نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سالک» ثبت شده است

مراقبه ی بازی پیاز و یا "من کیستم؟"

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۱۸ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

در این مراقبه که با رعایت اصول پایه شروع میشود سالک قصد دارد "من حقیقی" فراسوی این "من" را کشف کند .پس در حالت مناسب جسمی برای مراقبه قرار میگیرید پس از آنکه تنفس را آرام کردید توجه را به درون خود متمایل کرده و در اعماق وجودتان پاسخ سوال "من کیستم ؟من چیستم ؟"را جستجو کنید.از خود میپرسید که "آیا من این تن هستم ؟"ایا من این حواس هستم ؟آیا من این ذهن هستم و با طرح چنین سوالهایی تمام لایه هایی را که مفهوم " من بودن" را بوجود آورده کنار میزنید تا جاییکه به سوال عریان "کی؟یا چی؟ "برسید آنگاه در هستی خود فرو روید هستی که نتیجه ی منی است که تمام پوسته های منیت را کنار زده و از سوال "کیستم ؟چیستم؟ " هم گذشته است . سپس با اطمینان منتظر پاسخ بمانید دو سه دقیقه صبر کنید دوباره سوال را تکرار کنید و گوش فرا دهید .ممکن است با اولین تمرین شهود حاصل شود و یا پس از چند هفته تمرین به پاسخ برسیم.

 

در این مراقبه هم مثل تمام مراقبه های دیگر با پرسه زنیهای ذهن برخورد انفعالی داشته باشید .

 

تفاوت این مراقبه با مراقبه های دیگر در اینستکه به شکل جدی تری تفکر و تعمق  را تجربه میکنیم .از نیروی عقل استفاده میشود تا ناخالصیهای خودش را کنار بزند و حتی از خود نیز عبور کند و به وادی هستی ناب وارد شود .پس از مراقبه ی بازی پیاز با کنار گذاشتن تمام لایه های "من کاذب "در نهایت به "هیچ " میرسیم که همین هیچ همه چیز است همان عدم و خود حقیقی است و آن وجود یگانه ی مطلق است. یافتن ماهیت حقیقی انسان هدف تمام مکاتب مختلف یوگاست.

 

به گفته ی بودا عناصر متشکله ی انسا ن پنج عنصر است .در معاینه ی دقیق انسا ن ابتدا تن را می بینیم و سپس احساسات و واکنشهای عاطفی را مشاهده میکنیم.و سپس واکنشهای ذهن به محرکات احساسی را می یابیم .فرآیندهای ذهنی که متکی به آگاهیهای ممکن است (عقل)  را درک میکنیم.و سپس به کشف آگاهی نائل می آییم.چهار عنصر اولی همیشه در تغییر و دگرگونی است و فقط عنصر آخر ثابت و پایدار است. هدف غایی این روش مراقبه رسیدن به "خود" در فراسوی "من "است.

دکتر بتسابه مهدوی
8 آذر 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال

https://telegram.me/naghshnegareh

https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی

ویژگیهای آگاهیهای عرفانی

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۵۸ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

1.وصف ناپذیری:  سالک از تشریح دقیق تجربه ی خود با کلمات ناتوان است . و دلیلش اینستکه پایه ی زبان بر مبنای تضاد در کیفیات  کلمات است که به آنها دلالت دارد مثل شیاخت سردی با متضاد آن که گرمی است ولی آگاهیهای عرفانی به سطحی فراتر از تضاد تعلق دارند و قابل توصیف با کلمات زبان نیستند و باید شخصا تجربه شوند.

 

2.  کیفیات فکری : چنین تجربیاتی متعلق به وادیی  فراتر از مرز دانسته های عقلی و فکری میباشدو به روشن بینی و اعشراق میرسد.

 

3.  حس وحدت و اتحاد: سالک در این کسب آگاهی به احساس یکی شدن با آن حقیقت ناب میرسد.

 

4.  ناپایداری: چنین تجربه هایی معمولا زودگذر و موقت هستند.

 

5. کیفیت انفعالی: گر چه این تجربه بصورت ارادی شروع میشود شامل تمرکز و تفکر اما وقتی حالت خاص آگاهی اتفاق میافتد به حالت کاملا انفعالی و غیر ارادی درامده سالک تحت کنترل نیرویی برتر از خود قرار میگیرد.

دکتر بتسابه مهدوی
3 آذر 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال

https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی

ویژگیهای سالک برای کسب آگاهی

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۷ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

1. جنگجویی:  سالکی که به دنبال دانش می رود, مانند جنگجویی باید باشد که به میدان جنگ می رود; هوشیار, ترسان, محتاط و با اطمینان. رفتن به سوی دانش, یا جنگ, به هر شکل دیگری, اشتباه است و ندامت و تأسف به دنبال دارد. این همانندی, نشان می دهد که جوینده حقیقت نیز دشمنانی فرا روی خود دارد که باید به سان جنگجویی مبارز گام در راه نهد. اما تفاوت او با جنگجوی واقعی در نوع دشمنی است که در کمین آنان نشسته است. جنگجوی واقعی را دشمنی خارجی و رو در روست, اما سالک را چهار دشمن است که هر چهار دشمن به گونه ای به خود سالک راجع است. اینان دشمنان طبیعی هر انسانی هستند; اما سالک مبارز, هماوردی با آنان را یاد می گیرد و در عمل می آزماید.

 

این چهار دشمن عبارتند از: ترس, وضوح ذهنی, قدرت, کهولت. ترس اولین دشمنی است که در کمین سالک است. ترک عادت و رها کردن حالتها و چگونگیهای مأنوس پیشین و رویاروی با حالتهای پیش بینی نشده وحشت آور است. ذهن ما گرایش دارد تا به جهان عادی که برابر با توصیف همنوعان ماست وفادار بماند و از آن نگهداری کند. بی توجهی به صدای ذهن و قرار گرفتن در وضعیت تازه, موجب آشفتگی ما می شود.

 

قصد ترس آن است که ما را از رسیدن به واقعیت دور کند. ترس, نقش اسلحه ذهن را بازی می کند و در تمام راه معرفت, می تواند برای سالک مشکل آفرینی کند. مبارزه ای طولانی لازم است تا برای همیشه بر ترس فایق آییم. تنها با (دید) و (وضوحی) روزافزون می توانیم ترس را از خود برانیم.

 

دومین دشمن (وضوح) است. وضوح سلاح دیگر ذهن است و مراد از آن این است که سالک با اندک پیروزی بپندارد که به هدف رسیده است و تجربه های خود را قطعی بینگارد و از ادامه راه باز ایستد. وضوح سعی دارد, سالک را در (دامنه) گرفتار کند و از صعود بر قله معرفت باز دارد. بسیاری از طالبان معرفت, بر ترس خویش فایق آمده اند, ولی قربانی وضوح شده اند. ترس دشمن روبه رو است, در حالی که وضوح شبیخون می زند. این خودبینی و از خود راضی بودن, از کسب تجربه های نوین, جلوگیری می کند. برای آن که سالک (وضوح) را مغلوب خود سازد, نیاز به کسب اقتدار دارد; اما این اقتدار می تواند نقش دشمن سوم را برای سالک داشته باشد. و آن وقتی است که از اقتدار برای آزهای مادی استفاده کند. دون خوان بر ساحران قدیم خرده می گیرد که آنان به جای آن که اقتدار را دستمایه معرفت شهودی قرار دهند, در جهت هدفهای شخصی خویش آن را به هدر دادند. پیروزی در معرفت, در گرو صداقت سالک است. هنگامی که (معرفت) تنها هدف ما باشد, دشمنی اقتدار به ما آسیبی نمی زند.

 

چهارمین دشمن, کهولت و مرگ است. این دشمن را چاره ای نیست. زمانی خواهد آمد که پیری و مرگ نیروی ما را می رباید. کاری که سالک می تواند انجام دهد این است که پیش از آن که پیری نیروی او را فرسایش دهد, گامهای دشوار را بردارد و از شادابی و بی باکی جوانی بهره گیرد, تا گردنه های دشوار راه معرفت را بپیماید و چون نشانه های پیری فرا رسد, در صرف (نیرو و وقت) مقتصدانه عمل کند.

 

2. سالک یک شکارچی است: سالک برای آن که میدان را بر دشمنان تنگ کند, باید به سان شکارچی عمل کند. شکار او (اقتدار) است. برای شکار اقتدار, باید اصول کمین و شکار را رعایت کند. این اصول او را قادر می سازد تا از هر موقعیت تصور ناپذیری بهترین استفاده را بکند.

 

این اصول عبارتند از:

 

1. سالک مبارز, خودش میدان مبارزه را برگزیند و در ابتدا میدان را خوب شناسایی کند.

 

2. به سادگی خو کند و چیزهای غیر ضرور را رها سازد.

 

3. تمام تمرکز خویش را برای تصمیم جدی به مبارزه یا ترک آن به کار گیرد.

 

4. در حالت ریلکس قرار گرفته و خود را رها سازد تا (اقتدار) تنها راهبر او باشد.

 

5. فکر را از چیزهای عجیب و غریب منصرف سازد.

 

6. فشرده نمودن وقت و اهمیت دادن به لحظه ها.

 

7. مراقبت دورادور از صحنه و خودداری از پیش افتادن متهورانه در صحنه.27

 


رعایت اصول بالا, نتیجه های زیر را نیز به دنبال دارد:

 

1. شکارچی یاد می گیرد خود را جدی نگیرد, می آموزد که به خودش هم بخندد.

 

2. صبر بی انتها دارد و هرگز شتابی ندارد.

 

3. توانایی نامحدود در بالبداهه ساختن چیزها.28
3. بی نیازی

 

ویژگی سالک شکارچی نیاز اندک اوست. او به کم ترین مواهب مادی رضایت می دهد. او آرمان و مقصدی والا دارد و منتظر است و تا زمانی که انتظار می کشد, چیزی نمی خواهد. بنابراین, هر اندک چیزی هم که به دست می آورد, بیش از آن است که می خواهد. اگر نیاز به خوردن باشد, راهی برای آن می یابد; چرا که گرسنه نیست. اگر چیزی تنش را بیازارد, راه چاره ای برای آن خواهد یافت; چرا که درد نمی کشد. گرسنه بودن یا درد کشیدن بدان معناست که او سالکی مبارز نیست و نیروهای درد و گرسنگی او را نابود خواهند کرد.

همچنین سالک مبارز می پندارد که مرده است. به همین علت چیزی ندارد که از دست بدهد.

این ویژگی در سالک, سبب می شود که هیچ گاه نگران نباشد و علتی برای این نگرانی وجود نداشته باشد و چون چنین است او انسانی برتر است و از (دسترس بودن) همنوعانش خارج است.

دکتر بتسابه مهدوی
1 آذر 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال

https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی

پیران

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۴۲ ق.ظ

پیران

دکتر بتسابه مهدوی

 

گرچه تجربه فراوان اندوختن و آبدیده شدن فقط مستلزم طول عمر نیست و چه بسا افرادی که با طول عمری کمتر تجربه ای بیش از دیگران (که عمر طولانی تری دارند) اندوخته باشند، اما به هر حال یکی از لوازم تجربه اندوزی همانا گذشت روزگار است و گذر عمر انسان.

به همین جهت است که پیران اغلب سخن از تجربه می گویند و آن جوانی عمر طولانی می یابد که به پند پیران گوش فرا دهد:

پیران سخن ز تجربه گویند زینهار                      هان ای پسر که پیر شوی پند گوش کن

گوش سپردن به پند پیران سفارشی است و پیامی که حافظ پیوسته آن را تذکر می دهد و فرا یاد می آورد:

جوانا سر متاب از پند پیران         که رای پیر از بخت جوان به

آیا پیران فقط تجربه بیشتری دارند یا نشان دیگری نیز مشخصه آنهاست؟ علاوه بر تجربه و دانش یک نشانه بارز پیران خمیدگی قامت است. شاید خمیدگی قامت پیران بدان جهت است که بر روی خاک به دنبال روزگار جوانی خود می گردند. و اما آیا هر خمیده قامتی پیر است و چون پیران نصیحت می گوید؟ شاید نه! اما «چنگ خمیده قامت» نیز همانند پیران ما را نصیحت می کند و نصیحتش آنست که ما را به شادی و عشرت فرا می خواند و از راه دادن غمهای روزگار بر دل حذر می دارد و این چنگ- به سبب خمیدگی، در شعر خواجه شیراز چه خوش بر جای پیر می نشیند:

چنگ خمیده قامت می خواندت به عشرت            بشنو که پند پیران- هیچت زبان ندارد

همین چنگ خمیده قامت است که در جای دیگر به عنوان پیر منحنی باز لب بر نصیحت مخاطب خود می گشاید. البته پیام او همانست که در جای دیگر نیز داشته است.

پیر منحنی سر بگوش سالک می آورد و به او می گوید که دو روز گذران عمر را به خوشی گذراند و از ساقی طلب می کرد. زیرا با نوشیدن می و شراب عشقست که حتی از صوت چنگ و رباب و مغنی نیز آوای تسبیح «او» بگوش می رسد:

می ده  که سر بگوش من آورد سرو و گفت

خوش بگذران و بشنو از این پیر منحنی

ساقی به بی نیازی رندان که می بیار

تا بشنوی ز صوت مغنی هوالغنی

دکتر بتسابه مهدوی

21 شهریور 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

پیر میفروش چه پیامی دارد و چه راهی را بر سالک عرضه می کند؟

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۲۵ ب.ظ

پیر میفروش چه پیامی دارد و چه راهی را بر سالک عرضه می کند؟

دکتر بتسابه مهدوی

 

برای زدودن زنگار غم از دل و به فراموشی سپردن هر آنچه جز اوست چه باید کرد؟ پیام پیر میفروش آنست که باید شراب نوشید! آری فقط «شراب عشق» است که سالک را به چنان مستی و سرمستی می کشاند که از هر گونه اندوه و ملالی به آسانی رها می شود:

دی پیر میفروش- که یادش بخیر باد           گفتا شراب نوش و غم دل ببر زیاد

لطف و مهربانی پیر میفروش دائمی است. از همین لطف خاص و به یمن عاطفه و مهربانی است که هیچگاه ساغر سالک از شراب روشن عشق تهی نمی گردد:

هرگز به یمن عاطفت پیر میفروش               ساغر نشد تهی ز می صاف روشنم

 

پیر میکده:

پیر میکده- نیز که، همچون پیر مغان، واقف بر بسیاری از اسرار است- ماجرای می خواری سالکان و صوفیان هم البته بر او پوشیده نیست و اساساً نکته حدیثی اینست که پنهان بماند و او خود صد بار این ماجرا را شنیده است که صوفیان در زیر خرقه جام شراب حمل می کنند و باده می نوشند:

ما ز بر خرقه باده نه امروز می خوریم               صد بار پیر میکده این ماجرا شنید

در جو آلوده به ریا و تزویر و دروغ و نیرنگ- روزگار حافظ- برای سالکی که می خواهد به همه چیز عشق بورزد و چشم بر عیبها و پلیدی ها فرو بندد و از ملامت و عیبجوئی آنان که خود عیبنا کند آزرده نشود، برخلاف ریاکاران و پیمان شکنان پیوسته وفا کند، راه نجات چیست؟

پیر میفروش در پاسخ به این پرسش دو چیز را به عنواه راه نجات پیشنهاد می کند:

می نوشیدن و عیب پوشیدن:

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات          بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن

 

پیر میخانه:

سوختگان راه عشق عالمی دارند و حالی که همه آن حال را درنمی یابند.

بخصوص آنان که آتش عشق بر جانشان نیفتاده، نه تنها سوخته راه عشق و معشوق نیستند بلکه خامند و بیخبر، این حال را هرگز درنمی یابند. چنین است که پیر میخانه می گوید سخن گفتن از حال دل سوختگان برای اینگونه افراد کار عبثی است که باید از آن پرهیز کرد:

پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش        که مگو حال دل سوخته با خامی چند

پیر میخانه چه معجزی دارد و چه کرده است که چنین مورد علاقه سالک قرار گرفته و سالک را مرید و شیدا و حلقه بگوش خود کرده است؟ معجز پیر میخانه جام جهان بین است. جامی که چون آینه ای شفاف عکس رخ یار در آن منعکس است و پیر میخانه این جام جهان بین را سحرگاهی به سالک خود هدیه کرده است و او به وسیله این جام از حسن معشوق خود آگاه شده است:

پیر میخانه سحر جام جهان بینم داد           وندر آن آینه از حسن تو کرد آگاهم

 

پیرصحبت

 پیر- صحبت- که همنشین و همدم سالک است و با پند و موعظه مرید را ارشاد و نسبت به مشکلات و مسائل آگاه است، به عنوان نخستین موعظه به مخاطب خود، پرهیز از همنشین بد و ناجنس را یادآوری می کند:

نخست موعظه پیر صحبت این حرف است           که از مصاحب ناجنس احتراز کنید

 

 پیر فرزانه

برخلاف پیر مغان و پیر میفروش، چون تابع خرد و فرزانگی است سالک را از رفتن به سوی میخانه منع و او را به جهت آلودگی به مستی و وابستگی میخانه سرزنش می کند و بر او خرده می گیرد، اما حافظ نسبت به چنین عیبی توجه ندارد و هشدار می دهد که پیمان ترک پیمانه را بارها شکسته است و اساساً در این مورد دلی پیمان شکن دارد و پند پیر فرزانه در او کارگر نمی افتد:

الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه              که من در ترک میخانه دلی پیمان شکن دارم

 

پیر مناجات

 در خلوت و سکوت شبانگاهی به راز و نیاز و مناجات با معشوق و محبوب مشغول است. چگونه می توان خلوتیان عالم معنی را نیز با او همراه و آنان را سرمست از باده سحرگاهی- جام صبوحی- کرد؟ حافظ می گوید باید که چنگ صبوحی را به در پیر مناجات ببریم و سکوت او بشکنیم و به بانگ چنگ و نای و نی همه خلوتیان را به رقص و سماع آوریم و آنان را مست از باده عشق گردانیم:

تا همه خلوتیان جام صبوحی گیرند                 چنگ صبحی به در پیر مناجات بریم

 

پیر صاحب فن

 به یقین اوست که از فنون و پیچ و خم راه آگاه است. اما آیا این پیر کسی جز خود حافظ است؟ چرا که قول حافظ و فتوای این پیر یکی است.

اگر هم حافظ مرید پیر صاحب فن است، بهرحال هر دو یک نظر دارند. هم حافظ و هم پیر ما را به، همصحبتی خوبان فرا می خوانند و جدیت گفتن از جام باده:

حدیث صحبت خوبان و جام باده بگو                       بقول حافظ و فتوای پیر صاحب فن

دکتر بتسابه مهدو ی

20 شهریور 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

حجاب های روحی

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۵ ق.ظ

حجاب های روحی

دکتر بتسابه مهدوی

اولین چیزی که برای روندگان راه حقیقت و در مسیر حرکت به سوی خدا پیش می‌آید، این است که در اثر ایمان به پروردگار و کنار گذاشتن چیزی که دلخواه انسان است و خدا آن را نمی‌خواهد، فهم قلبی انسان، به همان مقداری که انسان از خواسته‌های دل گذشت می‌کند، به حقایق باز می‌شود و حقایق را به تدریج می‌فهمد. به یک معنای دقیق‌تر، می‌گویند حقایق برایش کشف می‌شود؛ یعنی آن بینایی و بصیرتی که قبل از ترک گناهان نداشت، پس از آن‌که در اثر ایمان به پروردگار، خواسته‌های نفسانی را ترک کرد، یک فهم دیگری پیدا می‌کند و به تدریج حقایق برایش روشن می‌شود.

 

کسی که از عمق قلبش خدا را شناخته، به سوی خدا حرکت می‌کند، و با تمام وجود به سوی خدا بر می‌گردد و وقتی چنین شد این حالت را پیدا می‌کند؛ چون نمی‌شود انسان قلبش متوجه خدا بشود، اما به سوی او حرکت نکند و اعمال و رفتارش خدایی و خداپسندانه نشود، و آن‌گاه حقایق معنوی به قلبش باز نشود و هر روز حقایق جدیدی از آیات قرآن نفهمد؛ مثل راننده‌ای که در جاده حرکت می‌کند، هرچه جلوتر می‌رود مناظر جدیدتری می‌بیند، لذا سالک الی الله هرچه بیشتر به سوی خدا می‌رود حقایق بیشتری برایش کشف می‌شود و پرده‌های بیشتری از جلوی چشمش کنار می‌رود.

 

مراحل تزکیه نفس مانند کشیدن یک نقشه است و پس از آن انسان باید در جاده اصلی قدم بگذارد

برنامه‌های تزکیه نفس هم، استاد طی ده، دوازده سال کار، بر روی روحیات سالک الی الله، تازه آن نقشه را بر کاغذ یعنی همان روح او ترسیم کرده است و پس از آن و البته مقداری هم در بین مراحل، شاگرد باید ماشین زندگی و اعمال خود را در جاده واقعی زندگی معمولی حرکت دهد و از پیچ و خم‌های امور روزمره، مانند یک راننده با دقت، طبق قوانین، به سلامت عبور کند و آن وقت از هر گردنه و بیابان و کوهستانی که واقعاً عبور کرد و طبق اصولی که در مراحل تزکیه نفس بر روحش تثبیت شده دقیقاً عمل کرد، در آن مرحله آزمایش شده و ایمانش برای همیشه پایدار مانده است؛ و الا ممکن است بعضی از سالکین الی الله، سال‌ها از استاد درس بگیرند و مرحله بگذرانند، اما وقتی در جاده با ماشین اعمال و رفتارشان به راه می‌افتد، درست رانندگی نکنند و حتی گاهی به خاطر کم استقامتی و یا عجله، نتوانند مرحله‌ای را درست امتحان بدهند و خداوند آن‌ها را طی حوادث و زمان‌های طولانی، مردود کند و از راه باز بمانند.

 

عیناً مانند راننده‌ای که پس از ترسیم نقشه، در جاده به راه می‌افتد اما وسط راه حوصله‌اش سر می‌رود و استقامت کامل از خود نشان نمی‌دهد و دیگر جلو نمی‌رود و همان وسط راه در دهکده‌ای یا کنار منظره‌ای می‌ماند و این مثل کسانی است که در بین مراحل تزکیه نفس و حتی پس از طی یک دوره تزکیه نفس استقامت نمی‌کنند و در یکی از منازل بین راه و مراحل سیروسلوک می‌مانند و اگر خدای نکرده مثل راننده کم حوصله، عجله کنند، که دیگر اصلاً به مقصد نمی‌رسند و در دره پرت می‌شوند.

دکتر بتسابه مهدوی

31 مرداد 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی