نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۲۲ مطلب با موضوع «دکتر بتسابه مهدوی :: هنر» ثبت شده است

گالری بتسابه 01

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۰۴ ق.ظ

  • بتسابه مهدوی

گالری بتسابه

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۵۹ ق.ظ
  • بتسابه مهدوی

ولیمه

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۵۶ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی


ولیمه یکی از رسوم اسلامی است، ولیمه دادن یعنی دعوت از مؤمنین و ارحام و همسایگان و فقرا به میهمانی صرف غذا، حضرت محمد (ص) فرمودند ولیمه پنج مورد است: ازدواج، تولد فرزند، ختنه، خرید منزل، مراجعت از مکه معظمه.

 

ولیمه و مهمانی، باعث هم دلی و نزدیکی می‌شود و عقده‌ها و کینه‌ها را می‌زداید و به ویژه که باید از اسراف دور باشد، خداوند به همگان برکت می‌دهد و خوشحالی مؤمنین موجب رضای خدا می‌باشد.

 

ولیمه عروس (سفره عروسی)

سفره‌ایست که به مناسبت جشن شادی برگزار می‌شود و آدابی در آن رعایت می‌شود؛ شخص در صورتی که دارا باشد با یک گوسفند یا بیشتر غذا را تهیه می‌کند و اگر دارا نباشد هر غذایی که برایش امکان دارد فراهم نماید، قصد صاحب مجلس از ولیمه پیروی از روش سنت رسول اکرم در اکرام به مهمانان مؤمن باشد و جایز نیست که فقط از ثروتمندان دعوت بعمل آید. درصورتی که داماد با خانواده‌اش ثروتمند باشد بهتر است تا سه روز بعد از عروسی مردم دیگر را طعام دهد و در آن ولیمه باید موارد شرع رعایت شود.

 

سفره تولد نوزاد (ولیمه تولد) و سفره ختنه

یکی از رسوم پسندیده اسلام که علاوه بر آثار اجتماعی، نشانه احترام والدین به کودک است و همچنین به منزله حفظ و سلامتی فرزند است و سفره‌ای گسترده می‌شود و بر آن می‌توان گوسفند ذبح شده یا غذاهای دیگر برای پذیرایی نهاد.

 

ولیمه حجاج (سفره حجاج)

در تمام ولیمه‌ها بخصوص این نوع ولیمه باید از اسراف پرهیز شود و باید سنت اهل بیت و بزرگان دینی دعوت از تمامی اقشار جامعه به ویژه مستمندان را سرلوحه قرار دهیم، تهیه غذا برای شخصی که از مکه آمده غنیمتی است برای صاحب آن که همان پاداش فراوان باشد.

 

ولیمه منزل

هنگام تمام بنای ساختمان یا پس از خرید خانه بر مؤمن است تا مردم را به صرف غذا دعوت کند و سفره‌ای بگستراند.


  • بتسابه مهدوی

آجیل مشکل گشا

بتسابه مهدوی | شنبه, ۹ دی ۱۳۹۶، ۱۱:۵۷ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

تعریف آجیل و آجیل مشکل گشا

آجیل به مخلوطی از خشکبار گفته می‌شود که بنا بر سلایق و مدل‌های گوناگون، ترکیبات آن فرق می‌کند. آجیل‌ها انواع بسیار گوناگونی دارند که نمی‌توان برای تمامی آنها اسم انتخاب کرد. برخی اسامی هم که برای آجیل‌ها انتخاب می‌شود از دو شیوه نام گذاری پیروی می‌کند: * شیوه اول که نام آجیل را بر اساس کاربرد آن انتخاب می‌کند. (برای مثال آجیل مشکل گشا). شیوه دوم نام آجیل را بر اساس ترکیبات و اجزای آن انتخاب می‌کند. (مانند آجیل شور، آجیل شیرین، آجیل چهار مغز)

 

گستره موادی که در آجیل‌های گوناگون به کار می‌رود بسیار زیاد است، اما به طور کلی می‌توان از اقلام زیر به عنوان ارکان اصلی تشکیل دهنده آجیل نام برد: پسته، فندق، تخمه آفتابگردان، تخمه کدو، تخمه ژاپنی، بادام زمینی، بادام، بادام هندی، گردو، نقل، کشمش، نخودچی و ماکادمیا

شاید یکی از ریشه‏های تاریخی آجیل به وجود باغ‏های وسیع پسته در ایران و صادرات گسترده‏ی آن از دیرباز برگردد.

 

آجیل مشکل گشا، آجیلی است که برخی معتقدند که با خوردن آجیل مشگل گشا، می‌توانند آرزو کنند مشکلات برطرف و آرزوهایشان برآورده شود. برخی نیز اعتقاد دارند با خوردن این آجیل از چشم زخم و چشم بد مصون می‌مانند. همچنین اعتقاد عده‌ای بر آنست که خوردن این آجیل در گشودن بخت دختران موثر است. از این آجیل در مراسم مذهبی مانند سفره‌های مذهبی زنانه ، مراسم ملی مانند چهارشنبه سوری و شب یلدا و حتی برنامه‌های سیاسی بطور همزمان استفاده می‌شود.

 

ریشه‏های تاریخی:

تاریخچه‏ی آجیل مشگل‌گشا احتمالا به ایران باستان باز می‌گردد. در آن زمان رسم بر این بود که برای فروهرها و امشاسپندان هدایایی تهیه شود تا موجب خشنودی آنان گردد. این هدایا لرک یا آجیل گاهنبار نامیده می‌شد.

 

روش‏  تهیه :

1- روش تهیه آجیل مشکل گشا در شب چهارشنبه سوری: ایرانیان قدیم و جدید آنرا همراه با نیت نذر تهیه میکردند. خانم خانه آجیل را که شامل: نخودچی، کشمش، توت، گردو، باسلق، انجیر، مغز پسته، بادام و نقل است را از دکانی که رو به قبله بوده و صاحب آن به خوشنامی شهرت داشته خریداری میکرده است. این آجیل توسط اهل خانه پاک میشده و یکی از بزرگترها در این احوال، قصه "بابا خارکن" را تعریف می‏کرده است. این قصه درواقع از فواید گره گشایی آجیل مشکل گشا حکایت میکند و بنا به اعتقاد بسیاری، باید موقع پاک کردن آجیل گفته و شنیده شود. سپس آجیل در ظرفی ریخته شده و در شب چهارشنبه سوری توسط مهمانان و میزبان خورده می‏شود.

 

2- روش تهیه آجیل مشکل گشا برای ادای حاجات و در مراسم مذهبی: به دو صورت است ، یا از قبل نذر می‏کنند که در صورت ادای حاجت به میزان مشخصی این آجیل را گرفته و خیرات نمایند و یا برای گرفتن حاجتی سه وعده پخش آجیل را نذر میکنند و دو وعده از آنرا ابتدا بین فامیل و نیازمندان پخش کرده و وعده سوم را گرو نگه میدارند تا زمان برآورده شدن حاجت. برای تهیه آن نیز رسم بر این است که فردی پاک و مطهر ( ترجیحا زن یا مادر خانه) آجیل را پاک کند و در طول پاک نمودن آجیل، داستانش را با صدای بلند تعریف کند. تمام پوست آجیل باید جمع شود و دور ریخته نشود. و در کیسه‏ی در بسته ای ریخته شود و به آب روان سپرده شود . عده ای از مسلمانان بر این باورند که هنگام سپردن پوست آجیل به آب باید بگویند: ای آب روان، سلام ما را به حضرت علی برسان . سپس آجیل پاک شده را در بسته های کوچکی تزیین نموه و بین مردم خیرات مینمایند و یا در سر سفره‏های مقدس گذاشته و به هر مهمان بسته‏ای هدیه میکنند. اعتقاد عده‏ای بر این است که هنگام خوردن آجیل باید صلوات و یا سوره‏های قرآن تلاوت نمود.

 

روایت‏های مختلف از داستان آجیل مشکل گشا

بتسابه مهدوی

 

1-    روایت اول و رایج ‏‏تر:

     یکی بود یکی نبود.یک خارکنی بود که یک زن و هفت تا دختر داشت و با خارکنی زندگی رو به سختی میگذروند ، یکروز که رفته بود صحرا خار بکنه یک سواری رو دید نورانی ، سوار گفت ای خارکن این اسب من رو نگهدار که من قضای حاجت کنم ، وقتی که سوار برگشت یک مشت ریگ داد به خار کن وگفت هر ماه صد دینار از هفت تا خشکبار خیرات کن و به هفت نفر بده ، و تا خارکن آمد ببینه که این چی بوده سوار ناپدید شد ، غروب که خارکن به خانه برگشت ریگ‏ها را گذاشت گوشه صندوق‏خونه که بچه ها یه قول دو قول بازی کنند و خودش رفت خوابید ، نیمه های شب زن خارکن بیدار شد که به بچه شیر بده که دید توی صندوق خونه روشنه رفت و شوهرش رو  بیدار کرد ، تازه فهمیدند که این سنگها قیمتیه . از این پس با فروش سنگ‏ها، کار و بارشون خوب شد و خارکن کم کم یکی از تاجر های بنام شد .

این بود تا روزی که تاجر برای کاری باید می‏رفت مسافرت ، به زنش سفارش کرد که ای زن آجیل رو فراموش نکنی که زن گفت من حواسم از تو جمع تره خلاصه مرد رفت و زن هر ماه خیرات رو انجام میداد تا اینکه با زن پادشاه دوست شد و زن پادشاه دعوتش کرد به ییلاق و زن آجیل رو فراموش کرد، خلاصه این رو داشته باشین تا اینکه یک روز گردنبند زن پادشاه گم شد و گفتن کی دزدیده کی ندزدیده و انداختن گردن زن تاجر و گرفتن زندانیش کردن و تمام دارایشون رو هم گرفتن ، تاجر که از سفر برگشت رفت خونه دید که همه چی رو بردن و از زن و بچه هاش هم اثری نیست داشت از همسایه ها داستان رو میپرسید که گرفتن و زندانیش کردند .نیمه های شب همون سوار آمد و با تک پا زد مرد رو بیدار کرد و گفت : (( ای کور باطن نگفتم ماهی صد دینار آجیل مشکل گشا بگیر و خیرات کن و صد دینار به مرد داد )) این رو گفت و غیب شد ، مرد تاجر تازه شصتش خبردار شد که کار کار آجیلِ .پاشد و آمد دم زندان به یک جوانی گفت این صد دینار رو بگیر و برای من آجیل بخر ، جوان گفت من عروسی دارم و وقت ندارم .

یک جوان دیگه آمد مرد تاجر گفت ای جوان این صد دینار رو برای من آجیل بخر ، اولش جوان گفت ما مرده داریم من دارم میرم سدر و کافور بخرم اما بعد گفت مرده که جایی نمیره بذار مشکل این مرد رو حل کنم ، رفت و آجیل گرفت و آورد داد به مرد ، مرد هم بین هفت نفر تقسیم کرد .حالا یشنوید از زن پادشاه که کنار حوض نشسته بود و گرما هم بیداد میکرد و زن پادشاه لخت شد رفت آبتنی که دید یک کلاغ گردنبند و که به منقارش بود آورد و گذاشت رو لباساش تازه فهمید که در حق تاجر و خانوادش چه ظلمی کرده و آنها رو آزاد کرد و دختر کوچک تاجر رو هم برای پسر بزرگش خواستگاری کرد .حالا بشنوید از اون جوان اولی که وقتی رفت خانه که عروس و ببره آرایشگاه دید که عروسش مرده ، جوان دومی که رفته بود برای مرده سدر و کافور بخره وقتی رفت خونه دید که مرده زنده شده .آجیل مشکل گشا همچین که گره از کار آنها وا کرد از کار شما هم وا کنه

 

روایت دوم:

روزی روزگاری خارکن پیری با زن و دخترش زندگی میکردند. پیرمرد هر روز به صحرا می رفت، بوته های   خار را جمع می کرد و به شهر برده و می فروخت و نان و پنیری می خرید و به خانه برمی گشت.

   یک سال نزدیک عید نوروز بابا خارکن به صحرا رفت و خار زیادی جمع کرد و بسیار خوشحال از اینکه با پول آن می تواند چیزی هم برای عید دخترش بخرد.اما قبل از رفتن به شهر هوا طوفانی شد و صاعقه ای به کوله بار بابا خارکن زد و تمام پشته اش خاکستر شد.خارکن پیر از غم و غصه از پا افتاد و دست به آسمان بلند کرد و با گریه به خدای خود گفت که این بار شاد بودم که برای عید نوروز دستم پر است، چرا این بلای آسمانی را به من نازل کردی؟ وآنقدر اشک ریخت تا به خواب رفت.در خواب دید که پیری به او می گوید که برای رفع مشکلت نذر کن و کمی آجیل مشکل گشا بخر و بین همسایگان پخش کن تا مشکلت حل شود و هرسال این نذر را تکرار کن.پیرمرد از خواب پرید و به طرف شهر حرکت کرد و با آخرین سکه خودش کمی آجیل خرید و به همسایگان داد. آن شب گذشت و فردا بابا خارکن باز روانه صحرا شد. این بار به محض اینکه تیشه اش با ریشه بوته خار برخورد کرد، دید یک کوزه پر از جواهر زیر بوته پنهان شده است.    آن شب با دستی پر به خانه برگشت و ماجرا را برای زن و فرزند خود تعریف کرد.در طی روزهای بعد در محل دفن کوزه قصر بزرگی ساخت و همراه خانواده اش به زندگی در این قصر پرداختند. مدتها گذشت، آوازه اخلاق خوش و ثروت خارکن به گوش حاکم رسید و حاکم از دختر خارکن دعوت کرد تا به عنوان هم بازی دخترش به قصر بیاید. نزدیک سال نو خارکن آنقدر سرگرم تجارت  و ثروت خود شده بود که نذر را فراموش کرد.   

در این میان دختر حاکم با دختر خارکن به حمام رفتند و دختر حاکم گردنبند قیمتی خود را به مجسمه مرغی که در حمام بود آویخت و داخل حوض شد. دختر خارکن دید که ناگهان مرغ زنده شد و گرنبند جواهر را خورد. هرچه داد و فریاد کرد فایده ای نداشت. حاکم گفت که او گردنبند دخترش را دزدیده و دختر خارکن را به زندان انداختند. از طرفی قصر و دارایی خارکن هم در یک چشم برهم زدن به خاک مبدل شد و هیچ چیزی از آن باقی نماند.زن خارکن به او گفت که تو از نذرت غافل شدی و ما را به خاک سیاه نشاندی. خارکن هم که متوجه اشتباه خودش شده بود از خدا طلب بخشش کرد. همان‏شب در خواب دید که زیر پای همسرش سکه ای پیدا می کند. خارکن به سرعت بلند شد و سکه را پیدا کرد و شبانه عازم شهر شد و توانست قبل از سال نو مقداری آجیل خریده و بین مستمندان تقسیم کند.بعد از آن نزد همسرش برگشت و ناگهان دید که خانه و زندگیش دوباره برپا شده و دخترش هم از زندان آزاد شده. دختر حکایت کرد که ساعتی قبل مرغی که گردنبند را خورده بود دوباره زنده شد و گردنبند را پس داد و حاکم دختر را با هدایای بسیار آزاد کرده و به خانه فرستاده بود. خارکن هم شکر خدا را به جا آورده و پس از آن سالها هرگز آجیل مشکل گشای سال نو را فراموش نکردند.

 

3- روایت متاخرتر که گویا پس از اسلام رایج شده است و امروزه در بعضی مناطق شمالی ایران و برخی مناطق تهران هنگام پاک کردن آجیل مشکل گشا نقل می‏شود:

 

پیرزنی مومن با پسرش زندگی میکرد.یک روز مادر پیر که بابت ادای حاجتش کاچی می پزد و در ظرف های مختلف میریزد تا پسرش از کار برگردد و ظرف های کاچی خیرات را بین همسایگان تقسیم کند. ظهر وقتی پسر از کار بر می گردد به مادر میگوید نهار چه داریم؟ مادر در جواب به مهربانی میگوید که من نذر کاچی کرده بودم و برای نهار کاچی پختم نهارت را که خوردی ظرف همسایگان را هم بینشان تقسیم کن. پسر عصبانی میشود و میگوید این مزخرفات یعنی چه و من اصلا اعتقادی به این کارها ندارم و با پایش به یکی از کاسه های کاچی میزند و مقداری از کاچی لب پر زده و روی گیوه اش میریزد. با عصبانیت خانه را ترک می کند و میرود وبرای نهارش خربزه میخرد.

در راه بازگشت پاسبان ها او را به اتهام قتل دو نفر بازداشت میکند و وقتی کیسه اش را باز می کنند دو خربزه داخل کیسه اش هم تبدیل به دو سر بریده شده بود و کاچی که روی گیوه اش پریده بود هم تبدیل به لکه های خون شده بود. پسر را به زندان میبرند و حکم اعدام برایش صادر میکنند. شبی که بسیار ناراحت بوده و مدام گریه میکرده در خواب پیرمردی را میبیند که به او میگوید مقداری آجیل بگیر و بین مردم خیرات کن و از ته دل بابت شکستن دل مادرت توبه کن.فردا که مادر پسر به ملاقاتش میاید پسر با شرمساری از او عذرخواهی میکند و از ائ میخواهد که برایش آجیل بخرد و خیرات کند. وقتی مادر آجیل ها را پخش میکند همانوقت خبر میرسد که قاتل واقعی پیدا شده است و پسر از زندان آزاد میشود و نزد مادرش باز میگردد.

 

جایگاه و کارکردها آجیل مشکل گشا

 

1- کارکرد ملی و باستانی:

 این آجیل از دیرباز به یکی از نمادهای فرهنگ ایرانی بدل گشته‌است به صورتی که برخی از مراسم‌های سنتی ایرانیان (مانند نوروز و یلدا و چهارشنبه سوری) تنها با حضور آجیل مفهوم خود را پیدا می‌کنند. در ایام نوروز و نیز شب یلدا حضور این آجیل ضروری است.  با این نوع از آجیل که آجیل شیرین هم نامیده میشود در مراسم باستانی مثل نوروز و یلدا از مهمانان پذیرایی میشود.

اما در مراسم چهارشنبه سوری این آجیل از جایگاه ویژه ای برخوردار است:   از رسوم شایع چهارشنبه سوری که هنوز هم به شکل گسترده در میان زرتشتیان جریان دارد؛ پخش آجیل مشکل گشا موسوم به «لرک» است که از مغز هفت نوع میوه خشک شده خوردنی از جمله مغز پسته؛ بادام؛ کشمش؛ گردو؛ برگ هلو؛ انجیر؛ خرما و سنجد فراهم شده است. این آجیل در مراسم غروب چهارشنبه یا بر سر مزار اموات پخش می شود.

 

2- کارکرد اجتماعی:

کسی که در تنگنای حوادث گرفتار آمده و یا دچار زحمت و مشکلی شده باشد، نذر و نیت می کند که هرگاه از بد حادثه رهایی یافت و یا گره از کارش گشوده شود همه عمر، هر ماه یا هر هفته یک بار نخود مشکل گشا یا آجیل مشکل گشا (متشکل از نخود، پسته،بادام، فندق، کشمش،خرما، توت خشک، انجیر و تخمه و ...) خریده و پس از انجام مراسم لازم، آنرا بین مردم تقسیم کند.

 

3- کارکرد مذهبی:

امروزه جایگاه آجیل میان ایرانیان از حضور در مراسم جشن و شادی فراتر رفته‌است و به بخشی از اعتقادات مذهبی آن‌ها نیز وارد شده‌است. در بسیاری از مراسم‌های مذهبی (که معمولا توسط زنان برپا می‌شود) از نوعی آجیل، موسوم به آجیل مشکل گشا استفاده می‌وشد که هرچند توسط هیچ مرجع مذهبی ای تایید نشده‌است اما مردم بر این باورند که می‌تواند آنها را در رفع مشکلاتشان یاری کند. در سفرهای نذری زنان مسلمان این آجیل نقش برجسته ای دارد. علاوه بر آن در بیشتر مراسم مذهبی و زیارتی این آجیل تهیه و توزیع می گردد.

در ضمن به دلیل آسانی و ارزانی تهیه این نوع نذر برای اقشار کم درآمد جامعه نیز ، به خوبی نقش و کارکرد نذر را ایفا می‏‏کند.

 

4- کارکردهای آموزشی با تاکید بر روایت قصه:

علاوه بر کارکردهای فوق که تا حد زیادی با دیگر روش‏های نذر کردن یکسان است . این آجیل ویزگیهای منحصر به فردی دارد. تاکید بر بلند روایت کردن قصه در هنگام پاک کردن آجیل اهمیت جنبه های آموزشی مستتر در قصه را میرساند که قرار است سینه به سینه محفوظ بماند.

تاکید بر اهمیت رعایت عهد و پیمان، قول و قرار ، و نذر و نیاز حتی در شرایطی که مشکل انسان برطرف گردیده است از نکات بارز و مشترک موجود در داستانهای مختلف مربوط به آن است.

 تاکید دو جانبه بر نقش و جایگاه زن در تهیه این آجیل از موارد با اهمیت است: از طرفی تاکید می‏شود که یک زن باید این آجیل را پاک کند  که با توجه به اولویت  مطهر بودن روحانی و جسمانی پاک کننده آجیل میتوان به تطهیر و تقدیس زن در این آیین پی برد و نیز نقش زن در داستاهای مختلف مربوطه، به عنوان مادر و همسر نیز از دیگر موارد قابل اشاره است. در داستان اول و دوم همسر مرد خارکن قول فراموش شده را یادآور میشود و در داستان آخر شکستن دل مادر سبب شور بختی پسر قصه میگردد.

با توجه به سادگی، ارزانی  آجیل مشکل گشا  و نقش گسترده این نذر و اعتقاد به آن میتواند بیانگر این  نکته باشد که برآورده شدن حاجت به میزان و نوع و قیمت نذورات نیست بلکه اعتقاد و نیت نذر کننده مهمترین عامل است .

دکتر بتسابه مهدوی

 

  • بتسابه مهدوی

آموزش خصوصی رشته های هنری

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۱۸ ق.ظ


  • بتسابه مهدوی

فنگ شویی ذهن

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۱:۲۸ ب.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

همه ما کمابیش با علم کهن فنگ شوئی که هنر چیدمان محیط اطرافمان بر اساس قوانین طبیعی است آشنایی داریم ولی اغلب ما از هنر چیدمان و معماری ذهن بی اطلاعیم. جواب اینکه چرا ذهن ما همیشه آشفته و درگیر مسائل روزمره است این است که هیچ کس به ما فنگ شوئی ذهن مان را نیاموخته است. فنگ شوئی ذهن درست همان چیزی را به ما می آموزد که بدان نیاز داریم: چگونه به ساده ترین و سریع ترین روش ممکن به یک آرامش و سکوت ذهنی نسبی دست یابیم و به دوستان و اطرافیان خود هم کمک کنیم.

 

فنگ شویی ذهن

 

همه ما کمابیش با علم کهن فنگ شوئی که هنر چیدمان محیط اطرافمان بر اساس قوانین طبیعی است آشنایی داریم ولی اغلب ما از هنر چیدمان و معماری ذهن بی اطلاعیم. جواب اینکه چرا ذهن ما همیشه آشفته و درگیر مسائل روزمره است این است که هیچ کس به ما فنگ شوئی ذهن مان را نیاموخته است. فنگ شوئی ذهن درست همان چیزی را به ما می آموزد که بدان نیاز داریم: چگونه به ساده ترین و سریع ترین روش ممکن به یک آرامش و سکوت ذهنی نسبی دست یابیم و به دوستان و اطرافیان خود هم کمک کنیم.

 

با فنگ شوئی ذهن می آموزید که چگونه:

 

1- افکار خود را مرتب کنیم.

2- اولویت های کاذب و اصلی ذهن را تشخیص دهیم.

3- پرونده های باز ذهنی را مدیریت کنیم.

4- خلاقیت و ظرفیت ذهنی را بالا ببریم.

و در این راستا با :

1- قوانین حاکم بر مغز و ذهن

2- قوانین آفرینش

3- معماری ذهن و هنر چیدمان افکار

4- مدیریت منابع انرژی ذهنی

5- و تکنیک های ساده و کاربردی آشنا می گردیم.

 

این تکنیک های ساده مناسب هر کسی در هر رده سنی و با هر میزان تحصیلات و از هر قشری مـی باشد و از محصلان گرفته تا افراد شاغل ، کارمند تا مدیر عامل ، بانوان خانه دار و آنها که مسوولیت های بزرگ ذهنی دارند همه و همه می توانند از آنها بهره مند گردند.

دکتربتسابه مهدوی

20 اردیبهشت 1396
  • بتسابه مهدوی

مقام و نقش نیلوفر بخش دوم

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۸ ق.ظ

 دکتر بتسابه مهدوی


 نقش نیلوفر در فرهنگ قدیم

در جشن‌های مربوط به ماه تیر، از دو جشن “نیلوفر” و “تیرگان” یاد شده است. جشن نیلوفر که در آثار الباقیه از آن یاد شده در روز ششم از ماه تیر (خرداد روز) برگزار می‌شده است.

به نقل از فرهنگ دهخدا داریم:

مولف برهان قاطع ذیل “مرداد” آرد: “مردادنام روز هفتم باشد از هر ماه شمسی و بعضی روز هشتم گفته‌اند. و فارسیان بنابر قاعده کلی این روز را عید کنند و جشن سازند. و این جشن را جشن نیلوفر خوانند و در این روز هر که حاجتی از پادشاه خواستی، البته روا شدی.

نیلوفر [ ف َ ] (اِ) نیلوفر معمولی یا نیلوفر آبی گیاهی است از تیره ٔ نیلوفرهای آبی که نزدیک به تیره ٔ آلاله ها است . این گیاه آبزی است و در مناطق گرم و معتدل می روید. برگهایش قلبی شکل و مسطح است . درازای دمبرگ طویل است و برگها در سطح آب شناورند. این گیاه را غالباً به عنوان یک گیاه زینتی در استخرها و حوضچه ها می کارند. ساقه ٔ خزنده ٔ این گیاه که در کف برکه ها و حوضچه ها می خزد به عنوان قابض در تداوی به کار می رود. از دانه های آن نیز جهت جلوگیری از ازدیاد قوه باه استفاده می شود.

نیلوفربزرگ : گونه ای نیلوفر آبی است که در برکه ها و حوضچه های نواحی گرم می روید. برگهای این گونه نیلوفر آبی دارای پهنه ٔ وسیع و جالب توجهی هستند به طوری که قطر پهنه ٔ برگهایش تا دو متر هم می رسد. لبه ٔ برگهایش که مانند دایره ٔ وسیعی بر سطح آب قرار می گیرند به طرف بالابرگشته است همین برگشتگی لبه ٔ برگهای این گیاه به طرف بالا با توجه به وسعت پهنه ٔ برگها حالت یک قایق کوچک مدوری را به برگهای این گیاه داده است به طوری که می تواند وزن طفلی را که بر روی آن قرار گیرد تحمل کند. گلهایش نیز نسبةً بزرگ و داری گلبرگهای فراوانی هستند. رنگ گلبرگهای محیط گل سفید است و هرچه بیشتر به طرف مرکز گل متوجه شویم رنگ گلبرگها متمایل به قرمز می شود. میوه اش کروی شکل و خاردار است و دانه هایش محتوی نشاسته ٔ فراوان و خوراکی است ازین جهت این گیاه را ذرت آبی نیز گویند.

نیلوفر سفید: یکی دیگر از گونه های نیلوفر آبی است که گلهای سفید دارد.

نیلوفر هندی : گیاهی است از تیره ٔ نیلوفرهای آبی که گلهایی شبیه نیلوفر آبی معمولی دارد. برگها و گلهایش بر خلاف نیلوفر معمولی از سطح آب در حدود یک متر بالاتر قرار می گیرد. دوگونه ازاین گیاه شناخته شده است یک گونه ٔ آن که دارای گلهای زردرنگ است و خاص مناطق گرم آمریکای جنوبی است . گونه ٔ دیگر دارای گلهای سفید یا قرمز است و در مناطق گرم آسیا و اروپا می روید. دانه هایش ذخائر غذائی فراوان دارند و به باقلای مصری و الفول المصری موسومند.

نیلوفر باغی : گونه ای نیلوفر یا پیچک است که بیشتر به نام لبلاب موسوم است . این گیاه خودرو است و به سرعت تکثیر می یابد گلهایی به رنگ سفید یا گلی دارد و در اکثر نقاط ایران در مزارع و باغچه ها می روید و نموش هم سریع است .این گیاه اگر در زمینی بروید که نزدیکش گیاهی یا تکیه گاهی نباشد روی زمین می خزد، اما همین که به تکیه گاه یا گیاه دیگری رسید دور آن می پیچد و از آن بالا می رود. از برگهایش به عنوان سبزی آش استفاده می کنند، خوراک خوبی نیز برای دامها محسوب می شود. اما این گیاه زیان زیادی به مزارع خصوصاً مزارع غلات و کتان و شاهدانه می رساند چون از رشد آنها جلوگیری می کند. ریشه کن ساختن آن نیز دشوار است زیرا ریشه های نازکش در اعماق زمین فرومی رود و از هر تکه ٔ کوچک یک پیچک تازه می روید. نامهای دیگر این گیاه حشیشه ٔ مهبوله و لوایه و پیچک باغی و لبلاب و لبلاب صغیر و علیق و مداد و طربوش الغراب و قهقهه و لبینة و عصب صغیر و بور طخیله است .

 

نقش نیلوفر در فرهنگ قدیم

نیلوفر پیچ هندی : گونه ای نیلوفر یا پیچک است که دارای ساقه های خزنده و برگهائی پوشیده از کرک و گلهائی به رنگهای زیبای ارغوانی یا بنفش یا سفیداست که به صورت خوشه مجتمع می باشند. منشاء اصلی این گیاه امریکای مرکزی است اما در شمال افریقا و فرانسه نیز کشت می شود. ریشه های متورم این گیاه دارای ۴۰ درصد مواد نشاسته ای و ۲۰ درصد قندهای مختلف و ۴ درصد مواد پروتیدی است ، از این جهت مورد تغذیه قرار می گیرد و مانند سیب زمینی از آن استفاده می شود. در جنوب ایران به ویژه بلوچستان گونه هائی از این گیاه می روید که در زبان محلی آن را گجر لاهوری می نامند. نامهای دیگر این گیاه حب النیل و عجب و قرطم هندی و حسن الساعه وحب العجب و دمةالعشاق و مرچایی و زیرکی و عجب گیاه و چهارمرجه است .

نیلوفر صحرائی : یکی از گونه های نیلوفر باغی است که پایا است و ساقه ٔ بالارونده و پیچنده دارد و گلهایش سفیدرنگ است . بزرگی گلها بین ۳ تا ۴ سانتی متر است و در اکثر مزارع و بیابانها به حالت وحشی می روید. نامهای دیگرش : سکرجا و لبلاب کبیر و پیچک صحرائی و اقسیان و حبل المساکین و عشاق الشجر و عصب و بدسغان و بدشغان و بداسغان و بدشگان وبدسکان و کف الکلب و راحةالکلب است .

نیلوفر فرنگی :انواع نیلوفر که در عهد ناصرالدین شاه از اروپا به ایران آوردند. (فرهنگ فارسی معین). نیلوفر در تداول امروزی قسمی پیچک است . گل آن چون شیپوری است به رنگ آبی سخت مطبوع یا سرخ کم رنگ و لطیف ، در نهایت صفا و طراوت که صبح زود باز شود و چند ساعت پس از زدن آفتاب بپژمرد. گل ازرق . آفتاب پرست . گل کبود. (یادداشت مؤلف ).

نیلوفر از اسپرغم هاست . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). نیلوفر اسم فارسی است و کرنب الماء عبارت از اوست ، بیخش مانند زردک و ساقش نرم و طولش به قدر عمق آبها، برگش به سطح آب و ثمرش به قدر سیبی شبیه به قبه ٔ خشخاش و در آن تخمهای عریض سیاه و بالزوجت و گلش بیرون آب و اکثر او کبود و بعضی سرخ و آن هندی است و بعضی مایل به زردی و تیرگی و بعضی گویند که بری او نیز می باشد.

 

 

لوتوس که در ضمیر ناخودآگاه انسان ریشه ای عمیق دارد و در درون خود دنیای خدایان و انسانها را احاطه کرده با منشاء زندگی و تخیل آدمی جوش خورده است، بدین معنی که مبین رشته های جادویی و روحانی می باشد که نخستین آدمیان را به جهان می پیوندد. نخستین تصاویری که بشر از این گیاه خلق کرده بیانگر حس انتزاع گرایی اوست.

از آنجائیکه این رمز ریشه در باورهای دینی- مذهبی و اسطوره ای دارد با گذشت زمان ، تغییر آداب ، عقاید و شرایط اجتماعی نه تنها حضورش کم رنگ نگردیده بلکه مستحکم تر به جلوه گری خود ادامه داده و قدرت، صلابت و پایداریش را تثبیت کرده است.

 

در افسانه ها و باورهای مردمان کهن چنین آمده است که در ابتدای خلقت، زمانی که خالق تنها در میان آبهای نخستین قرار داشت، همانطوریکه متعجب بود که خلقت را از کجا شروع کند، برگ لوتوسی را مشاهده نمود که تنها موجود بود، مقداری از گلی که لوتوس در آن رشد می کرد در دست گرفت و بر روی برگ لوتوس قرارداد و سطح زمین بوجود آمد. به این ترتیب نیلوفر سمبل جهان گردید و لایه های متعدد گلبرگهای آن نمایانکر ادوار مختلف جهان، مقاطع و مراتب گوناگون هستی. درباور آنها هشت گلبرگ نیلوفر نشانه ی هشت جهت وجود است که پس از خلقت از قعر آبهای اولیه ظهور کردند این هشت جهت عبارتند از (راست-چپ، جلو-عقب، بالا-پائین، بیرون- درون)

ظهور نیلوفر از آبهای اولیه که عاری از هر گونه آلودگی بوده، نشانه خلوص، پاکی و نیروی بالقوه است که از درون آن نیروی مقدس حیات، دانش و معرفت ظهور می کند.

این گل بیانگر نمادهای مختلف می باشد که مشترک با عقاید سایر ملل نیز هست بعنوان مثال سمبل باروری- کامیابی-قدرت حاصلخیزی زمین- حمایت از هر موجود زنده- صلح جهانی- زیبائی، تندرستی، مظهر عشق، ریاضت و عبادت می باشد. لوتوس مظهر روشنایی نیز هست در نتیجه حاصل قدرتهای خلاق آتش، خورشید قمر است و به عنوان محصول خورشید و آبها شناخته شده است.

در اساطیر ایران این گل سمبل ایزد بانوی ناهید است که جای مهمی در آئین های ایران باستان به خود اختصاص می دهد وی ایزد بانوی آب می باشد که در نقوش برجسته به صورت زنی جوان حجاری شده است نام این خدا نخستین بار به صورت آناهیتا در کتیبه های هخامنشی دیده شده است بنابراین گل نیلوفر آبی را گل آناهیتا به شمار آورده اند.

نیلوفر با آئین مهری نیز پیوستگی نزدیک می یابد. در صحنه زایش مهر، او از درون غنچه نیلوفر متولد گردیده است بنابراین بر خلاف اینکه ریشه لوتوس را در آئین بودا پنداشته اند به آئین مهر یا میتراسیم که قدمتی بس طولانی تراز آئین بودا دارد مربوط می گردد.

در دین زردتشت این گل سمبل اهورا مزداست. سمبل انسانی اهورمزدا نیم تنه مردی است که شاخه ای از گل لوتوس را در میان انگشتان خود گرفته است.

زرتشتیان بر این باورند که نیلوفر آبی جایگاه نگهداری تخمه یا فر زرتشت بوده که در آب نگهداری می شده است.

 

 

گل لوتوس در طراحی 

سیر تحول گل لوتوس در طراحی گرافیک/ از هخامنشی تا دوره اسلامی یکی از راههای پی بردن به تاریخ هنر و معماری توجه و بررسی نقش گیاهان مقدس است که در هر دوره و زمان مورد توجه هنرمندان بوده است.

وجود این گیاهان به عنوان یک عنصر اصلی تزئینی در معماری و هنر دوران مختلف زندگی بشر از باستان تا قرن حاضر سئوالات بسیاری را در ذهن هر انسانی به وجود می آورد که چرا این گیاهان این چنین مورد توجه قرار گرفته اند، مبدا" و منشاء آنها از کجا بوده و فلسفه ی وجودی آن چه بوده است.

در میان این نمادهای گل مانند، نشانه ای وجود دارد که به طور پیوسته در کل هنر واسطوره شناسی مشرق زمین تکرار شده است، این گل ،( نیلوفر آبی، لوتوس یا سوسن شرقی) می باشد و در اغلب کشورهای آسیایی به عنوان سمبل و نماد همگانی مطرح گردیده است.

لوتوس که در ضمیر ناخودآگاه انسان ریشه ای عمیق دارد و در درون خود دنیای خدایان و انسانها را احاطه کرده با منشاء زندگی و تخیل آدمی جوش خورده است، بدین معنی که مبین رشته های جادویی و روحانی می باشد که نخستین آدمیان را به جهان می پیوندد. نخستین تصاویری که بشر از این گیاه خلق کرده بیانگر حس انتزاع گرایی اوست.

از آنجائیکه این رمز ریشه در باورهای دینی- مذهبی و اسطوره ای دارد با گذشت زمان ، تغییر آداب ، عقاید و شرایط اجتماعی نه تنها حضورش کم رنگ نگردیده بلکه مستحکم تر به جلوه گری خود ادامه داده و قدرت، صلابت و پایداریش را تثبیت کرده است.

از آنجائیکه این گل مظهر سه خدایی دین هخامنشیان یعنی میترا یا مهر، آناهیتا و اهورامزدا است، بارزترین و زیباترین نقوش آن در تخت جمشید به تصویر کشیده شده است.

تزئینات لوتوس در این دوره به دو صورت به چشم می خورد

۱) دسته اول به صورت مکمل اصلی بر روی سایر نقوش معماری نظیر جنگ افزارها، پوشاک و دردست بزرگان و صاحب منصبان به چشم می آید.

۲) دسته دوم به صورت منفرد در جای جای آثار معماری هخامنشیان و یا در ترکیب با گیاهان دیگر دیده می شود.

