نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

خدایان یونان باستان و نوع خدائی آنها

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۴۷ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

یونانیان می گویند وقتی بین سه خدای اصلی یعنی زئوس، پوزئیدون و هادس پشک انداختند آسمان ها به زئوس، زمین به پوزئیدون و زیر زمین به هادس رسید. این ها هر سه با هم برادرند و پسران کورونوس خدای کشت و زرع اند. کورونوس در دیار هادس است و در غیاب وی زئوس تواناترین خدایان به شمار می رود.

1- زئوس(ژوپیتر رومیان) تواناترین خدایان یونان بود و وی را رب النوع آسمان و باران و تندر می دانستند و معتقد بودند که سلطنت از اوست و برخی شاهان یونان خود را از بازماندگان وی می شمردند و خوشبختی و بدبختی را از او می دانستند.

2- آرس (مارس رومیان) پسر زئوس و هرا، خدای توفان های شمال بود و قحط و طاعون و کشتار را از او می دانستند و به همین جهت خدای جنگ هم بود.

 

3- هرا(ژنون رومیان) همسر زئوس و الهه آسمان و ماه و زناشویی، هرا پاسبان زنان شوهردار و پشتیبان ایشان در زادن بود.

4- آتنه(مینرو رومیان) الهه آذرخش بود و او را پشتیبان مردان جنگی می دانستند که سپر خود را به روی ایشان می کشید و ایشان را در میان ابرها پنهان می کرد و این نکات را کرارا هومر در ایلیاد آورده است. همچنین وی الهه هوش و خرد و هنر بود و او را خدای کشاورزی نیز می دانستند .

5- هرمس(مرکور رومیان) خدای باد و نیز رب النوع سخن آوری و اختراع های ظریف و فصاحت و خط و دانش ها و کشتی رانی و راه ها و بازرگانی و موسیقی بود. یونانیان هرمس را مخترع نی و چنگ می دانستند.

6- هفائیستون(وولکن رومیان) خدای آتش و بدین جهت خدای آهنگران و آهنگری نیز بود. هومر ساختن جوشن و اسلحه آخیلوس(آشیل) را از او دانسته است.

7- فوبوس(آپولون رومیان) خدای آفتاب و به معنی درخشان است او را همچنین خدای چراگاه ها و پاسبان گله های گاوان می دانستند. فوبوس خدای جوانی و ورزش هم بود و ورزشکاران و کشتی گیران و دوندگان و شکارافگانان را پشتیبانی می کرد و خدای پیشگویی و معجزه و شعر و موسیقی بود.

8- آرتمیس(دیان رومیان) الهه زمین و چشمه سارها و رودها و دریاچه ها و مرداب ها بود و یونانیان آن را خونخوار و مورد پرستش مردم وحشی می دانستند که آدمی زادگان را برای او قربانی می کردند.

9- آفرودیت(ونوس رومیان) الهه بار آوردن زمین و گل ها و باغ ها و نیز زیبایی و عشق بود. ( در کردی به باکره آفرت و به دختر دوت می گویند. البته کچ، کنیشک و کنی هم به دختران می گویند)

10- هادس(پلوتون رومیان) به معنی ناپدید است و وی در نظر یونانیان فرمان روای زیر زمین بود. به همین جهت او را زئوس زیر زمین هم می گفتند و نیز خدای مردگان، گنج ها و تخم هایی که در زیر زمین نهفته بود.

11- پوزیئدون( نپتون رومیان) فرمان روای آب ها و خدای دریا و چشمه سارها و نیز کسی که زمین در آغوش او یا روی شانه های او بود و هر گاه که می خواست می توانست آن را بلرزاند.

12- دمتر(سرس رومیان) الهه زمین و کشاورزی و خرمن بود.

13- کوره(پرسفون یا پروزرپین رومیان) دختر دمتر و الهه روییدن گیاهان.

14- دیونیزوس(باکوس رومیان) خدای رویانیدن گیاهان و باده و انگور چینی و مستی بود. بعضی عقیده دارند که دیونیزوس از خدایان هند بوده که یونانیان نیز آن را پرستیده اند.

 

15- رئا(سیبل رومیان) خواهر و همسر کرونوس و مظهر طبیعت و زمین بارآور و کشت ناکرده بود و او را مادر بیشتر خدایان می دانستند.

16- نره خدای دریای آرام که هرگز با کشتی ها ناسازگار نبود و خدایی ملایم و دادگر به شمار می آمد.

یک سری دیگر از خدایان یونان خدایان محلی بودند و قلمرو محدودی داشتند. مثلا کالیپسو الهه آب در جزیره اوژیژی بود که اولیس را سال ها در آنجا نگه داشت و یا سیرسه که راز همه گیاهان را می دانست تنها در قلمرو جزیره سیرسه خدایی می کرد. او با دارویی همه یاران اولیس را به خوک تبدیل کرد اما اولیس وقتی در جست و جوی شان به خانه سیرسه نزدیک می شد، هرمس از راه رسید و او را آگاه کرد و به او گیاهی داد تا جادوی سیرسه کارگر نیفتد .

17-کریتوس(خدای جنگ جدید)برادر آرس بود که بدون آگاهی برادر خودش را شکست داد و جای او را گرفت.همراه با قدرتی بیشتر.آنقدر که حتی با زئوس هم مبارزه ای کرده بود

دکتر بتسابه مهدوی

5 اسفند 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

الهه های مصر باستان

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۰۱ ب.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

آموت :  خورنده قلب گناه کاران درگذشته،  به شکل کروکود یل،  شیر و کرگدن نمایش داده می شد .

آمون را :  وابسته به؛ را (ری)؛ خدای خورشید،  پادشاه خدایان در دوره پادشاهی جدید .

آنوبیس :  خدای شغال مانند،  خدای مردگان،  حامی مومیایی کنندگان.

آپیس :  خدای باروری،  به شکل گاو نر نشان داده می شد.  حبیب آتش پنجه،  آپیس همان گاوی است،  که برای مصریان مقدس بود،  آپیس زمان کمبوجیه پسر کوروش توسط او کشته شد.

آتن :  خدای قرص خورشید.  در طی دوران سلطنت پادشاه اخناتون،  به عنوان خدای متعال پرستیده می شد.

باستت :  الهه گربه،  حامی زنان باردار.

بس :  خدای کوتوله،  حامی خانه و دور کننده ارواح شرور.

داموتف :  خدایی با سر شغال،  حامی معده متوفیان.

