ذکر و اهمیت آن درسلوک
ذکر و اهمیت آن درسلوک 👇🏼
دکتر بتسابه مهدوی
حال ذاکربراى شروع ذکر، بنابه عنصروجودیش و با کسب اجازه ازپیربراى ذکر ومحاسبة طبیعت نام و روز تولدش توسط وى، اقدام مى کند. گاهى درمواردى خاص وبراى منظورهاى مختلفى، باتعیین مواضع نجومى درزمان حال واحوالات شخصیش وبا توجه به تشخیص شیخى آگاه و وارسته، مى تواند ازذکرى موافق با اوضاعش درمراتب سلوک استفاده کند که برایش کارساز باشد وبتواند به مراتبى وصل شود ویا ازمرحله اى عبورنماید؛ شاید نیزکه حجابى را بتواند درراه سلوک بدَرَد.
☀️💠☀️💠☀️👇🏼
هرجا رودخانه اى هست، نهایتاً به سوى دریا مى رود ولى ناگهان نمى توان به دریا وصل شد.
باید دانست که آتش وباد حرارت ایجاد مى کنند، باد وخاک برودت؛ آب وباد رطوبت ایجاد مى کنند وآتش وخاک یبوست.اگرذکرى که به سالک داده مى شود، با عنصروجودى فردهماهنگى نداشته باشد، ممکن است ذاکرحالت آزاردهنده اى را تجربه نماید. مثلاً کسى که دچارکم خونى است، نباید ذکر "الحّى" را به تعداد زیاد دردل ضرب نماید زیرا موجب برودت وسردى وضعف وسستى دربدن ذاکرمى شود؛ یا کسى که دچارتب شده،ذکر "الله" که عنصرش آتش است، موجب بالارفتن تبش مى گردد.
پس گاهى براى مواردخاصى مى بایست حتماً درجة حرارت، برودت، رطوبت ویبوستِ ذکردرنظرگرفته شود.
☀️☀️💠☀️👇🏼
اگرذکرى را بدون آگاهى، به تعداد وساعات بسیاربگوییم، ممکن است انرژى حاصل شده ازذکر براى فرد ذاکر قابل تحمل نباشد. لذا بایستى ابتدا سالک بدن خود راقوى، یا اگربیمارباشد ابتدا بهبودى کامل یابد. شیخ آگاه هرگز در دادنِ ذکربه افراد خطایى نخواهد کرد وگرنه دزدى است درجامة فقر که اول شرط مقام شیخیت، معرفت داشتن شیخ به باطن وظاهرذاکر است.
ادامه دارد. ....
☀️💠☀️💠☀️💠☀️
اما مى بایست دانست که آب، آتش را خاموش مى سازد و باد برشعله ورشدن وزبانه کشیدن آتش دامن مى زند. باد خاک را نیزبه جنبش درآورده وگردوخاک راه مى اندازد وحوزة انرژى خاصى به وجود مى آورد که بى شباهت به وضعیت الکتریسیته اگر ذکرى که به سالک داده مى شود، با عنصر وجودى فرد هماهنگى نداشته باشد، ممکن است ذاکر حالت آزار نیست. دهنده اى را تجربه نماید.
🌻🌹🌻🌹🌻👇🏼
براى دانستن تعداد ذکر واین که سالک ازکدام روزهفته مى بایست خواندن ذکررا شروع کند و نوع عمل ذکرداراى کدام پرهیز است. مکتوبات بسیار متعددى وجود دارد که ذیلاً خلاصه اى ازاعمال ذاکرگفته مى شود:
🌻🌹🌻🌹🌻👇🏼
1 ذاکر باید نیّت کند و نیتش کاملاً شرعى باشد.🌹
2 ذاکر بایست دائماً درحال وضو وپاک و مُغسَل باشد و جامه اش نیزطاهرباشد.
