نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۸۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دکتر بتسابه مهدوی» ثبت شده است

قدرت کلام

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۲۹ ق.ظ

قدرت کلام

دکتر بتسابه مهدوی

   کلام یک نیرو و یک قدرت است. از نظر علمی ثابت شده است که  شما وقتی چیزی را بیان می کنید و به آن فکر می کنید همان را در زندگی تان خلق می کنید. کلمات قدرتمند هستند آنها قدرت دارند روحیه و امید ما را بالا ببرند و حالات ما را تغییر دهند. کلمات شما می توانند زیباترین رؤیاها را ایجاد کنند یا حتی می توانند شما و تمام چیزهای پیرامون شما را نابود کنند. کلمات منفی مسیر حرکت ما را نابود می کنند. وقتی می گویید من نمی توانم پس نمی توانید.آن وقت احساس بی کفایتی خواهید کرد. وقتی می گویید زمان کافی ندارم آنگاه احساس شتاب خواهید کرد و سرشار از اضطراب خواهید شد. وقتی می گویید در این لحظه احساس آرامش می کنم واقعا آرامش و امنیت را حس می کنید. وقتی می گویید من هوش بالایی برای درس خواندن و نوشتن دارم احساس قدرت و اعتماد می کنید. از کلام تو بر تو حکم می شود.

 

 شما باید مراقب کلامی که در طول روز به خود و دیگران و خدا می گویید باشید. از چیزهایی که نمی خواهید اتفاق بیفتد هرگز حرفی نزنید فقط و فقط چیزهایی را که می خواهید اتفاق بیفتد، به زبان بیاورید. خودتان احساس کنید که چگونه کلمات می توانند احساس شما را تغییر دهند و شما را به سمت تغییرات عمیق تر سوق دهند. کلمات مثبت واقعاً معجزه می کند. من خود در زندگی شخصی ام دائم از کلمات منفی استفاده می کردم و روز به روز زندگی ام سخت تر و خسته کننده تر و بدتر می شد. اتفاقات بد در مورد خودم، فرزندم، همسرم و اطرافیان از در و دیوار برایم فراهم می شد. وقتی به اشتباه خود پی بردم و فهمیدم که هر چه برایم اتفاق می افتد به خاطر آن است که در مورد آن زیاد صحبت می کنم و برای دیگران تعریف می کنم، آن را کنار گذاشتم و کم کم زندگی ام رو به بهبودی و نکات مثبت پیش رفت. من به این تمرکز کرده بودم و می گفتم که من زندگی ام را نمی توانم مانند بقیه اداره کنم. از زندگی ام و نحوه گذراندن آن راضی نیستم. اتفاقات بد برای من می افتد یا هر بیماری که در عالم است باید بچه من به آن مبتلا شود.

شاید باورتان نشود آن قدر من از بیماری و ویروس در مورد فرزندم حرف می زدم و می ترسیدم که مبتلا شود، یک سال زمستان هر هفته فرزندم ویروس های مختلف سرماخوردگی را گرفت و دچار تب های شدیدی می شد که هیچ علتی را برایش نمی توانستم پیدا کنم. وقتی ذهنم را بر این متمرکز کردم که دیگر فرزندم همیشه سالم است و او را کمی تقویت کردم و این عبارت را با خودم که بدن فرزند من بسیار قوی و مقاوم در مورد هر بیماری است.

او دیگر مریض نشد. همین که ذهنم را از این که باز دوباره صبح شد و هجوم کارهای منزل روی سر من است برگرداندم و هر روز با خود تکرار می کردم که فردا صبح من کار زیادی ندارم یا کارهای منزل من در عرض یک ساعت به بهترین شکل تمام می شود و همه جای منزلم تمیز و مرتب است. دقیقاً همین اتفاق افتاد و دیگر صبح ها که بیدار می شدم با هجومی از کارهای منزل مواجه نبودم و اگر هم کارهای منزل را انجام می دادم آن را با سختی و ناراحتی انجام نمی دادم و برایم مشکل نبود و به قول معروف کار جلوی چشمم نمی آمد.