گب :  خدای زمین و باروری آن،  پدر (ازیریس)، (ازیس)، (نفتیس) و (سث).  غالبا یک غاز ماده روی سر آن نقش می شد .

 هاپی :  با سر میمون.  حامی زبان در گذشتگان.

ایم ستی :  حامی کبد درگذشتگان،  به شکل مردی مومیایی شده تصویر می شد.

ایزیس :  الهه بزرگ آفرینش و زنده کننده مردگان،  همسر ایزیس و مادر هوروس .

خپری :  خدای سوسک سرگین غلتان،  نماد زایش دوباره.  عقیده بر این بود که هر روز خورشید را به سمت آسمان هل می دهد.

خنوم :  خدای قوچ سر،  کسی که زندگی را بر روی صفحه چرخ کوزه گری خود به وجود آورد.

خونسو :  خدای ماه و شفا بخشی، پسر آمون و موت .

ماآت :  دختر را،  مظهر حقیقت و دادرسی.  غالبا با یک پر عمودی بالای سرش نشان داده می شود.

مین :  خدای باروری گیاهان و جانوران .

موت :  الهه ای که اسم او به معنای مادر است.  همسر آمون و مادر خونسو .

نیث :  الهه جنگ و آفرینش. غالبا دو نیزه متفاطع  بر روی یک سپر،  نشان اوست .

نخبت :  الهه کرکس حامی و نماد مصر علیی .

نفتیس :  خواهر ایزیس و ازیریس،  مادر آنوبیس،  حامی مردگان .

نوت :  الهه آسمان،  گاهی به شکل پوشیده از ستارگان،  که به شکل کمان مانند بر روی همسرش (گب) خم شده نشان داده می شود  .

ازیریس :  پادشاه جهان زیرین و خدای زایش دوباره،  اولین قاضی مردگان  .

پتح :  خدای هستی بخش،  حامی هنرمندان و پیشه وران .

کبح سنوف :  شاهین سر،  حامی روده مردگان.

را (ری یا رای) :  خدای خورشید.  پدر خدایان به وجود آورنده همه زندگی بر روی زمین و بهشت .

سخمت :  الهه عقرب، حامی زنان در هنگام وضع حمل .

سراپیس :  خدای دوران یونانی،  ترکیبی از ازیریس و آپیس.

سث :  خدای رعد و برق،  قاتل از یریس و رقیب هورس.

شو :  خدای هوا،  معمولا در حالتی که آسمان را نگه داشته نشان داده می شد .

سبک :  خدای کروکود یل،  پسر نیث .

تفنوت :  خدای نم و رطوبت؛  همسر (شو) معمولا به صورت زنی با سر شیر نشان داده می شد .

ثوث :  خدای علم و نویسندگی،  به صورت لک لک مصری،  مردی با سر لک لک مصری و یا میمون نشان داده می شد .

واجت :  الهه کبری،  حامی و نماد مصر سفلی.

هوروس :  خدای آسمان در هیات شاهین،  نشان ایزدی پادشاه.

دکتر بتسابه مهدوی

4 اسفند 1395

  • بتسابه مهدوی

خدایان سومری

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۵۲ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

مهمترین خدایان که ابتدا در سومر مورد پرستش قرار گرفتند،  آنهایی بودند که سرنوشت را رقم میزدند،  سومری ها تقسیم بندی هایی درباره خدایان  داشتند،  مثلاَّ،  خدایان خلاق و غیر خلاق،  خدایان اصلی عبارتند:

آنو (anu)  ــ   خدای آسمان،  که در اصل خدای بزرگ سومری بود،  و خدای حامی شهر اوروک(uruk)  بود،  و در آن شهر معبد داشت،  او پدر خدایان بود،  و با الهه زمین ازدواج می کند،  ثمره آن «انلیل» خدای هوا است.

انلیل (enlil) ــ  فرزند آنو و خدای هوا و حامی بزرگ نوع بشر است، او بعدا بعنوان پادشاه جانشین پدرش شد،  بنابر اساطیر سومری،  او زمین و آسمان را از هم جدا کرد.  از تخمها،  گیاهان را رویانید و سرنوشت را رقم زد ، سلاحش رعد بود و صدایش برق و بوسیله رعد و برق نظم را برقرار می سازد،  طوفان و باد از نیرو های او هستند.

اِنکی (Enki) ــ  خدای خردمند و مظهر خرد است،  آفرینش جهان در دست اوست،  و نظام بخش امور جهان است،  خدای باران آوری که رفاه جوامع انسانی را در دست دارد.  او وضع کننده قانون و حافظ آن است،  بهترین دوست انسان و تعیین کننده سرنوشت آدمیان است.  او با کشتن غول نرنیه نخستین اپسو (Apsu) به قدرت می رسد. مردوک خدای بزرگ بابلی پسر او اینانا دختر اوست،  انکی همتای اِ آ (Ea) ایزد زمین است،  او خدای آبها و سازمان دهنده  حیات بر روی زمین است.

مردوک  (mardduk) ــ  فرزند و اِنکی و اِآ ،  و خدای بزرگ بابل است،  پس از جایگزین شدن نظام پدر سالاری به جای مادرسالاری حدود نیمه دوم هزاره دوم ق.م،  جانشین انکی خدای خردمند شد،  که در دوره سومری ها خدای زراعت بود،  ولی در زمان به قدرت رسیدن شهر بابل،  مردوک به مقام خدای آسمانها ارتقا پیدا کرد.  او حامی شهر بابل و قهرمان منظومه آفرینش بابلی بود.

آشور (Ashur) ــ  خدای بزرگ آشور بود،  زمانیکه آشوریان قدرت را بدست گرفتند،  خدای آشور که با همین نام خوانده می شود،  نسبت به مردوک و بقیه خدایان برتری یافت،  و حتی در راستای آفرینش جانشین مردوک شد.

سین (Sin) ــ  خدای ماه است،  و در اساطیر سومری به آن نانا گفته می شود،  او نگهبان گله و خدای سرنوشت و خدای حامی شهر اور (Ur) که نماد او هلال ماه است.

شمش (SHamash) ــ  یا شم،  او را آتو هم میخوانند،  خدای خورشید است و فرزند ماه هم گفته می شد،  در نقوش میان رودان شم را در حالی نشان می دهند،  که اشعه هایی از شانه هایش بیرون زده،  و دو خدا در حال باز کردن در های آسمان بر روی او هستند.  ابزاری شبیه اره در دست دارد،  که نشانه قضاوت و اجرای عدالت می باشد، حمورابی از او اطاعت می کرد،  و نماد شمش قرص خورشید است.  شم نشان های ویژه قدرت خدایی یعنی باتوم است،  حلقه در دست دارد،  و قانون را به حمورابی می دهد،  که حالتی از دقت و احترام دارد.

اینانا (Inanna) ــ  فرزند انکی و خواهر مردوک است،  در سومر به معنای خدای آسمان و در بابل و آشور ایشتار خوانده می شود،  که معادل آناهیتا در ایرانی،  و ونوس رومی و آفرودیت یونان است.  اینانا ایزد بانوی عشق و باروری،  و بسیاری صفات آسمانی دیگر است،  همچنین ایزد بانوی بزرگ اوروک می باشد.

دُموزی(Dumuzi)  ــ  خدای شبانی و گله ها بود،  و در بابل تموز گفته می شد،  بمعنی فرزند راستین و مومن است.  او خدای بخشندگی و بارور کنندگی بوده،  و هر سال آئین خاصی که محتوای آن برکت بخشی و شهادت  بود،  برگزار می شد.  گویا ریشه آن از عید نوروز بوده،  که به نمروز و دموز تغییر کرده است.

نابو (Nabu) ــ  خدای قلم و کتابت و فرزند مردوک بوده،  که در هزاره اول ق.م به محبوبیت رسید.

 نینورته (Ninurta) ــ  ایزد باران است او سلاح بی نظیری به حمورابی می داد که پیروز می شد.

     با وجود این خدایان،  سومری ها برای هر پدیده رب النوع یا خدایی داشتند،  به ارواح بد،‌ عفریت ها و جن ها نیز معتقد بودند،  هر یک از حکام برای خود رب النوع داشت،  که در جنگها، امراض و برای کسب ثروت از آن بهره می بردند.

دکتر بتسابه مهدوی

4 اسفند 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

رب النوع های مختلف

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۴۵ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

 دوران باستان هر شهر بین النهرین،  یک رب النوع یا خدایی داشت،  که در قالب یک بت یا مجسمه شناخته می شد،  و اهالی هر شهر رب النوع سایر شهر های دیگر را،  در رتبه پایین تر از رب النوع شهر خود می دانستند.  چنانچه شهری به تسخیر دیگری در می آمد،‌  رب النوع آن شهر به اسارت رفته،  و استقلال آن شهر از بین می رفت.  سه رب النوع بزرگ را همه می پرستیدند:

  1   آنو،  خدای آسمان،   2   هه آ،  صاحب آب های در های عمیق،  3 =  بل یا بعل،  خدای زمین.

 

قبل از دوران خدایان و رب النوع های مختلف، در دوره های ماقبل تاریخ،  مردم با پاکی تمام،  زندگی سالم و طبیعی و مظاهر طبیعت را ستایش می کردند،  که در ایران مهر پرستی اولیه از آن است.  کم کم در ادامه شهر نشینی،  و نیاز حکام برای استثمار کردن مردم،  خدایان مختلف ساخته شدند.  سپس با ترفند های مخصوص دوران تمدن خودشان،  خدایان را جنبه آسمانی دادند،  و برای هر یک از عوامل طبیعی منشاُ ربانی قائل شدند،  و برای آنها معابد ساختند،  و مراسم خاصی برایشان اجرا کردند،  و همواره برای آنها قربانی و هدیه می دادند.  حتی برایشان فرزند و همسر هم قائل می شدند،  در بخش هایی از بین النهرین به معابدی بر میخوریم،  که جفت در کنار هم ساخته شده بودند،  که دلیل بر وجود اعتقاد به زن و شوهری می باشد.

 

خدای بزرگ شهر اوروک در بین النهرین،  ایزد بانو «اینانا» یا «اینین» بود،  که در سومری به معنای «بانوی آسمانها» است،  همسر او «دُموزی» خدای برکت و بخشندگی و بارور کنندگی است.  در بین النهرین مانند ایران و آسیای میانه،  ستایش بسیار گسترده الهه مادر از  5000 ق.م به بعد،  رواج داشت،  وجود پیکرک های سفالین الهه مادر با زیور الات فلزی،  وجود مهره های گردان (سیلندری)، که صحنه های آئینی، مذهبی و اساطیری بر آنها نقش شده،  و اطلاع مکتوب از وجود آئین های  پیروان الهه مادر،  و شرکت مردم در آئین ها نشان میدهد،  بخشی را در تاریخ دین و آئین ایران نوشته شده اند .

دکتر بتسابه مهدوی

4 اسفند 1395

  • بتسابه مهدوی

خدایان و الهه های و فرشتگان میان رودان

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۳۲ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

در دوران باستان،  تعداد خدایان در بین النهرین زیاد بود،‌  بسیاری از آنها از تمدن کهن جی بوده اند،  و نیز نیروی تخیل مردم حدی نداشت،  همچنین احتیاجاتی که مردم برای آنها خود را نیازمند خدایان می‌دانستند،  نامحدود بود.  در هزاره پنجم خورشیدی ایرانی،  تعداد خدایان بین النهرین نزدیک ۶۵۰۰۰ بوده است. هر شهر برای نگاهبانی خود خدای خاصی داشت،  در بابل قدیم برای دین خدایان،  همان امری صورت می‌ گرفت،  که امروز در نزد ما صورت می‌گیرد،  یعنی شهرستانها و دهکده‌ ها،  اگر چه به صورت رسمی به خدای بزرگ و اعلا سر فرود می ‌آوردند،  ‌هر کدام خدای کوچکی داشتند،  که آن را می ‌پرستیدند،  و به آن وفاداری می ‌نمودن.

 

به این ترتیب بود،  که پرستشگاه هایی برای شمش در لارسا،  و برای عشتر در اوروک،  و برای ننار در اور ساخته می‌شد.  پس از آنکه دولت سومری از میان رفت،  خدایان متعدد سومری بر جای مانده بود.  خدایان دور از مردم نبودند،  بیشتر آنها بر زمین و در معابد می ‌زیستند،  با کمال اشتها خوراک می‌ خوردند،  و با دیدار های شبانه ‌ای که از زنان پرهیزگار می‌کردند،  توسط این زنان به مردم مشغول و پرکار بابل فرزندانی عطا می‌کردند.

 

 ــ  خدای آنو (Anu) ،  خدای سومری آسمان است،  او با کی (ki) ازدواج کرد.  اما در بعضی مذاهب بین النهرین او همسری دارد،  که اوراش (Uraš) نامیده می شود.  گر چه مهمترین خدا در معابد محسوب می شود،  ولی نقشی بسیار انفعالی در اسطوره ها دارد.  او به (Enlil) اجازه می دهد،  ادعای قدرتمند ترین خدا را داشته باشد.

 

ــ  (Enlil) ، خدای بسیار قدرتمند در مذاهب بین النهرینی،  که همسرش (Ninlil) نام دارد،  و فرزندش (Iškur) بعضی مواقع نانا (Nanna) سوئن (Suen) نرگال (Nergal) نیسبا (Nisaba) نمتر (Namtar) نینورتا (Ninurta) بعضی مواقع پابیلسگ (Pabilsag) نوشو (Nushu) انبیلولو (Enbilulu) اوراش (Uraš) زبابا (Zababa) و اننوگی (Ennugi) خوانده می شود. موقعیت او در صدر معابد بعدها بوسیله مردوک و سپس آشور غصب شد.

 

 ــ  انکی یا (ایا) (Ea or Enki) ، خدای باران.

 

ــ  مردوک (Marduk) ، خدای فرمان دهنده بابل.  وقتی بابل به عنوان یک قدرت ظهور کرد،  مردوک از جایگاه اصلی خود به عنوان یک خدای کشاورزی به خدایی فرمان دهنده در معابد تبدیل شد.

 

ــ  آشور (Ashur) خدای امپراتوری آشور،  وقتی آشوریان قدرتمند شدند،  خدای آشور جایگاه مهمی را در میان خدایان بین النهرین بدست آورد.

 

ــ  گولا (Gula)، اوتو (Utu) در سومری یا شمش (Shamash) در اکدی، خدای خورشید و عدالت.

ــ  ارشکیگال (Ereshkigal)، الهه دنیای اموات.

 

ــ  نبو (Nabu) ،  خدای نوشتن بین النهرینی،  او بسیار عاقل بود،  و بخاطر توانایی نوشتن مورد ستایش قرار می گرفت.  در بعضی جاها اوکنترل زمین و آسمان را در اختیار داشت. اهمیت او در دوره های بعد افزایش یافت.

 

ــ  نینورتا (Ninurta)، خدای سومری جنگ و قهرمانان.

ــ  ایشکور(Iškur) یا ادد (Adad)، خدای توفان.

 

  ــ  اررا (Erra)، خدای خشکسالی. او غالبا در کنار Adad و Nergal متهم به هدر دادن زمین ها و ایجاد خشکسالی می شود.

ــ  نرگال (Nergal)، خدای طاعون. او همچنین همسر ارشکیگا (Ereshkigal) است.

 

ــ  پازوزو (Pazuzu) یا زو (Zu)، یک خدای شر است. او قرص سرنوشت خدای انلیل را دزدید و بخاطر این کار کشته شد. وی همچنین آورنده بیماری های لاعلاج است.

دکتر بتسابه مهدوی

4 اسفند 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

الهه های شناخته شده در ایران باستان

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۲۳ ب.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

ــ  الهه مهر:  میترا.

   ــ  الهه باران:  آناهیتا.

   ــ  الهه جنگ:  خشاتریا.

   ــ  الهه آتش:  آذر.

   ــ  الهه خشم و قهر:  ایندرا.

   ــ  الهه طوفان:  وایو.

   ــ  الهه پیروزی:  ورهرام.

   ــ  الهه پاکی:  مهراوه.

   ــ  الهه دوستی و پیوند و آرامش:  آریامن.

   ــ  الهه راستی و درستی:  اشتاد.

   ــ  الهه ای که خوشی و شادی را تقسیم می کند:  بغ.

   ــ  ایزدی نماد پرتوی خورشید:  اوش بام.

   ــ  الهه روز بیست و هفتم ماه مهر:  آسمان.

   ــ  فرزند آب ها:  اپام نپات.

   ــ  دختر هرمزد و سپنارمذ:  ارد.

   ــ  برترین بهشت یا جهان روشن هرمزد:  انغران.

   ــ  هدیه خورشید، خورشید داد، عطیه مهر:  مهرداد.

 

بسیار الهه ها هم از دوران کهن ایران ناشناخته مانده اند،  مانند الهه مار،  که بشکل مار در ظروف تمدن کهن جی دیده می شود.  این الهه سلامتی بوده است،  و نقش مار بعنوان سلامتی است،  و واژه بیمار از همین مار آمده است.  مار نیز در معانی زمین و مادر هم بکار رفته است،  و هنوز در بعضی گویش های روستایی دور دست استفاده می شود.

   ــ  بیمار = بی = ضدیت،  متضاد + مار =  سلامتی.

 

 

بزرگترین و قدرتمندترین الهه ها در ایران باستان میترا بود،  میترا یا مهر به همان معنایی به کار می رفت،  که امروزه بکار می رود،  واژه مهربان به معنای شخصی که نگهدار مهر است،  امروزه نیز بکار می رود.

 

آناهیتا الهه بارندگی و رویش و زایندگی بود،  که به اراده و تدبیرش باران فرو می آمد،  رودها به جریان می آمدند،  گیاهان می روییدند،  و حیوانات و انسانها زاد و ولد می کردند،  رحمت آناهیتا شامل تمام موجودات زنده می شد،  و از این جهت یک ذات مقدس برای تمام ایرانیان بود.

 

خشاتریا خدای جنگ آور بود،  به ایرانیان فنون نبرد و ساخت جنگ افزار را یاد می داد،  و به آنها می آموخت در برابر مهاجمان چگونه از خود دفاع کنند.

 

آذر حرارت و گرمی آفرین بود،  چون انسانها را دوست می داشت با حرارتش خانه های آنان را گرم می کرد،  گوشت را می پخت و اهریمن ها و حیوانات موذی را از آنها دور می کرد.

 

 ایندراالهه خشم و قهر  بود،  به نیروی خویش زمین و آسمان را از یکدیگر جدا می کند،  و همه جا را وسعت می بخشد،  فرمانروای طوفانها و رودهاست،  با روشنایی خویش تاریکی ها را از میان می برد،  و گاهی با گرز آهنین خود کوهها را می شکافد،  و گناهکاران را کیفر می دهد.

 

وایو ایزد بانوی باد و طوفان بود،  همه چیز را در هم می‌ شکند،  آوایش رعد آساست،  چون پیش می تازد به آسمان می رسد،  و ابرها را افروخته می سازد،  و چون به زمین جولان می کند،  توده غبار را بر آسمان بر می انگیزد.

 

جالب:  مانفرد مایر هوفر،  در مقاله ریشه شناسی و کهن ترین شواهد نام میترا،  پس از بحثی فاضلانه درباره معانی خورشید و پیمان برای میترا،  حتی واژه متر را نیز مشتق از نام میترا می داند و «mi-tra» را ابزار اندازه گیری معنا می کند،  که «ma» به معنای جدید پیمان از آن ریشه گرفته است،  ("متروس" یونانی به معنای اندازه و اندازه درست هم از این ریشه است). 

 

اما در غرب نام مهرگاه برابر ایزد خورشید دانسته شده،  و گاه کنار خورشید،  و در تصاویر و نقش برجسته ها در حال برگزاری بزم مقدس دیده می شود،  و سپس با گردونه خورشید و همراه با آن به عرش اعلی صعود می کند.

 

در مقاله بالوتا بنام،  مهرپرستی در کتیبه های داشی،  نوشته شده که در داشی کشور رومانی،  میترا پیوسته دارای القاب «خورشید شکست ناپذیر»، «خدای خورشید شکست ناپذیر»، «خدای قادر مطلق شکست ناپذیر»، «ایزد آفریدگار»، «چشمه جاوید» و همانند آن بوده است،  و حتی دوبار برای صفت قادر مطلق از واژه «نبرزه» که همان «نبرده» به معنای دلیر پارسی استفاده کرده اند.

 

 

ــ  سپنته آرمیتی،  سِپَنت اَرمَیتی،  یا سپندارمذ.  به معنی اخلاص و بردباریِ مقدس است. سپندارمد با نمادی زنانه، دختر اورمزد به شمار می آید،  و در انجمن آسمانی در دست چپ او می نشیند.  چون ایزد بانوی زمین است،  به چارپایان چراگاه می بخشد.  زمانی که پارسایان در روی زمین، که نماد این جهانی اوست،  به کشت و کار و پرورش چارپایان می پردازند،  یا هنگامی که فرزند پارسایی زاده می شود،  او شادمان می گردد،  و وقتی مردان و زنانِ بد،  و دزدان بر روی زمین راه می روند،  آزرده می شود.

 

      ــ  سپنتا مینو،  به معنی خرد مقدس است.  انگره مینو یا خرد خبیث در برابر آن قرار دارد.  یسنای ۴۷ موسوم به سپنت مئینو است،  که تفسیر و ترجمهٔ آن اینست:  سالک شدن در طریق سپنتا مئینو و گزینش سه اصل اساسی گفتار و کردار و اندیشه است،  که موجب نزدیکی معنوی آدمی به اهورامزدا می‌ شود.  جهت آن که آدمی حقوق بندگی خود را نسبت به اهورامزدا انجام دهد،  بایستی با اعتقادی پاک و بی‌خلل آنچه را که می‌تواند،  از نیکی‌ها برای سپنتا مینو به جا آورد. این اعمال نیک از هر طریقی که باشد معنوی یا مادی تفاوتی نمی‌کند،  چون به درگاه اهورامزدا که جوهر اصلی راستی است،  مورد قبول می‌افتد.  خداوند به وسیلهٔ همین سپنتا مینوست،  که زندگی فراخ و نعمت شادمانی به راهروان راه پاکی و راستی می‌بخشاید.  خداوند خود در واقع پدر سرور و آفریننده و قوام دهندهٔ سپنتا مینوست.

 

      ــ  خشتره وییریه یا خشَثرَه وَئیریه یا شهریور.  به معنی شهریاری و سلطنت مطلوب است. او مظهر توانایی، شکوه، سیطره و قدرت آفریدگار است.  در جهان مینُوی، او نماد فرمانرواییِ بهشتی و در گیتی نماد سلطنتی است،  که مطابق میل و آرزو باشد، اراده آفریدگار را مستقر کند، بیچارگان و درماندگان را در نظر داشته باشد،  و بر بدی ها چیره شود. همکاران او ایزد مهر، ایزد خورشید و ایزد آسمان هستند،  و ایزدان هوم، بُرزایزد، اردوی سوره آناهیتا و سوک هستند. اوست که در پایان کار جهان همه مردمان را با جاری کردن فلز گداخته ای خواهد آزمود. رقیب اهریمنی این امشاسپندِ مذکر؛ ساوول است.

 

      ـــ  اشه وهیشته یا اَرته وهیشته یا اُردیبهشت به معنی اشه یا ارتی (راستی) است،  که زیباترین امشاسپندان و نمادی است از نظام جهانی، قانون ایزدی و نظم اخلاقی در این جهان. سخنِ درست گفته شده، آیین خوب برگزار شده، گندم بسامان رشد کرده و مفاهیمی از این نوع،  نشانه ای از اردیبهشت دارند.  او نیایش ها را زیر نظر دارد.  آنانکه اردیبهشت را خشنود نکنند، از بهشت محرومند. این امشاسپند نه تنها نظم را در روی زمین برقرار می سازد، بلکه حتی نگران نظم دنیای مینُوی و دوزخ نیز هست و مراقبت می کند که دیوان، بدکاران را بیش از آنچه سزایشان است تنبیه نکنند. نماینده این جهانی او آتش است. از اوقات روز وقت نیمروز (رَپیثوین) به او تعلق دارد.  یاران او ایزدان آذر، سروش، بهرام و نَریوسنگ هستند.  این امشاسپند مذکر و رقیب اهریمنی او ایندره است.

 

      ــ  وهومن یا وهمن (بهمن) منش پاک، اندیشه پاک، نام یکی (نخستین) از امشاسپندان می‌باشد.  بهمن در اوستا «وهومنه»،  در پهلوی «وهومن» و در فارسی «وهمن» یا «بهمن» است.  این واژه مرکب است از دو جزء «وهو» به معنی خوب و نیک،  و «منه» از ریشه من که در پهلوی «منشن» و «منیتن» از آن آمده است،  و در فارسی منش شده است.  این ریشه در اوستا و فرس هخامنشی به معنی اندیشیدن و شناختن و به یاد آوردن و دریافتن است.  پس بهمن یعنی به‌ منش،  نیک‌اندیش و نیک‌نهاد.  در  مزدیسنا، زندگانی عبارت است از طی مدارج سعادت و کمال در این جهان و از پرتو آن به ساحت قدس پروردگار پیوستن در جهان دیگر.  (هفت مرحله روحانی پیروی و کمک خواستن از امشاسپندان) بهمن، مظهر اندیشه نیک و خرد و دانایی خداوند است.  بهمن همان ایزد بزرگ است که روان اشو زرتشت را به پیشگاه مزدا اهورا راهنمایی کرد.  وهومن به انسان منش نیک آموزش می‌دهد.  گل یاسمن سفید،  رنگ سفید، خروس سفید،  نشانه ‌های جسمانی (زمینی) وهومن می‌باشد .  این امشاسپند مذکر و رقیب اهریمنی او اکومن است.

