نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۱۷۸ مطلب با موضوع «دکتر بتسابه مهدوی :: ایران باستان» ثبت شده است

دی

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۴۱ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

خرم روز

هرمزد روز از دی ماه برابر با 1 دی در گاهشماری ایرانی از گرامی ترین روزهای ایرانیان به نام «خرم روز» یا «خور روز»(خورشید روز) یا جشن «نود روز»(90 روز تا نوروز)آغاز سال نو در برخی از تقویم های ایران باستان که هنوز نیز در پامیر و بدخشان بکار گرفته می شود.

دیده شدن خورشید در این روز نه تنها «زایش خورشید» را نوید می دهد، بلکه آغاز روز، ماه، و فصل و سال جدید نیز بوده است. همچنین هنگام جشنی به نام «آب نو» در آذربایجان همراه با تعویض آب ِآب انبارها با آب ِتازه همراه با مراسمی همگانی.

دکتر بتسابه مهدوی

21 دی 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

آیین های برگزاری جشن شب چله

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۳۹ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

ایرانیان همواره شیفته ی شادی و جشن بوده اند و این جشن ها را با روشنایی و نور می آراستند. آن ها خورشید را نماد نیکی می دانستند و در جشن هایشان آن را ستایش می کردند. در درازترین و تیره ترین شب سال، ستایش خورشید نماد دیگری می یابد. مردمان سرزمین ایران با بیدار ماندن، طلوع خورشید و سپیده دم را انتظار می کشند تا خود شاهد دمیدن خورشید باشند و آن را ستایش کنند.

 

در گذشته، آیین‌هایی در این هنگام برگزار می‌شده است که یکی از آن ها جشنی شبانه و بیداری تا بامداد و تماشای طلوع خورشید تازه متولد شده، بوده است. جشنی که از لازمه‌های آن، حضور کهنسالان و بزرگان خانواده، به نماد کهنسالی خورشید در پایان پاییز بوده است، و همچنین خوراکی‌های فراوان برای بیداری درازمدت که همچون انار و هندوانه و سنجد،به رنگ سرخ خورشید باشند.

 

از جمله آیین های این شب می توان به دورهم نشینی، فراهم کردن تنقلات و آجیل(لرک) و میوه های خشک، قصه گویی، فال حافظ، فال کوزه، و شعرخوانی (بیتو خوانی) اشاره کرد.

دکتر بتسابه مهدوی

21 دی 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

شب چله در آیین مهر

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۳۷ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

 همان گونه که در پیش آمد، شب چله زاد روز ایزد مهر یا میترا است.

نخستین روز زمستان به نام «خوره روز» (خورشید روز)، روز تولد مهر و نخستین روز سال نو بشمار می‌آمده است و امروزه کارکرد خود را در تقویم میلادی که ادامه ی گاهشماری میترایی است و حدود چهار سده پس از مبدا میلادی به وجود آمده، ادامه می‌دهد. کیش مهر (میتراییسم) تاثیر گذارترین آیینی است که پس از مهاجرت آریاییان در زمان فریدون به اروپای کنونی رفت و ردپای آن را در همه ی ادیان جهان می توان مشاهده کرد.

 

کلمه ی یلدا واژه ای سریانی است و به معنای تولد یا میلاد است. در برخی منابع آمده است که پس از مسیحی شدن رومیان، چهارسد سال پس از تولد عیسی مسیح، کلیسا جشن تولد مهر را به عنوان زاد روز عیسی پذیرفت، زیرا زمان دقیق تولد وی معلوم نبود. در واقع یلدا یک جشن آریایی است و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می کرده اند.

وقتی میتراییسم از تمدن ایران باستان به سایر جهان منتقل شد در روم و بسیاری از کشورهای اروپایی روز 21 دسامبر به عنوان تولد میترا جشن گرفته می شد ولی پس از قرن چهارم میلادی در پی اشتباه محاسباتی، این روز به 25 دسامبر انتقال یافت و از سوی مسیحیان به عنوان روز کریسمس جشن گرفته شد. از این روست که تا امروز بابا نوئل با لباس و کلاه مُغان ظاهر می شود و درخت سرو و ستاره ی بالای آن هم یادگاری از کیش مهر و فرهنگ ایرانی است.

 

ابوریحان بیرونی، مبدا سالشماری تقویم کهن سیستانی را از آغاز زمستان ذکر کرده وجالب این که نام نخستین ماه سال در تقویم سیستانی نیز «کریست» بوده است.

