نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اساطیر» ثبت شده است

اساطیر ایران بخش چهارم

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

هوشنگ و تَخمُورو(= تهمورث)

 چنین می نماید که در ایران باستان چندین روایت درباره نخستین شاه وجود داشته است ،زیرا علاوه برجم دو شخصیت دیگر نیز نخستین شاه نامیده شده اند :هوشنگ و تهمورث. متن ها آن گونه که به دست ما رسیده اند دارای طرح خاصی از تاریخ و اسطوره هستند وی این دو نخستین شاه را در این طرح به صورت نخستین فرمانروایی افسانه ای، یکی پس از دیگری، گنجاندن، گر چه اینان روزگاری از اهمیت بیشتری برخوردار بوده اند.

هوشنگ در دوران های قدیم فر مانروای هفت اقلیم بود و بر مردمان و دیوان حکمرانی می کرد؛همه جادو گران و دیوا ن از برابر او گریختند . گمان می شد که مَزَنَه(مَزَن) همان مازندران باشد که مرز جنوبی آن کوه دماوند است .در مازندران دیوان و جادو گر ان بسیاری اقامت داشتند که دو سوم آنان در روی زمین بود و از او و همسرش نژاد ایرانیان به وجود آمد .

تهمورث مانند هوشنگ و دیگر مردمان نیک سیرت ،دیوان را شکست داد. به بت پرستان و مردان و زنان جادوگر تاخت و حرمت راستین آفریدگار را رواج داد و گویند که در نبرد با شر ،اهریمن را به شکل اسبی در آورد و به مدت سی سال سواربر او گرد جهان گشت .   برگرفته از شناخت اساطیر ایران (جان هینلز)

 

یِمه (جم)

  جم شخصیت دیگری است که به مجموعه عقاید دوران هند و ایرانی تعلق دارد. گرچه سنت های هندی و ایرانی در شماری از جزئیات با هم توافق دارند ، با این همه شخصیت کلی جم مشخصا با شخصیت یَمَه (در هند) تفاوت دارد.

 

مشخصۀ برجستۀ یَمَه در وداها این است که وی نخستین کس از بیمرگان است که مرگ را بر گزید: « او مرگ را برگزید تا خدایان را خشنود سازد، بیمرگی را برنگزید تا فرزندان خود را خشنود کند.»

 

 رستم

 ملقب به تهمتن . پهلوان بزرگ ایران . فرزند زال و رودابه . نواده سام و مهراب کابلی که در عهد کیقباد و کیکاوس و کیخسرو با تورانیان جنگید و از خود دلاوری ها و رشادتهای شگفت انگیز بر جای گذاشت .

 

سنباد:

یکی دیگر از قیام کنندگان بر علیه حکوتهای غارتگر اعراب در ایران که به جان و مال و ناموس ایرانیان تجاوز میکردند . او اهل نیشابور بود و پس از اینکه منصور خلیفه عباسی - ابومسلم خراسانی را کشت وی در نیشابور به خونخواهی از ابومسلم که فردی ایرانی و وطن پرست بود برخواست و قیام کرد که در نهایت با شصت هزار نفر از یارانش توسط اعراب بیابانگرد و کشتارگر کشته شد .

دکتر بتسابه مهدوی

26 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

آناهیتا (ناهید) در اساطیر ایران

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۴۱ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

در ایران باستان، احترام به عناصر اربعه ـ خاک، هوا، آتش و آب ـ از اصول اعتقادی ایرانیان بود و حتی، ایزدانی را خاص و موکل این عناصر می دانستند. از جملهٔ آنان فرشتهٔ موکل آب بود.

در سرزمین وسیع، پهناور و کم آب ایران، آب و باران ارزشی خاص دارد و به طبع آن الههٔ موکل آب نیز برتر از سایر فرشتگان بود. جای تعجب نیست که بخشی بزرگ از اوستا ((آبان یشت)) نام دارد و در آن از ناهید، آناهیتا، فرشتهٔ موکل آب، بسیار سخن رفته است.

 

بنابر اساطیر اهوارمزدا در دومین مرحلهٔ تکوین جهان آب ها را آفرید. در قطعهٔ سیزدهم بندهش، به این امر اشاره شده است: در این جریان، آب ها به سوی دریای فراخکرت، که یک سوم زمین را در اختیار داشت و حد جنوبی البرز کوه را اشغال کرده بود، جاری شد. این دریا آنچنان عظیم بود که آب هزار دریاچه را در بر داشت.

هر یک از دریاچه ها دارای ویژگی هایی بود. برخی بزرگ، برخی کوچک و برخی آنقدر وسیع بودند که یک سوار نمی توانست در مدت کمتر از چهل روز طول و اطراف آن را بگردد و یکی از این رودها سراسر هفت کشور روی زمین را سیراب می کرد. در کنار هر یک از این رودها و دریاها، قصری هزار ستون با هزار دریاچهٔ درخشان برای ناهید برپا بود و در هر قصری بالای ایوانی، بستری پاکیزه و معطر گسترده.

 

سرچشمهٔ زایندهٔ تمام آب ها چشمه ای است به نام اردوی سور آناهیتا به معنی چشمهٔ پرآب و زلال غرب که در رهگذر آن یکصدهزار آب رو زرین تعبیه شده. آب گرم و زلال از این مجراها گذر می کند و به سوی کوه بلند هوگر روان می شود.

در فرازنای این کوه، دریاچه ای به نام اورویس قرار دارد که آب ها به این دریاچه می ریزند و پس از آنکه در آنجا کاملاً تصفیه شدند از راهگذرهای زرین دیگری خارج می شوند. در بلندایی برابر قد یک هزار مرد، یک شاخهٔ زرین و گشاده از این مجرا با کوه اوسین دم دریای فراخکرت ارتباط دارد و از آنجا قسمتی از آب ها برای تصفیهٔ دریا به سوی آن جاری و قسمت دیگر تبدیل به باران می شود و بر همه رویهٔ زمین می بارد تا آفریدگان اهورامزدا از خشکی و بی آبی آسوده خاطر شوند.

 

اشاره کردیم که نام موکل ناهید، اردویسور ناهید، آناهیتا، است. این اسم از سه کلمه ترکیب شده که در اصل هر سه صفت هستند. بسیاری از اسامی امشاسپندان و ایزدان مرکب از یک اسم و یک صفت است ولی اردویسور ناهید یگانه اسم خاصی است که از سه صفت ترکیب شده. جزأ اول (اردوی) از کلمهٔ ارد به معنی بالا بر آمدن، ضبط شدن، فزودن و بالیدن مشتق شده است. این واژه معنی رطوبت و نمناکی نیز می دهد. شاید این برداشت از آنجا نشأت گرفته باشد که این کلمه در اوستا نام رودی است. اردوی ظاهراً به معنی پربرکت و حاصلخیز نیز آمده اما گریمال آن را بزرگ و عظیم معنی کرده. کلمهٔ اردوی اغلب با کلمات سور و آناهیت همراه است. جزوهٔ دوم (سور) صفت است و به معنی نیرومند و قادر و در سانسکریت هم به معنی نامآور و دلیر به کار رفته.

جزء سوم (آناهیت)، نیز صفت است، صفتی مرکب از دو جزئ. جزء اول از ادات نفی است و جزء دوم چرکین، پلید و ناپاک معنی می دهد. بنابراین آناهیت یعنی پاک و بی آلایش.

 

 

در مقایسه با هندوستان ایران سرزمینی خشک بود که تنها یک رودخانهٔ مهم داشت که آمودریا بود. از این رو طبیعتاً اساطیر مربوط به آب و دریاها رواج چندانی در ایران نداشت و بر همین اساس برخی نسبت به وجود یک الههٔ آب ایرانی الاصل شک کرده اند اما یشت پنجم، که از کهن ترین متون است، وجود این الهه را تأیید می کند. مهم ترین و جالب ترین اسطوره ها نیز دربارهٔ ناهید است که همچون فرشته ای مورد پرستش قرار گرفته و از او با عنوان نیروبخش زندگانی، با لشکر جانداران و چهارپایان، توانبخش گیاهان و رستنی ها و چشمهٔ برکت بخشی که به همهٔ سرزمین ها نعمت و فراوانی می دهد یاد شده است.

 

ناهید نه تنها با آب های خود دشت ها را حاصلخیز و بارور می سازد بلکه نطفهٔ مردان و زهدان جملگی زنان را پاک و منزه می کند. زن ها را در وضع حمل و زایمان یاری می دهد و شیر در پستان آنان می گذارد. او به صورت زنی زیبا و با شکوه توصیف شده: ناهید زنی است جوان، خوش اندام، بالا بلند، برومند، زیبا و با چهره ای آزاده و نیکوسرشت. بازوان سفید وی به ستبری شانهٔ اسبی است با سینه های برآمده با کمربندی تنگ که در میان بسته تا سینه اش ترکیب زیبا گیرد و مطبوع واقع شود و بر بالای گردونه خویش، لگام چهار اسب یک رنگ و یک قد را در دست گرفته و می راند.

 

اسب های گردونهٔ وی عبارت اند از باد، باران، ژاله و ابر. ناهید به جواهرات آراسته است. تاجی زرین به شکل چرخی که بر آن صد گوهر نورپاش نصب است بر سر دارد و از اطراف آن نوارهای پرچین آویخته. طوقی زرین دور گردن و گوشواره های چهار گوشه در گوش دارد. از قوزک پا به پایین کفش های درخشان پوشیده و آن را با بندهای زرین محکم بسته است. جبه ای از پوست سی ببر، که مانند سیم و زر می درخشد، در بر کرده و در بلندترین طبقهٔ آسمان آرام دارد. ناهید به فرمان پروردگار از فراز آسمان باران، تگرگ، ژاله و برف فرو می بارد و در اثر استغاثهٔ پارسایان و پرهیزگاران از فلک ستارگان یا از بلندترین قلهٔ هکر به سوی نشیب می شتابد تا نطفهٔ مردان و مشیمهٔ زنان را پاک کند، زایش را آسان و شیر را تصفیه سازد و بر گله و رمه بیفزاید و سراسر کشور از پرتو او از خوشی و نعمت و ثروت برخوردار شود.

 

این توصیفی است از ناهید، فرشتهٔ آب، که در اساطیر ایرانی به صورت دختری زیبا تصویر شده و مورد پرستش ایرانیان باستان بوده. البته، ناگفته نماند که توصیفی چنین دقیق و شاعرانه از فرشتگان در ایران باستان امری طبیعی نبوده اما آن گونه که هرودوت می گوید ناهید را در این دوره با ایشتار، فرشتهٔ بابلی ها، یکی می دانستند و در جنگ و نبرد نیز از او یاری می جستند.

 

با توصیفی که از ناهید شد او در مقام یک زن خاصیت فطری خود را، که در زیبا بودن جلوه گر شده است، حفظ کرده و در راه برازندگی و مورد پسند واقع شدن از هیچ کوششی باز نایستاده. او برای اقناع این غریزهٔ طبیعی از وسایلی که وی را زیباتر جلوه دهند استفاده کرده، به آرایش خود پرداخته و از لباس و تزیینات و زینت آلات بهره گرفته است. با این وجود، نظر به اینکه او در مقام یک ایزدبانو مورد پرستش قرار گرفته است، به منزلهٔ یک زن روحانی به کارهایی که منتج به خوشی و خرمی و سپاسمندی باشد نیز می پردازد. هر چند این توصیفات و هنرها و کارهایی که ناهید برای طبیعت، جانداران و بشر انجام می دهد زادهٔ تخیل و اندیشهٔ ایرانیان در روزگار باستان است امروزه نیز هیچ زنی ازهیچ کوششی برای زیباتر جلوه کردن و مورد پسند واقع شدن باز نمی ایستد و از هیچ ترفندی در این راه فروگذار نمی کند.

 

اصولاً، اساطیر ایرانی، بنابر نظر علمای تاریخ اساطیر، از آن رو جالب و دلچسب اند که به وضوح حرکت مراحل و نکات مختلف اساطیری را به سوی داستان های تاریخی و زیبایی های طبیعت، که زن جلوه ای از آن است، نشان می دهند.

البته، افسانه ها در اصل کوششی هستند برای توجیه پدیده ها. آب نیز پدیده ای زیبا از طبیعت است که در زندگی جنبهٔ حقیقت دارد. بدیهی است این کوشش به تمایلات روانی قومی که مراحل ابتدایی تمدن و فرهنگ را می پیماید بستگی دارد. در عین حال باید این نکته را بیفزاییم که هدف بشر ابتدایی تنها توجیه پدیده ها نبوده بلکه او خواسته تا این توجیه را با آب و رنگ و لطف و زیبایی همراه سازد.

او همچنین مایل است تا با به کار بردن استعاره و تخیلی که خود از آن بهره دارد دیگر هم نوعانش را نیز برانگیزد و هوش و استعداد آنان را با ذکر و انتقال حوادث و حقایقی در قالب جملات زیبا و شاعرانه از مقوله ای به مقولهٔ دیگر بیازماید. این تمایل به تدریج به تمثیل ها، ابداع های اخلاقی و معماها منجر و بشر برای حل آنها ناچار به اندیشیدن دربارهٔ همه چیز و نسبت به هر آنچه که برایش لاینحل است شد که زیباترین نمود آن اندیشه دربارهٔ زن است؛ یعنی، موجودی که خود یکی از پدیده های زیبای طبیعت است، حتی اگر صورت افسانه داشته باشد. با این وصف تردیدی نمی ماند که افسانه و جلوه و زیبایی ناهید، از تجلیات اندیشهٔ ایرانی در ادوار باستانی است.

 

آناهیتا بانویی است که در زورمندی با تمام آبهایی که بر روی زمین جاری است و به دریای فراخکرت می ریزد برابری می کند. او بانو و سرپرست تمامی آب هاست. کسی است که هزار دریا و هزار رود دارد و چنان که اشاره شد در بندهای مختلف آبان یشت از توجه این ایزدبانو به پاکی نطفهٔ مردان و زنان و شیری که کودکان از پستان مادر می مکند سخن رفته است.

شاید این تأکید تأثیر عمیق اصلاحات زرتشت را، که علیه بغان پرستی سخت پایمردی کرد، آشکار کند. زیرا اهورامزدا تأکید می کند او را از نیرو و ارادهٔ خویش آفریده است تا به دست او آفریده های نیک و نظم اجتماعی را بهتر اداره کند.

 

در آبان یشت، هنگامی که به توصیف آناهیتا پرداخته می شود، زبان غنایی و لطافت شعری آن جالب توجه است: ((بازوانش زیبا و سپیدگونه به فراخی و پهنای شانهٔ اسبی است. این ایزدبانو بر گردونه ای زیبا سوار و همواره آماده است تا بر دیوان و جادوان و ستم پیشگان حمله برد و نابودشان سازد)).

در اساطیر، به درخواست های یاری و دادن قربانی ها و فدیه های بسیاری از جانب افراد مختلف از جمله پهلوانان و شاهان به آناهیتا بر می خوریم که نمودار قدرت و نیروی این ایزدبانو و اهمیت و اعتبار وی در اندیشهٔ ایرانی است.

 

بنا بر روایات، نخستین این افراد جمشید است که برای این ایزدبانو بر فراز کوه هکر صد اسب، هزار گاو و ده هزار گوسپند قربانی و از وی درخواست کرد که شهریار همهٔ کشورهای بزرگ شود و بر دیوان پلید و دروغگویان سلطه یابد. پس از او، نوبت فریدون است که مطابق قربانی های جمشید برای ایزدبانو ناهید قربانی و درخواست می کند توانایی اش دهد تا بر اژی دهاک (ضحاک)، دیو دروغ و ناراستی، پیروز شود.

 

در کرده9، فقره 34 آبان یشت فریدون چنین درخواست می کند: ((ای نیک، ای تواناترین، ای اردویسور ناهید، که من به اژی دهاک ظفر یابم، به این خبیث و قوی ترین دروغی که اهریمن جهان مادی بیافرید تا جهان را از آن تباه سازد و من هر دو زنش را بربایم، هر دو را سنگهوک (شهرناز) و ارنوک (ارنواز) را که از برای توالد و تناسل دارای بهترین اندام ها هستند، هر دو را که از برای خانه داری برازنده هستند)). آنگاه، اردویسور ناهید به صورت دختری زیبا، برومند، خوش اندام و کمر بر میان بسته و... روان می شود. فریدون به کامش می رسد و آن هیولا را بر می اندازد.

 

خانه داری زن برای شهریاری چون فریدون نیز اهمیت داشت. از آنجا که در این اسطوره از شهرناز و ارنواز به منزلهٔ همسران اژی دهاک نام برده شده، می توان دریافت که تعدد زوجات در آن زمان رواج داشته است. از سویی دیگر این احتمال نیز وجود دارد که چون اژی دهاک نیرویی اهریمنی است از دو یا چند زن دیگر به منزلهٔ همسران وی نام برده شده است تا مؤید این نکته باشد که تعدد زوجات تنها از آنِ اهریمنان است که اژی دهاک سمبلی از آن بوده نه از آنِ پرهیزگاران و پارسایان.

از گفتهٔ فریدون دربارهٔ شهرناز و ارنواز ((...آنان برای توالد و تناسل دارای بهترین اندام ها هستند)) چنین بر می آید که در آن دوران، آمادگی و قدرت و نیروی زایش زن برای مردان اهمیت زیادی داشته و نازایی او از موارد مشکل ساز برای مرد و خانواده محسوب می شده و تشکیل خانواده از مسائل مهم و مورد توجه خرد و اندیشهٔ ایرانی در دوران اساطیری بوده چنان که اهورامزدا نیز خطاب به آناهیتا می گوید: ((از تو باید دختران قابل شوهر (دم بخت)، ساعی از برای سروری (همسری) و از برای یک خانه خدای دلیر استغاژه کنند. از تو باید زنان جوان در وضع حمل از برای زایش خوب استغاثه کنند. تویی آن کس که همهٔ اینها به جای توانی آورد، ای اردویسور ناهید)).

 

در اساطیر ایرانی، این ایزدبانو به یلان و پهلوانان در راه رسیدن به خواست هایشان یاری می رساند اما به آنانی که در پی ایجاد خللی در فر و مجد ایران هستند، هر چند هم قربانی و نیایش کنند، توفیق نمی بخشد همانند افراسیاب آن کژآهنگ دیو خوی تورانی. سپس، نوبت یک به یک به یلان و پهلوانان و ستبرسینگان و پیچیده بازوان ایرانی می رسد که هر کدام از آناهیتا تقاضای یاری می کنند و از برایش در نقاط مختلف قربانی می دهند و آرزوهایشان با کامیابی و موفقیت قرین می شود.

قالب و پیکر مادی آناهیتا شاعرانه توصیف شده و در آن، ویژگی های انسانی نیرومند ملحوظ شده است.

 

پا اوروا، کشتیران چرب دستی که به وسیلهٔ فریدون چون کرکسان در هوا درآمده بود از ایزدبانو ناهید یاری می طلبد. آناهیتا همچون ایندرا، خدای بزرگ هند و اروپایی ـ که در اوستا، به ویژه در وندیداد، به صورت دیوی درآمده است ـ بسیار تشنه و خواهان زور یا فدیهٔ مایع می شود که از شیرهٔ هوم مخلوط با شیر تهیه شود. پس پا اوروا، که پس از سه شبانه روز پرواز در آسمان چون کرکسی خسته و درمانده شده بود، سپیده دمی از ایزدبانو یاری می طلبد و پیمان می بندد که در کنار رودی برای او شیرهٔ هوم (زور) فراوانی تهیه کند. پس آناهیتا به صورت دوشیزه ای بلندبالا، برومند و خوب چهر و... روان می شود و پا اوروا را به سبکی و خوشی از آسمانی که در آن سرگردان بود به زمین استوار، که در آن خانه داشت، می نهد.

 

مبنای برخی از معجزات پیامبران سامی را در سروده های زیبایشان ملاحظه می یابیم. ویس ته اورو از خاندان نوذر در کنار آب وتینگوهیئتی برای آناهیتا فدیهٔ مایع زور می آورد، شیرهٔ هوم به شیر آمیخته چیزی که بسیار مورد علاقهٔ ناهید است و درخواست می کند تا ایزدبانو ناهید یاری اش دهد. او که دارمستتر وی را با گستهم شاهنامه یکی می داند، می گوید شمار بسیاری از دیوپرستان و دروغ گرایان را هلاک کرده و اینک خواهان آن است که ایزدبانو برای او گذرگاهی خشک از فراز آب های وتینگوهیئتی بگشاید.

 

او قصد دارد همراه سپاهیانش از جاده و مسیری که ایزدبانو برایش بر روی آب بنا می سازد گذر کند. در اینجا نیز، ایزدبانو با تمام زیبایی و فر و شکوهش تجلی و تجسم می یابد و به صورت دوشیزه ای زیبا، بلندبالا و آزاده، شریف و والانژاد و... از میان آب های ژرف گذرگاهی خشک برای او باز می کند و پهلوان، که دشمن سرسخت دیو نسیان است، به خواسته اش می رسد.در روایات مذهبی یهودیان به داستانی برمی خوریم که شباهتی شگرف با این اسطوره دارد. موسی (ع) در گریز از سپاهیان فرعون، که در تعقیبش بودند، به رود نیل می رسد و از خدایش، یهوه، درخواست یاری می کند. پس رود گشوده می شود و موسی و پیروانش از آن می گذرند.

 

 

وصف کامل پیکر بانو اردویسور آناهیتا در اسطوره های ایرانی آمده و در برخی از اسطوره ها نیز از خوابگاه فراگسترده اش بر فراز ابرها سخن رفته است. اهمیت و ارزش فراوانی که در اساطیر ایرانی به این ایزدبانو داده شده است و روی آوردن همهٔ مردم حتی پادشاهان و پهلوانان به درگاه او در مواقع بحرانی و درماندگی برای حل معضلات و مشکلات و دستیابی به آرزوها و طلب یاری از وی احتمالاً ناشی از تأثیرات دوران مادرسالاری است.

 

ناگفته نماند که این احترام به آناهیتا و اهمیت قائل شدن برای وی تنها مختص ایرانیان نبود. گرایش به این بغ بانوی آریایی در اثر اختلاط و آمیزش با فرهنگ و ادیان دیگر سرزمین ها مانند یونان، بابل، مصر و ارمنستان به وجود آمد و توده ای که همواره به گذشته گرایی و تجدید حیات سنت های متروک رغبتی شایان دارند به مهرپرستی و ناهیدپرستی روی آوردند و از اینجا بود که همسانی ها، تضادها و اختلاف ها بین آناهیتا و ایزدبانوان بابلی (ایشتار) و یونانی (آفرودیت) و دیگر ایزدبانوان به وجود می آمد.

 

آناهیتای ایرانی ایزدبانوی حامی زنان شریف است تا کودکان فراوان بیاورند و آنان را در سینه ها شیر پاک فراوان می دهد. در یک کارگاه ساخت مجسمه های سفالی، که در شوش کشف شده، صورت ایزدبانویی برهنه را می بینیم که در حال فشردن پستان خود و ریختن شیر آن در جامی است که در دست چپش قرار دارد. این پیکره متعلق به ایزدبانو ناهید (آناهیتا) است.

در بابل رسم زنای مقدس رواجی بسیار داشت و ایشتار ایزدبانویی بود که زنان به درگاه وی نیاز می بردند.

 

ایشتار بابلی سرپرست و حامی زنان بوالهوس است و آناهیتا الههٔ عفت، شرم و پاکی. او درد زنان شریف و پاکیزه ای را که به هنگام زایمان به وی پناه می آورند تخفیف می دهد. همچنین نطفهٔ مردان را پاک می سازد و مشیمهٔ زنان را می پالاید و دختران آزاده ای را که هنگام ازدواج به درگاه وی روی نیاز می آورند شوهران نیرومند، بلندبالا و شریف می بخشد. او به پاکی آبی روان است که از آسمان فرو می ریزد و در جویباری کوهستانی سرازیر می شود. به همین دلیل او را رودی آسمانی نیز توصیف کرده اند. اما ایشتار اصولاً بین عشق و ازدواج پیوندی نمی جوید. عشق را می ستاید. اما عشقی که هیچ تعهدی به ازدواج ندارد.

 

آفرودیت نیز دو نقش متفاوت دارد؛ نقشی مثبت که گرایش وی را به عشق پاک، شرافت و شرم و نجابت بیان می دارد و البته در مقابل نقش دیگرش خفیف است. وی بدون تردید خدای مادران محسوب می شد و او را سبب تولید نسل و فراوانی محصولات گیاهی و حیوانی می دانستند. او در یونان به صورت های گوناگون از جمله آفرودیت آسمانی (خدای عشق پاک و عفت)، آفرودیت زمینی (الههٔ عشق های گوناگون انسانی) و آفرودیت زیبا (ونوس رومی) پرستش می شده. ظاهراً، آفرودیت صورت دیگری از ایشتار، الههٔ بابلی، بوده.

این الهه برای ساکنان جنوب یونان خدای عشق محسوب می شد و برخی از شهرهای یونانی نخستین روز آوریل را با عنوان عید بزرگ آفرودیته جشن می گرفتند. از این نظر آفرودیت و آناهیتا به یکدیگر شباهت دارد.

 

آرتِمیس (آرته میس)، الههٔ دیگر یونانی که در رم او را دیانا می نامیدند دوشیزه ای است که با زایش و باروری انسان سخت مخالف است و تمام روایت ها و اسطوره هایی که دربارهٔ او وجود دارد با نیرنگ و فریب آمیخته. وی، بر خلاف آناهیتا، زنانی را که باردار بودند به چنان درد شدیدی مبتلا می کرد که درمی گذشتند. او هیچ عشقی را نه زمینی و نه آسمانی قبول نکرد و گفته اند از این رو کینه توز و خشمناک بود. از سوی دیگر آرتمیس الهه ای است که توجهش معطوف به شرم و عفت و شرافت است و از این نظر می توان او را با آناهیتا مقایسه کرد.

 

بدین ترتیب آناهیتا با هیچ یک از این الهگان قابل مقایسه نیست. او فرشته و ایزدبانویی است زاییدهٔ اندیشهٔ آریایی و ایرانی که پیوسته جامهٔ شرم، عفت و پاکی بر تن دارد. در آسیای صغیر، در شهر آنائیتیس یا آناهیتا معبدی بسیار بزرگ و مشهور به نام این الهه وجود داشت که در آن عناصر بابلی ای که دربارهٔ ایشتار ـ ربه `النوع بابلی ـ وجود داشت وارد مراسم پرستش این ایزدبانوی ایرانی شده بود. از این رو، ناهید را با ایشتار بابلی یا آفرودیتهٔ یونانی یا استارتهٔ فنیقی مقایسه می کنند که مقایسه ای شتابآلود و عجولانه است. دربارهٔ آناهیتا هیچ افسانه و اسطوره ای از نوع افسانه های ایزدبانوان بابلی، یونانی و فنیقی وجود ندارد.

 

نفوذ و اهمیت آناهیتا به فراسوی مرزهای ایران نیز رسیده بود. ناهیدگرایی که زمانی در ایران تحت شرایطی وارد آیین زرتشت و مزداپرستی شده بود از این طریق همین آیین و فرهنگ ایرانی به مناطق بسیاری نفوذ کرد و در قالب ناهیدپرستی شایع شد. از جملهٔ این مناطق باید از ارمنستان نام برد که پرستش آناهیتا در آن نفوذ و اهمیتی خاص داشت.

 

آگاتانگِغوس، مورخ ارمنی سدهٔ چهارم میلادی، گزارش می کند که در هر معبد آناهیتا در شهر ارز پیکرهٔ طلایی جسیمی از این ایزدبانو بنا کرده بود. نوشته های او تا اندازه ای نفوذ فرهنگ ایرانی به ویژه ناهیدپرستی را در آن منطقه نشان می دهد. در زمان اشکانیان، شعبه ای از این خاندان در ارمنستان به فرمانروایی رسیدند و با اینکه پیش از آن نیز دین، تمدن و فرهنگ ایرانی در ارمنستان رواج و نفوذی بسیار داشت اما از زمان حکومت این سلسله دارای اهمیت و نفوذی قابل توجه شد. به ویژه ارمزد (اهورامزدا) و ایزدبانوی گرامی اش دارای مقامی والا شدند و در حالی که ارمزد فراموش می شد ناهید سخت مورد توجه قرار می گرفت.

 

هرچند سایر ایزدان مزدیسنا همانند مهر و بهرام نیز در این منطقه اهمیت داشتند اما آناهیتا مقامی والا داشت. نفوذ و اهمیت آناهیتا تا آنجا بود که نام شهر آکی لی زن را به آنایی تیس (تلفظ یونانی آناهیتا) برگرداندند. معبد آناهیتا در این شهر عظمت و شهرت بسیاری داشت. این معبد عظیم چنان که پروکوپی یوس اشاره می کند در زمان گسترش مسیحیت همانند دیگر معابد به صورت کلیسا تبدیل شد. از خلال نوشته های آگاتانگغوس چنین برمی آید که ناهیدگرایی در همه جا رواج یافته بود.

 

او از شدت گرایش تیردات، پادشاه ارمنستان در قرن چهارم میلادی، به آناهیتا نوشته است. در برابر وسوسه های کشیش مُبلّغی به نام گرگوری ایلومیناتور (گریگور لوساوُریچ)، شاه از آناهیتا با عنوان ایزدبانویی بزرگ یاد می کند که مایهٔ سرافرازی، آزادگی، قدرت و اعتبار ارمنستان است.

 

شاه می گوید چگونه از اعتقاد و گرایش به چنین بانویی ایزدی و ارجمند دست فرو دارد در حالی که شاهان بزرگ کشورهای دیگر چون یونان او را بس گرامی داشته اند و از پرستش وی دریغ نمی ورزند؛ الهه ای که سرپرست جملهٔ دانش ها، حامی و سرپرست و دوستدار آدمیان و دختر پاکیزهٔ ارمزد است. با این حال تیردات در سال های پایانی زندگانی اش تحت تأثیر گرگوری، کشیش مُبلّغ، قرار گرفت و به آیین مسیح گروید. از آن پس بسیاری از معابد آناهیتا ویران و معدودی نیز تبدیل به کلیسا شدند. لیکن بسیاری از مراسم و آداب پیشین ناهیدگرایی در ارمنستان، همان گونه که انتظار می رفت، پس از اندک زمانی وارد آیین مسیحیت شد.

 

 

اما پرستش ناهید در کجا صورت می گرفت؟

مسلماً در آتشکده ها و معابد بزرگ ایرانیان که اغلب بر بلندی ها ساخته می شد. هرودوت می گوید ایرانیان قدیم جز معابد آراسته ای که بر قلهٔ کوه های بلند می ساختند و به اهورامزدا اهدا می کردند معابد دیگری نداشتند. علاوه بر آن، ستایش سایر ایزدان نیز در همین معابد صورت می گرفت.

 

شاید ساختن معابد بر بالای بلندی ها به این علت بود که بنا به روایات آناهیتا از بلندی ها فرو می آمد. در این خصوص در آبان یشت آمده: ((من می ستایم کوه زرین همه جا ستودهٔ هکر را که از برای من از یک بلندی هزار قله آدم (به بلندی قد هزار نفر) اردویسور ناهید از آنجا فرو می آید)). آناهیتا در بلندترین طبقهٔ آسمان آرام گرفته بود و از فلک ستارگان یا از بلندترین قله به سوی نشیب می شتافت. شاید دلیل دیگر ساختن معابد بر روی بلندی ها دوری از دسترس دشمنان بوده زیرا معابد ناهید در زمان های قدیم از غنی ترین معابد بود و موقوفات منقول و غیر منقول آن به میزانی بود که می بایست در محلی امن قرار داده شود چنانکه برخی از معابد و پیکره های این ایزدبانو که در شوش، اکباتان، بابل، تخت جمشید، سارد، بلخ و دمشق از سوی اردشیر دوم هخامنشی بنا شده بود مورد تهاجم و غارت سرداران یونانی مانند اسکندر و آنتیوخوس سوم قرار گرفت.

 

اگرچه کلیهٔ آتشکده ها و معابد ایرانی مورد احترام خاص قرار داشت ولی آتشکده های خاص ناهید از همه مجلل تر و معظم تر بود. پادشاهان و امیران در تجلیل و تزیین معابد این فرشتهٔ ایرانی، که آب و برکت را نصیب دشت های وسیع ایران می ساخت، افراط می کردند.

در تقویم ایران باستان روز دهم هر ماه، آبان روز نام داشت و نام ایزدبانو آناهیتا بر این روز نهاده شده بود. مطابق بندهش نام روز دهم و ماه هشتم آپان بود که امروزه آبان تلفظ می شود. آپان یا آبان از واژه ای مشتق است که امروزه به صورت آب تلفظ می شود. این واژه در اوستا آپ، در سانسکریت آپا، در پارسی باستان آپی، در پهلوی آپ و در فارسی امروز تبدیل به آب شده است.

 

در تقویم ایرانی هرگاه نام ماه و روز موافق می شد آن روز را جشن می گرفتند. در ماه آبان جشن آبانگاه برپا می شد. ابوریحان بیرونی دربارهٔ این روز و این جشن، که به خاطر ایزد آناهیتا برگزار می شد، آورده است: ((آبانگاه، روز دهم، روز آبان ماه است و آن عیدی است و در این روز پسر تهماسب به شاهی رسید. مردمان را به حفر انهار و تعمیر آنها امر کرد و در این روز به کشورهای هفت گانه خبر رسید که فریدون یبوراسب (ضحاک) را اسیر کرد و به سلطنت رسید و مردم را امر کرد که دوباره خانه ها و اهل خود را مالک شوند و خود را کدخدا بنامند، یعنی صاحب خانه. خود او نیز به خانه و خانوادهٔ خود فرمانروا شد و شروع به امر و نهی و گیر و دار کرد)).

 

از آنجا که فرشتهٔ مقدس نگهبان آب، ناهید، مؤنث بود اغلب کلمهٔ بانو را به اسم او می افزودند و او را ناهید بانو می نامیدند. در یک افسانهٔ اسلامی نیز به ستارهٔ زهره لقب بدخت ناهید داده اند. بدخت در اینجا مخفف بیدخت و منظور از آن ناهید یعنی دختری است که بغ و خداست.

بدین ترتیب آناهیتا در اساطیر ایرانی خدای آب و آبادانی، حاصلخیزی و باروری، خدای بانوان و به ویژه دختران بوده. در روایتی نیز آمده است ((ناهید امانت (نطفه = تخمه) زرتشت را به همراه دارد. سی سال پیش از پایان هزارهٔ زرتشت، دختر جوانی در آب شنا می کند و از آن می نوشد و از نطفهٔ زرتشت، که در آب بوده، آبستن می شود و هوشیدر به دنیا می آید...)).

 

هم یاهه اومه (Haoma)، در اساطیر هندی سوم یا سومه، گیاهی بوده که در آغاز خود از ایزدان محسوب می شده. این گیاه یا شیرهٔ آن دور کنندهٔ مرگ، ارزانی کنندهٔ فرزند به زنان و شوهر به دوشیزگان بوده. هوم به کنیزانی که مدت ها شوهر نکرده بودند به محض درخواست از درگاهش شوهری پیمان شناس می بخشید. از آنجا که در این اسطوره ها از وجود کنیز و بانو یا شهبانو سخن به میان آمده می توان احتمال داد در جامعهٔ اسطوره ای نیز طبقات اجتماعی وجود داشته اند.

دکتر بتسابه مهدوی

17 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

اساطیر ایران بخش 3

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۳۸ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

هوشنگ و تَخمُورو(= تهمورث)

 چنین می نماید که در ایران باستان چندین روایت درباره نخستین شاه وجود داشته است ،زیرا علاوه برجم دو شخصیت دیگر نیز نخستین شاه نامیده شده اند :هوشنگ و تهمورث. متن ها آن گونه که به دست ما رسیده اند دارای طرح خاصی از تاریخ و اسطوره هستند وی این دو نخستین شاه را در این طرح به صورت نخستین فرمانروایی افسانه ای، یکی پس از دیگری، گنجاندن، گر چه اینان روزگاری از اهمیت بیشتری برخوردار بوده اند.

هوشنگ در دوران های قدیم فر مانروای هفت اقلیم بود و بر مردمان و دیوان حکمرانی می کرد؛همه جادو گران و دیوا ن از برابر او گریختند . گمان می شد که مَزَنَه(مَزَن) همان مازندران باشد که مرز جنوبی آن کوه دماوند است .در مازندران دیوان و جادو گر ان بسیاری اقامت داشتند که دو سوم آنان در روی زمین بود و از او و همسرش نژاد ایرانیان به وجود آمد .

تهمورث مانند هوشنگ و دیگر مردمان نیک سیرت ،دیوان را شکست داد. به بت پرستان و مردان و زنان جادوگر تاخت و حرمت راستین آفریدگار را رواج داد و گویند که در نبرد با شر ،اهریمن را به شکل اسبی در آورد و به مدت سی سال سواربر او گرد جهان گشت .   برگرفته از شناخت اساطیر ایران (جان هینلز)

 

یِمه (جم)

  جم شخصیت دیگری است که به مجموعه عقاید دوران هند و ایرانی تعلق دارد. گرچه سنت های هندی و ایرانی در شماری از جزئیات با هم توافق دارند ، با این همه شخصیت کلی جم مشخصا با شخصیت یَمَه (در هند) تفاوت دارد.

 

مشخصۀ برجستۀ یَمَه در وداها این است که وی نخستین کس از بیمرگان است که مرگ را بر گزید: « او مرگ را برگزید تا خدایان را خشنود سازد، بیمرگی را برنگزید تا فرزندان خود را خشنود کند.»

 

 رستم

 ملقب به تهمتن . پهلوان بزرگ ایران . فرزند زال و رودابه . نواده سام و مهراب کابلی که در عهد کیقباد و کیکاوس و کیخسرو با تورانیان جنگید و از خود دلاوری ها و رشادتهای شگفت انگیز بر جای گذاشت .

 

سنباد:

یکی دیگر از قیام کنندگان بر علیه حکوتهای غارتگر اعراب در ایران که به جان و مال و ناموس ایرانیان تجاوز میکردند . او اهل نیشابور بود و پس از اینکه منصور خلیفه عباسی - ابومسلم خراسانی را کشت وی در نیشابور به خونخواهی از ابومسلم که فردی ایرانی و وطن پرست بود برخواست و قیام کرد که در نهایت با شصت هزار نفر از یارانش توسط اعراب بیابانگرد و کشتارگر کشته شد .

 

 

سیاوش

یکی از اسطوره های ملی ایرانیان . که زمان های مدیدی سوگ سیاوش را هر ساله گرامی میداشتند . پسر کیکاوس و پدر کیخسرو . سودابه زن کیکاوس عاشق او شد که سیاوش از او امتناع ورزید . سودابه به همین جهت اورا نزد پدر متهم ساخت و سیاوش به توران زمین نزد افراسیاب رفت و فرنگیس، دختر وی را به زنی گرفت . گرسیو برادر افراسیاب به سیاوش حسد برد و افراسیاب را وادار به کشتن او کرد . که کشته شدن سیاوش باعث جنگهای طولانی  میان ایرانیان و تورانیان گشت .

نوشته اند که روزی طوس، گیو، گودرز و چند پهلوان نامی دیگر به شکار رفتند. آنها پس از پیمودن مسافتی به یک شکارگاه سرسبز و بکر و پربرکت رسیدند و به شکار پرداختند. چون آن شکارگاه پر از شکار بود دیری نپایید که چند حیوان را شکار کردند. آنها پس از پایان شکار به قصد گردشی کوتاه در اطراف نخجیرگاه، پیش تاختند تا به جنگلی انبوه رسیدند. در حال گشت و گذار و تماشای سرزمین بکر و زیبا، ناگهان وجود زنی بسیار زیبا و جوان در آن مرغزار، نظر همگان را به خود جلب کرد:

به بیشه یکی خوب رخ یافتند                                     پر از خنده لب هر دو بشتافتند

 

گیو که از دیدن دختر زیبا و جوان در این دشت و جنگل انبوه شگفت زده شده بود بیدرنگ شرح حال و علت تنهایی اش را در جنگل پرسید. دختر جوان پاسخ داد : « از دست بدمستی ها و شراب خوارگی های زیاد و پرخاشگری و بدرفتاری پدر، خانه و خانواده ی خود را رها کرده و از ترس جانم فرار کرده به این جنگل پناه آورده ام.

شب تیره مست آمد از دشت سور              همان چون مرا دید جوشان ز دور

یکی خنجری آبگون برکشید                    هما خواست از تن سرم را برید

 

شاپور ذوالاکتاف :

شاپور دوم پادشاه مقتدر ساسانی که پس از خلع آذر نرسی بر تخت پادشاهی ایران جلوس کرد و هفتاد سال پادشاهی کرد . او یکی دیگر از پادشاهان بزرگ ایران است که چندین بار از حمله اعراب به ایران جلوگیری کرد و با اندیشه نیک سرزمین آریایی ما را از هجوم بیگانگان محفوظ داشت . او را به این جهت ذوالاکتاف میخوانند که دارای شانه های پهن و بزرگ بود . در بعضی از کتب تاریخی گفته شده است به دلیل آنکه پس از اسیر کردن مهاجمین ( اعراب ) از کتف آنان طنابی عبور میداده و همه را به طناب میکشیده ذوالاکتاف نامیده شده ولی این باور با ابهت و منش نیاکان ما در تضاد است .

 

 

 

فریدون

فریدون پادشاه پیشدادی بود که با یاری کاوه آهنگر بر ضحاک ستمگر چیره شد. او پادشاه جهان گشت و آنگاه جهان را میان سه پسرش سلم؛تور و ایرج بخشید.در شاهنامه از شاهان ستوده و نیک ایران است.فردوسی او را نمادی از نیکویی و داد و دهش می‌‌داند:

فریدون فرخ فرشته نبود         ز مشک و ز عنبر سرشته نبود

بداد و دهش یافت آن نیکوئی         تو داد و دهش کن فریدون توئی

در شاهنامه، فرانک مادر فریدون و همسر آبتین است .او با همسرش در دهکده‌ای با کشاورزی می‌زیستند.همسرش آبتین به دست ضحاک کشته شده بود و ضحاک با خوابی که دیده بود در جستجوی فریدون بود.فرانک با فرزند به کوه و دشت گریخت. فرزندش را به دشتبانی سپرد تا از آزار ضحاک در امان بماند.چندی پس از آن باز کودک را از دشتبان گرفت تا جانش را در امان دارد وبا فرزندش در کوه البرز به پیرمرد پارسایی پناه برد تا فریدون بالید و بزرگ شد.

 

 

کاوه آهنگر

در زمان پادشاهی ضحاک ستمگر، شیطان در قالب آشپزی به دربار وی رفت و غذاهای خوشمزه ای برای ضحاک پخت. و به عنوان پاداش خواست که بر شانه های ضحاک بوسه زند. در اثر این بوسه شیطانی دو مار سیاه  بر شانه های ضحاک رویید و همان دم آشپز ناپدید شد. این بار شیطان به عنوان یک پزشک به دربار ضحاک آمده و تجویز کرد که باید هر روز به مارها مغز سر دو جوان خورانده شود. ضحاک نیز دستور داد هر روز دو تن از جوانان برومند سرزمین را کشته و مغز آنان را به مارها بدهند.

 

کاوه آهنگر نیز که مانند خیلی های دیگر از ظلم و ستم ضحاک به تنگ آمده بود، پیشبند چرمین آهنگری خود را بر سر نیزه زد و با یاری مردم ضحاک را شکست داده و فریدون را بر اورنگ پادشاهی نشاند. بعدها این پرچم که نشان سربلندی و پایداری ملت ایران بود به درفش ملی کاویانی تبدیل شد.

 

 کیومرث

نخستین پادشاه و بنیانگذار سلسله پیشدادی در هزاران سال پیش . نام وی در اوستا گیومرتا آمده است و ذکر شده است که زرتشتیان او را نخستین انسان میدانند . در زمان او مردم در غارها و کوهها بودند و بدن خود را با پوست حیوانات می پوشاندند

 

اَهُورَه مَزدا، سرور دانا

اَهُورَه مَزدا (اورمزد در متون بعدی) به معنی «سروَر دانا»، نامی است که زردشتیان به «خدا» داده اند. چنانکه از نام او برمی آید، ویژگی او خرد است، کسی است که نه فریب می خورد و نه می فریبد. این سرور، بخشنده و خیرمطلق است. او که پدر و مادر آفرینش است، مسیر خورشید و ماه و ستارگان را ساخته است. او بوده و هست و خواهد بود. به سخنی دیگر، او جاودانه است، اما در دوران کنونی قادر مطلق نیست، زیرا توانایی او به دلیل دشمن عمده اش یعنی امریمن محدود است. اما زمانی خواهد رسید که بدی مغلوب شود و اهوره مزدا با قدرت مطلق فرمانروایی کند.

 

سرَوشَه (سروش)، فرمانبرداری

سروش به معنی اطاعت و انضباط، یکی از چهره های محبوب دین زردشتی است. این ایزد در همۀ آیین های دینی حضور دارد، زیرا او در نیایش ها و سرودهای مردمان جای دارد و خدایی است که نیایش ها را به بهشت منتقل می کند. سروش را در سرودش به عنوان «سروَر مناسک دینی» به یاری می خوانند و از آنجا که مناسک زردشتی نیروی مؤثری است که بدی را نابود می کند، از این رو، سروش نیز چون جنگجوی مسلح و بهترین درهم کوبندۀ «دروغ» توصیف شده است. با تبر جنگی اش کاسۀ سر دیوان را خرد می کند و به اهریمن ضربت می زند، اما او بیش از همه مخالف اَیشمَه (خشم) است. «فرمانبرداری» که تجسم کلام مقدس است.

 

کِرِساسپَه(گرشاسب)

گرشاسب قهرمان جوان گیسودار گرز به دست یکی دیگر از قهرمانان اژدها کش بزرگ باستانی ایران است. وی نیز فریدون ایزد به شمار نمی آید و از این رو، زردشتیان او را نیایش نمی کنند بلکه فقط برای او با نیت خاصی قربانی میکنند. اسطوره های بسیاری یا شاید بهتر است انها را افسانه بنامیم - درباره این پهلوان ماجراجوی بزرگ وجود داشته باشد که اکنون فقط بخشهایی از آنها را در دست داریم. گفته شده که وی گَندَرِوَه اژدهای زرین پاشنه را کشته است که با دهان گشاده برای بلعیدن حرکت می کرده و سر او به خورشید می رسیده و می توانسته دوازده مرد را یکباره ببلعد .گفته شده که نبرد با این غول  هراس برانگیز نه شبانه روز در‌‌‌‍ (دریای گیهانی) به درازا کشید. بسیارند غولها و راهزنان و نابکارانی که به دست گرشاسب اُفتاده اند.

 

هَوروَتات (خرداد) و اَمِرِتات، (مرداد) کمال و بیمرگی

چون این دو موجود مادینه همیشه در متون با هم ذکر می شوند، در اینجا نیز با هم مورد بحث قرار می گیرند. خرداد که به معنی تمامیت، کلیت و پُری است (غالباً کمال معنی می شود)، مظهری است از مفهوم نجات برای افراد بشر. مرداد (تحت الفظی به معنی بیمرگی) تجلی دیگر رستگاری و جاودانگی است. این دو امشاپسند با آب و گیاه ارتباط دارند و هدایای آنان ثروت و رمۀ چهارپایان است، به گونه ای که این دو نمایندۀ آرمان های نیرومندی، سرچشمۀ زندگی و رویش هستند. هماوردان خاص آنان «گرسنگی» و «تشنگی» اند

 

خشَثَره وَیریَه (شهریور)، شهریاری مطلوب

از جهات بسیاری شهریور انتزاعی ترین امشاسپندان است. او مظهر توانایی، شکوه، سیطره و قدرت خداست. در جهان مینویی او نمایندۀ فرمانروایی بهشتی است و در زمین نمایندۀ آن سلطنتی است که با کمک کردن به فقرا و ضعفا و با چیرگی بر همۀ بدی ها، ارادۀ خدا را در آن مستقر می کند. به دلیل پشتیبانیش از فلزات، وی با جاری شدن فلز گداخته ای که در پایان جهان همۀ مردمان را به آزمایش خواهد کشید، ارتباط دارد. از این رو، گفته می شود که خدا از طریق او پاداش و مکافات اخروی را تعیین می کند. هماورد اصلی او سَوروَه است که سردیو «حکومت بد» و «هرج و مرج» و «هستی» است.

 

 

ایزدان، یا موجودات ستونی

در دین زردشتی امشاسپندان تنها موجودات آسمانی نیستند، یَزَته ها (= ایزدان) یعنی «موجودات پرستیدنی، ستودنی» نیز موجود دارند. در مجمع آسمانی، ایزدان از لحاظ رتبه در ردۀ سوم بعد از اهوره مزدا و امشاسپندان قرار دارند. اگر چه ایزدان اصولاً بی شمارند، اما بدیهی است که بعضی چهره ها بر دیگران تفوق دارند و اینان عمدتاً ایزدانی هستند که روز خاصی از ماه در تقویم زردشتی به آنان اختصاص دارد.

مهمترین آنان مانند مهر (میثرَه) و ناهید (اَناهیتا) معمولاً سرود یا «یشتی» مخصوص به خود دارند. از آنجا که دربارۀ ایزدان عمده ای چون وای، ناهید، هوم، آتَر، بهرام، رَپیثوین و مهر در جای دیگر بیاوریم. به جای آن، بهتر است که بر همۀ آنان به صورت یک گروه نظری بیفکنیم.

به طور کلی، احساس می شود که آنان یک مینوهای نگاهبان خورشید و ماه و ستارگان و غیره هستند یا تجسمی از مفاهیم انتزاعی مانند دعا و راستی و خدایانی از مجموعۀ خدایان، مانند شخصیت های اساطیر یونان باستان، بدانیم، لااقل در مورد دین زردشتی کنونی، به خطا رفته ایم. زردشتیان اعتقاد دارند که اورمزد چنان بزرگ و والاست که انسان نباید با تظلم های کوچک، توبه ها و پیشکش های خود خاطر او را آشفته کند.

به جای او، مردم نگهبان خاص خود را انتخاب می کنند و بدو تقرب می جویند. این کار به این معنی نیست که آنان عشق و قدرت و فرمانروایی اهوره مزدا را بزرگ ندارند یا نستایند، همانگونه که کاتولیک های رومی با درخواست کمک و آسایش از قدیسان عشق به خدا را از نظر دور نمی دارند. بنابراین، پارسیان (= زردشتیان) به حق ادعا می کنند که قرینۀ حقیقی ایزدان (زردشتی)، خدایان متعلق به «مجموعۀ خدایان دوران قدیم (یونان)» نیستند، بلکه قدیسان یا فرشتگان مسیحیت اند.

 

بنابراین، در دین زردشتی ایزدان موجودات جهان مینویی هستند. به طور خلاصه، زردشتیان به یک خدا یا نیروی غایی یعنی اهوره مزدا اعتقاد دارند که نیکی و خرد و دانایی مطلق است و انسان می تواند با بهره داشتن  از جلوه های مختلف شخصیت او و با دنبال کردن راه «اندیشه نیک» و «راستی»، در وجود او شریک باشد. ارادۀ او را در جزئیات امور تعدادی از «فرشتگان» به مرحلۀ اجرا درمی آورند که خود مورد عشق و علاقۀ مؤمنانند، اگر چه هیچکدام از آنان هرگز نمی توانند جای «سرور دانا» (اهُورَه مَزدا) را بگیرند.

 

َشَه (اردیبهشت)، راستی

اردیبهشت که زیباترین امشاسپندان است، نه تنها در برابر ناراستی قرار می گیرد، بلکه نمایندۀ قانون ایزدی و نظم اخلاقی در جهان نیز هست. شخص مؤمن اَشَوَن یعنی «پیرو اشه» نامیده می شود. آنانی که اَشَه را نمی شناسند، از بهشت محروم اند، زیرا آنان بیرون از کل نظم خدا هستند. پارسایان نیایش می کنند تا بتوانند این فرمانروای بهشتی را ببینند و راهش را دنبال کنند و در بهشت پر از شادی او به سر برند. اشه نظم را در روی زمین نگاه می دارد، زیرا بیماری و مرگ و دیوان و جادوگران و آفریدگان شریر یعنی همۀ آنانی که با نظم جهانی که خواست خداست به مخالفت برمی خیزند، سرکوب می کند. اشه حتی نظم را در دوزخ نگاه می دارد و مراقبت می کند که دیوان بدکاران را بیش از آنچه سزاوار آنند، تنبیه نکنند.

دکتر بتسابه مهدوی

17 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

اساطیر ایران بخش دوم

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۵، ۰۹:۴۲ ق.ظ

دکتربتسابه مهدوی

 

نیروهای شر

در اساطیر ایران چیزی که همه جا در همه روایات اساطیری مشاهده می‌شود حضور شر و نیروهای حافظ پلیدی در جهان است. این نیروهای شر که دستیاران اهریمن یا انگره مینو بشمار می‌آیند با نام‌های دیو و دروج از ایشان یاد شده‌است. دیوان دروجان جنیست‌های مذکر و مونث دارند و در برابر هر نیکی در جهان یک پلیدی است و حداقل یک دیو هم موکل بر آن پلیدیست.

در برابر زندگی مرگ است؛ در برابر خوشی رنج و بیماری در برابر گرما، سرمای سخت سوزان و برابر راستی دروغ و برابر باران خشکسالی و دیو موکل بر آن اپوش است. در اساطیر ایران همیشه دنیا صحنه جدال میان این نیروهای پلیدی و اساطیر نیکوست، آن‌هایی که یاور آفریده‌های گتیایی و نیک هستند.

 

اهوره مزدا وانگره مینو

اهوره مزدا، اهورمزد، اهورامزدا، اورمزدا، اورمزد هرمزد، هرمز، هورمزد، هورمز، ارمس، هرمس، هرمست. تلفظ‌های گوناگون نام خدای بزرگ زردتشیان در زبان‌ها و دوره‌های متفاوت است. معنای اصطلاحی این نام شامل؛ سروردانا، خدای غایی، خیرمطلق، خرد و معرفت آفرینندهٔ خورشید و ستارگان، روشنایی و تاریکی، انسان‌ها و حیوان‌ها تمام فعالیت‌های فکری و جسمی است.

معنای تحت‌اللفظی نام او ازین قرار است: بخش اول «اهور» از ریشه «اه» که بن هستی و هستن است و بخش دوم «مزدا» که از «من + ز+ دا» به معنای «فکردهنده» می‌باشد و ترجمهٔ آن در شاهنامه همان «خداوند جان و خرد» می‌باشد.

معنای دیگر نیز حاکی ازین است که اهورا به معنای «سر، سرور، بزرگ و مولا» است و «مزدا» به معنای به یاد سپردن و به خاطر داشتن بنابراین «سروردانا» ترجمه اهورا مزدا خواهد بود.

 

دشمن بنیادین اهورا مزدا، انگره مینو یا انگره مینیو است. انگره مینو در حقیقت نام اوستایی همان «اهریمن» یا «اهرمن» در پهلوی (فارسی) میانه‌است. نامش به معنای «مینوی ستیزگر و دشمن» آمده از ویژگی‌های او که نماد شر مطلق و برهم زننده نظم و ذاتاً دشمن خوبی‌هاست یکی داشتن سری بزرگ و زشت است که این ویژگی در شاهنامه هم به تمام دیوان و غولان نسبت داده شده. اهورا مزدا و اهریمن از ازل تا ابد باهم در جنگ بوده‌اند و زندگی در این جهان بازتابی از مبارزه کیهانی این دو است محل زندگی اهریمن شمال زمین است جایی که تمام دیوان «زیید و اصلاح» از پشت کوه آمدن نیز ریشه‌ای اسطوره‌ای دارد که در آن تلویحاً فرد پشت کوهی یعنی «دیوسیرت» که کم‌کم معنای «نادان» به خود گرفته‌است.

 

اهریمن به ۳ شکل غیر از شمایل خودش ظاهر می‌شود. ۱- چلپاسه (مارمولک) ۲- مار ۳- جوان. انگره مینو خود آفریننده دیوان دیگر نیز هست. برای نمونه ایشمه و دیو خشم یا اژی دهاک که همان ضحاک شاهنامه باشد. وی اگر چه در شاهنامه پادشاهی ماردوش بیان شده است؛ ولی در اوستا دیوی سه سر، شش چشم و سه پوزه با بدنی پر از چَلپاسه و عقرب است.

به هر حال آن چه بر بنیاد نوشتار زردشتی بر می‌آید در روزگار پایانی این گیتی این اهورامزدا است که بر اهریمن پیروز می‌شود و او را برای همیشه از بین می‌برد و پس از آن تنها نیکی و نور و تندرستی در گیتی ماندگار خواهد شد.

معنای اصطلاحی این نام شامل؛ سرور دانا، خدای غایی، خیر مطلق، خرد و معرفت؛ آفرینندهٔ خورشید و ستارگان، روشنایی و تاریکی، انسان‌ها و حیوان‌ها تمام فعالیت‌های فکری و جسمی است.

 

 

آرش کمانگیر

پهلوان ایرانی در عهد منوچهر شاه که در تیر اندازی سر آمد زمان خود بوده است که در جنگ میان منوچهر و افراسیاب قرار بر پرتاب کردن تیری می گذارند تا مرز میان ایران و توران را تعین کند آرش از طبرستان تیری پرتاب کرد که در مرو فرود آمد و بعد از آن جانش را در راه ایران زمین فدا نمود.

 

آناهیتا

اردوی سوره آناهیتا ایزدبانوی همه ی آب های روی زمین و سرچشمه ی اقیانوس کیهانی است .او برگردونه ای سوار است که چهار اسب آن را می کشند : باد ، باران ، ابر و تگرگ . وی سرچشمه ی زندگی است و به همین دلیل جنگجویان در نبرد ، زنده ماندن و پیروزی را از او طلب می کنند .نزول او بر زمین چنین توصیف شده :

ای زرتشت ! اردوی سوره ناهید از آن (کره) ستارگان به سوی زمین آفریده ی اهورا فرود آمد ، و این چنین گفت اردوی سوره ناهید . ( یشت 5 ،88)

 

هنگامی که زردشت از او می پرسد آئین پرستیدن او چگونه است ، ایزد بانو پاسخ می دهد :

آن گاه گفت اردوی سوره ناهید ، به راستی که ای سپنتمان پاک ، ! با این ستایش مراسم مرا بجای آر .از هنگام برآمدن خورشید تا به وقت فرو رفتن خورشید از این زور (آب مقدس) من تو توانی نوشید ( و نیز) آتربانانی که از پرستش و پاسخ آگاه اند و خردمند آزموده ای که کلام مقدس در او حلول کرده باشد (یشت 5 ، 91)

 

در یک توصیف زنده و جاندار اردوی سوره آناهیتا ، با یک دوشیزه ی زیبا با قدی بلند ، بدنی نیرومند و پاک توصیف شده است

خوش اندام ،کمر به میان بسته ، راست بالا ، آزاده نژاد و شریف که یک جبه ی قیمتی پرچین زرین در بر دارد .به راستی همان طوری که در قاعده است برسم(شاخه ی گیاه انار) در دست با یک گوشواره ی زرین جلوه گر است .اردوی سوره آناهیتا بسیار شریف ، یک طوقی به دور گلوی نازنین خود دارد . او کمربند به میان می بندد تا سینه هایش ترکیب زیبا بگیرد و تا آنکه او مطبوع واقع شود .در بالای سر اردوی سوره ناهید تاجی با صد ستاره گذارده .یک تاج زرین هشت گوشه به سان چرخ ساخته شده با نوارها زینت یافته. زیبای خوب ساخته شده که از آن چنبری پیش آمده است .(یشت 5 ، 8-126)

 

در اوستا ، قهرمانان و ضد قهرمانان به یکسان آناهیتا را می ستایند .به درگاه او نیایش می کنند و قربانی به حضورش تقدیم می دارند .اهمیت این ایزد بانو را به بهترین وجه می توان در کشاکش میان خیر و شر و رویارویی میان پادشاهان و فرمانروایان توران شمال شرقی ایران مشاهده نمود .

 

 

اسفندیار  اسفندیار، رویین تن، ارجاسب:

 اسفندیار جهان پهلوان ایرانی، در روایات ملی پسر کی گشتاسب پادشاه کیانی است. در اوستا نام وی بیش از دو بار نیامده است با این همه وی یکی از پهلوانان نامی و از جمله قهرمانان جنگ های مذهبی می باشد که برای انتشار دین بهی روی داده اند. نوشته اند که یکی از نزدیکان گشتاسب به نام گرزم به دلیل دشمنی ای که با اسفندیار داشت از او نزد شاه بدگویی کرد:

یکی سرکشی بود نامش گرزم                گوی نامبردار فرسوده رزم

بدل کین همی داشت ز اسفندیار           ندانم چه شان بود آغاز کار

شنیدم که گشتاسب را خویش بود        پسر را همیشه بداندیش بود

شاه بزودی تحت تاثیر بدگویی گرزم قرار گرفت و برای دربند کشیدن فرزند به نیرنگ می پردازد، بدین ترتیب که جاماسب را به نزد وی فرستاد و فرستاده ی مزبور او را که از همه جا بی خبر بود به بارگاه آورد. پدر در حضور جمع، فرزند را به باد سرزنش گرفت و دستور داد تا او را به زندان افکنند.

 

اَرمَیتی (اسپندارمد)، اخلاص

اسپندرامد دختر اهوره مزداست و در طرف چپ او می نشیند. چون زمین زیر نظر اوست، می گویند که به چهارپایان چراگاه می بخشد، اما خصوصیت راستین او از نامش برمی آید که «بجا اندیشی» یا «اخلاص» معنی می دهد. وی مظهر فرمانبرداری مؤمنانه، هماهنگی مذهبی و پرستش است. در مورد او می گویند که در برابر زردشت ظاهر شد، و این نمادی مناسب است برای نشان دادن فرمانبرداری صادقانه پیامبر نسبت به پیام خود و احساس مخلصانه او.

اسپندارمد وقتی که دزدان و مردان بد و زنان بی ملاحظه آزادانه روی زمین راه می روند آزرده می شود، اما زمانی که پارسایان به کشت و کار و پرورش چهارپایان می پردازند یا هنگامی که فرزند پارسایی زاده می شود، شادمان می گردد. هماوردان اصلی او تَرومَیتی (گستاخی) و پَریمَیتی (کج اندیشی) اند.

 

 وهُورَمنَه (بهمن)، اندیشۀ نیک

بهمن، نخستین زادۀ خدا، در طرف راست اهوره مزدا می نشیند و تقریباً نقش مشاور را دارد. اگر چه او پشتیبان حیوانات سودمند در جهان است، با انسان نیز سروکار دارد. بهمن بود که آشکارا در برابر زردشت نمایان شد و اوست که گزارشی روزانه از اندیشه و گفتار و کردار مردمان تهیه می کند. پس از مرگ، بهمن روان پارسایان را خوشامد می گوید و آنان را به بالاترین قسمت بهشت رهنمون می شود. در پس این تصویرپردازی با هم این اعتقاد وجود دارد که «اندیشۀ خوب» (بهمن) مظهر خرد خداست که در وجود انسان فعال است و انسان را به سوی خدا رهبری می کند؛ زیرا از طریق «اندیشۀ نیک» است که به شناخت «دین بهی» می توان رسید. دیوانی که بهمن با آنان مخالف است، عبارتند از «اَیشمَه» (خشم) و آز (غلط اندیشی) و بالاتر از همه، اَکَه مَنَه (اَکُومَن: اندیشۀ بد یا بی نظمی).

 

ثریته (اَثرَط)،ثرَیتَونَه (فریدون)

روایات دینی در سراسرجهان داستانهایی را از نبردهای میان قهرمانان ایزدی و غولها در بردارند. در هند باستان مشهورترین آنان ایندرَه است که وریترَه، خشکسالی را با رعد که به منزله گرز اوست ،از میان می برد و بدین گونه آبها را که به مردمان زندگی می بخشند ،آزاد می سازد. قهرمانان دیگری از این نوع تریتَه است که او را با بینی کاملا شبیه به  ایندره توصیف کرده اند. تریتَه با رعد خویش ویشوَروپَه، اژدهای سه سر شش چشم را می کشد.

در حادثه دیگری تریته دیوی را که شکل خرس دارد با گرز خویش از پای در می آور د . تریته همراه با طوفان غرش می کند و هنگامی که در شعله های اَگنی می دمد، این شعله ها زبانه می کشند. اما برخلاف ایندره، تریتَه یکی از کسانی به شمار آمده است که سومه مقدسه را آماده ساخته و نوشیده است.

دکتر بتسابه مهدوی
14 بهمن 1395

  • بتسابه مهدوی

اساطیر ایران بخش 1

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۵۸ ب.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

آریایی‌ها اقوامی بودند که از نخست در در داخل فلات ایران زندگی می‌کردند. بعدها دسته‌ای از آنها به هند و دسته‌ای دیگر به سوی قفقاز و سپس اروپا کوچیدند. گروهی از این اقوام به نام پارت‌ها در مناطق شمال شرقی ایران (خراسان و گرگان امروزی) ساکن شدند و گروه دیگری که ماد و پارس نامیده می‌شدند، به سوی سرزمین‌های جنوب غربی حرکت کردند (در اواسط قرن نهم پیش از میلاد، آشوری‌های عراق برای تخستین بار، از سرزمین پارسوآ به عنوان دشمن همسایه در کتیبه‌های خود یاد کرده‌اند. پژوهشگران نیز بر پایه این اسناد نتیجه گرفته امد که احتمالاً مادها و پارس‌ها ابتدا در شمال غربی ایران ساکن بوده‌اند و بعدها به دلایلی به سرزمین‌های جنوبی رفته‌اند) و در نهایت مادها در نزدیکی همدان و پارس‌ها در استان فارس امروزی مستقر شدند.

 

پیش از قدرت گرفتن مادها و پارسها، قبایل مختلف دیگری از آریایی‌ها هر کدام قلمرو کوچکی را به خود اختصاص دادند. از میان اقوام شناخته شده آن دوران می‌توان به ماننایی‌ها، اورارتوها و لولوبی‌ها اشاره کرد که در اوایل هزاره اول پیش از میلاد، حکومت‌های مستقلی در شمال غربی ایران تشکیل داده بودند. گروه‌های دیگری در مارلیک گیلان، حسنلوی آذربایجان، زیویهٔ کردستان و وجود داشتند که مدت کوتاهی در شمال و غرب ایران ساکن شدند. ما ابتدا به طور خلاصه به این اقوام پرداخته و سپس ادامهٔ بحث را پی می‌گیریم.

 

در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد، ایرانیان باستان با دستیابی به فناوری استخراج و ذوب آهن، گام مهم دیگری در جهت پیشرفت و توسعهٔ خود برداشتند. از این زمان تا اواسط هزاره اول پیش از میلاد، غرب فلات ایران شاهد نقل و انتقالات گسترده و ورود اقوام و فرهنگ‌های جدید از مرکز و شرق فلات ایران بود. کشف اثار بسیار نفیس از جنس طلا و نقره و همچنین سلاح‌ها و ابزار آهنی و مفرغی (مفرغ آلیاژی است محکم تر از مس که از ترکیب دو فلز مس و قلع به دست می‌آید) بیانگر اوج هنرمندی مردم ساکن این ناحیه‌است که ظاهراً از ثروت قابل توجهی برخوردار بوده‌اند. تپه‌های مارلیک گیلان یکی از معروفترین محوطه‌های باستانی این دوره‌است.

 

در بالای این تپه هه که در ۱۴ کیلومتری شهرستان رودبار در استان گیلان قرار دارند، بیش از ۵۰ گور کشف شده‌است که در همه انها اشیای ارزشمند و منحصر به فردی چون پیکره سفالین انسان، گاو کوهاندار و همچنین جام‌های زرین و سیمین با نقوش قلم زنی شده بسیار زیبا قرار داشت. از دیگر مناطق باستانی این دوره می‌توان به تپه‌های املش، کلاردشت و عمارلو در استان‌های گیلان و مازندران، تپه زیویه در استان کردستان، تپه حسنلو در استان آذربایجان غربی (گفتنی است قدمت اصلی تپه حسنلو به بیش از ۷۰۰۰ سال پیش برمی گردد) و غار کلماکره در استان لرستان اشاره کرد.

 

برخی از پژوهشگران معتقدند احتمالاً ساکنان این مناطق اجداد مادها و هخامنشی‌ها بوده‌اند؛ اما از طرفی در دست نبودن کتیبه معتبری باعث شده‌است باستان شناسان نتوانند به طور قطع دربارهٔ این مورد اظهار نظر کنند.

 

نقش برجسته عیلامی:  زنی با پاهایی شبیه به دم ماهی مارهایی در دست دارد. دم ماهی ظاهراً از مظاهر اساطیری عیلامیان بوده و حتی در نقش‌های دوره هخامنشی بویژه در پاسارگاد نشانه‌های آن دیده می‌شود پیش از قدرت گرفتن مادها، تمدنهای آریایی منفردی در این سرزمین می‌زیستند که عمدتاً با همسایگان خارج از فلات خود خویشاوندی زبانی نژادی و حتی مذهبی نداشته و خود گاهی دارای همبستگی‌هایی بودند.

این اقوام شامل لولوبیها، گوتیها، کاسیها و اورارتوها می‌شدند. البته عیلامیان، نیز در جنوب شرقی فلات ایران دارای تمدن قدیمی و شناخته شده‌ای بودند اما از نژاد آریایی نبودند. این اقوام که نیمه جنوبی ایران و غرب و شمال غربی را در اختیار داشتند دارای اساطیری ویژه خود بودند. از اساطیر آن‌ها اطلاع چندانی در دست نیست با این‌حال اساطیر کاسی‌ها تا اندازه‌ای به تمدنهای ایرانی بعدی یعنی مادها و پارسها، شباهت‌هایی بویژه در نام‌ها دارد.

 

اساطیر عیلامی که قومی منفرد و البته دارای قرابت‌های زبانی با دراویدی‌های غیرآریایی هند، بودند با برخی اساطیر مندرج در ریگ‌ودا مشترک است. سنت‌ها و عقاید این اقوام بدون شک در عقاید جامعه بعدیشان که تحت سیطره فرهنگی آریایی‌ها بود تاثیر گذاشت. با قدرت گیری مادها وسپس پارسها، اساطیر جدیدتری که اساطیر جامع ایران شناخته می‌شوند آغاز شد.

محققان بر این باورند که پیش از قدرت گیری مادها، شاخه‌ای از آریاییان از ایران به هند مهاجرت کردند. برای همین است که صورت کهن اساطیر هندی شباهت بسیاری با صورت‌های کهن اساطیر ایرانی می‌دارد.

 

اسطوره‌شناسان گاه با کمک اساطیر قوم خویشاوند صورت کهن یا باستانی اسطوره‌ای خاص را بازسازی می‌کنند. اثر هندوی که بیشتر از آثار هندو به کار اسطوره‌شناسی ایرانی می‌آید کتاب ریگ‌ودا به زبان سنسکریت است. با جای‌گیر شدن هندوان در سرزمین نو سیر تکاملی اسطوره‌های تا-حد-زیادی-مشترکِ ایشان تفاوت یافت.

اساطیر ایران از اسطوره‌های اقوام بومی فلات ایران و اسطوره‌های میانرودانی تأثیری زیادی پذیرفت. محققان این تأثیرها را در جای جای اساطیر ایرانی نشان داده‌اند.

 

 

بنیان اساطیر ایرانی بر نبرد میان خوبی و بدی نهاده‌است. اقوام هندوایرانی به دو دسته ی کلی خدایان باور داشتندی:

اهوره‌ها [در منابع هندی اسوره‌ها] و دیوان.

خصلت این دو دستهٔ خدایان نزد ایرانیان و هندوان باژگونه ی یک‌دیگر تحول یافت به این معنا که نزد هندیان اهوره‌ها خدایان بد شدند و دیوان خدایان خوب؛ و نزد ایرانیان اهوره‌ها خدایان نیک شدند و دیوان خدایان شرور. برای هردو گونه ی خدایان قربانی کردندی. غرض از قربانی برای خدایان شرور، باج دادن به ایشان بود تا دست از سر مردمان بدارند. قربانی برای خدایان نیک در طلب یاری و برکت از ایشان رخ دادی.

 

در باورهای اساطیری ایرانیان پیش از زرتشت جهان صورتی گرد و هموار مانند یک بشقاب داشت. آسمان نیز سنگی و سخت مانند الماس تصور می‌شد. زمین در مرکز کاملاً هموار و دست نخورده بود و هیچ حرکتی در میان زمین و ماه و ستارگان وجود نداشت. اما به دنبال تازش نخست اهریمن به زمین ناگهان دگرگون شد. در آن پویایی پدید آمد و کوه‌ها ایجاد شدند و رودخانه‌ها به جریان افتادند ماه و ستارگان به چرخش در آمد. در تصویر کلی دنیا در آن زمان، جهان به هفت اقلیم تقسیم شد که مرکز آن خونیرث نام داشت و شش سرزمین بصورت اقماری در اطراف آن بودند. آسمان نیز دارای سه مرتبه ستاره‌پایه، ماه‌پایه و خورشیدپایه بود. کوه تیره که در البرز قرار داشت مرکز عالم دانسته می‌شد.

 

در اساطیر ایرانی بیش از هر چیز نبرد خیر و شر و عناصری که در زیر آن دو رده بندی می‌شود، چشمگیر است. به عبارتی تفکر ایرانی در همه چیز در پی این رده‌بندی است و جنبه اخلاقی نیرومندی به آن داده‌است.

یکی دیگر از عناصری که در همین رده بندی اهمیت زیادی در فرهنگ ایرانی داشته‌است مفهوم شاه و فره‌مندی او از طرف خداست. شاهی که در خدمت رده نیک باشد فره همیشه به او تعلق دارد، و هر کاری که او را از این رده خارج سازد باعث گسستن فره از اوست.

بررسی این مسائل و این رده بندی فرهنگ و ریشه‌های فرهنگی ایرانی را روشن می‌سازد. در فرهنگ اساطیر ایران، تقابل خیر و شر وجود دارد و نه تقابل انسان و خدا.

 

پیام اسطوره‌های ایرانی تقابل دو گوهر است؛ دو گوهر خیر و شر. یکی راستی و دیگری ناراستی، یکی خوشبویی و دیگری بویناکی، یکی روشنایی است و دیگری تاریکی» (برگرفته از مصاحبه جلال ستاری با دکتر فکوهی). کهن ترین نمونه‌هایی که از صورت باستانی اساطیر ایران مانده‌است، اشاره‌هایی در اوستا است، بخصوص در یشت‌ها. چون یشت هابیش از هر چیز مجموعه‌ای از سرودهای نیایشی هستند.

اشاره‌های مفصل به اسطوره‌ها در آنها وجود ندارد و هر چه هست سر بسته و کوتاه‌است. تا آنجا که مفصل ترین متن‌ها پیرامون اساطیر ایران در نوشته‌های زرتشتی به زبان فارسی میانه‌است. تدوین نهایی بیشتر آن‌ها در اوایل دوران اسلامی است و بیشترشان مبتنی بر متنهای اواخر دوران ساسانی است و بعضی هم مطالبی مربوط به وقایع پس از حمله تازیان به ایران نیز به کتاب اضافه کرده‌اند.

برخی از معروفترین این کتاب‌ها عبارتند از: بندهش، دینکرد، گزیده‌های زادسیرم و روایت پهلوی. پیام اسطوره‌های ایرانی هم با توجه به تقابل دو الگوی خیر و شر، پیروی از الگوی خیر و وفاداری به آن است و اینکه بشر پیمان ببندد که دروغ نگوید. هر چند امروزه اسطوره‌ها معنای واقعی خود را از دست داده‌اند و ما دیگر کمتر شاهد درک معنای واقعی آن‌ها هستیم. در واقع همان خدمتگزاری به مفاهیم خیر از پیام‌های بزرگ اساطیری ایران است.

دکتر بتسابه مهدوی

11 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی