نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۶۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا شناسی» ثبت شده است

روش ذهنی در مراقبه

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۶:۰۴ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

این روش تمریناتی را شامل می‌شود که انسان بیشتر آنها را در مغزش انجام می‌دهد، یعنی بدون حرکات بدنی. البته استفاده از کلمه ذهنی برای این روش به این معنی نیست که اثری روی شرائط فیزیولوژیکی بدن ندارند، بلکه به این لحاظ اصطلاح ذهنی به آن اطلاق می‌شود که در انجام آنها بکار بردن اعضا و ماهیچه‌ها لازم نیست و فرد در حالی به انجام تمرین می‌پردازد که در یک حالت ثابت قرار گرفته است.

 

روش ذهنی خود شامل مراقبه‌های ساختاری و بی‌ساختار می‌شود.

مراقبه ساختاری

مدیتیشن ساختاری آنهایی هستند که با دقت و ظرافت مشخص و در زمان معلوم برای فعالیتهای درونی خاص انجام می‌گیرند. مدیتیشن لوتوس و شمارش تنفس از این دسته هستند.

 

مدیتیشن ساختاری خود به سه دسته بیرونی ، میانی و درونی تقسیم می‌شود. در نوع بیرونی تمرین با موضوعی بیرونی شروع می‌شود. روش تفکر یک مدیتیشن ساختاری بیرونی است. در این روش شی خاصی انتخاب می‌شود و در فاصله‌ای از چشمها قرار داده می‌شود، فرد باید تلاش کند نگاه خود را متمرکز بر شی نگه دارد و هر زمان که نگاهش منحرف شد، می‌تواند با جمله یا عبارتی مثل « خوب حالا برگرد به راهت »، دوباره نگاهش را روی شی متمرکز کند. نگاه نباید به یک نقطه خاص از شی متمرکز باشد، بلکه کل یک شی نگریسته می‌شود و به این طریق فرد ذهن خود را روی شی متمرکز نگاه می‌دارد.

 

روش مدیتیشن حباب یک نوع روش ساختاری درونی است. در این روش فرد خود را در حالتی تجسم می‌کند که ته یک دریاچه صاف نشسته است. می‌دانید که چگونه حبابهای بزرگ به آرامی از میان آب بالا می‌آیند. هر فکر ، احساس و درکی به صورت حبابی در نظر گرفته می‌شود که از فضای دید شما رد می‌شود و خارج می‌گردد. بعد به همین صورت ادامه می‌دهید. هیچکدام از حبابها تعقیب نمی‌شوند. فقط آن را نگاه می‌کنید و سپس همانطور که از فضای دید شما می‌گذرند، منتظر بعدی می‌شوید.

 

روش تراوا ، نیلوفر آبی هزار برگ ، ذکر یامانترا ، من کیستم ، سماع صوفیه ، آگاهی حسی و پناهگاه امن از جمله روشهای ساختاری مراقبه هستند.

دکتر بتسابه مهدوی

15 مهر 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

مراقبه سفر فضایی

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۵، ۰۵:۵۹ ق.ظ

مراقبه سفر فضایی


دکتر بتسابه مهدوی

 

ما انسان ها با کمک فانتزی و تصور خلاقی که در لحظه می توانیم داشته باشیم بیشتر می توانیم از نیمکره ی راست مغز خود استفاده کنیم و در جهت رشد و پرورش خود از آن بهره بجوییم.

 

مراقبه زیر را هرگاه که دوست داشته باشد می توانید انجام دهید  و از قدرت الهامات و تصور خلاق خود استفاده کنید. بهتر است این تمرین را در مکانی آرام و  بدون مزاحمت انجام دهید.

 

1.      روی زمین یا صندلی به حالتی آرام و  با پشت صاف بنشینید. و  آرام و  به  طور طبیعی نفس بکشید.

 

2.      اکنون چشمان خود را ببندید و وجودتان را در میان یک جنگل سرسبز و زیبا تجسم کنید و ببینید در حال قدم زدن هستید. شما یک نهر آب را دنبال می کنید، در امتداد این نهر یا جویبار قدم می زنید  و صدای آبی را که در آن روان است به خوبی می شنوید. صدای آب را می شنوید که از روی سنگ های بزرگ تر در حال غلطیدن و روان شدن است. از لابه لای شاخه های درختان جنگل یک تکه در آسمان آبی زیبا را می بینید.

 

ناگهان سنجابی را می بینید که از روی درختی به درخت دیگر می پرد و از درخت ها بالا و پایین می رود. صدای پرندگان زیبایی که آواز می خوانند به گوش تان می رسد. در این حال صدای تق تق تق به گوش تان می رسد و به پشت سرتان نگاه می کنید، بله صدای دارکوب است که بر درخت می کوبد...تق تق تق.

 

در میان این همه صدای آرام و مناظر زیبا آرامش خاصی را احساس می کنید.

 

3.      در کمال آرامش به قدم زدن خود در کنار جویبار ادامه دهید بعد از چند لحظه قدم زدن ناگهان درختان پیش رویتان به کناری می روند و نور سفیدی به پیش می آید و همه جا را پر می کند. آب نهری که در کنارتان است در این نور جاری نور شود. شما جلوتر می روید و از میان این نور سفید دشت سرسبزی را می بینید که پر از گل های زیبا است. بوی عطر گل های وحشی همه جا پیچیده و  به مشام تان می رسد. سبزه ها و طراوت آنها را زیر پای خود حس می کنید و احساس آرامش می کنید و لذت می برید.

 

4.       سپس روی سبزه های این دشت پهناور می نشینید یا دراز می کشید و با تمام وجود این سرسبزی و آرامش و سکوت جاودانی را مزه مزه می کنید و از هوا و طبیعت اطرافتان لذت می برید. لحظه ای با آرامش به اطرافتان نگاه می کنید و از نور خورشید تابان که آرامش را به بدن شما تابانیده سرمست می شوید.

 

5.      شما در اینجا در کمال آرامش و اطمینان هستید و هرکاری که میخواهید می توانید انجام دهید و تا زمانی که می خواهید می توانید در اینجا بمانید و استراحت کنید و یا هرکاری که دوست دارید انجام دهید تا کاملا سرحال، بانشاط و سرمست شوید.

 

6.       اکنون می توانید از الهامات روح خود و یا از ارواح دیگر نیز، کمک بگیرید. صبر کنید که از میان درختان صدایی بشنوید که به سوی تان می آید، سپس ببینید که یک مرد یا زن و یا کودک و یا حتی یک حیوان که دوست اش دارید در جلوی روی تان ظاهر می شود، به او سلام کنید و خوشحالی خود را از آمدن اش ابراز دارید و گوش فرا دارید که چه می خواهد به شما بگوید و برای بیان چه مطلبی آمده است، و یا حتی شما می توانید از او سوال بپرسید. درباره تمام سوالاتی که پاسخ اش را در ذهن خود جستجو می کنید می توانید از او بپرسید.

 

7.      در پایان از روح که همراه تان بوده و به خاطره شما به اینجا آمده است تشکر کنید و او را در نور سفید گذاشته و در میان همان درختانی که آمده بود رها نمایید تا به میان جنگل بازگردد. سپس آرام آرام خود را در جایی که نشسته بودید حس کنید و به آرامی، پاهایتان را با دست های تان لمس کنید و از عدد 1 تا 3 شمرده و به آرامی چشم های تان را باز کنید.

 

نکته قابل توجه این است که اگر در چند بار اول نتوانستید با روح درونی ارتباط بر قرار کنید اصلا دلخور نشوید بلکه با تمرین و تکرار این مراقبه با گذشت زمان به این توانایی دست خواهید یافت.

دکتر بتسابه مهدوی

14 مهر 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

منازل سیر و سلوک

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ق.ظ

منازل سیر و سلوک

دکتر بتسابه مهدوی

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

اولین منزل سیر و سلوک عارفان آن چیزى است که آنان را «اراده » مى نامند.

آن عبارت است از نوعى شوق و رغبت که در اثر برهان یا تعبد و ایمان در انسان براى چنگ زدن به دستگیره با استحکام حقیقت پدید مى آید، آنگاه روح و ضمیر به جنبش مى آید تا به اتصال به حقیقت دست یابد.

بدیهى است که اگر بخواهد نهایت عین بدایت باشد دو فرض ممکن است.

یکى اینکه حرکت روى خط مستقیم باشد و شى ءمتحرک پس از آنکه به نقطه خاصى رسید تغییر جهت دهد و عینا از همان راهى که آمده است بازگردد.

در فلسفه ثابت شده است که چنین تغییر جهتى مستلزم تخلل سکون است ولو غیر محسوس، به علاوه این دو حرکت با یکدیگر متصاد مى باشند.

فرض دوم این است که حرکت روى خط منحنى باشد که همه فواصل آن خط با یک نقطه معین برابر باشد.

یعنى حرکت روى قوس دایره باشد.

بدیهى است که اگر حرکت روى دایره صورت گیرد طبعا به نقطه مبدا منتهى مى شود.

شى ء متحرک در حرکت روى دایره، اول از نقطه مبدا دور مى شود و به نقطه اى خواهد رسید که دورترین نقطه ها از نقطه مبدا است.

آن نقطه همان نقطه اى است که اگر قطرى در دایره ترسیم شود از نقطه مبدا، به همان نقطه خواهد رسید.

و همین که به آن نقطه برسد، بدون آنکه سکونى متخلل شود بازگشت به مبدا (معاد) آغاز مى شود.

عرفا مسیر حرکت از نقطه مبدا تا دورترین نقطه را «قوس نزول »

و مسیر از دورترین نقطه را تا نقطه مبدا «قوس صعود»

مى نامند.

 

حرکت اشیاء از مبدا تا دورترین نقطه یک فلسفه دارد.

آن فلسفه به تعبیر فلاسفه اصل علیت است و در تعبیر عرفا اصل تجلى است.

به هر حال حرکت اشیاء در قوس نزول مثل این است که از عقب رانده مى شوند، ولى حرکت اشیاء از دورترین نقطه تا نقطه مبدا فلسفه اى دیگر دارد.

آن فلسفه اصل میل و عشق هر فرع به بازگشت به اصل و مبدا خویش است.

به عبارت دیگر اصل فرار هر جدا شده و تنها و غریب مانده به سوى وطن اصلى خودش است.

عرفا معتقدند که این میل در تمام ذرات هستى و از آن جمله انسان هست ولى در انسان گاهى «کامن » و مخفى است، شواغل مانع فعالیت این حس است، در اثر یک سلسله تنبهات این میل باطنى ظهور مى کند.

ظهور و بروز همین میل است که از آن به «اراده» تعبیر مى شود.

این اراده در حقیقت نوعى بیدارى یک شعور خفته است.

عبدالرزاق کاشانى در رساله «اصطلاحات» که در حاشیه شرح منازل السایرین چاپ شده است در تعریف اراده مى گوید:

جمرة من نار المحبة فى القلب المقتضیة لاجابة دواعى الحقیقة

اراده پاره آتشى است از آتش محبت که در دل مى افتد و ایجاب مى کند که انسان به بانگهاى حقیقت پاسخ اجابت دهد.

خواجه عبد الله انصارى در «منازل السائرین» در تعریف اراده مى گوید:

و هى الاجابة لدواعى الحقیقة طوعا

 اراده پاسخگوئى (پاسخگوئى عملى) است که انسان با آگاهى و اختیار به دواعى حقیقت مى دهد.

نکته اى که لازم است یادآورى شود این است که اراده در اینجا اول منزل خوانده شده است.

مقصود بعد از یک سلسله منازل دیگر است که آنها را بدایات و ابواب و معاملات و اخلاق مى نامند.

یعنى از آنجا که در اصطلاح عرفا «اصول» خوانده مى شود و حالت عرفانى حقیقى پدید مى آید، اراده اول منزل است.

مولوى «اصل النهایات هى الرجوع الى البدایات» را اینچنین بیان کرده است:

جزءها را رویها سوى کل است

بلبلان را عشق با روى گل است

آنچه از دریا به دریا مى رود

از همانجا کامد آنجا مى رود

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

از سر که سیلهاى تندرو وز تن ما جان عشق آمیز رو مولوى در دیباچه مثنوى سخن خود را با دعوت به گوش فرا دادن به درد دلهاى «نى» آغاز مى کند که از جدائى و دور شدن از نیستان مى نالد و شکایت مى کند.

مولوى در حقیقت در اولین ابیات مثنوى اولین منزل عارف یعنى «اراده» به اصطلاح عرفا را طرح مى کند که عبارت است از شوق و میل به بازگشت به اصل که توام با احساس تنهائى و جدائى است.

مى گوید:

بشنو از نى چون حکایت مى کند

از جدائیها شکایت مى کند

کز نیستان تا مرا ببریده اند

 از نفیرم مرد و زن نالیده اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر که او مهجور ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش

بر اصحاب ذوق و معرفت روشن است که عرفا در عدد و ترتیب منازل سلوک متفق القول نیستند:

برخى یک، برخى دو، بعضى سه، برخى دیگر هفت، بعضى هفتاد و کسانى یکصد منزل بر شمرده اند و بعضى تا هزار و حتى هفتاد هزار نیز ادعا کرده اند.

شاید معروف‌ترین آن‌ها «منازل السائرین» باشد که یکصد منزل را تعیین کرده است.

این راه را نهایت صورت کجا توان بست

کز صد هزار منزل بیش است در بدایت

البته غالبا این راه را از یقظه آغاز و به وحدت منتهى دانسته اند و بى گمان بسیارى از نظرات باهم قابل جمع هستند هر چند راههاى سلوک و وصال به شماره آفریدگان است.

الطرق الى الله بعدد انفاس الخلائق

 (منسوب به پیامبر (ص)، علم الیقین، ج 1، ص 14)

خواجه نصیر الدین طوسى در اوصاف الاشراف منازل را از ایمان آغاز و با توحید به پایان برده است.

اما خواجه عبد الله انصارى در منازل السائرین یکصد منزل را مطرح نموده که عبارتند:

1ـ یقظه. 2ـ توبه. 3ـ محاسبه. 4ـ انابه. 5ـ تفکر. 6ـ تذکر. 7ـ اعتصام. 8ـ فرار. 9ـ ریاضت . 10ـ سماع. 11ـ حزن. 12ـ خوف. 13ـ اشفاق. 14ـ خشوع.  15ـ اخبات. 16ـ زهد. 17ـ ورع. 18ـ تبتل. 19ـ رجاء. 20ـ رغبت.  21ـ رعایت. 22 مراقبت. 23ـ حرمت. 24ـ اخلاص. 25ـ تهذیب. 26ـ استقامت. 27ـ توکل. 28ـ تفویض. 29ـ ثقه. 30ـ تسلیم. 31ـ صبر. 32ـ رضا. 33ـ شکر. 34ـ حیاء. 35ـ صدق. 36ـ ایثار. 37ـ خلق. 38ـ تواضع. 39ـ فتوت. 40ـ انبساط. 41ـ قصد. 42ـ عزم. 43ـ اراده. 44ـ ادب. 45ـ یقین. 46ـ انس.  47ـ ذکر. 48ـ فقر. 49 غنا. 50ـ مقام مراد . 51ـ احسان. 52ـ علم. 53ـ حکمت.  54ـ بصیرت. 55ـ فراست. 56ـ تعظیم. 57ـ الهام. 58ـ سکینه . 59ـ طمأنینه.  60ـ همت. 61ـ محبت. 62ـ غیرت. 63ـ شوق. 64ـ قلق. 65ـ عطش. 66ـ وجد.  67ـ دهشت. 68ـ هیمان. 69ـ برق. 70ـ ذوق. 71ـ لحظ. 72ـ وقت. 73ـ صفا.  74ـ سرور. 75ـ سر. 76ـ نفس. 77ـ غربت. 78ـ غرق. 79ـ غیبت. 80ـ تمکن.  81ـ مکاشفه. 82ـ مشاهده. 83ـ معاینه. 84ـ حیات. 85ـ قبض. 86ـ بسط.  87ـ سکر. 88ـ صحو. 89ـ اتصال. 90ـ انفصال. 91ـ معرفت. 92ـ فنا . 93ـ بقا. 94ـ تحقیق. 95ـ تلبیس. 96ـ وجود. 97ـ تجرید. 98ـ تفرید. 99ـ جمع..100-توحید.

 

محقق طوسى در باب اول کتاب، به ترتیب درباره ایمان، ثبات، نیت، صدق، انابه، و اخلاق بحث مى کند و این امور شش گانه را از مقدمات و مبادى سیر و سلوک مى داند نه خود آن.

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

اولین مرحله و منزل، مرحله «یقظه» است.

یقظه به معناى بیدارى و مقابل آن، «غفلت» است.

انسان ابتدا باید از غفلت بیرون بیاید، وگرنه مادامى که غافل است از این‌که مشکل و مسأله و کمبودى دارد به طور طبیعى حرکتى هم نخواهد کرد.

هنگامى که از غفلت بیرون آمد و به یقظه و بیدارى رسید؛ قدم به قدم پیش مى‌رود و «حالاتى» براى انسان پیش مى‌آید، آن حالات نیز به تدریج «ثبات» پیدا مى‌کند و به صورت «ملکه» در مى‌آید و تبدیل به «مقام» مى‌شود.

به همین ترتیب، از مقام اول که عبور کرد حالت جدیدى براى او پیش مى‌آید، آن حالات جدید نیز کم‌کم ثبات پیدا مى‌کند و در اثر تکرار، راسخ مى‌گردد و به صورت ملکه در مى‌آید و مقام دوم مى‌شود، و این سیر به همین ترتیب ادامه پیدا مى‌کند.

در هر صورت، بزرگانى زحماتى کشیده‌اند و منزل‌ها و مراحلى را براى پیمودن مسیر عرفان و سیر الى الله تعیین کرده‌اند؛ ولى باید توجه داشت که این‌ ها وحى مُنزل نیست که قابل تغییر نباشد.

چنان نیست که گفته شود «این است و جز این نیست».

اگر منازل ‌السائرین یکصد منزل شمرده است، بزرگان دیگرى چهل منزل ذکر کرده‌اند و برخى نیز هفت منزل و مرحله را برشمرده‌اند.

در هر حال منظور این بوده که به این مسأله توجه داده شود که انسان باید از چه چیزهایى بگذرد، چه چیزهایى را باید کسب کند و چه تلاش‌هایى باید انجام دهد تا به کمالات و مقامات انسانى و معنوى دست پیدا کند.

البته هر مقام نیز خود درجاتى دارد و بر حسب شدت و ضعف مى‌توان مراتب مختلفى براى آن در نظر گرفت.

ما در این‌جا قصد آن نداریم که تک‌تک این مراحل را با خصوصیات و مطالبى که پیرامون آن‌ها وجود دارد ذکر کنیم. در عین حال، زحماتى را که بزرگان در این راه کشیده‌اند ارج مى‌نهیم.

 آنان ساعت‌ها و روزها و بلکه سال‌ها روى این مطالب تأمل کرده‌اند و فکر و ذهنشان را به کار گرفته‌اند و ان‌شاء‌الله تلاش آنان در نزد خداى متعال مأجور و مشکور است.

مطالب آنان یادآورى خوبى است براى کسانى که مى‌خواهند در این راه قدم بردارند؛ بسته به این ‌که انسان چه مقیاسى را در نظر بگیرد و چه فواصلى را تعیین کند، مى‌توان منازل و مراحل سیر و سلوک را به طرق مختلفى اعتبار کرد.

👇👇👇👇👇👇👇👇

نظیر این است که براى تعیین فاصله یک مسیر مى‌توانیم بگوییم: «سه» فرسخ، یا «هیجده» کیلومتر یا «ده» مایْل.

این‌که چه عددى را ذکر کنیم بسته به این است که چه واحد و مقیاسى را در نظر بگیریم.

در ذکر منازل و مراحل سیر عرفانى نیز همین‌گونه است.

بنابراین در ذکر اعداد مختلف براى تعیین منازل و مراحل، تناقضى بین فرمایشات بزرگان نیست و بستگى دارد که مراحل و منازل را بر چه اساسى بخواهیم تقسیم کنیم.

 

از جمله تقسیماتى که در مباحث تصوف و عرفان بسیار مشهور است، تقسیم «هفت‌گانه» مقامات و مراحل عرفان و سیر و سلوک بدین ترتیب است:

 

مقام توبه:

عبارت است از شعور به گناه و پشیمانى از آن و عزم راسخ بر ترک آن.

مقام ورع:

عبارت است از دورى سالک از ستم گرى هاى مردم، به حدى که کسى را بر او دعوى و ادعایى نباشد.

مقام زد:

عبارت است از مذمت دنیا و بى اعتنایى و بى پروایى نسبت به دنیا پرستان.

مقام فقر:

عبارت است از ساختن به کمترین حد از نیازهاى زندگى و پرداختن به فرایض و زیاد کردن نوافل.

مقام صبر:

عبارت است از تحمل شداید و بلاها و ناپسندیده ها و از سر گذرانیدن آن ها بدون شکوِه.

مقام توکل:

عبارت است از ترک و فرو گذاشتن تدبیر نفس و بریدن از قدرت و قوّت خود، و واگذارى همه چیز به خدا تا هرچه خواهد بکند.

مقام رضا:

عبارت است از آرام یافتن دل بنده به احکام و دستورهاى خدا و موافقت او به آنچه وى پسندیده و براى او اختیار کرده است.

گاهى نیز از منازلى که سالک باید از آن ها عبور کند به «احوال» تعبیر مى کنند. مشهورترین احوال هفت گانه عبارتند از:

 حال قرب:

آن تقرب سالک است به پروردگارش به وسیله اطاعت و دوام ذکر در نهان و آشکار.

حال محبت:

آن عبارت است از جایگزین شدن صفات محبوب و دوست در صفات محب و دوست دار؛ یعنى این که ذکر محبوب بر دل او غالب باشد.

حال خوف:

آن عبارت است از ترس از عذاب در دنیا و آخرت؛ و آن در آغاز پناه بردن از همه است و در نهایت، پناه دادن خود در سایه خدا است.

 

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

حال رجاء:

آن عبارت است از تعلّق و آویزش دل به محبوبى که در آینده به او توان رسید، به امید رحمت واسعه خدا، خواه با کسب سودى یا به دفع زیانى.

حال شوق:

آن شوریدگى دل عاشق و دوست دار است در زمان ذکر محبوب و طلب دیدار او؛ و آن وابسته به اندازه محبت محب است و نیز بازداشتن اعضا و جوارح از شهوات.

حال مشاهده:

آن عبارت است از پیوستن و نزدیکى است، و وصلى است میان رؤیت عینى و رؤیت قلبى؛ یعنى محبوب را در دل چنان ببیند که گویى در برابر دیدگانش است.

حال یقین:

آن مکاشفه است، و خشنودى بنده بدان چه خدا او را قسمت کرده است.

گاه نیز از سیر و سلوک به «سَفَر» تعبیر مى کنند.

ابن عربى در تعریف «سَفَر» مى نویسد:

السَّفَرُ عبارةٌ عن القلب اذا اَخَذَ فی التوجّه الى الحق تعالى بالذکر.

جرجانى نیز در تعریف «سفر» مى گوید:

السَّفَرُ لغةً قطع المسافة و عند اهل الحقیقة عبارة عن سیر القلب عند اخذه الى التوجه الى الحق بالذکر.

سفر در لغت عبارت است از قطع مسافت، و نزد اهل حقیقت عبارت است از سیر دل آن گاه که به حق تعالى از راه ذکر توجّه یابد.

معمولا اسفار را به چهار سفر به ترتیب زیر تقسیم مى کنند:

سَفَرٌ مِنَ الخلق الى الحق:

سفر از خلق به حق واز کثرت به وحدت.

که آغاز آن توبه، یعنى رجوع از حیوانیت به انسانیت حقیقى و الهى است و نهایت آن اتصال به ملکوت و ظهور سکینه و آرامش.

سَفَرٌ من الحق الى الحق:

سیر از حق به حق و سفر در دریاى وحدت و شهود اسماء و اوصافِ همان.

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

 

 

 این سفر به نحوى ادامه سفر اول و نهایت یافتن آن است؛ بدین معنى که وقتى بنده سالک به صفات و اسماى الهى اتصاف یابد، به حالت نخستین باز مى گردد و براى اصلاح اجتماع به سوى خلق مى آید، که مشابهت با مرتبه پیامبرى و رسالت دارد.

مراحل یاد شده عهده دار ترسیم خطوط کلى ولایت وآثار ولایى آن مى باشد و همسفران این سفر اعم از زن و مردند.

در این وَفْد به سوى حقّ هیچ فرقى بین مذکر و مؤنث نیست، وآنچه در سفر سوم و چهارم مطرح است همانا درجات گوناگون ولایت است که هرگز بین زن و مرد در آن تفاوتى راه نداشته، چه این که لازمه وصول به این درجات یا ملزوم آن، نبوت و رسالت تشریعى نیست.

یعنى سفر سوم و چهارم بدون نبوت و رسالت هم تامین مى شود، چون رجوع از حق به خلق و برگشت از وحدت به کثرت، گرچه نبوت اِنبائى و تعریفى را به همراه دارد ولى مستلزم نبوّت و رسالت تشریعى نمى باشد.

بنابراین آنچه زن از آن محروم است یعنى نبوت و رسالت تشریعى، لازمه برگشت از حقّ به سوى خلق نیست وآنچه لازمه این برگشت است، یعنى نبوّت اِنبائى و تعریفى بین زن و مرد فرقى نیست.

همین عدم تمییز بین این دو مطلب عمیق مایه داورى محرومیت زن از سفر سوم و چهارم شده است.

غرض آن که پشتوانه نبوت و رسالت همانا ولایت است و در ولایت هیچ امتیازى بین زن و مرد نیست گرچه در برخى از آثار اجرایى آن که همان نبوّت و رسالت تشریعى است بین این دو صنف فرق است.

اساس عرفان که شهود واقع و کشف حقیقت است هم از سیر و سلوک در درجات هستى نشات مى گیرد و هم راهیان کوى وصال را مى نگرد و هم مسیر سفرهاى گوناگون را مشاهد مى نماید.

بسیارى از ره آورد هاى عرفان را برهان تایید مى کند، چنانکه عصاره هر دو را قرآن که هماهنگ با برهان متین و عرفان راستین است روا و سزا مى داند.

آنچه عارف مى نگرد این است که تمام اشیاء هر لحظه تازه مى شوند.

در این تجدّد امتیازى بین ثابت و سیّال، مجرد و مادى نیست، وهدف همه سالکان، دیدار خداست، چنانکه سیر همه کاروانیان نیز تجلى هاى گوناگون حق است.

تفاوت راهیان در انتخاب تجلّى خاص و نیل به اسم مخصوصى است که هرکدام مظهر ویژه آن هستند.

گروهى با اسماء جمال ولطف و مهر اُنس دارند و برخى با اسماء جلال و قهر خو گرفته اند.

لذا حشر جمالیان با بهشت و حشر جلالیان با دوزخ، و سرانجام، هرکدام نام خاصى از اسماى الهى را دیدار نموده و در تحت ولایت آن نام به سر مى برند.

«تا یار که را خواهد و میلش به که باشد».

🌹🌹🌹🌹🌹🌹

 

  • بتسابه مهدوی

ذهن و زمان

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۵۷ ق.ظ

ذهن و زمان

دکتر بتسابه مهدوی

دری که به روی خدا گونگی گشوده می شود،

خود جوشی ست.

خود جوش و خود انگیخته بودن،

خدا گونه بودن است.

🌹👇🌹👇🌹👇🌹

ذهن هرگز نمی تواند خودجوش و خودانگیخته باشد.

ذهن،

یا در گذشته پرسه می زند یا در آینده.

ذهن،

یا در آنچه دیگر نیست می گردد یا در آنچه هنوز نیامده است.

ذهن،

در این میانه، از آنچه هست غافل می ماند.

💐🌸🌼🌷🌹

دری که به روی امکانات بی پایان تو گشوده می شود،

در اکنون و اینجا تعبیه شده است.

لحظه ای اکنون،

بخشی از زمان نیست.

به همین دلیل است که لحظه ای اکنون،

در دسترس ذهن نیست.

ذهن و زمان،

مترادف اند.

️🌤⛅️🌥🌦️🌧

ذهن،

زمانی ست که در درون توست.

اما ذهن و زمان،

دو نام یک پدیده اند.

لحظه ای اکنون،

نه بخشی از زمان است و نه بخشی از ذهن.

🌟⭐️🌙🌞🌜🌛🌝

وقتی در لحظه اکنون به سر می بری،

در ساحت قدسی به سر می بری.

معنای واقعی خودشناسی،

نیایش و عشق نیز همین است؛

بودن در لحظه اکنون.

عملی که در لحظه اکنون انجام می گیرد و از دغدغه های گذشته و آینده فارغ است،

عملی ست که خداوند بواسطه انسان آنرا انجام می هد.

چنین عملی،

گذر نفس پاک و خلاق خداوند از نی وجود انسان است.

چنین عملی ست که خلاقه است و به شعر و ترانه و سرود تبدیل میشود.

🌎🌍🌏🌕🌖🌗🌘🌑🌒🌓

وقتی در لحظه اکنون به سر می بری،

در ساحت قدسی به سر می بری.

 

دکتر بتسابه مهدوی

2 شهریور 95

تهران

  • بتسابه مهدوی

پیدایش کثرت و قاعدۀ الواحد

بتسابه مهدوی | جمعه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۲۹ ق.ظ

پیدایش کثرت و قاعدۀ الواحد

دکتر بتسابه مهدوی

 

در باب چگونگی پیدایش کثرت از وحدت، فلاسفة مشایی قاعده ای دارند که "الواحد لایصدر عنه الا الواحد". از واحد جز واحد صادر نمی شود. آن گاه ایشان نظام عالم را بر پایة سلسله مراتب عقول ده گانه که هر یک بر دیگری مترتب است، توجیه می نمایند. اما شیخ صدرالدین می گوید که وحدت حق در مقابل کثرت قرار ندارد، از این وحدت جز موجود واحد، ظاهر و پدیدار نگشته و او همان است که از قلم اعلا تا جهان ماده را فرا گرفته است و صدر تا ذیل عالم را احاطه کرده، سپس می گوید: سخن ما در این که از موجود واحد جز یک موجود پدید نمی آید غیر از آن است که حکما راجع به این قاعده گفته اند.

و در جای دیگر این امر را چنین توضیح می دهد: "خدای تعالی چون واحد است از او جز واحد سر نمی زند. چرا که محال است که واحد غیر واحد را ظاهر سازد. این واحد دومی نزد ما وجود عامی است که بر اعیان مکنونات افاضه می شود چه آن‌هایی که پیدا شده اند و چه آن هایی که علم به وجودشان تعلق گرفته ولی هنوز پیدا نشده‌اند" یعنی از نظر آن حکما صادر اول همان عقل اول است و بعد به ترتیب چیزهای دیگر نیز از عقل اول صادر شده است ولی از نظر شیخ صدرالدین به جای صدور ظهور داریم و تنها یک چیز از او ظاهر شده است که همان "وجود عام" و "تجلی ساری" است که همه را فرا گرفته است.

به هر حال، از نظر شیخ صدرالدین،‌ عالم چیزی جز مظهر علم خدا نیست و او همه چیز را جه از لحاظ علم و چه از لحاظ وجود فرا می گیرد. همه چیز مظهر اوست و هیچ چیز از خود وجودی ندارد چنان که پیامبر(ص) فرمود که "کان الله و لم یکن معه شئ" تنها خدا وجود دارد و هیچ چیز با او نیست.

این که قونوی می گوید خدا هم از نظر علم و هم از نظر وجود همه چیز را فرا می گیرد اشاره به دو فیض دارد یکی فیض اقدس که باعث ظهور اعیان ثابته در علم خداوند می شود و دیگری فیض مقدس که باعث ظهور این اعیان در عالم هستی می گردد. مولانا نیز دقیقاً به این دو فیض چنین اشاره دارد:

آن یکی جودش گدا آرد پدید

و ان دگر بخشد گدایان را مزید

و از پیدایش کثرت اعیان با فیض مقدس، چنین یاد می کند:

منبسط بودیم و یک گوهر همه

بی سر و بی پا بدیم وان سر همه

یک گهر بودیم همچون آفتاب

بی گره بودیم و صافی همچو آب

چون به صورت آمد آن نور سره

شد عدد چون سایه های کنگره

کنگره ویران کنید از منجنیق

تا رود فرق از میان این فریق

او نیز مانند قونوی معتقد است که خدا بود وهیچ چیز با او نبود و الآن نیز همین طور است و چیزی در کنار خدا قرار ندارد:

حق ز ایجاد جهان افزون نشد

آن چه اول آن نبود اکنون نشد

لیک افزون گشت اثر ز ایجاد خلق

در میان این دو افزونی است فرق

هست افزونی اثر، اظهار او

تا پدید آید صفات و کار او

 

 

  • بتسابه مهدوی

هفت کلید خواجه عبدالله انصاری

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۲ ق.ظ

هفت کلید خواجه عبدالله انصاری

دکتر بتسابه مهدوی

الهی ...اگر ابلیس آدم را بد آموزی کرد ؟گندم را که روزی کرد ؟؟...🌹

الهی ...اگر با تو سازم گویند که دیوانه است .و اگر با خلق در سازم گویند که با خدا بیگانه است. تو خود دانی ....که اینها ترانه است . پس هدایت فرما که عذرها بهانه است .🌳🌹🌳

الهی ..فرمایی که بجوی ومیترسانی که بگریز ...مینمایی که بخواه و میگویی بپرهیز ...🌹🌹🌹

الهی...گریخته بودم ..تو خواندی.   ترسان بودم.  بر خوان لا تنقطو نشاندی

( لا تنقطو یعنی از رحمت خدا ناامید مشوید )🌹

الهی ...ابتدا میترسیدم که مرا بگیری به بلای خویش .  اکنون میترسم که مرا بفریبی به عطای خویش 🌳🌹

الهی ...علمی را که خود افراشتی ؛

نگونسار مساز ...و چون به آخر عفو خواهی نمود در اول شرمسار مکن .

الهی ...تنی ندارم که بار خدمت بردارد .

دستی ندارم که تخم دولت بکارد ،چشمی دارم که هر زمان از آن فتنه ببارد .

الهی ...🌹ما را پیراستی چنان که خود خواستی ...

الهی ....🌳نه خرسندم نه صبور ،نه تندرستم نه رنجور ..نه نزدیکم نه دور

الهی ...🌹تا با تو آشنا شدم از خلایق جدا شدم و در جهان شیدا شدم ..نهان بودم پیدا شدم .🌳🌹🌳

الهی مکش ..این چراغ افروخته را ...و مسوز این دل سوخته را.....و مدر این پرده ی دوخته را و مران این بنده ی

نو آموخته را ....🌹🌳🌹🌳

ای جامع هر پراکنده ...

و ای رافع هر سرافکنده ...

ای چاره ی هر بی چاره .....

و ای پناه هر آواره ................

ای آنکه غریبان با تو راز کنند و یتیمان بر تو عرض نیاز کنند کاشکی عبدالله با این همه گناه خاک شدی ...

تا نامش از دفتر وجود پاک شدی ...

الهی 👇🏼🌹

تا توانستم ...ندانستم

و چون دانستم ،،نتوانستم .

مرا از درگاهت مران ....

آمین یا رب العالمین ....🌹🌳🌹🌳

#بتسابه #مهدوی

@naghshnegareh
betsabehmahdavi.ir

Delshiftegan.ir

 

 

 

  • بتسابه مهدوی

هاله

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۰۹ ق.ظ

هاله

دکتر بتسابه مهدوی

 

هاله (Aura) کلمه‌ای لاتین به معنای هوایی که به آرامی حرکت می‌کند، نفخه، رایحه، نور و یا تابش نور و هاله است. هاله خود حوزه انرژی است، مانند هاله‌‌ای که بدن را احاطه کرده و در آن نفوذ می‌کند. (بارون رایش باخ) آن را “پوشش شفاف مغناطیسی” می‌نامد.

هاله شامل هفت نوع، متعلق به هفت بدن از جنس انرژی ظریف است. کلاً تمایزهایی میان موارد زیر قائل شده‌اند؛

 

هاله معنوی به قطر 15 تا 18 فوت

 

هاله ذهنی که معمولاً به قطر 8 فوت است و

 

هاله اثیری، که تا طول 8 اینچ گرد بدن فیزیکی می‌تابد.

 

چون هاله‌ها روی هم قرار می‌گیرند، همیشه تمیز دادن هر یک از آنها میسر نیست. با این حال، آنچه که معمولاً روشن‌بینان می‌بینند، هاله اثیری است. این هاله چون نوعی حوزه شفاف، شامل رنگ و شکلهای متنوع است. رنگ، اندازه، ساختمان و شدت آن بر حسب حالات ذهنی و عاطفی شخص قابل تغییر است. عواطف بسیار قوی، بیماریهای جسمی و ذهنی نیز در هاله‌ها منعکس می‌شوند. یک مشاور رنگ در انگلستان بالغ بر 4700 سایه مختلف را، هنگام تجزیه و تحلیل هاله‌ها ثبت کرده است. نه تنها انسانها، بلکه گیاهان، حیوانات و سنگها نیز هاله دارند.

 

 شما هاله را نمی‌توانید گول بزنید. هاله شما نشانگر طبیعت حقیقی و شخصیت شما بوده و هنگامی که شما دروغ بگوئید یک قسمت نامنظم به رنگ زرد مایل به سبز از قسمت بالای هاله جوانه می‌زند. معمولا افراد یک یا دو رنگ برجسته در هاله خود دارند (نقاط قوت). این رنگها همچنین به احتمال قوی رنگهای مورد علاقه آنها خواهند بود.

 

لکه‌های سیاه نشان دهنده تنفر و بدجنسی می‌باشد.

قرمز پر رنگ نشان دهنده عصبانیت است.

قرمز خونی به معنی شهوت پرستی می‌باشد.

قهوه‌ای کدر در ارتباط با حرص و آز و ماده گرائی بوده و قهوه ای متمایل به خاکستری نشان دهنده خودخواهی می‌باشد، قهوه‌ای مایل به سبز به معنی حسادت است.

خاکستری دلالت بر افسردگی و ترس می‌کند.

نارنجی نشان دهنده جاه طلبی، غرور و نشان قدرت است.

زرد در ارتباط با شادی، آزادی، تعقل و دانش معنوی است.

سبز مایل به خاکستری در هاله فریب و نیرنگ را آشکار می کند.

سبز زمردی رنگ نشان دهنده خلاقیت و انعطاف پذیری می باشد.

فیروزه‌ای انرژیی بسیار زیاد و قدرت تاثیر گذاری را نشان می‌دهد. چنین افرادی می‌توانند در آن واحد چند کار را انجام دهند و مدیران خوبی هستند.

سبز کم رنگ نشانگر دلسوزی، شفقت و حالت ابتدائی درمانگری می‌باشد.

آبی تیره و ارغوانی نشان دهنده افکار و احساسات معنوی می‌باشد،

صورتی نشان دهنده آن است که فرد به تعادل بین آگاهی معنوی و مادی رسیده است.

آبی کم رنگ نشان دهنده از خود گذشتگی در راه آرمانهای بزرگ می‌باشد.

سفید نمونه کاملی از کمالات و فضائل می‌باشد.

 

 این واقعیتی است که هاله‌ها، این حوزه‌های انرژی، تنها در تخیل معدودی از انسانها وجود ندارند، بلکه بطور عملی و توسط عکاسی کرلیان نیز قابل رویت‌اند. یافته‌های زیر از طریق چنین عکسهایی بدست آمده است :بین بدن انسان و محیط اطرافش ارتباط وجود دارد.

برخی از بیماریها خیلی قبل از ظهور در بدن فیزیکی در هاله قابل رویت می‌باشند.

ارتباط قوی بین وضعیت هیجانی و هاله وجود دارد.

هر یک از رنگها با یکی از حالتهای فرد در ارتباط می باشد.


 

 

 یکی از مهمترین ضروریات یادگیری متافیزیک و علوم روانی آن است که هاله فرد بایستی در وضعیت خوبی باشد. در صورتیکه هاله شما به میزان زیادی از انرژی منفی پر شده باشد انجام تمرینات متافیزیکی (توصیه نمی‌شود).

 

استفاده از عبارت (توصیه نمی‌شود) نشان دهنده آن است که با هاله بد هم می‌شود این تمرینات را انجام داد گر چه حقیقت آن است که این کار روشی ناسالم خواهد بود .معهذا اگر کیفیت هاله شما در زیر (حداقل ضروری) باشد، شما در خطر ابتلا به بسیاری از عوارض فیزیکی و ذهنی خواهید بود.

 

لازم بذکر است که این امر در مورد تمرینات پیشرفته مانند برون فکنی و تله کینزی و ... صادق بوده و تمرینات ابتدائی نظیر مدیتیشن، ریلکسیشن، پاکسازی کانالهای انرژی، تمرینات تنفسی و ... در کنار سایر نکاتی که در ادامه خواهد آمد به بهبود هاله کمک می کنند.

 

کلمه بد و خوب فقط برای کیفیت هاله استفاده می‌شود. کلمه بد در هاله بد لزوما به معنی بد بودن فرد در صورت داشتن هاله بد نمی‌باشد. هاله بد فقط اشاره به میزان زیادی از انرژی منفی دارد که توسط ذهن تولید می‌شود.

 

تشخیص هاله بد ساده است.

 

در صورتیکه 3 یا بیشتر از 3 مورد از علائم زیر را دارید انجام تمرینات متافیزیکی برای شما توصیه نمی‌شود:

صدای زنگ یا شنیدن اصوات در گوش چپ.

کابوسهای شبانه مکرر یا اختلالات خواب.

در صورتیکه قسمت عمده سفیدی چشمان شما قرمز باشد.

عدم توانایی در متوقف کردن فکر.

سردردهای شدید مکرر، میگرن، اسپاسم های عضلانی، دردهای خنجری و تیر کشنده و بیماریهای شدید.

مشاجره‌های مداوم، مصرف زیاد دارو، مصرف الکل، مواد مخدر و کشیدن سیگار .

 وجود حداقل 6 مورد یا بیشتر از موارد زیر نشان دهنده هاله خوب می‌باشد :

هرگز درباره نتیجه امور و یا حوادثی که در گذشته اتفاق افتاده است نگران نمی‌شوید.

معمولا متفکر آرامی هستید. بیش از حد منطقی و تحلیل گر نیستید.

هرگز جریان انرژی که در ناحیه بالای سر شما ممکن است رخ دهد را تجزیه و تحلیل نمی‌کنید.

محیط زندگی شما راحت و آرام است.

اغلب دچار سردرد و اسپاسم عضلانی نمی‌شوید.

هرگز دارو و مواد مخدر استفاده نمی‌کنید.

رویاهای بد ممکن است گهگاهی رخ دهند ولی شما هرگز با ترس و فریاد از خواب بیدار نمی‌شوید.

براحتی می‌توانید با افراد ناسازگار با تحکم صحبت کنید.

چند روش ساده برای تغییر هاله بد به هاله خوب:

هشت ساعت بطور کامل شب‌ها بخوابید.

از دارو، مواد مخدر، الکل، سیگار و هر چیز دیگری که باعث تغییر ذهن و بدن شما می‌شود پرهیز کنید.

آب فراوان، آب میوه و سبزیجات تازه مصرف کرده و از مصرف آب میوه‌های ترش خودداری کنید.

از مصرف غذاهای مصنوعی و آب میوه‌هائی که حاوی مواد نگهدارنده هستند بپرهیزید .

بطور منظم ورزش کنید. بعد از ورزش مناسب، شما احساس خستگی خواهید کرد. ورزش کمک می‌کند که ذهن ریلکس شود.از شرارت و تنفر پرهیز کنید.

  • بتسابه مهدوی