منسوب داشتن میلاد به میلاد مسیح، به قرون متأخرتر باز می‌گردد و پیش از آن، آنگونه که ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه نقل کرده است، منظور از میلاد، میلاد مهر یا خورشید است. نامگذاری نخستین ماه زمستان و سال نو با نام «دی» به معنای دادار - خداوند از همان باورهای میترایی سرچشمه می‌گیرد.

 

نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک، قهرمان بزرگ ملی ایران بوده‌اند (که هنوز هم حامیان سرمایه‌داری لجام گسیخته اندیشه‌های عدالت‌جویانه او را سد راه منافع طبقاتی خود می‌دانند) سخت گرامی و بزرگ دانسته می‌شد و از آن با نام «خرم روز» یاد می‌کرده و آیین‌هایی ویژه داشته‌اند.

 

این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستانی هنوز در میان برخی اقوام دیده می‌شود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان) است. همچنین در تقویم کهن ارمنیان نیز از نخستین ماه سال نو با نام «ناواسارد» یاد شده است که با واژه اوستایی «نوسرذه» به معنای «سال نو» در پیوند است.

دکتر بتسابه مهدوی

21 دی 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

شب چله

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۴۰ ب.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

انارم روز از آذرماه برابر با 30 آذر در گاهشماری ایرانی می ستاییم مهر را آنکه از آسمان بر فراز برجی پهن با هزاران چشم بر ایرانیان می نگرد نگاهبان زورمندی که هرگز خواب به چشم او راه نیابد آن که مردمان را از نیاز و دشواری برهاند.

 

«شب چله»(یلدا) یا جشن زایش مهر، درازترین شب سال و شب زادن دوباره ی خورشید و آغاز فصل زمستان است که یادگاری هفت هزار ساله و ارزشمند از نیاکان فرهیخته ی مان به شمار می آید. ایرانیانی که هزاران سال پیش دریافتند که گاه‌شماری بر پایه ی ماه نمی‌تواند گاه‌شماری درستی باشد. پس به پژوهش درباره ی حرکت خورشید پرداختند و گاه‌شماری خود را بر پایه ی آن قرار دادند.

 

ایشان حرکت خورشید را در برج‌های آسمان اندازه‌گیری کردند و برای هر برجی نام خاصی گذاشتند و دریافتند هنگامی که برآمدن خورشید با برآمدن برج «بره» در یک زمان باشد، بهار است و دریافتند که در ابتدای پاییز و بهار روز و شب برابر است و در ابتدای تابستان روز بلندتر از شب است. ایرانیان باستان گاه‌شماری خود را بر اساس چله (چهل روز) تقسیم کردند و 9 چله (ماه) داشتند.

 

می دانیم که در فرهنگ ایرانیان عدد چهل مانند عدد هفت و دوازده قداست خاصی دارد. واژه‌های «چله نشستن»، «چل چلی» و در طبرستان واژه‌های «پیرا چله،‌ گرما چله» نشانه ی اهمیت این عدد در میان فرهنگ ایرانی است.

 

امروزه برخی به اشتباه بر این گمانند که مراسم شب چله برای رفع نحوست بلندترین شب سال برگزار می‌شود، اما می‌دانیم که در باورهای کهن ایرانی هیچ روز و شبی، نحس و بد یوم شناخته نمی‌شده است و جشن شب چله، همچون بسیاری از آیین‌های ایرانی، ریشه در رویدادی کیهانی دارد.

 

در گاهشماری ایرانی که دقیق ترین  ِگاهشماری ها و سازگارترین ِآن ها با تقویم طبیعی است، همواره و در همه ی سال‌ها، شب چله و انقلاب زمستانی برابر با شامگاه سی‌ام آذرماه و بامداد یکم دی‌ماه است.

دکتر بتسابه مهدوی

20 دی 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

عاشوریه

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۳۳ ب.ظ

عاشوریه

دکتر بتسابه مهدوی

بیست و هفتم ماه کیسلو عبری برابر با 27 آذر در گاهشماری ایران یدر این روز (روز نخست سُرطانا) صابئین مندایی به یاد غرق شدگان توفان نوح مراسمی به نام «لوفانی» و «دخرانی» برگزار می کنند.

دکتر بتسابه مهدوی

20 دی 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

جشن آذرگان

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۳۱ ب.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

آذر روز از آذرماه برابر با 9 آذر در گاهشماری ایرانی«نماز به تو ای آتش، ای بزرگ ترین آفریده ی اهورامزدا وسزاوار ستایش»یسنا 62، بند 9روز نهم هر ماه «آذر» یا «اَتر»(Atar) نام دارد؛ آذر ایزد ِویژه ی همه ی آتش هاست و از احترام ویژه ای نسبت به سایر آخشیج ها (عناصر) برخوردار می باشد و «جشن آذرگان» جشنی دیگر از جشن های آتش است در گرامیداشت این آخشیج و ایزد منسوب به آن.در صفحه ۲۵۶ ترجمه ی آثارالباقیه از ابوریحان بیرونی درباره ی این جشن آمده است :

«... روز نهم آذر عیدی است که به مناسبت توافق دو نام آذرجشن می گویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند می باشند و این روز جشن آتش است و بنام فرشته ای که به همه ی آتش ها موکل است نامیده شده، زرتشت امر کرده در این روز آتشکده ها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند ...»

در «فرهنگ جهانگیری»، «برهان قاطع»، «مروج الذهب مسعودی» و «المدخل فی صناعة احکام النجوم» از کیا کوشیار ابن لبان با شهری جیلی، این جشن را «آذرخش» نوشته اند.

 

در جشن های آتش مردم روی بام خانه ها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و پایکوبی و نیایش و فرآوری خوراک های ویژه و «آفرینگان خوانی» جشن می گیرند.

نزد ایرانیان، جشن آذرگان از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و همچون نوروز و مهرگان بر آن ارج می نهاده اند. در این روز آتشکده ها  را آراسته  و آذین بندی می کردند و در آن جایگاه مقدس مراسم ویژه ای برای جشن برگزار می کردند. نظافت و پاکیزگی، از جمله ستردن موی و چیدن ناخن در این روز نیک بود و معتقد بودند در این روز مشاوره و رایزنی درباره ی امور و دشواری ها به نتیجه ی مطلوب می انجامد.آتش به طور عموم از روزگاران بسیار کهن تا به امروز مورد توجه همه ی اقوام روی زمین بوده و هر قوم و طایفه ای به شکلی آن را ستوده اند. دانشمند آلمانی «شفتلویتز»(Sheftelwitz) در کتاب خود «آیین قدیم ایران و یهودیت» نوشتار بسیار مفیدی در این باره دارد و نشان می دهد که چگونه همه ی ملل جهان از هر نژاد آتش را می ستایند و از متمدن ترین کشورها در اروپا تا وحشی ترین قبایل آفریقایی در ستودن این عنصر درخشان با یکدیگر شریک هستند.

در نزد هندوان نیز، «آگنی»(Agni) اسم آتش و نام پروردگار آن است و در «ریگ ودا»ی هندوان و اوستای ایرانیان اسم پیشوای دینی هر دو دسته از آریایی ها، «اَتره ون»(Athravan) می باشد که به مانک آذربان و آن کسی که از برای پاسبانی آتش گماشته می شود است.

همچنان در «وستالیس»(Westalis) در رم قدیم دختری پاکدامن و دانا از خاندانی شریف به نگهبانی و زنده نگه داشتن آتش مقدس در معبد «وستا»(Westa) موظف بوده است و در مدت خدمتش که 30 سال بوده، می بایست با کمال پاکی و پرهیزگاری و تقدس به سر برد و نگذارد آتش مقدسی که پشتیبان دولت رم تصور می شد خاموش گردد.

دکتر بتسابه مهدوی

20 دی 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

آذر

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۲۹ ب.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

کوسه برنشین

هُرمزد روز از آذرماه برابر با 1 آذر در گاهشماری ایرانی در روزگار ساسانیان آغاز بهار به دلیل در نظر نگرفتن کبیسه با اول آذرماه مصادف بود از این رو مراسم سنتی «بهار جشن» را در آغاز آذرماه که همزمان با بهار بود انجام می دادند.

یکی از این مراسم که شهرتی بسیار داشت و همانند جشن های کارناوالی بوده است«کوسه برنشین» نام دارد. بیرونی شرح این رسم را چنین آورده که در نخستین روز از آذرماه - یا نخستین روز بهار - مردی کوسه (بی ریش) با شمایلی عجیب و غریب را بر خری می نشاندند که به دستی کلاغ داشت و به دستی بادبزن و خود را مرتب باد می زد.

 

او برای جلوگیری از نفوذ سرما با روغن های گرم کننده ی ویژه ای خود را چرب کرده و خوراک و آشامیدنی های گرم کننده می خورد؛ مردم به این کوسه ی ژنده پوش که اشعاری در وصف بدرود با زمستان و سرما می خواند می خندیدند و آب و برفابه به سوی او پرتاب می کردند.

شمار فراوانی از مردم کوچه و بازار و نیز برخی ماموران حکومتی به دنبال او بودند و او مجاز بود که از هر خانه و دکانی یک درم سیم یا یک دینار بگیرد. اگر کسی از پرداختن این وجه سرباز می زد مرد کوسه می توانست از ظرف مرکب سیاه یا گل سرخرنگی که همراه داشت او یا خانه او را نشان کند و گاه به لودگی فرمان تاراج او را می داد.

 

بخشی از این پول که از آغاز مراسم تا میانه ی روز به دست می آمد سهم حاکم و درآمد میانه ی روز تا پایان مراسم به هنگام غروب سهم کوسه و همراهان او بود.مردم از ترس حکومت و مسخرگی و لودگی کوسه و نیز از بیم آلوده شدن لباس و جامه معمولا این پول را پرداخت می کردند.

پس از غروب آفتاب، کوسه باید می گریخت و پنهان می شد، وگرنه مردم مجاز به ضرب و شتم او بودند و کسی نیز مانع آن ها نمی شد.

 

در برهان قاطع نیز می خوانیم : «جشنی است که پارسیان در غره ی آذرماه می کرده اند و وجه تسمیه اش آن است که در این روز مرد کوسه ی یک چشم بدقیافه ی مضحکی را بر الاغی سوار کرده و داروی گرم بر بدن او طلا می کردند و آن مرد مضحک مروحه و بادزنی در دست داشت و پیوسته خود را باد می کرد و از گرما شکایت می نمود و مردمان برف و یخ بر او می زدند و چندی از غلامان پادشاه نیز با اوهمراه بودند و از هر دکانی یک درم سیم می گرفتند و اگر کسی در چیزی دادن اهمال و تعلل می کرد گل سیاه و مرکب [ که ] همراه او بود بر جامه و لباس آن کس می پاشید و از صباح تا نماز پیشین هرچه جمع می شد تعلق به سرکار پادشاه داشت و از پیشین تا نماز دیگر به کوسه و جمعی که با او همراه بودند و اگر کوسه بعد از نماز دیگر به نظر بازاریان درمی آمد او را آنقدر که توانستند می زدند و آن روز را به عربی «رکوب کوسبج» خوانند ... گویند در این روز جمشید از دریا مروارید برآورد و در این روز خدایتعالی حکم سعادت و شقاوت فرمود هر که در این روز پیش از آنکه حرف زند بهی بخورد و ترنج ببوید تمام سال او را سعادت باشد.»

 

 

در عجایب مخلوقات طوسی نیز آمده است که :«... در این روز لٶلٶ از دریا برآرند و گویند که در این روز باری تعالی حکم به سعادت و شقاوت هر کسی معلوم کرده است. هر که در این روز پیش از آن که سخن گوید «سفرجل» (بِه) تناول کند و ترنج ببوید در تمامی سال مسعود باشد.»

شمس الدین صوفی دمشقی نیز به این مراسم اشاره دارد، با این تفاوت که در توصیف او کوسه بر گاوی می نشیند و زمان مراسم نیز هفت روز است. این جشن به جشن های بابلی «ساکئا» و «زگموگ» شباهت فراوانی دارد. در جشن «ساکئا»، شاه مقام خود را به یک محکوم به مرگ تفویض می کرد مرد محکوم به جامه ی شاهانه درمی آمد بر تخت می نشست و فرمان می داد و پادشاه چون دیگر رعایا در بین مردم می ماند. پس از یک روز فرمانروایی (که معمولا با فرامین طنز همراه بود) او را اعدام می کردند و شاه دوباره برتخت می نشست.

 

در کتاب «گوژپشت نتردام» هم ویکتورهوگو به کارناوالی در روز خاصی به نام «جشن احمق ها» اشاره می کند که به این مراسم شباهت فراوانی دارد.

 

در روزگار ما، با توجه به اینکه بهار در جای خود در اعتدال ربیعی، مراسمی در برخی مناطق ایران انجام می شود که شباهت هایی به کوسه برنشین دارد همچون مراسم «حاجی فیروز»، «پیربابو» و «عروس گولی»، اما آنچه پیداست این است که امروزه در این مراسم تنها عنصر نمایشی باقی مانده و جنبه های آیینی خود را کاملا از دست داده است، حال آنکه در مراسم

«کوسه گردی» و «کوسه گلین» که هنوز در برخی مناطق قم و استان مرکزی توسط شبانان برگزار می شود، نشانه هایی از اعتقادات و باورهای اساطیری برای طلب باران دیده می شود.

دکتر بتسابه مهدوی

20 دی 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

گالشی جشن

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۲۵ ب.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

آسمان روز از آبان ماه برابر با 27آبان در گاهشماری ایرانی این روز برابر با سیزدهم تیرماه دَیلمی و روز جشن تیرگان در گیلان است که با نام «تیرجشن» یا «گالشی جشن» شناخته می شود.

دکتر بتسابه مهدوی

20 دی 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

تیرما سیزه شو

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۲۴ ب.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

تیرما سیزه شو ماه روز از آبان ماه برابر با 12 آبان در گاهشماری ایرانی جشنی به نام «تیرما سیزه­شو» یا «تیرماه سیزه شو» در گاهشماری باستانی تبری، که همان جشن تیرگان در مازندران است.

 

دهواحنینا

روز هیجدهم ماه تورا مندایی برابر با 14آبان در گاهشماری ایرانی در گاهشماری صابئین مندایی روز هیجدهم ماه تورا (چهارمین ماه سال) جشنی برپا می­شود به نام «دهواحنینا» یا «عید کوچک» که از آیین­های این جشن می­توان به دید و بازدید و تهیه­ی خوراکی­های ویژه­ نام برد.

 

پاییزانه

دی­ به­ مهر از آبان ماه برابر با 15آبان در گاهشماری ایرانی میانه­ی فصل پاییز هنگام برگزاری جشنی به نام «پاییزانه» یا «جشن میانه­ی پاییز» است که در گاهشماری گاهنباری نیز هنگام یکی از گاهنبارها به نام «اَیاثرِم»(در اوستا اَیاثرِیمَه) به مانک «آغاز سرما» بوده است.

این گاه در باور سنتی زرتشتیان هنگامی است که خداوند گیاهان و رستنی­ها را آفریده است.جشن پاییزانه هنوز در بین مردم کرمانشاه برگزار می­شود و از مراسم این جشن می­توان به خواندن دعا و پختن خروس به شمارگان فرزندان خانواده نام برد.

دکتر بتسابه مهدوی

20 دی 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

جشن های آبانگان

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۰۱ ق.ظ

جشن های آبانگان

دکتر بتسابه مهدوی

 

آبان روز از آبان ماه برابر با 10آبان در گاهشماری ایرانی «...اینک آب­ها را می­ستاییم، آب­های فروچکیده و گردآمده و روان شده­و خوب کـُنش ِ اهورایی را...» (یسنا - هـات 38 - بند 3)«جشن آبانگان» جشنی است در گرامیداشت ستاره­ی روان (سیاره) درخشان «اَنَهیتَه / آناهید (زهره)» و رود پهناور و خروشان «اردوی / آمو (آمودریا)»، و بعدها ایزدبانوی بزرگ«آب»­ها در ایران (غیاث آبادی، 1382،ص77).«اَردوی سوره اَناهیتا» Ardavi – Sura Anhita ایزد‌بانویی ایرانی

بسیار برجسته­ای است که نقش مهمی در آیین­های ایرانی دارد و پیشینه­ی ستایش و بزرگداشت این ایزد بانو در فرهنگ ایرانی به دوره­های پیش از زرتشتی در تاریخی ایران می­رسد.

 

بخش بزرگی در کتاب اوستابه نام «آبان یشت»(یشت پنجم) که یکی از باستانی­ترین ِیشت­ها می­باشد به این ایزد بانو اختصاص دارد، در این یشت، او زنی است جوان، خوش اندام، بلند بالا، زیبا چهره، با بازوان سپید و اندامی برازنده، کمربند تنگ بر میان بسته، به جواهر آراسته، با طوقی زرین بر گردن، گوشواری چهارگوشدر گوش، تاجی با سد ستاره­ی هشت گوش بر سر، کفش­هایی درخشان درپا، با بالاپوشی زرین و پرچینی از پوست سگ آبی.

 

اَناهید گردونه­ای دارد با چهار اسب سفید، اسب­های گردونه­ی او ابر، باران، برف و تگرگ هستند.او در بلندترین طبقه­ی آسمان جای گزیده است و بر کرانه­ی هر دریاچه­ای، خانه­ای آراسته، با سد پنجره­ی درخشان وهزار ستون خوش تراش دارد. او از فراز ابرهای آسمان، به فرمان اهورامزدا، باران و برف و تگرگ را فرو می­باراند.

 

نیایشگاه­های آناهیتا معمولا در کنار رودها برپا می­شده و زیارتگاه­هایی که امروزه با اسامی دختر و بی بی مشهور هستند و معمولا در کنار آن­ها آبی جاری است، می­توانند بقایای آن نیایشگاه­ها باشند.

برخی حتی سفره­های نذری با نام بی بی (همچون بی بی سه شنبه) را بازمانده­ی آیین­های مربوط به آناهیتا می­دانند.

آناهیتا همتای ایرانی «آفرودیت»، الهه­ی عشق و زیبایی در یونان و «ایشتر»، الهه­ی بابلی، به شمار می­رود.واژه­ی «آب» که جمع آن«آبان» است در اوستا و پهلوی «آپ» و در سانسکریت «آپه» Apa ودر فارسی هخامنشی «آپی» می­باشد.

این آخشیج (عنصر) همانند آخشیج­های اصلی دیگر چون آتش و خاک و هوا در آیین­های ایرانیان باستان مقدس است و آلودن آن گناهی بس بزرگ است. برای هریک از چهار آخشیج امشاسپندی (فرشته) ویژه نامگذاری شده است.

به گواهی اوستا و نامه­های دینی پهلوی، ایرانیان آخشیج­های چهارگانه را که پایه­ی نخستین زندگی است، می­ستودند. در جشن آبانگان، پارسیان به ویژه زنان در کنار دریا یا رودخانه­ها، فرشته­ی آب را نیایش می­کنند.

ایرانیان کهن آب را پاک (مقدس) می­شمردند و هیچ­گاه آن­را آلوده نمی­کردند و آبی را که اوصاف سه­گانه­اش (رنگ - بو - مزه) دگرگون می­شد برای آشامیدن و شستشو به­کار نمی­بردند.

«هرودوت» می­آورد :«... ایرانیان در میان آب ادرار نمی­کنند، آب دهان و بینی در آن نمی­اندازند و در آن دست و روی نمی­شویند ...»  «استرابون» جغرافیدان یونانی نیزمی­آورد :«... ایرانیان در آب روان، خود را شستشو نمی­دهند و در آن لاشه، مردار و آن­چه که نا پاک است نمی­اندازند ...» در برگردان فارسی آثارالباقیه ابوریحان بیرونی می­خوانیم : «... آبان روز دهم آبان ماه است و آن را عید می­داند که به جهت همراه بودن دو نام، آبانگان می­گویند. در این روز زو Zoo پسر طهماسپ از سلسله­ی پیشدادیان به شاهی رسید، مردم را به کندن قنات­ها و نهرها و بازسازی آن­ها فرمان داد، در این روز به کشورهای هفت­گانه خبر رسید که فریدون ، بیوراسب (ضحاک - آژی دهاک) را اسیر کرده، خود به پادشاهی رسیده و به مردم دستور داده است که خانه و زندگی خود را دارا شوند...»

در روایت دیگرى آمده است که پس از هشت سال خشکسالى در ماه آبان باران آغاز به باریدن کرد و از آن زمان جشن آبانگان پدید آمد.

زرتشتیان نیز در این روزهمانند سایر جشن­ها به آدریان­ها (آتشکده­ها) مى­روند و پس از آن براى گرامیداشت مقام فرشته­ی آب­ها، به کنار جوى­هاو نهرها و قنات­ها رفته و با خواندن اوستاى آبزور (بخشى از اوستا که به آب و آبان تعلق دارد) که توسط موبد خوانده مى­شود، اهورامزدا را ستایش کرده و درخواست فراوانى آب و نگهدارى آن را کرده و پس از آن به شادى مى­پردازند. جالب این­جاست که مى­گوینداگر در این روز باران ببارد، آبانگان به مردان تعلق گرفته و مردان تن و جان خویش را به آب مى­سپارند و اگر بارانى نبارد، آبانگان زنان است و زنان آب تنى مى­کنند.

دکتر بتسابه مهدوی

19 دی 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی