نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۲۸۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عرفان» ثبت شده است

الرحمن

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۱۳ ق.ظ

الرحمن 💠 

دکتر بتسابه مهدوی

 

الرحمن اسمی از اسما الاحسنی بوده ،که مختص به الله میباشد و کاربرد آن برای غیر خدا جایز نمیباشد .

الرحمن اسمی است که دلالت دارد بر اینکه رحمت ،قائم و پا برجا به خداوند است ؛به این خاطر این اسم تثنیه است و جمع نمیگردد .

🌿👇🏼🌿🌻

و الرحمن صیغه ی تنظیم از رحمت است همچون رحیم ،با این تفاوت که میزان مبالغه ی رحمت در رحمان بیشتر از رحیم است ؛زیرا رحمت نشات گرفته از رحمان است که تمامی مخلوقات از آن بهره مند میشوند و شامل دوست و دشمن ،صدیق و زندیق ،میگردد .

الرحمن کسی است که نسبت به بندگان بسیارمهربان است چه از لحاظ آفرینش آن ها یا هدایتشان به ایمان و سعادتشان در آخرت .

رحمان و رحیم دو اسم از اسما الاحسنی میباشند و از رحمت حق مشتق شده اند .

🌻☘🌻☘🌻👇🏼         

رحمت مخلوقات است که ناشی از رقت و عطوفت میباشد و اما خالق پاک و بری است از اینکه دچار انفعالات قلبی گردد،پس رحمت او نعمت و فضل و احسان خداوندی است .

            🌿🌻🌿

اسم رحمان برای خداوند بیانگر متصف بودن خداوند به فراوانی رحم میباشد بدون در نظر گرفتن این که به کسی تعلق گیرد .

یعنی این صفت ذات خداوند است (خداوندی که پر از رحمت است )🌻

اما رحیم 🌿️👇🏼

دلالت بر کثرت موجوداتی میکند که رحمت شامل آن ها میشود و آن صفت فعل است به دلیل اینکه شما میگویی :👇🏼🌻

خداوند نسبت به بندگانش رحیم است.  یعنی اثر رحمت خداوند به بندگانش میرسد و نمیگویی که خداوند نسبت به بندگانش رحمان است .

🌹☘👇🏼

رحمان صفت اوست و رحیم فعل است .

رحمان دلالت دارد بر اینکه خداوند با رحمت خود بر بندگانش رحم میکند . هیچ کدام از دو کلمه رحمان و رحیم از یکدیگر بی نیاز نیست . و در عین حال دومی بر اولی تاکید نیست .

زیرا هر کدام از آنها معناهای خاصی دارند و مظاهر رحمت بسیار است . و در توان آدمی نیست که آنها را شمارش کند .

 

 

  • بتسابه مهدوی

الله

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۰۲ ق.ظ

الله

دکتر بتسابه مهدوی

 

اسم الله بالاتفاق آرا اسم اعظم است و در اسم اعظم الله وجود دارد ...

البته گفته شده اسم اعظم ۷۲ حرف است .

در لفظ الله ه در لفظ ساکن است ولام و. در حرف اول آن همزه است . اما آنرا الف گویند ک بدین خاطر الف بر همه دیگر حروف تجلی میکند . و همه حروف مقهور الف الله اند و ۲۸ حرف را الف به تجلی رحمت خود قرار داده ...👇🏼🌿

و در مرتبه دوم آن را به مغفرت خود تجلیات و ضروریات علویات و سفلیات داد . و بر اسباب شفقت تصرف داد .

امر اول این است که شکل این حرف الف را از بلندی مرتبت نصیب شده و قایم است در ظاهر خود . و کل حروف ۲۸ گانه با وجود ظاهر جدا جدا همه در اصل یک حرفند و از این اشراح صدر داده شده است .

همانطور که خداوند میفرماید

👇🏼🌹👇🏼🌹

الم نشرح لک صدرک

در لفظ الله 👇🏼

الف اشاره به ذات پروردگار اشاره دارد .

لام اول برای عهد میثاق

و لام دوم تعین نظر .و لام سوم در دنیا برای پختگی اهل ایمان است .

و برای اینکه مقبولیت عوام و تکلیف شرعی این همه به ذریعه اسرار آن مردم را نصیب باشد.

و ها در الله برای تکمیل روز آخرت است.

از عده ای از عارفان منقول است که :👇🏼

الف بر ذات

لام بر صفات

و ها بر باطن اسما دلالت دارد

اسم  الله را اگر الفش را بیندازی

لله شدد

اگر لامش را بیندازی اله و لام دیگرش هو با ضمه

و اگر هر حرفی را ترک کند باز گویای عظمت و هیبت در خود است از کمال ذات حق باریتعالی

که حتی ال و هو در عبرانی و سریانی  که مادر اکثر زبان های جهان اند خود دارای معناست .

گفته شده از جمیعی از عرفای بنام اگر لفظ الله در همه اذکار ورد شود خود مشکل گشاست .

بدین شکل که من باب مثال 👇🏼👇🏼👇🏼️🕋

همانطور که در قرآن مجید گفته میشود

الله کریم

الله لطیف

الله رزاق

الله علیم

الله خبیر

الله سمیع ،الله بصیر ،الله حکیم ووو

👇🏼🌹👇🏼

عبدالله :👇🏼🍃👇🏼🌹

بنده ای است که حق با تمام اسمااش بر او ظهور یافته و درمیان بندگان کسی مقام و منزلتش از او بلند تر نمیگردد .