عبارت تأکیدی مثبت و یا عبارات منفی دقیقاً همان می شود که می گویید یک زمانی بود من خودم همیشه می گفتم که وقتی همسرم به منزل می آید نمی دانم چرا اتفاقاتی می افتد که او را ناراحت می کنم یا کارهایی انجام می دهم که او دلگیر می شود نمی خواستم این اتفاق بیافتد ولی چون روی آن تمرکز کرده بودم و آن را تکرار می کردم و برای دیگران نیز بازگو می کردم ناخودآگاه اتفاق می افتاد و جو منزلم خراب    می شد.

عبارت های تأکیدی می تواند به شما کمک کند تا هرچیزی را که می خواهید بدست آورید آن هم از طریق کلام وقتی با بیان عبارات تأکیدی آنچه را می خواهید می طلبید و آنچه را نمی خواهید صحبتش را نمی کنید آن به بهترین شکل برای شما رقم می خورد. عبارت هایی به کار ببرید که دوستش داردی و از آنها لذت می برید.

  • بتسابه مهدوی

عبارات تاکیدی بخش 2

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۲۶ ق.ظ

بتسابه مهدوی

افکار خود را در قالب تجسمات و کلمات مثبت مدیریت کنید تا به آرزوهای بزرگ زندگیتان به شکلی باور نکردنی دست یابید،

 ما به شما کمک می کنیم تا به این معجزه ی بزرگ دست یابید،

 افکار به اجسام تبدیل می شوند و ما به هرآنچه که می اندیشیم ، در واقع آن را جذب می کنیم؛

 کائنات را به خدمت خود بگیرید؛

 

اراده انسان در مسیر اراده کائنات است.

این قانون بسیار همه گیر و دقیق است و به زبان اعداد محاسبه و اعمال میشود؛

اگر انسان عدد هفت بخواهد ، کائنات عدد هفت را به او میدهد و اگر منفی هفت بخواهد ، کائنات باز بی هیچ حرکت دلسوزانه ای ، این کسری را به انسان اهدا میکند ، یا مثلا عدد پنجاه یا منفی سی و پنج ،

هر چه انسان اعداد و کدهای مثبت یعنی ثروت و سلامت و سعادت و خوشی و ... وارد کند ، کائنات نیز همان اعداد وکدها را رمزگشایی کرده و به انسان میدهند ، و باز هر چه اعداد و کدهای منفی وارد کند ، همانها رمز گشایی شده و به غم و اندوه و فلاکت و بدبختی و ناکامی تبدیل میشوند .

و این عدد و کد دادن ها بسیار ساده و فقط با فکر کردن انجام میپذیرد و نه با حل معادله های پیچیده ی دو متری!

کار کائنات رمزگشاییست ، نه تشخیص ؛

یعنی کاملا هشیارانه و دقیق کدهای انسان را دریافت میکند و آنها را رمزگشایی میکند ، اما هیچ قدرت تشخیصی در مثبت یا منفی بودن کدهای وارده ندارد ، و همه ی کدها را باز کرده و به خود انسان کدگذار باز میگرداند.

وقتی انسان مثلا به بدبختی فکر میکند یا درباره اش حرف میزند ، کائنات توجهی نمیکند که انسان با نیت خواستن به آن فکر میکند یا با نیت نخواستن. درواقع فکر کردن به چیزی نیت است ، نه خواستن یا نخواستن آن . و دقیقا همان بدختی را به او کادو میدهد!

"نمیخواهم" قراردادی بین انسانهاست ، و کائنات چنین زبانی را نمیفهمد، (که البته زبان بیهوده ایست)

 

در واقع انسان دانه را میکارد و آب میدهد و وظیفه ی کائنات رویاندن و بزرگ کردن آن دانه است و برایش هیچ فرقی نمیکند که آن دانه ، دانه ی لوبیای سحر آمیز (که نردبان رسیدن به تخم طلاست) باشد و یا دانه ی گیاه آدمخوار!

دانه ی گل خوشبو و میوه خوشمزه باشد یا دانه ی خار تیز و برنده ؛

و باز برای کائنات هیچ فرقی نمیکند که عدد وارده منفی هفت باشد یا منفی هفت هزار ،

مثبت هفت باشد یا مثبت هفت هزار میلیارد ،

هرچه انسان دانه بیشتر و موثرتری بکارد ، محصول بیشتر و موثرتر برداشت میکند.

اگر گندم بسیار بکارد ، گندم بسیارتر برداشت میکند و اگر خار بسیار بکارد ، خار بسیارتر برداشت میکند،

و نمونه ی موثرتر اینکه اگر دانه ی لوبیای سحرآمیز بکارد ، به تخم طلا رسیده و ثروتمند میشود واگر دانه ی گیاه آدمخوار بکارد ، طعمه ی کاشته ی خویش میشود.

اگر انسان خوبی ها و شادی ها و خوشبختی ها را اراده کند ، کائنات نیز همانها را برایش اراده و فراهم می کند.

و اگر انسان در تفکر ناکامی و غم و بدبختی و شکست باشد ، باز کائنات بی هیچ اعتراضی به این خواسته و اراده ی (شاید ناخودآگاه) انسان احترام میگذارد و شرایط آن را به نحو احسن فراهم میسازد ؛

در واقع این همان قانون آفرینش جهان بر پایه ی حساب و کتاب است.

کائنات همان علامتی را جلوی اعداد انسان قرار می دهد که خود انسان به او نشان می دهد. اگر انسان به کائنات علامت مثبت (+) نشان داده باشد ، کائنات نیز در معادله اش علامت مثبت قرار می دهد ، و اگر انسان علامت منفی (-) وارد کرده باشد ، کائنات نیز بی چون و چرا اطاعت می کند.

  • بتسابه مهدوی

عبارات تاکیدی بخش 1

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۲۳ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

افکار خود را در قالب تجسمات و کلمات مثبت مدیریت کنید تا به آرزوهای بزرگ زندگیتان به شکلی باور نکردنی دست یابید،

 ما به شما کمک می کنیم تا به این معجزه ی بزرگ دست یابید،

 افکار به اجسام تبدیل می شوند و ما به هرآنچه که می اندیشیم ، در واقع آن را جذب می کنیم؛

 کائنات را به خدمت خود بگیرید؛

 

اراده انسان در مسیر اراده کائنات است.

این قانون بسیار همه گیر و دقیق است و به زبان اعداد محاسبه و اعمال میشود؛

اگر انسان عدد هفت بخواهد ، کائنات عدد هفت را به او میدهد و اگر منفی هفت بخواهد ، کائنات باز بی هیچ حرکت دلسوزانه ای ، این کسری را به انسان اهدا میکند ، یا مثلا عدد پنجاه یا منفی سی و پنج ،

هر چه انسان اعداد و کدهای مثبت یعنی ثروت و سلامت و سعادت و خوشی و ... وارد کند ، کائنات نیز همان اعداد وکدها را رمزگشایی کرده و به انسان میدهند ، و باز هر چه اعداد و کدهای منفی وارد کند ، همانها رمز گشایی شده و به غم و اندوه و فلاکت و بدبختی و ناکامی تبدیل میشوند .

و این عدد و کد دادن ها بسیار ساده و فقط با فکر کردن انجام میپذیرد و نه با حل معادله های پیچیده ی دو متری!

کار کائنات رمزگشاییست ، نه تشخیص ؛

یعنی کاملا هشیارانه و دقیق کدهای انسان را دریافت میکند و آنها را رمزگشایی میکند ، اما هیچ قدرت تشخیصی در مثبت یا منفی بودن کدهای وارده ندارد ، و همه ی کدها را باز کرده و به خود انسان کدگذار باز میگرداند.

وقتی انسان مثلا به بدبختی فکر میکند یا درباره اش حرف میزند ، کائنات توجهی نمیکند که انسان با نیت خواستن به آن فکر میکند یا با نیت نخواستن. درواقع فکر کردن به چیزی نیت است ، نه خواستن یا نخواستن آن . و دقیقا همان بدختی را به او کادو میدهد!

"نمیخواهم" قراردادی بین انسانهاست ، و کائنات چنین زبانی را نمیفهمد، (که البته زبان بیهوده ایست)

 

در واقع انسان دانه را میکارد و آب میدهد و وظیفه ی کائنات رویاندن و بزرگ کردن آن دانه است و برایش هیچ فرقی نمیکند که آن دانه ، دانه ی لوبیای سحر آمیز (که نردبان رسیدن به تخم طلاست) باشد و یا دانه ی گیاه آدمخوار!

دانه ی گل خوشبو و میوه خوشمزه باشد یا دانه ی خار تیز و برنده ؛

و باز برای کائنات هیچ فرقی نمیکند که عدد وارده منفی هفت باشد یا منفی هفت هزار ،

مثبت هفت باشد یا مثبت هفت هزار میلیارد ،

هرچه انسان دانه بیشتر و موثرتری بکارد ، محصول بیشتر و موثرتر برداشت میکند.

اگر گندم بسیار بکارد ، گندم بسیارتر برداشت میکند و اگر خار بسیار بکارد ، خار بسیارتر برداشت میکند،

و نمونه ی موثرتر اینکه اگر دانه ی لوبیای سحرآمیز بکارد ، به تخم طلا رسیده و ثروتمند میشود واگر دانه ی گیاه آدمخوار بکارد ، طعمه ی کاشته ی خویش میشود.

اگر انسان خوبی ها و شادی ها و خوشبختی ها را اراده کند ، کائنات نیز همانها را برایش اراده و فراهم می کند.

و اگر انسان در تفکر ناکامی و غم و بدبختی و شکست باشد ، باز کائنات بی هیچ اعتراضی به این خواسته و اراده ی (شاید ناخودآگاه) انسان احترام میگذارد و شرایط آن را به نحو احسن فراهم میسازد ؛

در واقع این همان قانون آفرینش جهان بر پایه ی حساب و کتاب است.

کائنات همان علامتی را جلوی اعداد انسان قرار می دهد که خود انسان به او نشان می دهد. اگر انسان به کائنات علامت مثبت (+) نشان داده باشد ، کائنات نیز در معادله اش علامت مثبت قرار می دهد ، و اگر انسان علامت منفی (-) وارد کرده باشد ، کائنات نیز بی چون و چرا اطاعت می کند.

  • بتسابه مهدوی

معرفی کتاب های دکتر بتسابه مهدوی

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۰۷ ب.ظ




















  • بتسابه مهدوی

ماهنامه دلشیفتگان شماره 3-2 مهر 1394

بتسابه مهدوی | جمعه, ۱۰ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۱۹ ق.ظ

شماره جدید ماهنامه دلشدگان با سردبیری دکتر بتسابه مهدوی منتشر گردید 

این ماهنامه حاوی مطالب به اشتراک گذاشته شده گروه دلشدگان می باشد

فایل این ماهنامه را به دو صورت word  و pdf  می توانید دانلود کنید

جهت دریافت فایل به صورت   word لطفا کلیک کنید

دریافت
حجم: 631 کیلوبایت
توضیحات: ماهنامه دلشیفتگان شماره 3-2 مهر 1394 

دربافت فایل بصورت pdf

دریافت
حجم: 2.33 مگابایت
توضیحات: ماهنامه دلشیفتگان شماره 3-2 مهر 1394 

  • بتسابه مهدوی

ماهنامه دلشدگان شماره 3-1 مهر 1394

بتسابه مهدوی | جمعه, ۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۸ ق.ظ

شماره جدید ماهنامه دلشدگان با سردبیری دکتر بتسابه مهدوی منتشر گردید

این ماهنامه حاوی مطالب به اشتراک گذاشته شده گروه دلشدگان می باشد

فایل این ماهنامه را به دو صورت word  و pdf  می توانید دانلود کنید

جهت دریافت فایل به صورت   word لطفا کلیک کنید

 دریافت
حجم: 595 کیلوبایت
توضیحات: ماهنامه دلشدگان مطالب هفته اول مهر

جهت دریافت فایل به صورت   pdf لطفا کلیک کنید

 دریافت
حجم: 8.55 مگابایت
توضیحات: ماهنامه دلشدگان مطالب هفته اول مهر


  • بتسابه مهدوی

ماهنامه دلشدگان شماره 3 مهر 1394

بتسابه مهدوی | جمعه, ۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۳ ق.ظ

 شماره جدید ماهنامه دلشدگان با سردبیری دکتر بتسابه مهدوی منتشر گردید

این ماهنامه حاوی مطالب به اشتراک گذاشته شده گروه دلشدگان می باشد

فایل این ماهنامه را به دو صورت word  و pdf  می توانید دانلود کنید

جهت دریافت فایل به صورت   word لطفا کلیک کنید

دریافت
حجم: 3.5 مگابایت
توضیحات: ماهنامه دلشدگان شماره 3 مهر 1394

جهت دریافت فایل به صورت   pdf لطفا کلیک کنید

دریافت
حجم: 1.96 مگابایت
توضیحات: ماهنامه دلشدگان شماره 3 مهر 1394

  • بتسابه مهدوی

لحظه های ناب زندگی

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۷ ب.ظ

خانم "باربارا دی آنجلس" در کتاب لحظه‌های ناب زندگی مطلب جالبی به شرح زیر بیان می‌کند :

اول دلم لک زده بود که بتوانم دبیرستان را تمام کنم و به دانشگاه بروم.

بعد داشتم می‌مردم که دانشگاه را تمام کنم و سر کار بروم.

بعد آرزویم این بود که ازدواج کنم و بچه‌دار شوم.

بعد همیشه منتظر بودم که بچه‌هایم بزرگ شوند و به مدرسه بروند و من بتوانم دوباره مشغول کار شوم.

بعد آرزو داشتم که بازنشسته شوم

و حالا دارم می‌میرم که یک دفعه متوجه شدم: « اصلاً یادم رفته بود زندگی کنم! »

شاد باشیم و احساس خوشبختی را به "اگر" هایمان موکول نکنیم

زیرا "اگر"ها پایان ناپذیرند و عمر ما فانی... و به یاد داشته باشیم زندگی یک سفر است ، هدف نیست... تنها دو روز در سال است که نمیتوانی هیچ کاری انجام دهی:

یکی دیروز !

یکی فردا !

پس همه امروزها را زندگی کن و از آن لذت ببر.

  • بتسابه مهدوی

عشق 002

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۲ ب.ظ

 

 

مولانا

 

عشق اول می کند دیوانه ات...

تا ز ما و من کند بیگانه ات...

 

عشق چون در سینه ات مأوا کند...

عقل را سرگشته و رسوا کند...

 

می‌شوی فارغ ز هر بود و نبود...

نیستی در بند اظهار وجود...

 

عشق رامِ مردم اوباش نیست...

دام حق ،صیاد هر قلاش نیست...

 

در خور مردان بود این خوان غیب...

نیست هر دل، لایق احسان غیب...

 

عشق کِی همگام باشد با هوس...

پخته کِی با خام گردد همنفس...

 

عشق را با کفر و با ایمان چه کار...

عشق را با دوزخ و رضوان چه کار...

 

عشق سازد پاکبازان را شکار...

کِی به دام آرد پلید و نابکار...

 

زنده دل‌ها می‌شوند از عشق، مست...

مرده دل کی عشق را آرد به دست...

 

عشق را با نیستی سودا بود...

تا تو هستی، عشق کی پیدا بود...

 

عشق می‌جوید حریفی سینه چاک...

کو ندارد از فنای خویش باک...

 

عشق در بند آورد عقل تو را...

تا نماند در دلت چون و چرا...

 

عشق اگر در سینه داری الصلا...

پای نِه در وادی فقر و فنا...

 

عاشق و دیوانه و بی خویش باش...

در صف آزادگان درویش باش....

  • بتسابه مهدوی

صبحت بخیر

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۵۳ ب.ظ

داستان یک ترانه

 

معین خواننده  تعریف میکند روزی از ایران نامه ای دستم رسید که داستان زندگی یک فرد از ابادان بود ، داستان نوشته شده از این قرار بود ...

شخصی تعریف میکرد که 16 ساله بودم عاشق دختری شدم ، چنان دیوانه وار عاشق ان دختر شدم که پس از اصرار و پافشاری بسیار زیاد توانستم در همان سن پدرم را راضی کنم که به خواستگاری دختر برویم ، وقتی به خواستگاری رفتیم پدر دختر بنای مخالفت گذاشت و برای اینکه مرا از سر. باز کند اصرار داشت باید درس بخوانم و حداقل دیپلم داشته باشم ، پس از ان با جدیت درس را ادامه دادم تا دیپلم گرفتم ، بعد ان دوباره به خواستگاری رفتیم ، ولی پدر دختر گفت حتما باید به سربازی بروم و بدون داشتن کارت پایان خدمت هرگز به دخترش فکر نکنم ، در بیست سالگی به سربازی رفتم و در بیست و دوسالگی دوباره به خواستگاری رفتم ولی پدر دختر اصرار داشت که باید کار مناسب داشته باشم ، به هر حال بعد پیدا کردن کار مناسب و خواستگاری رفتن و امدن هایم و بهانه های مختلف باعث میشد که بروم و به خواسته جدید عمل کنم و دوباره بیایم ، جالب اینکه در این مدت ان دختر هم به پایش نشسته بود و خواستگاران دیگر را رد میکرد ، ان شخص تعریف میکند پس از این خواستگاری رفتن ها و نا امید شدن ها بالاخره پدر دختر در 32 سالگی راضی به ازدواجمان شد و دست از بهانه های خود برداشت ، جشن بزرگی بر پا کردیم و در انتهای مراسم در حالی که خودم را خوشبخت ترین ادم روی زمین میدانستم به خانه ی خودمان رفتیم ، وقتی به خانه رسیدیم همسرم به قدری خسته شده بود بر روی مبل دراز کشید و خوابش برد ، من هم برای اینکه اذیت نشود فقط پیشانی اش را بوسیدم و در یک گوشه خوابم برد ، صبح اول وقت شاد و سرخوش از اینکه بالاخره پس از سالها معشوقه ام را در کنارم میبینم از خواب بیدار شدم و وقتی او را در خواب دیدم تصمیم گرفتم به تهیه وسایل صبحانه بپردازم ، صبحانه را تهیه کردم و مدتی منتظر بیدار شدنش بودم که نگران شدم ، کمی ترسیدم ولی نزدیک که شدم دیدم دختر نفس نمیکشد ، سریعا پزشکی اوردم و پزشک بعد از معاینه گفت این دختر شب گذشته از فرط خوشحالی دچار حمله قلبی شده و ایست قلبی کرده است و فهمیدم پس از سال ها تلاش  برای بدست اوردنش او را برای همیشه  از دست داده ام

 

صبحت بخیر عزیزم با آنکـه گفتـه بودی دیشـب خـدانگهدار ...

 

با آنکه دست سردت از قـلـب خـستـه تـو گویـد حدیث بـسـیـار ...

 

صـبـحت بـخـیـر عزیزم بـا آنکه در نگاهـت حرفی برای من نیست ...

 

بـا آنکه لـحظه لـحظه می خوانم از دو چشمت تـن خسته ای ز تـکـرار ...

 

عهدی که با تو بستم هرگز شکستنی نیست ...

این عشق تا دم مرگ هرگز گسستنی نیست ...

  • بتسابه مهدوی