مطلق کیهان اند. این زوج خدا پدید آورندة آذرخش و باراناند. البته باید گفت که مهرو خورشید متفاوت است، مهر یامیترا پیش از خورشید ظاهر میشود و همراهی او با خورشید باعث شده است که بعدها مهر معنی خورشید پیداکند.»
خدای خورشید (سوریا)
در هند خدای خورشید بانام سوریا شناخته میشود و یکی از مهمترین خدایان و دایی محسوب میشود. این خدا از یکسو تجلی عظمت آتش الهی است و از دیگر سوی منبع و منشاء نور، گرما. حیات و معرفت است. اشراف سوریا به جهان با برجهای دوازدهگانه خورشید در طول سال نسبت دارد. سوریا مرکز عالم خلقت است که درمرز سپهرهای متفاوت قرار گرفته است. برفراز خورشید، افلاک غیر متجلی و غیر ظاهر قرار دارند که حوزه حکمرانی حاکم اعظم کائنات است و تحت آن کرات و سپهرهای ظاهر (چون ماه و زمین و دیگر سیارات) واقع شدهاند. پس جایگاه خورشید حد اتصال دو مرتبة وجود (متجلی و نامتجلی) است و او نمایندة هر دو وادی به شمار میرود.
خورشید برای انسان بدوی قویترین عنصر وجود و مهربانترین قوای طبیعت بوده و قاعدتاً میبایست جزو اولین خدایان و معبودان برای او بوده باشد. حیات و بقای انسان بدوی به حضور خورشید متکی بوده و لذا خورشید که منشاء نور، قدرت روحانی و قوای فکری و نیروهای طبیعی بوده نزدیکترین پدیده به ذات جاودانی الهی شمرده میشد.»
«هر آنچه که از آغاز تا انجام بوده و خواهد بود از خورشید نشأت گرفته. درجة تقدس خورشید گاه به مرتبه فرد اولیه میرسد و با قربانی کیهانی یکی میشود. پروردگار تولید نسلها به خورشید تبدیل میشود و همة موجودات زنده از او متولد میگردند، او توسط انوار تابناک خود به غذا و غلات جان میبخشد، وقتی که خورشید طلوع میکند به ربع شرقی وارد میشود و بقای موجودات را به شعاعهای خود تضمین میکند، آنگاه جهات غرب و جنوب و شمال و بالا و پایین را و هر آنچه که در میان آنهاست منور میسازد.
صفات ظاهری سوریا «در آئین هندو سه خورشید خدائی ودائی یعنی سوریا، سوینزی و یرسوت تبدیل به یک خدا و جذب سوریا میشوند.» سوریا در آئین هندو خیرخواه انسان و نماد او صلیب شکستهای است که نشانة بخشندگی است. او را کشندة اهریمنان میدانند. در خصوص صفات ظاهری خدای خورشید اشارات زیادی است و اکثر شمایلها و تصاویر آنان بر اساس تجویز همین متون شکل مییابند.
«خدای خورشید گیسوان و ریشی طلایی دارد. تمام وجود او حتی نوک ناخنهایش مشعشع و تاباناست چشمانش قهوهای رنگ است او مرتبهای ورای تمام شیاطین دارد. پس هر که وی را بشناسد و صفات او را دریابد خود به مرتبهای رفیع تر از جایگاه کل شیاطین ارتقاء مییابد. گردن او به شکل صدف لاکپشت است او با دستبند و تاجی زرین خود را آراسته و ازتلألوی آن زوایای آسمان منور میگردد.»
خورشید دو بازوی بلند و یک بازوی کوتاه دارد (منظور شعاعهای خورشید است) او چکمههای بلند به پا دارد و کمربند مرصع به کمر بسته. سوار برارابهای از طلا در دل تاریکی سیر میکند و فانی و جاوید را در مکانهای مناسب خویش قرار میدهد. ارابة سوریان یک چرخ دارد و توسط چهار یا هفت اسب مادیان کشیده میشود و گاهی نیز یک اسب هفت سر که در شعاعهای نور محصور گشتهاند، ارابة سوریا را پیش میبرند و سوریا برگل نیلوفری بر فراز این ارابة زرین مینشیند.
«ارابه ران خورشید آرونا به معنی سرخفام نام دارد … او در جلوی سوریا بر روی ارابه میایستد و جهان را از شدت خشم سوزندة خورشید در امان نگه میدارد. سوریا در معابدی که به معابد خورشید شهرت دارند عبادت میشود وفور سنگ درهند و رواج هنر حجاری موجب گشته که اکثر تندیسها در سنگهای موجود در مناطق مختلف ساخته شوند و به همین خاطر اکثر تندیسهای بجای مانده از سوریا از سنگ هستند.»
نامهای خورشید «مشهورترین نامهای خورشید عبارتند داز: سوریا (ثریا) یعنی درخشنده و از ریشة Surya که آن هم از ریشه Sur یا Swar به معنی درخشش و تابش اخذ شده است و نام دیگر خورشید آدی تیا یعنی گسترةازلی و نیز به مفهوم منبع و منشاء نیز آمده است».
نمادهای سوریا گردش نظام کائنات از دیرباز در نمادهای باستانی خاورمیانه رواج داشته است. یکی از نمادهای غیر شمایلی در هند چرخ دارما است که به طور انتزاعی به معبود اشاره دارد. چرخ یا دیسک خورشیدی مظهری از خداوند است. «مادامی که چرخ کائنات بر محوراصلیاش که همان قانونمندی ازلی هستی است استوار باشد خللی در نظام هستی رخ نمیدهد».۱۲ این صفحة مشعشع در هنگام مقابله با نیروهای تاریکی و ضد یزدانی به سلاحی مهلک تبدیل میشودو در این حالت چون تیغة برنده شمشیری جاودانی که همان لبة تیز عقل مطلق است میدرخشد و سر از تن نیروهای جهل جدا میکند.
