نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سلوک» ثبت شده است

اهل حق

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۱۸ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

برخى از نویسندگان هوادار این فرقه معتقدند این فرقه در قرن دوم هجرى پدید آمده و در قرن هفتم تجدید حیات یافته است.

از نظر برخى دیگر ریشه تاریخى این فرقه به قرن چهارم هجرى به فردى به نام مبارک شاه و ملقّب به شاه خُوَشین (با ضمّ خ و فتح واو) بازمى گردد. وى که عنوان «سلطان طریقت» را داشته و در بلوران از توابع لرستان با جمعى از پیروان خود زندگى مى کرد به چهار تن از آنان وعده داده که پس از درگذشت وى، روحش پس از صد سال در جسم فردى به نام سلطان صحاک یا (اسحاق) تجلى خواهد کرد. در فاصله ى این صدسال، یارستان (اهل حق) در گوشه اى خموش چشم به انتظار سلطان صحاک دوخته بودند تا او را دریافتند و دور او گرد آمدند.

آنچه در میان پیروان اهل حق معروف است، این است که سلطان صحاک (اسحاق) مؤسس مسلک آنان است. و از طرفى آن ها از این که از فرقه هاى غلات به شمار آمده و على اللهى خوانده شوند، به شدت احتراز دارند. «یارستان و اهل حق هاى واقعى هیچ گاه حضرت على علیه السلام را خدا نمى دانند و آنچه مسلّم و مشخص است نسبت هایى که به اهل حق به عنوان على اللهى داده اند و یا در بعضى کتب و مقاله ها على اللهى را شعبه اى از اهل حق مى دانند، خلاف محض است و خط اهل حق هاى یارستانى کاملاً از على اللهى ها دور است».

 

خاندان ها یا شاخه هاى اهل حق

سلطان اسحاق براى تشکیلات این فرقه جانشینانى تعیین کرد و براى هریک از آن ها وظیفه اى مقرر نمود و به هریک ـ به تناسب وظیفه ى وى ـ لقب مخصوصى داد. در ابتدا «پیر بنیامین» را به سمت «پیرى» و «داود» را به سمت «دلیل» براى همه ى اهل حق منصوب کرد. آنان براى تداوم رهبرى، هفت نفر از یاران خود را به عنوان هفت خاندان یا هفت سرسلسله ى اهل حق به پیروان خود معرفى کردند که از آن پس به «هفت تن» معروف شدند، و برخى این هفت تن را از یاران اولیه ى سلطان اسحاق دانسته اند. این خاندان ها عبارتند از:

1ـ خاندان شاه ابراهیم. فرزند سید محمد گوره سوار که به شاه ابراهیمى ها معروفند.

2ـ خاندان سید ابوالوفا.

3ـ خاندان عالى قلندر. درویش هاى قلندرى منطقه ى کرند و استان کرمانشاهان منسوب به او هستند.

4ـ خاندان سید میرسور.

5ـ خاندان بابایادگار.

6ـ خاندان سیدمصطفى.

7ـ خاندان حاجى بوعیسى (سید باویسى)

در قرن هاى بعد چهار خاندان یا شاخه ى دیگر نیز به آن ها افزوده شده است که عبارتند از:

1ـ خاندان آتش بیگى.

2ـ خاندان ذوالنور.

3ـ خاندان شاه حیاسى.

4ـ خاندان باباحیدر.

از نظر اهل حق هرکس که پیرو این مسلک باشد باید به عنوان اولین وظیفه به واسطه ى یکى از پیرها یا دلیل هاى منسوب به یکى از خاندان ها، خود را به یک خاندان مرتبط سازد، و بر این اساس سرسپردن به یکى از شاخه هاى این فرقه هویت مذهبى او را معین مى سازد. اهل حق، مقام پیر بنیامین را بسیار بزرگ مى شمارند و معتقدند او در عالم اَلَست «جبرئیل»، و در دوره ى شریعت «سلمان»، و در دوره ى آخرالزمان «بنیامین» بوده است. او اولین مخلوق و از مقرب ترین یاران خداست و در آخرین دوره در جامه ى امام مهدى(عج) مظهریت یافته است.

 

عبادات اهل حق

اهل حق در هفته یک یا چند بار در جم خانه ها و با حضور پیر جمع مى شوند. تشکیلات جم معمولاً در شب هاى جمعه برگزار مى شود و این مراسم با تشریفات خاصى اجرا مى گردد. قبلاً به اندازه ى کافى نذر و نیاز در جم حاضر و به قصد دعا و خیر و عبادت با خلوص نیت و پاکى جسم و تجلى روح به پاکان انجام مى شود، و آن را حلاّل مشکلات مى دانند، و شرکت هفته اى یک بار در جم و جم خانه ها را به جاى عبادات دایمى کافى مى دانند.

اهل حق نماز نمى خوانند و به جاى آن همان نذر و نیازها را انجام مى دهند. و روزه ى مخصوصى دارند که سه روز است و به مرنو و قولطاس موسوم است. روزه ى مرنو از آنجا رسم شده است که سلطان صحاک و یارانش سه شبانه روز از ترس دشمنانشان در غار مرنو پنهان شده و بى غذا ماندند و پس از نجات یافتن آن را روزه ى مرنو نام نهادند و این روزه در منطقه ى باختران اجرا مى شود. روزه ى قولطاس ـ که اکثریت اهل حق هاى ایران و ترک زبانان در سایر استانهاى ایران و خارج از ایران انجام مى دهند ـ مربوط به یاران قولطاس و قوشچى اوغلى و شاه ابراهیم است که در وسط چلّه ى زمستانى سه شبانه روز زیر کولاک مى مانند و پس از نجات از آن خطر آن را جشن مى گیرند. (قول یعنى اقرار و شرط، و (طاس) به منزله ى این که کولاک، مانند تاس بر سر آنان بود)

 

شیطان و شارب

گاهى از گروهى از اهل حق به عنوان شیطان پرست یاد مى شود، ولى برخى از رهبران کنونى آنان چنین نسبتى را مردود دانسته و به کلماتى از سلطان صحاک استناد کرده که در آن ها شیطان را مکار و راهنماى مردمان دور از دین معرفى کرده است. با این حال برخى از افراد مورد اعتماد که از نزدیک با اهل حق ارتباط دارند، از تکریم آنان نسبت به شیطان و مخالفت شدید با لعنت فرستادن بر او گزارش مى دهند.

شارب نیز نزد اهل حق حرمت ویژه اى دارد و آن را یکى از ارکان اصلى سلطان صحاک مى دانند که شارب مور و پرپشت را از نشانه هاى پیروان مسلک اهل حق مى شمارد.

 

مناطق زندگى اهل حق

اهل حق در کشورهاى ایران، عراق، سوریه، افغانستان و تاجیکستان زندگى مى کنند. عمده ترین مرکز آنان در ایران استان کرمانشاهان است که در شهرستان کرمانشاه و روستاهاى توابع آن، و اسلام آباد و حومه ى آن، و سرپل ذهاب، قصرشیرین، صحنه و دینور و کِرِند غرب و توابع آن به سر مى برند. و منطقه ى کرندغرب و توابع آن از عمده ترین مراکز اهل حق در ایران است، و جمعیت آن در این منطقه را حدود 150 هزارنفر تخمین زده اند.

 

در ترکیه فرقه هایى وجود دارند که معروفند به «بکتاشى» و به آن ها «علویین» نیز گفته مى شود و اهل حق هاى ایران آن ها را از شاخه هاى فرقه ى اهل حق مى دانند. شیعیانى که در کشور آلبانى به سر مى برند نیز به «بکتاشى» معروفند. در کشور سوریه نیز جمعیت قابل توجهى وجود دارد که تحت عناوین علویین و على اللهى معروفند و عمدتاً در شمال و شمال غرب آنجا سکونت دارند.

دکتر بتسابه مهدوی

22 خرداد 1396

  • بتسابه مهدوی

نشانه خدا

بتسابه مهدوی | جمعه, ۱۹ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۴۸ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

آن چه که ما مشاهده می کنیم همگی نشانه های خداست. زمین و آسمان و خود ما و همه موجودات آیه و نشانه خدا هستند و اینها همه تجلی اسماء و صفات خداوند متعال هستند. خالقشان خداست بنابراین مشکل در نبود نشانه نیست. مشکل در دقت نکردن و خوب نگاه نکردن است. خیلی ها می گویند من ندیدم، چنین چیزی دلیل نمی شود که، وجود نداشته که ایشان ندیده است. جهان پر است از آثار مخلوقات و آثار ذات باریتعالی ولی نگاه می خواهد، که انسان این مخلوقات را ببیند.

خداوند علاوه بر آن نشانه های تکوینی که ما از آن نشانه های تکوینی خدا هستیم. همه ابعاد وجودی ما، همه ی آن آثار و عظمتی که در انسان هست همه بیان گر عظمت و ویژگی های خالقش است. علاوه بر اینها خداوند سفرائی هم برای من و شما فرستاده، صدوبیست وچهار هزار پیغمبر فرستاده است. آنها همگی آمدند تا یک  حرف را بزنند. همه گفتند ما از طرف خدا آمده ایم. یکی نگفته من از طرف دیگری آمدم. یکی نگفته من شما را به دیگری دعوت می کنم.

انسان از چند راه خدا را می بیند، مخصوصاً از طریق قلب انسان لحظه لحظه خدا را می بیند. خداوند شهود همیشگی انسان است. همه انسان ها یعنی هر انسانی اعم از مومن و کافر همواره خدا را با چشم قلب می بینند ، منتها باید دقت و عنایت کرد

نشانه فراوان است ، از بس زیاد است دقیقاً مثل این می ماند که انسان در دریا باشد بعد بگوید من آب نمی بینم. علّت، زیادی آب است نه این که آب نیست بلکه واقعاً انسان نمی بیند. کثرت آب که اجازه نمی دهد انسان آب را ببیند. اگر از ماهی بپرسید که آب چیست می گوید آب کو، آب وجود ندارد، کدام آب؟ نور هم که زیاد می شود دیگر انسان نمی تواند ببیند و از فرط زیادی و کثرت قابل مشاهده نیست.

 

به تعبیر حافظ:

تجلیگه خود کرد خدا دیده ما را       درین دیده در آیید و ببینید خدا را

به تعبیر سعدی:

برگ درختان سبز در نظر هوشیار، هر ورقش دفتریست معرفت کردگار

 

نکته دوم: این که اگر مراد این است که خداوند برای ما هم فرشته وحی را بفرستد و برای ما هم یک پیام خصوصی بفرستد. باید گفت پیام های عمومی هست، هر شب که می خوابیم، هر روز که بلند می شویم، هر لحظه که غذا می خوریم. لحظه لحظه ی عمر، خدا را می بینیم.

ممکن است حتّی خداوند تجلی های خاصی بکند، به تعبیر دیگر ممکن است الطاف موردی هم، خداوند داشته باشد منتها دقت نمی شود، قطعاً این کار شده است.

اگر عنایت و توجه شود قطعاً خداوند توجهات خاصی و الطاف خاصی هم دارد. اما اینکه بخواهد به آن شکلی که در ذهن هست آن انتظار، انتظار معقولی نیست و توصیه می شود که از آن تفکرات بیرون بیایید و بیشتر مطالعه شود در همین دلایل عمومی که  در اطراف هست.

آیا خود خدا بودن خدا، کافی نیست که او شهود همه موجودات است.

انسان از چند راه خدا را می بیند، مخصوصاً از طریق قلب انسان لحظه لحظه خدا را می بیند. خداوند شهود همیشگی انسان است. همه انسان ها یعنی هر انسانی اعم از مومن و کافر همواره خدا را با چشم قلب می بینند، منتها باید دقت و عنایت کرد.

نشانه های خدا را می توان دید، فراوان هم هست و این هم که گفته می شود چرا یک نشانه خاصی را برای ما نفرستاده است، این هم توقع و انتظار معقولی نیست زیرا این همان نبوت و رسالت الهی است که خاص افراد خاصی است که گذشته و تمام شده است.

دکتر بتسابه مهدوی

19 آذر 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال

https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی

ذکر و اهمیت آن درسلوک

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۲ ق.ظ

ذکر و اهمیت آن درسلوک 👇🏼

دکتر بتسابه مهدوی

حال ذاکربراى شروع ذکر، بنابه عنصروجودیش و با کسب اجازه ازپیربراى ذکر ومحاسبة طبیعت نام و روز تولدش توسط وى، اقدام مى کند. گاهى درمواردى خاص وبراى منظورهاى مختلفى، باتعیین مواضع نجومى درزمان حال واحوالات شخصیش وبا توجه به تشخیص شیخى آگاه و وارسته، مى تواند ازذکرى موافق با اوضاعش درمراتب سلوک استفاده کند که برایش کارساز باشد وبتواند به مراتبى وصل شود ویا ازمرحله اى عبورنماید؛ شاید نیزکه حجابى را بتواند درراه سلوک بدَرَد.

️💠️💠️👇🏼

 هرجا رودخانه اى هست، نهایتاً به سوى دریا مى رود ولى ناگهان نمى توان به دریا وصل شد.

باید دانست که آتش وباد حرارت ایجاد مى کنند، باد وخاک برودت؛ آب وباد رطوبت ایجاد مى کنند وآتش وخاک یبوست.اگرذکرى که به سالک داده مى شود، با عنصروجودى فردهماهنگى نداشته باشد، ممکن است ذاکرحالت آزاردهنده اى را تجربه نماید. مثلاً کسى که دچارکم خونى است، نباید ذکر "الحّى" را به تعداد زیاد دردل ضرب نماید زیرا موجب برودت وسردى وضعف وسستى دربدن ذاکرمى شود؛ یا کسى که دچارتب شده،ذکر "الله" که عنصرش آتش است، موجب بالارفتن تبش مى گردد.

پس گاهى براى مواردخاصى مى بایست حتماً درجة حرارت، برودت، رطوبت ویبوستِ ذکردرنظرگرفته شود.

️💠️👇🏼

 اگرذکرى را بدون آگاهى، به تعداد وساعات بسیاربگوییم، ممکن است انرژى حاصل شده ازذکر براى فرد ذاکر قابل تحمل نباشد. لذا بایستى ابتدا سالک بدن خود راقوى، یا اگربیمارباشد ابتدا بهبودى کامل یابد. شیخ آگاه هرگز در دادنِ ذکربه افراد خطایى نخواهد کرد وگرنه دزدى است درجامة فقر که اول شرط مقام شیخیت، معرفت داشتن شیخ به باطن وظاهرذاکر است.

ادامه دارد. ....

️💠️💠️💠


 

اما مى بایست دانست که آب، آتش را خاموش مى سازد و باد برشعله ورشدن وزبانه کشیدن آتش دامن مى زند. باد خاک را نیزبه جنبش درآورده وگردوخاک راه مى اندازد وحوزة انرژى خاصى به وجود مى آورد که بى شباهت به وضعیت الکتریسیته اگر ذکرى که به سالک داده مى شود، با عنصر وجودى فرد هماهنگى نداشته باشد، ممکن است ذاکر حالت آزار نیست. دهنده اى را تجربه نماید.

🌻🌹🌻🌹🌻👇🏼

براى دانستن تعداد ذکر واین که سالک ازکدام روزهفته مى بایست خواندن ذکررا شروع کند و نوع عمل ذکرداراى کدام پرهیز است. مکتوبات بسیار متعددى وجود دارد که ذیلاً خلاصه اى ازاعمال ذاکرگفته مى شود:

🌻🌹🌻🌹🌻👇🏼

1 ذاکر باید نیّت کند و نیتش کاملاً شرعى باشد.🌹

2 ذاکر بایست دائماً درحال وضو وپاک و مُغسَل باشد و جامه اش نیزطاهرباشد.

🌹🌻🌹🌻

3 مکان ذاکربایستى پاکیزه وخلوت باشد، یعنى باید خلوتى را فراهم نمود؛🌹 خصوصاً براى ذاکرمبتدى که تجربه اش زیاد نیست.🌹🌻🌹🌻

4 ذاکرباید بنابه نوع ذکر، ترک جمالى یا جلالى نماید.🌹

5 باید عدد حروف ذکربه حساب ابجد محاسبه شود.🌻

6 همان عدد ابجد راعدد صغیرگویند واگریکى را ده بگیرند، عدد وسیط گفته مى شود، وهرگاه یکى را صد گیرند، عدد کبیرخوانند. چنانچه یکى را هزارگیرند، عدد نصاب دانند. مثلاً اسم علیم را که یکى ازاسماءالحسنى باشد، حساب مى کنیم:

🌻🌹🌻🌹👇🏼

علیم درابجد 150 مى شود. پس 150 عددصغیر این اسم است. اگرعلیم را ده برابرکنیم، 1500 مى شود که عدد وسیط علیم است. اگرآن را صدبرابرکنیم، 15000 مى شود که عدد کبیراین اسم است. اگر 150 را درهزار ضرب کنیم، 150000 مى شود که عدد نصاب خواهد بود.

ادامه دارد ....


 

7 بنابه خواستة ذاکر ومنظورش ازذکرموردنظر ونیازش، هرکدام ازاعداد صغیر، وسیط، کبیر یا نصاب، حکم خاص خود را دارا مى باشند. مثلاً براى افزودن حافظه درکسى ذکررابه عدد کبیرگویند.

🌻🌳🌻🌳🌻👇🏼

8 مى بایست حساب شود که کدام روزهفته باید ذکررا آغازکرد. براى محاسبة روزآغازذکر، ابجد صغیر ذکررا محاسبه وآن را تقسیم برعدد هفت مى کنند؛ عدد باقى مانده را ازروزیک شنبه مى شمارند و روزآغازذکر را مشخص مى نمایند.🌻🌳🌻👇🏼

مثال: ابجد صغیر علیم، 150 است. وقتى تقسیم برهفت شود، عدد 3 باقى مى ماند؛ ازیک شنبه مى شمارند، به سه شنبه ختم مى شود که روزآغازذکر است.

🌻🌳🌻🌳🌻👇🏼

9 جهت نشستن وقرارگرفتن ذاکر درموقع اداى ذکربسیارمهم است. مثلاً براى ذکرعلیم، درجة عناصرآن را بر اساس قرار گرفتن آن در جدول ابجد بدین نحو محاسبه مى کنند:🌻🌳🌻👇🏼

ع: حرف خاکى و 4 درجه است.

ل: حرف خاکى و 3 درجه است.

ى: حرف آبى و 3 درجه است.

م : حرف آتشى و 4 درجه است.

پس ذکرعلیم 7 درجه خاک، 3 درجه آب و 4 درجه آتش است. 3 درجه آب بر روى 4 درجه آتش مى ریزد و به قولى آب، آتش راخاموش مى کند. پس یک درجه آتش باقى مى ماند و 7 درجه خاک؛ پس عنصرغالب برذکرعلیم، خاک است وجهت ذکرعلیم جنوب مى شود. آتش وخاک هم کمى یبوست درفرد ایجاد مى کنند، پس ذاکر بایستى درمکان ذکر به سمت جنوب بنشیند.

🌻🌳🌻🌳🌻👇🏼

درحقیقت ذکربه منزلة جارویى است که به همت پیرطریق، غیرحق را ازدل صوفى دورمى سازد تا به حدى که سرانجام غبارهستى اورا نیز برمى اندازد:

🌳🌻🌳🌻👇🏼

یک چشم زدن غافل ازآن شاه نباشید

شاید که نگاهى کند، آگاه نباشید


 

اما متخلق شدن به ذکرى ونیازمند بودن سالک درپیوستن به نامى مبارک، حتماً بایستى باتشخیص وکسب اجازه از عامل ذکریا عالِم به معرفت ذکرباشد.

 ذکربردوگونه است: ذکرجلى یا آشکار، و ذکرخفى یا باطنى.👉🏼🌻

همان طورکه ازنام این دو گونه ذکرهویداست، ذکرجلى مخصوص مبتدیان وبراى تغییرحالات و دست دادن شورى به سالک است؛ اما ذکرخفى مرتبة سنگین ترى ازذکراست که خاص محبّان پروردگارمى باشد.🌻💙👇🏼

غزالى ذکرخفى را که با سرایش وموسیقى وسماع ( به اصطلاح، سُرورِ درویشان) توأم بوده، چنین تعریف مى کند: "همة جماعت صوفیان بدون حضوراغیار وبیگانگان  که ممکن بُوَد روحیة ذکرکنندگان را متزلزل ساخته  بدون حضور نومریدان، درخانقاه یا جم خانه اى گرد هم مى آیند. قوّال (سراینده) درمرکزمجلس قرار مى گیرد و سروده هایى به اوزان متفاوت مى خواند و سرایش را نغمة آلات موسیقى مجاز درعرفان همراهى مى کنند؛ ازقبیل دف، تار، سه تار، تنبور، قره نى، نى و نى انبان. و مستمعان بى حرکت وساکت و سربه سوى زمین نشسته، مى کوشند تا نفس را درسینه حبس نمایند و سعى مى کنند بلند نفس نکشند و منتظر بروزِ حال مى شوند. ناگاه دریکى از اخوان حال بروز مى کند و بانگ برمى آرند و کف مى زنند وسرتکان مى دهند و مى رقصند و حاضران درمجلس هم آهسته آهسته به او تأسى مى کنند تا حال متوقف گردد. معمولاً پس ازپایان ذکر چراغ ها روشن کرده، مى نشینند و دعاى نادعلى مى خوانند."

🌻💙🌻💙🌻💙👇🏼

آن چه شواهد وقرائن نشان مى دهد، ذکرهمراه با طبل و دف ونى، درصدر اسلام وجود نداشته و رواج آن به صورت کنونى ازقرن سوم هجرى مى باشد.

ادامه دارد ......

💙🌻💙🌻💙🌻💙🌻


 

ازانواع ذکرهاى جلى مى توان به " هَرِه" یا ذکرقیام وتهلیل اشاره کرد که بیشتردراویش قادریه به ذکرجلى و هَرِه مى پردازند. آن ها معتقدند که چون حضرت على بن ابى طالب همیشه ذکرخدا را با صداى بلند وجلى ورسا بر زبان مى راندند، دراویش قادریه نیز بلندبلند ذکرمى گویند.

🔮️🔮️🔮👇🏼

گاهى هم ذکر هره را به صورت قیام مى گویند وقیامشان درذکررا مصداق این آیة قرآن مى دانند: "فاذا قضیتم الصلوه فاذکروا الله قیاماً وقعوداً و على جنوبکم" (نساء/ 103 ) یعنى: چون گذارید نمازرا، یادکنید خدا را ایستاده و نشسته وافتاده برپهلوهایتان.

🔮️🔮️🔮👇🏼

درسیروسلوک بحرالعلوم که ازرسائل سلسلة خاکسارجلالى ابوترابى مى باشد، مراتب هفت گانة ذکر چنین آمده است:

1 ذکرقالبى: آن باشد که هنوز ذکردر باطن سالک سرایت نکرده و سالک درابتداى بیعت با پیر وتوبه و انابت مى باشد.🔮️🔮

2 ذکرنفسى: براثر تداوم ومراقبة بسیار وتغییربعضى ازعادات نکوهیده و ترک رذائل اخلاقى ورضایت خاطر باطنى ذاکر ازذکر، آن را مرتبة نفسى مى گویند.

🔮️🔮👇🏼

3 ذکرقلب: زمانى که ذکربه دل رود و سالک احساس کند که قلبش نیزکاملاً ذکررا مى طپد، سالک به مرحلة ذکرقلبى رسیده است.🔮️🔮

4 ذکرسرّى: چون گرد کدورت وصفات نفسانى وبشرى فرو نشیند وحلاوت ذکردرسالک اثرنماید و شوق مذکور بر وى غالب و بدون تحریک زبان، ذاکر گردد و گه گاه ازذکرِ دل صدایى مانند کبوتر وقمرى شنود، وزمانى که سرّ او درباطن تا بدایت افلاک رسد، صفاى قلب بیشترشده و نورانیّت ذکرقلبى دروى تصرف نماید وسرّ او ازتوجه به غیرفارغ شود، آن را ذکرسرّى گویند.🔮️🔮

5 ذکرروحى: وقتى ترقى روان سالک به مرحلة کشف روحى مى رسد وروحش به حقایق عالم ارواح آگاهى یافت، سالک درمرحلة سیرروحى قراردارد.🔮

6 ذکرعیونى: وقتى سالک به عین الیقین مى رسد وبه عینه حقیقت مذکوررا درمى یابد، به مرحلة ذکرعیونى رسیده است.

ادامه دارد ....

🔮️🔮️🔮️🔮


 

7 ذکرغیب الغیوب: وقتى براثرمداومت ذکر صدایى مانند افتادن مهره درطاسى برمى خیزد و مى شنود، دراین حالت سیرسالک به اواسط عالم افلاک مى رسد. وچون دل ذاکر ازنفوس مشوّشه به کلى پاک وزدوده شد و دل، آیینة مشبّکه شد وبه غیرازمذکوررا التفاتى باقى نماند، سیرسالک ازنهایت مراتب افلاک مى گذرد وبه اوائل عالم جبروت مى رسد؛ دراین مرحله آن را ذکرخفى یا باطنى گویند. زمانى که نجوایى درباطن سالک به واسطة توجه ذاکرحاصل شود وصوتى شبیه نشستن مگس برتارابریشم مُدرَک شود، چون مراتب هستىِ مستعاربه کلى درجذبات نورالانوار مستورومنتفى گردد وبه مقام فنا ازخویش وماسِوى متحقق شود، سیراو به سیرعالم لاهوت ارتقاء یابد. ذکر وذاکر را جنب تجلى مذکوروجودى نمانَد و ذکرخودبه خود مى گوید وازمن ومایى جزنام، وازذکر وذاکر جز معاوضاتِ اوهام نماندَ وآن را غیب الغیوب گویند.

🌸👇🏼🌸👇🏼🌸🍀

مقصود ازاذکارصغیره، ذکر"الحّى، یانور، یاقدّوس، محیط وعلیم" است. مراد ازاذکارکبیره، ذکر"الله [اکبر]، لااله الاّالله" و ذکراعظم "لااله الاّهو" مى باشد.

🍀🌸🍀🌸🍀👇🏼

ذکراثباتى نیزبه معناى آن است که ذاکردرمقام دعوت واثباتِ مضمون ذکرباشد. ذکرثبتى آن است که مقصود، ثبوتِ خودِ معنى باشد درخارج وحقیقت؛ ذکرجمعى آن است که توجه ذاکردرحین ذکربه قلب باشد، ومراد ازذکر بسطى آن است که ذکررا به خارج منبسط نماید.

🍀🌸🍀🌸👇🏼

آن نام هاى خداوند که توسط وحى وانبیاء واولیاء به بشر آموزش داده شده، ازاسماءِ آشکاراست؛ اما بخشى ازاسماء پروردگار، اسماءِ مستأثره اند که هیچ کس ازآن آگاهى ندارد.

ادامه دارد ....


 

اسمائى که خداوند برما تعلیم فرموده، بردوقسم است: یکى نام هایى که جارىِ مجراى صفات ونعوت است، ودیگرى مجراى اسمِ عِلم مانند الله.

اسمائى که جارى مجراى نعوت وصفاتند نیزبردو قسمند: یکى نام هایى که دلالت برصفات تنزیه مى کنند، ودیگر اسمائى که دلالت برصفات فعل دارند.

️👇🏼

اما صوفیان وعارفان ذکر لااله الاّالله را ذکرنفى واثبات مى نامند چون متضمن دوجمله است: اول، "لااله" که نفى است، و جملة دوم "الاّالله" که اثبات است؛ وآن را مرکّب گویند. ذکرلااله الاّالله ذکرى است بسیار عظیم که درباب رموزآن بسیارنوشته اند.👇🏼️👇🏼

خواجه عبدالله انصارى براى ذکرچهارمرحله عنوان کرده است:

اول: مرحلة نسیانِ غیر؛

دوم: مرحلة نسیان غیرونفس؛

سوم: مرحلة نسیان غیرونفس وذکر؛🍃

چهارم: مرحلة نسیان غیرونفس وذکر وحق.🍃️🍃

منظورازنسیان درمرحلة چهارم این است که ذاکر درذکر، غیرنبیند، نفس نبیند، ذکرنبیند، حق هم نبیند و قیدِ حق ندیدن براى این است که ذکربه منتهى درجة کمال خود برسد؛ چه اگرسالک حق ببیند، حق دیدن دلیل برخود دیدن است؛ زیرا خود مى بیند که حق مى بیند. بنابراین دراین مقام ذاکرباید ازحق دیدن هم چشم بپوشد.👇🏼

گفته شد که درمرحلة چهارم ذاکرْ "حق متعال" است؛ ذکر، ذاکر ومذکور یکى است ودراین موقع مناسب نیست ذکر کننده به خود توجه کند و انانیّت را درذکرظهوردهد، یعنى ازمقام اعلاى جمع به مقام اسفل تفرقه سقوط نماید. این که گفته شد حق هم باید فراموش شود، به این دلیل است که اگر"حق" منظورِنظرشود، "ناظر" به وجود مى آید؛ چه، "منظور" بدون "ناظر" معقول نیست و این خود حکایت مى کند که سالک هنوزدرثنویّت است و ازانانیّت خارج نگشته است.


 

دربعضى کتب هم ذکررا سه درجه گفته اند:👇🏼️👇🏼

 اول، ذکرظاهرى که شامل دعا وثناست؛ دوم، ذکرنهانى که مخصوص خلاصى ازقیود وسستى و لزوم مسامره وشب زنده دارى است؛

 وسوم، ذکرحقیقى است.

مولانا دردفترششم مثنوى مى گوید:

این قدرگفتیم باقى فکرکن فکراگرجامد بوَد، رو ذکرکن

طریقة انجام ذکراجمالاً چنین است:

👇🏼️👇🏼

اول آن که ذاکر ازناف تا حلق خودرا قطردایره اى فرض مى کند که دوپهلوى ذاکرازطرفین، قوسِ آن دایره باشد و مثلاً قصد گفتن کلمة "لااله الاّالله" کند. به این نحو که ازناف شروع کرده، "لااله" را برقوس طرفین که تعلق به نَفْسِ او دارد، منطبق گرداند تا نفى آن به قطع تعلق ذاکراز مألوفات نفس، راجع شود؛ و "الاّالله" را ازابتداى حلق فرود آورده و برقوس سیّارکه تعلق به قلب دارد، منطبق سازد وباید نفس را حبس کند و به قدروسع و به قوّت ادا کند چنان که دل متأثرشود. این ذکررا بعضى با حرکت سروبدن، قرب به هیئت دایرة محسوسه ادا مى کنند و بعضى به تصورحرکت اکتفا مى کنند.

👇🏼🍃️🍃👇🏼

 درطریقة نقشبندیه این ذکررا حمایلى وهیکلى گویند.

 نوع دیگرنیزآن است که با رعایت قوّت وحفظ نَفَس سررا برابرناف آورده، "لا" رابرقطرمذکور بالا کشند و "الله" راازجانب چپ به دل فرو برند. این نوع ذکررا خفى وچهارضرب گویند.

نوع دیگرى هم که آن را "مجمع البحرین" گویند، آن است که سالک جنبین را که طرف ناف وحلق باشد، به دو دایرة کامل منقسم سازد:🍃️👇🏼

 یکى دایرة "لا" که نفى است، ودیگرى دایرة "اله" که اثبات است.

 

  • بتسابه مهدوی

((سلوک رابه تعویق میفکن))

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۰۴ ق.ظ

((سلوک رابه تعویق میفکن))

دکتر بتسابه مهدوی

عزیزا .....💛💜

سلوک را به تعویق میفکن ...

کسی که از مرگ آگاه است .هیچ گاه دگرگونی بنیادین خود را به تعویق نمی افکند ...

عزیزا .....💛💜

منتظر فردا مباش ....💜💛

هیچ کس تا کنون در فردا زندگی نکرده است. فردا هرگز نمی آید .

وقتی که فردا فرا میرسد تبدیل به امروز میشود ...مرگ هر آن ممکن است اتفاق بیفتد ...آن هایی که از مرگ آگاهند منتظر فردا نمیمانند ..زیرا 👇🏼💜

فردا امری قطعی نیست .

تنها لحظه ی اکنون است که قطعی است ..لحظه ی اکنون ...تنها لحظه ایست که تو در اختیار داری ...💛

حتی لحظه ی بعدی نیز قطعی نیست .

عزیزا ....مصداق این شعر مباش

👇🏼💛💜👇🏼

هر شبی گویم که فردا ترک این سودا کنم

باز چون فردا شود ..امروز را فردا کنم .

بنابراین ...💜💛💜👇🏼

اگر میبینی کاری در خور انجام دادن داری ...آن کار را در همان لحظه آغاز نما و استارت بزن ...

عزیزا. ...زندگی کوتاه است ..زندگی کوچک است.  ما از عمر مثلا هفتاد ساله خود سی و پنج سال آن را در خواب به سر میبریم و باقیمانده را نیز در خوردن و نوشیدن و لباس پوشیدن و تماشای تلویزیون و خرید نمودن و رفت و آمد و غیره ...سپری مینماییم ..

اگر این اوقات را محاسبه نمایی ..فرصت تو برای زندگی کردن کم تر از چند سال خواهد بود ...

اگر کاری را در خور و شایسته ی انجام میبینی ؛یا عزم خود را جزم نما ..و آن کار را انجام بده ...و یا اینکه آن کار را برای همیشه فراموش نما. ..

اما عزیزا. ..بدان که آدمی هرگز روشن نمیشود ...بلکه این روشنی را بایست

در درونت پیدا کنی ..

این روشنی درونت فراموش شده است .اما آدمی توان این را دارد که به یاد بیاورد و یا فراموش کند ..اکثریت انسان ها حقیقت درون خود را فراموش کرده اند. 💜💛💜👇🏼

در سلوک قرار نیست کسی روشن شود

همواره این نکته را به یاد داشته باش که

قرار است در این راه روشنایی درون خودت را کشف نمایی ...

سالک در ابتدا به این نور درون خود پشت نموده و میبایست یک چرخش ۱۸۰ درجه ای نماید ..💜💛💜

بنابراین پیر کسی نیست که تو را روشن کند .  بلکه کسی است که روشنایی درونت را به یادت می آورد و تو را تکان میدهد تا بیدار شوی....💛💜💛

پیر.....

راه را نشانت میدهد .اما این تو هستی که میبایست این راه را با گام های خودبپیمایی 💛💜💛

خدا گنج مخفی توست .این گنج در دل توست. .در کنار توست. پیرامون توست .

اما تو هیچ گاه عزم کشف این گنج را نداشته ای . .💛💜💛

تو سالک نبوده ای. ..فقط علاقه مند به عرفان و کلمات زیبا بوده ای.  

به همین دلیل سرگردان هستی ...و همچون سنجابی که از این شاخه به آن شاخه میپرد از این خانقاه به آن دیر و از آن مسجد به آن صومعه میروی و سرگشته میروی ودست خالی بر خواهی گشت .زیرا این گنج چیزی نیست که در جایی باشد و تو با جست و جو آن را بیابی این گنج چیزی است که بایست آن را به یاد آوری ...

بنابراین عزیزا بدان که روشن شدگی و سلوک چیزی در آینده نیست .بلکه حضور تو و در لحظه ی اکنون و حال توست .

عرفا میگویند 👇🏼💛💜💛👇🏼

دی(دیروز گذشته است )

فردا نیامده است .صوفی بایست عین الوقت باشد.

#بتسابه #مهدوی

  • بتسابه مهدوی