نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادیان شرقی» ثبت شده است

کریسمس

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۵۴ ق.ظ


دکتربتسابه مهدوی

 

کریسمس یکی از روزهای مقدس سال است که به سالروز میلاد حضرت عیسی بن مریم(ع) اشاره دارد، اما به طور کلی جشن کریسمس تولد مسیح (ع) تحت تأثیر سنتها و رسوم سکولار جشنهای زمستانی چون ساتورنالیا قرار گرفته است.

 

سنتهای کریسمس دربرگیرنده نصب تصویر سنتی تولد مسیح، تزئین درخت کریسمس و تبادل هدیه و کارت تبریک و حضور بابانوئل در شب عید کریسمس است و محورهای این عید بر ترویج حسن نیت، بخشندگی، مهربانی و گردهمایی های خانوادگی استوار است.

 

کریسمس به صورت سنتی روز ۲۵ دسامبر برگزار میشود، اما برخی کلیساهای ارتدکس شرقی روز ۷ ژانویه را به عنوان کریسمس جشن میگیرند که با ۲۵ دسامبر در تقویم جولیان یکسان است. این تاریخها تنها سنتی بوده و به نظر نمیرسد تاریخ حقیقی تولد مسیح چنین روزی بوده باشد.

 

کریسمس در بسیاری از کشورهای سراسر جهان جشن گرفته میشود و این امر به چگونگی پراکندگی مسیحیان و فرهنگ غربی و ترکیب آن با جشنهای زمستانی ارتباط دارد. علی رغم نفوذ شایع سنتهای کریسمس آمریکایی و بریتانیایی که در فیلمها، ادبیات، تلویزیون و سایر رسانه ها مشاهده میشود، سنتهای متعددی به منظور جشن کریسمس هنوز هم در مناطق و محلهای مختلف برگزار میشوند.

 

جشنهای زمستانی پیش از کریسمس

در سنتهای بسیاری از فرهنگها جشن زمستانی از جشنهای بسیار محبوب تلقی میشود و بخشی از آن به کم شدن کارهای کشاورزی در فصل زمستان برمیگردد، از دیدگاه دینی ایستر (عید پاک) مهمترین جشن در تقویم کلیسایی بوده و کریسمس از اهمیت کمتری برخوردار بود، از سوی دیگر کلیساهای اولیه به جشن گرفتن تولد اعضای کلیسا معترض بودند. برتری جشن کریمسمس در دوران مدرن از بسیاری لحاظ منعکس کنده تأثیر فزاینده سنت جشنهای زمستانی است که در آن میان میتوان به جشنهای ساتورنالیا، ناتالیس سولیس ایویچتی، یول اشاره کرد.

 

در عصر رومنها، جشن ساتورنالیا مشهورترین جشن زمستانی و زمان استراحت، جشن، شادی و پایان قوانین رسمیمحسوب میشد. این جشن به احترام ساتورن از ۱۷ تا ۲۴ دسامبر برگزار میشد اما در دوره امپراطوری این جشن از هفت به پنج روز تقلیل یافت.

 

ناتالیس سولیس ایویچتی روز ۲۵ دسامبر تحت عنوان "تولد خورشید مغلوب نشدنی" جشن گرفته میشد و دربرگیرنده ستایش الههها و خدایان خورشید بود. الگابالوس امپراطوری رومی (۲۲۲-۲۱۸) بنیانگذار این جشن بود که مجبوبیت آن در دوران اریلیان به اوج خود رسید. روز ۲۵ دسامبر همچنین تاریخ انقلاب زمستانی است و این جشن نشان دهنده عدم مغلوب شدن خورشید در زمستان بود. بسیاری از نویسندگان اولیه مسیحیت تولد دوباره خورشید را به تولد مسیح نسبت داده اند و کاتولیکها استدلال میکنند که جشن سول اینویکتوس همان تاریخ کریسمس و میلاد مسیح است.

 

جشن یول در اواخر دسامبر و اوایل ژانویه برگزار میشد و هدف از آن احترام و ستایش خدای رعد بود؛ یک کنده بزرگ چوب را با این اعتقاد بود که هر جرقه رعد بیشتر باشد نشان دهنده تعداد خوک یا گوسالهای است که سال آینده متولد خواهد شد آتش میزدند و جشن تا سوختن کامل کنده ادامه داشت و گاهی به ۱۲ روز میکشید. از آنجا که اروپای شمالی از آخرین بخشهایی بود که به مسیحیت روی آورد جشنهای غیر مسیحی آنها تأثیر بسیاری بر شکلی گیری جشن کریسمس داشت. اسکاندیناویها هنوز هم کریسمس را یول مینامند، که این کلمه به تدریج در زبانهای انگلیسی و آلمانی معادل کریسمس شد.

 

خاستگاه های جشن کریسمس

به درستی مشخص نیست که چه زمان و چرا ۲۵ دسامبر را به تاریخ تولد مسیح نسبت دادند، چرا که عهد جدید هیچ تاریخی را در اینباره ذکره نکرده است. ***توس جولیوس آفریکانوس نخستین مورخ مسیحی بود که شرح وقایع جهانی را آغاز کرد در رایج کردن این ایده که مسیح روز ۲۵ دسامبر متولد شد نقش محوری داشت. این تاریخ نه ماه پس از تاریخ آبستن شدن حضرت مریم(س) (۲۵ مارس) محسوب میشود. از سوی دیگر ۲۵ مارس تاریخ اعتدال بهاری بوده و خلق حضرت آدم (ع) تلقی میشود.

 

مسیحیان در دوران اولیه ظهور مسیح بر این باور بودند که ۲۵ مارس تاریخ مصلوب شدن مسیح است.

تعیین تاریخ میلاد مسیح(ع) در ابتدا الهام بخش برگزاری جشن و سرور نبود. ترتولیان از متألهان اولیه مسیحیت میلاد مسیح را به عنوان جشن مهمی در کلیسای رومیآفریقا تلقی نکرده است. در سال ۲۴۵، اوریگن فیلسوف و متأله مسیحی یونانی جشن گرفتن میلاد مسیح را تقبیح کرد و اظهار داشت که تنها گناهکاران روز تولد خود را جشن میگرفتند.

 

نخستین اشاره به جشن کریسمس (میلاد مسیح) در تقویم فیلوکالوس مشاهده میشود که در سال ۳۵۴ در روم گردآوری شد. در شرق نیز مسیحیان تولد مسیح را به عنوان بخشی از عید تعمید مسیح و دیدار سه مرد حکیم ستاره شنان ایرانی از عیسی جشن گرفته میشود؛ اگرچه این جشن بر تعمید مسیح تمرکز دارد. پس از مرگ والنس امپراطور طرفدار عقاید اریوس در نبرد ادیرنه سال ۳۷۸ جشن کریسمس در شرق رنگ بیشتری به خود گرفت، اما این روند در قرن چهارم بیش از پیش مجادله برانگیز بود و پس از آنکه گریگوری نازیانزوس در سال ۳۸۱ به عنوان اسقف منصوب شد این جشن از میان رفت و در سال ۴۰۰ با انتصاب جان کریستوستوم بار دیگر به قوت خود باز گشت.

 

قرون وسطی

اوایل دوران قرون وسطی روز کریسمس تحت تأثیر جشن تعمید مسیح بود و در غرب بر دیدار سه مرد ستاره شناس ایرانی از نوزاد مسیح تمرکز میکردند. اما تقویم قرون وسطی تحت نفوذ تعطیلات مربوط به کریسمس قرار گرفته بود. برجستگی کریسمس پس از امپراطوری شارلمان تقویت شد، چرا که مراسم تاجگذاری وی در روز کریسمس سال ۸۰۰ و ویلیام اول پادشاه بریتانیا روز کریسمس سال ۱۰۶۶ انجام شد.

 

در اواسط قرون وسطی تعطیلات کریسمس به قدری پررنگ بود که وقایع نویسان و مورخان به کرات اشاره کرده اند که بسیاری از نجیب زادگان و اشراف کریسمس را جشن میگرفتند. ریچارد دوم پادشاه انگلستان در سال ۱۳۷۷ جشن کریسمسی برگزار کرد که ۲۸ گاو و ۳ هزار گوسفند به عنوان غذا سرو شد. سرود خواندن در جشنهای کریسمس نیز از قرون وسطی شکل گرفت، اما بسیاری از نویسندگان آن زمان این گروه های موسیقی را تقبیح کرده و اظهار داشتند که این شیوه ممکن است به ادامه یافتن سنتهای ساتارنولیا و یول منتهی شود.

 

اصلاحات دهه ۱۸۰۰

در طول دوره اصلاحات مسیحیت، پروتستانها جشن کریسمس را به عنوان تجملات کلیسای کاتولیک و پاپها محکوم کردند. کلیسای کاتولیک نیز به واسطه افزایش مؤلفه های دینی این جشنها به انتقاد پروتستانها واکنش نشان داد. طی جنگ داخلی بریتانیا، در سال ۱۶۴۷ پروتستانهای هوادار ساده زیستی و سخت گیری مذهبی کریسمس را ممنوع کردند اما طرفداران کریسمس در چندین شهر تظاهرات کرده و به مدت چند هفته کنترل کانتربری (مقر اسقف اعظم انگلیس) را در دست گرفتند. در سال ۱۶۶۰، دوران بازگرداندن چارلز دوم به سلطنت این ممنوعیت از بین رفت، اما هنوز هم برخی از روحانیون انگلیکن با استناد به استدلالهای پروتستان با جشن کریسمس مخالف هستند.

 

در آمریکا که مستعمره انگلستان بود، پیوریتنها (پروتستانهای هوادار ساده زیستی و سختگیری مذهبی) با کریسمس مخالفت کردند و جشن کریسمس از سال ۱۶۵۹ تا ۱۶۸۱ در بوستن غیرقانونی تلقی میشد. در همان زمان ساکنان ویرجینیا و نیویورک مراسم کریسمس را آزادانه برگزار میکردند، پس از انقلاب آمریکا به علت نسبت دادن کریسمس به رسوم انگلیسی جشن کریسمس محبوبیت خود را از دست داد.

 

طی دهه ۱۸۲۰ که تنشهای فرقه ای در انگلستان آرام شده بود، نویسندگان بریتانیایی نسبت به از بین رفتن و کمرنگ شدن جنش کریسمس ابراز نگرانی کردند و تلاشهایی در راستای احیای این سنتها صورت گرفت. کتاب ترانه کریسمس چارلز دیکنز که در سال ۱۸۴۳ منتشر شد نقش مهمی در خلق مجدد کریسمس با محور خانواده، حسن نیت و مهربانی ایفا کرد.

 

اوایل قرن نوزدهم علاقه به کریسمس در آمریکا به واسطه چند داستان کوتاه نوشته واشنگتن ایروینگ احیا شد. مهاجران آلمانی و آمریکایی هایی که پس از جنگ داخلی آمریکا به کشور بازگشتند سهم مهمیدر آوردن سنتهای کریسمس اروپایی به قاره آمریکا برعهده داشتند. کریسمس در سال ۱۸۷۰ به عنوان یکی از تعطیلات فدرال ایالت متحده اعلام شد.

 

قرن بیستم و پس از آن

در سال ۱۹۱۴، نخستین سال جنگ جهانی اول میان سربازهای آلمانی و بریتانیایی آتش بس موقت وغیر رسمی شکل گرفت و سربازان هر دو طرف اقدام به خواندن سرودهای کریسمس کرده و جنگ را متوقف کردند، از سوی دیگر داستانهای بسیاری درباره این آتش بس روایت شده اما شواهدی مبنی بر وقوع این رویداد وجود ندارد.

 

اواخر قرن بیستم ایالات متحده با مناقشه ای برسر ماهیت کریسمس و جایگاه آن به عنوان جشن دینی یا سکولار مواجه شد، چرا که برخی به رسمیت شناختن کریسمس را به عنوان تعطیلات فدرال نقض قانون جدایی کلیسا و دولت میدانند و این امر چندین بار در دادگاه های مختلف مطرح شد و دادگاه عالی ایالات متحده روز ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰ حکم داد که به رسمیت شناخت روز کریسمس به عنوان تعطیلات رسمیو عمومینقض کننده قانون جدایی دین از حکومت نیست چرا که این روز یک هدف واضح سکولار در پی دارد.

 

  • بتسابه مهدوی

خدایان و مقدسات مردم هند

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۵۱ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

                                            

هندوستان با بیش از ۱ میلیارد جمعیت, دموکراسی ترین کشور جهان سوم است و مردمی‌خونگرم و مهربان دارد.۹۹% از جمعیت هند را هندوان (پیروان هندوییسم) تشکیل می‌دهند. از آنجا که آیین هندو غالبترین مذهب هندوستان است و آشنایی ما با این آیین چندان زیاد نیست, در این مقاله به بررسی مختصری از مقدسات هندو و قوانین آن می‌پردازیم.

 

هند: سرزمین رودها

در حیات هندو, رودخانه ها نقش بسیار مهمی‌ بازی می‌کنند. زیرا رودها برای هندوان مقدس هستند اما این تقدس و پرستش به معنی کفر ابتدایی و یا شرک آنان نیست, بلکه ریشه در فرهنگ و تمدن کهن تری دارد که پیرو احترام به طبیعت است, همانگونه که در نزد زرتشتیان باستان بوده است.

 

رودخانه های مقدس برای هندوان:

۱- گنگ: مقدس ترین رود هند است. الهه گانگا این رود را نگهبانی می‌کند. گنگ از هیمالیا سرچشمه می‌گیرد و از شهرهایی مثل بنارس, هردوار, الله آباد, وراندابن ومی‌گذرد. بر طبق افسانه ها گنگ از پای ویشنو Vishnu (خدای نگهدارنده زندگی در زمین) جاری شده و پس از گذشتن از گیسوان شیوا  Shiva(خدای فنا و نابودی) به زمین می‌رسد. هندوان معتقدند که غسل در گنگ, گناهان کبیره را می‌شوید و اصولاً غسل در رودهای مقدس به هنگام کسوف و خسوف واجب است. آنها همچنین خاکستر و استخوانهای نیم سوخته ی مردگان خود را با مراسمی‌ خاص در آب گنگ می‌ریزند.

۲- سند: دومین رود مقدس هندوان است و نام هندوستان نیز از همین رودخانه گرفته شده است. نام قدیم سند, سندو, بوده است و ایرانیان باستان آن را ,هندو, نام نهادند و در اثر گذر زمان هندو به نامی‌برای این سرزمین تبدیل شد و هندوستان یعنی “سرزمین رودها”. شاید جالب باشد بدانید که نام لاتین هند, یعنی ایندیا Indiaنیز از همین رود سند برداشته شده است.یونانیان باستان در زبان خود سند را ایندوسIndus می‌نامیدند و ایندیا با کمی‌تغییر از ایندوس برداشته شده است.البته لازم به ذکر است که نام قدیم هند در زبان سانسکریت ” بهارات” (Bharat)می‌باشد. رود سند نیز از هیمالیا سرچشمه می‌گیرد و به دریای عرب می‌ریزد.

۳- برهماپوترا(Brahmaputra): از کوههای هیمالیا واقع در تبت سرچشمه می‌گیرد و رودخانه ای طوفانی است.

۴- جمنا (yamuna): از پنج آب (پنجاب) به سمت جنوب جاری می‌شود و دهلی را مشروب می‌کند و شکوه تاج محل در آگره را در آبهای خود منعکس می‌کند.جمنا با افسانه های مربوط به کریشنه وابسته است.

۵- سرسوتی(Saraswati): رودخانه ای مقدس که در دوران باستان, در کنار آن قربانی های ودایی انجام می‌دادند و عالمان ودایی در حوزه این رود زندگی می‌کردند. سرسوتی نام الهه علم و دانش است.

سایر رودهای مقدس هندوستان در جنوب هستند و شامل رودهای گوداوری, کاوری , نرمدا و تاپی می‌باشند.

 

گیاهان مقدس:

درختان و گیاهان نیز به عنوان یکی از مظاهر طبیعت, مورد احترام هندوان هستند به طوریکه آنها پیش از قطع یک درخت او را ستایش کرده و عذر خواهی می‌کنند که این نوع احترام به طبیعت با فرهنگ سرخپوستان بسیار مشابهت دارد. مقدس ترین گیاه هند , انجیر مقدس (Pippala) است که نماینده ویشنو است.این درخت حتی مورد احترام بوداییان نیز هست زیرا معتقدند که بودا زمانیکه زیر سایه این درخت نشسته بود, به حقیقت دست یافت. از دیگر درختان مقدس می‌توان از درخت پنبه ابریشم نما, درخن تمالا , درخت ویلوا و درخت شمی‌نام برد.

گل ها نیز بسیار مورد توجه و علاقه هندوان هستند.آنها تقریبا در اکثر مراسم خود از گل به اشکال مختلف استفاده می‌کنند. گل سرخ چینی برای شیوا, گل سفید برای ویشنو, گل نیلوفر برای لکشمی (Laxmi) (الهه ثروت و خوشبختی), گل زرد برای سرسوتی, گل انبه به خدای کام وگل نیلوفر سرخ برای خورشید , نمونه هایی از تقدیم گل به خدایان هستند.

 

کوههای مقدس:

مقدس ترین کوه هندوستان هیمالیا است. (هیمالیا در لغت از دو جزء تشکیل شده است. یکی هیما-به معنی برف و سرما و دیگری لیا- به معنی خانه و انبار و هیمالیا در کل به معنی “خانه برف” است) هیمالیا از این جهت مقدس است که در گذشته محل زندگی خدایان بوده است. در مقابل کوههای بلند هیمالیا در جنوب, چند رشته کوه و تپه نیز در جنوب هند وجود دارند که ویندهیا (Vindhia) نامیده می‌شوند. ویندهیا در زبان هندی به معنی کوه جنوبی می‌باشد و افسانه های زیادی در مورد این کوه وجود دارد.

 

نوشته های مقدس:

مهمترین و معتبرترین نوشته های مقدس هندوان که بین تمام فرق هندو مورد قبول است, عبارت است از: -کتب ودا (Veda) براهمن (Brahmana) آرنیک (Aranyaka) -اوپانیشاد(Upanishad) پوران(Purana) راماینه (Ramayana) -مهابهارت( هند بزرگ) (Mahabharat) -آگم ها (Agamas) -پنج راتره (pancara tras) -تنتره(Tantras)

این نوشته ها در یک زمان فراهم نیامده و متعلق به ازمنه متوالی است

 

خدایان (شخصیت های مقدس):

شاید با شنیدن نام خدایان, این تصور پیش آید که هندوان بت پرست هستند و از وجود خدای یکتا بی خبرند. اگرچه هندوان در ظاهر بت می‌پرستند اما حقیقت این است که دانایان, حکیمان و هندوان با سواد, خدای یکتا را می‌پرستند و معتقدند که ذات مطلق الهی یگانه است ولی قشر فقیر و کم سواد هندوستان تا حدود زیادی به همان مظهر مادی توجه دارند و آن را می‌پرستند اما این نیز به معنی کفر آنان نیست. هندوان معتقدند که این خدایان, مظاهر گوناگون همان خدای یکتا هستند در این باره در ریگ ودا (یکی از چهار ودای موجود) آمده است:

” بر هر ثابت و جنبنده و نیز بر هر آنچه را ه می‌رود وبر هر آنچه می‌پرد و بر تمام این آفرینش رنگارنگ, تنها یک خدا فرمانروایی می‌کند.”

در واقع باید گفت که حقیقت یکی بیشتر نیست اما به نامها و شیوه های گوناگون توصیف می‌شود.

آفریدگار در این آیین, برهما (Brahma)نامیده می‌شود که مظهر آفرینش است.سایر خدایان مهم هندو عبارتند از:

-ویشنو Vishnu(خدای مظهر بقا و زندگی روی زمین)

- شیوا Shiva (خدای فنا و نابودکننده و وحشت آور اما نام او در سنسکریت به معنی مهربان نیز هست.)

-سرسوتیSaraswati(الهه ی علم و دانش و همسر برهما.سرسوتی دختر شیوا از همسرش پاروتی است)

-لکشمی‌Laxmi (الهه ی ثروت و خوشبختی و همسر ویشنو. و خواهر سرسوتی)

-شکتیShakti (الهه قهر و نابودی و همسر شیوا)

-گانشا Gnesha( خدای علم و دانایی که سری همچون سر فیل دارد و پسر شیوا است.)

-کالیKali (الهه مرگ)

-رام چندر Ram chandar(رام ماه مانند که یکی از مظاهر ویشنو روی زمین است.)

-کریشناKrishna(هشتمین مظهر ویشنو است.)

-ایندرا Indra(خدای باستانی اقوام آریایی که خدای رعد و برق است)

-اگنی Agni(خدای آتش و تجسم آتش مقدس است.ِاگنی از دیر باز توسط آریاییان باستان پرستش می‌شده است و هنوز هم آثار تقدس آتش میان هندیان و زرتشتیان وجود دارد.اگرچه زرتشتیان آتش پرست نیستند اما تقدس آتش متعلق به فرهنگ پیش از زرتشت است و تا کنون نیز باقی مانده است.)

-گرودهGaruda(رئیس پرندگان که نیمی‌از بدنش انسان و نیم دیگر پرنده است و مرکب ویشنو است.)

-خورشید Suryaو ماهSoma وبسیاری خدایان دیگر

 

شهرهای مقدس:

شهرهای مقدس و زیارتگاههای هندو عبارتنداز:

۱-اجودهیا یا آیودیا(Ayodhya): این شهر در شمال هند واقع است و بنابر داستانهای هندو، این شهر پایتخت سلاطین سلسله ماه و از آن جمله رام چندر بوده است.

۲-اوانتی(Avanti): از شهرهای قدیمی‌هند است و امروزه اوجین(Ujjayina) نامیده می‌شود.گویند کریشنه در این شهر بزرگ شده است.

۳-گایا(Gaya): شهر گایا واقع در ایالت بیهار در شمال هند است.

۴- کاشی(Kashi): مقدس ترین شهر هندوان است.نام قدیم آن “بنارس” است و پس ازآن کاشی و بعد هم وارانسی نامیده شده است.شهر بنارس در ساحل شمالی رود گنگ احداث شده است.

۵-کانچی(Kanchi): این شهر در نزدیکی چنای یا مدرس قرار دارد.

۶- متهورا(Mathura): نام یک شهر قدیمی‌ است که اکنون شهر جدیدی روی آن ساخته شده است.بنابر روایات هندو این شهر زادگاه کریشنه است.شهر متهورا در کنار رودخانه مقدس جمنا در شهر آگره واقع شده است و هر سال هنگام عید هولی زایران کثیری به این شهر می‌روند.

۷-دوارکا(Dvaraka): این شهر در ساحل رود کاتهیاور است و گویند که پایتخت کریشته بوده است.

۸-هردوار: این شهر در مجاورت رود گنگ است.و در آن کشتن حیوانات و حشرات ممنوع است و حتی خوردن تخم مرغ هم ممنوع است

۹-پوشکر(Pushkar): نام این شهر به معنی نیلوفرآبی است و در ایالت راجستان قرار دارد.

 

روزهای مقدس (اعیاد):

در آیین هندو روزهای مقدس بسیار زیاد است و به مناسبت هر روز جشن مخصوصی بر پا می‌شود.این جشن ها به منظور نزدیکی به معبود از طریق ستایش و شادی و امید است و سبب پاک شدن گناهان می‌شود.چند عید مهم عبارت اند از:

-دیوالیDiwali: جشن سال نو در شمال و غرب هند

-ویشوVishu: جشن سال نو در ایالت کرالا در جنوب

-عید هولیHoli: جشن رنگ که مردم پودرهای رنگی و آبهای رنگی به یکدیگر می‌پاشند.

-دورگا پوجاDurgapuja: جشن پیروزی رام بر دیو پلید راونا که شرح آن، در راماینه آمده است.

-جانمشتامیJanmashtami: جشن تولد کریشنه

-گانش چاتورتهیGanesh chatuthi: جشن ستایش گانشا

-ماها شیوراتریMahaShivratri: جشن ستایش شیوا

هر یک از این جشن ها دارای چندین افسانه و داستان هستند که هر کدام در نوع خود شنیدنی است.

 

 

سرزمین یوگا:

بسیاری از ما کلمه یوگا را به عنوان شناسهای از هندوستان شنیده ایم و کتابهای بسیاری در این زمینه به فارسی موجود است.

یوگا (جوگ) Yogaبه معنی انضباط فکری است و در مفاهیم متعددی استفاده می‌شود مثل تمرکز فکر، مکاشفه، اتحاد روح با ماده، استغراق، اتصال و هر عملی که موجب انضباط فکری شود.کلمه یوگ از فعل یوج(Yuj) مشتق شده است و به معنی بستن و مهار کردن حیوان سرکش است (وشاید از این نظر با کلمه یوغ در فارسی مشابهت داشته باشد اگرچه یوغ در حال حاضر در فارسی فعل نیست.) پس یوگا یعنی اینکه انسان نفس سرکش خود را مهار کند تا بتواند در نهایت به روح کیهانی و اعلی متصل شود.یوگا بر خلاف تصور، از آیین بودا برنخاسته بلکه متعلق به آیین هندو است و شامل تمرینها و مراحل بسیاری می‌باشد که برخی از آنها در یوگا سوتره آمده است.

 

مذهب هندو:

آیین هندو، قدیمی‌ترین و کهن ترین مذهب زنده جهان است و اکنون بالغ بر ۹۰۰ میلیون هندو از آن پیروی می‌کنند.مذهب هندو، مکتبی ماورای طبیعی است و اجازه نمی‌دهد که پیروانش فقط به دنیا یا آخرت دلخوش کنند. زیرا مذهب هندو هدف بزرگتری را دنبال می‌کند و آن دست یابی به حقیقت زندگی است. منظور اصلی آیین هندو آن است که هر هندوی واقعی بتواند به حقیقت مطلق که برهمن نام دارد،  متصل شود.این حقیقت عبارت است از روحی ابدی که برتر و بالاتر از هرگونه علت و معلول و زمان و مکان است.

در مذهب هندو تمام کارها و اعمال مثل کارهای هنری، علمی، سنتی، سیاسی و اجتماعی، وسیله ای هستند برای رسیدن به رستگاری و به همین دلیل یک هندوی کامل، کارهای خود را با نیتی پاک و والا به درست ترین شکل ممکن انجام می‌دهد.

رقص نیز جزئی از آیین هندو است و جایگاه بسیار بالایی در فرهنگ آن دارد.زیرا رقص کاری مقدس است که از خدایان به انسان رسیده است.شیوا معتقد بوده است که تمامی‌کائنات همواره در حال رقص جاودانه ای هستند و او این رقص را ایجاد کرد و خودش به انجام آن می‌پرداخت.رقص هندی که بسیاری ازحرکات یوگا را در خود دارد، فقط برای سرگرمی‌یا تفریح نیست بلکه یک رقصنده با ایمان هنگام انجام این حرکات به حالت خلسه رفته و به آرامش دست می‌یابد. این رقص موجب نشاط و شادی روح وروان نیز می‌شود.

رقصها نیز انواع متنوع و مختلفی دارند.

مذهب هندو دستوراتی خاص در مورد غذای هندوان دارد. هندوان معتقدند که افراط در غذا سبب تنبلی جسم و انحطاط فکر می‌شود. اغلب هندوان در تمام طول عمر خود،  لب به گوشت قرمز نمی‌زنند وعده ای نیز فقط گوشت مرغ و جوجه یا ماهی مصرف می‌کنند.

غذای هندوان غالباً شیر گاو و گاومیش و فراورده های شیر است اما شیر گاو زلئو و شتر را نمی‌خورند. برنج،  جو، گندم، لوبیا، خردل، نارگیل، دانه های نباتی،  انواع میوه و آجیل از غذاهای عمده هندوان است. همچنین مصرف سیر، پیاز، تربچه و قارچ برای هندوان و مخصوصا براهمن ها ممنوع است. اگرچه این قوانین،  کمی‌ عجیب به نظر می‌رسد،  اما نرم خویی و آرامش و قناعت مردم این سرزمین،  ناشی از همین تغذیه است. اهمیت ندادن به خوراک و توجه به روح و روان،   مهمترین دلیل پرورش عارفان و ریشیانRishi بزرگ در هند است.

از دیگر معتقدات هندوییسم،  تناسخ است. اعتقاد به تناسخ روح به این دلیل است که هندوان می‌گویند،  انسان در طول یک عمر کوتاه،  نمی‌تواند به رستگاری و شعور الهی دست یابد و برای همین هر کسی سلسله ای از چند زندگانی دارد و در هر زندگی بر حسب کارهای زندگی قبلی به قالبی در می‌آید، گاهی در غالب انسان و خدایان و گاهی در قالب حیوان و گیاه و آنقدر به این تناسخ ادامه می‌دهد تا به حقیقت مطلق الهی پی برده و رستگار شود.

مذهب هندو، هم مذهبی ساده و ابتدایی است و هم مذهبی پیچیده و فلسفی است. بر همین اساس هر فردی از هر طبقه جامعه می‌تواند به آن بگرود و از آن استفاده کند. به همین دلیل نیز در جامعه هندو، هم عارفانی هستند که به مقصد عالی رسیده اند و هم عامیانی هستند که هنوز قدمی‌در راه مذهب برنداشته اند.

اخلاق اساسی هندوییسم،  بر پایه طهارت، ضبط نفس، آزادی، راستی و بی‌آزاری است. بسیاری تصور می‌کنند که هندوییسم یعنی ریاضت، اما چنین نیست. هندوییسم از زهد و ریاضت طرفداری نمی‌کند و اصرار هم ندارد که پیروانش امیال نفسانی را به کلی سرکوب کنند.این تفکر مورد تایید پیروان مذاهب جینJain و بودا Buddhaاست اما هندوییسم برعکس،  پیروانش را به ازدواج و تشکیل خانواده ترغیب می‌کند و یکی از مراحل برهمنی نیز ازدواج می‌باشد.

در هر صورت هندوییسم مذهبی است که اگر عمیقاً به آن نگاه کنیم،  دستورات خوب و اخلاقی در خود دارد و معتقد به افراط و تفریط در هیچ کاری نیست بلکه میانه روی را توصیه می‌کند. با این حال هر فرد هندو آزاد است که بر حسب توان و خواست خویش،  از این مذهب بهره برداری کند.

 

و سرانجام آنکه،  هندوییسم می‌گوید، بشر ناآگاه است و نمی‌داند که ذات مطلق چگونه روح خود را در آفریدگان دمیده است. آغاز و پایان جهان،  ماورای زمان است و زمان همانند پلی است میان ازل و ابد و چون انسان مادی،  اسیر در حصار زمان و مکان است،  نمی‌تواند از ازل و ابد آگاهی داشته باشد.

جمله ای زیبا در بهگودگیتا (Bhagavad gita)هست که می‌گوید: “آغاز هستی مخفی و وسط آن آشکار و پایانش ناپیدا است.”

 

  • بتسابه مهدوی

جن

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۲۶ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

۱- جن جانوریست دارای شعور و فیزیکی غیر ارگانیک که از لحاظ شان وجودی از دید ادیان پایینتر از انسان و بالاتر از حیوان جای می گیرد در فرهنگ فارسی به آن دیو و در فرهنگ عرب به آن جن و در فرهنگ لاتین demon یاjinn نام گرفته است. جن به معنای چیزی است که پوشیده شده و منظور پوشیده ماندن او از حواس ماست.

 

۲- خصوصیات فیزیکی جن از دید انسان اعجاب آور است عنصر اصلی وجودی جن آتش است وبه علت نداشتن عنصر خاک در وجودش مانند بارباپاپا می تواند به هر شکل و اندازه ای تبدیل شود و بسیاری از چیزها را در یک آن جا به جا کند همچنین سرعت نقل مکان بسیار بالایی دارد می تواند مثلا ظرف 5 دقیقه فاصله بین لاهور و تهران را طی کرده و برگرد.

 

3- جن ابزار ساز نیست وبه علت خصوصیات فیزیکی منحصر بفرد قادر است در هر مکان و شرایطی زندگی کند وبرای همین به خانه و مسکن نیازی ندارد زیرا سرما و گرما و باد و بوران بر او کارگر نیست جن به وسایل حمل و نقل بی نیاز است و از اینجا می توان فهمید که جن ها دارای صنعت و تکنولوژی نیستند و شهر و کاشانه ای ندارند مکان معمول زندگی آنها کوه وجنگل و دشت است.

 

۴- جن مانند همه جانداران غذا مصرف می کنداما به مقداری بسیار کمتر از انسان.

 

۵-جن ها مثل انسان جنسیت ونر یا ماده دارندتولید مثل می کنند و تشکیل خانواده می دهند و به صورت جماعت زندگی می کنند و جامعه ندارند

 

۶- جن نسبت به انسان زیاد عمر می کند حدود 1000 سال به بالا .جن هایی که در سوره ی جن از آنها نام برده شده که وقتی اولین بار آیات قرآن را شنیدند از شدت ازدحام داشتند بر سر هم خراب می شدند احتمالا هنوز زنده اند جن ها مانند انسان داناونادان .فرمانده و فرمانبردار ارباب و بنده کافر و متدین شفیق و شرور دارند.وقتی که مردند از بین میروند و نیازی به قبر و گورستان ندارند.

 

۷- جن دارای عقل است اما نه عقل ابزار ساز و عقل فلسفی و خلاقیت هنری .عقل جن به معنای قوه ی ارزیابی امور روزمره یا همان عقل معاش و قوه تشخیص است به اضافه هوشی سرشار اعم از قدرت خواندن فکر و جستجو و یافتن گذشته و آینده.

 

۸- جن ها مانند انسان نامگذاری می شوند و دارای اسم و رسم و شهرت هستند دارای زبان خاص و قوه تکلم هستند و قادر به فهم زبان آدمیان

 

۹- معروف ترین جن ابلیس یا همان شیطان نام دارد که وصف حال او را شنیده اید که چون بسیار در قرب به حق کوشید به جایگاه فرشته های مقرب رسید اما چون حاضر به سجده بر انسان یعنی شریک قرار دادن بر خدا نشد از درگاه رانده شد.

 

۱۰- طبیعت بین جن و انسان فاصله گذارده است این پرده عبارت است از شان وجودی آنها و هراس طبیعی هر دو از هم .جن طبیعتا انسان را می بیند اما انسان جز در شرایط خاص قادر به رویت جن نیست.

 

۱۱- جن در شرایطی قادر به تسخیر انسان و انسان در شرایطی قادر به تسخیر جن است انسان مسخر شده را مجنون یا دیوانه یا دیو زده و جن تسخیر شده را موکل می نامند گویند خود جنیان بر سه قسمند دیو.جن وپری که از لحاظ مکانی مادون فرشته هستند.

 

۱۲- جن می تواند در مواردی تربیت شده به انسان خدمت کند چنین سنتی در میان جنگیران ایران و پاکستان وهند وجود دارد اما به طور کل نه بودا نه دالای لاما نه اولیا الله و نه عرفا و نه پیامبران هیچکدام به مدد خواستن از موجوداتی که مثل انسان خطا و اشتباه و گناه می کنند توصیه نکرده اند اما همگی وجود آنها را تایید کرده اند .

 

۱۳- جنیان مانند امواج رادیویی و ماهواره ای با ما هستند ظاهر نمی شوند اما حاضرمی شوند و بعضی از انها درخانه ها و بدن شخصیت های ضعیف رفت و آمد می کنند یکی از راه های دور کردن جنهای مزاحم خواندن و آویختن 4 آیه از قران است که با قل شروع می شوند و بسیاری ادعیه که درکتب مختلف وجود دارند.اماراه دورکردن انسان شرورچیست!؟!.

 

۱۴- جن ها بعضی از ما را به شکل همزاد و غیر همزاد دوست دارند و کمکمان می کنند همینطور جواهرات و اشیای قیمتی ما ازجمله انگشترهایی با نگین سنگ (مخصوصا عقیق)را بسیار دوست دارند (ومخصوصا اگر بر آن آیات و اوراد حک شده باشند) اگر دوستمان داشته باشندو سخنی باماداشته باشند بیشتربه خوابمان می ایند و دلسوزی خود را اعلام می کنند خیلی ازآنها خدمتگذار ارواح اولیا هستند و دست ماراگرفته اندو خیلی ها هم به کرداراکثرآدمیان اهل شیطنت.بیشتر آنها بی ضررند و مثل ما گرفتار این دنیا و درگیر و دار تقدیر خویشند.

 

دکتر مهدوی, [۲۰.۰۶.۱۶ ۱۴:۵۳]

۱۵- اما آنان که ماورای طبیعت و موجوداتش را باور ندارند چند دسته اند :کسانی که انچه که نمی بینند را باور ندارند اینها معمولا فقط آنتی تزقصه های جن وپری مادربزرگ ها هستند که حتی زحمت دانستن کوچک ترین اطلاعاتی جز نقد داستان گرمابه های تاریک وکوتوله های پاسمی و عروسی جن ها رابه خودشان نداده اند این تیپ آدمها از 7 سالگی که مادر بزرگه داستان های جن وپری را برای ترساندن و خواب کردنشان تعریف می کرده هنوز زیر لحاف هستند.و یا اینکه هارد دیسک کوچکشان از مسئله پر شده و دیگر تاب و یارای درک و پذیرش راز را ندارندمثل من چهارتا کتاب خوانده اند و تمام ماجرا را در همان چهارتا دیده اند.و گروهی که پوچ یا ابسورد هستند کسانی که خویش را منکرند چه رسد به ماورای خویش و گروه آخر کسانی که جنها دستشان می اندازند و در مجالس احضار ارواح در نقش یک روح برایشان شیرین کاری می کنند تا فردا در مدح روح کتاب چاپ کنند و جایزه بگیرند!

 

جن برای انسان از انسان خطرناک تر نیست همانطور که انسان برای کوسه از کوسه خطرناک تر است!(در تاریخ بشر حتی یک مورد مرگ انسان به دست جن گزارش نشده در حالی که فقط در دوره حکومت استالین 35 میلیون روس به قتل رسیدند آمار کشتار جنگ های مذهبی صلیبی و جنگ های جهانی و قومی و قبیله ای پیش کش) در حقیقت هیچ چیز هراس ناک تر و هوس ناک تر انسان نیست که به قول توماس هابز انسان گرگ انسان است.

 

۱۶- در کل و بدون در نظر گرفتن موارد خاص انها به ما کاری ندارند ماهم به آنها کاری نداریم ازدود و دم و سر و صداهای شهر و بوی فاضلاب و توالت فراریند مثل ما کارما و مکافات دارند و دست آخر اینکه در مجموع با تمام این اوصاف تفاوت اساسی با ما ندارند زیرا که : آنها هم رنج می کشند

 

  • بتسابه مهدوی

ستاره داوود مهر سلیمان

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۲۰ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

ستاره داوود، مهر سلیمان، نگین سلیمان یا خاتم سلیمان شکلی مرکب از دو مثلث متساوی الاضلاع یکی رو به بالا و دیگری رو به پایین که روی هم قرار گرفته، تشکیل شده است. این تعریفی است که دنیا از ستاره داود میشناسد. این نشان در ادیان و عقاید مختلف، به خصوص یهودیت امروزی کاربرد دارد.

 

ستاره داوود در یهودیت

ستاره داوود (به عبری מָגֵן דָּוִד یا מגן דוד - ترجمه واژه به واژه: سپر داوود) نشان یهودیت، به خصوص در بین یهودیان اشکنازی است. این علامت را می توان بر روی پرچم کنونی کشور اسرائیل مشاهده کرد. برخی از یهودیان اعتقاد دارند که ستاره داوود نشانه آمیزش نهایت و بی نهایت، جهان دیدنی و جهان نادیدنی است. بر طبق نظر برخی علمای تورات ستاره شش گوشه دارد که نشان از شش روز هفته دارد.

 

مرکز ستاره را نماد روز هفتم می دانند که روز استراحت است. این معنا به نوعی همان جامعیت و تقدس عدد هفت است. اما برخی دیگر بر این باور هستند که این نشان داوود پیغمبر نیست، بلکه نشانهٔ داوود الروی فرزند سلیمان بن دوجی، که با ادعای مسیح بودن در مقابل سلجوقیان شورش کرد. سپس پس از مرگ وی نشانه پرچم او در بین یهودیان اشکنازی مشهور گردید. برخی از گروههای سنتی یهودی بجای این نشان که آن را بدعت می خوانند، از نشان سنتی یهود، منوره، استفاده می کنند. در قرآن کریم درباره حضرت سلیمان آمده: و عده اى از شیاطین براى او غواصى مى کردند و غیر از آن نیز کارهایى انجام مى دادند، و ما مراقب اوضاع آنها بودیم تا از فرمان سلیمان تمرد نکنند (انبیاء، 82).

 

جن نوعى از مخلوقات داراى عقل و شعور و استعداد و تکلیف است، که از نظر ما انسانها ناپیدا است و به همین جهت" جن" نامیده مى شود و بطورى که از آیات سوره جن استفاده مى شود آنها نیز مانند انسانها داراى دو گروهند مؤمنان صالح، و کافران سرکش، و ما هیچگونه دلیلى بر نفى چنین موجوداتى نداریم، و چون مخبر صادق (قرآن) از آن خبر داده مى پذیریم.

 

از آیات سوره ص و سبا و همچنین آیه مورد بحث به خوبى استفاده مى شود که این گروه از جن که مسخر سلیمان بودند افرادى باهوش، فعال، هنرمند و صنعتگر با مهارتهاى مختلف بودند.و جمله" یعملون عملا دون ذلک" (کارهایى جز این براى او انجام دادند) اجمالى است از آنچه مشروحش در سوره سبا آمده است: نشان مى دهد" محرابها و معابد بسیار عالى و زیبا و وسائل زندگى مختلف از جمله دیگها و سینى هاى بسیار بزرگ و مانند آن براى او مى ساختند".

 

از پاره اى دیگر از آیات مربوط به سلیمان استفاده مى شود که گروهى از شیاطین سرکش نیز وجود داشتند که او آنها را در بند کرده بود، «و آخرین مقرنین فی الأصفاد» (ص- 38) و شاید جمله" و کنا لهم حافظین" نیز اشاره به این باشد که ما آن گروه خدمتگزار سلیمان را از تمرد و سرکشى بازمى داشتیم. بنا به برخی روایات حضرت سلیمان نیز با این ستاره جنیان را به تسخیر خویش در آورده بود.

دکتر بتسابه مهدوی

4 مرداد 96

  • بتسابه مهدوی

باورهای کهن ایرانیان بر پایه هفت

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

هفت ایزدان آریایی

هفت طبقه زمین

هفت طبقه آسمان

هفت ستاره : ماه , تیر , ناهید , خورشید یا مهر , بهرام , برجیس , کیوان

هفت روز هفته

هفت امشاسپند در دین زردشت ( اشا , وهومنه یا بهمن یا وهمن , اشه وهشتا یا اردی بهشت , خشترا یا شهریور , آرمیتی یا سپندارمذ , هروتات یا خرداد , امرتات یا امرداد )

هفت اقلیم , هفت کشوری که در طول تاریخ تحت کنترل ایران بودند

زمین هفت کشور به شاهی تو راست               سپاهی و گاهی و راهی توراست ( فردوسی بزرگ )

هفت دریا

هفت ایزد در مذهب مانوی در زمان ساسانیان

هفت پیکر نظامی گنجوی

هفت خان رستم  : خوان اول رخش شیر را کشت , دوم چشمه آب به رهنمایی غرم به رستم پیدا گشت , سوم رستم اژدها را کشت , چهارم زن جادوگر را هلاک کرد , پنجم دوگوش دشتبان را برکند , ششم ارژنگ دیو را بکشت , هفتم دیو سپید را به قتل رساند .

هفت آتشکده کهن ایرانیان : آذرمهر , آذرنوش , آذربهرام , آذرآیین , آذرخرین , آذربرزین , آذرزرتشت بیشتر

هفت تپه خوزستان

هفت سین : سیب , سنجد , سماق , سرکه , سبزه , سمنو , سکه

هفت طبقه آرامگاه کوروش بزرگ نمایش

هفت مثنوی جامی

هفت قسمت اعضای بدن : سر , گردن , سینه و آنچه در آن است , پشت , آلت تناسلی انسان , دستها , پاها .

هفت روز عزا برای درگذشتگان در ایران ( مراسم هفتم )

هفت آشان صحبت : دهی است از بخشهای سنجابی کرمانشاه

هفت آسیا : دهی است از بخش فریمان در مشهد

هفت آشان جیب : دهی است از بخشهای سنجابی کرمانشاهان

هفت آشیان : دهی است در سقر کرمانشاه

هفت پاره : دهی در کازرون پارس

هفت پا : دهی در سعادت آباد بندرعباس

هفت تاش : دهی در سقز کردستان

هفت تن : زیارتگاهی در تهران

هفت تنان : دهی در لاریجان آمل

هفت تنان : کوهی در مغرب ناحیه بخیتاری

هفت تومان : دهی در بخش خوربیابانک شهرستان نایین

هفت جرد : روستای در مرو

هفت جوب : دهی در شهریار ( استان تهران )

هفت چاه : دهی در حومه ارداک مشهد

هفت چشمه : دهی در گرمسار دماوند , بهشهر ساری , دهخوارقان تبریز , میانه , شبستر تبریز , مشکین شهر , صالح آباد ایلام , آبدانان ایلام , سنجابی کرمانشاه , دلفان خرم آباد , کاکاوند خرم آباد , چگنی خرم آباد , دهدز اهواز , زاغه خرم آباد , آخوره فریدن .

هفت چوبه : دهی در ورامین تهران

هفت حوض : منطقه ای در نارمک تهران

هفت خان : بخشی از اردکان شیراز

هفت خانه : منطقه ای در خلیل آباد کاشمر

هفت خانی : دهی در خزل نهاوند

هفت دست : بنای به جای مانده از دوره صفویه

هفت رک : بزرگترین شهر مکران در ناحیه سیستان کنونی

هفت رود : نام کهن منطقه پنجاب در پاکستان که بخشی از ایران بوده است

هفت سار : بخشی از منطقه ارومیه

هفت سوی : دهستانی در بخش طیبات مشهد

هفت شوئیه : دهی در اصفهان

هفت شهیدان : منطقه ای در خوزستان

هفت کده : بخشی از زرین آباد ایلام

هفت گل : بخشی در شهر اهواز

هفت گنج : نام نوایی از موسیقی ایرانی

هفت وان : دهی در شاپور شهرستان خوی و همچنین شهرستان لار

هفت جوش : هفت فلز مشهور : زر , نقره , مس , جست , آهن , سرب , ارزیر

لگد کوبه گرزه هفت جوش               بر آورد از گاو گردون خروش  ( نظامی )

 و همچنین دهها ضرب المثل و کلمات عامیانه ایرانی همچون : هفت پشت یا هفت نسل یا هفت جد , هفت اخگر نیاره , هفت الوان , هفت خزینه , هفت خط , هفت حکایت , هفت خال , هفت رنگ , هفت قلم آرایش , هفت گنج پرویز , هفت چشمه , ترشی هفته بیچار و . . .

 

نفوذ هفت مقدس ایرانی در نزد ملتهای دیگر

عجایب هفت گانه دنیا

هفت شهر طلسم نمرود

هفت شب روز بلای قوم عاد

هفت فرشته مقدس در نظر بنی اسرائیل

هفت گاو فربه و هفت گاو لاغر که فرعون به خواب دید

هفت نفر اصحاب کهف : یملیخا , مگشلینیا , مشلیتیا , مرنوش , دبرنوش , شادنوش , مرطونش

هفت سن آغاز آموختن و آموزش کودکان است و در همه جای دنیا کودکان در هفت سالگی به عقل و خرد برای آغاز آموختن دست می یابند . که این سن در ایران باستان بارها در زمان هخامنشیان مورد تاکید قرار گرفته است تا کودکان تیر اندازی و دانش را در هفت سالگی بیاموزند و هرودوت در اینباره سخنهای بسیار گفته است.

 

 برخی از موارد نفوذ عدد مقدس هفت ایرانی در دین اسلام

در مذهب اسلامی حنفیه (5) ( ابوحنفیه نعمان بن ثالث بن زوطی بن ماه ) هفت پایه باور دینی وجود دارد :

1 ) قرآن

2 ) سنت

3 ) اقوال صحابه

4 ) قیاس

5 ) استحسان

6 ) اجماع

7 ) عرف

 

 و یا موارد دیگری همچون :

 

هفت سنگ به شیطان زدن در زیارت مسلمانان

هفت محرم در دین اسلام

هفت بارطواف بر گرد کعبه در دوره جاهلیت

هفت در و هفت طبقه دوزخدر قرآن

هفت عضوی که در سجده باید بر زمین باشد

هفت بار تطهیر در قوانین طهارت

 

مراتب هفت  گانه در مذهب شیعه اسماعیلیه

 

هفت امامی : امام ابوحنیفه , امام شافعی , امام مالک , امام احمدبن حنبل , امام ابویوسف , امام محمد , امام زفر

هفت چشمه بهشت : کوثر , کافور , میم , سلسبیل , معین , زنجبیل

هفت دانه : آش عاشورا که با گندم و نخود و باقلا و عدس درست می شود

هفت جهنم : سقر , سعیر , لظی , حطمه , جحیم , جهنم , هاویه

هفت فرشته : اوریائیل , جدیائیل , شمائیل , عنائیل , جبرئیل , عزرائیل ...

 هفت شیوه قرائت قرآن : نافع مدنی , عبدالله بن کثیر , ابوعمرو بصری , ابن عامر شامی , عاصم کوفی , حمزه کوفی , علی کوفی

 

و بسیاری موارد دیگر که در سایر شوون تمدنی بشر دیده شده است نشانهاهمیت فوق العاده عدد هفت در نظر اقوام مختلف جهان است که بی شک همگی از تمدن و باورهای ملی ما ایرانیان سرچشمه گرفته شده است .

 

  شیخ محمود شبستری ( گلشن راز )

 

به زیر هر عددی سری نهفت است                             از آن درهای دوزخ نیز هفت است

 

 عدد هفت جایگاه بسیار والایی در آیین عرفان و تصوف ایرانی و همچنین ادبیات غنی کشورمان دارد . گستره عقیدتی عدد هفت بیشتر متعلق به ایران بزرگ ( شامل کردستان عراق , کردستان ترکیه , ارمنستان , آذربایجان , تاجیکستان , بلوچستان , افغانستان , ترکمنستان و جنوب ازبکستان است ) . به جرات میتوان گفت هیچ شاعر , بزرگ , اندیشمند یا فیلسوف ایرانی را نمی توان در گستره ایران بزرگ یافت که از عدد هفت سخن نگفته باشند .  مولانا , حافظ , خاقانی , دقیقی , خیام , سعدی , فردوسی . نامورترین عرفای بزرگ جهان که حافظ , عطار , مولانا , شمس در زمره آنان می باشند بر عدد هفت تاکید بسیار کرده اند . به خصوص شیخ عطار که هفت شهر عشق اش شهرت جهانی دارد و یا فلسفه هفتمردان در تصوف دراویش :

 

 هفت شهر عشق عطارنیشابوری

 

( مراحل هفت گانه عرفان ایرانی )

 

 گفت ما را هفت وادی در ره است                   چون گذشتی هفت وادی،درگه است

وا نیامد در جهان زین راه کس                  نیست از فرسنگ آن آگاه کس

چون نیامد باز کس زین راه دور               چون دهندت آگهی ای ناصبور؟

چون شدند آن جایگه گم سر به سر             کی خبر بازت دهد ای بی خبر؟

هست وادی طلب آغاز کار               وادی عشق است از آن پس ، بی کنار

پس سیم وادی است آن معرفت              پس چهارم وادی استغنا صفت

هست پنجم وادی توحید پاک              پس ششم وادی حیرت صعبناک

هفتمین وادی فقر است و فنا            بعد از این روی روش نبود تو را

در کشش افتی روش گم گرددت                  گر بود یک قطره قلزم گرددت بیشتر

 

  حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی ( مولوی بلخی ) عارف گرانمایه ایران زمین

هفت شهر عشق را عطار گشت                 ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم بیشتر

 

شایسته است امروزه نیز برای زنده نگه داشتن این باور کهن و ملی ایرانی در هرچه بیشتر استفاده کردن از این عدد پر رمز کوشا باشیم . برای مثال بسیار پسندیده است که زندگی جوانان ایران زمین بر پایه این عدد ورجاوند ( مهریه , شادی , هفت پیمان و . . . ) آغاز گردد تا هزاران سال شکوه و تمدن و تقدس آسمانی آن در زندگی آنان اثرات هرچه نیک بگذارد و پایه های زندگی زناشویی شان مستحکم تر و ایرانی تر شود . چنانچه  در همین کمتر از پنجاه سال پیش در ایران , آغاز زندگی جوانان این سرزمین به احترام این عدد مقدس که نیاکان به آن ایمان داشتند , هفت شبانه روز جشن و پایکوبی برپا می شده است . برای نمونه میتوان یک بدعت گذاری جدیدی را در میان جوانان ایرانی پایه گذاشت که از همین مهر و فرهنگی غنی ایرانی سرچمشه گرفته شده است . هفت پیمان برای دختران و پسران ایرانی پیش از ازدواج :

 

1 ) پرهیز از دروغ

2 ) حفظ احترام میان طرفین

3 ) احترام به جایگاه پدر و مادر نزد زن و مرد

4 ) مهر و وفاداری به میهن در همه شرایط زندگی

5 ) سوگند به اجرای کردار نیک - گفتار نیک - پندار نیک ایرانی

6 ) سوگند به حرکت در مسیر راستی و درستی در زندگی زناشویی

7 ) تلاش و کوشش برای پیشرفت مادی و معنوی در زندگی زناشویی

 

به درستی میتوان گفت که هرچه از هفت سخن بگوییم کم است . زیرا هم دایره وسعت آن بسیار گسترده است و هم اینکه از محدوده ذهن بسته ما انسانها خارج است . بزرگترین مسلکها , باورها و شخصیتهای ایرانی به عدد هفت ایمان داشته اند . چنانچه کوروش بزرگ بنیانگذار حقوق بشر و آزادی انسانها پس از مرگ کالبد ارزشمندش به عنوان هفتمین طبقه در پاسارگاد قرار میگرد , به صورتیکه شش طبقه با سنگهای عظیم بنا می گردد و طبقه هفتم طاق آرامگاه و کالبد کوروش بزرگ است ( نمایش ) . از سوی دیگر هفت مقدس نیز در بدن ما انسانها نیز وجود دارد . در دنیای پزشکی مهره های بدن انسان در کمر , از هفت مرحله تشکیل شده است . همین باور نیز به آیین های هند و بودا نیز نفوذ کرده است و امروزه بسیاری از عرفای بزرگ هند برای رسیدن به درجه کمال حضرت حق از هفت مرحله ای که در استخوانهای پشت کمر ما انسان نهفته است سیر مسیر میکنند  این بدین شرح است :

 

1 ) چاکرای اول در جایی بین مقعد و اندام تناسلی قرار دارد و نشان از زندگی حیوانی برخی ما انسانها دارد اگر به مراحل بالاتر نرویم و در همین مرحله از زندگی بمانیم .

2 ) چاکرای دوم بالای اندام تناسلی قرار دارد و به استخوان وصل است و مرکز احساسات نخستین تصفیه نشده، انرژی جنسی و خلاقیت می باشد .

3 ) چاکرای سوم تقریبا دو انگشت بالای ناف است . اگر این چاکرا هماهنگ کار کند شما می توانید خود را کاملا باور کنید و هم چنین به احساس دیگران و ویژگی های شخصیتی آنها احترام بگذارید.

4 ) چاکرای چهارم در وسط قفسة سینه هم سطح با قلب قرار دارد . چاکرای قلب جایگاه عمیق ترین و پر شورترین احساسات عاشقانة ماست.

5 ) چاکرای پنجم بین گودی  گردن و  گلو قرار دارد. مرکز گنجایش  بیان، پیوندهای بادیگران  و خود آگاهی  انسان است.

6 ) چاکرای ششم یا چشم سوم در میان یک انگشت بالای پل بینی در وسط پیشانی و میان دو چشم  قرار دارد که جایگاه نیروهای ذهنی برابری، تشخیص ، حافŸ

دکتر بتسابه مهدوی

30 خرداد 96

  • بتسابه مهدوی

عدد مقدس هفت

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۵۵ ق.ظ

دکتربتسابه مهدوی

 

هفت وادی میترایسم در ایران

 

1 ) کلاغ : منسوب به عطارد , نماد هوا و باد

2 ) همسر : منسوب به زهره , نماد آب

3 ) سرباز : منسوب به مریخ , نماد خاک

4 ) شیر : منسوب مشتری , نماد آتش

5 ) پارسا : منسوب به قمر

6 ) خورشید : منسوب به مهر , ستاره صبح

7 ) پیر مرشد : منسوب به زحل بیشتر

 

   هفت باور نیک ایرانیان باستان

 

1 ) پرستش هرمزد یا اهورامزدا خدای دانای یکتا

2 ) اشویی , پاکیزگی و پارسایی

3 ) سدره و کشتی , بستن نشان خداپرستی برای جوانانی که به سن بلوغ می رسند

4 ) برگزاری آیین و دردگان ( درگذشتگان )

5 ) دستگیری از نیازمندان و تنگدستان

6 ) برگزاری جشنهای ملی و مذهبی

7 ) به جای آوردن نمازهای پنج گانه زرتشت

دکتر بتسابه مهدوی

30 خرداد 96

  • بتسابه مهدوی

درختان مقدس

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۳۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۶:۵۹ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

در اسطوره‌شناسی به بررسی درختانی می‌پردازد که از زمانهای کهن نماد مورد علاقه مردم بوده‌اند و وارد در اسطوره‌شناسی آنها شده‌اند.

در فرهنگ ایرانی، همچون بسیاری از اقوام دیگر، برای برخی از گیاهان و درختان نیرو و خواص و تقدس خاصی قائل بوده‌اند.

 

گل‌ها و گیاهانی ماننداسپند، هوم، گل محمدی، (گل سرخ)، نسترن زرد و سفید، «تهم Taham چنار و کنار و انار و موز (رز، تاک) و سرو و درختتوت و درخت سنجد و درخت گز ودرخت تاقوک در ایران کمتر دهی است که نمونه‌ای از درختان مورد احترام را در خود نداشته باشد، این درختان و درختچه‌های گوناگون، در باور عامهٔ مردم دارای ویژگیهای کم و بیش یکسانی هستند. از جمله اینکه بریدن آنها و حتی شکستن شاخه‌های آنها سبب نابودی و یا زیانهای عمده برای شکننده دربر خواهد داشت این درختان برآورندهٔ حاجات نیازمندان بوده، در دفع برخی امراض و چشم زخم مؤثر می‌باشند. نیازمندان بر آن دخیل می‌بندند، پارچه می‌بندند، نخ گره می‌زنند و قندیل می‌آویزند و افسانه‌ها و داستانهای بسیاری در پیرامون آنها نقل می‌شود.

 

در ایران دو درخت مقدس معروف وجود داشته‌است:

 

درخت سرو

شواهد بسیار زیادی از مقدس بودن سرو نزد آیین‌های کهن ایرانی وجود دارد نوشته‌های بجای مانده از حکایت درخت سرو کشمر که بدستور خلیفه بریده شد و مورد نفرین واقع شد حکایت معروفی در تاریخ اسلام است.

هنوز هم نزد روستاییان خراسان از تقدس برخوردار است که این احترام و تقدس در کتابهای تاریخی نیز منعکس شده‌است و آن داستان سروک شمر است. «در شاهنامه آمده‌است که پیامبر زرتشت، یک درخت سرو شگفت که سرشتی مینوی و اندازه‌ای بسیار بزرگ داشت، در ناحیهٔ کشمر (از روستاهای شهرستان بردسکن کنونی) بر در آتشکدهٔ برزین مهر بر زمین نشاند.

 

بهشتیش خوان ارندانی همی

چرا سروکِشمَرش خوانی همی،

چراکش نخوانی نهال بهشت،

که چون سرو کِشمَر به گیتی که کشت؟

 

در متنهای تاریخی پس از اسلام، به نام سروعظیم مقدسی بر می‌خوریم که با زرتشت و موبدان و مغان پیوستگی دارد و تا اواسط قرن نهم میلادی بر سر پا بوده‌ است. تا اینکه سرانجام در سال ۸۴۶ میلادی (۲۳۲ هـ ق)به فرمان و فتوای «متوکل» خلیفهٔ عباسی آن را بریده و فرو افکندند».

 

در فرهنگ ایرانی، همچون بسیاری از اقوام دیگر، برای برخی از گیاهان و درختان نیرو و خواص و تقدس خاصی قائل بوده‌اند.

در ایران کمتر دهی هست که نمونه‌ای از درختان مورد احترام را در خود نداشته باشد، این درختان و درختچه‌های گوناگون، در باور عامهٔ مردم دارای ویژگیهای کم و بیش یکسانی هستند. از جمله اینکه بریدن آنها و حتی شکستن شاخه‌های آنها سبب نابودی و یا زیانهای عمده برای شکننده دربر خواهد داشت این درختان برآورندهٔ حاجات نیازمندان بوده، در دفع برخی امراض و چشم زخم مؤثر می‌باشند. نیازمندان بر آن دخیل می‌بندند، پارچه می‌بندند، نخ گره می‌زنند و قندیل می‌آویزند و افسانه‌ها و داستانهای بسیاری در پیرامون

 

درخت تاقوک درخت تاگوک یا داغداغان. یا تَگوک Taghouk یا درخت”” تـَ “” یکی از درختانی است که به همراه درخت سرو نزد ایرانیان باستان از تقدس برخوردار بوده و معمولا خانم‌ها بر آن پارچه‌ای و یا رووش(تکه باریک پارچه) می‌بستند برای رفع بلا و یا بر آورده شدن حاجات. هنوز هم این سنت در بعضی از مناطق ایران حفظ شده‌است درخت سرو زیبد و درخت تاقوک زیبد درقهستان و همچنین در منطقه ترکمن صحرا را می‌توان نام برد.

دکتر بتسابه مهدوی

30 اسفند 95

تهران

  • بتسابه مهدوی

گاو در ایران باستان

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۰۲ ب.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

 

گاو در ایران باستان در میان چارپایان مفیدتر تلقی شده است ، گاو در ایران علاوه بر مفهوم متداول آن به صورت اسم جنس بر همه چارپایان مفید اطلاق می شود.

معانی سمبلیک: باروری پایداری با ثروت- حاصلخیزی- کار- آگاهی- گرما- وفور- خلاقیت و قدرت زندگی می باشد.

لغت ( گاو ) در فرهنگ زرتشتی هنوز بر سر یک دسته از اسامی جانوران از قبیل گاومیش-گاو گوزن- گاو گراز و گاو ماهی دیده می شود واین خود دلیل است بر این که اسم جنس بوده است.

 

گوسفند نیز که امروز بر نوع میش- اعم از نر و ماده اطلاق می شود در اصل ( گیوسپنت )(گاو مقدس) بوده است. گاو در ایران باستان در میان چارپایان مفیدتر تلقی شده است. گاو نر یا ورزا که عمل زراعت و شخم زدن را بر عهده داشته علاوه بر این که اساس تغذیه به شمار می رفته در گردونه کشی و بارکشی نیز از این حیوان استفاده می شد. شگفت نیست که در آیین مزدیسنا بسیار عزیز و گرامی باشد و از فرشته نگهبان آن امداد خواسته شود و روز چهاردهم ماه به نام او( گوشروز) موسوم گردد.شاید به همین دلیل است که در گاتها قربانی گاودر مراسم مذهبی منع شده است.

 

گاو اوگدات ( ovagdat)- چنان که از روایات مربوط به آفرینش در ایران کهن بر می آید پنجمین مرحله آفرینش  در خلقت عالم حیوانات بود . همان طور که در مورد خلقت گیاهان در اساطیر سخن از( درخت همه تخم) که همه گیاهان از آن به وجود آمد- می رود. در مورد حیوانات هم اعتقاد بر این بود که گاوی به نام ( اوگدات ) تخم کلیه چارپایان و حتی برخی گیاهان سودمند را با خود داشت. این گاو تنها مخلوق روی زمین و حیوانی زیبا و نیرومند بود که گاهی او را به صورت گاوی نر و گاهی هم در هیات گاوی ماده تصویر کرده اند. بعدا کیومرث نیز مانند این گاو از خاک پدید آمد و تا سه هزار سال هر دو در آرامش بودند.

هنگامی که دیو بدی به گاو نخستین رسید- گاو علی رغم تلاش اهورامزدا بیمار شد و سرانجام چشم از جهان فرو بست.

 

روان گاو( گوشورون) ظهور مردی که حامی حیوانات باشد را از اهورامزدا خواستار شد که اهورامزدا فره وشی زرتشت را بدو نمود. سپس از هر یک از اعضای گاو نخستین- پنجاه و پنج نوع گیاه شفا بخش رویید و شکوه خود را از نطفه گاو نخستین کسب کرد و از این نطفه یم جفت گاو نر و ماده پدید آمد و به دنبال آن نیز دویست و هشتاد  و دو جفت از هریک از حیوانات روی زمین ظاهر شد.

 

افسانه گاو نخستین در آیین میترا یا ( مهرپرستی) و مذهب مانی نیز باقی مانده است. با این تفاوت که در آیین مهری- نخستین گاو موجودی اهریمنی بود که به ترتیبی خاص مهر با او به جنگ پرداخت و پس از چیرگی بر او با دستی منخرین( بینی)او را گرفت و با دستی دشنه ای در پهلویش فرو برد. در این لحظه از اعضای بدن و خون گاو نخستین کلیه گیاهان و انواع چارپایان پدید آمد.

 

داستان گاو در اساطیر ایرانی به آنچه که ذکر شد  منحصر نمی شود. در روایات کهن یکی از اعمال جابرانه کاووس کشتن گاوی است که حافظ مرز ایران و توران بود. این گاو را اهورامزدا آفرید تا چون نزاعی بین ایران و توران درگیرد او سم خویش برحد واقعی ایران و توران بکوبد و نزاع و جدال از میان برود.

 

هنگام زادن فریدون- گاوی به نام پرمایه یا برمایون زائیده شد . ضحاک ، آبتین، پدر فریدون را بکشت و مادرش به بیشه ای  گریخت و فریدون  را به نگهبان پرمایه سپرد؛ و او به شیر پرمایه بزرگ شد. چون ضحاک از ماجرا خبر یافت،پرمایه را  بکشت. از این گاو در اوستا و آثار پهلوی اثری نیست. نام او در شاهنامه پرمایون و برمایون ضبط شده است. میان نام این گاو با نام پدر فریدون در متن پهلوی ( یعنی پرگاو) ارتباط نزدیک وجود دارد. "بیرونی " نقل می کند : هنگامی که ضحاک از فریدون امان خواست ، او را به خون جدش امان داد که وی را نکشد، و فریدون به خون گاو نری که در خانه جدش بود سوگند یاد کرد که او را بکشد. بنابر روایات فردوسی فریدون ،  پس از آنکه زمینه را برای نبرد با ضحاک مهیا دید ، از دو برادرش " کیانوش" و "شادکام" تقاضا کرد که برایش به آهنگران گرزی سفارش دهند ک مشخصات آن را خود او به سان ( سر گاو میش) رسم کرد.

 

و این قراین ، و این که اجداد فریدون همه لقب ( گاو) داشتند، برخی را بر آن داشته است که گاو را " توتم خانوادگی" فریدون تصور کنند.

باید دانست که گرز گاو پیکر و گرزه گاو سار منحصر به فریدون نیست، بلکه بسیاری از پهلوانان شاهنامه نیز با چنین گرزی تصویر شده اند، نیز بنابر روایات کهن گاهی در میان چارپایانی که از گائ نخستین پدید آمدند، از ماهی بزرگی به نام " گاو ماهی" یاد می شود، که در تمامی دریاها وجود دارد. هنگامی که این گاو ماهی بانگ بر می آورد، جملگی ماهیان باردار می شوند و همه موجودات زیانکار دریایی دچار سقط جنین می گردند. آیا میان تصور این گاو با " گاو زمین" رابطه ای وجود دارد؟

 

گاو زمین در افسانه های آریایی گاو مقدس ، نماینده قدرت و نیرو است. از این رو ، قدما معتقد بودند که زمین روی شاخ گاو قرار دارد و گاو بر پشت ماهی بزرگ و او در دریاها شناور است. هرگاه که گاو خسته می شود، زمین را از روی یک شاخش به روی شاخ دیگر می لغزاند و همین کار موجب زمین لرزه می شود.

 

همچنین در مراسم نوروز در روستاها تخم مرغ هایی روی آیینه می گذارند و معتقدند به هنگام تحویل سال ، وقتی که گاو آسمانی کره زمین را از شاخی به شاخ دیگر خود می افکند، تخم مرغ در روی آیینه خواهد جنبید. در اسطوره های میترایی خون گاو سبب پیدایش موجودات می شد، ولی در این باور جنبش گاو سبب باز پیدایی سال و آفرینش نطفه می شود.( یاحقی،1369؛362-360)

 

مقام گاو در زمین برابر ( ثور) است، زیرا وی در در کشتکاری زمین نقش موثری دارد. در اساطیر ایران نیز، شکلی از ( گوئوش ورون) ( geusha urvan ) و ( سرسئوک)( sarsaok) سمبل ابر، باران و طوفان می باشد. در یک سرود روحانی  ایران باستان از نره گاو به عنوان وفور و عامل تمام خوبی ها نام برده شده است. گاو اولیه که حکایت اش در بندهشن به تفصیل  آمده، در اصل الهه باروری بوده و به صورت ماه و گاو که گاه مرد می باشد و گاه زن و گاه هر دو جنسیت را داراست.

 

در اساطیر ایران گاو نماد ماه است و با باروری زمین ارتباط دارد. در تصویر عالم اساطیری ، قطرات اولیه باران زمین را به هفت بخش تقسیم  وآدمیان بر پشت گاوی آسمانی به نام سرشوک سفر می کردند. شاخ گاو ماده در ایران باستان ، علامت عقل ، خورشید یا ماه بوده است.

 

بر روی مهرهای به دست آمده از شوش ، اهمیت پیوند گاو با ماه افزون می شود. گردونه خدای ماه را گاو می کشد و صفت باروری هم که به ماه نسبت داده می شود از خصوصیات گاو محسوب می گردد. گاو مستقیما نماد ماه است. بعضی اوقات با بز همراه است و گاه نیز درخت ماه را نگهبانی می کند که قبلا بزهای متعلق به ماه نگهبان آن بوده اند. گاو اولیه به شکل نیمه اتسانی ایستاده یا در حالی که گیاه از خونش روئیده یا از او حیوان زاده می شود بر روی برخی از ظروف به  جای مانده از این دوران دیده می شود.

 

( تشتر) ایزد باران نیز گاه بصورت گاو تجلی می کند.در اساطیر، طوفان به صورت گاوی می آید. گاو در سرتاسر خاور نزدیک و میانه ، علامت حاصلخیزی و قدرت به شمار می رفت. در هنر شرق نیز گاوی که در حال نعره زدن بود علامت آسمان پر رعد و برق محسوب می شد. قربانی کردن جانوران ، رسمی عمیقا نمادین بود. در آغاز، آن رسم را در سال نو و جشنهای بهاری در بین النهرین و نقاط دیگر،با قربانی کردن گاو نر، قوچ یا بز، برای تامین درو و برکت انجام می دادند. تصویر پرستشی از میترا ، که گاوی را می کشد، خوشه های گندمی را نشان می دهد، که از خون این حیوان جوانه می زند.

 

قصه کم و بیش از این قرار است که میترا به گاو حمله می مکند و گاو فرسوده می شود. در این هنگام میترا به پشت گاو می نشیند و شاخ های او را گرفته و به غار می برد.گاو نیز از غار می گریزد. میترا از محل او آگاه نیست . خورشید پیک خویش یعنی کلاغ را به جانب میترا می فرستد و محل گاو را به او نشان می دهد.

 

میترا بر خلاف میل خویش و به اکراه به تشویق خورشید ، گاو را دستگیر کرده او را می کشد. 

 

کشتن گاو به فرمان خورشید و به میانجیگری کلاغ صورت می گیرد و این کنایه از غلبه بهار و تابستان برزمستان است

 

گاو بالدار یا لاماسو (به اکدی: 𒀭𒆗، lamassu) یک خدای محافظ است، که معمولاً با گاو نر، بدن شیر، بال عقاب و سر انسان نشان داده شده است. در فرهنگ‌های مختلف به نام‌ها و شکل‌های گوناگون وجود دارد. از جمله این فرهنگ‌ها می‌توان به پارسی-آشوری، هندی، یونانی و مصری نام برد همچنین نمونه‌هایی از آن‌ها در برخی از فرهنگ‌های اروپایی نیز وجود دارد. در برخی از نوشته‌ها آن را به صورت یک خدای زن به تصویر کشیده‌اند. نام کمتر استفاده شده شدو (اکدی: 𒀭𒆘 šēdu)[ اشاره به همتای مرد لاماسو دارد.

 

در هنر، لاماسو به شکل گاو بالدار و یا به شکل شیر با سر انسان مذکر به تصویر کشیده شده است. چهره‌هایی از لاماسو هنوز در نقش برجسته‌ها و مجسمه‌های موجود در موزه‌ها به ویژه در موزه بریتانیا لندن، موزه لوور پاریس، موزه ملی عراق بغداد، موزه متروپولیتن نیویورک، موزه پرگامون در برلین و مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو باقی‌مانده‌اند. این آثار معمولاً به آشوریان باستان نسبت داده شده‌اند. لاماسو را در ورودی شهر قرار می‌دادند تا هرکسی که وارد شهر می‌شود بتواند آن را ببیند. لاماسو از جلو ایستاده و از کنار در حال راه رفتن به نظر می‌رسد. از این حالت برای قدرتمند نشان دادن لاماسو استفاده می‌شده است. لاماسو در زندگی واقعی بسیار بلند بوده است، از همین رو از آن به عنوان نمادی از قدرت استفاده می‌کردند.

 

گاوهای بال‌دار بین النهرین بر خلاف اسفنکس‌های یونانی و برخی اسفنکس‌هایی که شبیه مصری‌ها هستند با سر مرد توصیف شده‌اند. یعنی بر خلاف اسفنکس‌های یونانی که زن هستند.

 

گاوهای بال‌دار بین النهرین ترکیبی از ۴ مخلوق هستند که در بسیاری از حکاکی‌های باستانی نمایان است و به سمبل ۴ مخلوق بابلی تبدیل شده است. آن‌ها دارای بدن و دم شیر یا گاو نر و سر یک انسان (مرد) و بال‌هایی مانند عقاب هستند.

این مخلوقات همچنین نمایانگر ۴ جهت و ۴ عنصر سنتی هستند.

 

اکثر نمادهایی که منسوب به گاو هستند نشانگر مکان مذهبی هستند . گاو از دیر باز مقدس و دارای تقدس خاصی بوده است . همانطور که میدانید هندیان ، تیره ای از آریاییان بودند که در دوره ای ، از قبایل آریایی جدا شده و به سمت هند کنونی مهاجرت کردند . نام این قبایل نیز که هند و اروپایی نامیده می شوند گویای همین موضوع است . گاو در نزد بوداییان و برخی قبایل هندو ، هنوز هم مقدس شمرده می شود . ایشان ، آیین و سنن مشترکی با قبایل بدوی آریایی داشته اند .

 

در مصر نیز گاو دارای تقدس بوده و محترم شمرده می شده است . گاوهای آپیس ، دارای مقبره و عبادت گاه بوده اند . حتما داستان کمبوجیه هخامنشی و زخمی کردن گاو آپیس را شنیده اید که بنا به نسخه های باستانی ، کمبوجیه به علت تعرض به گاو آپیس ، دچار جنون گشت البته این موضوع صحت ندارد ولی به طور کل ، تقدس گاو را گوشزد می کند .

 

در خصوص تقدس گاو هر چه گفته شود کم است . در داستان های اساطیری ایران ، فریدون ، تحت حمایت یک گاو بزرگ شد و از شیر آن تغذیه کرد و بعد ها که شخصی آن گاو را کشت فریدون او را سخت مجازات کرد . طبق افسانه های سومری و میان رودان ، گیل گمش در 2400 سال پیش از میلاد با گاو بالدار مبارزه کرد و بعد از پیروزی بر گاو بالدار ، قدرت خویش را بر عموم یاد آور گشت .

هموطنان زرتشتی ما در باستان برای غسل میت از ادرار گاو استفاده می کردند.

 

در قرآن مجید ، خداوند به قوم یهود دستور داد که زیباترین گاو خود را قربانی کنند و یا زمانی که حضرت موسی برای دریافت فرامین خداوند ( ده فرمان ) رهسپار شده بود سامری ، به وسیله طلاهای قوم یهود گوساله ای را برای پرستش ساخته بود .

این نماد ( مخصوصا در غرب کشور ) بر روی مزار ها و سنگ قبر ها و عبادتگاه ها ، به وفور دیده می شود که نشان از تقدس فرد مدفون و یا نشانگر وجود عبادت گاه ، هرچند کوچک و محلی است . اگر دو گاو یا گوساله بر روی سنگ های ثابت و روبروی هم وجود داشته باشد به طوری که بین این دو گاو ، کمتر از سه متر فاصله باشد وجود دفینه محتمل است . بدون شک در راستای دید گاو حتی اگر فقط یک گاو تنها باشد در فاصله کم ، وجود قبر یا مزار فرد روحانی صددرصد است . اگر تندیس گاو یا سر گاو در ابعاد تقریبا واقعی باشد در جهت دید گاو باید تلی از خاک ببینید و یا صخره ای ثابت . آن نشانه آخر شماست . دفینه گاو در عمق زمین نیست و معمولا با کمی کاوش به آن خواهید رسید . اگر نماد گاو بالدار باشد نشان فره وش قدرتمند است در جهت دید گاو و فاصله دو سه متری با مزار فره وشی روبرو خواهید شد .

نماد گاو در ارتفاع بلند ، یا سردیس گاو بر روی ستون یا جای بلند ، نشانگر وجود مکان مذهبی است و این نماد نشانه دفینه نیست ولی از آنجا که ، اهالی باستان ( به مانندهم اینک و مردم همین زمانه ) علاقمند بودند که در کنار مکان های مذهبی و یا افراد مذهبی به خاک سپرده شوند ، می تواند کلید و راهگشا باشد زیرا در نزدیکی این نشان ، بدون شک با قبور بزرگان و نجیب زادگان روبرو خواهید شد .

دکتر بتسابه مهدوی

24 اسفند 1395

تهران


  • بتسابه مهدوی

الهه های شناخته شده در ایران باستان

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۲۳ ب.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

ــ  الهه مهر:  میترا.

   ــ  الهه باران:  آناهیتا.

   ــ  الهه جنگ:  خشاتریا.

   ــ  الهه آتش:  آذر.

   ــ  الهه خشم و قهر:  ایندرا.

   ــ  الهه طوفان:  وایو.

   ــ  الهه پیروزی:  ورهرام.

   ــ  الهه پاکی:  مهراوه.

   ــ  الهه دوستی و پیوند و آرامش:  آریامن.

   ــ  الهه راستی و درستی:  اشتاد.

   ــ  الهه ای که خوشی و شادی را تقسیم می کند:  بغ.

   ــ  ایزدی نماد پرتوی خورشید:  اوش بام.

   ــ  الهه روز بیست و هفتم ماه مهر:  آسمان.

   ــ  فرزند آب ها:  اپام نپات.

   ــ  دختر هرمزد و سپنارمذ:  ارد.

   ــ  برترین بهشت یا جهان روشن هرمزد:  انغران.

   ــ  هدیه خورشید، خورشید داد، عطیه مهر:  مهرداد.

 

بسیار الهه ها هم از دوران کهن ایران ناشناخته مانده اند،  مانند الهه مار،  که بشکل مار در ظروف تمدن کهن جی دیده می شود.  این الهه سلامتی بوده است،  و نقش مار بعنوان سلامتی است،  و واژه بیمار از همین مار آمده است.  مار نیز در معانی زمین و مادر هم بکار رفته است،  و هنوز در بعضی گویش های روستایی دور دست استفاده می شود.

   ــ  بیمار = بی = ضدیت،  متضاد + مار =  سلامتی.

 

 

بزرگترین و قدرتمندترین الهه ها در ایران باستان میترا بود،  میترا یا مهر به همان معنایی به کار می رفت،  که امروزه بکار می رود،  واژه مهربان به معنای شخصی که نگهدار مهر است،  امروزه نیز بکار می رود.

 

آناهیتا الهه بارندگی و رویش و زایندگی بود،  که به اراده و تدبیرش باران فرو می آمد،  رودها به جریان می آمدند،  گیاهان می روییدند،  و حیوانات و انسانها زاد و ولد می کردند،  رحمت آناهیتا شامل تمام موجودات زنده می شد،  و از این جهت یک ذات مقدس برای تمام ایرانیان بود.

 

خشاتریا خدای جنگ آور بود،  به ایرانیان فنون نبرد و ساخت جنگ افزار را یاد می داد،  و به آنها می آموخت در برابر مهاجمان چگونه از خود دفاع کنند.

 

آذر حرارت و گرمی آفرین بود،  چون انسانها را دوست می داشت با حرارتش خانه های آنان را گرم می کرد،  گوشت را می پخت و اهریمن ها و حیوانات موذی را از آنها دور می کرد.

 

 ایندراالهه خشم و قهر  بود،  به نیروی خویش زمین و آسمان را از یکدیگر جدا می کند،  و همه جا را وسعت می بخشد،  فرمانروای طوفانها و رودهاست،  با روشنایی خویش تاریکی ها را از میان می برد،  و گاهی با گرز آهنین خود کوهها را می شکافد،  و گناهکاران را کیفر می دهد.

 

وایو ایزد بانوی باد و طوفان بود،  همه چیز را در هم می‌ شکند،  آوایش رعد آساست،  چون پیش می تازد به آسمان می رسد،  و ابرها را افروخته می سازد،  و چون به زمین جولان می کند،  توده غبار را بر آسمان بر می انگیزد.

 

جالب:  مانفرد مایر هوفر،  در مقاله ریشه شناسی و کهن ترین شواهد نام میترا،  پس از بحثی فاضلانه درباره معانی خورشید و پیمان برای میترا،  حتی واژه متر را نیز مشتق از نام میترا می داند و «mi-tra» را ابزار اندازه گیری معنا می کند،  که «ma» به معنای جدید پیمان از آن ریشه گرفته است،  ("متروس" یونانی به معنای اندازه و اندازه درست هم از این ریشه است). 

 

اما در غرب نام مهرگاه برابر ایزد خورشید دانسته شده،  و گاه کنار خورشید،  و در تصاویر و نقش برجسته ها در حال برگزاری بزم مقدس دیده می شود،  و سپس با گردونه خورشید و همراه با آن به عرش اعلی صعود می کند.

 

در مقاله بالوتا بنام،  مهرپرستی در کتیبه های داشی،  نوشته شده که در داشی کشور رومانی،  میترا پیوسته دارای القاب «خورشید شکست ناپذیر»، «خدای خورشید شکست ناپذیر»، «خدای قادر مطلق شکست ناپذیر»، «ایزد آفریدگار»، «چشمه جاوید» و همانند آن بوده است،  و حتی دوبار برای صفت قادر مطلق از واژه «نبرزه» که همان «نبرده» به معنای دلیر پارسی استفاده کرده اند.

 

 

ــ  سپنته آرمیتی،  سِپَنت اَرمَیتی،  یا سپندارمذ.  به معنی اخلاص و بردباریِ مقدس است. سپندارمد با نمادی زنانه، دختر اورمزد به شمار می آید،  و در انجمن آسمانی در دست چپ او می نشیند.  چون ایزد بانوی زمین است،  به چارپایان چراگاه می بخشد.  زمانی که پارسایان در روی زمین، که نماد این جهانی اوست،  به کشت و کار و پرورش چارپایان می پردازند،  یا هنگامی که فرزند پارسایی زاده می شود،  او شادمان می گردد،  و وقتی مردان و زنانِ بد،  و دزدان بر روی زمین راه می روند،  آزرده می شود.

 

      ــ  سپنتا مینو،  به معنی خرد مقدس است.  انگره مینو یا خرد خبیث در برابر آن قرار دارد.  یسنای ۴۷ موسوم به سپنت مئینو است،  که تفسیر و ترجمهٔ آن اینست:  سالک شدن در طریق سپنتا مئینو و گزینش سه اصل اساسی گفتار و کردار و اندیشه است،  که موجب نزدیکی معنوی آدمی به اهورامزدا می‌ شود.  جهت آن که آدمی حقوق بندگی خود را نسبت به اهورامزدا انجام دهد،  بایستی با اعتقادی پاک و بی‌خلل آنچه را که می‌تواند،  از نیکی‌ها برای سپنتا مینو به جا آورد. این اعمال نیک از هر طریقی که باشد معنوی یا مادی تفاوتی نمی‌کند،  چون به درگاه اهورامزدا که جوهر اصلی راستی است،  مورد قبول می‌افتد.  خداوند به وسیلهٔ همین سپنتا مینوست،  که زندگی فراخ و نعمت شادمانی به راهروان راه پاکی و راستی می‌بخشاید.  خداوند خود در واقع پدر سرور و آفریننده و قوام دهندهٔ سپنتا مینوست.

 

      ــ  خشتره وییریه یا خشَثرَه وَئیریه یا شهریور.  به معنی شهریاری و سلطنت مطلوب است. او مظهر توانایی، شکوه، سیطره و قدرت آفریدگار است.  در جهان مینُوی، او نماد فرمانرواییِ بهشتی و در گیتی نماد سلطنتی است،  که مطابق میل و آرزو باشد، اراده آفریدگار را مستقر کند، بیچارگان و درماندگان را در نظر داشته باشد،  و بر بدی ها چیره شود. همکاران او ایزد مهر، ایزد خورشید و ایزد آسمان هستند،  و ایزدان هوم، بُرزایزد، اردوی سوره آناهیتا و سوک هستند. اوست که در پایان کار جهان همه مردمان را با جاری کردن فلز گداخته ای خواهد آزمود. رقیب اهریمنی این امشاسپندِ مذکر؛ ساوول است.

 

      ـــ  اشه وهیشته یا اَرته وهیشته یا اُردیبهشت به معنی اشه یا ارتی (راستی) است،  که زیباترین امشاسپندان و نمادی است از نظام جهانی، قانون ایزدی و نظم اخلاقی در این جهان. سخنِ درست گفته شده، آیین خوب برگزار شده، گندم بسامان رشد کرده و مفاهیمی از این نوع،  نشانه ای از اردیبهشت دارند.  او نیایش ها را زیر نظر دارد.  آنانکه اردیبهشت را خشنود نکنند، از بهشت محرومند. این امشاسپند نه تنها نظم را در روی زمین برقرار می سازد، بلکه حتی نگران نظم دنیای مینُوی و دوزخ نیز هست و مراقبت می کند که دیوان، بدکاران را بیش از آنچه سزایشان است تنبیه نکنند. نماینده این جهانی او آتش است. از اوقات روز وقت نیمروز (رَپیثوین) به او تعلق دارد.  یاران او ایزدان آذر، سروش، بهرام و نَریوسنگ هستند.  این امشاسپند مذکر و رقیب اهریمنی او ایندره است.

 

      ــ  وهومن یا وهمن (بهمن) منش پاک، اندیشه پاک، نام یکی (نخستین) از امشاسپندان می‌باشد.  بهمن در اوستا «وهومنه»،  در پهلوی «وهومن» و در فارسی «وهمن» یا «بهمن» است.  این واژه مرکب است از دو جزء «وهو» به معنی خوب و نیک،  و «منه» از ریشه من که در پهلوی «منشن» و «منیتن» از آن آمده است،  و در فارسی منش شده است.  این ریشه در اوستا و فرس هخامنشی به معنی اندیشیدن و شناختن و به یاد آوردن و دریافتن است.  پس بهمن یعنی به‌ منش،  نیک‌اندیش و نیک‌نهاد.  در  مزدیسنا، زندگانی عبارت است از طی مدارج سعادت و کمال در این جهان و از پرتو آن به ساحت قدس پروردگار پیوستن در جهان دیگر.  (هفت مرحله روحانی پیروی و کمک خواستن از امشاسپندان) بهمن، مظهر اندیشه نیک و خرد و دانایی خداوند است.  بهمن همان ایزد بزرگ است که روان اشو زرتشت را به پیشگاه مزدا اهورا راهنمایی کرد.  وهومن به انسان منش نیک آموزش می‌دهد.  گل یاسمن سفید،  رنگ سفید، خروس سفید،  نشانه ‌های جسمانی (زمینی) وهومن می‌باشد .  این امشاسپند مذکر و رقیب اهریمنی او اکومن است.

 

      ــ  هـَئوروَتات یا خرداد.  به معنی تمامیّت، کلیّت و کمال است و مظهری از مفهوم نجات برای افراد بشر.  آب را حمایت می کند و در این جهان، شادابی گیاهان مظهر اوست. همکاران این امشاسپند مونث ایزد تیشتر و باد و فروَهر پرهیزکاران هستند.  در دوران حمله اهریمن آب را به یاری فروهرها می ستاند.  به باد می سپارد و باد آن را با شتاب به سوی کشورها می برد و به وسیله ی ابر می باراند.  دشمن او تریز نام دارد.

 

ــ  اَمِرِتات (امُرداد) یا مرداد.  به معنی بی مرگی است و تجلی دیگری از رستگاری و جاودانگی. سرور گیاهان است. او گیاهان را برویاند و رمه گوسفندان را بیفزاید. او می کوشد که گیاهان پژمرده نشوند. همکاران او ایزدان رَشن،اَشتاد و زامیاد هستند. این امشاسپند مونث است و زریز دشمن اهریمنیِ اوست.

 

      ــ  امشاسپندان / Amshaspndan امشاسپندان یا اَمِشَه سپَنتَه جمع امشاسپند است که امشاسفند، اموسپند و امهوسپند نیز گفته‌اند.  امشاسپندان از صفات پاک اهورامزدا هستند.  در هیچ جای گات‌ها به واژهٔ امشاسپند بر نمی‌خوریم ولی از همهٔ آنها کراراً به صورت مجردات و صفات اهورامزدا یاد شده است.  این از خصایص دین زرتشتی است که هر یک از صفات خداوند،  یکی از ایزدان نگهبان جنس بشر است. چنین به نظر می‌رسد که این‌ها تجرید هایی تشخص یافته باشند.  اما آن‌ها چیزی بیش از مفاهیمی مجرد بوده‌اند، چرا که زرتشت آنان را محترم می شمرده است.

دکتر بتسابه مهدوی

1 اسفند 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

صد و یک نام خداوند

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۲۷ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

غنای یک دین را باید در نام‌هایی که برای خدا در آن آمده است، جستجو نمود. صد و یک نام درواقع تعاریف و صفات خداوند هستند که در نیایش‌ها و سرودهای دینی زرتشتی به کار رفته‌اند، و عبارتند از:

1) ایزد، یزت: ستودنی، بزرگ ستایش شونده 2) هروسپ توان، هه رویسپ ته وان: توانای کل 3) هروسپ آگاه، هه رویسپ ئاگا: دانای کل 4) هروسپ خدا، هه رویسپ خولای: دارنده کل، خداوند بسیار بزرگ شادی بخش همگان 5) ابده، ئه بده: بی آغاز 6) ابی انجام، ئه وی ئه نجام: بی‌پایان، بی‌انجام 7) بوونه سته ف، بونَستَه: بنیاد، اساس کل، بن آفرینش 8) فراخته نته، فراختنده: توانای بسیار گسترده 9) جمغ، چمغ: پیشرو10) فراژتره، پَرزَه تَره: بهترین11) توم اویژ، توم اَفَه په: پاک ترین پاکها 12) ابرونت، اَبرَه وَنت: موجود در هر ذره ای، از همه بالاتر 13) پروندا: پیرامون همه چیز 14) اِن اَیافَه: در نیافتنی 15) هم ایافَه : مراد و یابنده همگان16) آدرَو: راست ترین 17) گیرا: دستگیر 18) اچم: خودآفریده، بی علت 19) چمنا: آفریننده کل، چیستی چیستی ها 20)سه پینا: مقدس، خوبی رسان 21) افزا، اوزا: افزاینده 22) ناشا: دادگر 23) پرورا: پرورش دهنده 24) پانا: پناه دهنده، نگاه دار25) آیین آیینه، ئایین ئاوینه: پیدا و پدیدار 26) اَن آیینه، ئه ون ئاوینه: ناپیدا، بی شکل 27) خراشیده توم، خرهَ اُشیت توم: استوارترین 28) مینوتوم: روحانی ترین 29) واشنا: دوست داشتنی ترین 30) هروسپ توم: هستی کل 31) هوسی پاس: سزاوار ستایش 32) هر همیت: امیدگاه همه 33)هرنکفره: فر نیکی‌ها 34) ئیش ترنا: رنج زدا 35) ترونیس: بدی زدا 36) اَنه اشک : جاودانی، بی مرگ 37) فَرَشک: کام ده 38) بزوهَدهَد، پژوهیده: پژوهیدنی، جستجو شده 39) خوایر، خواپه ر: فروغمند، مهربان 40) اوحشایا: بخشاینده 41) اَوَرزا: برتری بخش 42) اَسیتوه: ناستوه 43) رَخُه: بی‌نیاز 44) ورون: رهانیده، دور دارنده تباهی 45) افریفته، افریپه: فریب ناپذیر، فریفته نشدنی46) اَوِفریپ ته، بی فریفته: نافریبنده 47) اَزوی: یکتا 48) کام رَت: کام ده سرور بخش 49) فرامان کام: کام بخش 50) ایختن: یگانه، بی انباز 51) اَفَرموش: فراموش نکننده 52) همارنا: آمارگر، شماردار 53) شنایا: شنونده، همه چیزدان 54) اَترس: بی ترس 55) ابیش: بی‌رنج 56) اَفراز دوم، افراز توم: سرافرازترین 57) هَم چون: همیشه یکسان 58) مینوستیگر: آفریننده جهان مینوی 59) امینوگر: آفریننده جهان مادی 60) مینونَهب، مینو نهفت: روان ناب 61) آذرباتگر، آذربادگر: تبدیل کننده آتش به هوا 62) آذرنمگر: پدیدآورنده آتش از آب 63) بات آذرگر، وات آذرگر: پدیدآورنده هوا از آتش64) بات نمگر: پدیدآورنده هوا از آب 65) بات گِل گر: پدیدآورنده هوا از خاک 66) بات گیردتوم: پدیدآورنده گردباد، سازنده هوا و زمین 67) آذرکیبریت توم: پدیدآورنده آتش از گوگرد، برافروزنده آتش‌ها 68) بات گرجای: پدیدآورنده هوا در همه جا، سازنده باد 69) آوتوم: پدیدآورنده آب 70) گل آذرگر: پدیدآورنده خاک از آتش 71) گل وات گر: پدیدآورنده خاک از هوا  72) گل نمگر: پدیدآورنده خاک از آب 73) گرگر: سازنده سازندگان 74) گراگر: سازنده خواستها 75) گرآگر: آفریدگار انسان 76) گرآگرگر : آفریدگار امشاسپندان 77) اَگرآگر: آفریدگار چهار آخشیک  78) اگرآگرگر: آفریدگار چهر  ستارگان 79) اَگومان: بی‌گمان 80) اَژمان، اَزمان: بی‌زمان، ابدی81)اخوآن ، اخواب: بی‌خواب 82) آموشت هوشیار: بخشایشگر هوشیار 83) فشوتَنا: نگهبان تن 84) پَتَه مانی، پدمانی: همیشه دادگستر 85) پیروزگر: پیروز، فاتح 86) خداوند، خوه دای: خداوندگار، مالک 87) اهوره مزده، اورمزد : هستی بخش دانا 88) اَبرین کوهن توان : بزرگ آفریدگار بی آغاز 89) اَبرین نوتوان: بازساز بزرگ90) وَسپان : نگاه دارنده همه 91) وسپار: بخشنده 92) خواوَر: هستی بخش، فرمانروای جهان 93) اَهو: بخشایشگر 94) اَوَخشیدار: بخشنده بخشایشگر 95) داتار: دادار  96) ریومند: رخشنده97) خرهمند، خروهمند: باشکوه، فرهمند 98) داور : قاضی 99) کرفه گر: رستگاری بخش 100) بوختار : رهایی بخش101) فرشوگر: رستاخیزکننده.

 

این نام ها اشاره به صفات اصلی مزدای پاک است، که طبیعت او را تشکیل می‌دهند. مزدا یک روح و روان است،  وجودی نیست که به توان او را از نظر جسمی مورد سنجش و تشریح قرارداد، اگرچه وی به صفاتی چون گویایی، شنوایی، بینایی و ... متصف است. اینکه او همه چیز را می‌بیند و حتی آهسته ترین صداها را می شنود، دلیل بر جسم بودن و قابل رؤیت بودنش نیست.

در اوستا هیچ عبارت و پیامی وجود ندارد که از اهورامزدا به صورت یک جسم قابل رؤیت یاد شده باشد. اینکه او به عنوان خوش پیکرترین، زیباترین هیأت و ... بیان شده است، به این معنا نیست که او دارای شکل و قالب قابل رؤیت و همسان بشری است، بلکه منظور از این سنخ عبارات، جلب توجه ما به این نکته است که او مظهر این صفات است. به‌طور مثال در یشت ششم، خورشید به منزله بدن مزدا معرفی شده است، اما هیچ کس جز این فکر نمی‌کند که این اشاره، تنها یک تمثیل و بیان شاعرانه است.

 

روشنایی در حقیقت جوهر اهورا است و همه انوار، پرتویی از وجود او هستند، زیرا صفت مزدا، نورالانوار است. او با نیکوترین واژه مقدس یعنی ـ اشه وهیشته ـ پاکی و خلوص توصیف شده است، وی مظهر خوبی‌ها بوده و تنها نیکی از او برمی‌خیزد و از همین رو، بارزترین و اصلی‌ترین صفت باورمندانش، پاکی و خلوص می باشد، ایشان همان اشونان  در دین مزدیسنا هستند.

دکتر بتسابه مهدوی

28 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی