نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۵۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

الگو وترس

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۳۸ ق.ظ

الگو وترس

دکتر بتسابه مهدوی

الگو موجب ترس می شود.

و ترس الگو را تقویت می کند .

بنابراین خود" ذهن " ترس است.

یعنی آنچه که ذهن برای رهایی از دست ترس انجام می دهد ،خود موجب "ترس" است.

 ترس هنگامی پدید می آید که من آرزو کنم در الگوی خاصی قرار بگیرم.

زندگی بدون ترس،

یعنی یک زندگی بدون الگو ، معین و امن

هنگامی من خواهان شیوه ی خاصی از زندگی هستم ،خود این شیوه ی خاص زندگی ،منبع "ترس" است.

کریشنامورتی
  • بتسابه مهدوی

جهان درون

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۲۰ ق.ظ

جهان درون

دکتر بتسابه مهدوی

همه اتفاقاتی که ما در روی کره زمین شاهد آن هستیم، ابتدا در جهان های درون به وقوع می پیوندد. همه جنگ ها، ازدواج ها، تولدها، مرگ ها، اغتشاشات، انقلاب ها، پیوندها،جدایی ها و تغییر و تحولات بزرگ و... در ابتدا در لایه های درونی اتفاق می افتد. هر عملی در سه لایه ایزوتریک، روانی و فیزیکی به وقوع می پیوندد. لایه ایزوتریک، ابتدایی ترین لایه برای هر نوع عمل یا فعالیتی است.

جادوگران سفید و سیاه، ابتدا وقایع مورد نظر را در جهان های درونی پایه ریزی می کنند. به اصطلاح بذر همه تغییر و تحولات  ابتدا توسط این افراد در جهان های درونی(لایه علّی) کاشته می شود و بعد از مدتی این تغییرات به لایه های بیرونی تر(علی الخصوص فیزیکی) منتقل می گردد. مدت زمانی طول می کشد تا بذر کاشته شده در جهان درونی به جهان بیرونی منتقل گردد که در اصطلاح به این مدت زمان، کریستالیزه شدن نیز گفته می شود.

 

انسانها از روی نادانی و به خاطر در خواب بودن آگاهی شان، فکر می کنند که با هم در نبرد هستند، غافل از اینکه اگر با چشم درونی پیگیری نمائیم، علت وقایع را در لایه های درونی مشاهده خواهیم کرد. همه انسانهای خواب آلود از نظر کانشسنس(آگاهی)، بازیچه دست جادوگران سفید و سیاه هستند.

 

اگر می خواهید عمل یا عکس العملی را اصلاح یا تغییر دهید، باید در هر سه لایه این کار را انجام دهید وگرنه هیچ تغییری به وقوع نخواهد پیوست. اگر می خواهید بیماری بدنی خاصی را بهبود ببخشید، باید در هر سه لایه تغییرات را اعمال کنید. همه چیز ابتدا در جهان های درون اتفاق می افتد. اگر می خواهید علت بروز وقایع بزرگ و کوچک را درک کنید باید توانایی رفتن به جهان های درون (لایه علّی) را داشته باشید. در آن صورت خواهید دید که هر عمل یا فعالیتی از سه مرحله بذر، نیرو یا آب دهی و ظهور(در جهان فیزیکی) می گذرد.

 

هیچ عملی به صورت تصادفی و شانسی به وقوع نمی پیوندد. از کنار هیچ عمل یا فکر یا حالتی چه در درون و چه در بیرون به راحتی عبور نکنید. اگاه باشید به همه اتفاقاتی که در پیرامون شما اتفاق می افتد. آنها حتی می توانند فکر خاصی را به شما القاء کنند. به ریشه تمام فکرهایی که در درون تان متولد می شوند آگاه باشید. هیچ چیز اتفاقی نیست. همه چیز از روی علتی به وقوع می پیوندد...

  • بتسابه مهدوی

تمرکز روی الوهیت درونی

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۱۷ ق.ظ

تمرکز روی الوهیت درونی

دکتر بتسابه مهدوی

 

کم و بیش بیست بار "سوپریم[Supreme]"، نام خدا را بازگوی، تا می‌توانی تند، و پیش از آغاز مراقبه، تا نفس‌های خود را پاک کرده باشی. تا نفس‌هایت پاک نشود، خرد در دور و برت خواهد چرخید و آماج هم نخواهد داشت. زمانی که نفس، پاک می‌شود، خرد هم رفتار بچه‌میمون ناآرام را با تو نخواهد داشت.

 

خود را بی‌درنگ روی الوهیتی که در درونت هست، متمرکز کنید. همیشه بکوش احساس کنی که اگر پیش یزدان و نزد الوهیت باشی، در پناهی. بگذار یزدان و کیفیت‌های یزدانی در خاصیت‌های بشری و نایزدانی تو رشد کنند. هنگامی که واژه‌ی یزدان را بر زبان می‌آوری، خواهش می‌کنم بکوش شیفتگی راستین خود را به یزدان، احساس کنی. زمانی که خود را تمرکز می‌دهی، احساس کن که براستی به یزدان و به نفس‌های او راه پیدا کرده‌ای. آنگاه است که تمرکزت بی‌گمان چیزی برایت به ارمغان خواهدآورد.

  • بتسابه مهدوی

تعادل شاه راه است 1

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۰۶ ق.ظ

تعادل شاه راه است 1

دکتر بتسابه مهدوی

میل به تملک ،شهوت قدرت ،اشتهای تفوق بر آدم ها...همه از نفسانیت بر میخیزند .هر چه بیشتر این خواسته ها را به کف آوری ...حجاب نفسانیت خود را ضخیم تر کرده ای ...🍃

با بیش تر شدن جاه و مال و قدرت تو کسی بودن تو نیز فربه تر میشود ...

هر چه زورق جان خود را از این متاع و مطامع پر کنی ....🍃️🍃

فروتر میشوی .......

گمان میکنی کسی هستی ...این نفس توست که تو را در چشمت می آراید ...

اما در سنجه ی هستی ،پشیزی نمی ارزی

و قدر و قیمت پشه ای را نیز نداری ...

این بلایی هست که حتی بر سر همه سیاست مداران و اهل قدرت طلبی دنیا می آید ...عزیزاا...🍃

قدرت خواستن فرق نمیکند که در میان اهل خانواده باشد یا در محیط کار بخواهی برتری جو باشی یا در جمع هواداران ...🍃️🍃️🍃

فقط خدا مداران از این بلا مصون اند .

اهل برتری جویی زورق جان خویش را با قدرت ،پرستیژ و ثروت پر میکنند .

آن ها بر مردمان و خانواده و دوستان خود میخواهند فرمان برانند. و نفس خویش را فربه تر نمایند. هر چه نفس فربه تر شود...انسان زبون و ترسو میشود .بیش تر به قدرت و پرستیژ و ثروت و چنگ می اندازد. او میخواهد با انباشتن بیش تر ...امنیت بیشتری را برای خود فراهم کند.  زهی خیال باطل ...

زهی بی خردی. ...🍃💛🍃💛

تملک ،تفوق وسلطه بر دیگران مغالطه ی نفس است .

آن هایی که میخواهند از پوچی و تیرگی درون خویش بگریزند ...راه سلطه و اعمال قدرت بر دیگران را پیش میگیرند

آن ها به دیگران میپرازند تا خود را فراموش کنند .آن ها در جامه ی خادمان ظاهر میشوند. و بیماری درون خویش را نیز به دیگران سرایت میدهند.

عزیزا.....🌹️🌹👇🏼

به یاد داشته باش :

تا موقعی که خود بیمار نفس هستی ..

نقش طبیب معنوی را بازی مکن

اگر سلطه بیابی دچار مغالطه ی نفسانی میشوی ...و اگر به سلطه ی دیگری درآیی دچار حسرت و حرمان میشوی.....💛

زیرا برده نمیتواند شاد باشد ...

نه سلطه جو باش ...

و نه سلطه پذیر ...متعادل باش.....

بدان که نفس تاب تعادل تو را ندارد

نفس همواره به افراط و تفریط زنده است ..آدم ها به سه دسته تقسیم میشوند :👇🏼💠👇🏼

سلطه جویان

سلطه پذیران

و فرزانگان

تعداد فرزانگان عالم بسیار اندک است 

فقط فرزانگان اند که از اسارت نفس و بازی های ظریف آن رهیده اند.

این نکته را نیز به خاطر بسپار ..

نه اربابان قدر و قیمتی دارند ..و نه بردگان ..اربابان ،به بردگان وابسته اند

و بردگان به اربابان .. 💛🌸

هر کدام از این دو گروه بدون دیگری میمیرد ..در حالت تعادل است که نفس محو میشود  حالت تعادل نوعی خلا است  در این خلا ....نه تو به کسی وابسته هستی و نه کسی به تو وابسته است .تو چنان زندگی میکنی که گویی نیستی ...در این حالت نیستی

نفس نمیتواند بر تو چیره شود. نفس دوست دارد تو آدم مهمی باشی ..آدمی که دیگران به او نیاز دارند. یا به او وابسته اند. 👇🏼️💠

احساس مهم بودن ...نفس تو را راضی میکند .اما همین احساس ،میتواند مرداب تمام استعداد های انسانی تو شود.


 

تعادل شاه راه است 2

دکتر بتسابه مهدوی

 

عزیزا ....🍃🌹🍃

برای رهایی از نفسانیت ،باید دو سوی افراط و تفریط را ببینی ...نفس در منتها الیه این دو سو وجود دارد. برای رهایی از نفسانیت ...باید در میانه بایستی ...

آیا تا کنون به حرکات ظریف یک بندباز توجه کرده ای ؟؟؟👇🏼️🍃👇🏼

بندباز باید تعادل خود را روی طناب حفظ کند ...کوچکترین انحراف به چپ یا راست ،موجب سقوط او میشود .

وقتی بندباز به سمت چپ خم میشود

باید بسرعت خود را به سمت راست بکشد .و وقتی به سمت راست خم میشود ..باید به سرعت خود را به سمت چپ بکشد. 💠️💠

این سرعت در حرکت به سمت مخالف ..زمینه ی تعادل بند باز را فراهم میکند.

عزیزا ...👇🏼

برای اینکه تعادل خود را حفظ کنی و از خصلت های ناپسند و مزاحم خود رها شوی ...باید خود را به سمت متضاد آن ها بکشی. ..🍃️🍃

اگر احساس میکنی بخیل هستی ...و از بخشیدن میترسی ...با همه توان خود به سمت بخشش چرخش کن 🍃

و اگر احساس میکنی از ارتفاع میترسی ..به بلند ترین نقطه برو ...و از آنجا زمین را تماشا کن....🍃.

اگر با مادر خود مشکل داری و نمیتوانی با او صمیمی باشی.  با همه ی وجودت او را در آغوش بگیر ..اگر از سخن گفتن در جمع وحشت داری ...در شلوغ ترین مکان بلند شو و سخن بگو ...🍃💛

از عواقب کار و نظر دیگران نترس .

برای رهایی از خصلت های منفی راهی جز این وجود ندارد.

نگو من میترسم .🍃️🍃

دست به کاری بزن که از آن میترسی

شجاعت آن نیست که هرگز نترسی

شجاعت آن است که با وجود ترس هایت اقدام کنی..در انحراف به چپ و راست است که ذهن پا در میانی میکند و تورا به خود مشغول میسازد.

در میانه ...و در حالت تعادل....🍃

مسئله ای وجود ندارد تا ذهن تو را به حل آن مشغول کند. کسی که بر روی طناب راه میرود .هرگز به چیزهای بیهوده نمی اندیشد  زیرا او با چنین خطر عظیم مواجه است که هر گونه اندیشیدن  به امری غیر از حفظ تعادل ،تعادل او را بر هم میزند. 💠️💠

او به محض آنکه به چیزی می اندیشد .تعادل خود را از دست میدهد

او برای حفظ تعادل به کوششی لحظه به لحظه نیاز دارد . .

انسان ماندن ،نیازمند چنین کوششی است .آن هایی که خوب میخورند و مینوشند و میچرخند. به این نکته توجه کنند :👇🏼🌳

دنیا را خوردن ..لزوما به معنای بردن نیست. زندگی به قماری میماند .عده ای آن را میبرند. و عده ای آن را میبازند .

آن هایی که هارند و بی مهابا دست به سوی مال و جان و معنای مردمان دراز کرده اند ..بازندگان زبون و حقیر زندگی اند. ..💛🌳💛

آن هایی که ماسک به چهره دارند .و چیزی را وانمود میکنند که نیستند ..بازندگان هراسان زندگی اند .

هر خوردنی لزوما بردن نیست.

کسانی که لباس دین به تن کرده اند تا به تاراج روح مردم در کلیساها و خانقاه ها وووو بپردازند .بدانند که خداوند مکارترین مکار است.

آن ها پیش از آنکه نیت شوم دنیا خوردن خود را عملی کنند تمامی انسانیت خود را داده اند که دنیا بخورد و معنویت و دینشان به تاراج رفته است .🌳

انسان هایی که از آجر کوخ های مردم میدزدند تا کاخ هوس های نفس خود و زن و بچه اشان را بالا ببرند. بدانند که در عرصه ی بازار زندگی ،ورشکسته ترین اند 🌳💛🌳💛

به اندازه ی خردلی انحراف به چپ یا راست ...تعادل دین و سلوک و انسانیت تورا بر هم میزند ...از قدر و منزلتت نزد پروردگارت میکاهد. 💛🌳💛

و به دامان سیاه دیو نفسانیت می اندازد. 👇🏼🍃

آری ...انسان زیستن و انسان ماندن به راه رفتن روی طناب میماند ...

در حالت تعادل است که آرامش و سکوتی عظیم تو را فرا میگیرد .آرامشی که پیش از این هرگز تجربه نکرده ای...

آری در میانه و در حالت تعادل است که میانه ی دلت گشوده میشود ...و روح تو از میان بر میخیزد .

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز ...

  • بتسابه مهدوی

مراقبه ۵

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۰۴ ق.ظ

  مراقبه ۵

دکتر بتسابه مهدوی

امروزه کتاب های بسیاری درباره ی این موضوع نوشته میشود که چگونه خود را جذاب سازیم ؟چگونه نظر دیگران را به خود جلب نماییم ؟چگونه تاثیر گذار باشیم ؟؟؟چرا ؟؟؟؟

زیرا از وجود و حضور و مراقبه در بشر اثر چندانی نمانده است. آنچه هست نفس است .و این نفس را نیز باید ارضا کرد ...اگر حاصل مراقبات وصل و شناور بودن در حضور حق نباشد. فایده اش چیست .حاصل تمامی مراقبات

 اذکار و ادعیه ...رسیدن به لحظه ی شناور گشتن و وصل است به حق ....

چرا بایست ...انتظارت دیگران را برآورده نمایی تا بخواهند تحویلت بگیرند .چرا برده ی حوایج دیگرانی....تا دیگران توجه اشان را متوجه ات سازند ؟؟؟؟

باید مدام سازش کنی ..🌸🌸🌸

باید مدام نگران باشی که مبادا دیگران از تو چیزی طلب کنند که تو از عهده ی انجام آن بر نیایی ؟؟؟دیگر برایت مهم نخواهد بود که از آن کار خوشت می آید یا نه ..مهم این است که دیگران خوششان بیاید ..تو رابستایند. و تعریف و تمجیدت کنند .به به به چه چه آنها لباس بپوشی ...بخندی ...سبک و سیاق زندگی ات را مشخص نمایی ...تو نیازمند آنی که خواستنی باشی از برای دیگران

تا زمانی که نتوانی نیاز آن داشته باشی که خواستنی باشی از برای خالقت ...

و ندانی که نیازهای تو را از نفسی که فرو میرود تا روزی ات تا سلامتی ات تنها خالقت است که برآورده میسازد نه تعاریف و تماجید دیگران به هیچ جا نخواهی رسید. ...🌸🌳🌸🌳

جای شگفتی نیست که با این روندی که به خواسته دیگران توجه داری و نظرت به نظر آنان دوخته شده است.  دچار سرخوردگی در مراقبات شوی،بدیهی است که چله هایت ...حاجاتت ...برآورده نشوند و مراقباتت هیج وصلی برایت به ارمغان نیاورند ....

  • بتسابه مهدوی

مراقبه۴

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۰۱ ق.ظ


مراقبه۴

دکتر بتسابه مهدوی


عزیزا ...💎🌸

مراقبه خود را در دست خدا سپردن است ...و اختیار خود را بدو تفویض نمودن است .در این حالت عمل اتفاق می افتد ..اما عامل ناپدید شده است.

