نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۱۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران» ثبت شده است

اقسام ازدواج در ایران باستان

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۲۵ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی


در مورد انواع پیوند زناشویی در ایران باستان گفتنی است که زن و مرد به 5 صورت و تحت عناوین پادشاه زن- چاکر زن- ایوک زن- ستر زن- خودسر زن پیوند زناشویی می‌بستند که هر یک جداگانه به شرح زیر است:

1- پادشاه زن : این نوع ازدواج به حالتی گفته می‌شد که دختری پس از رسیدن به سن بلوغ با موافقت پدر و مادر خود با پسری ازدواج می‌کرد و پادشاه زن از کاملترین حقوق و مزایای زناشویی برخوردار بود و کلا" همه دخترانی که برای نخستین بار و با رضایت پدر و مادر ازدواج می‌کردند، پیوند زناشویی آنان تحت عنوان پادشاه زن ثبت می‌شد..

 

2- چاکر زن : این نوع ازدواج به حالتی اطلاق می‌شد که زنی بیوه به عقد و ازدواج با مرد دیگری در می‌آمد. این زن با زندگی در خانه شوهر دوم خود حقوق و مزایای پادشاه زن را در سراسر زندگی مشترک دارا بود، ولی پس از مرگ آیین کفن و دفن و سایر مراسم مذهبی اش تا سی روزه توسط شوهر دوم یا بستگانش برگزار می‌شد. ولی هزینه های مراسم بعد از سی روزه به عهده بستگان شوهر اولش بود، چون معتقد بودند در دنیای دیگر این زن از آن نخستین شوهر خود خواهد بود و به همین علت پیوند دوم او تحت عنوان چاکر زن یاد می‌شد.

حال برای برخی ناآگاهان پیوند زناشویی از نوع چاکر زن را اختیار کردن زن صیغه ای توسط پدران ما در گذشته قلمداد کرده و پادشاه زن را زن عقدی بیان می‌کنند که صحت ندارد.

 

3- ایوک زن: این نوع ازدواج زمانی اتفاق می‌افتاد که مردی دختر یا دخترانی داشت و فرزند پسر نداشت و ازدواج تنها دختر یا کوچکترین دخترش تحت عنوان ایوک ثبت می‌شد و رسم بر این بود که اولین پسر تولد یافته از این ازدواج به فرزندی پدر دختر در می‌آمد و به جای نام پدرش نام پدر دختر را بعد از نامش می‌آوردند و این نوع ازدواج باعث شده که برخی افراد غیر مطلع برچسب ازدواج با محارم را به زرتشتیان بزنند و اظهار کنند که پدر با دختر خود ازدواج می‌کرده است. اینک اشتباه افراد ناآگاه کاملا" مشخص شد و اتهام ازدواج با محارم کاملا" مردود است.

 

4- ستر زن: وقتی که فرد بالغی بدون ازدواج در می‌گذشت، پدر و مادر یا خویشان این فرد موظف بودند به خرج خود و به یاد فرد درگذشته دختری را به ازدواج پسری در می‌آورند. شرط این نوع ازدواج آن بود که دختر و پسر متعهد می‌شدند که در آینده یکی از پسران خود را به فرزند خواندگی فرد درگذشته بدون زن و فرزند درآورند.

 

5- خودسر زن: اگر دختری و پسری پس از رسیدن به سن بلوغ برخلاف میل والدین خود خواستار ازدواج با یکدیگر می‌شدند و مصر بر این امر نیز بودند، با وجود مخالفت والدین ازدواج آنها منع قانونی نداشت و زیر عنوان خودرای زن ثبت می‌گردید و در این بین دختر از ارث محروم می‌شد، مگر اینکه والدینش به خواست خود چیزی به او می‌دادند یا وصیت می‌نمودند که بدهند.

این نوع ازدواج ها در ایران باستان انجام می‌شد امروزه ازدواج ها تحت این عناوین ثبت نمی‌شود.

دکتر بتسابه مهدوی

29 فروردین 96
  • بتسابه مهدوی

ازدواج در ایران باستان

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۲۳ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

خانواده که امروز نیز از مقدس‌ترین نهادهای اجتماعی به شمار می‌رود، همواره در این سرزمین از اهمیت والایی برخوردار بوده است. تا بدان ‌جا که در اعتقادات ایرانی تشکیل خانواده به صورت تکلیفی دینی در آمده است.

در آن زمان که زن‌ربایی و حتی خرید زن در میان بسیاری از ملل و اقوام هند و اروپایی معمول و متداول بود، ازدواج ایرانی در سایه نظم و نسقی که آیین زرتشت آورده بود، نتیجه عقد بود.

وجود ایزد بانوانی چون آناهیتا و اشی و نقش آنان در تفکرات ایرانی اهمیت خانواده را بیشتر می‌نمایاند.

آناهیتا با صفات نیرومندی، زیبایی و خردمندی، به صورت ایزد بانوی عشق و باروری نیز در می‌آید، زیرا چشمه حیات از وجود او می‌جوشد و بدین گونه «مادر خدا»‌ نیز می‌شود. و اشی نماد توانگری و بخشش، ایزد بانویی است که پیشرفت و آسایش به خانه‌ها می‌برد و خرد و خواسته می‌بخشد.

 

به نظر ایرانیان، ازدواج نتیجه تراضی زن و مرد بود و این ازدواج در آن واحد معنی مذهبی و اجتماعی داشت. زندگی زناشویی و خانواده از لحاظ اجتماعی نیز از اهمیت والایی برخوردار بود تا بدان‌جا که در زمان ساسانیان، شاهنشاهان، به عنوان نمایندگان راستین اهورامزدا در روی زمین از ازدواج مردم حمایت می‌کردند.

دولت هر سال برای عده زیادی از دوشیزگان نیازمند جهاز فراهم می‌آورد و دختران بی‌صاحب و بی‌جهاز را به خرج خود شوهر می‌داد و در انجام دادن این گونه نیکوکاری‌ها خسرو انوشیروان سرآمد دیگر پادشاهان ساسانی بود.

 

ایرانیان آن‌چنان به خانواده اهمیت می‌دادند که از مشاغلی که مستلزم تجرد بود یا از زندگی حادثه جویانه که مردان را مدتی دراز از کانون خانواده دور نگه می‌داشت، مانند دریانوردی و بازرگانی، خوش‌شان نمی‌آمد.حتی سربازان ایرانی همه زن داشتند و دلبسته اجاق‌های خانوادگی خود بودند و هر سال، جز چند ماهی خدمت به شاه مملکت دینی به گردن نداشتند. خانواده از چنان بنیان محکمی‌ برخوردار بود که حتی بچه‌دار نشدن و نازایی زن دلیلی بر برهم خوردن پیمان زناشویی نبود. زرتشتیان در این گونه موارد به راحتی بچه‌ای را به فرزندی می‌پذیرفتند.

دکتر بتسابه مهدوی

29 فروردین 96

  • بتسابه مهدوی

موجودات افسانه ای انسان نما

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۱۳ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

بعضی از موجودات افسانه‌ای، ریشه در سنن ملّی دارند و بعضی دیگر، احتمالاً در گذشته‌های دور، وجود داشته‌اند. به هر صورت، هر فرهنگی دارای تعداد زیادی از این موجودات است که بیشترشان هم انسان‌نما هستند. به بیان دقیق‌تر، هزاران موجود انسان‌نمای افسانه‌ای وجود دارد که شاید واقعی هستند و یا شاید، همان‌طور که برخی اعتقاد دارند، در جایی از کره‌ی زمین پنهان‌اند.

 

۱) یأجوج و مأجوج (Gog and Magog) از یأجوج و مأجوج، در قرآن، سِفر پیدایش، کتاب حزقیال و مکاشفه‌ی یوحنا، سخن رفته است. آن‌ها به عنوان موجودات ماوراءالطبیعه، شیاطین یا اقوامی توصیف می‌شوند که در کره‌ی زمین به صورت پنهانی زندگی می‌کنند. یأجوج و مأجوج در اساطیر و فولکلور به دفعات مطرح شده‌اند و وجودشان از سوی بسیاری از ادیان از جمله اسلام، مسحیت و یهودیت، مورد تأیید قرار گرفته است.

طبق باور گسترده‌ای که هم در مسیحیت و هم در اسلام وجود دارد، «وی که دو شاخ دارد» (فرمانروایی بزرگ و درستکار) و دو عصر را صاحب است (بر دو عصر تأثیر دارد)، جهان را در سه جهت درنوردید تا این که قومی را یافت زیر ستم یأجوج و مأجوج. یأجوج و مأجوج «ذاتی پلید و نابودگر» داشتند و «باعث فساد گسترده‌ای در زمین بودند». قوم ستمدیده، در ازای محافظت شدن، پیشنهادِ دادنِ خراج کردند. فرمانروا قبول کرد که به آنان کمک کند، اما پیشنهاد خراج را نپذیرفت. وی دیوار بزرگی ساخت که اقوام متخاصم قادر نبودند از آن عبور کنند. این اقوام تا روز قیامت، آنجا خواهند ماند و خلاصی آنان نشانه‌ی پایان جهان خواهد بود. «جنگ یأجوج و مأجوج» پیش از بازگشت مسیح اتفاق خواهد افتاد.

 

۲) ساتیر (Satyr) ساتیرها در اصل، در تمدن یونانی، به عنوان همراهان پان (خدای آب، مزرعه، جنگل، جانوران و شبانان که در افسانه‌های یونان به شکل بز است) شناخته می‌شوند. این موجودات با ربّ‌‌النوع مزارع در افسانه‌های روم، ترکیب یافته، شکلی نیمه انسان و نیمه بز به خود گرفتند (نیمه‌ی بالاییِ بدن به شکل یک مرد و نیمه‌ی پایینی به شکل بز). گفته می‌شود ساتیرها موجوداتی دغلباز، اما ترسو هستند. خرابکار و خطرناک، و در عین حال، خجالتی و بزدل‌اند. در زمان های قدیم، آن‌ها معمولاً روی سرشان دو شاخ داشتند اما نسل‌ جدیدشان به جای شاخ، برآمدگی دارد.

 

۳) آباریمون (Abarimon) آباریمون، نام یک نژاد افسانه‌ای است که پاهایشان برعکس است، اما علی‌رغم این مسئله، می‌توانند با سرعت بالایی بدوند. آباریمون‌ها در کنار جانورانِ جنگلی زندگی می‌کردند و از آن‌جایی که بسیار وحشی بودند، کسی نتوانسته بود آن‌ها را بگیرد. آنان در درّه‌ی عظیم کوه ایمانس (رشته‌کوه‌های هیمالیای امروزی در پاکستان) می‌زیستند. هوای آن منطقه، دارای خاصیت به خصوصی بود، به این معنا که اگر کسی در آن هوا تنفس می‌کرد، قادر به تنفس هوای منطقه‌ی دیگری نبود و ساکنان درّه، هرگز نمی‌توانستند آنجا را زنده ترک کنند.

 

۴) نفیلیم (Nephilim) نفیلیم‌ها موجوداتی هستند که وجودشان در انجیل عبری مورد تأیید قرار گرفته است و به طور اخص، در سِفر آفرینش و سِفر اعداد، به آن‌ها اشاره شده است. در سایر متون وابسته به انجیل و بعضی نوشته‌های غیرمشهور یهودی نیز از نفیلیم‌ها یاد شده است. آنان را براندازنده می خوانند، زیرا قلب انسان با دیدنشان از حرکت بازمی‌ایستد. برخی می‌گویند آن‌ها بسیار غول‌پیکر بوده‌اند و وقتی به زمین می‌افتادند، زمین می‌لرزید و باعث می‌شد دیگران هم به زمین بیفتند. شاید نفیلیم‌ها دارای اهمیت تاریخی نباشند، اما این موجودات ذهنی باستانی، دارای معانی سؤال‌برانگیزی هستند. عدّه‌ای آنان را حاصل آمیزشِ دوگانه‌ی فرشتگانِ گناهکار و زنانِ انسان می‌دانند. در انجیل عبری، همچنین اشاره شده که ریفیت‌ها و نفیلیم‌ها، نژادهای باستانی غول‌پیکری بوده‌اند در عصر آهن، که گمان می‌رود مرده‌اند، حال آن‌که آنان در جایی از این کره‌ی خاکی، پنهان شده‌اند.

 

۵) پری دریایی (Mermaid)

پری دریایی، یک موجود افسانه‌ایِ ساکن آب‌هاست که بالاتنه و سری به شکل زن و دمی از جنس ماهی دارد. بحث پریان دریایی از حداقل ۵۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح مطرح بوده است. گفته می‌شود منشأ پری دریایی، ملکه‌ی بزرگ، آتارگارتیس، بوده که عاشق یک چوپان زمینی می‌شود و بی آن که بخواهد او را به قتل می‌رساند. آتارگاتیس که شرمسار شده بود، به درون یک دریاچه می‌پرد تا به ماهی تبدیل شود، آما آب‌ها نمی‌توانند زیبایی الهه ‌وارش را نهفته کنند.

به این ترتیب، او به شکل یک پری دریایی درآمد، با بالاتنه‌ای به شکل انسان و پایین‌تنه‌ای به شکل ماهی. با این اوصاف، در فولکلور بریتانیا، پریان دریایی، نشانه‌ی بدشانسی به حساب می‌آیند. به این نحو که هم مصیبت را پیش‌بینی می‌کنند و هم خود، باعث وقوع آن می‌شوند. به احتمال زیاد مردم آن‌ها را با گاوهای دریایی (حیواناتی آبزی) یا با کسانی که از بیماری مادرزادی سیرنوملیا (Sirenomelia ،معروف به سندروم پری دریایی؛ پاهای کودکی که با این سندروم به دنیا می‌آید، به هم چسبیده است) رنج می‌برند، اشتباه گرفته‌اند.

