نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۸۱۷ مطلب با موضوع «دلشیفتگان» ثبت شده است

مراقبه از راه ذکر گفتن

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۵، ۰۶:۱۹ ق.ظ

مراقبه از راه ذکر گفتن

دکتر بتسابه مهدوی

 

بکوش هر بار که نفست را فرومی‌بری، خود، هفت بار "سوپریم ( واژه‌ی انگلیسی SUPREME به معنی بالاترین و نام یزدان است) " را بازگویی، و باز زمان بازدم هفت بار دیگر آن را بازگوی. در تو هفت جهان بالاتر و پایین‌تر هست. هنگامی که در زمان دم فرودادن "سوپریم" می‌گویی، احساس کن که داری به جهان‌های بالاتر درون خود گام می‌گذاری. تازه هنگامی که به جهان‌های بالاتر رسیدی، نیروی استوار را در برابر خود توانی یافت. زمانی که داری هوا را بیرون می‌دهی، به هفت جهان پایین‌تر از خودت بیندیش و بکوش توان جهان‌های بالاتر را در جهان‌های پایین‌تر بیفکنی. همه چیز را در جهان‌های بالاتر گرد آور و سپس آغاز به بیرون دادن هوا کن و همزمان با آن "سوپریم، سوپریم، سوپریم" را پشت سر هم بگو و همراه آشتی و صلح و روشنایی و نشاط به جهان‌های پایین گام گذار تا آن‌ها را پاکیزه سازی.

دکتر بتسابه مهدوی

7 مهر 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

عکس نوشته 6 مهر 1395

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۵، ۰۸:۵۳ ق.ظ

  • بتسابه مهدوی

پاک نگه ‌داشتن خرد1

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۵، ۰۸:۵۱ ق.ظ

پاک نگه ‌داشتن خرد

دکتر بتسابه مهدوی

 

تو می‌توانی اندیشه‌ات را پاک نگاه داری، بدین گونه که همیشه احساس کنی، خرد نداری؛ آنچه داری تنها "دل گل" یک کودک است. هنگامی که کسی از تو بپرسد: "این را با ترازوی خرد خود چگونه می‌سنجی؟"، می‌توانی به او بگویی: "من خرد ندارم. تنها یک "دل گل" دارم و بس. تو اگر خرد نداشته باشی، نیازی نداری آن را پاک نگاه داری. از این راه می‌توانی این گره را به سادگی بازکنی.

*

ما شش مرکز معنوی در تن خود داریم. تو خود را روی مرکزی متمرکز می‌کنی که مانی‌پورا نام دارد. معمولا در ذن خود را روی آن متمرکز می‌سازند. آموزش‌های معنوی هندوستانی ما می‌گویند که تو از راه این مرکز به نیروی پویایی دست می‌یابی. اگر از این نیروی یزدانی برای آماجی یزدانی بهره گیری، به برآیندی خواهی رسید. اگر آن را برای نیتی تازنده به کار بندی، تباهی به بار خواهی آورد.

اگر می‌خواهی بر اندیشه‌هایت چیره باشی، باید خود را روی مرکزی که در میان چشم‌هایت است، متمرکز کنی. اگر بسیار سخت‌کوشی و تمرکزت بسیار شدید است، نباید بیش از دو دقیقه روی آن متمرکز بمانی. و گرنه از همان آغاز خسته خواهی شد. اگر پس از آن خود را روی مرکز دل تمرکز دهی، آرامش و شیفتگی و شادی را دریافت خواهی داشت. به درون دلت که پای می‌گذاری، بکوش آهنگ کیهانی، آهنگ بی‌آهنگ را بشنوی. اگر بتوانی شیفتگی و شادی و آرامش و خورسندی دلت را به مرکز میان دو ابرویت بیاوری، خواهی دید که در آنجا دیگر اندیشه‌ای نیست.

دل، جایگاهی مطمئن برای تمرکز و مراقبه‌ی توست. در اینجا خود بخود، به پاکی دست خواهی یافت، چرا که روان در دل جای دارد و روان با بی‌کرانگی یکی است. تو از اینجا همه چیز را به دست خواهی آورد.

دکتر بتسابه مهدوی
6 مهر 1395
تهران

  • بتسابه مهدوی

عکس نوشته 5 مهر 1395

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۰۷ ب.ظ

  • بتسابه مهدوی

آرام کردن خرد

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۰۳ ب.ظ

آرام کردن خرد

دکتر بتسابه مهدوی

 

خرد مانند یک بچه‌میمون است. اگر بچه‌میمونی به سوی تو بدود و همواره ترا گاز و نیشگون بگیرد، باید از یک راهی رویش را کم کنی. اگر هر بار که آن بچه‌میمون نزدیکت می‌شود، ضربه‌ای به آن بزنی، خواهد دید که آزار دادن تو، گونه‌ای از پررویی است که نمی‌تواند براستی مایه‌ی آزار تو شود. تو باید همواره تا می‌شود بیدار و هشیار باشی. زمانی که یک اندیشه‌ی نایزدانی به درون تو رخنه می‌یابد، باید آن را بی‌درنگ بیرون کنی. اگر همواره بیدار و هشیار باشی، این اندیشه‌ها هم سرانجام کوتاه خواهند آمد و دیگر در پی آزارت نخواهند بود.

از همه چیز پرارزش‌تر تمرین است. خرد تو امروز رفتار همان بچه‌میمون را دارد. پیوسته به در و دیوار دلت می‌کوبد و به  آرامش دل تو گزند و آسیب می‌رساند. اما تو کاری نداشته باش که آن بچه‌میمون هر چند وقت یک‌بار سراغت می‌آید، او را بگیر و بیرون بینداز، یا آگاهانه همه‌ی توجهت را به چیز دیگری بده. اگر بگذاری آن ترا به بیراهه ببرد، بر تو چیره خواهد شد. تو باید بدانی که در این گیتی، هر کسی دارای غرور و خودپسندی و خودبینی خویشتن است. اگر تو هر بار که آن، در می‌زند، در دلت را به رویش بسته نگاه داری و هیچ محلش نگذاری، خرد هم پس از گذشت زمانی، آزار دادن ترا کسر شان خود خواهد شمرد.

 

پرسش: چرا همیشه اندیشه‌های آزاردهنده، روان مرا به بیراهه می‌کشانند؟

شری چینموی: ریشه‌ی اینکه چرا اندیشه‌ها همیشه آدم را به بیراهه می‌برند، در این نکته نهفته است که همه می‌کوشند با خرد خود مراقبه کنند. سرشت خرد به گونه‌ای است که از اندیشه پیشواز می‌کند- از اندیشه‌های خوب، از اندیشه‌های بد، از اندیشه‌های یزدانی، و از اندیشه‌های نایزدانی. اگر بخواهی با خواست خود به عنوان یک بشر، بر خرد چیره شوی، مانند این است که از یک بچه‌میمون یا یک مگس خواهش کنی دست از سرت بردارد. گاز و نیشگون گرفتن در سرشت بچه‌میمون است؛ آزار دادن انسان هم در سرشت مگس.

برای آرام ساختن خرد، نیرویی بالاتر باید باشد. این نیرو همان، توان روان است. تو باید روشنایی روان را از ژرفای دلت بیرون بکشی. تو دو اتاق داری. اتاق دل و اتاق خرد. اتاق خردت در این دم، تاریک است و بی‌تابش و ناپاک؛ آمادگی آن را ندارد که در خود را به سوی روشنایی باز کند. اما در اتاق دل را همیشه می‌توان به روی روشنایی باز کرد؛ چون آن، جایگاه روان است. هنگامی که خود را متمرکز ‌کنی و بتوانی روی واقعیتی که در ژرفای دلت نهفته است، مراقبه می‌نمایی، نه روی خرد، آن واقعیت هم گامی پیش می‌گذارد و خود را پدیدار می‌سازد. اگر در دل خود خوب فروبروی و روشنایی روان ترا در آن پیش براند، می‌توانی گام به اتاق خرد بگذاری و آن را هم روشنایی بخشی.

 

آوردن خرد به درون دل:

 

احساس کن در دلت چیزی هست که از خرد، بسیار بسیار تواناتر است. روانت را احساس کن و آن را از ژرفنای دل خود بیرون بکش.

احساس کن روان، از توانی بسیار شگرف و سترگ برخوردار است. شاید تو روان را نبینی، اما توان درونیت را به کار بکش و با آن لگام خرد را به دست خود بگیر. به خرد بگو: "تو گذاشتی من چند دقیقه‌ای آرام باشم و من برای این از تو سپاسگزارم. اما من باز هم همیشه مراقبه خواهم کرد و باز هم خواستار آرامش و روشنایی و خورسندی خواهم بود؛ و آنگاه تو باز نخواهی گذاشت کار خود را دنباله گیرم."