🌹🌻🌹🌻
3 مکان ذاکربایستى پاکیزه وخلوت باشد، یعنى باید خلوتى را فراهم نمود؛🌹 خصوصاً براى ذاکرمبتدى که تجربه اش زیاد نیست.🌹🌻🌹🌻
4 ذاکرباید بنابه نوع ذکر، ترک جمالى یا جلالى نماید.🌹
5 باید عدد حروف ذکربه حساب ابجد محاسبه شود.🌻
6 همان عدد ابجد راعدد صغیرگویند واگریکى را ده بگیرند، عدد وسیط گفته مى شود، وهرگاه یکى را صد گیرند، عدد کبیرخوانند. چنانچه یکى را هزارگیرند، عدد نصاب دانند. مثلاً اسم علیم را که یکى ازاسماءالحسنى باشد، حساب مى کنیم:
🌻🌹🌻🌹👇🏼
علیم درابجد 150 مى شود. پس 150 عددصغیر این اسم است. اگرعلیم را ده برابرکنیم، 1500 مى شود که عدد وسیط علیم است. اگرآن را صدبرابرکنیم، 15000 مى شود که عدد کبیراین اسم است. اگر 150 را درهزار ضرب کنیم، 150000 مى شود که عدد نصاب خواهد بود.
ادامه دارد ....
7 بنابه خواستة ذاکر ومنظورش ازذکرموردنظر ونیازش، هرکدام ازاعداد صغیر، وسیط، کبیر یا نصاب، حکم خاص خود را دارا مى باشند. مثلاً براى افزودن حافظه درکسى ذکررابه عدد کبیرگویند.
🌻🌳🌻🌳🌻👇🏼
8 مى بایست حساب شود که کدام روزهفته باید ذکررا آغازکرد. براى محاسبة روزآغازذکر، ابجد صغیر ذکررا محاسبه وآن را تقسیم برعدد هفت مى کنند؛ عدد باقى مانده را ازروزیک شنبه مى شمارند و روزآغازذکر را مشخص مى نمایند.🌻🌳🌻👇🏼
مثال: ابجد صغیر علیم، 150 است. وقتى تقسیم برهفت شود، عدد 3 باقى مى ماند؛ ازیک شنبه مى شمارند، به سه شنبه ختم مى شود که روزآغازذکر است.
🌻🌳🌻🌳🌻👇🏼
9 جهت نشستن وقرارگرفتن ذاکر درموقع اداى ذکربسیارمهم است. مثلاً براى ذکرعلیم، درجة عناصرآن را بر اساس قرار گرفتن آن در جدول ابجد بدین نحو محاسبه مى کنند:🌻🌳🌻👇🏼
ع: حرف خاکى و 4 درجه است.
ل: حرف خاکى و 3 درجه است.
ى: حرف آبى و 3 درجه است.
م : حرف آتشى و 4 درجه است.
پس ذکرعلیم 7 درجه خاک، 3 درجه آب و 4 درجه آتش است. 3 درجه آب بر روى 4 درجه آتش مى ریزد و به قولى آب، آتش راخاموش مى کند. پس یک درجه آتش باقى مى ماند و 7 درجه خاک؛ پس عنصرغالب برذکرعلیم، خاک است وجهت ذکرعلیم جنوب مى شود. آتش وخاک هم کمى یبوست درفرد ایجاد مى کنند، پس ذاکر بایستى درمکان ذکر به سمت جنوب بنشیند.
🌻🌳🌻🌳🌻👇🏼
درحقیقت ذکربه منزلة جارویى است که به همت پیرطریق، غیرحق را ازدل صوفى دورمى سازد تا به حدى که سرانجام غبارهستى اورا نیز برمى اندازد:
🌳🌻🌳🌻👇🏼
یک چشم زدن غافل ازآن شاه نباشید
شاید که نگاهى کند، آگاه نباشید
اما متخلق شدن به ذکرى ونیازمند بودن سالک درپیوستن به نامى مبارک، حتماً بایستى باتشخیص وکسب اجازه از عامل ذکریا عالِم به معرفت ذکرباشد.
ذکربردوگونه است: ذکرجلى یا آشکار، و ذکرخفى یا باطنى.👉🏼🌻
همان طورکه ازنام این دو گونه ذکرهویداست، ذکرجلى مخصوص مبتدیان وبراى تغییرحالات و دست دادن شورى به سالک است؛ اما ذکرخفى مرتبة سنگین ترى ازذکراست که خاص محبّان پروردگارمى باشد.🌻💙👇🏼
غزالى ذکرخفى را که با سرایش وموسیقى وسماع ( به اصطلاح، سُرورِ درویشان) توأم بوده، چنین تعریف مى کند: "همة جماعت صوفیان بدون حضوراغیار وبیگانگان که ممکن بُوَد روحیة ذکرکنندگان را متزلزل ساخته بدون حضور نومریدان، درخانقاه یا جم خانه اى گرد هم مى آیند. قوّال (سراینده) درمرکزمجلس قرار مى گیرد و سروده هایى به اوزان متفاوت مى خواند و سرایش را نغمة آلات موسیقى مجاز درعرفان همراهى مى کنند؛ ازقبیل دف، تار، سه تار، تنبور، قره نى، نى و نى انبان. و مستمعان بى حرکت وساکت و سربه سوى زمین نشسته، مى کوشند تا نفس را درسینه حبس نمایند و سعى مى کنند بلند نفس نکشند و منتظر بروزِ حال مى شوند. ناگاه دریکى از اخوان حال بروز مى کند و بانگ برمى آرند و کف مى زنند وسرتکان مى دهند و مى رقصند و حاضران درمجلس هم آهسته آهسته به او تأسى مى کنند تا حال متوقف گردد. معمولاً پس ازپایان ذکر چراغ ها روشن کرده، مى نشینند و دعاى نادعلى مى خوانند."
🌻💙🌻💙🌻💙👇🏼
آن چه شواهد وقرائن نشان مى دهد، ذکرهمراه با طبل و دف ونى، درصدر اسلام وجود نداشته و رواج آن به صورت کنونى ازقرن سوم هجرى مى باشد.
ادامه دارد ......
💙🌻💙🌻💙🌻💙🌻
ازانواع ذکرهاى جلى مى توان به " هَرِه" یا ذکرقیام وتهلیل اشاره کرد که بیشتردراویش قادریه به ذکرجلى و هَرِه مى پردازند. آن ها معتقدند که چون حضرت على بن ابى طالب همیشه ذکرخدا را با صداى بلند وجلى ورسا بر زبان مى راندند، دراویش قادریه نیز بلندبلند ذکرمى گویند.
🔮☀️🔮☀️🔮👇🏼
گاهى هم ذکر هره را به صورت قیام مى گویند وقیامشان درذکررا مصداق این آیة قرآن مى دانند: "فاذا قضیتم الصلوه فاذکروا الله قیاماً وقعوداً و على جنوبکم" (نساء/ 103 ) یعنى: چون گذارید نمازرا، یادکنید خدا را ایستاده و نشسته وافتاده برپهلوهایتان.
🔮☀️🔮☀️🔮👇🏼
درسیروسلوک بحرالعلوم که ازرسائل سلسلة خاکسارجلالى ابوترابى مى باشد، مراتب هفت گانة ذکر چنین آمده است:
1 ذکرقالبى: آن باشد که هنوز ذکردر باطن سالک سرایت نکرده و سالک درابتداى بیعت با پیر وتوبه و انابت مى باشد.🔮☀️🔮
2 ذکرنفسى: براثر تداوم ومراقبة بسیار وتغییربعضى ازعادات نکوهیده و ترک رذائل اخلاقى ورضایت خاطر باطنى ذاکر ازذکر، آن را مرتبة نفسى مى گویند.
🔮☀️🔮👇🏼
3 ذکرقلب: زمانى که ذکربه دل رود و سالک احساس کند که قلبش نیزکاملاً ذکررا مى طپد، سالک به مرحلة ذکرقلبى رسیده است.🔮☀️🔮
4 ذکرسرّى: چون گرد کدورت وصفات نفسانى وبشرى فرو نشیند وحلاوت ذکردرسالک اثرنماید و شوق مذکور بر وى غالب و بدون تحریک زبان، ذاکر گردد و گه گاه ازذکرِ دل صدایى مانند کبوتر وقمرى شنود، وزمانى که سرّ او درباطن تا بدایت افلاک رسد، صفاى قلب بیشترشده و نورانیّت ذکرقلبى دروى تصرف نماید وسرّ او ازتوجه به غیرفارغ شود، آن را ذکرسرّى گویند.🔮☀️🔮
5 ذکرروحى: وقتى ترقى روان سالک به مرحلة کشف روحى مى رسد وروحش به حقایق عالم ارواح آگاهى یافت، سالک درمرحلة سیرروحى قراردارد.🔮
6 ذکرعیونى: وقتى سالک به عین الیقین مى رسد وبه عینه حقیقت مذکوررا درمى یابد، به مرحلة ذکرعیونى رسیده است.
ادامه دارد ....
🔮☀️🔮☀️🔮☀️🔮☀️
7 ذکرغیب الغیوب: وقتى براثرمداومت ذکر صدایى مانند افتادن مهره درطاسى برمى خیزد و مى شنود، دراین حالت سیرسالک به اواسط عالم افلاک مى رسد. وچون دل ذاکر ازنفوس مشوّشه به کلى پاک وزدوده شد و دل، آیینة مشبّکه شد وبه غیرازمذکوررا التفاتى باقى نماند، سیرسالک ازنهایت مراتب افلاک مى گذرد وبه اوائل عالم جبروت مى رسد؛ دراین مرحله آن را ذکرخفى یا باطنى گویند. زمانى که نجوایى درباطن سالک به واسطة توجه ذاکرحاصل شود وصوتى شبیه نشستن مگس برتارابریشم مُدرَک شود، چون مراتب هستىِ مستعاربه کلى درجذبات نورالانوار مستورومنتفى گردد وبه مقام فنا ازخویش وماسِوى متحقق شود، سیراو به سیرعالم لاهوت ارتقاء یابد. ذکر وذاکر را جنب تجلى مذکوروجودى نمانَد و ذکرخودبه خود مى گوید وازمن ومایى جزنام، وازذکر وذاکر جز معاوضاتِ اوهام نماندَ وآن را غیب الغیوب گویند.
🌸👇🏼🌸👇🏼🌸🍀
مقصود ازاذکارصغیره، ذکر"الحّى، یانور، یاقدّوس، محیط وعلیم" است. مراد ازاذکارکبیره، ذکر"الله [اکبر]، لااله الاّالله" و ذکراعظم "لااله الاّهو" مى باشد.
🍀🌸🍀🌸🍀👇🏼
ذکراثباتى نیزبه معناى آن است که ذاکردرمقام دعوت واثباتِ مضمون ذکرباشد. ذکرثبتى آن است که مقصود، ثبوتِ خودِ معنى باشد درخارج وحقیقت؛ ذکرجمعى آن است که توجه ذاکردرحین ذکربه قلب باشد، ومراد ازذکر بسطى آن است که ذکررا به خارج منبسط نماید.
🍀🌸🍀🌸👇🏼
آن نام هاى خداوند که توسط وحى وانبیاء واولیاء به بشر آموزش داده شده، ازاسماءِ آشکاراست؛ اما بخشى ازاسماء پروردگار، اسماءِ مستأثره اند که هیچ کس ازآن آگاهى ندارد.
ادامه دارد ....
اسمائى که خداوند برما تعلیم فرموده، بردوقسم است: یکى نام هایى که جارىِ مجراى صفات ونعوت است، ودیگرى مجراى اسمِ عِلم مانند الله.
اسمائى که جارى مجراى نعوت وصفاتند نیزبردو قسمند: یکى نام هایى که دلالت برصفات تنزیه مى کنند، ودیگر اسمائى که دلالت برصفات فعل دارند.
☀️❤️☀️❤️👇🏼
اما صوفیان وعارفان ذکر لااله الاّالله را ذکرنفى واثبات مى نامند چون متضمن دوجمله است: اول، "لااله" که نفى است، و جملة دوم "الاّالله" که اثبات است؛ وآن را مرکّب گویند. ذکرلااله الاّالله ذکرى است بسیار عظیم که درباب رموزآن بسیارنوشته اند.👇🏼☀️👇🏼
خواجه عبدالله انصارى براى ذکرچهارمرحله عنوان کرده است:
اول: مرحلة نسیانِ غیر؛❤️
دوم: مرحلة نسیان غیرونفس؛❤️
سوم: مرحلة نسیان غیرونفس وذکر؛🍃
چهارم: مرحلة نسیان غیرونفس وذکر وحق.🍃❤️🍃
منظورازنسیان درمرحلة چهارم این است که ذاکر درذکر، غیرنبیند، نفس نبیند، ذکرنبیند، حق هم نبیند و قیدِ حق ندیدن براى این است که ذکربه منتهى درجة کمال خود برسد؛ چه اگرسالک حق ببیند، حق دیدن دلیل برخود دیدن است؛ زیرا خود مى بیند که حق مى بیند. بنابراین دراین مقام ذاکرباید ازحق دیدن هم چشم بپوشد.❤️☀️❤️☀️👇🏼
گفته شد که درمرحلة چهارم ذاکرْ "حق متعال" است؛ ذکر، ذاکر ومذکور یکى است ودراین موقع مناسب نیست ذکر کننده به خود توجه کند و انانیّت را درذکرظهوردهد، یعنى ازمقام اعلاى جمع به مقام اسفل تفرقه سقوط نماید. این که گفته شد حق هم باید فراموش شود، به این دلیل است که اگر"حق" منظورِنظرشود، "ناظر" به وجود مى آید؛ چه، "منظور" بدون "ناظر" معقول نیست و این خود حکایت مى کند که سالک هنوزدرثنویّت است و ازانانیّت خارج نگشته است.
دربعضى کتب هم ذکررا سه درجه گفته اند:👇🏼☀️👇🏼
اول، ذکرظاهرى که شامل دعا وثناست؛ دوم، ذکرنهانى که مخصوص خلاصى ازقیود وسستى و لزوم مسامره وشب زنده دارى است؛
وسوم، ذکرحقیقى است.☀️
مولانا دردفترششم مثنوى مى گوید:
این قدرگفتیم باقى فکرکن فکراگرجامد بوَد، رو ذکرکن
طریقة انجام ذکراجمالاً چنین است:
👇🏼☀️👇🏼❤️❤️❤️
اول آن که ذاکر ازناف تا حلق خودرا قطردایره اى فرض مى کند که دوپهلوى ذاکرازطرفین، قوسِ آن دایره باشد و مثلاً قصد گفتن کلمة "لااله الاّالله" کند. به این نحو که ازناف شروع کرده، "لااله" را برقوس طرفین که تعلق به نَفْسِ او دارد، منطبق گرداند تا نفى آن به قطع تعلق ذاکراز مألوفات نفس، راجع شود؛ و "الاّالله" را ازابتداى حلق فرود آورده و برقوس سیّارکه تعلق به قلب دارد، منطبق سازد وباید نفس را حبس کند و به قدروسع و به قوّت ادا کند چنان که دل متأثرشود. این ذکررا بعضى با حرکت سروبدن، قرب به هیئت دایرة محسوسه ادا مى کنند و بعضى به تصورحرکت اکتفا مى کنند.
👇🏼🍃☀️🍃👇🏼
درطریقة نقشبندیه این ذکررا حمایلى وهیکلى گویند.☀️
نوع دیگرنیزآن است که با رعایت قوّت وحفظ نَفَس سررا برابرناف آورده، "لا" رابرقطرمذکور بالا کشند و "الله" راازجانب چپ به دل فرو برند. این نوع ذکررا خفى وچهارضرب گویند.☀️
نوع دیگرى هم که آن را "مجمع البحرین" گویند، آن است که سالک جنبین را که طرف ناف وحلق باشد، به دو دایرة کامل منقسم سازد:☀️🍃☀️👇🏼
یکى دایرة "لا" که نفى است، ودیگرى دایرة "اله" که اثبات است.☀️