 

 

۶) بانشی (Banshee)

بانشی، در افسانه‌های ایرلندی، شبح زنی است که اغلب به عنوان نشانه‌ی مرگ و پیام‌آور جهان دیگر شناخته می‌شود. داستانِ «بین سیدهی» (Bean-Sidhi) با یک پری آغاز شد که به خاطر مرگ شخصیت‌های برجسته، شیون و زاری می‌کرد.

در داستان‌هایی که بعدها شکل گرفت، ظاهر شدن بانشی به معنای نزدیک شدنِ مرگ بود. طبق افسانه‌ها، بانشی می‌تواند در شکل‌های مختلفی ظاهر شود. او اغلب  به شکل عجوزه ای بدمنظر و ترسناک دیده می‌شود، اما ممکن است به حالت زنی با زیبایی محسورکننده نیز دربیاید و در حال شستن لباس یا زره خون‌آلود کسی که قرار است بمیرد، مشاهده شود. اگرچه بانشی معمولاً دیده نمی‌شود، اما صدای ناله و شیونش اغلب در اطراف جنگل‌ها و در شبی که قرار است کسی بمیرد، شنیده می‌شود.

۷)  آباتوا (Abatwa)

در افسانه‌های زولو (آفریقا)، آباتوا، به انسان‌های بسیار کوچکی اطلاق می‌شود که می‌توانند زیر چمن مخفی شوند و مورچه‌سواری کنند. گفته می‌شود آنان کوچ‌کننده‌هایی هستند که همواره برای تفریح، به شکار می‌پردازند. طبق افسانه‌ها، اگر کسی به یک آباتوا بربخورد، معمولا چنین سؤالی از او پرسیده می‌شود: «اولش از کجا منو دیدی؟» فرد باید پاسخ دهد که آباتوا را از یک کوه یا جای دوری دیده است.

گفته می‌شود آباتواها، نسبت به اندازه‌ی خود، بسیار حساس هستند و اگر کسی پاسخ دهد که در همان لحظه آن‌ها را دیده است، سعی خواهند کرد با تیرهای سمّی، او را بکشند. اگر فردی به طور اتفاقی پایش را روی یک آباتوا بگذارد، مجازاتش مرگ است. آباتواها به دلیل خلق و خوی خجالتی‌شان، فقط می‌توانند دیده شدن توسط بچه‌های کمتر از ۴ سال، جادوگران و زنان حامله را تحمّل کنند. اگر زنی حامله، در هفتمین ماه بارداری خود، یک آباتوای مرد ببیند، پسر خواهد زایید.

 

۸) اِلف (Elf) اِلف، موجودی است برآمده از افسانه‌های ژرمن. اِلف‌ها اساساً به عنوان گونه‌ای از موجودات خداگونه یا شبه‌خداگونه، شناخته می‌شدند که دارای قدرت‌های جادویی بودند، قدرت‌هایی که ممکن بود برای انسان هم مفید باشد و هم مضر. در اساطیرِ قبل از مسیحیت، آنان به دو دسته‌ی اِلف‌های نورانی و اِلف‌های تاریک تقسیم می‌شدند. طبق توصیفاتی که بعدها در افسانه‌های اسکاندیناویایی ارائه و ماندگار شده، انسان‌ها ممکن بود بعد از مرگ به مقام اِلف برسند. بر اساس این عقاید، تولید نسل میان اِلف‌ها و انسان‌ها امکان‌پذیر بود. کلماتی که در یونانی معنی «حوری» می‌دهند، توسط ادیبان آنگلوساکسون با عنوان «اِلف» و مشتقات آن، ترجمه شده‌اند.

 

۹) دیو یک‌چشم (Cyclops) در افسانه‌های رومی و یونانی، دیو یک‌چشم یکی از انواع نژاد کهن دیوهاست است و تنها یک چشم در وسط پیشانی دارد. به احتمال فراوان، مردم، یک ناهنجاری مادرزادی به نام یک چشمی (Cyclopia) را که در اثر آن، نوزاد انسان، تنها با یک چشم در میان صورتش متولد می‌شود، با این گونه اشتباه گرفته‌اند.

 

۱۰) اورک (Orc) اورک، واژه‌ایست که به نژادهای مختلفی از موجودات انسان‌نما‌ی خشن و ستیزه‌گر در فضاهای فانتزی، اطلاق می‌شود. اورک ها معمولاً به شکل موجودات انسان‌گونه‌ی بدشکلی مجسم می‌شوند که حیوان‌صفت، جنگ‌طلب و دگرآزار هستند. آنان در اندازه‌های مختلفی دیده می‌شوند، زشت و چرکین‌اند و گوشت آدمی، غذای محبوبشان است. اورک‌ها، دندان‌های نیش بلندی دارند، پاهایشان کمانی است و بازوانشان دراز.

پوست بعضی از آن‌ها به تیرگی می‌زند که انگار سوخته است. «تالکین» نویسنده‌ی ارباب حلقه‌ها، آنان را این‌گونه توصیف می‌کند: «قوزی و عریض است، دماغی پت و پهن دارد، پوستش زرد و بیمارگونه است، دهانش گشاد است و چشمانش کج و کوله.گونه‌ی پست و نفرت‌آوری از نژادهای منفور مغول (برای اروپایی‌ها)». گفته می‌شود اورک‌ها موجوداتی تیره‌روز، حیله‌گر و شرورند. تقریباً در تمام آثار حماسی، منشأ آنان، جنین‌های پلیدی بوده‌اند که تنها به اراده‌ی شریرانه‌ی شیطان، جان گرفته‌اند.

 

۱۱) کاپر (Kapre) کاپر، یکی از موجودات افسانه‌ای فیلیپین است که می‌توان گفت دیوی درختی است با با ویژگی‌های فراوانِ بشری. کاپر، مردی ریشو و بلند قد می‌باشد با موهای پرپشتِ قهوه‌ای. گفته می‌شود کاپرها، معمولاً در حال کشیدن پیپ تنباکو هستند، که بوی آن توجه انسان‌ها را جلب می کند. کلمه‌ی کاپر، از واژه‌ی عربی «کافر» می‌آید. کاپرها ممکن است با انسان‌ها ارتباط برقرار کنند و پیشنهاد دوستی بدهند. اگر کاپر با یک انسان، دوست شود و به خصوص احساس عاشقانه‌ای هم در میان باشد، تا پایان عمر، در راستای علاقه‌ی عاشقانه‌ی خود، رفتار خواهد کرد. می‌گویند گاهی کاپرها دست به سر مردم می‌گذارند و باعث می‌شوند مسافران سرگردان شده، راه خود را در کوه‌ها یا جنگل‌ها، گم کنند.

 

۱۲) لپرکان (Leperchaun) لپرکان‌ها به «تواتا ده دانان‌» (Tuatha Dé Danann)، فرزندان الهه‌ی دنو، در اساطیر ایرلندی مربوط می‌شوند و خواستگاهشان، خدایان پیش از مسیحیت در ایرلند می‌باشد. وقتی داستان‌های به جای مانده نوشته می‌شدند، ایرلند به مسحیت گرویده بود و تواتا‌ده‌ها به عنوان شاهان، ملکه‌ها و قهرمانان گذشته‌ی دور معرفی می‌شدند. با این حال، شواهد بسیاری مبنی بر حالت خداگونه‌ی آنان موجود است. بر اساس توصیفات معروف، لپرکان‌ها، همقد یک بچه‌ی کوچک هستند. آنان موجوداتی منزوی‌اند، عمدتاً به دوختن و تعمیر کفش می‌پردازند و از شوخی‌های عملی، خوششان می‌آید. «ویلیام باتلر ییتس» می‌گوید ثروت عظیم این موجودات افسانه‌ای، «از گنجینه‌هایی است که در زمان‌های دور هنگام جنگ دفن شده بودند»، گنجینه‌هایی که توسط لپرکان‌ها کشف و ضبط شده‌اند. «مک‌آنالی»، لپرکان‌ها را پسر یک «روح پلید» و یک «پری فاسد» می‌داند که «نه کاملاً خوب هستند و نه کاملاً شرور».

 

۱۳) غول (Ogre) کلمه‌ی Ogre به معنای غول، به احتمال فراوان از Oegrus در افسانه‌های یونانی گرفته شده که پسر خدای خونریز یونانی‌هاست. شاید Oegrus بعضی انسان‌ها را با طلسم خود، به غول تبدیل می‌کرده است. غول، هیولای بزرگی است انسان‌نما، بی‌رحم، شیطان‌صفت و ترسناک. غول‌ها در فولکلور و داستان‌های شاه پریان، موجوداتی هستند که انسان‌ها را می‌خورند. آنان در بسیاری از آثار ادبی کلاسیک نیز، حضور دارند. در هنرهای بصری، غول‌ها به شکل موجوداتی با سر بزرگ، مو و ریش فراوان، بدن قوی و اشتهای سیری ناپذیر، تجسم یافته‌اند. واژه‌ی غول در مفاهیم استعاری به افراد منفوری اطلاق می‌شود که قربانیان خویش را استثمار کرده، با آنان رفتاری وحشیانه پیش می‌گیرند یا نابودشان می‌کنند. طبق افسانه‌ی فرانسوی، غول‌ها ساکن امپراطوری «لوگرز»(Logres) هستند {انگلستان.}

 

۱۴) ژیووزونا (Dziwozona) ژیووزوناها یا ماموناها، در افسانه‌های اسلاو، عفریته‌های بدسگال و خطرناکی هستند ساکن مرداب‌ها. می‌گویند قابله‌ها، کلفت‌های پیر، مادرانی که ازدواج نکرده‌اند، زنان حامله‌ای که پیش از به دنیا آمدن بچه می‌میرند و کودکان سر راهی، ممکن است بعد از مرگ، به یکی از این عفریته‌ها تبدیل شوند. گاهی اوقات ژیووزوناها مردان جوان را به زور همراه خویش می‌برند تا آن‌ها را شوهر خود کنند.

 

۱۵) مونو گراند (Mono Grande) مونو گراندها، آمخوارانی دورگه هستند که نیمی انسان‌اند و نیمی میمون‌هایی پرمو، و در آمریکای جنوبی رؤیت شده‌اند. گفته می‌شود آن‌ها نسبت به انسان‌ها رفتاری تهاجمی دارند و به محض دیدن یک انسان، به وی حمله می‌کنند، اما ممکن است زنان را برای جفت‌گیری، با خود ببرند. با این حال وجود مونو گراندها از لحاظ علمی به اثبات نرسیده است.

 

۱۶) خون‌آشام‌ها (Vampires) خون‌آشام‌ها، موجوداتی خیالی هستند که با تغذیه از جوهر حیات زندگان (اغلب به شکل خون)، زنده می‌مانند. خون‌آشام‌ها در بسیاری از فرهنگ‌ها وجود دارند و قدمتشان به اندازه‌ی قدمت خود انسان است. آنان موجودات سردی هستند که اگر در معرض نور خورشید قرار گیرند، نابود می‌شوند. حفره‌های کنار قبرها به عنوان نشانه‌هایی از وجود خون‌آشام‌ها قلمداد شده‌اند. جز خفاش خون آشام، هیچ گونه شواهد علمی مبنی بر واقعی بودن این موجودات، در دست نیست.

 

 

۱۷) تِلِم (Tellem) تلم‌ها قومی بودند که در پرتگاه باندیاگارا در مالی زندگی می‌کردند. عده‌ای از اهالی مالی اعتقاد دارند تلم‌ها دارای قدرت پرواز بوده‌اند. گفته می‌شود آن‌ها خانه‌های خود را در پایین پرتگاه‌ها می‌ساخته‌اند. برخی از این ساختمان‌ها هنوز در منطقه باقی هستند.

 

۱۸) یِتی (Yeti) یتی یا موجود برفی انسان‌نمای بدمنظر، در حوالی پهنه‌ی هیمالیا، واقع در پاکستان و نپال، مسکن دارد. جامعه‌ی علمی، یتی را تنها یک افسانه می‌داند، اما این موجود رمزآلود همچنان معروفیت خود را در منطقه حفظ کرده است. یتی موجودی دوپا و قدبلند است که بدنش با موهای بلند سفید پوشیده شده و لباس به تن ندارد. گفته می‌شود رنگ موهای یتی در برابر نور آفتاب به رنگ قرمز آجری درمی‌آید.

 

۱۹) تیاناک (Tiyanak) تیاناک طبق افسانه‌های فیلیپینی، به شکل یک کودک ظاهر می‌شود. او اغلب به شکل یک نوزاد تازه ‌متولدشده درمی‌آید و در مکان‌هایی مانند جنگل‌ها گریه سر می‌دهد تا توجه مسافران از همه‌جا بی‌خبر را به خود جلب کند. وقتی قربانی، بچه را برمی‌دارد، تیاناک به شکل واقعی خود درمی‌آید و به او حمله می‌کند. تیاناک، علاوه بر زخمی کردن قربانیانش، علاقه دارد مسافران را گمراه کند و کودکان را بدزدد. عدّه‌ای می‌گویند تیاناک، روح کودکی است که مادرش پیش از تولد او مرده است. این نوزاد در خاک متولد شده و به همین دلیل به این شکل درآمده است.

 

۲۰) گرگ‌نما (Werewolf) گرگ‌نما، انسانی اساطیری است که می‌تواند به شکل یک گرگ، یا جانوری نیمه‌گرگ و نیمه‌انسان درآید. این تغییر حالت ممکن است به اراده‌ی خود شخص صورت گیرد یا این‌که یک گرگ‌نما‌ی دیگر فردی را گاز بگیرد یا چنگ بزند. طلسم شدن نیز از دلایل تبدیل شدن به این موجود، محسوب می‌شود. این تغییر شکل، معمولاً با قرص کامل ماه در ارتباط است. گفته می‌شود گرگ‌نماها قدرت و حواس فرا انسانی و فراحیوانی دارند.

 

۲۱) فوموریان (Fomorian) در اساطیر ایرلندی، فوموریان نژادی نیمه‌خداگونه است که در زمان‌های باستان در ایرلند بوده است. زمانی اعتقاد بر این بود که آنان همچون تیتان‌های یونانی (Greek Titans)، برتر و بالاتر از خدایان هستند. می‌گویند آن‌ها نماینده‌ی خدایان هرج و مرج و سرشت وحشی هستند، بر خلاف «تواتا ده دانان» که نماینده‌ی خدایان تمدّن انسانی محسوب می‌شوند. بر طبق برخی افسانه‌ها، فوموریان‌ها بدنی به شکل انسان و سری به شکل یک بز دارند. حال آن‌که بر اساس بعضی افسانه‌های دیگر، آنان تنها دارای یک چشم، یک بازو و یک پا هستند. البته برخی از فوموریان‌ها از جمله اِلاثا (Elatha) بسیار زیبا بوده‌اند.

 

۲۲) بِلِمیِس (Blemmyes) بلمیس‌ها، طبق افسانه، اقوامی بودند از نژاد هیولاهای بی‌سر (acephalous) که چشم‌ها و دهانشان روی سینه‌شان بود. مؤلفین باستان، از کلمه‌ی آدمخوار (Anthropophagi) برای توصیف بلمیس‌ها استفاده ‌می‌کردند، زیرا این هیولاها میل شدیدی به خوردن انسان داشتند.

 

۲۳) تیکبالانگ (Tikbalang) تیکبالانگ طبق افسانه‌های فیلیپینی، در کوه‌ها و جنگل‌های فیلیپین، به صورت پنهانی زندگی می‌کند. این موجودِ انسان‌نما، قدبلند و استخوانی است و دست و پایش به طرز نامناسبی بلند است، به حدّی که وقتی چمباتمه می‌زند، زانوهایش بالاتر از سرش قرار می‌گیرند. سر و پاهای تیکبالانگ به شکل حیوان است (معمولاً اسب). به اعتقاد برخی‌ها، تیکبالانگ، مسافران را می‌ترساند و آنان را آن‌ چنان گمراه می‌کند که هرجا بروند و به هر طرف بپیچند، در مسیری غلط قرار می‌گیرند. ظاهراً این فریبِ او، با برعکس کردن پیراهن، خنثی می‌شود.

 

 

۲۴) اِنکانتادو (Encantado) انکانتادو از افسانه‌های برزیلی نشأت گرفته است. قلمرو آنان اِنکانت (Encante) نام دارد و در زیر آب‌هاست. انکانتادوها به شکل نوعی دلفین یا مار آبیِ ساکن آب‌های شیرین هستند که قادرند فرم انسانی پیدا کنند. آنان استعداد فراوانی در موسیقی دارند، افسون‌گرند و به میهمانی‌ها علاقه نشان می‌دهند. تغییر شکل این موجودات به انسان نادر است و معمولاً شبانه اتفاق می‌افتند. انکانتادو در فرم انسانی، برای پوشاندن پیشانی برآمده‌اش، کلاه به سر می‌گذارد و هنگام تغییر شکل، ناپدید نمی‌شود. او اغلب، قابلیت‌های جادویی خاصی را، همچون قدرت هدایت طوفان‌ها و جن‌زده کردن انسان‌ها، از خود بروز می‌دهد. انکانتادوها از روش‌های مختلفِ کنترل ذهن استفاده می‌کنند و می‌توانند باعث بروز بیماری، جنون و حتی مرگ شوند. گفته می‌شود این موجودات، انسان‌ها را می‌دزدند. بسیاری از روستاییان به همین دلیل، شب‌ها کنار رودخانه‌ی آمازون نمی‌روند. عدّه‌ی زیادی از اهالی آمریکای جنوبی به انکانتادوها اعتقاد دارند و ادعا می‌کنند این گونه را دیده و با آنان ارتباط برقرار کرده‌اند.

 

۲۵) آسوانگ (Aswang) آسوانگ که ریشه در فولکلور فیلیپین دارد، موجودی است ذاتاً شیطان‌صفت و خون‌آشام‌گونه. این موجود افسانه‌ای، موضوع بسیاری از افسانه‌ها و داستان‌ها با جزئیات متفاوت است. طبق نوشته‌های مهاجرنشینان اسپانیایی، آسوانگ حتی در قرن ۱۶ میلادی، جزو وحشت‌آفرین‌ترین موجودات افسانه‌ای بوده است. آسوانگ‌ها، ترکیبی از خون‌آشام و ساحره هستند و تقریباً همیشه مؤنث‌اند. گاه واژه‌ی آسوانگ به تمام انواع ساحره‌ها، مانانانگال‌ها (manananggal)، تغییرشکل‌یابندگان، گرگ نما‌ها و هیولاها اطلاق می‌شود. داستان‌ها و توصیفات مربوط به آسوانگ‌ها از منطقه‌ای به منطقه‌ی دیگر و از فردی به فرد دیگر، متفاوت است و نمی‌توان یک سری ویژگی‌های خاص را به آنان نسبت داد. با این حال، آسوانگ‌ می‌تواند با مانانانگال هم‌معنی باشد. مانانانگال‌ها چند ویژگی خاص خود را دارند. آنان هیولاهای بالداری هستند که اگر دور باشند، بال‌هایشان را با صدای بلند و اگر نزدیک باشند، بال‌هایشان را به آرامی به هم می‌زنند.

 

۲۶) باساجان (Basajaun) در اساطیر باسک، باساجاناک‌ها، اشباحی هستند ساکن غارها و جنگل‌ها، که از گلّه‌های احشام مواظبت می‌کنند و به انسان‌ها، مهارت‌هایی همچون کشاورزی و آهنگری می‌آموزند. باساجان‌ها همچنین در اساطیر آراگونی در درّه‌های تنا (Tena)، آنسو ((Ansó و بروتو (Broto) زندگی می‌کنند. تصاویر باساجاناک در کلیسای جامع بورگوس (Burgos Cathedral) و صومعه‌ی سانتا ماریا لا رئال (monastery of Santa María la Real) در ناجرا (Nájera) حکاکی شده است (قرن ۱۵ میلادی).

 

۲۷) راکشاسا (Rakshasa) راکشاسا در افسانه‌های هندو و بودایی، شبحی است اهریمنی یا گناهکار، که از پای خدای آفرینش هندوها به وجود آمده است. راکشاساها گونه‌ی پرجمعیتی از انسان‌نماهای فوق طبیعی هستند که گرایشات شیطانی دارند. آنان که جنگجویان قدَری هستند، وقتی سلاح‌های متداول، مؤثر نمی‌افتد، به جادو و خدعه متوسل می‌شوند. این اشباح، می‌توانند شکل ظاهری خود را تغییر دهند و معلوم نیست شکل واقعی و طبیعیشان دقیقاً چگونه است. راکشاساها به نبش قبر، تسخیر روح انسان و کارهایی از این قبیل، شهرت دارند. ناخن‌های دستان آنان زهرآلود است و غذایشان، گوشت انسان و غذای مانده می‌باشد.

 

 ۲۸) وندیگو (Wendigo) وندیگو در افسانه‌های مردم آلگونکویی (Algonquian people) ریشه دارد. وندیگوها اشباحی آدم‌خوار و بدنهادند که می‌توانند روح انسان‌ها را تسخیر کنند. همچنین بعضی انسان‌ها ممکن است به این ارواح پلید تبدیل شوند، به خصوص کسانی که از خوردن گوشت همنوع خویش لذّت می‌برند. وندیگوها، تجسم شکم‌بارگی، حرص و آز و افراط هستند. آنان با کشتن یک نفر و خوردن او سیر نمی‌شوند و همیشه به دنبال قربانیان دیگری هستند. طبق بعضی داستان‌ها، انسان‌هایی که بیش از اندازه اسیر حرص و آز می‌شوند، ممکن است به وندیگو بدل شوند. به این ترتیب، از افسانه‌ی وندیگو، به عنوان شیوه‌ای برای تشویق به تعاون و تعادل استفاده می‌شود.

 

۲۹) بختک (Incubus) بختک، روح پلیدی است به شکل یک مرد، که بر روی کسانی که خوابیده‌اند، علی‌الخصوص زنان، می‌افتد. گفته می‌شود بختک می‌خواهد از این زنان بچه‌دار شود تا افسانه‌اش ادامه پیدا کند. طبق داستان‌ها، بختک ممکن است باعث از بین رفتن سلامتی و حتی مرگ شود. قربانیان بختک، کابوس‌هایی می‌بینند که آن‌ها را از خواب می‌پراند، یا این که در خواب، دچار فلج می‌شوند. شاید بختک دلیلی برای بارداری‌های غیرقابل توضیح باشد.

 

۳۰) ساسکواچ (Sasquatch) ساسکواچ که بیشتر به بزرگ‌پا یا پاگنده (Bigfoot) معروف است، انسان‌نمایی است بزرگ و پرمو، که روی دو پا می‌ایستد. جامعه‌ی علمی، پاگنده را ترکیبی از فولکلور، فریب و تشخیص غلط می‌داند تا یک موجود واقعی. بنا به ادعای شاهدان، بزرگ‌پا، چشمانی بزرگ دارد، استخوان بالای چشمانش برآمده و پیشانی بزرگش، پایین افتاده است. بالای سر او گرد و دارای تیغه‌ی استخوانی برآمده می‌باشد، مثل برآمدگی روی سر گوریل نر. گفته می‌شود بزرگ‌پاها بوی تند بدی دارند، همه‌چیز خوارند و بیشتر، شب‌ها بیرون می‌آیند.

 

  • بتسابه مهدوی

اسطوره های تلفیقی

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۰۹ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

انسان بالدا با کلاه شاخدار

در زمینه اساطیر تلفیقی چه حیواناتی که با هم ترکیب می شوند  چه سر انسان در قالب روحی بالدار با بدن حیوان همه در هنر ایران باستان دیده می شود . در واقغ روح را بوسیله بال به نمایش می گذاشتند و این گونه تصور می کردند اساطیر چه انسان و چه حیوان بوسیله بال دارای حیاط پس از مرگ هستند .

 

انسان بالدار با بدن گاو و شیر

در دوره هخامنشی به صورت ها و شکل های مختلفی از اسفنکس هاSphinx ) )بر می خوریم که بر سنگی بر دروازه تپ مقر داشت ، و از عابرین معمای مراحل سه گانه عمر انسان را می پرسید و چون جواب گفتن نمی توانستند ، آن را پاره می کرد . در ایران این مموجود افسانه ای نماد نگهبان ، محافظ معابد و کاخ های حکومتی بود .

 

در ورودی کاخ تخت جمشید نمونه شکوهمند  آن از سنگ تراشیده شده و در زمان ساسانیان موضوع نقش بسیاری از مهرها بوده است . نمونه دیگر ی نیز در سر ستون های این بنا به شکل دو جانور پشت به هم یا روبه رو هم دیده می شود . در نقوش بر جسته سنگی پلکان جنوبی کاخ داریوش این تصویر دیده می شود که به ابولهول بالدار مشهوراست .

 

نمونه دیگر در دروازه خشایار شاه اول و تصاویر دیگری روی مهرها ی زمان هخامنشی به تصویر در آمده .ابولهول بالدار با سر زن در مجسمه های قدیم متعلق به اشکانیان نیز یافت شده است .

دکتر بتسابه مهدوی

28 فروردین 96

  • بتسابه مهدوی

همای شاخدار و سیمرغ افسانه ای

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۲۵ ق.ظ

بتسابه مهدوی

 

سیمرغ افسانه ای در داستان های ملی ایران در شاهنامه آمده : پرونده زال زر و راهنمای اوست .

به موجب اساطیر سیمرغ دوراز مردم و در کوه البرز می زیسته و زال را که پدر در کوه افکنده بود بر گرفته و تربیت کرد و ... هنگام سختی ها هر گاه زال پر اورا بر آتش میافکند پدید می آید و راه چاره به زال می نماید .

 

سیمرغ را در ادب فارسی و عربی گاه به عنقا تعبیر کرده اند و محل اورا به جا البرز کوه قاف نشان دادهاند. منشا غیر اوستایی و غیر زردشتی دارد . لفظ سیمرغ اصلش مرکب از مرغ به اضافه سئنه به معنی شاهین یا باز دارد .

 

در ادب غیر حماسی ایران نیز به معنی وجود نا پیدا و بی نشان و غالبا کنایه از انسان کامل دارد که از دیده ها پوشیدسه است . معنای سمبلیک : به معنی آرزو ، آتش ، آزادی ، اعتقاد ، اقتدار ، الوهیت ، الهام ، امپراطوری ، بردباری ، بی پروایی ، پاکدامنی ، پرهیزکاری ، پیروزی ، تحمل و ... است .

 

در اساطیر ایران سلطان پرندگان ، او سه بار شاهد ویرانی دنیا بوده و از کلیه علوم دوران ها آگاهی دارد از این رو نماینده خدایان است .

 

از جمله نقوش آن می توان از دستبند زرین مربوط به دوره هخامنشی مکشوفه از گنج سیحون و نقش آن بر روی پارچه ها و گچ بری های ساسانی نام برد .

دکتر بتسابه مهدوی

27 فروردین 96
  • بتسابه مهدوی

نقش مهر یا میتره

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۵۷ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

مهر یا میتره خدای مهمی در تاریخ بسیاری از کشور ها ی مختلف و در ادوار گوناگون بوده. مهر که نخست در هزاران سال پیش پرستیده می شد ، هنوز  مورد احترام زردشتیان است . در اوستا مهر از گروه بزرگترین ایزدان است . در ایران تصویر پردازی اساطیری تنها به این منظور به کار گرفته شده که شخصیت خدای (( عهد و پیمان )) را نمایان می کند . مهر کسی است که از نظم یا راستی محافظت می کند . 

 

ایرانیان بالطبع ایران را سرزمین ((پیمان )) به شمار می آورند و می دانیم که جنگجویا ن پیش از رفتن به جنگ با کشورهای ضد مهر بر یال اسب هایشان به درگاه مهر دعا می کنند و یکی از تاریخ نویسان رومی روایت می کند که ؛ شاه ایران پیش از رفتن به جنگ همراه با سرداران و کارگزاران خویش همگی به گرداگرد صفوف مردان مسلح می گشتند و به خورشد و مهر و آتش مقدس جاویدان نماز می گذاردند.

 

یکی از جشن های بزرگ که مهرگان نامیده می شود به افتخار ( مهر ، داور سرزمین ایران ) هنوز در میان زردشتیان به مدت پنج روز با شادمانی فراوان بر پا می گردد .   در کتیبه های هخامنشی این اسم به املا و تلفظ اوستایی آن ( میثر ) آمده است . در سانسکریت میترا و در پهلوی میتر و در پارسی امروز مهر خوانده می شود .

 

کهن ترین سند نوشته شده از نام آن ( لوح گلینی ) است متعلق به 1400 سال ق. م و به سال 1907 در کاپادوکیه در محلی به نام بغاز کوی پیدا شده است .   میترا ذات پیمان است و کهن ترین و اسرار آمیزترین خدای آریایی است . معنای لفظی آن با اتصال و دوستی مرتبط و نقش اساسی او در وجود جوامع کوچک روستایی و در جوامع بزرگ جهانی حکایت دارد. او را خدای خورشید نیز دانسته اند. 

 

مبانی اعتقادی کیش مهر

مهر پرستان معتقد بودند که زندگی در این جهان آخرین مرحله وجود نیست . روح بعد از مرگ از بدن جدا می شود و در عالم دیگر با مهر داوری می شود اگر نیکوکار باشد به بهشت و اگر بد کار باشد به دوزخ می روند . ارواح می توانند با زندگانی ارتباط داشته و در امور آن ها دخالت می کنند . اعتقادات پس از مرگ این آیین به مذاهب بعد نفوذ یافت و در نقوش و حجاری ها ظاهر شد . از مبانی اعتقاد دیگر کیش مهر مبارزه با اهریمن است . مهر خدای روشنایی است . تصویر گاو نر در مراسم قربانی و ...

دکتر بتسابه مهدوی

26 فروردین 96

  • بتسابه مهدوی

نقش شاهین یا عقاب

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۶، ۰۸:۱۶ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

در اساطیر ایرانی جای خاصی دارد در افسانه های آفرینش به نام پیک خورشید. در کشتن گاو نخستین با مهر همکاری کرده در برخی توصیف ها اهورامزدا به سر عقاب تشبیه شده که شاید مقصود همان سئنه یا سیمرغ باشد (در اوستا).

عقاب زرین در قدیم نشانه علم ایرانیان بوده در شاهنامه (درفش عقاب پیکر ایران) یاد شده است علامت امپراطوری ایران، سلطان پرندگان تنها پرنده ای که در خورشید خیره می شود.

دشمن مارو ماهی مظهر خورشید برخورد ابر با خورشید ستیز میان ما ر و عقاب می دانند.

پیکرهای با سرعقاب: نشانه چیرگی عقل برزور است.

عصای سلطنتی با پر عقاب در هند: علامت ما در زمین.

 

عقاب با سر شیر

علامت ستیز بین تاریکی یا دنیای (اسفل) (شیر) و دنیای روشنایی در دوره هخامنشی پرواز عقاب به فال نیک گرفته می شد و از این رو (الوهیت یا عقاب) پرچمی زرین با نقش عقاب همواره در پیشاپیش سپاهیان هخامنشی با شکوه و جلال در اهتراز بوده است.

درباره ی نقوش مربوط به عقاب از نشانه قدرت را می توان در یکی از سرستون های تخت جمشید یافت که به صورت سمبل عقاب شیر نمایان است و در جایی به سمبل آب بودن اشاره کرده است.

به طور کلی در هر صورت عقاب ، این نماد قدرت، زایندگی حیات در دوره اسلامی شخصیت دیگر یافت، نماد حیات تبدیل به مظهر مرگ و نیستی شد.

شاهین پرنده ای است بلند آشیان، سبکسر، تند نگاه، تیز بانگ، ستبر نوک، سهمگین چنگال با عمر طولانی در توانایی و شکوه سرآمده پرندگان و شاه مرغان در فارسی «آله» نامیده می شود.

دکتر بتسابه مهدوی

21 فروردین 96

  • بتسابه مهدوی

نماد اسب

بتسابه مهدوی | شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۵۵ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

نقش اسب

اسب از روزگاران کهن در اساطیر ملل مورد توجه بوده و به نگهبانی و تیمار این حیوان سودمند که به صفات تند و تیز و چالاک و دلیر و پهلوان موصوف است ،اهتمام داشته اند.  معنای سمبلیک اسب به معنی آزادی ، اندام زیبا ، انرژی خورشید ، بخشندگی ، پایداری ، پیروزی ، تحمل ، حرکت ، حس شنوایی ، خیر خواهی ، دانش زمانی ، سپاس کذاری و قدر دانی ، سرعت ، فراوانی فهمیدگی  ، نیرومندی هوش ، خیره سری ، جنگ ، سر سختی ، لجاجت و غرور .در باورهای قومی و اساطیری از نشانه های لجاجت خانوادگی ، آماده برای هر گونه خدمت در زمان صلح و جنگ بوده .

 

ایرانیان باستان برای تداوم گردش خورشید و آسمان ، اسب را در پیشگاه خدای خورشید قربانی می کردند . اسب با بال موجدار نشانه خورشید است .

 

اسب در حال پرواز مرکب خدایان نشانه ظهور علم و فهم و هوش است . از جمله نقوش مربوط به اسب مجسمه اسب برنزیسواری از دوره هخامنشیا ن است  مربوط به قرن 4-6 ق .م در موزه بریتانیا است .

 

این مجسمه نشان می دهد که در زمان کوروش بزرگ اسب هایی که در زمان جنگ بدست می آورند و یا به عنوان پیش کش به به آن ها تقدیم می کردند در سواره نظام به کار می بردند و تنها هدیه ای که می پذیرفتند اسب و سلاح بود.

 

قربانی کردن اسب در مراسم تاج گذاری هخامنشیان نیز رواج داشته.  

 

اسب سفید یا طلایی در اساطیر ایران باستان شکلی از نیشتر ( آورنده آب ) نشانه چهار جهت اصلی است .

دکتر بتسابه مهدوی

19 فروردین 96

  • بتسابه مهدوی

خورشید و ماه

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۰۳ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

خورشید

خورشید روشنایی و گرما می بخشد، نشانه حیات و سرچشمه نیروی ( انرژی) انسان و کیهان است. ایرانیان خورشید را مظهر گرما،نور،خشکی، تابستان می دانستند.

در باستان پدر بشر نامیده می شود، مظهر مجسم نیروهای آسمان و زمین.

خورشید از بطن زمین یا ازژرفای دریا سر برمی کشد و درجهان غیر ناپدید می شود.

در کیش های بیشمار خورشید پرستی ، لحظات اسرارآمیز و ناپیدای ناگهانی اش، مواقع سجده و عبادت خورشید است.

در بعضی روایات دیگر می گویند خورشی شب هنگام به سرزمین مردگان فرود می آید.

مردم آن زمان خورشید را چون پدر هر جانداری می پرستیدند.

شیرها و جانداران شاخدار منصوب به خدای خورشید شده اند. بز کوهی و گل چند پری که در میان شاخ هایش ترسیم می شد نماد خورشید بودند.در هر روز خورشید رمز زندگی انسان طلوع به اوج  رسیدن و غرورش با مراحل مختلف زندگی انسان، تولد، رشد، افول، مرگ،برابری یافته است.

در مرکز کیهان تصور شده و نشانه عقل عالم است. مظهر عمر جاویدان، شکوه و جلال و سلطنت، تاج پادشاهان دارای شعاع یا کنگره نور یا بال بوده است.

 

ماه

ماه، مه، قمرهم چون خورشید در اساطیر کهن ایران نقش مهمی دارد. زیرا در شب تار در برابر دیو ظلمت، ماه یگانه مشعل ایزدی است که پرده ی ظلمت را دریده و عفریت سیاهی رسوا ساخته است.

در آئین زرتشتی ماه پاسدارستوران است. حامل نژاد آنها، اوستا به ماه اختصاص داشته دورازهم هر ماه شمسی «ماه روز» ماه نیایش سه بار در ماه اجرا می شود. ماه حافظ نطفه ی ستوران و جانوران است آنچه از نطفه گاو و نخستین پاس و توانا بود به ماه انتقال یافت.

در بسیاری از نقاط ایران خورشید و ماه ، زن و مرد دلداده یکدیگرند.

لکه‌های چهره ماه اثر دست خورشید است به اعتقاد قدما نور ماه جامه کتان را سوراخ می کند و دیوان را آشفته تر می سازد.

در ادبیات فارسی ماه مظهر زیبایی،روشنی، عمود بلندی است.

زیبایی زنان به ماه تشبیه شده است.

خدای ماه در بین النهرین ، سین نام داشت.

دکتر بتسابه مهدوی

15 فروردین 96

  • بتسابه مهدوی

درخت گوکرن

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۶، ۰۱:۱۴ ب.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

لغت نامه دهخدا در معنای کلمه «گوکرن» آورده: «درخت زندگی در افسانه‌های ایران باستان که شفابخش هر مرض به شمار می‌رود.»

 

درخت بس تخمه یا همه تخمه که منشا تمامی گیاهان جهان است و همه نوع گیاه از او می‌روید. سیمرغ، پرنده اساطیری ایران، بر این درخت آشیان دارد و هر سال، بنا بر متن پهلوی گزیده‌های زاد سپرم، «آن درخت را بیفشاند، آن تخم‌های (فرو ریخته) در آب آمیزد، تیشتر (ایزد باران در اساطیر ایران) آنها را با آب بارانی ستاند، به کشورها باراند» و به این ترتیب، همه نوع گیاه در همه جای زمین روید.

این درخت در دریای فراخکرد، دریای بی‌انتهای کیهانی، به همراه درخت «گوکرن» یا «هوم سفید» قرار دارد. درخت گوکرن درخت مهم اساطیری دیگری است که اکسیر جاودانگی را در هنگام بازسازی جهان به مردمان می‌بخشد و بر اثر آن، همه مردم جاودانه بی‌مرگ می‌شوند. بنابر متن پهلوی بندهشن، این درخت برای بازداشتن پیری بد دم است.

اهریمن برای از بین بردن این درخت وزغی را در دریای فراخکرد به وجود می‌آورد اما در مقابل، اورمزد دو ماهی مینوی به نام «کر» می‌آفریند که مامور نگاهبانی از این درخت می‌شوند و همواره یکی از این ماهی‌ها وزغ را زیر نظر دارد. در آغاز آفرینش آدمی نیز درخت به یاری مشی و مشیانه، نخستین زوج بشر، می‌آید. مشی و مشیانه برای طبخ غذای خود نیازمند آتش بودند و آتش مورد نیاز آنان را دو درخت کنار و شمشاد که بنابر اساطیر ایران آتش دهنده‌ ترند، فراهم کردند.

 

در هندوستان درختان و گیاهان نیز به عنوان یکی از مظاهر طبیعت, مورد احترام هندوان هستند به طوریکه آنها پیش از قطع یک درخت او را ستایش کرده و عذر خواهی می‌کنند که این نوع احترام به طبیعت با فرهنگ سرخپوستان بسیار مشابهت دارد. مقدس ترین گیاه هند , انجیرمقدس (Pippala) است که نماینده ویشنو است. این درخت حتی مورد احترام بوداییان نیز هست زیرا معتقدند که بودا زمانیکه زیر سایه این درخت نشسته بود, به حقیقت دست یافت. از دیگر درختان مقدس می‌توان از درخت پنبه ابریشم نما, درخت تمالا , درخت ویلوا و درخت شمی‌نام برد.

 

نزد عرب‌ها ، درخت زقوم مقدس است.

دکتر بتسابه مهدوی

14 فروردین 1396

  • بتسابه مهدوی