 

      ــ  هـَئوروَتات یا خرداد.  به معنی تمامیّت، کلیّت و کمال است و مظهری از مفهوم نجات برای افراد بشر.  آب را حمایت می کند و در این جهان، شادابی گیاهان مظهر اوست. همکاران این امشاسپند مونث ایزد تیشتر و باد و فروَهر پرهیزکاران هستند.  در دوران حمله اهریمن آب را به یاری فروهرها می ستاند.  به باد می سپارد و باد آن را با شتاب به سوی کشورها می برد و به وسیله ی ابر می باراند.  دشمن او تریز نام دارد.

 

ــ  اَمِرِتات (امُرداد) یا مرداد.  به معنی بی مرگی است و تجلی دیگری از رستگاری و جاودانگی. سرور گیاهان است. او گیاهان را برویاند و رمه گوسفندان را بیفزاید. او می کوشد که گیاهان پژمرده نشوند. همکاران او ایزدان رَشن،اَشتاد و زامیاد هستند. این امشاسپند مونث است و زریز دشمن اهریمنیِ اوست.

 

      ــ  امشاسپندان / Amshaspndan امشاسپندان یا اَمِشَه سپَنتَه جمع امشاسپند است که امشاسفند، اموسپند و امهوسپند نیز گفته‌اند.  امشاسپندان از صفات پاک اهورامزدا هستند.  در هیچ جای گات‌ها به واژهٔ امشاسپند بر نمی‌خوریم ولی از همهٔ آنها کراراً به صورت مجردات و صفات اهورامزدا یاد شده است.  این از خصایص دین زرتشتی است که هر یک از صفات خداوند،  یکی از ایزدان نگهبان جنس بشر است. چنین به نظر می‌رسد که این‌ها تجرید هایی تشخص یافته باشند.  اما آن‌ها چیزی بیش از مفاهیمی مجرد بوده‌اند، چرا که زرتشت آنان را محترم می شمرده است.

دکتر بتسابه مهدوی

1 اسفند 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

اهورامزدا

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۱۲ ب.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

در اوستا اهوره مزدا، خدای متعال در دو بعد جهان برونی و درونی توصیف شده است.

از جنبه برونی، اهوره مزدا همه جا است.  جهان وابسته به مزدا می‌باشد، ولی او به جهان متکی نیست، خارج از زمان و مکان است ولی زمان و مکان در او و با او است.

 

از جنبه درونی، مزدا در همه چیز جلوه‌گر است، در سنگریزه بیابان، دانه گیاهان، زندگی حیوانات و در روان و اندیشه انسان‌ها، او در همه هستی جاری و ساری است.

بنابر مندرجات اوستا، اهوره مزدا دارای ذاتی متعالی و وجودی بی شبه است، و مقام روحانیت و لطف او بالاتر از آن است که به توان برای او تصویری یا تندیسی از چوب و فلز ساخت، او غیر قابل توصیف است. در قرآن نیز نخستین و اساسی ترین اصل یگانگی خداوند است.

 

اینکه تنها یک حقیقت وجود دارد که با نام‌های گوناگون بازشناخته می‌شود. تنها حقیقتی که همه چیز غیر او در اثر مشارکت در آن هستی می‌یابند. بدینسان، خداوند در کل آفرینش وجود دارد، ولی با آفرینش هویت نمی‌پذیرد. 

درواقع آفرینش تجلی گاه حضرت حق است. نام‌های این حقیقت مطلق بی‌شمار و به تعداد تمام ممکنات و آفریده‌هاست، بی آنکه این تعدد نام ها از وحدانیت او بکاهد.

آن یکی را نام شاید بی شمار         گرچه فرد است او اثر دارد هزار      

 

هر مؤمن زرتشتی یا مسلمان با گفتن لفظ اهوره مزدا و الله، درواقع حقیقتی مطلق و ازلی را  می خواند، یعنی همان خدای پاک لم یزلی، که یگانه بوده، هست و خواهد بود.

یک قصه بیش نیست سخن عشق و این عجب 

کز هر زبان که می شنوم نامکرر است

 

ایشان درواقع همه، یک وجود حقیقی را می خوانند، که خالق هستی است، حال چه فرق می کند که این خالق هستی بخش را به چه نام خوانند، زیرا او همه  زبانها را می داند و در می یابد، حتی اگر مانند شبان زمان موسی او را بخوانند.

توکجایی تا شوم من چاکرت          چارقت دوزم کنم شانه سرت...

دکتر بتسابه مهدوی

1 اسفند 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

عکس نوشته 1 اسفند 1395

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۶:۵۹ ق.ظ


  • بتسابه مهدوی

اسماء الحسنی

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۶:۵۶ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

«الله لا اله الا هو له الاسماء الحسنی» بنابر این آیه، خداوند متعال دارای زیباترین نام‌ها می‌باشد و هرکس باتوجه و حضور قلب، این نام‌ها را بخواند به حقایق آنها و رستگاری نائل خواهد شد. نام‌های نیکوی خداوند از دیدگاه قرآن اسمائی است که تنها سزاوار خدای متعال است، که بیان‌کننده کمال یا نفی‌کننده نقص و عیبی است و خداوند را به جمال و جلال متصف می‌کند. 

به گفته برخی، چون اسمای الهی در گوش‌ها و جان‌ها نیکو است، به حسنا متصف شده است ، زیرا نام‌های خداوند بر توحید، کرم، جود، رحمت و فضل او دلالت می‌کند. این نام‌های نیکو عبارتند از: 

 

1- «الله و واحد»: جامع جمیع کمالات، خداوندی که شایسته عبادت است و عبادت جز برای او سزاوار نیست. 2- «الواحد الاحد»: ذاتی یگانه که نه اجزایی دارد و نه شبیه و مانندی. 3- «الصمد»: آقا و بزرگ، از همه بی‌نیاز.  4- «الاول و الاخر»: ازلی و ابدی.  5- «السمیع»: شنوا به همه شنیدنی‌ها.  6- «البصیر»: محیط به همه دیدنی‌ها.  7- «القدیر»: بر همه چیز توانا.  8- «قاهر»: غالب بر تمام هستی. 9- «العلی»: بلند مقام. 10- «الاعلی»: پیروز و غالب، برتر از همه چیز. 11- «الباقی»: فناناپذیر. 12- «البدیع»: ذاتی که اشیاء جهان و هستی را بدون الگوی قبلی ابداع کرد.  13- «الباری»: پدیدآورنده خلاق . 14- «الاکرام»: از همه کریم‌تر، دارای کبریا و عظمت.  15- «الرشید»: هدایت‌کننده. 16- «الباطن»: ذاتی که کنه ذاتش از دسترس افکار و اندیشه‌ها بیرون است.  17- «الحی»: زنده و متصرف. 18- «الحکیم»: صحیح، استوار و خالی از فساد و خطا است.  19- «العلیم»: داناترین. 20- «الحلیم»: بردبار. 21- «الحفیظ»: حافظ و نگهدارنده موجودات. 22- «الحق»: وجودی ثابت، پایدار، دارای عینیت و واقعیت، و هرچه غیر او مجاز.  23 - «الحسیب»: شمارنده و بی‌نیاز کننده.  24- «الحمید»: ستوده، شایسته هرگونه حمد و ثنا. 25- «الحفی»: عالم و آگاه.  26- «الرب»: دارای معانی متعددی چون: مالک، جمع‌کننده، سید، تدبیرکننده، اصلاح کننده، همراه، رفیق دائم، خالق، محمول، تربیت‌کننده.  27- «الرحمن و الرحیم»: مهربان ترین مهربانان، بخشاینده بخشایشگر.  28- «الذاری»: خالق.  29- «الرزاق»:  روزی دهنده.  30- «الرقیب»: حافظ و نگهبان.  31- «الرؤف»: مهربان، صاحب عطوفت بسیار. 32- «الرائی»: بینا و آگاه. 33- «السلام»: سرچشمه سلامت .  34- «المؤمن»: ایمنی بخش.  35- «المهیمن»: گواه و حافظ همه چیز. 36- «العزیز»: منیع، حصین، شکست‌ناپذیر. 37- «الجبار»: مسلط بر همه چیز. 38- «المتکبر»: شایسته بزرگی. 39- «السید»: بزرگ. 40- «السبّوح»: منزه. 41- «الشهید»: حاضر در همه جا. 42- «الصادق»: راستگو و تخلف‌ناپذیر. 43- «الصانع»: سازنده همه اشیاء.  44- «الظاهر»: پاک از هرگونه شبیه، مانند و صفات مخلوقات.45- «العدل»: داوری دادگر.  46- «العفو»: محوکننده گناه بندگان. 47- «الغفور»: آمرزنده. 48- «الغنی»: ذاتی که هیچ احتیاجی به غیر ندارد. 49- «الغیاث»: فریادرس. 50- «الفاطر»: شکافنده.  51- «الفرد»: وحید.  52- «الفتاح»: گشاینده.  53- «الفالق»: شکافنده. 54- «القدیم»: بی آغاز و انجام. 55- «الملک»: مالک و حاکم بر هستی.  56- «القدّوس»: پاک.  57- «القوی المتین»: قدرتمند و نیرومند.  58- «القریب»: استجابت کننده و نزدیک‌.  59- «القیّوم»: قائم به ذات خویش.  60- «القابض الباسط»: گیرنده جانها و بسط کننده ارواح. 61- «قاضی الحاجات»: اتمام و انجام حاجات خلق.  62- «المجید»: کریم، و صاحب مجد. 63- «المولی»: یاری دهنده و سرپرست.   64- «المجیب»: پاسخ‌دهنده. 65- «المنّان»: بخشنده انواع نعمت‌ها.  66- «المحیط»: آگاه ترین. 67- «المبین»: آثار قدرتش در همه جا نمایان و حکمتش در عالم تکوین و تشریع ظاهر است. 68- «المقیت»: حافظ و نگاهبان. 69- «المصوّر»: صورت‌گر مخلوقات.  70- «الکریم»: جواد و بخشنده. 71- «الکبیر»: بزرگ و آقا. 72- «الکافی»: کفایت کننده مخلوقات.  73- «کاشف الضرّ»: برطرف‌کننده گرفتاری‌ها، ناراحتی‌ها و رنج‌ها.  74- «الوتر»: فرد، بی‌نظیر و بی‌مثال.  75- «النّور»: روشنی بخش عالم هستی، فرمان‌دهنده و هدایت‌کننده . 76- «الوهّاب»: بخشنده. 77- «الواسع»: غنی و بی‌نیاز. 78- «الودود»: دوستدار و دوست داشتنی. 79- «الهادی»: هدایت‌کننده همه موجودات در عالم تکوین و همه صاحبان عقل در عالم تشریع. 80- «الوفی»: وفاکننده به عهد و پیمان. 81- «الوکیل»: سرپرست، حافظ، ملجأ و پناه بندگان. 82- «الوارث»: باقی و وارث همه چیز. 83- «البرّ»: صادق و بخشنده. 84- «الباعث»: محشورکننده همه مردگان در قیامت و مبعوث‌کننده انبیاء. 85- «التواب»: پذیرنده توبه بندگان. 86- «الجلیل»: صاحب جلال و اکرام. 87- «الجواد»: کثیرالانعام و بخشنده. 88- «الخبیر»: آگاه بر درون ها. 89- «الخالق»: آفریدگار، پدیدآورنده از عدم و هست کننده از نیست.  90- «خیرالناصرین»: یاری گر و نصرت دهنده.

 

91- «الدیّان»: جزا دهنده بندگان. 92- «المعّز المُذل»: عزیز کننده و خوارکننده. 93- «الخافض الرافع»: بردارنده. 94- «المنتقم»: انتقام‌گیرنده. 95- «الشکور»: ارج دهنده اعمال نیک به نحو احسن.  96- «العظیم»: بزرگ، آقا، قادر و  قاهر. 97- «اللطیف»: دارنده لطف و محبت. 98- «الشافی»: شفادهنده. 99- «الصبور »: بردباری که شتاب به عقاب نکند.

دکتر بتسابه مهدوی

1 اسفند 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

اسماء الهی

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۴۷ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

همه اسماء الهی، اسم ذات است، امّا برخی از آنها که دلالت روشن‌تری بر ذات دارند، اسم ذات نامیده می‌شود، مانند: اول، آخر، قدوس، سبوّح و سلام. بعضی دیگر که دلالت آشکارتری بر صفات دارد از آنها به اسم صفت تعبیر می‌شود، مانند: عالم، قادر، سمیع و بصیر، و دسته‌ای دیگر که دلالت آنها بر فعل واضح‌تر است، اسماء فعلی نام دارد، مانند: خالق و رازق. باتوجه به این نکته که نام الهی یعنی نامی که به ذات حضرت باری دلالت دارد.

 

پس می‌توان نام‌های خداوند را بر دو گونه نیز دانست، تکوینی و جعلی. اسماء جعلی همان الفاظی است که از حروفی چند ساخته شده‌اند تا به ذات اقدس و یا به یکی از صفات جمال و جلال وی دلالت کنند. اسماء تکوینی همان موجودات و آفریده‌هایی هستند که با وجود و هستی خویش به وجود خالقشان و به توحید و عظمت او دلالت می‌کنند. 

 

باتوجه به آیات قرآن چنین بر می‌آید، که هر موجود و پدیده‌ای یک نوع دلالت بر وجود خدا، توحید و عظمت وی می‌باشد، به همین دلیل است که می‌توان آنها را کلمات و یا اسماء خداوند نامید، ولی اسماء تکوینی نه اسماء لفظی. البته باید توجه داشت که اسماء لفظی خداوند از نظر دلالت به ذات قدوس متبارک حق تعالی مختلف و متفاوت هستند، چنانکه بعضی از آنها به اصل ذات پروردگار و تمام کمالات وی دلالت می‌کند، و بعضی دیگر تنها به یک جهت خاصی از کمالات او دلالت دارد، و هر نامی به انداره موقعیت مفهومی خود، از عظمت کمالات وی حکایت می‌کند، اسماء تکوینی او نیز گرچه در اصل به وجود، توحید، علم، قدرت و سایر صفات کمالی خداوند مشترکند، ولی در شدت وسعت دلالت بر عظمت و کمالات خداوندی با هم متفاوت هستند و کاملترین و پرمعنی‌ترین آنها وجود پیامبر و ائمه (ع) می‌باشد که آفرینش جهان هستی و کتاب تکوینی با خلقت و آفرینش نور آنها شروع گردیده است. 

 

منشاء این تفاوت آنکه هرچه موجود کاملتر و شایسته‌تر باشد، دلالت آن بر وجود و عظمت خداوند قوی‌تر خواهد گردید و از اینجا است که اطلاق اسماء حسنی ـ نام‌های نیک ـ بر ائمه به طوری که در پاره‌ای از روایات آمده است بسیار صحیح و پرمعنی است.  نسفی نیز معتقد است که هر صفت، اسم و فعلی که در عالم است، جمله صفات، اسامی و افعال این وجود هستند، امّا صفات در مرتبه ذاتند، و اسامی در مرتبه وجه، و افعال در مرتبه نفس می‌باشند.  همچنین خوارزمی اسماء را عین ذات می‌داند، و می‌گوید: نیست اسماء، مگر عینی که آن ذات الهیه است، چه اسم عین ذات مسمّی است.

 

تقسیم اسماء به ذات، صفات و افعال مطابق اصطلاح ارباب معرفت است و بعضی از مشایخ اهل معرفت ـ برای نمونه ابن عربی در کتاب انشاء الدوائر ـ اسماء ذات، اسماء صفات و اسماء افعال را چنین برشمرده‌اند است، اسماء ذات عبارت است از: الله، الرب، الملک، القدّوس، السلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبّار، المتکبر، العلّی، العظیم، الظاهر، الباطن، الاول، الاخر، الکبیر، الجلیل، المجید، الحق، المبین، الواجد، الماجد، الصمد، المتعالی، الغنّی، النور، الوارث، ذوالجلال، الرقیب، و اسماء صفات عبارتند از: الحی، الشکور، القهّار، الغافر، المقتدر، القوّی، القادر، الرحمن، الکریم، الغافر، الغفور، الودود، الرئوف، الحلیم، الصبور، البّر، العلیم، الخبیر، المحسن، الحکیم، الشهید، السمیع، البصیر. و اسماء افعال عبارتند از: المبدئ، الوکیل، الباعث، المجیب، الواسع، الحسیب، المقیت، الحفیظ، الخالق، البارئ، المصور، الوهاب، الرزاق، الفتاح، القابض، الباسط، الخافض، الرافع، المذّل، الحکیم، العدل، اللطیف، المعید، المحیی، الممیت، الوالی، التوّاب، المنتقم، المقسط، الجامع، المغنی، المانع، الضارّ، النافع، الهادی، البدیع، الرشید.

 

البته لازم به یاد‌آوری است که برخی، آیات پایانی سوره حشر را ناظر بر تقسیم‌بندی اسماء به ذاتی، صفاتی و افعالی دانسته‌اند. در تقسیم مشابهی صفات الهی به صفات ذات و فعل انقسام می‌یابد که مقصود از صفات ذات، صفاتی است که از مقام ذات انتزاع شده و عین ذات است، مانند: علم و قدرت، و مقصود از صفات فعل، صفاتی است که از مقام فعل الهی انتزاع شده و عین آن است، مانند: خالقیت و رازقیت.

 

نام‌های خداوند پیوندی عمیق با جهان‌بینی توحیدی اسلامی دارد و از اسباب مسلم آن به شمار می‌رود.  چنانکه بنابر آیات قرآن کریم ، نخست خداوند اسماء را به آدم آموخت و او را بر جمیع علوم ـ که منبعث از اسماء الهی بود ـ آگاه ساخت، و آدم به سبب دانستن این اسماء حضرت باری بود که مقام و منزلتی بالاتر از ملائک یافت. در قرآن چهار بار به صراحت از اینکه خداوند دارای نام‌های نیکو است، صحبت شده و از آنها با عنوان اسماء الحسنی تعبیر گردیده است. در آیه 180 سوره اعراف، از کافران به عنوان کسانی که در اسماء خداوند الحاد می‌کنند، یاد شده است و این خود بیانگر آن است که باور داشتن به اسماء حسنای حضرت باری، خود از توابع توحید می‌باشد.

دکتر بتسابه مهدوی

28 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی