نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۷۶ مطلب با موضوع «دکتر بتسابه مهدوی :: ذهن» ثبت شده است

عکس نوشته 2 اردیبشهت 1396

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۱۱ ق.ظ


  • بتسابه مهدوی

راز خوشبختی

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۰۳ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

یکی از مشکلات بشر در عصر ماشین و فضا و در دورانی که انواع و اقسام تفریحات و سرگرمی ها در اختیار انسان مدرن قرار دارد، احساس یکنواختی و تکراری بودن امور زندگی است. جای بسی تعجب است که هر چه قدر زندگی مرفه تر و سبک آن مدرن تر می شود، این احساس یکنواختی و ایستایی بیشتر می گردد. در چنین حالتی هر نوع تنوع فقط اثری موقت دارد و پس از مدتی باز احساس دل زدگی و دل مردگی به سراغ اشخاص می آید. واقعا مشکل انسان چیست؟

 

آیا مشکل او پیشرفت است؟ خیر، مشکل انسان این است که او هیچ وقت احساس رضایت نمی کند. او همیشه به دنبال گمشده ای است. مشکل انسان در خود واقعیت جست و جو نیست، چرا که جست و جو انسان را به جلو و به سوی پیشرفت سوق می دهد. مشکل او در این است که گمشده خود را در جای نادرستی جست و جو می کند. انسان به دنبال سعادت و رضایت درون است اما در کجا می توان این سعادت را یافت؟ راز خوشبختی انسانهای خوشبخت چیست؟

 

تحقیقات نشان داده که آدم های خوشبخت آدم های بدبخت ، بیشتر اقبال خوب و بدشان را با طرز فکر و رفتارشان می آفرینند. هر کسی می تواند اقبال بهتری برای خود بسازد و آدمهای بدبخت می توانند خوشبخت شوند.

 

آدمهای خوشبخت یک حس قوی قدرشناسی دارند و بر روی آنچه در زندگی شان خوب از آب درآمده، تمرکز می کنند. در حقیقت راز برخورداری از خوشبختی، سپاسگزار بودن بر آن چیزی است که انسان در اختیار دارد.

 

هر کسی در مراحلی از زندگی خود اقبال بد را تجربه می کند یک آدم خوشبخت وقتی اتفاق بدی برایش می افتد به این فکر می کند که چه طور ممکن است آن پیشامد رویدادی خیر در لباس مبدل باشد.

 

آدم های خوشبخت تصمیم های زندگی شان را به چشم درست یا غلط بودن نمی بینند، بلکه آنها بدون تردید تصمیم های خود را می گیرند و بعد تلاش می کنند تا از هر موقعیت یک موفقیت بسازند. شما هرگز نمی دانید اگر تصمیم دیگری گرفته بودید زندگی چگونه می شد. پس برای گرفتن تصمیم درست به خود نپیچید، تصمیم را بگیرد و بعد، از آن بهترین نتیجه را بسازید.

 

آدم های خوشبخت درست است که سخت کار می کنند، اما زمانی را نیز برای لذت بردن از خوشی های کوچک زنگی صرف می کنند. ادم های خوشبخت نسبت به آینده خیلی خوش بین هستند و این خوش بین بودن کمک می کند تا رویاهای شان به واقعیت بپیوندد.

 

آدمهای خوشبخت برای خود هدف گذاری می کنند و این کار به آن ها کمک می کند تا به فرصت هایی که آن ها را به اهداف شان نزدیک تر می سازد، توجه داشته باشند.

 

آدمهای خوشبخت مسئولیت شکست های خود را می پذیرند. آنها بیش از آنکه بخت بد را سرزنش کنند، از گذشته یاد می گیرند و مطمئن می شوند که همان اشتباهات را انجام نمی دهند.

 

آدمهای خوشبخت همیشه به زندگی لبخند می زنند. هرگز به دیگران اخم نمی کنند و هر روز خود را با یک لبخند آغاز می کنند. سعی می کنند در دیگران احساس شادی ایجاد کنند و دیگران را به خود جلب نمایند.

دکتر بتسابه مهدوی

2 اردیبشهت 96

  • بتسابه مهدوی

خوشبختی چیست؟

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۰۱ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

از زمان های قدیم تاکنون بسیاری از متفکران ذهن خود را متوجه خوشبختی انسان کرده اند، ولی تا امروز هیچ کس نتوانسته حتی آن را به طور کامل تعریف کند، چه رسد به این که راهکار خوبی هم برای رسیدن به آن داشته باشد. هیچ تعریف رضایت بخش و قانع کننده ای برای خوشبختی وجود ندارد. در واقع بیشتر امور با اهمیت زندگی را نمی توان به طور دقیق تعریف یا اندازه گیری کرد. به عنوان مثال آیا می توانیم عشق، دوستی و یا شایستگی را اندازه گیری یا تعریف کنیم!

 

لغت نامه دهخدا برای خوشبختی سه معنای مختلف آورده است. اولین معنای آن کامیابی است. پیشرفت کردن و رسیدن به رفاه به ویژه از نظر اقتصادی. دومین معنا خرسندی است. شادابی، هنگامی که فرد به موفقیت رسیده و از نظر مالی وضعیت خوبی داشته و کم و بیش به آرزوهایش رسیده باشد. سومین معنا سعادت است. قرار گرفتن در مرحله رضایت شخصی.

 

روانشناسان در تعریف خوشبختی می گویند: رضایت از وضعیت موجود یعنی احساس خوشبختی، یعنی مهم نیست شما خوشبخت باشید یا نه، مهم این است که احساس خوشبختی کنید و همین احساس است که خوشبختی را شکل می دهد.

 

خوشبختی همان تفسیری است که ما از رویدادها، حوادث و روابطمان در گذشته، حال و آینده ای زندگی در ذهن خود به تصویر می کشیم. پس در واقع حقیقت خوشبختی ، چیزی جز تصویرسازی های ذهنی ما از جریان زندگی نیست.

 

به عبارت دیگر ، هیچ قالب و شکل مشخص و از پیش تعیین شده ای را نمی توان به عنوان چارچوب قواعد و رمز و راز خوشبختی تعیین و تصویب کرد. سپس خوشبختی همان بینش و نگرش آدم ها نسبت به دور و برشان است و خوشبخت واقعی کسی است که قدرت تفسیر زیبا از وقایع و ارتباط زندگی خود را داشته باشد.

 

خوشبختی جنبه نسبی دارد و برای هر کس طبق نظر خودش معنا پیدا می کند، حال که در توان ما نیست تا دنیا را آن طور که دلمان می خواهد بسازیم، دست کم می توانیم آن را طوری که می خواهیم ببینیم. برای خوشبختی به دلایل فلسفی پیچیده نیازی نیست، می شود با دلایل خیلی ساده هم خوشبخت بود و این حس قشنگ را با دیگران تقسیم کرد.

 

برخی خوشبختی را آرامش معنا می کنند، حالا این که برای هر کس آرامش چطور به دست می آید، فرق می کند. برخی با فرار و اجتناب از مشکلات سعی در ایجاد آرامش برای خود دارند، اما این کار ممکن است آرامش موقتی را ایجاد نماید. در زندگی روزمره مشکلاتی وجود دارند که ما ناگزیر از مواجهه با آنها هستیم. از این رو، آمادگی برخورد منطقی با آنها ما را در موقعیت بهتری قرار می دهد و برای مان آرامش بیشتری ایجاد می کند. اگر چه دیدگاههای مختلفی در مورد خوشبختی وجود دارد ولی آنچه در همه فرهنگ ها مشترک است، جست و جو برای دستیابی به خوشبختی است.

 

راز خوشبختی در سپاسگزاری برای چیزهایی است که انسان را در اختیار دارد. افراد خوشبخت نسبت به آینده خوش بین هستند و این امر موجب می شود که رویاهای آنان به واقعیت بگراید.

دکتر بتسابه مهدوی

2 اردیبهشت 96

  • بتسابه مهدوی

عکس نوشته 29 فروردین 1396

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۲۸ ق.ظ

  • بتسابه مهدوی

عکس نوشته 21 فروردین 96

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۶، ۰۸:۲۲ ق.ظ

  • بتسابه مهدوی

عکس نوشته 20 فروردین 1396

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۱۴ ق.ظ

  • بتسابه مهدوی

عکس نوشته 22 دی 1395

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۱۹ ق.ظ

  • بتسابه مهدوی

عکس نوشته 15 دی 1395

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۵۷ ق.ظ


  • بتسابه مهدوی

پاکسازی بدن

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۹ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

  یکی از استادان بزرگ گفته است:"آن چیزی را که آتش نمی تواند بسوزاند،تیر و کمان نمی تواند به آن صدمه ای بزند و سوراخش کند و هیچ شمشیری نمی تواند آن را ببرد در درون ماست.

آگاه شدن از آن چیز و به دور انداختن هویت از بدنمان یعنی به دور انداختن این تصور که ما بدنمان هستیم،یعنی تجربه کردن روح.اما برای به دور انداختن هویت بدن باید کار خاصی انجام دهیم.باید یاد بگیریم که چگونه می توان این کار را کرد.هرچه بدنمان پاک تر باشد به دور انداختن هویت از آن آسانتر خواهد بود.

   هر چه بدن پاکتر باشد زودتر می توانیم از این موضوع آگاه شویم که ما بدنمان نیستیم.به همین دلیل منزه کردن بدن پایه کار است و بدون بدن بودن ثمرۀ آن.

 

   حال چگونه می توانیم یاد بگیریم که ما بدنمان نیستیم؟

فقط باید تجربه اش کنیم.اگر ایستاده ایم،نشسته ایم،خوابیده ایم ویا بیدار هستیم باید سعی کنیم که این مسئله را به یاد بیاوریم.اگر ذره ای توجه و آگاهی به اعمال بدنمان داشته باشیم اولین قدم را برداشته ایم.

   وقتی در جاده ای قدم می زنید،عمیقاٌ به درون خود نگاه کنید.خواهید دید که در درون شما شخصی وجود دارد که قدم نمی زند.شما خودتان قدم می زنید،دستها و پاها یتان تکان می خورد،ولی چیزی در درونتان هست که نه تنها قدم نمی زند بلکه شاهد قدم زدن شما هم هست.

   اگر پاهایتان یا دستانتان درد می کند،با آگاهی به درون خود توجه کنید.آیا درون شما هم درد می کند؟یا اینکه بدنتان درد می کند و شما با آن درد خودتان را شناسایی می کنید؟متوجه خواهید شد که چیزی در درون شما بدون اینکه دردی داشته باشد تنها نظاره گر این درد خواهد بود.وقتی که شما گرسنه اید،با آگاهی،به این گرسنگی نگاه کنید.آیا شما گرسنه اید یا بدنتان گرسنه است؟وقتی هم که خوشحال هستید به این نکته توجه کنید که این خوشحالی کجا اتفاق می افتد.

   خوب است دقت داشته باشیم که حوادثی که در زندگی ما رخ می دهند در کجا اتفاق می افتند.آیا برای ما اتفاق می افتند و یا اینکه ما فقط شاهد و نظاره گریم.

   هویت دادن در ما به صورت یک عادت قوی در آمده است.حتی ممکن است وقتی به یک فیلم نگاه کنیم شروع کنیم به گریه کردن و یا بخندیم.وقتی هم که چراغهای سینما روشن می شود پنهانی اشکهایمان را پاک می کنیم تا کسی متوجه نشود.ما گریه می کنیم چون خودمان را با این فیلم شناسایی می کنیم.ما معمولاٌ خودمان را با قهرمان آن فیلم شناسایی می کنیم،ممکن است حادثه اسفناکی برای قهرمان فیلم رخ بدهد و ما خود را با درد آن شخص یکی می دانیم و شروع می کنیم به گریه کردن،یکی دانستن مساوی است با هویت دادن.

   ذهنی که می اندیشد تمام چیزهایی که در بدنش اتفاق می افتند واقعاٌبرای او رخ داده اند،همیشه در درد و رنج خواهد بود.فقط یک دلیل برای تمام رنجهای ما وجود دارد و آن هویت دادن و شناسایی کردن خودمان با بدن است. همچنین یک دلیل برای خوشحالی وجود دارد و آن هنگامی است که ما دیگر خودمان را با بدنمان شناسایی نکنیم.

   حتماٌ لازم است که همیشه بدنمان را مشاهده کنیم.شبها وقتی به بستر می رویم باید از این نکته آگاه شویم که این بدنمان است که به خواب رفته است نه خود ما.بنابر این ما نیستیم که خوابیده ایم بلکه تنها بدنمان به خواب رفته است.یا برای مثال به هنگام غذا خوردن ویالباس پوشیدن.هنگامی که کسی شما را اذیت می کند اگر آگاهانه بنگرید قادر خواهید بود که ببینید این فقط بدن شماست که اذیت می شود نه خودتان.به این طریق در یک مقطع زمانی با توجه دائمی یک انفجار درونی را حس خواهید کرد که تمام هویت بدنتان را می شکند.

   آیا می دانید که وقتی خوابیده اید و خواب می بینید دیگر از بدنتان آگاه نیستید و زمانی که  به خواب عمیق فرو رفته اید به هیچ وجه بدنتان را حس نمیکنید و دیگر صورت خود را به خاطر نمی آورید؟هر چه عمیق تر به درونتان فرو بروید،بیشتر بدنتان را فراموش خواهید کرد.وقتی شروع به برگشتن به سطح میکنید آرم آرام هویت بدنتان برمی گردد.

   در صبح هنگامی که ناگهان از خواب برمی خیزید،به درون خود نگاه کنید.به وضوح خواهید دید که هویت بدنتان هم بیدار می شود.

 

   تمرِن جالبی برای قطع هویت بدنمان وجود دارد.اگر یک یا دو بار در ماه این روش را انجام بدهید به شما در از بین بردن هوِیت بدنتان کمک خواهد کرد.

 

اطاق را کاملاً تاریک کنید و روی زمین دراز بکشید.بدن را کاملاً آرام کنید.به این ترتیب شما وارد مدیتیشن میشوید.وقتی که بدن و تنفستان کاملاً آرام شدند و وجودتان در سکوت فرو رفت،حس کنید که مرده اید و فامیل و آشنایان دورتان جمع شده اند.به صورتهای آنها توجه کنید،ناراحتی ها و گریه های آنها را ببینید.آنها چه می کنند؟کدام یک از آنها گریه می کند؟کدامیک فریاد می زند؟با وضوح کامل به آنها بنگرید.این صحنه ها واقعاً جلوی چشم شما خواهند آمد.

   بعد ببینید که تمام همسایه ها هم آمده اند و به آشنایان و فامیل پیوسته اند.حالا مردم جسم شما را در تابوت گذاشته اند و به جایی که مرده ها را می شویند می برند و بعد هم می خواهند که جسمتان را آتش بزنند.به همهء اینها نگاه کنید،همه تصورات هستند ولی اگر چندین بار این تمرین را تکرار کنید به وضوح همهء اینها را خواهید دید.حالا ادامه دهید.آتش تمام اطراف شما را احاطه کرده است و جسم شما آرام آرام تبدیل به خاکستر می شود.هنگامی که دیگر جسمی در کار نیست و کاملاً نبدیل به خاکستر شده اید با آگاهی تمام به درون خود نگاه کنید و ببینید که در آنجا چه اتفاقی رخ می دهد.در این لحظه متوجه خواهید شد که شما جسم نیستید،یعنی هویتتان با بدن کاملاً قطع شده است.

   وقتی که این تمرین را برای چند بار تجربه کنید،پس از آن هر زمانی که صحبت کنید،راه بروید و یا هر کار دیگری انجام دهید،قادرید تا تشخیص دهید که شما بدنتان نیستید.

   ما این مرحله را مرحلهء بدون بدن می نامیم.هر کسی که خودش را اینگونه بشناسد بدون بدن می شود.

   اگر این کار را در تمام مدت روز یعنی به هنگام نشستن،بلند شدن،راه رفتن و حرف زدن انجام دهید یعنی به این نکته توجه کنید که شما بدنتان نیستید.در این هنگام بدن تنها یک خلأ خواهد بود.درک این مطلب که ما بدنمان نیستیم به سختی اتفاق می افتد و هیچ چیز با ارزش تر از آن نیست.در آن هنگام تغییرات زیادی در زندگیتان آغاز خواهد شد.چون تمامی رفتارهای ناآگاهانه بشر به بدن او برمی گردد.اگر انسان تعلق خود به بدنش را قطع کند دیگر هیچ کار اشتباهی نمیتواند انجام دهد.اگر ما آگاه شویم که ما بدنمان نیستیم،دیگر هیچ امکانی برای زجر کشیدن و ناراحتی در زندگی وجود نخواهد داشت.

   مثلاً اگر کسی با چاقو به پشت ما بزند این شخص فقط بدن ما را بریده است و ما آگاهیم که به ما هیچ صدمه ای نخورده است و وجودمان دست نخورده باقی مانده.در این هنگام زندگی ما پر از صلح و امنِت خواهد شد.هیچ حادثهء خارجی نمیتواند بر ما تأثیر بگذارد چون تأثیر این نوع اتفاقات فقط بر روی بدن خواهند بود.امّا ما فکر میکنیم و به اشتباه هم فکر می کنیم که هر چیز بیرونی میتواند بر ما تأثیر بگذارد.به همین دلیل است که زجر می کشیم و احساس درد و رنج می کنیم.

   این اولین مرحلهء تعالیم روحانی است که باید بیاموزیم و آن رها شدن از بدنمان است.مرحلهء سختی نیست و با کمی سعی و کوشش می توانیم آنرا یادبگیریم.

دکتر بتسابه مهدوی

15 آذر 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال

https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی

هفت طبقه یا لایه های نورانی انسان

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۴۶ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

لایه اتری: (لایه اول)

کالبد اتری حالتی بین ماده وانرژی است. از خطوط ظریف انرژی تشکیل شده است .که مانند یک شبکه درخشان از پرتوهای سفید وآبی است. ساختار شبکه مانند آن در حرکت مداوم است. این لایه حدود 5 الی 6 سانتیمتر از بدن وسعت دارد . رنگ لایه اول از آبی روشن تا آبی تیره متغیر است. ساختار این لایه با کالبد فیزیکی یکسان بوده وتمام جزییات وآناتومی بدن را در بر میگیرد.

 

لایه عاطفی(لایه دوم)

ساختار آن سیال تر از لایه اتری است وبا کالبد فیزیکی یکسان نیست. این لایه بصورت ابرهای رنگین از جنسی ظریف با حرکت سیال ومداوم دیده میشودکه نشاندهنده طیف کامل عواطف ماست.فاصله این لایه از کالبد فیزیکی 5/2 الی 5/7 سانتیمتر است.

 

لایه ذهنی (لایه سوم)

جنسی ظریفتر از کالبد عاطفی دارد. این لایه به صورت نوری به رنگ زرد روشن که اطراف سر وشانه میتابد واطراف کل بدن وسعت پیدا میکند,دیده میشود. حاشیه این لایه 5/7تا 20سانتیمتر از کالبد فیزیکی فاصله دارد، شکلهای افکار در این لایه قابل مشاهده اند.

 

لایه اثیری(لایه چهارم)

کالبد اثیری فاقد شکل ثابت است و از ابرهایی از رنگ تشکیل شده است. وسعت آن تا فاصله ای حدود 15الی 30ساتیمتر از کالبد فیزیکی است.این کالبد ما را با بعدهای بالاتری از واقعیت ارتباط میدهند.

 

لایه کلیشه ای اتری (لایه پنجم)

این لایه حاوی طرح کلیشه ای تمام اشکال موجود در سطح فیزیکی است. این لایه الگوی کاملی برای لایه اتری است. وسعت آن تا فاصله 45 الی 60 ساتیمتر از کالبد فیزیکی است.

 

لایه آسمانی(لایه ششم)

سطح ششم کالبد آسمانی نام دارد. وسعت آن حدود 60 الی 105 سانتیمتر از کالبد فیزیکی است. در این سطح است که ما وجد و شعف معنوی را تجربه میکنیم. از طریق کالبد آسمانی است که ما عشق بدون قید و شرط را میاموزیم. کالبد آسمانی بصورت نوری دیده میشود که از رنگهای روشن وملایم تشکیل شده است و درخشش و زیبایی دارد. این نور درخشش طلایی- نقره ای وکیفیت رنگ به رنگ شونده دارد.

 

لایه کلیشه ای یا کالبد (لایه هفتم)

وسعت آن حدود 75الی 105 ساتیمتر از کالبد فیزیکی است. در بر گیرنده تمام کالبدهای هاله همراه با کالبد فیزیکی است. کالبد از رشته های ظریف نور طلایی ونقره ای تشکیل شده که فرم کلی هاله را حفظ میکند. کالبد حاوی یک ساختار شبکه ای طلایی از کالبد فیزیکی وتمام چاکراهاست.

دکتر بتسابه مهدوی
30 آبان 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال

https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی