نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادیان باستان» ثبت شده است

ستاره داوود مهر سلیمان

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۲۰ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

ستاره داوود، مهر سلیمان، نگین سلیمان یا خاتم سلیمان شکلی مرکب از دو مثلث متساوی الاضلاع یکی رو به بالا و دیگری رو به پایین که روی هم قرار گرفته، تشکیل شده است. این تعریفی است که دنیا از ستاره داود میشناسد. این نشان در ادیان و عقاید مختلف، به خصوص یهودیت امروزی کاربرد دارد.

 

ستاره داوود در یهودیت

ستاره داوود (به عبری מָגֵן דָּוִד یا מגן דוד - ترجمه واژه به واژه: سپر داوود) نشان یهودیت، به خصوص در بین یهودیان اشکنازی است. این علامت را می توان بر روی پرچم کنونی کشور اسرائیل مشاهده کرد. برخی از یهودیان اعتقاد دارند که ستاره داوود نشانه آمیزش نهایت و بی نهایت، جهان دیدنی و جهان نادیدنی است. بر طبق نظر برخی علمای تورات ستاره شش گوشه دارد که نشان از شش روز هفته دارد.

 

مرکز ستاره را نماد روز هفتم می دانند که روز استراحت است. این معنا به نوعی همان جامعیت و تقدس عدد هفت است. اما برخی دیگر بر این باور هستند که این نشان داوود پیغمبر نیست، بلکه نشانهٔ داوود الروی فرزند سلیمان بن دوجی، که با ادعای مسیح بودن در مقابل سلجوقیان شورش کرد. سپس پس از مرگ وی نشانه پرچم او در بین یهودیان اشکنازی مشهور گردید. برخی از گروههای سنتی یهودی بجای این نشان که آن را بدعت می خوانند، از نشان سنتی یهود، منوره، استفاده می کنند. در قرآن کریم درباره حضرت سلیمان آمده: و عده اى از شیاطین براى او غواصى مى کردند و غیر از آن نیز کارهایى انجام مى دادند، و ما مراقب اوضاع آنها بودیم تا از فرمان سلیمان تمرد نکنند (انبیاء، 82).

 

جن نوعى از مخلوقات داراى عقل و شعور و استعداد و تکلیف است، که از نظر ما انسانها ناپیدا است و به همین جهت" جن" نامیده مى شود و بطورى که از آیات سوره جن استفاده مى شود آنها نیز مانند انسانها داراى دو گروهند مؤمنان صالح، و کافران سرکش، و ما هیچگونه دلیلى بر نفى چنین موجوداتى نداریم، و چون مخبر صادق (قرآن) از آن خبر داده مى پذیریم.

 

از آیات سوره ص و سبا و همچنین آیه مورد بحث به خوبى استفاده مى شود که این گروه از جن که مسخر سلیمان بودند افرادى باهوش، فعال، هنرمند و صنعتگر با مهارتهاى مختلف بودند.و جمله" یعملون عملا دون ذلک" (کارهایى جز این براى او انجام دادند) اجمالى است از آنچه مشروحش در سوره سبا آمده است: نشان مى دهد" محرابها و معابد بسیار عالى و زیبا و وسائل زندگى مختلف از جمله دیگها و سینى هاى بسیار بزرگ و مانند آن براى او مى ساختند".

 

از پاره اى دیگر از آیات مربوط به سلیمان استفاده مى شود که گروهى از شیاطین سرکش نیز وجود داشتند که او آنها را در بند کرده بود، «و آخرین مقرنین فی الأصفاد» (ص- 38) و شاید جمله" و کنا لهم حافظین" نیز اشاره به این باشد که ما آن گروه خدمتگزار سلیمان را از تمرد و سرکشى بازمى داشتیم. بنا به برخی روایات حضرت سلیمان نیز با این ستاره جنیان را به تسخیر خویش در آورده بود.

دکتر بتسابه مهدوی

4 مرداد 96

  • بتسابه مهدوی

باورهای کهن ایرانیان بر پایه هفت

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

هفت ایزدان آریایی

هفت طبقه زمین

هفت طبقه آسمان

هفت ستاره : ماه , تیر , ناهید , خورشید یا مهر , بهرام , برجیس , کیوان

هفت روز هفته

هفت امشاسپند در دین زردشت ( اشا , وهومنه یا بهمن یا وهمن , اشه وهشتا یا اردی بهشت , خشترا یا شهریور , آرمیتی یا سپندارمذ , هروتات یا خرداد , امرتات یا امرداد )

هفت اقلیم , هفت کشوری که در طول تاریخ تحت کنترل ایران بودند

زمین هفت کشور به شاهی تو راست               سپاهی و گاهی و راهی توراست ( فردوسی بزرگ )

هفت دریا

هفت ایزد در مذهب مانوی در زمان ساسانیان

هفت پیکر نظامی گنجوی

هفت خان رستم  : خوان اول رخش شیر را کشت , دوم چشمه آب به رهنمایی غرم به رستم پیدا گشت , سوم رستم اژدها را کشت , چهارم زن جادوگر را هلاک کرد , پنجم دوگوش دشتبان را برکند , ششم ارژنگ دیو را بکشت , هفتم دیو سپید را به قتل رساند .

هفت آتشکده کهن ایرانیان : آذرمهر , آذرنوش , آذربهرام , آذرآیین , آذرخرین , آذربرزین , آذرزرتشت بیشتر

هفت تپه خوزستان

هفت سین : سیب , سنجد , سماق , سرکه , سبزه , سمنو , سکه

هفت طبقه آرامگاه کوروش بزرگ نمایش

هفت مثنوی جامی

هفت قسمت اعضای بدن : سر , گردن , سینه و آنچه در آن است , پشت , آلت تناسلی انسان , دستها , پاها .

هفت روز عزا برای درگذشتگان در ایران ( مراسم هفتم )

هفت آشان صحبت : دهی است از بخشهای سنجابی کرمانشاه

هفت آسیا : دهی است از بخش فریمان در مشهد

هفت آشان جیب : دهی است از بخشهای سنجابی کرمانشاهان

هفت آشیان : دهی است در سقر کرمانشاه

هفت پاره : دهی در کازرون پارس

هفت پا : دهی در سعادت آباد بندرعباس

هفت تاش : دهی در سقز کردستان

هفت تن : زیارتگاهی در تهران

هفت تنان : دهی در لاریجان آمل

هفت تنان : کوهی در مغرب ناحیه بخیتاری

هفت تومان : دهی در بخش خوربیابانک شهرستان نایین

هفت جرد : روستای در مرو

هفت جوب : دهی در شهریار ( استان تهران )

هفت چاه : دهی در حومه ارداک مشهد

هفت چشمه : دهی در گرمسار دماوند , بهشهر ساری , دهخوارقان تبریز , میانه , شبستر تبریز , مشکین شهر , صالح آباد ایلام , آبدانان ایلام , سنجابی کرمانشاه , دلفان خرم آباد , کاکاوند خرم آباد , چگنی خرم آباد , دهدز اهواز , زاغه خرم آباد , آخوره فریدن .

هفت چوبه : دهی در ورامین تهران

هفت حوض : منطقه ای در نارمک تهران

هفت خان : بخشی از اردکان شیراز

هفت خانه : منطقه ای در خلیل آباد کاشمر

هفت خانی : دهی در خزل نهاوند

هفت دست : بنای به جای مانده از دوره صفویه

هفت رک : بزرگترین شهر مکران در ناحیه سیستان کنونی

هفت رود : نام کهن منطقه پنجاب در پاکستان که بخشی از ایران بوده است

هفت سار : بخشی از منطقه ارومیه

هفت سوی : دهستانی در بخش طیبات مشهد

هفت شوئیه : دهی در اصفهان

هفت شهیدان : منطقه ای در خوزستان

هفت کده : بخشی از زرین آباد ایلام

هفت گل : بخشی در شهر اهواز

هفت گنج : نام نوایی از موسیقی ایرانی

هفت وان : دهی در شاپور شهرستان خوی و همچنین شهرستان لار

هفت جوش : هفت فلز مشهور : زر , نقره , مس , جست , آهن , سرب , ارزیر

لگد کوبه گرزه هفت جوش               بر آورد از گاو گردون خروش  ( نظامی )

 و همچنین دهها ضرب المثل و کلمات عامیانه ایرانی همچون : هفت پشت یا هفت نسل یا هفت جد , هفت اخگر نیاره , هفت الوان , هفت خزینه , هفت خط , هفت حکایت , هفت خال , هفت رنگ , هفت قلم آرایش , هفت گنج پرویز , هفت چشمه , ترشی هفته بیچار و . . .

 

نفوذ هفت مقدس ایرانی در نزد ملتهای دیگر

عجایب هفت گانه دنیا

هفت شهر طلسم نمرود

هفت شب روز بلای قوم عاد

هفت فرشته مقدس در نظر بنی اسرائیل

هفت گاو فربه و هفت گاو لاغر که فرعون به خواب دید

هفت نفر اصحاب کهف : یملیخا , مگشلینیا , مشلیتیا , مرنوش , دبرنوش , شادنوش , مرطونش

هفت سن آغاز آموختن و آموزش کودکان است و در همه جای دنیا کودکان در هفت سالگی به عقل و خرد برای آغاز آموختن دست می یابند . که این سن در ایران باستان بارها در زمان هخامنشیان مورد تاکید قرار گرفته است تا کودکان تیر اندازی و دانش را در هفت سالگی بیاموزند و هرودوت در اینباره سخنهای بسیار گفته است.

 

 برخی از موارد نفوذ عدد مقدس هفت ایرانی در دین اسلام

در مذهب اسلامی حنفیه (5) ( ابوحنفیه نعمان بن ثالث بن زوطی بن ماه ) هفت پایه باور دینی وجود دارد :

1 ) قرآن

2 ) سنت

3 ) اقوال صحابه

4 ) قیاس

5 ) استحسان

6 ) اجماع

7 ) عرف

 

 و یا موارد دیگری همچون :

 

هفت سنگ به شیطان زدن در زیارت مسلمانان

هفت محرم در دین اسلام

هفت بارطواف بر گرد کعبه در دوره جاهلیت

هفت در و هفت طبقه دوزخدر قرآن

هفت عضوی که در سجده باید بر زمین باشد

هفت بار تطهیر در قوانین طهارت

 

مراتب هفت  گانه در مذهب شیعه اسماعیلیه

 

هفت امامی : امام ابوحنیفه , امام شافعی , امام مالک , امام احمدبن حنبل , امام ابویوسف , امام محمد , امام زفر

هفت چشمه بهشت : کوثر , کافور , میم , سلسبیل , معین , زنجبیل

هفت دانه : آش عاشورا که با گندم و نخود و باقلا و عدس درست می شود

هفت جهنم : سقر , سعیر , لظی , حطمه , جحیم , جهنم , هاویه

هفت فرشته : اوریائیل , جدیائیل , شمائیل , عنائیل , جبرئیل , عزرائیل ...

 هفت شیوه قرائت قرآن : نافع مدنی , عبدالله بن کثیر , ابوعمرو بصری , ابن عامر شامی , عاصم کوفی , حمزه کوفی , علی کوفی

 

و بسیاری موارد دیگر که در سایر شوون تمدنی بشر دیده شده است نشانهاهمیت فوق العاده عدد هفت در نظر اقوام مختلف جهان است که بی شک همگی از تمدن و باورهای ملی ما ایرانیان سرچشمه گرفته شده است .

 

  شیخ محمود شبستری ( گلشن راز )

 

به زیر هر عددی سری نهفت است                             از آن درهای دوزخ نیز هفت است

 

 عدد هفت جایگاه بسیار والایی در آیین عرفان و تصوف ایرانی و همچنین ادبیات غنی کشورمان دارد . گستره عقیدتی عدد هفت بیشتر متعلق به ایران بزرگ ( شامل کردستان عراق , کردستان ترکیه , ارمنستان , آذربایجان , تاجیکستان , بلوچستان , افغانستان , ترکمنستان و جنوب ازبکستان است ) . به جرات میتوان گفت هیچ شاعر , بزرگ , اندیشمند یا فیلسوف ایرانی را نمی توان در گستره ایران بزرگ یافت که از عدد هفت سخن نگفته باشند .  مولانا , حافظ , خاقانی , دقیقی , خیام , سعدی , فردوسی . نامورترین عرفای بزرگ جهان که حافظ , عطار , مولانا , شمس در زمره آنان می باشند بر عدد هفت تاکید بسیار کرده اند . به خصوص شیخ عطار که هفت شهر عشق اش شهرت جهانی دارد و یا فلسفه هفتمردان در تصوف دراویش :

 

 هفت شهر عشق عطارنیشابوری

 

( مراحل هفت گانه عرفان ایرانی )

 

 گفت ما را هفت وادی در ره است                   چون گذشتی هفت وادی،درگه است

وا نیامد در جهان زین راه کس                  نیست از فرسنگ آن آگاه کس

چون نیامد باز کس زین راه دور               چون دهندت آگهی ای ناصبور؟

چون شدند آن جایگه گم سر به سر             کی خبر بازت دهد ای بی خبر؟

هست وادی طلب آغاز کار               وادی عشق است از آن پس ، بی کنار

پس سیم وادی است آن معرفت              پس چهارم وادی استغنا صفت

هست پنجم وادی توحید پاک              پس ششم وادی حیرت صعبناک

هفتمین وادی فقر است و فنا            بعد از این روی روش نبود تو را

در کشش افتی روش گم گرددت                  گر بود یک قطره قلزم گرددت بیشتر

 

  حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی ( مولوی بلخی ) عارف گرانمایه ایران زمین

هفت شهر عشق را عطار گشت                 ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم بیشتر

 

شایسته است امروزه نیز برای زنده نگه داشتن این باور کهن و ملی ایرانی در هرچه بیشتر استفاده کردن از این عدد پر رمز کوشا باشیم . برای مثال بسیار پسندیده است که زندگی جوانان ایران زمین بر پایه این عدد ورجاوند ( مهریه , شادی , هفت پیمان و . . . ) آغاز گردد تا هزاران سال شکوه و تمدن و تقدس آسمانی آن در زندگی آنان اثرات هرچه نیک بگذارد و پایه های زندگی زناشویی شان مستحکم تر و ایرانی تر شود . چنانچه  در همین کمتر از پنجاه سال پیش در ایران , آغاز زندگی جوانان این سرزمین به احترام این عدد مقدس که نیاکان به آن ایمان داشتند , هفت شبانه روز جشن و پایکوبی برپا می شده است . برای نمونه میتوان یک بدعت گذاری جدیدی را در میان جوانان ایرانی پایه گذاشت که از همین مهر و فرهنگی غنی ایرانی سرچمشه گرفته شده است . هفت پیمان برای دختران و پسران ایرانی پیش از ازدواج :

 

1 ) پرهیز از دروغ

2 ) حفظ احترام میان طرفین

3 ) احترام به جایگاه پدر و مادر نزد زن و مرد

4 ) مهر و وفاداری به میهن در همه شرایط زندگی

5 ) سوگند به اجرای کردار نیک - گفتار نیک - پندار نیک ایرانی

6 ) سوگند به حرکت در مسیر راستی و درستی در زندگی زناشویی

7 ) تلاش و کوشش برای پیشرفت مادی و معنوی در زندگی زناشویی

 

به درستی میتوان گفت که هرچه از هفت سخن بگوییم کم است . زیرا هم دایره وسعت آن بسیار گسترده است و هم اینکه از محدوده ذهن بسته ما انسانها خارج است . بزرگترین مسلکها , باورها و شخصیتهای ایرانی به عدد هفت ایمان داشته اند . چنانچه کوروش بزرگ بنیانگذار حقوق بشر و آزادی انسانها پس از مرگ کالبد ارزشمندش به عنوان هفتمین طبقه در پاسارگاد قرار میگرد , به صورتیکه شش طبقه با سنگهای عظیم بنا می گردد و طبقه هفتم طاق آرامگاه و کالبد کوروش بزرگ است ( نمایش ) . از سوی دیگر هفت مقدس نیز در بدن ما انسانها نیز وجود دارد . در دنیای پزشکی مهره های بدن انسان در کمر , از هفت مرحله تشکیل شده است . همین باور نیز به آیین های هند و بودا نیز نفوذ کرده است و امروزه بسیاری از عرفای بزرگ هند برای رسیدن به درجه کمال حضرت حق از هفت مرحله ای که در استخوانهای پشت کمر ما انسان نهفته است سیر مسیر میکنند  این بدین شرح است :

 

1 ) چاکرای اول در جایی بین مقعد و اندام تناسلی قرار دارد و نشان از زندگی حیوانی برخی ما انسانها دارد اگر به مراحل بالاتر نرویم و در همین مرحله از زندگی بمانیم .

2 ) چاکرای دوم بالای اندام تناسلی قرار دارد و به استخوان وصل است و مرکز احساسات نخستین تصفیه نشده، انرژی جنسی و خلاقیت می باشد .

3 ) چاکرای سوم تقریبا دو انگشت بالای ناف است . اگر این چاکرا هماهنگ کار کند شما می توانید خود را کاملا باور کنید و هم چنین به احساس دیگران و ویژگی های شخصیتی آنها احترام بگذارید.

4 ) چاکرای چهارم در وسط قفسة سینه هم سطح با قلب قرار دارد . چاکرای قلب جایگاه عمیق ترین و پر شورترین احساسات عاشقانة ماست.

5 ) چاکرای پنجم بین گودی  گردن و  گلو قرار دارد. مرکز گنجایش  بیان، پیوندهای بادیگران  و خود آگاهی  انسان است.

