مرگ و مراسم تدفین در ایران باستان (4)
دکتر بتسابه مهدوی
منع شیون و زاری
در اوستای بزرگ زمان ساسانی که تدوین شدهٔ مغان بود به موجب کتاب نهم دینکرد در سوتکَرنَسک که نخستین نسک از بیست و یک نسک اوستا بود، در فرگرد یازدهم دربارهٔ عدم شیون و زاری در سوگواری مطالبی وجود داشتهاست. هم چنین در گزارش اَرداویراف از جهان پسین، به موجب فصل شانزدهم، رودی سهمگین در دوزخ جاری است که گناهگارانی در آن غوطهور بوده و عذاب میبینند و توضیح داده میشود که این رود از اشک چشم و بر اثر مویه و شیون و سوگ کسانی به وجود آمده که در پس مردگان خود به سوگواری و گریه پرداختهاند و اینک به عذاب در این جایگاه به سر میبرند. در رسالهٔ مینوی خرد فرگرد ۴۳ بند ۲۹ نیز با نکوهش گریه و سوگواری مواجه میشویم. در مجموعهٔ سد در نثر بند ۹۶ نیز همان مطالب سوتکَرنَسک آمدهاست. در جلد اول از روایات داراب هرمزدیار نکوهیدگی و اهریمنی بودن در گریه و مویه و سوگواری ملاحظه میشود.
رسم سگدید
این مراسم که نشان دادن جنازه به سگ است، میراث گذشته روزگاران قدیم ایرانیان قبل از زرتشت است. از دیدگاه زرتشتیان زمانی که جان از بدن خارج میشود اگر کسی در کنار پای جسم بسته باشد چون نسوش(دیوی که بر اجساد آدمی دست مییابد و آن را پلید میسازد.) بر وی هجوم برد و چنانچه سگ آن جسد را ببیند، نسوش رانده میشود. به احتمال زیاد رسم سگدید که عبارت بود از آوردن سگی بر بالین محتضر یا مرده و نشان دادن جسد به سگ و مالیدن پوزه به آن جسد، از همین عقیده سرچشمه گرفتهاست.
اساس این عقیده بر این بود که سگ که دزد و گرگ و دشمن مادی را میراند، قادر به راندن دروج و نسوش پلیدی که از سوی باختر، جایگاه دیوان بر جسد مرده حمله میکند، هم هست. سود و خاصیت طبیعی و طبی رسم «سگدید کردن» این است که حیوان مذکور در شناخت مرگ توانا و در مرگ مفاجا و بیهوشی قادر به تشخیص مردگان از زندگان است. تا چندی پیش با نهادن قطعه نانی بر سینهی جسد و بردن سگ برای برداشتن آن رسم سگدید کردن به ذهنها القا میشد.
مراسم مربوط به محتضر
قبل از فرارسیدن مرگ، موبد بالای سر محتضر حاضر میشود و به خواندن ادعیه و اوراد خاص میپردازد و از او میخواهد که به گناهان خود اعتراف کند و طلب مغفرت نماید. پس از شستن میّت او را با پارچهای کتانی میپوشانند و در اطراف او اجتماع کرده و سرود اَشم وُهو ( نمازهای اَشم وُهو و یتا اهو در آغاز و انجام بیشتر نیایشها میآید) را به زبان پازند در گوشش میخوانند. اهمیت این کار در سروش یشت هادخت تأکید شدهاست و گاهی چند قطره هوم مخلوط به آب، در دهان مرده ریخته میشود تا سبب آمرزش و جاودانگی او گردد.
غسل با گمیز
پس از مرگ، همین که جان از بدن جدا شد بیدرنگ دُروج نَسو عفریت و دیو نامرئی، به پیکر مگسی همچون پلیدترین خرّفستران از سرزمینهای اباختر (شمال) میآید و برتن مرده میتازد، در نتیجه این تازش است که جسد میت ناپاک و فاسد میگردد و لمس آن گناه به حساب میآید. بنابراین افراد ویژهای حق دست زدن به مرده را دارند و اگر فردی غیر از آنان جسد را لمس کند، باید ۹ روز تمام با گمیز (ادرار گاو) غسل کند. در اینجا ثنویت زرتشتی که در ادوار بعد از زرتشت رنگ و بوی خاصی به خود گرفت، به خوبی خود را نشان میدهد. این ثنویت با آن که مثل ثنویتها گنوستیکی خیر و شر را به صراحت با روح و ماده منطبق نمیکند، باز تمایل به این دعوی را نشان میدهد که آنچه تعلق به قلمرو خیر دارد حیات است و مرگ مثل دروج (اهریمن یکی از دیوان ماده) متعلق به قلمرو شر است.
ظاهرا به استناد همین نکته است که پسودن مردگان همچنان که از وندیداد برمیآید تطهیر با گُمیز، (ادرار گاو) را الزام میکند، چرا که در تعلیم زرتشت تن انسان وقتی که به کلی از حیات خالی باشد در تصرف اهریمن واقع میشود و تطهیر که به سبب پسودن آن هست، از اینجاست.