اسماء الهی
دکتر بتسابه مهدوی
همه اسماء الهی، اسم ذات است، امّا برخی از آنها که دلالت روشنتری بر ذات دارند، اسم ذات نامیده میشود، مانند: اول، آخر، قدوس، سبوّح و سلام. بعضی دیگر که دلالت آشکارتری بر صفات دارد از آنها به اسم صفت تعبیر میشود، مانند: عالم، قادر، سمیع و بصیر، و دستهای دیگر که دلالت آنها بر فعل واضحتر است، اسماء فعلی نام دارد، مانند: خالق و رازق. باتوجه به این نکته که نام الهی یعنی نامی که به ذات حضرت باری دلالت دارد.
پس میتوان نامهای خداوند را بر دو گونه نیز دانست، تکوینی و جعلی. اسماء جعلی همان الفاظی است که از حروفی چند ساخته شدهاند تا به ذات اقدس و یا به یکی از صفات جمال و جلال وی دلالت کنند. اسماء تکوینی همان موجودات و آفریدههایی هستند که با وجود و هستی خویش به وجود خالقشان و به توحید و عظمت او دلالت میکنند.
باتوجه به آیات قرآن چنین بر میآید، که هر موجود و پدیدهای یک نوع دلالت بر وجود خدا، توحید و عظمت وی میباشد، به همین دلیل است که میتوان آنها را کلمات و یا اسماء خداوند نامید، ولی اسماء تکوینی نه اسماء لفظی. البته باید توجه داشت که اسماء لفظی خداوند از نظر دلالت به ذات قدوس متبارک حق تعالی مختلف و متفاوت هستند، چنانکه بعضی از آنها به اصل ذات پروردگار و تمام کمالات وی دلالت میکند، و بعضی دیگر تنها به یک جهت خاصی از کمالات او دلالت دارد، و هر نامی به انداره موقعیت مفهومی خود، از عظمت کمالات وی حکایت میکند، اسماء تکوینی او نیز گرچه در اصل به وجود، توحید، علم، قدرت و سایر صفات کمالی خداوند مشترکند، ولی در شدت وسعت دلالت بر عظمت و کمالات خداوندی با هم متفاوت هستند و کاملترین و پرمعنیترین آنها وجود پیامبر و ائمه (ع) میباشد که آفرینش جهان هستی و کتاب تکوینی با خلقت و آفرینش نور آنها شروع گردیده است.
منشاء این تفاوت آنکه هرچه موجود کاملتر و شایستهتر باشد، دلالت آن بر وجود و عظمت خداوند قویتر خواهد گردید و از اینجا است که اطلاق اسماء حسنی ـ نامهای نیک ـ بر ائمه به طوری که در پارهای از روایات آمده است بسیار صحیح و پرمعنی است. نسفی نیز معتقد است که هر صفت، اسم و فعلی که در عالم است، جمله صفات، اسامی و افعال این وجود هستند، امّا صفات در مرتبه ذاتند، و اسامی در مرتبه وجه، و افعال در مرتبه نفس میباشند. همچنین خوارزمی اسماء را عین ذات میداند، و میگوید: نیست اسماء، مگر عینی که آن ذات الهیه است، چه اسم عین ذات مسمّی است.
تقسیم اسماء به ذات، صفات و افعال مطابق اصطلاح ارباب معرفت است و بعضی از مشایخ اهل معرفت ـ برای نمونه ابن عربی در کتاب انشاء الدوائر ـ اسماء ذات، اسماء صفات و اسماء افعال را چنین برشمردهاند است، اسماء ذات عبارت است از: الله، الرب، الملک، القدّوس، السلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبّار، المتکبر، العلّی، العظیم، الظاهر، الباطن، الاول، الاخر، الکبیر، الجلیل، المجید، الحق، المبین، الواجد، الماجد، الصمد، المتعالی، الغنّی، النور، الوارث، ذوالجلال، الرقیب، و اسماء صفات عبارتند از: الحی، الشکور، القهّار، الغافر، المقتدر، القوّی، القادر، الرحمن، الکریم، الغافر، الغفور، الودود، الرئوف، الحلیم، الصبور، البّر، العلیم، الخبیر، المحسن، الحکیم، الشهید، السمیع، البصیر. و اسماء افعال عبارتند از: المبدئ، الوکیل، الباعث، المجیب، الواسع، الحسیب، المقیت، الحفیظ، الخالق، البارئ، المصور، الوهاب، الرزاق، الفتاح، القابض، الباسط، الخافض، الرافع، المذّل، الحکیم، العدل، اللطیف، المعید، المحیی، الممیت، الوالی، التوّاب، المنتقم، المقسط، الجامع، المغنی، المانع، الضارّ، النافع، الهادی، البدیع، الرشید.
البته لازم به یادآوری است که برخی، آیات پایانی سوره حشر را ناظر بر تقسیمبندی اسماء به ذاتی، صفاتی و افعالی دانستهاند. در تقسیم مشابهی صفات الهی به صفات ذات و فعل انقسام مییابد که مقصود از صفات ذات، صفاتی است که از مقام ذات انتزاع شده و عین ذات است، مانند: علم و قدرت، و مقصود از صفات فعل، صفاتی است که از مقام فعل الهی انتزاع شده و عین آن است، مانند: خالقیت و رازقیت.
نامهای خداوند پیوندی عمیق با جهانبینی توحیدی اسلامی دارد و از اسباب مسلم آن به شمار میرود. چنانکه بنابر آیات قرآن کریم ، نخست خداوند اسماء را به آدم آموخت و او را بر جمیع علوم ـ که منبعث از اسماء الهی بود ـ آگاه ساخت، و آدم به سبب دانستن این اسماء حضرت باری بود که مقام و منزلتی بالاتر از ملائک یافت. در قرآن چهار بار به صراحت از اینکه خداوند دارای نامهای نیکو است، صحبت شده و از آنها با عنوان اسماء الحسنی تعبیر گردیده است. در آیه 180 سوره اعراف، از کافران به عنوان کسانی که در اسماء خداوند الحاد میکنند، یاد شده است و این خود بیانگر آن است که باور داشتن به اسماء حسنای حضرت باری، خود از توابع توحید میباشد.
دکتر بتسابه مهدوی
28 بهمن 1395
تهران