6 ) چاکرای ششم یا چشم سوم در میان یک انگشت بالای پل بینی در وسط پیشانی و میان دو چشم  قرار دارد که جایگاه نیروهای ذهنی برابری، تشخیص ، حافŸ

دکتر بتسابه مهدوی

30 خرداد 96

  • بتسابه مهدوی

عدد مقدس هفت

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۵۵ ق.ظ

دکتربتسابه مهدوی

 

هفت وادی میترایسم در ایران

 

1 ) کلاغ : منسوب به عطارد , نماد هوا و باد

2 ) همسر : منسوب به زهره , نماد آب

3 ) سرباز : منسوب به مریخ , نماد خاک

4 ) شیر : منسوب مشتری , نماد آتش

5 ) پارسا : منسوب به قمر

6 ) خورشید : منسوب به مهر , ستاره صبح

7 ) پیر مرشد : منسوب به زحل بیشتر

 

   هفت باور نیک ایرانیان باستان

 

1 ) پرستش هرمزد یا اهورامزدا خدای دانای یکتا

2 ) اشویی , پاکیزگی و پارسایی

3 ) سدره و کشتی , بستن نشان خداپرستی برای جوانانی که به سن بلوغ می رسند

4 ) برگزاری آیین و دردگان ( درگذشتگان )

5 ) دستگیری از نیازمندان و تنگدستان

6 ) برگزاری جشنهای ملی و مذهبی

7 ) به جای آوردن نمازهای پنج گانه زرتشت

دکتر بتسابه مهدوی

30 خرداد 96

  • بتسابه مهدوی

سفره گواه گیری (سفره عقد) در ایران باستان

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۶، ۰۸:۵۳ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

درگذشته ایرانیان باستان به جشن عروسی سور میگفتند عروس لباس سبز می پوشیده و تور یا پارچه ای سبزرنگ روی سرمی انداخته،داماد نیزعرقچین سبز بر سر و روی شانه راست او چادرشب یا دستمال سبز انداخته می شده در پشت سرداماد برادر یا یکی ازبستگان بسیار نزدیک او می ایستاده و دردست (یا در سینی کوچک) یک دستمال سبز،یک انارشیرین یک تخم مرغ یک قیچی و کمی نقل و شیرینی و آویشن همراه با نخ و سوزن سبز رابالای سرداماد نگه می داشته، یا در داخل سفره ای به نام سفره گواه (سفره عقد) قرار می دادند.

 

سفره گواه معمولا سبز رنگ و شامل موارد زیر است:

نگاره اشو زرتشت -کتاب اوستا و کُشتی باز نشده- شمع یا لاله یا چراغ روشن- قند سبز- گلدان گل و سرو - نقل وشیرینی - انارشیرین - یک تخم مرغ - یک عدد قیچی - یک ظرف کوچک آویشن مخلوط با برنج وسنجد - نخ وسوزن سبز - لورک عروسی(مخلوط هفت نوع آجیل شیرین) که روی آن نقل وشیرینی ریخته شده - گلاب و آینه.

 

1-کتاب اوستا (کتاب آسمانی) و کشتی :

این دو نشان این است که عروس و داماد وبعدها فرزندانشان تابع قوانین دین بوده و باید برابر دستورات آن رفتار کنند.

 

2-قند سبز:

نشان سبزبختی وشیرین کامی است که بعد از گواه گیری(عقد) به عنوان هدیه به موبدی که گواه گرفته می دهند.

 

3-چادرشب یا شال سبز:

که بر روی شانه داماد می اندازند نشانه این است که از این به بعد مخارج زندگی بردوش داماد است و انداختن پارچه سبز بر روی سفره عقد به جای آن به همین مفهوم می باشد.

 

4-تخم مرغ:

به این معنا است که همه اختیاراتی که پدر و مادر عروس و داماد درحق فرزندانشان داشته اند را از خود سلب کرده و به یک تخم مرغ مصالحه کرده وآن را بیرون می اندازند و از آن به بعد درصورتی که از آنها خواسته شود راهنمایی خواهند کرد ولی زوج جوان را مجبورنمی کنند که مطابق میل ایشان رفتارکنند.

 

5- انارشیرین :

نشانه شیرین کامی و فرزندان زیاد است.

 

6- برگ آویشن مخلوط با برنج و سنجد ونقل:

نقل نشان شیرین کامی-برنج (درگذشته جو بکارمی بردند) نشانه برکت زندگی - سنجد محرک عشق و دلدادگی و آویشن خوش بویی و سرزندگی است که موبد هنگام خواندن اوستای تندرستی روی شانه عروس و داماد می ریزد.

 

7-نخ و سوزن:

نشان پیوند و دوختن است،اگر در زندگی زناشویی رخنه ای پدید آید یا فاصله ای ایجاد شود باید با نخ و سوزن مینوی(معنوی) آن را بدوزند و نگذارند بزرگتر شود.

 

8-قیچی:

از دو تیغه درست شده و زمانی که دو تیغه با هم کارکنند برش ایجاد می شود یعنی عروس و داماد نقش دو تیغه قیچی رادارند که با همدلی وهم اندیشی وهمکاری می توانند زندگی را پیش ببرند.

دکتر بتسابه مهدوی

30 فروردین 96

  • بتسابه مهدوی

خورشید و ماه

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۰۳ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

خورشید

خورشید روشنایی و گرما می بخشد، نشانه حیات و سرچشمه نیروی ( انرژی) انسان و کیهان است. ایرانیان خورشید را مظهر گرما،نور،خشکی، تابستان می دانستند.

در باستان پدر بشر نامیده می شود، مظهر مجسم نیروهای آسمان و زمین.

خورشید از بطن زمین یا ازژرفای دریا سر برمی کشد و درجهان غیر ناپدید می شود.

در کیش های بیشمار خورشید پرستی ، لحظات اسرارآمیز و ناپیدای ناگهانی اش، مواقع سجده و عبادت خورشید است.

در بعضی روایات دیگر می گویند خورشی شب هنگام به سرزمین مردگان فرود می آید.

مردم آن زمان خورشید را چون پدر هر جانداری می پرستیدند.

شیرها و جانداران شاخدار منصوب به خدای خورشید شده اند. بز کوهی و گل چند پری که در میان شاخ هایش ترسیم می شد نماد خورشید بودند.در هر روز خورشید رمز زندگی انسان طلوع به اوج  رسیدن و غرورش با مراحل مختلف زندگی انسان، تولد، رشد، افول، مرگ،برابری یافته است.

در مرکز کیهان تصور شده و نشانه عقل عالم است. مظهر عمر جاویدان، شکوه و جلال و سلطنت، تاج پادشاهان دارای شعاع یا کنگره نور یا بال بوده است.

 

ماه

ماه، مه، قمرهم چون خورشید در اساطیر کهن ایران نقش مهمی دارد. زیرا در شب تار در برابر دیو ظلمت، ماه یگانه مشعل ایزدی است که پرده ی ظلمت را دریده و عفریت سیاهی رسوا ساخته است.

در آئین زرتشتی ماه پاسدارستوران است. حامل نژاد آنها، اوستا به ماه اختصاص داشته دورازهم هر ماه شمسی «ماه روز» ماه نیایش سه بار در ماه اجرا می شود. ماه حافظ نطفه ی ستوران و جانوران است آنچه از نطفه گاو و نخستین پاس و توانا بود به ماه انتقال یافت.

در بسیاری از نقاط ایران خورشید و ماه ، زن و مرد دلداده یکدیگرند.

لکه‌های چهره ماه اثر دست خورشید است به اعتقاد قدما نور ماه جامه کتان را سوراخ می کند و دیوان را آشفته تر می سازد.

در ادبیات فارسی ماه مظهر زیبایی،روشنی، عمود بلندی است.

زیبایی زنان به ماه تشبیه شده است.

خدای ماه در بین النهرین ، سین نام داشت.

دکتر بتسابه مهدوی

15 فروردین 96

  • بتسابه مهدوی

پرندگان مقدس

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۱۸ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

از زمانهای کهن مردم به بعضی حیوانان یا پرندگان نگاه تقدس آمیزی داشته‌اند و آنها را بت و یا توتم خود قرار می داده‌اند. بسیاری از بتهایی که در داخل کعبه نگهداری می‌شدند شکل حیوانات داشتند.

 

عقاب یکی از این پرندگان است که نزد بسیاری از اقوام نماد و توتم بوده است. پرنده افسانه‌ای سیمرغ -هما و خروس نیز از پرندگان مقدس در نزد اقوام ایرانی بوده است. طاووس در میان مردم هند جایگاه تقدس آمیزی داشته و دارد.

 

در خاور نزدیک معمولاً کبوتر با هر نام دیگری که معرف او باشد، الهه باروری و حاصل خیزی است، و در یونان به ویژه نماد “آفرودیت” الهه عشق می‌باشد. عقاب، نماد تجلی خدای آفتاب است که به وضوح در قالب قرصهای بالدار خورشید در بین النهرین و بعدها در ایران به تصویر کشیده شده و غالباً در حال جنگیدن با مار یا اژدها ظاهر شده است. پرنده و به ویژه کبوتر، اغلب بر عشق دلالت می‌کند و نیز توصیف الهه حاصلخیزی و باروری است.

 

در کیش‌های “دوموزی” و ” آدونیس” این الهه در نقش مادری ظاهر می‌شود که در سرتاسر دوران اسارت فرزندش در زیر زمین، مرثیه سرائی می‌کند و به آنجا فرود می‌آید تا او را از مرگ برهاند. امکان دارد که مویه کبوتر، در تبدیل او به نماد ویژه الهه عشق در خاور نزدیک عهد باستان نیز نقش داشته باشد. در یونان کبوتر، تجلی الوهیت در معنای عاشقانه است، این را می‌توان از اتحاد و همیاری او با “آفرودیت” استنباط نمود.

 

عقاب، که به سلطان پرندگان معروف است، به طور لاینفک با پادشاهی و نیز با خدای خورشید (ایزد) پیوند دارد. در واقع، پادشاهی هرگز روابط نمادینش را با خورشید و عقاب قطع ننموده است. در خاور نزدیک برخی سکه‌ها، پادشاهان یونانی مآب را با تاجی شبیه آنچه پاپ بر سر دارد، به همراه یک جفت عقاب بر روی آن و چهره خورشید میان این دو، به تصویر کشیده‌اند. در کاربرد این نمادها، پادشاهان بیان می‌دارند که یا ذاتاً الهی اند یا به مقام الوهیت نائل شده‌اند. جنبه آسمانی امپراتور روم به واسطهٔ نماد پردازی خورشید شکست ناپذیر و عقاب، به نمایش در می‌آید.

 

حیوانی با سر گاو نر نوک عقاب و بدن شیر: گاو نر که نزد ایرانیان مظهر قدرت بوده و پنداشت مردم این بوده کره زمین بر روی دو شاخ یک گاونر که او را اله نگهدار و نگهبان زمین است و عقاب پادشاه آسمان گاهی از ترکیب عقاب و سر گاو و تن شیر یک حیوان افسانه‌ای را تصور می‌کردند که مظهر و نماد همه قدرتها است.

دکتر بتسابه مهدوی

25 اسفند 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

گاو در ایران باستان

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۰۲ ب.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

 

گاو در ایران باستان در میان چارپایان مفیدتر تلقی شده است ، گاو در ایران علاوه بر مفهوم متداول آن به صورت اسم جنس بر همه چارپایان مفید اطلاق می شود.

معانی سمبلیک: باروری پایداری با ثروت- حاصلخیزی- کار- آگاهی- گرما- وفور- خلاقیت و قدرت زندگی می باشد.

لغت ( گاو ) در فرهنگ زرتشتی هنوز بر سر یک دسته از اسامی جانوران از قبیل گاومیش-گاو گوزن- گاو گراز و گاو ماهی دیده می شود واین خود دلیل است بر این که اسم جنس بوده است.

 

گوسفند نیز که امروز بر نوع میش- اعم از نر و ماده اطلاق می شود در اصل ( گیوسپنت )(گاو مقدس) بوده است. گاو در ایران باستان در میان چارپایان مفیدتر تلقی شده است. گاو نر یا ورزا که عمل زراعت و شخم زدن را بر عهده داشته علاوه بر این که اساس تغذیه به شمار می رفته در گردونه کشی و بارکشی نیز از این حیوان استفاده می شد. شگفت نیست که در آیین مزدیسنا بسیار عزیز و گرامی باشد و از فرشته نگهبان آن امداد خواسته شود و روز چهاردهم ماه به نام او( گوشروز) موسوم گردد.شاید به همین دلیل است که در گاتها قربانی گاودر مراسم مذهبی منع شده است.

 

گاو اوگدات ( ovagdat)- چنان که از روایات مربوط به آفرینش در ایران کهن بر می آید پنجمین مرحله آفرینش  در خلقت عالم حیوانات بود . همان طور که در مورد خلقت گیاهان در اساطیر سخن از( درخت همه تخم) که همه گیاهان از آن به وجود آمد- می رود. در مورد حیوانات هم اعتقاد بر این بود که گاوی به نام ( اوگدات ) تخم کلیه چارپایان و حتی برخی گیاهان سودمند را با خود داشت. این گاو تنها مخلوق روی زمین و حیوانی زیبا و نیرومند بود که گاهی او را به صورت گاوی نر و گاهی هم در هیات گاوی ماده تصویر کرده اند. بعدا کیومرث نیز مانند این گاو از خاک پدید آمد و تا سه هزار سال هر دو در آرامش بودند.

هنگامی که دیو بدی به گاو نخستین رسید- گاو علی رغم تلاش اهورامزدا بیمار شد و سرانجام چشم از جهان فرو بست.

 

روان گاو( گوشورون) ظهور مردی که حامی حیوانات باشد را از اهورامزدا خواستار شد که اهورامزدا فره وشی زرتشت را بدو نمود. سپس از هر یک از اعضای گاو نخستین- پنجاه و پنج نوع گیاه شفا بخش رویید و شکوه خود را از نطفه گاو نخستین کسب کرد و از این نطفه یم جفت گاو نر و ماده پدید آمد و به دنبال آن نیز دویست و هشتاد  و دو جفت از هریک از حیوانات روی زمین ظاهر شد.

 

افسانه گاو نخستین در آیین میترا یا ( مهرپرستی) و مذهب مانی نیز باقی مانده است. با این تفاوت که در آیین مهری- نخستین گاو موجودی اهریمنی بود که به ترتیبی خاص مهر با او به جنگ پرداخت و پس از چیرگی بر او با دستی منخرین( بینی)او را گرفت و با دستی دشنه ای در پهلویش فرو برد. در این لحظه از اعضای بدن و خون گاو نخستین کلیه گیاهان و انواع چارپایان پدید آمد.

 

داستان گاو در اساطیر ایرانی به آنچه که ذکر شد  منحصر نمی شود. در روایات کهن یکی از اعمال جابرانه کاووس کشتن گاوی است که حافظ مرز ایران و توران بود. این گاو را اهورامزدا آفرید تا چون نزاعی بین ایران و توران درگیرد او سم خویش برحد واقعی ایران و توران بکوبد و نزاع و جدال از میان برود.

 

هنگام زادن فریدون- گاوی به نام پرمایه یا برمایون زائیده شد . ضحاک ، آبتین، پدر فریدون را بکشت و مادرش به بیشه ای  گریخت و فریدون  را به نگهبان پرمایه سپرد؛ و او به شیر پرمایه بزرگ شد. چون ضحاک از ماجرا خبر یافت،پرمایه را  بکشت. از این گاو در اوستا و آثار پهلوی اثری نیست. نام او در شاهنامه پرمایون و برمایون ضبط شده است. میان نام این گاو با نام پدر فریدون در متن پهلوی ( یعنی پرگاو) ارتباط نزدیک وجود دارد. "بیرونی " نقل می کند : هنگامی که ضحاک از فریدون امان خواست ، او را به خون جدش امان داد که وی را نکشد، و فریدون به خون گاو نری که در خانه جدش بود سوگند یاد کرد که او را بکشد. بنابر روایات فردوسی فریدون ،  پس از آنکه زمینه را برای نبرد با ضحاک مهیا دید ، از دو برادرش " کیانوش" و "شادکام" تقاضا کرد که برایش به آهنگران گرزی سفارش دهند ک مشخصات آن را خود او به سان ( سر گاو میش) رسم کرد.

 

و این قراین ، و این که اجداد فریدون همه لقب ( گاو) داشتند، برخی را بر آن داشته است که گاو را " توتم خانوادگی" فریدون تصور کنند.

باید دانست که گرز گاو پیکر و گرزه گاو سار منحصر به فریدون نیست، بلکه بسیاری از پهلوانان شاهنامه نیز با چنین گرزی تصویر شده اند، نیز بنابر روایات کهن گاهی در میان چارپایانی که از گائ نخستین پدید آمدند، از ماهی بزرگی به نام " گاو ماهی" یاد می شود، که در تمامی دریاها وجود دارد. هنگامی که این گاو ماهی بانگ بر می آورد، جملگی ماهیان باردار می شوند و همه موجودات زیانکار دریایی دچار سقط جنین می گردند. آیا میان تصور این گاو با " گاو زمین" رابطه ای وجود دارد؟

 

گاو زمین در افسانه های آریایی گاو مقدس ، نماینده قدرت و نیرو است. از این رو ، قدما معتقد بودند که زمین روی شاخ گاو قرار دارد و گاو بر پشت ماهی بزرگ و او در دریاها شناور است. هرگاه که گاو خسته می شود، زمین را از روی یک شاخش به روی شاخ دیگر می لغزاند و همین کار موجب زمین لرزه می شود.

 

همچنین در مراسم نوروز در روستاها تخم مرغ هایی روی آیینه می گذارند و معتقدند به هنگام تحویل سال ، وقتی که گاو آسمانی کره زمین را از شاخی به شاخ دیگر خود می افکند، تخم مرغ در روی آیینه خواهد جنبید. در اسطوره های میترایی خون گاو سبب پیدایش موجودات می شد، ولی در این باور جنبش گاو سبب باز پیدایی سال و آفرینش نطفه می شود.( یاحقی،1369؛362-360)

 

مقام گاو در زمین برابر ( ثور) است، زیرا وی در در کشتکاری زمین نقش موثری دارد. در اساطیر ایران نیز، شکلی از ( گوئوش ورون) ( geusha urvan ) و ( سرسئوک)( sarsaok) سمبل ابر، باران و طوفان می باشد. در یک سرود روحانی  ایران باستان از نره گاو به عنوان وفور و عامل تمام خوبی ها نام برده شده است. گاو اولیه که حکایت اش در بندهشن به تفصیل  آمده، در اصل الهه باروری بوده و به صورت ماه و گاو که گاه مرد می باشد و گاه زن و گاه هر دو جنسیت را داراست.

 

در اساطیر ایران گاو نماد ماه است و با باروری زمین ارتباط دارد. در تصویر عالم اساطیری ، قطرات اولیه باران زمین را به هفت بخش تقسیم  وآدمیان بر پشت گاوی آسمانی به نام سرشوک سفر می کردند. شاخ گاو ماده در ایران باستان ، علامت عقل ، خورشید یا ماه بوده است.

 

بر روی مهرهای به دست آمده از شوش ، اهمیت پیوند گاو با ماه افزون می شود. گردونه خدای ماه را گاو می کشد و صفت باروری هم که به ماه نسبت داده می شود از خصوصیات گاو محسوب می گردد. گاو مستقیما نماد ماه است. بعضی اوقات با بز همراه است و گاه نیز درخت ماه را نگهبانی می کند که قبلا بزهای متعلق به ماه نگهبان آن بوده اند. گاو اولیه به شکل نیمه اتسانی ایستاده یا در حالی که گیاه از خونش روئیده یا از او حیوان زاده می شود بر روی برخی از ظروف به  جای مانده از این دوران دیده می شود.

 

( تشتر) ایزد باران نیز گاه بصورت گاو تجلی می کند.در اساطیر، طوفان به صورت گاوی می آید. گاو در سرتاسر خاور نزدیک و میانه ، علامت حاصلخیزی و قدرت به شمار می رفت. در هنر شرق نیز گاوی که در حال نعره زدن بود علامت آسمان پر رعد و برق محسوب می شد. قربانی کردن جانوران ، رسمی عمیقا نمادین بود. در آغاز، آن رسم را در سال نو و جشنهای بهاری در بین النهرین و نقاط دیگر،با قربانی کردن گاو نر، قوچ یا بز، برای تامین درو و برکت انجام می دادند. تصویر پرستشی از میترا ، که گاوی را می کشد، خوشه های گندمی را نشان می دهد، که از خون این حیوان جوانه می زند.

 

قصه کم و بیش از این قرار است که میترا به گاو حمله می مکند و گاو فرسوده می شود. در این هنگام میترا به پشت گاو می نشیند و شاخ های او را گرفته و به غار می برد.گاو نیز از غار می گریزد. میترا از محل او آگاه نیست . خورشید پیک خویش یعنی کلاغ را به جانب میترا می فرستد و محل گاو را به او نشان می دهد.

 

میترا بر خلاف میل خویش و به اکراه به تشویق خورشید ، گاو را دستگیر کرده او را می کشد. 

 

کشتن گاو به فرمان خورشید و به میانجیگری کلاغ صورت می گیرد و این کنایه از غلبه بهار و تابستان برزمستان است

 

گاو بالدار یا لاماسو (به اکدی: 𒀭𒆗، lamassu) یک خدای محافظ است، که معمولاً با گاو نر، بدن شیر، بال عقاب و سر انسان نشان داده شده است. در فرهنگ‌های مختلف به نام‌ها و شکل‌های گوناگون وجود دارد. از جمله این فرهنگ‌ها می‌توان به پارسی-آشوری، هندی، یونانی و مصری نام برد همچنین نمونه‌هایی از آن‌ها در برخی از فرهنگ‌های اروپایی نیز وجود دارد. در برخی از نوشته‌ها آن را به صورت یک خدای زن به تصویر کشیده‌اند. نام کمتر استفاده شده شدو (اکدی: 𒀭𒆘 šēdu)[ اشاره به همتای مرد لاماسو دارد.

 

در هنر، لاماسو به شکل گاو بالدار و یا به شکل شیر با سر انسان مذکر به تصویر کشیده شده است. چهره‌هایی از لاماسو هنوز در نقش برجسته‌ها و مجسمه‌های موجود در موزه‌ها به ویژه در موزه بریتانیا لندن، موزه لوور پاریس، موزه ملی عراق بغداد، موزه متروپولیتن نیویورک، موزه پرگامون در برلین و مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو باقی‌مانده‌اند. این آثار معمولاً به آشوریان باستان نسبت داده شده‌اند. لاماسو را در ورودی شهر قرار می‌دادند تا هرکسی که وارد شهر می‌شود بتواند آن را ببیند. لاماسو از جلو ایستاده و از کنار در حال راه رفتن به نظر می‌رسد. از این حالت برای قدرتمند نشان دادن لاماسو استفاده می‌شده است. لاماسو در زندگی واقعی بسیار بلند بوده است، از همین رو از آن به عنوان نمادی از قدرت استفاده می‌کردند.

 

گاوهای بال‌دار بین النهرین بر خلاف اسفنکس‌های یونانی و برخی اسفنکس‌هایی که شبیه مصری‌ها هستند با سر مرد توصیف شده‌اند. یعنی بر خلاف اسفنکس‌های یونانی که زن هستند.

 

گاوهای بال‌دار بین النهرین ترکیبی از ۴ مخلوق هستند که در بسیاری از حکاکی‌های باستانی نمایان است و به سمبل ۴ مخلوق بابلی تبدیل شده است. آن‌ها دارای بدن و دم شیر یا گاو نر و سر یک انسان (مرد) و بال‌هایی مانند عقاب هستند.

این مخلوقات همچنین نمایانگر ۴ جهت و ۴ عنصر سنتی هستند.

 

اکثر نمادهایی که منسوب به گاو هستند نشانگر مکان مذهبی هستند . گاو از دیر باز مقدس و دارای تقدس خاصی بوده است . همانطور که میدانید هندیان ، تیره ای از آریاییان بودند که در دوره ای ، از قبایل آریایی جدا شده و به سمت هند کنونی مهاجرت کردند . نام این قبایل نیز که هند و اروپایی نامیده می شوند گویای همین موضوع است . گاو در نزد بوداییان و برخی قبایل هندو ، هنوز هم مقدس شمرده می شود . ایشان ، آیین و سنن مشترکی با قبایل بدوی آریایی داشته اند .

 

در مصر نیز گاو دارای تقدس بوده و محترم شمرده می شده است . گاوهای آپیس ، دارای مقبره و عبادت گاه بوده اند . حتما داستان کمبوجیه هخامنشی و زخمی کردن گاو آپیس را شنیده اید که بنا به نسخه های باستانی ، کمبوجیه به علت تعرض به گاو آپیس ، دچار جنون گشت البته این موضوع صحت ندارد ولی به طور کل ، تقدس گاو را گوشزد می کند .

 

در خصوص تقدس گاو هر چه گفته شود کم است . در داستان های اساطیری ایران ، فریدون ، تحت حمایت یک گاو بزرگ شد و از شیر آن تغذیه کرد و بعد ها که شخصی آن گاو را کشت فریدون او را سخت مجازات کرد . طبق افسانه های سومری و میان رودان ، گیل گمش در 2400 سال پیش از میلاد با گاو بالدار مبارزه کرد و بعد از پیروزی بر گاو بالدار ، قدرت خویش را بر عموم یاد آور گشت .

هموطنان زرتشتی ما در باستان برای غسل میت از ادرار گاو استفاده می کردند.

 

در قرآن مجید ، خداوند به قوم یهود دستور داد که زیباترین گاو خود را قربانی کنند و یا زمانی که حضرت موسی برای دریافت فرامین خداوند ( ده فرمان ) رهسپار شده بود سامری ، به وسیله طلاهای قوم یهود گوساله ای را برای پرستش ساخته بود .

این نماد ( مخصوصا در غرب کشور ) بر روی مزار ها و سنگ قبر ها و عبادتگاه ها ، به وفور دیده می شود که نشان از تقدس فرد مدفون و یا نشانگر وجود عبادت گاه ، هرچند کوچک و محلی است . اگر دو گاو یا گوساله بر روی سنگ های ثابت و روبروی هم وجود داشته باشد به طوری که بین این دو گاو ، کمتر از سه متر فاصله باشد وجود دفینه محتمل است . بدون شک در راستای دید گاو حتی اگر فقط یک گاو تنها باشد در فاصله کم ، وجود قبر یا مزار فرد روحانی صددرصد است . اگر تندیس گاو یا سر گاو در ابعاد تقریبا واقعی باشد در جهت دید گاو باید تلی از خاک ببینید و یا صخره ای ثابت . آن نشانه آخر شماست . دفینه گاو در عمق زمین نیست و معمولا با کمی کاوش به آن خواهید رسید . اگر نماد گاو بالدار باشد نشان فره وش قدرتمند است در جهت دید گاو و فاصله دو سه متری با مزار فره وشی روبرو خواهید شد .

نماد گاو در ارتفاع بلند ، یا سردیس گاو بر روی ستون یا جای بلند ، نشانگر وجود مکان مذهبی است و این نماد نشانه دفینه نیست ولی از آنجا که ، اهالی باستان ( به مانندهم اینک و مردم همین زمانه ) علاقمند بودند که در کنار مکان های مذهبی و یا افراد مذهبی به خاک سپرده شوند ، می تواند کلید و راهگشا باشد زیرا در نزدیکی این نشان ، بدون شک با قبور بزرگان و نجیب زادگان روبرو خواهید شد .

دکتر بتسابه مهدوی

24 اسفند 1395

تهران


  • بتسابه مهدوی

خدایان یونان باستان و نوع خدائی آنها

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۴۷ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

یونانیان می گویند وقتی بین سه خدای اصلی یعنی زئوس، پوزئیدون و هادس پشک انداختند آسمان ها به زئوس، زمین به پوزئیدون و زیر زمین به هادس رسید. این ها هر سه با هم برادرند و پسران کورونوس خدای کشت و زرع اند. کورونوس در دیار هادس است و در غیاب وی زئوس تواناترین خدایان به شمار می رود.

1- زئوس(ژوپیتر رومیان) تواناترین خدایان یونان بود و وی را رب النوع آسمان و باران و تندر می دانستند و معتقد بودند که سلطنت از اوست و برخی شاهان یونان خود را از بازماندگان وی می شمردند و خوشبختی و بدبختی را از او می دانستند.

2- آرس (مارس رومیان) پسر زئوس و هرا، خدای توفان های شمال بود و قحط و طاعون و کشتار را از او می دانستند و به همین جهت خدای جنگ هم بود.

 

3- هرا(ژنون رومیان) همسر زئوس و الهه آسمان و ماه و زناشویی، هرا پاسبان زنان شوهردار و پشتیبان ایشان در زادن بود.

4- آتنه(مینرو رومیان) الهه آذرخش بود و او را پشتیبان مردان جنگی می دانستند که سپر خود را به روی ایشان می کشید و ایشان را در میان ابرها پنهان می کرد و این نکات را کرارا هومر در ایلیاد آورده است. همچنین وی الهه هوش و خرد و هنر بود و او را خدای کشاورزی نیز می دانستند .

5- هرمس(مرکور رومیان) خدای باد و نیز رب النوع سخن آوری و اختراع های ظریف و فصاحت و خط و دانش ها و کشتی رانی و راه ها و بازرگانی و موسیقی بود. یونانیان هرمس را مخترع نی و چنگ می دانستند.

6- هفائیستون(وولکن رومیان) خدای آتش و بدین جهت خدای آهنگران و آهنگری نیز بود. هومر ساختن جوشن و اسلحه آخیلوس(آشیل) را از او دانسته است.

7- فوبوس(آپولون رومیان) خدای آفتاب و به معنی درخشان است او را همچنین خدای چراگاه ها و پاسبان گله های گاوان می دانستند. فوبوس خدای جوانی و ورزش هم بود و ورزشکاران و کشتی گیران و دوندگان و شکارافگانان را پشتیبانی می کرد و خدای پیشگویی و معجزه و شعر و موسیقی بود.

8- آرتمیس(دیان رومیان) الهه زمین و چشمه سارها و رودها و دریاچه ها و مرداب ها بود و یونانیان آن را خونخوار و مورد پرستش مردم وحشی می دانستند که آدمی زادگان را برای او قربانی می کردند.

9- آفرودیت(ونوس رومیان) الهه بار آوردن زمین و گل ها و باغ ها و نیز زیبایی و عشق بود. ( در کردی به باکره آفرت و به دختر دوت می گویند. البته کچ، کنیشک و کنی هم به دختران می گویند)

10- هادس(پلوتون رومیان) به معنی ناپدید است و وی در نظر یونانیان فرمان روای زیر زمین بود. به همین جهت او را زئوس زیر زمین هم می گفتند و نیز خدای مردگان، گنج ها و تخم هایی که در زیر زمین نهفته بود.

11- پوزیئدون( نپتون رومیان) فرمان روای آب ها و خدای دریا و چشمه سارها و نیز کسی که زمین در آغوش او یا روی شانه های او بود و هر گاه که می خواست می توانست آن را بلرزاند.

12- دمتر(سرس رومیان) الهه زمین و کشاورزی و خرمن بود.

13- کوره(پرسفون یا پروزرپین رومیان) دختر دمتر و الهه روییدن گیاهان.

14- دیونیزوس(باکوس رومیان) خدای رویانیدن گیاهان و باده و انگور چینی و مستی بود. بعضی عقیده دارند که دیونیزوس از خدایان هند بوده که یونانیان نیز آن را پرستیده اند.

 

15- رئا(سیبل رومیان) خواهر و همسر کرونوس و مظهر طبیعت و زمین بارآور و کشت ناکرده بود و او را مادر بیشتر خدایان می دانستند.

16- نره خدای دریای آرام که هرگز با کشتی ها ناسازگار نبود و خدایی ملایم و دادگر به شمار می آمد.

یک سری دیگر از خدایان یونان خدایان محلی بودند و قلمرو محدودی داشتند. مثلا کالیپسو الهه آب در جزیره اوژیژی بود که اولیس را سال ها در آنجا نگه داشت و یا سیرسه که راز همه گیاهان را می دانست تنها در قلمرو جزیره سیرسه خدایی می کرد. او با دارویی همه یاران اولیس را به خوک تبدیل کرد اما اولیس وقتی در جست و جوی شان به خانه سیرسه نزدیک می شد، هرمس از راه رسید و او را آگاه کرد و به او گیاهی داد تا جادوی سیرسه کارگر نیفتد .

17-کریتوس(خدای جنگ جدید)برادر آرس بود که بدون آگاهی برادر خودش را شکست داد و جای او را گرفت.همراه با قدرتی بیشتر.آنقدر که حتی با زئوس هم مبارزه ای کرده بود

دکتر بتسابه مهدوی

5 اسفند 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

الهه های شناخته شده در ایران باستان

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۲۳ ب.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

ــ  الهه مهر:  میترا.

   ــ  الهه باران:  آناهیتا.

   ــ  الهه جنگ:  خشاتریا.

   ــ  الهه آتش:  آذر.

   ــ  الهه خشم و قهر:  ایندرا.

   ــ  الهه طوفان:  وایو.

   ــ  الهه پیروزی:  ورهرام.

   ــ  الهه پاکی:  مهراوه.

   ــ  الهه دوستی و پیوند و آرامش:  آریامن.

   ــ  الهه راستی و درستی:  اشتاد.

   ــ  الهه ای که خوشی و شادی را تقسیم می کند:  بغ.

   ــ  ایزدی نماد پرتوی خورشید:  اوش بام.

   ــ  الهه روز بیست و هفتم ماه مهر:  آسمان.

   ــ  فرزند آب ها:  اپام نپات.

   ــ  دختر هرمزد و سپنارمذ:  ارد.

   ــ  برترین بهشت یا جهان روشن هرمزد:  انغران.

   ــ  هدیه خورشید، خورشید داد، عطیه مهر:  مهرداد.

 

بسیار الهه ها هم از دوران کهن ایران ناشناخته مانده اند،  مانند الهه مار،  که بشکل مار در ظروف تمدن کهن جی دیده می شود.  این الهه سلامتی بوده است،  و نقش مار بعنوان سلامتی است،  و واژه بیمار از همین مار آمده است.  مار نیز در معانی زمین و مادر هم بکار رفته است،  و هنوز در بعضی گویش های روستایی دور دست استفاده می شود.

   ــ  بیمار = بی = ضدیت،  متضاد + مار =  سلامتی.

 

 

بزرگترین و قدرتمندترین الهه ها در ایران باستان میترا بود،  میترا یا مهر به همان معنایی به کار می رفت،  که امروزه بکار می رود،  واژه مهربان به معنای شخصی که نگهدار مهر است،  امروزه نیز بکار می رود.

 

آناهیتا الهه بارندگی و رویش و زایندگی بود،  که به اراده و تدبیرش باران فرو می آمد،  رودها به جریان می آمدند،  گیاهان می روییدند،  و حیوانات و انسانها زاد و ولد می کردند،  رحمت آناهیتا شامل تمام موجودات زنده می شد،  و از این جهت یک ذات مقدس برای تمام ایرانیان بود.

 

خشاتریا خدای جنگ آور بود،  به ایرانیان فنون نبرد و ساخت جنگ افزار را یاد می داد،  و به آنها می آموخت در برابر مهاجمان چگونه از خود دفاع کنند.

 

آذر حرارت و گرمی آفرین بود،  چون انسانها را دوست می داشت با حرارتش خانه های آنان را گرم می کرد،  گوشت را می پخت و اهریمن ها و حیوانات موذی را از آنها دور می کرد.

 

 ایندراالهه خشم و قهر  بود،  به نیروی خویش زمین و آسمان را از یکدیگر جدا می کند،  و همه جا را وسعت می بخشد،  فرمانروای طوفانها و رودهاست،  با روشنایی خویش تاریکی ها را از میان می برد،  و گاهی با گرز آهنین خود کوهها را می شکافد،  و گناهکاران را کیفر می دهد.

 

وایو ایزد بانوی باد و طوفان بود،  همه چیز را در هم می‌ شکند،  آوایش رعد آساست،  چون پیش می تازد به آسمان می رسد،  و ابرها را افروخته می سازد،  و چون به زمین جولان می کند،  توده غبار را بر آسمان بر می انگیزد.

 

جالب:  مانفرد مایر هوفر،  در مقاله ریشه شناسی و کهن ترین شواهد نام میترا،  پس از بحثی فاضلانه درباره معانی خورشید و پیمان برای میترا،  حتی واژه متر را نیز مشتق از نام میترا می داند و «mi-tra» را ابزار اندازه گیری معنا می کند،  که «ma» به معنای جدید پیمان از آن ریشه گرفته است،  ("متروس" یونانی به معنای اندازه و اندازه درست هم از این ریشه است). 

 

اما در غرب نام مهرگاه برابر ایزد خورشید دانسته شده،  و گاه کنار خورشید،  و در تصاویر و نقش برجسته ها در حال برگزاری بزم مقدس دیده می شود،  و سپس با گردونه خورشید و همراه با آن به عرش اعلی صعود می کند.

 

در مقاله بالوتا بنام،  مهرپرستی در کتیبه های داشی،  نوشته شده که در داشی کشور رومانی،  میترا پیوسته دارای القاب «خورشید شکست ناپذیر»، «خدای خورشید شکست ناپذیر»، «خدای قادر مطلق شکست ناپذیر»، «ایزد آفریدگار»، «چشمه جاوید» و همانند آن بوده است،  و حتی دوبار برای صفت قادر مطلق از واژه «نبرزه» که همان «نبرده» به معنای دلیر پارسی استفاده کرده اند.

 

 

ــ  سپنته آرمیتی،  سِپَنت اَرمَیتی،  یا سپندارمذ.  به معنی اخلاص و بردباریِ مقدس است. سپندارمد با نمادی زنانه، دختر اورمزد به شمار می آید،  و در انجمن آسمانی در دست چپ او می نشیند.  چون ایزد بانوی زمین است،  به چارپایان چراگاه می بخشد.  زمانی که پارسایان در روی زمین، که نماد این جهانی اوست،  به کشت و کار و پرورش چارپایان می پردازند،  یا هنگامی که فرزند پارسایی زاده می شود،  او شادمان می گردد،  و وقتی مردان و زنانِ بد،  و دزدان بر روی زمین راه می روند،  آزرده می شود.

 

      ــ  سپنتا مینو،  به معنی خرد مقدس است.  انگره مینو یا خرد خبیث در برابر آن قرار دارد.  یسنای ۴۷ موسوم به سپنت مئینو است،  که تفسیر و ترجمهٔ آن اینست:  سالک شدن در طریق سپنتا مئینو و گزینش سه اصل اساسی گفتار و کردار و اندیشه است،  که موجب نزدیکی معنوی آدمی به اهورامزدا می‌ شود.  جهت آن که آدمی حقوق بندگی خود را نسبت به اهورامزدا انجام دهد،  بایستی با اعتقادی پاک و بی‌خلل آنچه را که می‌تواند،  از نیکی‌ها برای سپنتا مینو به جا آورد. این اعمال نیک از هر طریقی که باشد معنوی یا مادی تفاوتی نمی‌کند،  چون به درگاه اهورامزدا که جوهر اصلی راستی است،  مورد قبول می‌افتد.  خداوند به وسیلهٔ همین سپنتا مینوست،  که زندگی فراخ و نعمت شادمانی به راهروان راه پاکی و راستی می‌بخشاید.  خداوند خود در واقع پدر سرور و آفریننده و قوام دهندهٔ سپنتا مینوست.

 

      ــ  خشتره وییریه یا خشَثرَه وَئیریه یا شهریور.  به معنی شهریاری و سلطنت مطلوب است. او مظهر توانایی، شکوه، سیطره و قدرت آفریدگار است.  در جهان مینُوی، او نماد فرمانرواییِ بهشتی و در گیتی نماد سلطنتی است،  که مطابق میل و آرزو باشد، اراده آفریدگار را مستقر کند، بیچارگان و درماندگان را در نظر داشته باشد،  و بر بدی ها چیره شود. همکاران او ایزد مهر، ایزد خورشید و ایزد آسمان هستند،  و ایزدان هوم، بُرزایزد، اردوی سوره آناهیتا و سوک هستند. اوست که در پایان کار جهان همه مردمان را با جاری کردن فلز گداخته ای خواهد آزمود. رقیب اهریمنی این امشاسپندِ مذکر؛ ساوول است.

 

      ـــ  اشه وهیشته یا اَرته وهیشته یا اُردیبهشت به معنی اشه یا ارتی (راستی) است،  که زیباترین امشاسپندان و نمادی است از نظام جهانی، قانون ایزدی و نظم اخلاقی در این جهان. سخنِ درست گفته شده، آیین خوب برگزار شده، گندم بسامان رشد کرده و مفاهیمی از این نوع،  نشانه ای از اردیبهشت دارند.  او نیایش ها را زیر نظر دارد.  آنانکه اردیبهشت را خشنود نکنند، از بهشت محرومند. این امشاسپند نه تنها نظم را در روی زمین برقرار می سازد، بلکه حتی نگران نظم دنیای مینُوی و دوزخ نیز هست و مراقبت می کند که دیوان، بدکاران را بیش از آنچه سزایشان است تنبیه نکنند. نماینده این جهانی او آتش است. از اوقات روز وقت نیمروز (رَپیثوین) به او تعلق دارد.  یاران او ایزدان آذر، سروش، بهرام و نَریوسنگ هستند.  این امشاسپند مذکر و رقیب اهریمنی او ایندره است.

 

      ــ  وهومن یا وهمن (بهمن) منش پاک، اندیشه پاک، نام یکی (نخستین) از امشاسپندان می‌باشد.  بهمن در اوستا «وهومنه»،  در پهلوی «وهومن» و در فارسی «وهمن» یا «بهمن» است.  این واژه مرکب است از دو جزء «وهو» به معنی خوب و نیک،  و «منه» از ریشه من که در پهلوی «منشن» و «منیتن» از آن آمده است،  و در فارسی منش شده است.  این ریشه در اوستا و فرس هخامنشی به معنی اندیشیدن و شناختن و به یاد آوردن و دریافتن است.  پس بهمن یعنی به‌ منش،  نیک‌اندیش و نیک‌نهاد.  در  مزدیسنا، زندگانی عبارت است از طی مدارج سعادت و کمال در این جهان و از پرتو آن به ساحت قدس پروردگار پیوستن در جهان دیگر.  (هفت مرحله روحانی پیروی و کمک خواستن از امشاسپندان) بهمن، مظهر اندیشه نیک و خرد و دانایی خداوند است.  بهمن همان ایزد بزرگ است که روان اشو زرتشت را به پیشگاه مزدا اهورا راهنمایی کرد.  وهومن به انسان منش نیک آموزش می‌دهد.  گل یاسمن سفید،  رنگ سفید، خروس سفید،  نشانه ‌های جسمانی (زمینی) وهومن می‌باشد .  این امشاسپند مذکر و رقیب اهریمنی او اکومن است.

 

      ــ  هـَئوروَتات یا خرداد.  به معنی تمامیّت، کلیّت و کمال است و مظهری از مفهوم نجات برای افراد بشر.  آب را حمایت می کند و در این جهان، شادابی گیاهان مظهر اوست. همکاران این امشاسپند مونث ایزد تیشتر و باد و فروَهر پرهیزکاران هستند.  در دوران حمله اهریمن آب را به یاری فروهرها می ستاند.  به باد می سپارد و باد آن را با شتاب به سوی کشورها می برد و به وسیله ی ابر می باراند.  دشمن او تریز نام دارد.