به خاطر متخلق شدن به این اسم اعظم چهره اش گویا جمیع صفات جمال و جلال را با خود دارد و پیامبر ما محمد مصطفی به این نام مختص گردیدند .

و نمونه بسیار بارزتر آن مولایمان علی ع است که هم نمودار لطف و جمال حق بودند و هم جلوه جلال حضرت حق 🌸

(و انه لما قام عبدالله یدعوه کادوا یکونون علیه لبدا )

سوره جن 🌸 آیه ۱۹

و چون بنده خدا (عبدالله )محمد بر پای ایستاد و به پرستش خداوند پرداخت ،کافران پیرامون او تنگ یکدیگر ازدحام کردند .

دعا 🙌🏼

یا الله

خداوندا ...

مرا از دری بردرگاه قدسی خود وارد گردان که پرده های نور و ظلمت آن را نپوشانیده باشد . و اسرار ظهور خود در آفاق و درونم را به من بنمایان تا شراب آسایش را با چشمان خود از چشمه بنوشم .

قبل از دخول در بهشت و درسایه ات خوشبخت شده و مشاهده گر نور سیمایت باشم در درون خود ،

و با یاری تو ای الله در مقام عبودیت قرار بگیرم .

و به خاطر نعمت هایی که به من ارزانی داشته ای و میداری ،عاشقانه مشتاق دیدار ذات بلند مرتبه ات باشم .

یا الله مجیب

یا الله قریب

تو بر هر کار توانایی یا الله قادر

الهی آمین یا رب العالمین

🙏🏼🌹🙏🏼️🙏🏼

((متن دعا از عارف ربانی سعد العقاد انتخاب شده است ))از کتاب المسمی بالانوار القدسیه

 

  • بتسابه مهدوی

اعتماد به نفس چیست ؟

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۵ ق.ظ

اعتماد به نفس چیست ؟

دکتر بتسابه مهدوی

 

"عزت نفس" یک منبع انرژی است . یک چتر وسیعی است که" اعتماد به نفس " زیر سایه آن است . اعتماد به نفس یعنی دیدن خود به عنوان فردی توانا با کفایت دوست داشتنی و منحصر به فرد .

کفایت یعنی توانایی که درحد کافی و تسلط بر امور باشد .

منحصر به فرد یعنی با توجه و در نظر گرفتن تفاوتها ی فردی .

به تعبیر دیگر اعتماد به نفس یعنی ان احساس و شناختی که از توانایی ها و محدودیت های بیرونی و درونی خود دارید .

 

بنا براین وقتی که اعتماد به نفس و خود باوری خود را بر اساس آن که و آن چه به راستی هستید و نه بر اساس موفقیت ها و دست یا بی ها یا شکست ها و ناکامی های خود بنا می کنید چیزی را در خود خلق می نمایید که هیچ کس و هیچ چیز یارای گرفتنش را از شما نخواهد داشت . حال با توجه به مفاهیم بالا می توان گفت که اعتماد به نفس واقعی همواره در درون خود شما تولید می شود نه از بیرون . اعتماد به نفس واقعی زاییده ی تعهد شما به خودتان است . این تعهد که هر ان چه لازم باشد انجام خواهید داد تا به خواسته ها و نیازهایتان برسید .

اعتماد به نفس باور شخصی شماست نسبت به روح خودتان به عنوان یک انسان .

اعتماد به نفس حقیقت این نیست که نترسیم . بلکه ان است که بدانید و مطمئن باشید با این که می ترسید اما بی گمان دست به عمل خواهید زد .

 

  • بتسابه مهدوی

از رازهای نهفته در ذهن انسان چه می دانید؟

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۴۸ ق.ظ

از رازهای نهفته در ذهن انسان چه می دانید؟

دکتربتسابه مهدوی

 

1- خوابیدن

چیزى که دانشمندان می‌دانند این است که: خوابیدن براى بقاى پستانداران جنبه حیاتى دارد. بی‌خوابى فزاینده می‌تواند به تغییر خلق و خو، توهّم‌زدگى و در حالت‌هاى خاص، حتى به مرگ منجر شود. خواب داراى دو وضعیت است: حرکات غیرسریع چشم (NREM) که در خلال آن، مغز فعالیت کم سوخت و سازى انجام می‌دهد و حرکات سریع چشم (REM) که در خلال آن، مغز بسیار فعّال است. برخى دانشمندان فکر می‌کنند که خواب NREM به بدن استراحت می‌دهد و شبیه خواب زمستانى باعث ذخیره انرژى می‌گردد و خواب REM می‌تواند به سازماندهى خاطرات کمک کند. البته این ایده هنوز اثبات نشده است و رویاهایى که در خلال خواب REM به وقوع می‌پیوندد همیشه ارتباطى به خاطرات ندارد.

 

2- خواب دیدن

اگر از 10 نفر بپرسید که خواب‌ها و رویاهاى انسان از چه تشکیل شده‌اند، احتمالاً 10 پاسخ متفاوت دریافت می‌کنید. علتش این است که دانشمندان هنوز سرگرم کشف این معما هستند. یک احتمال: خواب دیدن از طریق تحریک حرکت سناپس‌ها بین سلول‌هاى مغز، به تمرین دادن مغز می‌پردازد. یک نظریه دیگر این است که خواب‌هاى افراد درباره وظایف و هیجاناتى است که در طول روز به آن پرداخته و این فرایند می‌تواند به استحکام افکار و خاطرات کمک کند. بطور کلّى، دانشمندان در این نکته توافق دارند که خواب دیدن در خلال عمیق‌ترین بخش خواب که حرکات سریع چشم (REM) خوانده می‌شود اتفاق می‌افتد.

 

3- احساسات خیالى

تخمیمن زده می‌شود که در حدود 80 درصد حس‌هایى که در ناحیه اندام‌هاى قطع شده بدن وجود دارد مانند گرما، خارش، فشار و درد، برآمده از "اندام‌هاى گمشده" هستند. افرادى که این پدیده "اندام خیالی" را تجربه می‌کنند، حسى که دارند درست مانند این است که آن اندام جزئى از بدن آن‌هاست. یک توضیحى که در این مورد وجود دارد این است که عصب‌هاى ناحیه عضو قطع شده، ارتباط جدیدى با نخاع برقرار می‌کنند و به فرستادن علائم (سیگنال) به مغز ادامه می‌دهند، درست مانند هنگامى که عضو قطع شده سرجایش وجود داشت. احتمال دیگرى که داده می‌شود این است که مغز طورى برنامه‌ریزى شده است که با بدن کامل کار کند. به عبارت دیگر، احتمال داده می‌شود که مغز، الگویى از یک بدن کامل با تمام اجزاء و اندام‌ها را در خود نگهدارى می‌کند.

 

4- کنترل مأموریت

ساعت بیولوژیک بدن که در هیپوتالاموس مغز قرار دارد، برنامه‌ریزى فعالیت‌هاى بدن براى یک ریتم 24 ساعته را بر عهده دارد. واضح‌ترین اثر این ریتم، چرخه خواب و بیدارى است امّا ساعت بیولوژیک بر روى دستگاه گوارش، دماى بدن، فشار خون و تولید هورمون‌ها نیز تأثیر دارد. پژوهشگران دریافته‌اند که شدّت نور می‌تواند از طریق تنظیم هورمون ملاتونین، این ساعت را عقب یا جلو ببرد. تحقیقات بر روى این مسئله که آیا مکمل‌هاى غذایى حاوى ملاتونین می‌توانند از خستگى پرواز ناشى از اختلاف ساعت جلوگیرى کنند یا نه همچنان ادامه دارد.

 

5- خاطرات

انسان‌ها معمولاً برخى اتفاقات را به سختى فراموش می‌کنند، مثل اولین روز مدرسه یا نخستین ملاقات با همسر. سوال این است که این فیلم‌هاى سینمایى چگونه در ذهن انسان نگهدارى می‌شود؟ دانشمندان با استفاده از تکنیک‌هاى تصویربردارى از مغز در حال کشف سازو کار مسئول ایجاد و ذخیره‌سازى خاطرات هستند. یافته‌هاى کنونى نشان می‌دهد که ناحیه هیپوکامپوس که درون غشاء خاکسترى مغز قرار دارد می‌تواند به صورت جعبه خاطرات عمل کند.

 

6- معما

خنده یکى از رفتارهاى انسان است که درک بسیار اندکى از آن وجود دارد. دانشمندان دریافته‌اند که در خلال یک خنده از ته دل، سه قسمت از مغز فعّال می‌شود: بخش تفکّر که به شما کمک می‌کند معنى شوخى یا جوک را درک کنید، بخش حرکت که به عضلاتتان دستور حرکت می‌دهد، و ناحیه هیجانات که حس "شادی" را بیرون می‌کشد. امّا چیزى که هنوز ناشناخته مانده این است که چرا یک نفر به یک جوک احمقانه می‌خندد در حالى که فرد دیگرى موقع تماشاى یک فیلم ترسناک خنده‌اش می‌گیرد. به گفته یکى از پژوهشگران، خنده واکنشی است به ناهمخوانى و ناسازگارى (داستان‌هایى که از انتظارات متعارف پیروى نمی‌کنند). تنها چیزى که مشخص است این است که خنده حال ما را بهتر می‌کند که همین مسئله حالت معمایی این مسئله را از بین می برد.


 

 

7- طبیعت درمقابل تربیت

در جدال دیرپاى مربوط به این که آیا افکار و شخصیت، توسط ژن‌ها کنترل می‌شود یا محیط، دانشمندان به شواهدى دست یافته‌اند که نشان می‌دهد پاسخ این سوال یکى یا هر دوى آن‌هاست! قابلیت مطالعه ژن‌هاى یک فرد، بسیارى از خصوصیات و ویژگی‌هاى انسان را نشان داده است که ما کنترل اندکى بر روى آن‌ها داریم و در عین حال، در بسیارى از زمینه‌ها، نشان داده شده است که تربیت، تأثیرى قوى بر این که ما که هستیم و چه می‌کنیم داشته است.

