نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۷۳۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بتسابه مهدوی» ثبت شده است

روش خرس تدی

بتسابه مهدوی | جمعه, ۵ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۵۲ ق.ظ

روش خرس تدی

دکتربتسابه مهدوی

 

یک روش بسیار جالب و کامل برای فرستادن ریکی به راه دور است:

یک خرس تدی را به جای شخص قرار دهید.

یک سمبل راه دور را جلوی آن بکشید،تصور کنید که در نور می کشید.

نام سمبل را 3 بار تکرار کنید و نام شخص مورد نظر را بگویید.و چیزی شبیه این جمله بگویید"همین طور که این خرس با ریکی درمان می شود ،(نام شخص) هم درمان می شود."

اگر عکسی از شخص دارید می توانید با یک سوزن به خرس بزنید یا نام او را در یک کاغذ بنویسید و به خرس بزنید.

بخاطر داشته باشید که این توجه و تمرکز شماست که در طول درمان کار میکند.

حتی می توانید درمان کامل ریکی را با قرار دادن دستها بر روی خرس انجام دهید وشخص دقیقاٌ درمان کامل را خواهد گرفت.

 

روش عکس

این روش ساده را با یک عکس از شخص می توانید انجام دهید و اگر عکس ندارید می توانید نام او را بر روی یک کاغذ کوچک بنویسید.

 

عکس یا کاغذ را در کف یک دستتان بگذارید.

سمبل راه دور را روی آن بکشید.

اسم شخص را سه بار بگویید.

کاغذ یا عکس را بین دو دست بگیرید و ریکی بدهید.

ریکی مستقیماً به شخص دمیده می شود.

 

روش ذهنی

هر زمانی که به اندازۀ کافی تجربه کسب کردید از این روش که ساده هم است میتوانید استفاده کنید.

 

به شخص مورد نظر فکر کنید و نام سمبل را بگویید.

دستها را بالا بگیرید و به او ریکی بدهید.

ریکی مستقیماً به آنها می رسد.

 

فرستادن ریکی به گذشته

اگر در گذشته اتفاق تلخی برای شما یا دیگری افتاده باشد با فرستادن ریکی و استفاده از سمبل راه دور می توانید آن را شفا بدهید.معمولاً یادآوری آن سخت است ولی به مرور از شدت آن کاسته می شود بطوری که مانند یک خاطرۀ معمولی میشود.

 

اتفاق را به خاطر بیاورید.

آن را بر روی یک کاغذ به اختصار بنویسید.

اگر تاریخ یا سال آن را میدانید بنویسید.

عکسی که مربوط به آن زمان باشد،اگر ندارید مهم نیست.

شرح ،تاریخ وعکس را کف دست بگیرید.

با دست دیگر سمبل راه دور را بکشید.

همچنین سمبلهای ذهنی/احساسی وقدرت را هم بکشید.

در دستانتان بگیرید و انرژی بدهید.

می توانید دعایی مانند این بکنید:"من سپاسگذارم که تمام درد و آسیب و ضربۀ این اتفاق بطور کامل شفا یافته است.من تمام اشخاص این واقعه را می بخشم و نیزطلب بخشش برای خودم دارم."

به مدت 10 الی 20 دقیقه انرژی بدهید.

هر روز انجام دهید تا زمانی که احساس کنید شفا یافته است.

این پروسه بسیار قدرتمند است و خیلی ها از آن استفاده می کنند پس شما هم می توانید ،فقط احتیاج به استمرار دارد.

 

فرستادن ریکی به آینده

همچنین می توان ریکی را به آینده فرستاد.بطور مثال برای قرار دندان پزشکی،عمل جراحی،مصاحبۀ کاری،امتحانات،مسابقۀ ورزشی یا هر اتفاق دیگری در آینده برای شفا از آن استفاده کرد.

 

در یک کاغذ اتفاق را همراه با تاریخ و مکان آن بنویسید.

کاغذ را در یک دست بگیرید و سمبل راه دور را بر آن بکشید.

سمبل ذهنی/احساسی و قدرت را هم بکشید.

کاغذ را بین دستانتان بگیرید و ریکی بدهید.

ده الی بیست دقیقه ادامه بدهید.

تا روز اتفاق هر روز انجام دهید.

 

این مانند شارژ کردن باطری است،شما تا وقوع اتفاق، آن را با ریکی شارژ می کنید.

 

ریکی در اطراف شما و کسان دیگر که در این اتفاق هستند،دمیده خواهد شد وبه شفا و موفقیت کمک خواهد کرد.در هر صورت،ریکی هیچگاه به ضرر شما کار نخواهد کرد.بطور مثال اگر شغلتان برای شما مناسب نباشد و موضوع تمرکز شما باشد،ریکی به شما آگاهی اش را خواهد داد که تصمیم درست را بگیرید و شغل را رها کنید.ریکی شما را از تجربیات تلخ بر حذر نگه می دارد.

 

فرستادن ریکی به اشخاصی که از دنیا رفته اند

ریکی می تواند به ابعاد دیگر،برای کمک به کسانی که از دنیا رفته اند هم فرستاده شود.چند تا مزیت دارد،نخست اینکه این اشخاص زمانی طول می کشد تا با موقعیت جدید خود را انطباق دهند و دیگر اینکه ممکن است شخص در اثر حادثۀ ناگواری از دنیا رفته باشد که فرستادن ریکی خیلی به آنها کمک میکند.همچنین اگر مسایل حل نشده ایی بین شما و شخص باشد در نهایت فرستادن ریکی به مسایل،می تواند بسیار شفا بخش باشد.

 

می توانید از عکس شخص استفاده کنید یا نام او را در کاغذی بنویسید.

عکس یا کاغذ را در دست بگیرید و سمبل راه دور را بر آن بکشید.

اگر مطلبی در رابطه با او برایتان حل نشده مانده در کاغذ بنویسید.

همچنین سمبل ذهنی/احساسی و قدرت را بر آن بکشید.

آنرا بین دستانتان بگیرید و ریکی بدهید.

ریکی مستقیماً به روح شخص خواهد رفت و اثرات مفیدی در مسایل حل نشده خواهد گذاشت.

تا جایی که احساس می کنید لازم است ادامه دهید.

 

می تواند تجربۀ شگفت انگیزی باشد و سطح انرژی شما را بالا ببرد و در نهایت قلب شفا یافته ایی خواهید داشت.

دکتر بتسابه مهدوی

6 شهریور 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

رنگ هاله

بتسابه مهدوی | جمعه, ۵ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۴۷ ق.ظ

رنگ هاله 2

دکتر بتسابه مهدوی

رنگ ابی : اعتماد به نفس نسبتا" کمی دارید و خیلی ایرادگیر هستید ؛ هنرمندید و دوست دارید عاشق شوید ، اما میگذارید عشقتان ازدستتان برود چون در این مورد از مغزتان فرمان میگیرید نه از قلبتان.

 

 

 

رنگ سرمه ای : شما جذابید و عاشق زندگی خود هستید ، نسبت به همه چیز دارای احساسی قوی هستید و خیلی زود گیج میشوید ؛ زمانی که از دست شخص یا اشخاصی عصبانی میشوید برایتان مشکل است آنها را ببخشید.

 

 

 

رنگ سفید : شما آرزو و اهدافی در زندگی دارید و زود حسادت می ورزید ، نسبت به دیگران متفاوت و گاهی اوقات عجیب هستید اما همه این حالت شما را دوست دارند.

 

 

 

رنگ کبود : احساسات شما بسادگی و ناگهانی تغییر میکند ؛ اغلب تنها هستید ، مسافرت را دوست دارید و انسان صادقی هستید ولی حرف مردم را زود باور میکنید و یافتن عشق برای شما سخت است اما وقتی آن را یافتید وفادار خواهید ماند.

 

  • بتسابه مهدوی

نکاتی درباره تکنیک های مدیتیشن

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۵۴ ق.ظ

نکاتی درباره تکنیک های مدیتیشن

دکتر بتسابه مهدوی

 

انتخاب مدیتیشن مناسب :

هر چند تکنیک های مدیتیشن به شما توصیه می کند که اعمال خاصی را انجام دهید اما تمام این راهها برای آن است که شما را به بی عملی برساند، چرا که حتی در سکوت نشستن نیز نوعی انجام کار است و حتی تلاش برای انجام ندادن هیچ کاری نیز خود نوعی فعالیت است. لازم است از مرحلة‌ سعی کردن فراتر بروید لحظه ای باید فرا برسد که دیگر شما هیچ کاری دربارة‌ مدیتیشن انجام نمی دهید و تنها کاملا هوشیار هستید. هر کوششی در انسان نوعی تنش است و این مانع آرامش می شود بنابراین به تدریج تلاش کردن را رها کنید.

تکنیک های مدیتیشن آنقدر ساده هستند که شاید به نظر مسخره بیایند و ذهن تان به شما بگوید: «این شیوه های مسخره هیچ کمکی به تو نخواهد کرد». ذهن و نفس همیشه چیزهای پیچیده و چالش برانگیز را دوست دارند و وقتی بر این پیچیدگی فایق می شوند احساس غرور می کنند برای همین ذهن این تکنیک ها را نمی پذیرد و نفس شما از مدیتیشن خوشش نمی آید.

تکنیک های مدیتیشن بر دانشی عمیق استوارند بنابراین هرگز از تکنیک های من درآوردی استفاده نکنید و هرگز دو تکنین مختلف را با هم مخلوط نکنید چرا که هر یک در جهت خاصی عمل می کنند، هر چند هدف همة این تکنیک ها یکی است.

تکنیک های مدیتیشن را امتحان کرده و آنها را که متناسب با خودتان یافته اید، مورد استفاده قرار دهید. خیلی جدی با تکنیک ها برخورد نکنید و خیلی ساده با آنها بازی کنید. یکی از شیوه های مدیتیشن را در نظر بگیرید و حداقل برای سه روز با آن بازی کنید در صورتی احساس آرامش کردید جدی تر آن را به کار برید و حداقل سه ماه آن را انجام دهید. اگر تکنیک مناسبی را دنبال نکنید حتی اگر تا ابد هم مدیتیشن را انجام دهید اتفاقی نمی افتد ولی اگر تکنیک شما مناسب باشد حتی سه دقیقه هم برای رسیدن به نتیجة مورد نظر کافیست.

همة استادان مدیتیشن معتقدند بالاخره روزی باید هر تکنیکی را کنار گذاشت. ماهیت ذهن چسبناک است و همیشه علاقه دارد چیز ی را نگاه دارد، شما نباید به هیچ تکنیکی وابسته شوید. وقتی شما به چیزی وابسته نیستید، دیگر لزومی ندارد به جایی بروید، وقتی همة‌ راه ها را رها کردید و تمام آرزوها ناپدید شدند دیگر جایی برای رفتن وجود ندارد و شما به آرامش حقیقی رسیده اید.

در ابتدای مدیتیشن لحظات‌ آرامش بسیار کوتاه است ولی به تدریج طولانی شده و سپس آرام آرام برای همیشه در شما جایگزین می شود. قبل از رسیدن به این حالت تکنیک ها را ترک نکنید. تجسم یک واقعیت است، یک ظرفیت و توانای است که در شما وجود دارد و آن عبارت است از وارد شدن عمیق به موضوعی به شکلی که آن موضوع به واقعیت تبدیل شود. ذهن از طریق تجسم حرکت کرده و بدن نیز از آن تبیعت می کند. تجسم در مدیتیشن به شما بسیار کمک می کند.

دکتر بتسابه مهدوی
4 شهریور 1395
تهران

 

 

  • بتسابه مهدوی

منازل سیر و سلوک

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ق.ظ

منازل سیر و سلوک

دکتر بتسابه مهدوی

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

اولین منزل سیر و سلوک عارفان آن چیزى است که آنان را «اراده » مى نامند.

آن عبارت است از نوعى شوق و رغبت که در اثر برهان یا تعبد و ایمان در انسان براى چنگ زدن به دستگیره با استحکام حقیقت پدید مى آید، آنگاه روح و ضمیر به جنبش مى آید تا به اتصال به حقیقت دست یابد.

بدیهى است که اگر بخواهد نهایت عین بدایت باشد دو فرض ممکن است.

یکى اینکه حرکت روى خط مستقیم باشد و شى ءمتحرک پس از آنکه به نقطه خاصى رسید تغییر جهت دهد و عینا از همان راهى که آمده است بازگردد.

در فلسفه ثابت شده است که چنین تغییر جهتى مستلزم تخلل سکون است ولو غیر محسوس، به علاوه این دو حرکت با یکدیگر متصاد مى باشند.

فرض دوم این است که حرکت روى خط منحنى باشد که همه فواصل آن خط با یک نقطه معین برابر باشد.

یعنى حرکت روى قوس دایره باشد.

بدیهى است که اگر حرکت روى دایره صورت گیرد طبعا به نقطه مبدا منتهى مى شود.

شى ء متحرک در حرکت روى دایره، اول از نقطه مبدا دور مى شود و به نقطه اى خواهد رسید که دورترین نقطه ها از نقطه مبدا است.

آن نقطه همان نقطه اى است که اگر قطرى در دایره ترسیم شود از نقطه مبدا، به همان نقطه خواهد رسید.

و همین که به آن نقطه برسد، بدون آنکه سکونى متخلل شود بازگشت به مبدا (معاد) آغاز مى شود.

عرفا مسیر حرکت از نقطه مبدا تا دورترین نقطه را «قوس نزول »

و مسیر از دورترین نقطه را تا نقطه مبدا «قوس صعود»

مى نامند.

 

حرکت اشیاء از مبدا تا دورترین نقطه یک فلسفه دارد.

آن فلسفه به تعبیر فلاسفه اصل علیت است و در تعبیر عرفا اصل تجلى است.

به هر حال حرکت اشیاء در قوس نزول مثل این است که از عقب رانده مى شوند، ولى حرکت اشیاء از دورترین نقطه تا نقطه مبدا فلسفه اى دیگر دارد.

آن فلسفه اصل میل و عشق هر فرع به بازگشت به اصل و مبدا خویش است.

به عبارت دیگر اصل فرار هر جدا شده و تنها و غریب مانده به سوى وطن اصلى خودش است.

عرفا معتقدند که این میل در تمام ذرات هستى و از آن جمله انسان هست ولى در انسان گاهى «کامن » و مخفى است، شواغل مانع فعالیت این حس است، در اثر یک سلسله تنبهات این میل باطنى ظهور مى کند.

ظهور و بروز همین میل است که از آن به «اراده» تعبیر مى شود.

این اراده در حقیقت نوعى بیدارى یک شعور خفته است.

عبدالرزاق کاشانى در رساله «اصطلاحات» که در حاشیه شرح منازل السایرین چاپ شده است در تعریف اراده مى گوید:

جمرة من نار المحبة فى القلب المقتضیة لاجابة دواعى الحقیقة

اراده پاره آتشى است از آتش محبت که در دل مى افتد و ایجاب مى کند که انسان به بانگهاى حقیقت پاسخ اجابت دهد.

خواجه عبد الله انصارى در «منازل السائرین» در تعریف اراده مى گوید:

و هى الاجابة لدواعى الحقیقة طوعا

 اراده پاسخگوئى (پاسخگوئى عملى) است که انسان با آگاهى و اختیار به دواعى حقیقت مى دهد.

نکته اى که لازم است یادآورى شود این است که اراده در اینجا اول منزل خوانده شده است.

مقصود بعد از یک سلسله منازل دیگر است که آنها را بدایات و ابواب و معاملات و اخلاق مى نامند.

یعنى از آنجا که در اصطلاح عرفا «اصول» خوانده مى شود و حالت عرفانى حقیقى پدید مى آید، اراده اول منزل است.

مولوى «اصل النهایات هى الرجوع الى البدایات» را اینچنین بیان کرده است:

جزءها را رویها سوى کل است

بلبلان را عشق با روى گل است

آنچه از دریا به دریا مى رود

از همانجا کامد آنجا مى رود

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

از سر که سیلهاى تندرو وز تن ما جان عشق آمیز رو مولوى در دیباچه مثنوى سخن خود را با دعوت به گوش فرا دادن به درد دلهاى «نى» آغاز مى کند که از جدائى و دور شدن از نیستان مى نالد و شکایت مى کند.

مولوى در حقیقت در اولین ابیات مثنوى اولین منزل عارف یعنى «اراده» به اصطلاح عرفا را طرح مى کند که عبارت است از شوق و میل به بازگشت به اصل که توام با احساس تنهائى و جدائى است.

مى گوید:

بشنو از نى چون حکایت مى کند

از جدائیها شکایت مى کند

کز نیستان تا مرا ببریده اند

 از نفیرم مرد و زن نالیده اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر که او مهجور ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش

بر اصحاب ذوق و معرفت روشن است که عرفا در عدد و ترتیب منازل سلوک متفق القول نیستند:

برخى یک، برخى دو، بعضى سه، برخى دیگر هفت، بعضى هفتاد و کسانى یکصد منزل بر شمرده اند و بعضى تا هزار و حتى هفتاد هزار نیز ادعا کرده اند.

شاید معروف‌ترین آن‌ها «منازل السائرین» باشد که یکصد منزل را تعیین کرده است.

این راه را نهایت صورت کجا توان بست

کز صد هزار منزل بیش است در بدایت

البته غالبا این راه را از یقظه آغاز و به وحدت منتهى دانسته اند و بى گمان بسیارى از نظرات باهم قابل جمع هستند هر چند راههاى سلوک و وصال به شماره آفریدگان است.

الطرق الى الله بعدد انفاس الخلائق

 (منسوب به پیامبر (ص)، علم الیقین، ج 1، ص 14)

خواجه نصیر الدین طوسى در اوصاف الاشراف منازل را از ایمان آغاز و با توحید به پایان برده است.

اما خواجه عبد الله انصارى در منازل السائرین یکصد منزل را مطرح نموده که عبارتند:

1ـ یقظه. 2ـ توبه. 3ـ محاسبه. 4ـ انابه. 5ـ تفکر. 6ـ تذکر. 7ـ اعتصام. 8ـ فرار. 9ـ ریاضت . 10ـ سماع. 11ـ حزن. 12ـ خوف. 13ـ اشفاق. 14ـ خشوع.  15ـ اخبات. 16ـ زهد. 17ـ ورع. 18ـ تبتل. 19ـ رجاء. 20ـ رغبت.  21ـ رعایت. 22 مراقبت. 23ـ حرمت. 24ـ اخلاص. 25ـ تهذیب. 26ـ استقامت. 27ـ توکل. 28ـ تفویض. 29ـ ثقه. 30ـ تسلیم. 31ـ صبر. 32ـ رضا. 33ـ شکر. 34ـ حیاء. 35ـ صدق. 36ـ ایثار. 37ـ خلق. 38ـ تواضع. 39ـ فتوت. 40ـ انبساط. 41ـ قصد. 42ـ عزم. 43ـ اراده. 44ـ ادب. 45ـ یقین. 46ـ انس.  47ـ ذکر. 48ـ فقر. 49 غنا. 50ـ مقام مراد . 51ـ احسان. 52ـ علم. 53ـ حکمت.  54ـ بصیرت. 55ـ فراست. 56ـ تعظیم. 57ـ الهام. 58ـ سکینه . 59ـ طمأنینه.  60ـ همت. 61ـ محبت. 62ـ غیرت. 63ـ شوق. 64ـ قلق. 65ـ عطش. 66ـ وجد.  67ـ دهشت. 68ـ هیمان. 69ـ برق. 70ـ ذوق. 71ـ لحظ. 72ـ وقت. 73ـ صفا.  74ـ سرور. 75ـ سر. 76ـ نفس. 77ـ غربت. 78ـ غرق. 79ـ غیبت. 80ـ تمکن.  81ـ مکاشفه. 82ـ مشاهده. 83ـ معاینه. 84ـ حیات. 85ـ قبض. 86ـ بسط.  87ـ سکر. 88ـ صحو. 89ـ اتصال. 90ـ انفصال. 91ـ معرفت. 92ـ فنا . 93ـ بقا. 94ـ تحقیق. 95ـ تلبیس. 96ـ وجود. 97ـ تجرید. 98ـ تفرید. 99ـ جمع..100-توحید.

 

محقق طوسى در باب اول کتاب، به ترتیب درباره ایمان، ثبات، نیت، صدق، انابه، و اخلاق بحث مى کند و این امور شش گانه را از مقدمات و مبادى سیر و سلوک مى داند نه خود آن.

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

اولین مرحله و منزل، مرحله «یقظه» است.

یقظه به معناى بیدارى و مقابل آن، «غفلت» است.

انسان ابتدا باید از غفلت بیرون بیاید، وگرنه مادامى که غافل است از این‌که مشکل و مسأله و کمبودى دارد به طور طبیعى حرکتى هم نخواهد کرد.

هنگامى که از غفلت بیرون آمد و به یقظه و بیدارى رسید؛ قدم به قدم پیش مى‌رود و «حالاتى» براى انسان پیش مى‌آید، آن حالات نیز به تدریج «ثبات» پیدا مى‌کند و به صورت «ملکه» در مى‌آید و تبدیل به «مقام» مى‌شود.

به همین ترتیب، از مقام اول که عبور کرد حالت جدیدى براى او پیش مى‌آید، آن حالات جدید نیز کم‌کم ثبات پیدا مى‌کند و در اثر تکرار، راسخ مى‌گردد و به صورت ملکه در مى‌آید و مقام دوم مى‌شود، و این سیر به همین ترتیب ادامه پیدا مى‌کند.

در هر صورت، بزرگانى زحماتى کشیده‌اند و منزل‌ها و مراحلى را براى پیمودن مسیر عرفان و سیر الى الله تعیین کرده‌اند؛ ولى باید توجه داشت که این‌ ها وحى مُنزل نیست که قابل تغییر نباشد.

چنان نیست که گفته شود «این است و جز این نیست».

اگر منازل ‌السائرین یکصد منزل شمرده است، بزرگان دیگرى چهل منزل ذکر کرده‌اند و برخى نیز هفت منزل و مرحله را برشمرده‌اند.

در هر حال منظور این بوده که به این مسأله توجه داده شود که انسان باید از چه چیزهایى بگذرد، چه چیزهایى را باید کسب کند و چه تلاش‌هایى باید انجام دهد تا به کمالات و مقامات انسانى و معنوى دست پیدا کند.

البته هر مقام نیز خود درجاتى دارد و بر حسب شدت و ضعف مى‌توان مراتب مختلفى براى آن در نظر گرفت.

ما در این‌جا قصد آن نداریم که تک‌تک این مراحل را با خصوصیات و مطالبى که پیرامون آن‌ها وجود دارد ذکر کنیم. در عین حال، زحماتى را که بزرگان در این راه کشیده‌اند ارج مى‌نهیم.

 آنان ساعت‌ها و روزها و بلکه سال‌ها روى این مطالب تأمل کرده‌اند و فکر و ذهنشان را به کار گرفته‌اند و ان‌شاء‌الله تلاش آنان در نزد خداى متعال مأجور و مشکور است.

مطالب آنان یادآورى خوبى است براى کسانى که مى‌خواهند در این راه قدم بردارند؛ بسته به این ‌که انسان چه مقیاسى را در نظر بگیرد و چه فواصلى را تعیین کند، مى‌توان منازل و مراحل سیر و سلوک را به طرق مختلفى اعتبار کرد.

👇👇👇👇👇👇👇👇

نظیر این است که براى تعیین فاصله یک مسیر مى‌توانیم بگوییم: «سه» فرسخ، یا «هیجده» کیلومتر یا «ده» مایْل.

این‌که چه عددى را ذکر کنیم بسته به این است که چه واحد و مقیاسى را در نظر بگیریم.

در ذکر منازل و مراحل سیر عرفانى نیز همین‌گونه است.

بنابراین در ذکر اعداد مختلف براى تعیین منازل و مراحل، تناقضى بین فرمایشات بزرگان نیست و بستگى دارد که مراحل و منازل را بر چه اساسى بخواهیم تقسیم کنیم.

 

از جمله تقسیماتى که در مباحث تصوف و عرفان بسیار مشهور است، تقسیم «هفت‌گانه» مقامات و مراحل عرفان و سیر و سلوک بدین ترتیب است:

 

مقام توبه:

عبارت است از شعور به گناه و پشیمانى از آن و عزم راسخ بر ترک آن.

مقام ورع:

عبارت است از دورى سالک از ستم گرى هاى مردم، به حدى که کسى را بر او دعوى و ادعایى نباشد.

مقام زد:

عبارت است از مذمت دنیا و بى اعتنایى و بى پروایى نسبت به دنیا پرستان.

مقام فقر:

عبارت است از ساختن به کمترین حد از نیازهاى زندگى و پرداختن به فرایض و زیاد کردن نوافل.

مقام صبر:

عبارت است از تحمل شداید و بلاها و ناپسندیده ها و از سر گذرانیدن آن ها بدون شکوِه.

مقام توکل:

عبارت است از ترک و فرو گذاشتن تدبیر نفس و بریدن از قدرت و قوّت خود، و واگذارى همه چیز به خدا تا هرچه خواهد بکند.

مقام رضا:

عبارت است از آرام یافتن دل بنده به احکام و دستورهاى خدا و موافقت او به آنچه وى پسندیده و براى او اختیار کرده است.

گاهى نیز از منازلى که سالک باید از آن ها عبور کند به «احوال» تعبیر مى کنند. مشهورترین احوال هفت گانه عبارتند از:

 حال قرب:

آن تقرب سالک است به پروردگارش به وسیله اطاعت و دوام ذکر در نهان و آشکار.

حال محبت:

آن عبارت است از جایگزین شدن صفات محبوب و دوست در صفات محب و دوست دار؛ یعنى این که ذکر محبوب بر دل او غالب باشد.

حال خوف:

آن عبارت است از ترس از عذاب در دنیا و آخرت؛ و آن در آغاز پناه بردن از همه است و در نهایت، پناه دادن خود در سایه خدا است.

 

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

حال رجاء:

آن عبارت است از تعلّق و آویزش دل به محبوبى که در آینده به او توان رسید، به امید رحمت واسعه خدا، خواه با کسب سودى یا به دفع زیانى.

حال شوق:

آن شوریدگى دل عاشق و دوست دار است در زمان ذکر محبوب و طلب دیدار او؛ و آن وابسته به اندازه محبت محب است و نیز بازداشتن اعضا و جوارح از شهوات.

حال مشاهده:

آن عبارت است از پیوستن و نزدیکى است، و وصلى است میان رؤیت عینى و رؤیت قلبى؛ یعنى محبوب را در دل چنان ببیند که گویى در برابر دیدگانش است.

حال یقین:

آن مکاشفه است، و خشنودى بنده بدان چه خدا او را قسمت کرده است.

گاه نیز از سیر و سلوک به «سَفَر» تعبیر مى کنند.

ابن عربى در تعریف «سَفَر» مى نویسد:

السَّفَرُ عبارةٌ عن القلب اذا اَخَذَ فی التوجّه الى الحق تعالى بالذکر.

جرجانى نیز در تعریف «سفر» مى گوید:

السَّفَرُ لغةً قطع المسافة و عند اهل الحقیقة عبارة عن سیر القلب عند اخذه الى التوجه الى الحق بالذکر.

سفر در لغت عبارت است از قطع مسافت، و نزد اهل حقیقت عبارت است از سیر دل آن گاه که به حق تعالى از راه ذکر توجّه یابد.

معمولا اسفار را به چهار سفر به ترتیب زیر تقسیم مى کنند:

سَفَرٌ مِنَ الخلق الى الحق:

سفر از خلق به حق واز کثرت به وحدت.

که آغاز آن توبه، یعنى رجوع از حیوانیت به انسانیت حقیقى و الهى است و نهایت آن اتصال به ملکوت و ظهور سکینه و آرامش.

سَفَرٌ من الحق الى الحق:

سیر از حق به حق و سفر در دریاى وحدت و شهود اسماء و اوصافِ همان.

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

 

 

 این سفر به نحوى ادامه سفر اول و نهایت یافتن آن است؛ بدین معنى که وقتى بنده سالک به صفات و اسماى الهى اتصاف یابد، به حالت نخستین باز مى گردد و براى اصلاح اجتماع به سوى خلق مى آید، که مشابهت با مرتبه پیامبرى و رسالت دارد.

مراحل یاد شده عهده دار ترسیم خطوط کلى ولایت وآثار ولایى آن مى باشد و همسفران این سفر اعم از زن و مردند.

در این وَفْد به سوى حقّ هیچ فرقى بین مذکر و مؤنث نیست، وآنچه در سفر سوم و چهارم مطرح است همانا درجات گوناگون ولایت است که هرگز بین زن و مرد در آن تفاوتى راه نداشته، چه این که لازمه وصول به این درجات یا ملزوم آن، نبوت و رسالت تشریعى نیست.

یعنى سفر سوم و چهارم بدون نبوت و رسالت هم تامین مى شود، چون رجوع از حق به خلق و برگشت از وحدت به کثرت، گرچه نبوت اِنبائى و تعریفى را به همراه دارد ولى مستلزم نبوّت و رسالت تشریعى نمى باشد.

بنابراین آنچه زن از آن محروم است یعنى نبوت و رسالت تشریعى، لازمه برگشت از حقّ به سوى خلق نیست وآنچه لازمه این برگشت است، یعنى نبوّت اِنبائى و تعریفى بین زن و مرد فرقى نیست.

همین عدم تمییز بین این دو مطلب عمیق مایه داورى محرومیت زن از سفر سوم و چهارم شده است.

غرض آن که پشتوانه نبوت و رسالت همانا ولایت است و در ولایت هیچ امتیازى بین زن و مرد نیست گرچه در برخى از آثار اجرایى آن که همان نبوّت و رسالت تشریعى است بین این دو صنف فرق است.

اساس عرفان که شهود واقع و کشف حقیقت است هم از سیر و سلوک در درجات هستى نشات مى گیرد و هم راهیان کوى وصال را مى نگرد و هم مسیر سفرهاى گوناگون را مشاهد مى نماید.

بسیارى از ره آورد هاى عرفان را برهان تایید مى کند، چنانکه عصاره هر دو را قرآن که هماهنگ با برهان متین و عرفان راستین است روا و سزا مى داند.

آنچه عارف مى نگرد این است که تمام اشیاء هر لحظه تازه مى شوند.

در این تجدّد امتیازى بین ثابت و سیّال، مجرد و مادى نیست، وهدف همه سالکان، دیدار خداست، چنانکه سیر همه کاروانیان نیز تجلى هاى گوناگون حق است.

تفاوت راهیان در انتخاب تجلّى خاص و نیل به اسم مخصوصى است که هرکدام مظهر ویژه آن هستند.

گروهى با اسماء جمال ولطف و مهر اُنس دارند و برخى با اسماء جلال و قهر خو گرفته اند.

لذا حشر جمالیان با بهشت و حشر جلالیان با دوزخ، و سرانجام، هرکدام نام خاصى از اسماى الهى را دیدار نموده و در تحت ولایت آن نام به سر مى برند.

«تا یار که را خواهد و میلش به که باشد».

🌹🌹🌹🌹🌹🌹

 

  • بتسابه مهدوی

رند

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۰۵ ق.ظ

رند

دکتر بتسابه مهدوی

رندی یک روش روحانی و عرفانی و کاملاً معنوی است، که در چشم ظاهر بینان هیچ نشانی ندارد.

شاه نعمت الله ولی می فرماید: رند از همه عالم مجرّد شده است. بی پروا و سرمست، مست عکس و جمال ساقی که مولایش هست. آنرا در ساغر می قلب خود دیده است. وطن او، کوی خرابات و میکده عشق است، او صوفیی است که خود را از همه قیود رهایی بخشیده است.

شیخ لاهیجی در “شرح گلشن راز” می فرماید: رند آنکس را می گویند که اوصاف و نعوت احکام کثرات و تعیّنات دنیا را مبرّا و دور کرده و همه را به رنده محو و فنا از خود دور ساخته و تقیّد به هیچ قیدی از قیـود دنیا را ندارد. رِنـد و رنده یک ریشه هستند، رنده را نجّــار برای صاف کردن سطح چوب بکار می برد، او می خواهد یک تکّه چوب ناصاف را بتراشد. مولا هم نجّار قلب ناصاف ماست، با واسطه بلا، رند را از همهء بندها و گرفتاریها می رهاند. دل به همین دلیل آیینه اوست و پاک و زدوده از هر ناخالصی می گردد.

نکته ای که بالا هم گفتیم مهم است: اگر بلا برای سالک نباشد، او رند و سرمست نخواهد شد، رند در این بلا صاحب درد خواهد گردید، درد هم واژه مهمی در سلوک است، این درد از یک الم و ناراحتی دنیا نیست، درد از سرخوردگی های دنیا هم نیست، دردی است فطری.

عنصر اصلی رندی بلا و بلا از عصاره عشق، که همو درد است، برآمده است. اینکه می گویند طریق عشق طریق عجیب و خطرناکی است بیراهه نفرموده اند، چرا که اگر ره به مقصد نبریم، در آن هلاکیم، چرا که راه بازگشتی نیست، راهی بی پایان و بیکران است.

سالک دردمند عاشق، دردمند فراق مجنون وار حرکت می کند و از همه چیز خود گذشته است ملامت پذیر هم نیست.

حال خراب سالک وقتی است که از شراب عشق درون بهم ریخته است. شراب و شور عشق او را کاملاً سرمست کرده است. در “رسایل” می فرمایند: با وجود اعمالی که از سالک سر می زند و مستوجب عتاب هم شاید باشد، جذبه حقّ که مخصوص اهل کمال است، به او می دهند تا او را پیوسته عاشق یابند و کارش یکسره باده نوشی باشد. او به منتها درجهء مستی الاهی که رسد، از خود خلاص می گردد. شراب ولایت سکر می آورد، یعنی قیود ظاهری می رود، همه توجّه آنطرف هست، بی اعتنایی به ماسوای او زیاد می شود.

تجلّی یکی از اسماء خداوند است که مستی رند را دوام می بخشد. شورش و جوشش جان سالک به حقّ بیشتر می گردد. اساس دیانت حقّه هم همین است. جوشش در جان که پرواز روح عاشق را به ارمغان دارد.

فرقی است بین زاهد و رند، زاهد تنها اعمال زاهدانه خود را می بیند و همواره از حقیقت محروم و محجوب است، او مغرور به اعمال خود و امیدوار به دریافت پاداش است. اگر هم از دنیا به فرض محال کناره گیری کند بخاطر آخرت است. اما رند نه به این عالم و نه عالم دیگر توجّهی ندارد. او مستغرق مشاهده حقّ در هر صورت و نقشی، بخصوص نقش پیر خود است.

 

به هیچ چیز دیگر التفاتی ندارد، چون غیر حق چیزی وجود ندارد. او حجابهای هر دو عالم را کنار زده است. زمزمه با خود می کند که ما حبابیم و زده ایم خیمه ای بر آب. همّت بالای رند هم اینجا مطرح می شود، همّت و غیرت درویشی از اصول سلوک است. قدر هر کس در مطلوب اوست و همّت او در وصول به مطلوب، معشوق ما در دل مطلوب ماست، اگر معشوق متعالی باشد، همّت هم باید عالی باشد. سالک همّت خود را صرف تمنیات حقیر دنیا نمی کند، چرا که آنچه نپاید دلبستگی را نشاید، پس بنده آنیم که در بند آنیم.

دکتر بتسابه مهدوی

2 شهریور 95

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

ذهن و زمان

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۵۷ ق.ظ

ذهن و زمان

دکتر بتسابه مهدوی

دری که به روی خدا گونگی گشوده می شود،

خود جوشی ست.

خود جوش و خود انگیخته بودن،

خدا گونه بودن است.

🌹👇🌹👇🌹👇🌹

ذهن هرگز نمی تواند خودجوش و خودانگیخته باشد.

ذهن،

یا در گذشته پرسه می زند یا در آینده.

ذهن،

یا در آنچه دیگر نیست می گردد یا در آنچه هنوز نیامده است.

ذهن،

در این میانه، از آنچه هست غافل می ماند.

💐🌸🌼🌷🌹

دری که به روی امکانات بی پایان تو گشوده می شود،

در اکنون و اینجا تعبیه شده است.

لحظه ای اکنون،

بخشی از زمان نیست.

به همین دلیل است که لحظه ای اکنون،

در دسترس ذهن نیست.

ذهن و زمان،

مترادف اند.

️🌤⛅️🌥🌦️🌧

ذهن،

زمانی ست که در درون توست.

اما ذهن و زمان،

دو نام یک پدیده اند.

لحظه ای اکنون،

نه بخشی از زمان است و نه بخشی از ذهن.

🌟⭐️🌙🌞🌜🌛🌝

وقتی در لحظه اکنون به سر می بری،

در ساحت قدسی به سر می بری.

معنای واقعی خودشناسی،

نیایش و عشق نیز همین است؛

بودن در لحظه اکنون.

عملی که در لحظه اکنون انجام می گیرد و از دغدغه های گذشته و آینده فارغ است،

عملی ست که خداوند بواسطه انسان آنرا انجام می هد.

چنین عملی،

گذر نفس پاک و خلاق خداوند از نی وجود انسان است.

چنین عملی ست که خلاقه است و به شعر و ترانه و سرود تبدیل میشود.

🌎🌍🌏🌕🌖🌗🌘🌑🌒🌓

وقتی در لحظه اکنون به سر می بری،

در ساحت قدسی به سر می بری.

 

دکتر بتسابه مهدوی

2 شهریور 95

تهران

  • بتسابه مهدوی

ذهن و حجاب

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۴۹ ق.ظ

ذهن و حجاب
بتسابه مهدوی

هر کدام از ما احساس میکنیم که جدا افتادیه ایم. احساس می کنیم که پاره ای از هستی نیستیم، این احساس بی اساس نیست ذهن ما حجاب بین ما و هستی است. ذهن ما همچون دیواری قطور ما را احاطه کرده.

️👇🏼

هستی ازما غایت نیست ما از هستی در حجابیم. هستی ازما دور نیست. ما به دور خویش دیواری کشیده ایم. این دیوار شفاف است. ما آن سوی دویوار رامی بینیم، اما نمی توانیم از دیوار حجاب های دنیا عبور کنیم، و آن سوی دیوار را لمس کنیم.

🕊🌹🕊👇🏼

ذهن، مدام در آنچه هست دخل و تصرف می کند. زیرا هر آنچه که هست باید از صافی ذهن عبور کند و به ما برسد. پدیده ها بیش از آنکه به ما برسند. به وسیله ذهن دستکاری می شوند.

👇🏼🕊🌹🕊

رنگ شان و صورت شان تغییرمی کند. ذهن هر چیزی را با خود سازگارمیکند، فقط در این صورت اجازه میدهد قرآن رادرک کنی...

👇🏼🌹🕊🌹

دانشمندان عقیده دارند که فقط دو درصد پیام ها به ما می رسد و 98 درصد پیام ها توسط ذهن کنار گذاشته می شوند. ذهن به آنها اجازه ورود نمی دهد.

👇🏼

آن ها امنیت ذهن را به خطر می اندازند. این ذهن بدفرجام را باید انداخت و انداختن ذهن وظیفه سالک است. سالک می خواهد به مرحله خالی از ذهنی برسد اگر حضور نا میمون ذهن در میان نباشد...

مرزی هم درمیان نیست...🌹

آنگاه سالک می تواند به راحتی پلی بزند. پلی برفراز اشراف و قربت. پلی بر فراز شرق و غرب، در این مرحله سالک درکل و کل درسالک حل می شود...🕊

👇🏼🌹🕊🌹

قطره دریاست، اگربا دریاست،💧 ورنه او قطره و دریا دریاست،💧

 این همان تجربه اُرگازمیک نهایی است که سمادی نیز نامیده می شود.🌹

شرق باید قدری علم بیاموزد و غرب نیز باید قدری عرفان را تجربه کند. زیرا فقط تلاقی علم و عرفان است که می تواند شرق و غرب را به هم نزدیک کند. آینده به ترکیب علم و عرفان بسته است.

🌹🌹💥👇👇

 ترکیبی که در آن منطق ضدیتی با عشق ندارد و عشق نیز ضدیتی با منطق ندارد، اینجاست که عشق و منطق دست دردست هم می گذارند، و به هم می پیوندند.

💦💧💧💦

کار اساسی این است...🌹

ترکیبی از علم و دین به دست دادن...🕊

اندیشه تیز و پویا داشتن و صاحب قلبی لطیف و حساس نیز بودن، در غیراینصورت بشریت محکوم به نابودی است. تحقق این ترکیب شدنی است.

️✨️✨

انسان با استعداد به دنیا می آید، عدم تعادل، ذاتی انسان نیست، ذهن غربی باید تا آنجایی که می تواند به عرفان رو کند، آنگاه بشر غربی متعادل خواهد شد و ذهن شرقی نیز باید تا آنجا که می تواند به علم رو کند. آنگاه انسان شرقی متعادل خواهد شد،

🌹️🌹

ذهن تشکیک می کند، محکوم می کند، سرکوب می کند، کنار می گذارد، گوش نمی دهد، بدین سان گسستی در تو ایجاد می شود...

به صدای دل گوش بسپار...

آنگاه همه این ترسها و لرزش ها برطرف خواهند شد .

️💥🌹️👇

 همه کاستی های روانی تو...

معلول گسست روحی توست.

ترس زایل شدنی است اما برای خلاصی از چنگ آن شتاب نکن، در غیراینصورت شرطی اش می کنی...

️🌹🙏💥

هیچ احساسی را بلکه بد از خودت دور نکن...

روانشناسان می گویند به حال دیگری خود را دل مشغول کن، این اشتباه است، احساسات خود را از خود نفی نکن...🕊

زیرا احساس تو پاره ای از عناصر سازنده توست،...

البته یک احساس را نباید گنده کرد، این احساس را باید در یک کل همبسته لحاظ کرد. همه اجزای تو باید مانند یک ارکستر هماهنگ عمل کند، هیچ احساس منفردی نباید بر تو چیره شود، اما هیچ احساسی را هم نباید نفی بکنی.

مثلاترس و نگرانی به آینده جایگاه خود را دارد لازم است.

️🌹👇

 

بدون آن چیزی را از دست خواهی داد. اما باید مراقب باشی جلوی توکلت را نگیرد جلوی ریسک هایت را نگیرد که در آن صورت به بیماری در درونت و تشویش مادام در ذهن تبدیل می شود.

🍀️🍀👇🏼

همیشه تعادل خود را نسبت به آینده با توکل حفظ کن...🌹

آدمهایی هستند که چنان آکنده از ترس اند که ترس همه وجودشان را فرا گرفته است. این دیگر نوعی بیماریست وسواس نیز نوعی ترس است.  🕊🌹

آدم هایی نیز هستند ازترس آنقدر می ترسند که ترس را سرکوب می کنند،سرزنش می کنند، نادیده می گیرند، و خود تبدیل به سنگ می شوند.🌹🕊👇🏼

این هم زشت و بیمار گونه است، ترس در معیشت درون جایگاه ویژه خود را دارد.

ترس به تو کمک هم می کند.

ترس را باید در یک هم آهنگی مناسب با سایر احساساتت قرار بدهی...

دکتر بتسابه مهدوی

2 شهریور 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

کندالینی – ریکی

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۳۳ ق.ظ

کندالینی ریکی

دکتر بتسابه مهدوی

 

بهتر است برای شروع کار با ریکی، زمانی را انتخاب کنید که از لحاظ اجتماعی و مشغله شخصی درگیری کمتری داشته باشید، زیرا ممکن است در دوره شروع و پاکسازی خودتان، بدلیل بروز علائم درمان ( برون ریزی بیماری ها ) از کیفیت کار های شما کاسته شود. بعنوان مثال، در زمان نزدیک شدن به امتحانات درسی و یا زمان های سرنوشت ساز شغلی، شما نیاز به تمرکز بر روی کارهای مهم خود دارید، اما علائم برون ریزی بیماری ها، شما را کمی مشغول خواهند کرد. این توصیه تنها برای افرادی است که از یک سلامت نسبی جسمی و روحی برخوردارند. اما افرادی که بیماری های آن ها از کیفیت زندگیشان کم کرده و موجب ناراحتی آن ها می باشد، حتی تاخیر یک لحظه ای در شروع کار با ریکی اشتباهی بزرگ است!

وضعیت بدن و چاکرا های اصلی، قبل از شروع تمرینات ریکی و در افراد عادی بصورت معمولی و بعضا با آلودگی هایی فعال هستند.

مرحله اول: در این مرحله شما به کانالی برای ریکی مبدل می شوید. در حالت مراقبه شماره 1 ( طاقباز قرار بگیرید ). در ذهن خود از نیروی ریکی بخواهید که از چاکرای تاج وارد شده، کانال اصلی انرژی بدنتان، و همچنین کانال دستهای شما را پاکسازی کند چشمان خود را ببندید. دهان را بسته و آرام و معمولی از بینی، و توسط شکم نفس بکشید زیرا انقباض و انبساط زیاد سینه، باعث برهم خوردن تمرکز شما می شود. ( اگر مشکل گرفتگی مخاط بینی دارید، از دهان نفس بکشید). روی دم و بازدم خود تمرکز کنید و اجازه بدهید ریکی کارش را انجام دهد، سعی کنید بدون تکان خوردن، تا زمانیکه زنگ ساعتی که برای 30 دقیقه بعد تنظیم کرده اید، به صدا در بیاید، این وضعیت را حفظ کنید.

در این مرحله شما می توانید با یکبار نیت ذهنی، انرژی را به هر شخص، حیوان گیاه، مواد مختلف، زمان و مکانی که می خواهید منتقل کنید. مثلا نیت کنید که مکان یا شخصی در هر نقطه ی زمین بطور 24 ساعته، یا در ساعاتی معین انرژی دریافت کند. هیچ اهمیتی ندارد که شما در لحظه ی دریافت انرژی خواب یا بیدار باشید. ریکی در تمام عالم حضور دارد و نیت شما را دریافت کرده است و در زمان معین جاری می شود. همچنین می توانید اشیاء و هر چیزی را با ریکی همسو کنید و با دستتان آن را شارژ کنید. بعلاوه می توانید با استفاده از کف دستتان، از راه نزدیک به اعضای مختلف بدن بیمار انرژی ریکی بدهید. برای امتحان، می توانید دو کف دست خود را با فاصله کمی از یدیگر قرار داده و اجازه دهید جریان ریکی جاری شود تا آن را احساس کنید.

نکته مهم: اول اینکه حتما برای هر گونه انرژی دادن به مکان یا افراد، باید از مالک یا سوژه ی خود اجازه بگیرید. شما حتی برای درمان و امر خیر نیز حق ندارید اختیار و حریم خصوصی افراد را نقض کنید، والا تبعات این دخالت خودخواهانه دامنگیر شما خواهد شد. دوم اینکه، تاکید می کنم، بدلیل امکان سوء استفاده های اخلاقی، هیچ گونه تماس بدنی درمانگر با بیمار، مجاز نمی باشد. مگر در شرایطی که شخص درمانگر از بستگان یا شفاگر مورد تایید درمانگر باشد. و یا هردو نفر همجنس باشند. البته در هر دو مورد یعنی لمس درمانگر و درمان با فاصله، ریکی کار خود را انجام می دهد.

از این به بعد بهتر است برای پاکسازی کانال های خودتان، در صورت امکان، حداقل یکبار در روز مراقبه انجام دهید. در حالت مراقبه ای که راحت هستید قرار بگیرید، و از ریکی بخواهید به صلاحدید خود به پاکسازی کانال های شما بپردازد. بعد به مدت 30 دقیقه چشمان خود را ببندید و روی دم و بازدم خود تمرکز کنید و اجازه بدهید ریکی کارش را انجام دهد. یادمان باشد که هر قدر درصد پاکسازی کانال های ما بالا تر برود، به همان نسبت سرعت شفادهی ما نیز بالاتر خواهد رفت. به تعبیری دیگر، تا زمانی که تمام چاکرا های شما شکفته و سالم نشوند، تمام محدوده ی فرکانسی نیروی الهی نمی تواند از شما عبور کند. و به تبع بیمار نیز قسمتی ازکمبود های انرژیش تامین نمی شود.

اگر در مراقبه های اولیه چیزی حس نکردید ناامید نشوید، زیرا کالبدهای اشخاص مختلف دارای آلودگی های متفاوتی هستند و مدتی طول می کشد تا ریکی به آرامی و ظرافت راه خود را از میان آلودگی های کالبدی شما باز کرده و در کالبد فیزیکی شما جاری شود، تا بطور فیزیکی جریان آن را حس کنید. بعلاوه اگر شما از بیماری خاصی دارید، ظهور احساس فیزیکی انرژی در بدنتان، تا زمانی که بیماریتان بهبود نسبی پیدا کند، طول خواهد کشید. ( علی الخصوص بیداری کوندالینی! زیرا تا زمانی که انرژی ریکی تمام کانال سوشومنای شما را پاکسازی نکرده است، به هیچ وجه اجازه نخواهد داد کوندالینی بیدار شود، تا هیچ مشکلی برای فرد دریافت کننده پیش نیاید. )

دکتر بتسابه مهدوی

2 شهریور 95

تهران

 

 

  • بتسابه مهدوی

داستان خناس

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۱۳ ق.ظ

داستان خناس

بتسابه مهدوی

 

شیخ حکیم ترمذی نقل مینماید که :

چون آدم و حوا به هم رسیدند و توبه آنها قبول افتاد ...روزی آدم به کاری رفت .ابلیس بچه ی خود را که خناس نام داشت ..پیش حوا آورده و گفت :

برای من کار مهمی پیش آمده است .خواهش میکنم بچه ی مرا نزد خود مدتی نگاه دار....تا باز آیم💠

حوا قبول کرد .ابلیس برفت و پس از زمانی آدم در رسید ...

پرسید این کیست ؟حوا گفت :این خناس بچه ی ابلیس است ..که به من سپرده ..

آدم او را ملامت کرد که چرا قبول نمودی این ابلیس بود که مرا گول زد تا از بهشت رانده شدیم .🍃️🍃

و با خشم آن بچه را بکشت و آن را قطعه قطعه نمود و هر پاره ای را به شاخه های درخت بیاویخت ...💠💠💠

بار دیگر ابلیس رسید و به حوا گفت که فرزند من کجاست ؟حوا شرح داستان را گفت :ابلیس فرزند خود خناس را صدا زد و همه قطعات از شاخه جدا شدند و به هم آویختند و خناس زنده گشت .

و پیش او آمد ..ابلیس گفت :حوا اورا نگاه دار چند ساعتی بر میگردم .حوا از ترس آدم قبول نمیکرد و با اصرار فراوان پذیرفت .پس ابلیس رفت و تعمدا دیر نمود ..تا بار دیگر آدم در رسید .

آدم بار دیگر خناس را دید و بر آشفت و بر حوا غرید و گفت :👇🏼️🍃

نمیدانم این چه سری است در اینکه فرمان من را نمیبری و از آن دشمن خدا اطاعت میکنی و فریفته ی سخن او میشوی ؟؟؟🌹

پس آدم خناس را بکشت و بسوزاند و خاکستر آن را نیمی در آب رودخانه انداخت و نیمه را در هوا پراکنده ساخت .🍃️🍃🍃🍃🍃🍃

ابلیس پس از این ماجرا باز آمد و فرزند خود را از حوا طلبید و حوا بار دیگر داستان را تعریف نمود ..

ابلیس خناس را صدا زد و تمامی خاکستر خناس از رود و هوا جمع گشتند و جمله اعضای وجود خناس شدند و خناس زنده گشت .🍃️🍃

ابلیس گفت :برای آخرین بار به تو قول میدهم اگر خناس را چند ساعت قبول کنی تا کارهایم را انجام داده باز گردم پاداشی عظیم به تو دهم ...

و آن مکر و فریب و اغوای من نسبت به تو و خصلت زن بودن تو باشد. ..

بار دیگر حوا گفت اگر من بپذیرم آدم این بار مرا هلاک میکند .ابلیس گفت او تازه رفته و تا شب باز نمیگردد من تا ظهر باز خواهم گشت و آنقدر وعده و قول داد ک اصرار نمود تا حوا پذیرفت .

اما باز ابلیس که مقصود داشت خلف وعده نمود تا که آدم بازگشت .پس بار دیگر خناس را بکشت و قلیه نمود و خورشتی ساخت و بپخت...و نیمی خود بخورد و نیمی را به حوا داد که بخورد .

بار دیگر ابلیس باز رسید و خناس را طلبید ..حوا گفت :آدم اورا کشت و قلیه نمود و نمی بداد من بخوردم و نیمی خودش بخورد ..💠👇🏼👇🏼

ابلیس گفت :حال مقصود من حاصل شد .هدف من این بود که تا از خودم در درون شما راه دهم .و چون سینه آدم مقام من شد ...دیگر هوی و نفس بر آدم و فرزندانش غالب شود .

جایگاه نفس وسط شقاف سینه است ..و جایگاه خدا و نیکی دل

اما بسیاری از افراد آنچه از نفس و سمت سینه اشان بر حال و احوال و تمایلاتشان غالب میگردد را با دل اشتباه میگیرند .

آنچه از سمت سینه احساس مینمایند میگویند ...دلم این را گفت ...یا این حس را داشت ...که تمایز این دو کاریست بسیار ظریف و سخت ...که مراقبات و شناخت و معرفتی بس عظیم میخواهد تا انسان دچار خطا و لغزش نشود .

️💠️💠️💠️💠

 

  • بتسابه مهدوی

خودپذیری

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۵۰ ق.ظ

خودپذیری

دکتر بتسابه مهدوی

 

در ساده‌ترین تعریف، خودپذیری یعنی اینکه شما خودتان را به‌صورت کامل و آنچنانی که هستید، بپذیرید. مفهوم درست خود پذیری یعنی اینکه شما هم پذیرای نکات مثبت وجود خود باشید و هم پذیرای نکات منفی آن.

 

بنابراین خودپذیری فرایندی است که انسان را به سوی پذیرش افکار و احساسات، بدون انکار یا طفره رفتن، متمایل می‌کند. فقدان خود پذیری باعث می‌شود که تمایلی به پذیرش افکار و احساسات خود نداشته باشید و در نتیجه آن به‌خود انکاری روی آورید.

 

بنابراین خود پذیری در مفهوم درست آن یعنی به جای انکار، انتخاب، نادیده انگاشتن یا سرکوب کردن آن چیزهایی که در وجود خودتان نمی‌پسندید، صادقانه حقایقی را در مورد واقعیت وجودیتان، بپذیرید.

 

خود پذیری به معنای آنکه شما نمی‌توانید چیزهایی را که در وجود خودتان دوست ندارید، تغییر دهید، نیست! بلکه ترجیحاً تنها روشی است که شما می‌توانید چیزهایی را که نمی‌پسندید تغییر داده و بهبود بخشید.

 

احساسات خود را بپذیرید

 

درست است که خودپذیری شما را به سوی لمس و پذیرش احساسات سوق می‌دهد اما این به معنای اینکه احساسات بر امور حکمفرما و تفکر منطقی ناتوان شود، نیست. به‌عنوان مثال، فرض کنید شما امروز حوصله کار کردن را ندارید اما می‌دانید که مجبورید سر کار بیایید، چرا که در حال تکمیل یک پروژه مهم هستید.

 

فردی که مهارت خود پذیری ندارد در اینگونه مواقع به‌طور خودکار سعی بر تکذیب یا سرکوب احساساتش دارد چرا که نمی‌داند چطور می‌توان واقعیت و احساسات را همزمان در نظر گرفت. توالی این نادیده انگاری احساسات می‌تواند به‌صورت مشکلات جسمی مانند نا‌امیدی، استرس، خستگی یا حتی عصبانیت نمود پیدا کند.

 

این قضیه به این دلیل اتفاق می‌افتد که به احساس حقیقی خود توجه نکرده و روز خود را با خودانکاری و نادیده گرفتن واقعیت آغاز می‌کنید. در نتیجه شما نمی‌توانید رفتار مناسبی برای چاره اندیشی این موقعیت، اتخاذ کنید چرا که درون خودتان تضاد وجود دارد و دچار علائم جسمی اشاره شده در بالا هستید.

 

البته در موقعیت یاد شده، کسی که دارای مهارت خود پذیری است- برخلاف افراد دیگر که ترجیح می‌دهند در مقابل احساسات خود با تکذیب یا سرکوب آن، مقاومت کنند- می‌تواند اعتراف کند که حوصله کار کردن ندارد اما همزمان با پذیرش احساسات خود، پروژه کاری خود را نیز تکمیل می‌کند.

 

در نتیجه این‌گونه افراد روز خود را با ذهنی روشن آغاز کرده و روی کار خود تمرکز می‌کنند.

 

تمرین کنید، چه چیزی را باید بپذیرید

 

پذیرفتن هر آنچه تجربه کرده‌اید یا در حال تجربه آن هستید، یکی از اجزای اساسی خود پذیری است و حتی ممکن است نقش مهمی در تعیین میزان سلامتی شما در آینده داشته باشد.

 

بسیاری از پزشکان معتقدند، شمار زیادی از بیماری‌هایی که افراد به آن مبتلا می‌شوند ناشی از احساس‌های منفی‌ای است که در طول زندگی دچار شده‌اند اما آنها را بروز نداده‌اند.

 

مادامی که فردی قادر به پذیرش ِاحساساتی مانند تنفر، عصبانیت و خشم نباشد و نتواند از طریق بخشیدن آنها، احساس رهایی یابد، تأثیرات منفی بر زندگیش خواهند داشت.

 

در حقیقت، بیمارانی که به‌نظر درمان ناپذیر بوده‌اند، چگونه با پذیرفتن اشتباهات و ناراحتی‌های موجود در گذشته‌شان و بخشیدن آنها، شفا یافته‌اند.

 

هرچند این بخشش برای بسیاری از بیماران آسان نیست و لازمه‌اش شجاعتی است که بتوان از طریق آن با دردی که در سراسر زندگی سرکوب شده، مواجه شد.

 

در این مرحله است که بیماران واقعیت شرایط خود را اعتراف، تجربه و درک می‌کنند و توان می‌یابند، انرژی منفی‌ای که در زندگی‌شان باعث احساس بیماری در آنها شده را رها سازند.

 

این مثال تنها یکی از سودمندی‌های قابل توجه ِ خودپذیری است که در زندگی شما نمود پیدا می‌کند.

 

مجبور نیستید هرچیزی را که می‌پذیرید، دوست داشته باشید

 

یکی از بزرگ‌ترین مفاهیم اشتباه که افراد در مورد خودپذیری به آن باور دارند این است که تصور می‌کنند خودپذیری یعنی هرچیزی را باید دوست داشته باشند و قادر به تغییر دادن هیچ‌چیز نخواهند بود. این باور نمی‌تواند برآمده از یک حقیقت باشد!

 

مهم است بدانیم، خود پذیری لزوماً به معنای دوست داشتن یا لذت بردن از همه آن چیزهایی که پذیرفته‌ایم، نیست! بلکه به معنای پذیرش واقعیت صحیح یک موقعیت است حال، آن واقعیت برایمان خوشایند باشد یا نباشد!

 

افرادی که خود وجودیشان را پذیرفته‌اند، درک می‌کنند که واقعیت، حقیقت دارد و فرار از مشکلات، راه حلی برای آن نیست. اینگونه افراد همچنین درک می‌کنند که همزمان با پذیرش چیزهایی که دوست ندارند، می‌توانند آنها را تغییر داده یا بهبود بخشند.

 

هر خطایی، همیشه علتی دارد

خود پذیری باعث می‌شود شما احساس رحم و شفقت نسبت به‌خود پیدا کنید و دوست خود شوید. این حالت بدین معنا نیست که اگر کاری انجام دادید که باعث شرمساری یا تأثر است، تلاش کنید کار اشتباه خود را درست جلوه دهید. بلکه خود پذیری باعث می‌شود که رفتار خود را مورد بررسی قرارداده و در آن تجدید نظر کنید. این عمل مستلزم آن است که چرایی انجام یک رفتار را درک کنید و بفهمید چرا یک رفتار باعث احساس بد یا احساس خوشایند می‌شود و در چه زمانی کدام رفتار مناسب یا حتی ضروری است؛ مخصوصاً نکته آخر بسیار مهم است.

 

هرچند تقریبا امکان ندارد به چرایی رفتار کسی در وهله اول و بدون مشاهده انگیزه‌ها و علل درونی که به افراد اجازه انجام رفتاری را می‌دهد، پی ببریم.

 

برای به تصویر در آوردن این موضوع می‌توانید یک جانی یا قاتل سریالی را در نظر بگیرید. اگر از یک جانی بپرسید که چرا فردی را به قتل رسانده است، ابتدا به شما خواهد گفت او معتقد است که آن فرد مستحق مرگ بوده است و بعد دلیلی برای چرایی این عمل خود خواهد آورد. این دلیل رفتارش را توجیه و اجازه پیشبرد و انجام آن را صادر کرده است.

 

این اصل ساده نه تنها برای توجیه رفتار یک قاتل بلکه برای توجیه رفتار همه افراد به کار می‌رود. هر کسی برای کاری که انجام می‌دهد در ذهن خود دلیلی دارد که آن دلیل به او اجازه انجام آن رفتار را می‌دهد. حتی اگر در عمل آنچه انجام گرفته است بسیار اشتباه باشد اما پذیرش آن نشان می‌دهد که دلیلی برای انجامش وجود داشته است.

 

هنگامی که در حال تمرین - خود پذیری هستید بسیار مهم است درک کنید، همیشه در بعضی از انواع موضوعات که بدترین رفتارها در آن نمود پیدا می‌کند، می‌توانید قبل از انجام آن رفتار نادرست، اشتباه بودن آن را احساس کنید.

 

بنابراین در مفهوم درست، خود‌پذیری ناشی از رفتار اشتباه، درست انگاشتن یا بالعکس نیست، بلکه خود پذیری یعنی درک موضوعات و نتایج رفتارهایی که از شما سر می‌زند.

 

 

  • بتسابه مهدوی