نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۲۸۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عرفان» ثبت شده است

چگونه سمبل های ریکی را فعال کنیم؟

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۴۵ ق.ظ

چگونه سمبل های ریکی را فعال کنیم؟

دکتر بتسابه مهدوی

 

به چند روش سمبلها فعال می شوند، می توان آنها رابا انگشت وسط در هوا کشید یا در کف دست و یا در بالای بدن ریکی گیرنده جایی که می خواهید درمان شود. می توانید آنها را تجسم کنید و بعد نامش را 3 بار بگویید. به هر حال هر طور که به نظرتان بهتر می آید.

 

استفاده از سمبل قدرت

منبع این سمبل هنوز بطور مشخص پیدا نشده است و مانند 2 سمبل دیگر کانجیِ ژاپنی نیست. سانسکریت هم نیست. اما نقش آن در تمام سنگ نوشته های قدیمی پیدا میشود. که احتمالاٌ با شمنیسم ربط دارد. اما به نظر می آید که ارتباط بیشتری با شینتوئیسم داشته باشد و معنی مانترای آن "به حکم خداوند" است. استفاده از این سمبل ،قدرت انرژی ریکی شما را افزایش می دهد که تجربۀ قابل توجه ایست و به همین خاطر اغلب ریکی کارها آن را قبل از هر درمان بکار می برند و چندین بار در طی درمان فعالش می کنند که باعث میشود جریان ریکی قوی بماند.

سمبل قدرت همچنین می تواند برای تمرکز انرژی در یک نقطۀ مشخص در بدن استفاده شود.خانم تاکاتا معنی آن را اینگونه می گفت"تمام قدرت جهان را در اینجا قرار بده."

 

رها کردن انسدادها

یکی از دلایل بیماری افراد این است که جریان انرژی در یک نقطه منسدد می شود .اگر در طول درمان احساس کردید در نقطه ایی انسداد انرژی است، می توانید از سمبل قدرت استفاده کنید و انسداد به سرعت پاک می شود.

 

تبرک غذا

زمانی که در حال پخت غذا هستید سمبل را بکشید و برای چند دقیقه به غذا، انرژی ریکی بفرستید. قبل از خوردن غذا هم می توان اینکار را کرد. در حقیقت هرانرژی منفی ای را از غذا پاک می کنید. وقتی که غذا گوشتی باشد این تکنیک خیلی مفید است چون ممکن است حیوان در هنگام ذبح خشمگین یا ترسیده باشد و این انرژیهای منفی به شما منتقل شود.

و علاوه بر این فوائد هضم غذا وجذب مواذ غذایی نیز راحتر می شود.

 

تبرک دیگران

این سمبل برای تبرک دیگران هم استفاده می شود. زمانی که با کسی دست می دهید یا در آغوش می کشید سمبل قدرت را در ذهن تان 3 بار بگوئید.

 

تبرک محل

پاک کردن انرژی های منفی و پر شدن اتاق ها از انرژی های مثبت خیلی لذت بخش است. مخصوصاً زمانی که در اتاق هتلی هستید یا هر اتاقی که آدمهای زیادی آنجا بوده اند ، ممکن است که انرژی منفی داشته باشد. تبرک اتاق کیفیت اعمال شما را افزایش می دهد و فضایی پر از آرامش و موفقیت بوجود میاورد.

 

دکتر بتسابه مهدوی

31 مرداد 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

داستان صوفیانه

بتسابه مهدوی | شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۱ ق.ظ

  تفاوت عالم با بصیرت و عالم بی بصیرت
یک داستان صوفیانه

 

دکتر بتسابه مهدوی

فیلسوفان ، منطق دانان ،حکیمان و علما همه جمع شده بودند تا ملاصدرا را محاکمه کنند .

اتهام او سخت سنگین بود .ملا نصر الدین متهم شده بود که از روستایی به روستایی دیگر رفته و جار زده است که (ایها الناس !عالمان تان جاهلند ،ثبات قدم ندارند .سر در گم اند !) او را به تشویش اذهان عمومی متهم کرده بودند .)💠🍃💠

قاضی گفت :تو نخست صحبت کن ملا

ملاصدرا گفت :لطفا قلم و چند ورق کاغذ بیاورید .قلم و چند کاغذ آوردند .

ملا گفت :به هر یک از علما یک ورق کاغذ بدهید .ورق ها را توزیع کردند .💠

ملا به قاضی گفت :لطفا از آن ها بخواهید جداگانه ..نظر خود را درباره ی این پرسش بنویسند :نان چیست ؟؟؟

قاضی از شاکیان خواست که اینکار را بکنند. و آنها نیز اینکار را کردند .و جواب ها را روی کاغذ نوشتند و به قاضی دادند .

قاضی جواب ها را خواند :👇🏼️💠

اولی نوشته بود :نان غذا است .

دومی نوشته بود :نان ترکیبی از آب و آرد است .

سومی نوشته بود :نان موهبتی الهی است .

چهارمی نوشته بود :نان بر حسب کاربردهای متفاوت کلمه ی نان معانی متفاوتی خواهد داشت .

پنجمی نوشته بود :نان ماده ای مغذی است .که خمیر پخته شده است.

ششمی نوشته بود :هیچ کس واقعا نمیداند نان چیست  💠🍃💠

آنگاه ملانصرالدین گفت :👇🏼

جناب قاضی اینها در تمام عمرشان نان خورده اند اما هنوز بر سر معنای نان اختلاف دارند و اتفاق نظر ندارند .پس چگونه میتوانند درباره ی درستی یا نادرستی کارها و حرف های من نظر بدهند ؟آیا حرف اینها میتواند حجت باشد ؟؟؟🍃💠💠🍃

 

آری ،این است حال همه ی فیلسوفان و عالمان و فاضلانی که از بصیرت بی بهره اند .آن ها چیزهایی میگویند و میبافند که خودشان نیز از معنای آن ها سر در نمی آورند .آن ها در شب تاریک روح خود ،سرگردانند ،و به تعبیر حکیم خیام نیشابوری 👇🏼🔵🔴👇🏼

آنان که محیط فضل و آداب شدند .

در جمع کمال شمع اصحاب شدند .

ره زین شب تاریک نبردند برون ...

گفتند فسانه ای و در خواب شدند .

آنها حتی از شناخت دقیق خود نیز عاجزند. پس چگونه میتوانند چیزهای دیگر و خدا را بشناسند ؟

باید در رفع حجاب ها کوشید ،نه در جمع کتاب ها ....🔴🔵🔴

با جمع کتاب ها ...حجاب ها رفع نمیشود .

عزیزا ...اگر محجوب باشی ...تلنبار نمودن کتاب ها و اطلاعات ،لایه ای دیگر بر حجاب های تو اضافه مینماید .آنگاه

به تعبیر مولانا میشوی👇🏼🔴

هر چه گویی ای دم هستی از آن

پرده ای دیگر بر او بستی بدان ..

آری جمع کتب و مطالعه با ولع علم کمکت میکند تا ماهرانه تر به علم و فضل تظاهر نمایی ..میتوانی آن ها را پشت سر خود ردیف کنی و هنگامی که میهمانی به خانه ات آمد ادعای فضل کنی ؟اما آیا 👇🏼🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵🔴👇🏼👇🏼👇🏼

این کتاب ها میتوانند ستار العیوب تو باشند ؟؟؟آیا میتوانی جهل خود را در پشت آنها پنهان کنی ؟با جمع آوری اطلاعات و معلومات چیزی از جهل آدمی کاسته نمیشود .بعکس ؛بر جهل او چیزی اضافه میشود ...قطره ی دانش هنگامی خوب است که به دریاهای هستی متصل باشد و گره گشاید .

آنگاه معلومات تو مثل دیواری میشود که جهل تو را محافظت میکنند ...آبشخور نادانی تو میشوند.  و موجب میشود که ندانی که نمیدانی. ..مایه ی جهل مرکب تو میشود .

جهل مرکب ،خطرناک تر از جهل و نادانی صرف است . اگر ندانی که نمیدانی ...چگونه خواهی دانست و روشن خواهی شد ؟؟؟

اگر تاریکی درون خود را فراموش کرده باشی.....هیچ گاه روشنایی را نخواهی جست .اگر باور کرده باشی که میدانی ،

چه چیزی تو را به راه های پر هیجان آگاهی خواهد کشاند ؟

معلومات صرف ،هرگز جهل مرکب تو را به آگاهی تبدیل نمیکنند .

معلومات صرف ،فقط توهم آگاهی ایجاد میکنند.  معلومات صرف سرابی است که انسان آن را آب میپندارد ...اما در واقعیت ،سراب ،سراب است و هرگز تشنگی تو را بر طرف نخواهد کرد ....

بین جاهلان و کسانی که فقط معلومات اندوخته اند ،تفاوت فقط در کمیت است ...نه کیفیت ....آن ها اصلا تفاوتی کیفی ندارند ...جاهل ،کمتر از عالم بی بصیرت معلومات دارد  همین و بس. .

🔴🔴🔴عالم بی بصیرت میتواند چیزهایی را طوطی وار تکرار کند که جاهل نمیداند .

عزیزا. .....🔵🔴

سخن و کلمه هنگامی سرشار از معنا میشود که از تجربه باردار باشد .

 

عزیزا ....🔮

تو میتوانی معانی همه ی لغت های یک لغتنامه ی قطور را به حافظه بسپاری

اما معانی همه ی آنها را نیز تجربه کرده ای .؟؟؟آیا هنگامی که واژه ی خدا را به کار میگیری آیا میدانی درباره ی چه چیزی سخن میگویی ؟؟؟آیا معنای واژه ی خدا برای تو با همین معنا در دل و باور مولا علی ع و مسیح و حلاج و بودا یکیست ؟؟؟؟؟🔮

این واژه برای تو تنها یک واژه است ..اما در پس به کار گیری این واژه خطری خوابیده است ...خطر این است که ممکن است تو گمان نمایی که با به کار گیری یک واژه محتوای آن را نیز تجربه نموده ای ....

دانستن واژه ی خدا به معنای شناختن خدا نیست .هر کافری هم این واژه را میداند .

دانستن واژه ی عشق ...تجربه ی عشق نیست.

دانستن واژه ی آتش فهمیدن آتش نیست .

با گفتن واژه ی طاهر تو پاک نمیشوی مگر توبه کنی و در اعمالت پاک گردی ..

معلومات چیزی بر بصیرت انسان نمی افزاید ...🔮

عزیزا ...واژه ها سمبل و نمادی بیشتر نیستند .اگر تو معانی وجودی را در این واژه ها نریزی ،آن ها تهی اند ...معانی در کلمات نیستند .. معانی در فرد و تجربه های اویند. ..🔮

کسی که پر از معلومات است و به همین بسنده کرده ...پر از غباری است که از کتاب ها و گفته ها بر جانش نشسته است .حال چنین عالمی از حال نادانان بدتر است ...زیرا چنین عالمی به جهل مرکب دچار است ..کسی که خوابیده را میشود بیدار کرد که نادان است .اما کسی که خود را به خواب زده است نمیتوان به آسانی بیدار نمود ..نادانی صرف خود خلوصی دارد و از این خلوص میشود گامی به جلو برداشت .اما ناخالصی عالم بی بصیرت را نمیتوان به راه بصیرت به آسانی آگاه نمود .

عزیزا ....💠️💠

اگر علم پاره ای از زندگی تو نباشد ..

باریست اضافی بر دوش تو که حمل میکنی ...حمل این بار اضافی نه تنها ضرورتی ندارد بلکه مانع نیز هست .نمیگذارد چابک تر گام بر داری ..

حکایت عالم بی بصیرت ..حکایت خری است طبق  گفته قرآن مجید که باری از کتاب بر پشت خود دارد ...

خر هرگز از آنچه که بر پشت خودحمل مینماید بهره ای ندارد ...🍃️🍃

عالم بی بصیرت نیز چون مرداب است. یک جا مانده است .راکد است .جاری نیست . ...و هرگز به دریا نمیرسد. ..

ادامه دارد ....

🔮️🔮️🔮️🔮

 

  • بتسابه مهدوی

ترک جمالی و جلالی

بتسابه مهدوی | شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۱۷ ق.ظ

« ترک جمالی و جلالی »، همراه با ذکرهای مخصوص

دکتر بتسابه مهدوی

 

پرهیز جمالی :

باید ترک خوردن گوشت نماید و شیر و ماست و لبنیات کم بخورد و پرهیز نماید و گیاه خوار باشد و سبزیجات و سیفی جات و حبوبات و عطریات مصرف نماید و همیشه با طهارت و جامه تمیز و سر و روی اصلاح شده و ناخن گرفته و از منصوبات حیوانی میتواند استفاده کند  .

یعنی از چرم و پشم و ابریشم ... و میتواند بر رونده مثل اسب و ... سوار شود .

 

پرهیز جلالی :

در این پرهیز کار سالک سخت میشود، چرا که آداب پرهیز جلالی باید دقیق و منظم باشد و حتما زیر نظر پیر و یا استادی پاک باخته انجام شود و خطر بسیار دارد ...

باید که سالک ترک خوردن هرنوع گوشت و تخم مرغ و لبنیات و حتی بوی چربی کند .

استعمال جامه پشمینه و ابریشمی و هر آنچه که از حیوان بدست آید را ترک گوید .

حتی در پوشیدن کفش همین مطلب صدق میکند .

موی نتراشد . و ناخن نگیرد . جماع نکند .

بر بستر غیر ننشیند و از دست دادن و دست مالیدن به موجودات زنده اجتناب کند .

سرکه و پیاز و سیر و ترب مصرف ننماید .

میوه جات را کامل بشوید و از کرمو نبودن آن اطمینان حاصل کند و سپس مصرف نماید .

به هیچ عنوان حبوبات کرمو نخورد .

در طول چله نشینی از کسی کمک نخواهد و جامه بجز نخی نپوشد .

بر هیچ موجودی مزاحمت ایجاد نکند .

بر هیچ حیوانی سوار نشود و هیچ گاه شاخه درخت و بوته گیاهی را آسییب نرساند .

بنده، تمام موارد را تحریر کردم به همان میزان که استاد بزگوارم امر فرموده بود .

شرح جمالی

 

اسماء جمالی که آنرا اسماء رحمت گویند، درجات و فتوحات و زرق و فتح جنگ و سرخ رویی پیش بزرگان و ملوک و سلاطین

و امرا و وزراء و محبت و مودت با خود میاورند .

به این اسماء عمل کند تا به مقصود برسد.

 

شرح جلالی

اسماء جلالی " اسماء هیبت " هستند و این اسماء برای نزدیک شدن به حضرت حق و مقهور نمودن شیاطین و دشمنان و رسیدن به هدف میباشد ، به این اسماء عمل کند تا به مقصود برسد .

 

اسماء جمالی

جمله چهل و پنج اسم میباشند که عبارت است از :

یا رحمن . یا رحیم . یا سلام . یا مومن . یا مهیمن . یا وهاب . یا رزاق . یا باری . یا غفار .

یا باسط . یا معز . یا لطیف . یا غفور . یا شکور . یا حفیظ . یا کریم . یا واسع . یا حکیم .

یا حلیم . یا ودود . یا کفیل . یا ولی . یا مغنی . یا معطی . یا نافع . یا رشید . یا محیی .

یا حی . یا قیوم . یا ماجد . یا صمد . یا بر . یا تواب . یا عفو . یا روف . یا نور . یا هادی .

یا باقی . یا صبور . یا واجد . یا وکیل . یا احد . یا نعیم . یا ضار .میباشند .

 

اسماء جلالی

جمله بیست و یک اسم از اسماء میباشند که عبارت هستند از :

یا علی . یا جبار . یا متکبر . یا قهار . یا قابض . یا مذل . یاعزیز . یا جلیل . یا قوی .

یا مبدی . یا معید . یا ممیت . یا قادر . یا مقتدر . یا منتقم . یا ذوالجلال . یا مقسط . یا مانع .

یا وارث . یا مالک الملک .

 

اسماء مشترک جمالی و جلالی :

این اسما هردو برای امور نیک و بد بکار میایند و جمله سی و دو اسم هستند که عبارت است از :

یا ملک . یا واحد . یا خالق . یا قدوس . یا مصور . یا علیم . یا سمیع . یا بصیر . یا حلیم .

یا عدل . یا خبیر . یا عظیم . یا مقیت . یا حسیب . یا منعم . یا مجیب . یا باعث . یا شهید .

یا حق . یا مقدم . یا موخر . یا اول . یا آخر . یا ظاهر . یا باطن . یا متعال . یا اکرام .

یا جامع . یا غنی . یا بدیع . یا رشید . یا والی .   

 

شرح اسماء جلالی و جمالی بسیار زیاد زیاد است، و سراسر از اسرار برای اهل تحقیق و جوینده و سالک راه حقیقت  میباشد .

وقتی باریتعالی خواست رحمت خود را آشکار کند به صفات جمالی خود را وصف نمود و خزاین بیشماری که قابل درک و فهم از نظر عددی و ذهنی برای هیچ ابوالبشر نمیباشد، بیافرید و کلید این خزاین را بدست فرشتگانش سپرد.

دکتر بتسابه مهدوی

 

  • بتسابه مهدوی

پیر دانا، پیر جاهل

بتسابه مهدوی | جمعه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۱۷ ق.ظ

پیر دانا، پیر جاهل

دکتر بتسابه مهدوی

پیران- اغلب- با تکیه بر تجربیات خود- به نصیحت و ارشاد جوانان می پردازند. اما در این میان پند دانا خاصیت دیگری دارد و جوانان با گوش سپردن به پند پیر داناست که به خوشبختی و بهروزی راه می یابند و اساساً جوانان پند پیر دانا را از جان بیشتر دوست می دارند:

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند

جوان سعادتمند پند پیر دانا را

اما آیا همه پیران، به صرف پیری و سالخوردگی و برخورداری از تجربه دانا هستند؟ یا پیران نیز ممکن است جاهل باشند؟ بله، پیرانی که حقیقت را در منیت می بینند  جاهلند، همانند پیران جاهلی که به جهت کبر و غرور و حسد اتهامی به حافظ می زنند که حافظ خود بصراحت به آنها معترف است. حافظ خود بصراحت می گوید که شاهد و رند و نظرباز و خراباتی است و ابایی از بیان حقیقت ندارد اما پیران جاهل پیوسته پشت سر او سخن می گویند و بر او خرده می گیرند، اما با این کار فقط به شهرت حافظ دامن می زنند:

ما را به رندی افسانه کردند

شیخان گمراه پیران جاهل

باری کلمه پیر در دیوان خواجه شیراز در معنای لغوی آن، یعنی به عنوان صفتی در مقابل صفت جوان کار رفته است یا به عنوان صفت جانشین اسم که در هر صورت به معنای لغوی کلمه مراد است و نه معنای اصطلاحی آن. با ذکر ابیاتی که کلمه پیر در آنها کاربرد وصفی دارد به این مقال پایان می دهیم:

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد

عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد

 

آن جوانبخت که می زد رقم خیر و قبول

بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد

 

چندان بمان که خرقه ازرق کند قبول

بخت جوانت از فلک پیر زنده پوش

 

هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم

هر گه که باد روی تو کردم جوان شدم

من پیر سال و ماه نیم یار بیوفاست

بر من چو عمر می گذرد پیر از آن شدم

 

قدح پر کن که من در دولت عشق

جوانبخت جهانم گرچه پیرم

 

چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون شو

رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی

 

 

  • بتسابه مهدوی

«ایلیا»

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۳۹ ق.ظ

«ایلیا»

دکتربتسابه مهدوی

 

برای کلمه «ایلیا»، معانی مختلفی ذکر شده است؛ لذا در ترجمه آن نیز اختلافاتی وجود دارد. و در این‌که به معنای خدا هم به‌کار می‌رود یا نه اختلافاتی وجود دارد؛ حال بر فرض که این کلمه در معنای خدا هم به‌کار رفته باشد، باید گفت قطعاً معانی دیگری نیز برای این کلمه وجود دارد که از جمله آنها، معنایی است که در آن علی(ع) قصد شده است. اکنون نمونه‌ای از جملات کتاب مقدس را ذکر می‌کنیم که در آن «ایلیا» قطعاً به معنای خداوند نیست و به علی(ع) انطباق دارد؛ در انجیل یوحنا آمده است؛ کاهنان یهود به یحیی می‌گویند: آیا تو مسیح هستی؟ یحیی در جواب می‌گوید:‌ «نه، من مسیح نیستم». پرسیدند: خوب پس که هستید؟ آیا ایلیا هستید؟ جواب داد: «نه». پرسیدند: آیا شما آن پیغمبر نیستید که ما چشم به راهش می‌باشیم؟ باز هم جواب داد: «نه» ... .

 از این عبارت نکاتی به‌دست می‌آید:

1. در این جملات، اشاره به آمدن پیامبری شده که غیر از مسیح و غیر ایلیا می‌باشد. حال سؤال ما از مسیحیان این است که بعد از مسیح، قرار به آمدن چه پیامبری بوده که کاهنان، احتمال داده‌اند یحیی آن پیامبر باشد. به نظر مسلمانان این پیامبر، پیامبر گرامی اسلام(ص) است.

2. از این متن به وضوح مشخص است که ایلیا، نه مسیح است و نه پیغمبری که انتظارش را می‌کشند. همچنین ایلیا در این عبارت، خداوند نیز قطعاً نیست و معنا ندارد که کاهنان یهود از یحیی سؤال کنند که آیا تو خدا هستی.

3. برخی معتقدند که ایلیا به معنای الیاس است، بر فرض اگر قبول کنیم که ایلیا در این عبارت به معنای الیاس باشد، به دست می‌آید که الیاس لقبی بوده که بر شخص مورد نظر اطلاق می‌شده است. نه این‌که پیامبر الیاس که قرن‌ها قبل می‌زیسته مورد نظر باشد. بنابر این، اگر بپذیریم که منظور از کلمه ایلیا، الیاس است، می‌توان این لغت را صفتی برای علی(ع) دانست. هرچند این‌که اصل ایلیا را استفاده کرده و نه الیاس را، نشان از این است که ایلیا غیر از الیاس است.

نتیجه این‌که؛ ایلیا همان علی(ع) بود که روایات بسیاری بر این مطلب وجود دارد. همچنین پیامبر اسلام(ص) نیز همان پیامبری است که آنان منتظرش بوده‌اند و آن پیامبر غیر از مسیح است که در ابتدا از آن سؤال شده است.

 

در کتاب مقدس کلمه ایلیا آمده و در ترجمه‌ها نیز ایلیا نقل شده است، ولی در ترجمه‌های متأخر فارسی این کلمه را به «الیاس» معنا کرده‌اند که به نظر درست نیست.

(عبری) ۱- خداوند خدای من است؛ ۲- (اَعلام) ۱) (در تورات) از انبیای بنی اسرائیل [حدود ۸۷۵ پیش از میلاد] که در عهد عتیق، عهد جدید و قرآن (= الیاس) از او یاد شده است؛ ۲) (در سُریانی) نام امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(ع). +   الیاس.

 

  • بتسابه مهدوی

احساسات نامرئی چیست ؟

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۱۶ ق.ظ

احساسات نامرئی چیست ؟

دکتر بتسابه مهدوی

 

چیزهایی هست که وقتی درونشان قرار داری، نمی توانی از آنها بنویسی مثل غم. هیچ چیز خنده دارتر از این نیست که کسی بگوید یا بنویسد که غمگین است! مثل این است که کسی یک ساعت و چهل و پنج دقیقه برای شما حرف بزند تا به شما ثابت کند که آدم کم حرفی است! هرگز باور نخواهم کرد که کسی بتواند درنهایت غمگینی از غمش حرف بزند یا حتی بنویسد...

اما چیزهایی هم هستند که فقط وقتی به بخشی از گذشته تبدیل شدند به خودت اجازه می دهی از آنها بنویسی.

وقتی که آدم سرشناس و بزرگی شدی در سرگذشت سختی که پشت سر گذاشته ای از آن می گویی، یا اگر روزی نویسنده شدی، آن را به دست شخصیت یکی از داستانهایت می سپاری. فقر. بی پولی. این دو البته دو چیز کاملا جدا از همند، و هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند. در هر دو اما فقط یک چیز است که ناراحت کننده است، "احساس"ی که چنین موقعیتی به شما میدهد.