 

ــ  اَمِرِتات (امُرداد) یا مرداد.  به معنی بی مرگی است و تجلی دیگری از رستگاری و جاودانگی. سرور گیاهان است. او گیاهان را برویاند و رمه گوسفندان را بیفزاید. او می کوشد که گیاهان پژمرده نشوند. همکاران او ایزدان رَشن،اَشتاد و زامیاد هستند. این امشاسپند مونث است و زریز دشمن اهریمنیِ اوست.

 

      ــ  امشاسپندان / Amshaspndan امشاسپندان یا اَمِشَه سپَنتَه جمع امشاسپند است که امشاسفند، اموسپند و امهوسپند نیز گفته‌اند.  امشاسپندان از صفات پاک اهورامزدا هستند.  در هیچ جای گات‌ها به واژهٔ امشاسپند بر نمی‌خوریم ولی از همهٔ آنها کراراً به صورت مجردات و صفات اهورامزدا یاد شده است.  این از خصایص دین زرتشتی است که هر یک از صفات خداوند،  یکی از ایزدان نگهبان جنس بشر است. چنین به نظر می‌رسد که این‌ها تجرید هایی تشخص یافته باشند.  اما آن‌ها چیزی بیش از مفاهیمی مجرد بوده‌اند، چرا که زرتشت آنان را محترم می شمرده است.

دکتر بتسابه مهدوی

1 اسفند 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

صد و یک نام خداوند

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۲۷ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

غنای یک دین را باید در نام‌هایی که برای خدا در آن آمده است، جستجو نمود. صد و یک نام درواقع تعاریف و صفات خداوند هستند که در نیایش‌ها و سرودهای دینی زرتشتی به کار رفته‌اند، و عبارتند از:

1) ایزد، یزت: ستودنی، بزرگ ستایش شونده 2) هروسپ توان، هه رویسپ ته وان: توانای کل 3) هروسپ آگاه، هه رویسپ ئاگا: دانای کل 4) هروسپ خدا، هه رویسپ خولای: دارنده کل، خداوند بسیار بزرگ شادی بخش همگان 5) ابده، ئه بده: بی آغاز 6) ابی انجام، ئه وی ئه نجام: بی‌پایان، بی‌انجام 7) بوونه سته ف، بونَستَه: بنیاد، اساس کل، بن آفرینش 8) فراخته نته، فراختنده: توانای بسیار گسترده 9) جمغ، چمغ: پیشرو10) فراژتره، پَرزَه تَره: بهترین11) توم اویژ، توم اَفَه په: پاک ترین پاکها 12) ابرونت، اَبرَه وَنت: موجود در هر ذره ای، از همه بالاتر 13) پروندا: پیرامون همه چیز 14) اِن اَیافَه: در نیافتنی 15) هم ایافَه : مراد و یابنده همگان16) آدرَو: راست ترین 17) گیرا: دستگیر 18) اچم: خودآفریده، بی علت 19) چمنا: آفریننده کل، چیستی چیستی ها 20)سه پینا: مقدس، خوبی رسان 21) افزا، اوزا: افزاینده 22) ناشا: دادگر 23) پرورا: پرورش دهنده 24) پانا: پناه دهنده، نگاه دار25) آیین آیینه، ئایین ئاوینه: پیدا و پدیدار 26) اَن آیینه، ئه ون ئاوینه: ناپیدا، بی شکل 27) خراشیده توم، خرهَ اُشیت توم: استوارترین 28) مینوتوم: روحانی ترین 29) واشنا: دوست داشتنی ترین 30) هروسپ توم: هستی کل 31) هوسی پاس: سزاوار ستایش 32) هر همیت: امیدگاه همه 33)هرنکفره: فر نیکی‌ها 34) ئیش ترنا: رنج زدا 35) ترونیس: بدی زدا 36) اَنه اشک : جاودانی، بی مرگ 37) فَرَشک: کام ده 38) بزوهَدهَد، پژوهیده: پژوهیدنی، جستجو شده 39) خوایر، خواپه ر: فروغمند، مهربان 40) اوحشایا: بخشاینده 41) اَوَرزا: برتری بخش 42) اَسیتوه: ناستوه 43) رَخُه: بی‌نیاز 44) ورون: رهانیده، دور دارنده تباهی 45) افریفته، افریپه: فریب ناپذیر، فریفته نشدنی46) اَوِفریپ ته، بی فریفته: نافریبنده 47) اَزوی: یکتا 48) کام رَت: کام ده سرور بخش 49) فرامان کام: کام بخش 50) ایختن: یگانه، بی انباز 51) اَفَرموش: فراموش نکننده 52) همارنا: آمارگر، شماردار 53) شنایا: شنونده، همه چیزدان 54) اَترس: بی ترس 55) ابیش: بی‌رنج 56) اَفراز دوم، افراز توم: سرافرازترین 57) هَم چون: همیشه یکسان 58) مینوستیگر: آفریننده جهان مینوی 59) امینوگر: آفریننده جهان مادی 60) مینونَهب، مینو نهفت: روان ناب 61) آذرباتگر، آذربادگر: تبدیل کننده آتش به هوا 62) آذرنمگر: پدیدآورنده آتش از آب 63) بات آذرگر، وات آذرگر: پدیدآورنده هوا از آتش64) بات نمگر: پدیدآورنده هوا از آب 65) بات گِل گر: پدیدآورنده هوا از خاک 66) بات گیردتوم: پدیدآورنده گردباد، سازنده هوا و زمین 67) آذرکیبریت توم: پدیدآورنده آتش از گوگرد، برافروزنده آتش‌ها 68) بات گرجای: پدیدآورنده هوا در همه جا، سازنده باد 69) آوتوم: پدیدآورنده آب 70) گل آذرگر: پدیدآورنده خاک از آتش 71) گل وات گر: پدیدآورنده خاک از هوا  72) گل نمگر: پدیدآورنده خاک از آب 73) گرگر: سازنده سازندگان 74) گراگر: سازنده خواستها 75) گرآگر: آفریدگار انسان 76) گرآگرگر : آفریدگار امشاسپندان 77) اَگرآگر: آفریدگار چهار آخشیک  78) اگرآگرگر: آفریدگار چهر  ستارگان 79) اَگومان: بی‌گمان 80) اَژمان، اَزمان: بی‌زمان، ابدی81)اخوآن ، اخواب: بی‌خواب 82) آموشت هوشیار: بخشایشگر هوشیار 83) فشوتَنا: نگهبان تن 84) پَتَه مانی، پدمانی: همیشه دادگستر 85) پیروزگر: پیروز، فاتح 86) خداوند، خوه دای: خداوندگار، مالک 87) اهوره مزده، اورمزد : هستی بخش دانا 88) اَبرین کوهن توان : بزرگ آفریدگار بی آغاز 89) اَبرین نوتوان: بازساز بزرگ90) وَسپان : نگاه دارنده همه 91) وسپار: بخشنده 92) خواوَر: هستی بخش، فرمانروای جهان 93) اَهو: بخشایشگر 94) اَوَخشیدار: بخشنده بخشایشگر 95) داتار: دادار  96) ریومند: رخشنده97) خرهمند، خروهمند: باشکوه، فرهمند 98) داور : قاضی 99) کرفه گر: رستگاری بخش 100) بوختار : رهایی بخش101) فرشوگر: رستاخیزکننده.

 

این نام ها اشاره به صفات اصلی مزدای پاک است، که طبیعت او را تشکیل می‌دهند. مزدا یک روح و روان است،  وجودی نیست که به توان او را از نظر جسمی مورد سنجش و تشریح قرارداد، اگرچه وی به صفاتی چون گویایی، شنوایی، بینایی و ... متصف است. اینکه او همه چیز را می‌بیند و حتی آهسته ترین صداها را می شنود، دلیل بر جسم بودن و قابل رؤیت بودنش نیست.

در اوستا هیچ عبارت و پیامی وجود ندارد که از اهورامزدا به صورت یک جسم قابل رؤیت یاد شده باشد. اینکه او به عنوان خوش پیکرترین، زیباترین هیأت و ... بیان شده است، به این معنا نیست که او دارای شکل و قالب قابل رؤیت و همسان بشری است، بلکه منظور از این سنخ عبارات، جلب توجه ما به این نکته است که او مظهر این صفات است. به‌طور مثال در یشت ششم، خورشید به منزله بدن مزدا معرفی شده است، اما هیچ کس جز این فکر نمی‌کند که این اشاره، تنها یک تمثیل و بیان شاعرانه است.

 

روشنایی در حقیقت جوهر اهورا است و همه انوار، پرتویی از وجود او هستند، زیرا صفت مزدا، نورالانوار است. او با نیکوترین واژه مقدس یعنی ـ اشه وهیشته ـ پاکی و خلوص توصیف شده است، وی مظهر خوبی‌ها بوده و تنها نیکی از او برمی‌خیزد و از همین رو، بارزترین و اصلی‌ترین صفت باورمندانش، پاکی و خلوص می باشد، ایشان همان اشونان  در دین مزدیسنا هستند.

دکتر بتسابه مهدوی

28 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی