نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۷۳۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقش نگاره» ثبت شده است

آب از نظر عرفان

بتسابه مهدوی | شنبه, ۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۲۳ ب.ظ

آب از نظر عرفان

دکتربتسابه مهدوی

 

1- آب یعنی علم :

تعداد زیادی از عرفای بزرگ اسلامی در کتب و تفسیرهای عرفانی خود ، آب را  کنایه از علم و دانش می دانند و گویند که حیات زمین و نبات به آب بستگی دارد و حیات دل انسان نیز وابسته به علم و دانش است . محی الدین #ابن #عربی بنیان گذار عرفان نظری در کتاب فتوحات مکیه، علم را به آب تشبیه کرده ، زیرا علم سبب حیات روح است ، همچنانکه آب سبب حیات اجسام مادی است . آیه اله حسن زده آملی می گوید : آب در نشأة عنصری صورت علم و مظهر حیات است که تمام عنصریات را زنده دارد و حیات نفوس به علم است چنان که ابدان به آب .مرحوم حاج سید حیدر آملی در جامع الاسرار نیز آب را به علم تفسیر کرده است .

از این روست که در علم تعبیر خواب ، آب را مظهر علم دانسته اند و می گویند اگر کسی خواب ببیند که آب زلال می نوشد یا در آن شنا می کند به علم خواهد رسید و هر چه آن آب زلال تر باشد علم به دست آمده خالص تر خواهد بود .

 

2- آب یعنی حیات :

معمولا" عارفان بالله همه موجودات را زنده و تسبیح گوی خدا می دانند ، البته حیات هر موجودی به حسب مرتبه وجودی خود اوست ، مرحوم حاج سید حیدر آملی در جامع الاسرا ر می گوید ؛ معنای آیه شریفه (( عرش خدا بر آب بود )) این است که عرش الهی بر آب حقیقی که همان حیات حقیقی ساری در همه موجودات است ، قرار داشت ، همانطوریکه آب یا روح  در اجسام  مادی جاری است .

مرحوم ملا هادی سبزواری نیز در کتاب شرح اسماء الحسنی می گوید : مقصود از آب در آیه شریفه (( هر موجود زنده ای را از آب زنده آفریدیم )) ، آب حیات حقیقی است که در ظلمات فناء تعینات ممکنات جاری است . آیه اله حسن زاده آملی در این باره می گوید : سپس اصل هر چیز آب حیات است که مایه حیات اوست و وجود حی بدان زنده است .

 در روایتی از امام صادق ( ع ) نیز آمده است که شخصی از حضرتش سوال کرد طعم آب چگونه است ؟ امام پاسخ داد : طعم حیات است .

 

3- آب یعنی وجود منبسط :

بعضی از عارفان اصل هستی را که شامل تمام موجودات است به آب تعبیر کرده اند. این آب از ازل تا ابد را فرا گرفته و هر موجودی نسبت به این وجود منبسط مثل نقش بر پرده است . استاد حسن زاده آملی می گوید : پس اصل هر چیزی آب حیات است و آن وجود منبسط است که آن را عماء گویند و اسم اعظم است . ملاصدرا در اسفار می گوید : بعید نیست مقصود تالس ملطی ، از این که گفته است اصل همه موجودات آب است همان وجود منبسط نزد عارفان باشد. مرحوم حاج ملا هادی سبزواری نیز در کتاب شرح الاسما الحسنی می گوید یکی از نهرهای معنوی نهر بزرگی است که از دریای آب حیات که همان هویت ساریه است منشعب شده و در همه اشیائ جاری است.

 

4- آب یعنی آب قدس :

از نظر عارفان هیچ پاکی بالاتر از این نیست که انسان تنها و تنها به یاد خدای متعال بوده و از هر چیزی جز او چشم بپوشد و به مقام فناء فی الله برسد. در این خصوص هیچ تعبیری بهتر و زیباتر از کلام امام صادق(ع) نیست که می فرماید : بهشتیان آبی را می نوشند که آنان را از هر چیزی جز خداوند متعال پاک می کند . کاشانی نیز در شرح خود می گوید : سومین مطهر ، نفسی است که با آب قدس یعنی شهود از لوث غیریت و حدوث پاک شده باشد.

 

5- آب یعنی نور تجلی خدا :

تجلی نور خدا چیزی نیست که بتوان با علم حصولی آن را درک کرده و یا بدست آورد، بلکه هر کسی باید با علم حضوری با آن رابطه برقرار کند و در این صورت شخص سالک از خود بی خود شده و غیر از خدای متعال چیزی در سر و باطن او نخواهد بود . خواجه عبدالله انصاری در شرح منازل السائرین در این خصوص محبت را نخستین وادی فنای سالک دانسته و می گوید :    #محبت اولین منزل فناست که سیل بنیان کن آن به سرزمین های هستی سالک جاری شده و او را به وادی محو      می کشاند . قاسانی در شرح این جمله می گوید : این تعبیری است لطیف که از نور تجلی به آب تعبیر کرده که همچون سیلی خروشان بنیان هستی امکانی سالک را به وادی فنا می کشاند . در این حالت عارف همه تعینات امکانی را از دست داده و به حق متصل می شود و این را به مقام فنا تعبیر می کند .

دکتر بتسابه مهدوی

کانال ما در تلگرام:@naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی

10 حیوانی که حواس پنج گانه برتر از انسان دارند

بتسابه مهدوی | شنبه, ۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۲۰ ب.ظ

10 حیوانی که حواس پنج گانه برتر از انسان دارند

دکتر بتسابه مهدوی

 

انسان ها همواره تصور می کنند که باهوش ترین موجودات عالم حیاتند اما هیچ یک از حواس پنجگانه آنها توانایی رقابت با تیزترین قابلیت های حسی حیوانات را ندارد.

حیوانات در تاریکی می بینند، بوی طعمه خود را از مایل ها دورتر حس می کنند و امواج الکتریکی را از ماهیچه های فشرده طعمه های مخفی شده دریافت می کنند.

حس هایی که انسان ها از داشتن آن بی بهره اند، در وجود این حیوانات قرار داده شده است.

 

خفاش ها

 خفاش ها با انتشار جیر جیر ماوراء صوت و انعکاس امواج صوتی پس از برخورد با موانع، حشرات را حین پرواز می قاپند و به موانع نمی خورند. این ردیاب صوتی بیولوژیکی اکولوکیشن نام دارد که دلفین ها نیز از آن برای حرکت در میان آب های تیره استفاده می کنند.

 

کوسه ماهی ها

هرگز با یک کوسه ماهی قایم باشک بازی نکنید زیرا می بازید. کوسه ماهی ها سلول های ویژه ای در مغز خود دارند که به میدان های مغناطیسی تولید شده از سوی دیگر موجودات حساس هستند. این توانایی در برخی کوسه ماهی ها آنقدر قوی است که این جانداران وجود یک ماهی پنهان شده زیر شن و ماسه را از طریق سیگنال های الکتریکی ضعیف حاصل از ماهیچه های منقبض شده آن تشخیص می دهند.

 

مارهای بوآ

اندام های حساس به دمای بین چشم ها و منافذ بینی مارهای بوآ به این حیوانات کمک می کنند تا گرمای بدن طعمه خود را حس کنند. هر یک از این اندام ها در هر دو بخش سر مارهای بوآ قرار گرفته اند، از اینرو این حیوانات حتی در تاریکی مطلق نیز قادر به حمله به شکار خود هستند.

 

مرغان مگس

 چشمان حشرات و پرندگان با طول موج انواری که برای انسان قابل رویت نیستند، مطابقت دارد. پرندگانی که به نظر ما به رنگ روغنی می آیند اغلب به رنگ هایی درخشان هستند که ما حتی نامی برای زمانی که این رنگ ها در نزدیکی نور ماوراء بنفش دیده می شوند، پیدا نمی کنیم. تلسکوپ هایی چون هابل تصاویر فرابنفشی تولید می کنند که پس از رنگ آمیزی توسط متخصصین این رنگ ها را نمایان می سازند.

 

گربه ها

 گربه ها پوسته هایی شبیه به آیینه در پشت چشمان خود دارند که به آنها امکان شکار کردن طعمه و حرکت در تاریکی مطلق را می دهد. این پوسته که تاپتیوم لوسیدیوم نامیده می شود نور را پس از انتقال به شبکیه چشم منتقل می کند و باعث می شوند تا چشمان، فوتون ها را بقاپند.

مار ها

 وقتی مارها زبان شاخه دار خود را تکان می دهند ممکن است این حالت برای ما بدشگون به نظر آید اما این جانداران با استفاده از این قابلیت، محیط پیرامون خود را بو می کشند. مارها با استفاده از زبان خود ذرات معلق در هوا را جمع می کنند. زبان روکش دار مارها سپس درون حفره خاص سقف دهانشان که اندام های یاکوبسون نامیده می شوند، غوطه ور می شود. در آن مکان رایحه های بو پردازش شده و به صورت سیگنال های الکتریکی به مغز انتقال می یابند.

 

پروانه ها

 اصطلاح “عشق در هواست” برای پروانه ها لفظ غریبه ای نیست. این حشرات سیگنال های شیمیایی عشق با نام فرومون را که از جنس مخالف پخش می شود تا فاصله 11 کیلومتری در هوا تشخیص می دهند.

 

موش ها

 اکثر موش ها بینایی ضعیفی دارند اما این ضعف خود را با موهای اطراف پوزه جبران می کنند. این موجودات از موهای دراز خود به همان شکلی که انسان های نابینا از عصا استفاده می کنند، بهره می گیرند. موش ها و جوندگان دیگر با حرکت موهای اطراف پوزه خود به هنگام برخورد با اشیاء تصاویری ذهنی خلق می کنند و بدین ترتیب محیط پیرامون خود را شناسایی می کنند.

 

ماهی های استوانه ای

 برخی از ماهی ها از جمله ماهی های استوانه ای با استفاده از کیسه های هوای خود می شنوند. کیسه ها ارتعاشات اصوات را شناسایی می کنند و با استفاده از یک جفت استخوان در گوش میانی این لرزه ها را در گوش داخلی قوت می بخشند. سلول های مویی در گوش داخلی به ارتعاشات واکنش نشان داده و اطلاعات صوتی را به مغز ماهی ها انتقال می دهند.

 

مرغان مهاجر

 بسیاری از پرندگان به ویژه مرغان مهاجر از میدان مغناطیسی زمین برای تشخیص مسیر خود حین پروازهای طولانی مدت استفاده می کنند. دانشمندان هنوز نمی دانند که این پرندگان به چه نحو از این قابلیت بهره می گیرند اما یافته های یک تحقیق نشان می دهد که پرندگان احتمالا از گونه ای جابه جایی حسی برخوردارند که به آنها امکان می دهد تا خطوط مغناطیسی زمین را به صورت الگوهای رنگی یا نور بینند. این خطوط حیطه بینایی پرندگان را احاطه می کنند.

  • بتسابه مهدوی

حروف ابجد

بتسابه مهدوی | جمعه, ۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۰ ق.ظ

حروف ابجد

دکتربتسابه مهدوی

 

حروف ابجدى همان حروف تهجى (الف، با اند) که مطابق فصول خاص ترکیب یافته‏اند از این قرار: ابجد، هوز، حطى، کلمن، سعفص، قرشت، ثخذ، و ضظغ. برای هریک از این حروف عددی اختصاص یافته است به ترتیب زیر:

الف 1 ب 2 ج 3 د 4 ه 5 و 6 ز 7 ح 8 ط 9 ى 10 ک 20 ل 30 م 40 ن 50 س 60 ع 70 ف 80 ص 90 ق 100 ر 200 ش 300 ت 400 ث 500 خ 600 ف 700 ض 800 ظ 900 غ 1000.

از طریق حساب ابجد می توان عدد منطبق بر هر کلمه ای را محاسبه کرد مثلاً کلمه علی (ع ، ل، ی) طبق حساب ابجدی این گونه محاسبه می شود:

ع70+ ل30+ ی10 = 110.

 

تاریخچه حروف ابجد

با توجه به اکتشافات اخیر (آثار رأس شَمره در شمال سوریه)، شاید الفبای خط اوگارتی‌ ها، نخستین الفبایی باشد که تاکنون شناخته شده است. نگارش این کتیبه ‌ها که به خط میخی شبیه است به اواسط هزاره دوم پیش از میلاد می‌رسد. الفبای آن بر صامت ‌ها استوار است و شامل بیست و دو حرف است که در شش گروه نخست الفبای ابجدی گرد آمده است. این الفبا از طریق زبان‌ های آرامی به عربی راه یافته است.

این ترتیب الفبای عبری آرامی با الفبای انگلیسی هم در ترتیب قدری همانندی دارد: ابجد و abcd کلمن و KLMN قرشت و QRST.

 

حروف ابجد در روایات

در برخی روایات به جایگاه حروف ابجد به عنوان مقدمه کتابت اشاره شده است:

1. از امام رضا (ع) روایت شده است: اولین چیزی که خداوند خلق کرد تا نوشتن را برای مخلوق خود بیاموزد حروف معجم بود.

2. از روسول خدا در مورد حروف ابجد سؤال شد آن حضرت فرمودند: تفسیر حروف ابجد را یاد بگیرید؛ چرا که همه شگفتی ها در آن است.

 

حساب ابجد

در حساب ابجدی برای هریک از حروف ابجد به تریتیب یکی از اعداد اختصاص یافته است؛ حساب ابجدى از این قرار است:

الف 1 ب 2 ج 3 د 4 ه 5 و 6 ز 7 ح 8 ط 9 ى 10 ک 20 ل 30 م 40 ن 50 س 60 ع 70 ف 80 ص 90 ق 100 ر 200 ش 300 ت 400 ث 500 خ 600 ف 700 ض 800 ظ 900 غ 1000.

حساب ابجدى را حساب جمل هم مى‏گویند.

برای مثال از طریق حساب ابجد می توان عدد منطبق بر هر کلمه ای را محاسبه کرد مثلاً کلمه علی (ع، ل، م) طبق حساب ابجدی این گونه محاسبه می شود:

ع70+ ل30+ ی10 = 110.

دکتر #بتسابه #مهدوی

  • بتسابه مهدوی

الهاماتالهی

بتسابه مهدوی | جمعه, ۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۲۸ ق.ظ

#الهامات #الهی

دکتر بتسابه مهدوی

 

یکم : تقویت #دنیای #درونی

برای تقویت دنیای درونی ، میتوانید از #مراقبه ، #مدیتیشن ، تمرین سکوت ، نماز خواندن و #ذکر های شبانه استفاده کنید . در هنگام انجام تمرینات و یا انجام عبادت ها ، در طلب هیچ چیز نباشید . نخواهید صدای فرشتگان را بشنوید ، نخواهید به مکانی اسرار آمیز بروید ، با در خواست زبانی یا ذهنی چیزی اتفاق نمی افتد ، بلکه شما تنها باید به مراقبه یا مدیتیشن یا سکوت یا عبادت بنشینید ، زمانی که در طلب چیزی نباشید همه چیز در شما جاری خواهد شد و در آن هنگام هست که درون شروع به شکوفا شدن میکند .

 

هدف از تمرینات درونی رسیدن به مرتبه ی خاصی نیست ، بلکه هدف جاری شدن نور الهی و افزایش قدرت درونی ما برای دریافت الهامات الهی هست ، در یک کلام هدف رسیدن به وحدت با خداوند است گاهی صداها از درون انسان شنیده می شوند و نه از طریق قوای شنوایی ، ناگهان کلامی رو دریافت میکنید ، اما نمیدانید چطور این کلام را دریافت کردید ، چون شما چیزی نشنیدید . این یک خیال یا یک توهم نیست ، یک واقعیت هست ، که باز به همان توجه به دنیای درونی بر میگردد .

 

دوم : تقویت قوه ی شنوایی

ابتدا ما به این نیاز داریم که قوه ی شنوایی خود را تقویت کنیم ، چون در مواقعی فرشتگان الهی با ما صحبت میکنند . یکی از بهترین راه ها برای تقویت قوه ی شنوایی خود استفاده از تمرین سکوت است . نحوه ی انجام تمرین سکوت در پست سکوت گفته شده ، تمرین سکوت را به طور مرتب ، شبانه ، هر شب بیست دقیقه انجام بدید و در لحظه تمرین ، زمانی که چشمان خود رو بسته اید به صدای اطراف گوش بدید ، کوچکترین صداها رو دنبال کنید ، زمانی که ماشینی از خیابان رد میشود صدای ان ماشین را تعقیب کنید و تا زمانی که ان صدا قطع میشود صدا را دنبال کنید .

 

گاهی چندین صدا در گوش ما شنیده میشود ، شما با چشمان بسته خود تنها به یک صدا گوش بدهید . به عنوان مثال : به اتاق خواب خود رفتید و میخواهید تمرین سکوت را انجام بدهید ،پدر هم در منزل حضور دارد و دارد تلویزیون نگاه میکند ، صدای تِک تِک ساعت اتاق خواب + صدای تلویزیون + صدای تردد ماشین ها در خیابان شنیده میشود ، در تمرین سکوت خود به ضعیف ترین صدای موجود گوش بدهید . که فکر میکنم صدای تِک تِک ساعت باشد به این صدا با تمام دقت گوش بدهید و این روند را ادامه بدهید . طوری که دیگه هیچ صدایی را نشنوید . این تمرین به شما کمک میکند الهامات الهی را در مواقع ضروری بشنوید . معمولا در اول صبح که از خواب بیدار شدید یا در هنگام تمرین سکوت به یک باره متوجه خواهید شد که علاوه بر صداهای اطراف صداهای دیگری هم به گوش میرسد ، صداهای درهَم و شاید همهمه ی صحبت آدم ها .

نکته ی مهم : زمانی که اینگونه صدا ها به گوش میرسند باید بی حرکت ایستاد و بدون هیچ واکنشی تنها گوش داد ، زمانی که صدایی نا شناخته به گوش میرسد ، اگر بخواهید تنها به صدای ناشناخته گوش بدهید صدا قطع خواهد شد !!! در اوایل صداهای نا مفهومی را میشنوید اما به مرور جملاتی را میشنوید که شما را حیران و عاشق معبود میکند .

 

سوم : در خواست و صحبت کردن با #فرشتگان و #خداوند .

با فرشتگان نگهبان خود صحبت کنید و مطمئن باشید که ان ها صدای شما را میشنوند و به سوالات و در خواست های شما جواب میدهند ، به عنوان مثال شما مشغله ی ذهنی دارید و از فرشتگان و خداوند درخواست کمک میکنید ، منتظر پاسخ هستید ، اما در ان لحظه نه چیزی میشنوید و نه چیزی از درون شنیده میشود . در این لحظه نا امید نشوید چندین و چندین بار درخواست خود را تکرار کنید و به فرشتگان اینگونه صحبت کنید : به کمک شما نیاز دارم ، کمکم کنید ، من پیام شما رو دریافت نکردم ، واضح تر پیام خودتون رو به من برسونید . و حتما نباید این گفته ها را بر زبان بیاورید ، چون خداوند و فرشتگان فکر شما را هم میخوانند ، پس با فکر هم میتوانید این درخواست ها را داشته باشید .

پیام فرشتگان میتواند از طریق ذهن و یا درون به شما اعلام بشود ، به عنوان مثال ایده ای در ذهن شما ایجاد بشود ، فکری تازه به دهنتان برسد ، این ها همان الهامات الهی هستند .

  • بتسابه مهدوی

پاک نگاه داشتن خانه از لحاظ ایجاد انرژی مثبت

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۴۳ ق.ظ

پاک نگاه داشتن خانه از لحاظ ایجاد انرژی مثبت

دکتر بتسابه مهدوی

 

1- در محیط مورد نظر کندر تبخیر نمایید (به شکل بخور) بهتر است کندر سوخته نشود بلکه بر روی زغال گداخته گذاشته شود تا تبخیر شود

 

2- در محیط مورد نظر از بخور استفاده کنید. بوی بخور انرژی محیط را تصفیه میکند.

 

3- روغنهای زیر خاصیت ایجاد انرژی مثبت دارند و انرژی منفی را خنثی میکنند. بنابراین از روغنهای زیر در چراغ روغنی استفاده کنید:

روغن خردل ، روغن کنجد ، کره تصفیه شده

 

4- سوزاندن شمع نیز انرژی منفی را خنثی میکند و انرژی مثبت ایجاد مینماید. انجام تمرین تمرکز بر روی شعله شمع بسیار مفید است و گفته میشود نور آن انرژی منفی را پاک میکند

 

5- آب نمک قدرت زیادی در خنثی ساختن انرژی منفی دارد. میتوانیم کف مکان مورد نظر را با آب نمک بشوییم و تی بکشیم یا حتی کاسه ای آب نمک در گوشه اتاق نگه داریم. گاه گاهی آن کاسه را چند ساعتی در آفتاب بگذارید و بعد از چند روز آب آن را عوض کنید.

 

6- وجود گلهای بریده شده همراه با برگ و ساقه سالم و نیز گلهای گلدانی در درون منزل یا محیط کار عامل بسیار خوبی برای تولید انرژی مثبت و خنثی کردن انرژی منفی میباشد. گلهائی به رنگ زرد، نارنجی و آبی یا بنفش برای این منظور خیلی مناسب هستند.

 

برگهای گیاه Tulsi در دفع و خنثی کردن انرژی منفی بسیار مؤثر هستند. بنابراین همیشه در بالکن منزل خود این گیاه را داشته باشید.گیاهانی مثل پیجک ، شمعدانی و سرخس هم از قدرت بالایی برای تصفیه هوا برخوردارند.

 

7- در محیط اطرافتان و اشیای تشکیل دهنده آن (نظیر فرش، مبلمان، پرده و لباس) از رنگ هایی استفاده کنید که انرژی مثبت ایجاد کنند و انرژی منفی را دفع نمایند، از قبیل سفید، آبی- بنفش، سبز، زرد، نارنجی، صورتی و غیره. حتی مجسم کردن این رنگها در مدیتیشن در جذب انرژی به شما کمک میکند.

 

8- درست مثل رنگها، صداهائی نیز وجود دارند که روی انرژیهای مثبت و منفی اثر جاذب و دافع دارند. تمام صداهای «ساتویک»1و موسیقی تحت این مقوله قرار میگیرند. این صداها عموماً در ملودیهای قدیمی، آوازهای عبادات، ، موسیقی کلاسیک، ارتعاشات صوتی حاصل از دمیدن در یک صدف بزرگ شیپوری و صداهائی که تقلید از طبیعت هستند مانند صدای باد در حرکت و آبشار و رودخانه و صدای پرندگان، دریافت میشوند

 

9- دانه های خوراکی گیاهان به ویژه برنج (پخته نشده) توانایی جذب و از بین بردن انرژی منفی را دارند. به ویژه، در یازدهمین روز از سیکل بدر شدن و هلال شدن ماه این حالت در بیشترین مقدار خود است.

 

10- ذکر کردن مانتراها و یا اذکار اسلامی ،محیطی با انرژی خالص می آفریند که عمدتاً به علت ارتعاشات پاک و خالص صوتی آن میباشد. اما ذکر کردن و ادای مانتراها بطور ذهنی و بدون کلام نیز در پاک کردن محیط مؤثر است زیرا ارتعاشات خالص فکر که بر اثر ادای ذهنی مانتراها ایجاد میشوند به علت رابطه بین انرژی حیاتی و فکر بر انرژی فضای اطراف اثر میگذارند.

  • بتسابه مهدوی

صورت وسیرت

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۴۰ ق.ظ

صورت وسیرت

دکتر بتسابه مهدوی

در صورت اگر موسی و هارون آیی

بر شیوه ی جبرئیل بیرون آیی..💛

از صورت زهد تو چه مقصود حاصل

در سیرت اگر یزید و قارون آیی

  • بتسابه مهدوی

منظور از سیر در ذات حقّ چیست؟

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۸ ق.ظ

منظور از سیر در ذات حقّ چیست؟

دکتر بتسابه مهدوی

 

سیر در ذات حقّ مرحله ای است که انسان مراحل سیر و سلوک را طی کرده و به کمال نسبی ناشی از ریاضتها دست یافته، و در حال تماشای حق باشد.

این مرحله را مرحله توحید محض و امثال آن هم می گویند.

عباراتی برگزیده از عطار نیشابوری را می آوریم.

او در ابتدا مراحل سیر و سلوک و سیر در حق را هفت مرحله دانسته، که عبارت است از طلب، عشق، معرفت، استغناء، توحید، حیرت و فنا؛ یعنی بقاء در ذات او یا فناء فی الله.

این هفت وادی را عطار در منطق الطیر چنین بیان کرده است:

گفت ما را هفت وادی در ره است...  چون گذشتی هفت وادی درگه است...

 

اول مرحله طلب:

 

در این مرحله سالک راه حقیقت باید مردانه گام در راه نهد و از خود بگذرد و همت قوی دارد و در همه حال و همه جا یار را بجوید و به دنبال او که در درون وی است، کند و کاو و جستجو نماید.

این وادی وادی پر خطری است ولی سالک نباید وحشتی به دل راه دهد؛

سر تا پا تسلیم رضای او باشد و بکوشد تا بیابد که عاقبت، جوینده یابنده بود:

چون فرود آیی به وادی طلب...  پیشت آید هر زمانی صد تعب...

 

دوم مرحله عشق:

 

درین وادی وجود طالب و سالک مالامال از عشق و شوق و مستی می گردد.

عشق وجودش را چنان پر می سازد که یکسره آتش سوزان می شود و در تب و تاب می افتد.

عشق به حق به صورت عشق به همه مظاهر هستی که جلوه رخ دوست هستند، نمودار می گردد و در عین سوز و گداز و اشتعال درون سر تا پا خوبی و صفا و صلح و آشتی می گردد.

سالک در این مرحله می سوزد و به یاد دوست، همه کس و همه چیز را دوست می دارد.

درین حال سالک خود را در مسیر و جریان کل کاینات می بیند و با تمام ذرات هستی همراه و همراز می گردد.

زنده دل باید درین ره مرد کار...  تا کند در هر نفس صد جان نثار...

 

سوم مرحله معرفت:

 

عبارت است از شناخت و به نظر عرفا اصل معرفت، شناخت خداوند است.

ارزش هر کس به معرفت بود و هر که را معرفت نبود بی قیمت بود.

نسبت به نفس خود و ذات حقیقت شناخت پیدا می کند و چشم دل و جان وی، چشم سر و چشم درونی وی باز می شود.

عارف پاکدل چشم جانش به حقایق و رموز دستورهای پیرحق باز می گردد.

 

چهارم مرحله استغنا:

 

درین مرحله صوفی و سالک چنان به خداوند متکی می گردد که از همه چیز و همه کس جز او بی نیاز می گردد، و خود را در کوی امن و رجا مستغنی می یابد و از همه مال و مقام و جلوه های وسوسه انگیز زندگی بیکباره دل می کند و طمع می برد.

ای بس که چو پروانه پر سوخته زان شمع  در کوی رجا دامن پندار گرفتیم و این مرحله رسیدن به فقر سلوکی است که استغنای کامل و بی نیازی به همه چیز است.

رسیدن به این مرحله و پشت پا زدن به هوس ها و جلوه های دنیایی، پا گذاردن بر سر افلاک و نه گنبد میناست، و اینجاست که سالک می تواند با افتخار خود را بالاتر و برتر از حطام دنیا و زخارف خاکی مشاهده کند و صفات خداوندی را در وجودش متجلی ببیند.

 

پنجم مرحله توحید:

 

اکنون عارف به مرحله توحید می رسد، چشم دل باز می کند تا جان بیند.

در این حال مشاهده می کند که در جهان یکی هست و هیچ نیست جز او، و بر هر چه بنگرد او را در وی می بیند.

در این حال عارف همه چیز و همه جا را از آن جا که مظهر و آفریده اویند، زیبا می بیند و می ستاید.

به دریا بنگـــــــــــرم دریا تو بینم...  به صحرا بنگرم صحرا تو بینم...

به هر جا بنگرم کوه و در و دشت...  نشان از قامت رعنــــا تو بینم...

در این مرحله گاه عارف حتی جدا دانستن حق را از خود و از عالم هستی که جلوه رخ دوست است دوگانگی می داند، و معتقد است که جهان هستی تجلی و جلوه رخ دوست است وهر چه هست اوست و جز او هیچ نیست.

 

ششم مرحله حیرت:

در این مرحله در دل عاشق و اهل الله در وقت تامل و تفکر و حضور،

حیرت و سرگردانی وارد می شود، و در طوفان فکرت و معرفت سرگردان می شود و هیچ باز نداند.

در رهت حیران شدم ای جان من...  بی سرو سامان شدم ای جان من...

 

هفتم  وادی فنا:

 

این مرحله مرحله نیستی و محو شدن سالک است از خود و بقای اوست در حق.

در این حال منیت و خود خواهی وی به سیر در ذات حق همراه همه صفات مذموم

و ناپسند نابود می شود و وجودش زنده می گردد به صفات پسندیده و محمود الهی.

درین مرحله است که انسان به آزادگی مطلق می رسد.

فنا پایان راه سیر در ذات حق است، و شروع بقاء در حق و یا شروع سیر در ذات حق.

در این حال است که انسان متخلق به اخلاق حق می گردد

و چنان غرق دریای افعال الهی می شود که نه خود را و نه غیر را اراده ای نبیند

جز فعل و اراده و اختیار مطلقه حق تعالی.

در اینجا سالک به ایمان کامل می رسد و تسلیم محض است.

  • بتسابه مهدوی

نشخوار ذهنی یا گفتگوی درونی

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۵۹ ق.ظ

نشخوار ذهنی یا گفتگوی درونی

دکتر بتسابه مهدوی

انرژی بدست آمده درونی به وسیله مراقبه یا تزکیه، می تواند در بسیاری از راه های بیهوده و غیر ضروری به هدر برود. یکی از راه هایی که انرژی درونی در آن به صورت بی رویه به هدر می رود، گفتگوی درونی است. نشخوار ذهنی یا گفتگوی درونی می تواند در تمام مدت بیست و چهار ساعت شبانه روز، حتی در خواب نیز اتفاق بیفتد. در طی روز این گفتگوی ذهنی در بخش خوداگاه ذهن اتفاق می افتد و در طی شب، اگر این گفتگو در طی روز بیش از حد طبیعی باشد، در اثر تکرار به بخش ناخودآگاه ذهن رخنه می نماید و در خوابها نیز نمود پیدا می کند.

 

گفتگوی درونی بیشتر شامل آن دسته از حرف ها، خواسته ها، آرزوها، تصمیم ها، هوس ها، انواع شهوت ها و ... است که یا فرد می خواهد به آنها برسد یا اصلا در طی زمان گذشته نتوانسته به آنها دست یابد. می تواند ناشی از عقده های شخصی و شخصیتی باشد یا در اثر تحقیر اجتماعی و محیط خانوادگی به وجود آمده باشد. بخشی از انرژی مفید درونی در اثر نشخوار ذهنی یا گفتگویی درونی از بین می رود و اگر فرد در این راه عمیق تر شود، انرژی بیشتری را صرف تخیلات و گفتگوهای ذهنی و درونی خود خواهد کرد.

 

چه باید کرد؟

 

خودمان را محور جهان ندانیم. جهان بدون ما هم به کار خود ادامه خواهد داد. دست از مهم بودن و مهم دانستن خود برداریم. قضاوت کردن انسانها باعث می شود ما بر دامنه این گفتگوی درونی بیفزاییم. دست از قضاوت دیگران برداریم. به مسیری که باید در سیر تکامل و خودشناسی خود طی کنیم تمرکز نمائیم. انسانها و رفتار آنها نباید مورد قضاوت و داوری ما قرار گیرد. با عشق و بدون هیچ گونه پیش داوری، بدون هیچ گونه نفرت و تعصب، بدون هیچ گونه جبهه گیری، بدون هیچ حالت نفسانی به انسانها نگاه کنیم و گوش دهیم. گفتگوی درونی را متوقف کنیم. از انرژی درونی برای مشاهده خود، برای شناختن حالات نفسانی خویش استفاده نمائیم نه برای کند و کاو در مورد دیگران و کارهای آنها.

 

نشخوار ذهنی یکی از علل رایج پایین بودن انرژی درونی در انسانهاست. این هدر رفت بی رویه انرژی درونی می تواند باعث کسالت و خستگی ذهنی شود. هر زمان احساس کردیم که در حال گفتگو با خودمان( با یکی از من هایی که بر یکی از پنج مرکز اصلی مسلط شده) هستیم، آگاه شویم و دست از گفتگو با من درونی کاذب برداریم. من های کاذب بی شماری در باطن انسان قرار دارند که یکی از کارهای مهم آنها جلوگیری از ارتباط و اتصال انسان با خود برتر خویش می باشد.

 

از انرژی درونی برای مشاهده خود استفاده نمائیم؛ نه برای مشاهده دیگران.

  • بتسابه مهدوی

ضرورت استاد

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۵۴ ق.ظ

 

 ضرورت استاد

دکتربتسابه مهدوی

عارفان بزرگ ،مادام ضرورت سلوک با پیر و استاد را یاد آور شده اند ...

طی این مرحله بی همرهی خضر مکن

ظلمات است بترس از خطر گمراهی ..

هنگامی که سالک خموشی پیشه میکند .

حتما خاموشی و سکوتش باید با نظاره  استاد باشد .زیرا ممکن است دچار جنون و یا افسردگی گردد .🌷☘🌷

در سکوت ،همه ی خواب و خیال ها محو میشوند .و دنیای بیداری نیز هنوز طلوع نکرده است .دنیای بیداری هنگامی میدمد که دنیای خواب و خیال بکلی ناپدید شده باشد .دنیای خواب و خیال ،تا کنون تنها دنیای آشنای سالک بوده است.

اگر این دنیا محو شود ...سالک در برزخ میافتد ...برزخ حالتی ست که در شکاف دنیای خواب و خیال و دنیای بیداری دست میدهد .🌷☘🌷

تو باید بین خواب و خیال و بیداری ،یکی را انتخاب کنی ...هنگامی که خواب و خیال غروب میکند ...سپیده ی بیداری سر میزند .اما برای رسیدن به سپیده باید از برزخ تیره ی شب عبور کنی ..

حتی اگر یک درصد از خواب و خیال تو باقی مانده باشد ،بیدار نخواهی شد و واقعیت را نخواهی دید. 🌷

تو به کسی محتاجی که در شب تیره ی پیش از بیداری دلداریت دهد .کسی که خود این مرحله را طی کرده است .چم و خم جاده را بشناسد. او باعث میشود صبوری پیشه کنی و به مغاک دنیای خواب و خیال نلغزی ...تو تا اینجا به دنبال حقیقت و خدا آمده ای ...

کششی از جانب خود حق تو را بدینجا کشانده ...از لهو و لعب خسته شده ای ...طلب خدا گشته ای ...🌷🌷

اما ناگهان در سکوت و مراقبه های اولین خلایی عظیم در درون خویش احساس میکنی ...به هیچ میرسی ..تو به دنبال بی مرگی بودی ...تا در الله فانی شوی و باقی به بقای او گردی ..🌷

اما اکنون در خلا و سکوت مراقبه بیشتر مرگ را احساس میکنی . اگر در آغاز کار بسیار تنها باشی میگریزی ..تو برای این راه نیاز به پیر و استاد داری ...

ادامه پارت بعدی 👇🏼👇🏼👇🏼

 

اما بدان که نه در شریعت و نه در طریقت تو تنها نیستی ...فراموش مکن که نخست بایست سعی نمایی که شریعتت را درست نمایی ..حتی اگر هزار بار شکست بخوری و بلنگی ...

آنگاه که دانستی که شریعت الزامیست اگر ایراد هم داشتی به دنبال طریقت برو

تا زمانی که به این باور نرسیدی که باید شریعت راست کنی ...دنبال طریقت نرو که هیچ حاصلی جز سرخوردگی برایت ندارد ....🌷☘🌷

تا زمانی که به حقیقت نماز و روزه و ظاهر شرع نرسی و آن را محترم نشماری تو را به هیچ طریقتی راه نیست .

اگر دو تا یکی هم نماز میخوانی مهم نیست اما در باطنت اعتراف نما که بایست بخوانی و باید بتوانی سر وقتش کنی بدون قضا ...و تمامی احکام شریعت را نیز بدین منوال ....🌷🌷🌷

پس از آن به دنبال طریقت برو ...

اما تو در طریقت نیز تنها نیستی و نمیتوانی. ..پیش از تو عده ای بسیار این راه را رفته اند .و بعد از تو نیز راه را خواهند رفت .🌷

عزیزا ...اشعار مولوی و حافظ و سنایی شیرین است اما بدان 👇🏼

هرگز جایی شنیده نشده مولوی بی نماز بود ...یا سنایی روزه نمیگرفت ..یا رابعه عدویه ...بی حجاب بود ...

کجا دیدی در همان تمدن غربی که داعیه آزادی دارند بر در و دیوار کلیساها تصویری از حضرت مریم سلام الله بی حجاب باشد .🌷☘🌷

مولایمان علی ابن ابی طالب دشمن زیاد داشتند ...کجا شنیدی یا خوانده ای که همسر و فرزندانش محض سخنان دشمنان هم گفته نشده که بی حجاب باشند .

شریعت لازم است ..ابتدا آن را بپذیر هر چند که انجام رساندنش در تو برای نفست سخت باشد و هزار بار شکست بخوری ...🌷☘🌷

در شریعت تو تنها نیستی ...

وقتی وارد طریقت میشوی ...نیز تنها نیستی ...بسیاری از کسان قبل از تو رفته اند و خواهند گفت برای یک ماه نماز سر وقت خواندن چند سال تلاش نموده اند تا نفس را مغلوب نمایند .به تو خواهند گفت که برای رفع یک عادت رذیله چون حسد و دروغ و بخل و وو سالها مغلوب نفس گشته اند ...و این حالت ها و سعی و شکست ها امید و ناامیدی ها طبیعی

است .🌷☘🌷

و روزی خواهد رسید که تو نیز به کسانی که پس از تو وارد میشوند خواهی گفت

آری این حالت های قبض و بسط می آیند و میروند و طبیعی است نگران نباشید .

به همین دلیل است که گرد عارف حلقه ای بوجود می آید ...سالک در این حلقه احساس تنهایی نمیکند .این حلقه حوزه

انرژی مثبت و فعال ایجاد میکند .و ترس ها و نگرانی های سالک را از بین میبرد.

سالک در این حلقه انرژی مثبت دریافت میکند و آسان تر گام بر میدارد .ترس هایش از مطرود بودن درگاه حق بابت گناهانش میریزد امیدوار میشود . 

ادامه در پارت بعدی 👇🏼👇🏼👇🏼

 

حکیم سنایی نام کتاب خود را حدیقه نامیده است زیرا 👇🏼

حدیقه باغ است ...جایی که هزاران درخت تناور روئیده است .دانه ها دل و جرات پیدا میکنند و خود را به خاک میاندازند و میمیرند .آن ها با دیدن درخت های تناور پیرامون خود اطمینان میابند .که مرگ دانه ،تولد درخت است .

تا بود این جهان ،نباشد آن 🍁

تا باشی ،نباشدت یزدان 🍁🌻

پیش از این گفتیم استاد خاکی است که سالک در او میمیرد تا بار دیگر تولد یابد

باید همچون دانه در دل خاک ناپدید شوی ...گر چه این ناپدید شدن نفست را میکوبد و به مرگ میماند اما مرگ نیست

این ناپدید شدن تولد حقیقی توست.

رستاخیز توست. 🍁🍃🍁

و پس از رویش دانه تو برای نخستین بار بیمرگی واقعی را تجربه میکنی ...

تو این بی مرگی را در زندگی در شکل یک دانه حمل میکردی ،اما برای تجربه ی آن باید که آن دانه را میشکستی و به گل مینشستی ...پس از آن رایحه ی بی مرگیست که هوای زندگی ات را آکنده خواهد نمود ...🍃🍁🌻👇🏼

دانه ...یک توانایی است. اگر این دانه را بشکافی چیزی از جنس توانایی درون آن نمیابی ...این توانایی با به کار گرفته شدت ظاهر میگردد.

دانش نمیتواند در زیر کارد جراحی خود روح را بیابد .روح استعداد است و غیر مادیست. روح صاحب توانایی است. دانه را نباید با چاقوی علم شکافت و زیر میکروسکوپ بررسی نمود و تشریح کرد.

دانه را باید به خاک انداخت و ناپدید کرد 🌻🍁🌻🍁🌻👇🏼

دانه در زهدان زمین است که حقیقت خود را آشکار میکند .

پیر و استاد نیز حکم همین زهدان را دارند .حلقه ای که در اطراف استاد تشکیل میشود زهدانی است بزرگتر

سالک خود را در این زهدان محو میسازد و در فصلی مناسب و مقتضی چیزی در او میشکفد ...جوانه ای سبز که آهسته آهسته درخت میشود .

اجل آمد کلید خانه راز 🌻

در دین بی اجل نگردد باز

بنابراین بایست با اجل و مرگ نفس مواجه شوی.   از این مرگ وحشتی به خود راه مده ...هر سالکی باید نفسش بمیرد و نفسش را شهید سازد تا شاهد رستاخیز خود باشد .🌻🌻🌻

بار دیگر از ملک قربان شوم

آنچه اندر وهم ناید آن شوم

ذهن که بمیرد . . .....نفس که شهید گردد ...دروازه ی هستی گشوده میشود

👇🏼🌻🍁🌻👇🏼

فراموش نکن که منظور مرگ جسمانی نیست منظور مرگ روان شناختی است .

سخن از مرگ نفس است نه دم و بازدم

💛💛💛💛💛💛

این مبحث در روزهای آتی با نام و موضوعی دیگر ادامه خواهد داشت .هدف از تمامی این سخنان خودسازیست .🙏

  • بتسابه مهدوی

پاکسازی افکار

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۵۲ ق.ظ

پاکسازی افکار

دکتر بتسابه مهدوی

 

   همانطور که گفتم بدون بدن بودن از طریق مشاهدهء درست بدن حاصل می شود.رها شدن از افکار هم از طریق مشاهدهء درست افکار امکان پذیر است.به طور کلی مهمترین اصل در سیر و سلوک معنوی مشاهده کردن درست است.در این سه مرحله ما باید با آگاهی به بدن،ذهن و احساسات توجه کنیم.

   به ارتعاشات ذهنی توجه کنیم که چگونه از ضمیر ما جریان پیدا می کنند.درست مانند کسی که در کنار رودخانه نشسته است و به جریان آب نگاه می کند.همین گونه کنار ذهنتان بنشینید و مشاهده کنید و یا همانند شخصی که در جنگل نشسته است و از بالای درختان به پرندگان در حال پرواز نگاه می کند،شما هم به افکارتان نگاه کنید،و یا چون کسی که به باران می نگرد و به ابرها توجه می کند شما هم ابرهای ذهن تان که در آسمان سرتان در حال حرکتند نگاه کنید.

   در سکوت باستید و پرواز پرندگان فکر و جریان رودخانه ذهن را نگاه کنید.در این حالت هیچ کاری نکنید،دخالتی در این جریانات نکنید و اصلاً توقفی بهشان ندهید.آنها را سرکوب نکنید.اگر فکری می آید متوقفش نکنید و اگر فکری نیست سعی نکنید فکر جدیدی خلق کنید.تنها یک مشاهده گر باقی بمانید.

   در این مشاهدهء ساده خواهید دید که شما و افکارتان از هم مجزا هستید.این نکته را تجربه خواهید کرد که آن شخصی که مشاهده گر افکار است از خود آن افکار مجزاست و کاملاً با آنها متفاوت است.همین که به این مسئله واقف شویم آرامش عجیبی بر زندگی شما سایه خواهد افکند.چون متوجه خواهید شد که دیگر هیچ ناراحتی و نگرانی ندارید.میتوانید در میان انواع ناراحتی ها و اتهاب ها باشید ولی این ناراحتی ها مال شما نخواهند بود و یا هر نوع مشکلی که وجود داشته باشد دیگر با شما کاری ندارد.می توانید پر از افکار باشید ولی کاملاً از آنها متمایزید.

   اگر شما آگاه شوید که افکارتان نیستید،این افکار ضعیف و ضعیف تر می شوند و به مرور موجودیّت خود را از دست می دهند.افکار به این دلیل قدرتمند هستند که ما می اندیشیم که آنها به ما تعلق دارند.مثلاً در جر و بحث با دیگران می گویید"فکر من این است"،در صورتیکه هیچ فکری متعلق به شما نیست.تمام این افکار با شما متفاوتند و شما از آنها مجزا هستید پس فقط مشاهده گر آنها باشید.

   برای اینکه این مطلب بیشتر برایتان جا بیفتد یک داستان از بودا نقل می کنم.شاهزاده ای بود که شاگرد بودا شده بود.در همان روز اول بودا به او گفت:به شهر برو و در فلان خانه را بزن و برای غذا از آن خانه گدایی کن.شاهزاده هم همین کار را کرد و برگشت.ولی پس از بازگشتن به بودا گفت:مرا ببخشید ولی من دیگر به آن خانه نمی روم.بودا از او پرسید چه اتفاقی افتاده است؟آن مرد جواب داد:من قبل از اینکه به آن خانه برسم همه اش فکر می کردم که چه غذایی دوست دارم.وقتی که به در آن خانه رسیدم،خانم صاحبخانه درست همان غذایی را که دوست داشتم آماده کرده بود.من خیلی متعجب شدم ولی این مسئله را به حساب تصادف گذاشتم.بعد که غذا را خوردم به ذهنم رسطد که من بعد از غذا معمولاً استراحت می کنم و درست در همان لحظه خانم صاحبخانه گفت:ای برادر اگر دوست داری که بعد از غذا استراحت کنی من خوشحال می شوم تا در خانهء من باشید چون خانهء من با وجود شما پاکسازی خواهد شد.با خودم فکر کردم که این هم تصادفی است.وقتی دراز کشیدم درست در زمانی که فکر کردم این تخت خواب و این خانه هیچ کدام مال من نیست و من دارم در یک جای غریبه استراحت می کنم،خانم صاحبخانه از پشت سرم گفت:این تخت خواب نه مال من است نه مال شما و این خانه نیز نه مال من است نه مال شما.

 

   اینجا بود که من واقعاً ترسیدم.خیلی سخت بود تا این مطلب را باور کنم که همه چیز اتفاقی باشد.آن موقع بود که از آن خانم پرسیدم:آیا افکار من به شما می رسد؟آیا شما از امواج فکر من آگاه می شوید؟

   آن خانم توضیح داد که به دلیل مدیتیشن های مداوم افکارش متوقف شده و خیلی راحت می تواند افکار دیگران را ببیند.در ایل لحظه من واقعاً حیرت کردم و دوان دوان از آنجا دور شدم.

   لطفاً مرا ببخشید ولی من دیگر نمی توانم فردا به آنجا بروم.بودا پرسید:چرا نمی توانی؟

   آن مرد جواب داد:خواهش می کنم از من سوال نکنید و مرا هم دیگر به آنجا نفرستید.

ولی بودا دوباره از او سوال کرد و بالأخره با اصرار بودا آن مرد گفت:دیدن آن زن زیبا افکار شهوانی در ذهن من ایجاد کرد و او هم به راحتی می توانست افکار مرا بخواند.حالا من چگونه می توانم دوباره او را ببینم؟بودا گفت که تو باید دوباره به آنجا بروی این قسمتی از مدیتیشن تو است،فقط به این طریق تو می توانی از افکارت آگاه باشی.به اجبار بودا آن مرد مجدداً به آن خانه رفت ولی دیگر آن مرد قبلی نبود.در واقع روز اول که به آنجا رفته بود تمام راه را در خواب بود.زیرا از افکاری که در سرش می گذشت آگاه نبود.روز دوم با آگاهی این راه را می پیمود،یعنی می توانست به افکارش نگاه کند.زیرا از افکارش می ترسید.وقتی که قدم به خانهء آن زن گذاشت تمام توجهش را به درونش معطوف کرد.زیرا بودا به او گفته بود فقط به درون خودت نگاه کن و کار خاصی انجام نده و به هر فکری که از سرت می گذرد نگاه کن.

   وقتی که شروع به مشاهدهء خودتان کنید دو جرِان انرژی در شما شروع به حرکت می کنند.یکی همان کاری که قصد انجام دادنش را دارید و دیگری فقط انرژی مشاهده گر است.وقتی شاگرد بودا در روز دوم در منزل آن زن مشغول خوردن غذایش بود این دو جریان وجود داشت.یکی مربوط به شخصی بود که مشغول خوردن غذا بود و دیگری مربوط به شخصی بود که در درونش در حال مشاهده کردن بود.در هند و کلاً در تمام جهان می گویند:آن شخص مشاهده گر شما هستید و شخص انجام دهنده شما نیستید.شاگرد بودا هم وقتی مشاهده کرد بسیار متعجب شد.شادان و خندان به نزد بودا برگشت و گفت:بسیار عالی است من یک چیز بزرگ کشف کردم،من دو تجربهء مجزا داشتم.یک تجربه مربوط به زمانی بود که من کاملاً به افکار خود آگاه بودم و افکار من متوقف شدند،وقتی با آگاهی به درون خود نگاه می کنم افکار متوقف می شوند.تجربهء دوم زمانی است که افکار متوقف می شوند،در آن موقع است که در می یابیم که انجام دهنده و مشاهده کننده متفاوت از هم می باشند.بودا گفت:این کلید اصلی عرفان است و شخصی که این کلید را پیدا کند،همه چیز را پیدا کرده است.

   مشاهده گر افکارتان با شید ولی فکر کننده نباشید.به همین دلیل است که ما عرفا را شاهد می نامیم  نه متفکر.بودا یک متفکر نیست،ماهاویرا،زرتشت همهء آنها شاهد هستند.یک متفکر شخص بیماری است.افرادی که این نکته را نمی دانند فکر می کنند و افرادی که می دانند فکر نمی کنند بلکه تنها مشاهده می کنند.آنها همه چیز را می بینند و برایشان واضح است.راه دیدن مشاهدهء افکار درونی است.وقتی که نشسته اید،ایستاده اید،راه می رویدو....تمام جریانات افکار را که در سرتان می گذرد مشاهده کنید و به واسطهء آنها هویت پیدا نکنید.اکثر انسانها گمان می کنند که افکارشان هستند ولی شما اجازه دهید تا افکارتان به تنهایی جریان پیدا کنند و شما هم از افکارتان مجزا باشید.

   در درون شما هم باید دو نوع انرژی جریان داشته باشد،ولی وقتی یک شخص معمولی فکر می کند فقط یک جریان انرژی در درونش سیلان پیدا می کند.کسی که مدیتیشن می کند دو جریان انرژی در درونش در حرکت هستند.یکی انرژی افکار و دیگری انرژی مشاهده گر،که این دو جریان به صورت موازی با یکدیگر در حرکت هستند.

   یک انسان معمولی فقط یک سری از ارتعاشات معمولی از درونش می گذرد و آن انرژی افکار است.یک انسان به کمال رسیده هم فقط یک سری از ارتعاشات انرژی از درونش می گذرد و آن انرژِی مشاهده گر است.شخص عادی انرزی مشاهده کننده اش در خواب است.ما بین این دو نفر شخصی است که مدیتیشن می کند و به طرف کمال پیش می رود.او دو سری از   جریانات انرژی را در درونش دارد که یکی افکار و دیگری مشاهده گر است.در فرد کامل افکار وجود ندارند.

   ولی چون شما باید مشاهده کردن را از مرحلهء فکر کردن فرا بگیرید،حتماً باید روی  افکارتان مدیتیشن کنید و هم مشاهده گرشان باشید.این را من مشاهدهء درست و یا به خاطر سپردن درست می گویم.ماهاویرا آنرا "شعور بیدار"نامید.آن وجود درونی که افکارتان را مشاهده می کند شعور بیدار شماست.افراد متفکر در جهان بسیار زیادند و پیدا کردن آنها کار آسانی است ولی یافتن شخصی که هوش او بیدار شده باشد دشوار است.

   پس لطفاً هوشتان را بیدار کنید.،راه آن آگاهانه نگاه کردن به افکار است.اگر شما اعمال بدنتان را مشاهده کنید،بدن ناپدید می شود و اگر افکاری را که با سرعت در ذهنتان در حال حرکت هستند نگاه کنید افکار هم ناپدید می شوند و بالأخره اگر احساساتمان را هم از نزدِک مشاهده کنِم،آنها هم ناپدید می شوند.برای پاکسازی احساسات باید عشق را به جای نفرت و دوستی را به جای دشمنی جایگزین کنیم.در درون هر فردی هم آنکس که عشق می ورزد و هم او که متنفر است بعد دیگری نیز وجود دارد.آن بعد،بعد آگاهی است که نه عشق می ورزد و نه تنفر دارد،تنها یک مشاهده گر است.این بعد گاهی مشاهده گر نفرت است و گاهی هم مشاهده گر عشق که هر دو ممکن است در زمانهای مختلف در درون ما اتفاق بییفتند.


 

   وقتی که از کسی نفرت دارید بالأخره زمانی می رسد که از این نفرت آگاه بشوید،همچنین زمانی که عاشق کسی هستید در درونتان متوجه می شوید که عاشق او هستید.آن چیزی که در درون ما آگاه می شود و ورای عشق و نفرت نشسته است،ضمیر ماست که در پشت بدن،افکار و احساسات ما قرار دارد.برای همین است که در نوشته های روحانی قدیمی اسمش را"نه این نه آن"گذاشته اند.جایی که هیچ چیز نباشد،ام مشاهده گر در آنجاست.آن بیننده،آن ضمیر آگاه و یا روح.

   به خاطر بسپارید که مشاهده گر احساساتتان هم باشید و به زودی به آن چِیزی که مشاهدهء پاک است می رسید.آن بینندهء پاک هوش بالای شماست که من به آن خرد می گویم.به آن ضمیر هم می گویند که منتهی علیه هدف یوگا و تمام مذاهب روی زمین است.

پایه های روحانیت،مشاهدهء درست رفتارهای بدن،مشاهدهء درست مراحل افکار و جریانهای درونی احساسات است.شخص مشاهده گر از این سه لایه می گذرد و به ساحل دیگر می رسد.رسیدن به ساحل دیگر تقریباً یعنی رسیدن به هدف.کسی که درگیر هر کدام از این لایه ها باشد هنوز به این طرف ساحل چسبیده است.

  • بتسابه مهدوی