نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۶۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا شناسی» ثبت شده است

عکس نوشته 20 فروردین 1396

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۱۴ ق.ظ

  • بتسابه مهدوی

گل‌ها در اسطوره‌شناسی

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۴۹ ق.ظ


  دکتربتسابه مهدوی

 

گل‌ها نیز بسیار مورد توجه و علاقه هندوان هستند. آنها تقریبا در اکثر مراسم خود از گل به اشکال مختلف استفاده می‌کنند. گل سرخ چینی برای شیوا, گل سفید برای ویشنو, گل نیلوفر برای لکشمی (Laxmi) (الهه ثروت و خوشبختی), گل زرد برای سرسوتی, گل انبه به خدای کام وگل نیلوفر سرخ برای خورشید , نمونه‌هایی از تقدیم گل به خدایان هستند.

دکتر بتسابه مهدوی

15 فروردین 96

  • بتسابه مهدوی

ماه تولد و عناصر چهارگانه

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۲۵ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

1 - آتش

2 - خاک

3 - هوا

4 - آب

 

1. اولین عنصر آتش متولدین ماه فروردین- مرداد- آذر- جزء عنصر آتش می باشندافرادی پرشور.احساساتی. فعال.پر انرژی.و بسیار خلاق هستند آنها سرشار اززندگی با محبت و خونگرم بوده و تاثیر مستقیم و فوری بر روی محیط خوددارند. هنگامی که دو نفر از این عنصر به یکدیگر ملحق شوند ترکیبی مستحکمبوجود می آید.آنها برای یکدیگر به طرق گوناگون موجبات موقعیتهای مناسب ومهیجی را فراهم می آورند. گسترش ویژگی های افرادی که در عنصر آتش قراردارند می تواند موجبات افراط و زیاده روی شده و مشکل آفرین گردد.این افراددارای طول موج احساسی یکسانی بوده و عشق برای آنان معنی بزرگی دارد آنهانیاز به دوستی و رابطه گرم و پر محبت دارند و غالبا بسیار مهربان هستند.

 

2 . عنصر خاک متولدین ماه اردیبهشت - شهریور- دی- ویژگی های ذاتی مشترکمتولدین در این عنصر به واقع بینی - ماده گرایی و همچنین احتیاط و دقتمحدود شده است آنها علاقه زیادی به ثابت قدم بودن دارند و برای بهبود وتحکیم وضعیتشان در زندگی به سختی تلاش می کنند. زمانیکه دو نفر از اینعنصر به یکدیگر می رسند ملاقات آنها با بینش بطرف خاک(پایین یا زمین) استو این به آن معناست که افکار بلند پروازانه ندارند . خاک با خاک موجباطمینان خاطر یکدیگر را فراهم می کنند و این افراد بگونه شگفت آوری باوفاهستند و در کنار یکدیگر می مانند و حفظ روابط همیشگی برای آنها دارایاهمیت زیادی است.

 

3 . عنصر هوا متولدین ماه خرداد-مهر-بهمن- این دسته چون در عنصر هوا(باد) قرار دارند نسبت به سایر عناصردیگر دارای احساسات کمتری می باشند آنها مایلند که ارزش و تواناییهای روحیخویش را با عشق جلوه دهند تا با دلسوزی و نگاه.متولدین این عنصر شیفتهمصاحبت و تبادل نظر بوده و خلاقیت را بر انجام ایده های جدید ارجحیت میدهند به ویژه آنها از همراهی با افرادی که در این عنصر می باشند لذت میبرند اگر چه ابراز احساسات برایشان دشوار است. در مواردی که عقاید خود رابه ناچار تغییر می دهند نسبت به اعتماد خود به هر چیز و هر کس نگران میشوند. بنابراین آنها از دیدگاه افکار و عقاید با یکدیگر تناسب دارند وچنانچه توقعات احساسی غیر قابل اجراپیش آید سبب بروز مختصر علائم خطر میشود.

 

4 . عنصر آب متولدین ماه تیر- آبان- اسفند- اینهاسخت تحت سلطه احساسات قوی واقع شده اند که این احساسات آنها را خشن و حساسمی سازند.بهترین فرد برای درک نیازهای عنصر آب فرد دیگری از همین عنصر استزیرا ممکن است دیگران خصوصیات ویژه آنها را به عنوان عدم تمایل و ایجادارتباط تلقی کنند.در رابطه بین دو عنصر آب و آتش همانگونه که اشاره شداحساسات آنها رل اساسی را بازی کرده و آنها محافظ و مدافع یکدیگرند.روابطعناصر آب صلح و آرامش را همراه دارد و بر زندگی آنان حکمفرمایی میکند امابدلیل داشتن احساسات قوی می تواند اثر مخالف نیز داشته باشد و منجر بهبازیهایی شود که سبب نابودی روابط صمیمی گردد.

دکتر بتسابه مهدوی

11 اسفند 1395

تهران

http://betsabehmahdavi.ir

https://t.me/naghshnegareh

https://t.me/Artaesthetics

کانال تخصصی هنر ،ویژه هنرمندان با مدیریت خانم دکتر بتسابه مهدوی
تماس با مدیریت:
@Betsabeh_mahdavi
@Artaesthetics


Betsabehmahdavi.ir دکتر بتسابه مهدوی
  • بتسابه مهدوی

الهه های مصر باستان

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۰۱ ب.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

آموت :  خورنده قلب گناه کاران درگذشته،  به شکل کروکود یل،  شیر و کرگدن نمایش داده می شد .

آمون را :  وابسته به؛ را (ری)؛ خدای خورشید،  پادشاه خدایان در دوره پادشاهی جدید .

آنوبیس :  خدای شغال مانند،  خدای مردگان،  حامی مومیایی کنندگان.

آپیس :  خدای باروری،  به شکل گاو نر نشان داده می شد.  حبیب آتش پنجه،  آپیس همان گاوی است،  که برای مصریان مقدس بود،  آپیس زمان کمبوجیه پسر کوروش توسط او کشته شد.

آتن :  خدای قرص خورشید.  در طی دوران سلطنت پادشاه اخناتون،  به عنوان خدای متعال پرستیده می شد.

باستت :  الهه گربه،  حامی زنان باردار.

بس :  خدای کوتوله،  حامی خانه و دور کننده ارواح شرور.

داموتف :  خدایی با سر شغال،  حامی معده متوفیان.

گب :  خدای زمین و باروری آن،  پدر (ازیریس)، (ازیس)، (نفتیس) و (سث).  غالبا یک غاز ماده روی سر آن نقش می شد .

 هاپی :  با سر میمون.  حامی زبان در گذشتگان.

ایم ستی :  حامی کبد درگذشتگان،  به شکل مردی مومیایی شده تصویر می شد.

ایزیس :  الهه بزرگ آفرینش و زنده کننده مردگان،  همسر ایزیس و مادر هوروس .

خپری :  خدای سوسک سرگین غلتان،  نماد زایش دوباره.  عقیده بر این بود که هر روز خورشید را به سمت آسمان هل می دهد.

خنوم :  خدای قوچ سر،  کسی که زندگی را بر روی صفحه چرخ کوزه گری خود به وجود آورد.

خونسو :  خدای ماه و شفا بخشی، پسر آمون و موت .

ماآت :  دختر را،  مظهر حقیقت و دادرسی.  غالبا با یک پر عمودی بالای سرش نشان داده می شود.

مین :  خدای باروری گیاهان و جانوران .

موت :  الهه ای که اسم او به معنای مادر است.  همسر آمون و مادر خونسو .

نیث :  الهه جنگ و آفرینش. غالبا دو نیزه متفاطع  بر روی یک سپر،  نشان اوست .

نخبت :  الهه کرکس حامی و نماد مصر علیی .

نفتیس :  خواهر ایزیس و ازیریس،  مادر آنوبیس،  حامی مردگان .

نوت :  الهه آسمان،  گاهی به شکل پوشیده از ستارگان،  که به شکل کمان مانند بر روی همسرش (گب) خم شده نشان داده می شود  .

ازیریس :  پادشاه جهان زیرین و خدای زایش دوباره،  اولین قاضی مردگان  .

پتح :  خدای هستی بخش،  حامی هنرمندان و پیشه وران .

کبح سنوف :  شاهین سر،  حامی روده مردگان.

را (ری یا رای) :  خدای خورشید.  پدر خدایان به وجود آورنده همه زندگی بر روی زمین و بهشت .

سخمت :  الهه عقرب، حامی زنان در هنگام وضع حمل .

سراپیس :  خدای دوران یونانی،  ترکیبی از ازیریس و آپیس.

سث :  خدای رعد و برق،  قاتل از یریس و رقیب هورس.

شو :  خدای هوا،  معمولا در حالتی که آسمان را نگه داشته نشان داده می شد .

سبک :  خدای کروکود یل،  پسر نیث .

تفنوت :  خدای نم و رطوبت؛  همسر (شو) معمولا به صورت زنی با سر شیر نشان داده می شد .

ثوث :  خدای علم و نویسندگی،  به صورت لک لک مصری،  مردی با سر لک لک مصری و یا میمون نشان داده می شد .

واجت :  الهه کبری،  حامی و نماد مصر سفلی.

هوروس :  خدای آسمان در هیات شاهین،  نشان ایزدی پادشاه.

دکتر بتسابه مهدوی

4 اسفند 1395

  • بتسابه مهدوی

رب النوع های مختلف

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۴۵ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

 دوران باستان هر شهر بین النهرین،  یک رب النوع یا خدایی داشت،  که در قالب یک بت یا مجسمه شناخته می شد،  و اهالی هر شهر رب النوع سایر شهر های دیگر را،  در رتبه پایین تر از رب النوع شهر خود می دانستند.  چنانچه شهری به تسخیر دیگری در می آمد،‌  رب النوع آن شهر به اسارت رفته،  و استقلال آن شهر از بین می رفت.  سه رب النوع بزرگ را همه می پرستیدند:

  1   آنو،  خدای آسمان،   2   هه آ،  صاحب آب های در های عمیق،  3 =  بل یا بعل،  خدای زمین.

 

قبل از دوران خدایان و رب النوع های مختلف، در دوره های ماقبل تاریخ،  مردم با پاکی تمام،  زندگی سالم و طبیعی و مظاهر طبیعت را ستایش می کردند،  که در ایران مهر پرستی اولیه از آن است.  کم کم در ادامه شهر نشینی،  و نیاز حکام برای استثمار کردن مردم،  خدایان مختلف ساخته شدند.  سپس با ترفند های مخصوص دوران تمدن خودشان،  خدایان را جنبه آسمانی دادند،  و برای هر یک از عوامل طبیعی منشاُ ربانی قائل شدند،  و برای آنها معابد ساختند،  و مراسم خاصی برایشان اجرا کردند،  و همواره برای آنها قربانی و هدیه می دادند.  حتی برایشان فرزند و همسر هم قائل می شدند،  در بخش هایی از بین النهرین به معابدی بر میخوریم،  که جفت در کنار هم ساخته شده بودند،  که دلیل بر وجود اعتقاد به زن و شوهری می باشد.

 

خدای بزرگ شهر اوروک در بین النهرین،  ایزد بانو «اینانا» یا «اینین» بود،  که در سومری به معنای «بانوی آسمانها» است،  همسر او «دُموزی» خدای برکت و بخشندگی و بارور کنندگی است.  در بین النهرین مانند ایران و آسیای میانه،  ستایش بسیار گسترده الهه مادر از  5000 ق.م به بعد،  رواج داشت،  وجود پیکرک های سفالین الهه مادر با زیور الات فلزی،  وجود مهره های گردان (سیلندری)، که صحنه های آئینی، مذهبی و اساطیری بر آنها نقش شده،  و اطلاع مکتوب از وجود آئین های  پیروان الهه مادر،  و شرکت مردم در آئین ها نشان میدهد،  بخشی را در تاریخ دین و آئین ایران نوشته شده اند .

دکتر بتسابه مهدوی

4 اسفند 1395

  • بتسابه مهدوی

اساطیر ایران بخش 3

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۳۸ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

هوشنگ و تَخمُورو(= تهمورث)

 چنین می نماید که در ایران باستان چندین روایت درباره نخستین شاه وجود داشته است ،زیرا علاوه برجم دو شخصیت دیگر نیز نخستین شاه نامیده شده اند :هوشنگ و تهمورث. متن ها آن گونه که به دست ما رسیده اند دارای طرح خاصی از تاریخ و اسطوره هستند وی این دو نخستین شاه را در این طرح به صورت نخستین فرمانروایی افسانه ای، یکی پس از دیگری، گنجاندن، گر چه اینان روزگاری از اهمیت بیشتری برخوردار بوده اند.

هوشنگ در دوران های قدیم فر مانروای هفت اقلیم بود و بر مردمان و دیوان حکمرانی می کرد؛همه جادو گران و دیوا ن از برابر او گریختند . گمان می شد که مَزَنَه(مَزَن) همان مازندران باشد که مرز جنوبی آن کوه دماوند است .در مازندران دیوان و جادو گر ان بسیاری اقامت داشتند که دو سوم آنان در روی زمین بود و از او و همسرش نژاد ایرانیان به وجود آمد .

تهمورث مانند هوشنگ و دیگر مردمان نیک سیرت ،دیوان را شکست داد. به بت پرستان و مردان و زنان جادوگر تاخت و حرمت راستین آفریدگار را رواج داد و گویند که در نبرد با شر ،اهریمن را به شکل اسبی در آورد و به مدت سی سال سواربر او گرد جهان گشت .   برگرفته از شناخت اساطیر ایران (جان هینلز)

 

یِمه (جم)

  جم شخصیت دیگری است که به مجموعه عقاید دوران هند و ایرانی تعلق دارد. گرچه سنت های هندی و ایرانی در شماری از جزئیات با هم توافق دارند ، با این همه شخصیت کلی جم مشخصا با شخصیت یَمَه (در هند) تفاوت دارد.

 

مشخصۀ برجستۀ یَمَه در وداها این است که وی نخستین کس از بیمرگان است که مرگ را بر گزید: « او مرگ را برگزید تا خدایان را خشنود سازد، بیمرگی را برنگزید تا فرزندان خود را خشنود کند.»

 

 رستم

 ملقب به تهمتن . پهلوان بزرگ ایران . فرزند زال و رودابه . نواده سام و مهراب کابلی که در عهد کیقباد و کیکاوس و کیخسرو با تورانیان جنگید و از خود دلاوری ها و رشادتهای شگفت انگیز بر جای گذاشت .

 

سنباد:

یکی دیگر از قیام کنندگان بر علیه حکوتهای غارتگر اعراب در ایران که به جان و مال و ناموس ایرانیان تجاوز میکردند . او اهل نیشابور بود و پس از اینکه منصور خلیفه عباسی - ابومسلم خراسانی را کشت وی در نیشابور به خونخواهی از ابومسلم که فردی ایرانی و وطن پرست بود برخواست و قیام کرد که در نهایت با شصت هزار نفر از یارانش توسط اعراب بیابانگرد و کشتارگر کشته شد .

 

 

سیاوش

یکی از اسطوره های ملی ایرانیان . که زمان های مدیدی سوگ سیاوش را هر ساله گرامی میداشتند . پسر کیکاوس و پدر کیخسرو . سودابه زن کیکاوس عاشق او شد که سیاوش از او امتناع ورزید . سودابه به همین جهت اورا نزد پدر متهم ساخت و سیاوش به توران زمین نزد افراسیاب رفت و فرنگیس، دختر وی را به زنی گرفت . گرسیو برادر افراسیاب به سیاوش حسد برد و افراسیاب را وادار به کشتن او کرد . که کشته شدن سیاوش باعث جنگهای طولانی  میان ایرانیان و تورانیان گشت .

نوشته اند که روزی طوس، گیو، گودرز و چند پهلوان نامی دیگر به شکار رفتند. آنها پس از پیمودن مسافتی به یک شکارگاه سرسبز و بکر و پربرکت رسیدند و به شکار پرداختند. چون آن شکارگاه پر از شکار بود دیری نپایید که چند حیوان را شکار کردند. آنها پس از پایان شکار به قصد گردشی کوتاه در اطراف نخجیرگاه، پیش تاختند تا به جنگلی انبوه رسیدند. در حال گشت و گذار و تماشای سرزمین بکر و زیبا، ناگهان وجود زنی بسیار زیبا و جوان در آن مرغزار، نظر همگان را به خود جلب کرد:

به بیشه یکی خوب رخ یافتند                                     پر از خنده لب هر دو بشتافتند

 

گیو که از دیدن دختر زیبا و جوان در این دشت و جنگل انبوه شگفت زده شده بود بیدرنگ شرح حال و علت تنهایی اش را در جنگل پرسید. دختر جوان پاسخ داد : « از دست بدمستی ها و شراب خوارگی های زیاد و پرخاشگری و بدرفتاری پدر، خانه و خانواده ی خود را رها کرده و از ترس جانم فرار کرده به این جنگل پناه آورده ام.

شب تیره مست آمد از دشت سور              همان چون مرا دید جوشان ز دور

یکی خنجری آبگون برکشید                    هما خواست از تن سرم را برید

 

شاپور ذوالاکتاف :

شاپور دوم پادشاه مقتدر ساسانی که پس از خلع آذر نرسی بر تخت پادشاهی ایران جلوس کرد و هفتاد سال پادشاهی کرد . او یکی دیگر از پادشاهان بزرگ ایران است که چندین بار از حمله اعراب به ایران جلوگیری کرد و با اندیشه نیک سرزمین آریایی ما را از هجوم بیگانگان محفوظ داشت . او را به این جهت ذوالاکتاف میخوانند که دارای شانه های پهن و بزرگ بود . در بعضی از کتب تاریخی گفته شده است به دلیل آنکه پس از اسیر کردن مهاجمین ( اعراب ) از کتف آنان طنابی عبور میداده و همه را به طناب میکشیده ذوالاکتاف نامیده شده ولی این باور با ابهت و منش نیاکان ما در تضاد است .

 

 

 

فریدون

فریدون پادشاه پیشدادی بود که با یاری کاوه آهنگر بر ضحاک ستمگر چیره شد. او پادشاه جهان گشت و آنگاه جهان را میان سه پسرش سلم؛تور و ایرج بخشید.در شاهنامه از شاهان ستوده و نیک ایران است.فردوسی او را نمادی از نیکویی و داد و دهش می‌‌داند:

فریدون فرخ فرشته نبود         ز مشک و ز عنبر سرشته نبود

بداد و دهش یافت آن نیکوئی         تو داد و دهش کن فریدون توئی

در شاهنامه، فرانک مادر فریدون و همسر آبتین است .او با همسرش در دهکده‌ای با کشاورزی می‌زیستند.همسرش آبتین به دست ضحاک کشته شده بود و ضحاک با خوابی که دیده بود در جستجوی فریدون بود.فرانک با فرزند به کوه و دشت گریخت. فرزندش را به دشتبانی سپرد تا از آزار ضحاک در امان بماند.چندی پس از آن باز کودک را از دشتبان گرفت تا جانش را در امان دارد وبا فرزندش در کوه البرز به پیرمرد پارسایی پناه برد تا فریدون بالید و بزرگ شد.

 

 

کاوه آهنگر

در زمان پادشاهی ضحاک ستمگر، شیطان در قالب آشپزی به دربار وی رفت و غذاهای خوشمزه ای برای ضحاک پخت. و به عنوان پاداش خواست که بر شانه های ضحاک بوسه زند. در اثر این بوسه شیطانی دو مار سیاه  بر شانه های ضحاک رویید و همان دم آشپز ناپدید شد. این بار شیطان به عنوان یک پزشک به دربار ضحاک آمده و تجویز کرد که باید هر روز به مارها مغز سر دو جوان خورانده شود. ضحاک نیز دستور داد هر روز دو تن از جوانان برومند سرزمین را کشته و مغز آنان را به مارها بدهند.

 

کاوه آهنگر نیز که مانند خیلی های دیگر از ظلم و ستم ضحاک به تنگ آمده بود، پیشبند چرمین آهنگری خود را بر سر نیزه زد و با یاری مردم ضحاک را شکست داده و فریدون را بر اورنگ پادشاهی نشاند. بعدها این پرچم که نشان سربلندی و پایداری ملت ایران بود به درفش ملی کاویانی تبدیل شد.

 

 کیومرث

نخستین پادشاه و بنیانگذار سلسله پیشدادی در هزاران سال پیش . نام وی در اوستا گیومرتا آمده است و ذکر شده است که زرتشتیان او را نخستین انسان میدانند . در زمان او مردم در غارها و کوهها بودند و بدن خود را با پوست حیوانات می پوشاندند

 

اَهُورَه مَزدا، سرور دانا

اَهُورَه مَزدا (اورمزد در متون بعدی) به معنی «سروَر دانا»، نامی است که زردشتیان به «خدا» داده اند. چنانکه از نام او برمی آید، ویژگی او خرد است، کسی است که نه فریب می خورد و نه می فریبد. این سرور، بخشنده و خیرمطلق است. او که پدر و مادر آفرینش است، مسیر خورشید و ماه و ستارگان را ساخته است. او بوده و هست و خواهد بود. به سخنی دیگر، او جاودانه است، اما در دوران کنونی قادر مطلق نیست، زیرا توانایی او به دلیل دشمن عمده اش یعنی امریمن محدود است. اما زمانی خواهد رسید که بدی مغلوب شود و اهوره مزدا با قدرت مطلق فرمانروایی کند.

 

سرَوشَه (سروش)، فرمانبرداری

سروش به معنی اطاعت و انضباط، یکی از چهره های محبوب دین زردشتی است. این ایزد در همۀ آیین های دینی حضور دارد، زیرا او در نیایش ها و سرودهای مردمان جای دارد و خدایی است که نیایش ها را به بهشت منتقل می کند. سروش را در سرودش به عنوان «سروَر مناسک دینی» به یاری می خوانند و از آنجا که مناسک زردشتی نیروی مؤثری است که بدی را نابود می کند، از این رو، سروش نیز چون جنگجوی مسلح و بهترین درهم کوبندۀ «دروغ» توصیف شده است. با تبر جنگی اش کاسۀ سر دیوان را خرد می کند و به اهریمن ضربت می زند، اما او بیش از همه مخالف اَیشمَه (خشم) است. «فرمانبرداری» که تجسم کلام مقدس است.

 

کِرِساسپَه(گرشاسب)

گرشاسب قهرمان جوان گیسودار گرز به دست یکی دیگر از قهرمانان اژدها کش بزرگ باستانی ایران است. وی نیز فریدون ایزد به شمار نمی آید و از این رو، زردشتیان او را نیایش نمی کنند بلکه فقط برای او با نیت خاصی قربانی میکنند. اسطوره های بسیاری یا شاید بهتر است انها را افسانه بنامیم - درباره این پهلوان ماجراجوی بزرگ وجود داشته باشد که اکنون فقط بخشهایی از آنها را در دست داریم. گفته شده که وی گَندَرِوَه اژدهای زرین پاشنه را کشته است که با دهان گشاده برای بلعیدن حرکت می کرده و سر او به خورشید می رسیده و می توانسته دوازده مرد را یکباره ببلعد .گفته شده که نبرد با این غول  هراس برانگیز نه شبانه روز در‌‌‌‍ (دریای گیهانی) به درازا کشید. بسیارند غولها و راهزنان و نابکارانی که به دست گرشاسب اُفتاده اند.

 

هَوروَتات (خرداد) و اَمِرِتات، (مرداد) کمال و بیمرگی

چون این دو موجود مادینه همیشه در متون با هم ذکر می شوند، در اینجا نیز با هم مورد بحث قرار می گیرند. خرداد که به معنی تمامیت، کلیت و پُری است (غالباً کمال معنی می شود)، مظهری است از مفهوم نجات برای افراد بشر. مرداد (تحت الفظی به معنی بیمرگی) تجلی دیگر رستگاری و جاودانگی است. این دو امشاپسند با آب و گیاه ارتباط دارند و هدایای آنان ثروت و رمۀ چهارپایان است، به گونه ای که این دو نمایندۀ آرمان های نیرومندی، سرچشمۀ زندگی و رویش هستند. هماوردان خاص آنان «گرسنگی» و «تشنگی» اند

 

خشَثَره وَیریَه (شهریور)، شهریاری مطلوب

از جهات بسیاری شهریور انتزاعی ترین امشاسپندان است. او مظهر توانایی، شکوه، سیطره و قدرت خداست. در جهان مینویی او نمایندۀ فرمانروایی بهشتی است و در زمین نمایندۀ آن سلطنتی است که با کمک کردن به فقرا و ضعفا و با چیرگی بر همۀ بدی ها، ارادۀ خدا را در آن مستقر می کند. به دلیل پشتیبانیش از فلزات، وی با جاری شدن فلز گداخته ای که در پایان جهان همۀ مردمان را به آزمایش خواهد کشید، ارتباط دارد. از این رو، گفته می شود که خدا از طریق او پاداش و مکافات اخروی را تعیین می کند. هماورد اصلی او سَوروَه است که سردیو «حکومت بد» و «هرج و مرج» و «هستی» است.

 

 

ایزدان، یا موجودات ستونی

در دین زردشتی امشاسپندان تنها موجودات آسمانی نیستند، یَزَته ها (= ایزدان) یعنی «موجودات پرستیدنی، ستودنی» نیز موجود دارند. در مجمع آسمانی، ایزدان از لحاظ رتبه در ردۀ سوم بعد از اهوره مزدا و امشاسپندان قرار دارند. اگر چه ایزدان اصولاً بی شمارند، اما بدیهی است که بعضی چهره ها بر دیگران تفوق دارند و اینان عمدتاً ایزدانی هستند که روز خاصی از ماه در تقویم زردشتی به آنان اختصاص دارد.

مهمترین آنان مانند مهر (میثرَه) و ناهید (اَناهیتا) معمولاً سرود یا «یشتی» مخصوص به خود دارند. از آنجا که دربارۀ ایزدان عمده ای چون وای، ناهید، هوم، آتَر، بهرام، رَپیثوین و مهر در جای دیگر بیاوریم. به جای آن، بهتر است که بر همۀ آنان به صورت یک گروه نظری بیفکنیم.

به طور کلی، احساس می شود که آنان یک مینوهای نگاهبان خورشید و ماه و ستارگان و غیره هستند یا تجسمی از مفاهیم انتزاعی مانند دعا و راستی و خدایانی از مجموعۀ خدایان، مانند شخصیت های اساطیر یونان باستان، بدانیم، لااقل در مورد دین زردشتی کنونی، به خطا رفته ایم. زردشتیان اعتقاد دارند که اورمزد چنان بزرگ و والاست که انسان نباید با تظلم های کوچک، توبه ها و پیشکش های خود خاطر او را آشفته کند.

به جای او، مردم نگهبان خاص خود را انتخاب می کنند و بدو تقرب می جویند. این کار به این معنی نیست که آنان عشق و قدرت و فرمانروایی اهوره مزدا را بزرگ ندارند یا نستایند، همانگونه که کاتولیک های رومی با درخواست کمک و آسایش از قدیسان عشق به خدا را از نظر دور نمی دارند. بنابراین، پارسیان (= زردشتیان) به حق ادعا می کنند که قرینۀ حقیقی ایزدان (زردشتی)، خدایان متعلق به «مجموعۀ خدایان دوران قدیم (یونان)» نیستند، بلکه قدیسان یا فرشتگان مسیحیت اند.

 

بنابراین، در دین زردشتی ایزدان موجودات جهان مینویی هستند. به طور خلاصه، زردشتیان به یک خدا یا نیروی غایی یعنی اهوره مزدا اعتقاد دارند که نیکی و خرد و دانایی مطلق است و انسان می تواند با بهره داشتن  از جلوه های مختلف شخصیت او و با دنبال کردن راه «اندیشه نیک» و «راستی»، در وجود او شریک باشد. ارادۀ او را در جزئیات امور تعدادی از «فرشتگان» به مرحلۀ اجرا درمی آورند که خود مورد عشق و علاقۀ مؤمنانند، اگر چه هیچکدام از آنان هرگز نمی توانند جای «سرور دانا» (اهُورَه مَزدا) را بگیرند.

 

َشَه (اردیبهشت)، راستی

اردیبهشت که زیباترین امشاسپندان است، نه تنها در برابر ناراستی قرار می گیرد، بلکه نمایندۀ قانون ایزدی و نظم اخلاقی در جهان نیز هست. شخص مؤمن اَشَوَن یعنی «پیرو اشه» نامیده می شود. آنانی که اَشَه را نمی شناسند، از بهشت محروم اند، زیرا آنان بیرون از کل نظم خدا هستند. پارسایان نیایش می کنند تا بتوانند این فرمانروای بهشتی را ببینند و راهش را دنبال کنند و در بهشت پر از شادی او به سر برند. اشه نظم را در روی زمین نگاه می دارد، زیرا بیماری و مرگ و دیوان و جادوگران و آفریدگان شریر یعنی همۀ آنانی که با نظم جهانی که خواست خداست به مخالفت برمی خیزند، سرکوب می کند. اشه حتی نظم را در دوزخ نگاه می دارد و مراقبت می کند که دیوان بدکاران را بیش از آنچه سزاوار آنند، تنبیه نکنند.

دکتر بتسابه مهدوی

17 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

عید عروج عیسی مسیح

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۲۰ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

بیست و پنجم ایار ماه آشوری (= 25 می میلادی)

برابر با  4 خرداد در گاهشماری ایرانی هنگام جشن عروج عیسی مسیح و جشن «کلوسولاقا»یا «عروس آریایی» نزد آشوریان ایران.در این روز آشوریان بر اساس یک رسم ملی - مذهبی به بیرون از شهر می روند و جشن می گیرند.

 

در این روز دختران کوچک با پوشیدن لباس عروسی و گرفتن سبدی از آذوقه در دست، میان مردم می گردند و اعاناتی برای مستمندان جمع آوری می کنند.

 

این کار نمادین، یادآور نبرد میان آشوریان و «تیمور لنگ» است که در آن آمدن زنان با لباس عروسی به میدان جنگ باعث تهییج روحیه ی آشوریان و شکست تیمور شد.

دکتر بتسابه مهدوی

12 دی 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

جشن سروشگان

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۹ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۳۷ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

سُروش یکی از ایزدان باستانی ایرانیان است.سروش از ایزدان بزرگی است که بر نظم جهان مراقبت دارد، پیمان‌ها را می‌پاید و فرشتهٔ نگهبان خاص زرتشتیان است.

در اوستا به صورت sraoša- یا seraoša-و در فارسی میانه مانوی به صورت  به معنی "شنیدن"Ösrõšahrãy یا srõšãw آمده است.این واژه از ریشه ی sru  اشتقاق یافته است و در اوستا هم به معنی "فرمانبرداری" به کار رفته است و هم نام یکی از ایزدان است.سروش ایزدی است که زمزمه کردن (نیایش) را به مردم آموخت.او ایزدی است که قبل از طلوع آفتاب بانگ زده و مردم را برای نیایش پروردگار فرا می­خواند. او از ایزدان بزرگی است که بر نظم جهان مراقبت دارد.

 

بنا بر روزهای ایرانیان باستان،هفدهمین روز از هر ماه به نام ایزد سروش نامیده شده است و جشنی به نام جشن سروشگان در این روز برگزار میشود.روز سروش در ماه فروردین از اهمیت ویژه­ای برخوردار بوده و جشن سروشگان گرفته می­ شده است.ایرانیان در این روز به عبادت و نیایش پروردگار پرداخته و به معابد می­رفتند.

 

ایزد سروش بر فراز کوه البرز کاخی دارد، با یک‌هزار ستون که به خودی خود روشن است و ستاره‌نشان (یسنه ۵۷، بند ۱۰).گردونهٔ او را در آسمان،چهار اسب نر درخشان و تیزرو با سم‌های زرین می‌رانند.هیچ موجودی از ایشان پیشی نمی‌گیرد و بدین‌گونه است که او دشمنان خود را در هر کجا که باشند، دستگیر می‌کند.سروش همیشه بیدار است و هرگز به خواب نمی رود و مخلوقات مزدا را پاسبانی می کند و برای محافظت نوع بشر هر روز و هر شب،سه بار به دور زمین می گردد.

نماد مادی سروش خروس نام نهاده شده که با بانگ بامدادی خود مردم را از پی ستایش خداوند بخواند.در مجموعه ی یشت ها، یشت یازدهم برای سروش است.

 

برخی از صفات سروش در اوستا به قرار زیر است: قوی بازو ،چست و چالاک ، چابک ترین در میان جوانان ، شهریار جهان، دارنده ی سلاح سخت ، دارای سلاح آخته ، دارای ابزار مینوی یعنی "اهونور"، "یسنوکرتی" و "فشوشومانتره"،"تنومانتره" یعنی دارای پیکری با کلام مقدس ، پاک ترین و رد (:سرور) پاکی ،  دارای اندیشه ای والا ، خوش سخن ، نگهبان آفریدگان، پاسبان سرار گیتی و پناه دهنده ی بینوایان .

 

سروش در میان ایزدان نخستین کسی است که زبان به ستایش خداوند و نیایش امشاسپندان گشود. نخستین کسی که مراسم مذهبی به جای آورد و پنج گاتهای زرتشت را بسرود.ایزد سروش بر آن است تا  نیروهای اهریمنی چون "خشم"،  "کنده یا مستی" ، "بوشاسپ یا خواب و تنبلی" (و مهمتر از همه " دروغ" را  از میان ببرد.

 

سروش نابود کننده ی دیو آز و خشم است و به همراه مهر و رشن (دو ایزد باستانی ایرانیان)  اعمال انسان ها را سنجیده و به نیکو کاران پاداش و به بدکاران کیفر می دهد. او فرمانروا و دهبد جهان است .بر تمامی ارزه (کشور غربی) و سوه (کشور شرقی) فرمانروایی دارد. او نگهبان تن در جهان است و برای نگهبانی آفریدگان،همواره بیدار و هوشیار بر گرد جهان می گردد.هفدهمین روز هر ماه به نام ایزد سروش به عنوان پیام آور غیب و پیک ایزدی شناخته می شود.

دکتر بتسابه مهدوی

9 دی 1395

  • بتسابه مهدوی

عکس نوشته 8 دی 1395

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۸ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۰۳ ق.ظ


  • بتسابه مهدوی

سیزده بدر

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۷ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۱۵ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

سیزده بدر سیزدهمین روز فروردین ماه و از جشن های نوروزی است. در تقویم‌های رسمی ایران این روز (سیزده بدر) روز طبیعت نامگذاری شده‌است و از تعطیلات رسمی است.برخی بر این باورند که در روز سیزده بدر باید برای راندن نحسی از خانه بیرون روند و نحسی را در طبیعت به در کنند. بعد از سیزده به در، جشن های نوروزی پایان می پذیرد.

 

بهتر است در آغاز، پیشگفتاری پیرامون عدد 13 و روز سیزدهم و اینکه آیا این عدد و این روز در ایران و فرهنگ ایرانی نحس است داشته یا نه فراهم آوریم :

در فرهنگ ایرانی، هیچ یک از روزهای سال «نحس» و «بدیمن» یا «شوم» شمرده نشده، بلکه چنانچه می دانیم هر یک از روزهای هفته و ماه نام هایی زیبا و در ارتباط با یکی از مظاهر طبیعت یا ایزدان و امشاسپندان داشته و دارند، و روز سیزدهم هر ماه خورشیدی در گاهشماری ایرانی نیز «تیر روز» نام دارد که از آن ِستاره ی تیشتر، ستاره ی باران آور می باشد و ایرانیان از روی خجستگی، این روز را برای نخستین جشن تیرگان سال، انتخاب کرده اند.

 

همچنین در هیچ یک از متون کهن و هیچ دانشمند و نویسنده ای، از این روز (سیزده بدر)به بدی یاد نکرده اند بلکه در بیشتر نوشتارها و کتاب ها، از سیزدهم نوروز با عنوان روزی فرخنده و خجسته نام برده اند.

 

برای نمونه کتاب «آثار الباقیه» جدولی برای سعد و نحس بودن روزها دارد که در آن جدول در مقابل روز سیزدهم نوروز کلمه ی «سعد» به معنی نیک و فرخنده آورده شده است.

 

اما پس از نفوذ فرهنگ اروپایی در زمان حکومت صفویان رسید که در این فرهنگ نیز عدد 13 را نحس می دانستند، و هنوز هم با پیشرفت های علمی و فن آوری پیشرفته اروپا، این خرافات عمیقا در دل بسیاری از اروپاییان وجود دارد که در مقایسه با خرافات شرقی، شمارگان آن ها کم نیست و مثال های بسیار دیگری مانند «داشتن روزی بد با دیدن گربه ی سیاه رنگ»، «احتمال رویدادی شوم پس از رد شدن از زیر نردبام» یا «شوم بودن گذاشتن کلید خانه روی میز آشپزخانه»،«خوش شانسی آوردن نعل اسب» و بسیاری موارد خرافی دیگر که خوشبختانه تا کنون وارد فرهنگ ما نشده اند و برای ما خنده آور هستند.

اما تنها چیزی که در فرهنگ ایرانی می توانیم درباره ی عدد سیزده پیدا کنیم، «بد قلق» بودن عدد 13 به خاطر خاصیت بخش ناپذیری آن است.(این خود نشانه ای از دانش بالای ایرانیان از ریاضی و به کارگیری آن در زندگی روزمره است.)

 

اما وقتی درباره ی نیکویی و فرخندگی این روز بیشتر دقت می کنیم منابع معقول و مستند با سوابق تاریخی زیادی را می یابیم.همان طور که گفته شد سیزدهم فرودین ماه که تیر روز نام دارد و متعلق به فرشته یا امشاسپند یا ایزد سپند (مقدس) و بزرگواری است که در متون پهلوی و در اوستا تیشتر نام دارد و جشن بزرگ تیر روز از تیر ماه که جشن تیرگان است به نام او می باشد.

 

 

همانطور که پیشینه ی جشن نوروز را از زمان جمشید می دانند درباره ی سیزده به در (سیزده بدر) هم روایت هست که :

«... جمشید، شاه پیشدادی، روز سیزده نوروز (سیزده بدر)را در صحرای سبز و خرم خیمه و خرگاه بر پا می کند و بارعام می دهد و چندین سال متوالی این کار را انجام می دهد که در نتیجه این مراسم در ایران زمین به صورت سنت و آیین درمی آید و ایرانیان از آن پس سیزده بدر را بیرون از خانه در کنار چشمه سارها و دامن طبیعت برگزار می کنند ...»

 

اما برای بررسی دیرینگی جشن سیزده بدر از روی منابع مکتوب، تمامی منابع مربوط به دوران قاجار می باشند و گزارش به برگزاری سیزده بدر در فروردین یا صفر داده اند، از همین رو برخی پژوهشگران پنداشته اند که جشن سیزده بدر بیش از یکی دو سده دیرینگی ندارد اما با دقت بیشتر در می یابیم که شواهدی برای دیرینگی جشن سیزده بدر وجود دارد.

 

همانطور که پیش از این گفته آمد، تنوع و گوناگونی شیوه های برگزاری یک آیین، و دامنه ی گسترش فراخ تر یک باور در میان مردمان، بر پایه ی قواعد مردم شناسی و فرهنگ عامه، نشان دهنده ی دیرینگی زیاد آن است.

 

همچنین مراسم مشابه ای که به موجب کتیبه های سومری و بابلی از آن آگاهی داریم، آیین های سال نو در سومر با نام «زگموگ» و در بابل با نام «آکیتو» دوازده روز به درازا می کشیده و در روز سیزدهم جشنی در آغوش طبیعت برگزار می شده. بدین ترتیب تصور می شود که سیزده بدر دارای سابقه ای دست کم چهار هزار ساله است.

 

شیوه های برگزاری و مراسم سیزده بدر

همانگونه که اشاره شد شیوه های برگزاری سیزده بدر و همچنین مراسم و آداب سیزده بدر بسیار متفاوت و گسترده می باشد که در اینجا به تفصیل نمی توان به آنها پرداخت، اما همانطور که می دانیم سیزدهم فروردین تیشتر روز می باشد و آغاز نیمسال دوم زراعی، و مردمان ایرانی برای نیایش و گرامیداشت تیشتر، ایزد باران آور و نوید بخش سال نیک به کشتزارها و مزارع خود می رفتند و در زمین تازه روییده و سرسبز و آکنده از انبوه گل و گیاهان صحرایی به شادی و ترانه سرایی و پایکوبی می پرداختند و از گردآوری سبزه های صحرایی و پختن آش و خوراکی های ویژه غافل نمی شدند.

 

بخشی دیگر از آیین های سیزده بدر را هم باورهایی تشکیل می دهند که به نوعی با تقدیر و سر نوشت در پیوند است.برای نمونه فال گوش ایستادن ،فال گیری (به ویژه فال کوزه)، گره زدن سبزی و گشودن آن ،بخت گشایی (که درسمرقند و بخارا رایج است)و نمونه های پرشمار دیگر ...از مراسم های روز سیزده بدر هستند.

 

از آئین های دیگر سیزده بدر که مانند  مراسم چهارشنبه سوری و نوروز، پر شمار، زیبا و دوست داشتنی است،بازی های گروهی، ترانه ها و رقص های دسته جمعی، گردآوری گیاهان صحرایی، خوراک پزی های عمومی، بادبادک پرانی، سوارکاری، نمایش های شاد، هماوردجویی جوانان، آب پاشی و آب بازی بخشی از این آیین هاست که ریشه در باورها و فرهنگ اساطیری دارند. از جمله شادی کردن و خندیدن به معنی فروریختن اندیشه های پلید و تیره، روبوسی نماد آشتی، به آب سپردن سبزه ی سفره ی نوروزی نشانه ی هدیه دادن به ایزد آب «آناهیتا» و گره زدن علف برای شاهد قرار دادن مادر طبیعت در پیوند میان زن و مرد، ایجاد مسابقه های اسب دوانی که یادآور کشمکش ایزد باران و دیو خشک سالی است.

 

علف گره زدن

افسانه ی آفرینش در ایران باستان و موضوع نخستین بشر و نخستین شاه و دانستن روایاتی درباره ی «کیومرث» دارای اهمیت زیادی است، در «اوستا» چندین بار از کیومرث سخن به میان آمده و او را نخستین پادشاه و نیز نخستین بشر نامیده است.

گفته های «حمزه ی اصفهانی» در کتاب «سِنی ملوک الارض و الانبیاء» صفحه های 23 تا 29 و گفته های «مسعودی» در کتاب «مروج الذهب» جلد دوم صفحه های 110 و 111 و «بیرونی» در کتاب «آثار الباقیه» بر پایه ی همان آگاهی است که در منبع پهلوی وجود دارد که :

«مَشیه» و «مَشیانه» که دختر و پسر دو قلوی کیومرث بودند، روز سیزدهم فروردین برای نخستین بار در جهان با هم ازدواج کردند. در آن زمان چون عقد و نکاحی شناخته نشده بود ! آن دو به وسیله ی گره زدن دو شاخه ی «موُرد»، پایه ی ازدواج خود را بنا نهادند و چون ایرانیان باستان از این راز به خوبی آگاهی داشتند، آن مراسم را به ویژه دختران و پسران دم بخت روز سیزده بدر انجام می دادند، امروزه نیز دختران و پسران برای بستن پیمان زناشویی، نیت می کنند و علف گره می زنند.این رسم (علف گره زدن در روز سیزده بدر)از زمان «کیانیان» تقریبا فراموش شد و در زمان «هخامنشیان» دوباره آغاز شد و تا امروز باقی مانده است.

 

در کتاب «مُجمل التواریخ» چنین آمده است :

«... اول مردی که به زمین ظاهر شد، پارسیان آن را «گل شاه» نامیدند، زیرا که پادشاهی او الا بر گل نبود، پس پسر و دختری از او ماند که مشیه و مشیانه نام گرفتند و روز سیزده نوروز با هم ازدواج کردند و در مدت پنجاه سال هیجده فرزند بوجود آوردند و چون مُردند، جهان نود و چهار سال بی پادشاه بماند.»

 

همانگونه که شباهتی بین چارشنبه سوری و نوروز امروزی متداول در تهران و شهرهای بزرگ، با شیوه های اصیل و کهن آن وجود ندارد، سیزده بدر امروزی نیز تنها نامی از یک جشن کهن را برخود داشته و هیچ شباهتی به آیین کهن و یادگار نیاکان ما ندارد. نحوه ی اجرای جشن سیزده بدر ، مانند بسیاری از دیگر آیین های ایرانی، عمیقا از شیوه ی اصیل و باستانی خود دور شده است و به شکل فعلی آن، دارای سابقه ی تاریخی در ایران نیست.

 

اگر در گذشته مادران و پدران ما، سبزه های نوروزی خود را در این روز به صحرا می برده و برای احترام به زمین و گیاه، آن را در آغوش زمین می کاشته اند، امروزه ما آن را به سوی یکدیگر پرتاب می کنیم و تکه تکه اش می کنیم.

 

سیزده بدرِ پیشینیان ما، روزی برای ستایش و دعا برای طلب باران فراوان در سال پیش رو، برای گرامیداشت و پاکیزگی طبیعت و مظاهر آن، و زیست بوم مقدس آنان بوده است. در حالیکه امروزه روز ویرانی و تباهی طبیعت است!

 

اسطوره باران در روز سیزدهم

قصه روز سیزدهم از این قرار بود که در گاهشماری قدیم (ایران باستان) سیزدهمین روز از هر ماه، روز تیر نام داشت. این نام، از نام ایزدی به نام تیشتر (Tishtar) گرفته شده بود و این ایزد با باران و طراوت ارتباط داشت زیرا تیشتر، اصل و ریشه همه آب ها و سرچشمه باران و باروری بود.

 

او آنقدر اهمیت داشت که حتی برایش یک صورت متجلی در آسمان ها نیز در نظر گرفته بودند که پر نورترین ستاره آسمان بود؛ ستاره ای که منجمان آن را به نام شِعرای یمانی می شناختند و به قول امروزی ها گل سر سبد ستاره های دب اکبر بود.

 

داستان جنگ این ایزد با دیو خشکسالی در باور ایرانیان بسیار جالب است. داستان اینگونه آغاز می شد که ابتدا دیو خشکسالی به هر ترفندی از بارش باران ممانعت می کرد، تیشتر به یاری ایزدِ باد، آب ها را از زمین برداشت و به آسمان هدایت کرد. سپس به مدت 10 شبانه روز خود را به شکل مرد جوان بلند قامتی درآورد که قدرت پرواز داشت و بدین ترنیب در آسمان ها جای گرفت و توانست از ابرها به سوی زمین باران بفرستد.

 

این باران یک باران معمولی نبود بلکه هر قطره آن به بزرگی جثه یک انسان تنومند بود. بنابراین پس از چنین بارشی آب، زمین را فرا گرفت و جانوران موذی را از میان برد و اگر عده ای از آنها نیز جان سالم به در بردند همگی در سوراخ های خود مخفی شدند.

 

یک بار دیگر ایزدِ باد دست به کار شد و آب ها را به کرانه های زمین برد و یک دریای اسطوره ای به وجود آورد به نام دریای فراخکرد (Farakhkard). همین که دیو خشکسالی داشت متوجه اقدامات تیشتر و یارانش شد، تیشتر این بار خود را به شکل گاوی زرین شاخ درآورد و 10 شبانه روز دیگر به این شکل در آسمان پرواز کرد و همچنان از ابرها باران باراند.

 

به همین ترتیب در دهه سوم به هئیت اسبی سفید و زیبا درآمد و به کار خود ادامه داد. در این زمان که به شکل اسب درآمده بود از آسمان به دریای فراخکرد رفت تا آنجا را از زهر جانوران زیانبخش پاکیزه کند اما گویا دیو خشکسالی دست او را خوانده و او نیز خود را به شکل اسبی درآورده بود که یال و گوش نداشت و سیاه و ترسناک به نظر می رسید. در اینجا بود که نبردی مستقیم میان آنها شکل گرفت.

 

در آغاز این جنگ، دیو خشکسالی نیرومندتر از تیشتر عمل کرد و پیروز شد. نتیجه این پیروزی آن شد که توانست ایزد تیشتر را هزار گام از دریای فراخکرد دور و جهان را برای مدتی دچار خشکی و تشنگی کند. تیشتر، ناراحت و شکست خورده به پیشگاه خداوند رفت و شکایت کرد که ناتوانی او، از آن جهت بوده که مردم دعا و نیایش شایسته ای برای او به جای نیاورده اند. خداوند برای جبران این شکست به او نیرویی داد برابر 10 مرد جوان، 10 کوه، 10 رود و.. .. با این پشتوانه در نبرد دوم، تیشتر پیروز شد و این بار او بود که توانست دیو خشکسالی را هزار گام دور کند و باز هم با کمک ایزدِ باد ابرها را به هر سوی آسمان راند تا همه جا را سرشار از باران کنند.

 

در این داستان همانطور که تیشتر همکارانی داشت، دیو خشکسالی نیز در از دیوهای دیگری کمک گرفته بود. یکی از این دیوها در شکل گرفتن رعد و برق نقش داشت. زیرا در نبرد دوم، وقتی ایزد تیشتر گُرز خود را بر آتشی که در ابرها نهفته بود، کوبید آتش شراره کشید و یکی از یاوران دیو خشکسالی از وحشت خروشی برآورد و هلاک شد؛ همین امر باران را شدیدتر و فراوان تر کرد. تیشتر کم کم توانست به خشکسالی غلبه کند و 10 شبانه روز برای زمین باران بفرستد.

 

زهری که از جانوران موذی بر روی زمین باقی مانده بود همراه با این آب ها به دریاها رفت و شوری و تلخی آب دریاها را سبب شد. اما در عوض آب های پاکیزه به مزارع و چراگاه ها راه یافت و سرسبزی و طراوت را به ارمغان آورد.

 

این اتفاق فرخنده در سیزدهمین روز ماه، در یک زمان اساطیری رخ داد. بنابراین برای مردمانی که در سرزمینی خشک زندگی می کردند و همیشه از خشکسالی بیم داشتند، روز باران، روز مقدسی بود، به ویژه وقتی این روز از پی نوروز و در آغاز بهار از راه می رسید، پس باید برای تماشای طراوت بهاری و همراه شدن با طبیعت از خانه ها بیرون می آمدند و با برگزاری جشنی که در دلِ آئین های مذهبی شان نهفته بود، دست به سوی آسمان می بردند و برای داشتن سالی پر باران دعا و نیایش می خواندند.

 

با این کار دلخوری تیشتر را نیز برطرف می کردند تا او به یاری کشت و کارشان بیاید. آنها سبزه ها را به آب روان می سپردند تا در محضر تیشتر تأکید کنند که سرسبزی و باروری در گرو آب و باران است و با این حرکت نمادین از او می خواستند بارش را از آنها دریغ نکند.

 

 

ناخجستگی شماره سیزده و روز سیزده

حادثه های بزرگ گیهانی در روزگاران کهن، بارها فلاکت و بلاهای بسیار برای دنیای خاکی ما پدید آورده اند. از این حادثه ها و بلایا در متون کهن نام برده شده است. در بعضی کتب مذهبی مانند اوستا، ودا، تورات، انجیل و کتاب های پهلوی و... اشاره ای به این حادثه ها شده است. زمین لرزه و سیل و طوفان بسیار اتفاق افتاده، اما همواره بدترین آنها در خاطر مردمان پایدار مانده است. یکی از حادثه های سهمگین گیهانی که ذکر آن در تورات آمده، در روز سیزدهم سال نو مصری که مانند جشن فروردین ایرانی به هنگام تعادل بهاری خورشید گرفته می شد به وقوع پیوسته و موجب مرگ عده زیادی شده است. این روز مصادف با روز سیزدهم ماه ایرانی است.

 

در آن روز سیزدهم سال نو، گویا ستاره ای دنباله دار در فضای زمین درخشیده است به طوری که در افق ایران نیز آن را دیده اند. بر اثر برخورد این ستاره با زمین، آتشفشان ها آغاز آتشفشانی کرده اند و زمین لرزه ای سهمگین روی داده است و کاخ ها ویران گشته اند. این حوادث، این اندیشه را در ذهن مردم پدیدار کرد که هر چند هزار سال یک بار واقعه ای این چنینی رخ خواهد داد. از همین رو است که مردم به طور سنتی در هر سال به هنگام روز سیزدهم فروردین منتظر واقعه ای سهمگین بوده اند، از این جهت خانمان خود را رها می کردند و در این روز زیر سقف و بام نمی ماندند، تا اگر زمین لرزه ای رخ دهد در امان بمانند.

 

 رفته رفته روز سیزدهم سال و در پی آن شماره سیزده، رنگ نحوست گرفت و مردم در همه جای دنیا از عدد سیزده پرهیز کردند اما امروز دیگر مدتهاست که پلاک خانه ها و مغازه ها را به صورت 1+12نمی نویسند و حتی برعکس دیده می شود که عدد سیزده برای بعضی ها به جای نحوست، خوش شانسی می آورد!

 

 

ششمین روز فروردین که بنا به نظر بسیاری محققان و موبدان زرتشتی، سالروز تولد زردشت اسپنتمان است، به نوروز بزرگ معروف است. دراین روز زردشیان در آتشکده‌های هر شهر گردهم می آیند، به سخنرانی‌های مذهبی گوش می‌دهند، اوستا می‌خوانند و تولد پیامبرشان را جشن می‌گیرند.

 

آب پاشیدن به همدیگر، دود کردن اسپند و پخش کردن سنجد و آویشن نیز از دیگر مراسم‌های این جشن است.

 

گاتاخوانی، دف زنی و سخنرانی در مورد تاریخچه نوروز و جشن زایش زردشت از جمله برنامه‌های این مراسم می باشد.

 

حضور در نیایشگاه شاور اهرام ایزد و سایر نیایشگاه‌ها و مکان‌های مقدس دینی در صبح روز ششم فروردین از دیگر آیین‌های بزرگداشت زایش زردشت است، که در همه شهرهای زردشتی نشین برگزار می‌شود.

دکتر بتسابه مهدوی

7 دی 1395

تهران

با ما همراه باشید

دادار عشق  .....   گروه شعر و ادبیات ، فرهنگ و هنر

پذیرای فرهیختگان هستیم

دکتر بتسابه مهدوی

7 دی 1395

تهران

با ما همراه باشید

دادار عشق  .....   گروه شعر و ادبیات ، فرهنگ و هنر

پذیرای فرهیختگان هستیم

  • بتسابه مهدوی