ممکن است ظاهر زندگی تو تغییری نکند

اما کیفیت زندگی تو اساسا تغییر کرده است .🌸💎🌸💎

عزیزا ...یکی از بازی های نفس که نمیگذارد نه در سکوت و نه در اجتماع مراقبه داشته باشی. .. این است که نفس تو را نگران میسازد ...مردم درباره ی تو چه فکر مینمایند. ....

اگر خدا را شاهد و ناظر خود بدانی ...

اگر در باطن تکرار نمایی الله خاطری ناظری ...دیگر نظر مردم برایت اهمیت ندارد ...نفس تو وابسته به رد و قبول مردم است. اما حقیقت انسانی تو وابسته به کسی و چیزی نیست. عاقبت به خیری تو نیز فقط نیازمند توجه خداوند توست ...نه نظر مردم ...هر چه بکوشی نظر خالقت را جلب نمایی عاقبتت را در بر خواهد داشت .....

به همین دلیل است که اهل عرفان و حضور و مراقبه و وجود. . عصیانگرند .

پاسخ پادشاهان را نیز همچون لای مردخوار به پادشاه میدهند و حکیم سنایی ها را متحیر میسازند ...یا همچون خرقانی ها التفاتی به سلطان محمود نمیکنند ..یا همچون مولانا زین الدین ابوبکر تایبادی پاسخ دیدار امیر تیمور جهانگشا را جواب رد میدهند. اما ...

اهل نفسانیت ...اهل سازشند...🌸👇🏼

اگر سازش نکنند ...کسی آنها را تحویل نمیگیرد .و نفسشان را ارضا نمیکند .

نفس به حمایت دیگران محتاج است. هر چه بر پیرایه ها بیافزایی و توجه دیگران را بیشتر جلب کنی ...نفس تو راضی تر خواهد بود ...🌸️🌸👇🏼

ادامه دارد ...

  • بتسابه مهدوی

مراقبه ۳

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۵۰ ق.ظ

مراقبه ۳

دکتر بتسابه مهدوی

اراده ی خود را با اراده ی رود یکی کن .

در رود شناور باش ...و خود را به دست آن بسپار ...بی تردید رود راهی دریاست و تو را نیز به آنجا خواهد برد .

گر چه اگر بر خلاف جریان رود نیز شنا کنی ،سرعت جریان رود بینهایت بیشتر از سرعت شنا کردن توست .بنابراین باز تورا به دل دریا خواهد برد .

اما عزیزا ....💠

فرق است بین شنا کردن و شناور بودن ..

شنا کردن ناشی از ترس و اضطراب و عذاب است .اما شناور بودن ناشی از طمانینه و اعتماد و آرامش است. شناور بودن به تو فرصت میدهد تا رود را تجربه کنی ...آسمان را ببینی. ..و به تماشای مسیر رود تا دریا بنشینی ...

و بدینسان تو مقصد خود را با مقصد رود یگانه میسازی و اراده ی جز را بر اراده ی کل منطبق میکنی ...و آنگاه این هستی زیبا هر کجا که میرود ،تو را نیز با خود میبرد .تو موجی کوچک میشوی در دریای کل ....🍃️👇🏼

مراقبه نیز نوعی شناوریست در خدا ...در ذکر ...در آیات ...نوعی سکون است و شناوری در معنا ...بدون دخالت  ذهن

ذهن مدام به تو تلنگر میزند ..تو باید چیزی شوی ...کسی شوی ...به جایی برسی ...ذهن با این تلنگر ها عذابت میدهد و مضطربت میکند .از این تلنگر ها فارغ شو ...خود را از هستی کل جدا نبین ...👇🏼️🍃💠

وقتی خود را از کل جدا نبینی ...

فارغ و دل آسوده میشوی ..آنگاه عمل میکنی ...اما تو عامل نیستی ...بلکه خداست که در تو عمل میکند .....

فرض نما برای پیاده روی به جنگلی رفته ای ...ناگهان ماری سر راه تو سبز میشود

تو از جا میپری و خود را دور میکنی ...

این تو نبوده ای که پریده ای ...🍃

زیرا تصور آن را هم نداشتی که ماری را سر راه خود ببینی ..تو برای این جهیدن تمرین نکرده بودی ...

خدا در تو دخالت کرده است و تو را از مار دور کرده است .ذهن در این پاسخ فوری تو هیچگونه دخالتی نداشته است

زیرا ذهن برای پاسخ دادن به زمان نیاز دارد ...خدا در تو عمل کرده است و جان تو را حفظ کرده است ...

ادامه دارد ...


 

 


  • بتسابه مهدوی

محبت چیست

بتسابه مهدوی | جمعه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۱۷ ق.ظ

محبت چیست

دکتر بتسابه مهدوی

 

محبت در لغت : به وداد و میل شدید گفته می شود و مقابل آن بغض و تنفر است .

محبت در اصطلاح : در خواست آن چه می بینی و یا گمان به منفعت و سود و یا فضل و برتری آن داری و به عبارت دیگر میل داشتن به چیزی لذیذ است که موافق با طبع و فطرت باشد .

و در نظر اهل معرفت میل قلبی سالک برای وصول به حق و آن چه که از ناحیه حق تعالی می باشد .

محبت در چه چیز هایست ؟

1 گاهی محبت در لذّات جسمانی است مانند : غذای خوشمزه و نوشیدنی گوارا و هر چه که برای جسم لذّت آور باشد .

2 گاهی محبت برای جلب منفعت است مانند : محبت به چیزی یا کسی یا قدرتی که از آن نفع می برد .

3 گاهی محبت برای دفع ضرر محتمل است مانند : محبت به چیزی یا کسی که قاهر و قدرت برتر است و موجب دفع ضرر از انسان میشود ، چه ضرر مادی و چه معنوی .

4 گاهی هم متعلق محبت ، فضل علمی و دانایی است مانند : محبت به علما و دانشمندان به خاطر علم و دانش ایشان .

5 گاهی هم متعلق محبت ، فضل اخلاقی و رفتارانسانی است مانند : محبت به صلحا و نیکان به خاطر سلوک الهی و انسانی آنان .

و موارد دیگر ......

محبت الهی آتش الهی است مرور نمی کند بر چیزی ، مگر آن را شعله ور سازد پس در این هنگام ، عبد دور می زند حول منتهی الهی و حقیقت منتهی الهی را در نهایت اعلای آن در خود تجلی می کند و قرار می گیرد در باغ های بهشت قدس الهی و پرواز می کند با بالهای عزت الهی در سراپرده های لطف ربانی .

هر شخصی به حسب غریزه و طبیعت فطری که خداوند متعال در وجود او قرار داده محبت به خیر و نیکی دارد و طالب آن است . و همه خیرات و و خوبیها پرتوی از خیر خداست همانگونه که خود این بندگان پرتوی از وجود خود خدای متعال هستند . در حقیقت محبت به خیر و نیکی محبت به خداوند است .

و این که برخی در شناخت خدای حقیقی به خطا رفته اند و در نتیجه در محبت به خدای حقیقی هم اشتباه کرده اند . مثلا بت پرست فکر کرده که بت خدای واقعی اوست لذا آن را می پرستد و به آن محبت دارد .

از این جهت فارق از حق و باطل بودن اعتقادات افراد در مسئله خدا ، اگر کسی به خدا و معبود باطل دیگری توهین کند ، او ناراحت خواهد شد و این استثنا هم ندارد ، این مثبت فطری بودن محبت بندگان به خداوند است .

فطرتا و باطنا به خدای واقعی اعتقاد دارد لکن تابع هوای نفس گردیده و از اختیار خود سوء استفاده می کند و به ظاهر با خدای حقیقی سر جنگ و ستیز داشته و عملا دشمن خدا محسوب میشود . یا حماقت نمرود که به خیال خود به جنگ خدای آسمانها میرود .

این قبیل افراد هم فطرتا و باطنا محبت خدا را دارند لکن ظاهرا و عملا از اختیار خدا دادی خود در مسیر خواهشهای نفسانی خود سوء استفاده نموده و به ندای فطرت خود جواب منفی می دهند و در نتیجه دشمن خدا می شوند .

وجود خود را وقف سایرین نمودن و در ازای آن توقع پاداش نداشتن.

توسط عنایت و فیض یک استاد روحانی ، می توان به این محبت دست یافت .

جلب عنایت استاد روحانی ، لطف و عنایت مرشد ارمغانی ارزان و ناچیز نیست. و آن زمانی میسر است که در انجام خدمت همیشه حاضر باشیم و از مورد خدمت واقع شدن اجتناب ورزیم.

 

برای کسب لطف و عنایت مرشد راه های زیر موجود است:

 

1-خیرخواهی دیگران حتی اگر به ضرر ما منجر گردد.

2-اجتناب از غیبت

3- صبر و شکیبایی

4- کوشش در نگران نشدن(کوشش در نگران نشدن تقریبا غیر ممکن است با این همه می توان به آن رسید)

5- بیشتر به نکات خوب و کمتر به نکات بد سایرین اندیشیدن.

 

و در آخر به کلیه نکات فوق عمل نمودن.

 

عمل نمودن( یعنی اجرا کردن آن در زندگی روزمره یعنی آن را زندگی کنیم نه اینکه آن را بخوانیم و به دیگران بگوییم).

 

وقتی عیسی مسیح فرمود:" همسایه خود را دوست بدارید" منظور او عاشق همسایه شدن نبود. پیروی کامل از یکی از راه های فوق بقیه را به دنبال خواهد داشت.

محبت ورزیدن با عاشق شدن تفاوت دارد. محبت نمودن مستلزم ایثار است در حالی که در عاشق شدن، ارضا،خواسته و آرزو نهفته است.

درباره محبت در روایات صحبت های زیادی شده است. ما در روایات لفظ عشق نداریم. اما در بعضی از روایات برای غیر خدا استعمال شده است.

ولی شدت محبت را عشق می‌گویند. ( و الذین آمنوا اشدّ حبا الله )

محبت فرع بر زیبایی و جمال است. هر جا انسان زیبایی را مورد شناخت خویش قرار دهد به آن چیز محبت پیدا می‌کند اینکه انسان به اشیاء زیبا ظاهری علاقه دارد شکل نازله آن است.

 

شهوت لذت عارضی است ولی نفس درک و شناخت زیبایی محبت‌آور است و موجب حصول لذت درونی و لذت ذاتی می‌شود، بنابراین نتیجه می‌گیریم که محبت تابعه از زیبایی و جمال است که این محبت بستگی به میزان شناخت دارد به همان اندازه که به جمال جمیل شناخت پیدا می‌کنیم به آن شیء محبت پیدا خواهیم کرد.

پس اختلاف مراتب محبت تابع اختلاف مراتب معرفت است لذا باید ابتدا ببینیم که اقسام معرفت چگونه است تا بتوانیم اقسام محبت را درک کنیم از دیدگاه اهل معرفت زیبایی حقیقی از خداوند است ( ان الله جمیل و یحب الجمال ) ما اگر مهربانیم تا حدی است که عصبانی نشده باشیم و وقتی عصبانی شدیم آن صفت مهربانی ما می‌رود.

یعنی این عطوفت مقید است اما صفات خداوند مطلق است یعنی خداوند در همان حال که عطوف است منتقم نیز هست. یعنی در تحت هر لطفی قهری است در تحت هر لطفی نهفته است. صفات خداوند عین ذات است و صفات موجودات ممکن عارض بر ذات است بنابراین رحمت الهی غضب الهی است و غضب الهی رحمت الهی است بنابراین از نظر ما مجمع الاضداد است البته اگر از مقرّ الوهیت بنگریم همه صفات عین هم هستند و یکی می‌باشند.

 

در عالم کثرت همه چیز با هم تزاحم دارد ولی در عالم وحدت همه چیز یکی‌اند. وحدت دارند نه اتحاد ( که فرع بر دوئیت است ) لذا شیخ شبستری در مورد وحدت در عالم وحدت چنین می‌گوید:

 

حلول اتحاد اینجا محال است

که در وحدت دوئی عین ضلال است

 

مانند نور منشور که اگر از منشور برگردیم یک نور است گفتیم که یکی از اوصاف الهی جمال است ( اللهم انی اسئلک بجمالک بالجمله و کل جمالک جمیل ) از این منظر لطف و قهرش زیباست.

اینکه اهل معرفت در بعضی احوال عذاب الهی را هم خریدارند و می‌گویند: “ اگر عذاب از سوی توست راضی هستیم” از این منظر می‌باشد.

 

قسم دوم زیبایی ، زیبایی عرضی و محدود است .

ما اعتقاد داریم هر چه در عالم هستی وجود دارد تجلیات ذاتی و صفاتی خداوند است.

 

در مباحث عرفانی موجودات این عالم مظاهری از اسماء الهی هستند و از آن جا که خداوند زیباست بنابراین همه چیز در این عالم زیبا می‌باشد و به عبارتی « احسن کل شیء خلقه » .

 

اگر خداوند را در مرحله صفات و افعال بشناسیم یعنی از پایین به بالا برویم و یا از اثر پی به مؤثر ببریم، ( برهان « انّی ») این معرفت معرفت عوامانه است. برخلاف آنکه در دعاها می‌خوانیم « یا من دلّه ذاته بالذات » اینها می‌گویند چون خدای هست درختی هم هست بر خلاف آنهایی که می‌گویند اگر درختی است پس خدایی هم است.

 

این دو دسته یعنی کسانی که صاحب معرفت افعالی هستند و درک محضر می‌کنند ( محبت افعالی و صفاتی دارند ) و کسانی که معرفت به ذات پیدا کرده‌اند و درک حضور می‌کنند وجه مشترکشان این است که در عالم غفلت نیستند.

 

گروه سوم گروهی هستند که غافلند یعنی به همین مظاهری به طور استقلالی محبت می‌کنند. چرا که وجودی مجازی را وجودی حقیقی می پندارند، بنابراین آن محبتشان هم «عشق و محبت مجازی» است.

 

بنابراین اقسام محبت تابع اقسام زیبایی است.

 

محبت در مقام افعال متغیر و محبت در مقام ذات ثابت است آنکه در مقام افعال محبت به خداوند دارد مانند این است به خاطر احسان خداوند به او محبت پیدا کرده است لذا زمانی هم که بلایی نصیبش شود محبتش هم از بین می رود.

اما در مقام ذات چون سرچشمه را پیدا کرده‌ایم بنابراین او را در همه حال دوست داریم لذا محبت در مقام ذات به علت آنکه کامل است عشق گویند .

  • بتسابه مهدوی

عشق الهی بخش

بتسابه مهدوی | جمعه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۱۶ ق.ظ

عشق الهی بخش

دکتر بتسابه مهدوی

 

ما خداوند را به عنوان یک قدرت و نیرو می‌پرستیم اما خداوند به عنوان یک عاشق به عبادات ما پاسخ می‌گوید.

عشق بشری بسیار محدود است. در عشق بشری احتمال اینکه فرد با یک خوشحالی و شادمانی شیفته و مجذوب شود وجود دارد. در عشق بشری، از لحاظ عملی هیچ فرصتی برای گسترش و وسعت دادن به درک الهی ما وجود ندارد. یک عشق بشری حقیقی، حتی اگر روحی نباشد، کمی احساسات فیزیکی در آن وجود دارد. این احساس سعی می‌کند به ما نشان دهد که عشق نباید تعهد آور یا تحمیل شود. گر چه در عشق بشری ما همیشه احساس می‌کنیم دیگران ما را نمی‌خواهند یا به ما نیازی ندارند. همیشه کمی ترس یا نفرت در آن وجود دارد. عشق بشری، همانطور که هر کسی می‌داند، به شکست و ناکامی منتهی می‌شود و شکست منجر به تخریب می‌شود. در عشق بشری، ما احساس شیرین خود را نسبت به خود یا شخص دیگر از دست می‌دهیم و به از دست دادن حقیقت الهی خود منتهی می‌شویم.

 

عشق الهی هیچ تقاضایی را به وجود نمی‌آورد. این یک احساس خود جوش، ثابت و پایدار است. این حس در هر صورت نامحدود می‌باشد. آن مانند خورشید است، خورشیدی که برای همه است و همه می‌توانند از آن بهره ببرند، اما اگر ما درها و پنجره‌ها را ببندیم خورشید چه کاری می‌تواند انجام دهد؟ این عشق الهی خداوند است که باید در درون و از طریق عشق بشری عمل کند. اما اگر ما مراقب عشق الهی که دراطراف ما جاری است و یا اینکه می‌خواهد در ما جاری شود نباشیم، پس عشق الهی نمی‌تواند در درون ما و از طریق ما عمل کند.

 

عشق بشری تعهد می‌آورد، اما پیش از آنکه تعهد بیاورد محدود می‌کند. عشق الهی تذهیب می‌کند اما پیش از آنکه تذهیب کند، متوجه می‌شویم که تقریبا خود روشن و تذهیب شده است. عشق الهی با آگاهی از یک واقعیت برتر و بالاتر شروع می‌شود و آن ایمان و اعتقاد راسخ ما نسبت به یک واقعیت بسیار صحیح و درست می‌باشد. عشق الهی هر لحظه ما را تذهیب و پاک می‌کند و دراین تذهیب کردن ما یک احساس رضایت کامل و کلی داریم.

 

خداوند بدون هیچ قیدوشرطی همه انسانها را دوست دارد. به هر حال، این یک راز الهی است که هیچ ذهن بشری نتوانسته تاکنون آن را درک کند.

 

بیشتر خصوصیت طبیعی عشق بشری این است که یک نفر را تحمل کرده و دیگران را رد می‌کند. اما در عشق الهی که نامحدود و لا یتناهی است، هیچ پذیرش و هیچ تصرف و تملکی وجود ندارد، تنها احساس یکی شدن وجود دارد. این یکی شدن می‌تواند در یک حیوان، یک گل، یک درخت و یا حتی دیوار وجود داشته باشد. این مثل عشق بشری نیست که ما می‌خواهیم یک شخص یا یک شیء را به تصرف خود درآوریم و همچنین فردا دو نفر و پس فردا سه نفر را به تصرف و تملک خویش درآوریم. وقتی ما نسبت به شخصی عشقی آسمانی و الهی داریم، در آن زمان به طور اتوماتیک و خودکار یکی شدن تفکیک ناپذیر می‌باشد. هیچ پلی لازم نیست. ما فقط یکی می‌شویم.

 

عشق الهی به ما می‌گوید که زندگی ما بیشتر از آنچه تصورش را بکنیم اهمیت دارد. عشق الهی به معنای یک تعالی ثابت و پایدار نه فقط مرزهای بشری ما بلکه شناخت خود خداوند در درون و از طریق ماست.

 

در عشق الهی ما رشد می‌کنیم در عشق الهی عشق روح ما را آزاد و رها می‌کند و آگاهی ما را وسعت می‌بخشد. عشق یعنی یگانگی و یکتایی خداوند، یکتایی واقعیت، یکتایی شناخت فردی با یک شناخت نامحدود. وقتی از طریق مراقبه(مدیتیشن) و مکاشفه خود به یک شناخت جهانی می‌رسیم، به عشق بشری فکر نمی‌کنیم. ما تنها به عشق الهی و یکتایی فکر می‌کنیم. اگر ما یک شیء کوچکی مانند یک چاقوی کوچک داشته باشیم، نمی‌توانیم چیزهای خیلی بزرگ را با آن ببریم. اما اگر یک چاقوی خیلی بزرگ داشته باشیم، می‌توانیم چیزهای بزرگ را با آن ببریم. وسیله ای که ما از آن استفاده می‌کنیم درست مانند شناخت بسیار محدود ما می‌باشد. این دلیل این مسأله است که ما در عشق خود محدود می‌شویم. اما اگر از ابزار دیگری استفاده کنیم که بسیار وسیع و بزرگ می‌باشد و یا اگر از شناخت جهانی استفاده کنیم توانایی ما برای دریافت یک عشق الهی نامحدود می‌شود.


 

                    

عشق الهی از جانب خداوند و از طریق مراقبه و مکاشفه خود ماست که به وجود می‌آید، اما تنها زمانی که ما آرزوها را در سر بپرورانیم. یک کودک از پدرش یک پنی، یک سکه پنج سنتی و یا یک سکه بیست و پنج سنتی درخواست می‌کند. بیشتر از آن چیزی است که می‌خواهد. اگر از پدرش همیشه و در هر لحظه چیزی بخواهد پدر به او خواهد داد اما او تنها چیزی را به کودک می‌دهد که کودک از وی درخواست می‌کند. اما اگر کودک احساس کند که هر آنچه را که از آن پدر هست از آن او نیز هست و اگر او فقط می‌خواهد فرزندش را خوشحال کند پس احساس می‌کند کودک قادر به دریافت آن می‌باشد و به او تمام ثروتش را می‌بخشد.

 

 فقط می‌آموزم احساس کنم که واقعا مجبور نیستم خدا را بدست آورم اما برخی از روزها خداوند مرا می‌گیرد و درقلب من جاری می‌سازد سیلی از یک شادی وصف ناپذیر.

وقتی از خداوند هیچ چیز نمی‌خواهیم، او همه چیز به ما عطا می‌کند. او خواهد گفت:"این من هستم که عشق نامحدود و لا یتناهی می‌بخشم. چگونه است که فرزندان من هنوز با توانایی‌های بسیار محدود و دستیابیهای بسیار محدود باقی می‌مانند؟"به منظور تقویت و رشد این مساله که او و فرزندانش تنها هستند و اینکه ما ابزارهای لایق او هستیم، او آرامش، نور و سعادت نامحدودش را ارزانی می‌دارد.

 

زمانی که فرد بدون هیچ قید و شرطی تسلیم خواسته‌های خدا می‌شود، عشق الهی نامحدود بدست می‌آید و همه چیز به شکل عشق روی می‌دهد. ما آرامش را بدست می‌آوریم اما این آرامش به شکل عشق به وجود می‌آید و ما از طریق عشق این آرامش را به بشریت می‌دهیم. ما آرامش و نیرو و قدرت خود را گسترش می‌دهیم زیرا ما عاشق هستیم. خداوند خود همه چیز را از طریق عشق نشان داده و آشکار می‌سازد. در این دنیا برروی زمین و در دنیای دیگر در بهشت تنها یک چیز است که خداوند نسبت به آن غرور دارد و آن عشق است، عشق الهی.

  • بتسابه مهدوی

بدن دردمند(کالبد درد)

بتسابه مهدوی | جمعه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۱۴ ق.ظ

بدن دردمند(کالبد درد)

دکتر بتسابه مهدوی

تمام افراد دارای کالبد درد هستند، حتی پیامبران و قدیسین. هرچه این کالبد عظیم تر و حجیم تر باشد، احتمال هوشیار و آگاه شدن بیشتر است.

 

محتوای بدن دردمند، سرنوشت و مسیر  زندگی افراد را مشخص و می سازد.

کارکرد این کالبد در زندگی به دو بخش تقسیم میشود:

الف) تعیین هویت و مسیر کلی فرد در این عالم.

ب) ایجاد ووهدایت اتفاقات کوچک و بزرگ و شیوه ی برخورد فرد با رخدادها ، موضوعات و افراد.

این دو بخش، در حقیقت دو سرفصل هستند، و هر کدام زیر مجموعه های گوناگونی دارند.

 

  توضیح مختصر در مورد بخش الف :

  الف: کالبد درد از دوران کودکی و معمولن بعداز هفت سالگی بر اساس یادگیری از محیط و درصد کمی هم ارثی، فرد را به سمت اعمال و افکاری می برد که شخصیت و هویت فرد شکل میگیرد.

کسانی که کالبد دردشان از رنج و دردهای متداول و پایین تر از ظرفیتشان انباشته باشد، هویت عام دارند با رفتار و افکاری معمولی - وقتی می گویم عام؛ با توجه به موضوعی که الان مطرح است این کلمه استفاده می شود و عام بودن ربطی به تحصیلات و طبقه ی اجتماعی ندارد. عام در اینجا می تواند یک کارگر ساده یا یک دکتر یا فردی ثروتمند باشد - عوام در موضوع معنوی و انسان شناسی کسانی هستند که بطور روزمره عادت به استفاده از رفتار ناپسند مثل حسادت دروغ و غیبت و ... دارند.

کسانی که در کالبد درد شان حادثه یا رخدادهای غیر معمول ضبط شده است و متحمل درد و رنج شدیدتر از ظرفیشان شده اند، در گروه خواص قرار می گیرند.

این افراد یا به سمت ناهنجاری ها می روند و اعتیاد به رفتار و افکار ناپسند غیر معمول پیدا می کنند. ضمن اینکه از رفتار ناپسند معمول هم تغذیه می کنند.

افرادی که مرتکب کلاهبرداری، دزدی، رفتار افراطی جنسی، مصرف مواد مخدر، زیرآب زنی مستمر و... می شوند. همین کسایی هستند که درد و رنجی مضاعف از ظرفیتشان متحمل شده اند.

این دسته در صورت بهره مند شدن از موقعیتی خاص در شرارت نامشان ماندگار خواهد شد. این موقعیت ها معمولن در عالم سیاست بیشتر وجود دارند. افرادی مانند هیتلر، ناپلئون، صدام حسین ،چنگیز، سازنده ی بمب اتم و...نام های آشنا از همین گروه هستند.

گروه دومی که حوادث تلخ کم نظیر را تجربه کردند، در طول زندگیشان با تابش اندک نور آگاهی به وجودشان، فردی خاص شده اند یعنی بر عکس خواص دسته اول، این ها در آگاه و عارف بودن خاص می شوند. مانند تمام شخصیت های بزرگ و محبوب.

پیامبران. عرفا یا افراد حقیقی مثل گاندی. انیشتن. علی ابن ابی طالب. علامه طباطبایی اکهارت تل. کریشنامورتی. مولوی. نلسون ماندلا. علی شریعتی و... افرادی هستند که رنج ودرد  حوادث غیر قابل تحمل و تابش نور آگاهی به کالبدشان. باعث شده در مسیر معنویت و آگاهی بخشی به آدمی به عنوان افرادی با روح های فردیت یافته ی بزرگ جاودانه باشند.

 

  آنچه در مسیر زندگی فرد مهم است؛ چگونگی انفجار یا تخلیه ی کالبد دردش است.

انفجار برای همه امکان پذیر نیست. اما تخلیه فرصتی ست برای یک جهش بزرگ معنوی که انجامش خود خواسته و شدنی ست.

 

  پرداختن به امور مربوط به بدن درد مند از اصول اولیه ی زندگی معنوی و بالاتر از این باید گفت پیش نیاز تحول و تغییر است.

تمام ما غیر از کالبد فیزیکی مان کالبد های دیگر ی هم داریم. که یکی از آنها "کالبد درد" نام دارد.  این کالبد از تمام درد و رنج های ما از کودکی تا اکنون انباشته شده است. و برای حیات خود دایم باید رنج بیافریند. در حقیقت تا این کالبد پاکسازی نشود. هر گونه رشد معنوی و آگاهی با سختی اتفاق می افتد.

در آینده در این مورد مطالب مفیدی گذاشته خواهد شد و در صورت فراهم آمدن زمان و موقعیت ، کارگاهی نیز به منظور تخلیه ی این کالبد راه اندازی می شود. توضیح در مورد مطلب بالا👆

 

تمام ما غیر از کالبد فیزیکی مان کالبد های دیگر ی هم داریم. که یکی از آنها "کالبد درد" نام دارد.  این کالبد از تمام درد و رنج های ما از کودکی تا اکنون انباشته شده است. و برای حیات خود دایم باید رنج بیافریند. در حقیقت تا این کالبد پاکسازی نشود. هر گونه رشد معنوی و آگاهی با سختی اتفاق می افتد.

در آینده در این مورد مطالب مفیدی گذاشته خواهد شد و در صورت فراهم آمدن زمان و موقعیت ، کارگاهی نیز به منظور تخلیه ی این کالبد راه اندازی می شود.

 

  • بتسابه مهدوی