ممکن است که این احساس با شما نباشد، اما در این موقعیت ها باشید. و حتی ممکن است این احساس با شما باشد ولی در این موقعیت ها نباشید. به هرحال آنچه مانع از نوشتن می شود همیشه وجود این احساس ناخوشایند است.

مدتیست که این احساس با من است. با این احساس نامرئی زندگی می کنم. با این احساس در خانه لحظاتم را می گذرانم. با این احساس از خانه بیرون می روم، گاهی در همه مسیر این احساس یک ثانیه هم از من جدا نمی شود. و تا وقتی که به خانه برگردم شاید نیمی از زمان را با این احساس تقسیم کرده ام.

چه اهمیت دارد اگر دیگرانی هستند که نمی توانند وجود چنین احساسی را باور کنند. بعضی احساسها برای وجود و بقایشان به تنها چیزی که هیچ نیازی ندارند "باور" است.

دکتر بتسابه مهدوی

27 مرداد 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

بالا آوردن نوار کوندالینی

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۰۵ ق.ظ

بالا آوردن نوار کوندالینی

 

دکتر بتسابه مهدوی

درمان دیگران از راه دور: برای اعلام درمان از راه دور، تنها یک اشاره ذهنی برای انتقال انرژی کافیست. اگر دوست دارید که حتما از شما بعنوان میانجی در هر درمان نامبرده شود، می توانید برای درمان از بیمار، اسم و ساعت و تاریخِ دریافتِ درمان را بگیرید. بعد یکبار این زمان ( یا زمان های ) توافقی را با خود مرور کنید. بیمار تنها کافیست به نیت دریافت انرژی، 30 دقیقه درحالت مراقبه شماره 1 قرار بگیرد. اگر می توانید همزمان نیز روی بیمار خود تمرکز کنید، بسیار خوب است.

توجه: در این مقاله تاکید بر این است که هر کسی می تواند خودش انرژی الهی را دریافت کرده و به کانال انرژی تبدیل شود. پس بهتر است سعی کنید همزمان با درمانگری خودتان، این آموزش ها را به بیمار منتقل کنید تا خودش به یک کانل و درمانگر شده و علاوه بر دادن ماهی، ماهیگیری را نیز به او یاد بدهید. مهم تر این که، روند بهبود بیماری ها در زمانی که فردی خودش کانال انرژی می شود، بسیار سریع خواهد شد. به هیچ وجه حق ندارید دیگران را وابسته به خودتان نگه ندارید که فکر کنند مجبورند از شما انرژی بگیرند!

نکته: آمادگی ذهنی بیمار در مورد روند درمان نقش مهمی در پیشرفت درمان و پذیرش نیروی ریکی دارد، پس سعی کنید حتی المقدور، توضیحاتی در مورد چگونگی عملکرد انرژی، سیستم غیر فیزیکی بدن و مراحل درمانگری خود به بیمار بدهید. شاغول ابن سینا یکی از مفرح ترین ترفند هایی می باشد که هر فردی خودش می تواند بوسیله آن، چرخش انرژی را در بدنش تجربه کند. بعلاوه عدم آرامش درمانگر و بیمار، تاثیر کُند کننده ( چه ذهنی و چه فیزیکی )، بر روی طول درمانِ از راه نزدیک دارد.

ترفند: برای بیمارانی که یا بعلت کهولت سن، یا پایین بودن سواد و توانایی پذیرش مفاهیم درمانی، نمی توانید از روش های معمول آموزشی و درمانی استفاده کنید، بهتر است ترفند هایی را با توجه به اعتقادات و باور های بیمار ابداع کنید. می توانید نوشیدنی ها، مواد غذایی، اشیاء، حیوانات و گیاهان و هر چیزی را با کوندالینی- ریکی پاکسازی و با انرژی شارژ کنید. آب مقطر بدلیل خالص بودنش بیشترین توانایی را در ذخیره انرژی دارد. کریستال کوارتز شفاف و سنگ نمک شفاف نیز بطور ذاتی از قابلیت بالایی برای عبوردهی و ذخیره انرژی برخوردارند. البته باید گفت، فردی که خودش به مرحله مطلوبی از پاکسازی کالبدی رسیده باشد، می تواند هر شیئی را به خوبی پاکسازی و شارژ کرده، و کانال انرژی آن را عریض کند، حتی اگر یک عنصر دور ریز مثل یک تکه کاغذ روزنامه باشد!

حتما لازم نیست به بیمار در مورد کاری که انجام داده اید توضیحی بدهید! همین که او به هر نحوی از شما برای درمان خود کمک خواسته باشد، مجوز شما برای درمان او خواهد بود. اما دوباره تاکید می کنم که بجز در موارد اورژانسی، بدون اجازه حق هیچ کاری را ندارید. بهتر است با توجه به اعتقادات پزشکی و یا مذهبی فرد، در مورد خواص درمانی شیئی که شارژ کرده اید، داستانی هیجان آور بسازید. برای نمونه، آب مقطر را درون یک شیشه شربت داروهای گران قیمت ریخته و بگویید، این یک داروی بسیار جدید بوده و با فناوری لیزری و هسته ای تهیه شده است. در مورد افراد مذهبی نیز می توانید بگوید که توسط یک قدیس، یا مکان مذهبی خاصی تبرک داده شده است. ( به فراخور اعتقادات و دانش هر شخص ). این کار علاوه بر انتقال انرژی درون وسیله شارژ شده به بیمار، باعث می گردد تا بیمار از درون نیز انرژی های نهفته ی خود را تحریک کرده و به خودش برای بهبود کمک کند.

نکته: برخی معتقدند که با محدود کردنِ نیتِ خود، می توانید کاربرد و عملکرد نیروی الهی را محدود کرده و کنترل کنید. بدین معنی که مثلا نیت کنید که ریکی درد دندان شما را کاهش دهد و مراقبه را شروع کنید. ( همچنین در مورد آرامش ذهنی، یا رفع خستگی ) این مطلب به همان اصل \"بنا به درخواست\" بودن و \"اختیار\" در دریافت ریکی مربوط می باشد. ریکی با نیت ( ناخودآگاه ) شما عمل می کند.

خاصیت دیگر: از آنجایی که ریکی، جوهره الهی می باشد، شما می توانید همان گونه که در مراسم مذهبی و دعا های خود، مطلبی از خداوند طلب کرده و حاجت می خواهید، از این نیروی الهی نیز درخواست کنید. معمولا برای اینکه این کار به نحو موثرتری انجام شود، بهتر است یک مراقبه 20 تا 30 دقیقه ای با نیت مورد نظرتان انجام دهید. اگر خواسته شما در تضاد باتعالی معنوی شما نباشد، ریکی علت های مورد نیاز برای رسیدن به هدفتان را مهیا کرده و در زمان مناسب تحقق خواهد یافت.

برای انجام این مرحله، حتما باید چاکرای ششم را شکفته کرده باشید، به راحتی با آن کار کرده و حداقل بتوانید هر نقطه از درون بدن خود را به سادگی ببینید ( این توانایی در اینجا حیاتی است! ). این کار پس از شکفته کردن چاکرای ششم کار ساده می شود. با تمرکز روی چاکرای ششم آن شکفته کنید. سپس درون هر نقطه از بدنتان را که اراده کنید می توانید ببینید، به هر سمت حرکت کرده و تک تک اعضا، ذرات و سلول های بدن را مشاهده کنید. برای بالا آوردن نوار کوندالینی مراحل زیر را انجام دهید:

1- چاکرای آجنا را شکفته کنید، درون آن قرار بگیرید و نیت کنید که نیروی الهی و راهنمای درون، شما را در بالا آوردن هسته کوندالینی کمک و راهنمایی کنند. کمی منتظر بمانید و اگر پیغامی دریافت کردید به آن توجه کنید. ممکن است به شما پیغام داده شود که این کار را به زمان دیگری موکول کنید. برای اطمینان بیشتر از صحت دریافت خود، می توانید علت این امر را از راهنمای درون بپرسید.

2- به محل قرار گرفتن کوندالینی که تقریبا جلوی استخوان خاجی است نگاه کنید و حالت، جهت و مختصات دقیق آن را به خاطر بسپارید. زیرا در اتمام کارتان حتما باید کوندالینی را سر جای خود و به حالت اولیه جمع کرده و ثابت کنید.

3- آرام و عمیق نفس بکشید و با تمرکز نوک کوندالینی را وارد چاکرای اول کنید. مدتی در آن نگه دارید تا زمانیکه کوندالینی هر دو قیف پشتی و جلویی چاکرا را کامل پاک کرده، دیگر احساس فشار و باز شدن کانال های مربوط به آن چاکرا را نکرده و نور مخصوص چاکرای اول ( قرمز ) ظاهر شده و دیگر روشن تر نگردد.

مهم: ممکن است در اثر بازگشایی کانال های معیوب، علائم برون ریزی ظاهر شوند. اگر خسته شدید یا نتوانستید تحمل کنید، با آرامی و با تمرکز خودتان کوندالینی را پایین آورده، از نوک استخوان خاجی خارج کرده و در جای اولیه خود، در حالت ابتداییش قرار دهید. در تمرینات بعدی به مرور زمان این فشار کاهش پیدا می کند.

توجه: اگر در طول مراقبه، تمرکزتان بهم خورد، حتما در اسرع وقت دوباره چشم سوم خود را فعال کنید. اگر هنوز نوک کوندالینی در ستون فقرات هست، آن را به آرامی پایین آورده و از ستون فقرات خارج کنید. حتما مطمئن شوید که هسته کوندالینی به شکل اولیه خود درآمده و سر جای اولیه خودش مستقر شده است. اگر هسته کوندالینی در بیرون است ستون فقرات سر جای خودش نباشد، ایجاد فشار و درد شدید خواهد کرد و ممکن است عواقب بسیار سنگین تری نیز بدنبال داشته باشد. اما اگر سر جای خودش قرار گیرد هیچگونه مشکلی ندارد.

4 - بعد از بیدار سازی کامل هر چاکرا، کوندالینی را به چاکرای بعدی برده و همین روند را تا رسیدن به چاکرای تاج ادامه دهید. بعد از اتمام پاسازی چاکرای تاج، شما می توانید از تمام نیروهای روانی خود استفاده کنید. ( برای آشنایی کامل با تمام نیرو های خود و نحوه بکار گیری آن ها از راهنمای درون کمک بگیرید. )

تمرینات روزانه یک درمانگر

کسی که کار درمانگری و بیدار سازی نیروهای روانی را بطور جدی دنبال می کند، بعد از انجام 3 مرحله اصلی، بهتر است دو نوع تمرین را در طول هر روز خود داشته باشد. یک مراقبه 30 دقیقه ای برای خود درمانی و آزاد گذاشتن ریکی برای پاکسازی هوشمند روی شما. یک مراقبه 30 دقیقه ای دیگر و با فاصله حداقل 2 ساعت از مراقبه اول، بر روی شکفته کردن یکی از چاکرا ها. ( توصیه نویسنده بر این است که چاکرا های به ترتیب 6 ، 1 ، 2 ، 3 ، 4 ، 5 ، 7 شروع از چاکرای ششم - بیدار سازی شوند. )

درمان دیگران از راه نزدیک: برای این کار شما می توانید دستان خودتان را با فاصله ی 5 تا 15 سانتی متر بالای بدن سوژه حرکت داده، یا در مکان های درد و یا چاکرا ها مدتی نگه دارید. ریکی از طریق کانال بین چاکرای تاج تا کف دست جریان پیدا می کند. ( افراد حرفه ای می توانند بنابر صلاحدید، تنها با اراده خودشان، جهت جریان انرژی را تغییر دهند. ) معمولا برای درمان دست راست جلو و دست چپ را در پشت چاکرا قرار گرفته و از هر دو طرف به قیف های چاکرا انرژی می دهند تا هر چاکرا به تعادل برسد برای هر چاکرا همین کار را تکرار می کنند. بعد به پاکسازی سوشومنا پرداخته و سپس به موضع بیماری نیز جداگانه انرژی می دهند. در بیماران اورژانسی علاوه بر انرژی دادن بر روی نقطه دردناک و بیمار، از قرار دادن دست راست در نزدیکی فرق سر استفاده شده و دست چپ را به آرامی در نقاط جلویی چاکرا ها حرکت می دهند. این کار به این دلیل صورت می گیرد که فرق سر مهم ترین جا برای دریافت ریکی بوده، در ارتباط مستقیم با کانال سوشومنا قرار داشته و به مثابه نوعی شوک انرژی و پاکسازی سوشومنا عمل می کند.

درمان دیگران از راه دور: برای اعلام درمان از راه دور، تنها یک اشاره ذهنی برای انتقال انرژی کافیست. اگر دوست دارید که حتما از شما بعنوان میانجی در هر درمان نامبرده شود، می توانید برای درمان از بیمار، اسم و ساعت و تاریخِ دریافتِ درمان را بگیرید. بعد یکبار این زمان ( یا زمان های ) توافقی را با خود مرور کنید. بیمار تنها کافیست به نیت دریافت انرژی، 30 دقیقه درحالت مراقبه شماره 1 قرار بگیرد. اگر می توانید همزمان نیز روی بیمار خود تمرکز کنید، بسیار خوب است.

توجه: در این مقاله تاکید بر این است که هر کسی می تواند خودش انرژی الهی را دریافت کرده و به کانال انرژی تبدیل شود. پس بهتر است سعی کنید همزمان با درمانگری خودتان، این آموزش ها را به بیمار منتقل کنید تا خودش به یک کانل و درمانگر شده و علاوه بر دادن ماهی، ماهیگیری را نیز به او یاد بدهید. مهم تر این که، روند بهبود بیماری ها در زمانی که فردی خودش کانال انرژی می شود، بسیار سریع خواهد شد. به هیچ وجه حق ندارید دیگران را وابسته به خودتان نگه ندارید که فکر کنند مجبورند از شما انرژی بگیرند!

نکته: آمادگی ذهنی بیمار در مورد روند درمان نقش مهمی در پیشرفت درمان و پذیرش نیروی ریکی دارد، پس سعی کنید حتی المقدور، توضیحاتی در مورد چگونگی عملکرد انرژی، سیستم غیر فیزیکی بدن و مراحل درمانگری خود به بیمار بدهید. شاغول ابن سینا یکی از مفرح ترین ترفند هایی می باشد که هر فردی خودش می تواند بوسیله آن، چرخش انرژی را در بدنش تجربه کند. بعلاوه عدم آرامش درمانگر و بیمار، تاثیر کُند کننده ( چه ذهنی و چه فیزیکی )، بر روی طول درمانِ از راه نزدیک دارد.

ترفند: برای بیمارانی که یا بعلت کهولت سن، یا پایین بودن سواد و توانایی پذیرش مفاهیم درمانی، نمی توانید از روش های معمول آموزشی و درمانی استفاده کنید، بهتر است ترفند هایی را با توجه به اعتقادات و باور های بیمار ابداع کنید. می توانید نوشیدنی ها، مواد غذایی، اشیاء، حیوانات و گیاهان و هر چیزی را با کوندالینی- ریکی پاکسازی و با انرژی شارژ کنید. آب مقطر بدلیل خالص بودنش بیشترین توانایی را در ذخیره انرژی دارد. کریستال کوارتز شفاف و سنگ نمک شفاف نیز بطور ذاتی از قابلیت بالایی برای عبوردهی و ذخیره انرژی برخوردارند. البته باید گفت، فردی که خودش به مرحله مطلوبی از پاکسازی کالبدی رسیده باشد، می تواند هر شیئی را به خوبی پاکسازی و شارژ کرده، و کانال انرژی آن را عریض کند، حتی اگر یک عنصر دور ریز مثل یک تکه کاغذ روزنامه باشد!

حتما لازم نیست به بیمار در مورد کاری که انجام داده اید توضیحی بدهید! همین که او به هر نحوی از شما برای درمان خود کمک خواسته باشد، مجوز شما برای درمان او خواهد بود. اما دوباره تاکید می کنم که بجز در موارد اورژانسی، بدون اجازه حق هیچ کاری را ندارید. بهتر است با توجه به اعتقادات پزشکی و یا مذهبی فرد، در مورد خواص درمانی شیئی که شارژ کرده اید، داستانی هیجان آور بسازید. برای نمونه، آب مقطر را درون یک شیشه شربت داروهای گران قیمت ریخته و بگویید، این یک داروی بسیار جدید بوده و با فناوری لیزری و هسته ای تهیه شده است. در مورد افراد مذهبی نیز می توانید بگوید که توسط یک قدیس، یا مکان مذهبی خاصی تبرک داده شده است. ( به فراخور اعتقادات و دانش هر شخص ). این کار علاوه بر انتقال انرژی درون وسیله شارژ شده به بیمار، باعث می گردد تا بیمار از درون نیز انرژی های نهفته ی خود را تحریک کرده و به خودش برای بهبود کمک کند.

نکته: برخی معتقدند که با محدود کردنِ نیتِ خود، می توانید کاربرد و عملکرد نیروی الهی را محدود کرده و کنترل کنید. بدین معنی که مثلا نیت کنید که ریکی درد دندان شما را کاهش دهد و مراقبه را شروع کنید. ( همچنین در مورد آرامش ذهنی، یا رفع خستگی ) این مطلب به همان اصل \"بنا به درخواست\" بودن و \"اختیار\" در دریافت ریکی مربوط می باشد. ریکی با نیت ( ناخودآگاه ) شما عمل می کند.

خاصیت دیگر: از آنجایی که ریکی، جوهره الهی می باشد، شما می توانید همان گونه که در مراسم مذهبی و دعا های خود، مطلبی از خداوند طلب کرده و حاجت می خواهید، از این نیروی الهی نیز درخواست کنید. معمولا برای اینکه این کار به نحو موثرتری انجام شود، بهتر است یک مراقبه 20 تا 30 دقیقه ای با نیت مورد نظرتان انجام دهید. اگر خواسته شما در تضاد باتعالی معنوی شما نباشد، ریکی علت های مورد نیاز برای رسیدن به هدفتان را مهیا کرده و در زمان مناسب تحقق خواهد یافت.

 

دکتر بتسابه مهدوی

26 مرداد 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

زاهد حقیقی کیست؟

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۴۴ ق.ظ

زاهد حقیقی کیست؟ فقیه یا رند عارف؟

یعنی در عمل چه کسی نسبت به دنیا بی تفاوت است؟

بتسابه مهدوی

 

رند، او تمنّا و هوس و میلی جز مولای خود دارد؟ او گدای کوی خرابات است و از حیوان صفتان توقّع پاداشی ندارد.

چو رند جام می بی حساب می نوشد

به نزد عقل، کجا حساب و کتاب باشد رند

در این بیت رندی مدام، مستلزم پیوسته مست بودن است، رندی جنون الاهی دارد، آن با عقل و هوش دنیوی منافات دارد، رند زیرک است، عقل هم زیرک، اما زیرکی عقل از مصالح و منافع دنیاست، اما زیرکی رند از عشق و معرفت الاهی است، او دیوانه خداست، جنون فوق العقل دارد و بر مست هم هیچ تکلیف و حرجی نیست، حسرتی هم از دنیا ندارد چرا که کشته و شهید عشق است.

ما وجودمان حبابی است، به دریای حقیقت که برسیم این حباب می ترکد، غیریّت موهوم رفته است، پیام واقعی آب و حباب این است که یک معنای والا در ما نهفته است، آب کنایه از ولایت است، اما خودبینی های ما که حبابند به ما اجازه نمی دهند آنرا دریابیم. ما حبابیم و خیمه ای از باد در آب.

بادها هوای نفس ماست که نمی گذارد دل هوای مولا کند، موج نیروی جان ماست، با دو حباب که گفتیم جسم و تمنیات آن است، هر دو موهومند و وجود حقیقی ندارند، حتّی موج که جان ما باشد، باید بنشیند، تا دریای جانان که دریای عشق است، بپا خیزد. سِرّ رندی درویش همینجاست: از میان برداشتن پندار خودیّت و غیرخواهی و رأی، این وهم و گمان، باید سراغ اقیانوس کرم و رحمت حق رفت، تا آنجا که همه حجابها کنار رفته و زمزمه می کند .

رند کامل از همه عالم مجرّد شده، بی پروا و مست است، نه فقط مست می محبّت الهی، بلکه مست عکس روی خود ساقی (فیّاضیّت مطلق الاهی که بر پیر سرازیر شده) که آنرا در ساغر مِی دیده است، وطن رند اینجا میکده «محل مناجات بنده عاشق با معشوق الاهی» و کوی خرابات است، ساغر مِی هم دل عارف است که در وی مشاهده انوار غیبی می شود. پس رند کامل مستلزم هیچ یا همه چیز شدن است.

وقتی از خود خلاص شدی خدا همه چیزت می کند، رند کامل تبدیل وجودی شده و اوصاف و اخلاقش همگی الاهی شده است. مقامش از ابدال «یا مشایخ» کاملتر می باشد، چرا که:

اولاً در مقام فناء فی الله، بواسطه قرب فرایضی «فنای جهت بشریت بنده، بواسطه فرایض در جهت ربوبیّت» به وصال محبوب ذاتی رسیده است. یعنی سمع و بصر خدا شده است، خدا در این مقام باطن است و بنده ظاهر.

ثانیاً بواسطه قرب نوافلی در مقام بقاء بالله، خدا در او تجلّی کرده و بنده پنهان می شود و به باطن می رود، چرا که در جهت ربوبیّت الاهی است.

رند آدم بی قـراری است، او در سفـرهای معنـوی و روحانی به عنـوان سالک عاشـق هیچ جا مقیم نمی شود و نمی ایستد، حرکتش دینامیکی و نو به نوست، او حتّی به رقبا و رفقایش در طول مسیر سلوک توجّه ندارد بلکـه فقط به دوست توجّـه دارد. او به هر صـورت، به حال و یا مقـامی برخورد می کند، می خواهد از آن طریق فوراً به حق برسد.

خرابات مقام وحدت است و فنای کثرات. هم عاشق و هم معشوق خراباتیست، از خود رها شده. کسیکه پا به این آستان می گذارد و خراباتی را زیارت می کند باید مطهّر باشد.

در خـرابات که میکـده عشق و محبّت است نـور خدا به دل دیده می شـود و سالک به مقـام دیدار می رسد. در خرابات مغان نور خدا می بینم، آری وین عجب که حافظ با آن کجاها را دید. در خرابات خانه که نه، صاحب خانه دیده می شود.

سالک باید مانند کبوتری به هر بام و دری، ابتدا بنشیند برای دانه مقصود، به هر جا نظر می افکند، دامها و ناپختگان هـزار فـریب را خوب تشخیص می دهد، در سلـوکش غـم و درد و رنج و آشـوبی می بیند، دنبال درمـانش می رود، هفت شهـر عشـق را در کمال رندی سلـوک می کند و آواز سـر می دهد:

 

عقل مست لعل جان افزای تست

دل غـلام نـرگـس رعنــای تـــوست

تیـر بارانـی کـه چشمت می کند

بر دلـم پیـوسته چـون ابـروی توست

خلـق عالـم در رهت جان باختند

ور کسـی را هست سر همپای توست

ایـن همه عطـار دور از روی تـو

درد از آن دارد که بی داروی توست

 

رند قبل از اینکه نفس به سراغش آید و او را بر زمین زند، او به سراغ نفس می رود و اجازه نمی دهد این افعی هزار سر بیرون آید. مثالی در این خصوص: فرض کنید در سفره ای ده نوع غذا هست، نـون و پنیـر هـم هست، نفـس از غذاهای رنگیـن می خواهد، اما رند همان نون پنیر را می خورد. عارفی چهل دینار خود را، برای این که نفس را شکنجه دهد، ذرّه ذرّه به دریا می ریخت. عطار به این عارف، رند می گوید.

دکتر بتسابه مهدوی

26 مرداد 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

افکار انسان

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۴ ق.ظ

افکار انسان

دکتر بتسابه مهدوی

افکار خود را در قالب تجسمات و کلمات مثبت مدیریت کنید تا به آرزوهای بزرگ زندگیتان به شکلی باور نکردنی دست یابید،

 ما به شما کمک می کنیم تا به این معجزه ی بزرگ دست یابید،

 افکار به اجسام تبدیل می شوند و ما به هرآنچه که می اندیشیم ، در واقع آن را جذب می کنیم؛

 کائنات را به خدمت خود بگیرید؛

 

اراده انسان در مسیر اراده کائنات است.

این قانون بسیار همه گیر و دقیق است و به زبان اعداد محاسبه و اعمال میشود؛

اگر انسان عدد هفت بخواهد ، کائنات عدد هفت را به او میدهد و اگر منفی هفت بخواهد ، کائنات باز بی هیچ حرکت دلسوزانه ای ، این کسری را به انسان اهدا میکند ، یا مثلا عدد پنجاه یا منفی سی و پنج ،

هر چه انسان اعداد و کدهای مثبت یعنی ثروت و سلامت و سعادت و خوشی و ... وارد کند ، کائنات نیز همان اعداد وکدها را رمزگشایی کرده و به انسان میدهند ، و باز هر چه اعداد و کدهای منفی وارد کند ، همانها رمز گشایی شده و به غم و اندوه و فلاکت و بدبختی و ناکامی تبدیل میشوند .

و این عدد و کد دادن ها بسیار ساده و فقط با فکر کردن انجام میپذیرد و نه با حل معادله های پیچیده ی دو متری!

کار کائنات رمزگشاییست ، نه تشخیص ؛

یعنی کاملا هشیارانه و دقیق کدهای انسان را دریافت میکند و آنها را رمزگشایی میکند ، اما هیچ قدرت تشخیصی در مثبت یا منفی بودن کدهای وارده ندارد ، و همه ی کدها را باز کرده و به خود انسان کدگذار باز میگرداند.

وقتی انسان مثلا به بدبختی فکر میکند یا درباره اش حرف میزند ، کائنات توجهی نمیکند که انسان با نیت خواستن به آن فکر میکند یا با نیت نخواستن. درواقع فکر کردن به چیزی نیت است ، نه خواستن یا نخواستن آن . و دقیقا همان بدختی را به او کادو میدهد!

"نمیخواهم" قراردادی بین انسانهاست ، و کائنات چنین زبانی را نمیفهمد، (که البته زبان بیهوده ایست)

 

در واقع انسان دانه را میکارد و آب میدهد و وظیفه ی کائنات رویاندن و بزرگ کردن آن دانه است و برایش هیچ فرقی نمیکند که آن دانه ، دانه ی لوبیای سحر آمیز (که نردبان رسیدن به تخم طلاست) باشد و یا دانه ی گیاه آدمخوار!

دانه ی گل خوشبو و میوه خوشمزه باشد یا دانه ی خار تیز و برنده ؛

و باز برای کائنات هیچ فرقی نمیکند که عدد وارده منفی هفت باشد یا منفی هفت هزار ،

مثبت هفت باشد یا مثبت هفت هزار میلیارد ،

هرچه انسان دانه بیشتر و موثرتری بکارد ، محصول بیشتر و موثرتر برداشت میکند.

اگر گندم بسیار بکارد ، گندم بسیارتر برداشت میکند و اگر خار بسیار بکارد ، خار بسیارتر برداشت میکند،

و نمونه ی موثرتر اینکه اگر دانه ی لوبیای سحرآمیز بکارد ، به تخم طلا رسیده و ثروتمند میشود واگر دانه ی گیاه آدمخوار بکارد ، طعمه ی کاشته ی خویش میشود.

اگر انسان خوبی ها و شادی ها و خوشبختی ها را اراده کند ، کائنات نیز همانها را برایش اراده و فراهم می کند.

و اگر انسان در تفکر ناکامی و غم و بدبختی و شکست باشد ، باز کائنات بی هیچ اعتراضی به این خواسته و اراده ی (شاید ناخودآگاه) انسان احترام میگذارد و شرایط آن را به نحو احسن فراهم میسازد ؛

در واقع این همان قانون آفرینش جهان بر پایه ی حساب و کتاب است.

کائنات همان علامتی را جلوی اعداد انسان قرار می دهد که خود انسان به او نشان می دهد. اگر انسان به کائنات علامت مثبت (+) نشان داده باشد ، کائنات نیز در معادله اش علامت مثبت قرار می دهد ، و اگر انسان علامت منفی (-) وارد کرده باشد ، کائنات نیز بی چون و چرا اطاعت می کند.

دکتر بتسابه مهدوی
24 مرداد 1395
تهران

  • بتسابه مهدوی

بهره مندی بنده از اسم رافع

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۱۵ ق.ظ

بهره مندی بنده از اسم رافع

دکتر بتسابه مهدوی

                       🔮⚡️🔮 

بنده ای که میخواهد این اسم را در زندگی خود متجلی بنماید بر او واجب است که حق را همیشه و در همه جا بلند نماید و باطل را در هم کوبد...و هر باطلی که دید آن را در هم کوبد بلکه از استادش و یا عزیزانش ....و با دشمنان خدا دشمنی ورزد تا خوار و ذلیل شوند و با دوستان خدا محبت ورزد و نصرت و مراوده پیشه گیرد .تا مستحق مقامات بلند گردد در نزد خداوند ....و روح خود را تقویت نموده و جنبه هوی و هوس را در وجودش در هم کوبد و در هر جا که حق بر او مسلم گشت و بوی حق استشمام نمود غرور و منیت و تنبلی را کنار گذاشته و به یاری دوستان خدا شتابد و به عداوت با دشمنان خدا بپردازد ..🔮⚡️🔮

عزیزا ....⚡️

هرگاه نور اسم رافع در قلب تجلی یابد آن نور خود شخص را به سوی مقامات بلند و رفیع هدایت مینماید و آن نور حاصل نمیشود مگر با همه تارو پودت به معرفت رفیع بودن مقام پروردگارت برسی ...و در همه ابعاد جسم و جانت از حق دفاع نمایی زبانت به حق باشد، دست و پایت در راه احیای حق گام بردارد و نگاهت جز جلال و رضایت حق نبیند درهمه پدیده هاو امورات زندگی و گوش هایت فقط حرف حق بنشنود کسی که نور حق در او جاری میگردد رفته رفته از جهانیان فاصله میگیرد و خود را به امور لهو و بی حاصل مشغول و بازیچه این دنیا نمیکند و عمر گرانمایه را در کار حق صرف مینماید چنین شخصی هرگز به دست مردم نمینگرد و هر لحظه از وسواس نفس خود را نهیب زده و تنها امورش را به حق واگذار مینماید ...گویی قلعه و دژ مستحکمی در او پدید آمده که جز از حق انتظاری ندارد ک نفسش در مهار است ..چنین شخصی اهل کینه نیست حتی اگر با کافری گلاویز شود نه از راه کینه است بلکه برای احیای حق و خود حق است .و همتش باعث عبادت زیاد در او میشود و صاحب همت میگردد ...تنبلی و سستی و کاهلی از وجودش رخت میبندد ...و چنین شخصی صاحب تلاش و کوشش و مجاهدت میگردد و صفت مجاهد برای او پدید می آید نسبت به احیای حق و جمیع صفات میتواند در خود قیام نماید ...🌹🍃

چنین شخصی مجاهدتی در او پدید می آید که از مرتبه نفس اماره با کوشش و مجاهدت عبور نموده و سپس به سوی نفس لوامه و با مجاهده ای عظیم تر از نور رافع به سمت سوی نفس ملهمه و از آنجا به سوی نفس مطمئنه و از آنجا به سوی نفس راضیه و از آنجا به سوی نفس مرضیه و در نجات کامل به سوی نفس کامله دست میابد.  🍃️🍃

🌻

۱-نفس اماره :کسی که صاحب نفس اماره است . بر اثرکثرت گناه و غفلت از حق صاحب پرده های ظلمانی گشته هرچند که خداوباور است و اندکی واجبات در زندگی اش را برقرار مینماید اما در باطن نفسش برتری جوست و قدرت طلب و لذت دوست و پر غرور ...در باطن چنین شخصی بیش از آنکه رضایت خدا مطرح باشد از تلاوت قرآنش تا به مطالعات و علمش و تا به امور خیرش همه مشروط به شرط است ...مم باب مثال خدایا من سوره واقعه را میخوانم تا مراثروت مند گردانی تا در راهت خرج نمایم ...ووو

چنین شخصی برای خدا نمیخواند به سوپر مارکتی رفته برای بهایی که میدهد جنس میطلبد ...

این چنین کسی با اینکه مومن است اما دارای حجاب و در مقام اغیار است و نسبت به شرف و بزرگی حق بیگانه ...برای رفع این حجاب میبایست رو به سوی ذکر لااله الا الله نماید و در قلبش فقط خداوند را فرمانروا و دادرس ببیند بی هیچ عملی و خواندن ادعیه و اذکاری از برای جاه و مال

بلکه هر چه میخواند فقط به خاطر رضایت حق بخواند از ختم قرآن گرفته تا اذکار مهم و اینکه خداوند صلاح بداند به او چه طور رزق یا توانایی یا کسب معرفتی دهد را به خود خداوند واگذار نماید . برای صاحب چنین نفسی لازم است که ذکر الله وکیل (با ضمه )را نیز با حضور دل زیاد ضرب نماید و هر چه غیر حق را نفی نماید او را فرمانروا و فریاد رس بداند و هر معبودی جز او را نفی نماید ... و در هنگام ذکرچشمش را پایین بدارد و گوشش را بدان ذکر مشغول دارد و در جست و جوی طهارت باطن باشد نه اینکه در جست و جوی حاجت خود از عبادت و اذکارش ...و همچنین بایست خواب و خوراک خود را کم نماید و نسبت به پرورش جسم خود بی اهمیت و لاقید گردد تا بتواند با سختی دادن به جسم و نفس خود از این مرحله عبور نماید و حجاب را درهم شکند .

🌾🌻🌾🌻🌾👇🏼

 

۲-نفس لوامه :صاحب نفس لوامه بسیار خود را لوم و سرزنش مینماید و از نشانه های چنین نفسی این است که در مراقبه خود دچار وسواس میشود ...صاحب چنین نفسی در همه حال نگران این است مبادا فلان سخنم به حق نبوده یا خداوند را ناراحت نموده باشد و دلی از من رنجیده باشد ...مبادا فلان قضاوتم اشتباه بوده باشد و نکند فلان و فلان ....صاحب چنین نفسی دارای حجاب نورانی است ...او بسیار توبه میکند ...چنین حجابی به مانند تین است که گویی که لباسی نازک برتن نموده باشی ...چنین شخصی بایست برای عبور از این مرحله ذکر الله و یا الله را بسیارضرب نماید و بسیار در معانی قرآن دقت نماید و تمام سعی خود را بکند تا  به معرفت قرآن نایل گردد.تا بتواند از این مرحله عبور نماید .

🌾🌻🌾🌻🌾🌻

۳-نفس ملهمه :صاحب چنین نفسی بسیار مشتاق حق میگردد و تقوای الهی برایش بسیار سهل میگردد واجبات برایش شیرین میشود و صاحب مقام اسرار ...صاحب چنین نفسی قلبش از محبت به حق لبریز میگردد و مشتاق خداوند است....چنان جاذبه حق او را میگیرد که دنیا و لذایذ برایش بی معنا میشوند ....کباب و اشکنه برایش طعم و رنگی یکسان میگیرد ...لباس مبدل و فاخر به چشمش نمود ندارد ....باطنش بدون اینکه خود را ملزم نماید از مردم دوری گزیده و تنها به سوی حق میشتابد و احیای حق در باطنش و امور دنیایش.. صاحب چنین نفسی برای اینکه از این نفس بالاتر رود مناسب حالش ذکر هو ...و ذکر الا اله الاهو ....است که جز حق هیچ موجودی صاحب وجود نیست ازبرای خود در ذکرش در باطن منظور نظر دارد . و هر آنچه غیر حق است همه تجلی صفات و افعال حق اند و برای خودشان وجودی مستقل ندارند  . و این در او صفتی میشود که از او جدا نمیشود.

🌸

۴-نفس مطمینه :نفسی که مقامش مبدا و سر آغاز کمال است . و هر گاه سالک پایش را در این مسیر نهاد ،از اهل طریق به شمار می آید ؛چون از مرحله تغییر به مرحله تمکین و ثبوت رسیده است .صاحب این نفس در محبت خداوند غرق شده است ،نسیم های وصال محبوب بر او وزیدن گرفته است و او را سرمست دیدار گردانیده ...با مردم سخن میگوید در حالی که از ایشان دور است .حواسش به خداوند مشغول است ... 🐚🌸🐚👇🏼

گاها به نظر مردم میرسد که اختلال حواس پیدا نموده یا اصلا به حرف هایشان توجه مبذول نمی نماید ...به کرار فراموشکار میشود و آنقدر در حین انجام بسیاری از امور حواسش به حقانیت حق است مانند کسی که بسیار دلمشغول دنیاست و فراموشکار است . او نیز فراموشکار میشود اما با این تفاوت که آن دیگری ذهننش درگیر حساب و کتاب و چرتکه دنیا و آمال و اهل آن است و فراموش میکند مثلا دفترش را کجا نهاده بود و این یکی آنقدر ذهن و جسم و جانش در گیر خدا و یاد حق است که فراموش مینماید به راستی این کجا و آن کجا ....🐚🌸🐚👇🏼

او همه حواسش در همه امور به خدا مشغول است و به همین خاطر شدت تعلقات خاطرش کم میشود .....آنچه برای عبور از این مرحله مناسب میباشد ذکر (حق حق )است حق اولی با فتحه حق دومی با فتحه ..میباشد .

۵-نفس راضیه :صاحب چنین نفسی از بسیارقضا و بلا در رضاست شکایت حتی باطنا در وجود او راه ندارد .گله ای ندارد خشنود و سرمست و راضی و تسلیم در مقام رضاست .او حال وصلش امتداد دارد و کمتر در حال خود است ...و آنچه مناسب این حال است خلوت همراه با ذکر حی است تا نفوسش بدان زنده گردند .🌸🐚🌸

۶-نفس مرضیه :صاحب این نفس در حالت شهود است . و همه کارها را صادر شده از سوی خداوند میداند زیرا مقامش مقام تجلیات افعال است .و بر هیچ کسی اعتراض نمیکند مگر بر زبان شرع ...تمام علت ها و اسرار مکنون در شرع را دریافته و به کنه و ذات شرعیات رسیده است . گاهی هم طوری به نظر میرسد که گویا شرع را رعایت نمی نماید اما این ظاهر ماجراست که اگر با آنان سخن گویی و مقامشان را دریابی واقف بر تکامل شرع در وجودشان نگاهشان، کلامشان ،رفتارشان ،ووو خواهی دید ..اخلاقشان اخلاقی بسیار زیباست و شباهت بسیار به اخلاق محمدی دارد و افعالش افعال محمدی ...او از حیرت لذت میبرد و عبور از این مرحله ذکرش اسم قیوم است .

۷-نفس کامله :مقام این نفس مقام تجلیات اسما و صفات است و ذکر این نفس قهار میباشد .زیرا تمام قهر برایش حاصل گردیده و بقایای نقص در او از بین رفته است . حال این نفس بقا بالله میباشد . او در مسیر بلله الی الله حرکت میکند و از خدا به سوی خدا باز میگردد جز خود خداوند پناهی و آرام گاهی برای این نفس وجود ندارد و کلیه علومش را از او مستقیم به دست می آورد بی واسطه و کسب نمودن.

🌸🐚🌸🐚🌸🐚🌸🐚

 

عبدالرافع :کسی است که از هر چیز بالاتر رفته تا فقط به سوی خدا بنگرد و به هیچ کس و هیچ چیزی جز او نمینگرد زیرا او از رافع خدا رفیع گشته است و نفسش دارای کمال و مقامات بالاست . خداوند او را بدین مرحله رسانیده تا به حق قیام نماید که این برترین درجات است ...چنین کسی چون همه اسما را در خود زنده نموده گاه با ظهور اسم خافض در نهادش هر چیز و مخلوقی را خوار کرده پایین می آورد و همه را به چشم خودو نه فقط درباطن بلکه با چشم عینی خود عدم محض میبیند . که هیچ چیزی نمی ماند و سپس اسم رافع برایش تجلی مینماید و هر چیزی را بلند مرتبه میپندارد زیرا که دست حق را در وجود آن چیز مشاهده مینماید .


دکتر بتسابه مهدوی

23 مرداد 1395

تهران 🌸🐚🌸🐚🌸🐚🌸

 

  • بتسابه مهدوی