 

 

گل لوتوس در طراحی

زیبا ترین نقش نیلوفر را در هنر معماری ایران، در سر ستون پاسارگاد و تخت جمشید می توان دید که از جهت عظمت زیبائی و استحکام هنری بر جسته ترین پدیده معماری ایران محسوب می گردد.

در تخت جمشید ۲۵ طرح مختلف از لوتوس بسته به کاربردش به تصویر کشیده شده است که به آنها اشاره می گردد

۸ طرح لوتوس در ستونها بکاررفته است ۵ طرح از آن در پایه ستونها و سه طرح در قسمت زیر سر ستونها

چهار گونه از آن در دستان بزرگان و افسران ارتش قرار دارد که فرم آن بیانگر مقام و رتبه آنهاست.

۳ طرح ۱۶،۱۲و۸ پر لوتوس دیده می شود که رابطه مستقیم با علم نجوم دارد ،طرح ۱۶ پر آن نشان دوازده ماه سال بعلاوه ۴ سال کبیسه است، دوازده پر آن نشان دوازده ماه سال است و ۸ پر آن نشان خورشید.

همچنین این سه طرح بیانگر حضور سه خدا یعنی میترا، آناهیتا و اهورامزدا نیز می باشد.

یک نقش بارور و غنچه دار از این گل وجود دارد که نشان قدرت، پویایی، برکت و صلح است این گل نشانه خاص پادشاه بوده و در دستان داریوش شاه و خشایارشاه دیده می شود.

طرح دیگری از لوتوس به صورت فرم گلدانی است در پایه تخت روان داریوش

نمونه دیگر نقشی است از ترکیب لوتوس و درخت نخل که بر دیواره های تخت جمشید دیده می شود و برخی آن را گل آفتابگردان هم می نامند...

و نهایتا" نقشی از لوتوس وجود دارد که بر روی دشنه داریوش شاه مشاهده می شود، ظرافت و زیبائی این طرح به حدی چشم نواز است که می توان روح هنر معماری را در آن مشاهده کرد.

پس از هخامنشیان در زمان سلوکیان و اشکانیان : تزئینات معماری تحت تاثیر هنر معماری یونان قرار گرفت با این وجود لوتوس باز هم به جلوه گری خود ادامه داد و تحت نفوذ هنر یونان دچار تحولاتی در شکل و فرم خود گردید. کار مهم هنر اشکانیان در زمینه معماری دستیابی به گنبد روی گوشواره و تکوین ایوان طاق دار است که خود بر گرفته از فرم طاق دار نیلوفر آبی است.

تصویر ما در دوره حکومت ساسانیان یکبار دیگر روح هنر هخامنشیان بازتاب می یابد در این عصر دامنه تزئینات توسعه بیشتری می یابد و آراسته تر می گردد، اجزای تزئینی گل لوتوس بیشتر گردیده و فرم مارپیچی و پیچیده بودن گل مشهود می گردد نقش های دیگری که در این دوره دیده می شود نقش های ترکیبی از چند نوع گیاه شامل نیلوفر آبی به همراه هلال هایی است که در آنها گل ستاره ایی و نیم برگ نخل بکاررفته است.

 

 

گل لوتوس در طراحی

در دوره اسلامی از آنجائیکه پیکره سازی در معماری به دلایل عقاید مذهبی ممنوع گردید، هنر معماری شکل و فرم هندسی به خود گرفت و خطوط هندسی به ایفای نقش پرداختند به همین دلیل شکل و فرم این گل برای هماهنگی با این سبک جدید کاملا" متحول شد و قابلیتهای فرمی جدیدی را به خود گرفت اما اساس و پایه آن به همان نقوش هخامنشیان بر می گردد.

به عنوان مثال قرنیس های بکار رفته در معماری اسلامی بر گرفته از فرم گلدانی نیلوفر دوره هخامنشیان است.

در این دوره طرح لوتوس از حالت ساده بیرون آمد و فرم تزئینی و استیلیزه تری به خود گرفت، خطوط منحنی و مارپیچ بیشتر گشت. برگهای این گل در کنار خود گل به ایفای نقش پرداخت و بیانی گردید از فرم گنبد، طاق و ایوان.

یکی از زیباترین تصاویر از گل و برگ لوتوس در اوایل دوره اسلامی تلفیق این گل با خطوط کوفی است که کتیبه های بسیار زیبایی را در معماری اسلامی نقش آفرینی کردند.

اما بیشترین تحول لوتوس در دوره صفویه شکل می گیرد. در این عهد یکبار دیگر نقش قدرتی لوتوس در حیطه پادشاهی احیا می گردد و پایه و اساسی می گردد برای نقش بندی گل شاه عباسی که خود نشان مخصوص شاه عباس بوده است و جایگاهش در تاج پادشاهی واقع می گردد و تصویر ...

در دوران زندیه و قاجاریه تحول چندانی در این گل بوجود نیامد اما نمود بارز در هنر های دیگر نظیر قالیبافی فلز کاری و ... پیدا کرد. تصاویر متحول شده این دوران، انسانهای این عصر را بارموز جاودانی خود به دروازه های پر رمز وراز گذشته های دور می برند. به افسانه های جادویی پیشینیان که آدمی را مبهوت می کند.

 

در آخر چنین می توان نتیجه گیری کرد که نقش لوتوس

 

۱) همانند سایر هنرهای کاربردی و تجسمی دارای یک روند تحول و سیر تکاملی در طول دوره های مختلف باستان به خصوص در دوره اسلامی بوده است.

۲) این نقش تحت تاثیر اشکال و تزئینات معماری قرارگرفته و معماری نیز متقابلا" تحت تاثیر این طرح بوده است.

۳) سیر تحول نقش این گل ، تحول آن را از یک هنر آئینی به یک هنر کاربردی نشان می دهد.

 

در اهمیت حضور لوتوس دربودیزم کافی است به سه نکته ی مهم اشاره کنیم:

الف) یکی ازالقاب بودا ،مانی پادما یا گوهری درنیلوفراست.

ب ) برخی تعالیم او در سوتره هائی تحت عنوان سوتره نیلوفر جمع آوری شده است.

ج ) یکی ازتجلیات اوایزدی به نام«اولوکیتشوره»است که به الهه ی «نیلوفربه دست» مشهورمی باشد که درهنر بودائی به ویژه شاخه ی چینی آن نقش بسیار روشن وگسترده ای دارد.

این حضور گسترده نمادی چون لوتوس در بودیزیم،سبب شد درهنرومعماری بودائی،لوتوس یکی از اصلی ترین نمادهاباشد. زیرا اگرما نمادهای هنری بودائی رابه سه بخش نمادهای شمایلی، نمادهای غیر شمایلی ونمادهای نیمه شمایلی تقسیم کنیم، لوتوس درهر سه گروه جای دارد. درنمادهای شمایلی چون شمایل هاوپیکره های بودا،هماره اوراایستاده یانشسته برنیلوفرمی بینیم که باز به منشأ قدسی اواشاردارد.

درنمادهای نیمه شمایلی چون تخت جاپا،نیلوفرحضوری بارز دارد.

 

درنمادهای غیر شمایلی که عبارتند ازشیرونیز چرخ دارما نیلوفر نیزیکی از اصلی ترین نمادهای غیر شمایلی کنارشیروچرخ دراما است.

 

درماندالاها نیز که درطریقت بودائی، بسیارمهم تلقی می شوند،باز دایره نیلوفری به چگونگی دعا و پرستش اشاره می کند ومرکزماندالا به تعبیریونگ باکاسه نیلوفرآبی تطبیق می کند یعنی بامحل ولادت خدایان که آن را پادما می گویند.

محبوبیت «اولوکیتشوره» وتقاضا برای تصویر پیکره او سبب پیدا شدن چاپ باسمه ای چوبی شد.

همچنین یکی ازفرقه های بودائی چین که اساس نظریات خودرااز«سوتره نیلوفر»گرفته بود،براین باور بود که«بودا شدن»درهمه ی موجودات هست ومقصدهمه،بهشتی آسمانی است. به نظر می رسد که همین بهشت پرنقش ونگار، یکی ازمهم ترین عوامل غنای رنگ ونوردردیوارنگاری های خیال انگیزچینیان شده است.

 

اما مهم ترین ومشهور ترین آثار هنری بودائی رامی توان درعصر «آشوکا» جستجوکرد. یعنی درقصر پاتالی پوترا وستون های سنگی ای که در سرارهند برافراشت خصوصاً ستون سومنات که بسیاری ازمحققان وجود نیلوفر واژگون درآن رامتأثرازهنرومعماری هخامنشی می دانند که نشان بارزی ازاشتراکات آئینی،فرهنگی ونمادهای مشترک دوفرهنگ هند وایران می باشد که ریشه در مشترکات فکری نژادآریائی دارد.

وجود گل نیلوفرآبی درسه دین آریائی یعنی برآمدن برهما ازگل نیلوفرآبی درهندوئیزم وایستادن بودا برنیلوفرآبی اختصاص آن به ایزدبانو آناهیتا درآئین زرتشی وایزدبانومهردرمهرپرستی درایران باستان دلیل این مدعا است.

 

 

حضورگل نیلوفرآبی درآئین مهرپرستی مفاهیم خاصی دارد ازآن جمله دوایزد بانو یعنی میترا«مهر» وآناهیتا ایزد بانوی آب هردوبا نیلوفرآبی ارتباط دارد .

بنابر اسطوره های ایرانی مادرمهر یا میترا «میترا- ریگ ودا» که ایزد بانوی روشنای باسوریا در دریاچه هامون به شنا می پردازد ودرحین شنا، نطفه مقدس مهر در رحم اوقرار می گیرد ومهر چون نیلوفرآبی برسطح آب متولد می شود. وجود همین اسطوره است که بسیاری از محققین را برآن داشته که نقش برجسته ایزدبانوی ایستاده برنیلوفرآبی در نقشه برجسته بیستون رابه میترا نسبت دهند.

اما تقدم آناهیتا«اوردوی سورآناهیتا» ایزدبانوی آب، آناهیتا بر میترا یا مهر در عصراشکانی وساسانی و وجود معابد فراوان مختص آن درعصراشکانی مانند معبد آناهیتا درکنگاور وقلعه ها و پل هائی به نامهای پل دختر وقلعه دختردرعصر ساسانی به احترام او این فرضیه رانیزتقویت می کند که این نقش برجسته متعلق به آناهیتا می باشد که بنابرآیات مقدس اوستا با بر آمدن خورشید ، تأثیرات خود را درجهان آغاز می کند . دربندهش نیز برای هر امشاسپندی گلی به عنوان نماد مشخص شده ونماد آناهیتا نیلوفرآبی است.

البته لازم به ذکر است که که خداوندی میتراوآناهیتا مربوط به آئین مهر پرستی پیش از ظهور زرتشت است وبا تعالیم توحیدی زرتشت ایزدان ازمقام خدائی سقوط می کنند وتبدیل به فرشتگانی می شوند که هریک موکل بخشهائی ازامور عالم اند.

ما بارزترین جلوه نیلوفرآبی درهنر ایران باستان در دوره هخامنشی می باشد. برهمه ی محققین محرض است که هنر دوره هخامنشی هنری آئینی ونمادگراست وجلوه گاه این نمادها را درتخت جمشید« Perspolis» می باشد که دراین مقاله به حضور نیلوفر آبی درتخت جمشید اشاره می کنیم.

طبق آیاتی که دربالا ازکتب مقدس اوستا وبندهش ذکر شد وتأملی برشباهت روایات موجود در مورد تولد خود زرتشت وسه منجی آخرالزمان آئین زرتشت به نامهای«هوشیدر،هوشیدرماه ، سوشیانس» با افسانه تولد میترا درآئین مهرپرستی وبرهما درآئین هنوئیزم وبودا واین موضوع که تنها گیاهی که می تواند زرتشت وفرزندانش را در دریاچه کیانسه حفظ ونگهداری نماید گل نیلوفرآبی است، موجب می شود که این گل درهنرآئینی و نمادگرای هخامنشی حضور ونقشی با رز داشته باشد.

وجود یک گل نیلوفرآبی دردست داریوش کبیر درنقش برجسته تالارسدستون درتخت جمشید نماد و نشانه ای، قدسی و آئینی است.

استفاده نمادین از نیلوفرآبی «لوتوس» درجا ی جای نقش برجسته های تخت جمشید ودرنیلوفرهای واژگون درسرستونها وپایه ستونها ازتأکیدات مهم براهمیت آئینی ومقدس این گل درعصر هخامنشی دارد و توجه به این موضوع که تخت جمشید یک کاخ معبد آئینی است که برای مراسمهای آئینی خصوصاًً نوروز پایه ریزی شده اهمیت حضورنیلورآبی دراین بنا را صد چندان می کند.

می دانیم که شاهنشاهی هخامنشی از سند تا نیل واز سیحون تا دانوب گسترش داشت وتخت جمشید مکانی بود که نمایدگان ملل طابعه برای عرض تبریک نوروز واهداء هدایا به شاهنشاه ایران به آن جا می رفتند. گستردگی شاهنشاهی موجب شد که هنر هخامنشی هنری تلفیقی ازهنرهای ملل گوناگون ، اعم از طابعه وهمسایه باشد . حضورنمادهای آشوری، بابلی، چینی ومصری درتخت جمشید ازدلیل انکار ناپزیراین مدعاست.

ازجمله این تأثیرات زیرستونها تخت جمشید است که به احتمال قریب به یقین توسط هنرمندان مصری ، یا با نظارت آنها ساخته شده است. زیرا «نفرتوم» که ازخدایان مصرباستان، درلغت به معنای نیلوفرآبی است وفرزند« رع » و «سخمت» بود وهمچون «آمون» ازنیلوفرآبی زاده شد. به همین جهت است که نیلوفرآبی درهنرمصر نیز حضوری بارز دارد خصوصاً درسرتونها وزیر ستونهای معماری درمصر، درجریان تصرف آن سرزمین حضوراین سنت به هنر ایرانی نیز راه یافت. نمونه هائی ازاین تأثیر رامی توان رادرپایه ستونها در تخت جمشد دید.

اما استفاده ازاین گل درسرستونها تخت جمشید تاثیری خاص درهنرهند دوره آشوکا می گذارد. همانندی فوق العاده معماری تخت جمشید با معماری قصرپاتالی پوترا، ساخته شده در دوران پادشاه بزرگ بودائی، آشوکا است. این هماهنگی به ویژه در سر ستونها وپایه ستونها،سبب شده شده است متفکران بزرگی چون کومارآسومی وکاوشگرانی مانند دکتر اسپونر ودکتر وادل آن را کاملاً متأثرازهنرومعماری دوره هخامنشی بدانند.

 

 

گل نیلوفرآبی نماد ایزدبانوی آبها آناهیتا بود. باتوجه به ارجرهیت آناهیتا درعصر ساسانی می توان دریافت که چرا درگلهای تزئینی درهنرهای اعصاربعدی نیلوفرآبی جایگاه خاصتری دارد. بابرسی نقوش تزئینی درهنرهائی چون تذهیب،تشعیر،طراحی نقشه فرش وطراحی نقوش کاشی وسایرهنرهای تزئینی ایران می توان مشاهده کرد که گل نیلوفرآبی که اشتباهاً شاه عباسی خوانده می شود،نه تنها بزرگترین گل تزئینی بلکه درچرخشی که اصطلاحاًً به چرخش ختائی موسوم است، نقش مرکزی دارد. همان طورکه می دانیم دریک گردش ختائی درهمه تزئینات ایرانی-اسلامی تمامی گلها وگردشهای ختائی ازگل شاه عباسی «نیلوفرآبی» آغازمی شود واین مهم این فرضیه را که اهمیت این گل در هنرهای ایرانی اسلامی ریشه درتقدم آناهیتا که نماد آن نیلوفرآبی است برسایرامشاسپندان آئین زرتشت که هر یک گلی را به عنوان نماد داشتند مورد تأیید قرارمی دهد وتجلی نمادهای این امشاسپندان درهنر ایران پس ازاسلام راقابل قبول وبرسی می نماید.

نیلوفر آبی در آئین های آریائی مظهر تجلی است. پس می توان گفت این اصل که گردش گلهای ختائی از گل شاه عباسی «نیلوفر آبی» آغاز می شود می تواند دلیل براهمیت این گل به عنوان مظهر تجلی باشد. به این معناتمامی گلهای ختائی از درون آن سر بر می آورند ومتجلی می شوند.

ازسوئی به نظر می رسد که رنگ آبی لاجوردی که رنگ قالب درکاشیکاری است وازرنگهای اصلی درتذهیب،فرش وسایرتزئینات هنرهای ایرانی اسلامی است ریشه در آب که ایزدبانوی آن آناهیتا است داشته باشد. این موضوع که رنگ غالب درتزئینات معماری ایرانی اسلامی رنگ آبی لاجوردی است، باعث می شود که این فرضیه به ذهن متباتر شود که هنرمندان ومعماران ایرانی پس ازفتح ایران به دست اعراب به این روش سعی در حفظ هنر ومبانی فرهنگ ایرانی نموداند ودر اصل وقتی ما درمحیطی باچنین طراحی قدم می گذایم درمحیطی میترائستی پامی گذاریم که این امرتأئیدی است بر نظریه اینجانب که نمادهای فرهنگی، قومی،آئینی و هنری درطول تاریخ با زمان پیش می روند وبا اینکه متحول می شوند ولی ریشه های خود را حفظ می کنندمی باشد.

 

ازطرفی مامی دانیم که رنگهای آبی در کاشی،فرش وسایرهنر های سنتی ایران به سه دسته اصلی تقسیم می شوند:

1)آبی لاجوردی: این رنگ برخلاف تصورعموم که آنرا نماد آسمان می دانند، بادلایلی که در بالا ذکر شد میتواند نشان از حضور تفکر میترائیستی درهنرهای سنتی ایران خصوصاً درمعماری ، کاشی کاری ،فرش وسایرهنر های سنتی ایران باشد. این نوع آبی که در کاشیکاری دیواره ها وفرش استفاده می شود را اگر با این نظر بنگریم می بینیم که در فضایی مانند مساجد که عمدتاً ازاین رنگ استفاده می شودماخود را در درون آب می بینیم که مظهر پاکی وتطهیر کنندگی درون است وهمان طورکه دربالا گفته شد اگر تمامی گلها را نشانی از امشاسپندان که موکلان اداره کننده جهان ازسوی اهورامزدا هستند وماموراو برای یاری رساندن ما برای رسیدن به رستگاری هستند احساس می کنیم که مورد همایت آنان درپیمودن راه رستگاری هستیم . ازسوئی وقتی برروی این حوض یا دریاچه مقدس که بهصورت فرشی باضمینه آبی لاجوردی یا سورمه ای استاده ایم این احساس تطهیر شدگی را صد چندان می شود.

 

 

2) آبی روشن نفتی متمایل به سبز:این آبی که بعد ازآبی لاجوردی بیشترین کار برد را داراست عموماً برای پوشش خارجی گنبدها استفاده می شود. این رنگ نمادی ازکیهان است. میدانیم که اکثر اشکال ورنگهائی که ما از فضا وکیهان چه به وسیله ای چشم مسلح وچه غیر مسلح ویا از طریق عکسهای که ازفضاتوسط تلسکب هائی چون هابل گرفته شده در اصل نور هستند. چند سال پیش سازمان فضائی آمریکا(NASA) طی پرژه ای تمامی نورهای موجود در کیهان را به میزان گستردگی حظورآن در مجموعه نورهای کیهانی باهم درآمیخت که ثمره آن بسیار شگفت انگیز بود. زیرا نور حالصه ازاین درآمیختگی باررنگ آبی پوشش خارجی گنبد هائی چون مسجد جامع عباسی ،مدرسه چهار باغ دراصفهان و مسجد جامع گوهرشاد در مشهد برابری می کرد.

این رنگ را میتوان بعد از فلق ، قبل ازطلوع خورشید ویاهنگام غروب قبل از به سرخی گرائیدن آسمان مشاهده نمود. پس می توان این نوع آبی را «آبی کیهانی» نامید.

3) آبی فیروزه ائ : این آبی بسیارکمتر مورد استفاده قرارمی گیرد. زیرا دارای مفهوم خاصی است که استفاده ازآن را جز در نقاط خاص غیر ممکن ویا خالی ازبارمعنائی خاص خود می کند.این آبی نماد آسمان بهشت است. برخی ازمحققین با اتکا به آیاتی ازقرآن که بهشت را به باغی پردرخت باچشمه های جاری زیر پای بهشتیان توصیف می کند، ایجاد این رنگ را ثمره تابش نورخورشید باغ بهشت به چشمه های جاری وانعکاس آن درشاخ برگ سبز درختان بهشتی می دانند.

لذا همگی می دانیم که آبی فیروزه ای دراصل آبی روشن با ته مایه سبز است. این رنگ معمولاً یه درمرکز زیر گنبد ها در پوسته داخلی وراس گنبد در پوسته خارجی دیده می شود، که نشانی از غایت زندگی وعبادت یعنی رسیدن به آسمان بهشت ورستگاری معنوی است. نمونه هائی ازآن رامی توان درمرکزپوشش داخلی گنبد نمازخانه شیخ لطف ا... ومسجد جامع عباسی واقع در میدان نقش جهان اصفهان دید. شناخت معنای این رنگها کمک موثری در درک بهترمعانی نقوش به کار رفته درهنرهای اصیل مااست.

 

اما حضور این گل در فرش ایران را بهتراست از زبان پژوهشگر ارجمند تورج ژوله درکتاب گرانسنگ« پژوهشی درفرش ایران» روایت کنیم تا مستند ترباشد :« براسا س مطالعات انجام شده برروی آثار موجود ،این نقش از اواخر دوره تیموری ودر تمام دوران صفوی مورد استفاده بافند گان بوده وبعدها نیزتأثیر عمیقی برتعدادی از نقشه های ایرانی داشته است.

معروف ترین ویکی ازانواع نقش هراتی به ماهی درهم شهرت یافته، که این امر فقط بیان کننده رواج این نقش درهرات در دوره تیموریان است. به ویژه آن که طراحان مکتب هرات آن را به شکل دل خواه خود درآورده اند. بنیاد نقشه های هراتی دوبرگ خمیده می باشد که گل بزرگی مانند یک گل شاه عباسی یا نیلوفر« ینلوفرآبی- لوتوس» را درمیان گرفته است.

شواهدی موجود است که این دوبرک اساساً دو ماهی بوده اند وبعدا ًتبدیل به دوبرگ شده اند ونام ماهی درهم نیز همین نکته را تأیید می کند. اما برای یافتن نخستین نقش از این نوع وخاستگاه اولیه آن ، باید به مطالعات تاریخی اقدام نمود ودر جریان تاریخ به عقب بازگشت.

 

 

مطالعات تاریخی نشان می دهد که نقش هراتی به ایران باستان وآئین مهررهنمون می شود که درآن برخی از روایا ت ومنا سک وآثاربا آب ارتباط دارد.

در برخی از آثا ر مهری نشان داده می شود که مهردرآب متولد شده است ومجسمه هائی که در این زمینه موجود است مهر را بامادرش که پیکره برهنه ای دارد نشان می دهد.

مهر درآب متولد می شود و روی یک نیلوفر قرار می گیرد. به همین دلیل است که بعدها نیلوفرآبی درفرش ایران تبدیل به شاه عباسی شده است و جایگاه خاصی را درنقوش سنتی ما به ویژه نقشه های فرش یافته است. مهر را ماهی از آب بیرون می آورد وواین ماهی احتمالاً دلفین است یعنی ماهی بزرگ.

درنقشه های ایرانی به ویژه در ماهی درهم ها نیزماهی را به صورت بزرگ به تصویر می کشند که این ماهی درواقع همان دلفین است. در تعدادی از آثار مهری مادری به همراه یک دلفین ودر عده ای دیگر مادر وکودکی به همراه دلفین دیده می شود. به این ترتیب ریشه اصلی نقشهای هراتی پیدا می شود.»این گفته ها تاحد زیادی مقصود ما را روشن می کند.

گل نیلوفرآبی دربسیاری ازموارد ازلحاظ فرم ، پایه وریشه گلهای دیگر تزئینی شده است ویا باآنها ترکیب می گردد. ازجمله دیگر این گلها گل موسوم به برگ چناری،برگ موئی ویا پنبه ای است که درهنرهای تزئینی ایران همراه همیشگی گل شاه عباسی «نیلوفرآبی»است که گاهی حتی با آن ترکیب می شود. ترکیب این دوگل کار برد زیادی درهنرهای تزئینی ایران خصوصاً فرش، کاشیکاری وگچبری وسایرهنرها دارد.

 

گل نیلوفرآبی همه جای زند گی ما هست. بردرودیوار مساجد ما کاخها وابنیه تاریخی ما بازاها وحمام های ما نسخ خطی و آثارنگارگری دیروز وامروزما وسرانجام در فرش این گوهر دردانه هنروفرهنگ ما و میراث اجداد ونیاکان ما میراثی که هر تار وپودش وهرطرح ونقشش وبرگ برگ گلهایش ریشه درتاریخ فرهنگ واساطیر سرزمینی دارد که مرد مش هزاران سال با خون دل آن را سینه به سینه و ذره به ذره به ما رسانده اند.

ازکنار آنها بی تفاوت نگذریم.

دکتر بتسابه مهدوی

28 آذر 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

هنر از دیدگاه قرآن

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۲۱ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

"هنر" واژه ای فارسی بوده و دارای گستره وسیعی است ، هرچند در معنای خود ، نوعی برتری و امتیاز را برای هنرمند به دنبال دارد، اما تعریف کاملا دقیق و مشخصی از آن ارائه نشده است، ولی نظر به این که هنر یکی از جنبه های زندگی دنیوی انسان ها است، می توان آیاتی از قرآن که دیدگاه این کتاب آسمانی را در ارتباط با دنیا مشخص می نماید، به مقوله هنر نیز سرایت داد، و نتیجه گرفت که هنر مورد تأیید قرآن، آن دسته از رفتار و کردار انسان ها است که علاوه بر برجستگی و امتیازی که هنر بدون آن به وجود نمی آید ، از دو خصوصیت دیگر نیز برخوردار باشد:

 

اول. این که در راستای ترویج و تبلیغ آموزه های دینی و اصول فطری بشری و نیز توجه دادن انسان ها به معاد و دنیای آخرت باشد.

 

دوم. این که هنرمند، در اجرای هنر خود، از موازین پذیرفته شده دینی تخطی و سرپیچی ننماید.

 

باید دانست که قرآن کریم، کتاب لغت نامه نیست، تا بخواهد معنا و مفهوم یکایک واژه ها را بیان نموده و یا در مورد هر موضوع جزئی، اظهار نظر نماید، بلکه قرآن، معیارها و اصول حاکم بر زندگی انسان ها را در اختیار قرار می دهد.

بر این اساس، اگر محدوده معنایی یک واژه را، با مراجعه به منابع آن، کاملا مشخص نمودیم، آن گاه می توانیم با استفاده از اصول کلی مطرح شده در قرآن، دیدگاه این کتاب آسمانی را نسبت به آن دریابیم.

 

باید توجه داشت که واژه هنر، واژه ای فارسی بوده ، بر همین اساس، باید معنای آن را در لغت نامه های فارسی جست و جو نماییم.

 

می دانیم که دامنه هنر به اندازه ای گسترده و وسیع است که نمی توان تعریف دقیقی از آن ارائه نمود و تعاریفی که در لغت نامه ها می یابیم، تنها کلیاتی در مورد هنر بوده و نمی توان با کمک آن، مصادیق هنر را دقیقا مشخص نمود.

به عنوان نمونه، مرحوم دهخدا، هنر را این گونه توصیف نموده:

"این کلمه در واقع به معنای آن درجه از کمال آدمی است که هشیاری و فراست و فضل و دانش را دربردارد و نمود آن، صاحب هنر را برتر از دیگران می­نماید".

 @Artaesthetics 

اکنون با در نظر داشتن این دو نکته، به تحلیل و بررسی موضوع (هنر) از نگاه قرآن می پردازیم:

 

بدیهی است که هنر، گستره وسیعی داشته و طبق آن، می توان هر شخصی را که دانش و استعداد و توانایی انجام هر کاری را بیشتر از دیگران داشته باشد، هنرمند نامید.

چه این استعداد و توانایی در جهت مثبت باشد و چه در جهت منفی و چه بی جهت!

 

نیز مشاهده می نماییم که اگر بخواهیم ، تعاریف ارائه شده از هنر را مبنای تحقیق خود قرار دهیم ، بیشتر انسان ها در یک زمینه خاص، هنرمند هستند، اما با این وجود، اکنون در عرف عمومی، واژه هایی؛ مانند "هنرمند" و "هنرپیشه"، تنها به قشر محدودی از افراد جامعه اطلاق می شود که در زمینه های خاصی؛ مانند سینما، تئاتر، مجسمه سازی و نقاشی و ... مشغول فعالیت هستند.

افراد دیگر، هرچند در واقع از هنر بسیاری نیز برخوردار باشند، با این عناوین مورد خطاب قرار نمی گیرند. به عنوان نمونه هیچ گاه به کشاورزی که توانایی خارق العاده ای در رشته خود دارد، "هنرپیشه" نمی گویند!

 

بیان این مطالب بدین دلیل است که بدانیم، هنر در دو گستره عام و خاص قابل ارزیابی بوده و هر کدام از آنها نیز پاسخ متناسب با خود را می طلبد، بدین ترتیب که در هنرهای خاص، شما باید ابتدا نوع هنر را با تمام جزئیات آن مشخص نموده، سپس نظر اسلام و قرآن را در ارتباط با آن جویا شوید.

 

اما، برای دریافت نظر اسلام در ارتباط با هنر؛ در معنای عمومی و کلی آن ابتدا باید موازین کلی اسلامی را شناخته، سپس بتوانید هر رشته هنری را، با در نظر داشتن این اصول و موازین کلی، بررسی نموده و انطباق و یا عدم انطباق آن را با آن اصول، ارزیابی نمایید.

 

در ارتباط با دیدگاه کلی قرآن در مورد هنر باید گفت: هر چند، آیه و یا سوره ای در ارتباط با تعریف و تبیین واژه "هنر" و بیان مصادیق آن، نازل نشده است، اما از آن جا که هنر، به عنوان بخشی از زندگی دنیوی بشر به شمار می آید، دیدگاه قرآن در مورد " دنیا" را می توانیم به عنوان دیدگاه این کتاب آسمانی در ارتباط با "هنر" نیز در نظر بگیریم.

 @Artaesthetics 

همان گونه که می دانیم، می توان رفتارهای دنیوی انسان را با نگاهی ارزش مدارانه، در سه محدوده "با ارزش" و "ضد ارزش" و "بی ارزش" تقسیم بندی نمود. طبیعی است که طبق تعالیم قرآنی، رفتار "با ارزش" رفتاری است که در راستای منافع اخروی و یا آن دسته از منافع دنیوی  باشد که با تعالیم اسلامی منافاتی ندارد.

رفتار "ضد ارزش" را هم می توان در اعمالی جست و جو نمود که مخالف صریح آموزه های دینی بوده و انجام آن، نوعی مخالفت با خدا و پیامبر تلقی شود.

 

در این میان، رفتارهای دیگری نیز وجود دارند که بی هدف و انگیزه ای مشخص بوده و نه منطبق با اصول دینی ارزیابی می شوند و نه می توان آنها را به عنوان مخالف صریح دین، در نظر گرفت. این رفتارها را رفتارهای "بی ارزش" می نامیم که در نهایت به دلیل از بین بردن فرصت هایی که لحظه لحظه آن برای انسان ها ارزشمند است، ممکن است به رفتاری "ضد ارزش" تبدیل شوند!

 

انواع هنرها نیز از این چارچوب خارج نبوده و در یکی از سه محدوده فوق قرار می گیرند، و بیش از آن که نوع هنر در ارزش گذاری آن مهم باشد، انگیزه و هدف استفاده از هر هنری در تعیین دیدگاه قرآن و دین نسبت به آن هنر، کارسازتر است.

 

 

خداوند، همان گونه که برخی هنرمندان داستان سرا را، به دلیل انگیزه منفی آنها مورد سرزنش قرار می دهد،  سوره یوسف را به عنوان یک شاهکار هنری در زمینه داستان سرایی مطرح می نماید،  و با وجود این که دنیا را به عنوانی کالایی بی ارزش و زودگذر معرفی می نماید،  انسان ها را به دقت در هنر آفرینش و ظرافت های آن دعوت می کند!  و با این که از صنایع بشری که در جهت مثبت به کار گرفته شده اند؛ مانند کشتی سازی، و کشاورزی، و ... نیز به نیکی یاد نموده و آنها را نیز نشانه قدرت خود می داند، چون خالق این هنرها یعنی انسان مخلوق پروردگار است، اما صنعت و هنری که برای دور نمودن از خدا باشد را همانند صنعتگران و هنرمندان آن، مستحق نابودی و آتش جهنم می داند.

 @Artaesthetics 

همان گونه که ملاحظه فرمودید، در بسیاری از هنرها خود هنر به تنهایی نمی­تواند مورد تأیید و یا نکوهش قرآن باشد، بلکه تنها انگیزه هنرمندان است که می تواند، معیاری برای نگاه مثبت و یا منفی قرآن، مورد ارزیابی قرار گیرد. به عنوان نمونه، ما یک هنر را از دیدگاه قرآن مورد بررسی قرار می دهیم:

 

قرآن کریم، هنر مهندسی ساختمان را، به خودی خود، نه تأیید و نه رد می نماید، اما اگر انگیزه اجرای این هنر، انگیزه ای خداپسندانه باشد، مورد تأیید قرآن قرار می گیرد؛ مانند ساختن مسجدی که برای عبادت بنا شود، یا خانه ای برای آسایش مردم،  و یا حتی بنای کاخی با فرش های شیشه ای که همانند استخر آبی به چشم می آید، نه برای دنیاپرستی، بلکه به منظور نشان دادن این که تمدن بشری با دینداری منافاتی ندارد و ... .

 

اما اگر انگیزه ای ضد خدایی در میان باشد، همین هنر ساختمان سازی، تبدیل به هنری ضد ارزش می شود؛ مانند کاخی که هامان به دستور فرعون و به خیال مبارزه با پروردگار بنا نمود، و حتی اگر انگیزه مبارزه با پروردگار نیز وجود نداشته باشد و تنها به منظور لهو و لعب و خوشگذرانی و فخر فروشی، ساختمان هایی بنا شود، چنین اقدامی از جانب قرآن، به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. 

جالب است که قرآن کریم، حتی ساختن مسجدی که با انگیزه های غیر دینی بنا شده را زیر سؤال می برد! از طرفی دیگر، خداوند افراد ناسپاسی که در ساختمان های منحصر به فرد و مستحکمی زندگی می نمودند را در مدت زمان کوتاهی دچار عذاب کرده و نابود نمود، تا این گونه گمان نشود که می توان با استفاده از هنر محکم سازی ساختمان ها، در برابر خشم خداوند، ایمن بود.

 

پیامبران در هر دوره زمانی، معجزاتی در راستای همان هنری که هنر متداول زمانشان بود، اما بسیار برتر و برجسته تر، ارائه می نمودند. حضرت موسی (ع)، عصایی داشت که تبدیل به اژدها می شد. حضرت عیسی (ع) مرده را زنده می نمود و با ساختن پرندگانی از خاک با اجازه خداوند، آنها را تبدیل به موجوداتی زنده می نمود. پیامبر اکرم (ص)، قرآنی را عرضه نمود که در دوره اوج هنر شعر و ادب، هیچ کس را یارای مقابله با آن نبود!

 @Artaesthetics 

تمام اینها برای آن بود که پیامبران، علاوه بر اثبات نبوت خود ابهت به ظاهر هنرمندانی را که هنر خود را در مسیر ضد ارزشی قرار داده بودند، تحت الشعاع قدرت بی نهایت خداوند قرار دهند.

 

ابن سکیت، دلیل تفاوت معجزات پیامبران را از امام رضا (ع) جویا می شود، آن حضرت تحلیل فوق را ارائه می فرمایند.

 

در روایات متعددی، تازه ماندن قرآن بعد از گذشت سال ها و قرن ها، و اشتیاق به قرائت آن را، حتی بعد از این که بارها مورد تلاوت قرار گرفته، نشانه ای از تفاوت هنر بشری و معجزه آسمانی ارزیابی می شود، و به استناد خود قرآن، اعلام شده که تا روز قیامت، هرگز کتابی همانند آن ارائه نخواهد شد.

باید گفت کتابی که خود سراسر هنر است، نمی تواند هنر را قبول نداشته باشد! البته هنری که در صدد رویارویی با خداوند و تعالیم پیامبران او نباشد.

 

قرآن استفاده از زیبایی ها و مصنوعات هنری را ممنوع ننموده ، بلکه در مواردی به آن سفارش هم کرده است، اما آنانی که با توجه افراطی به هنر و سایر مظاهر دنیوی، از خدا غافل شده اند را به شدت نکوهش،  و در مواردی؛ مانند قارون دچار خشم و عذاب خود نموده است.

 

باید توجه داشت که اسلام و قرآن، شأن انسان های با ایمان را بسیار بالاتر از آن می دانند که خود را به اموری سرگرم نموده که هدف مشخصی از آن ندارند. خداوند دوری از بیهوده کاری را از ویژگی های مؤمنان برشمرده است. به همین دلیل، هنر مثبت می تواند مورد تأیید اسلام باشد.

 @Artaesthetics 

نباید به صرف این که چیزی هنر نامیده می شود، به آن روی آورده و در صدد آموختن آن بود؛ زیرا چه بسا بی نزاکتی هایی که یقینا در تضاد با تعالیم دینی است، بر آن نام هنر نهاده شود!

 

رابطه قرآن و هنر

 

ابزارهای هنری، یکی از رساترین، بلیغترین و کاریترین ابزار ابلاغ و تبلیغ پیام است. در واقع، هنر نیز یک شیوه بیان است، یک شیوه ادا کردن است، منتها این شیوه بیان از هر شیوه تبیین دیگر، رساتر، دقیقتر، نافذتر و ماندگارتر است. اگر زبان علمی یا عادی دارای این ویژگی و بیان مستقیم حقایق است، زبان هنر نیز، این ویژگی را دارا خواهد بود که بیان غیر مستقیم همین حقایق است، با این تفاوت که زبان هنر، بیانگر حقایق به صورت واقعی آنها نیست، بلکه بر عنصر تخیل استوار است.

 

به عنوان مثال، برای نشان دادن اهمیت انفاق در راه خدا، گاهی میگوییم: «هر کس برای خشنودی خدا اموال خود را انفاق کند» چند برابر آن پاداش خواهد داشت. قهراً این سخن، یک بیان واقعی یا عادی و یا علمی است.

اما هنگامی که همین مفهوم را در آیه 261 سوره بقره، مشاهده میکنیم، میبینیم، قرآن کریم این تعبیر را در قالب یک بیان «هنری» در آورده و در آن، یک رابطه جدید بین انفاق و دانه گندم به تصویر کشیده شده است: «کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق میکنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند».

بنابراین، قرآن کریم، برای عمق بخشیدن و محکمتر کردن مظلوم و مقصود مورد نظر در ذهن مخاطب از یک شیوه هنری سود برده است.

@Artaesthetics 

هر چند در قرآن کریم، به صراحت آیهای درباره هنر و ارزش آن وارد نشده است، ولی از آن جا که دعوت قرآن کریم و اسلام به چیزهایی است که در فطرت آدمی است میل به زیبایی و استفاده از شیوههای مختلف هنری برای جذب بیشتر از امور فطری است که در وجود انسان است و قهراً قرآن کریم میبایست، به گونهای به زیبایی هنر و ارزش آن پرداخته باشد، برخی آیات که در این زمینه وارد شدهاند عبارتند از:

 

1. «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ ...؛ (سجده، 7) او همان کسی است که هر چه را آفرید، نیکو آفرید ...».

2. «وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ ...؛ (غافر، 64) و شما را صورت گری کرد و صورتتان را نیکو آفرید ...».

3. «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ ...؛ (مؤمنون، 14) پس بزرگ است، خدایی که بهترین آفرینندگان است ...».

4. «صِبْغَة اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة ...؛ (بقره، 138) رنگ خدایی ( بپذیرید رنگ ایمان، توحید و اسلام ) و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است! ...».

5. «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَة اللَّهِ ...؛ (اعراف، 32) بگو چه کسی زینتهای الهی را که برای بندگان خود آفریده روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟ ...»

6. «یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ ...؛ (اعراف، 31) ای فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید ...».

 

آیات فوق، همگی دلالت دارد بر اینکه خداوند متعال نیز از زیبایی واتقان و قامت موزون در پدیدهها خبر میدهد و به نقش هنر، زیبایی، هماهنگی، دلنوازی و صورتهای زیبا و دلپذیر در مخلوقات خود ذرات عالم، اشاره میفرماید، پس ما نیز باید، درس گرفته و در کارها و اعمال مان، از هنر و زیبایی و خلق شیوههای نو و دلنواز کمک بگیریم.

@Artaesthetics 

هنر و اشکال هنری در قرآن

 

هنر آهنگ مراد از آهنگ، آوا داشتن و تجانس و توازن عبادات قرآنی است.

حروف تشکیل دهنده یک کلمه، جایگاهی خاص و سنجیده دارد، به شکلی که اگر هر تعبیری از تعابیر قرآن، بخواهد جایگزین تعبیر مشابه آن شود و یا حذف گردد، فصاحت و بلاغت قرآن، دچار خدشه میشود، آهنگ سازمان یافته حروف، موجب بر دل نشستن آن در قلب هر انسانی است، به عبارت دیگر، همسانی صوتی یک کلمه با کلمه ‌دیگر و قرار داشتن اصوات و آواها در یک سیستم صوتی مکرّر و پی در پی، همانند اوزان شعری یا عبارات موزون و آهنگ داخلی و همسانی و هماهنگی اصوات با مفهوم، از جمله شیوههایی است که میتوان به روشنی در متن قرآن کریم و احادیث پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ مشاهده نمود.

عالیترین هنر در پیوند میان اصوات و صداها، تلاوت قرآن کریم است، که همواره مورد ستایش پیشوایان دین قرار گرفته است و در قرآن کریم نیز بدان تأکید شده است.

در تاریخ، حکایات متعدد و مختلفی در این زمینه به چشم میخورد. آیات قرآن در هنگام تلاوت، به گونهای در جان و دل افرادی مینشست که آنان را از خود بی خود میکرد.

@Artaesthetics 

ولید بن مغیره مخزومی، شخصی است که در میان عرب به حسن تدبیر، مشهور است و او را «گل سر سبد قریش» مینامیدند. پس از نزول آیات اولیه سوره مبارکه غافر، پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در مسجد حضور یافت و این آیات را، در حالی که ولید در نزدیکی آن حضرت بود، قرائت فرمود. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ چون توجه ولید به آیات را مشاهده فرمود، بار دیگر نیز آیات را قرائت نمود. ولید بن مغیره، از مسجد خارج و در مجلسی از طایفه بنی مخزوم حاضر شد و این گونه شروع به سخن نمود:

به خدا سوگند، از محمد سخنی شنیدم که نه به گفتار انسانها شباهت دارد و نه به سخن جنیّان. گفتار او حلاوت خاصی دارد و بس زیباست. بالای آن ( نظیر درختان) پر ثمر و پایین آن ( همانند ریشهی درختان کهن) پرمایه است.

گفتاری است که بر همه چیز پیروز میشود و چیزی بر‌ آن پیروز نخواهد شد.

 

شعر:

 

شعر نه تنها از نظر تاریخی، حجم بسیار بزرگی از ادبیات عرب را به خود اختصاص داده، بلکه دیوان زبان عربی و شناسنامه تاریخ آن است.

اسلام، این کار هنری را به رسمیت شناخت و به تشویق آن پرداخت، به شاعران پایگاهی ارزشمند و والا و وعده ثواب اخروی داد.

قرآن، ضمن نکوهش از شاعران بیهدف که جز تأمین منافع مادی و ارضاء نامشروع احساسات جنسی و غرائز پست حیوانی، محرک و انگیزهای ندارند. به تجلیل از شعراء و گویندگانی پرداخته که سروده آنان را احساسات پاک و شورانگیز، از عشق به بیان حقیقت، مبارزه با باطل و دعوت به کارهای نیک، برخوردار است.

@Artaesthetics 

پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ، نیز درباره‌این دسته از شعراء فرموده: «ان من الشعر لحکمة؛ پارهای از شعرها دانش و حکمت است.»

 

پیشوایان اسلام، همواره از سرودههای شاعران با هدف استقبال نموده و آنها را مورد احترام و محبت خود قرار میدادند. لحظهای که یکی از افراد طایفه بنی کنانه برخاست و از حضرتش اجازه گرفت که اشعاری را که درباره حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ سروده بود، بخواند. حضرت اجازه داد و او اشعار خود را خواند.

 

پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ درباره او چنین دعا فرمود: «لک لکل بیت قلته بیت فی الجنة؛ در برابر هر بیتی از این اشعار، خانهای در بهشت داری.»

تقدیری که امام سجاد ـ علیه السلام ـ از فرزدق و حضرت صادق ـ علیه السلام ـ، از «هاشمیات» کمیت و امام رضا ـ علیه السلام ـ  از «دعبل خزاعی» نمودند. معروف و مشهور است.

 

به دلیل اثرات بارزی که شعر در میدان دفاع از حق و زنده ساختن حقیقت، از خود میگذارد، هنگامی که عبدالرحمن بن کعب از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ درباره شعر سئوال نمود، آن حضرت چنین پاسخ فرمود: مرد با ایمان با شمشیر و زبان خود از حریم حق دفاع میکند. به خدایی که جان من در دست اوست، سرودههای شما بسان تیری است، که به قلب و چشم دشمن مینشیند.»

 

تمجید از شعر از سوی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و امامان ـ علیهم السلام ـ، یا استشهاد آنان به شعر و حتی شعر سرودن آنان، نه به این جهت است که شعر یکی از انواع هنر محسوب میشود، بلکه از آن روست که شعر ابزاری است در راه بیان حقایق و به همین دلیل نیز آن چه در نزد ایشان اهمیت داشت، «مفهوم» شعر بود نه ساختار و تکنیک و معیارهای هنری، همانند آن چه در میدانهای جنگ به صورت رجز خوانده میشد.

@Artaesthetics 

هنر قصه در قرآن

 

یکی از شیوههای جذب مخاطبین و تأثیرگذاری مطالب، بیان آنها در قالب داستان است که در تعالیم انبیاء الهی ـ علیهم السلام ـ و کتابهای آسمانی و آموزشهای دینی، برای پیام رسانی بیشتر و تأثیر تربیتی مؤثرتر، مورد توجه قرار گرفته است.

 

داستان واقعی که در قرآن کریم مطرح شده، نوعی از طرح حقیقی «واقعیت» است، نه آن که صرفاً «حکایت» یا «کشف» و یا «نگاهی» کوتاه به واقعیتی باشد که در دایره واقعیتهای ممکن یا محتمل در داستان قرار دارد، به عبارت دیگر، داستانهای قرآن کریم، بر خلاف آن چه در داستانهای ساخته و پرداخته اندیشه بشر است، ساخته و پرداخته «حوادث مجهول» نیست، بلکه داستان قرآنی، پرداختن به واقعیتهای موجود است، پرداختن به واقعیت بر اساس «گزینش»، رخدادها، شخصیتها و محیطهای مناسب و مورد نظر است.

این گزینش و این نحوه پرداختن به واقعیتها به گونهای است که از داستانهای ساخته فکر بشر به نام داستانهای تاریخی، کاملاً متمایز است، زیرا داستانهای تاریخی، به پارهای از حوادث و رخدادهای واقعی میپردازند. و برخی از عناصر ساخته و پرداخته ذهن را نیز به آن میافزایند، این امر در راستای اهداف هنری نویسنده، از جمله تشویق و غیره و نیز در راستای اهداف فکری داستان که نقطه نظرات و دیدگاههای نویسنده را مطرح میکند صورت میگیرد.

افزودن عناصر غیر واقعی باعث میشود، ویژگی واقعیت عینی از داستان سلب شود، هم چنین نبود عناصر هنری و تخیلی نیز، از دیگر سوی، کار را از حالت یک کار هنری خارج خواهد کرد.

@Artaesthetics 

عنصر داستانی در قرآن کریم، گاهی یک سوره را به طور کامل و گاهی بخشی از یک سوره را به خود اختصاص داده است. با توجه به این کار در برخی از سورهها تنها یک داستان وجود دارد. و در برخی دیگر بیش از یک داستان، این داستانها بر اساس هدف فکری سوره و رسالت آن شکل میگیرند.

 

در اصطلاحات بشری، به داستانهایی که به «زندگی طولی» شخصیت داستان پرداخته شده باشد، «رمان» گفته میشود، به عنوان مثال، در سوره‌ شعراء، به «زندگی طولی»، حضرت موسی ـ علیه السلام ـ، اشاره شده است و بخش عمدهای از سیر زندگی آن حضرت، در آن مطرح شده است؛ از جمله به دریا افکنده شدن ایشان، نجاتشان از دریا و آزادی ایشان و ورودشان به شهر، کشتن یکی از آن دو نفری که با یکدیگر درگیر بودند، رفتن به مدین، کمک به آن دو دختر، ازدواجشان با یکی از آن دو، نزول وحی بر ایشان و رفتنشان به سوی فرمون و ...،‌در مقابل در «داستان کوتاه»، به یک «مقطع عرضی»، یا وضعیتی استثنایی و بسیط از زندگی شخصیت داستان بسنده کرده است.

 

از دیگر امتیازات داستانهای قرآنی از داستانهای بشری، این است که داستانهای قرآنی، دارای ساختار هندسی ویژهای است که بر اساس آن تمام جزئیات داستان و اجزای آن اعم از آغاز و متن و انتها، دارای پیوندی زنده با یکدیگر است، به نحوی که هر جزیی از داستان یا تکامل و تحولی از جزء پیشین آن و یا شرح و تفصیلی بر آن و یا اثری از آن و یا امری در تجانس با آن است و همه اجزا در تابع محور فکری واحدی است.

@Artaesthetics 

در داستانهای قرآنی، از اصل «غافلگیری»، یعنی مواجه ساختن خواننده، با وضعیت و یا رخدادی ناگهانی و غیر قابل پیش بینی، «تعلیق»، یعنی نگاه داشتن سرّی که تنها پس از گذشت زمان روشن خواهد شد و «تشویق»، یعنی دلبسته کردن خواننده به پیگیری «آن چه رخ خواهد داد»، به خوبی استفاده شده است، مثلاً میتوان برای اصل غافلگیری، به داستان حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ اشاره کرد، این داستان در سوره‌ انبیاء آمده و به واقعه «درهم کوبیدن بتها و نگهداشتن بت بزرگ» پرداخته است که بهترین نمونه از عنصر «غافلگیری»‌ است.

اما عنصر «درنگ و تأخیر»، را میتوان در داستان «اصحاب کهف» که در آن تعداد اصحاب کهف به عنوان سرّی پوشیده مانده است، مشاهده کرد.

 

سید قطب بصورت مشروح تری به این تصویر سازی هنری قرآن پرداخته و در زمینه داستان‌های قرآن می‌گوید: «گاهی اول نمایش فشرده واقعه را می‌دهد، سپس بیان تفصیلی آن از اول تا آخر می‌آید، مثل داستان اصحاب کهف.

گاهی هدف و عاقبت داستان، در اول بیان می‌شود و سپس داستان از آ غاز، گام به گام و لحظه به لحظه بیان می‌گردد. گاهی به طور ناگهانی، انسان در مسیر داستان قرار می‌گیرد و به همان شکل ادامه می‌یابد، تا جائی که راز این شروع ناگهانی یک مرتبه برای قهرمان داستان یا خواننده و شنونده آشکار می‌شود، مثل داستان موسی و خضر و آن مسافرت عجیب و همسفری شگفت آن دو، که در سوره کهف آمده است. در چنین مواردی هدف در طرح ناگهانی قصه تامین می‌شود.»

@Artaesthetics 

هنر نوشتن

 

ویژگی نوشته آن است که خطاب به شخص یا اشخاص و یا مردمی مشخص و معین در قالب نوشتار میباشد.

خداوند متعال، در قرآن کریم، به قلم نیز ارزش داده و به آن سوگند یاد کرده است: «سوگند به قلم و آن چه با قلم مینویسند» ، از ظاهر آیه فوق بر میآید، منظور از قلم، مطلق هر نوشتهای است که با قلم نوشته میشود، از این جهت به آن سوگند یاد کرده، زیرا قلم و نوشته، از عظیمترین نعمتهای الهی است که خداوند بشر را به آن هدایت کرده است و به وسیله‌ آن، حوادث غایب از انظار آدمی و معانی نهفته در دل افراد را ضبط میکند. به همین منظور نیز یکی از نعمتهای الهی به شمار رفته است.

صورتهای هنری یاد شد، نمونهای از جلوههای هنری قرآن کریم بود که بدون آن که به طور مستقیم، به مقوله هنر بپردازند، مطالب گهر بار خود را در قالب هنرهای گوناگون بیان کردهاند.

خدای سبحان در این آیه به قلم و آنچه با قلم می‌نویسند سوگند یاد کرده، و از ظاهر سیاق برمی آید که منظور از قلم مطلق قلم، و مطلق هر نوشته‌ای است که با قلم نوشته می‌شود، و از این جهت این سوگند را یاد کرده که قلم و نوشته از عظیم‌ترین نعمت‌های الهی است، که خدای تعالی بشر را به آن هدایت کرده، بوسیله آن حوادث غایب از انظار و معانی نهفته در درون دل‌ها را ضبط می‌کند... بنابراین، سوگند خوردن خدای تعالی به قلم، و آنچه می‌نویسند سوگند به یکی از نعمت‌ها است.

 

هنر بیان در قرآن

 

خداوند در سوره مبارکه الرحمن می‌فرماید: «انسان را آفرید و به او بیان و سخن گفتن را آموخت.» 

علامه طباطبائی در تفسیر المیزان در ذیل این آیه مبارکه می‌فرماید: «بیان قدرت بر سخن از اعظم نعمت و آلای ربانی است، که برای بشر موقف انسانیش را حفظ نموده، به سوی هر خیری هدایتش می‌کند.»

 

مسئله رنگ ها در قرآن

 

چند مثال بالا نمونه‌ای از جلوه‌های هنری قرآن بود که بدون این که به طور مستقیم به مقوله هنر بپردازد مطالب گهربار خود را در غالب هنرهای گوناگون بیان می‌کند، که اگر بخواهیم درباره جلوه‌های هنری گوناگون قرآن اعم از داستان، رنگ، حساب و هندسه، بیان. قلم و... بحث کنیم بحث طولانی می‌شود، به همین جهت تنها به ذکر شماره آیات و نام سوره‌هایی که در آنها به نوعی مساله رنگ‌ها در آن‌ها مطرح شده است اکتفا می‌شود:

.  سوره روم، آیه ۲۲  ؛ ۲. سوره فاطر، آیه ۲۷ و ۲۸؛  ۳. سوره نحل، آیه ۱۳؛  ۴. سوره نحل، آیه ۶۹؛  ۵. سوره زمر، آیه ۲۱.  ۶. سوره بقره، آیه ۶۹؛  ۷. سوره آل عمران، آیه ۱۰۶ و ۱۰۷؛  ۸. سوره کهف، آیه ۳۱؛  ۹. سوره دهر، آیه ۲۱؛  ۱۰. سوره الرحمن، آیه ۷۶؛  ۱۱. سوره فاطر، آیه ۲۷؛  ۱۲. سوه زمر، آیه ۶۰؛  ۱۳. سوره زخرف، آیه ۱۷؛  ۱۴. سوره روم، آیه ۵۱؛

 

کانال ویژه هنرمندان و هنر دوستان

🌍 https://telegram.me/Artaesthetics

دکتر بتسابه مهدوی

10 آذر 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

بهترین فعالیت فیزیکی در زندگی

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۴۰ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

 رقصیدن یکی از بهترین راه های آوردن فعالیت فیزیکی در زندگیمان است. یکی از دلایل همه گیر شدن اینورزش ریتمیک، انواع متعدد و مختلف آن است که با سلایق مختلف مردم سازگار است.

 

رقصیدن با موسیقی به قدیمی ترین غریزه ی ذاتی ما برمی گردد: از بدو زمانی که بشر پا بر این کره ی خاکی گذاشت، رقص جزئی از فرهنگ بوده است. این جنب و جوش و حرکات زیبا، علاوه بر اینکه تفریح جالبی است و برای جسم و فکر ما مفید است، حواس بینایی، شنوایی و بساوایی را نیز تقویت می کند. در این مقاله قصد داریم تا شما را با تاثیرات مثبت رقص بر سلامتی آشنا کنیم.

 

برای همه مفید است

برای سلامت ماندن، متخصصین پیشنهاد می کنند که هر کس حداقل پنج بار در هفته، به مدت ۳۰ دقیقه درفعالیت های فیزیکی با شدت متوسط شرکت کنند. این فعالیت ها ضربان قلب و تنفس شما را افزایش داده و شما را گرم می کند. لازم نیست حتماً به نفس نفس زدن بیفتید و شُر و شُر عرق بریزید. همین که بتوانید ۳۰ دقیقه این حرکات را ادامه دهید کافی است. و جالب است بدانید که رقص نیز می تواند جزئی از این فعالیت های فیزیکی باشد.

 

 اکثر سبک های رقص، حتی نوع آرام آن والس، شدتی تقریباً برابر با ۳ مایل در ساعت پیاده روی متوسط دارد. افرادی که حتی در چاردیواری یک اتاق به تنهایی می رقصند، ضرر نمی کنند، چون با این کار  ضربان قلب و تنفسشان را بالا می برند. رقصیدن به طور مداوم، خطر ابتلا به بیماری های قلبی-عروقی، فشار خون بالا، دیابت نوع دوم و سرطان را کاهش می دهد. علاوه بر این مزیت ها، آنقدر از این کار لذت می برید که حتی فراموش میکنید در حال ورزش کردن هستید!

 

کالری سوزی می کند

رقص همچنین باعث خوش هیکل و لاغر ماندن شما نیز می شود. با بالا رفتن سن، جلوگیری از اضافه وزن کاربسیار مشکلی می شود چون بالا رفتن سن با کاهش حجم عضلانی و افزایش حجم چربی بدن مرتبط است. اما یکی از فواید رقصیدن، کالری سوزی آن است. در یک جلسه ۳۰ دقیقه ای رقص، یک فرد متوسط با وزن ۶۰ کیلوگرم حداقل ۹۹ کالری خواهد سوزاند. البته این مسئله در سبک رقص های مختلف تفاوت متغیر است. بارقص های پر جنب و جوش تر مسلماً میزان بیشتری کالری خواهید سوزاند.

 

برای استخوانها و مفاصل مفید است

رقصیدن احتمال ابتلا به پوکی استخوان را کاهش می دهد، به این دلیل که گام های رقص بر استخوانها فشاری وارد می کند که کمک می کند تا مستحکم و متراکم بمانند. هرچه استخوانهای شما متراکم تر باشند، استحکام بیشتری خواهند داشت و در مواقع افتادن یا زمین خوردن کمتر دچار شکستگی می شوند.

 

 همچنین حرکات پر جنب و جوش رقص برای عضلات و مفاصل نیز مفید هستند و از ابتلا به ورم مفاصل جلوگیری میکند.

 

فرد را فعال می سازد

جنب و جوش رقص فرد را به تکاپو می اندازد و حفظ تعادل و هماهنگی هنگام رقص، قدرت بدنی او را افزایشمی دهد. این مسئله باعث می شود که افراد در زندگی روزمره نیز راحت تر بتوانند تعادل خود را حفظ کنند و کمتر زمین بخورند و همچنین پر جنب و جوش تر و فعالتر شوند.

 

فواید ذهنی

رقص های پر جنب و جوش و تند، مغز را نیز همانند جسم فعال نگاه می دارد. ورزش گردش خون را افزایش می دهد و به این ترتیب اکسیژن راحت تر و سریعتر به مغز میرسد. همچنین یادگیری حرکات مختلف و گام های دشوار رقص، باعث می شود ذهن نیز به تکاپو بیفتد. محققین دریافته اند که رقص از بروز بیماری آلزایمر و جنون جلوگیری می کند.

 

 ورزش نه تنها زوال مغز را کندتر می کند، بلکه قدرت مغز را نیز افزایش می دهد. تجربه نشان داده است که گوش دادن به موسیقی حین رقص، این توانایی را چند برابر میکند.

 

فواید اجتماعی

یکی دیگر از فواید عالی رقص، درمورد زندگی اجتماعی است. با اینکه تنهایی رقصیدن هم فواید کافی برای سلامتی شما دارد، اما رقص گروهی و دو نفره باعث می شود علاوه بر این فواید جسمانی، روحتان را نیز با پیدا کردن دوستی های تازه یا مستحکم تر کردن دوستی های گذشته تقویت کنید. احساس عضویت داشتن در یک جمع، گروه یا اجتماع، یکی از کلیدهای رسیدن به زندگی سعادتمندانه است. اگر موقعیت مهمانی رفتن برایتان پیش نمی آید، می توانید با شرکت در کلاسهای رقص، از این فایده ی این ورزش زیبا و ریتمیک نیز استفاده ببرید.

 

تقویت روحیه

اکثر سبک های رقص فواید زیادی برای تمدد اعصاب دارند. هنگام رقص می توانید ذهنتان را به هر کجا کهدوست دارید پرواز دهید و به آرامش درونی برسید. محققین دریافته اند که رقصیدن مداوم، از بروز بیماری های روانی مثل افسردگی جلوگیری به عمل می آورد. همچنین فرد با یادگرفتن حرکات و گام های دشوار رقص، به احساس موفقیت دست می یابد که برای تقویت روحیه و اعتماد به نفس عالی است.

دکتر بتسابه مهدوی

24 آبان 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال

https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی

کاربرد موسیقی درمانی در درمان سالمندان

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۱۷ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

سالمندی معمولاً با درجاتی از زوال کارکرد جسمی و ذهنی همراه است. که این درجات در افراد مختلف متفاوت است. بیشتر افراد مسن خصوصاٌ آنهایی که در خانه های سالمندان زندگی می‌کنند، علائمی از اختلالات فکری و بدنی دارند. بسیاری از سالمندان مشکل پزشکی مانند بیماریهای قلبی، دیابت، سرطان و یا فشار خون دارند.

به علاوه عده‌ای نیز به دلایل عاطفی دچار افسردگی و تنهایی می شوند. موسیقی درمانی می‌تواند در زمینه تقویت کارکرد جسمی و روحی این افراد مؤثر واقع شود. بعنوان مثال موسیقی همراه با تمرینات و ورزش های روزانه، می‌توان احساس دردی را که غالباً توأم با این ورزشهاست از ذهن دور ساخته و یا انگیزه و محرک لازم را برای شرکت در انجام این قبیل ورزشها و فعالیتهای حرکتی فراهم کرد.

دست زدن نشاط انگیز و موسیقی ریتمیک می‌تواند ورم مفاصل انگشتان را صاف کند، اعتماد به نفس او را افزایش داده و انرژی مثبت را در اینگونه افراد تقویت کند.

مهم است به خاطر بسپاریم که موسیقی مورد علاقه سالمندان مانند دیگر اقشار مردم دامنه وسیعی دارد. علاقه آنها متناسب با سنشان تغییر می‌کند. معمولاً افراد مسن به آهنگهای معروفی که در دوران جوانی حوالی سنین ۱۸ تا ۲۵ سالگی گوش می‌دادند، علاقه نشان می‌دهند.

دکتر بتسابه مهدوی

23 آبان 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال
https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی