نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «در دین زرتشت خدای یگانه چه نام دارد؟» ثبت شده است

مناجاتی از خواجه عبداله انصاری

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۴ ق.ظ

مناجاتی از خواجه عبداله انصاری

دکتر بتسابه مهدوی

حق را به دلیل فیلسوفان مطلب

دین را به جز از حدیث و قرآن مطلب

کشتی تو شرع و نوح  تو قرآنست

بی این دو نجات خود ز طوفان مطلب

(خواجه عبدالله انصاری )💛


  • بتسابه مهدوی

ذکر و اهمیت آن درسلوک

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۲ ق.ظ

ذکر و اهمیت آن درسلوک 👇🏼

دکتر بتسابه مهدوی

حال ذاکربراى شروع ذکر، بنابه عنصروجودیش و با کسب اجازه ازپیربراى ذکر ومحاسبة طبیعت نام و روز تولدش توسط وى، اقدام مى کند. گاهى درمواردى خاص وبراى منظورهاى مختلفى، باتعیین مواضع نجومى درزمان حال واحوالات شخصیش وبا توجه به تشخیص شیخى آگاه و وارسته، مى تواند ازذکرى موافق با اوضاعش درمراتب سلوک استفاده کند که برایش کارساز باشد وبتواند به مراتبى وصل شود ویا ازمرحله اى عبورنماید؛ شاید نیزکه حجابى را بتواند درراه سلوک بدَرَد.

️💠️💠️👇🏼

 هرجا رودخانه اى هست، نهایتاً به سوى دریا مى رود ولى ناگهان نمى توان به دریا وصل شد.

باید دانست که آتش وباد حرارت ایجاد مى کنند، باد وخاک برودت؛ آب وباد رطوبت ایجاد مى کنند وآتش وخاک یبوست.اگرذکرى که به سالک داده مى شود، با عنصروجودى فردهماهنگى نداشته باشد، ممکن است ذاکرحالت آزاردهنده اى را تجربه نماید. مثلاً کسى که دچارکم خونى است، نباید ذکر "الحّى" را به تعداد زیاد دردل ضرب نماید زیرا موجب برودت وسردى وضعف وسستى دربدن ذاکرمى شود؛ یا کسى که دچارتب شده،ذکر "الله" که عنصرش آتش است، موجب بالارفتن تبش مى گردد.

پس گاهى براى مواردخاصى مى بایست حتماً درجة حرارت، برودت، رطوبت ویبوستِ ذکردرنظرگرفته شود.

️💠️👇🏼

 اگرذکرى را بدون آگاهى، به تعداد وساعات بسیاربگوییم، ممکن است انرژى حاصل شده ازذکر براى فرد ذاکر قابل تحمل نباشد. لذا بایستى ابتدا سالک بدن خود راقوى، یا اگربیمارباشد ابتدا بهبودى کامل یابد. شیخ آگاه هرگز در دادنِ ذکربه افراد خطایى نخواهد کرد وگرنه دزدى است درجامة فقر که اول شرط مقام شیخیت، معرفت داشتن شیخ به باطن وظاهرذاکر است.

ادامه دارد. ....

️💠️💠️💠


 

اما مى بایست دانست که آب، آتش را خاموش مى سازد و باد برشعله ورشدن وزبانه کشیدن آتش دامن مى زند. باد خاک را نیزبه جنبش درآورده وگردوخاک راه مى اندازد وحوزة انرژى خاصى به وجود مى آورد که بى شباهت به وضعیت الکتریسیته اگر ذکرى که به سالک داده مى شود، با عنصر وجودى فرد هماهنگى نداشته باشد، ممکن است ذاکر حالت آزار نیست. دهنده اى را تجربه نماید.

🌻🌹🌻🌹🌻👇🏼

براى دانستن تعداد ذکر واین که سالک ازکدام روزهفته مى بایست خواندن ذکررا شروع کند و نوع عمل ذکرداراى کدام پرهیز است. مکتوبات بسیار متعددى وجود دارد که ذیلاً خلاصه اى ازاعمال ذاکرگفته مى شود:

🌻🌹🌻🌹🌻👇🏼

1 ذاکر باید نیّت کند و نیتش کاملاً شرعى باشد.🌹

2 ذاکر بایست دائماً درحال وضو وپاک و مُغسَل باشد و جامه اش نیزطاهرباشد.

🌹🌻🌹🌻

3 مکان ذاکربایستى پاکیزه وخلوت باشد، یعنى باید خلوتى را فراهم نمود؛🌹 خصوصاً براى ذاکرمبتدى که تجربه اش زیاد نیست.🌹🌻🌹🌻

4 ذاکرباید بنابه نوع ذکر، ترک جمالى یا جلالى نماید.🌹

5 باید عدد حروف ذکربه حساب ابجد محاسبه شود.🌻

6 همان عدد ابجد راعدد صغیرگویند واگریکى را ده بگیرند، عدد وسیط گفته مى شود، وهرگاه یکى را صد گیرند، عدد کبیرخوانند. چنانچه یکى را هزارگیرند، عدد نصاب دانند. مثلاً اسم علیم را که یکى ازاسماءالحسنى باشد، حساب مى کنیم:

🌻🌹🌻🌹👇🏼

علیم درابجد 150 مى شود. پس 150 عددصغیر این اسم است. اگرعلیم را ده برابرکنیم، 1500 مى شود که عدد وسیط علیم است. اگرآن را صدبرابرکنیم، 15000 مى شود که عدد کبیراین اسم است. اگر 150 را درهزار ضرب کنیم، 150000 مى شود که عدد نصاب خواهد بود.

ادامه دارد ....


 

7 بنابه خواستة ذاکر ومنظورش ازذکرموردنظر ونیازش، هرکدام ازاعداد صغیر، وسیط، کبیر یا نصاب، حکم خاص خود را دارا مى باشند. مثلاً براى افزودن حافظه درکسى ذکررابه عدد کبیرگویند.

🌻🌳🌻🌳🌻👇🏼

8 مى بایست حساب شود که کدام روزهفته باید ذکررا آغازکرد. براى محاسبة روزآغازذکر، ابجد صغیر ذکررا محاسبه وآن را تقسیم برعدد هفت مى کنند؛ عدد باقى مانده را ازروزیک شنبه مى شمارند و روزآغازذکر را مشخص مى نمایند.🌻🌳🌻👇🏼

مثال: ابجد صغیر علیم، 150 است. وقتى تقسیم برهفت شود، عدد 3 باقى مى ماند؛ ازیک شنبه مى شمارند، به سه شنبه ختم مى شود که روزآغازذکر است.

🌻🌳🌻🌳🌻👇🏼

9 جهت نشستن وقرارگرفتن ذاکر درموقع اداى ذکربسیارمهم است. مثلاً براى ذکرعلیم، درجة عناصرآن را بر اساس قرار گرفتن آن در جدول ابجد بدین نحو محاسبه مى کنند:🌻🌳🌻👇🏼

ع: حرف خاکى و 4 درجه است.

ل: حرف خاکى و 3 درجه است.

ى: حرف آبى و 3 درجه است.

م : حرف آتشى و 4 درجه است.

پس ذکرعلیم 7 درجه خاک، 3 درجه آب و 4 درجه آتش است. 3 درجه آب بر روى 4 درجه آتش مى ریزد و به قولى آب، آتش راخاموش مى کند. پس یک درجه آتش باقى مى ماند و 7 درجه خاک؛ پس عنصرغالب برذکرعلیم، خاک است وجهت ذکرعلیم جنوب مى شود. آتش وخاک هم کمى یبوست درفرد ایجاد مى کنند، پس ذاکر بایستى درمکان ذکر به سمت جنوب بنشیند.

🌻🌳🌻🌳🌻👇🏼

درحقیقت ذکربه منزلة جارویى است که به همت پیرطریق، غیرحق را ازدل صوفى دورمى سازد تا به حدى که سرانجام غبارهستى اورا نیز برمى اندازد:

🌳🌻🌳🌻👇🏼

یک چشم زدن غافل ازآن شاه نباشید

شاید که نگاهى کند، آگاه نباشید


 

اما متخلق شدن به ذکرى ونیازمند بودن سالک درپیوستن به نامى مبارک، حتماً بایستى باتشخیص وکسب اجازه از عامل ذکریا عالِم به معرفت ذکرباشد.

 ذکربردوگونه است: ذکرجلى یا آشکار، و ذکرخفى یا باطنى.👉🏼🌻

همان طورکه ازنام این دو گونه ذکرهویداست، ذکرجلى مخصوص مبتدیان وبراى تغییرحالات و دست دادن شورى به سالک است؛ اما ذکرخفى مرتبة سنگین ترى ازذکراست که خاص محبّان پروردگارمى باشد.🌻💙👇🏼

غزالى ذکرخفى را که با سرایش وموسیقى وسماع ( به اصطلاح، سُرورِ درویشان) توأم بوده، چنین تعریف مى کند: "همة جماعت صوفیان بدون حضوراغیار وبیگانگان  که ممکن بُوَد روحیة ذکرکنندگان را متزلزل ساخته  بدون حضور نومریدان، درخانقاه یا جم خانه اى گرد هم مى آیند. قوّال (سراینده) درمرکزمجلس قرار مى گیرد و سروده هایى به اوزان متفاوت مى خواند و سرایش را نغمة آلات موسیقى مجاز درعرفان همراهى مى کنند؛ ازقبیل دف، تار، سه تار، تنبور، قره نى، نى و نى انبان. و مستمعان بى حرکت وساکت و سربه سوى زمین نشسته، مى کوشند تا نفس را درسینه حبس نمایند و سعى مى کنند بلند نفس نکشند و منتظر بروزِ حال مى شوند. ناگاه دریکى از اخوان حال بروز مى کند و بانگ برمى آرند و کف مى زنند وسرتکان مى دهند و مى رقصند و حاضران درمجلس هم آهسته آهسته به او تأسى مى کنند تا حال متوقف گردد. معمولاً پس ازپایان ذکر چراغ ها روشن کرده، مى نشینند و دعاى نادعلى مى خوانند."

🌻💙🌻💙🌻💙👇🏼

آن چه شواهد وقرائن نشان مى دهد، ذکرهمراه با طبل و دف ونى، درصدر اسلام وجود نداشته و رواج آن به صورت کنونى ازقرن سوم هجرى مى باشد.

ادامه دارد ......

💙🌻💙🌻💙🌻💙🌻


 

ازانواع ذکرهاى جلى مى توان به " هَرِه" یا ذکرقیام وتهلیل اشاره کرد که بیشتردراویش قادریه به ذکرجلى و هَرِه مى پردازند. آن ها معتقدند که چون حضرت على بن ابى طالب همیشه ذکرخدا را با صداى بلند وجلى ورسا بر زبان مى راندند، دراویش قادریه نیز بلندبلند ذکرمى گویند.

🔮️🔮️🔮👇🏼

گاهى هم ذکر هره را به صورت قیام مى گویند وقیامشان درذکررا مصداق این آیة قرآن مى دانند: "فاذا قضیتم الصلوه فاذکروا الله قیاماً وقعوداً و على جنوبکم" (نساء/ 103 ) یعنى: چون گذارید نمازرا، یادکنید خدا را ایستاده و نشسته وافتاده برپهلوهایتان.

🔮️🔮️🔮👇🏼

درسیروسلوک بحرالعلوم که ازرسائل سلسلة خاکسارجلالى ابوترابى مى باشد، مراتب هفت گانة ذکر چنین آمده است:

1 ذکرقالبى: آن باشد که هنوز ذکردر باطن سالک سرایت نکرده و سالک درابتداى بیعت با پیر وتوبه و انابت مى باشد.🔮️🔮

2 ذکرنفسى: براثر تداوم ومراقبة بسیار وتغییربعضى ازعادات نکوهیده و ترک رذائل اخلاقى ورضایت خاطر باطنى ذاکر ازذکر، آن را مرتبة نفسى مى گویند.

🔮️🔮👇🏼

3 ذکرقلب: زمانى که ذکربه دل رود و سالک احساس کند که قلبش نیزکاملاً ذکررا مى طپد، سالک به مرحلة ذکرقلبى رسیده است.🔮️🔮

4 ذکرسرّى: چون گرد کدورت وصفات نفسانى وبشرى فرو نشیند وحلاوت ذکردرسالک اثرنماید و شوق مذکور بر وى غالب و بدون تحریک زبان، ذاکر گردد و گه گاه ازذکرِ دل صدایى مانند کبوتر وقمرى شنود، وزمانى که سرّ او درباطن تا بدایت افلاک رسد، صفاى قلب بیشترشده و نورانیّت ذکرقلبى دروى تصرف نماید وسرّ او ازتوجه به غیرفارغ شود، آن را ذکرسرّى گویند.🔮️🔮

5 ذکرروحى: وقتى ترقى روان سالک به مرحلة کشف روحى مى رسد وروحش به حقایق عالم ارواح آگاهى یافت، سالک درمرحلة سیرروحى قراردارد.🔮

6 ذکرعیونى: وقتى سالک به عین الیقین مى رسد وبه عینه حقیقت مذکوررا درمى یابد، به مرحلة ذکرعیونى رسیده است.

ادامه دارد ....

🔮️🔮️🔮️🔮


 

7 ذکرغیب الغیوب: وقتى براثرمداومت ذکر صدایى مانند افتادن مهره درطاسى برمى خیزد و مى شنود، دراین حالت سیرسالک به اواسط عالم افلاک مى رسد. وچون دل ذاکر ازنفوس مشوّشه به کلى پاک وزدوده شد و دل، آیینة مشبّکه شد وبه غیرازمذکوررا التفاتى باقى نماند، سیرسالک ازنهایت مراتب افلاک مى گذرد وبه اوائل عالم جبروت مى رسد؛ دراین مرحله آن را ذکرخفى یا باطنى گویند. زمانى که نجوایى درباطن سالک به واسطة توجه ذاکرحاصل شود وصوتى شبیه نشستن مگس برتارابریشم مُدرَک شود، چون مراتب هستىِ مستعاربه کلى درجذبات نورالانوار مستورومنتفى گردد وبه مقام فنا ازخویش وماسِوى متحقق شود، سیراو به سیرعالم لاهوت ارتقاء یابد. ذکر وذاکر را جنب تجلى مذکوروجودى نمانَد و ذکرخودبه خود مى گوید وازمن ومایى جزنام، وازذکر وذاکر جز معاوضاتِ اوهام نماندَ وآن را غیب الغیوب گویند.

🌸👇🏼🌸👇🏼🌸🍀

مقصود ازاذکارصغیره، ذکر"الحّى، یانور، یاقدّوس، محیط وعلیم" است. مراد ازاذکارکبیره، ذکر"الله [اکبر]، لااله الاّالله" و ذکراعظم "لااله الاّهو" مى باشد.

🍀🌸🍀🌸🍀👇🏼

ذکراثباتى نیزبه معناى آن است که ذاکردرمقام دعوت واثباتِ مضمون ذکرباشد. ذکرثبتى آن است که مقصود، ثبوتِ خودِ معنى باشد درخارج وحقیقت؛ ذکرجمعى آن است که توجه ذاکردرحین ذکربه قلب باشد، ومراد ازذکر بسطى آن است که ذکررا به خارج منبسط نماید.

🍀🌸🍀🌸👇🏼

آن نام هاى خداوند که توسط وحى وانبیاء واولیاء به بشر آموزش داده شده، ازاسماءِ آشکاراست؛ اما بخشى ازاسماء پروردگار، اسماءِ مستأثره اند که هیچ کس ازآن آگاهى ندارد.

ادامه دارد ....


 

اسمائى که خداوند برما تعلیم فرموده، بردوقسم است: یکى نام هایى که جارىِ مجراى صفات ونعوت است، ودیگرى مجراى اسمِ عِلم مانند الله.

اسمائى که جارى مجراى نعوت وصفاتند نیزبردو قسمند: یکى نام هایى که دلالت برصفات تنزیه مى کنند، ودیگر اسمائى که دلالت برصفات فعل دارند.

️👇🏼

اما صوفیان وعارفان ذکر لااله الاّالله را ذکرنفى واثبات مى نامند چون متضمن دوجمله است: اول، "لااله" که نفى است، و جملة دوم "الاّالله" که اثبات است؛ وآن را مرکّب گویند. ذکرلااله الاّالله ذکرى است بسیار عظیم که درباب رموزآن بسیارنوشته اند.👇🏼️👇🏼

خواجه عبدالله انصارى براى ذکرچهارمرحله عنوان کرده است:

اول: مرحلة نسیانِ غیر؛

دوم: مرحلة نسیان غیرونفس؛

سوم: مرحلة نسیان غیرونفس وذکر؛🍃

چهارم: مرحلة نسیان غیرونفس وذکر وحق.🍃️🍃

منظورازنسیان درمرحلة چهارم این است که ذاکر درذکر، غیرنبیند، نفس نبیند، ذکرنبیند، حق هم نبیند و قیدِ حق ندیدن براى این است که ذکربه منتهى درجة کمال خود برسد؛ چه اگرسالک حق ببیند، حق دیدن دلیل برخود دیدن است؛ زیرا خود مى بیند که حق مى بیند. بنابراین دراین مقام ذاکرباید ازحق دیدن هم چشم بپوشد.👇🏼

گفته شد که درمرحلة چهارم ذاکرْ "حق متعال" است؛ ذکر، ذاکر ومذکور یکى است ودراین موقع مناسب نیست ذکر کننده به خود توجه کند و انانیّت را درذکرظهوردهد، یعنى ازمقام اعلاى جمع به مقام اسفل تفرقه سقوط نماید. این که گفته شد حق هم باید فراموش شود، به این دلیل است که اگر"حق" منظورِنظرشود، "ناظر" به وجود مى آید؛ چه، "منظور" بدون "ناظر" معقول نیست و این خود حکایت مى کند که سالک هنوزدرثنویّت است و ازانانیّت خارج نگشته است.


 

دربعضى کتب هم ذکررا سه درجه گفته اند:👇🏼️👇🏼

 اول، ذکرظاهرى که شامل دعا وثناست؛ دوم، ذکرنهانى که مخصوص خلاصى ازقیود وسستى و لزوم مسامره وشب زنده دارى است؛

 وسوم، ذکرحقیقى است.

مولانا دردفترششم مثنوى مى گوید:

این قدرگفتیم باقى فکرکن فکراگرجامد بوَد، رو ذکرکن

طریقة انجام ذکراجمالاً چنین است:

👇🏼️👇🏼

اول آن که ذاکر ازناف تا حلق خودرا قطردایره اى فرض مى کند که دوپهلوى ذاکرازطرفین، قوسِ آن دایره باشد و مثلاً قصد گفتن کلمة "لااله الاّالله" کند. به این نحو که ازناف شروع کرده، "لااله" را برقوس طرفین که تعلق به نَفْسِ او دارد، منطبق گرداند تا نفى آن به قطع تعلق ذاکراز مألوفات نفس، راجع شود؛ و "الاّالله" را ازابتداى حلق فرود آورده و برقوس سیّارکه تعلق به قلب دارد، منطبق سازد وباید نفس را حبس کند و به قدروسع و به قوّت ادا کند چنان که دل متأثرشود. این ذکررا بعضى با حرکت سروبدن، قرب به هیئت دایرة محسوسه ادا مى کنند و بعضى به تصورحرکت اکتفا مى کنند.

👇🏼🍃️🍃👇🏼

 درطریقة نقشبندیه این ذکررا حمایلى وهیکلى گویند.

 نوع دیگرنیزآن است که با رعایت قوّت وحفظ نَفَس سررا برابرناف آورده، "لا" رابرقطرمذکور بالا کشند و "الله" راازجانب چپ به دل فرو برند. این نوع ذکررا خفى وچهارضرب گویند.

نوع دیگرى هم که آن را "مجمع البحرین" گویند، آن است که سالک جنبین را که طرف ناف وحلق باشد، به دو دایرة کامل منقسم سازد:🍃️👇🏼

 یکى دایرة "لا" که نفى است، ودیگرى دایرة "اله" که اثبات است.

 

  • بتسابه مهدوی

دست یاری

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۱ ق.ظ

دست یاری

دکتر بتسابه مهدوی

گاهی خدا ...

با دستِ تو...

دستِ دیگر بندگانش را میگیرد...

با زبان تو،

گره کار بنده ای را باز میکند...

با انفاق تو،

گرسنه ای را سیر و عریانی را میپوشاند ...

با قدم تو،

مشکلی را حل میکند....

وقتی دستی را به یاری میگیری...

بدان که در آن زمان دستِ دیگر تو،

در دست خداست...

اجازه دهید کلماتتان …

باعث قوت قلب دیگران شود ،

الهام بخش شان باشد …

و مسیرشان را روشن کند .

اجازه دهید اعمالتان …

زنجیرهای دیگران را باز کند .

اجازه دهید دست هایتان …

چشم بند را از دید دیگران کنار بزند .

اجازه دهید عشقتان …

یک نمونه ی درخشان برای دیگران باشد .

و در پایان اجازه دهید محبت شما ،

نمایشی از محبت خالق مهربان و کاینات باشد …

همواره دستان خداوند در دستانتان.......

  • بتسابه مهدوی

درست و غلط

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۰ ق.ظ

درست و غلط

دکتر بتسابه مهدوی

درست و غلط وجود ندارد. همه چیز به موضع شما بستگی دارد. یک موضوع می تواند برای شخصی غلط باشد،‌ ولی برای شخصی دیگر درست؛ زیرا همه چیز به خود فرد بستگی دارد. موضوعی در یک لحظه برای کسی درست است و لحظه ای بعد می تواند برای او غلط باشد؛‌ زیرا همه چیز به وضعیت و موضع شما بستگی دارد. شما مطابق تفکر ارسطویی آموزش دیده اید؛‌ این درست است و آن غلط، ‌این سفید است و آن سیاه،‌ این خیر است وآن شر. این دسته بندی ها کاذب است. زندگی به سیاه و سفید تقسیم نمی شود. قسمت اعظم زندگی،‌ خاکستری است. اگر عمیق نگاه کنید،‌ سفید،‌ خاکستری رقیق است و سیاه در واقع، ‌نهایت خاکستری تیره. هر دو امتدادی از خاکستری هستند. واقعیت خاکستری است. باید چنین باشد؛ ‌زیرا هیچ جا تقسیم نشده است. هیچ جای زندگی به قطعه های نفوذناپذیر تقسیم نشده است. این تقسیم بندی احمقانه است. اما در ذهن ما جای داده شده است. درست و غلط، پیوسته در حال تغییرند. در اینصورت،‌ چه باید کرد؟ اگر کسی بخواهد قاطعانه تصمیم بگیرد، فلج خواهد شد و قادر به عمل نخواهد بود. وقتی قاطعانه پذیرفته اید که چیزی درست است و می خواهید دست به عمل بزنید، فلج خواهید شد و قادر نخواهید بود عمل کنید. فرد باید عمل کند،‌اما در یک دنیای نسبی. هیچ تصمیم قاطعی وجود ندارد. پس منتظر آن نشوید. فقط مشاهده کنید. ببینید و هرچه را که حس می کنید درست است، ‌انجام ده.

  • بتسابه مهدوی

خودت باش

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۰۱ ق.ظ

خودت باش

دکتر بتسابه مهدوی

خودت را ببخش

برای تمام راه های نرفته

برای تمام بیـراهه های رفته

ببخش ...

 

بگذار احساست قدری هوایی بخورد

گاهی بدترین اتفاق ها

هدیه ی زمانه و روزگارند

تنها کافیست خودمان باشیم ...

که خود را برای تمامی این بیـراهه رفتن ها ببخشیم

و به خودمان بیایـیم

تا خدا تمامی درهایی که به خیال باطلمان بسته را

به رویمان باز کند ...

 

خطاهایت را بشناس

آنها را پذیرا باش

و تنها بین خودت و خدایـت نگهشان دار

این دنیا نامحرمِ بد دل

نامحرم نامروت زیاد دارد!

 

تا دست خدا هست

تا مهربانیش بی انتهاست

تا می گویی خدایا ببخش ،

به دورت می گردد و می بوستت و می گوید جانم چه کرده ای مگر ؟!

دیگر تو را چه نیاز به آدمها ؟!

تنها خودت باش و زیبا بمان

و بگذار با دیدنت

هر رهگذر ناامیدی

لبخندی بزند رو به آسمان

و زیرِ لب بگوید :

هنوز هم می شود از نو شروع کرد ...🌻

  • بتسابه مهدوی

در دین زرتشت خدای یگانه چه نام دارد؟

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۰۱ ق.ظ

در دین زرتشت خدای یگانه چه نام دارد؟

دکتربتسابه مهدوی

 

در دین زرتشت خدای یگانه به نام #مزدا #اهورا (سرور دانا) شناخته می شود. در گات ها (سروده های زرتشت) گاهی مزدا و اهورا هر یک به تنهایی نیز به کار می روند. در کتیبه هخامنشی به نام اورمزد یا هرمزد هم برمی خوریم.

پیش از ظهور زرتشت ایرانیان و هندی ها گروهی از خدایان آریایی را می پرستیدند. این خدایان قوای طبیعت بودند. اما زرتشت تمام این خدایان را رد کرد. از نظر زرتشت "تمام عظمت و جبروت مختص اهورامزدا است و او آفریننده یکتا و خدای توانا است".

 

برخلاف تصور برخی، از نظر زرتشت اهریمن در مقابل اهورامزدا قرار ندارد. آنها از دین زرتشت چنین تصور می کنند که اهورامزدا خالق خوبی و اهریمن خالق شر است. در حالی که براساس نظرات زرتشت، اهورامزدا یگانه آفریدگار جهان مادی و سرچشمه همه نیکی ها و خوبی ها است و در مقابل او آفریدگار شر وجود ندارد و"انگره مینو" که همان خرد خبیث است (نام او به تدریج به اهریمن تبدیل شده) و زشتی های جهان به خاطر اوست در مقابل اهورامزدا نیست. بلکه انگره مینو در مقابل "سپنتامینو" است که "خرد مقدس" است.

 

از نظر زرتشت جهان مادی آمیزه ای از بدی در مقابل خوبی، سیاهی در مقابل سفیدی و تاریکی در مقابل روشنی است. ذات مقدس اهورامزدا عاری از این است که انسان را در طول زندگی دچار گرفتاری و زجر و ناخوشی و آزار کند و از او جز سود و نیکی چیزی سر نمی زند. هرچه زشتی در جهان است به خرد خبیث منسوب است. سپنتامینو که خرد مقدس یا قوای نیکی است از آن اهورامزدا است و در مقابل آن انگره مینو یا خرد خبیث و قوای زشتی قرار دارد. جهان هم در واقع محل زد و خورد میان قوای خوبی و بدی است.

 

از نظر زرتشت جهان عبارت است از نبرد جاودانی خوبی و بدی. آرزوی هر کسی هم باید این باشد که دیو بدی مغلوب شود و راستی و خوبی پیروز شود. وظیفه انسان در این دنیا این است که بکوشد از بهشت و بخشایش اهورامزدا بی بهره نماند و بکوشد که به لشکر دروغ شکست وارد شود.

زرتشت در قطعه هشتم یسنا 30 می گوید:"کشور جاودانی (بهشت) از آن کسی خواهد بود که در زندگانی خویش با دروغ بجنگد و آن را در بند نموده به دست راستی بسپرد".

"هومت و هوخت و هوورشت" یعنی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک از خصوصیات دین زرتشت است.

 

زرتشت به زندگی دنیوی بی اعتنا نیست. در قطعه 11 یسنا 34 می گوید:"آری ای مزدا از پاداش گرانبهای تو در همین جهان کسی بهره مند شود که در کار و کوشش است و چهارپایان و ستوران را می پروراند". زرتشت عقیده دارد که نباید تسلیم عفریت خشکی شد. باید فرشته زمین را یاری کرد. کوشش دایمی برزیگران (کشاورزان) سبب پیروزی فرشته زمین می شود. زرتشت به آبادکردن زمین و کشت و زرع اهمیت زیادی می دهد و از بیابان نوردی و چادرنشینی روگردان است. او می خواهد که مردم به زراعت بپردازند و گاو و گوسفند بپرورانند. چراکه تمدن با زندگی ایلی و صحراگردی نمی سازد.

براساس تعالیم زرتشت پاداش ایزدی چه در این جهان و چه در سرای مینوی تنها در مقابل تسبیح و ستایش و نماز داده نمی شود. بلکه باید کار هم کرد. کاری که برای خود و دیگران آبادی به همراه بیاورد. همچنین نمازگزاردن و در زندگانی کار و کوشش کردن هم کافی نیست. بلکه اندیشه هم باید پاک باشد و هیچ وقت خیال زشت از مغز آدم نگذرد. در واقع اندیشه نیک سرچشمه همه خوبی های دنیا است.

 

براساس آیین زرتشت خود زرتشت موظف است تا زمان رستاخیز پندار و گفتار و کردار مردم را در گنجینه اعمال نگهداری کند. در روز حساب هم آن چه بدی و خوبی در طول زندگانی انسان از او سر زده سنجیده می شود. اگر در ترازوی اعمال کفه خوبی سنگین تر شد، این به معنی پیروزی راستی و شکست دروغ است. خود زرتشت نیز داور محکمه اهورامزدا است.

پس از آن هنگام گذشتن از "پل چنوات" است که این پل روی رودی از فلز گداخته برافراشته شده. نیکوکاران  خوش و  خرم از روی این پل می گذرند و به کشور جاودانی و بارگاه اهورامزدا وارد می شوند و به پاداش وعده داده شده می رسند و آن چه که در جهان خاکی آرزوی داشتن آن را داشتند به آنها بخشیده می شود. اما اگر در روز اماره (حساب) بدی شخص بیشتر باشد، انسان گناهکار هنگام عبور از پل چنوات در رود عمیق فلز گداخته سرنگون می شود و به کوخ دیو و کلبه دروغ می رود. اگر بدی و خوبی فرد یکسال شود نه از بخشایش بهره مند می شود و نه از شکنجه جهنم در آزار می شود. بلکه جای او سرایی است به نام برزخ است که در پهلوی به آن "همستکان" نام داده اند که به معنی "جاودان آرام" و "همواره یکسان" است. این جا جای کسانی است که در طول زندگانی خویش در تردید زندگی می کردند.

لازم به تذکر است در آیین زرتشت خوردن مسکرات و قربانی کردن نیز حرام است.

#بتسابه #مهدوی

  • بتسابه مهدوی