«در برخی موارد این آلت به چرخی با شش شعاع تبدیل میشود. (اشوک چکر) همان چرخی که در پرچم هند نماد هندوستان است این چرخ از گردش گردونه حیات، سپری شدن زمان، طی شدن روز، ماه و سال و ظهور و افول ادوار هستی حکایت میکند.»
شش شعاع این چرخ اشاره به شش جهت (چپ، راست، پیش، پس، بالا و پایین) دارد که همگی حول یک نقطه و محور که همان نقطه اتکاء هستی است در گردش میباشند. اگر مرکز چرخ جابجا شود و محور آن از جای خود حرکت کند نظام کائنات فرو میریزد. به اعتقاد بودائیان چرخ از پنج اصل ترکیب شده است که همان پنج عنصر (خاک، زمین، آب، آتش و باد) تلقی میشوند.
نماد دیگر خورشیدپرستی و میترائیسم در اعتقاد آریائیان همان چلیپا یا گردون مهر است، که به اعتقاد پیشینیان دربردارنده نیروهای آسمانی بوده و کاربردی وسیع دارد. این نشانه در هر منطقهای مفهومی خاصی داشته است در ایران و هند و نزد قوم آریایی مظهر و نشانه خورشید بوده است. آنان معتقد هستند که هر شاخه از این علامت جایگاه یکی از عناصر چهارگانه است. بدین ترتیب چهار عنصر با هم و با چرخش خود نظام طبیعت و ذات آفرینش را حفظ میکنند. این نشانه در ایران به شاهین و فروهر نیز بسیار نزدیک است. مرکز این نشان، نماد مرکزیت و وحدت الهی است و این هما گردونهای است که مهر بر آن مینشیند و چهار اسب سفید نامیرای مینوی آنرا میکشند.
«حلقه در آئین میترائیسم حلقه خود نمای از چرخ است. مقدس و نشانة پیمان ناگسستنی و اتحاد و وابستگی است. از سوی دیگر حلقه که نشان ویژه میترا بوده بیگمان از هالة نور خورشید گرفته شده است. دایرهای ازنور که ایزد مهررا محاط میساخت. زیرا وی ایزد نور و روشنایی بود.»
ـزیگزاک:
زیگزاکهای پیاپی نمادی برای اشعههای خورشید هستند.
ـ گل لوتوس:
این گل را اصلاحاً گل خورشید نیز میگویند. این گل متعلق به مهر و سمبل آفتاب و نیروی آنکه نگهدارنده زمین است.
سرو:
درخت سرو یا کاج ویژة خورشید است. درختی همیشه سبز و با طراوت. نشانة بهار و در عین حال مظهر و جنبة مطرح و مثبت زندگی است.»
چند نمونه از آثار بجای مانده از نقش خدای خورشید
«یک نمونه از این نقشها، پیک رغولدیس بودا است در بامیان. در زیر یکی از طاقهای این دیوار تزئینات وسیعی بکار رفته که موضوع آن مستقیماً ارتباط دارد با خدای خورشید. در این نقش خدای خورشید برگردونهای است که چهار اسب بالدار آنرا میکشند و اسبان دو به دو در طرفین بحالت نیمرخ قرارگرفتهاند. هاله بزرگی دور خدا را فرا گرفته و شعاعهای کوتاهی دارد که این یادآور هالههای شعاع دار ایرانی است.
هم چنین شمشیر دراز و نیزهای که خدا در دست دارد و شنل بزرگ او که در قسمت سینه بسته میشود و نیز چهرة اطرافیان او که همگی ریشدار و حالت جدی دارند همه جزئیاتی از هنر ساسانی را نشان میدهند.. «نمونة دیگر نقش برجستهای از ماتورا است که خدای سوریا را سوار بر گردونة خود نشان میدهد هم چنین تندیس مرمر سفید سوریا در عبادتگاه برهمنی خیرخانه در منطقه کابل که مربوط است به قرون پنجم و ششم میلادی نمونة دیگری از این نقشها میباشد.
در این نمونة اخیر نیز باز تأثیر هنر ایرانی بوضوح میتوان مشاهده نمود، از آن جمله لباس و جامة خدا و دستیاران او، و حتی حالت کسی که به خدای خورشید تاجی رااهداء میکند از سنت ایرانی مایه گرفته است.. در ایران نیز نماد خورشید در نقش برجستهها به صورت گردونة مهر یا خورشید (چلیپا) دایره، چرخ و یا گل لوتوس و هم چنین نقوش حیوانی و گیاهی چندی نیز هستند که به عنوان نماد خورشید شناخته میشوند از آن جمله شیر، بزکوهی، عقاب یا شاهین، گاو … و نیز سرو و کاج میباشند.
«اگر چه در ایران یک نمونه نقش برجسته نیز وجود دارد که نشانگر موجود مافوق طبیعی باگرزی در دست و هالهای دور سرش، روی گل نیلوفر ستاره مانندی که نماد کهن آفتابپرستی است ایستاده و این همانا مهر خدای خورشید است که در نقش برجستههای طاق بستان به چشم میخورد. این نقش برجسته مربوط است به سلطنت اردشیر دوم و از آنجایی که اردشیر دوم جانشین عادی و طبیعی شاپور دوم نبود، به همین دلیل مهر که به معنی عهد و پیمان بود، در پیکر نگارة او حضور دارد تا بدین گونه بازگوکنندة پیمان اردشیر دوم و شاپور دوم باشد تا در زمان مناسب تاج و تخت به شاپور سوم منتقل شود.