نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۱۷۸ مطلب با موضوع «دکتر بتسابه مهدوی :: ایران باستان» ثبت شده است

نشان فروهر بخش 2

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۱۹ ب.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

حلقه ای که کمر پیرمرد را دربرگرفته است

در میان کمر پیرمرد ایرانی در آرم فروهر یک چنبره (حلقه) بزرگ دیده می شود که اشاره به "دایره روزگار" و جهان هستی دارد که انسان در این میان قرار گرفته است و مردمان موظف شده اند در میان این چنبره روزگار روشی را برای زندگی برگزینند که پس از مرگ روحشان شاد و قرین رحمت و آمرزش الهی قرار بگیرد.

 

دو سر حلقه که به پایین آویزان گشته است

در نماد فروهر دو رشته از چنبره (حلقه) به راست (خیر) و چپ (شر) کشیده شده است که نشان از دو عنصر باستانی ایران دارد. یکی سوی راست و دیگری سوی چپ. نخست " سپنته مینو" که همان نیروی الهی اهورامزدا است و دیگری "انگره مینو" که نشان از نیروی شر و اهریمنی است.

 

انسان در میان دو نیروی خیر و شر قرار گرفته است که با کوچکترین لرزشی به تباهی کشیده می شود و نابود خواهد شد. پس اگر از کردار نیک، گفتار نیک، پندار نیک پیروی کند همیشه نیروی سپنته مینو در کنار وی خواهد بود و او به کمال خواهد رسید و هم در این دنیا نیک زندگی خواهد کرد و هم در دنیای پسین روحش شاد و آمرزیده خواهد بود.

 

قسمت دم که سه ردیف پر دارد

قسمت دم نشان فروهر نیز همانند قسمت بالها به سه ردیف پر تقسیم شده. انتهای لباس پیرمرد سالخورده باستانی ایران به صورت سه طبقه بنا گذاشته شده است که اشاره به کردار نیک، گفتار نیک و پندار نیک دارد.

 

پس تنها و زیباترین راه و روش نیک زندگی کردن و به کمال رسیدن از دید "اشو زرتشت" همین سه فرمان است که دیده می شود امروز جهان تنها راه و روش انسان بودن را که همان پندارهای زرتشت بوده است، برای خود برگزیده است و خرافات و عقاید پوچ را به دور ریخته است.

دکتر بتسابه مهدوی

2 دی 1395

تهران


  • بتسابه مهدوی

نشان فروهر

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۱۵ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

تقریبا همه ی ما نام "فروهر" به گوشمان خورده، حتی خیلی از ما نشان فروهر را به گردن انداخته، از تندیس و یا تصویر آن در منزل یا محل کار خود استفاده میکنیم، اما اطلاعات زیادی درباره ی تاریخچه ی فروهر نداشته و حتی نمیدانیم این نشان، نماد چیست. فقط همین اندازه میدانیم که این نشان، یک نشان ملی است، و متعلق به ایران باستان و زرتشتیان است.

 

چکیده ی تاریخچه ی فروهر

"فروهر" یا "نماد فرکیانی" و یا نام اصلی آن "فره وهر" (Farahvahar) در اصل نام آریایی "روح" در زبان عربی است. بیش از چهار هزار و پانصد سال پیش، زمانی که تقریبا تمام اقوام کره ی زمین سرگرم بت پرستی بودند و تمام وجود انسان را فقط و فقط همین کالبد خاکی و فانی میدانستند، درست در همین زمان، آریاییان باستان اعتقاد داشتند انسان غیر از کالبد خاکی دارای روح بوده و پس از مرگ، این روح از بدن فانی جدا شده و به جای دیگری رفته و به زندگی اش ادامه میدهد، زرتشتیان این منزلگاه پس از مرگ روح را "اختران" می نامیدند.

 

 نامی که آریایی ها برای آنچه که ما امروز بدان روح میگوییم انتخاب کرده بودند "فره وهر" بود، و قدمت ساخت نشان "فروهر" به بیش از چهار هزار سال پیش بازمی گردد و جالب اینجاست که اعتقاد آریاییان به وجود "فروهر" (روح) به پیش از زایش زرتشت بزرگوار باز میگردد و این خود جای بس افتخار است.

 

سنگ نگاره های شاهنشاهان هخامنشی در کاخهای پرسپولیس و سنگ نگاره های شاهنشاهان ساسانی همه حکایت از آن دارد.

 

به عقیده ی زرتشتیان، "فروهرها" هر ساله در ماه فروردین به زمین آمده و برکات آسمانی با خود می آوردند، و روز سیزدهم فروردین دوباره به آسمان برمیگشتند، پس آریایی ها شب آخرین چهارشنبه ی سال را به بالای تپه ها رفته و با روشن کردن آتش مراسم باشکوهی را برگزار میکردند و به استقبال "فره وهرها" میرفتند (چهارشنبه سوری)، سپس در روز سیزدهم فروردین برای بدرقه ی فروهرها به دشتها رفته و جشن برپا میکردند (سیزده بدر).

 

مفهوم نشان فروهر

نکته بسیار شگفت انگیز درباره ی این نشان ملی ما ایرانیان آن است که ذره ذره ی این نشان دارای مفهوم و دانشی نهفته است. اینک به تشریح آرم فروهر می پردازیم:

 

چهره ی پیرمرد

قرار دادن چهره یک پیرمرد سالخورده در آرم فروهر اشاره به شخص نیکوکار و یکتا پرستی دارد که رفتار و ظاهر مرتب و پسندیده اش سرمشق و الگوی دیگر مردمان بوده است و دیگران تجربیات وی را ارج می نهادند. بنابراین قرار دادن چهره ی یک پیرمرد به عنوان سر نگاره نشان از خرد و تجربه ی پیرمرد دارد.

 

دست راست پیرمرد در نشان فروهر

دست راست نگاره به سوی آسمان دراز شده است که اشاره به ستایش و پرستش "دادار هستی اهورا مزدا" خدای واحد ایرانیان دارد، که زرتشت در 4000 سال پیش آن را به جهان هدیه نمود، و عجیب آنجاست که پیش از زرتشت، آریاییان به وجود "فروهر" (روح) و "اهورا مزدا" (خدا) اعتقاد داشته اند.

 

حلقه ای که در دست چپ پیرمرد است

در دست چپ فروهر چنبره ای (حلقه ای) وجود دارد که نشان از عهد و پیمانی است که بین انسان و اهورامزدا بسته میشود و انسان باید خدای واحد را ستایش کند و همیشه در همه امور وی را ناظر بر کارهای خود بداند.

 

مورخین حلقه های ازدواجی که بین جوانان رد و بدل می شود را برگرفته شده از همین چنبره فروهر میدانند و آن را یک سنت ایرانی میدانند که به جهان صادر شده است. زیرا زن و شوهر نیز با دادن چنبره (حلقه) به یکدیگر پیمانی را با هم امضا نموده اند که همیشه به یکدیگر وفادار بمانند.

 

بالهای نشان فروهر

بالهای کشیده شده در دو طرف نگاره اشاره به تندیس پرواز به سوی پیشرفت و ترقی در میان انسانهاست و در نهایت امر رسیدن به اهورا مزدا دادار هستی خدای واحد ایرانیان است.

 

سه ردیف پر بر روی بالهای فروهر

سه قسمتی که روی بالها به صورت طبقه بندی شده قرار گرفته است اشاره به سه دستور جاودانه پیر خرد و دانش جهان "اشو زرتشت" دارد که بعدها به نشان اضافه شد که بی شک میتوان گفت تا میلیونها سال دیگر تا جهان در جهان باقی باشد این سه فرمان پابرجاست و همیشه الگو و راهنمای مردمان جهان است.

 

این سه فرمان که روی بالهای نماد اهورامزدا نقش بسته شده همان کردار نیک، گفتار نیک و پندار نیک ایرانیان است. بالهای "فروهر" برای پرواز، پیشرفت و تعالی انسان به سوی اهورامزدا از این سه ردیف پر تشکیل شده و بالهای انسان تنها با حمایت این سه ردیف پر (کردارنیک، گفتارنیک، پندارنیک) توانایی پرواز و پیشرفت را دارد.

دکتر بتسابه مهدوی

30 آذر 1395

تهران


  • بتسابه مهدوی

مقام و نقش نیلوفر بخش دوم

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۸ ق.ظ

 دکتر بتسابه مهدوی


 نقش نیلوفر در فرهنگ قدیم

در جشن‌های مربوط به ماه تیر، از دو جشن “نیلوفر” و “تیرگان” یاد شده است. جشن نیلوفر که در آثار الباقیه از آن یاد شده در روز ششم از ماه تیر (خرداد روز) برگزار می‌شده است.

به نقل از فرهنگ دهخدا داریم:

مولف برهان قاطع ذیل “مرداد” آرد: “مردادنام روز هفتم باشد از هر ماه شمسی و بعضی روز هشتم گفته‌اند. و فارسیان بنابر قاعده کلی این روز را عید کنند و جشن سازند. و این جشن را جشن نیلوفر خوانند و در این روز هر که حاجتی از پادشاه خواستی، البته روا شدی.

نیلوفر [ ف َ ] (اِ) نیلوفر معمولی یا نیلوفر آبی گیاهی است از تیره ٔ نیلوفرهای آبی که نزدیک به تیره ٔ آلاله ها است . این گیاه آبزی است و در مناطق گرم و معتدل می روید. برگهایش قلبی شکل و مسطح است . درازای دمبرگ طویل است و برگها در سطح آب شناورند. این گیاه را غالباً به عنوان یک گیاه زینتی در استخرها و حوضچه ها می کارند. ساقه ٔ خزنده ٔ این گیاه که در کف برکه ها و حوضچه ها می خزد به عنوان قابض در تداوی به کار می رود. از دانه های آن نیز جهت جلوگیری از ازدیاد قوه باه استفاده می شود.

نیلوفربزرگ : گونه ای نیلوفر آبی است که در برکه ها و حوضچه های نواحی گرم می روید. برگهای این گونه نیلوفر آبی دارای پهنه ٔ وسیع و جالب توجهی هستند به طوری که قطر پهنه ٔ برگهایش تا دو متر هم می رسد. لبه ٔ برگهایش که مانند دایره ٔ وسیعی بر سطح آب قرار می گیرند به طرف بالابرگشته است همین برگشتگی لبه ٔ برگهای این گیاه به طرف بالا با توجه به وسعت پهنه ٔ برگها حالت یک قایق کوچک مدوری را به برگهای این گیاه داده است به طوری که می تواند وزن طفلی را که بر روی آن قرار گیرد تحمل کند. گلهایش نیز نسبةً بزرگ و داری گلبرگهای فراوانی هستند. رنگ گلبرگهای محیط گل سفید است و هرچه بیشتر به طرف مرکز گل متوجه شویم رنگ گلبرگها متمایل به قرمز می شود. میوه اش کروی شکل و خاردار است و دانه هایش محتوی نشاسته ٔ فراوان و خوراکی است ازین جهت این گیاه را ذرت آبی نیز گویند.

نیلوفر سفید: یکی دیگر از گونه های نیلوفر آبی است که گلهای سفید دارد.

نیلوفر هندی : گیاهی است از تیره ٔ نیلوفرهای آبی که گلهایی شبیه نیلوفر آبی معمولی دارد. برگها و گلهایش بر خلاف نیلوفر معمولی از سطح آب در حدود یک متر بالاتر قرار می گیرد. دوگونه ازاین گیاه شناخته شده است یک گونه ٔ آن که دارای گلهای زردرنگ است و خاص مناطق گرم آمریکای جنوبی است . گونه ٔ دیگر دارای گلهای سفید یا قرمز است و در مناطق گرم آسیا و اروپا می روید. دانه هایش ذخائر غذائی فراوان دارند و به باقلای مصری و الفول المصری موسومند.

نیلوفر باغی : گونه ای نیلوفر یا پیچک است که بیشتر به نام لبلاب موسوم است . این گیاه خودرو است و به سرعت تکثیر می یابد گلهایی به رنگ سفید یا گلی دارد و در اکثر نقاط ایران در مزارع و باغچه ها می روید و نموش هم سریع است .این گیاه اگر در زمینی بروید که نزدیکش گیاهی یا تکیه گاهی نباشد روی زمین می خزد، اما همین که به تکیه گاه یا گیاه دیگری رسید دور آن می پیچد و از آن بالا می رود. از برگهایش به عنوان سبزی آش استفاده می کنند، خوراک خوبی نیز برای دامها محسوب می شود. اما این گیاه زیان زیادی به مزارع خصوصاً مزارع غلات و کتان و شاهدانه می رساند چون از رشد آنها جلوگیری می کند. ریشه کن ساختن آن نیز دشوار است زیرا ریشه های نازکش در اعماق زمین فرومی رود و از هر تکه ٔ کوچک یک پیچک تازه می روید. نامهای دیگر این گیاه حشیشه ٔ مهبوله و لوایه و پیچک باغی و لبلاب و لبلاب صغیر و علیق و مداد و طربوش الغراب و قهقهه و لبینة و عصب صغیر و بور طخیله است .

 

نقش نیلوفر در فرهنگ قدیم

نیلوفر پیچ هندی : گونه ای نیلوفر یا پیچک است که دارای ساقه های خزنده و برگهائی پوشیده از کرک و گلهائی به رنگهای زیبای ارغوانی یا بنفش یا سفیداست که به صورت خوشه مجتمع می باشند. منشاء اصلی این گیاه امریکای مرکزی است اما در شمال افریقا و فرانسه نیز کشت می شود. ریشه های متورم این گیاه دارای ۴۰ درصد مواد نشاسته ای و ۲۰ درصد قندهای مختلف و ۴ درصد مواد پروتیدی است ، از این جهت مورد تغذیه قرار می گیرد و مانند سیب زمینی از آن استفاده می شود. در جنوب ایران به ویژه بلوچستان گونه هائی از این گیاه می روید که در زبان محلی آن را گجر لاهوری می نامند. نامهای دیگر این گیاه حب النیل و عجب و قرطم هندی و حسن الساعه وحب العجب و دمةالعشاق و مرچایی و زیرکی و عجب گیاه و چهارمرجه است .

نیلوفر صحرائی : یکی از گونه های نیلوفر باغی است که پایا است و ساقه ٔ بالارونده و پیچنده دارد و گلهایش سفیدرنگ است . بزرگی گلها بین ۳ تا ۴ سانتی متر است و در اکثر مزارع و بیابانها به حالت وحشی می روید. نامهای دیگرش : سکرجا و لبلاب کبیر و پیچک صحرائی و اقسیان و حبل المساکین و عشاق الشجر و عصب و بدسغان و بدشغان و بداسغان و بدشگان وبدسکان و کف الکلب و راحةالکلب است .

نیلوفر فرنگی :انواع نیلوفر که در عهد ناصرالدین شاه از اروپا به ایران آوردند. (فرهنگ فارسی معین). نیلوفر در تداول امروزی قسمی پیچک است . گل آن چون شیپوری است به رنگ آبی سخت مطبوع یا سرخ کم رنگ و لطیف ، در نهایت صفا و طراوت که صبح زود باز شود و چند ساعت پس از زدن آفتاب بپژمرد. گل ازرق . آفتاب پرست . گل کبود. (یادداشت مؤلف ).

نیلوفر از اسپرغم هاست . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). نیلوفر اسم فارسی است و کرنب الماء عبارت از اوست ، بیخش مانند زردک و ساقش نرم و طولش به قدر عمق آبها، برگش به سطح آب و ثمرش به قدر سیبی شبیه به قبه ٔ خشخاش و در آن تخمهای عریض سیاه و بالزوجت و گلش بیرون آب و اکثر او کبود و بعضی سرخ و آن هندی است و بعضی مایل به زردی و تیرگی و بعضی گویند که بری او نیز می باشد.

 

 

لوتوس که در ضمیر ناخودآگاه انسان ریشه ای عمیق دارد و در درون خود دنیای خدایان و انسانها را احاطه کرده با منشاء زندگی و تخیل آدمی جوش خورده است، بدین معنی که مبین رشته های جادویی و روحانی می باشد که نخستین آدمیان را به جهان می پیوندد. نخستین تصاویری که بشر از این گیاه خلق کرده بیانگر حس انتزاع گرایی اوست.

از آنجائیکه این رمز ریشه در باورهای دینی- مذهبی و اسطوره ای دارد با گذشت زمان ، تغییر آداب ، عقاید و شرایط اجتماعی نه تنها حضورش کم رنگ نگردیده بلکه مستحکم تر به جلوه گری خود ادامه داده و قدرت، صلابت و پایداریش را تثبیت کرده است.

 

در افسانه ها و باورهای مردمان کهن چنین آمده است که در ابتدای خلقت، زمانی که خالق تنها در میان آبهای نخستین قرار داشت، همانطوریکه متعجب بود که خلقت را از کجا شروع کند، برگ لوتوسی را مشاهده نمود که تنها موجود بود، مقداری از گلی که لوتوس در آن رشد می کرد در دست گرفت و بر روی برگ لوتوس قرارداد و سطح زمین بوجود آمد. به این ترتیب نیلوفر سمبل جهان گردید و لایه های متعدد گلبرگهای آن نمایانکر ادوار مختلف جهان، مقاطع و مراتب گوناگون هستی. درباور آنها هشت گلبرگ نیلوفر نشانه ی هشت جهت وجود است که پس از خلقت از قعر آبهای اولیه ظهور کردند این هشت جهت عبارتند از (راست-چپ، جلو-عقب، بالا-پائین، بیرون- درون)

ظهور نیلوفر از آبهای اولیه که عاری از هر گونه آلودگی بوده، نشانه خلوص، پاکی و نیروی بالقوه است که از درون آن نیروی مقدس حیات، دانش و معرفت ظهور می کند.

این گل بیانگر نمادهای مختلف می باشد که مشترک با عقاید سایر ملل نیز هست بعنوان مثال سمبل باروری- کامیابی-قدرت حاصلخیزی زمین- حمایت از هر موجود زنده- صلح جهانی- زیبائی، تندرستی، مظهر عشق، ریاضت و عبادت می باشد. لوتوس مظهر روشنایی نیز هست در نتیجه حاصل قدرتهای خلاق آتش، خورشید قمر است و به عنوان محصول خورشید و آبها شناخته شده است.

در اساطیر ایران این گل سمبل ایزد بانوی ناهید است که جای مهمی در آئین های ایران باستان به خود اختصاص می دهد وی ایزد بانوی آب می باشد که در نقوش برجسته به صورت زنی جوان حجاری شده است نام این خدا نخستین بار به صورت آناهیتا در کتیبه های هخامنشی دیده شده است بنابراین گل نیلوفر آبی را گل آناهیتا به شمار آورده اند.

نیلوفر با آئین مهری نیز پیوستگی نزدیک می یابد. در صحنه زایش مهر، او از درون غنچه نیلوفر متولد گردیده است بنابراین بر خلاف اینکه ریشه لوتوس را در آئین بودا پنداشته اند به آئین مهر یا میتراسیم که قدمتی بس طولانی تراز آئین بودا دارد مربوط می گردد.

در دین زردتشت این گل سمبل اهورا مزداست. سمبل انسانی اهورمزدا نیم تنه مردی است که شاخه ای از گل لوتوس را در میان انگشتان خود گرفته است.

زرتشتیان بر این باورند که نیلوفر آبی جایگاه نگهداری تخمه یا فر زرتشت بوده که در آب نگهداری می شده است.

 

 

گل لوتوس در طراحی 

سیر تحول گل لوتوس در طراحی گرافیک/ از هخامنشی تا دوره اسلامی یکی از راههای پی بردن به تاریخ هنر و معماری توجه و بررسی نقش گیاهان مقدس است که در هر دوره و زمان مورد توجه هنرمندان بوده است.

وجود این گیاهان به عنوان یک عنصر اصلی تزئینی در معماری و هنر دوران مختلف زندگی بشر از باستان تا قرن حاضر سئوالات بسیاری را در ذهن هر انسانی به وجود می آورد که چرا این گیاهان این چنین مورد توجه قرار گرفته اند، مبدا" و منشاء آنها از کجا بوده و فلسفه ی وجودی آن چه بوده است.

در میان این نمادهای گل مانند، نشانه ای وجود دارد که به طور پیوسته در کل هنر واسطوره شناسی مشرق زمین تکرار شده است، این گل ،( نیلوفر آبی، لوتوس یا سوسن شرقی) می باشد و در اغلب کشورهای آسیایی به عنوان سمبل و نماد همگانی مطرح گردیده است.

لوتوس که در ضمیر ناخودآگاه انسان ریشه ای عمیق دارد و در درون خود دنیای خدایان و انسانها را احاطه کرده با منشاء زندگی و تخیل آدمی جوش خورده است، بدین معنی که مبین رشته های جادویی و روحانی می باشد که نخستین آدمیان را به جهان می پیوندد. نخستین تصاویری که بشر از این گیاه خلق کرده بیانگر حس انتزاع گرایی اوست.

از آنجائیکه این رمز ریشه در باورهای دینی- مذهبی و اسطوره ای دارد با گذشت زمان ، تغییر آداب ، عقاید و شرایط اجتماعی نه تنها حضورش کم رنگ نگردیده بلکه مستحکم تر به جلوه گری خود ادامه داده و قدرت، صلابت و پایداریش را تثبیت کرده است.

از آنجائیکه این گل مظهر سه خدایی دین هخامنشیان یعنی میترا یا مهر، آناهیتا و اهورامزدا است، بارزترین و زیباترین نقوش آن در تخت جمشید به تصویر کشیده شده است.

تزئینات لوتوس در این دوره به دو صورت به چشم می خورد

۱) دسته اول به صورت مکمل اصلی بر روی سایر نقوش معماری نظیر جنگ افزارها، پوشاک و دردست بزرگان و صاحب منصبان به چشم می آید.

۲) دسته دوم به صورت منفرد در جای جای آثار معماری هخامنشیان و یا در ترکیب با گیاهان دیگر دیده می شود.

 

 

گل لوتوس در طراحی

زیبا ترین نقش نیلوفر را در هنر معماری ایران، در سر ستون پاسارگاد و تخت جمشید می توان دید که از جهت عظمت زیبائی و استحکام هنری بر جسته ترین پدیده معماری ایران محسوب می گردد.

در تخت جمشید ۲۵ طرح مختلف از لوتوس بسته به کاربردش به تصویر کشیده شده است که به آنها اشاره می گردد

۸ طرح لوتوس در ستونها بکاررفته است ۵ طرح از آن در پایه ستونها و سه طرح در قسمت زیر سر ستونها

چهار گونه از آن در دستان بزرگان و افسران ارتش قرار دارد که فرم آن بیانگر مقام و رتبه آنهاست.

۳ طرح ۱۶،۱۲و۸ پر لوتوس دیده می شود که رابطه مستقیم با علم نجوم دارد ،طرح ۱۶ پر آن نشان دوازده ماه سال بعلاوه ۴ سال کبیسه است، دوازده پر آن نشان دوازده ماه سال است و ۸ پر آن نشان خورشید.

همچنین این سه طرح بیانگر حضور سه خدا یعنی میترا، آناهیتا و اهورامزدا نیز می باشد.

یک نقش بارور و غنچه دار از این گل وجود دارد که نشان قدرت، پویایی، برکت و صلح است این گل نشانه خاص پادشاه بوده و در دستان داریوش شاه و خشایارشاه دیده می شود.

طرح دیگری از لوتوس به صورت فرم گلدانی است در پایه تخت روان داریوش

نمونه دیگر نقشی است از ترکیب لوتوس و درخت نخل که بر دیواره های تخت جمشید دیده می شود و برخی آن را گل آفتابگردان هم می نامند...

و نهایتا" نقشی از لوتوس وجود دارد که بر روی دشنه داریوش شاه مشاهده می شود، ظرافت و زیبائی این طرح به حدی چشم نواز است که می توان روح هنر معماری را در آن مشاهده کرد.

پس از هخامنشیان در زمان سلوکیان و اشکانیان : تزئینات معماری تحت تاثیر هنر معماری یونان قرار گرفت با این وجود لوتوس باز هم به جلوه گری خود ادامه داد و تحت نفوذ هنر یونان دچار تحولاتی در شکل و فرم خود گردید. کار مهم هنر اشکانیان در زمینه معماری دستیابی به گنبد روی گوشواره و تکوین ایوان طاق دار است که خود بر گرفته از فرم طاق دار نیلوفر آبی است.

تصویر ما در دوره حکومت ساسانیان یکبار دیگر روح هنر هخامنشیان بازتاب می یابد در این عصر دامنه تزئینات توسعه بیشتری می یابد و آراسته تر می گردد، اجزای تزئینی گل لوتوس بیشتر گردیده و فرم مارپیچی و پیچیده بودن گل مشهود می گردد نقش های دیگری که در این دوره دیده می شود نقش های ترکیبی از چند نوع گیاه شامل نیلوفر آبی به همراه هلال هایی است که در آنها گل ستاره ایی و نیم برگ نخل بکاررفته است.

 

 

گل لوتوس در طراحی

در دوره اسلامی از آنجائیکه پیکره سازی در معماری به دلایل عقاید مذهبی ممنوع گردید، هنر معماری شکل و فرم هندسی به خود گرفت و خطوط هندسی به ایفای نقش پرداختند به همین دلیل شکل و فرم این گل برای هماهنگی با این سبک جدید کاملا" متحول شد و قابلیتهای فرمی جدیدی را به خود گرفت اما اساس و پایه آن به همان نقوش هخامنشیان بر می گردد.

به عنوان مثال قرنیس های بکار رفته در معماری اسلامی بر گرفته از فرم گلدانی نیلوفر دوره هخامنشیان است.

در این دوره طرح لوتوس از حالت ساده بیرون آمد و فرم تزئینی و استیلیزه تری به خود گرفت، خطوط منحنی و مارپیچ بیشتر گشت. برگهای این گل در کنار خود گل به ایفای نقش پرداخت و بیانی گردید از فرم گنبد، طاق و ایوان.

یکی از زیباترین تصاویر از گل و برگ لوتوس در اوایل دوره اسلامی تلفیق این گل با خطوط کوفی است که کتیبه های بسیار زیبایی را در معماری اسلامی نقش آفرینی کردند.

اما بیشترین تحول لوتوس در دوره صفویه شکل می گیرد. در این عهد یکبار دیگر نقش قدرتی لوتوس در حیطه پادشاهی احیا می گردد و پایه و اساسی می گردد برای نقش بندی گل شاه عباسی که خود نشان مخصوص شاه عباس بوده است و جایگاهش در تاج پادشاهی واقع می گردد و تصویر ...

در دوران زندیه و قاجاریه تحول چندانی در این گل بوجود نیامد اما نمود بارز در هنر های دیگر نظیر قالیبافی فلز کاری و ... پیدا کرد. تصاویر متحول شده این دوران، انسانهای این عصر را بارموز جاودانی خود به دروازه های پر رمز وراز گذشته های دور می برند. به افسانه های جادویی پیشینیان که آدمی را مبهوت می کند.

 

در آخر چنین می توان نتیجه گیری کرد که نقش لوتوس

 

۱) همانند سایر هنرهای کاربردی و تجسمی دارای یک روند تحول و سیر تکاملی در طول دوره های مختلف باستان به خصوص در دوره اسلامی بوده است.

۲) این نقش تحت تاثیر اشکال و تزئینات معماری قرارگرفته و معماری نیز متقابلا" تحت تاثیر این طرح بوده است.

۳) سیر تحول نقش این گل ، تحول آن را از یک هنر آئینی به یک هنر کاربردی نشان می دهد.

 

در اهمیت حضور لوتوس دربودیزم کافی است به سه نکته ی مهم اشاره کنیم:

الف) یکی ازالقاب بودا ،مانی پادما یا گوهری درنیلوفراست.

ب ) برخی تعالیم او در سوتره هائی تحت عنوان سوتره نیلوفر جمع آوری شده است.

ج ) یکی ازتجلیات اوایزدی به نام«اولوکیتشوره»است که به الهه ی «نیلوفربه دست» مشهورمی باشد که درهنر بودائی به ویژه شاخه ی چینی آن نقش بسیار روشن وگسترده ای دارد.

این حضور گسترده نمادی چون لوتوس در بودیزیم،سبب شد درهنرومعماری بودائی،لوتوس یکی از اصلی ترین نمادهاباشد. زیرا اگرما نمادهای هنری بودائی رابه سه بخش نمادهای شمایلی، نمادهای غیر شمایلی ونمادهای نیمه شمایلی تقسیم کنیم، لوتوس درهر سه گروه جای دارد. درنمادهای شمایلی چون شمایل هاوپیکره های بودا،هماره اوراایستاده یانشسته برنیلوفرمی بینیم که باز به منشأ قدسی اواشاردارد.

درنمادهای نیمه شمایلی چون تخت جاپا،نیلوفرحضوری بارز دارد.

 

درنمادهای غیر شمایلی که عبارتند ازشیرونیز چرخ دارما نیلوفر نیزیکی از اصلی ترین نمادهای غیر شمایلی کنارشیروچرخ دراما است.

 

درماندالاها نیز که درطریقت بودائی، بسیارمهم تلقی می شوند،باز دایره نیلوفری به چگونگی دعا و پرستش اشاره می کند ومرکزماندالا به تعبیریونگ باکاسه نیلوفرآبی تطبیق می کند یعنی بامحل ولادت خدایان که آن را پادما می گویند.

محبوبیت «اولوکیتشوره» وتقاضا برای تصویر پیکره او سبب پیدا شدن چاپ باسمه ای چوبی شد.

همچنین یکی ازفرقه های بودائی چین که اساس نظریات خودرااز«سوتره نیلوفر»گرفته بود،براین باور بود که«بودا شدن»درهمه ی موجودات هست ومقصدهمه،بهشتی آسمانی است. به نظر می رسد که همین بهشت پرنقش ونگار، یکی ازمهم ترین عوامل غنای رنگ ونوردردیوارنگاری های خیال انگیزچینیان شده است.

 

اما مهم ترین ومشهور ترین آثار هنری بودائی رامی توان درعصر «آشوکا» جستجوکرد. یعنی درقصر پاتالی پوترا وستون های سنگی ای که در سرارهند برافراشت خصوصاً ستون سومنات که بسیاری ازمحققان وجود نیلوفر واژگون درآن رامتأثرازهنرومعماری هخامنشی می دانند که نشان بارزی ازاشتراکات آئینی،فرهنگی ونمادهای مشترک دوفرهنگ هند وایران می باشد که ریشه در مشترکات فکری نژادآریائی دارد.

وجود گل نیلوفرآبی درسه دین آریائی یعنی برآمدن برهما ازگل نیلوفرآبی درهندوئیزم وایستادن بودا برنیلوفرآبی اختصاص آن به ایزدبانو آناهیتا درآئین زرتشی وایزدبانومهردرمهرپرستی درایران باستان دلیل این مدعا است.

 

 

حضورگل نیلوفرآبی درآئین مهرپرستی مفاهیم خاصی دارد ازآن جمله دوایزد بانو یعنی میترا«مهر» وآناهیتا ایزد بانوی آب هردوبا نیلوفرآبی ارتباط دارد .

بنابر اسطوره های ایرانی مادرمهر یا میترا «میترا- ریگ ودا» که ایزد بانوی روشنای باسوریا در دریاچه هامون به شنا می پردازد ودرحین شنا، نطفه مقدس مهر در رحم اوقرار می گیرد ومهر چون نیلوفرآبی برسطح آب متولد می شود. وجود همین اسطوره است که بسیاری از محققین را برآن داشته که نقش برجسته ایزدبانوی ایستاده برنیلوفرآبی در نقشه برجسته بیستون رابه میترا نسبت دهند.

اما تقدم آناهیتا«اوردوی سورآناهیتا» ایزدبانوی آب، آناهیتا بر میترا یا مهر در عصراشکانی وساسانی و وجود معابد فراوان مختص آن درعصراشکانی مانند معبد آناهیتا درکنگاور وقلعه ها و پل هائی به نامهای پل دختر وقلعه دختردرعصر ساسانی به احترام او این فرضیه رانیزتقویت می کند که این نقش برجسته متعلق به آناهیتا می باشد که بنابرآیات مقدس اوستا با بر آمدن خورشید ، تأثیرات خود را درجهان آغاز می کند . دربندهش نیز برای هر امشاسپندی گلی به عنوان نماد مشخص شده ونماد آناهیتا نیلوفرآبی است.

البته لازم به ذکر است که که خداوندی میتراوآناهیتا مربوط به آئین مهر پرستی پیش از ظهور زرتشت است وبا تعالیم توحیدی زرتشت ایزدان ازمقام خدائی سقوط می کنند وتبدیل به فرشتگانی می شوند که هریک موکل بخشهائی ازامور عالم اند.

ما بارزترین جلوه نیلوفرآبی درهنر ایران باستان در دوره هخامنشی می باشد. برهمه ی محققین محرض است که هنر دوره هخامنشی هنری آئینی ونمادگراست وجلوه گاه این نمادها را درتخت جمشید« Perspolis» می باشد که دراین مقاله به حضور نیلوفر آبی درتخت جمشید اشاره می کنیم.

طبق آیاتی که دربالا ازکتب مقدس اوستا وبندهش ذکر شد وتأملی برشباهت روایات موجود در مورد تولد خود زرتشت وسه منجی آخرالزمان آئین زرتشت به نامهای«هوشیدر،هوشیدرماه ، سوشیانس» با افسانه تولد میترا درآئین مهرپرستی وبرهما درآئین هنوئیزم وبودا واین موضوع که تنها گیاهی که می تواند زرتشت وفرزندانش را در دریاچه کیانسه حفظ ونگهداری نماید گل نیلوفرآبی است، موجب می شود که این گل درهنرآئینی و نمادگرای هخامنشی حضور ونقشی با رز داشته باشد.

وجود یک گل نیلوفرآبی دردست داریوش کبیر درنقش برجسته تالارسدستون درتخت جمشید نماد و نشانه ای، قدسی و آئینی است.

استفاده نمادین از نیلوفرآبی «لوتوس» درجا ی جای نقش برجسته های تخت جمشید ودرنیلوفرهای واژگون درسرستونها وپایه ستونها ازتأکیدات مهم براهمیت آئینی ومقدس این گل درعصر هخامنشی دارد و توجه به این موضوع که تخت جمشید یک کاخ معبد آئینی است که برای مراسمهای آئینی خصوصاًً نوروز پایه ریزی شده اهمیت حضورنیلورآبی دراین بنا را صد چندان می کند.

می دانیم که شاهنشاهی هخامنشی از سند تا نیل واز سیحون تا دانوب گسترش داشت وتخت جمشید مکانی بود که نمایدگان ملل طابعه برای عرض تبریک نوروز واهداء هدایا به شاهنشاه ایران به آن جا می رفتند. گستردگی شاهنشاهی موجب شد که هنر هخامنشی هنری تلفیقی ازهنرهای ملل گوناگون ، اعم از طابعه وهمسایه باشد . حضورنمادهای آشوری، بابلی، چینی ومصری درتخت جمشید ازدلیل انکار ناپزیراین مدعاست.

ازجمله این تأثیرات زیرستونها تخت جمشید است که به احتمال قریب به یقین توسط هنرمندان مصری ، یا با نظارت آنها ساخته شده است. زیرا «نفرتوم» که ازخدایان مصرباستان، درلغت به معنای نیلوفرآبی است وفرزند« رع » و «سخمت» بود وهمچون «آمون» ازنیلوفرآبی زاده شد. به همین جهت است که نیلوفرآبی درهنرمصر نیز حضوری بارز دارد خصوصاً درسرتونها وزیر ستونهای معماری درمصر، درجریان تصرف آن سرزمین حضوراین سنت به هنر ایرانی نیز راه یافت. نمونه هائی ازاین تأثیر رامی توان رادرپایه ستونها در تخت جمشد دید.

اما استفاده ازاین گل درسرستونها تخت جمشید تاثیری خاص درهنرهند دوره آشوکا می گذارد. همانندی فوق العاده معماری تخت جمشید با معماری قصرپاتالی پوترا، ساخته شده در دوران پادشاه بزرگ بودائی، آشوکا است. این هماهنگی به ویژه در سر ستونها وپایه ستونها،سبب شده شده است متفکران بزرگی چون کومارآسومی وکاوشگرانی مانند دکتر اسپونر ودکتر وادل آن را کاملاً متأثرازهنرومعماری دوره هخامنشی بدانند.

 

 

گل نیلوفرآبی نماد ایزدبانوی آبها آناهیتا بود. باتوجه به ارجرهیت آناهیتا درعصر ساسانی می توان دریافت که چرا درگلهای تزئینی درهنرهای اعصاربعدی نیلوفرآبی جایگاه خاصتری دارد. بابرسی نقوش تزئینی درهنرهائی چون تذهیب،تشعیر،طراحی نقشه فرش وطراحی نقوش کاشی وسایرهنرهای تزئینی ایران می توان مشاهده کرد که گل نیلوفرآبی که اشتباهاً شاه عباسی خوانده می شود،نه تنها بزرگترین گل تزئینی بلکه درچرخشی که اصطلاحاًً به چرخش ختائی موسوم است، نقش مرکزی دارد. همان طورکه می دانیم دریک گردش ختائی درهمه تزئینات ایرانی-اسلامی تمامی گلها وگردشهای ختائی ازگل شاه عباسی «نیلوفرآبی» آغازمی شود واین مهم این فرضیه را که اهمیت این گل در هنرهای ایرانی اسلامی ریشه درتقدم آناهیتا که نماد آن نیلوفرآبی است برسایرامشاسپندان آئین زرتشت که هر یک گلی را به عنوان نماد داشتند مورد تأیید قرارمی دهد وتجلی نمادهای این امشاسپندان درهنر ایران پس ازاسلام راقابل قبول وبرسی می نماید.

نیلوفر آبی در آئین های آریائی مظهر تجلی است. پس می توان گفت این اصل که گردش گلهای ختائی از گل شاه عباسی «نیلوفر آبی» آغاز می شود می تواند دلیل براهمیت این گل به عنوان مظهر تجلی باشد. به این معناتمامی گلهای ختائی از درون آن سر بر می آورند ومتجلی می شوند.

ازسوئی به نظر می رسد که رنگ آبی لاجوردی که رنگ قالب درکاشیکاری است وازرنگهای اصلی درتذهیب،فرش وسایرتزئینات هنرهای ایرانی اسلامی است ریشه در آب که ایزدبانوی آن آناهیتا است داشته باشد. این موضوع که رنگ غالب درتزئینات معماری ایرانی اسلامی رنگ آبی لاجوردی است، باعث می شود که این فرضیه به ذهن متباتر شود که هنرمندان ومعماران ایرانی پس ازفتح ایران به دست اعراب به این روش سعی در حفظ هنر ومبانی فرهنگ ایرانی نموداند ودر اصل وقتی ما درمحیطی باچنین طراحی قدم می گذایم درمحیطی میترائستی پامی گذاریم که این امرتأئیدی است بر نظریه اینجانب که نمادهای فرهنگی، قومی،آئینی و هنری درطول تاریخ با زمان پیش می روند وبا اینکه متحول می شوند ولی ریشه های خود را حفظ می کنندمی باشد.

 

ازطرفی مامی دانیم که رنگهای آبی در کاشی،فرش وسایرهنر های سنتی ایران به سه دسته اصلی تقسیم می شوند:

1)آبی لاجوردی: این رنگ برخلاف تصورعموم که آنرا نماد آسمان می دانند، بادلایلی که در بالا ذکر شد میتواند نشان از حضور تفکر میترائیستی درهنرهای سنتی ایران خصوصاً درمعماری ، کاشی کاری ،فرش وسایرهنر های سنتی ایران باشد. این نوع آبی که در کاشیکاری دیواره ها وفرش استفاده می شود را اگر با این نظر بنگریم می بینیم که در فضایی مانند مساجد که عمدتاً ازاین رنگ استفاده می شودماخود را در درون آب می بینیم که مظهر پاکی وتطهیر کنندگی درون است وهمان طورکه دربالا گفته شد اگر تمامی گلها را نشانی از امشاسپندان که موکلان اداره کننده جهان ازسوی اهورامزدا هستند وماموراو برای یاری رساندن ما برای رسیدن به رستگاری هستند احساس می کنیم که مورد همایت آنان درپیمودن راه رستگاری هستیم . ازسوئی وقتی برروی این حوض یا دریاچه مقدس که بهصورت فرشی باضمینه آبی لاجوردی یا سورمه ای استاده ایم این احساس تطهیر شدگی را صد چندان می شود.

 

 

2) آبی روشن نفتی متمایل به سبز:این آبی که بعد ازآبی لاجوردی بیشترین کار برد را داراست عموماً برای پوشش خارجی گنبدها استفاده می شود. این رنگ نمادی ازکیهان است. میدانیم که اکثر اشکال ورنگهائی که ما از فضا وکیهان چه به وسیله ای چشم مسلح وچه غیر مسلح ویا از طریق عکسهای که ازفضاتوسط تلسکب هائی چون هابل گرفته شده در اصل نور هستند. چند سال پیش سازمان فضائی آمریکا(NASA) طی پرژه ای تمامی نورهای موجود در کیهان را به میزان گستردگی حظورآن در مجموعه نورهای کیهانی باهم درآمیخت که ثمره آن بسیار شگفت انگیز بود. زیرا نور حالصه ازاین درآمیختگی باررنگ آبی پوشش خارجی گنبد هائی چون مسجد جامع عباسی ،مدرسه چهار باغ دراصفهان و مسجد جامع گوهرشاد در مشهد برابری می کرد.

این رنگ را میتوان بعد از فلق ، قبل ازطلوع خورشید ویاهنگام غروب قبل از به سرخی گرائیدن آسمان مشاهده نمود. پس می توان این نوع آبی را «آبی کیهانی» نامید.

3) آبی فیروزه ائ : این آبی بسیارکمتر مورد استفاده قرارمی گیرد. زیرا دارای مفهوم خاصی است که استفاده ازآن را جز در نقاط خاص غیر ممکن ویا خالی ازبارمعنائی خاص خود می کند.این آبی نماد آسمان بهشت است. برخی ازمحققین با اتکا به آیاتی ازقرآن که بهشت را به باغی پردرخت باچشمه های جاری زیر پای بهشتیان توصیف می کند، ایجاد این رنگ را ثمره تابش نورخورشید باغ بهشت به چشمه های جاری وانعکاس آن درشاخ برگ سبز درختان بهشتی می دانند.

لذا همگی می دانیم که آبی فیروزه ای دراصل آبی روشن با ته مایه سبز است. این رنگ معمولاً یه درمرکز زیر گنبد ها در پوسته داخلی وراس گنبد در پوسته خارجی دیده می شود، که نشانی از غایت زندگی وعبادت یعنی رسیدن به آسمان بهشت ورستگاری معنوی است. نمونه هائی ازآن رامی توان درمرکزپوشش داخلی گنبد نمازخانه شیخ لطف ا... ومسجد جامع عباسی واقع در میدان نقش جهان اصفهان دید. شناخت معنای این رنگها کمک موثری در درک بهترمعانی نقوش به کار رفته درهنرهای اصیل مااست.

 

اما حضور این گل در فرش ایران را بهتراست از زبان پژوهشگر ارجمند تورج ژوله درکتاب گرانسنگ« پژوهشی درفرش ایران» روایت کنیم تا مستند ترباشد :« براسا س مطالعات انجام شده برروی آثار موجود ،این نقش از اواخر دوره تیموری ودر تمام دوران صفوی مورد استفاده بافند گان بوده وبعدها نیزتأثیر عمیقی برتعدادی از نقشه های ایرانی داشته است.

معروف ترین ویکی ازانواع نقش هراتی به ماهی درهم شهرت یافته، که این امر فقط بیان کننده رواج این نقش درهرات در دوره تیموریان است. به ویژه آن که طراحان مکتب هرات آن را به شکل دل خواه خود درآورده اند. بنیاد نقشه های هراتی دوبرگ خمیده می باشد که گل بزرگی مانند یک گل شاه عباسی یا نیلوفر« ینلوفرآبی- لوتوس» را درمیان گرفته است.

شواهدی موجود است که این دوبرک اساساً دو ماهی بوده اند وبعدا ًتبدیل به دوبرگ شده اند ونام ماهی درهم نیز همین نکته را تأیید می کند. اما برای یافتن نخستین نقش از این نوع وخاستگاه اولیه آن ، باید به مطالعات تاریخی اقدام نمود ودر جریان تاریخ به عقب بازگشت.

 

 

مطالعات تاریخی نشان می دهد که نقش هراتی به ایران باستان وآئین مهررهنمون می شود که درآن برخی از روایا ت ومنا سک وآثاربا آب ارتباط دارد.

در برخی از آثا ر مهری نشان داده می شود که مهردرآب متولد شده است ومجسمه هائی که در این زمینه موجود است مهر را بامادرش که پیکره برهنه ای دارد نشان می دهد.

مهر درآب متولد می شود و روی یک نیلوفر قرار می گیرد. به همین دلیل است که بعدها نیلوفرآبی درفرش ایران تبدیل به شاه عباسی شده است و جایگاه خاصی را درنقوش سنتی ما به ویژه نقشه های فرش یافته است. مهر را ماهی از آب بیرون می آورد وواین ماهی احتمالاً دلفین است یعنی ماهی بزرگ.

درنقشه های ایرانی به ویژه در ماهی درهم ها نیزماهی را به صورت بزرگ به تصویر می کشند که این ماهی درواقع همان دلفین است. در تعدادی از آثار مهری مادری به همراه یک دلفین ودر عده ای دیگر مادر وکودکی به همراه دلفین دیده می شود. به این ترتیب ریشه اصلی نقشهای هراتی پیدا می شود.»این گفته ها تاحد زیادی مقصود ما را روشن می کند.

گل نیلوفرآبی دربسیاری ازموارد ازلحاظ فرم ، پایه وریشه گلهای دیگر تزئینی شده است ویا باآنها ترکیب می گردد. ازجمله دیگر این گلها گل موسوم به برگ چناری،برگ موئی ویا پنبه ای است که درهنرهای تزئینی ایران همراه همیشگی گل شاه عباسی «نیلوفرآبی»است که گاهی حتی با آن ترکیب می شود. ترکیب این دوگل کار برد زیادی درهنرهای تزئینی ایران خصوصاً فرش، کاشیکاری وگچبری وسایرهنرها دارد.

 

گل نیلوفرآبی همه جای زند گی ما هست. بردرودیوار مساجد ما کاخها وابنیه تاریخی ما بازاها وحمام های ما نسخ خطی و آثارنگارگری دیروز وامروزما وسرانجام در فرش این گوهر دردانه هنروفرهنگ ما و میراث اجداد ونیاکان ما میراثی که هر تار وپودش وهرطرح ونقشش وبرگ برگ گلهایش ریشه درتاریخ فرهنگ واساطیر سرزمینی دارد که مرد مش هزاران سال با خون دل آن را سینه به سینه و ذره به ذره به ما رسانده اند.

ازکنار آنها بی تفاوت نگذریم.

دکتر بتسابه مهدوی

28 آذر 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

مقام و نقش نیلوفر بخش اول

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۴ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

نقش نیلوفر در فرهنگ قدیم

با توجه به اینکه در ایران باستان جشنی در ششم ماه تیر (خرداد روز) جشنی به نام نیلوفر بر گزار میشده است. لذا باید آن در کتب پهلوی تحت نام دیگری معرفی شده باشد. مسلم به نظر میرسد نیلوفر معادل آبی و دریایی مرسوم همان گیاه مقدس هوم خشکیها (تاک و انواع دیگر درختچه ها با میوه دارای حالت تخدیری) است که گیاه مقدس و ایزد قبیله ای ایرانیان مادی و میتانی به شمار می رفته است و از اینجاست که به مسلم نظر می رسد از درخت مقدس هوم سپید (گل سفید دارای نیروی شادیبخش) همان گیاه نیلوفر آبی منظور شده باشد.

ریشه و معنی نام نیلوفر (علی القاعده صورتی از نئیریو- فرا[خ] یعنی دارای نیروی فراوان ایزدی) هم به احتمال زیاد ربطی با نامهای آن در دیگر زبانهای دور و نزدیک داشته باشد.

نام سانسکریتی آن یعنی پادما (به صورت پادَ- اَمه= پایگاه نیرو) دقیقاً به همین مفهوم است. نام اروپایی معروف نیلوفر یعنی لوتوس “شسته و تمیز و مرتب و شیک” است.

نزد مصریان باستان نیلوفر ایزد و ایزد آن شِشِن (ریشه نام سوسن) از ریشه شش (تصویر و مصور) در رابطه با جادوگری است. لی‌ین‌هوا (لوتوس-نیلوفر) در زبان چینی به معنی حامل بار و مسئولیت است. این معنی حاوی همان توصیف از هوم سفید کتب پهلوی یا گیاه ساحلی جاودانگی (گیوکرنه) ایرانیان است که دو ماهی کرَ (بُرنده، کوسه ماهی) از آن حفاظت میکنند و بیش از این مشابه با پادمای هندوان است که الهه زیبای قهر و جدایی و بیمرگی لکشمی (الههً درک و توجه) را بر غنچهً خود حمل میکند.

ظاهراً پادماپانی (نگهبان نیلوفر) در اساس نام یا لقب دیگر وی بوده است. نظر به معنی لفظی ایرانی این گل آن در ایران به انواع و اقسام گیاهان زینتی و زیبا اطلاق شده است که چندان تشابه و همخانوادگی نزدیک با هم ندارند و این خود نشان از اهمیت دیرین نیلوفر (هوم) در فرهنگ ایرانی دارد.

بر اساس این گستردگی و عمومیت این نام است که آدم از توضیح فرهنگ دهخدا در باب نیلوفر تا حدودی دچار سرگشتگی و سر در گمی میگردد. گرچه با اندکی دقت منظور از نیلوفر همان نیلوفر آبی سفید بودن آن مشهود و محرز است. در اینجا به بررسی ها و توضیحاتی می پردازیم که قبلاً در باب نام و نشان گل نیلوفر انجام گرفته است:

نام گل نیلوفر در زبان سانسکریت پادما (padma) ،در زبان چینی لی‌ین‌هوا(lien-hua)، به زبان ژاپنی رنگه (Range، رز پنبه ای) و در انگلیسی لوتوس (lotus) است. نیلوفر در شرق باستان همان‌قدر اهمیت دارد که گل رز در غرب.

در سده هشتم پیش از میلاد تصویر نیلوفر(احتمالا از مصر) به فینیقیه و از آنجا به سرزمین آشور و ایران انتقال یافت و در این سرزمین‌ها گاهی جانشین درخت مقدس بوده است.

الهه‌های فنیقی به عنوان قدرت آفریننده خود، گل نیلوفر در دست دارند. این گیاه در مصر باستان و در بسیاری از بخش‌های آسیا مورد پرستش بود. جنبه تقدس نیلوفر به محیط آبی آن برمی‌گردد. زیرا آب نماد باستانی اقیانوس کهنی بود که کیهان از آن آفریده شده است.

 

 

نقش نیلوفر در فرهنگ قدیم

نیلوفر که بر روی سطح آب در حرکت بود به مثابه زهدان آن به شمار می‌رفت. از آنجا که گل نیلوفر در سپیده‌دم باز و درهنگام غروب بسته می‌شود به خورشید شباهت دارد.

خورشید خود منبع الهی حیات است و از این رو گل نیلوفر مظهر تجدید حیات شمسی به شمار می‌رفت. پس مظهر همه روشنگری‌ها، آفرینش، باروری، تجدید حیات و بی‌مرگی است.

نیلوفر، نماد کمال است. زیرا برگ‌ها، گل‌ها و میوه‌اش دایره‌ای شکلند. و دایره خود از این جهت که کامل ‌ترین شکل است، نماد کمال به شمار می‌آید. نیلوفر یعنی شکفتن معنوی. زیرا ریشه‌هایش در لجن است و با این حال به سمت بالا و آسمان می‌روید، از آب‌های تیره خارج می‌شود و گل‌هایش زیر نور خورشید و روشنایی آسمان رشد می‌کنند.

نیلوفر کمال زیبایی نیز به شمار می‌رود. ریشه‌های نیلوفر مظهر ماندگاری و ساقه‌اش نماد بند ناف است که انسان را به اصلش پیوند می‌دهد و گلش پرتوهای خورشید را تداعی می‌کنند. نیلوفر نماد انسان فوق‌العاده یا تولد الهی است زیرا بدون هیچ ناپاکی از آب‌های گل‌آلود خارج می‌شود.

در فرهنگ آشوری، فینیقی و در هنر یونانی- رومی، نیلوفر به معنی تدفین و مجلس ترحیم و نشانگر مرگ و تولد دوباره، رستاخیز و زندگی بعدی و نیروهای نوزایی طبیعت است.

نیلوفر در اسطوره‌های یونانی، رومی علامت مشخصه آفرردیت ونوس است. در فرهنگ بودایی، ظهور بودا به صورت شعله صادره از نیلوفر تصویر می‌شود.

گاهی بودا را می‌بینیم که در یک نیلوفر کاملا شکفته به تخت نشسته است. در حقیقت در تعلیمات بودایی، نیلوفر تا حد زیادی در قلمرو ماوراطبیعه وارد می‌شود.

در معابد بودایی، نقش نیلوفر وجود دارد و نیلوفر جزو هشت علامت فرخندگی در کف پای بودا است. در فرهنگ چینی، نماد پاکی، حفاظت، ظرافت روحانی، صلح، باروری و تجسم زنانه است و علامت تابستان (یکی از چهار فصل) نیز می‌باشد . چینی‌ها، گل نیلوفر را مظهر گذشته و حال و آینده می‌دانند،، زیرا گیاهی است که در یک زمان، غنچه می دهد، گل می‌کند و دانه می‌دهد.

همین‌طور نماد نجابت است، به این دلیل که از آب‌های آلوده بیرون می‌آید اما آلودگی آن را نمی‌پذیرد. در اسطوره‌های مصری، چهار پسر هوروس (Horus) روی یک نیلوفر رو به روی ازیریس (osiris) ایستاده‌اند.

گل نیلوفر به عنوان نشانه ایزیس (Isis) مظهر باروری و پاکی و بکارت است. رع، خورشید ـ خدا و آفریننده مصری به صورت کودکی مصور شده که بر روی گل آرمیده است یا سر او از گل نیلوفر بیرون می‌آید.

نیلوفر نشانه مصر علیا بود.

سرستون‌های معابد مصری را به گونه‌ای می‌آراستند که نیلوفر را بر روی آن‌ها به صورت غنچه و گاه گشوده حجاری می‌کردند. در فرهنگ هندی، گل نیلوفر گلی است که از خود به وجود آمده و نامیراست و نماد جهان به شمار می رود.

 

نقش نیلوفر در فرهنگ قدیم

گاهی کوه “مرو” (meru) به مفهوم محور جهان در مرکز آن تصویر شده است.

چاکراها به شکل نیلوفرهایی تصویر می‌شوند که با نماد چرخ مرتبطند، هنگامی که این مرکز (چاکراها) بیدار شوند، نیلوفرها باز می شوند و می‌چرخند.

Lotus نام یکی از حرکات یوگا است.

در اسطوره‌های هندی با سه خدای اصلی مواجه می‌شویم که عبارتند از: برهما (خدای آفریننده)، ویشنو(خدای نگهدارنده) و شیوا(خدای نابودکننده).

در یک اسطوره متأخر که در ریگ ودا به آن اشاره شده است، آمده که چگونه کیهان از نیلوفری زرین که بر روی آب‌های کیهانی در حرکت بوده به وجود آمد و از آن برهما متولد شد.

هنگامی که مراسم او جای خود را به مراسم ویشنو داد وی را بعدها به صورتی مجسم کردند که بر روی گل نیلوفری که از ناف ویشنو می‌روید، نشسته است.

یک الهه هندویی به نام پادماپانی (padmapani)وجود دارد که به معنی زنی است که نیلوفر در دست دارد. لاکشمی، همسر ویشنو و پارواتی همسر شیوا هم با نیلوفر در ارتباط هستند.

در هندوستان که رود برایشان اهمیت بسیار دارد، الهه‌های رودگاهی بر روی نیلوفر سوارند. در فرهنگ ایران باستان، هم گل نیلوفر را در تخت‌جمشید و در نقش برجسته‌های آن مشاهده می‌کنیم. در حجاری‌های طاق‌بستان کرمانشاه هم، گل نیلوفر مربوط به زمان ساسانیان دیده می‌شود. ظاهرا گلی که در دستان پادشاهان حجاری شده در تخت‌جمشید دیده می‌شود، نماد صلح و شادی بوده است . از آنجا که این گل با آب در ارتباط است نماد آناهیتا ، ایزد بانوی آبهای روان است.

نیلوفر معمولی یا نیلوفر آبی، نزدیک به تیره آلاله‌هاست این گیاه آبزی است و در مناطق گرم و معتدل می‌روید برگهایش قلبی شکل و مسطح است این گیاه را غالبا به عنوان یک گیاه زینتی در استخرها و حوضچه‌ها می‌کارند

در مصر نماد باروری، تولد دوباره، نیروی سلطنتی و علامت مشخصه نیل علیا بود، درحالی‌که پاپیروس نشانه نیل سفلی قلمداد می‌شد. در شمایل‌نگاری مصری، نیلوفر کنار گاو نر، شیر، قوچ، ابوالهول و مار دیده می‌شود.

در اسطوره‌های مصری، چهار پسر هوروس (Horus) روی یک نیلوفر رو به روی ازیریس (osiris) ایستاده‌اند. گل نیلوفر به عنوان نشانه ایزیس (Isis) مظهر باروری و پاکی و بکارت است. رع، خورشید ـ خدا و آفریننده مصری به صورت کودکی مصور شده که بر روی گل آرمیده است یا سر او از گل نیلوفر بیرون می‌آید.

سرستون‌های معابد مصری را به گونه‌ای می‌آراستند که نیلوفر را بر روی آن‌ها به صورت غنچه و گاه گشوده حجاری می‌کردند.

الهه‌های فنیقی به عنوان قدرت آفریننده خود، گل نیلوفر در دست دارند. از آنجا که گل نیلوفر در سپیده‌دم باز و درهنگام غروب بسته می‌شود به خورشید شباهت دارد.

 

 

نقش نیلوفر در فرهنگ قدیم

در فرهنگ سومری و سامی در کنار ایزدان و ایزدبانوان دیده می‌شود و به عنوان نیروی مولد و آفریننده شناخته می‌شد. در فرهنگ چینی نشانه پاکی، صلح، تجسم زنانه و باروری است. آن‌ها گل نیلوفر را مظهر گذشته و حال و آینده می‌دانند،، زیرا گیاهی است که در یک زمان، غنچه می‌دهد، گل می‌کند و دانه می‌دهد.

در فرهنگ هندو، نماد خودزایی، نامیرایی، نوزایی ازلی، شکفتن همه ممکنات، پاکی، زیبایی، سلامتی، طول عمر و بخت است.

در اسطوره‌های هندی با سه خدای اصلی مواجه می‌شویم که عبارتند از: برهما (خدای آفریننده)، ویشنو (خدای نگهدارنده) و شیوا (خدای نابودکننده).

در یک اسطوره متاخر که در ریگ ودا به آن اشاره شده است، آمده که چگونه کیهان از نیلوفری زرین که بر روی آب‌های کیهانی در حرکت بوده به وجود آمد و از آن برهما متولد شد. هنگامی که مراسم او جای خود را به مراسم ویشنو داد وی را بعدها به صورتی مجسم کردند که بر روی گل نیلوفری که از ناف ویشنو می‌روید، نشسته است.

یک الهه هندویی به نام پادماپانی (padmapani)وجود دارد که به معنی زنی است که نیلوفر در دست دارد.

در هندوستان که رود برایشان اهمیت بسیار دارد، الهه‌های رود گاهی بر روی نیلوفر سوارند.

در فرهنگ بودایی، ظهور بودا به صورت شعله صادره از نیلوفر تصویر می‌شود. گاهی بودا را می‌بینیم که در یک نیلوفر کاملا شکفته، به تخت نشسته است. در حقیقت در تعلیمات بودایی، نیلوفر تا حد زیادی در قلمرو ماوراطبیعه وارد می‌شود. در معابد بودایی، نقش نیلوفر وجود دارد و نیلوفر جزو هشت علامت فرخندگی در کف پای بودا است.

نیلوفر در اسطوره‌های یونانی، رومی علامت مشخصه آفرردیت ـ ونوس است. نیلوفر با خورشید در ارتباط است: با طلوع خورشید باز و با غروب آن بسته می‌شود. خورشید خود منبع الهی حیات است و از این رو گل نیلوفر مظهر تجدید حیات شمسی به شمار می‌رفت. پس مظهر همه روشنگری‌ها، آفرینش، باروری، تجدید حیات و بی‌مرگی است.

با چرخ نیز تداعی می‌گردد. در واقع چرخ خورشید و چرخه‌های ابدی هستی را شکل می‌دهد. می‌دانیم که Lotus نام یکی از حرکات یوگاست.

در یوگا هفت چاکرا یا هفت مرکز لطیف در بدن داریم. این چاکراها به شکل نیلوفرهایی تصویر می‌شوند که با نماد چرخ مرتبطند (جالب این‌که واژه چاکرا با واژه چرخ از یک ریشه است)، هنگامی که این مرکز (چاکراها) بیدار شوند، نیلوفرها باز می شوند و می‌چرخند.

نیلوفر، نماد کمال است. زیرا برگ‌ها، گل‌ها و میوه‌اش دایره‌ای شکلند و دایره خود از این جهت که کامل‌ترین شکل است، نماد کمال به شمار می‌آید.

نیلوفر یعنی شکفتن معنوی. زیرا ریشه‌هایش در لجن است و با این حال به سمت بالا و آسمان می‌روید، از آب‌های تیره خارج می‌شود و گل‌هایش زیر نور خورشید و روشنایی آسمان رشد می‌کنند.

نیلوفر نماد زیبایی نیز به شمار می‌رود. ریشه‌های نیلوفر مظهر ماندگاری و ساقه‌اش نماد بند ناف است که انسان را به اصلش پیوند می‌دهد و گلش پرتوهای خورشید را تداعی می‌کنند.

نیلوفر نماد انسان فوق‌العاده یا تولد الهی است زیرا بدون هیچ ناپاکی از آب‌های گل‌آلود خارج می‌شود. همین‌طور نماد نجابت است، به این دلیل که از آب‌های آلوده بیرون می‌آید اما آلودگی آن را نمی‌پذیرد.

 

 

نقش نیلوفر در فرهنگ قدیم ایران

نیلوفر در ایران نماد نور است. گل نیلوفر را در فارسی به نام گل آبزاد یا گل زندگی و آفرینش و یا نیلوفر آبی نامیده‌اند. از آن‌جا که این گل با آب در ارتباط است نماد آناهیتا ، ایزد بانوی آب‌های روان است.

در فرهنگ ایران باستان، نقش این گل را حاشیه پیاله طلایی املش، روی سفال نقش‌دار سیلک، بر دسته خنجر لرستان و می‌توان دید.

گل نیلوفر را در تخت‌جمشید و در نقش برجسته‌های آن مشاهده می‌کنیم: بر بدنه کاخ آپادانا، در دست بزرگان ملل، در حاشیه لباس هخامنشیان و بر روی پایه ستون‌ها در زمان هخامنشیان این گل در مراسم رسمی و درباری متجلی شده است، ظاهرا گل نیلوفری که در دستان پادشاهان حجاری شده در تخت‌جمشید (در نقش بار عام) دیده می‌شود، نماد صلح و زندگی بوده است.

علاوه بر این، در تخت جمشید ریتون‌هایی پیدا شده‌اند که نقش این گل بر روی آن‌ها حک شده است. در حجاری‌های طاق‌بستان کرمانشاه، گل نیلوفر مربوط به زمان ساسانیان دیده می‌شود که در نقش مربوط به اردشیر ساسانی زیر پای ایزد مهر قرار گرفته است.

در زمان ساسانیان، بر روی یک سری از گچ‌ بری‌های تیسفون و بیشاپور نقش روزت‌های ساسانی که همان گل نیلوفر را تداعی می‌کنند، دیده می‌شود.

آناهیتا اسطوره‌ای جهان شمول است، چنان‌که در بیشتر تمدن‌ها همتا دارد. می‌توان گفت که ایشتار بابلی و عیلامی، نانای سومری، سرس‌وتی هندی، آرتمیس یونانی، دایانای رومی، آی خانم افغانی، ننه خاتون سغدی، ‌اشی در مکتب زروانی لرستان و آناهیتای ایرانی با اختلاف جزیی، تقریباً‌ همگی یک کاراکتر دارند.

از این میان، سرس‌وتی بیش از بقیه، به آناهیتا نزدیک است. این دو به اسطوره رودخانه‌ای پیوسته‌اند که به همه جهان آب داده است. در ریگ ودا از “سرس‌وتی” به عنوان “بهترین مادر”، “بهترین رود” و “بهترین ایزدبانو” یاد شده است.

سرس‌وتی رودی آسمانی است و این نکته‌ای است که آن را می‌توان با آن‌چه درباره آناهیتا در باورهای اوستایی است، سنجید. سرس‌وتی از یک نظر دیگر هم با آناهیتا قابل سنجش است: او نیز بر گردونه‌ای سوار است و آن را می‌راند و همچنین یکی از اسب‌های سرس‌وتی یعنی “وایو” (باد) با یکی از اسب‌های آناهیتا هم‌نام است.

نام کامل این ایزدبانو، “اردوی سور اناهیتا” به معنی تقریبی “رود توانای پاک” است. آناهیتا را به عنوان ایزدبانوی آب‌های روان می‌شناسیم. و از آن‌جا که این ایزدبانو با آب در ارتباط است، نمادهای او عبارتند از: گل نیلوفر، ماهی، سبوی آب و

موضوع جالب دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد این است که یکی از هفت چاکرا (چاکرای چهارم)، “آناهاتا چاکرا” نامیده می‌شود. این چاکرا در ناحیه قلب واقع شده و نشان آن نیلوفری با دوازده برگ است. به همسانی واژه آناهاتا و آناهیتا توجه کنید.


دکتر بتسابه مهدوی

25 آذر 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال

https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی

مانویت

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۳۴ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

مانویت در فاصله میان ظهور مسیحیت و اسلام پدید آمد و در مدت کوتاهى فراگیر شد و پیروانى پرشور برای خود پیدا کرد.

 

مانویت ترکیبى است از اعتقادات صابیان، بوداییان، زردشتیان و مسیحیان.

 

اصول عرفانى و انسانى این آیین به گسترش آن شتاب داد و آن را در شرق تا چین و در غرب تا مرکز اروپا پیش برد.

 

حاکمان ایران و روم و سرزمینهاى دیگر با مانویان، خصومت کردند و دسته دسته آنها را کشتند و سرانجام، محکمه تفتیش اروپا، آخرین گروه مانویان را در قرن سیزدهم میلادى نابود کرد.

 

سرگذشت مانى

 

مانى در یک خانواده ایرانى در شهر بابل به سال 216 م . متولد شد. پدرش پاتک نامیده مى‌شد که از همدان به بابل رفته و آیین صابیان را پذیرفته بود.

 

مانى در سال 228 م. ادعاى رسالت کرد و براى تبلیغ آیین خود به سرزمین‌هاى مختلف رفت. (با توجه به منابع فعلی، تایید یا رد رسالت مانی، بسیار دشوار است)

 

وى به سال 243 م. هنگام تاجگذارى شاپور اول نزد او آمد و وى را به دین خود دعوت کرد. شاه از او استقبال کرد او نیز کتابى به پهلوى ساسانى نوشت و آن را شاپورگان نامید.

 

وى براى تبلیغ دین خود به آسیاى میانه نیز سفر کرد و پس از بیست سال در زمان بهرام اول به ایران بازگشت.

 

این پادشاه با مانى دشمنى کرد و او را در سال 274 م . کشت.

 

پیروان مانى پس از او مانویت را تبلیغ کردند و حتى آن را به قسمتهایى از اروپا و چین گسترش دادند.

 

بیشتر مانویان در آسیاى میانه بودند. این آیین بر اثر فشار زردشتیان و مسیحیان ضعیف شد.

 

اقلیت‌هایى از مانویان در مناطقى مانند بوسنى هرزگوین تا قرنها باقى ماندند و سرانجام نابود شدند.

 

برخى از نهضتهاى ملى ایرانیان در قرون نخست اسلام از مانویت الهام مى‌گرفت همچنین برخى زندیقان قرون نخست اسلام گرایشهاى مانوى داشتند.

 

شیوه تبلیغی مانویان

 

مانویان برای گسترش آیین خود شیوه خاصی را اتخاذ کردند و آن این بود که در هر منطقه جغرافیایی که نفوذ می‌‌کردند نام خدا و ایزدان و اهریمنان اصلی دین را با حفظ ویژگی‌‌ها به نام اساطیر و شخصیت‌ها و قهرمانان آن منطقه در می‌آوردند. اینگونه بود که پیروان جدید با این دین احساس بیگانگی نداشتند.

 

منابع مانوى

 

بسیارى از منابع مانوى قرن‌ها پس از ظهور اسلام وجود داشته و مطالبى از آنها در کتب تاریخى قدیم نقل شده است.

 

این کتاب‌ها اندک اندک از میان رفت تا اینکه اخیرا مقدار زیادى از آثار مانوى در شهر تورفان در ترکستان چین از خاک بیرون آمد.

 

یکى از نوآوری‌هاى مانى این بود که با در نظر گرفتن بیسوادى عموم مردم، از نقاشى استفاده مى‌کرد و علاوه بر نوشتن مطالب دینى، آنها را نقاشى مى‌کرد و مجموعه‌اى به نام ارژنگ پدید آورده بود که بقایاى آن اخیرا کشف شد. برخى از کتابهاى دیگر او و پیروانش نیز مصور بودند.

 

6 کتاب زیر قطعاً توسط مانى نوشته شده است:

 

1. شاپورگان که به زبان پهلوى بوده و قطعاتى از آن در تورفان کشف شده است؛

 

2. انگلیون (انجیل) این کتاب مصور بوده و احتمالا ارژنگ همان است؛

 

3. گنجیه زندگان شامل احکام؛

 

4. پراگماتیا (کتاب جامع)؛

 

5. کتاب رازها؛

 

6. کتبا دیوها؛

 

تعالیم و مبانى

 

مانى مى‌گفت: «حکمت و حقیقت الهى را پیامبران در زمانهاى مختلف و سرزمینهاى گوناگون نشر دادند. روزگارى بودا در هندوستان، زمانى زردشت در ایران، هنگامى عیسى در فلسطین و اکنون من، مانى پیغمبر خدا هستم و براى نشر حقایق در سرزمین بابل ماموریت دارم.»

 

بیشتر تعالیم مانى بر مسیحیت و زردشتى‌گرى استوار است و در این آیین جنگ نور و ظلمت نقش مهمى بر عهده دارد.

 

مانویان جامعه را به پنج طبقه دینى تقسیم مى‌کردند

 

1. فریستگان یا فریشتگان که دوازده تن بودند و جانشینان مانى شمرده مى‌شدند؛

 

2. ایسپاساگان یا اسقفان که هفتاد و دو تن بودند؛

 

3. مهیشتگان یا کشیشان که سیصد و شصت نفر بودند؛

 

4. ویزیدگان یا گزیدگان که شمارشان بسیار بود و دین مانى را تبلیغ کردند؛

 

5. نغوشاکان یا نیوشندگان که عامه پیروان مانى بودند و شمارشان از همه بیشتر بود.

 

مانویان، تحت تاثیر آیین زردشت، سه اصل اخلاقى را رعایت مى‌کردند و آنها را سه مهر مى‌نامیدند؛

 

1. مهر دهان (پرهیز از گفتار زشت)؛

 

2. مهر دست (پرهیز از کردار زشت)؛

 

3. مهر دل (پرهیز از پندار زشت).

 

پیروان مانى گیاهخوار بودند و طبقات اول تا چهارم، حق ازدواج و مال اندوزى نداشتند.

 

زندگی پس از مرگ

 

باورهای آنان بر این استوار است که اصل نور از اصل ظلمت جداست و کسی سزاوار رسیدن به نور و سرزمین روشنایی است که از بدی‌ها منزه شده باشد. از این رو انوار پاک و روح انسان‌‌های معتقد به دین که در رده دینی برگزیدگان و یا بالاتر بوده و سختی‌ها و مشقت‌‌های زندگی پرهیزگارانه را تحمل کرده باشند توسط فرشته‌‌ای که از جانب هرمزدبغ آمده به سوی بهشت نو و از آنجا به سوی منشا ابدی نور که همان جایگاه زروان است رهسپار می‌شود.

دکتر بتسابه مهدوی

29 شهریور 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

آیین مزدک

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۳۹ ق.ظ

آیین مزدک

دکتر بتسابه مهدوی

 

بحران‌هاى اجتماعى در پدید آمدن باورهاى دینى نقش مهمى دارند و دین‌هایى که در زمان و مکانى بحرانى تاسیس مى‌شوند، گسترشى عمومى مى‌یابند.

 

آیین اجتماعى مزدک یکى از شواهد این مدعاست.

 

فردوسى در شاهنامه هنگام سخن گفتن از پادشاهى قباد، شرح مفصلى از ظهور مزدک مى‌دهد.

 

وى مى‌گوید مزدک حکیمى بود که مردم را در زمان تنگى برانگیخت تا به انبار غله هجوم برند و از این راه شهرت وى بالا گرفت.

 

سرگذشت  مزدک

 

مزدک پسر بامداد در زمان قباد (488-531 م .) از میان دانایان و دانشمندان از شهر مازیارا در کنار دجله که اکنون کوت العماره خوانده مى‌شود، برخاست.

 

تاریخ نگاران، حتى آنان که با وى مخالف بوده‌اند، به خرد و منطق و صفات برجسته او اشاره کرده‌اند. مى‌گویند او مردى پرهیزکار بود و لباس ساده‌اى بر تن مى‌کرد.

 

مزدک هیچ گاه ادعاى پیامبرى نداشت و خود را پیرو شخصى به نام بوندوس مى‌دانست که در حدود سال 300 م. اصلاحاتى در مانویت پدید آورده بود و در ایران و روم پیروانى داشت.

 

#قیام #مزدک

 

در شاهنامه فردوسى مى‌خوانیم که مزدک مردى خردمند و سخنور بود.

 

روزى دید مردم گرسنه و بینواى کشور در اطراف کاخ پادشاه آمده‌اند و از او نان مى‌خواهند.

 

مزدک که در دربار منصبى داشت، از پادشاه پرسید: «اگر کسى را مار گزیده و در حال مردن باشد، ولى دوست یا همسایه او نوشدارویى داشته باشد و از دادن آن مضایقه کند، با این شخص چه باید کرد؟» قباد پاسخ داد: «سزاى او مرگ است .» مزدک پرسید: «اگر مردم نیازمند نان باشند و کسى که نان دارد، به ایشان ندهد، سزاى او چیست؟» قباد پاسخ داد: «سزاى او مرگ است.»

 

مزدک به مرد گفت به انبارها هجوم ببرید و مواد خوراکی را بردارید تا از گرسنگی نجات یابید.

 

هنگامی که چنین کردند، قباد، مزدک را مواخذه کرد.

 

مزدک گفت: «مردم گرسنه بودند و انبارها انباشته و من این کار را طبق نظر خود شما انجام دادم»

 

از آن پس مزدک،‌ شهرت پیدا کرد و قباد نیز مکتب او را پذیرفت و از گسترش آن پشتیبانی کرد.

 

اشراف و موبدان زردشتی بر ضد مزدک قیام کردند و حتی قباد را که دین مزدک در آمده بود از سلطنت برداشتند.

 

قباد بعدها توانست به سلطنت برسد اما دیگر از مزدک، حمایت نکرد. پسر و جانشین وی،‌ انوشیروان که مورد حمایت اشراف و موبدان بود در سال 528 م. مزدک و بسیاری از پیروانش را کشت.

 

دکتر بتسابه مهدوی

18 شهریور 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

عظمت زمان در ذهن انسان باستان

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۳۹ ق.ظ

عظمت زمان در ذهن انسان باستان

دکتربتسابه مهدوی

 

زمان همواره با تصویرى آمیخته از ابهام و تردید و پرسش، ارابه روزگار را به پیش کشانده است و ذهن تاریخى انسان را در کلاف سر درگم خود، گره کور زده است. از نگاه انسان باستان، زمان چنان قدرتمند و اساطیرى مى نموده است که برایش خدایگانى برسازند، آیینى بتراشند و فلسفه اى ببافند! نگاهى گذرا به تاریخ ادیان باستانى این سرزمین، این گرایش رمزینه وار به پرستش خداوندگارى مافوق همه چیز را پژواک مى دهد. اگر چنین آیین فلسفى پیچیده اى را بخواهیم با فضا هاى تاریخى بازسازى کنیم، باید به گذشته برگردیم و بستر هاى شکوفندگى این نحله باستانى را بکاویم.

البته جست وجو در هر چیز کهنى که ریشه در تاریخ باستان دارد و بعد ها با گذر زمان فرسوده و به فراموشى سپرده شده است، از لابه لاى اندک بازمانده هاى ناچیز تاریخى که گاه سندیتى ندارند، دشوار است. مهرداد بهار در همین زمینه مى نویسد: «نمى توان از دین زروانى در ایران سخن گفت، چون نه تنها مدرکى مشخص و مکتوب در وجود قطعى دینى به این نام در دست نیست، بلکه روایات و اشارات بسیار پراکنده موجود گواه بر آن است که بیشتر باید از رشته اعتقاداتى زروانى سخن گفت که با هر دین و آیینى مى آمیخته است و نه از دینى واحد و مشخص که به نحوى مستقل وجود داشته و مذاهب متعدد از آن سرچشمه گرفته است.» (ادیان آسیایى- مهرداد بهار _ نشر چشمه _ ص ۶۱ )

شاید چنین انگاره اى برخاسته از این واقعیت تاریخى باشد که زروانیسم در واقع نوعى بازتاب احوال درونى و روحى مردمى بوده است که در اثر اصطکاک با روزگار، به نوعى جبر و اعتقاد به قضا و قدر گراییده اند، فراموش نکنیم که در قاموس فرهنگى و واژگانى، زروان به معناى راستین زمان، همواره معادل با مفهوم قضا و قدر تعبیر شده است و این خود گویاى حقیقى جنبه ها و ابعاد جبرآمیز قضا و قدرى این آیین دینى کهنسال است.

در کنار چنین نگره اى باید به واقعیت دیگرى نیز اشاره کرد که به این مهجوریت دامن مى زند و آن نبود چهره هاى روحانى برجسته منتسب به این نحله است؛ گرچه سایه روشن تاثیرات در لفافه این آیین در لابه لاى ورق پاره هاى بازمانده از کتب دینى مزدیسنى متاخر، پررنگ است! در واقع باید زروانیسم را زاده و دست پرورده برخى انگاره هاى نهفته در دل آیین زردشتى دانست، تثلیث زروانى چیز تازه اى نیست، چنین تثلیثى در گاهان نیز پیداست.

زروانیسم تنها به این تثلیث گاهانى پر و بالى براى پرواز داده است، اما در هر حال این مکتب دینى همواره همچون گره اى در ریسمان دین ایرانى محسوب مى شود. چنان که دکتر تیمور قادرى در مقدمه کتاب زروان اثر آر. سى. زنر، مى نویسد: «زروانیسم از دیرباز براى بسیارى از ایران شناسان، معضلى بغرنج و زحمت آفرین بوده است؛ معضلى که نه مى شود از کنار آن به سادگى گذشت و نه مى توان با قدرت با آن دست و پنجه نرم کرد؛ از این رو عده اى از کنارش گذشتند و عده اى ناشیانه پنجه در پنجه اش افکندند، به هر صورت تاریخ مطالعات و بررسى هاى ایران شناسى در این باب هر دو مورد را ثبت کرده است، برعهده آنانى است که در این وادى غوطه ور مى شوند تا این دو صورت را از هم باز شناسند و نتیجه را از براى شیفتگان بازگویند.»

دکتر بتسابه مهدوی

9 شهریور 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

جشن خردادگان

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۳۵ ق.ظ

جشن خردادگان

دکتر بتسابه مهدوی

 

در دوران باستان در سرزمین ما در روز ششم از ماه خرداد، به مناسبت برخورد نام ماه و روز مطابق معمول جشنی برگزار می شده به نام خردادگان. خرداد پنجمین امشاسپند از شش امشاسپند در آیین ایرانیان باستان است. خرداد در زبان پهلوی، هَئورْوَتات Haurvatat که مرکب است از هَئورْوَ Haurva به معنی رسایی و کمال و جزء دوم تاتtat پسوند است که دلالت بر اسم مجرد مونث می نماید. پس این نام صفت است، از صفات اهورامزدا که نشانه کمال و رسایی اوست. اما در عالم مادی و زمین، نگاهبانی آب با خرداد است. نیاکان ما در این روز به سرچشمه ها یا کنار رودها و ساحل دریاها می رفتند پس از ستایش اهورامزدا روز را با شادی و سرور با خانواده و دوستان می گذرانده و به یکدیگر گل نیلوفر یا یاس پیشکش می نمودند.

در گاهشماری زرتشتیان هر سال دوازده ماه سی روزه دارد و یک پنج روز که به او پنجه می گویند.هر کدام از روز های ماه نامی دارند که در این بین نامهای دوازده ماه نیز وجود دارد مانند فروردین،خرداد،بهمن و ... هر گاه نام روز با نام ماه یکی شود ایرانیان آن روز را جشن می گیرند.روز ششم هر ماه خرداد نام دارد.جشن خردادگان در روز ششم خرداد ماه و به مناسبت همنام شدن روز و ماه برگزار می شود.به دلیل سی و یک روزه بودن بعضی از ماه ها در گاهشماری خورشیدی روز ششم خرداد ماه یا همان خردادگان با چهارم خرداد برابر می شود.

  خرداد امشاسپند مادینه موکل بر آب نامیده می شود و ششم خرداد از ماه خرداد جشنی در ستایش از این امشاسپند برگزار می شود.خرداد یا هئورتات به معنی تمامیت ، کلیت ، کمال است و مظهری از مفهوم نجات برای افراد بشر است.از کارهای عمده خرداد حمایت از آب است و شادابی گیاهان از اوست.همچنین خرداد مظهر تندرستی و سلامتی است.خرداد همواره در متون همراه امرداد ، امشاسپند مادینه دیگر ذکر می شود.این دو امشاسپند با آب و گیاه ارتباط دارند.از آنجا که پاره ای از مراحل آفرینش مثل آب و گیاه به گونه ای طبیعی جفتند، پس پاسداران آنان نیز خرداد و امرداد، بیشتر اوقات با هم می آیند.هدایای آنان ثروت و رمه چهارپایان است، به گونه ای که این دو نماینده آرمانهای نیرومندی،سرچشمه زندگی و رویش هستند.

  هماوران خاص آنها دیوان گرسنگی و تشنگی اند.همکاران خرداد،ایزد تیشتر و باد و فروهر پرهیزکاران هستند.خرداد امشاسپند در دوران حمله اهریمن، آب را به یاری فروهرها می فرستاند.به باد می سپارد و باد آن را به شتاب به سوی کشورها می برد و به وسیله ابر می باراند.در نامگذاری ماهها خرداد و امرداد در هر دو طرف ماهی هستند که نماد آن تیر یا تیشتر است و تیشتر ایزد باران است.در این جا هم ارتباط میان این دو امشاسپند را با آب می بینیم.افزون بر این ، در ملکوت خدا،تندرستی و رندگی جاودان زیر نظر این دو امشاسپند بهره آدمی خواهد شد.

  در بندهشن(آغاز آفرینش)،یکی از کتابهای پهلوی که بر اساس ترجمه ها و تفسیرهای اوستا تدوین یافته و در بردارنده اسطوره های مربوط به آفرینش،تاریخ اساطیری و واقعی ایرانیان،جغرافیای اساطیری و حتی نجوم و ستاره شناسی است،درباره این امشاسپند آمده است:خرداد سرور سالها و ماهها و روزهاست ازاین روی است که او سرور همه است.او آب را مایملک دنیوی است.هستی،زایش و پرورش همه موجودات جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست.چون اندر سال اگر نیک زیستن،به سبب خرداد است....او که آب را رامش بخشد یا بیازارد آن گاه خرداد از او آسوده یا آزرده بود.او را همکار تیر و باد و فروردین است.

  در یشت ها،یکی از بخشهای اوستا،کتاب مقدس زرتشتیان،که در ستایش و نیایش ایزدان است،فقط برای دو امشاسپند،اردیبهشت و خرداد،هر یک یشتی جداگانه موجود است.خرداد یشت در ستایش خرداد امشاسپند،چهارمین یشت اوستاست که متاسفانه آسیب زیادی دیده و بسیاری از کلمات آن از بین رفته یا ناخواناست.تفسیر پهلوی که آن هم ممکن بود تا اندازه ای کلید فهم آن باشد،امروزه در دسترس نیست.اما آن چه باقی مانده،در یازده بند به یاد کردن از امشاسپندان به ویژه خرداد سفارش شده است.چون یاد آنان دیوان را دور می سازد و یاد خرداد ، بخصوص دیو نسو دیو فساد و گندیدگی را می راند.

دکتر بتسابه مهدوی

31 مرداد 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی