نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اهورامزدا» ثبت شده است

عدد مقدس هفت

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۵۵ ق.ظ

دکتربتسابه مهدوی

 

هفت وادی میترایسم در ایران

 

1 ) کلاغ : منسوب به عطارد , نماد هوا و باد

2 ) همسر : منسوب به زهره , نماد آب

3 ) سرباز : منسوب به مریخ , نماد خاک

4 ) شیر : منسوب مشتری , نماد آتش

5 ) پارسا : منسوب به قمر

6 ) خورشید : منسوب به مهر , ستاره صبح

7 ) پیر مرشد : منسوب به زحل بیشتر

 

   هفت باور نیک ایرانیان باستان

 

1 ) پرستش هرمزد یا اهورامزدا خدای دانای یکتا

2 ) اشویی , پاکیزگی و پارسایی

3 ) سدره و کشتی , بستن نشان خداپرستی برای جوانانی که به سن بلوغ می رسند

4 ) برگزاری آیین و دردگان ( درگذشتگان )

5 ) دستگیری از نیازمندان و تنگدستان

6 ) برگزاری جشنهای ملی و مذهبی

7 ) به جای آوردن نمازهای پنج گانه زرتشت

دکتر بتسابه مهدوی

30 خرداد 96

  • بتسابه مهدوی

فلسفه عدد مقدس هفت نزد ایرانیان

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۴۲ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

عدد هفت در نزد ایرانیان از دیرباز تاکنون عددی مقدس و مشهور بوده . از میان همه اعداد , عدد هفت همیشه مورد توجه مشرق زمین و به خصوص ایرانیان قرار داشته اغلب در امور ایزدی و نیک و گاه در امور اهریمنی و شر به کارمیرفته است ولی اکثر موراد در جهت نیت پاک و روحانی و مقدس استفاده می گردیده . وجود بعضی عوامل طبیعی مانند تعداد سیاره های مکشوف جهان باستان و همچنینرنگهای اصلی موید رجحان و جنبه ماوراطبیعی این عدد گردیده است. با توجه به آیین کهن میترائیسم ایران که قدمتی بیش از پنج هزار سال دارد بایستی بپذیریم که ایرانیان نخستین ملتی بودند که به رمز و راز این عدد آسمانی پی بردند .

تمدنهای بسیاری در مشرق زمین و به خصوص خاورمیانه شکل گرفت که پایه های تمدن بشری محسوب می شوند ولی نکته جالب آن این است که از میان همه آنها تنها تمدن ایران باقی ماند و به عبارتی همه تمدنهای اطراف به نوعی یا در تمدن ایران حل شدند و یا از میان رفتند . تمدن مصر , سومر , اکدیها , کلده , آشور , بابل نمونه ای از این تمدنهاست . از میان آنها آیین مهرپرستی و میترایسم ایران از قدمتی پیش از همه این تمدنها برخوردار است . امروزه نمادهای مهر را در ایران و آداب و رسوم مردم ایران هنوز به روشنی می بینیم . به عبارتی میتوان گفت که تمدن های بین النهرین بیشترا به درون تمدن ایران رفتند و یک تمدن بزرگ را شکل دادند .

 

تمدن بین النهرین در حدود سه هزار سال پیش به قدرت بزرگ جهان مشهور بود ولی پس از روی کار آمدن کوروش بزرگ , منطقه بین النهرین بخشی از تمدن ایران شدند و به کشور ایران پیوستند و تا انتهای دوره شاهنشاهی ساسانی این منطقه بخشی از تمدن و خاک ایران محسوب می شد . به صورتیکه پایتخت ایران در بغداد ( عراق ) بود و به عراق کنونی دل ایرانشهر گفته میشده است . پس از حمله تازیان به ایران این منطقه مورد یورش عربهای بدوی قرار گرفت و همه تمدن و شکوه باستانی اش به یکباره ویران شد و اثری از آن همه تاریخ به جای نماند و عربها به مرور زمان به آنجا مهاجرت کردند و زبان عربی را به دیگر ایرانیان آن منطقه غلبه نمودند و فرهنگی عربی را جایگزین تمدن کهن بین النهرین کردند .

 

ملتها و تمدنهای اطراف ایران نیز به پیروی از ایرانیان مهرپرست و مهر اندیش متوجه سیارات شده بودند و رمز و رازی اهورایی را یافته بودند و در نتیجه به صورت نماد شگون می پرستیدند. آنچه که شواهد نشان می دهد میترائیسم ایرانی تاثیر گذار ترین آیین در ادیان جهان بخصوص در مسیحیت و اسلام بوده است . روز زایش مهر در ایران , همان روز بیست و پنجم دسامبر در مسیحیت است که جشن گرفته می شود . لباس قرمز پاپ از آیین میترایسم گرفته شده است . همچنین مهرابه های درون کلیساها نیز به مهرابه های مهری مشهور است .

از دیگر نفوذ آیین مهر نیز میتوان بر رومیان و یونانیان نیز اشاره کرد . در داخل معبد و انتهای معابد آنان حجاری های برجشته مهر وجود داشته است که میترا در حال کشتن گاوی است . هنوز در برخی از کلیسا های کهن اروپا آثار آن پابرجاست . میترایسم در اسلام نیز نفوذ چشم گیری داشت . در زیر به برخی موارد نفوذ عدد هفت میترایسمی در اسلام نیز اشاراتی خواهیم داشت . مشهورترین مهد تمدن مهرپرستی ایران شهر خرم آباد است .

عدد هفت میتراییان ایران نیز به همین منوال در مذاهب و تاریخ جهان در تصوف و درسنن و آداب کهن بیشتر ملتها نفوذ کرد . در تاریخ ایران و بناهای بازمانده از دوره‌های تاریخی گوناگون، توجه به عدد هفت مشهود است. دور تا دور قلعه همدان (هگمتانه) پایتخت مادها، دارای هفت دیوار بوده است که کنگره‌هایی به رنگ‌های مختلف داشته اند. داریوش بزرگ با شش تن دیگر از نجبای ایران هفت تنی را تشکیل دادند که دست به دست هم دادند و گئومات مغ دروغین که بر ضد کمبوجیه پادشاه هخامنشی قیام و سه ماه بر مردم ایران حکومت کرد را از تخت پادشاهی سرنگون کردند.در نقوش نقش رستم بالای آرامگاه داریوش بزرگ در دو طرف، شش نفر وجود دارند که با خود داریوش بزرگ ، هفت نقش را تشکیل داده‌اند . از سوی دیگر عدد هفت در نزد ایرانیان به عنوان یک نماد انرژی اهورایی نیز مطرح است . به طوریکه در برخی از نقوش فرشهای دست بافت محلی یا گلیم های ایرانی دور تا دور دایره میانی آنها با هفت رنگ مختلف تهیه شده است تا انسانی که بروی آن استراحت میکند از نیروی آرامش بخش اهورایی آن برخوردار شود .

دکتر بتسابه مهدوی

29 خرداد 96

  • بتسابه مهدوی

اهورامزدا

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۱۲ ب.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

در اوستا اهوره مزدا، خدای متعال در دو بعد جهان برونی و درونی توصیف شده است.

از جنبه برونی، اهوره مزدا همه جا است.  جهان وابسته به مزدا می‌باشد، ولی او به جهان متکی نیست، خارج از زمان و مکان است ولی زمان و مکان در او و با او است.

 

از جنبه درونی، مزدا در همه چیز جلوه‌گر است، در سنگریزه بیابان، دانه گیاهان، زندگی حیوانات و در روان و اندیشه انسان‌ها، او در همه هستی جاری و ساری است.

بنابر مندرجات اوستا، اهوره مزدا دارای ذاتی متعالی و وجودی بی شبه است، و مقام روحانیت و لطف او بالاتر از آن است که به توان برای او تصویری یا تندیسی از چوب و فلز ساخت، او غیر قابل توصیف است. در قرآن نیز نخستین و اساسی ترین اصل یگانگی خداوند است.

 

اینکه تنها یک حقیقت وجود دارد که با نام‌های گوناگون بازشناخته می‌شود. تنها حقیقتی که همه چیز غیر او در اثر مشارکت در آن هستی می‌یابند. بدینسان، خداوند در کل آفرینش وجود دارد، ولی با آفرینش هویت نمی‌پذیرد. 

درواقع آفرینش تجلی گاه حضرت حق است. نام‌های این حقیقت مطلق بی‌شمار و به تعداد تمام ممکنات و آفریده‌هاست، بی آنکه این تعدد نام ها از وحدانیت او بکاهد.

آن یکی را نام شاید بی شمار         گرچه فرد است او اثر دارد هزار      

 

هر مؤمن زرتشتی یا مسلمان با گفتن لفظ اهوره مزدا و الله، درواقع حقیقتی مطلق و ازلی را  می خواند، یعنی همان خدای پاک لم یزلی، که یگانه بوده، هست و خواهد بود.

یک قصه بیش نیست سخن عشق و این عجب 

کز هر زبان که می شنوم نامکرر است

 

ایشان درواقع همه، یک وجود حقیقی را می خوانند، که خالق هستی است، حال چه فرق می کند که این خالق هستی بخش را به چه نام خوانند، زیرا او همه  زبانها را می داند و در می یابد، حتی اگر مانند شبان زمان موسی او را بخوانند.

توکجایی تا شوم من چاکرت          چارقت دوزم کنم شانه سرت...

دکتر بتسابه مهدوی

1 اسفند 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

اسماء الهی

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۴۷ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

همه اسماء الهی، اسم ذات است، امّا برخی از آنها که دلالت روشن‌تری بر ذات دارند، اسم ذات نامیده می‌شود، مانند: اول، آخر، قدوس، سبوّح و سلام. بعضی دیگر که دلالت آشکارتری بر صفات دارد از آنها به اسم صفت تعبیر می‌شود، مانند: عالم، قادر، سمیع و بصیر، و دسته‌ای دیگر که دلالت آنها بر فعل واضح‌تر است، اسماء فعلی نام دارد، مانند: خالق و رازق. باتوجه به این نکته که نام الهی یعنی نامی که به ذات حضرت باری دلالت دارد.

 

پس می‌توان نام‌های خداوند را بر دو گونه نیز دانست، تکوینی و جعلی. اسماء جعلی همان الفاظی است که از حروفی چند ساخته شده‌اند تا به ذات اقدس و یا به یکی از صفات جمال و جلال وی دلالت کنند. اسماء تکوینی همان موجودات و آفریده‌هایی هستند که با وجود و هستی خویش به وجود خالقشان و به توحید و عظمت او دلالت می‌کنند. 

 

باتوجه به آیات قرآن چنین بر می‌آید، که هر موجود و پدیده‌ای یک نوع دلالت بر وجود خدا، توحید و عظمت وی می‌باشد، به همین دلیل است که می‌توان آنها را کلمات و یا اسماء خداوند نامید، ولی اسماء تکوینی نه اسماء لفظی. البته باید توجه داشت که اسماء لفظی خداوند از نظر دلالت به ذات قدوس متبارک حق تعالی مختلف و متفاوت هستند، چنانکه بعضی از آنها به اصل ذات پروردگار و تمام کمالات وی دلالت می‌کند، و بعضی دیگر تنها به یک جهت خاصی از کمالات او دلالت دارد، و هر نامی به انداره موقعیت مفهومی خود، از عظمت کمالات وی حکایت می‌کند، اسماء تکوینی او نیز گرچه در اصل به وجود، توحید، علم، قدرت و سایر صفات کمالی خداوند مشترکند، ولی در شدت وسعت دلالت بر عظمت و کمالات خداوندی با هم متفاوت هستند و کاملترین و پرمعنی‌ترین آنها وجود پیامبر و ائمه (ع) می‌باشد که آفرینش جهان هستی و کتاب تکوینی با خلقت و آفرینش نور آنها شروع گردیده است. 

 

منشاء این تفاوت آنکه هرچه موجود کاملتر و شایسته‌تر باشد، دلالت آن بر وجود و عظمت خداوند قوی‌تر خواهد گردید و از اینجا است که اطلاق اسماء حسنی ـ نام‌های نیک ـ بر ائمه به طوری که در پاره‌ای از روایات آمده است بسیار صحیح و پرمعنی است.  نسفی نیز معتقد است که هر صفت، اسم و فعلی که در عالم است، جمله صفات، اسامی و افعال این وجود هستند، امّا صفات در مرتبه ذاتند، و اسامی در مرتبه وجه، و افعال در مرتبه نفس می‌باشند.  همچنین خوارزمی اسماء را عین ذات می‌داند، و می‌گوید: نیست اسماء، مگر عینی که آن ذات الهیه است، چه اسم عین ذات مسمّی است.

 

تقسیم اسماء به ذات، صفات و افعال مطابق اصطلاح ارباب معرفت است و بعضی از مشایخ اهل معرفت ـ برای نمونه ابن عربی در کتاب انشاء الدوائر ـ اسماء ذات، اسماء صفات و اسماء افعال را چنین برشمرده‌اند است، اسماء ذات عبارت است از: الله، الرب، الملک، القدّوس، السلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبّار، المتکبر، العلّی، العظیم، الظاهر، الباطن، الاول، الاخر، الکبیر، الجلیل، المجید، الحق، المبین، الواجد، الماجد، الصمد، المتعالی، الغنّی، النور، الوارث، ذوالجلال، الرقیب، و اسماء صفات عبارتند از: الحی، الشکور، القهّار، الغافر، المقتدر، القوّی، القادر، الرحمن، الکریم، الغافر، الغفور، الودود، الرئوف، الحلیم، الصبور، البّر، العلیم، الخبیر، المحسن، الحکیم، الشهید، السمیع، البصیر. و اسماء افعال عبارتند از: المبدئ، الوکیل، الباعث، المجیب، الواسع، الحسیب، المقیت، الحفیظ، الخالق، البارئ، المصور، الوهاب، الرزاق، الفتاح، القابض، الباسط، الخافض، الرافع، المذّل، الحکیم، العدل، اللطیف، المعید، المحیی، الممیت، الوالی، التوّاب، المنتقم، المقسط، الجامع، المغنی، المانع، الضارّ، النافع، الهادی، البدیع، الرشید.

 

البته لازم به یاد‌آوری است که برخی، آیات پایانی سوره حشر را ناظر بر تقسیم‌بندی اسماء به ذاتی، صفاتی و افعالی دانسته‌اند. در تقسیم مشابهی صفات الهی به صفات ذات و فعل انقسام می‌یابد که مقصود از صفات ذات، صفاتی است که از مقام ذات انتزاع شده و عین ذات است، مانند: علم و قدرت، و مقصود از صفات فعل، صفاتی است که از مقام فعل الهی انتزاع شده و عین آن است، مانند: خالقیت و رازقیت.

 

نام‌های خداوند پیوندی عمیق با جهان‌بینی توحیدی اسلامی دارد و از اسباب مسلم آن به شمار می‌رود.  چنانکه بنابر آیات قرآن کریم ، نخست خداوند اسماء را به آدم آموخت و او را بر جمیع علوم ـ که منبعث از اسماء الهی بود ـ آگاه ساخت، و آدم به سبب دانستن این اسماء حضرت باری بود که مقام و منزلتی بالاتر از ملائک یافت. در قرآن چهار بار به صراحت از اینکه خداوند دارای نام‌های نیکو است، صحبت شده و از آنها با عنوان اسماء الحسنی تعبیر گردیده است. در آیه 180 سوره اعراف، از کافران به عنوان کسانی که در اسماء خداوند الحاد می‌کنند، یاد شده است و این خود بیانگر آن است که باور داشتن به اسماء حسنای حضرت باری، خود از توابع توحید می‌باشد.

دکتر بتسابه مهدوی

28 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

الله، جامع‌ ترین نام خداوند

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۳۴ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

پرستش الله و نفی پرستش هر خدایی جز او، از دیرباز به عنوان اساسی‌ترین آموزه اسلام مطرح بوده است. 

چنان که در شعار اصلی این دین ـ لا اله الا الله ـ یعنی در شهادتین به این نکته به طور صریح اشاره شده است.

الله نام مخصوص خداوند است، نه اسمی که حکایت از صفتی کند و هرگاه نام مقدسش برده شود، همه آن کمالات به خاطر می‌آید. 

 

رویکرد قرآن به وجود خدا، رویکردی است که گویی خدا را از اثبات وجود او فارغ می‌دیده، و سخن را با شناخت او آغاز کرده است.

بررسی واژه الله

الله به معنای خدا، واجب الوجود، یگانه، ایزد  و ذاتی که مستجمع جمیع اسماء، صفات، کمالات و خیرات می‌باشد، زیرا صرف جمال و محض خیر است.  این لفظ در مجموع 2702 بار در قرآن آمده است. الله کلمه‌ای عربی است،  زیرا در قرآن کریم  چنین آمده است، اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است خواهند گفت الله، این آیه خود دلیلی است بر عربی بودن لفظ جلاله‌، اگرچه برخی بر این باورند که این واژه شبیه کلمات عبری و سریانی است،  ولی اکثر دانشمندان و محققان این واژه را مشتق نمی‌دانند، بلکه آن را اسمی منفرد برای خداوند می‌دانند که از اسماء اعلام است. 

برخی هم معتقدند به چند دلیل کلمه الله مشتق نیست، اول آنکه اگر مشتق باشد، عبارت لا اله الا الله صراحت در توحید نخواهد داشت،  و خود اعتقاد به توحید مستلزم عدم اشتقاق آن است. دوم، بنا بر آیه شصت و پنجم سوره مریم، ـ آیا برای خدا هم نامی می‌شناسی و می‌دانی؟ ـ در می‌یابیم که در وجود اسم الله، غیر ذات خدا وجود ندارد، بنابراین ثابت می‌شود الله اسم است و مشتق نیست، و سوم، اسم‌هایی که مشتق باشند، صفات هستند و صفت هم ممکن نیست موصوف نداشته باشد و موصوف به طور حتم دارای اسمی هست که به آن متصف می‌شود و از آنجا که هرچه سوای الله باشد، صفت خواهد بود، پس به طورقطع الله اسم از برای ذات مخصوص خداوند است. 

بیهقی در کتاب الاسماء و الصفات  می‌گوید: الله دربردارنده تمامی معانی اسماء و صفات است.  گروهی نیز اعتقاد بر مشتق بودن واژه الله دارند، چنانکه در حدیثی به نقل از امام صادق(ع)، الله مشتق از اله، عنوان شده است.  البته میان ایشان درباره ریشه لفظ الله اختلاف نظرهایی وجود دارد.

اسم جلاله به لحاظ احکام و آثار، همانند سایر اسمای الهی می‌باشد. برای نمونه، رساندن بدن بدون طهارت به آن حرام است. امّا به لحاظ‌های دیگر از سایر اسماء شاخص ‌تر و مشهورتر می‌باشد و بالاترین جایگاه را از نظر قرآن و دعا دارد، و کلمه توحید و اخلاص به آن اختصاص یافته است، شهادتین با آن واقع می‌شود، علم و اسم خاص برای ذات مقدس حضرت باری تعالی است و بر غیر خداوند به طور حقیقی و نه مجازی اطلاق نمی‌شود.

دکتر بتسابه مهدوی

28 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

اهورامزدا در متون پهلوی

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۳۰ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

علاوه بر کتاب ها و رساله های پهلوی، که شمار آنها در حدود صد و چهل کتاب و رساله می شود اغلب مربوط به قرن سوم هجری است - کتاب ها و رساله هایی نیز به زبان های پارسی میانه وجود داشته، که نام های آنها در تواریخ و ادبیات قدیم عرب و اسلام آمده است. و اکثر آنها به زبان عربی نیز ترجمه شده بود. از قرن چهارم به بعد در اثر حوادث مختلف به تدریج اوراق اصل و ترجمه آنها پراکنده شده و بعضاً از بین رفت.

 

بنابر کتاب خداینامه  یکی از این متون پهلوی، ایرانیان قدیم در دوره ساسانی از خداوندگار عالم  تعبیر به اهورامزدا می کردند و کلمه خدا را تنها برای پادشاهان به کار می بردند. به تدریج درگذر زمان دو واژه اهورا و مزدا درهم آمیخته و به صورت اورمزد درآمد، چنانکه در کتاب بندهش و مینوی خرد و ... ما به کرات این نام را ملاحظه می کنیم.

 

در حقیقت متون پهلوی روشن کننده نکاتی است که زرتشت تلویحاً درباره خدا می گفت. اینکه اورمزد آفریدگار نیک، مسبب همه خوبی ها در هستی، خدای روشنایی، زندگی، تندرستی، شادمانی، نظم، ثبات و هماهنگی معرفی شده است. در بخش نخست بندهش هرمزد فراپایه، بی کران، در روشنایی، پادشاه کامل آفریدگان، فرزانه، نام آور، برتر و ناگذرا، افزونگر راستی، دادمند، آرامش و پرورنده توصیف شده است. در بخش یازدهم همین کتاب نیز با اوصافی چون نگهبان، آمرزیدار، راهبر، فره مند عنوان شده است. و در واقع جان و هر روشنی از آن هرمزد می باشد.

دکتر بتسابه مهدوی

28 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

صد و یک نام خداوند

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۲۷ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

غنای یک دین را باید در نام‌هایی که برای خدا در آن آمده است، جستجو نمود. صد و یک نام درواقع تعاریف و صفات خداوند هستند که در نیایش‌ها و سرودهای دینی زرتشتی به کار رفته‌اند، و عبارتند از:

1) ایزد، یزت: ستودنی، بزرگ ستایش شونده 2) هروسپ توان، هه رویسپ ته وان: توانای کل 3) هروسپ آگاه، هه رویسپ ئاگا: دانای کل 4) هروسپ خدا، هه رویسپ خولای: دارنده کل، خداوند بسیار بزرگ شادی بخش همگان 5) ابده، ئه بده: بی آغاز 6) ابی انجام، ئه وی ئه نجام: بی‌پایان، بی‌انجام 7) بوونه سته ف، بونَستَه: بنیاد، اساس کل، بن آفرینش 8) فراخته نته، فراختنده: توانای بسیار گسترده 9) جمغ، چمغ: پیشرو10) فراژتره، پَرزَه تَره: بهترین11) توم اویژ، توم اَفَه په: پاک ترین پاکها 12) ابرونت، اَبرَه وَنت: موجود در هر ذره ای، از همه بالاتر 13) پروندا: پیرامون همه چیز 14) اِن اَیافَه: در نیافتنی 15) هم ایافَه : مراد و یابنده همگان16) آدرَو: راست ترین 17) گیرا: دستگیر 18) اچم: خودآفریده، بی علت 19) چمنا: آفریننده کل، چیستی چیستی ها 20)سه پینا: مقدس، خوبی رسان 21) افزا، اوزا: افزاینده 22) ناشا: دادگر 23) پرورا: پرورش دهنده 24) پانا: پناه دهنده، نگاه دار25) آیین آیینه، ئایین ئاوینه: پیدا و پدیدار 26) اَن آیینه، ئه ون ئاوینه: ناپیدا، بی شکل 27) خراشیده توم، خرهَ اُشیت توم: استوارترین 28) مینوتوم: روحانی ترین 29) واشنا: دوست داشتنی ترین 30) هروسپ توم: هستی کل 31) هوسی پاس: سزاوار ستایش 32) هر همیت: امیدگاه همه 33)هرنکفره: فر نیکی‌ها 34) ئیش ترنا: رنج زدا 35) ترونیس: بدی زدا 36) اَنه اشک : جاودانی، بی مرگ 37) فَرَشک: کام ده 38) بزوهَدهَد، پژوهیده: پژوهیدنی، جستجو شده 39) خوایر، خواپه ر: فروغمند، مهربان 40) اوحشایا: بخشاینده 41) اَوَرزا: برتری بخش 42) اَسیتوه: ناستوه 43) رَخُه: بی‌نیاز 44) ورون: رهانیده، دور دارنده تباهی 45) افریفته، افریپه: فریب ناپذیر، فریفته نشدنی46) اَوِفریپ ته، بی فریفته: نافریبنده 47) اَزوی: یکتا 48) کام رَت: کام ده سرور بخش 49) فرامان کام: کام بخش 50) ایختن: یگانه، بی انباز 51) اَفَرموش: فراموش نکننده 52) همارنا: آمارگر، شماردار 53) شنایا: شنونده، همه چیزدان 54) اَترس: بی ترس 55) ابیش: بی‌رنج 56) اَفراز دوم، افراز توم: سرافرازترین 57) هَم چون: همیشه یکسان 58) مینوستیگر: آفریننده جهان مینوی 59) امینوگر: آفریننده جهان مادی 60) مینونَهب، مینو نهفت: روان ناب 61) آذرباتگر، آذربادگر: تبدیل کننده آتش به هوا 62) آذرنمگر: پدیدآورنده آتش از آب 63) بات آذرگر، وات آذرگر: پدیدآورنده هوا از آتش64) بات نمگر: پدیدآورنده هوا از آب 65) بات گِل گر: پدیدآورنده هوا از خاک 66) بات گیردتوم: پدیدآورنده گردباد، سازنده هوا و زمین 67) آذرکیبریت توم: پدیدآورنده آتش از گوگرد، برافروزنده آتش‌ها 68) بات گرجای: پدیدآورنده هوا در همه جا، سازنده باد 69) آوتوم: پدیدآورنده آب 70) گل آذرگر: پدیدآورنده خاک از آتش 71) گل وات گر: پدیدآورنده خاک از هوا  72) گل نمگر: پدیدآورنده خاک از آب 73) گرگر: سازنده سازندگان 74) گراگر: سازنده خواستها 75) گرآگر: آفریدگار انسان 76) گرآگرگر : آفریدگار امشاسپندان 77) اَگرآگر: آفریدگار چهار آخشیک  78) اگرآگرگر: آفریدگار چهر  ستارگان 79) اَگومان: بی‌گمان 80) اَژمان، اَزمان: بی‌زمان، ابدی81)اخوآن ، اخواب: بی‌خواب 82) آموشت هوشیار: بخشایشگر هوشیار 83) فشوتَنا: نگهبان تن 84) پَتَه مانی، پدمانی: همیشه دادگستر 85) پیروزگر: پیروز، فاتح 86) خداوند، خوه دای: خداوندگار، مالک 87) اهوره مزده، اورمزد : هستی بخش دانا 88) اَبرین کوهن توان : بزرگ آفریدگار بی آغاز 89) اَبرین نوتوان: بازساز بزرگ90) وَسپان : نگاه دارنده همه 91) وسپار: بخشنده 92) خواوَر: هستی بخش، فرمانروای جهان 93) اَهو: بخشایشگر 94) اَوَخشیدار: بخشنده بخشایشگر 95) داتار: دادار  96) ریومند: رخشنده97) خرهمند، خروهمند: باشکوه، فرهمند 98) داور : قاضی 99) کرفه گر: رستگاری بخش 100) بوختار : رهایی بخش101) فرشوگر: رستاخیزکننده.

 

این نام ها اشاره به صفات اصلی مزدای پاک است، که طبیعت او را تشکیل می‌دهند. مزدا یک روح و روان است،  وجودی نیست که به توان او را از نظر جسمی مورد سنجش و تشریح قرارداد، اگرچه وی به صفاتی چون گویایی، شنوایی، بینایی و ... متصف است. اینکه او همه چیز را می‌بیند و حتی آهسته ترین صداها را می شنود، دلیل بر جسم بودن و قابل رؤیت بودنش نیست.

در اوستا هیچ عبارت و پیامی وجود ندارد که از اهورامزدا به صورت یک جسم قابل رؤیت یاد شده باشد. اینکه او به عنوان خوش پیکرترین، زیباترین هیأت و ... بیان شده است، به این معنا نیست که او دارای شکل و قالب قابل رؤیت و همسان بشری است، بلکه منظور از این سنخ عبارات، جلب توجه ما به این نکته است که او مظهر این صفات است. به‌طور مثال در یشت ششم، خورشید به منزله بدن مزدا معرفی شده است، اما هیچ کس جز این فکر نمی‌کند که این اشاره، تنها یک تمثیل و بیان شاعرانه است.

 

روشنایی در حقیقت جوهر اهورا است و همه انوار، پرتویی از وجود او هستند، زیرا صفت مزدا، نورالانوار است. او با نیکوترین واژه مقدس یعنی ـ اشه وهیشته ـ پاکی و خلوص توصیف شده است، وی مظهر خوبی‌ها بوده و تنها نیکی از او برمی‌خیزد و از همین رو، بارزترین و اصلی‌ترین صفت باورمندانش، پاکی و خلوص می باشد، ایشان همان اشونان  در دین مزدیسنا هستند.

دکتر بتسابه مهدوی

28 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

اهورامزدا در اوستای متأخر

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۲۴ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

اهورامزدا در دیگر بخش‌های اوستا، به ویژه یشت ها گاه همراه با شش فروزه به نام امشاسپندان می‌آید. این فروزه‌ها درواقع همان جلوه های مزدای پاک هستند که درگذر زمان تشخّص یافته و به عنوان فرشتگان و وجودهایی مستقل از او تلقی شده‌اند، و هریک در آفرینش نقشی خاص را ایفا می‌کنند.

در هرمزد یشت که سراسر گویای توانمندی و قدرت اهورامزدای یکتاست، بیست نام یا صفت ممتاز برای خداوند آمده است. در این یشت اهورامزدا، در گفتگو با زرتشت، نام های متعدد خود را که هر یک از آنها بیانگر وجهی از وجوه وجودی او هستند، را بر می شمرد.

 

در یشته های دیگر، که هر یک از آنها در ستایش یکی از ایزدان است، مرتبه اهورامزدا به عنوان تنها خدای آفریننده حفظ شده است و ایزدان دیگر اغلب یا آفریده او و یا در مرتبه ای پایین تراز او به عنوان کارگزارانش در امور عالم و نبرد با اهریمن، بیان شده اند.

در بخش‌های متأخر و جدید اوستا، اگرچه هنوز اهورامزدا، اله اعظم و بزرگترین ایزدان است، ولیکن ایزدان دیگری چون میثره، اناهیتا، آذر، وایو و ... که زرتشت با آوردن یگانه پرستی مزدایی نام آنها را از ساحت دین خود دور کرده بود، دوباره ظاهر می‌شوند و این بار در شمار کارگزاران مزدا در می‌آیند.

 

بیشتر یشت‌ها که بخش بزرگی از اوستا را تشکیل می‌دهند، سرودهایی در ستایش این ایزدان هستند، که درگذر زمان توسط طرفداران پرستش خدایان چندگانه طبیعی و مغان که پس از زرتشت قدرت بیشتری یافته بودند، دین او را به دلخواه خود تغییر دادند و خدایان مطرود و قدیمی را دوباره قدرت و تشخص بخشیدند، تا جایی که بعضی از آن ایزدان همانند میثره، آناهیتا و ... نفوذ و قدرتی بیشتر از اهورامزدا یافتند.

 

در متون متأخر اوستا (جدید، جوان) و نیز در سنگ نبشته های شاهان هخامنشی عنوان اهورامزدا تقریباً متروک شده و به جز در مواردی چند به تقلید از گاهان دیگر اثری از آن به جا نمانده است. سبب این امر آن است که متون اوستایی متأخر و نیز کتب پهلوی همگی به شریعت زرتشتی تعلق دارند و معانی متعلق به طریقت و حقیقت زرتشتی در آنها وجود ندارد مگر به ندرت، از این رو خدای اهل حقیقت را که مزدا اهوره است به کلی از قلم انداخته اند و خدای اهل شریعت را که اهوره مزدا است همه جا ذکر کرده اند.

 

این سیر یک سیر طبیعی بوده و نباید آن را به منزله تحریف پیام زرتشت تلقی کرد، زیرا پس از ظهور دین زرتشتی به دست زرتشت و گسترش آن در میان اقوام و قبایل ایرانی، دیگر مضامین عرفانی گاهان و یسن هفت ها جز برای گروهی از خاصان قوم مفهوم نبود و ناچار وجوه شریعتی دین زرتشت بسط یافت و حقایق این دین که اسرار گاهانی باشد تنها در نزد طریقه های معنوی زرتشتی باقی ماند.

 

بنابراین باتوجه به کتیبه‌های شاهان هخامنشی و بخش‌های مختلف اوستای گاهانی و متأخر، به خوبی می‌توان‌دریافت که حضور اهورامزدا در مقام خدای برتر، امری مسجّل و روشن است و اثبات این مدعاست که تمام ایرانی‌ها او را گرامی می‌داشتند.

دکتر بتسابه مهدوی

28 بهمن 1395

  • بتسابه مهدوی

اهورامزدا در گاهان

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۲۸ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

محور اصلی این سرودها، یکتاپرستی و یکتاجویی است. از این رو، باور به خدایان متعدد به طورکامل ناپسند دانسته شده است. او در گاهان به عنوان خدایی یگانه، عاری از تجسیم و ترکیب، هستی بخش توانا، همه چیز دان،  ازلی و ابدی، آفریننده همه چیز، پدر، سامان آفرینش (اشه)،  عقل محض و سرچشمه همه خوبی ها، همیشه همان، تواناترین، دادگرترین، سازنده منش نیک، بخشنده خرد پاک و اندیشه روشن، رسایی و جاودانی، بخشاینده نیکی‌ها و افزونی‌ها، خدای نگاهدارنده، سلامتی بخش، کاهن‌ترین کاهنان، مقدس، تولید کننده ثروت، پادشاهی که به میل خود حکومت می‌کند، آزاد منش، کسی که نه فریب داده و نه فریب می‌خورد، حکیم‌ترین حکما، تابان، پرشکوه، بزرگترین، بهترین، زیباترین، باثبات ترین، کامل‌ترین وسخی‌ترین روح، خیر محض و خدای نیکی و خوبی، دوست، نیک اندیش،  معرفی می شود. 

 

براساس این سروده‌ها فقط یک خالق وجود دارد و هیچ خدای دیگری، هم پایه او درنظرگرفته نمی شود. در حقیقت اهورامزدا وجودی است که قابل مقایسه با خصوصیات مشخصه بشری نیست. ستایش‌ها در اوستا همیشه با نام اهورامزدا آغاز می‌شود. براساس باور وحدت وجود، ستایش و بزرگداشت هر جزء از طبیعت مانند آب، خاک، ... و هرآنچه سود رسان و زندگی بخش است، در واقع اعتراف به یکتایی و بزرگی اوست.

 

نمایش صفات بشرگونه برای خداوند، در گاهان بسیار نادر است، و با مطالعه این موارد، برمی‌آید که انعکاس چنین باوری در تعداد معدودی از بندهای گاتها، تنها به جهت زیبایی و ضرورت شعری می‌باشد،  و به هیچ عنوان نمی توان او را توصیف کرد. در این مجموعه کهن، به شیوه‌ای روشن و بی پیرایه می‌توان روح اصلی و پیام حقیقی دین مزدیسنا را که همان اعتقاد به خدای واحد است، آن چنانکه زرتشت، پیامبر موحد ایرانی، تبیین کرده بود، دریافت.

 

از نظر زرتشت تنها اهورامزدا شایسته پرستش است. تو باید آن کس را با ستایش و پارسایی خود بستایی که همیشه مزدا اهورا نام دارد. همچنین می گوید: کسی که به ضد دروغ پرست با زبان و اندیشه و دست ستیزگی کند، خوشنودی مزدااهوره را به جای آورد.  زرتشت عظمت و جبروت را مختص اهورامزدا می داند و او را آفریننده یکتا و خداوند توانا می داند.

 

وی در یسنا چهل و چهارم با یک زبان شاعرانه درباره توحید و اقتدار خداوند می گوید: «از تو می پرسم ای اهورامزدا کیست پدر راستی؟ کیست نخستین کسی که راه سیر خورشید و ستاره بنمود؟ از کیست که ماه گاه تهی است و گاهی پر؟ کیست نگهدار زمین در پایین و سپهر در بالا؟ کیست آفریننده آب و گیاه؟ کیست که به باد و ابر تندروی آموخت؟ کیست آفریننده روشنایی سودبخش و تاریکی، کیست که خواب و بیداری آورد؟ کیست که بامداد و نیمروز و شب قرار داد؟ و دینداران را به ادای فریضه گماشت؟ کیست آفریننده فرشته مهر و محبت آرمئیتی؟ کیست که از روی دانش و خرد احترام پدر در دل پسر نهاد؟» پس از اتمام این پرسشها زرتشت در پاسخ چنین می گوید: «من می کوشم مزدا که تو را به توسط خرد مقدس و آفریدگار کل به درستی بشناسم.» اهورامزدا خیرخواه بندگانش است و ستایش ایشان را می شنود. 

 

در گاهان سپنته مئینیو از اهورامزدا متمایز عنوان شده است و نسبت به او در درجه پایین تری قرار ردارد. اما بعدها در سنت زرتشتی با اهورامزدا یکی دانسته می شود. درحقیقت سپنته مئینیو واسطه ای میان جهان مینوی و گیتی می باشد و شناخت او تنها از راه خرد حاصل می شود، زیرا مزدا از طریق خردش آفریننده است و سپنته مئینیو مظهر آفرینندگی اوست.

بنابراین براساس گاهان و سنت زرتشتی چنین برمی آید که سپنته مئینیو و اهورامزدا یکی هستند.

دکتر بتسابه مهدوی

28 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

اهورامزدا در سنگ نبشته‌های هخامنشی

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۲۳ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

در کتیبه‌های به جا مانده از دوره هخامنشیان، از آریارمنه تا اردشیر سوم، همه جا، اورمزد خدای بزرگ، بزرگترین خدایان و قابل احترام خوانده شده است. شاهان، همه کارهای بزرگ خود را از یاری و عنایت او دانسته‌اند، و اهورامزدا را بزرگترین خدایان، یاری گرِ دادرس، خدای سرمدی که همواره شادی و آسایش را برای آدمی به ارمغان می‌آورد، عطاکننده سلطنت ، بهترین مأمن، خالق آسمان و زمین، مدبر و پیروزی ‌دهنده، هدایتگر و نورمطلق معرفی می‌کنند.

 

در این سنگ نبشته‌ها، داریوش در کنار اورمزد از بغان دیگر نام می‌برد، که با هم او را یاری کرده‌اند، و خشایارشا نیز اورمزد و خدایان دیگر را بدون ذکر نام آنها، می‌ستاید، اردشیر دوم در کتیبه‌های خود از اورمزد، میثره و اناهیتا نام می‌برد و از آنها یاری می‌خواهد.

 

اما با وجود این، همه شاهان در کتیبه‌های خود اورمزد را به عنوان خدای بزرگ خواندند.  بنابراین ما با بررسی سنگ نبشته‌های به جای مانده از دوران هخامنشیان به خوبی می‌توانیم دریابیم که اهورامزدا بزرگترین بغان به شمار می‌رفته است.

دکتر بتسابه مهدوی

28 بهمن 1395

تهران


  • بتسابه مهدوی