گریبان خرد را به سادگی بگیر و آن را در توفان درون دلت بنشان. تا او می‌گذارد مراقبه کنی، نباید اندوهی بخوری. اما زمانی که او آغاز به آزار دادن تو می‌کند و سرت را به درد می‌آورد، این یعنی باز با تو سر ناسازگاری گذاشته. باز نمی‌گذارد آرامش و روشنایی را از بالا دست‌یافت خود کنی.

خردت را بگیر و احساس کن کودکی بی‌ادب است. کودک می‌خوابد و می‌گذارد مادر مراقبه کند و یزدان را نیایش نماید. اما وی هم‌اینک بیدار است و می‌خواهد کار درست کند. می‌خواهد نگذارد مادرش دنباله‌ی نیایش خود را بگیرد و مراقبه کند و آرامش و روشنایی و خورسندی بیشتری داشته باشد. اینک مادر باید چه کند؟ او به کودک هشدار خواهد داد و خواهد گفت: "من دارم هنوز نیایش و مراقبه می‌کنم. تو نباید مرا آزار دهی، و گرنه خدمتت می‌رسم."

 دکتر بتسابه مهدوی

5 مهر 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

تمرکز روی یک گل

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۳۴ ق.ظ

تمرکز روی یک گل

بتسابه مهدوی

 

من یک گل به تو داده‌ام ( در جلسه‌ی مراقبه) . خواهش می‌کنم چند دقیقه‌ای هوش و حواست را به آن بده. هنگامی که خود را روی آن متمرکز می‌کنی، بکوش احساس کنی که خودت، آن گل هستی. همزمان با آن بکوش احساس کنی که آن گل، دارد در ژرفای درون دل تو بزرگ می‌شود.

آنگاه بکوش خود را اندک‌اندک روی یکی از برگ‌های مشخص آن گل، متمرکز سازی. احساس کن این برگ‌گلی که تو برگزیده‌ای، شکل جنینی هستی راستین توست. پس از چند دقیقه خود را روی همه‌ی گل تمرکز بده و احساس کن که آن، همان واقعیت کیهانی است. به همین گونه پیش برو و برگرد و نخست خود را روی برگ‌گل- گونه‌ی جنینی هستی راستین تو- و سپس روی همه‌ی گل واقعیتی که همه چیز را دربرمی‌گیرد- تمرکز بخش. خواهش می‌کنم در این کار نگذار هیچ اندیشه‌ای به کله‌ات راه یابد. بکوش دریافت و خردت را آرام آرام و آسوده‌ی آسوده نگاه داری و خواهش می‌کنم چشم‌هایت را هم نیمه ‌باز نگه داری.

پس از زمانی اندک، چشم‌ها را ببند و بکوش آن گلی را که خودت را رویش تمرکز داده بودی، در دل خود ببینی. آنگاه خود را با چشم‌های بسته روی آن گل متمرکز کن، آن هم به همان گونه‌ای که پیش از این خودت را روی گل فیزیکی که در دستت بود، تمرکز داده بودی.  

گل، بهترین نمونه‌ی پاکی است. اکنون بکوش احساس کنی که دلت مانند همان گل پاک شده.

دکتر بتسابه مهدوی

31 شهریور 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

عکس نوشته 30 شهریور 95

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۴۰ ق.ظ

  • بتسابه مهدوی

تمرکز روی یک تصویر

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۳۶ ق.ظ

تمرکز روی یک تصویر

دکتر بتسابه مهدوی

 

توجهت را به یک تصویر بده. می‌توانی به عکس استادت ( استاد معنویت ) نگاه کنی، اما می‌توانی به چهره‌ی خود در آینه هم بنگری. هنگامی که خود را روی تصویر خود در آینه متمرکز می‌کنی، احساس کن با آن موجود فیزیکی که می‌بینی، یک‌سره یکی هستی. سپس بکوش تا به درون عکسی که داری می‌بینی، گام بگذاری. باید از درون آن بکوشی رشد کنی. تو از راه این اندیشه، رشد خواهی کرد: "یزدان مرا می‌خواهد، من به یزدان نیاز دارم." باز بگو: "یزدان مرا می‌خواهد، من به یزدان نیاز دارم. یزدان مرا می‌خواهد، من به یزدان نیاز دارم." آنگاه خواهی دید که این اندیشه‌ی یزدانی دارد آهسته و آرام در درون تو رشد می‌کند و می‌بالد و به هستی درونی و برونی تو راه پیدا می‌کند و با این کار به نیروی خرد، هستی زیستی و تنت، پاکی می‌بخشد.

زمانی که می‌خواهی تمرین تمرکز کنی، باید یک شی را برگزینی، چیزی که بی‌واسطه ترا شاد کند. اگر استاد داری، عکس او شادی بی‌واسطه‌ای را به تو خواهد بخشید. اگر استاد نداری، یک چیزی را که بسیار زیبا، یزدانی و پاک باشد، برای نمونه یک گل را برگزین.

دکتر بتسابه مهدوی
30 شهریور 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

تمرکز روی چیزی کوچک

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۴۷ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

اگر می‌‌خواهی توانایی خود را در تمرکز بالا ببری، خودت را با یک چیز، تا می‌شود کوچک، یکی کن. تنها آن زمان است که از نیرویی بی‌کران برخوردار خواهی شد. یزدان از آن روی نیرومند نیست که از همه چیز دور است، توان وی از اینجاست که هم در فیل و هم در مورچه هست. یزدان، همه‌تواناست، چون هر دو تای اینها را می‌تواند باشد، هم فیل و هم مورچه. وی هم بی‌کرانگی است و هم باکرانگی. و درست از همین روی که همزمان هم بی‌کران و هم باکران است، همه‌توانا هم هست. پس تو هم اگر می‌خواهی نیروی مراقبه داشته باشی، تنها به خود بی‌کرانگی بیندیش، چون نیروی بی‌کرانه‌ی یزدان در درون توست. اما هنگامی که می‌خواهی نیروی خود را از راه تمرکز گسترش بخشی، به چیزی بسیار ظریف و بسیار کوچک بیندیش.

دکتر بتسابه مهدوی

29 شهریور 95

تهران


  • بتسابه مهدوی

مانویت

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۳۴ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

مانویت در فاصله میان ظهور مسیحیت و اسلام پدید آمد و در مدت کوتاهى فراگیر شد و پیروانى پرشور برای خود پیدا کرد.

 

مانویت ترکیبى است از اعتقادات صابیان، بوداییان، زردشتیان و مسیحیان.

 

اصول عرفانى و انسانى این آیین به گسترش آن شتاب داد و آن را در شرق تا چین و در غرب تا مرکز اروپا پیش برد.

 

حاکمان ایران و روم و سرزمینهاى دیگر با مانویان، خصومت کردند و دسته دسته آنها را کشتند و سرانجام، محکمه تفتیش اروپا، آخرین گروه مانویان را در قرن سیزدهم میلادى نابود کرد.

 

سرگذشت مانى

 

مانى در یک خانواده ایرانى در شهر بابل به سال 216 م . متولد شد. پدرش پاتک نامیده مى‌شد که از همدان به بابل رفته و آیین صابیان را پذیرفته بود.

 

مانى در سال 228 م. ادعاى رسالت کرد و براى تبلیغ آیین خود به سرزمین‌هاى مختلف رفت. (با توجه به منابع فعلی، تایید یا رد رسالت مانی، بسیار دشوار است)

 

وى به سال 243 م. هنگام تاجگذارى شاپور اول نزد او آمد و وى را به دین خود دعوت کرد. شاه از او استقبال کرد او نیز کتابى به پهلوى ساسانى نوشت و آن را شاپورگان نامید.

 

وى براى تبلیغ دین خود به آسیاى میانه نیز سفر کرد و پس از بیست سال در زمان بهرام اول به ایران بازگشت.

 

این پادشاه با مانى دشمنى کرد و او را در سال 274 م . کشت.

 

پیروان مانى پس از او مانویت را تبلیغ کردند و حتى آن را به قسمتهایى از اروپا و چین گسترش دادند.

 

بیشتر مانویان در آسیاى میانه بودند. این آیین بر اثر فشار زردشتیان و مسیحیان ضعیف شد.

 

اقلیت‌هایى از مانویان در مناطقى مانند بوسنى هرزگوین تا قرنها باقى ماندند و سرانجام نابود شدند.

 

برخى از نهضتهاى ملى ایرانیان در قرون نخست اسلام از مانویت الهام مى‌گرفت همچنین برخى زندیقان قرون نخست اسلام گرایشهاى مانوى داشتند.

 

شیوه تبلیغی مانویان

 

مانویان برای گسترش آیین خود شیوه خاصی را اتخاذ کردند و آن این بود که در هر منطقه جغرافیایی که نفوذ می‌‌کردند نام خدا و ایزدان و اهریمنان اصلی دین را با حفظ ویژگی‌‌ها به نام اساطیر و شخصیت‌ها و قهرمانان آن منطقه در می‌آوردند. اینگونه بود که پیروان جدید با این دین احساس بیگانگی نداشتند.

 

منابع مانوى

 

بسیارى از منابع مانوى قرن‌ها پس از ظهور اسلام وجود داشته و مطالبى از آنها در کتب تاریخى قدیم نقل شده است.

 

این کتاب‌ها اندک اندک از میان رفت تا اینکه اخیرا مقدار زیادى از آثار مانوى در شهر تورفان در ترکستان چین از خاک بیرون آمد.

 

یکى از نوآوری‌هاى مانى این بود که با در نظر گرفتن بیسوادى عموم مردم، از نقاشى استفاده مى‌کرد و علاوه بر نوشتن مطالب دینى، آنها را نقاشى مى‌کرد و مجموعه‌اى به نام ارژنگ پدید آورده بود که بقایاى آن اخیرا کشف شد. برخى از کتابهاى دیگر او و پیروانش نیز مصور بودند.

 

6 کتاب زیر قطعاً توسط مانى نوشته شده است:

 

1. شاپورگان که به زبان پهلوى بوده و قطعاتى از آن در تورفان کشف شده است؛

 

2. انگلیون (انجیل) این کتاب مصور بوده و احتمالا ارژنگ همان است؛

 

3. گنجیه زندگان شامل احکام؛

 

4. پراگماتیا (کتاب جامع)؛

 

5. کتاب رازها؛

 

6. کتبا دیوها؛

 

تعالیم و مبانى

 

مانى مى‌گفت: «حکمت و حقیقت الهى را پیامبران در زمانهاى مختلف و سرزمینهاى گوناگون نشر دادند. روزگارى بودا در هندوستان، زمانى زردشت در ایران، هنگامى عیسى در فلسطین و اکنون من، مانى پیغمبر خدا هستم و براى نشر حقایق در سرزمین بابل ماموریت دارم.»

 

بیشتر تعالیم مانى بر مسیحیت و زردشتى‌گرى استوار است و در این آیین جنگ نور و ظلمت نقش مهمى بر عهده دارد.

 

مانویان جامعه را به پنج طبقه دینى تقسیم مى‌کردند

 

1. فریستگان یا فریشتگان که دوازده تن بودند و جانشینان مانى شمرده مى‌شدند؛

 

2. ایسپاساگان یا اسقفان که هفتاد و دو تن بودند؛

 

3. مهیشتگان یا کشیشان که سیصد و شصت نفر بودند؛

 

4. ویزیدگان یا گزیدگان که شمارشان بسیار بود و دین مانى را تبلیغ کردند؛

 

5. نغوشاکان یا نیوشندگان که عامه پیروان مانى بودند و شمارشان از همه بیشتر بود.

 

مانویان، تحت تاثیر آیین زردشت، سه اصل اخلاقى را رعایت مى‌کردند و آنها را سه مهر مى‌نامیدند؛

 

1. مهر دهان (پرهیز از گفتار زشت)؛

 

2. مهر دست (پرهیز از کردار زشت)؛

 

3. مهر دل (پرهیز از پندار زشت).

 

پیروان مانى گیاهخوار بودند و طبقات اول تا چهارم، حق ازدواج و مال اندوزى نداشتند.

 

زندگی پس از مرگ

 

باورهای آنان بر این استوار است که اصل نور از اصل ظلمت جداست و کسی سزاوار رسیدن به نور و سرزمین روشنایی است که از بدی‌ها منزه شده باشد. از این رو انوار پاک و روح انسان‌‌های معتقد به دین که در رده دینی برگزیدگان و یا بالاتر بوده و سختی‌ها و مشقت‌‌های زندگی پرهیزگارانه را تحمل کرده باشند توسط فرشته‌‌ای که از جانب هرمزدبغ آمده به سوی بهشت نو و از آنجا به سوی منشا ابدی نور که همان جایگاه زروان است رهسپار می‌شود.

دکتر بتسابه مهدوی

29 شهریور 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی