نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۱۵۴ مطلب با موضوع «دکتر بتسابه مهدوی :: تفکر مثبت» ثبت شده است

آرام کردن خرد

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۰۳ ب.ظ

آرام کردن خرد

دکتر بتسابه مهدوی

 

خرد مانند یک بچه‌میمون است. اگر بچه‌میمونی به سوی تو بدود و همواره ترا گاز و نیشگون بگیرد، باید از یک راهی رویش را کم کنی. اگر هر بار که آن بچه‌میمون نزدیکت می‌شود، ضربه‌ای به آن بزنی، خواهد دید که آزار دادن تو، گونه‌ای از پررویی است که نمی‌تواند براستی مایه‌ی آزار تو شود. تو باید همواره تا می‌شود بیدار و هشیار باشی. زمانی که یک اندیشه‌ی نایزدانی به درون تو رخنه می‌یابد، باید آن را بی‌درنگ بیرون کنی. اگر همواره بیدار و هشیار باشی، این اندیشه‌ها هم سرانجام کوتاه خواهند آمد و دیگر در پی آزارت نخواهند بود.

از همه چیز پرارزش‌تر تمرین است. خرد تو امروز رفتار همان بچه‌میمون را دارد. پیوسته به در و دیوار دلت می‌کوبد و به  آرامش دل تو گزند و آسیب می‌رساند. اما تو کاری نداشته باش که آن بچه‌میمون هر چند وقت یک‌بار سراغت می‌آید، او را بگیر و بیرون بینداز، یا آگاهانه همه‌ی توجهت را به چیز دیگری بده. اگر بگذاری آن ترا به بیراهه ببرد، بر تو چیره خواهد شد. تو باید بدانی که در این گیتی، هر کسی دارای غرور و خودپسندی و خودبینی خویشتن است. اگر تو هر بار که آن، در می‌زند، در دلت را به رویش بسته نگاه داری و هیچ محلش نگذاری، خرد هم پس از گذشت زمانی، آزار دادن ترا کسر شان خود خواهد شمرد.

 

پرسش: چرا همیشه اندیشه‌های آزاردهنده، روان مرا به بیراهه می‌کشانند؟

شری چینموی: ریشه‌ی اینکه چرا اندیشه‌ها همیشه آدم را به بیراهه می‌برند، در این نکته نهفته است که همه می‌کوشند با خرد خود مراقبه کنند. سرشت خرد به گونه‌ای است که از اندیشه پیشواز می‌کند- از اندیشه‌های خوب، از اندیشه‌های بد، از اندیشه‌های یزدانی، و از اندیشه‌های نایزدانی. اگر بخواهی با خواست خود به عنوان یک بشر، بر خرد چیره شوی، مانند این است که از یک بچه‌میمون یا یک مگس خواهش کنی دست از سرت بردارد. گاز و نیشگون گرفتن در سرشت بچه‌میمون است؛ آزار دادن انسان هم در سرشت مگس.

برای آرام ساختن خرد، نیرویی بالاتر باید باشد. این نیرو همان، توان روان است. تو باید روشنایی روان را از ژرفای دلت بیرون بکشی. تو دو اتاق داری. اتاق دل و اتاق خرد. اتاق خردت در این دم، تاریک است و بی‌تابش و ناپاک؛ آمادگی آن را ندارد که در خود را به سوی روشنایی باز کند. اما در اتاق دل را همیشه می‌توان به روی روشنایی باز کرد؛ چون آن، جایگاه روان است. هنگامی که خود را متمرکز ‌کنی و بتوانی روی واقعیتی که در ژرفای دلت نهفته است، مراقبه می‌نمایی، نه روی خرد، آن واقعیت هم گامی پیش می‌گذارد و خود را پدیدار می‌سازد. اگر در دل خود خوب فروبروی و روشنایی روان ترا در آن پیش براند، می‌توانی گام به اتاق خرد بگذاری و آن را هم روشنایی بخشی.

 

آوردن خرد به درون دل:

 

احساس کن در دلت چیزی هست که از خرد، بسیار بسیار تواناتر است. روانت را احساس کن و آن را از ژرفنای دل خود بیرون بکش.

احساس کن روان، از توانی بسیار شگرف و سترگ برخوردار است. شاید تو روان را نبینی، اما توان درونیت را به کار بکش و با آن لگام خرد را به دست خود بگیر. به خرد بگو: "تو گذاشتی من چند دقیقه‌ای آرام باشم و من برای این از تو سپاسگزارم. اما من باز هم همیشه مراقبه خواهم کرد و باز هم خواستار آرامش و روشنایی و خورسندی خواهم بود؛ و آنگاه تو باز نخواهی گذاشت کار خود را دنباله گیرم."

گریبان خرد را به سادگی بگیر و آن را در توفان درون دلت بنشان. تا او می‌گذارد مراقبه کنی، نباید اندوهی بخوری. اما زمانی که او آغاز به آزار دادن تو می‌کند و سرت را به درد می‌آورد، این یعنی باز با تو سر ناسازگاری گذاشته. باز نمی‌گذارد آرامش و روشنایی را از بالا دست‌یافت خود کنی.

خردت را بگیر و احساس کن کودکی بی‌ادب است. کودک می‌خوابد و می‌گذارد مادر مراقبه کند و یزدان را نیایش نماید. اما وی هم‌اینک بیدار است و می‌خواهد کار درست کند. می‌خواهد نگذارد مادرش دنباله‌ی نیایش خود را بگیرد و مراقبه کند و آرامش و روشنایی و خورسندی بیشتری داشته باشد. اینک مادر باید چه کند؟ او به کودک هشدار خواهد داد و خواهد گفت: "من دارم هنوز نیایش و مراقبه می‌کنم. تو نباید مرا آزار دهی، و گرنه خدمتت می‌رسم."

 دکتر بتسابه مهدوی

5 مهر 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

عکس نوشته 31 شهریور 1395

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۳۸ ق.ظ

  • بتسابه مهدوی

عکس نوشته 30 شهریور 95

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۴۰ ق.ظ

  • بتسابه مهدوی

تمرکز روی یک تصویر

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۳۶ ق.ظ

تمرکز روی یک تصویر

دکتر بتسابه مهدوی

 

توجهت را به یک تصویر بده. می‌توانی به عکس استادت ( استاد معنویت ) نگاه کنی، اما می‌توانی به چهره‌ی خود در آینه هم بنگری. هنگامی که خود را روی تصویر خود در آینه متمرکز می‌کنی، احساس کن با آن موجود فیزیکی که می‌بینی، یک‌سره یکی هستی. سپس بکوش تا به درون عکسی که داری می‌بینی، گام بگذاری. باید از درون آن بکوشی رشد کنی. تو از راه این اندیشه، رشد خواهی کرد: "یزدان مرا می‌خواهد، من به یزدان نیاز دارم." باز بگو: "یزدان مرا می‌خواهد، من به یزدان نیاز دارم. یزدان مرا می‌خواهد، من به یزدان نیاز دارم." آنگاه خواهی دید که این اندیشه‌ی یزدانی دارد آهسته و آرام در درون تو رشد می‌کند و می‌بالد و به هستی درونی و برونی تو راه پیدا می‌کند و با این کار به نیروی خرد، هستی زیستی و تنت، پاکی می‌بخشد.

زمانی که می‌خواهی تمرین تمرکز کنی، باید یک شی را برگزینی، چیزی که بی‌واسطه ترا شاد کند. اگر استاد داری، عکس او شادی بی‌واسطه‌ای را به تو خواهد بخشید. اگر استاد نداری، یک چیزی را که بسیار زیبا، یزدانی و پاک باشد، برای نمونه یک گل را برگزین.

دکتر بتسابه مهدوی
30 شهریور 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

عکس نوشته 27 شهریور 95

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۳۷ ق.ظ

  • بتسابه مهدوی

عکس نوشته 24شهریور 95

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۰۴ ق.ظ


  • بتسابه مهدوی

عکس نوشته 25 شهریور95

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۵۰ ق.ظ


  • بتسابه مهدوی

40 ویژگی مثبت گرایی

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۵۷ ق.ظ

40 ویژگی مثبت گرایی

دکتربتسابه مهدوی

 

  1- آموخته‌هایشان را تمرین می‌کنند. درباره تئوری‌های عجیب و غریب خیالبافی نمی‌کنند بلکه واقع‌بینانه زندگی می‌کنند.

 

  2- فرصت‌هایی را می‌بینند و پیدا می‌کنند که دیگران آنها را نمی‌بینند.

 

  3- از مشکلات درس می‌گیرند، در حالی که دیگران فقط مشکلات را می‌بینند.

 

  4- روی راه‌حل‌ها تمرکز می‌کنند.

 

  5- هوشیارانه و روشمندانه موفقیت‌شان را می‌سازند، در زمانی که دیگران آرزو می‌کنند موفقیت به سراغ‌شان آید.

 

  6- مثل بقیه ترس‌هایی دارند ولی اجازه نمی‌دهند ترس آنها را کنترل و محدود کند.

 

  7- سوالات درستی از خود می‌پرسند. سوال‌هایی که آنها را در مسیر مثبت ذهنی و روحی قرار می‌دهد.

 

  8- به ندرت از چیزی شکایت می‌کنند و انرژی‌شان را به خاطر آن از دست نمی‌دهند. همه آن چیزی که شکایت کردن باعثش است، فقط قرار دادن فرد در مسیر منفی‌بافی و بی‌ثمر بودن می‌باشد.

 

  9- سرزنش نمی‌کنند (واقعاً فایده‌اش چیست؟) آنها مسوولیت کارهایشان و نتایج کارهایشان را تماماً به عهده می‌گیرند.

 

  10- وقتی ناچارند از ظرفیتی بیش از حد ظرفیت‌شان استفاده کنند، همیشه راهی را برای بالا بردن ظرفیت‌شان پیدا می‌کنند و بیشتر از ظرفیت‌شان از خود توقع دارند. آنها از آنچه دارند به نحو کارآمدتری استفاده می‌کنند.

 

  11- همیشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامی که اغلب افراد در حال استراحت هستند آنها برنامه‌ریزی می‌کنند و فکر می‌کنند تا وقتی که کارشان را انجام می‌دهند استرس کمتری داشته باشند.

 

  12- خودشان را با افرادی که با آنها هم‌فکر هستند متحد می‌کنند. آنها اهمیت و ارزش قسمتی از یک گروه بودن را می‌دانند.

 

  13- بلندپرواز هستند و دوست دارند حیرت‌انگیز باشند. آنها هوشیارانه انتخاب می‌کنند تا بهترین نوع زندگی را داشته باشند و نمی‌گذارند زندگی‌شان اتوماتیک‌وار سپری شود.

 

  14- به وضوح و دقیقاً می‌دانند که چه چیزی در زندگی می‌خواهند و چه نمی‌‌خواهند. آنها بهترین واقعیت را دقیقاً برای خودشان مجسم و طراحی‌ می‌کنند به جای اینکه صرفاً تماشاگر زندگی باشند.

 

  15- بیشتر از آنکه تقلید کنند، نوآوری می‌کنند.

 

  16- در انجام کارهایشان امروز و فردا نمی‌‌کنند و زندگی‌شان را در انتظار رسیدن بهترین زمان برای انجام کاری از دست نمی‌دهند.

 

  17- آنها دانش‌آموزان مدرسه زندگی هستند و همواره برای یادگیری روی خودشان کار می‌کنند. آنها از راه‌های مختلفی مثل تحصیلات آموزشگاهی، دیدن و شنیدن، پرسیدن، خواندن و تجربه کردن یاد می‌گیرند.

 

  18- همیشه نیمه پر لیوان را می‌بینند و توانایی پیدا کردن راه درست را دارند.

 

  19- دقیقاً می‌دانند که چه کاری باید انجام دهند و زندگی‌شان را با از شاخه‌ای به شاخه‌ای دیگر پریدن از دست نمی‌دهند.

 

  20- ریسک‌های حساب‌شده‌ای انجام می‌دهند؛ ریسک‌های مالی، احساسی و شغلی.



 

 21- با مشکلات و چالش‌هایی که برایشان پیش می‌آید سریع و تأثیرگذار روبه‌رو می‌شوند و هیچ‌وقت در مقابل مشکلات سرشان را زیر برف نمی‌کنند. با چالش‌ها روبه‌رو می‌شوند و از آنها برای پیشرفت خودشان بهره می‌برند.

 

  22- منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمی‌مانند تا آینده‌شان را رقم بزند. آنها بر این باورند که با تعهد و تلاش و فعالیت، بهترین زندگی را برای خودشان می‌سازند.

 

  23- وقتی بیشتر مردم کاری نمی‌کنند؛ آنها مشغول فعالیت هستند. آنها قبل از اینکه مجبور به کاری بشوند، عمل می‌کنند.

 

  24- بیشتر از افراد معمولی روی احساسات‌شان کنترل دارند. آنها همان احساساتی را دارند که ما داریم ولی هیچ‌گاه برده احساسات‌شان نمی‌شوند.

 

  25- ارتباط‌گرهای خوبی هستند و روی رابطه‌ها کار می‌کنند.

 

  26- برای زندگی‌شان برنامه دارند و سعی می‌کنند برنامه‌شان را عملی کنند. زندگی آنها از کارهای برنامه‌ریزی نشده و نتایج اتفاقی عاری است.

 

  27- در زمانی که بیشتر مردم به هر قیمتی می‌خواهند از رنج کشیدن و بودن در شرایط سخت اجتناب کنند، افراد موفق قدر و ارزش کار کردن و بودن در شرایط سخت را می‌فهمند.

 

  28- ارزش‌های زندگی‌شان معلوم است و زندگی‌شان را روی همان ارزش‌ها بنا می‌کنند.

 

  29- تعادل دارند. وقتی از لحاظ مالی موفق هستند، می‌دانند که پول و موفقیت مترادف نیستند. آنها می‌دانند افرادی که فقط از نظر مالی در سطح مطلوبی قرار دارند، موفق نیستند. این در حالی است که خیلی‌ها خیال می‌کنند پول همان موفقیت است. ولی آنها دریافته‌اند که پول هم مثل بقیه چیزها یک وسیله است برای دستیابی به موفقیت.

 

  30- اهمیت کنترل داشتن روی خود را درک کرده‌اند. آنها قوی هستند و از اینکه راهی را می‌روند که کمتر کسی می‌تواند برود، شاد می‌شوند.

 

  31- از خودشان مطمئن هستند و به احساسات ناشی از اینکه کجا زندگی می‌کنند و چه دارند و چه طور به نظر می‌رسند، توجهی ندارند.

 

32- دست و دل باز و مهربان هستند و از اینکه به دیگران کمک می‌کنند تا به خواسته‌هایشان برسند خوشحال می‌شوند.

 

  33- متواضع هستند و اشتباهات‌شان را با خوشحالی می‌پذیرند و به راحتی عذرخواهی می‌کنند. آنها از توانایی‌هایشان خاطر جمع هستند ولی به آن مغرور نمی‌شوند. آنها خوشحال می‌شوند که از دیگران بیاموزند و از اینکه به دیگران کمک می‌کنند تا خوب به نظر برسند بیشتر از کسب افتخارات شخصی‌شان لذت می‌برند.

 

  34- انعطاف‌پذیر هستند و تغییر را غنیمت می‌شمارند. وقتی وضعیتی پیش می‌آید که عادت‌ها و آسایش روزمره‌شان را بر هم می‌زند از آن استقبال می‌کنند و با آغوش باز وضعیت جدید و ناشناس را می‌پذیرند.

 

  35- همیشه سلامت جسمانی خود‌شان را در وضعیت مطلوبی نگه می‌دارند و می‌دانند که بدنشان خانه‌ای است که در آن زندگی می‌کنند و به همین خاطر، سلامت جسمانی برای آنها خیلی مهم است.

 

  36- موتور بزرگ و پرقدرتی دارند. سخت کار می‌کنند و تنبلی نمی‌کنند.

 

  37- همیشه منتظر بازتاب کارهایشان هستند.

 

  38- با افراد بدذات و غیرموجه نشست و برخاست نمی‌کنند.

 

  39- وقت‌شان و انرژی‌شان را روی وضعیت‌هایی که از کنترل‌شان خارج‌ است صرف نمی‌کنند.

 

  40- کلید خاموش روشن دارند. می‌دانند چگونه استراحت کنند و ریلکس شوند. از زندگی‌شان لذت می‌برند و سرگرم می‌شوند.

دکتر بتسابه مهدوی

16 شهریور 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

پنج مراقبه کوتاه

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۴۹ ق.ظ

مراقبه 1

دکتربتسابه مهدوی

مهم این است که دل آسوده باشی ...دل آسودگی امریست کیفی نه کمی ....

ممکن است همچون بودا ...یا شاه ابراهیم ادهم سلطان باشی و تاج و تخت را رها کنی ...و به اعماق غاز و جنگل بروی ...اما اگر همچنان دلمشغول باقی بمانی هیچ فایده ای در بر نخواهد داشت

و حقیقت در اعماق جنگل هم همانی است که بود ..تو همانی هستی که قبلا بودی ..آن موقع دل مشغول داشته هایت بودی ...در جنگل دلمشغول گذشته هایت

انقلاب معنوی در درون تو رخ میدهد نه برون ...ظاهر مهم نیست .آنچه مهم است در درون توست .که هم اکنون نیز بسته به چیزی و جایی هستی ..اکنون مشغول کلبه ی کوچک و محقر خود هستی ..فقط کمیت ها تغییر کرده است .کیفیت همچنان بر جا مانده است .

آدم فقیر دلمشغول گاری قراضه ی خود است و تعمیر آن ووو...و آدم ثروتمند دلمشغول بنز خود ....

نگرانی هر دوی اینها یکیست .هر دو نگرانند .دل آسوده نیستند. مهم آن چیزی نیست که داری ...مهم آن است که تا چه حد از داشته هایت فارغ هستی ...

فقیر دلمشغول غذای فردای خود است و سلطان دلمشغول فتح کشور همسایه. ..

در اینجا فقط موضوع نگرانی گدا و پادشاه فرق کرده است .اما ماهیت نگرانی هر دوی آنها یکیست .

مسئله این است که چگونه میتوان تمرکز خود را در مراقبه از ذهن به سوی خداوند معطوف کنی ؟؟

وقتی از کاری نکردن و مراقبه سخن به میان می آید .منظور غیر فعال بودن نیست .بلکه دلمشغول نبودن و دل آسوده بودن و فارغ شدن است.

کاری نکردن بی عملی نیست .زیرا عمل ،نفس زندگیست .اگر عمل متوقف شود.انسان میمیرد حتی نفس کشیدن نیز نوعی عمل است. خوردن و خوابیدن نیز نوعی فعالیت است .زندگی کردن ،فعال بودن است .

منظور از مراقبه آن نیست که اینکار و آن کار را در ساعاتی از شبانه روز انجام ندهی .  زیرا همین وسواس نیز نوعی دلمشغولی به حساب می آید .

منظور آن است که ساعاتی که در مراقبه و خلوت و ذکر هستی دلمشغول نباشی

بدان که دل مشغولی ترفند و حیله ی نفس است ...

فارغ باش ....💛💙

بگذار خداوند در عرصه ی وجود تو فعال باشد ... 

مراقبه 2

دکتر بتسابه مهدوی

اراده ی خود را با اراده ی رود یکی کن .

در رود شناور باش ...و خود را به دست آن بسپار ...بی تردید رود راهی دریاست و تو را نیز به آنجا خواهد برد .

گر چه اگر بر خلاف جریان رود نیز شنا کنی ،سرعت جریان رود بینهایت بیشتر از سرعت شنا کردن توست .بنابراین باز تورا به دل دریا خواهد برد .

اما عزیزا ....💠

فرق است بین شنا کردن و شناور بودن ..

شنا کردن ناشی از ترس و اضطراب و عذاب است .اما شناور بودن ناشی از طمانینه و اعتماد و آرامش است. شناور بودن به تو فرصت میدهد تا رود را تجربه کنی ...آسمان را ببینی. ..و به تماشای مسیر رود تا دریا بنشینی ...

و بدینسان تو مقصد خود را با مقصد رود یگانه میسازی و اراده ی جز را بر اراده ی کل منطبق میکنی ...و آنگاه این هستی زیبا هر کجا که میرود ،تو را نیز با خود میبرد .تو موجی کوچک میشوی در دریای کل ....🍃️👇🏼

مراقبه نیز نوعی شناوریست در خدا ...در ذکر ...در آیات ...نوعی سکون است و شناوری در معنا ...بدون دخالت  ذهن

ذهن مدام به تو تلنگر میزند ..تو باید چیزی شوی ...کسی شوی ...به جایی برسی ...ذهن با این تلنگر ها عذابت میدهد و مضطربت میکند .از این تلنگر ها فارغ شو ...خود را از هستی کل جدا نبین ...👇🏼️🍃💠

وقتی خود را از کل جدا نبینی ...

فارغ و دل آسوده میشوی ..آنگاه عمل میکنی ...اما تو عامل نیستی ...بلکه خداست که در تو عمل میکند .....

فرض نما برای پیاده روی به جنگلی رفته ای ...ناگهان ماری سر راه تو سبز میشود

تو از جا میپری و خود را دور میکنی ...

این تو نبوده ای که پریده ای ...🍃

زیرا تصور آن را هم نداشتی که ماری را سر راه خود ببینی ..تو برای این جهیدن تمرین نکرده بودی ...

خدا در تو دخالت کرده است و تو را از مار دور کرده است .ذهن در این پاسخ فوری تو هیچگونه دخالتی نداشته است.

زیرا ذهن برای پاسخ دادن به زمان نیاز دارد ...خدا در تو عمل کرده است و جان تو را حفظ کرده است ...

مراقبه3

دکتر بتسابه مهدوی

عزیزا ...💎🌸

مراقبه خود را در دست خدا سپردن است ...و اختیار خود را بدو تفویض نمودن است .در این حالت عمل اتفاق می افتد ..اما عامل ناپدید شده است.

ممکن است ظاهر زندگی تو تغییری نکند

اما کیفیت زندگی تو اساسا تغییر کرده است .🌸💎🌸💎

عزیزا ...یکی از بازی های نفس که نمیگذارد نه در سکوت و نه در اجتماع مراقبه داشته باشی. .. این است که نفس تو را نگران میسازد ...مردم درباره ی تو چه فکر مینمایند. ....

اگر خدا را شاهد و ناظر خود بدانی ...

اگر در باطن تکرار نمایی الله خاطری ناظری ...دیگر نظر مردم برایت اهمیت ندارد ...نفس تو وابسته به رد و قبول مردم است. اما حقیقت انسانی تو وابسته به کسی و چیزی نیست. عاقبت به خیری تو نیز فقط نیازمند توجه خداوند توست ...نه نظر مردم ...هر چه بکوشی نظر خالقت را جلب نمایی عاقبتت را در بر خواهد داشت .....

به همین دلیل است که اهل عرفان و حضور و مراقبه و وجود. . عصیانگرند .

پاسخ پادشاهان را نیز همچون لای مردخوار به پادشاه میدهند و حکیم سنایی ها را متحیر میسازند ...یا همچون خرقانی ها التفاتی به سلطان محمود نمیکنند ..یا همچون مولانا زین الدین ابوبکر تایبادی پاسخ دیدار امیر تیمور جهانگشا را جواب رد میدهند. اما ...

اهل نفسانیت ...اهل سازشند...🌸👇🏼

اگر سازش نکنند ...کسی آنها را تحویل نمیگیرد .و نفسشان را ارضا نمیکند .

نفس به حمایت دیگران محتاج است. هر چه بر پیرایه ها بیافزایی و توجه دیگران را بیشتر جلب کنی ...نفس تو راضی تر خواهد بود ...🌸️🌸👇🏼

  مراقبه 4

دکتر بتسابه مهدوی

امروزه کتاب های بسیاری درباره ی این موضوع نوشته میشود که چگونه خود را جذاب سازیم ؟چگونه نظر دیگران را به خود جلب نماییم ؟چگونه تاثیر گذار باشیم ؟؟؟چرا ؟؟؟؟

زیرا از وجود و حضور و مراقبه در بشر اثر چندانی نمانده است. آنچه هست نفس است .و این نفس را نیز باید ارضا کرد ...اگر حاصل مراقبات وصل و شناور بودن در حضور حق نباشد. فایده اش چیست .حاصل تمامی مراقبات

 اذکار و ادعیه ...رسیدن به لحظه ی شناور گشتن و وصل است به حق ....

چرا بایست ...انتظارت دیگران را برآورده نمایی تا بخواهند تحویلت بگیرند .چرا برده ی حوایج دیگرانی....تا دیگران توجه اشان را متوجه ات سازند ؟؟؟؟

باید مدام سازش کنی ..🌸🌸🌸

باید مدام نگران باشی که مبادا دیگران از تو چیزی طلب کنند که تو از عهده ی انجام آن بر نیایی ؟؟؟دیگر برایت مهم نخواهد بود که از آن کار خوشت می آید یا نه ..مهم این است که دیگران خوششان بیاید ..تو رابستایند. و تعریف و تمجیدت کنند .به به به چه چه آنها لباس بپوشی ...بخندی ...سبک و سیاق زندگی ات را مشخص نمایی ...تو نیازمند آنی که خواستنی باشی از برای دیگران

تا زمانی که نتوانی نیاز آن داشته باشی که خواستنی باشی از برای خالقت ...

و ندانی که نیازهای تو را از نفسی که فرو میرود تا روزی ات تا سلامتی ات تنها خالقت است که برآورده میسازد نه تعاریف و تماجید دیگران به هیچ جا نخواهی رسید. ...🌸🌳🌸🌳

جای شگفتی نیست که با این روندی که به خواسته دیگران توجه داری و نظرت به نظر آنان دوخته شده است.  دچار سرخوردگی در مراقبات شوی،بدیهی است که چله هایت ...حاجاتت ...برآورده نشوند و مراقباتت هیج وصلی برایت به ارمغان نیاورند ....

دکتر بتسابه مهدوی

16 شهریور 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

کنترل زمان توسط انسان

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۵۹ ق.ظ

کنترل زمان توسط انسان

دکتربتسابه مهدوی

 

یکى از مسائل مهم فلسفى که مورد توجه و اختلاف فلاسفه است، مسئله زمان است که نظریات مختلفی درباره آن مطرح است.

 

مشاهیر فلاسفه می گویند زمان مقدار حرکت است و موجودى است غیر قارالوجود و متقوم به حرکت و حرکت حامل آن است.

 

در این‌که ما انسان‌ها در عملیات و کارها و حرکات و سکنات خود ترتیبى را رعایت مى‌ کنیم؛ حال به طور ارادى و یا به طور غیر ارادى. نخست کارى را انجام مى‌ دهیم و بعد از آن مى‌ پردازیم به کار دیگر از آفتاب تا آفتاب سه وعده غذا مى‌ خوریم، مقدارى تفریح مى‌ کنیم و مقدارى کارهاى دیگر انجام مى‌ دهیم، مى‌ خوابیم بیدار مى‌ شویم، براى کارهاى خود برنامه مى‌ نویسیم بعضى را مقدم مى‌ داریم و پاره‌ اى را مؤخر و با شهود سطحى خود ملاحظه مى‌ کنیم که آفتاب طلوع مى‌ کند، به تدریج مسافتى از فضا یا آسمان را طى مى‌ کند به نیمه آسمان مى‌ رسد، به طرف مغرب نزدیک و نزدیک‌تر مى‌ شود تا غروب مى‌ کند، این عملیات و این حرکات در یک امتدادى انجام مى‌ شود، امتدادى که ما احساس مى‌ کنیم، امتدادى که واقعى است نه خیالى و تصوّرى این امتداد را ما زمان مى‌ نامیم و تجزیه به اجزا مى‌ کنیم و نام آنها را ساعت، نیم ساعت، ربع ساعت و بالأخره دقیقه و ثانیه و ...

 

وقتی به مسئله مدیریت زمانی می پردازیم، می بینیم در متون مقدس دینی و سخنان بزرگان شریعت و فرهنگ، اشارات متعددی به این موضوع شده است. در قرآن کریم خداوند به زمان قسم یاد کرده می فرماید: «والعصر»، [۲] طبیعی است خداوند به چیزهایی قسم می خورد که ارزش و اهمیت فوق العاده ای دارند. این نشان می دهد که زمان به لحاظ دینی نیز برای ما جایگاه ممتازی دارد

زمان یکی از ارزشمندترین سرمایه هر فرد است و در واقع سرمایه ای برگشت ناپذیر در اختیار انسان است که غیر قابل خریداری و غیر قابل تولید و بازیافت است، این سرمایه عظیم خدادادی در صورتی می تواند به نحو احسن برای انسان مفید باشد که با مدیریت صحیح به کنترل درآید؛ یعنی انسان با برنامه ریزی دقیق می تواند از این موهبت الاهی بهترین بهره وری را داشته باشد که در این راستا صاحب نظران مدیریت براین باورند که کاربرد مفهوم مدیریت زمان صحیح نیست و به جای آن استفاده از برنامه ریزی زمان مطلوب تر است. در واقع بیشتر صاحب نظران علم مدیریت معتقدند که زمان در اصل اداره شدنی نیست و نمی توان حرکت آن را کند یا تند کرد، از این رو از مدیریت زمان، مدیریت بر خویشتن را استنباط می نمایند و تنها به ارائه برنامه ها و طرح هایی جهت جلوگیری از اتلاف وقت و استفاده حداکثر از زمان اکتفا می کنند، خواه ناخواه زمان می گذرد و در واقع ما هستیم که باید از آن به نحو احسن استفاده کنیم.

 

الک مکنزی در کتاب "مدیریت بهره وری از زمان" کنترل را چنین تعریف می کند: کنترل زمان بدین معنا است که قصور در عدم بهره گیری کافی از زمان متوجه خود شخص است نه سایر افراد. از این رو باید با همه توان کوشید تا عادات جا افتاده را ترک کرد و باید بر کشش های منفی طبیعت انسانی چیره شد .

دکتر بتسابه مهدوی

10شهریور1395

تهران

  • بتسابه مهدوی