نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۷۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

تکفیر عطار

بتسابه مهدوی | شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۴۸ ق.ظ

تهمت برای تکفیر عطار

دکتربتسابه مهدوی

 

حکایتی بسیار زیبا  و خواندنی ...

یکی از فقیهان و علمای متعصب زمان زندگی عطار که از فرقه های مختلف تصوف و دراویش متنفر بود .از طریق یکی از نزدیکان عطار این غزل را به دست آورد ...👇🏼️👇🏼

ز عشقت سوختم ای جان کجایی ؟

بماندم بی سر و سامان کجایی ؟

نه جانی و نه غیر از جان ،چه چیزی ؟

نه در جان ،نه برون از جان ،کجایی ؟

ز پیدایی خود ،پنهان بماندی

چنین پیدا ،چنین پنهان کجایی ؟

هزاران درد دارم لیک بی تو

ندارد درد من درمان ،کجایی ؟

چو تو حیران خود را دست گیری

ز پا افتاده ام حیران ،کجایی ؟

ز بس کز عشق تو در خون بگشتم

نه کفرم ماند و نه ایمان کجایی ؟

بیا تا در غم خویش ببینی

چو گویی در خم چوگان کجایی ؟

بیا تا در غم خویشم ببینی

ندانم تا در این چوگان کجایی ؟

ز شوق آفتاب طلعت تو

شدم چون ذره سرگردان کجایی ؟

شد از طوفان چشمم غرقه کشتی

ندانم تا در این توفان کجایی ؟.

چنان دلتنگ شد عطار ،بی تو

که شد بر وی جهان زندان کجایی ؟

حکایت ما از اینجا آغاز میشود ..

ادامه دارد ...در پارت بعدی 👇🏼👇🏼👇🏼

🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹

 

آن فقیه متعصب این غزل را بهانه ای ساخت .تا علیه عطار مدارک بی ایمان بودن عطار را اثبات نموده و حکم تکفیر بگیرد .او در یکی از مدارس علمیه بر سر منبر رفت و برای جوانان بی اطلاع شروع به سخنرانی نمود .و تمامی ابیات غزل را با حوصله ی کافی برای جوانان تند و کم صبر و پر شور و احساساتی به شرح زیر تفسیر کرد و اعتراضات فقهی اش را بر این تعبیرات خود این طور بیان نمود :👇🏼😃😃👇🏼

۱-اولا هیچ معلوم نیست که واقعا چنین عشقی مجازی نباشد و این بنده ی خدا دلباخته ی زن یا دختری نیست .

۲-ثانیا مگر میتوان برای خداوند (کجایی )را به کار برد ؟مگر خداوند نیز (کم و کیف این متی ) دارد که کسی بخواهد بداند خداوند کجاست ؟جا و مکان برای اشیا است نه خداوند ،برای مخلوقات است نه خالق یکتا . بنابر این شاعر قائل به این شعر مشرک است و فاسق چون برای خداوند جسم در نظر گرفته است و خداوند جسم نیست .

۳-ثالثا :میگوید :از پیدایی خود پنهان مانده ای ...و این تناقض واضح دارد و مطابق دلایل عقلی این حرف حرفی نامربوط است .چون هر چیزی یا پنهان است یا پیدا ...بنابراین نمیتواند هم پیدا و هم پنهان باشد ..مگر جمع ضدین محال نیست ؟؟؟؟پس این شاعر شعور و منطق درست و حسابی نداشته

۴-رابعا میگوید :بدون تو من هزار ها درد دارم .این مرد بی دین نمیدانسته که اصلا بدون خداوند امکان ندارد تصوری کرد .

او بوده است و همیشه خواهد بود ..بنابراین کسی که میگوید بی خداوند بودن هم ممکن است او کافر است و خداوند را محدود تصور کرده است .😃

ادامه دارد .....

🔮🌻🔮🌻🔮🌻

 

۵-خامسا :این شاعر مجنون میگوید از بس که در عشق او در خون افتاده ..و خون که نجاست است ..ایمانی برایش نمانده ..از این ابیات میفهمیم که عشق او چون آغشته به نجاست است یک عشق خاکی بوده و از آن مهم تر اینکه خودش میگوید :برای من ایمانی نمانده است .

یعنی همه ایمانم را به پای این عشق از دست داده ام .و این اعتراف شاعر بر علیه خودش کافیست که ما حکم کنیم که او کافر است .چون بر طبق اصل فقهی و حقوقی (اقرار العقلا علی انفسهم جائز )؛خودش رسما اقرار کرده است که ایمانی برایش نمانده ..پس کافر است .

۶-سادسا :این شاعر بی عقل میگوید :از شوق آفتاب طلعت تو من چون ذره ای سرگردان شده ام حالا کجایی ؟؟؟این نابخرد که بالاخره برایش معلوم نشده است .که خدا پنهان است یا پیدا ،ناگهان میگوید :از شوق تو من سرگردان شده ام

خوب یک عاقلی نبوده به این بگوید آخر بیچاره سفیه اگر خدا پنهان است .چگونه آفتاب طلعت او را تو دیده ای .از آن مهم تر این که خداوند را به خورشید تشبیه کرده و نمیدانسته که طبق صراحت قرآن کریم میفرماید :لیس کمثله شیئ ؟پس چگونه چنین جراتی کرده ؟؟؟

۷-آخرا :این که این بیچاره که خدا را دیده بود آنهم به وضوح آفتاب ..باز در بیت آخر میگوید (بی تو جهان برایم زندان شده است )و معلوم نشد که اصلا در چه حالی این شعر را گفته ،بنابراین آنهایی که میگویند دراویش در خانقاه ها حشیش میکشند و حواسشان پرت است راست میباشد .و گرنه آدم عاقل هیچ موقع اینقدر بی ربط سخن نمیگوید

مطالبی که آن فقیه متعصب بی بصیرت برای جوان های بی تجربه میگفت :کافی بود تا اولین حرکت های علیه عطار را بوجود آورد و کم کم او را به بی دینی یا شرک متهم کنند. البته چون موقعیت مالی و شغلی و اعتباری عطار آن موقع بسیار خوب بود نمیتوانستند او را به طور علنی و وضوح متهم نمایند .

خلاصه شایعاتی ساختند و بدتر از این سخنرانی را در مسجد عقیل بزرگ نیشابور گفتند و عطار را متهم نمودند که گفته حتی حاکم شهر مردی فاسد الایمان است .از آنجا که مشیت الهی قرار نگرفته بود که عطار مورد اذیت قرار گیرد .

👇🏼 🐚🌹🐚🌹👇🏼

اتفاقا برای حاکم شهر حادثه ای ناگوار رخ داد و مشاور او که مردی دیندار بود به حاکم گفت علاوه بر نذورات و صدقات برای رفع بلا بایست خودت هم برای خداوند کاری انجام دهی ..تا خدا تورا یاری رساند .حاکم گفت چه کنم گفت اکنون ماه جمادی الاثانی است .رجب و شعبان را روزه بگیر ..

حاکم گفت بسیار خوب ..و اعلام نمود که وسایل خلوت فراهم نمایید ما میخواهیم روزه بگیریم و به ماه مبارک وصل نماییم

این خبر دهان به دهان پیچید. عطار که از خبر چینی و دسایس و حیله های فقها نسبت به خود خبر داشت .به منظور تشویق و مدح یک عمل نیک از حاکم و به منظور خنثی نمودن سعایت و بدگویی های مخالفان غزل زیر را سرود و توسط شخصی مطمین در روز عید فطر به دست حاکم فرستاد :👇🏼 🌻🌹

مکن مدار ،برای من ای پسر روزه

که کرد عارض سیمین تو چو زر روزه

ز ماه روزه چو کاهی شد ای پسر ماهت

چگونه ماهی ماهی بود پسر روزه

دل از فراق روزه ی تو در وصال بماند

بجان تو که بنگشاد او دگر روزه

سه ماه روزه گرفت و ز نور روزه ی او

مدام در جهان گشت نامور روزه

ز بهر روزه ی شه نه سپهر جشنی ساخت

که بو که شه بگشاید بدین قدر روزه

کسی که روزه گرفتست از شفاعت او

اگر چه هیچ شماری توان شمار روزه

خدایگانا شعر لطیف را عطار

ردیف کرد بمدح تو سر به سر روزه

همیشه تا شب و روز است عید روزی باد

هزار عیدت و عیدت باد هر روزه ....

🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃👇🏼

وصول این شعر به دارالحکومه آن چنان حاکم را از وی خشنود ساخت که دیگر کسی جرات نکرد تهمت بی دینی به وی زند .حاکم عطار را برای دادن پاداش و خلعت به نزد خود دعوت نمود. اما عطار به دلایل استغنای طبع و مناعت فراوان از این امر سر باز زد و با نوشتن رقعه ای ضمن تشکر از عدم حضور در مجلس حاکم عذر خواهی نمود و اجازه خواست تا به خلوت و گوشه ی فقر معنوی خود مشغول باشد .

🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻

 

  • بتسابه مهدوی

توضیحاتی در رابطه با انرژی

بتسابه مهدوی | شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۴۱ ق.ظ

توضیحاتی در رابطه با انرژی

دکتر بتسابه مهدوی

 

این انرژی در تمام افراد بشر به میزان کم وجود دارد. زمانی که عضوی از بدن ضربه می خورد و یا درد می گیرد، به طور ناخودآگاه فرد کف دست خود را روی محل درد می گذارد و حاضر به برداشتن دست خود نیست و اغلب دست چپ را روی محل درد گذاشته و دست راست را روی دست چپ می گذارد. درد مقداری کاهش می یابد. این کاهش درد به دلیل خارج شدن انرژی مذکور از کف دست هاست. انرژی کف دست چپ خاصیت تسکین درد بیشتری دارد.

 

این انرژی در برخی از افراد قابل پرورش می باشد. برای اینکه فردی بتواند درمانگر شود، باید توانائی متافیزیکی خاص آ ن را داشته باشد. در غیر این صورت فشار زیادی را باید متحمل شود و دچار یک سری مسائل و مشکلات خواهد شد و در معرض ابتلا به بیماری ها و مشکلات بیمارانی که روی آنها کار می کند، خواهد بود.

 

با انجام یک سری مراقبه ها و تمرینات مداوم، دومین چاکرا از پائین (موسوم به مرکز تان تین) در فرد باز و فعال می شود. انرژی کیهانی در این چاکرا ذخیره شده و در درمان استفاده می شود یا به صورت کانالی برای انتقال انرژی مورد استفاده قرار می گیرد. زمان لازم برای این کار در حالت عادی بین ۵ ـ ۲۰ سال طول می کشد. توصیه می شود این کار حتماً توسط یک استاد انجام گیرد و تمرینات شخصی به هیچ عنوان توصیه نمی گردد. انجام این کار نیاز به تهذیب نفس نیز دارد. چون هرگونه سوءاستفاده از این انرژی براساس قانون کارما باعث صدمه مضاعف به خود فرد می شود.

 

(Karma = قانون عمل و عکس العمل: همیشه عملی را که از خود صادر می کنید، در جائی دریافت می نمائید).

دکتر بتسابه مهدوی

17 مرداد 1395

تهران

 

 

  • بتسابه مهدوی

تمرین‌های حضور ذهن

بتسابه مهدوی | شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۹ ق.ظ

تمرین‌های حضور ذهن

بتسابه مهدوی

 

متاسفانه راهی برای اینکه یک‌شبه استاد حضور ذهن شوید وجود ندارد. اگر صحبت از سال به میان نیاوریم، دستیابی به چنین توانی حداقل ماه‌ها زمان برای تمرین نیاز خواهد داشت تا بالاخره به نتایج بسیار خوبی دست پیدا کنید. اما جالب است بدانید که حتی برداشتن اولین قدم نیز موجب ایجاد تفاوت بسیار بزرگی خواهد شد؛ زمانی که برای حدود یک هفته یا بیشتر به تمرین ادامه دهید، احتمالا به آرامی متوجه تفاوت‌هایی در نسبت به شیوه‌ی کارکرد، بازدهی و احساس‌تان خواهید شد.

در آغاز، شما تنها قادر به تمرین حضور ذهن در بازه‌های زمانی کوتاهی خواهید بود. اگرچه بسیاری افراد، ۱۰ دقیقه در روز را برای شروع پیشنهاد می‌کنند، اما شخصا تصور می‌کنم در ابتدای امر، حفظ تمرکز حتی برای چند دقیقه نیز بسیار چالش‌برانگیز است. بعنوان شخصی که نوشتن را بخشی از زندگی خود می‌دانم، خود را همیشه در حالی می‌یابم که در حال فکر کردن به کار روی مقاله‌ی بعدی هستم. تفکراتی نظیر اینکه از چه عبارتی برای قسمت خاصی از بحث بهره خواهم برد، زمینه‌ی نوشته‌ی بعدی در خصوص چه موضوعی باشد و بسیاری موارد دیگر. حال شما چه دانش‌آموز و دانشجو باشید، چه یک دونده، خواننده‌ی مشتاق، گیمر، نوازنده، کارمند یا کارآفرین؛ هرچه که باشید با شرایط مشابهی در تفکرات خود مواجه خواهید بود. شاید حتی مسائل احساسی و رابطه‌ای موجب کاهش بهره‌وری شما شده باشد و از جلوگیری از ورود تفکرات خوشایند و ناخوشایند به ذهن‌تان عاجز شده باشید. بسیاری از ما چند زمینه‌ی متفاوت را بصورت همزمان دنبال می‌کنیم و گاهی برای عدم تداخل فکری آن‌ها دچار مشکل می‌شویم.

اما اینکه بتوان تنها چند دقیقه بر یک مساله‌ی واحد متمرکز بود فوق‌العاده است. در بسیاری از منابع، زمانی که با توصیه‌ای در خصوص مراقبه یا حضور ذهن مواجه می‌شوید، به شما گفته می‌شود که برای چند دقیقه  تنها روی نفس کشیدن خود متمرکز شوید. انجام این فعالیت نقطه شروع بسیار خوبی محسوب شده و زمانی که دچار سرگردانی ذهن شده باشید، به واقع به شما کمک خواهد کرد تفاوت ایجاد شده را درک کرده و متوجه عمق درگیری ذهنی خود شوید. هرگاه احساس کردید دچار آشفتگی ذهنی شده یا تمرکز خود را از دست داده‌اید، بار دیگر تمام توجه ذهنی خود را معطوف نفس کشیدن‌تان کنید. این تمرین به شما کمک خواهد کرد یاد بگیرید همواره متمرکز مانده و نسبت به حالات خود آگاهی داشته باشید.

افزون بر این، تمرین حضور ذهن به وسیله‌ی فعالیت‌های روزمره نیز امکان‌پذیر است. اگر در حال گوش کردن به موسیقی هستید، تنها روی شنیدن اجزای آن تمرکز کنید و اجازه‌ی فکر کردن به خود ندهید. این روش امکانی را برای شما فراهم خواهد کرد که تنها روی ادراک حسی مشخص تمرکز کنید. پس از آنکه برای مدت زمان مشخصی به تمرین تمرکز ادامه دادید، قادر خواهید بود یک گام به جلو نهاده و روی وظایف متمرکز شوید؛ توجه خود را روی وظیفه‌ای که در دست اجرا دارید و نیز احساس و واکنش‌تان نسبت به آن حفظ کنید.

اگر در حال کار روی یافتن تعدادی مقاله در خصوص موضوع خاصی هستید، اجازه ندهید اطلاع از رسیدن توییت‌های جدید روی تایم‌لاین یا ورود ایمیل‌های جدید به اینباکس موجب پرت شدن حواس شما شود؛ تمرکز خود را روی فرآیند جستجو حفظ کنید. اگر در یک جلسه یا کنفرانس حضور دارید، در رویاپردازی و خیال‌بافی در خصوص تعطیلی آخر هفته غرق نشوید؛ تمام تمرکز خود را روی جلسه قرار دهید.

اگر در حال نگارش یک متن هستید، در حالی که هنوز در خصوص نحوه‌ی آغاز جمله‌ی بعدی اطمینان ندارید، به بهانه‌ی یک استراحت خارج از برنامه شروع به اجرای یک بازی روی گوشی یا گوش دادن به موسیقی نکنید؛ تنها به نوشتن ادامه دهید تا کار به بهترین شکل به پایان برسد. این مثال نمونه‌ی بارزی از تجربه‌ای است که بارها با آن مواجه بوده‌ام.

اگر در حال عبور از محیط آرامی هستید، با تمرکز کامل اجازه دهید هرآنچه روی آن قدم می‌گذارید را درک کرده و احساس کنید. این‌ها همگی از راه‌هایی هستند که می‌توانید با اجرای آن‌ها به تمرین حضور ذهن بپردازید؛ راه‌هایی که هم در مقابل کامپیوتر و هم به دور از آن کاربرد خواهند داشت. در آغاز، تلاش کنید به آرامی شروع کرده و به مرور، تمرین‌های خود را گسترش دهید تا جایی که تمام وظایف و امور روزانه‌ی شما با حضور ذهن و تمرکز همراه شود. در نهایت متوجه می‌شوید که هنگام سرگردانی ذهن، باز گرداندن آن به کاری که در حال انجامش هستید بسیار ساده‌تر خواهد شد. بنابراین تمرین و ورزش ذهنی حقیقی همین است: هدایت و مسیردهی به تفکرات. هنگامی که موفق شوید فکر خود را برای چند دقیقه روی یک مساله ثابت نگاه دارید، متوجه خواهید شد که تا حدودی در تمرکز و بهره‌وری شما بهبود حاصل شده است.

دکتر بتسابه مهدوی

30 مرداد 1395

  • بتسابه مهدوی

داستان صوفیانه

بتسابه مهدوی | شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۱ ق.ظ

  تفاوت عالم با بصیرت و عالم بی بصیرت
یک داستان صوفیانه

 

دکتر بتسابه مهدوی

فیلسوفان ، منطق دانان ،حکیمان و علما همه جمع شده بودند تا ملاصدرا را محاکمه کنند .

اتهام او سخت سنگین بود .ملا نصر الدین متهم شده بود که از روستایی به روستایی دیگر رفته و جار زده است که (ایها الناس !عالمان تان جاهلند ،ثبات قدم ندارند .سر در گم اند !) او را به تشویش اذهان عمومی متهم کرده بودند .)💠🍃💠

قاضی گفت :تو نخست صحبت کن ملا

ملاصدرا گفت :لطفا قلم و چند ورق کاغذ بیاورید .قلم و چند کاغذ آوردند .

ملا گفت :به هر یک از علما یک ورق کاغذ بدهید .ورق ها را توزیع کردند .💠

ملا به قاضی گفت :لطفا از آن ها بخواهید جداگانه ..نظر خود را درباره ی این پرسش بنویسند :نان چیست ؟؟؟

قاضی از شاکیان خواست که اینکار را بکنند. و آنها نیز اینکار را کردند .و جواب ها را روی کاغذ نوشتند و به قاضی دادند .

قاضی جواب ها را خواند :👇🏼️💠

اولی نوشته بود :نان غذا است .

دومی نوشته بود :نان ترکیبی از آب و آرد است .

سومی نوشته بود :نان موهبتی الهی است .

چهارمی نوشته بود :نان بر حسب کاربردهای متفاوت کلمه ی نان معانی متفاوتی خواهد داشت .

پنجمی نوشته بود :نان ماده ای مغذی است .که خمیر پخته شده است.

ششمی نوشته بود :هیچ کس واقعا نمیداند نان چیست  💠🍃💠

آنگاه ملانصرالدین گفت :👇🏼

جناب قاضی اینها در تمام عمرشان نان خورده اند اما هنوز بر سر معنای نان اختلاف دارند و اتفاق نظر ندارند .پس چگونه میتوانند درباره ی درستی یا نادرستی کارها و حرف های من نظر بدهند ؟آیا حرف اینها میتواند حجت باشد ؟؟؟🍃💠💠🍃

 

آری ،این است حال همه ی فیلسوفان و عالمان و فاضلانی که از بصیرت بی بهره اند .آن ها چیزهایی میگویند و میبافند که خودشان نیز از معنای آن ها سر در نمی آورند .آن ها در شب تاریک روح خود ،سرگردانند ،و به تعبیر حکیم خیام نیشابوری 👇🏼🔵🔴👇🏼

آنان که محیط فضل و آداب شدند .

در جمع کمال شمع اصحاب شدند .

ره زین شب تاریک نبردند برون ...

گفتند فسانه ای و در خواب شدند .

آنها حتی از شناخت دقیق خود نیز عاجزند. پس چگونه میتوانند چیزهای دیگر و خدا را بشناسند ؟

باید در رفع حجاب ها کوشید ،نه در جمع کتاب ها ....🔴🔵🔴

با جمع کتاب ها ...حجاب ها رفع نمیشود .

عزیزا ...اگر محجوب باشی ...تلنبار نمودن کتاب ها و اطلاعات ،لایه ای دیگر بر حجاب های تو اضافه مینماید .آنگاه

به تعبیر مولانا میشوی👇🏼🔴

هر چه گویی ای دم هستی از آن

پرده ای دیگر بر او بستی بدان ..

آری جمع کتب و مطالعه با ولع علم کمکت میکند تا ماهرانه تر به علم و فضل تظاهر نمایی ..میتوانی آن ها را پشت سر خود ردیف کنی و هنگامی که میهمانی به خانه ات آمد ادعای فضل کنی ؟اما آیا 👇🏼🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵🔴👇🏼👇🏼👇🏼

این کتاب ها میتوانند ستار العیوب تو باشند ؟؟؟آیا میتوانی جهل خود را در پشت آنها پنهان کنی ؟با جمع آوری اطلاعات و معلومات چیزی از جهل آدمی کاسته نمیشود .بعکس ؛بر جهل او چیزی اضافه میشود ...قطره ی دانش هنگامی خوب است که به دریاهای هستی متصل باشد و گره گشاید .

آنگاه معلومات تو مثل دیواری میشود که جهل تو را محافظت میکنند ...آبشخور نادانی تو میشوند.  و موجب میشود که ندانی که نمیدانی. ..مایه ی جهل مرکب تو میشود .

جهل مرکب ،خطرناک تر از جهل و نادانی صرف است . اگر ندانی که نمیدانی ...چگونه خواهی دانست و روشن خواهی شد ؟؟؟

اگر تاریکی درون خود را فراموش کرده باشی.....هیچ گاه روشنایی را نخواهی جست .اگر باور کرده باشی که میدانی ،

چه چیزی تو را به راه های پر هیجان آگاهی خواهد کشاند ؟

معلومات صرف ،هرگز جهل مرکب تو را به آگاهی تبدیل نمیکنند .

معلومات صرف ،فقط توهم آگاهی ایجاد میکنند.  معلومات صرف سرابی است که انسان آن را آب میپندارد ...اما در واقعیت ،سراب ،سراب است و هرگز تشنگی تو را بر طرف نخواهد کرد ....

بین جاهلان و کسانی که فقط معلومات اندوخته اند ،تفاوت فقط در کمیت است ...نه کیفیت ....آن ها اصلا تفاوتی کیفی ندارند ...جاهل ،کمتر از عالم بی بصیرت معلومات دارد  همین و بس. .

🔴🔴🔴عالم بی بصیرت میتواند چیزهایی را طوطی وار تکرار کند که جاهل نمیداند .

عزیزا. .....🔵🔴

سخن و کلمه هنگامی سرشار از معنا میشود که از تجربه باردار باشد .

 

عزیزا ....🔮

تو میتوانی معانی همه ی لغت های یک لغتنامه ی قطور را به حافظه بسپاری

اما معانی همه ی آنها را نیز تجربه کرده ای .؟؟؟آیا هنگامی که واژه ی خدا را به کار میگیری آیا میدانی درباره ی چه چیزی سخن میگویی ؟؟؟آیا معنای واژه ی خدا برای تو با همین معنا در دل و باور مولا علی ع و مسیح و حلاج و بودا یکیست ؟؟؟؟؟🔮

این واژه برای تو تنها یک واژه است ..اما در پس به کار گیری این واژه خطری خوابیده است ...خطر این است که ممکن است تو گمان نمایی که با به کار گیری یک واژه محتوای آن را نیز تجربه نموده ای ....

دانستن واژه ی خدا به معنای شناختن خدا نیست .هر کافری هم این واژه را میداند .

دانستن واژه ی عشق ...تجربه ی عشق نیست.

دانستن واژه ی آتش فهمیدن آتش نیست .

با گفتن واژه ی طاهر تو پاک نمیشوی مگر توبه کنی و در اعمالت پاک گردی ..

معلومات چیزی بر بصیرت انسان نمی افزاید ...🔮

عزیزا ...واژه ها سمبل و نمادی بیشتر نیستند .اگر تو معانی وجودی را در این واژه ها نریزی ،آن ها تهی اند ...معانی در کلمات نیستند .. معانی در فرد و تجربه های اویند. ..🔮

کسی که پر از معلومات است و به همین بسنده کرده ...پر از غباری است که از کتاب ها و گفته ها بر جانش نشسته است .حال چنین عالمی از حال نادانان بدتر است ...زیرا چنین عالمی به جهل مرکب دچار است ..کسی که خوابیده را میشود بیدار کرد که نادان است .اما کسی که خود را به خواب زده است نمیتوان به آسانی بیدار نمود ..نادانی صرف خود خلوصی دارد و از این خلوص میشود گامی به جلو برداشت .اما ناخالصی عالم بی بصیرت را نمیتوان به راه بصیرت به آسانی آگاه نمود .

عزیزا ....💠️💠

اگر علم پاره ای از زندگی تو نباشد ..

باریست اضافی بر دوش تو که حمل میکنی ...حمل این بار اضافی نه تنها ضرورتی ندارد بلکه مانع نیز هست .نمیگذارد چابک تر گام بر داری ..

حکایت عالم بی بصیرت ..حکایت خری است طبق  گفته قرآن مجید که باری از کتاب بر پشت خود دارد ...

خر هرگز از آنچه که بر پشت خودحمل مینماید بهره ای ندارد ...🍃️🍃

عالم بی بصیرت نیز چون مرداب است. یک جا مانده است .راکد است .جاری نیست . ...و هرگز به دریا نمیرسد. ..

ادامه دارد ....

🔮️🔮️🔮️🔮

 

  • بتسابه مهدوی

ترک جمالی و جلالی

بتسابه مهدوی | شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۱۷ ق.ظ

« ترک جمالی و جلالی »، همراه با ذکرهای مخصوص

دکتر بتسابه مهدوی

 

پرهیز جمالی :

باید ترک خوردن گوشت نماید و شیر و ماست و لبنیات کم بخورد و پرهیز نماید و گیاه خوار باشد و سبزیجات و سیفی جات و حبوبات و عطریات مصرف نماید و همیشه با طهارت و جامه تمیز و سر و روی اصلاح شده و ناخن گرفته و از منصوبات حیوانی میتواند استفاده کند  .

یعنی از چرم و پشم و ابریشم ... و میتواند بر رونده مثل اسب و ... سوار شود .

 

پرهیز جلالی :

در این پرهیز کار سالک سخت میشود، چرا که آداب پرهیز جلالی باید دقیق و منظم باشد و حتما زیر نظر پیر و یا استادی پاک باخته انجام شود و خطر بسیار دارد ...

باید که سالک ترک خوردن هرنوع گوشت و تخم مرغ و لبنیات و حتی بوی چربی کند .

استعمال جامه پشمینه و ابریشمی و هر آنچه که از حیوان بدست آید را ترک گوید .

حتی در پوشیدن کفش همین مطلب صدق میکند .

موی نتراشد . و ناخن نگیرد . جماع نکند .

بر بستر غیر ننشیند و از دست دادن و دست مالیدن به موجودات زنده اجتناب کند .

سرکه و پیاز و سیر و ترب مصرف ننماید .

میوه جات را کامل بشوید و از کرمو نبودن آن اطمینان حاصل کند و سپس مصرف نماید .

به هیچ عنوان حبوبات کرمو نخورد .

در طول چله نشینی از کسی کمک نخواهد و جامه بجز نخی نپوشد .

بر هیچ موجودی مزاحمت ایجاد نکند .

بر هیچ حیوانی سوار نشود و هیچ گاه شاخه درخت و بوته گیاهی را آسییب نرساند .

بنده، تمام موارد را تحریر کردم به همان میزان که استاد بزگوارم امر فرموده بود .

شرح جمالی

 

اسماء جمالی که آنرا اسماء رحمت گویند، درجات و فتوحات و زرق و فتح جنگ و سرخ رویی پیش بزرگان و ملوک و سلاطین

و امرا و وزراء و محبت و مودت با خود میاورند .

به این اسماء عمل کند تا به مقصود برسد.

 

شرح جلالی

اسماء جلالی " اسماء هیبت " هستند و این اسماء برای نزدیک شدن به حضرت حق و مقهور نمودن شیاطین و دشمنان و رسیدن به هدف میباشد ، به این اسماء عمل کند تا به مقصود برسد .

 

اسماء جمالی

جمله چهل و پنج اسم میباشند که عبارت است از :

یا رحمن . یا رحیم . یا سلام . یا مومن . یا مهیمن . یا وهاب . یا رزاق . یا باری . یا غفار .

یا باسط . یا معز . یا لطیف . یا غفور . یا شکور . یا حفیظ . یا کریم . یا واسع . یا حکیم .

یا حلیم . یا ودود . یا کفیل . یا ولی . یا مغنی . یا معطی . یا نافع . یا رشید . یا محیی .

یا حی . یا قیوم . یا ماجد . یا صمد . یا بر . یا تواب . یا عفو . یا روف . یا نور . یا هادی .

یا باقی . یا صبور . یا واجد . یا وکیل . یا احد . یا نعیم . یا ضار .میباشند .

 

اسماء جلالی

جمله بیست و یک اسم از اسماء میباشند که عبارت هستند از :

یا علی . یا جبار . یا متکبر . یا قهار . یا قابض . یا مذل . یاعزیز . یا جلیل . یا قوی .

یا مبدی . یا معید . یا ممیت . یا قادر . یا مقتدر . یا منتقم . یا ذوالجلال . یا مقسط . یا مانع .

یا وارث . یا مالک الملک .

 

اسماء مشترک جمالی و جلالی :

این اسما هردو برای امور نیک و بد بکار میایند و جمله سی و دو اسم هستند که عبارت است از :

یا ملک . یا واحد . یا خالق . یا قدوس . یا مصور . یا علیم . یا سمیع . یا بصیر . یا حلیم .

یا عدل . یا خبیر . یا عظیم . یا مقیت . یا حسیب . یا منعم . یا مجیب . یا باعث . یا شهید .

یا حق . یا مقدم . یا موخر . یا اول . یا آخر . یا ظاهر . یا باطن . یا متعال . یا اکرام .

یا جامع . یا غنی . یا بدیع . یا رشید . یا والی .   

 

شرح اسماء جلالی و جمالی بسیار زیاد زیاد است، و سراسر از اسرار برای اهل تحقیق و جوینده و سالک راه حقیقت  میباشد .

وقتی باریتعالی خواست رحمت خود را آشکار کند به صفات جمالی خود را وصف نمود و خزاین بیشماری که قابل درک و فهم از نظر عددی و ذهنی برای هیچ ابوالبشر نمیباشد، بیافرید و کلید این خزاین را بدست فرشتگانش سپرد.

دکتر بتسابه مهدوی

 

  • بتسابه مهدوی

ترسندگان

بتسابه مهدوی | شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۱۴ ق.ظ

ترسندگان

دکتر بتسابه مهدوی

ترسندگان در راه خدا شش گروهند :

تائبان 🍃عابدان 🍃زاهدان 🍃

عالمان 🍃عارفان 🍃صدیقان 🍃

اما تائبان را خوف است .🌸

عابدان را وجل است .🌸

زاهدان را رهبت است 🌸

عالمان را خشیت است 🌸

عارفان را اشفاق است .🌸

صدیقان را هیبت است .🌸

اما ترس برای توبه کاران است و مبتدیان و حصارهای ایمان است و سلاح مومن دربرابر گناه ..و هر کس را این ترس نیست ایمان در او نیست ...🍃🌸🍃

اما ترس زنده دلان عابد وجل است . (وجل به معنای شعور و درک ترس و خوف است ..یعنی حالتی که در انسان بر خلاف طمانینه به غلیان می افتد و انسان آرامش خود را از دست میدهد که مبادا غفلت ورزد ...تا کنون که گناهکار بوده لااقل پس از توبه جبران نماید .

🌸🍃🌸🍃

رهبت :ترس زاهدان است که عیش خود از میان برده و و از خلق بریده است وباطنا از جهان و جهانیان جدا شده ..همه ی وجود خود را غرامت میبیند و همه ی سخنان خود را شکایت مینگرد و همه کردار خود را ناچیز ..گهی چون غرق شدگان فریادرس خواهد و گهی چون نوحه گران دست بر سر زند و گهی چون بیماران آه کشد ...و ترسش از این است که مقبول درگاه حق نباشد و این ترس وقتی امتداد داشته باشد صاحب آن را راهب میگویند و اگر در معرفت و لطف حق غرق گردد و فقط مناظر جلالی حق را در ننگرد و رو به سوی اذکار جمالی و تعمق در آیات رحمت حق نماید رو به سوی اشفاق میگذارد .

🍃🌸🍃🌸🍃

اما عالمان را ترس خشیت است ..وقتی به مرحله علم میرسی ...دیگر خاشع میشوی و تعظیم و بزرگی خداوند مینمایی و آنقدر عظمت حق بر دلت خواهد نشست که در قلبت خشیتی ترس وار پدید خواهد آمد از جبروت او ...و از اینکه در گذشته خود چقدر نادان بودی و اهمال کار و تا به چه اندازه ممکن است باز غافل باشی و هنوز نادان ...و در اعمالت باز نادان باشی.. ترسی در دل خواهی داشت که به آن خشیت میگویند .

🍃🌸🍃🌸🍃🌸

اما اشفاق ترس عارفان است .ترسی همراه با تسلیم ...ترسی که نه پیش دعا حجاب گذارد و نه پیش فراست بند ..نه پیش امید دیوار ...ترسی است گدازنده و کشنده که جوارح را آب نماید و گاه درد در ناحیه قفسه سینه از اشفاق و شکاف در دل احساس میگردد ...و تا در باطن چنین کسی ندا لا تخافوا و لا تحزنو پدید نیاید آرام نگیرد....دل این ترسنده را در ابتدا سوزانند و سپس نوازند و بعد به سوی خود خوانند اما او نه از سوختن آه کشد و نه از چیزی بنالد .چنین کسی سر آخر بر اثر این ترس و سوز و گداز به فواد در دل نائل گردد .

🌸🍃🌸🍃🌸🍃

پس از اشفاق ...بیم هیبت است که آن بیم صدیقان است ...بیمی که از عیان خیزد و دیگر بیم ها از بیان ...چیزی در دل تابد چون برق ...نه کالبد آنرا تابد نه جان آنرا طاقت آورد که با وی بماند و بیشتر این حالت حتی در وجد و سماع و بی خبری اتفاق میافتد ناگهان چون صاعقه بر دل عارف مینشیند ...

🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸

 

  • بتسابه مهدوی

تاریخچۀ سلتیک ریکی

بتسابه مهدوی | شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۰۸ ق.ظ

تاریخچۀ سلتیک ریکی

دکتر بتسابه مهدوی

سلتیک ریکی توسط مارتین پنتکوست)، یک استاد/مستر ریکی ساکن کرویدون  انگلستان کشف شد. از آن به بعد این روش به عنوان روندی مداوم بوده که اغلب کثرت شیوع سلتیک ریکی بین سالهای 1998 و 2000 رخ داد. شرح ذیل در رابطه با تاریخچۀ سلتیک ریکی به زبان خود مارتین آمده است :

مطالعه بر انواع مختلفی از ریکی به مدت چندین سال مرا به کار با طبیعت سوق داد . زمانی  که ریکی را در جهت کمک به حیوانات ، گیاهان ، درختان ، رودخانه  ها ، دریاچه ها ، اقیانوسها و خود زمین کانالیزه می کردم به این موضوع پی بردم که هر چیزی یک ارتعاش متفاوتی دارد هر نوع از سنگ ، هر جریان ، هر نوع از گل انرژی منحصر به فرد خود را دارا می باشند. بعضی اوقات خود را در عمق این ارتعاش گم می کردم و بعضی اوقات به حدی می رسید که من می توانستم انرژی را از طریق خود درمانی های ریکی تقلید کنم .

اخیراً در یک روز زمستانی در حالیکه برای دیدار از خانۀ نیاکان خود در ولز بودم متوجه درخت صنوبر نقره ای عظیم الجثه ای شدم که با برخورد رعد و برقی که اخیراً اتفاق افتاده بود به دو نیم شده بود. ریشه های نیمی از آن درخت هنوز محکم و استوار بود و در حال تولید جریان سلامتی از شیرۀ گیاهی جهت درمان خود بود نیم دیگر درخت بر روی زمین به حالت مرگ افتاده بود. همانطور که به سمت درخت در حرکت بودم می توانستم فقدان بی کرانی که بخش ایستادۀ درخت احساس می کرد و وضعیت خطیر نیمۀ افتادۀ درخت که کاملاً از بخش ایستاده جدا شده بود را احساس کنم.

شروع به انتقال ریکی به بخش ایستادۀ درخت کردم اما مقاومتی را می توانستم احساس کنم بنابراین از راهنما های خود درخواست کمک کردم . به من گفته شد که باید نیمۀ افتادۀ درخت را ریکی کنم و به محض اینکه اینکار را انجام دادم انتقال انرژی را حس کردم . همانگونه که ریکی در سرتاسر دستان من جریان پیدا کرد احساس کردم که ارتعاشی وارد بدن من شده است ، چنین حسی را هرگز تجربه نکرده بودم جوهرۀ درخت معرفت، انرژی، خرد، و عشق آن.

سپس به سمت منتقل نمودن این انرژی به بخش ایستادۀ درخت هدایت شدم که در ادامه این کار را نیز انجام دادم. تجربۀ عجیبی بود که با قدرشناسی و عشق بخش سالم این درخت عظیم الجثه احاطه شده بود. هنگامی که جریان انرژی متوقف شد ، قادر به بازگشت به ریکی سنتی معمولی و کار بر روی درمان تنۀ شکستۀ درخت بودم. راهنماهای من به من گفتند که درخت به خاطر کمک من بسیار سپاسگذار بوده و این اجازه را به من می دهد که از ارتعاش آن برای کمک به دیگران استفاده کنم. آنها به من گفتند که می توانم به مردم کمک کنم تا با آن نوع خاصی از ارتعاش انرژی "ببینند".

به محض اینکه مکان را ترک کردم قسمت افتادۀ درخت را لمس کرده و حس کمی نسبت به اینکه گویا هوشیاری درخت رفته بود و تنها به تکه چوبی تبدیل شده بود.

به منظور به یاد داشتن انرژی درخت نمادی برای آن در نظر گرفتم چراکه روش معمولی است که با بسیاری از دیگر انواع ریکی و کار با انرژی همراه می باشد. نماد مورد نظر می بایست راهی برای رها کردن این انرژی بوده تا برای خود و دیگران جریان پیدا کند و به عنوان روش ساده ای برای انتقال انرژی به دیگران باشد. زمانی که در حال تصمیم گیری در مورد اینکه چه چیزی را به عنوان یک نماد استفاده کنم بودم به دانش و معرفت مردم سلتیک (اجداد من) برگشته و پی بردم که هدفی که در اگامی باستانی برای درخت صنوبر نقره ای استفاده می شد همان حرف A   در الفبای مدرن است.

این موضوع باعث شد که به سفر دیگری بروم تا مکتبهایی که معتقد بودند که درخت صنوبر نقره ای توانایی دیدن فاصله های طولانی مشاهدۀ افق " دیدن " را دارد کشف کنم. در ولز شروع به درک معنی درخت و دانش و معرفت مردم سلتیک کردم . در حال حاضر به شدت معتقدم که آنها ذات هر درخت و هر نوع گیاهی را می دانستند ارتباط آنها با زمین مادر به گونه ای  کامل بود که در مورد طنین ها و انرژی های اطراف خود حساس بوده ، و این انرژی ها را در جهت کمک  به خود در زندگی به کار می بردند.

 

تصمیم گرفتم که انواع دیگری از درختان را نیز امتحان کنم و ببینم آیا مدلی برای این انرژی بوده اند یا خیر. نقطۀ شروعی با حرف A  به من نشان داده شده بود بنابراین تصمیم گرفتم که با آخرین حرف الفبای سلتیک” y” یا درخت سرخدار کار کنم. این شانس را پیدا کرده بودم که از قبرستانی در گلوسسترشایر  بازدید کنم ، در این قبرستان 99 درخت سرخدار روئیده بود- تلاش بسیاری شده بود که در آنجا صد درخت کاشته شود ، اما آن درخت همیشه می میرد . در اینجا من طنینی با یک درخت سرخدار که اجازۀ کار با انرژی خود را به من داده بود پیدا کردم ، این درخت از طریق راهنماهای من به من اطلاع داده بود که " من را تا رسیدن به انتها" راهنمایی خواهد کرد. من نمادی را به انرژی متصل نموده و شروع به کار کردم  و به این نتیجه رسیدم که در مقابله با هر گونه تغییر یا از دست دادنی مرا کمک کرد : تسریع در روندهای بهبودی، یا راهنمایی به من در میان مسیرهای  سخت و ناهموار به سهولت راهنمایی می کرد.

 با استفاده از این روش با درختان و گیاهان بسیاری کار کرده ام که با کمک دانش و معرفت مکتب ها در انتخاب موقعیت ها و انواع انرژی بود. در نهایت به کار کردن با انرژی سلتیکی دیگری چون دریا هدایت شدم و به طرز باور نکردنی تجربه ای فوق العاده پرقدرت بود و نشان داد که سیستم سلتیک ریکی آمادۀ منتقل شدن می باشد برای اینکه دیگر انرژی ها آنقدر پر قدرت بودند که انسان آمادگی دریافت آنها را ندارد. به من گفته شده بود زمانی که نشانه ها کامل شدند دریا این اجازه را خواهد داد که تمام انرژی بالقوۀ آن کشف شود و به این ترتیب آخرین نماد این سیستم دارای شکل بسیار حقیقی از انرژی است.

سیستم سلتیک ریکی یک تحول است ، با استفاده از این سیستم ، ماهیت کار با انرژی پدید خواهد آمد و به محض اینکه این روند به وقوع افتد اکثر اسرار ریکی سلتیک برای ما شناخته شده خواهد بود.

 

 

  • بتسابه مهدوی

نیروهای درون

بتسابه مهدوی | شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۴۵ ق.ظ

نیروهای درون

دکتر بتسابه مهدوی

 

نیروی تمرکز:

توانایی جمع کردن تمام توجه بر روی یک فکر و یا یک موضوع و در همان زمان رها کردن و بیرون کردن تمام افکار نامربوط دیگر از ذهن را نیروی تمرکز می گویند.

تمرکز بر روی یک فکر و یا یک موضوع تمامی انرژی ذهن را به سوی یک نقطه هدایت می کند و از اتلاف و پراکندگی انرژی جلوگیری می کند. تمرکز، قدرت افکاری که بر روی آن فوکوس می کنید را تقویت می کند و می تواند شگفتی بیافریند.

این اقدام دقیقا مشابه وقتی ست که با ذره بین باعث تمرکز پرتوهای خورشید بر روی یک نقطه از کاغذ می شویم و این عمل سرانجام به سوزاندن یک تکه کاغذ می انجامد . این توانایی را می توان از طریق تمرینات ویژه ایی گسترش داد. تمام زمانهایی که بر روی اینچنین تمریناتی سپری می شود بهترین زمانهای سپری شده شما هستند . هر چه زمان و انرژی بیشتری را برای تقویت قدرت تمرکز خود صرف کنید این توانایی شما قویتر می شود.

نیروی اراده:

اراده یک قدرت درونی برای تصمیم گیری ، انجام کار ، رسیدگی و اجرای هر گونه هدف و یا وظیفه است . البته با صرفه نظر از مقاومت درون، ناراحتی و یا مشکلات سر راه .

این نیروی اراده به صورت ثبات شخصیتی ، قاطعیت ، عزم راسخ ، ثبات قدم، پشتکار و ایستادگی آشکار می شود.

تادیب نفس:

توانایی خودداری کردن از ارضای فوری در حمایت و رسیدن به چیزی بهتر و رها کردن لذت های فوری برای رسیدن به هدفی بالاتر.

این یک توانایی شخصی ست برای پیوستن به یک کار، فکر و یا رفتار که شما را به سمت پیشرفت و موفقیت هدایت می کند.

قدرت تخیل:

توانایی تجربه کردن تمام جهان در داخل ذهن را قدرت تخیل می گویند. تخیل یک قدرت خلاق است . با تمرین و استفاده درست از آن هر کسی می تواند سلامتی ، ثروت ، شادی و هر رویداد و شرایط مطلوبی را جذب و خلق کند. تخیل سازی فقط محدود به دیدن تصاویر در ذهن نیست . تمامی احساسات و تمامی حواس پنجگانه را نیز می توان تصور کرد .شما می توانید صدا، مزه، بو و تمامی احساسات جسمی را در تخیل خود بیاورید.

یک تخیل قوی و گسترش یافته شما را تبدیل به انسانی خیالباف و یا یک فرد غیر عملی نمی کند بلکه برعکس یک توانایی قدرتمند و خلاق است.

یک توانایی ست برای حل مشکلات.

و یک ابزار فوق العاده عالیست برای بازآفرینی و بازسازی یک زندگی و شرایط آن. یک قدرت عالیست که می تواند کل زندگی یک فرد را عوض کند و از این قدرت به طور گسترده در سحر و جادو استفاده می شود. قدرت تخیلات شما، می تواند خلق کند. وقتی که شما یاد بگیرید چطور با آن کار کنید تمامی آرزوهای قلبی شما به حقیقت می پیوندد!

اصرار و پافشاری:

بسیار کار آسانی ست ایستادن و رها کردن و دست از همه چیز کشیدن وقتی که نتیجه ی یک کار و یا موضوعی طبق خواسته ی ما پیش نمی رود و یا نیاز به زمان طولانی برای رسیدن به نتیجه دارد!

اصرار و پافشاری یک قدرت درون به حساب می آید که می تواند شما را به موفقیت نزدیک کند . وقتی که بتوانیم با وجود مشکلات ، موانع و شکست ها باز هم ادامه دهیم.

انگیزه:

انگیزه یک نیروی محرکه درونی ست . که شخصی را به سمت یک هدف مشخصی هدایت می کند و برای رسیدن به خواسته وجود آن ضروری ست.

بلند همتی:

افکار واهی و پوچ به اندازه کافی قوی نیستندتا به عمل تبدیل شوند . آرزو یک خواسته ضعیف است . فقط یک خواسته قوی می تواند مستقیم به جلو حرکت کند، طرح ها و نقشه ها را دنبال کند و خواسته و اهداف را به انجام برساند.

اعتماد به نفس:

ایمان به توانایی و قدرت یک شخص را اعتماد به نفس می گویند . اعتماد به نفس منجر به شجاعت ، انجام کارها ، تلاش برای انجام کارهای جدید و رسیدن به موفقیت می شود.

کناره گیری:

توانایی ست که به شما اجازه می دهد در تمام سطح های ذهنی آرام باقی بمانید . این توانایی افراد را از مشکلات ، ناراحتی ها ، ترس ها و نگرانی ها حفظ می کند . این توانایی به افراد کمک می کند تا آنچه را که نمی توانند تغییر دهند بپزیرند و زندگیشان را ادامه دهند و آنها را به سمت یک تعادل داخلی و آرامش هدایت می کند.

آرامش ذهنی:

یک ذهن آرام از تمام اجبارهای پی در پی، افکار بی قرار و نگرانی ها رها ست . هنگامی که افکار مزاحم آرامش ذهنی را بر هم نزنند فرد می تواند آرامش درونی را تجربه کند . فردی که آرامش ذهن را در اختیار دارد آرام است و تحت کنترل خودش است.

چنین شخصی تقریبا در تمام شرایط تعادل درونی خود را حفظ می کند . به ندرت تحت تاثیر شرایط و موقعیت های منفی قرار می گیرد .

دکتر بتسابه مهدوی

30 مرداد 1395

تهارن

 

  • بتسابه مهدوی

هاروت و ماروت

بتسابه مهدوی | شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۴۲ ق.ظ

هاروت و ماروت


دکتر بتسابه مهدوی

 

هاروت و ماروت دو نام از زبان سریانی است .و دو فرشته آسمانی هستند .و علت آمدن آنها بر زمین آن است که مردم در زمین ستم ها کردند و ناموس ها دریدند و شراب خوردند و مستی کردند و زنا کردند .فرشتگان به خدا عرض کردند :خدایا بنده گانرا آفریدی که تو را نافرمانی کنند ؟خداوند فرمود :اگر آن نیروی شهوت که در آنها است در شما بود شما نیز چنین میکردید .

گفتند خداوندا .....♻️🌹♻️

ما را که فرشته ایم نسزد که نافرمانی کنیم و خلاف امر تو رفتار نماییم !

خداوند فرمود از میان خودتان دو فرشته برگزینید تا من در آنها شهوات آفرینم .آنان هاروت و ماروت را برگزیدند که از همه پارساتر بودند ....🍃

خداوند در آنها نیروی شهوت آفرید و روانه ی زمین نمود ...تا در میان مردم داور و کارگزار باشند ...

و خداوند به آنها سفارش نمود که 👇🏼

شرک میاورید ...🍁

خمر نخورید  ....🍁

زنا مکنید .........🍁

آدم مکشید .......🍁

گوشت خوک نخورید ....🍁🍁🍁

و در داوری ستم و بیداد مکنید ....

ایشان به زمین آمدند و روز در بین مردم داوری مینمودند و کار مردم حل مینمودند ...و شب ها به آسمان باز میگشتند ...🍁🍁🍁

روزی زنی زیبا به نام زهره نام با همسرش به نزد آنان به داوری آمد .

گویند زن پارسا زاده ای از کشور فارس بود که بسیار زیبا بود .فرشتگان چون زیبایی او را دیدند در دل خود هوای او را نمودند ♻️🌹♻️

آنان داوری بین آن زن و مرد را به تاخیر انداختند و او را در خانه ی خود دعوت نمودند تا کام دل از او بگیرند ...آن زن سر باز زد و گفت :👇🏼♻️🌹

اگر شما میخواهید از من کام بگیرید نخست بایست مانند من بت بپرستید و آدم بکشید و شراب بنوشید. 

هاروت و ماروت گفتند این کار از ما بر نمی آید ...و ما نمیتوانیم انجام دهیم ..

گفته اند ...سه بار این گفت و گو میان آنان رخ داد تا که سر آخر شهوت کار خود بکرد و آن فرشتگان گفتند ما نیز چون آدمیان پس از انجام عمل توبه میکنیم .

پس هاروت و ماروت گفتند که :

از آن چهار کار که گفتی نوشیدن شراب برای ما از همه آسانتر است ...

🌹♻️🌹و ندانستند که شراب مادر همه جنایت هاو گناهان است ...پس خمر خوردند و مست نمودند و کام خود از آن زن بگرفتند ...در آنحال کسی آنان را بدید و خواست که به بقیه بگوید و آنان را رسوا نماید ...هاروت و ماروت از ترس فاش شدن راز او را کشتند ...تا هم آدمکشی و شراب خواری و زنا را مرتکب شدند ....🍁🍁🍁

در آن حال خداوند فرشتگان را از کار ناپسند آنان آگاه نمود و فرشتگان شرمنده از قضاوت خود درباره ی انسان از آن پس از درگاه خداوند برای آدمیان شب و روز آمرزش میخواهند ...🍃🌹🍃

هاروت و ماروت چون دیدند بار دیگر نمیتوانند که به آسمان باز گردند شروع به یاد دادن سحر و جادو و رازهای آن نمودند به آدمیان وووهر چه از علم الاسرار بلد بودند به آدمیان می آموختند ...و آن زن که زهره نام داشت و معشوقه آنان گشته بود ...از این دو فرشته اسم اعظم را آموخت و راهی  آسمان گشت. ..لیکن فرشتگان به امر خداوند مانع او گشتند ...و خداوند نیز صورت وی را بگردانید و او را معذب ساخت تا تبدیل به ستاره ی سرخی گشت در نزدیکی زمین ...و نام او به عربی زهره است ...و به فارسی ناهید و به زبان نبطی بیدخت ...🍁🍁🍁

آن دو فرشته هاروت و ماروت پس از بی بال و پر شدن نتوانستند به پرستشگاه خود بازگردند ...و نزد حضرت ادریس ع رفتند تا نزد خداوند شفاعت نماید ....و به ادریس نبی ۴۰ اسما ادریسی را بیاموختند اما شفاعت حضرت ادریس پذیرفته نگشت تنها به خاطر حضرت ادریس  ...خداوند آنان را میان عذاب دنیا و عذاب آخرت مخیر نمود و اختیار داد ...

هاروت و ماروت عذاب دنیا را برگزیدند و از آن پس در چاه بابل عراق معلق نمود تا عذاب بکشند ...

 

 

  • بتسابه مهدوی

پیدایش کثرت و قاعدۀ الواحد

بتسابه مهدوی | جمعه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۲۹ ق.ظ

پیدایش کثرت و قاعدۀ الواحد

دکتر بتسابه مهدوی

 

در باب چگونگی پیدایش کثرت از وحدت، فلاسفة مشایی قاعده ای دارند که "الواحد لایصدر عنه الا الواحد". از واحد جز واحد صادر نمی شود. آن گاه ایشان نظام عالم را بر پایة سلسله مراتب عقول ده گانه که هر یک بر دیگری مترتب است، توجیه می نمایند. اما شیخ صدرالدین می گوید که وحدت حق در مقابل کثرت قرار ندارد، از این وحدت جز موجود واحد، ظاهر و پدیدار نگشته و او همان است که از قلم اعلا تا جهان ماده را فرا گرفته است و صدر تا ذیل عالم را احاطه کرده، سپس می گوید: سخن ما در این که از موجود واحد جز یک موجود پدید نمی آید غیر از آن است که حکما راجع به این قاعده گفته اند.

و در جای دیگر این امر را چنین توضیح می دهد: "خدای تعالی چون واحد است از او جز واحد سر نمی زند. چرا که محال است که واحد غیر واحد را ظاهر سازد. این واحد دومی نزد ما وجود عامی است که بر اعیان مکنونات افاضه می شود چه آن‌هایی که پیدا شده اند و چه آن هایی که علم به وجودشان تعلق گرفته ولی هنوز پیدا نشده‌اند" یعنی از نظر آن حکما صادر اول همان عقل اول است و بعد به ترتیب چیزهای دیگر نیز از عقل اول صادر شده است ولی از نظر شیخ صدرالدین به جای صدور ظهور داریم و تنها یک چیز از او ظاهر شده است که همان "وجود عام" و "تجلی ساری" است که همه را فرا گرفته است.

به هر حال، از نظر شیخ صدرالدین،‌ عالم چیزی جز مظهر علم خدا نیست و او همه چیز را جه از لحاظ علم و چه از لحاظ وجود فرا می گیرد. همه چیز مظهر اوست و هیچ چیز از خود وجودی ندارد چنان که پیامبر(ص) فرمود که "کان الله و لم یکن معه شئ" تنها خدا وجود دارد و هیچ چیز با او نیست.

این که قونوی می گوید خدا هم از نظر علم و هم از نظر وجود همه چیز را فرا می گیرد اشاره به دو فیض دارد یکی فیض اقدس که باعث ظهور اعیان ثابته در علم خداوند می شود و دیگری فیض مقدس که باعث ظهور این اعیان در عالم هستی می گردد. مولانا نیز دقیقاً به این دو فیض چنین اشاره دارد:

آن یکی جودش گدا آرد پدید

و ان دگر بخشد گدایان را مزید

و از پیدایش کثرت اعیان با فیض مقدس، چنین یاد می کند:

منبسط بودیم و یک گوهر همه

بی سر و بی پا بدیم وان سر همه

یک گهر بودیم همچون آفتاب

بی گره بودیم و صافی همچو آب

چون به صورت آمد آن نور سره

شد عدد چون سایه های کنگره

کنگره ویران کنید از منجنیق

تا رود فرق از میان این فریق

او نیز مانند قونوی معتقد است که خدا بود وهیچ چیز با او نبود و الآن نیز همین طور است و چیزی در کنار خدا قرار ندارد:

حق ز ایجاد جهان افزون نشد

آن چه اول آن نبود اکنون نشد

لیک افزون گشت اثر ز ایجاد خلق

در میان این دو افزونی است فرق

هست افزونی اثر، اظهار او

تا پدید آید صفات و کار او

 

 

  • بتسابه مهدوی