نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متون زیبا بتسابه» ثبت شده است

فال کوزه

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۴۰ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

یکی دیگر از مراسم این جشن مانند بسیاری از جشن های ایرانی «فال کوزه»(چکُ دولَه) میباشد.

روز قبل از جشن تیرگان، دوشیزه ای را برمی گزینند و کوزه ی سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او می دهند که «دوله» نام دارد، او این ظرف را از آب پاکیزه پر می کند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه ی آن می اندازد آنگاه«دوله» را نزد همه ی کسانی که می برد که آرزویی در دل دارند و می خواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آن ها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند این ها در آب دوله می اندازند.

سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد می برد و در آن جا می گذارد.

در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همه ی کسانی که در دوله جسمی انداخته اند و نیت و آرزویی داشتنه اند در جایی گرد هم می آیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع می آورد.

در این فال گیری بیشتر بانوان شرکت می کنند و سال خوردگان با صدایی بلند به نوبت شعرهایی می خوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله می برد و یکی از چیزها را بیرون می آورد، به این ترتیب صاحب آن جسم متوجه می شود که شعر خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بوده است.

دکتر بتسابه مهدوی

14 دی 1395

تهران

https://telegram.me/naghshnegareh


  • بتسابه مهدوی

صفات الهی

بتسابه مهدوی | جمعه, ۱۹ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۵۲ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

1. صفات جمال (ثبوتی) و جلال (سلبی)

  «صفات جمال» یا «صفات ثبوتی» صفاتی‌ هستند که بر وجود کمالی در خداوند دلالت می‌کنند و از ثبوت واقعیتی در ذات الهی حکایت می­کنند؛ مانند علم، قدرت ، خلق، رزق و... «صفات جلال» یا «صفات سلبی» صفاتی هستند که چون بر نقصان و فقدان کمال دلالت می‌کنند؛ از خداوند سلب می‌شوند. مانند ترکیب، جسمانیت، مکان­دار بودن، جهت­دار بودن، ظلم، عبث و غیره.

حقیقت صفت سلبی، عبارت است از «سلب نوعی نقص» و سلب سلب، کمال است و چون نفی نفی، نوعی اثبات است صفات سلبی نیز در نهایت از کمال ذات خداوند پرده برمی‌دارند، مانند متحرک بودن خداوند. متحرک بودن یک موجود حاکی از نقص آن است، زیرا حرکت بدین معناست که شی متحرک ابتدا فاقد کمال خاصی است و پس از حرکت به آن کمال می‌رسد.

بدیهی است که چنین معنایی با وجوب وجود و کمال مطلق بودن خداوند ناسازگار است از این رو باید آن را از ذات الهی سلب کرد، لیکن این سلب؛ یعنی، نفی حرکت، در نهایت به اثبات نوعی کمال برای خداوند بازمی‌گردد، زیرا نفی نقص چیزی جز اثبات کمال نیست.

به بیان دیگری می‌توان گفت خداوند فقط یک صفت ثبوتی دارد و آن دارابودن هر نوع کمال است و یک وصف سلبی دارد که آن پیراسته بودن از هر عیب و نقصی است. زیرا هر نوع کمالی که تصور شود برای ذات او ثابت است و آنچه به عنوان صفات در کتابهای کلامی نام می‌برند (مانند علم، قدرت و حیات، اراده و ادراک، قدیم و ازلی و...) برای نشان دادن اصول صفات کمال است که کمالات دیگر را از روی مقایسه با آنها بر ذات خدا ثابت بدانیم والّا صفات ثبوتی خداوند بیش از این صفات مذکور هشتگانه است مانند، حکیم، غنی، عظیم، رفیع، حق، عزیز و.. و هر کدام از اینها نیز مایه کمال و موجب جمال است. عین این بیان درباره صفات سلبی نیز جریان دارد.

 

 حق آن است که همواره هر صفت سلبی، ملازم با یک صفت ثبوتی است، ولی گاه مفهوم سلبی به گونه­ای است که در مقایسه با مفهوم ثبوتی ملازم با آن، برای اذهان عموم مردم مانوستر و در کاربردهای عمومی زبان، رواج بیشتری دارد، برای مثال سلب جسمانیت یا مادیت ملازم با وصف تجرد است، ولی آشنایی اذهان عمومی با مفهوم «جسمانی بودن» یا «مادی بودن» بسیار بیش از آشنایی با مفهوم «تجرد» است.

 

 

2- صفات ذاتی و صفات فعلی

   «صفات ذات» صفاتی است که از ذات خدا انتزاع می‌شود و پیوشته ذات خداوند با آنها همراه است و سلب آنها از ذات خداوند ممکن نیست. و هر گاه از همه چیز چشم بپوشیم و تنها به ذات او توجه پیدا کنیم باز او را با این صفات همراه خواهیم دید؛ مانند صفت «حیات».

   صفات فعل آن رشته از صفاتی است که در حقیقت فعل و کار خداوند محسوب می‌شوند و ذهن ما با دیدن افعال وی به وجود این اوصاف منتقل می‌گردد تا آنجا که اگر او به چنین کاری دست نمی‌زد هرگز نمی‌توانستیم او را به این اوصاف توصیف کنیم؛ مانند خالق و رازق، که با آفریدن خلق که فعل اوست می‌گوئیم او خالق است و با فراهم ساختن وسایل زندگی مردم می‌گوییم او رازق است. پس اگر او مبداء این دو کار نبود و فعلی را انجام نمی‌داد و ما تنها به ذات او توجه می‌کردیم هرگز به وجود چنین اوصافی پی نمی‌بردیم.

به عبارت دیگر منشاء انتزاع صفات ذاتی، نفس ذات خداوند است لیکن، صفات فعلی از مقام فعل خداوند انتزاع می‌شوند، بدین معنا که ذات، با ملاحظه فعل خود به این صفات متصف می‌‌گردد. برخی از اوصاف مانند علم و اراده را می‌توان از یک جهت صفت ذاتی و از جهت دیگر صفت فعلی دانست.

 

3- صفات نفسی و اضافی

  صفات نفسی آن دسته از اوصاف‌اند که مفاهیم آنها مشتمل بر اضافه و نسبت به غیر نیست. مانند «حیات» اما صفت اضافی، به لحاظ مفهومی مشتمل بر نوعی اضافه به غیر است. مانند «علم»، «قدرت» و «اراده»؛ زیرا مفهوم علم مشتمل بر اضافه به چیز دیگر یعنی «معلوم» و مفهوم «قدرت» و «اراده» اضافه به «مقدور» و «مراد» است.

 

 4- صفات ذاتی و خبری

صفات ذاتی صفاتی است که بر کمالات خداوند دلالت دارد و صفات خبری صفاتی‌اند که در خبر آسمانی (کتاب و سنت) وارد شده‌اند و اگر در خبر آسمانی نیامده بودند، به مقتضای عقل برای خداوند اثبات نمی‌شدند،  از سویی، اگر به مفاد ظاهری آنها قایل شویم، «تشبیه» و «تجسیم» لازم خواهد آمد. به عبارت دیگر، این دسته از صفات در آیات و روایات متشابه در باب صفات الهی وارد شده‌اند. مانند وجه، ید، استوا، مجی که بر حسب ظاهر خداوند را دارای اعضاء‌ و جوارح مانند چهره، دست و پا و چشم معرفی می‌کنند.

   اما چنان که گفته شد، چون به مقتضای عقل اثبات آنها به معنای ظاهریشان بر خداوند محال است، مفسران و متکلمان، این صفات را به معنایی که اطلاق آن بر خداوند صحیح باشد تأویل کرده‌‌اند. اما ظاهرگرایان و اهل حدیث آنها را به همان معنای ظاهریشان گرفته‌اند.

 

5- صفات حقیقی و اضافی

  «صفات حقیقی» خواه از صفات ذات باشند مانند حیات و خواه از صفات فعل مانند اراده، اموری واقعی هستند. صفات حقیقی بر دو دسته‌اند:

الف: صفات حقیقی محض؛ مانند حی

ب: صفات حقیقی دارای؛ اضافه مانند عالم و قادر که در مفهوم آن، اضافه به غیر اخذ شده است، و تصورش متوقف بر تصور غیر می‌باشد؛ مانند علم خدا به مخلوقات و قدرت خدا بر هر چیز. و اگر صفات ذاتی باشد مانند عالم، در مقام تحقق وابسته به غیر نخواهد بود اما اگر صفت فعلی باشد در ثبوت و تحققش نیز متوقف بر غیر است مانند خالق و رازق. اما «صفات اضافی» اموری اعتباری هستند که از اضافه و نسبت میان وجودهای وابسته و واجب اعتبار می‌شوند ماند عالمیت و قادریت و خالقیت و رازقیت.

دکتر بتسابه مهدوی

19 آذر 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال

https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی

بانوان نامدار ایران زمین (1)

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۰۳ ق.ظ

بانوان نامدار ایران زمین (1)

دکتر بتسابه مهدوی

 

از آنجا که بزرگترین کتابخانه‌های ملی و تاریخی و علمی ایران (جندی شاپور -کسروی) توسط اعراب به آتش کشیده شد و هزاران کتاب ایرانی به گفته مورخ و جامع شناس بزرگ عرب (ابن خلدون) نابود شد و به دریا ریخته شدند و بسیاری از بزرگان این سرزمین گمنام ماندند و اثری از آنان یافت نشد ولی با همه فراز و نشیب‌های یورش اسکندر گجستک و یورش اعراب بدوی هنوز نام شیرزنان بزرگی از سرزمین مقدس ایران برای ما به جای مانده است که گوشه‌ای از نام و جنگاوری‌هایشان را در اینجا از نظر خواهید گذراند.

 

ماندانا ( ماندانا دختر آژی دهاک )

ماندان یا ماندانا در لغت به معنی شاه بوی عنبر سیاه، دختر آژی دهاک آخرین پادشاه ماد که همسر کمبوجیه پدر کوروش شد و از این وصلت کوروش متولد گردید. او در تربیت و نیز انتقال قدرت به کوروش سهم بسیار موثری داشت. ماندان اولین مدرسه جمعی که در آن برگزیدگانی از پسران بودند بنیان مینهد که خود شخصا به دانش آموزان این مدرسه درس حقوق و قانون را می‌آموخت و به کوروش می‌آموخت که باید پایه و اساس ظلم و بیدادی را ویران نماید و در هر حال یار و همیار زیردستان باشد. در این مدرسه فنون سوارکاری و تیراندازی و نبرد نیز آموزش داده می‌شد.

 

شیــــرین ( شیرین همسر خسرو پرویز)

شاهزاده ارمنی و برادر زاده و جانشین مهین بانو فرمانروای ارمنستان و زنی خردمند که همسر وفادار خسرو پرویز بود. در آن زمان ارمنستان یکی از شهرهای کوچک ایران و شاه ارمنستان زیر نظر شاهنشاه ایران بود. خسرو پرویز و شیرین حماسه‌ای از خود ساختند که همیشه در تاریخ ماندگار ماند. شیرین از خسرو چهار فرزند به نام‌های نستور، شهریار، فرود و مردانشه بدنیا آورد که هر چهار فرزند وی در زندان کشته شدند.

داستان عشق او و خسرو پرویز و دلدادگی او و فرهاد در ادبیات ایران مشهور است. پس از این که خسرو پرویز بدست افسری جوان به نام مهرهرمز (که پدرش مرزبان نیم روز "بابل و عراق" بوده و دو سال پیش از این واقعه، به دست خسرو پرویز مجازات شده بود) کشته می‌شود، به پسرش شیرویه گفت که من به عنوان ملکه ایران باید بهترین مراسم سوگواری را برای پدرت خسرو پرویز بجا آورم و در حالی که زیباترین لباس و آرایش را داشت با متانت به همراه موبدان و بزرگان به تشیع جنازه خسرو پرویز پرداخت. پس از انجام مراسم از حاضران خواست که او را برای آخرین وداع با جنازه همسرش تنها بگذارند در آن هنگام با خنجری در کنار جسد همسرش، خود را کشت.

 

دغدویـــه ( دغدو یـــه مادر زرتشت )

دغدویه یا دوغدو مادر زرتشت است که اصلا از شهر ری بوده است. وی در آنجا با کوی ها و کرپن ها که مردم را گمراه می کردند و از آنها مرتب فدیه و قربانی می خواستند و دین را وسیله ای برای رسیدن به امیال و خواستهای ناروای خود کرده بودند به مبارزه پرداخت. پدر و مادرش چون جان او را در خطر دیدند او را نزد یکی از نزدیکان خود به آذربایجان فرستادند او در آنجا با پوروشسب ازدواج کرد و ثمره این پیوند همایون، زرتشت پیامبر بزرگ ایرانیان است.

#بتسابه #مهدوی

  • بتسابه مهدوی

سلام 01

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۰۵ ب.ظ

سلام به خداوندی که ما را لایق زمین دانست

و

سلام به مهری که در دل‌هامان جاری‌ست

سلام به امید، آینده، امروز، دیروز، فردا

سلام بر شما که از روح خدایی و برای بهشتی زیستن به این زمین آمدید

صبح قشنگ شما مهربانان دوستان دوست داشتنی  بخیروشادی

 

شادوپرانرژی پیش بسوی زیبایی های امروز

  • بتسابه مهدوی

نیایش

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۰۱ ب.ظ

 

سلااااام

 

 

یزدان به تو عمرى دگر و روز دگر داد

یک صبح دگر ،

ظهر دگر ،

شام دگر داد

پس سجده و صد شکر که پیمانه نشد پر

این روز مبارک ،

که خدا لطف دگر داد

 

روزگارت برمراد

روزهایت شاد شاد

آسمانت بى غبار

 سهم چشمانت بهار

قلبت از هر غصه دور

بزم عشقت پر سرور

بخت و تقدیرت قشنگ

عمر شیرینت بلند

سرنوشتت تابناک

و روحت پاک پاک

 

 صبحتون

سرشار از عشق و امید وپر  از نگاه خداوند.....

  • بتسابه مهدوی

ساعت

بتسابه مهدوی | شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۰۸ ق.ظ

داستان با تامل باید مشکل را به خدا واگذار کنیم .

روزی مردی با ساعتی خراب وارد ساعت سازی شد . گفت :"

ساعتم خراب شده فکر می کنید بتوانید تعمیرش کنید ؟"

ساعت ساز جواب داد :"

خوب البته سعی خودم را می کنم ."

مرد گفت :"متشکرم اما این ساعت خیلی برای من ارزشمند است ."

و ساعتش را برداشت و رفت .

 

بعد از او مرد دیگری وارد شد . گفت :"

ساعتم کار نمی کند .

اما اگر این چیز کوچک را اینجا بگذاری و آن یکی را هم اینجا ،

مطمئنم که دوباره مثل روز اولش کار میکند .

 

"ساعت ساز چیزی نگفت و همان کاری را کرد که مرد گفته بود .

.

ظهر نشده بود که باز مرد دیگری وارد مغازه شد .

ساعتش را گذاشت و گفت : "

یک ساعت دیگر برمی گردم تا ببرمش ."این را گفت و مغازه را ترک کرد .

.

قبل از اینکه مغازه را تعطیل کند ، چهارمین مرد وارد مغازه شد . گفت :

" قربان ، ساعتم کار نمی کند ، من هم چیزی راجع به تعمیرات ساعت نمی دانم .لطفا هروقت آماده شد خبرم کنید .

.

" به نظر شما از میان چهار مردی که به مغازه آمدند ،

کدامیک ساعتش تعمیر شد .

.

ما اغلب مشکلاتمان را نز خدا میبریم

و پیش ازبازگشت آنها را با خود بازمی گردانیم .

.

گاهی برای خدا تعیین می کنیم که چگونه گره از کار ما بگشاید .

.

برای خدا زمان تعیین می کنیم که تا چه زمانی باید دعای ما برآورده شود .

.

درست مثل مردانی که به ساعت سازی آمدند .

.

باید مشکل را به خدا واگذار کنیم .

.

او خود پس از حل آن ما را خبر می کند .

خداوند همیشه وقت شناس است .

  • بتسابه مهدوی

مراقبه و آرامش

بتسابه مهدوی | شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۰۶ ق.ظ

 

زمان این مراقبه که شما را برای دستیابی به شفای روحی , هماهنگ می کند صبح زود یا آخر شب است زیرا در این اوقات , شخص در هماهنگی با خود آگاهی روحانی یا با شعور ناخوداگاه قرار میگیرد .

 

در صورت امکان , یک موزیک مراقبه بگذارید .به پشت و با پوششی که تا روی چانه هایتان کشیده شده است , روی تخت دراز بکشید .

 

چشمانتان را ببندید . بدن و وزنتان را احساس کنید , اگر احساس ناراحتی کردید , کمی جا به جا شوید تا حس کنید وزنتان در تمامی نقاط بدن به طور یکنواخت پخش شده است .

 

وضعیت جسم بیمارتان را بر تخت حس کنید . نفسی عمیق بکشید . به ذکر دعای شخصی تان بپردازید و از پروردگار خود در خواست سلامت و شفا داشته باشید .

 

بر دردها و آلام جسمتان و بر تنشی که احساس می نمایید تعمق کنید . نفسی عمیق بکشید و این تنش را به پروردگار خویش تسلیم کنید.

 

تصور کنید که نور سفید الهی همچون یک دست عظیم الجثه بالای سر شما قرار گرفته و یک اشعه آبی رنگ بر سر شما سایه افکنده است , تمامی وجودتان را در تمامی سطوح از این اشعه سیراب کنید .

 

همینطور که شروع به تنفس آهسته و عمیق می کنید , رهایی کالبد فیزیگی تان را مشاهده کنید . دردها و آلامی که شما را ترک کرده اند را بنگرید .

 

به تنفس عمیق خود ادامه دهید . ببینید که این اشعه آبی مبدل به نوری طلایی شده است و وارد بخشی از بدنتان که باید شفا یابد می شود . تسلیم خواست پروردگار شوید و از شفای خویش لذت ببرید .

 

ببینید که این بخش مریض از سطح بدنتان بیرون رانده و از هم پاشیده و بخار می شود . نفسی عمیق بکشید , به موسیقی ای که پخش می شود , گوش فرا دهید .

 

به تنفس عمیق خود ادامه دهید و با ذهنتان این جریان شفابخش را بنگرید.بدانید زمانی که این جریان صورت پذیرفت , به و ضوح شاهد بهبودی و درمان خود خواهید بود.

 

اکنون که جریان شفابخش جاری شده است , کل وجودتان را بر مکانی که در آن آرمیده اید متمرکز کنید و آنجا را چون پناهگاهی امن تجسم نمایید .نفسی عمیق بکشید و آرام آرام همراه ذهن خود آگاه و هوشیارتان بیارامید تا عمل شفادهی در سرتاسر شب ادامه یابد.

  • بتسابه مهدوی

دکوراسیون انرژی

بتسابه مهدوی | شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۰۳ ق.ظ


به عقیده چینی‌های باستان، موقعیت و جهت پدیده‌ها در فضا از اهمیت به سزایی برخوردار بوده و محل سکونت، کار، نحوه قرارگیری اشیا، میز، مبلمان، کتابخانه و سایر مایملک انسان که او را از هر سو احاطه کرده‌اند، قادر به تاثیرگذاری بر سلامت رفتار و روان او هستند. براساس فنگ‌شویی اشکال هندسی، خطوط و استقرار صحیح اشیا در محیط‌های مناسب موجب همسویی نیروهای آسمانی با انسان و اشیا شده، سلامتی و موفقیت را به ارمغان می‌آورند. این تاثیرات، رفتار و شخصیت انسان را در جهت مثبت یا منفی و موزون یا ناموزون تعیین میکنند. بدیهی است که اصلی‌ترین عصاره دکوراسیون انرژی یا فنگ‌شویی، توجه به هماهنگی موجود در طبیعت بوده و کشف رموز طبیعت که همواره در حال سخن گفتن با بشر هستند و استفاده از آنها در زندگی شخصی

  • بتسابه مهدوی

دلا

بتسابه مهدوی | شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۰۲ ق.ظ

گنج العارفین:

دلا پرهیز از زهد ریائی

اگر تو طالب راه خدائی

هوا و کبر را از سر بدر کن

ز پندار و ز خود بینی حذر کن

مشو مغرور بر طامات و تلبیس

که تا ملعون نگردی همچو ابلیس

اگر صد سال در ناموس کوشی

ز جام وحدتش یک دم ننوشی

مکن دعوی ز زهد و پارسائی

ریا باشد طریق خود نمائی

ز دعوی بگذر و معنی طلب کن

مقام قرب اوادنی طلب کن

چو خودبینان مجو از خویش تحسین

که این ره را نشاید مرد خودبین

چنان کن زندگانی با خلایق

که باشند از تو راضی خلق و خالق

اگر خالق ز تو راضی نباشد

نماز و روزه جز بازی نباشد

ترا گر تکیه بر زهد و نماز است

مکن تکیه که خالق بی نیاز است

اگر تکیه کنی بر فضل او کن

چو سید جسم و جان را بذل او کن

مشو بر طاعت بسیار مغرور

که ابلیس از پی این گشت مقهور

هزاران سال طاعت بیش آورد

بشد باطل چو عجبی پیش آورد

سر این دشمنان دینار دون است

دگر نفست کز او جانت زبون است

مناز از شیخی و زهد و کرامات

که این راهی است پر خوف و پرآفات

در این ره دشمنان صعب ناکند

کمین کرده ترا بهر هلاکند

دگر کبر و نفاق و حرص و آز است

کز این ها کار بر مردم دراز است

مباش ایمن تو از ابلیس مکار

قوی دزدی است آن ملعون غدار

حسد را نیز بس دزدی قوی دان

که دارد همچو شیطان قصد ایمان

درازی امل دزدی قبیح است

نه پنهان است این نکته صریح است

بنه از سر درازی امل را

چه از خود دور می داری اجل را

چرا از مرگ دایم در نفوری

به تو نزدیک تو بس دور دوری

زمانی فکر کن در کار عالم

ببین کز دور آدم تا بدین دم

کیان بودند و این لحظه کجایند

سراسر غرق دریای فنایند

کجا شد آدم و کو نوح و جرجیس

کجا شد دانیال و شیث و ادریس

کجا شد یوسف صدیق و یعقوب

کجا شد یونس و ذوالکفل و ایوب

کجا شد حشمت و ملک سلیمان

کجا شد دانش بسیار لقمان

کو ابراهیم و اسمعیل و داوود

کو اسحق و کجا شد صالح و هود

کجا شد سرور اولاد آدم

محمد صدر و بدر هر دو عالم

همه رفتند و ما از پی روانیم

همانا کز شمار رفتگانیم

اگر جاهل نیی وز عاقلانی

مشو غره بدین دنیای فانی

که دنیا را نمی بینم مداری

ندارد کار عالم اعتباری

ز دنیا عاقبت چون رفتنی هست

به هر حالی که باشد مردنی هست

مکن در کار عالم عمر ضایع

ز دنیا با قلیلی باش قانع

که قانع در حقیقت پادشاه است

قناعت شیوه مردان راه است

قناعت کن قناعت کن قناعت

اگر خواهی که یابی این سعادت

اگر در حضرت او قرب یابی

ز ملک هر دو عالم رخ بتابی

دمی بی او نباشی همچو پاکان

مدام از غیر او باشی هراسان

چو تو صافی شوی از وحشت غیر

همه در عالم وحدت کنی سیر

چو تو با این صفت موصوف باشی

به وحدانیتش معروف باشی

چو الفت یافتی از حضرت او

زمانی رخ متاب از خدمت او

اگر ملک تو گردد ملک کونین

مشو غافل از او یک طرفة العین

که غفلت از طریق مفسدان است

طریق فاجران و مشرکان است

طریق اهل فسق و اهل نار است

طریق فاسقان بی مدار است

از این شیوه اگر بوئی بخواهی

برو پرهیز می کن از مناهی

اگر تو از مناهی دور باشی

یقین در حضرتش مغفور باشی

مرو زنهار در راه ملامت

ره تحقیق گیر و رو سلامت

ره تحقیق ما را راه شرع است

شریعت اصل و دیگر جمله فرع است

شریعت را طریق مصطفا دان

طریق ره روان راه دین دان

قدم در نه به پاکی در طریقت

که تا بوئی بیابی از حقیقت

حقیقت چیست در حق محو گشتن

ز خاطر غیر او را سهو گشتن

زجان و دل مر او را بنده بودن

همیشه بر درش افکنده بودن

به ذکر و طاعت او خو گرفتن

طریق و سیرت نیکو گرفتن

اگر با ذکر حق تو انس گیری

بمانی زنده جاویدان نمیری

تو تا با خلق عالم انس داری

بدان کاندر حضورش بی وقاری

ببر از خلق کز خلقت گزند است

قبول و رد خلقت پای بند است

منه دل بر زن و اولاد و فرزند

به غیر حق سر موئی مپیوند

ز جان و دل طلبکار خدا باش

ز خود بیگانه با او آشنا باش

مدام اندر سلوک راه دین باش

گمان بگذار و در راه یقین باش

درین ره هر چه داری پاک می باز

به دنیا و به عقبی هم مپرداز

اگر داری سر این راه برخیز

قدم درنه ز مال و جان بگریز

زن و فرزند و مال و جاه هیچ است

درین ره جز دل آگاه هیچ است

درین ره چون دلت آگاه گردد

ندیم حضرت الله گردد

اگر دربند مال و جاه باشی

همیشه مفسد و گمراه باشی

اگر مقبول باشی و مؤدب

یقین در حضرتش گردی مقرب

ز قرب او چو گردد طالعت سعد

به توفیقش چنان گردی که من بعد

نباشد غیر او را در دلت راه

ز خاطر محو گردد ما سوی الله

کسی را این صفت گردد مسلم

که آزاده بود از هر دو عالم

نباشد هر گزش میلی به دنیا

ز همت سر فرو نارد به

  • بتسابه مهدوی

مراقبه

بتسابه مهدوی | شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۰۰ ق.ظ

امروز ، به شکرانه ی الطاف پروردگارم عشق و دوستی را در وجودم و جهان اطرافم جاری می سازم و معرفت الهی را در روح و ذهن خود حاکم می نمایم . خداوندا سپاسگزارم .

 

(این مراقبه را 7 مرتبه با صدای بلند برای خود تکرار نمایید .)

  • بتسابه مهدوی