مرگ و مراسم تدفین در ایران باستان (3)
دکتر بتسابه مهدوی
برج خاموشان.
ایرانویج زادگاه آریاییها و زرتشتیان سرزمینی سرد و یخبندان و بیشتر ماههای سال زمین سرد و سخت و یخین بود. به دلیل عدم جنگلها و کوهستانی بودن، آریاییها مردههای خود را روی کوههای بلند و قلهها میگذاشتند تا خوراک کرکسها شده، زودتر از بین بروند و جلوی بروز و شیوع بیماری گرفته شود. اندک اندک برخی از ایرانیان از جمله مادها روی کوهها و مکانهای دور از اجتماع آدمیان برجهایی مشهور به دخمه ساختند که زرتشتیان به آن «دادگاه» و پارسیان «دخمو» میگفتند. (به انگلیسی: «tower of silenc) یعنی: «برج سکوت» ترجمه شدهاست. در وسط دخمه چاهی به نام «سراده» یا «استهدان» (استودان:استخواندان) وجود داشت که استخوان مردگان پس از پاک شدن از پوست و گوشت در این چاه ریخته میشد.
دفن مردگان
در آیین زرتشت آتش و آب و خاک مقدس هستند اگر جسد را مدفون کنند خاک را آلوده ساختهاند و اگر در آب غرق کنند آب را ناپاک نمودهاند و اگر در آتش بسوزانند با آلوده ساختن این فروغ آسمانی بزرگترین معاصی صورت گرفتهاست. به عقیدهٔ پیروان مزدیسنا باید جسد را در دسترس مرغان و جانوران لاشهخور قرار داد و یا بالای برجهای خاموشی در معرض نابودی گذاشت.
دفن با تابوت
استفاده از تابوت در آئین مزدیسنا ممکن است به رعایت آئین آلوده نساختن خاک و یا تدفین بقایای اجساد ارتباط داشتهباشد.
اهمیت وندیداد در بررسی مقررات در ارتباط با مردگان
وندیداد که بخشی از اوستا میباشد، احتمالاً اندکی پیش از میلاد نوشته شدهاست، اما با تمام این احوال بسیاری از جنبههای دینی و فرهنگی پیش از تاریخ را در خود نگاه داشتهاست. معنای وندیداد «قانون یا شریعت ضد دیو» است. تا آنجا که مربوط به اوستا میشود، تمام دستورات و مقررات به ترتیب امور مردگان در وندیداد آمده است. از آنجا که این اثر شامل مواد گوناگون از دورههای مختلف است، شگفتآور نیست که دست کم از نظر اصطلاحات اختلافاتی میان بخشهای آن همچنین تضادهایی در طرق مختلف رویارویی با جسد مرده دیده میشود. به گونهای که آشکار است در هنگام تدوین این کتاب، مراسم مربوط به تشییع و بردن مردگان به دخمه یکسان نبودهاست.
کت
طبق وندیداد، زرتشتیان در هر دهکده یا خانه، جایگاه مخصوصی بنام "کَتَ"(Kata) برای مردگان داشتند (زنان و مردان و کودکان به طور جداگانه) همانطور که امروزه نیز در بمبئی در خانه هر پارسی محل پاکیزه و خاصی در جلو خانه برای این کار اختصاص دارد.
نجاست مرده
بر اساس آنچه از وندیداد بر میآید از همان زمان که نفس و جنبش جسم انسان را ترک میکرد، جسد و لاشه عنصری میشد سخت نجس و مورد پرهیز. موجب مرگ دیوی به نام دروخش نسوش دانسته میشد که خطرناکترین دیوها بود. این دیو هنگامی که در تن کسی حلول میکرد، آن شخص میمرد. به همان میزان که این دیو ناپاک و نجس و خطرناک بود، لاشه و مرده نیز نجس و خطرناک محسوب میشد. آشکار است که در میان مردم وندیداد ترس و بیمی بسیار از گزندِ مردگان وجود داشتهاست. این مردم بر آن بودند که روح مرده در بالای جسدش همواره در پرواز است تا به هر نحوی شده به بازماندگان خود گزندی وارد کند. هر کس از سه قدمی به مردهای نزدیکتر میشد، ناپاک شده و لازم بود مراسم دیوزدایی و غسلِ میت دربارهاش انجام شود، تا پاک گردد.
مسئلهٔ جالب توجه در سه بند آخر فرگرد دوازهم نجس نبودن اموات کافران است از دیدگاه مغان هر که کافر باشد و بر دین آنان باور نداشته باشد، در زمان حیات نجس است و بر اثر تماس مستقیم و غیرمستقیم میتواند آفریدهها و مخلوقات اهورامزدا را نجس و ناپاک نماید اما دروخش نسوش (دیو نسو) فقط مردگان مغ دینان یا مجوس را آلوده کرده و به مردگان کافران صدمهای نمیرسانند.