8- میرائى

براستی سوال این است که چرا انسان پیر می‌شود؟ همه ما با یک جعبه ابزار عالى به دنیا می‌آئیم که پر است از سازوکارهاى مقابله با بیماری‌ها، به نحوى که ممکن است فکر کنیم می‌تواند ما را در مقابل انواع بیماری‌ها محافظت کند. امّا با افزایش سن، سازوکار ترمیمى بدن از فرم خارج می‌شود. در واقع، مقاومت ما در برابر صدمات جسمى و استرس کاهش می‌یابد. نظریه‌هایى که در مورد علّت سالخوردگى انسان وجود دارد را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: اول اینکه پا به سن گذاشتن مانند سایر ویژگی‌هاى انسان، ممکن است بخشى از ژنتیک انسان باشد که طبق برنامه‌ریزى خاصى اتفاق می‌افتد و دوم اینکه در یک دیدگاه کمتر خوش‌بینانه، پا به سن گذاشتن، علّت خاصى ندارد و در نتیجه صدمات سلّولى که در طول زندگى به وقوع می‌پیوندد، پیش می‌آید. تعداد زیادى از دانشمندان فکر می‌کنند که علم نهایتاً پا به سن گذاشتن را به تأخیر خواهد انداخت و حداقل طول عمر را به دو برابر طول عمر فعلى خواهد رساند.

 

9- انجماد

زندگى جاوید ممکن است واقعیت نداشته باشد امّا یک رشته جدید به نام کرایونیکس (Ceyonics) می‌تواند به برخى از انسان‌ها دو بار حیات اعطاء کند. در مراکز کرایونیکس، بدن انسان‌ها را پس از مرگ در خمره‌هایى پر از نیتروژن مایع در دماى منهاى 78 درجه سانتیگراد قرار می‌دهند. ایده‌اى که وجود دارد این است که فردى که بر اثر یک بیمارى که فعلاً لاعلاج است فوت شده می‌تواند در آینده هنگامى که درمان آن بیمارى کشف شد، یخ‌گشایى و احیاء شود. هم اکنون بدن تد ویلیامز، بازیکن شاخص و معروف بیس‌بال در یکى از مراکز کرایونیکس در آریزونا منجمد شده است. البته فعلاً هیچیک از بدن‌هایى که بدین ترتیب منجمد شده‌اند احیاء نشده‌اند زیرا این فناورى هنوز به وجود نیامده است ولى دانشمندانى که در این زمینه کار می‌کنند امیدوارند در آینده به این فناورى دست یابند.

 

10- هشیارى و آگاهى

هنگامى که صبح از خواب برمی‌خیزید، متوجه می‌شوید که خورشید طلوع کرده است، صداى پرندگان را می‌شنوید و هواى تازه را بر روى پوست صورت خود حس می‌کنید. به عبارت دیگر، هوشیار هستید. این موضوع پیچیده از دیرباز در جوامع علمى مطرح بوده است. اخیراً دانشمندان علم اعصاب، هشیارى را به عنوان یک موضوع پژوهشى واقعى مورد توجه قرار داده‌اند.

دکتر بتسابه مهدوی

23 مرداد 1395


 

 

  • بتسابه مهدوی

بیدار سازی چشم سوم

بتسابه مهدوی | جمعه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۳۹ ق.ظ

بیدار سازی چشم سوم

دکتر بتسابه مهدوی

 

همانطور که در معرفی چاکرا ها و خواص آن ها ذکر شد، چاکرای ششم دریچه ی اشراق و آگاهی می باشد. با شکفته شدن چاکرای ششم شما به روشن بینی کامل می رسید. یعنی در زمانی که چاکرا را شکفته کرده اید، می توانید از دورن مرکز چاکرا به دنیا نگاه کنید. مانند اینکه درون آن نقطه نشسته و از آن روزنه به جهان نگاه می کنید. اولین و مهم ترین دستاورد این چاکرا دسترسی کامل به راهنمایی درونی است که تمام سوالات و مشکلاتتان را جواب می دهد. کافیست پس از شکفتن، درون چاکرا متمرکز شوید، بعد از راهنمای درونی بخواهید سوال شما را جواب داده و یا خواسته خود را بگویید. جواب بصورت یک پیغام شنیداری و دیداری به شما داده خواهد شد. راهنمای درون مسئول تعالی معنوی شما می باشد و کسانی که به این موضوع اهمیت می دهد، علاوه بر مراقبه هایی که برای موضوعی خاص بر روی چشم سوم انجام می دهند، در مراقبه های چشم سوم، خود را در اختیار راهنمای درون قرار می دهند تا از این دریچه برای تعالی معنوی آن ها را آموزش دهد.

در چاکرای ششم می توانید هر قسمت از کالبد های خود و دیگران را ببینید، چه درون بدن و چه اطراف بدن. می توانید بیماری ها و منشا آنها را ببینید و با آگاهی کامل درمان کنید. همچنین هر مکانی را در سراسر کائنات در گذشته، حال و آینده می توانید مشاهده کنید. ( حفظ حریم خصوصی افراد حیاتی است! ).

نکته: دیدن آینده در این چاکرا امکان پذیر است، اما اصل بالاتری وجود دارد! هیچ آینده ای حتمی نیست و انسان ها با اراده و تکنیک مناسب می توانند آینده را تغییر داده و آنگونه که می خواهند آن را بسازند. پس انسان توانایی این را دارد، آینده ای را که امروز دیده است، تغییر دهد. حتی می توانید برای خواندن کتاب ها و یادگیری مهارتی خاص، از این چاکرا استفاده کنید. بدین ترتیب که چاکرا را شکفته کرده و درون آن قرار بگیرید. بعد تصور کنید در حال خواندن کتاب یا آموزش دیدن مهارت مورد نظرتان هستید. آنگاه بگذارید که تمام حواستان به جلسه ی آموزشی منتقل شود. در صورت بهم نخوردن تمرکزتان، به آن موقعیت منقل خواهید شد و آگاهی لازم را دریافت می کنید. همچنین آرزوهای خود را می توانید درون این چاکرا تصویر کرده و نگه دارید، تا نیروی الهی برای شما علت های تحقق آن را فرآهم کند.

بد نیست در اینجا مطلبی را که تحت عنوان قانون جذب این روزها بازار داغی پیدا کرده است باز گو کنیم. در این روش بطور خلاصه گفته می شود، آرزو های خود را یادداشت کرده، در روز مرور کنید و تصویر آن ها را در ذهن خود نگه دارید تا محقق شوند. اما قانون تصویر سازی دو جنبه دارد! اصل مطلب اینگونه است: زمانیکه تصویری در ذهن خود ایجاد می کنید، یک قالب خالی ذهنی از آن ساخته می شود. اما تا زمانیکه این قالب با نیروی الهی پر نشود محقق نمی گردد. جنبه دوم این قانون که در سمینار ها ذکر نمی شود، همین نیروی الهی و درصد عبوردهی و کانال بودن شماست. هر چه درصد عبور دهی کانال های شما بیشتر باشد، زمانی که طول می کشد تا پیش نیاز های به فعلیت رسیدن تصویر ( هدف ) شما، توسط نیروی الهی مهیا گردند، کاهش می یابد. با ذکر مثالی سعی می کنم موضوع را روشن تر کنم. فرض کنید یک قالب برای ساخت یک مجسمه گچی تهیه کرده اید. حال اگر خمیر گچ را قطره قطره درون این قالب بریزید چقدر طول می کشد تا قالب پر شود؟ حال اگر شما در نگه داشته تصویر پیوستگی معمول را نداشته باشید، مانند این است، پس از مدتی که قالب خود را زیر قطره قطره های کانال خمیر گچی گرفته اید، آن را بشکنید و بار دیگر با ایجاد مجدد تصویر، قالب خالی جدیدی را زیر جریان قطرات خمیر گچ قرار دهید! ( به یاد داشته باشد که منبع اصلی نیرو بینهایت است، اما کانال های معیوب و چاکرا های خفته شما، شدت جریان را محدود می کنند ).


 

 

  • بتسابه مهدوی

بهره مندی از اسم شکور

بتسابه مهدوی | جمعه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۳۸ ق.ظ

بهره مندی از اسم شکور

دکتر بتسابه مهدوی

 

حد و مرز شکر از جانب بنده ،اعتراف به نعمت های پروردگار با دلی خاضع ،و مدح و ستایش خداوند با بیان احسانش و عشق و علاقه قلبی پروردگار منعم و خدمتگزاری اندام های بدن نسبت به خداوند میباشد و زبان در حال ذکر او و مدح و تحسین و ستایش خداوندی و مشاهده ی نعمت هایش و درک این مطلب که تمامی این نعمت ها از سوی خداوند سبحان است . همراه با خضوع و خشوع نسبت به خداوند و این که هیچ پرده ای مانع رویت نعمت هایش نشود .

کمال آن است که نعمت و عطا کننده را ببینی....🌳🌼🌳🌼

شکر عامی عبارت است از یاد آوری آن خوردنی ها و نوشیدنی ها و لباس هایی که میپوشی و قدرت و سلامتی بدن ...همراه با شکر خاص که عبارت است از 👇🏼🌳🌼

توحید و ایمان قلب..حضرت داوود ع در کتاب زبور خود میفرماید :

پروردگارا...🌼

چگونه تو را شکر گویم در حالی که همان شکرگزاری من نیز خود نعمتی است از جانب تو ...که خود نیز نیازمند شکر دیگری است ؛خداوند فرمود :

ای داوود اکنون شکر من به جای آر 🌼

بر بنده واجب است که جز عطا کننده ی نعمت ها را نبیند هر گاه با چشم بندگی منعم را دیده و نعمت هایش را بزرگ شمارد و هر گاه با چشم محبت منعم را دید و تندی و شدت و بلا و رنج او را شیرین بداند. ..و به رنج و درد و قبض و تنگی هایش در زندگی نظر نینداخت این خود درجه ای است که بنده غرق در مشاهده ی منعم گشته است .و فارغ از نعمت و شدت است .

این مقام جمع است و مقام جمع مقامی بلند و بزرگوار است ...و شخص با مشاهده ی مرادش هر چه جز او را از دل ریشه کن میکند و از هر آنچه آداب و رسوم و کارهای خودش است بریده و فقط در جهت دستورات و فرمان های محبوبش ،خداوند میکوشد .

شیخ جنید بغدادی میگوید :

در حالی که بچه بودم شیخ سری سقطی از من درباره ی شکر پرسید و من نیز گفتم :👇🏼🌼🌳

شکر نعمت این است که از نعمت های خداوندی برای انجام کارهای معصیت و گناهان یاری نگیری ...

دکتر بتسابه مهدوی

23 مرداد 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

اقسام بندگان

بتسابه مهدوی | جمعه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۳۳ ق.ظ

  اقسام بندگان

دکتر بتسابه مهدوی

 

خداوند تبارک و تعالی ذریه آدم را هزار قسم گردانید ...و برایشان بساط محبت را نشان داد . آنگاه خداوند دنیا را بیاراست و بر ایشان عرضه کرد بیشتر آنها چون نعمات دنیا را بدیدند و گلهای دلربا و خوراک های دلپذیر را مست شدند و شیفته دنیا گشتند ...و بادنیا بماندند ...مگر 👇🏼💠🍁💠👇🏼

یک گروه که همچنان بر بساط محبت خداوند ایستادند و سر به گریبان دعوی بر آوردند ...پس آنان را هم هزار قسمت نمود و عقبی و بهشت را به آنان عرضه داشت ...آنها چون ناز و نعمت همیشگی را دیدند شیفته حور و قصر و انگبین و ...شدند .و آن را برگزیدند و طاعات و عباداتشان برای کسب بهشت شد . فقط ماندند یک گروه از مدعیان عشق حق ...

که همچنان باز بر بساط عشق و محبت خداوند مدعی بودند و خواهان کسب گنجهای معرفت حق بودند ...

💠🍁💠🍁💠👇🏼👇🏼👇🏼

آنگاه از جبروت و درگاه ملکوت حق خطاب آمد که هان شما چه میخواهید ؟؟

و چه میجویید ؟؟؟

ایشان گفتند :خدایا تو بهتر میدانی چون تو دانای راز هستی و عالم به سر خفیه های بندگانی و تو زبان بی زبانانی و خودت میدانی که خواسته ما چیست ؟؟؟💠🍁👇🏼

ما را ز جهانیان شماری دگر است .🍁

در سر بجز از باده خماری دگر است 🍁

خداوند آن گروه مدعی عشق خود را نیز به سر کوی بلا حواله داد تا خود مدعی از خالص مشخص گردد و سکه قلب از زر ناب غربال گردد . 🍁💠🍁

هر کدام که در دام بلاها گیر افتادند به حل آن بلا و مصیبت مشغول گشته و راه را فراموش نمودند ...مگر یک گروه اندک که از بلا رو نگرانیده و زبان به اعتراض نگشادند و فکر به رفع بلا مشغول نگردانیدند ...🍁💠🍁

و همچنان عاشق وار همچون پروانه ای که به دور شمع میگردد سر به کوی بلا و محبت در نهادند ...و از بلا نیندیشدند و گفتند شکر شکر شکر ....

و بارالها شکر که ما را داخل آدم حساب آورده ای که بلا به ما ارزانی داده ای

شکر که اجازه ورود به امتحانت را داشته ایم که بلا خود گوهرست ...

ما بلا به هر کسی عطا نکنیم 🍁

تا که نامش ز اولیا نکنیم 🍁

این بلا گوهر خزانه ماست 🍁

ما به هر خس گوهر عطا نکنیم 🍁

بارالها آنقدر که غم اندوه فراق از وصال تو را خورده ایم ...

دیگر مجال اندوه دنیا و بلاهایش را نداریم ...💠🍁💠

من که باشم که به تن رخت وفای تو کنم

دیده حمال کنم بار جفای تو کشم 🍁🍁

گر تو بر من به تن و جان و دلی حکم کنی 🍁🍁🍁

هر سه را رقص کنان پیش هوای تو کشم

👇🏼💠🍁💠🍁👇🏼

پس قدر درد کسی داند که او را شناسد ،کسی که او را نشناسد قدر چه داند ؟؟؟؟

🍁💠🍁💠🍁💠

دکتر بتسابه مهدوی

23 مرداد 1395

  • بتسابه مهدوی

مردی در بادیه

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۰۸ ق.ظ

مردی در بادیه
دکتر بتسابه مهدوی

شاه سلطان ابراهیم ادهم  ..سلطان العرفا ...میگوید :

وقتی در بادیه زاهدی متوکل دیدم از او پرسیدم ؟ای درویش تو از کجا در این بیابان روزی میخوری ؟💜

گفت :من در این علم آشنایی ندارم که پروردگارم از کدامین خزانه بندگان را روزی میدهد ...از روزی دهنده پرس من بنده ام مرا با این چکار ؟💜

گفتم نامت چیست ؟گفت تا چه مرا نامد

گفتم :چه خوری ؟گفت تا چه دهد

گفتم :چه پوشی ؟گفت تا چه پوشاند

گفتم :چه کنی ؟گفت تا چه فرماید

گفتم از او چه خواهی ؟گفت بنده را با خواست چه کار ...💛💜💛

پس با خود بگفتم ای مسکین ...برو بندگی از این مرد بیابانی یاد بگیر که در تمام عمر خدای را چنین بنده ای نبوده ای

💜💛💜💛💜💛💜

 

  • بتسابه مهدوی

تهمت برای تکفیر عطار

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۰۴ ق.ظ

تهمت برای تکفیر عطار

دکتربتسابه مهدوی

 

حکایتی بسیار زیبا  و خواندنی ...

یکی از فقیهان و علمای متعصب زمان زندگی عطار که از فرقه های مختلف تصوف و دراویش متنفر بود .از طریق یکی از نزدیکان عطار این غزل را به دست آورد ...👇🏼️👇🏼

ز عشقت سوختم ای جان کجایی ؟

بماندم بی سر و سامان کجایی ؟

نه جانی و نه غیر از جان ،چه چیزی ؟

نه در جان ،نه برون از جان ،کجایی ؟

ز پیدایی خود ،پنهان بماندی

چنین پیدا ،چنین پنهان کجایی ؟

هزاران درد دارم لیک بی تو

ندارد درد من درمان ،کجایی ؟

چو تو حیران خود را دست گیری

ز پا افتاده ام حیران ،کجایی ؟

ز بس کز عشق تو در خون بگشتم

نه کفرم ماند و نه ایمان کجایی ؟

بیا تا در غم خویش ببینی

چو گویی در خم چوگان کجایی ؟

بیا تا در غم خویشم ببینی

ندانم تا در این چوگان کجایی ؟

ز شوق آفتاب طلعت تو

شدم چون ذره سرگردان کجایی ؟

شد از طوفان چشمم غرقه کشتی

ندانم تا در این توفان کجایی ؟.

چنان دلتنگ شد عطار ،بی تو

که شد بر وی جهان زندان کجایی ؟

حکایت ما از اینجا آغاز میشود ..

ادامه دارد ...در پارت بعدی 👇🏼👇🏼👇🏼

🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹

 

آن فقیه متعصب این غزل را بهانه ای ساخت .تا علیه عطار مدارک بی ایمان بودن عطار را اثبات نموده و حکم تکفیر بگیرد .او در یکی از مدارس علمیه بر سر منبر رفت و برای جوانان بی اطلاع شروع به سخنرانی نمود .و تمامی ابیات غزل را با حوصله ی کافی برای جوانان تند و کم صبر و پر شور و احساساتی به شرح زیر تفسیر کرد و اعتراضات فقهی اش را بر این تعبیرات خود این طور بیان نمود :👇🏼😃😃👇🏼

۱-اولا هیچ معلوم نیست که واقعا چنین عشقی مجازی نباشد و این بنده ی خدا دلباخته ی زن یا دختری نیست .

۲-ثانیا مگر میتوان برای خداوند (کجایی )را به کار برد ؟مگر خداوند نیز (کم و کیف این متی ) دارد که کسی بخواهد بداند خداوند کجاست ؟جا و مکان برای اشیا است نه خداوند ،برای مخلوقات است نه خالق یکتا . بنابر این شاعر قائل به این شعر مشرک است و فاسق چون برای خداوند جسم در نظر گرفته است و خداوند جسم نیست .

۳-ثالثا :میگوید :از پیدایی خود پنهان مانده ای ...و این تناقض واضح دارد و مطابق دلایل عقلی این حرف حرفی نامربوط است .چون هر چیزی یا پنهان است یا پیدا ...بنابراین نمیتواند هم پیدا و هم پنهان باشد ..مگر جمع ضدین محال نیست ؟؟؟؟پس این شاعر شعور و منطق درست و حسابی نداشته

۴-رابعا میگوید :بدون تو من هزار ها درد دارم .این مرد بی دین نمیدانسته که اصلا بدون خداوند امکان ندارد تصوری کرد .

او بوده است و همیشه خواهد بود ..بنابراین کسی که میگوید بی خداوند بودن هم ممکن است او کافر است و خداوند را محدود تصور کرده است .😃

ادامه دارد .....

🔮🌻🔮🌻🔮🌻

 

۵-خامسا :این شاعر مجنون میگوید از بس که در عشق او در خون افتاده ..و خون که نجاست است ..ایمانی برایش نمانده ..از این ابیات میفهمیم که عشق او چون آغشته به نجاست است یک عشق خاکی بوده و از آن مهم تر اینکه خودش میگوید :برای من ایمانی نمانده است .

یعنی همه ایمانم را به پای این عشق از دست داده ام .و این اعتراف شاعر بر علیه خودش کافیست که ما حکم کنیم که او کافر است .چون بر طبق اصل فقهی و حقوقی (اقرار العقلا علی انفسهم جائز )؛خودش رسما اقرار کرده است که ایمانی برایش نمانده ..پس کافر است .

۶-سادسا :این شاعر بی عقل میگوید :از شوق آفتاب طلعت تو من چون ذره ای سرگردان شده ام حالا کجایی ؟؟؟این نابخرد که بالاخره برایش معلوم نشده است .که خدا پنهان است یا پیدا ،ناگهان میگوید :از شوق تو من سرگردان شده ام

خوب یک عاقلی نبوده به این بگوید آخر بیچاره سفیه اگر خدا پنهان است .چگونه آفتاب طلعت او را تو دیده ای .از آن مهم تر این که خداوند را به خورشید تشبیه کرده و نمیدانسته که طبق صراحت قرآن کریم میفرماید :لیس کمثله شیئ ؟پس چگونه چنین جراتی کرده ؟؟؟

۷-آخرا :این که این بیچاره که خدا را دیده بود آنهم به وضوح آفتاب ..باز در بیت آخر میگوید (بی تو جهان برایم زندان شده است )و معلوم نشد که اصلا در چه حالی این شعر را گفته ،بنابراین آنهایی که میگویند دراویش در خانقاه ها حشیش میکشند و حواسشان پرت است راست میباشد .و گرنه آدم عاقل هیچ موقع اینقدر بی ربط سخن نمیگوید

مطالبی که آن فقیه متعصب بی بصیرت برای جوان های بی تجربه میگفت :کافی بود تا اولین حرکت های علیه عطار را بوجود آورد و کم کم او را به بی دینی یا شرک متهم کنند. البته چون موقعیت مالی و شغلی و اعتباری عطار آن موقع بسیار خوب بود نمیتوانستند او را به طور علنی و وضوح متهم نمایند .

خلاصه شایعاتی ساختند و بدتر از این سخنرانی را در مسجد عقیل بزرگ نیشابور گفتند و عطار را متهم نمودند که گفته حتی حاکم شهر مردی فاسد الایمان است .از آنجا که مشیت الهی قرار نگرفته بود که عطار مورد اذیت قرار گیرد .

👇🏼 🐚🌹🐚🌹👇🏼

اتفاقا برای حاکم شهر حادثه ای ناگوار رخ داد و مشاور او که مردی دیندار بود به حاکم گفت علاوه بر نذورات و صدقات برای رفع بلا بایست خودت هم برای خداوند کاری انجام دهی ..تا خدا تورا یاری رساند .حاکم گفت چه کنم گفت اکنون ماه جمادی الاثانی است .رجب و شعبان را روزه بگیر ..

حاکم گفت بسیار خوب ..و اعلام نمود که وسایل خلوت فراهم نمایید ما میخواهیم روزه بگیریم و به ماه مبارک وصل نماییم

این خبر دهان به دهان پیچید. عطار که از خبر چینی و دسایس و حیله های فقها نسبت به خود خبر داشت .به منظور تشویق و مدح یک عمل نیک از حاکم و به منظور خنثی نمودن سعایت و بدگویی های مخالفان غزل زیر را سرود و توسط شخصی مطمین در روز عید فطر به دست حاکم فرستاد :👇🏼 🌻🌹

مکن مدار ،برای من ای پسر روزه

که کرد عارض سیمین تو چو زر روزه

ز ماه روزه چو کاهی شد ای پسر ماهت

چگونه ماهی ماهی بود پسر روزه

دل از فراق روزه ی تو در وصال بماند

بجان تو که بنگشاد او دگر روزه

سه ماه روزه گرفت و ز نور روزه ی او

مدام در جهان گشت نامور روزه

ز بهر روزه ی شه نه سپهر جشنی ساخت

که بو که شه بگشاید بدین قدر روزه

کسی که روزه گرفتست از شفاعت او

اگر چه هیچ شماری توان شمار روزه

خدایگانا شعر لطیف را عطار

ردیف کرد بمدح تو سر به سر روزه

همیشه تا شب و روز است عید روزی باد

هزار عیدت و عیدت باد هر روزه ....

🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃👇🏼

وصول این شعر به دارالحکومه آن چنان حاکم را از وی خشنود ساخت که دیگر کسی جرات نکرد تهمت بی دینی به وی زند .حاکم عطار را برای دادن پاداش و خلعت به نزد خود دعوت نمود. اما عطار به دلایل استغنای طبع و مناعت فراوان از این امر سر باز زد و با نوشتن رقعه ای ضمن تشکر از عدم حضور در مجلس حاکم عذر خواهی نمود و اجازه خواست تا به خلوت و گوشه ی فقر معنوی خود مشغول باشد .

🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻

 

  • بتسابه مهدوی

گذشته و حال

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۰۲ ق.ظ

گذشته و حال

نوشته: دکتر بتسابه مهدوی
ناظر گذشته ها باش ...در گذشته زندگی نکن. ..اگر فقط ناظر باشی گذشته ها محو میشوند. با محو شدن گذشته شخصیت تو نیز محو و نابود میشود. .

حس گناهانت ..عادت های ریاکارانه ات ...دروغ هایت که به خود و دیگران گفته ای و زمزمه های خاطرات در نجوای درونی باطنت تو را درگیر خود مینماید .

عزیزا ...🌾در حال زندگی نما . .

گذشته را رها کن ..تا ذهنت سبک شود.

افکار ذهن در گذشته تکرار و ملال آور است ...ذهن به شیوه های گوناگون یک چیز را تکرار میکند ...👇🏼🍁🌾🍁

به سلوک خشک مقدسان نگاه کن ..

آنها زمانی دنبال پول میدویدند ...اما اکنون میدوند و از پول میگریزند ..آنها در هر دو حالت مشغول یک کارند دویدن

آنها برای فرار از گذشته همش در حال توبه ی گذشته اند ...آنها برای جبران گذشته حال و وقت حال و زمان اکنون  جبران را فراموش نموده اند .

شیخ فرید الدین عطار نیشابوری در این باره حکایتی شنیدنی دارد ..

حکایت عابدی که در همه احوال مشغول ریش خود بود ...🍁🌾🍁

عابدی بودست در وقت کلیم

در عبادت روز و شب مقیم

ذره ای ذوق و گشایش می نیافت

داشت ریشی بس نکو آن نیک مرد

گاه گاهی ریش خود را شانه کرد

مرد عابد دید موسی را ز دور

پیش او شد کای سپهسالار طور

از برای حق ،که از حق کن سوال

تا چرا نه ذوق دارم من نه حال

چون کلیم القصه شد بر کوه طور

باز پرسید آن سخن ،حق گفت دور

گو :هر آنک از وصل ما درویش ماند

دایما مشغول ریش خویش ماند

موسی آمد قصه بر گفتا که چیست

ریش خود میکند مرد و میگریست

جبرئیل آمد سوی موسی دوان

گفت :همی مشغول ریش است آن فلان

ریش اگر آراست در تشویش بود

ور همی بر کند هم درویش بود

ای ز ریش خود برون نا آمده ..

غرق این دریای خون نا آمده

چون ز ریش خود بپردازی نخست

عزم تو در دریا در است

ور تو با این ریش در دریا شوی

هم ز ریش خویش ،نا پروا شوی ....

 

  • بتسابه مهدوی